نهضت های اسلامی و جهان اسلام؛ واقعیت ها و چالشها
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
خطوط کلی افکار و اهداف نخستین بانیان نهضت اسلامی سده بیستم :
به باور بعضی از تحلیل گران و تاریخ نگاران که در اواخر قرن نوزدهم عیسوی امپراتوری عثمانی به عنوان وارث و مدعی خلافت اسلامی بسوی زوال و فروپاشی رفت و سپس خلافت از سوی اتاترک ملغی شد، اندیشه اتحاد اسلامی در جهت بقا و تحکیم خلافت اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی بصورت یک طرح و دیدگاه سیاسی بوجود آمد. چهره های معروف این دیدگاه سید جمال الدین افغانی، محمد عبده، عبدالرحمن کواکبی ومحمد رشید رضا بودند.
جنبش های اسلامی که سپس در اوایل سده بیستم به خصوص پس از جنگ جهانی اول در کشورها و جوامع اسلامی به خصوص در کشور مصر تکوین یافت متأثر و ملهم از اندیشه و دیدگاه چهره های متذکره بودند. خطوط اصلی و کلی افکار و اهداف این تیوری پردازان تأثیرگذار را در مورد اسلام و سیاست بر فرآیند نهضت های اسلامی و یا جریان اسلام گرایی چه چیزی تشکیل میداد؟
1- سیدجمال الدین افغانی :
سیدجماالدین افغانی(1898-1838 عیسوی)، از شاخص ترین چهره های فعال وتأثیرگذار نهضت اسلامی سده بیستم است که در واقع نظریات او از نیمه دوم قرن نوزدهم در این زمینه آغاز شد. سیدجمال الدین افغانی اروپا را منبع تهدید اسلام و دنیای اسلام می پنداشت و بر اتحاد مسلمانان درمقابله با این تهدید تأکید میکرد. به خصوص او انگلیس ها را عامل اصلی استعمار و استیلا بر دنیای اسلام میدانست که منابع طبیعی مسلمانان را غارت میکنند.
نه تنها چهره ها وحلقه های مختلف جریان اسلامی در قرن بیستم سیدجمال الدین افغانی را بانی این جریان و چهره مبارز و انقلابی ضد استعمار غرب میدانند بلکه نویسندگان و پژوهشگران غربی نیز او را مؤسس جنبش اسلام گرایی معرفی می دارند و نقش او را در این مورد بسیار برجسته تلقی میکنند. بگونه مثال : "ویلفر کانتول اسمیت" Wilfred cantwell Smith(2000- 1916)مستشرق کانادایی مدیر سابق مرکزمطالعات ادیان در دانشگاه هاروارد با تأکید به این ویژگی سید جمال او را شخصیتی میداند که افکار سنتی اسلام را با اندیشه های مدرن اروپایی درهم آمیخت و تفکر ناسیونالیزم بومی و پان اسلامیزم را در جهان اسلام ارائه کرد.
سیدجمال الدین افغانی در سده نوزدهم که در واقع با اندیشه و افکار خود جنبش اسلامی یا اسلام گرایی را شکل داد پیوسته در سفر به کشورهای اسلامی و حتا اروپایی بود. او در 1838یا 1839عیسوی در افغانستان(اسعدآباد کنرها)تولد یافت و در مارچ 1897در ترکیه پدرود حیات گفت؛ هرچند ایرانی ها او را متولد اسدآباد همدان ایران میدانند. سیدجمال الدین در طول حیات خود به کشورهای هندوستان، عربستان (مکه)، شامات(دمشق و فلسطین)، عراق، ایران، فرانسه، روسیه، آلمان، بریتانیا و مصر سفر کرد. چشم دید وی از سلطه غرب بر مسلمانان در سفرهایش ذهنیت ضد غربی سیدجمال را شکل داد.
