خود شناسی درفرهنگ محترم الحاج استاد بیانزی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
ازسخنان آقای محمودخان اچکزی چنان استنباط میگردد که ناسیونالیستان پشتون درافغانستان چهرهء ناسیونالیزم پشتون را در هردو طرف مرز بدنام ساخته اند، درپاکستان پشتونها خواهان سهم عادلانه درچارچوب نظام فدرال می باشند درحالیکه در افغانستان ناسیونالیستان پشتون بخاطر درانحصار درآوردن ارگ ریاست جمهوری کابل ازهیچ پستی ودنائتی روگردان نیستند ودرین راه حاضر اند حتی افغانستان را یا بکام پاکستان فروبرده ویا با ایجاد یک پشتونستان بزرگ زمینهء خط کشی های جدید را درنقشهء افغانستان کنونی مساعد سازند وکشور ومنطقه را به جزایرکوچک قومی تقسیم نمایند . در افغانستان نخبه گان پشتون برخی از اقوام را افغان بومی واصیل وبرخی دیگررا اقلیت های مهاجر دانسته وخودشان را بدون هیچگونه آمارگیری وارقام اکثریت مطلق و وارثان حقیقی این ملک میدانند.
بازهم برمیگردیم به فرمایشات جناب استاد بیانزی عزیز
بیانزی صاحب درادامهء فرمایشات شان میفرمایند:
« بهمن صاحب! اگر کسی دربارهء شما وشخصیت شما به چنین اتهامات مشابه متوسل شود، به شما تعهد می نمائیم که درمقابل وی نیز می ایستیم وازشما دفاع میکنیم.»
پاسخ بهمن : من چنانچه دربالاعرض کردم که بنده باهیچ انسانی دشمنی شخصی و( اودورزاده گی) ندارم، من درچارچوب حقایق تاریخی خودم را مجبور ومکلف میدانم که آنچه را میدانم آنرا خدمت دوستان ومخالفانم پیشکش نمایم؛ اگر درجایی مرتکب سهو واشتباهی شده باشم لطفا بنده را اصلاح کنید ولی اینکه نظریاتم چقدر طرف قبول کسی واقع میشود یانه بمن مربوط نیست.
بیانزی صاحب در ادامه می نویسند:
«شاید درخلال عبارات وجملات ما نسبت به شما بعضی کلماتی بیرون شده باشد که سبب رنجش شما گردیده باشد که ازبابت آن ازشما معذرت میخواهیم، اما با آنهم زبان ما با راست گویی وصریح گویی عادت دارد، راست گفتن وصریح گفتن تلخ است ولی شفا بخش می باشد.»
این را میدانم من نیز بالمقابل اگر کلمات رکیکی تاکنون ازقلم بنده درحق شما خارج گردیده باشد وباعث توهین وتحقیر شما شده باشد بالمقابل ازشما معذرت میخواهم منظور هردوی ما بیان حقایق است ولو هرقدر تلخ هم بیان شود.
من بنوبه خودم به شما اطمئنان میدهم که هرقدر پیامهای شما تلخ باشد آنرا میخوانم وبار بار میخوانم. وغلطی ها ولغزشهای خودم را اگرمنطقی به رخم بکشید اصلاح میکنم.
