صفحه نخست > فرهنگ، ادبیات و هنر > شعر خیام ما را لاابالی می سازد نه هوشیار(سه ایراد بر نگرش خیام)

شعر خیام ما را لاابالی می سازد نه هوشیار(سه ایراد بر نگرش خیام)

آرامش دوستدار:اگر در نتیجۀ تشخیص و توصیۀ او ما در فرهنگمان لاابالی تر شده باشیم تا هشیارتر. این طبعاً از بی استعدادی خودما بوده است. اما ضمناً او را می توان با این پرسش نیز مواجه ساخت که چه انتظاری از درمانی که توصیه کرده است می توانسته داشته باشد
جعفر رضایی
شنبه 19 مارچ 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

مطلب ذیل تلخیص و فشردۀ دیدگاه آرامش دوستدار در مورد خیام نمی باشد و بلکه بخشها و جملاتی از ملاحظات اوست. دقیق تر بگویم: آنچه در ذیل آمده آن قسمتی از نظرات آرامش دوستدار است که من هنگام خواندن کتابهای او زیر آن خط کشیده ام. لذا برای خواندن کل مطلب لطفاٌ به کتابهای آرامش دوستدار مراجعه نمایید. البته اینرا نیز باید دانست که تایپ و نشر کامل مطلب حق چاپ را نقض می نمود.

چون هدف اصلی فراهم نمودن زمینۀ آشنایی با اندیشه های آرامش دوستدار هست، لذا مطلب بدون هیچگونه دخل و تصرف و تکرار از متن کتاب برگزیده و تایپ شده است. در نسخه ابتدایی این مطلب صفحات دقیق کتاب نیز تایپ شده بود. اما برای جلوگیری از سرقت آن، که حالا با کمک کمپیوتر فقط با فشردن یک دگمه انجام می گیرد، از نشر آن صرف نظر شد و در عوض فقط نام کتاب بعنوان نمایه درج شده است.

نشر چاپی و یا الکترنیکی این مطلب بدون درج لینک کامل این صفحه اجازه نیست و مبادرت به آن سرقت است.

جعفررضائی

آغاز مطلب، نویسنده: آرامش دوستدار

من خودم خیام را تنها کسی خوانده ام که در فرهنگ دینی ما واقعاً پرسیده است.

از لابلای تصاویر مطلوبی که خیام با رباعیاتش به گویاترین، فشرده ترین و زیباترین وجه به پندار ما در می آورد، پوچی زندگی که از نیستی می آید و نیست می شود، با نیروی مقاومت ناپذیرش بیرون می زند و نه تنها احساس آنی ما بلکه ذهن و فکر ما را در تسخیر خود نگه می دارد. این در واقع از هنر و جرأت پرسندگی خیام بر می خیزد، و از بی پروایی اش در نگریستن و نشان دادن واقعیتی که با هیچ وسیله و دستاویزی نمی توان آن را انکار کرد، مگر با توسل به امیدها و نویدهایی که دین می دهد یا چیزهای مشابه آنها. ضمناً بیان این واقعیت محتوم به نوبۀ خود نه فقط پرسش را، بی آنکه پرسش صریحاً به زبان آورده شود، در خیام دائمی می کند، بلکه مخاطب پرسش او که بی پاسخ می ماند خداست، و خیام همه چیز را نهایتاً از چشم او ببیند. اما خیام این جرأت را نیز دارد که در قبال سکوت خدا پاسخ پرسش را خودش بیابد و بدهد. و پاسخش این است که این پرسش پاسخی ندارد. (امتناع تفکر در فرهنگ دینی، چاپ اول، نویسنده: آرامش دوستدار)

