چرایی مقاومت بهسود و سوالات فرا راه
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هنگام بازنویسی این نوشته از طریق یکی از وکلای پارلمان باخبر شدم که متجاوزین کوچی نما در «دشت گوله» حضور یافته و تا یکی دو هفته ی دیگر باز سروکله ی این ناخواندگان جنایت کار در سرزمین های نیاکانی ما پیدا می شود که مطابق برنامه ی اشغال گام به گام هزارستان باستان پا به آن-جا می گذارند. باز هم با تمامی وعده هایی که برای اسکان کوچی ها و مآلاً عدم تعرض و تهاجم شان بر ساکنین بومی هزارستان داده اند که به دلیل عدم مطابقت اسکان آنان با منافع و پالیسی توسعه طلبی «فاشیزم قومی» حاکم، باید مردم ما زندگی پر از دل هره ی خود را مانند سالیان گذشته با نگرانی یورش کوچی نماها آغاز نمایند. سال گذشته برخلاف فرمان ریاست جمهوری در رابطه با اسکان حتمی و قطعی کوچی ها که حتا التیماتوم 3 ماهه ای هم برای آن تعیین گردیده بود، باز هم در تاریخ پنج شنبه 22 ثور 1390 افراد مسلح کوچی نما از دشت «سیاه ریگ» وارد منطقه ی کجاب گشتند. این خبر که طی اطلاعیه ی مشترک وکلای بهسود عضو دو اتاق پارلمان و شورای ولایتی کابل منتشر گردید، از عدم پذیرفته شدن پیشنهاد اسکان از سوی کوچی ها خبر داد و مسلماً این تهاجمات در پاسخ به اسکان آنان صورت گرفته است. شاید کسی فراموش نکرده باشد که کرزی در دوره ی مبارزات انتخاباتی برای ریاست جمهوری، قول حل ریشه ای معضل کوچی را به هزاره ها داده بود تا درقبال این وعده رأی آنان را تصاحب نماید، درحالی که دقیقاً یک سال پس از انتخابات و رسیدن کرزی به مأمولش، بار دیگر صدها نفر مسلح آموزش دیده پیش از موعد هرسال و علی رغم هوای نامناسب، در ساعت 9 شنبه شب 25 ثور 1389 از محورهای متعددی به اولس داری دای میرداد یورش آورده و هزاران نفر را زیر باران شدید و زمین های پرگل، آواره نمود و بدین سان ثابت ساختند که نیروهای سامان دهنده ی تجاوزات کوچی نماها به موضوع تصرف تام و تمام سرزمین های هزارستان باستان کاملاً نگاهی استراتژیک داشته و تحت هیچ شرایطی هم حاضر به تغییر آن نمی باشند. توقف استثنایی یورش کوچی ها در دوره ی مبارزات انتخابات ریاست جمهوری که برخلاف روند چندسال گذشته ی آن صورت گرفت، نشان داد که روابط پنهانی و نیز هماهنگی ویژه و حساب شده ای میان دولت زیرکنترل عناصر توسعه طلبِ «قوم محور» و جریان موسوم به «کوچی» وجود داشته و متجاوزین کاملاً زیرفرمان جریان حاکم عمل می نمایند. یعنی، تنها در شرایطی که لازم دیده شود و یا چنین تصمیمی را به نفع خود ببینند، بازهم بنا به خواست توسعه طلبان هویتی ـ سرزمینی که طرح و اجرای سناریوی کوچی گری را به عهده دارند، یک بخش مسأله ی «اسکان کوچی»ها را مصلحتاً و طبق تقاضای شرایط جامعه مطرح می نمایند، درحالی که در پس پرده به آنان گفته می شود تا دست به تمرد بزنند تا بازی سرگرم کننده را آغاز نمایند.