بیانزی صاحب:
« ما هرگز درفکر انتقام گیری نبوده ونیستیم، آن سخن شما را فراموش کرده بودیم که ازخوردها لغزیدن وازبزرگان بخشیدن. زمانیکه ایمیل دوازدهء صفحه ایی خویش را بازنمودم فکر میکردم که حتما نوشته های قبلی ما بخاطر فهماندن شما موثر افتاده وحتما چیزی برای معذرت خواستن ازجناب بزگر صاحب درآن باشد که ما ازآن درجهت صلح وآرامی و تحقق وحدت وهبستگی ملی ازآن استفاده نمائیم ولی متاسفانه که چنین نبود زمانیکه نوشته های دور ودراز شما را خواندم برعکس شخصیت اسلامی وافغانی شما را بیشتر زیر سوال برد، خصوصا آن کوششهای بیجای شما که خیلی کوشیده اند گناهان ببرک مزدوررا بالای امین لعین بیندازید. ویا بخاطر محکوم نمودن مجاهدین دریک قسمت ازنوشتهء تان به نقل ازشخصی بنام عتیق الله (راجع به شادروان ببرک کارمل بزرگ...... واینکه جهاد افغانستان را سبب سرافگنده گی وازهم پاشیده گی افغانستان...... قهرمانی های دلیر مردان این سرزمین دربرابر ارتش سابق........ این نغارهء جهاد درحقیقت یک توطئهء پلان شدهء ازسوی دوابرقدرت شوروی وامریکا از سوی دو ابر قدرت امریکا وشوروی به خاطر انحراف اذهان مسلمانان از قضیه اصلی فلسطین و قدس براه افتید ......جنګجویان عرب به عوض اینکه په فلسطین می رفتند جهاد افغانستان را ترجیح دادند .....) ، بهمن صاحب مقصد شما ازپروگرافهای ذکرشده این بود که این جهاد وطن عزیز را جهاد ندانسته و یا اینکه به جهاد اصلا باور ندارید، اگر همین عبارات وهمین جملات ازمن می بود حتما شما مرا یک پرچمی فکر میکردید»
ببنید جناب استاد بیانزی بزرگوار ونهایت دوست دشتنی!
انتقام وانتقامگیری کارانسانهای جاهل ونادان است که دربساط شان چیزی برای گفتن ونوشتن نداشته باشند. من نیز بعدازینکه جنابعالی لاطائلات مرا ارزش داده اید وسزاوار خواندن وجواب دادن دانسته اید به شما بحیث یک مخالف ارزش قایلم وشما را درصف انتقامگیران وجاهلان نمی شمارم، وخودم نیز زبان نرم وانسانی را دربرابر جنابعالی بکار می بندم وازحملات شخصی واحمقانه بالای جنابعالی دوری میجویم .
حالا باید خدمت آن سرورگرامی بعرض برسانم که آقای عتیق الله مولوی زاده ازسیدنی استرالیا نظربه نوشته اش خود یکی از فعالان سابق جمعیت اسلامی بوده ومراحل خشونت گرایی وستیزه جویی های احساساتی را پشت سرگذاشته است، او درمقاله ایکه نوشته است راجع به جهاد چیزی ننوشته است بلکه آنچه را که خوانده اید کلمات وجملات من می باشد نه از او. من نوشته ام: نظر به برداشتی که ازمقالهء جناب عتیق الله مولوی زاده نمودم درجهاد افغانستان دستهای زیاد مرموزی با اهداف ومرامها وآجنداهای مشخص سیاسی وجود داشت که ازانظارعامه پنهان بوده اند. روی همین مطلب من حکم کردم که باوجود نیات پاک بسیاری از راد مردان این سرزمین، شوربختانه این جهاد ازسرچشمهء اصلی آن با نیات خیلی خبیثانه بینانگذاری شده بود که برای رده های پائینی وبیسواد جامعهء ما قابل درک نبوده است. جناب عالی دریکی دیگر ازمقالات تان خود به توطئه های بعضی ازکشورهای ذی نفع درقضیهء افغانستان اشاره کرده اید وایجاد فاصله میان رهبران جهادی وقوماندانهای داخلی را یکی ازمثالهای آن دوره یاد کرده اید.
آن جهاد از همان ابتدا یک توطئهء سازمان یافتهء جهان استعماری بخاطرشکست دادن کمونیزم ویک قطبی ساختن جهان حتی قبل ازتولد رهبران تنظیمهای جهادی بود.
خداوند خون شهدای بیچاره ومظلومی که با نیات پاک درین راه جانهای شیرین شان را از دست دادند بدربار خویش قبول گرداند ولی بدبختانه وشوربختانه باید اعتراف نمائیم که بالای خون مردم بیچارهء ما چه افغان وچه هم غیر افغان تجارت شده است.
