چرایی مقاومت بهسود و سوالات فرا راه
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در طول این مدت، حکام تازه به قدرت رسیده ای که دیروز اداره کنندگان طالبان بودند، پروسه ی خلع سلاح را با جدیت هرچه تمام تر به کار بستند و بیش از همه هزاره هایی را که قبلاً و بارها توسط طالبان خلع سلاح گردیده بودند، بار دیگر از بیخ غیرمسلح ساختند. زمانی که از تکمیل این پروسه مطمئن گشتند، آن گاه با خاطرجمعی زیاد نیروهای خود برای مطمئن شدن از غیرمسلح شدن آنان به-سوی هزارستان فرستادند تا واکنش ها را بررسی نمایند و سپس در مورد تصرف مابقی سرزمین های مردم هزاره (20درصدی که اینک در دست شان باقی مانده است) تصمیم نهایی خود را بگیرند. مسلماً یکی از تاکتیک ها ادعای مالکیت بر زمین هایی است که توسط عبدالرحمان و نیز حکومت-های خلف وی به زور و شکنجه از هزاره ها غصب گردیده و دارای اسناد جعلی برای پشتون ها شده بودند.
هزاره ها اما، به خاطر تعهدی که در قبال «صلح» و «قانونیت» نموده بودند، چشم یاری به دولتی دوخته بودند که داعیه ی پایان یافتن ستم های گذشته را داشت. نتیجه آن شد که تجاوزگران به دلیل هم-کاری و پشتیبانی پنهانی دولت از آنان و نیز غیرمسلح بودن بومیان کشاورزی که از چنین برخوردی شدیداً بهت زده شده بودند، جری تر شده و همه ساله برمیزان قساوت و خشونت خود می-افزود. روشن است که هزاره ی متعهد به روند «صلح» به جای تلاش برای مقابله ی همانند، خود را مصروف حرکت های مدنی ای چون مذاکره با مقامات مسئول دولتی، راهپیمایی، کنفرانس مطبوعاتی و اطلاع رسانی توسط نشرات غیردولتی نمودند تا توان مندی خود را درعرصه ی «مدنیت» که خود میراثی است از نیاکان تمدن آفرین شان، به نمایش گذارند و بدین گونه نشان دهند که این مردم هیچ گاهی پیرو خشونت نبوده بلکه تشنه ی «صلح»، «دموکراسی» و «عدالت» هستند.
2. توهم و سردرگمی میان «ملکيت» و «قوميت»
منطقه ی بهسود که از کوهستاني ترين نقطه هاي هزارستان باستان به شمار مي رود، به دليل بزرگ بودن طایفه ای (بهسود که درواقع بیسوت می باشد) که در این منطقه ساکن می باشد، از تراکم جمعيتی بسيار بالايي برخوردار مي باشد. تقابل جمعيت زياد بهسود و سرزمين کوهستاني و لم یزرع آن که ساکنین را با کمبود زمین کشاورزی روبه رو نموده است، به نارسایي معشيتي منتهي گشته که نزديکي اش با پايتخت، باعث گردیده تا همه ساله تعداد زيادي از ساکنين اين مناطق را به سوي شهرها برای یافتن کار گسيل بدارد. گرچه درشرایط عادی نیز روند رشد طبيعي جمعيت هم باعث مهاجرت به سوی شهرها می گردد، اما حادثه ي خشک سالي دهه ي اخير، (1375ـ 85) و عدم توجه دولت ها به وضعیت فقر و بیکاری مردم، به اين روند شتاب بخشيد و باعث مهاجرت وسيع مردم روستایی به-سوي شهرها و حتا کشورهاي همسايه گرديد. بنابراين، مناطق يادشده طي سال هاي اخيري که زمين-ها از دادن حاصل به دليل نبود آب، به شدت سرکشی می نمود و از یاری نمودن مردم روستایی ابا مي ورزيد، خالي از سکنه ي اصلي شده و تنها دهقانان بي بضاعتي که با اندکي خوراکي هم قادرند زندگی خود را به سر برند، در منطقه باقي ماندند. مسلماً چنين وضعيتي، آن هم در شرایط تهاجم عوامل بیرونی و بیگانه با منطقه (کوچي نماها) که مسئله ی «ملکيت زمین» و استفاده از فرآورده-هاي آن ناشیانه به اصلی بدل گشت که برمبنای آن، حق دفاع از زمین و کاشانه مختص مالکان شد. چنین اندیشه ی خنثایی، هرگونه انگيزه ي دفاع را از کساني (دهقانان) که نه ملکيت دارند و نه فرآورده هاي ناشي از آن به آنان تعلق مي گيرد، سلب نمود. و از آن ها ناظران بی طرفی ساخت که نسبت به قضیه ی تجاوز کوچی نماها حساسیت و مسئولیت زیادی از خود نشان نمی دادند.