امروزه دیگر این امر مسجل گشته که همگان نام «بهسود» و «دای میرداد» و «ناوور» را باید در کنار پدیده هایی چون «کوچی» و «فاشیزم» و نیز اقداماتی مانند «تجاوز»، «کشتار»، «آوارگی»، «ویرانی خانه ها و کشت زارها» قرار دهند و اساساً این امر ناشی از یک کنش سیاسی ـ اجتماعی ای است که چندین سال پی درپی رخ داده و اثرات امروزی اش به مثابه ی واکنش ذهنِ متأثر از آن رویدادها، ردیف نمودن این مجموعه واژه ها درکنار هم به شکل یک روند منطقی و پیوسته ای است که رویدادها و اندیشه ها را به هم متصل می نمایند. چون برخلاف ادعا و قول جدی سال گذشته ی کرزی و تیم همفکرش در خصوص اسکان کوچی ها، هنوز این نیروهای مشکوک و ناشناخته (کوچی نماها) همه درحال گشت وگذار پیرامون سرزمین «هزارستان باستان» هستند و در طبق روال همیشگی در ماه آخر بهار وارد مرزهای بهسود می شوند. یعنی بازهم باید بخش ناخودآگاه ذهن همه-ی مردم کشور به کار افتد و حوادث ناگواری را به انتظار نشینند، چون چنین برنامه ای اینک تبدیل به یک «سنت» و «برنامه ای» ضروری برای اجرایی شدن طرح «تهدیدهمیشگی» و همان پالیسی «شمشیر داموکلس» حکام قوم محور بر ساکنان هزارستان باستان، گردیده که بایدهم چنین حوادثی همه ساله رخ دهد.
درست یک سال پیش از انتخابات ریاست جمهوری که براي ششمين سال متوالي (1383 ـ 1388) و آن بار کاملاً متفاوت و منظم و بزرگ تر از سال های گذشته اش، صدها کوچي شدیداً مسلح با ده ها هزار بز و گوسفند و شتر بر اولوس داري مرکز بهسود سرازير شدند، درواقع حکم هشدار و چراغ سرخی را داشت تا به تمامي مردم هزاره بفهماند که اين سوغات،1 ترفند و تلاشي است از سوی فاشیزم قومی ای که سالیان درازی روي آن فکر نموده و از این پس طبق برنامه ي تدوين يافته و منظم، تدریجاً و مرحله به مرحله به اجرا گذاشته خواهد شد. به عبارت دیگر، حرکت موذیانه و تهدیدآمیز چندساله ی اخیر سپاه پیش قراول این قوم که با صد ها نیروی مسلح عمل کننده و هزاران مسلح پشتیبان (ذخیره و آماده ی اقدام) با چراغ سبز و حتا پشتیبانی مالی ـ تسلیحاتی دولت، سرآغاز اجرای طرحی است که سال ها قبل توسط کمسیونی مرکب از برتری جویان و تمامیت خواهان قومی پایه ریزی شده و توسط اسماعیل یون (درحال حاضر مشاور امنیتی رییس جمهور) با نام مستعار سمسور افغان در صفحات پایانی کتاب سقاوی دوم به شکل پیشنهادهای 13گانه جهت تقویت پایه-های قومی شان نگارش یافته است.
وقتی به بررسی دقیق این موضوع می پردازیم، درمی یابیم که طي سال های گذشته نيز حرکت هاي مشابهی صورت گرفته که استفاده از سلاح براي ايجاد ترس و اضطراب و نهايتاً برداشت موانع از سر راه، وجه مشترک تمامي اقدامات تهديدآميز اخير زير نام «کوچي» می باشند. گرچه اقدامات سال های اول هیچ کدام از گستردگی یورش سال 87 و پس از آن، در استفاده از میزان خشونت برخوردار نبودند، اما آن اقدامات نیز هرگز خارج از برنامه ی طراحي شده صورت نگرفته اند. روی هم رفته، حرکت لشکر مسلح به اصطلاح کوچي به سوي هزارستان باستان، جزئي از طرح وسيع انحصارطلبان قومي است که گام به گام به اجرا درآمده و حرکت هاي محدود سال هاي گذشته، اقداماتی ابتدایي و دلهره آفريني به شمار می روند که با يکی دو قتل سالانه آغاز گردیده و با افزایش میزان آن، جديت خود را براي غصب سرزمين هزاره ها ابلاغ مي دارند.