اما شعر خیام هنر به معنای شعر حافظ نیست بلکه سخنی ست اندیشنده که با هنرمندی تمام ساخته شده است. وقتی خواننده با شعر خیام آشنا و آن را فهمید، از نظر محتوا دیگر نیازی به بازخوانی آن ندارد، چون خواننده دیگر نمی تواند واقعیت تلخی را که از خلال و در پس تصاویر عمدتاً هنرمندانۀ شعر خیام دیده از ذهن بسترد و فراموش کند.
با وجود همۀ اینها می توان و باید گفت که بینش و واکنش خیام را نیز به گونه ای کاملاً دیگر باز فرهنگ دینی ساخته است، منتها در نفی دین. نشانۀ تاثیر گرفتن از فرهنگ دینی و واکنش نسبت به آن را بدینگونه در نگرش خیام می توان دید که انتظارات او را جهان بر نمی آورد. در واقع هراندازه هم خیام بر خدا بشورد، اینگونه شورش_ چون آن را نیز باید نموداری از فرهنگ دینی دانست، اما نموداری منحصر به فرد_ ناشی از انتظار برنیاورده و برنیاوردنی اوست، و اینگونه انتظار را همواره دین یا شبه دین با نویدهای توخالی اش بر می انگیزد، چنانکه زرتشتیت، یهودیت، مسیحیت و اسلام کرده اند...

... وخیام در این که با شعر آشکارا پوچی نمای واقعیت و با هشدار و ترغیبش که "دم" را از دست ندهیم، ما را، یکبار که با آن آشنا ساخت، در پوچی محض واقعیت میخکوب می کند و نمی گذارد از و در جای خود بجنبیم، بجوییم، پویا شویم، جویا بمانیم... شعر خیام چنان ما را در پوچی واقعیت خیره و جذب می کند که هر معنایی را از هشیار شدن و اندیشیدن می گیرد...

بُعدهای دوگانه در شعر خیام

شعر خیام از دو بُعد مخالف می زیید. شاید درست تر این باشد که بگوییم، از دو بُعدی که موازنۀ همدیگر را ایجاد و تضمین می کنند: از زهر واقعیتی که به زعم او سربه سر پوچی است و از پادزهری که خوشزیستی در رویداد همین واقعیت باشد. اولی را خیام تشخیص می دهد و دومی را توصیه می کند...

بُعد دوم که خوشزیستی باشد، و گفتیم و می دانیم خیام آن را در برابر بُعد اول، یعنی واقعیت پوچ یا پوچی واقعیت می آورد، نتیجه ای ست مترتب بر بعد اول. خوشزیستن را خیام برای موازنه، جبران یا حتا به تلافی واقعیتی که ما محکوم آن هستیم توصیه می کند. طبعاً نباید تا آن اندازه در فهمیدن خیام خامی از خود نشان داد و معنای صرفاً لفظی شعرش راد دال براین گرفت که هرکس و همه کس را به خوشگذارانی دعوت می کند. چنین دریافتی، حتا به صرف یک دلیل هم شده باشد، نادرست است، و آن اینکه مردم غالباً امکان چندانی برای خوشگذرانی ندارد، و تازه اگر این امکان را داشتند و همه خوشگذرانی می کردند و شب و روزشان بدینگونه می گذشت، دیگر حتا کسی نمی توانست از جایش برای خوشگذرانی بلند شود!... در واقع توصیۀ خیام به خوشزیستی برای آن است که محرز بودن پوچی واقعیت را برجسته تر بنمایاند...

در واقع خیام برای آگاه کردن ما به این بن بست و ستردن ما از توهماتمان در مورد آن می کوشد. و به این سبب نه می توان او را مسئول شمرد و نه سرزنش کرد، اگر در نتیجۀ تشخیص و توصیۀ او ما در فرهنگمان لاابالی تر شده باشیم تا هشیارتر. این طبعاً از بی استعدادی خودما بوده است. اما ضمناً او را می توان با این پرسش نیز مواجه ساخت که چه انتظاری از درمانی که توصیه کرده است می توانسته داشته باشد...

سه ایراد وارد بر نگرش و اندیشیدن خیام

ایراد اول: چنانکه از غالب شعرهای او برمی آید، تشخیص این واقعیت او را ناراضی می کند. این ناراضی بودن را فقط در صورتی می توان فهمید و از دید او موجه ساخت که رویداد جهان بر خلاف انتظار او بوده، پس انتظار او برآورده نشده است. این را خیام در رباعی" گربرفلکم دست بدی چون یزدان" صریحاً گفته است. انگار که جهان می بایستی جشن بوده باشد، سوگواری شده است. فقط با چنین انتظاری برنیاورده ای می توان تشخیص او را دریافت و پذیرفت. همین جا باید بیدرنگ پرسید: به چه مناسبت، یا از چی و کی خیام می توانسته و مجاز بوده انتظار یاد شده را داشته باشد؟ این روال طبعاً از ژرفی و بُرد نگاه او در آنچه او پوچی واقعیت می بیند می کاهد. پوچی فقط در صورتی می تواند معنای تام خودش را بیابد که بدون آلترناتیو باشد و ضرورت داشته باشد، یعنی جز آن نتواند باشد که هست و هیچ ضرورتی جز آن را ایجاب نکند. بنابراین دنبالۀ ایراد نخست به خیام این است که او ضرورتی برای آنچه تجربه کرده و تشخیص داده نمی بیند. از اینرو انتظارش برآورده نمی شود. گواه آن را در رباعی های دیگری از او نیز می توان یافت و نشان داد. مثلاً وقتی خیام می گوید: بازیچه همی بدیم (یا: کنیم) بر نطع وجود/رفتیم به صندوق عدم یک یک باز یا: دوزخ شرری ز رنج بیهودۀ ماست/ فردوس دمی ز وقت آسودۀ ماست. و بسیاری سخنان معناً همنوای دیگر. در واقع خیام چیزی یا کسی را مسئول این پوچی جهان و زیست ما در آن می کند و آن چیز و کس به زعم او خداست. به درستی می توان گفت این سرخوردگی را خیام از خدا دارد، خدایی که او در برابر قدرتش و آنچه او مقدر ساخته مطلقاً عاجز است، و در این حد می کوشد یا می خواهد از هر دمی در حد امکانش استفاده کند، از ناچاری: رو بر سر لوح بین که استاد قلم/اندر ازل آنچه بودنی بود نوشت. بنابراین، ایراد اول به این سبب وارد است که او به اندازۀ کافی رادیکال نیست تا پوچی را در ضرورتش ببیند، بلکه دست کسی را در کار می بیند که می توانست جهان و زیستن را به کام ما بگرداند و نکرده. به این ترتیب پوچی زادۀ تصمیمی ست که "دیگری" در بارۀ ما و برای زیست ما گرفته است، نه ضرورت محض رویدادها که مآلاً آن تصمیم و دست داشتن "دیگری" را نفی می کرد. با وجود این و شاید به همین سبب خیام را باید تنها کسی در فرهنگ ما دانست که بر خدا می شورد.

ایراد دوم وسوم

ایراد دوم این است که خیام با چشم دوختن به سرانجام چیزها و چشم برنداشتن از این سرانجام، که مسئولی هم برایش می شناسد، چنانکه پیشتر اشاره کردیم، نمی تواند در خود تجربه بنگرد که پر از پیچیدگی و بغرنج است، بغرنجهایی که نه به آسانی یافتنی و توضیح پذیرند، و نه ما به هیچرو می توانیم کلاً و جزاً از چنگ آنها برهیم. ایراد سوم ناظر بر درمانی ست که خیام برای درد بی سرانجامی زیستن تجویز می کند. این سه ایراد، یعنی ندیدن ضرورت پوچی رویدادها که منجر به جستن و یافتن علتی برتر و عامل آن می شوند، چشم برنداشتن از "سرانجامها" که مانع دیدن خود رویداد و بغرنجهایش می گردد و مترتب بر اینها درمانی که او برای این دردها یافته و کسی را هشیار نمی سازد، موجه می کند که خیام مستقلاً در این کتاب بررسی نشود و در کنار عبدالله روزبه، رازی، و نیز به گونه ای نزدیک به این دو در کنار حماسه سرای ما فردوسی جای نگیرد.

همۀ اینها طبعاً از ارزش خیام به هیچرو نمی کاهد، چون و ی از فرهنگی دینی برخاسته، و با وجود این با قاطعیت پرسیده است، و این را هرگز نمی توان دست کم گرفت، حتا در مقایسۀ با ما امروزیان که همه چیز می دانیم. خیام نه قطعاً به سبب تشخیصش اما به احتمال بسیار قوی به سبب درمانی که شناخته و پیشنهاد کرده، و غیرمستقیم تناسایی ذهنی را می پروراند، توانسته است در فرهنگ ما نفوذ کند و نافذ بماند.
(امتناع تفکر در فرهنگ دینی، چاپ اول، نویسنده: آرامش دوستدار)

مطالب مرتبط:

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس