فرصت اصلاح را از هم دريغ نکنيم!
عدالت انتقالی در افغانستان بايد اجرا شود!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
يک: قبول دارم که تار و پود استبداد و سرکوب ريشه دوانيده و تعصب و کوتاه بينی هست. رد پای ديکتاتوری، سرکوب و تعصب را نه تنها بايد در 30 سال اخير جست، بلکه بايد به قبل از اين 30 سال پيش نيز باز گشت، از زمانی که ديکتاتور نادر خان مخالفين اش را به دم توپ می بست و تکه تکه می کرد، از زمانی که پسر ديکتاتورش محمد ظاهر، عليه منافع ملی عمل می کرد، به زنان و دختران بی دفاع افغانستان تجاوز می کرد و يا حتا قبل تر بايد بازگشت و تاريخ را مورد بررسی و بازبينی دقيق و عاری از هرگونه تعصب قرار داد.
ما مشکلات تاريخی زيادی داريم. در افغانستان خردگريزی خاصی به ارث رسيده است و حاکمان، مردم را در جهل و نادانی قرار داده اند تا بساط ديکتاتوری و حکومت تمامت خواه خود را حفظ کنند. بی شک 30 سال اخير از خونين ترين دوره های تاريخی افغانستان محسوب می شود و بايد عدالت به مردم بازگردد. مردم کم کم به خود می آيند و می توانند سره را از نا سره تشخيص دهند. بايد به مردم و صداهای متفاوت فرصت داد. بايد مقابل سرکوب و خفقان ايستاد تا صدای مردم بازتاب يابد. من معتقدم از زمانی که قربانيان، شاهدان و بازماندگان آنان موجود هستند، بايد حقيقت يابی صورت گيرد، بايد عدالت انتقالی و بازگرداندن عدالت، تک تک افراد قربانی و بازماندگان آنان را نيز شامل شود، چه دوره ی ننگين محمد ظاهر ديکتاتور، چه دوره ی پسر کاکايش، چه دوره ی 4 حکومت کمونيستی، دوره ی مجاهدين و غارتگری های آنان، دوره ی تاريک و ضد بشری طالبان و همچنين 5 سال اخير. بياييم به دولت افغانستان فشار بياوريم تا برنامه ی عدالت انتقالی را انجام دهد. برنامه ای که جناب کرزی 10 دسامبر سال گذشته در تالار راديو و تلويزيون ملی اعلام کرد اکنون به فراموشی سپرده می شود. آقای کرزی عقب نشينی کرد و اشک هايی که درآن روز ريخت، اشک ها ی تمساح بود.
دو: اگر از انتقاد نمی هراسيد، در کابل پرس? بنويسيد. در کابل پرس فرصت برای همگان هست تا آرا و ديدگاه های خود را طرح کنند و مورد نقد و بررسی قرار گيرند. نويسندگان و کسانی که داعيه ی روشنگری و روشفکری دارند، می توانند با ارسال مطالب و نوشته های خود، خود را محکی بزنند و بدانند که نظر ديگر نويسندگان و روشنفکران و نيز لايه های مختلف جامعه، درباره ی کار و ديدگاه آنان چيست. از خوانندگان می خواهم که هر نظر و عقيده ای را بی پروا و بی پرده ابراز کنند.
اگر به سايت کابل پرس نظری بيافکنيم، نظرات گوناگون را می توان مشاهده کرد. برخی از خوانندگان کوشش کرده اند تا نظرات منطقی و معقول ابراز کنند. برخی ديگر نيز فقط دشنام داده اند و توهين کرده اند. اين دشنام دادن ها و توهين کردن ها گاهی به زعم نويسندگان آن، به دفاع از سردبير کابل پرس، در پاسخ به دشنامی ديگر صورت گرفته است. از خوانندگان عزيز می خواهم که در هر صورت از دشنام دادن پرهيز کنيد. گرچه سياست کابل پرس مبنی بر عدم سانسور، نظراتی که با دشنام نيز همراه اند را نيز شامل می شود. کابل پرس قرار نيست سانسور، خفقان و سرکوب را در افغانستان بگستراند. دهه ها سرکوب و خفقان، تنها تعصب و محدودنگری را بر جای مانده است. من فکر می کنم برای شناسايی بيماری های افغانستان، نياز به تخليه داريم. افراد بايد بتوانند خود را تخليه کنند. خوب يا بد، زشت يا زيبا، بايد چهره ی واقعی افغانستان ديده شود. با پنهان کردن هيچ دردی دوا نخواهد شد. تجربه ی کشورهايی مانند ايران و عربستان نشان می دهدکه محدود کردن و پنهان کردن، به گسترش فساد ياری می رساند. نگاه کنيد، قم مذهبی ترين شهر ايران در عين حال فاسد ترين شهر اين کشور نيز هست.