پس با موجودیت چنین طرز تفکری، دليلی براي برانگيختن کشاورزان غيرمالک وجود ندارد و بايد موضوع را از زاویه ی دیگری مورد بررسی قرار داد تا بتوان به تغییر اندیشه و احساس آنان پرداخت. يعني، موضوع بسیار پیچیده ای که از رابطه ی تنگاتنگ و دیالکتیکی میان «قومیت»، «ملکیت» و «تابعیت» (به مثابه ی شهروندی) بیرون می جهد را برای مردم روشن ساخت و آن را به حقوق سياسي و برنامه های توسعه طلبانه ی حاکمیت قوم محور مرتبط نمود تا مردم خود از اهداف شوم و توسعه طلبانه ي جناح برتري جوي و انحصارگر قومي قدرت آگاه شوند. اين اقدام روشن گرانه، کاريست درازمدت که با برنامه اي سنجيده و دقيق بايد صورت بگيرد. به عبارت ديگر، بايد به مردم فهماند که مشکل عمده ای که حکام قوم محور با مردم ما دارند، «قومیت» و به طور واضح تر، مشکل «هزاره» و «هزارگي» است و نه «مالکیت بر زمین» که تنها می تواند به سان ابزاری برای حذف هزاره ها از این کشور مورد استفاده قرار گیرد (تحقق یافتن همان شعار استراتژیک پشتون ها مبنی بر «هزاره ها باید به گورستان بروند، چون سرزمینی ندارند»). چنان که در دوران در اغلب ادوار حکومتی پشتون ها از احمدشاه ابدالی گرفته تا عبدالرحمان و نادر و ظاهر، هيچ کسي تنها به خاطر ملکيتش به قتل نرسيد، بلکه نیروهای این حکام مأمور برکندن نسل «هزاره» از سرزمین نیاکانی-شان بودند که پیشاپیش نام قوم خود را بر آن نهاده بوده و «افغانستان»ش می خواندند. امروزه نيز، تهاجم کوچي نماها هرگز با هدف مشخص کشتن مالکين زمین وارد هزارستان باستان نشده اند، بلکه «هزاره» بودن خود سوژه ي شکار برای کسانی است که در موجودیت آنان، حتا خواب و تصور مشروعیت یافتن حاکمیت غصبی و انحصاری شان را نمي بینند. البته باید این موضوع را مورد دقت قرار داد و به کشاورزان غیرمالک فهماند که، ملکیت های موجود اعتبار و سندی برای شهروند تلقی شدن همه ی هزاره ها، اعم از مالک و دهقان به شمار می رود. یعنی درکشور ما و با وجود تفکرات توسعه طلبانه میان رهبریت سیاسی قوم حاکم، ملکیت زمین تنها برای کشاورزی و یا سکونت نبوده، بلکه به مثابه ی پشتوانه ی بقا و موجودیت ما به عنوان یک شهروند در این کشور مطرح است. پس برای حفظ آن باید مبارزه و مقابله نمود، چون برای تثبیت شهروندی هزاره ی دهقان هم باید از «ملکیت» زمین مردم هزاره با تمامی توان حراست و حفاظت گردد و روشن است که هرگز مهم نخواهد بود این ملکیت و زمین متعلق به کدام هزاره است، گراکه بقای ملکیت هزاره اتوماتیک مان به شهروندی همه ی هزاره ها مشروعیت می بخشد. بنابراین علاوه بر مقاومت در برابر تجاوزات اشغال گرانه، بايد جبهه ی نبرد حقوقی را نیز گشود و با اتکا به شواهد، رخدادهای تاريخي و اسناد مرتبط به آن ها، روند و روش های متعدد غصب سرزمين هاي مردم هزاره، چه در هزارستان باستان و چه شهر هاي کشور را افشا نمود و مردم را از عواقب دردناک و جبران ناپذير غصب سرزمين-هاي شان که نهايتاً به سلب تابعيت شهروندي شان خواهد انجاميد، آگاه نمود. به تعبیری دیگر، بايد به مقوله ي «ملکيت» به مثابه ی عنصري از مقوله ی «هويت» و «شهروندی» بها داد و آن را معضل سیاسی ـ حقوقی همه ی هزاره ها تلقي نمود. بدين معني که اگر دارندگان زمين و خانه سلب مالکيت گردند، اتوماتیک مان هويت و حق شهروندی بي خانمان ها نیز سلب خواهد شد و به