تداوم این روند طی سال های گذشته که با ورود نيروهای پیش قراول و مجری طرح (کوچی نماها) با رمه ي چند ده هزار نفري و پشتوانه ي نيروي شديداً مسلح و آموزش يافته ي چندصد نفري انجام یافته، خود بر جدی تر شدن تصمیم قوم حاکم در تحقق برنامه های توسعه طلبانه ی شان دلالت دارد. یعنی از همان هشت سال پیش که حرکت تجاوزکارانه ی خود را به درون سرزمين هزارستان باستان در تاريخ 29 ثور آغاز نمودند، نیت همان بود که بالاخره این سرزمین ها نخست از ساکنانش تخلیه گردند و سپس مانند 80 درصد قبلی، به اشغال متجاوزین درآیند. پيشروي متجاوزین بیگانه به سوي قلب هزارستان باستان تنها با واکنش و اعتراضات مدنی ساکنين بومي و مذاکرات جهت رفع آن مواجه شد. طولی نکشید که این روش منطقی و متمدنانه ی ساکنان بومی، به دلیل رویارویی زورگویانه ی متجاوزین و حمایت تلویحی دولت مرکزی هم تبارشان، به بن بست می رسد و در تاريخ 9 جوزای همان سال، سلاح هاي گرم متجاوزين مورد استفاده قرار مي گيرند که در اولین یورش، دو نفر از ساکنين بومي به شهادت مي رسند. با شليک اولين گلوله ها که آشکارا هم نوایی مسوولين بلندپايه ي دولتي را به هم راه داشت، درواقع به ساکنين بومي بهسود هشدار علنی ای داده مي شود که متجاوزین «کوچی نما» به راه خود تا قلب هزارستان ادامه خواهند داد و سرزمين هايي که توسط پيشواي شان عبدالرحمن به زور غصب گرديده و یا بعدها توسط دولت های هم تبارشان در مرکز، به قباله ی شان درآمده را تصاحب خواهند کرد، اگر چه مانند عبدالرحمان دوباره متوسل به زور و سلاح و کشتار گسترده گردند.
در سوي ديگر قضيه، تلاش ها و اقدامات صلح آميز و شکايت مردم بومی به مقامات بلند پايه ي دولتي، ره به جايي نمي برد و کرزي خان به منظور تکامل حلقه ي هراس و دلهره بر هزاره ها، به اعضاي کمسيون مردمي2 حین ملاقات با خودش هشدار مي دهد که درمقابل پیشروی کوچي ها به درون هزارستان باستان مانع ايجاد ننمايند و آنان را عقده مند نسازند، چه درغیر این صورت، سال ديگر قبایل جنوب تحریک شده و با لشکر چندهزار نفری برشما يورش خواهند آورد، آن هم درشرایطی که هزاره ها در محاصره قرار داشته و چندبار هم خلع سلاح گشته اند. مسلماً درچنین وضعیتی شما مردم (هزاره ها) سخت آسيب خواهید ديد! به عبارتی، کرزی عریان تر از هر زمان دیگری مواضع و تمایلات درونی خود را بیان نمود که علتش دقیقاً ضعف روانی و کم ظرفیتی وی بوده که هرگاه خشم گین می گردد، ناخواسته بسیاری از برنامه های رون قومی اش که درواقع جزئی از اسرارشان به شمار می روند، را بیرون می دهد که راهپیمایی های پی درپی و اشغال فضای سیاسی جامعه توسط حرکت های مدنی هزاره ها، علت اصلی بروز خشم وی و نیز افشا نمودن رازهای و برنامه های پشت پرده ی تیم هم تبارش علیه هزاره ها گردیده است. چه از این پیش نیز هرگاه کرزی خشم گین شده، بسیاری از رازها را ناخواسته افشا نموده است.