سید جمال الدین در هر کشوراسلامی گام هایی را برای اصلاح و اشاعه تفکر اتحاد اسلامی و مبارزه با استعمار غربی بر میداشت. در افغانستان جریده شمس النهار را منتشر ساخت، در مصر وارد دانشگاه ازهر شد و به تدریس پرداخت. پس از مصر او به آسیای صغیر(ترکیه) رفت و به فعالیت و تبلیغات خود ادامه داد. اما او درسال 1870 از سوی سلطان عثمانی متهم به ترویج بی دینی شد و از ترکیه اخراج گردید. سید جمال الدین در مارچ 1871 به مصر برگشت. او در این دوره اندیشه پان اسلامیزم را بیشتر رواج داد. اما در مصر به همان اتهام در دولت عثمانی تحت فشار واقع شد و توفیق پاشا خدیوی مصر او را به سویس(سپتمبر 1879)تبعید کرد. سپس وی به هندوستان رفت و از آنجا در 1882وارد پاریس شد. دوسال بعد در مارچ 1884 نشریه "عروةالوثقی"انتشار داد. محمدعبده شاگرد مصری او به وی پیوست و کار این نشریه بالا گرفت.
محمدعبده:
محمدعبده(1905-1849عیسوی)اهل مصر و از تحصیل یافتگان دانشگاه ازهر قاهره معلم، نویسنده، سیاستمدار و مفتی دولتی مصر از 1899تا پایان عمرش بود. او که از شاگردان سیدجمال الدین افغانی و در اندیشه های دینی و سیاسی خویش متأثر از افکار وی بود خود نیز شاگردان نامدار و تأثیر گذار بر افکار و تحولات سیاسی و دینی را در مصر تربیه کرد. افرادی چون: محمدرشیدرضا، سعدزغلول، طه حسین و . . . .
محمدعبده برغم همسویی با نظریات دینی- سیاسی سیدجمال الدین افغانی دیدگاه های مختص به خود را در مسایل سیاسی و دینی داشت. او بیشتر اصلاح طلب دینی بود تا یک چهره مبارز و ستیزه جوی انقلابی. هر چند که چون سید جمال در آغاز طرفدار جدی وحدت مسلمانها و ایجاد وطن واحد اسلامی بود، اما سپس از غیرعملی بودن این نظریه سخن گفت. محمدعبده در برابر مذاهب مختلف مسلمانها سیاست تسامح داشت و حتا با مسیحیان و یهودیان با این دید نگاه میکرد.
تلاش محمدعبده به اصلاح فکری و تربیتی تمرکز داشت و اصلاح اجتماع را مستلزم اصلاح افراد میدانست. محمدعبده علی رغم این اندیشه، با جریان محافظه کار و تحجرگرای دینی از یکسو و با افکار غرب زدگی از سوی دیگر مخالفت می ورزید. در حالی که تحجر، کج فهمی و خرافات اندیشی را در مبانی عقلی، دینی و سیاسی مسلمانها عامل ضعف و درماندگی میدانست، اخذ قوانین دیگران را که هدفش دنیای غرب بود بدون توجه به انطباق آن قوانین با عقاید و فرهنگ اسلام و مسلمانها موجب آشفتگی معنوی و فروپاشی استقلال تلقی میکرد. او دیدگاه تقلید و اقتباس از قوانین غربی در جهت پیشرفت جوامع اسلامی و ناتوانی اسلام را در پاسخگویی به مسایل روز رد میکرد. وی به ایجاد نظام و در واقع به تشکیل حکومت اسلامی منطبق به شریعت اسلام اعتقاد داشت. اما نکته جالب و مهم در این دیدگاه وی ارائه دو اصل استصلاح و تلفیق در جهت ایجاد نظام اسلامی مورد نظر وی است. اصل استصلاح یا مصالح همانا ارجحیت به مصالح عمومی مسلمانان در زمان استنباط قوانین از قرآن و سنت بود. اصل تلفیق یا انتخاب به گزینش و استخراج راه حل مسایل از میان مذاهب اربعه فقهی سنی وحتا نظریات مستقل فقها بر میگشت. او با این دیدگاه بصورت یک متفکر دینی معطوف به روش عقلانیت شناخته میشود.
2- عبدالرحمن کواکبی :
عبدالرحمن کواکبی متولد حلب سوریه(1902-1854)ومتوفا درمصر از چهره های معروف و تأثیرگذار برجریان اسلام گرایی معاصر است. او درشام(سوریه)برغم آنکه مناصب دولتی داشت و به کرسی شهرداری حلب نیز رسید با سلطه ی عثمانی ها مخالفت میکرد و باری از سوی حاکمان عثمانی زندانی شد. سپس در سال1899از سوریه بیرون رفت و پس از سفر به شبه قاره هند و کشورهای دیگر در مصر اقامت گزید.