عبارتی، تاکنون پذیرش تابعیت هزاره های بی زمین از روی اکراه و دقیقاً به اعتبار مالکان زمین ممکن گشته است. بنابراین، غصب سرزمین هزاره ها توسط حاکمیت قوم محورِ مدعیِ وراثت تاج و تخت، تنها با هدف و انگیزه ی دست یابی برمنابع اقتصادی نبوده بلکه در ذات خود یک حرکت سیاسی به منظور سلب تابعیت از مردم هزاره به شمار رفته که بدین وسیله زمینه ی خارجی تلقی نمودن هزاره ها را مهیا ساخته و به راحتی بتوانند آن را مطرح نمایند و با مساعدتر شدن شرایط استیلای کامل، اگر باتوجه به شرایط بین المللی نتوانند بار دیگر مرتکب نسل کشی دیگری علیه هزاره ها شوند، به طور حتم با سلب تابعیت همه را از این کشور اخراج نمایند.
3 ـ «بحران رهبري» و فقدان «پيش تاز دموکراتيک»
تجربه ها نشان می دهند که در فاز سیاسی، هرگاه مردم بدون حمایت رهبران کلاسیک دست به اقدامات خشونت بار و یا نظامی بزنند، مسئولیت بزرگ پاسخ گویی تمامی آن اقدامات و نیز بزتاب-هایش مستقیما بر دوش مردم قرار گرفته که سنگینی ان کمرشان را خورد خواهد نمود. دقیقاً به همین دلیل است که کارهای جدی و قاطعی چون اقدامات نظامی، بدون تشکیلات سیاسی منظم ممکن نبوده و حرکت های موقت و پراکنده هم فراتر از بازتاب های منفی چیز دیگری را به دنبال نخواهد داشت. زیرا حرکت هایی از این دست نه تنها با ولنگاری و تشتت تشکیلاتی نمی توانند از اقدامات خود نتیجه گیری نمایند که با خشم و عتاب دولتی مواجه خواهند شد که طراح اصلی و پشت پرده ی برنامه-های متجاوزین کوچی نما می باشد. مسلماً هرگونه مقاومت قدرت مندانه در برابر تجاوزات سامان یافته ی آنان، حکم برهم خوردن تمامی نقشه های شان را داشته که هرگز برای طراحان برنامه ی اشغال گری خوشایند نبوده و مطمئناً به شدت سرکوب خواهد شد.
در مقاومت های سالیان گذشته در مقابل یورش مسلحانه ی کوچی نماها، عوامل اطلاعاتی رژیم در هزارستان باستان تمامی افراد مسلح را شناسایی نموده و پس از پایان مقاومت های محدود محلی، اکثراً توسط امنیت اولوس داری بازداشت شده اند. این است که مقاومت مسلحانه درمقابل کوچی-نماهای متجاوز تا زمان تشکیل گروه پیش گام و مترقی، باید با مسئولیت رهبران کلاسیک صورت بگیرند و بدین گونه مسئولیت ها و عواقب آن از دوش مردمی که سخت آسیب پذیر و بی دفاع هستند، کنار گذاشته شوند. در کابل وقتی شهید مزاری با پذیرش مسئولیت تمامی بازتاب ها، فرمان دفاع را صادر می نماید، مردم فداکارانه با تمامی هستی مادی و جان و ناموس خود درکنارش قرار می گیرند و این روند تا شهادت رهبریت صادق، شجاع و منادی «هویت قومی» و «برابری»، به طور باشکوهی ادامه می یابد و خالق بزرگ ترین حماسه ی ایستادگی تاریخ کشور و حتا یکی از بی-نظیرترین مقاومت ها درخاورمیانه می گردد. بنابراین باید رهبران کلاسیک باتوجه به شرایط ناگوار حاکم بر بهسود، این بار هم مانند دوره ی دفاع در برابر تجاوز حکومت کابل در دهه ی هفتاد و سپس ستم های بی پایان طالبان، با احساس مسئولیت و شجاعت، فرمان دفاع از شرف، ناموس، سرزمین، خاک و خانه ی مردم را صادر نموده و سیل انبوه جوانان داوطلب را به سوی جبهات سوق دهند. در این صورت تمامی رزمندگان هزاره احساس امنیت نموده و هزاران جوان آماده ی دفاع از سرزمین-های آبایی خود خواهند گشت و به سان همیشه ی تاریخ هزاره ها متجاوزین را به ذلت و خواری خواهند نشاند.
در این خصوص باید بدانیم که جامعه به لحاظ سياسي ـ اجتماعي و مبارزاتي به دو قشر عمده تقسيم مي گردد که يکي اقليت «پيش گام» و ديگري اکثريت «تابع نظام» مي باشد. پيش گام، قشري است که نسبت به وضعيت کنوني از آگاهي لازم برخوردار بوده و براي فرداها نیز دارای برنامه هاي مترقی، دقیق و تدوین یافته باشد. اين قشر، عمدتاً حرفه اي عمل نموده و مبارزه را نه سرگرمي و یا اقدامی موقت به شمار می آورد، و نه آن را تلاشي براي دست یابی به نام و نان چند فرد سودجو و موج سوار می داند. برخورد پیش تاز دموکراتیک با مبارزه و سرنوشت مردم، دقیقاً مسئوليتی تراویده از دانش اجتماعی و تعهد انسانی بوده که با باور راستین به ایجاد تغيير در وضع موجود و نجات مردم از معضل کنوني و باتلاق هاي فراراه مبارزه آمیخته، که در صورت تداوم آن بر خط اصیل مبارزاتی، به تغییر بنیادین در مناسبات سیاسی ـ اجتماعی منجر خواهد گردید. وظیفه ی پیش تاز، گشودن بن بست های رزم و مبارزه، و نیز ارائه ی تحلیلی درست و دقیق از اوضاع و شرایط اجتماعی ـ سیاسی، همچنین آگاه نمودن توده ها از پیچیدگی های وضعیت حاکم و دسته بندی نیروها و تضادهایی که ممکن است آنان را در مسیر راه دچار شبهه نموده و بدین گونه انرژی مردم را به هرز و رکود بکشاند و یا آنان را از ادامه ی راه منصرف سازد.
پيامها
16 می 2012, 09:46
emroz ke shoma dar moqabele chand kochi een hama ehsase zaaf mekoneed farda ke taleban bargardand chi khwaheed kard
pas behtar ast ke tamreene defa ra az kochi ha shoro koneed
16 می 2012, 13:40, توسط نسیم
شیکایتی شماه بی فایده است اگر حق از شماه است زن مرد در مقابلش مقا مت کنید نه کوچی امده میتوانت نه غیری کوجی داد زدن فا ایده نه دارد
لاف از قومی هم پیمان میزنید اما در مقابیل چهار کوچی ایستاد شده نمیتوانید مرگ است کوچی ها زیاد باشد صد خان اماه شماه در هر غار صد خانه استید
17 می 2012, 09:24
besoodi beghairat
17 می 2012, 09:36, توسط turk mongol
kabul press ham behsodi ast
17 می 2012, 00:53, توسط jandar
agar talib amad ke baz zameen ra rooda wa asman ra shekamba megeerad mooqawemat haye besoodi wa qaera-ha
17 می 2012, 09:27
hazara behsood baghairattarin hazra hast der moqabil 2 khana kochi maqawmat na mitwanid
17 می 2012, 14:30, توسط سیدعصمت الله نقوی جاغوری
اگرامسال نیزکوچی های کرزی وطالبان نیکتایی پوش دربهسود حمله ور شوند باید تمام ممردم هزاره برعلیه آنهااستاده کامل نمایند دیگر مردم ما زیربار پشتونیزم نمیروند دیگر هزاره کوشی بس است دوران عبدالرحمن لعین خاتمه یافت است.
20 می 2012, 23:42, توسط 643
besudi ha ham az ghairat baz manda ast agar kami ghairat kunad wal mazhabe kuchi murdar khor ham amda nametanad