اين هم سویي و هم نوابي عریان و بی پروای حاکمیت و تجاوزگران «کوچی نما»، صورتک هاي مزورانه ي دموکراسي، حقوق بشر و حکومت انتخابي را از چهره ي سردمداران رژيم کنوني برکند و ماهيت برنامه هاي فاشيستي جناح توسعه طلب و قوم محوري که اينک حاکميت و قدرت را انحصاراً در اختيار دارد، برملا نمود و نیز آشکار ساخت که روند تمامیت خواهی و سلطه گری انحصاری که از حدود 3 سده پیش آغاز گردیده بود، هم چنان ادامه داشته و بنا به قول کرزي، حتا امکان آن وجود دارد که قبایل جنوب سال های بعد با نيروي مقتدرتر به سوي هزارستان آیند تا برنامه ی ناتمام غصب سرزمین بومیان، عملاً و تا آخرین مرحله تحقق یابد.
روند اقتدار «فاشیزم قومی» در پروسه ی پس از سرکوب شدن اقوام بومی توسط طالبان، با عقیم سازی مهره هایی که در رهبریت هزاره ها جا خوش کرده بودند، بُعد تازه ای به این رویارویی دیرینه و تاریخی داد. رهبریت کلاسیک هزاره ها (اورنگ پرستان پیر) نخست با تهدید و این که درصورت مخالفت با برنامه های انحصارگرایانه ی حاکمیت، به عنوان جنایت کار جنگی مورد تعقیب و بازخواست قرار خواهند گرفت، آرام و مطیع ساخته شدند و سپس با تسهیلات رفاهی و برنامه های سودآور اقتصادی مانند شهرک سازی و عفو مالیات بر املاک و تجارت شان، به جای مدیریت و رهبری سیاسی مردم هزاره در راستای مطالبات دموکراتیک شان، کاملاً به استخدام حاکمیت درآمدند و بدین گونه این بار توسط دولت و تیم قوم محور حاکم، درجای گاه رهبریت هزاره ها ابقا گردیدند. از این پس و بافشار و بایکوت و تحریم مردم هزاره توسط دولت، از سویی آنان را با برنامه های خلع سلاح مکرری که با سفارشات و توصیه های پی درپی رهبریت کلاسیک منتخب فاشیزم قومی حاکم صورت گرفت، مردم ما را به لحاظ امکانات و تسلیحات به شدت ضعیف و بی تحرک ساختند و از طرف دیگر، با تأیید برنامه های حاکمیت قوم محور توسط سردم داران خودباخته ی هزاره، عملاً این عناصر زبون و سودجو را از مردم جدا ساختند تا در آینده هرگز مردم با برخورداری از رهبریت سیاسی مطمئن، آگاه و دل سوز دست به اقدامات وسیع و مدون مبارزاتی نزده و خواستار مطالبات اساسی از دولت نگردند. حتا مقاومت های احتمالی شان در فقدان رهبریت با صلاحیت، با بن بست و سردرگمی مواجه شوند. به تدریج چنین روشی، سرنوشت و منافع مردم و رهبران سیاسی شان را به کلی ازهم جدا ساخت و هر کدام بدون دیگری، راه خود را به طور متشتت و ناهماهنگ پیش برد. با به کارگیری چنین برنامه ای توسط تیم و جریان انحصارطلب قومی حاکم، مردمی که طی سه سده ی اخیر همیشه پیش تاز مبارزات دموکراتیک و برابری خواهانه بوده اند، را کنترول نموده و آنان را به حاشیه ی مبارزات دموکراتیک و اقادامات سیاسی جامعه سوق دادند.