اندیشه های سیاسی کواکبی در دو اثرش طبایع الاستبداد و ام القری انعکاس یافت. کتاب نخست در مورد استبداد بحث می کند. او با استبداد وحکومت استبدادی در جامعه اسلامی به شدت مخالفت می ورزید و عامل آنرا در دوری از دو اصل اراده عمومی و اصل شورا سراغ میکرد. کواکبی در این کتاب از رابطه دین با استبداد، رابطه جهل با استبداد، اخلاق و استبداد، رابطه تربیت با استبداد و رابطه مال با استبداد سخن میگوید و به استفاده ی ابزاری ستمگران از دین در حاکمیت شان انگشت میگذارد. کواکبی فساد مالی و نابرابری اجتماعی را نتیجه استبداد قلمداد میکند واز تباهی اخلاقیات مردم و ازسوء تربیت درفضای استبداد سخن میگوید که انسانها در این فضا ترسو، حسود، و در برابر قدرتمند تر ازخود مطیع و مداح و در مقابل ناتوانان خشن و ستمگر بار می آیند.
کواکبی حکومت مورد نظر خود را در برابر حکومت استبدادی برخاسته از مردم و خادم مردم میداند؛ اما مردم را در پذیرش و سکوت در مطالبه حقوق شان ملامت می کند. کواکبی عدالت و استبداد را متناقض هم می خواند و مستبد را عادل نمیداند. او به نظارت مردم درجلوگیری از استبداد تأکید میکند نه به خوبی و حسن زمامدار.
کواکبی راه نجات از استبداد را در طبایع الاستبداد با توجه به سه محور: درک استبداد توسط مردم و در واقع آگاهی سیاسی مردم، مبارزه مسالمت آمیز وایجاد بدیل برای نظام مستبد مورد بحث و بررسی قرارمیدهد.
کواکبی در کتاب ام القری ضعف و درماندگی مسلمانان را تحلیل میکند و از ضرورت اصلاح دینی و همسویی علم و دین سخن میگوید. او راه حل را به احیای خلافت اسلامی به شیوه خلفای راشیدن پیشنهاد میکند و به عرب بودن خلیفه و انتقال خلافت ازترک های عثمانی به اعراب انگشت میگذارد. اماخلیفه در نظریات او با پرهیز از دخالت در امور سیاسی تنها نقش نمادین معنوی را در وحدت مسلمانها دارد که در حجاز(عربستان سعودی) مستقراست نامش در خطبه های نماز جمعه ازسوی مسلمانان جهان خوانده می شود. هرچند کواکبی به صراحت ازجدایی دین و سیاست سخن نمی گوید اما در جلوگیری از استبداد در پوشش دین وبه نام خلافت به دوری خلیفه از امور سیاسی تأکید میکند.
3- محمدرشیدرضا :
محمدرشید رضا که پدرش از کشور سوریه بود درسال1865عیسوی در طرابلس لبنان تولد یافت ودرسال1935 درمصر پدرود حیات گفت. رشید رضا در 1897 عیسوی وارد مصر شد و یکسال بعد روزنامه"المنار"را منتشر کرد. این نشریه در واقع خط فکری هفته نامه عروة الوثقی را در قاهره تعقیب میکرد که از سوی سید جمال و محمدعبده بنیانگذاری شده بود.
رشید رضا دوران جوانی اش را در لبنان تحت تأثیر ونفوذ مجله عروة الوثقی با روزنامه نگاری و فعالیت های دینی- سیاسی آغازکرد. محدودیت و فشار دستگاه حاکمیت عثمانی بر فعالیت های رشید رضا در لبنان اورا بسوی مصر کشانید تا فضای آزادتری برای زبان و قلمش پیدا شود. او در مصر به این فضا دست یافت و با آشنایی و شاگردی نزد محمدعبده و درمشورت و همکاری او به نشر هفته نامه المنار آغاز کرد. المنار پس از دوسال به مجله تبدیل شد و راه خود را به عنوان نشریه معتبر وبا نفوذ دینی- سیاسی میان جوامع مسلمان کشورهای مختلف حتا تا قاره امریکا بازکرد. محمدرشید رضا اندیشه و دیدگاه خود را در مورد اسلام و سیاست در مقالات و آثار خود به تفصیل بیان داشت. او اسلام را دین سیاست خواند و سیاست را جزئی از دین اسلام تلقی کرد.