اگر این جهاد تجارت نبود ویک استراتیژی درازمدت یک کشورهمسایهء طماع وحریصی چون پاکستان نبود؛ آقای قریب رحمان سعید هرگز بخود این جرأت را نمیداد که قهرمان جهاد افغانستان جنرال حمیدگل را اعلان کند. همینهای که سنگ جهاد ومجاهدت را بیش ازهمه به سینه می کوبند همین اکنون درکشورهای اروپایی مقیم اند واولادهای شان دربهترین دانشگاه های اروپایی مصروف تحصیل اند که خداوند برای شان مبارک کند ولی نباید بچشم مردم خاک بیفشانند.
جناب عالی که آتش بس یک سالهء احمدشاه مسعود را باروسها بر وی نمی بخشیید وآنرا یک معاهدهء دوستی وصلح دوامدار باروسها اعلان میکنید وهمراه با دیگر پشتونیستهای متعصب سیکولار در دشمنی تان با آن قهرمان بخاطر تاجیک بودنش ازیک یخن سر بالا میکنید چگونه باور نمائیم که آن جهاد از قدسیت وپاکی لازم برخوردار بود؟
جهاد ر کسان دیگری کردند که اکنون یا به قول سروراحمدزی، دست وپا ندارند ویاهم سالهاست که رخ زیرنقاب خاک کرده اند.
شاید منظور شما درآنجا اینطور بود که بجز از آقای گلبدین حکمتیار دیگر احزاب وتنظیمها، بشمول جمعیت اسلامی آقای ربانی قوماندانهایش ازکنترول رهبری پشاور خارج گردیدند وشورای مستقل قوماندانهای جهادی را بنیاد گذاشتند. درحالیکه من اینطور میگویم:
آنانیکه درپشاور بحیث رهبران جهادی برمردم افغانستان تحمیل گردیده بودند؛ نه رهبران جهادی بلکه ماموران استخباراتی کشور پاکستان و تیکه دارانی بودند که بنام جهاد ازکشورهای مختلف پول وإعانه جمع می نمودند؛ ومطابق ضرورت زمان هراندازه ای را که خود لازم می دانستند آنرا به جبهات شان ارسال می نمودند، اجازه دهید که بخاطر رفع شکوک جنابعالی که مرا متهم به فاشیسم قومی ننمائید ازخیر زنده یاد برهان الدین ربانی هم بگذرم وآن مرحومی را نیز جزو همین ماموران استخباراتی بحساب آورم تا تکلیف همه روشن شود.
آری!
همهء این رهبران درکنترول استخبارات نظامی پاکستان بودند؛ هیچیک آنها استقلال عمل نداشت، هیچیک آنها پسران شان چه که حتی بینی مرغ شان درین جهاد خون نگردید؛ بلکه نورچشمیها همه درکشورهای عرب واروپا وامریکا به تحصیلات عالی رفتند؛ واین تنها بیچاره شده ها ومظلومین وپابرهنه های بیسواد بودند که درسنگرهای داغ نبرد سینه سپرکرده بودند.
این بیسوادها به قول زنده یاد بهاء الدین مجروح، لشکریان بی بصیرت ونابینا وسلاح بدوشان بودند که درتاریکی به جنگ اژدها میرفتند وحاصل آن جهاد را نیز همهء ماچشیدیم.
جناب استاد بیانزی درقسمت دیگرازفرمایشات شان نوشته اند که خدا مارا از دوستی اشخاصی چون پرویز بهمن نجات دهد. زیرا به قول ایشان دوستی من باعث رسوایی وافتضاح شخصی میشود که من از وی تعریف وتمجید می نمایم.
جناب استاد بیانزی طوری وانمود ساخته اند که بازنویسی خاطرات پیترتامسن درمورد احمدشاه مسعود قهرمان را من از روی جهالت ونادانی درمقالهء قبلی ام نگاشته ام ومطابق آن نوشته ها احمد شاه مسعود باب معامله گری را با خارجی ها باز کرده بود.