چنان که پیش تر هم اشاره گردید، رهبریت کلاسیک هزاره ها نخست با تهدید و این که درصورت مخالفت با برنامه های انحصارگرایانه ی حاکمیت، به عنوان جنایت کار جنگی مورد تعقیب و بازخواست قرار خواهند گرفت، آرام ساخته شدند و سپس با توصیه ی نیروهای بیگانه به استخدام حاکمیت درآمدند. از آن پس و بافشار و بایکوت و تحریم مردم هزاره توسط حاکمیت تک قومه، از سویی این مردم را با برنامه های خلع سلاح مکرر به لحاظ امکانات و تسلیحات، ضعیف و بی تحرک ساختند و از طرف دیگر، با تأیید برنامه های دولت قوم محور توسط سردمداران خودباخته و تسلیم شده ی هزاره، خط فاصلی میان مردم هزاره و رهبران کلاسیک شان عملاً شکل می گیرد تا امکان هرگونه خیزش هزاره ها که به مثابه ی یک اقدام سیاسی ـ مبارزاتی تنها با برخورداری از رهبریت سیاسی ممکن می باشد را به حداقل رسانده و در آینده اقدامات وسیع و مدون سیاسی و مطالبات اساسی از دولت را روی دست نگیرند و بدین گونه مقاومت های احتمالی شان از همان آغاز با بن بست و سردرگمی مواجه شوند. به تدریج چنین روشی، سرنوشت و منافع مردم و رهبران سیاسی شان را به کلی ازهم جدا ساخت و هر کدام بدون دیگری، راه خود را پیش برد.
بنابراین در طول این مدت، تمام بار مصيبت و فاجعه هايي که رخ می داد، به تنهایی بر دوش مردمی افتاد که اینک فاصله ی بی کرانی هم به لحاظ سرنوشت و هم در عرصه ی تصمیم گیری، با رهبران کلاسیک داشته و در بهسود به همین دلیل بود که تنها مردم مورد تعرض متجاوزین قرار گرفتند و آسیب های جبران ناپذیری را هم متحمل گردیدند. آن چه در بهسود و دای میرداد و ناهور مکرراً و همه ساله اتفاق می افتد، سرنوشت مردمی است که جدای از رهبریت باصلاحیت و متعهد، ناگزیرانه وارد مقاومت و دفاع از هستی خود گردیده اند. این امر هم از این لحاظ که مبارزات بی برنامه و رهبری ناشده در صورت عدم ارتقا و رشد در عرصه های رهبری، برنامه، استراتژی، تاکتیک و نیز سازمان دهی، ماهیتاً از رساندن مبارزین و مردم به نقطه ای مثبت با دست آوردی مشخص، عاجز می باشد. همچین برخورد دولت های خودکامه با جنبش های این چنینی که فاقد رهبریت متعهد، قاطع و مردمی می باشند، معمولاً بی پروا و شدید خواهد بود، چون نیروی بازخواست کننده ای را درپس آن نمی بیند. اگر در این حوادث مسلسل، جان انسان هايي گرفته شد و يا جمعي زخمي گشتند، هم چنين اگر کشت زارها و علف و گوسفندان و گاوهايي از بين رفتند، همه به مردم منطقه تعلق داشتند که خسارت هاي جبران ناپذيری را بر آنان تحمیل نمود و رهبران کلاسیک بریده از مردم، از نظر شخصی در این یورش ها هیچ آسیبی را متحمل نگردیدند. همچنین به لحاظ موقعیت سیاسی نیز نه تنها کوچک ترین صدمه ای ندیدند، که به خاطر هم نوایی با دولت حامی متجاوزین و نیز نظاره گر بی-خاصیت و بی تفاوت بودن دربرابر فجایع خلق شده، بیش از گذشته مورد حمایت، دل جویی و اعتماد حاکمیت قوم محور قرار گرفتند.