فروپاشی امپراتوری عثمانی، تفرقه میان مسلمانان بر مبنای هویت های قومی و زبانی، استیلای اروپایی ها بر بسیاری از متصرفات این امپراتوری و سپس لغو خلافت عثمانی توسط مصطفی کمال رشیدرضا را بسوی اعاده ی خلافت اسلامی و اتحاد مسلمانها برد. او ایجاد خلافت را در تشکیل شورای اهل حل وعقد بررسی میکرد که در بیرون از مناطق اسلامی تحت تسلط غربیان دایر شود. رشیدرضا شورای حل و عقد را نهاد قدرتمند در حکومت اسلامی مورد نظرش ترسیم میکند که بر اعمال خلیفه و زمام دار نظارت میکند. رشیدرضا خلافت را بدو دسته خلافت صحیح یا خلافت خلفای راشدین که خلافت آرمانی مورد نظرش است و خلافت متغلبه تقسیم میکند.
4- سایر چهره های معروف نهضت اسلامی :
خارج از حوزه جغرافیایی اعراب در سده بیستم چهره های دیگری نیز در میان جوامع مسلمانان غیر عرب به عنوان چهره ها و گروه های تأثیرگذار بر نهضت اسلامی قرن بیستم تبارز کردند. در شبه قاره هند، ایران، حوزه قفقاز و آسیای میانه.
در شبه قاره هند افرادی مانند شاه ولی الله دهلوی و خانواده اش، سیداحمد بریلوی، سپس اقبال لاهوری، ابواعلی مودودی و در کشور ایران نواب صفوی، آیت الله خمینی ، مرتضی مطهری و در میان تعلیم یافتگان عصری علی شریعتی و مهدی بازرگان و غیره .
یکی دیگر از افراد شاخص و تأثیر گذار درجامعه مسلمانان روسیه و متأثر از اندیشه های سید جمال و عبده، اسماعیل گاسپرینسکی در اواخر سده نوزدهم از مسلمانان تاتار در کریمه بود. هر چند افکار و دیدگاه های او تلفیقی از وحدت اسلامی و ناسیونالیزم ترکی را منعکس میساخت. او به ایجاد مکاتب عصری پرداخت و طرفدار نزدیکی مسلمانان با روسیه برای مقابله با غرب بود. او در واقع بانی افکاری شد که در آسیای مرکزی و جامعه مسلمانان روسیه نهضت جدیدی ها در پرتو آن شکل گرفت. وی خواستار همآهنگی مسلمانان و کار سازمان یافته آنان بود
ادامه دارد
پيامها
22 مارچ 2012, 00:25, توسط صفر
از این جانوران باید به عنوان پدران القاعده و پدران اخوانیستهای اوغان نام برد.
22 مارچ 2012, 12:35, توسط نیازی
این مضمون درسایت مزخرف ویس ناصری نیز نشرشده است ولی نکتهء قابل توجه این است که اندیشمند صاحب نزد ویس ناصری کریدت خودرا باخته است و آن القاب افتخاری خویش را از دست داده اند مانند دانشمند والامقام، مبارز نستوه، مجاهد فی سبیل الله وغیره که قبلاضمیمهء نامهای شان میشد
فکر کنم بعدازهمان مناظرهء تلویزیونی اندیشمند صاحب با نمایندهء حزب اسلامی حالا ویس ناصری به پهلوی حکمتیار صاحب غلتیده اند واعضای حزب اسلامی را شایستهء آن القاب من در آوردی میدانند.
جنانچه که نام آقای وحید مژده را ازاندازهء معین آن دراز کرده است.
واقعا ویس ناصری انسان پست است باید اندیشمند صاحب وهم دیګر نویسنده های حزب اسلامی مضامین را تنها به کابل پرس? بفرستد تاروزی به سرنوشت اندیشمند صاحب رو برو نشوند.