اما پرسشی که ازجناب بیانزی صاحب باید مطرح شود این است که چه کسی آغازگر این معامله گریها ها باخارجی ها درمیان اسلامگرایان افغانستان بطور رسمی وقطع شناخته میشود؟ جناب عالی حتما نزده همین بخش خاطرات آقای قریب الرحمن سعید را درسایت دعوت وترجمهء فارسی آنرا درسایت کابل پرس? ازقلم این بنده خوانده اید ونظر آقای سادات ازشهرمالموی سویدن را که زیرنام شهزاده عثمان درسایت دعوت به شکل مستند ازمعامله گری آقای سعید ورهبرگرانقدرش درزمان سردار داوود خان پرده برداشته است مطالعه کرده اید میتوانید بگوئید که مطابق این اسناد آغازگر این معامله گریها با خارجی ها کی ها بوده اند وچرا جناب عالی از ذکر نامشان طفره میروید؟
اما قبل ازآن بجا خواهد بود که نقل قولی ازجناب مولوی قیام الدین کشاف درینجا بیاورم که سال گذشته درمحفل یاد بود ازقهرمان افسانوی جنگهای گریلایی افغانستان زنده یاد احمد شاه مسعود چنین گفته است:
« بعدازآنکه تره کی درکابل قدرت را بدست گرفت، من به پاکستان مهاجرشدم؛ آمرصاحب مسعود درآن سالها که خیلی جوان بود، همیشه میگفت: اوبرادران! شما را دل تان، اگر من این بار افغانستان رفتم دیگر هرگز برنخواهم گشت واقعا او چنین کرد وبه وعده اش وفادار ماند. درطول چهارده سال جنگ باقوای شوروی ورژیمهای تحت الحمایهء آن جز یکبار؛ دیگر به پاکستان سفری نکرده است.»
این قول من نیست؛ چه من این مطلب را بنویسم ویاننویسم این درج صفحات تاریخ گردیده است که احمدشاه مسعود؛ بعدازسال 1357 خورشیدی جز یکبار ؛ آنهم به شکل رسمی وعلنی دیگر به خاک پاکستان قدم نگذاشته است. دیگر فرماندهان تحت امرش؛ نظیر قوماندان پناه؛ گدا محمدخالد، قوماندان میرزا؛ کاکا تاج الدین، قوماندان سعیدخان ازمنطقهء شتل وغیره کسانی اند که اصلا درآن دوره ها خاک پاکستان را ندیده اند ویکتعداد شان اکنون درقیدحیات نیز نیستند.
ولی دربارهء جهاد ازشما باید بپرسم که آیا قیام شما که خودتان را ازآغازگران حرکت اسلامگرایی درزمان سردار داوود معرفی کرده اید دربرابرآن رژیم تا چه حد با معیارهای شرعی و وطنی جهادشمرده میشد؟
شما که اینقدر برمسعود بیچاره خشمگین استید که وی با پیترتامسن معامله کرد و درجنگ جلال آباد فعالانه شرکت نکرد وآنرا مظهر بی تعهدی و وطنفروشی وی اعلان کرده اید ومن بیچاره را هم بحیث دوست نادان آن مرحومی به باد انتقاد گرفته اید میتوانم بپرسم که قیام وبغاوت وحمله بالای مراکز اداری لغمان وپنجشیر درزمان سردار داوود هم ازنظر شما قیام ملی ومردمی واسلامی بود وجهاد شمرده میشد؟
آیا آنوقت هم قوای شوروی حضور داشت ومسعود با قوای شوروی ورژیم داوود مستقلانه وارد معامله شده بود وازحمله برادارات شهرستان پنجشیرخود داری ورزیده بود؟ یا اینکه میگوئید درآنوقت هم مسعود مسلمان نبود و کتابهای مائو را که دربین جوانان آنروزگار توزیع میکرد، نه بخاطر فرا گیری فنون جنگ چریکی بلکه بخاطر پخش نظریات مائوویستی بود؟ یک کسی اگر مسلمان ومومن نباشد مگر سرش را مار گزیده است که درعنفوان جوانی؛ رشتهء تحصیلی خویش را درپایتخت کشور با آن همه استعداد ولیاقتی که داشت ترک داده، خودرا ازآغوش گرم خانواده محروم ساخته وکوه به کوه وصحرا به صحرا راه هجرت بدیار بیگانه را اختیار نماید و خود را درلست سیاه یک رژیم دیکتاتور ودیوانه صفتی چون داوود درج نماید وبرای اعضای خانوادهء خود درزیرسایهء همچو یک رژیم خودکامه مشکلات امنیتی را خلق کند؟.