رخداد «کوچی گری» علاوه بر بازتاب های سیاسی ای که طبیعتاً برجای می گذارد، وضعیت نگران کننده ای ازلحاظ اجتماعی و روانی را برای مردم نیز به وجود آورده است. یعنی، حملات پی درپی و همه ساله ی کوچی ها علاوه بر بی تفاوتی و حتا جانب داری حاکمیت که خود نوعی روی کرد سیاسی به شمار می رود، وارد شدن خسارات سنگین اقتصادی و حتا جانی بر مردم هزاره را نیز به همراه داشته، و به لحاظ امنیتی ـ روانی نیز نوعی بی اعتمادی نسبت آینده و نگران از وضعیت کار روزمره (کشاورزی و مال داری) و حتا زندگی عادی در این مناطق را خلق نموده که هرگونه دل گرمی و اشتیاق کار تولیدی را از آنان گرفته و سیلی از مهاجرت به طرف شهرها و خارج کشور را به همراه داشته است. مردم پس از چندین سال تجاوز مسلحانه ی متوالی، اینک به این باور رسیده اند که اگر به کشاورزی و مال داری خود ادامه دهند، بازهم سیل ویران گر و ضدانسانی موسوم به «کوچی» هنگام حاصل و یا اندکی پیش از آن، با یورش ددمنشانه اش همه چیز را نابود می نماید و زحمت یک-ساله و تمامی هستی زندگی شان را برباد خواهد داد. مسلماً این همان طرحی است که انحصارگران قومی حاکم به اجرا گذاشته که به عبارتی، شکل تکامل یافته ی همان روش های کهن فشار بر مردم -بومی منطقه بوده که نهایتاً به فرار و فروش زمین های شان به کوچی ها منجر می شود. تجارب حاصله از حدود سه سده تجاوز و غصب سرزمین بومیان که توسط زبده ترین تئوریسین های قوم استیلاگر حاکم تهیه گردیده، باید با دقت بسیار و حساب و کتابی درست به اجرا درآید که اینک در بهسود شاهد اجرای دقیق آن هستیم.
پيامها
16 می 2012, 09:46
emroz ke shoma dar moqabele chand kochi een hama ehsase zaaf mekoneed farda ke taleban bargardand chi khwaheed kard
pas behtar ast ke tamreene defa ra az kochi ha shoro koneed
16 می 2012, 13:40, توسط نسیم
شیکایتی شماه بی فایده است اگر حق از شماه است زن مرد در مقابلش مقا مت کنید نه کوچی امده میتوانت نه غیری کوجی داد زدن فا ایده نه دارد
لاف از قومی هم پیمان میزنید اما در مقابیل چهار کوچی ایستاد شده نمیتوانید مرگ است کوچی ها زیاد باشد صد خان اماه شماه در هر غار صد خانه استید
17 می 2012, 09:24
besoodi beghairat
17 می 2012, 09:36, توسط turk mongol
kabul press ham behsodi ast
17 می 2012, 00:53, توسط jandar
agar talib amad ke baz zameen ra rooda wa asman ra shekamba megeerad mooqawemat haye besoodi wa qaera-ha
17 می 2012, 09:27
hazara behsood baghairattarin hazra hast der moqabil 2 khana kochi maqawmat na mitwanid
17 می 2012, 14:30, توسط سیدعصمت الله نقوی جاغوری
اگرامسال نیزکوچی های کرزی وطالبان نیکتایی پوش دربهسود حمله ور شوند باید تمام ممردم هزاره برعلیه آنهااستاده کامل نمایند دیگر مردم ما زیربار پشتونیزم نمیروند دیگر هزاره کوشی بس است دوران عبدالرحمن لعین خاتمه یافت است.
20 می 2012, 23:42, توسط 643
besudi ha ham az ghairat baz manda ast agar kami ghairat kunad wal mazhabe kuchi murdar khor ham amda nametanad