نظرات طرح شده در کابل پرس، در حقيقت آغازی ست برای نشان دادن چهره ی واقعی افغانستان. وقتی افراد بتوانند خود را تخليه کنند، به لحاظ روانی دست بردن به خشونت کمتر می شود. کم کم همين افراد به سمت ارايه ی نظرات معقول و منطقی می روند. در واقع اين يک نوع تمرين دموکراسی است. پس بياييم کمی بردبار هم باشيم.
سه: نژاد، زبان، دين و مذهب هر کس محترم است. در بخش مقالات و نظرات ديده شده که برخی به اصطلاح خودشان از پشتون ها دفاع می کنند، کسانی از هزاره ها و کسانی از تاجيک ها. بياييم به انسان در افغانستان از همان زاويه ی انسان بودن نگاه کنيم. من ملا نيستم يا يک ناصح دينی و يا يک مروج اخلاق. اما فکر می کنم که دامن زدن به اختلافات زبانی و نژادی، انرژی مثبت ما را می کاهد. اين نظر من است. هر کس می تواند نظر خودش را داشته باشد. کسانی که به اصطلاح رهبران اقوام و مليت ها محسوب می شوند، در حال حاضر فقط حافظ منافع خود می باشند و به دروغ از قوم مثلا تاجيک، هزاره و يا پشتون و.. دفاع می کنند. کسانی که در چوکی های کلان نشسته اند و لاف می زنند که از اين قوم و آن قوم نمايندگی می کنند، در حقيقت از اين قوم و آن قوم نمايندگی نمی کنند. گمان نمی کنم که عبدالرب رسول سياف، دردی از دردهای مردم پغمان را کاسته باشد. مردم هزاره و تاجيک هيچ کمکی از طرف قانونی و فهيم و محقق يا خليلی دريافت نکرده اند و اگر همين احساس های قومی را کنار بگذاريم می بينيم که نه. واقعا هيچ خدمتی به مردم نشده است و اگر دقت شود، تنها نوک تفنگ محافظان اين آقايان به طرف مردم است، وقتی که با موترهای گران قيمت خود، خاک باد و آلودگی هوا و صدا توليد می کنند و راه ها را بند می اندازند تا از سرک عبور کنند. همين. باور کنيد همين وگرنه در دايکندی و باميان اين به اصطلاح رهبران، کمترين کار مثبتی انجام نداده اند، در پنجشير عزيز هم همينطور در زابل، در قندهار و هلمند هم همينطور. من فکر می کنم که ما بايد از کسانی که جايی برای دفاع ندارند، دفاع نکنيم. بگذاريم عدالت اجرا شود. هر کس در تجاوز و کشتن دست داشته، فارغ از پشتون بودن، هزاره، تاجيک و يا ازبک بودن اش محاکمه شود. گاهی فکر می کنم آدم ها نه تنها به خود رحمی نکرده اند، بلکه حتا نسبت به طبيعت نيز بی رحم بوده اند.
چهار: نکته ی ديگری که لازم است با خوانندگان خود در ميان بگذارم، موضوع املا و انشای مطالب نشر شده در کابل پرس می باشد. واضح است که هر رسانه می خواهد که املا و انشای يکدست را رعايت کند و از اشتباهات نگارشی بدور باشد. در کابل پرس ما بخشی را ايجاد کرده ايم با عنوان " بياييد خوب بنويسيم" . در اين بخش نظرات و ديدگاه های مختلف برای سلامت و پيراستگی زبان نشر می شود. در عين حال من با روش ملا لغتی در کابل پرس مخالفم. چرا؟ من فکر می کنم که روش ديگری هم برای اصلاح و رشد به لحاظ نگارشی وجود دارد. آن روش چيست؟ روش عدم دستکاری در مطالب افراد. در روش قبلی معمولا، سردبيران نشريات، مطالب را ويرايش می کنند. بارها ديده شده که ويراستاران و سردبيران علی رغم ويرايش، نتوانسته اند از غلط های فاحش نگارشی و املايی بکاهند. اين مشکل در افغانستان واقعا چند برابر است. حتا بسياری از دست اندکاران رسانه ها از نوشتن چند بند، بدون مشکل نگارشی و املايی عاجزند. بياييم ما يک روش ديگر را در کابل پرس برای سلامت زبان تجربه کنيم. همانطور که هر کس مسوول آرای خود می باشد، مسوول شيوه ی نگارش خود هم می باشد. اگر در بخش نظرات، خوانندگان به مشکلات نگارشی و املايی نيز اشاره کنند، کم کم همان نويسنده، سعی می کند در نوشته ی ديگر خود، مشکلات را کمتر کند و از بين ببرد. ما از اين روش استفاده می کنيم. يعنی اجازه بدهيد، در کنار ديگر واقعيت های موجود در افغانستان، مشکل عدم تسلط نويسندگان به نگارش و املا را نيز به خوانندگان بدون سانسور نشان دهيم. همانطور که نظرات نويسندگان را رد و يا قبول می کنيم، مشکلات نگارشی آنان را نيز گوشزد کنيم. با اين روش ما خود را با واقعيت ديگری مواجه می کنيم و با توجه به اين واقعيت، کوشش می کنيم تا خوب بنويسيم.
در آخر از همه ی خوانندگان و نويسندگان کابل پرس باز هم برای همراهی، همکاری و انتقاداتشان تشکر می کنم و می خواهم که فرصت اصلاح را از هم دريغ نکنيم..
پيامها
2 جون 2007, 09:04
من فقط بشما آقاى ميرهزار اولين جواب خويش را نه در ارتباط به اين مضمون تان بلكه بخاطر اشتباه نابخشودنى كه درحق يك فرد آزاديخواه وعدالت خواه كشورم قوى كوشان كه حتى تاهنوز از اتهام بى اساس كه بر وى وارد آورده ايد بى خبر است و شما زبان مخالفين فاشيست وى كه حتى خود آنها عقب اين سناريوى فرستادن ايمل ساختكى بنام وى هستند زبان شان را به دشنام وافتراء تحقير وتوهين عليه او باز كرديد شماآقاى كامران ميرهزار را مسؤل مى دانم شما مانند ملالى جويا نه خواهان عدالت هستيد ونه خواهان استفاده ازفرصت بخاطر تطبيق عدالت عدالت شما همانا بى آبرو ساختين مخالفين تان وآنهم به قيمت وارد آوردن اتهامات بى اساس است نمى دانم براى تان جه بنويسم دوستان به حد كافى درين مورد اظهار نظر كرده اند من بشما قدرت درك درست از قضايا را در روشنى هدايات جانبخش اسلام مى خواهم
2 جون 2007, 13:14, توسط هما عاکفى
با سلام و درود بى پايان بر جوان با درک وبااحساس کامران ميرهزار
اى کاش مادر کشور دهاى ديگرى همچو تو داشت بنازم به اين جرحت و شهامتت
امتياز رنگ بيدل در لباس افتاده است ××××××
ور نه يک رنگ است خون در پيگر طاووس وزاغ
به کارت مردانه ادامه بده نه کاشان را دستى با اتش است و نه کوشان همتى با آرش .
بگزار در رهگزر زنده گى ـ ـ ـ مه فشاند نور و (؟؟؟) (...) کند.
2 جون 2007, 13:19, توسط هما عاکفى
با سلام و درود بى پايان بر جوان با درک وبااحساس کامران ميرهزار
اى کاش مادر کشور دهاى ديگرى همچو تو داشت بنازم به اين جراًت و شهامتت
امتياز رنگ بيدل در لباس افتاده است ××××××
ور نه يک رنگ است خون در پيگر طاووس وزاغ
به کارت مردانه ادامه بده نه کاشان را دستى با اتش است و نه کوشان همتى با آرش .
بگزار در رهگزر زنده گى ـ ـ ـ مه فشاند نور و (؟؟؟) (...) کند.
2 جون 2007, 17:12, توسط Tajik
میر هزار یک اشتباه ای نابخشنودی را مرتکب شد در ارتباط قوی کوشان. نباید اله دست اوغان های خر که می خواهند بین هزاره ها و تاجیکان همزبان و هم فرهنگ دشمنی و نفاق را بیندازند...قرار میگرفت. اما شخص میر هزار مرد است و خداوند برکتش بدهد همرای این تارنما اش.
این شولمبی خور "بهادر" بک سگ وحشی اوغان ذلت و بی فرهنگ است. میر هزار نباید به ای بی هویتان و چوچه های "پته خزانه" (دروغ های پنهان) گوش دهد.
3 جون 2007, 03:35, توسط وطنخواه
من نكفته ام كه آقاى ميرهزار خدا ناخواسته مرد نيست يااينكه خداناخواسته فاشيست باشد من صر ف اين را نوشتم كه ايشان نبايد قبل از متيقن شدن به صحت موضوع آنرا به سايت نشر مى كرد أز كجا معلوم كه آقاى ميرهزار فردا عليه كسى ديكر به همجو يك اقدام دست نزند آخر آياوضع فعلى اين را ايجاب مى كند كه بخاطر خالى كردن عقده هاى درونى يك فرد مظلوم راقربانى كنيم امروز همه ميدانند كه قوى كوشان وكوشان هاى ديكر آماج تيرهاى بهتان و تهمت از جانب فاشيست هاى قبيله كرا قرار كرفته اند آيا اين موضوع را آقاى ميرهزار درك نكرده است آيا ممكن است كه قوى كوشان به يك قوم آنهم هزاره هاى عزيز هموطن خويش كه خود مانند ماقربانى فاشيسم شده اند به خود حق بدهد كه ايشان را توهين كند اكر براى ما ثابت شود كه كوشان هم درخط فاشيسم حر كت مى كند وفاشيسم را با فاشيسم مقابل مى كوبد آنوقت است كه ما هم عليه كوشان موضع مى كيريم به لحاظ خدااين خيلى جالب است كسى كه خود قربانى فاشيسم شده وعليه آن مبارزه مى كند توسط خود فاشيستان مهر فاشيست بودن مى خورد عجب زمانه ايست آقايون كه كوشان را فاشيست مى خوانند عقده ايشان اين است كه بايد مسعود شهيد يكدست خود را به طالبان تسليم مى كرد دست از مقاومت مى برداشت و به فرانسه مانند روستار تره كى زنده كى آرام مى داشت اين است قضاوت دوستان ماهم از ايشان توقع اين رانداريم كه مسعود شهيد مارا ايشان قهرمان بنامند خوب است كه مسعود را ايشان به همين الفاظ ناشايست ياد كنند تا براى ما حقانيت راه او بيشتر ثابت شود اكر يك قبيله كراى فاشيست طالب صفت مسعود مرا قهرمان ملى وشهيد بكويد طبعا كه من آن مسعود راقبول ندارم تطبيق عدالت فقط با همكرايى زمينه دارد نه با وارد آوردن اتهامات بى اساس به يكديكر
3 جون 2007, 03:50
شما بر سر سوته امریکایی ها نشسته غر میزنید. حرف قوی کوشان و شما در مورد بز کثیف مسعودوف در زمانی ارزش داشت که او در یک افغانستان آزاد به حیث قهرمان خطاب میشد. در افغانستان که اشغال شده است حرف های شما و کارملوف یکی است. او را هم تا زمانی که روسها بر افغانستان حاکمیت داشتند ، رفقایش رهبر خرد مند زحمتکشان خطاب میکردند.
مسعودوف کثیف و شمابا جنایات نابخشودنی خویش بر علیه مردم بیدفاع ، شرایط را برای آمدن طالبان وحشی و بعد امریکایی ها باز کردید از اینرو شما اکنون به آزادی و رهایی از قید بیگانگان ارزشی قایل نیستید.
4 جون 2007, 13:38, توسط وطنخواه
خوش به حالت اى هموطن شعله يى و ياهم راوايى من كه غير از دشنام ديكر جيز در فرهنك ات نيافتم خوب است كه درين سايت آزاد دوست عزيز وطن ام مير هزار افراد مانند شما هم استند كه فقط منطق شان دشنام است خيلى تشكر
3 جون 2007, 04:19, توسط داريوش شيذر اراني
دوست گرامي افغان جناب آقاي كامران ميرهزار
از خواندن مقاله بسيار زيباي شما بسيار لذت بردم. نكات بسيار مهمي را بيان كرديد كه مسلماً ميتواند راهگشاي مردم عزيز افغانستان باشد.
بسيار خوشحالم كه اين مقاله را خواندم. دقيقاً همان گونه كه شما اشاره كرديد اگر چه طالبان از افغانستان رفت اما ما در ايران 29 سال است كه حكومت طالباني جمهوري اسلامي را تجربه ميكنيم و اي كاش اين نوع بينش و نگرش به مسائل نيز در ايران گسترش مييافت. همان طور كه در بين روشنفكران اين بينش وجود دارد كاش مردم عادي ما در ايران هم به اين نوع ديدگاهها دست مييافتند.
با آرزوي بهروزي و پيروزي براي شما و ديگر دوستان افغاني
با تشكر داريوش شيذر اراني
3 جون 2007, 07:02
باسلام خدت محترم مديرمسئول سايت آزاد كابل پرس .
من فرمايشات جناب عالي را تحت عنوان ( فرصت اصلاح را از هم دريغ نكنيم ) خواندم . فرمايشات شما كاملاً متين است . استبداد ، خفقان ، سانسور ، و ديكتاتوري ، در طول تاريخ ، در افغانستان بوده و به قول شما مخصوصا ٌ درطي 30 سال گذشته به اوج خود رسيده است . من مثل شما آدم باسودي نيستم كه از تاريخ اطلاعات مكتوب داشته باشم ٍ اما به جنايات عبدالرحمن ، نادرخان ، ظاهرشاه پسرش ، داود خان ، و همچنان در دوران رژيم ، حزب خلق و پرچم ، كه تخم نفاق قومي را پاشيدند آگاهي دارم . و همچنان جنايات بي شما ري از گروهاي مجاهدين ، تحت عنوان گروهاي اسلامي و يا گروهاي جهادي را نيز بر سر اين مردم آگاه ام و مي دانم كه گروهاي جهادي ، قدرت و نفوذ شان به دلايل رنگ اسلامي و مذهبي كه داشتند از ساير زمام داران تاريخي بيشتر بوده است . اينها در ارتكاب جنايات شان ، تمامي توجيهات اسلامي را داشتند و به راحتي مي توانستند جنايات خود را رنگ خدايي و رنگي اسلامي دهند و هر انساني را محكوم به مرك كنند . اينها كار شان در انجام جنايات راحتر از دولت نجب ، تركي ، ببرك ، و حفظ الله امين بود . زيرا اينها به نام خدا ، به نام اسلام ، . به نام دين مردم را مي كشتند و به كشتن مي داند . امروز هم به راحتي تعدادي از هموطنان ما را تحت همين نام اسلام ، از احساسات انساني و ديني آنها بهره بر داري سياسي مي كنند و به هر سمت و سوي كه مي خواهند هدايت مي كنند .
من خيلي خوشحالم كه در جامعه افغانستان ، يعني افغانستان امروز اطلاع رساني ، توسط رسانه ها ، مخصوصاً رسانه هاي آزاد به خوبي صورت مي گيرد . اين رسانه ها مي تواند بعنوان يك منبع اطلاع رساني خدمت گذار خوبي براي مردم باشد . آگاهي و شناخت مردم ازاوضاع جامعه ، از رهبران شان ، از فعاليتهاي گروها و احذابهاي سياسي حاكم بر سرنوشت شان ، ازدنيايي كه در حال پشرفت است باخبر كند . اين اطلاع رساني باعث مي شود كه مردم باشناختي كه پيدا مي كنند براي سرنوشت خود تصميم درستي بگيرند . مگرنه اين است كه در دنيايي امروز قدرت از آن كساني است كه اطلاعات درست از آنچه كه مي خواهند داشته باشند . من به اين دليل از شما به خاطر اين اطلاع رساني بيطرفانه كه در اختيار مردم مي گذاريد و ما را از اوضاع جامعه مطلع مي سازيد سپاس گذارم . من اعتقاد دارم كه اگر رسانه هاي خبري صلاح ملت خود را بخواهند و قاطي باند بازيها نشوند مي توانند بعنوان يك قدرت آگاهي بخشي به مردم كمك كنند . كاري كه هيچ سياست مدار ، گروه و حزب سياسي در جامعه ما نكردند . به شرط اينكه رسانه ها پاك باشند و هدف شان اتحاد ملي باشند .
به اميد موفقيت روز افزون شما در اين راستا .
3 جون 2007, 10:40, توسط رضا
آقای میرازار سلام که امیتو مرد استی. ای ره از دل میگوم که ازت خوشیم میایه. از کارایت خوشم میایه. به غیر نشر امو ایمل به نام کوشان شان و به غیر امو اعلامیه جهاد تان در راه ملالی جان که اسب سیاسته اوقه استادانه سوار شده نمی تانه. مه مینازم ده تو. زبان فارسی اینه امیتو آدما داره که زبان ادب و نویسندگی اس. مه از عدالت انتقالیتم دفا می کنم مگه ای کار بیخی سخت اس بچی پدر. آدمه بیخی قرنا پس می بره. آلی ما به مکتب و راه و شفاخانه و یک لب نان خشک متاج استیم بچیش. مگه رایته ادامه بته.
راستی پشت امی ملالی ام زیاد نگرد. تو کار خودته کو که امو خبر کدن مردم اس از اوضا و احولات. این مردمه که مه می شناسم وفا ندارن. به قول مول ام هیچ پایبندی ندارند. حبیب الله خانه نادر خان ده سری قران بازی داد و باد ازو ده دارش بالا کد. بابه مزاری ره طالبا بری گپ زدن دوت کدن و باز کشتش. گلبدین چقه خیانتا که نکد کدی مردما. امی کرزیه سی کو که چقه خرابی می کنه. الی بیخی گلبدینه قصد داره ده دولت بیاره. ملالی ام اینه از امیا اس. او ره رای خود اس تو ره رای خود. تو خو نمی تانی مردمه سگ و خر صدا کنی.
راستی سلام مه به امو عیار نام ام می رسانم که بسیار فامیده اس. خداوند از بدیا نگایش کنه. مه مسعوده زیاد خوش ندارم مگه باز سگش از احدی محدی و ظایر کل شرف داشت. خدایش بیامرزه کتی بابه مزاری یکجای.
3 جون 2007, 13:37, توسط فرید
متاسف هستم از اینکه این سایت حود را منبر کوبیدن شحصیت های سیاسی ،ادبی واجتماعی کشور ساخته است .هیچیک از ما توان حفظ اوتوریتۀ حود را نداریم .به زودی مس ما آشکار می شود .ماهمه گندم نما های جو فروش هستیم .آزادی گفتار این نیست که سیاف و سیاهسنگ را با یک چماق برانیم وبه چرند گویان عقده مند فرصت جولان برای هتک حرمت دیگران و بستن اتهام ناروا را مهیا سازیم .میر هزار با تمام پتاق هایش چنان سقظ می کند که هیچ موردی برای تبری ندارد .
3 جون 2007, 13:58, توسط طهور
خاموش ادم بي خرد راوايي جاسوس ترا جي به اين حرفها كلان تونوكر راواي مردار هستي هر جند سنك غير وابستكي رابه سينه بكوبي من از طرز خرامت ميشناسم كسي حرف ازين ارزشها بزند كه در ان مبارزه كرده است تويك نوكر مزدبكير سازمان جبي راوا هستي
3 جون 2007, 14:01, توسط طهور
توكامران هزاره بدرك از حرفها ي ازقد قواره ات بلند است كز نكن اولاد موشخور
4 جون 2007, 06:52
طهور ! لعنت به تو کثیف و بی خرد. متاسفانه در افغانستان کثافت های مانند تو فعلا ً سیاست کرده و از ربانی و مسعود قهرمان مسازند. تا احمق در جهان باشد مفلس در نمیماند. تا حیوانات کثیف مانند تو در افغانستان باشد. ربانی استاد محترم است و مسعود قهرمان شما.
4 جون 2007, 13:29, توسط وطنخواه
من اصلا اين رانفهميدم كه آيا دشنام دادن احمق هاى مانند طهور كه اصلا در دسترخوان بدر ومادر بزرك نشده است و كامبيوتر را بيدا كرده جز دشنام جيز ديكر را ياد ندارد اين موضوع به ربانى ومسعود جه ارتباط مى كيرد كه بعضى دوستان آنهارا هدف دشنام خويش قرار مى دهند مكر آقاى طهور از قبر مسعود امر راشنيده كه بايد به ميرهزار دشنام بدهد معلوم است كه بيشتر دوستان راواي وشعله يى ما خيلى علاقه مند اند كه هر مردارى را به روى مخالفين خود بمالند اما اين يك اشتباه است كسيكه درمكتب مسعود شهيد مانند اين جانب حقير فقير سياست را آموخته است از دشنام دادن هاى ركيك عار دارد ما مى شرميم وقتاكه دوستان شعله يى و راوايى خويش را بى سويه و به دور از آداب فاميلى واجتماعى مى يابيم خدا را هزار بار شكر كه دشمنان ما افراد بدزبان بى فرهنك بى تربيه و بى تحمل ومحروم از داشتن يك منطق عالى استند خدارا شكر هر قدر دشنام مى بينيم عزم براى رسيدن به اهداف ما جزم تر مى شود
4 جون 2007, 11:35, توسط شمس الدین
طهور جان تو باید اسمت را طیور بگزاری چون گپ زدنت به مرغان می ماند. احمق بی خرد. این موشخور سایت درست کرده از رییس جمهورت گرفته تا وزیرت را به پاسخ دهی وادار می کند. حال بگو که تو احمق لوده چکاره هستی؟ گدایی می کنی در کوچه های کابل یا سرکها را جارو می زنی؟ اگر کسی هستی برو تو هم یک سایت درست کن و به این موشخور به گفته ای خودت پاسخ بده. شغال به آفتاب دشنام می دهد. این است کار تو وقتی به میرهزار دشنام می دهی. احمق بی شعور برو آدم شو و یک کاری بکن تا مردم ببینند تو کی هستی. سگ هم می تواند یک آدم مهترم را دندان بگیرد. ذهن ات را پاک کن. آنهایی که تو موشخور فکر می کنی به تو اجازه نمی دهند که بوت شان را پاک کنی. احمق ابله. از حسادت خواهی مرد. برو برای زندگی ات کاری بکن. خود را به مسعود و طرفداران او هم نچسبان چون آنها آدمهای گوساله ای مثل را برای خود ننگ به حساب می آورند. از گپ زدنت معلوم است که تربیت فامیلی نداری. ننگت باد که به یک انسان روشن این وطن این قسم توهین می کنی. آدم بی ارزش بی مقدار.
4 جون 2007, 12:05
شمس الدين جان:
اين جمله از مقاله بالا را بخوان: " اين دشنام دادن ها و توهين کردن ها گاهی به زعم نويسندگان آن، به دفاع از سردبير کابل پرس?، در پاسخ به دشنامی ديگر صورت گرفته است. از خوانندگان عزيز می خواهم که در هر صورت از دشنام دادن پرهيز کنيد." از ميرهزار دفاع میکنی، دفاع خوب کن.
24 جولای 2007, 23:43
تشکر کامران جان از اینکه زمینهً آنرا فراهم نموده اید تا بتوانیم بصورت آزادانه ابراز نظر کنیم بیاد داشته باشید که نسل جوان از شما حمایت میکند.