پيامها
9 جنوری 2013, 07:03
حامدکرزی، طالبان واردوی ملی
حامدکرزی رئیس جمهور مصلحتی افغانستان که با وجهه قومی زمامدارکشورشد درطول یازده سال گذشته باتمام توان ازطالبان جنایتکا آشکارا وپنهان حمایت کرد ونگذاشت که نیروهای بین المللی به طورباید وشاید این گروه تروریستی راسرکوب کند.
اما اکنون که زمزمه خروج نیروهای بین المللی برسرزبانهاست بسیاریها آگاهانه ویا نابخرانه چشم امیدبه اردوی ملی دوخته ا ند . اما غافل ازاین که طالبان و80 فیصد اردوی ملی دو روی یک سکه اند. ترکیب قومی بزرگتری معیاراستخدام دراردوی ملی است وفیصدی ترکیب هم برگرفته ازدایرت المعارف نشرشده اکادمی علوم میباشد که درآن پشتونها اکثریت مطلق اند.
به نظرمن پس ازسال 2014 بزرگترین تهدید اردوی ملی می باشد درصورتیکه با سلاح پیشرفته تجهیزگردد.
مسئولین نیروی نظامی شکایت دارند که غربیها آنانرابا سلاح پیشرفته تجهیزنمیکنند. واقعیت این است که دادن سلاح پیشرفته بدست آنانیکه ذهن واندیشه شان مالامال ازتحجرگرایی، تعصب، جهل وآدم کشی است بسیارخطرناک است. مردمیکه ارزش قبیله ای رابرتمام ارزشها رجحان میدهد وهرازگاهی همکارانش رابکام مرگ می فرستد به دیوانگانی میمانند که توانایی گردانندگی سلاح مدرن راندارند. چیزیکه غربیها خوب میدانند.
9 جنوری 2013, 10:49, توسط میوند
کابیل پرس هزاره رگی طوفان میکنید وقتی ازمزاری میخکوب ازخلیلی زایمان لوچ زن وازمحقق رقص مرده چیزی به روی این سایت پلید نبیشنته شود انرا به زودترین فرصت ازصفحه دور میکند اما اگر به قوم دیگران دشنام بد ورد که شایسته یک انسان و یک نویسنده نه میباشد انرا ماها به روی صفخه نگاه نیکنید مرگ به متعصب
9 جنوری 2013, 11:02, توسط نادر
مرا اشتباه نفهمید، من نه با بهمن کدام خصومت شخصی دارم، نا با آن کسانیکه بهمن علیهء شان اینجا مقاله های 12 صفحه ئی مینویسد، کدام دوستی. این افراد را اصلاّ نمی شناسم که در باره شان قضاوت کنم، و نه حوصله تشبث در باره تفاله های خلقی/پرچمی دارم. اما همینقدر میدانم که این دامنه همان خصومت های رهبران شان سر قدرت بود/است، که در نتیجه همدیگر را کشتند، و تفاله هایشان همان خصومت ها را در سایت ها ادامه میدهند. اما برای مردم افغانستان رهبران هردو جناح ِ یک حزب وطنفروش و نوکر روس ها اند که باعث کشتار یک میلیون انسان بیگناه و چهار میلیون مهاجرشدند. رهبران هردو جناح این حزب منفور تهدابگذاران همه دربدری ها و ویرانی های مردم ستمدیده این کشور در سی و چند سال اخیر هستند.
اما درین زودوخورد علیه خلقی ها نفرت بهمن مقابل اقوام پشتون آنقدر زیاد است، که در عین پراگراف نفرت درونی اش را مخفی کرده نمیتواند. تضاد های درونی بهمن فقط در همین صفحه اول برملا میشود (حوصله خواندن بقیه این سریال را نداشتم). بهمن در صفحه اول پراگراف اخیر مینویسد:
" لعنت فرستادن به حاکمان پشتونی ازقلم من نه بخاطر این است که آنها پشتون بودند بلکه بخاطر این است که آنها بالای انسانهای وطن خویش ستم روا داشته اند".
اما در اخیر همین پراگرف مینویسد:"
درقاموس زبان انگلیسی معنای واژهء افغان به شکل تصویری آن ترجمه شده است که افغان یک نوع سگ می باشد که ازنظر علم ژینتک سگشناسی؛ نسبت به دیگر سگ ها خیلی شجاع و با وفا تشریف دارد".
یا در یکی از پیام هایش در گذشته چنین مینویسد:
" من تاکنون پشتونی که پشتونیست نباشد، آنرا کمتر دیده ام ولی اگر بالفرض چنین انسانهای با وجدان پیدا شوند من
ایشان را انسانهای باوجدان وآزاده می نامم نه پشتون".
به نظر من این طرز تفکر بهمن سند یست برای فاشیزم قومی، برای راسیسزم و طرز تفکر ضد انسانی جناب ایشان.
مشابه این اظهارات را از زبان هتلر و وزیر پروپاگند او بنام گوبلز در باره یهودی ها میتوانید در تمام اثار تاریخی بخوانید. نازی ها یهودی ها را به سگ و حشرات مضر تشبیح میکردند، که برای نابودی حشرات باید از گاز های مسموم کننده استفاده شود/ که کردند. و در لوحه ها بالای دوکان ها و مغازه ها نوشتند، "سگ ها و یهودی ها اجازه داخل شدن را ندارند."
اگر دلسوزانه قضاوت کنیم، باید به سلامت روانی این آدم ها شک کرد.
9 جنوری 2013, 12:23, توسط پرویز "بهمن"
نادرک بی منطق!
من اگر دلسوزانه قضاوت کنم حالت روانی خودت خیلی ها قابل تشویش است؛ خودت بخاطراینکه بخواهی مرا موجود متنفرازیک قوم بخصوص مانند استاد بیانزی جلوه دهی؛ جملات را به شکل ناقص آن روایت میکنی.
گویند در روزگاران قدیم دریکی از از روستاهای افغانستان بین کدام طالب که زیاد تنبل بود وبیدار شدن هنگام نماز صبح برایش خیلی سنگینی میکرد وملای استادش مشاجره ای لفظی درگرفت که چرا صبح وقت به نماز برنمی خیزد. طالب بیچاره درجواب گفت درآن وقت این آیهء قرآن را درخواب کسی درگوشم میخواند که : <فویل للمصلین> که ویل وعذاب باد برنمازگذاران. بناء من می ترسم که این عذاب و ویل نصیب من نشود ازآنرو بخواب میروم. ملا گفت هر وقتی که آن آیه را کسی درگوشت خواند، خودت نیز به آواز بلند آیهء بعدی اش را برایش بخوان که :< الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین یراؤون ویمنعون الماعون> یعنی آن نمازگذارنیکه درنمازهایشان همیشه سهو میکنند چون برای رئا وتظاهر نمازبرپا میدارند ومانع رساندن وسایل کمکی بمردم می شوند.
حالا روایت نمودن جملات من توسط نادرک بی عقل مثل همان استدلال طالب است که یک جمله را می نویسد ولی جملهء بعدی را قصدا نمی نوسید.
ولی من برایش به تکرار میگویم نادرک بی عقل!
افغان ویا ابگان ویا پتان ویا پشتون فقط نام یک قوم بخصوص است؛ اینکه درزبان انگلیسی یک نوع سگ را به این نام گذاشته اند این هم یک واقعیت است. ولی تاکید من بالای آنانی است که به این نام جعلی قداست بخشیده اند ومیخواهند چنین نام را بالای دیگران به زور واجبار تحمیل نمایند. من نوشته ام که اگر سخن ازاجبار نام یک قوم بالای دیگران باشد وتنها این نام شایستهء هرنوع افتخارات تاریخی باشد؛ بناء اول به استناد قاموس زبان انگلیسی این نام معنی سگ را میدهد وثانیا ازنظر قومی مطابق فرمودهء آقای وحید عیاثپور این نام هرگز وجاهت وبزرگی تاریخی سرزمین مارا بازتاب نمیدهد کما اینکه نامهای تاجکستان وازبکستان وغیره نیز درسطح بین المللی ازهویت مشترک باشنده گان این سرزمین نماینده گی نمیکند. درینجا فاشیسم قومی را درکجای آن شما یافته اید؟
بلی! آنانیکه ظلم کرده اند، وحاکمان قبیلوی این سرزمین بوده اند مربوط افاغنه بوده اند، آیا درین شما شک دارید؟ اینکه بالای قوم خود نیز ظلم وبربریت روا داشته اند نیز یک واقعیت تاریخی است. ولی پیام من چیست؟
من به مظلومان همان قوم نیز میگویم بیائید که ازخیر این نام مبارک بگذریم، یکدیگرخویش را بحیث باشنده گان اصلی سرزمین مشترک خویش برسمیت بشناسیم. وهیچ کس ما حق سروری وباداری بالای دیگرمان را نداشته باشیم. نام هیچ کدام ما را بالای دیگرما نگذاریم هیچیک ما درین کوشش نباشیم که دیگر مانرا به زور واجبار درخویش مدغم واستحاله نمائیم. این افکار ونظریات با گوبلز وهتلر چه مشابهت وسنخیت دارد؟
اگر مشابهت هم داشته باشد عکس آن صادق است. هتلر زمانی که بقدرت رسید دمار ازروزگار یهود برآورد، نظامهای قبیلوی پشتون نیز چون قدرت بدست شان رسید، دمار ازروزگار دیگران وحتی مخالفان هم تبار خودشان برآوردند. من طرفدار عدالت وبرابری استم درحالیکه طرف مقابل من از زورگویی وادغام واستحالهء جبری صحبت میکند. پس بفرما بنویس کی با هتلر وگوبلز مشابهت دارد؟
10 جنوری 2013, 06:25, توسط نادر
به این گویند: سفسطه یا سفسطه گوئی!
دشنام دادن هم یکی از خواص شایسته همیشگی بهمن.
9 جنوری 2013, 19:02, توسط حکیم
با عرض سلام خدمت کابل پرسیان عزیز.
به توجه محترم نادر . به هیچ وجه نمیتوانیم بپذیریم که اقای بهمن به مسیله از روزنه ه رقابت ههای حزبی وتنظیمی پرداخته امده باشند/ بنده بر این باورم که طی پنجاه سال اخیر داعیه فاشیزم قبیله را گه نادر باتیم محمد گل مهمندی اش به تعقیب دسردار داود شاخه خلق حزب خلقبرهبری ترهکی وامین بعدها گلبدین وحزبش وسرانجام طالبان پی گرفته اند .هیچ فرقی بین نگرش های یک خلقی دو اتشه .طالب. اعضای حزب اسلام گلبدین و طالبا ن وجود ندارد.بناه استباط من از نبشته اقای بهمن نقدد دیدگاه فاشیست افراد حزب اسلامی است .و این یک واقعیت مسلم جامعه ماست .دشمنی وخصومت گلبدین با امر مسعود واستاد ربانی وسایرین اساس قومی داشت نه ایدلوزیکی. فقط دشنام نثارم نکنید نقد اگر میکردید میپذیرم.
9 جنوری 2013, 19:50, توسط فرشید
به این مطلع یکی غزل از حمزه شینواری توجه فرمایید :
ته که شه پشتون شوی نو انسان به شی
بیا که شه انسان به شوی مسلمان به شی !!
بدین ترتیب شاعرنامدار پشتون آدم بودن و مسلمان بودن را مشروط به | پشتون| بودن می سازد . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !