صفحه نخست > به قلم سردبير > پرسش از راوا و هواداران راوا

پرسش از راوا و هواداران راوا

کنجکاوی های يک روزنامه نگار
کامران میرهزار
پنج شنبه 31 جنوری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

من گفت و گو و بحث اعضا و هواداران راوا و مخالفان راوا را در صفحات کابل پرس? دنبال می کنم و می خوانم، مثل همه ی نظرات گوناگون و متضاد و مشابه. کنجکاو شدم چند پرسش داشته باشم و اميدوارم پرسش های مرا واضح و روشن پاسخ بدهيد.

يک: آيا سازمان شما می تواند برای شفافيت هم که شده، يک گزارش مالی مفصل با جزييات تمام به زبان فارسی يا پشتو و انگليسی منتشر کند. من اين سوال را از بسياری سازمان ها پرسيدم که متاسفانه پاسخ مثبت دريافت نکردم و از پاسخ دادن به شکل های مختلف طفره رفته اند و آخر می بينم يکی يکی گند اختلاس و سوء استفاده از پولی که به نام مردم گرسنه ی افغانستان می گيرند بالا می آيد. البته می دانم که در افغانستان متاسفانه، گروه های مخالف دولت نمی توانند آزادانه فعاليت کنند اما با وصف اينکه به لحاظ امنيتی نمی توان برخی موارد مانند نام ها را ياد کرد اما اين به اصل گزارش کامل نمی تواند ضربه بزند. البته من بخش فارسی و انگليسی سايت شما را مرور کردم و چون گزارشی نيافتم اين سوال را پرسيدم. چند صفحه ای را ديدم که بيشتر شبيه درخواست های مالی ان جی او ها بود. شما بايد بدانيد که در افغانستان ان جی او مساوی با کانون دزدان است.

دو: منظورتان از جنگ سالاران فقط گروه های جنايتکار جهادی ست که اکنون در کلکسيون جنايتکاران اطراف کرزی و پارلمان قرار دارند و مخالفت شما با انورالحق احدی که گويی بيشتر نوکری بانک جهانی را می کند ، بدليل همکاری او تنها با جنايتکاران جهادی ست؟ موضوع فاشيزم قومگرايانه ی جناب احدی و همدستی ايشان با زلمی خليلزاد و نوکری آنان برای بيگانه عليه مردم چه می شود؟ زلمی خليل زاد بسيار مهم است. او گويی حتا برای رياست جمهوری هم نقشه هايش را کشيده است و با کمک اربابان خود همين جنايتکاران جهادی و غير جهادی را سوار بر مردم کردند. يک نکته لازم به تذکر است که نوشتن عليه سياست های ايالات متحده به تنهايی پاسخی به اين سوال نيست. اين ها هم موضوعاتی نيستند که با چند جمله ميان يک مقاله عليه جنايتکار تاجيک يا هزاره جايش داد و يا با تنها حمله به جنايتکاران معروف مانند سياف و حکمتيار پنهانش کرد. موضوعاتی هم نيستند که بشود گفت مهم نيستند، بلکه موضوعاتی هستند که می توانند تا دهه ها کشور را همچنان در فقر و گرسنگی اسير کنند.

البته می دانم که در برابر فاشيزم پشتون، فاشيزم غير پشتون هم قرار دارد که در جای خود شديدا بايد محکوم شود. اما حلقه ی بسيار گسترده ی رقيب جنايتکاران به اصطلاح غير جهادی چطور، که ميليون ها دالر پول را به نام مردم افغانستان، و در حلقه خودی شان به نام پشتون دريافت می کنند و کودک و زن و مرد بيچاره ی افغانستان در جنوب هنوز مشکلات اساسی دارند. نمی گويم تنها در دايکندی يا بدخشان، که آن ها هم مشکلاتشان بسيار بسيار وخيم است. اما دقيق و مشخص در اين موارد که در نوع خود جنايت محسوب می شود، واکنش سازمان شما چه بوده است؟ چند مقاله برای آنان نوشته ايد و چقدر در برابر اين موارد واکنش نشان داده ايد. جناب فاروق وردک که هر غلطی می خواهد می کند چطور؟ می دانيد که فاروق وردک چقدر معاش دارد و چقدر پول جاسوسی می گيرد و سر را در کدام آخور کرده است؟ با شما موافق هستم که بايد اول جنايتکار قوم خود را محکوم کرد. برای همين می گويم که در هزاره جات، هزاران کودک يتيم و هزاران زن بيوه شده اند و هزاران جوان کشته. در کابل هم نمی توان چشم بسته کسی را بی گناه اعلام کرد. جنايتکار از هر قومی که باشد محکوم است.

شايد بسياری از خوانندگان بصورت صريح و شفاف منتظر پاسخ اين پرسش ها هستند. البته اين تنها همه ی پرسش ها نيست اما پاسخ آن ها برای پرسش های بعدی کمک زيادی می کند.

ذکر يک نکته هم مهم است که اين چند پرسش در واکنش به نظرات شما عليه خانم سيما سمر نيست و خود سيما سمر بايد به آن ها پاسخ بدهد. خانم سيما سمر هم نبايد از نشر نظرات شما در سايت کابل پرس نگران و ناراضی باشند. چرا که آزادی بيان بخشی از حقوق بشر است.

در ضمن خاطر نشان می سازم که با استفاده از برنامه ی جستجو در سايت رسمی تان (دقت کنيد با استفاده از برنامه ی جستجو که از گوگل برای آن استفاده می کنيد)من فقط سه جمله درباره ی خاين افغان آمريکايی زلمی خليل زاد يافتم که آن ها هم به بهانه ی حمله به جنايتکاران شورای نظار و دزد معروف يونس قانونی و خليلی و سياف بود و لحن کلام هم لحن گلايه و شکايت که چرا به اين جنايتکاران مجال داده است. لحن، لحن انتقاد به هيچ عنوان نيست. گويی دوستی از دوستی گله و شکايت می کند.

با استفاده از همين برنامه ی جستجو، هيچ ذکر اثری از دزد و مرتجع معروف فاروق وردک نيافتم.

با استفاده از همين برنامه از انورالحق احدی فقط دو جا نام يافتم که اولی به هيچ عنوان موضع گيری راوا را نشان نمی دهد چرا که فهرستی از وجوهات دريافتی غير قانونی مقامات بود که داکتر رمضان بشردوست برای نخستين بار افشا کرده بود و خودم نيز برای نخستين بار بصورت کامل در هفته نامه ی چای داغ نشر کرده بودم.

در يک جای ديگر هم از انورالحق احدی نام برده شده که باز هم در حد يک جمله حمله ی سستی به او شده که باز هم بهانه حمله به جبهه ی مقابل است و هدف اصلی احدی نيست. اين جمله: انورالحق‌ احدی‌، بیچاره‌ایست‌ كه‌ دیدیم‌ به‌ دهل‌ «مارشال‌» صاحب‌ و همراهان‌ رقصیده‌ و برضد پاكستان‌ مظاهره‌ كرد ...ضمنا مشخص کنيد که آيا مظاهره عليه پاکستان جرم است.

از کريم خرم، وزير طالب با استفاده از برنامه ی جستجو اثری در سايت شما نيافتم.

راوا مدعی است که عليه روشنفکران خاين اقدام می کند ولی من نامی از " حبيب الله رفيع"، برنامه ريز کمپاين تبليغاتی حامد کرزی، برنامه ريز و مشاور غير رسمی کريم خرم و نيز کسی که حداقل 10 فرصت شغلی را از جوانان با استعداد گرفته يافت نکردم.

باز هم با استفاده از برنامه ی جستجوی سايت شما، من نامی از اسدالله خالد که با همدستی برادر قاچاقچی کرزی، دارايی های مردم قندهار را بالا می کشد نيافتم. اين آقای خالد، دوسيه های اختلاس هم داشته و ضمنا سر در آخور آمريکا که راوا ادعا می کند، عليه سياست های آمريکاست دارد.

از ضيا بوميا، نظامی سابق سياف و يکی از ان جی او سالاران جوان که زير عنوان دفاع از خبرنگاران، برخوردهای کاملا قومی می کند و پول به جيب می زند، با استفاده از برنامه ی جستجوی سايت شما، نامی از او در سايت شما نيافتم. در عوض تا دلتان بخواهد نام فرهنگی جوان و پير غير پشتون را يافتم که با شديد ترين لحن ممکن نقد شده اند. لحن راوا را هم همه ی خوانندگان فهميده اند چگونه است. البته من معتقدم که بسياری از آن ها جای نقد تند و تيز را هم دارند.

کلمه ی اختلاس را هم جستجو کردم که فقط چند مورد يافتم که باز هم به بهانه ی آن به گرو ه های غير خودی راوا تاخته شده بود. اما اثری از نوشته ی درشت و واضح عليه دزدان اموال مردم با سند نيافتم. تنها يک خبر کابل پرس را يافتم که 25 ميليون دالر توسط يونس قانونی اختلاس شده است. البته باز هم می گويم که بسياری از آدم هايی که راوا نقد کرده را بايد به شدت هم نقد کرد ولی نه يکجانبه و برخی از افراد محفوظ بمانند. اين نکته جالب است که خوانندگان بدانند، با توجه به کنترول نقاط کليدی مانند بانک مرکزی و وزارت ماليه بدست آقايان اشرف غنی احمدزی و انورالحق احدی، بسياری از دزدان خارجی و ان جی او سالاران، با امضا و تاييد ايشان پروژه های را می قبولانند و اين آقايان و ان جی او ها با خيال راحت به چپاول ادامه می دهند.

و جالب اينکه بااستفاده از برنامه ی جستجوی سايت راوا من نامی از دانشمند فاشيت که سخنگوی غير رسمی گروه تاريک و آدمکش طالبان بودند، نيافتم. و جز يک خبر کاملا بی معنی و عاری از موضع در دو خط.

البته من به راوا که نه فعلا، به يک شخص پاک حق می دهم که اضافه شدن نام سيما سمر را در فهرست زنان پرقدرت جهان در کنار زنان مفت خور و استعمارگر، افتخاری نداند و به همين شکل نامزد شدن، مرتجع درس خوانده احمدزی هم به عنوان دبير کل سازمان ملل، در کنار گند کاری های کوفی عنان و پسرش و يا همين بان کی مون بی لايق و دست نشانده.

از اين نام ها کم نيستند که شايسته ی نقد تند و تيزند به همان پيمانه که ديگران را مورد نقد قرار می دهيد که اگر بخواهم بياورم فهرست دور و درازی خواهد شد. اما متاسفانه شما حتا اشاره ای هم به آنان نکرده ايد.

هنوز پرسش های من از راوا تمام نشده و من مايلم داعيه داران دموکراسی و آزادی بيان و طرفداران نظام سکولار در افغانستان، پاسخ های روش و واضح بدهند. اميدوارم اين نکات را نيز حمل بر دشمنی تلقی نکنيد و بلکه کنجکاوی های يک خبرنگار بدانيد.

در پايان اين نکته را ذکر می کنم که اين نوشته به قصد، دشمنی با قوم پشتون نيست. من به برادران و خواهران پشتون احترام می گذارم و معتقدم که خاين، دزد، تبهکار و جنايتکار بايد معرفی شود. تصور نمی کنم فاشيت های پشتون کاری برای مردم پشتون کرده باشند. فاشيست های هزاره برای هزاره و يا فاشيست های تاجيک برای تاجيک. ضمن اينکه بايد با اين تفکر هم مبارزه کرد که هر کس فقط وظيفه دارد به قوم خود خدمت کند.

راوا و تضادهايش!

کنجکاوی های يک روزنامه نگار

نويسنده: کامران ميرهزار

شاعر و متخصص سیستم های معلوماتی
سردبیر و ناشر کابل پرس?
هزاره از هزارستان

آنلاین :

Work and Poetry

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سلام آقای میرهزار. برخورد شما با قضیه آمدن نام سیما سمر در لیست صدزن قدرتمند جهان کمی متاثر از نظرهای است که در کابل پرس? درج شده است. در این لیست تنها به قول شما زنان مفتخور غرب نیست خیلی ها از هرجای دنیا از جمله اوپرا زنی که علاقه به برابری کامل سیاه های امریکا با سفید پوستان دارد و تاحدی زیاد حضور او در برنامه هرروزه تلویزیونی تحت نام اوپرا از شدت نژادپرستی کاسته و سبب مقبولیت وبرابر سیاهان شده است. لطفا آن لیست مرور کنید.

    • با توجه به نظراتی که در این سایت از مخالفان "راوا" دیدم، به نظر میرسد که اکثر اینان (نه همه) عمدتا از افشاگری های راواست که رنج میکشند و در مقابل میخواهند تیری به سوی راوا پرتاپ کنند. اینان به چیز هایی در مورد سیاست های راوا نکته چینی میکنند، که اگر کمی به خود زحمت مرور نوشته های پیام زن را بدهند به روشنی درمی یابند که این چیزها به راوا نمی چسبد. اینان راوا را متهم به پشتونیزم میکنند، چیزی که راوا از سالهای طولانی علیه آن نوشته و بیش از هر سازمانی شوونیزم ملیتی را محکوم کرده و نمایندگان جریانهای مختلف را افشا و نقد نموده است.

      مشخص خودت آقای میرهزار، با "جستجوی" سایت اکتفا کرده و پرسش مطرح میکنی و بالای آنان علامت سوال میگذاری. اولا اگر تکنیکی قضیه را مطرح کنیم، خودت شاید بدانی که مخصوصا در جستجوی کلمات فارسی بالای "جستجوی" اینترنتی نمیتوان اطمینان داشت که به همه چیز رسیده‌ایم چون در حروف یونی‌کد فارسی 4 نوع "ی" داریم که اگر خودت یای متفاوت از آنچه در نوشته ها هست، چیزی تایپ کنی در نتیجه جستجو به آن دست نخواهی یافت.

      و از آن مهمتر اینکه تا جاییکه می‌بینم تمامی شماره ها و تمامی مطالب آن در سایت راوا قابل دسترسی نیست و لازم بود خودت کمی بخود زحمت داده، مجله آنان را مرور میکردی تا میشد فهمید که این سوالاتت مسئولانه و بی‌غرضانه اند.

      بطور مثال من مقاله "مسئله ملی و بدمستی های شونیستی و قومپرستانه محلی" را در شماره 40 پیام زن خواندم که به نظرم بهترین برخورد را هم به شوونیست های پشتون و هم هزاره داشته است و این نوشته در سایت شان موجود است. قابل توجه است که این نوشته تقریبا 13 سال قبل از امروز نوشته شده است، زمانیکه دیگران این مسایل را جدی نمی‌گرفتند و مسئله ملی به اندازه امروز در سطح روشنفکری مطرح نشده بود.

      من تا حال اتهاماتی علیه راوا شنیده بودم که آنان را ضد پشتون میگفتند و انتقاد میکردند که به زبان پشتو بی‌توجه اند و مطالب پشتو ندارند و ... ، اما اولین بار است که در کابل پریس انتقادبرعکس به راوا چسبانده میشود و پشتونیست نامیده میشوند.

      اما اگر شما بحث ها و نقد های راوا را تعقیب کرده باشید، زمانیکه ما همه در خواب خرگوشی بودیم، اینان پشتونیست های شاخدار مثل نبی مصداق، اسحق نگارگر، خلیل الله هاشمیان، رسول امین، عبدالحی نیازی، روستار تره‌کی، عزیزنعیم‌، داكتر حسن ‌كاكر، حسن ولسمل و نظایر شان را گوشمالی میداد و شوونیزم خاینانه و کثیف شانرا با صلابت به نقد میکشیدند.

      ولو بپذیریم که چند تنی که خودت نام برده‌ای از قلم نیش دار راوا بدور مانده باشند (هرچند من تصور نمیکنم چنین باشد)، بازهم این نمیتواند دال به همسویی شان با این افراد باشد، حداقل از مجموع بحث ها و برخورد هایشان میشود درک کرد که بین راوا و عناصری چون وردک، خلیلزاد، احدی، خرم و ... جوی خون فاصله موجود است و حتی تصور همسویی راوا با یکچنین اشخاص خاین و وطنفروش دور از انتظار است.

      در مورد بیرون دادن گزارش مالی راوا هم به نظرم بی ارزش ترین کار است چون من مطمئنم اگر راوا مفصل ترین گزارشی هم بیرون دهد مورد قبول مخالفانش قرار نخواهد گرفت و آنرا ناکامل خواهند خواند، از کجا میشود مطمئن بود که اینچنین گزارشی قابل قبول باشد؟

      ثانیا راوا مجبور خواهد بود که عواید و مصارفش را مفصل به نشر برساند که قابل قبول باشد، این در حالیست که اکثر کار ها و پروژه هایش چنانچه در سایت شان تذکر رفته در داخل اصلا به نام راوا نیست و "نیمه مخفی" است، پس چگونه میشود راوا مسایلی را افشا کند که باعث برهم خورد فعالیت هایش گردد؟ در کشوری که سایه راوا را جنایتکاران به گلوله می‌بندند این به نظرم یک خودکشی سیاسی است.

      و از همه مهمتر، به نظرم راوا باید به اکثر مخالفانش که مقابلش صف کشیده اند، نباید ارزشی قایل باشد و کدام مسئولیتی هم ندارد که گزارش دهد، راوا مقابل کمک دهنده ها و اعضایش مسئول است و در حتی هیچ فعالیتش در چهارچوب قوانین افغانستان نیست چون دولت کرزی و قوانین و وزارت هایش را به رسمیت نمی‌شناسد.

      اگر خودت سندی از فساد مالی و اختلاس راوا داری، حتما فوری آنرا نشر کن،‌ و حتی برای یافتن یکچنین سندی تلاش کن. وقتی خودت به سری ترین اسناد دست یافته‌ای، باید یافتن سندی از راوا (اگر واقعا وجود داشته باشد) کار مشکلی نباشد.

    • دلايل شما قانع کننده نيست و فقط راه گم کردن است. شما کليدی ترين فرصت طلبان و دزدان را که در بالا نام آن ها را آورده ام از قلم انداخته ايد و يک نوشته ی سست و عاری از حمله های تند و تيز را مثال می آوريد که نسبت به حملاتی که به ديگران داريد، حمله محسوب نشده و بلکه راه کردن محسوب می شود. مساله ی اختلافات قومی نيز متاسفانه مساله ای نيست که امروز و ديروز و 13 سال پيش بوجود آمده باشد. اين مساله دهه ها در اين کشور به عنوان يک انگيزه برای جنايت وجود داشته و دارد.

      باز هم می گويم آن کليدی ها منظورم هست که تا جايی که توانسته ايد، کليدی های غير پشتون را يافته ايد و از کار افتاده های پشتون را رديف کرده ايد. در بالا گفته ام که موجوداتی مانند سياف وحکمتيار و يونس خالص به اندازه ی کافی رسوای خاص و عام هستند و از چار به ظاهر روشنفکر پشتون که نام برده ايد نيز، آن ها هم از کار افتاده به نظر می رسند. اگر جوی خون بين راوا و وردک، خلیلزاد، احدی، خرم و ... وجود دارد، چرا سر و کله ی آن ها را نمی توان در مقالات تند و تيزتان يافت؟ مگر کم خيانت و جنايت کرده ومی کنند که تاکنون آنقدر ارزش نداشته که راوا چند مقاله ی تند و تيز و ناقابل را به هر کدام از آن ها اختصاص دهد يا مصلحت ايجاب کرده؟

      اينکه می گوييد بيرون دادن گزارش مالی بی ارزش ترين کار است نيز يک نوع طفره رفتن است. قبول کردن و يا نکردن مخالفان شما، مساله ی بعدی ست که بعد می شود درباره ی آن صحبت کرد. اما گزارش مالی به افکار عمومی در هنگامی که بيشتر سازمان ها و نهادها و ادارات و ان جی او ها کانون دزدان شده، خود يک نوع شهامت و اعتماد سازی را می رساند. شما وظيفه ی خود را برای شفافيت مالی انجام دهيد. من به شما و ساير خوانندگان قول می دهم که تمام جزييات مالی کابل پرس? را در گزارشی ارايه کنم. البته يکبار اين کار را کرده بودم.

      درباره ی خودکشی سياسی هم در بالا گفته ام که متاسفانه به دليل امنيت بايد گزارش احتمالی آينده ی تان را بدون ذکر برخی از نام ها منتشر کنيد که به اصل گزارش کامل ضربه نمی زند. در ضمن همانطور که در بالا نوشته ام، راوا حتا به اعضای خود نيز گزارش مالی نداده است. به من اجازه بدهيد که بدلايل امنيتی که در افغانستان هست، از افشای نام آنان خودداری کنم ولی آنان تاکنون گزارش مالی از راوا نشنيده اند.

      به شما هم حق می دهم که در چارچوب قوانين افغانستان و دولت پوشالی کار نکنيد. تااين اندازه قابل درک هست. در اين کابل پرس هم ما به قوانين افغانستان اعتنايی نمی کنيم وقتی در همين سايت سند اقدام غير قانونی کرزی و فارق وردک را نشر کرده ام و می بينم آن ها حتا خود مخالف قانون خود ساخته اند.

      درباره ی دسترسی من به اسناد بايد به شما بگويم همانطور که در بالای سر صفحه ی اصلی بخش فارسی و انگليسی نوشته ام، از افرادی که دلشان برای اين مردم می سوزد و به اسناد دسترسی دارند می خواهم اسناد را ارسال کنند.

      درباره ی اختلاس و سوء استفاده ی مالی در راوا من فعلا قضاوتی نمی کنم. نه می گويم هست و نه می گويم نيست.

      درباره ی يونی کد و 4 نوع "ی"، من دو نوع آن را می دانم،يکی که روی همين کليد "ی". ديگری با شيفت و ايکس.

      می شود شما 2 نوع ديگر را بنويسيد تا من و خوانندگان ديگر بدانم چطور است؟ البته من تا جايی که از تکنالوژی گوگل خبر دارم، گوگل تقريبا به يک يکسان سازی دست زده است که "ی" ها را در هر صورت که تايپ شود، در جستجوی درخواستی قرار می دهد.

      و در ضمن، چرا بجای کلمه ی "دری"، "فارسی" می گوييد و در انگليسی از کلمه ی "پرشن" يا " پرشن" استفاده می کنيد؟ مگر همين راوا يک سوی منطق را نگذاشته بر اينکه کلمات ايرانی استفاده نشود و اگر شود آن کس که استفاده می کند، جاسوس ايران است؟ البته می دانم که اين ايراد های ملا لغتی که کريم خرم هم بلد است بگيرد، ايراد محسوب نمی شود. من فقط خواسته ام گوشه ای از منطق مشترک شماو کريم خرم را بکار ببرم.

    • مرا به سایر مسایل تان کار نیست، اما چون کمی مسایل تکنیکی را بلد هستم، باید بگوییم که هر دو نظر بالا در مورد "ی" نادرست است. در تیبل یونی‌کد فارسی، ما با 9 نوع مختلف "ی" مواجهیم که کد هر کدام به قرار ذیل است:

      ُ06CC

      0649

      064A

      FBFC

      FEEF

      FEF1

      FEF0

      FEF4

      FEF3

    • سپاس فرحت جان. من بايد می گفتم دو رقم "ی" را تايپ می کنم.

    • Mr. Mir Hazar

      It is very good that you started a discussion. Journalists should be like this. They should be curious, question and suspect until the find the truth.

      However, it is very important to not be judgmental and take the discussion away from it is course.

      There is nothing wrong if RAWA uses Farsi instead Dari and Persian in English. Bringing this to discussion does not help you to get what you really want.

      You know, We Afghans don’t know the facts most of the time and always our tribal beliefs can be very provocative with a single unnecessary word and we can’t reach to our goals.

      Sorry, that I don’t have farsi keyboard

    • من می دانم که شما فارسی و يا دری بگوييد و يا بگوييد ژانويه بجای جنوری پيشاور بجای پشاور يا حتا برای کسی که در آوارگی ايران کلان شده، کرزی بجای کرزای، کدام اتفاق خاصی نمی افتد. البته در عين حال ما بايد به توسعه ی زبان هايمان بيانديشيم که بحث ديگری ست و در اين جا، جايش نيست. هدف من نشان دادن گوشه ای از منطق راوايی ست که يکی از دلايل توخالی آنان برای تهمت جاسوسی و تحقير و توهين افراد اين است که، چرا کلماتی که در ايران استعمال می شود را بکار می بريد.

    • Rawa is a fascist and anti-Hazara, anti-Ozbak and anti-Tajik organization. Rawa is one of the world most abusive organizations ever. It is very common to hear and read the words, like shit, fu.., and a hundred other impolite and unpolished words in Dari version of Rawa’s publications. Rawa in a hypocritical action tries to show itself as an organization that serve for democracy and Afghan women. The fact is that Rawa believes in a very violent version of Communism which is mixed with Pashtun fascism. Rawa’s headquarter is located in Islamabad, Pakistan and Rawa has strong ties with notorious Pakistan intelligence services agency known as ISI. Rawa in Dari version of its publication has very impolite and uncivilized language against Afghanistan oppressed minorities, like Hazaras, Ozbaks, and Tajiks. Rawa while talking a few indirect accusations against Pashtun criminals, try to make minor non-Pashtun minorities crime as major problem of Afghanistan. Taliban has massacred Hazara people twice in Mazar-e-Sharif and Bamian, Sayaf, a Pashtun leader, has massacred Hazara people in Afshar, Kabul. But there are few words and pictures about them on Rawa’s Publications. While we all know that the main source of conflict is southern Afghanistan and Taliban, Rawa’s main focus is against oppressed non-Pashtun minorities. Rawa with false and hypocritical works might have gained a bit reputation in western countries as an organization that works for democracy. But inside Afghanistan the people sees Rawa as a communist-fascist organization that serves a specific ethnicity and preaches hatred against the most venerable minorities who already have suffered through history from dominant Pashtun rulers. Rawa attacks, in one of the most uncivilized manner and language, prominent Afghan poets, writers and intellectuals who don’t agree with them. There is no doubt, Rawa with its nastiest and most unpolished literature in world history, especially the Dari version of its publication, is turning the Afghan society to a piece of trash. Rawa is not a clean organization who serves democracy. Rawa is a communist-fascist organization preaching hatred against oppressed Afghanistan minorities and turning Afghanistan to a rotten piece of trash.

    • آقای کامران میرهزار!

      ازحوصله تان پیرامون شنیدن ونشر یکتعداد نظرات مخالف تان تقدیر نموده بگذارید که موضوع را جوری مطرح کنم که سازمان راوا پرسش های را که ازشما نموده تاهنوز جواب قناعت بخش دریافت نکرده است شما چگونه خواسته اید که سازمان راوا را مورد سوال قرار بدهید؟

      یعنی زمانیکه سازمان جمعیت انقلابی زنان افغانستان واقعا بصورت مستند از تبعیض قایل شدن شما درمورد جنگ سالاران دهه 90 میلادی پرده برداشتند وشمارا رسوا ساختند.

      وخودتان هم اقرار کردید که این کار اشتباه بود که عکس چند ملعون دیگر مانند محقق وخلیلی انوری شفیع دیوانه وغیره جانیان حرفوی فراموش تان شده بود.

      من میخواهم ازشما برای چند لحظه نه بعنوان یک هوادار راوا بلکه بعنوان یک شخص بیطرف ازشما این را بپرسم که گذاشتن عکس مسعود درپهلوی عکس اسامه که هردو را ناقض حقوق بشر دانسته اید میشود تشریح دهید که برکدام منطق استوار است؟

      به طرفداران مسعود شما چی جواب دارید که مسعود واسامه بن لادن را میتوان همزمان بعنوان مجرم جنگی قلمداد کرد؟

      آیا این عمل شما هم اشتباه است یا ناشی از عقده ها وکینه های ناسیونالیستی تنگ نظرانه شمانسبت به مسعود است ؟

      بعدار ارائه این جواب می توانم تبصره خودم را برایتان بنویسم.

      با اضافت اینکه عکس های مزاری وشفیع دیوانه را نگذاشته اید؟

    • آقای بکتاش. متاسفانه می بينم که شما و رفقايتان در راوا بجای پاسخ دادن به سوالات، می خواهيد مسير بحث را کج کنيد. به سوالات بالا پاسخ بگوييد. و ضمنا يکی از خوانندگان به مساله ی خوبی اشاره کرد. خانم آقای خليل زاد مشاور مهم راواست. اين مساله بايد شفاف شود که آيا همين دليل ننوشتن راوا از اين خاين و فرصت طلب و فاشيست به تمام معناست؟ با منطق راوايی همين که راوا تاکنون برای جنايت کاران و دزدان معروفی که در بالا نامشان امده ننوشته، اگر برخورد کنيم، تمام حمله های عقده ای راوا عليه خودم را و برخی (برخی) و همه ی دشنام ها و تحقير کردن ها و متهم کردن های توخالی اش را می توان به خودش پس داد.

      اما من نمی خواهم مانند راوا برخورد کنم. به شما فرصت داده شده است. لطفا به پرسش ها پاسخ دهيد. به پرسش ها که پاسخ داديد، پس از آن هم فرصت کافی خواهد بود که از من بپرسيد. هر چه خواستيد هم نقد کنيد. شديد و تند هم نقد کنيد.

    • آقای میرهزار!

      فکرنکنم که جوابهای من بعنوان یک هوادار سازمان انقلابی زنان افغانستان اگر مشخص بگویم راوا بهتر وقوی تر از آن دوستان عزیزباشد که حتی یکی آنها لینک های هم برای شما فرستادند ولی شما همه را طفره روی تلقی کرده اید.

      یک دوست بنام عارف درهمین جا موضوع قانونی بودن راپورهای مالی رابمراجع ذیصلاح برایت فرستاد که باوجود اعتراف که خودت داری ازدرک وضعیت نابسامان امنیتی افغانستان اما بازهم هردو پارا دریک موزه کرده ئی که نخیرباید راوا برایم حساب مالی خویش را بدهد.

      باشد.

      عزیزم!

      درصورت که خودت شخصا امنیت نداری کابل پرس? دارد ازکدام مخفیگاه نشرات خودرا علیه جنگ سالاران غیر وحدتی افغانستان پیش میبرد. سازمان راوا چگونه وبکدام اعتماد ودرکجا بتواند برای شما راپور مالی خودرا ارائه کند؟

      اگر منظورتان همین پیام های باشد که اشخاص مانند من می نویسند اینکه اصلا سند نمی تواند باشد اینها صرف در حد یک ابراز نظر میتواند موثر تلقی شود نه بیشتر ازآن.

      آیا این قانون سرچپه را شما در دنیا دیده اید که فرد در مقابل یک سازمان تضمین امنیتی بدهد که من حاضرم نظر به شرایط امنیتی بدون ذکرنام این وآن اسناد دخل وخرچ را نشر کنم.

      آخر شماکه فرد هستید نه یک ارگان رسمی خود شما را کی
      تضمین کرده است؟

      دوم:

      این دوستان که نوشته اند خانم خلیلزاد چنین وچنان نوشته باید نوشته ها را مستند وبالینک های مشخص باید بیان کنند که ماهم درجریان قرار بگیریم و نوشته ها را بخوانیم که مضمون نوشته ها چی است. درغیرآن فکر نکنم که هرگونه ابراز نظر قبل ازخواندن مضامین آن مبتنی برعدل وانصاف باشد.

      سوم:

      آیا شما نشرات سازمانی را ویا مشخص بگویم سایت پیام زن را مساوی به وبلاک های شخصی میدانید که مطابق روز به اشخاص وافراد معین دشنام بدهند ویاندهند؟

      چی کس چی سند رسوائی این آقایون را که خودتان به آن اشاره کرده اید به سایت پیام زن فرستاده است که سایت مذکور از انتشار آن ابا ورزیده است؟

      آیا خود کابل پرس چنین سند دارد که سند رشوت خوری فاروق وردک درسایت پیام زن نشر نشد لذا من اقدام به نشر آن کردم.

      شما خود بالای این اشخاص وافراد مذکور کدام سند رسوائی را افشاکرده اید بجز محراب الدین مستان وغیره افراد پائین رتبه مثل معاونان والی یاقوماندانان امنییه ولایات یامامورین دولتی.

      چی شهکار کرده اید؟

      "انورالحق احدی سرکسیه خلیفه نشسته است" یعنی چی؟

      مگر کس نمیداند که وی وزیر مالیه است؟

      از رسوائی ها ومصایب وآلام که فعلا من وتو دچار آن هستیم فکر نکنم در بیست جبهه انسان بتواند در آن واحد بمصاف برود.

      معفول منطقی هم نیست که فرض بفرمائید که چرا فلان سازمان بافلان افراد مشخص اعلان جنگ نداده است.

      طبق نظر همین یک دوست هوادار راوا که گفت سازمانها بیشتر بصورت سازمانی میتوانند بعد ازیک شور ومشوره سازمانی به توافق هم برسند که علیه کی ها شعار بدهند واین بستگی به تحولات سیاسی دارد که مطابق آن سازمانها خودرا عیار میکنند.

      شعار مخالفت باجنگ سالاری چیز نبود که از امروز سازمان راوا دارد این شعار را بلند کرده است. بلکه ازهمان آغاز سقوط حکومت نجیب این سازمان حتی قبل از بوجود آمدن طالبان این شعار را تکرار کرده که حکومت نباید توسط تفنگ سالار اداره شود.

      دراین بین طوریکه یکی ازدوستان به آن اشاره کردند که هرطرف بنابرمخالفت باطرف دیگر به شکل سازمان راوا را متهم میکرده است که این سازمان وابسته ویادر ائتلاف بافلان گروپ بسرمیبرد.

      اینها که جز پروپاگند سیاسی چیز بیش نیست.

      وبالاخره شما که در اول به این پرسش پاسخ ندادید که آیا شما مسعود را در جمله ناقضین حقوق بشر میدانید ویا یکی ازقهرمانان اسطوره ئی این خاک؟

    • چرا عذاب وجدان گرفته ای جانم. نمی توانی پاسخ پرسش های ساده ی بالا را بدهی، بگو نمی توانم. بهتر است که کسانی به پرسش های راوا پاسخ بدهند که از شما يک پله بالاتر باشند. من می دانم و اطمينان دارم که شما اگر عضو عادی راوا هستيد، شما هم کدام گزارش مالی به عنوان عضو راوا دريافت نکرديد. لطفا به گرد و خاک نکنيد که پرسش های بالا ناديده گرفته شود.

      گويی شما کم کم به مدافع فاروق وردک و زلمی خليل زاد و انور الحق احدی تبديل می شويد. در همين سايت، بخش کابل پرس? افشا می کند را بپاليد، اسناد اين دزدان را خواهيد يافت. لقمه را جويده که به دهن يکی نمی گذارند.

      تعجب که شما هوادار و عضو چشم و گوش بسته ی راوا هستيد و سايت خود را نخوانده ايد. من لينک خانم فاشيست معروف زلمی خليل زاد را در همين صفحه مانده ام. آن را بيابيد.

      باز هم تکرار می کنم. شما قادر به پاسخ دادن به پرسش های بالا نيستيد و معلومات در سطحی که شما عضو راوا هستيد به شما نمی رسد. بهتر است که کار گل آلود کردن آب و يا خاک باد راه انداختن را برای انحراف از بحث کنار بگذاريد و شما هم اگر يکی از درمندان افغان هستيد، از راوا و هم سازمانی هايتان که در رده های بالا هستند، درست، منطقی و قاطع پاسخ بخواهيد.

    • Cheryl Benard, Edit Schlaffer
      هردو خانم نويسنده‚ جامعه شناس‚ فيمينيست و زادهء اطريش(وين) اند
      كه از سالهاي متوالي باهم يكجا كتابهاي زيادي بخصوص در بارهء
      زنان مينويسند.
      Edit Schlaffer
      يكي از هواداران راوا در اطريش ميباشد. و طبق
      اطلاع من چندباري به پشاور سفر كرده و از فعاليت هاي راوا ديدن
      كرده است. ازين لحاظ جاي تعجب نيست كه اين دو نويسندهء
      فيمينيست مانند هميشه با همكاري يكديگر كتابي در بارهء سازمان
      فيمينيستي (راوا) در افغانستان بنويسند. اينكه در عين زمان يكي
      ازين خانمها زن زلمي خليلزاد است‚ اين موضوع را به راوا چي.
      بعضي اوقات يك ژورناليست ارتجاعي از كارهاي يك شخص
      مبارز خوشش ميايد و در بارهء او مقالهء خوبي مينويسد.
      اين كه دليل نميشود كه آن فرد مبارز نيز بايد در نظر ما مرتجع شود.
      زيرا آن ژورناليست در بارهء او چيزي خوبي نوشته است.
      من اين منطق بعضي دوستان را نفهميدم!
      احترام

    • فعلا مساله ی اصلی خانم خليل زاد نيست . بلکه مهم خود خليل زاد است. راوا کدام جبهه گيری در برابر اين فاشيست و عامل امپرياليزم که راوا داعيه ی مبارزه با آن را دارد، ندارد. اين يک تضاد راوا را نشان می دهد. همانگونه که ديگران را متهم می کند، اتفاقا با همان منطق، پای راوا در گِل گير می کند. مگر اينکه راوا صادقانه از مردم افغانستان پوزش بخواهد که با مهربانی از نقد و تاختن به بخش وسيع از دشمنان صلح و آرامی و آبادی افغانستان صرف نظر کرده بود و بلافاصله شروع به نقد آنان کند. به همان شدتی که به ديگران می تازد. در ضمن بايد به زبان شيرين انگليسی و فارسی و پشتو هم اين کار را انجام دهد که ديگر ملاحظه ای بين راوا و مصلحتی هايش که فارسی و پشتو نمی دانند، نماند.

      درباره ی خانم خليل زاد هم به آسانی نبايد از آن گذشت. ظاهرا خانم خليل زاد، يکی از مشاوران مهم راواست که سايت معتبر آمازون چنين آورده و نه صرفا يک نويسنده و محقق که برای تحقيق چيزی نوشته است. اگر مشاور مهم و ظاهرا ارشد راوا نيست، چرا راوا تا به حال به مديران سايت آمازون و چندين سايت ديگر اعتراض رسمی نکرده اند؟

      ظاهرا خانم خليل زاد هم گنجشک رنگ می کنند که هم فمنيست تشريف دارند و هم زن زلمی خليل زاد می شوند. زن کسی که يکی از مهره های درشت کشوری ست که از آدمکشان طالب حمايت می کرد. در ضمن خانم خليل زاد فعلا آمريکايی می باشند و نه اتريشی. به سايت آمازون برويد

    • کامران جان برادر عزيز زياد ساده گی نکنید. در افغانستان صاف و ساده اگر باشی طعمه گرگان میشوی. راوا کی از مردم پوزش میخواهد و به ارباب خود خلیلزاد پشت کرده میتواند؟

    • من هم بعد ازآن لینک که داده شده درگوگل را دیدم یکی آنها مصاحبه صوتی خانم خلیلزاد بود که وی راجع به کتاب که درمورد سازمان راوا نوشته مصاحبه اختصاسی نموده است.
      این مصاحبه را که

      ازطریق ریل میدیا شنیدم شوکه شدم در آن خانم خلیلزار خودش اعتراف کرد که:

      "مجاهدین افراطی را ما بوجود آوردیم وخودم شخصا باگلبدین حکمتیار در دهه هشتادملافات کردم وی فرد وحشتناک بنظر میرسید حکمتیار مسوول قتل شوهر خانم مینا است."

      امادرضمن اعتراف کرد:

      "امریکا واقعا بعداز تجاوز شوروی دیگر انتخاب دیگر نداشت جزاینکه افراطی ترین شخص یعنی حکمتیار را وحزب اورا تقویت میکرد اما ما دربرابر سازمان راوا تقصیر داشتیم حکومت وقت امریکا باید نیروهای مانند سازمان راوا را درآن تقویت میکرد شاید که این مصایب بعدی نمی آمد."

      خانم خلیلزاد باردیگر اعتراف کرد که امریکا مسوول بوجود آوردن طالبان نیز هست.

      خیلی جالب بود

    • کامران جان!

      ببنید شما مرا متهم به عذاب وجدان کرده اید.

      جوابهای قبلی ام ودوستان عزیر راوائی دیگرم مورد پذیرش شما قبول نگرفت آنچه را که شما از افراد مانند من توقع دارید یاباید بصورت مشرح تمام راپور مالی ودخل وخرچ سازمان است که برای شما ارائه شود یا اعتراف به اینکه ما درین موارد معلومات نداریم.

      بناء راه دوم برای مااسهل است. مطمئنا دست اندرکاران نازنین وخواهران مبارز وانقلابی وانساندوست سازمان ما حتما درین مورد تصمیم مقتضی را خواهند گرفت که چی باید بنویسند.

      اما به افراد واشخاص مانند اینجانب صرف همین قدر باقی مانده است که خدمت تات بعرض برسانم که شما از نظر زمانی موقع خیلی نامناسب را برای این سر وصدای تان علیه راوا انتخاب کرده اید.

      تاجاییکه برای خودتان معلوم است روزنامه نگار جوان ملت ما کامبخش بزرگ زیر اسارت جنگ سالاران خون آشام و بی وجدان قرار گرفته حتی خطرات زیاد حیات وممات آن جوان عزیز مارا تهدید میکند.

      شما ناخن افگار مارا دارید فشار میدهید.

      خواهران سازمان انقلابی ما درین روزها سخت مصروف کمپیاین رهائی آن هم مسلک شماهستند اما شما ناجوانمردانه مثل یک خنجر زن عقبی این سروصدا را براه انداختید ما مطمئن هستم که رفقای ما درین موارد بی تفاوت نمی مانند وجواب کوبنده خویش را عنوانی شما وسایر کسانیکه درین کمپیاین تبلیغاتی ضد سازمان ما بمثابه یگانه سازمان فیمنیتی کشور سنگر زنان وتمام اقشار محروم این کشور سهم گرفتند ارائه خواهند کرد.

      خدمت استاد احمد غرجستانی نیزعرض من حضورشان این است که ما نوشته های شمارا درمورد خانم سیما ثمر و رابطه های وی باحزب وحدت و نقش حزب وحدت درطول حیات ساسی اش ورابطه آن با جامعه شیعی افغان ونقاط نظر شما پیرامون عدالت اجتماعی خیلی شکست خورده یافتم لذا من ازشما خواستم که درمورد سازمان راوا آنچه را که بامن اختلاف نظر دارد میتواند ارائه کند بخاطریکه وقت برای من یاری نمیکند که هردو موضوع را همزمان دنبال کنم.

      اینکه جنابشان سازمان انقلابی زنان افغانستان را تنها مربوط به جامعه زن افغانستان دانسته اند وموجودیت جوانان ومردان را تصور نمی کردند خیلی متأسفیم که شناخت شان از سازمان راوا خیلی سطحی بوده است.

      شما درجهان هیچ سازمان فیمنیستی را خصوصا در اروپا بدون موجودیت مردان نمی یابید. واین را هیچ مرد بخود عیب نمی داند که عضو سازمان فیمنیتس باشد.

    • سلام آقای بکتاش، خواننده ی خوب کابل پرس? و عضو راوا

      اول به من بگو که پيدا کردی شاهکارهای دزدان معروف انورالحق احدی و فاروق وردک را که در همين سايت با سند نشر کرده بودم؟ اگر يافته باشی و انصاف داشته باشی و خودت را شريک درد گرسنه ی اين مملکت می دانی، به عمق فاجعه پی خواهی برد. و نيز پی خواهی برد که سازمان شما بايد در عوض 3 يا 4 شاعر ناشاعر هم که شده اين جانوران را نقد می کرد. البته آن شاعران ناشاعر هم جای نقد دارند ولی جانوری مانند احدی که شاهرگ اقتصادی افغانستان دستش است مهم تر است. راستی چرا يک پله بالا تر از خودت در راوا را نمی پرسی که او هم از يک پله بالاتر بپرسد که واقعا اين تضاد چرا هست؟ اگر دزد دزد است، خاين خاين است پس چرا دور جانورانی که در بالا آمده اند، خط کشيده شده؟ حالا اين کامران ميرهزار مرتجع، دستش در دست جنايتکار، جاسوس، خاين، وطن فروش. هر چه خواستيد بتازيد که قبلا هم تاخته بوديد و من باز هم تاختن های توخالی سازمانتان را در همين کابل پرس نشر می کنم که حتا راوا هم سانسور نشود.

      اما خودت کلاه خودت را قاضی کن و جدا بپرس که چرا اين جانوران استثنا شده اند و حتا دريغ از جمله ای درباره ی آن ها.

      درباره ی وضعيت مالی خوب است. حداقل شما کوتاه آمده ايد و می گوييد که نمی دانم. من اطمينان داشتم که شما نمی دانيد وضعيت مالی راوا چيست. عضو آن هستيد ولی هيچوقت گزارش مالی، حداقل شما که عضو هستيد دريافت نکرديد. در حالی که هر سازمان بايد به اعضای خود گزارش بدهد. چند سال است که عضو هستيد؟ هر سال يک بار يا دو بار بايد گزارش دريافت می کرديد.

      درباره ی پرويز کامبخش گفتيد. می ترسم فردا که آزاد شد، شما يک منت کلان بر سر ما و ديگر روزنامه نگاران بگذاريد که ها اگر ما نبوديم نمی شد. بحث پرويز کامبخش به اين موضوع ارتباطی ندارد و من نمی خواهم زياد در اين مورد به آن بپيچم. ورنه خوشبختانه يک موج خوبی در حمايت از پرويز ايجاد شده که راوا يک بخش کوچک آن است. در عين حال وظيفه ی راواست که از او حمايت کند و اگر راوا درست فکر کند و اگر مدافع آزادی ست بايد حتا از همين انتقاد من به خودش نيز حمايت کند جانم. تقديس و پذيرش آزادی چيزی نيست که آن را شعار بدهی و بعد اگر به تو "تو" گفت او را متهم به همکاری با خاين کنی. اگر راوا اشتباهی مرتکب شده که به نظرم من حداقل درباره ی جانيان و دزدانی که در بالا فهرست شده اند مرتکب شده، بايد صميمانه و صادقانه از مردم و نيز اعضايش پوزش بخواهد و خطايش را جبران کند. چطور همه ی شما يکدست شده ايد و برای من يک عکس را مثال می زنيد و من برای شما چندين نمونه را مثال می زنم. شما از من می خواهيد اعتراف کنم و خودتان هيچ؟ من در جای جای کابل پرس نوشته ام، کابل پرس جوان است، ممکن خطايی مرتکب شود اما سازمان شما اينقدر مغرور است که علاوه بر اينکه خطايش را نمی خواهد قبول کند، منتقدی که خطايش را برای اصلاحش به او نشان داده، به همدستی با خاين و جنايتکار متهم می کند؟

      بله اگر راوا اين تواضع را دارد که خطاهايش را بپذيرد و صميمانه از مردم پوزش بخواهد و به واقع بکوشد تا تضادهايش را جبران کند، آنوقت حتا من با غرور می گويم که بله در افغانستان هم يک سازمان فمينيستی هم هست که برای آزادی می کوشد. اين نوع تواضع، فروتنی و پذيرش خطا و جبران آن، در دنيا نشان داده که منجر به شکست يک گروه آزاديخواه راستين نمی شود و بلکه تحسين جهانيان را بر خواهد انگيخت. نمونه می خواهيد؟ نمونه ی اين گروه آزاديخواه را در آفريقای جنوبی بيابيد.

      پيشنهاد من به شما که عضو راوا هستيد و در عين حال يکی از شهروندان اين کشور اين است که اگر درد داريد و عدالت می طلبيد، خودتان با خودتان بيانديشيد و کلاه خود را درباره ی آنچه گفتم قاضی کنيد.

      در آخر هم برايت می گويم که در هر لحظه بايد پرسيد. پرسشگری لازمه ی روشنگری ست.

    • Aqae Baktash, (agar mard badhid) fekr mekonam shuma kame beshtar ba gofta hae khodet aetemat nafs paida karda aid, chon ta jae ke man az rawa wa barna o asasnama ash shenakht daram, rawa hich aozwe mard na mepazirad, amma mardan metana hawa dar wa hamkar basha. amma na medanam shuma chotor ain adeaa ra darid, agar rawa barnama wa asas nama ash ra taghir dada basha, haq ba shuma ast.

    • far had az swiss man rawa ra mesnasam wa ifsha khahim kard

    • Sallam
      Jamal agha: your logic and reasoning does not make any sense at all. Rawa has a Hazara leader in Dr.Seema Samar. How could it be"anti-Hazara, anti-Ozbak and anti-Tajik organization" that you so passionately claim it is . Also, it does not make sense that it is pro-pashtun for the same reason. THEY HAVE A HAZARA LEADER and a KABULI Founder. Why do we always have to bring ethniticy into this?

      جمال محترم
      دلیل و برهان شما منطقی نیست. Rawa یک رهبر هزاره داره. جطو میتانه یک موسسه علیه هزاره باشه. جرا هر کبه به قومیت میکشیم؟

  • آقاي ميرهزار‚ سلام

    من بحيث هوادار سايت شما به جواب يك سوال شما
    ميپردازم‚ زيرا در باره سوالات ديگرشما معلومات كافي ندارم.

    طبق معلومات بنده‚ سازمان ها وظيفه دارند فقط به سه مرجع
    ذيل هر سال يكمرتبه راپور مالي شفاش خودرا اراه كنند:

    اول‚ به اعضاي خود سازمان در جلسهء عمومي سازمان.

    دوم‚ به آن مراجع و يا افراديكه به اين سازمان پول داده اند
    و پروژهء بخصوصي را كمك كرده اند.

    سوم‚ به وزارت ماليه كشورش بايد سالانه راپور شفاف عوايد و
    مصارف سازمان را اراه كنند. و راپور مفصل و مستند در بارهء
    كار ها و فعاليت هاي سازمان را نيز به وزارت ماليه تحويل
    بدهند.

    هستند سازمانهاي بزرگ بين المللي كه راپور مالي شانرا در سايت
    يا جريدهء خود سازمان نشر ميكنند‚ اما اين كار را به رضاي خود
    انجام ميدهند. از نگاه حقوقي اما مجبور نيستند كه اين كار را بكنند.

    احترام

    • سلام آقای عارف.

      اين مساله ای که شما فرموديد درباره ی افغانستان و راوا چندان صدق نمی کند. اول از همه اينکه راوا در وزارت عدليه ثبت نشده است. البته اين دليل انتقاد نمی تواند باشد. چون کار کردن با قوانين دولتی که خودش پايبند آن نيست، بی معنی به نظر می رسد.
      و وانگهی بايد مساله ی امنيت را هم در نظر گرفت. متاسفانه راوا نمی تواند آزادانه فعاليت کند. دوم اينکه در افغانستان و به نام افغانستان، سازمان های زيادی هستند که سوء استفاده های مالی بسيار زياد می کنند که به نظر من پرسش از سازمانی که خود را يگانه می شمارد و از تمام سازمان های ديگر در افغانستان برتر، اين پرسش، پرسش بی جايی نيست. اتفاقا يکی از راه هايی که بايد راوا ثابت کند که شفافيت دارد و گنجشک را رنگ نمی کند، همين است که گزارش مالی مفصل برای نه تنها اعضايش و بلکه افکار عمومی ارايه دهد.

      البته من تا جايی که از برخی اعضای راوا شنيده ام، برای آنان نيز تاکنون گزارش مالی ارايه نشده است.

    • محترم کامران میرهزار،

      اگر طبق منطق خودت حرکت کنیم که ننوشتن مقاله کامل و تنها اشاره به چند فرد نشانی همگامی با آنان باشد، میشود از خودت بپرسم که کدام مقاله کابل پریس را میتونی برایم نشاندهی کنی که به قلم خودت علیه محقق و جنایاتش نوشته باشی؟؟؟ حتی مقالاتی را میتوان یافت که بصورتی از او طرفداری شده است.

      اگر به اسنادی از کابل پریس در گذشته مراجعه کنیم، از نظر خودت جنایتکاران در افغانستان اینها هستند، که همه را شامل میشود به جز رهبران هزاره و منجمله محقق جلاد. در مورد سایرینی که در این عکس آمده اند حق با خودت هست، من سخنی ندارم، ولی چرا جنایتکاران تنظیم های هزاره را از آن حذف کرده‌ای؟ این رساننده واقعیتی در مورد نقطه نظرات خودت نیست؟

      محقق ید طولا در جاسوسی و خیانت دارد، که از نوکری به رژیم طالبان ایرانی آغاز شده و حال هم در بغل دولت هند قرار دارد و کمک سرشار دریافت میکند. تعدادی میگویند که میرهزار به هندوستان فرار کرده که اگر واقعیت داشته باشد شکی محققی بودنت را قوی میسازد!!

    • من اشتباهات خود را می پذيرم و از شما هم سپاس که اين نکته را گوشزد کرديد. درباره ی محقق و خليلی هم می نويسم. هر کسی که خيانت کرده بايد درباره اش نوشت. کما اينکه در اين سايت برای آن ها نوشته شده است و نظرات افراد عليه آن ها نيز آزادانه طرح می شود. اگر شما و خواننده ی ديگری نيز اسناد سوء استفاده و اختلاس آنان را داريد برايم ارسال کنيد. من با کمال ميل نشر می کنم.

      اما در رابطه با راوا يک مساله اين است که سازمان راوا تقريبا زمانی که من متولد شده بودم، کار خود را شروع کرده است. به اين تفاوت سنی دقت کنيد. من در کابل پرس? بارها نوشته ام که کابل پرس جوان است و خطاهايی هم ممکن داشته باشد که می دانم دارد. ولی با کمک و همياری مردم و خوانندگان می تواند خطاهايش را جبران کند.

      درباره ی اينکه من کجا هستم. حرف و حديث بسيار است. افغانستان هستم، هند هستم، انگلستان هستم، کانادا هستم يا جای ديگری بماند. شما که نمی خواهيد چند آدمکش به جانم فرستاده شود. بهتر است که فعلا نگويم من کجا هستم. اما همانطور که می بينيد سايت کابل پرس نسبت به قبل فعال تر شده و اگر مهم اين باشد که اين رسانه آزادانه فعال باشد و نه به سردبيری امنيت ملی و يا اين يا آن فرد و گروه خاين، بهتر است که فعلا به همين شکل باشد. کما اينکه کار روی شبکه ی اينترنت است جانم و خوشبختانه اينترنت در همه جای افغانستان هست. مخفی بودن هم جرم محسوب نمی شود. در کدام اساسنامه ی حقوق بشری اين را جرم نوشته اند؟ همانطور که من به راوا حق می دهم که مخفيانه فعاليت کند، لطفا به من هم که تن هستم و نه يک سازمان و گروه و دار و دسته، اجازه دهيد به همين شکل فعاليت کنم.

    • کامران جان خادی ها دنبالت هستند مراقب خود باش.

    • آقای کامران میرهزار، از این برخوردت به پرشهای بالا تقدیر میکنم، باید با همین شیوه از انتقادات استقبال کرد و در فکر اصلاح خود بود. امیدواریم همانطوری که نوشته‌ای جای خالی افشای آنانی که تذکر داده‌ای در کابل پریس پر شوند.

      کسی علاقمند این نیست که خودت کجا هستی، هرکجا هستی سلامت و موفق باشی و آرزو میکنیم که در افشای تمامی جنایتکاران از هر گروه و قوم و قبیله و مذهب فعال باشی. این یک واقعیت است که در افغانستان کنونی اگر کسی واقعا بخواهد مبارزه کند تنها راه مبارزه مخفی را برای ما مانده و بس چون در افغانستان به هرکسی بگویی بر سر چشمت ابروست فوری با تفنگچه رویت شلیک میکنند.

    • آقای میرهزار!

      اینکه شما تمام انجو هارا کانون دزدان میخوانید خیلی لفظ شدید و دور از احتیاط را بکار میبرید چرا؟

      شما دارید مانند آقای رمضان بشر دوست خیلی تند میداونید ازیکطرف وزیرمالیه وسران حکومت را متهم به بی کفایتی و فساد اداری میکنید واز طرف دیگر انجوها را که در آن تعداد زیاد ازانجنیران ومتخصصین که بدلیل بی کفایت ادارات دولتی صاحب کار واشتغال شده اند آنهارا توهین میکنید آنها را دزد مینامید.

      پس راه حل برای بیرون رفتن ازمعضل نزد شما چیست؟

      همان راه حل آقای بشردوست؟

    • شتاب تو و راوايت خو اگه پاکستانی و مزدور خليلزاد و امريکا نی و افغان استین جواب به سوالات ميرهزار بتين

    • آقای حسين سلام

      همانطور که من مسووليت دارم هر جا سوء استفاده و اختلاس از اموال و دارايی های مردم گرسنه ی افغانستان را می بينم، آن را افشا کنم، کسانی که در ان جی او ها کار می کنند و دست شان به دزدی آلوده نيست، وظيفه دارند با روزنامه نگاران همکاری کنند و اسناد را در اختيارشان قرار دهند. به نظر من اگر کسی برای تنها راحت خود، چشمانش را بر دزدی و سرقت ببندد، مرتکب جرم شده است. يک ماده ی قانونی در قانون جزای بسياری از کشورها هست که کتمان جرم، جرم محسوب می شود.

      درباره ی داکتر رمضان بشردوست و نظرات و واکنش او در قبال ان جی او ها بايد بگويم که بعد از چند سال که ايشان طرح متوقف کردن فعاليت ان جی او ها را در زمانی که وزير بودند مطرح کردند و بعد از اينکه ميلياردها دالر به نام مردم افغانستان به غارت رفت، فقط می توان گفت که بشردوست بهترين طرح و برنامه را داده بود. او مخالف با سازمان غير دولتی نيست. او خواسته بود که فعاليت ان جی او ها متوقف و جوازشان لغو و دوباره با شرايط خاصی اقدام به گرفتن مجوز کنند و فعاليت هايشان را با گزارش دهی دقيق و شفاف انجام دهند. من اطمينان دارم که اگر کرزی سستی نمی کرد و در جواب روسای ان جی او ها و سفرای کشورهای مختلف که هر روز پيشش می رفتند که طرح بشردوست راش ورای وزيران رد کند، می ايستاد و از وزيرش دفاع می کرد، ما اکنون چند پروژه ی گسترده و زيربنايی در کشور داشتيم. چند پروژه ی خوب کاريابی. چند بند آب و آب گردان. چند پروژه ی خوب زراعتی و...از همه مهمتر که بخش قابل توجهی از مشکل انرژی در کشور حل می شد.
      اما متاسفانه کرزی از آنجايی که دست در کاسه است. از آنجايی که وزير ماليه و رييس بانک مرکزی نوکری بانک جهانی را می کردند و می کنند، از آنجايی که روسای ان جی او ها دزد تشريف دارند، بشردوست ناچار به استعفا شد. حالا ببينيد که قوماندان اسماعيل خان که چندين ژنراتور دست دوم را از ايران وارد کرده بود و گفته بود که 40 روزه مشکل برق کابل را حل می کند، بعد از چند سال مصرف کردن پول، به جايی رسيده است؟ يا کميته ی سويدن برای افغانستان يا موسسه ی داکار و يا اصلا هماهنگ کننده ی ان جی او ها اکبر ، کدام طرح زير بنايی را راه اندازی کرده اند؟ چاه های آب کميته ی سويدن که قرار بود با عمق کافی حفر شود، خشک شدند، پمب های آبی که داکار در کوچه و سرک های کابل گذاشته بود، خراب شده اند. آيا اين کار زيربنايی ست؟ شفاخانه ی جمهوريت چند بار تخريب شد؟ در پروژه ی شفاخانه ی خيرخانه چقدر اختلاس کردند؟

      می دانی يک سر اين اختلاس ها کجاست؟ ان جی او ها بايد پروژه های خود را به تاييد وزارت ماليه برسانند. اگر وزارت ماليه پروژه را تحويل نگيرد، ان جی او مجبور می شود که روی پروژه دوباره کار کند و درست و اساسی تحويل دهد. اما از آنجايی که احدی صاحب يک دزد ديگر هستند و يکی از راه های دزدی ايشان تاييد پروژه هايی ست که به تُف بنداست، کار زيربنايی صورت نمی گيرد. در همين کابل پرس? بيابيد که احدی صاحب يک خانه ی مجهز در وزير اکبر خان را که ملکيت بانک ملی افغان است، برای دو سال به مبلغ ماهانه 4 هزار افغانی برای شخص خودش کرايه کرده بود. از برای خدا؛ من دنبال خانه می گشتم، يک اتاق در حويلی مشترک، کجا در تايمنی يا قلعه فتح الله، ماهانه کمتر از 5 هزار افغانی که يکصد دالر است، نمی يافتم. احدی صاحب مال پدرش است که يک خانه ی دربست و مجلل را ماهانه 4 هزار افغانی کرايه می کند در حالی که کرايه ی همان خانه حداقل 4 هزار دالر آمريکايی در ماه بود.

      ان جی او ها در افغانستان و نيز مقاماتی که مستقيم و غير مستقيم با ان جی او ها سر و کار دارند، جايی برای دفاع نگذاشتند. اگر شما در کدام ان جی اويی کار می کنيد و يا خواننده ی ديگر، لطفا در صورت دسترسی به اسناد، آن را برايم ارسال کنيد. حداقل افکار عمومی می فهمد که آن ان جی او چه می کند.
      من نه سارنوال هستم، نه وزير هستم و نه قاضی که قدرت اجرايی داشته باشم.

      من روزنامه نگار هستم و توانايی من همين است که آنان را افشا کنم.

      در ضمن اين صفحه، صفحه ی پرسش از راوا هم هست. از راوا بپرسيد که آيا گزارش مالی می دهد يا نه.

    • میرهزار صاحب، بسیار ساده خود را تیر می‌آوری در حالیکه "راوا" را به حدی محکم چسبیده‌ای که گویا دشمنان اصلی مردم افغانستان راوایی ها هستند و افشای اینان باعث ختم بحران کشور میشود!

      ثانیا من اصلا ندانستم که با گفتن اینکه علیه فلان و فلان راوا نگفته چی را میخواهی ثابت بسازی؟

      طالبان هم ضد بسیار کسانی تا حال یک کلمه نگفته اند و به همین صورت گلبدین و .... این به این مفهوم است که با تمامی آنانی دوست اند؟ درین سخنانت منطقی نمی‌یابم.

      میگویی برایم سند بفرستید نشر میکنم، خودت هم در مورد کسانی که میگویی راوا علیه شان خاموش است سند ارسال کن اگر نشر نکردند باز سر و صدا را بینداز و با سند افشاگری کن.

      در مورد نظرات و موضعگیری های یک حزب و یا سازمان از مجموع حرکت و خط و مشی آن میشود قضاوت کرد نه از روی برخوردش به این و آن شخصیت و مهره. در سیاست مبارزه علیه افراد نه بلکه مبارزه علیه جریانات و خط مشی های بخصوص مطرح میباشد. هر جریان ممکن شامل صدها شخصیت باشد که نمیشود به هریک بصورت جداگانه برخورد کرد و مقاله ها نوشت، وقتی یک مقاله‌ای چاپ میشود در واقع منظور سرکوب و افشا و طرد یک جریان فکری مطرح میباشد. و ثانیا اگر سازمانی در رد فلان شخصیت یک جمله هم نوشته باشد میشود از آن به عمق نظر و طرز دیدش پی برد.
      مشخص در مورد راوا تا جاییکه مطالب شانرا خوانده ام آنان تمامی کابینه کرزی و دولتمداران را بار بار و به کرات مورد انتقاد جدی قرار داده و اصلا آنان را به رسمیت نمی‌شناسند بگذریم از اینکه راوا را به طرفداری یا جانبداری از این و آن وزیر پشتون و یا غیرپشتون متهم کرد.

      مثلا در یکی از اعلامیه های راوا میخوانیم:

      «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» بارها اظهار داشته که چه حکومت، چه قضا و چه پارلمان تحت تسلط و یا در سازش با جنایت سالاران و هیرویین‌سالاران و شرکای طالبی و گلبدینی و پرچمی و خلقی، هرگز برای مردم محروم ما کاری مثبت انجام نداده بلکه فقط در خدمت فعال نگهداشتن ماشین جنایت و فساد و ثروت اندوزی آن جنایت سالاران خواهد بود.

      پارلمان شما، كابینه شما، والیان، سفیران، قومندانان و... شما آقای كرزی عموما متشكل از همین قاتلان، ویرانگران، غارتگران و دزدان پلید دارایی های مردم و عامه اند و در این دیگ سیاه و پر خون، طبیعتا دست و روی خود شما نیز همانند آن جنایت پیشگان آلوده است.

      اما جالب اینست که آقایونی که علیه راوا مینویسند یکی از انتقادات شان لحن راواست که تند و تیز و به گفته آنان "فحاشی" است، اما اینجا از راوا میطلبند که با همان لحن در برابر فاروق وردک و .... وارد میدان شوند، اگر اینان این لحن را در برابر خود نمی پسندند و محکوم میکنند، چرا از راوا استفاده از این لحن را در مقابل مخالفان خود میطلبند؟

      تعدادی در همین بخش نظرات کابل پریس به کرات راوا را محکوم کرده اند که گویا همه را محکوم میکند و "به جز خود کسی را قبول ندارد" اما وقتی با کمبود استدلال برای کوبیدن راوا مواجه میشوند راوا را به این و آن منتسب میکنند و مدعی میشوند که راوا در برابر این و آن خاموشی اختیار کرده و بعد نتیجه میگیرند که راوا شوونیست است و .... ا

      به نظرم این سروصدایی که در کابل پریس راه افتیده همه از افلاس سیاسی و درد افشاگری های راواست، مخصوصا حزب وحدت که نمایندگانش در این سایت دست بالا دارند حق دارند که مقابل راوا دندان خایی کنند و هر اتهامی به آن ببندند، راوا باید از این حمله دشمنانش در برابرش خشنود باشد همانگونه که تاخت و تاز های سیاف جانی را بدرستی ناشی از سوز و درد افشاگری هایش دانسته است.

      آقای میرهزار در حالیکه راوا را به خاموشی در مقابل عده‌ای از دولتمداران مفلوک پشتون در کابینه کرزی محکوم میکند، از جانبی خود زیر نام "آزادی اندیشه" راه را برای یکی از روسیاهترین سخنگویان غیررسمی جبهه خاینان و قاتلان مردم ما که رزاق مامون باشد باز گذاشته و بارها مقاله های کثیف و دل خوش کن برای اخوان و جنگسالاران را منتشر ساخته است.

      این سایت در حالیکه از یک جانب به درستی خواهان رسیدگی به عاملان گورهای جمعی دشت چمتله شده، از جانبی مقاله رازق مامونی را چاپ میکند که سروصدا ها در مورد گور های جمعی را محکوم کرده با چشم پارگی باورنکردنی مدعی شد که "وقتی چند قبر در خیرخانه کشف شود فوری همه واویلا میکنند و تیم های خارجی برای تحقیق می‌آیند که بدینوسیله کسانی زیر نام جنگسالار محکوم شوند."

      و در همین سایت مقالات مامون نشر شده که آوردن جنگسالاران در قدرت و سپردن پست های دولتی به آنان راه حلی برای مسئله افغانستان پیشنهاد شده است.

      اگر معنی آزادی بیان این باشد که گذاشت سایت مدعی آزادیخواهی به تربیون جانیان و سخنگویان غیررسمی آنان مبدل شود، اینگونه آزادی ارزانی کابل پریس و آقای میرهزار باد!!

      این اولین باری نیست که راوا مورد حمله موزیانه قرار میگیرد، ستمکاران تنظیمی از سه دهه بدینسو بهر شکلی کوشیده اند با راه اندازی تبلیغات ضد راوا آنان را به ضم خود بین مردم بی‌اعتبار سازند، اما برعکس از بخت بد اینان نتیجه معکوس بوده است:

      مشت نمونه خروار به چند نمونه حملات "خردجالان" تنظیمی به راوا توجه کنید:

      http://pz.rawa.org/41/41demand.htm

      http://pz.rawa.org/40/40protest.htm

      http://pz.rawa.rog/46/46mozin.htm

      http://pz.rawa.org/sokhani/2-mitaq-khoon-pg-1.gif

      http://pz.rawa.org/46/46qola.htm

      http://pz.rawa.org/66/66sayyaf_ut.htm

      http://pz.rawa.org/42/42winner.htm

      http://pz.rawa.org/41/41paygham.htm

      http://pz.rawa.org/41/415slaps.htm

      http://pz.rawa.org/41/41latifp.htm

      http://pz.rawa.org/41/41against.htm

      http://www.rawa.org/28press7.htm

      http://www.rawa.org/28against.htm

      http://www.rawa.org/28press1.htm

      http://www.rawa.org/dec10-00.htm

      و این را باید از افتخارات راوا دانست که به این حد از جانب دشمنان مردم ما مورد حمله بوده است.

      پیشنهاد من به راوا اینست که هرگز وقتش را در پاسخ دادن به اینچنین پرسش های عقده‌ای و بی‌مفهوم و بی سر و پا ضایع نسازد.

    • من صرفا اين چيزهايی را که گفتيد گرد و خاک کردن برای دور شدن از موضوع اصلی و گمراه کردن افراد، از پرسش هايی که داشتم می دانم و نه پاسخ معقول و منطقی. بهتر است که به سازمانتان برای حفظ آبروی شما و مدافعان سرسخت مانند شما هم که شده ، بگوييد که در نقدهای تند و تيزتان کجاست زلمی خليل زاد، کجاست فاروق وردک، اشرف غنی احمدزی، انورالحق احدی، کريم خرم، ضيا بوميا و باقی دزدان و جنايتکاران و مهره های ريز و درشت. مگر اينکه ماجرا چيز ديگری باشد و راوا باور نداشته باشد که انور الحق احدی، سر کيسه ی خليفه نشسته و غارت می کند و يا اشرف غنی احمدزی شما درس خوانده ی واپس گرای شما تريبون غير رسمی آدم کشان و جانيان طالبان بود. و يا .. لطفا دوباره تمام نوشته هايم را در اين صفحه بخوان.

      من به راوا نچسبيده ام جانم. من می خواهم بدانم چقدر اين سازمان شفافيت دارد و چقدر قدرت تحمل و چقدر ظرفيت دادن پاسخ های معقول و منطقی. اين حداقل ترين خواستی ست که می توان از يک سازمان "خودممتاز خوانده" داشت.

      اگر برداشت شما از آزادی بيان همين اندازه سطحی ست که فقط شما بتوانيد گپ خود را بزنيد که متاسفم. اينجا سياست راوا دات اورگ و پيام مجاهد دات کام حاکم نيست. اينجا کابل پرس? دات اورگ است و صدای همه را بازتاب می دهد حتا شما را.

    • خوب آقای میرهزار،

      اگر راوا برایتان بنویسد که تشکر، ببخشید این افراد از قلم افتاده اند و در سایتش بنویسید:

      چوب در فلان زلمی خليل زاد، فاروق وردک، اشرف غنی احمدزی، انورالحق احدی، کريم خرم، ضيا بوميا و .... این بی‌ناموسان، قاتلان و کثافت های مزدور و نوکر بیگانه که در کنار سیاف و ربانی و.... دست شان به خون مردم ما آلوده است. و ....

      آیا به اینصورت دل شما شما یخ میکند؟

      و باز سوالی را که خود تان جواب نداده‌اید اینست که نتیجه گیری آخر خود تان از اینکه نام های بالا مورد نقد راوا قرار نگرفته اند چیست؟

    • خواننده ی محترم . راوا بعد از حدود 30 سال فعاليت، بايد بارها و بارها از ننوشتن و نپرداختن درباره ی اين جنايتکاران اظهار پشيمانی کند، اگر بواقع يک سازمان مردمی ست. مگر می توان داعيه روشنگری و مردمی بودن داشت و عليه اين عناصر درشت ضد مردمی ننوشت و آن ها را نديد. نديدن اين عناصر با اين فضاحتی که به بار آورده اند و می آورند، جای پرسش دارد که پرسيده ام.

      اين دزدان و جلادان و توجيه گران حاکميت آدم کشان و بانک جهانی کسانی نيستند که در يکی دو خط بتوان در مورد آن ها نوشت و حق مطلب را ادا کرد. وقتی راوا برای يک شاعر نا شاعر که با غوغای راوا رخت ملک الشعرايی به تن می کند، مقاله ها می نويسد، برای دزد سر گردنه انور الحق احدی بايد بارها و بارها و بارها و بارها بنويسد. چرا که احدی علاوه بر دزدی، نوکری بانک جهانی را هم می کند که حضور استعمارگرانه ی بانک جهانی در افغانستان يعنی برای دهه های آينده همچنان در فقر و گرسنگی باشيم. برای اشرف غنی احمدزی، درس خوانده ی عقب گرا و تريبون غير رسمی طالبان بايد به همين شکل بارها و بارها بنويسد که چگونه حاکميت جانوران آدم کش را توجيه می کرد که اکنون هر روز ما در کابل شاهد کشته شدن غير نظاميان بی گناه هستيم. در جنوب و شرق و غرب و شمال هم. درباره ی اين موجود بايد چنان بنويسد که ديگر از جای نخيزد که ادعای روشنفکری کند. درباره ی زلمی خليل زاد بايد چنان بنويسد و افشا کند که ديگر اين آقا برای پيش بردن سياست های ايالات متحده و چار فرصت طلب پشتون عليه مردم پشتون و ساير شهروندان کشور، نتواند اقدام کند و در همان آمريکا مثل يک دستمال چرکی به زباله دانی فرستاده شود و نه اينکه در ادامه ی خيانت هايش بخواهد هوس رييس جمهوری در افغانستان داشته باشد . فارق وردک که خاينانه 4 پست دولتی را اشغال کرده و در مهمان خانه ی خود در غرب کابل ميزبان مهمان پاکستانی ست، چرا راوا تا حال هيچ ننوشته و مگر می شود در 2 خط نوشت که دزد است و جانی و بعد يعنی تمام و ما سازمان مردمی هستيم.

      نتيجه گيری را بگذاريم بعد از اين که اين بحث به جايی رسيده باشد.

    • منظورت از خادی های راوایی است؟ یکی از آنها به عنوان مشاور "یوسف پشتون که تف اش را پس لیسید" کار می کند و دالر پیدا می کند. برای دیگران هم زیاد تپ و تلاش کردند اما به جایی نرسیدند.

    • آقای میرهزار سلام،
      خوب است راوا جواب دهد که چیرل بنارد خانم خلیلزاد چرا در وصف مینا می نویسد و راوا را می ستاید. آیا راوا بخاطر نوشتن کتاب توسط یکی از مهره های بسیار مهم سی آی ای (خانم خلیلزاد) محکوم تاریخ نیست؟ وقتی کسی بخاطر نفقه فامیل خود در اداره کار می کند، از سوی راوا جاسوس و خاین نامیده می شود، اما وقتی خانم خلیلزاد (بزرگترین جاسوس سی آی ای و بدنام ترین خاین به مردم افغانستان و نماینده رسمی امپریالیزم امریکا) در مورد راوا می نویسد، راوا از خوشحالی در لباس خود جای نمی شود و همین خلیلزاد بود که برای اعضای راوا ویزه گرفت. حتماً یاد شان نرفته است. و وقتی کدام بدبخت حتی از پهلوی سفارت امریکا تیر شود، راوا او را نوکر امریکا می داند و از تمام امکانات خود کار گرفته و او را رسوا می کند، اما چرا به ویزه گرفتن توسط خلیلزاد وجدان های شان بیدار نمی شود.
      آقای میرهزار لوگوی کتاب نوشته شده توسط خانم خلیلزاد در سایت راوا موجود است شما می توانید آن را ببینید.
      کامیابی های تان را می خواهم.

    • جالب. يک لينک روان کن تا ببينيم چه خبر است.

    • هارون جان لينک را روان نکن. يافتم. با يک جستجوی ساده در گوگل از خانم آقای خليل زاد به عنوان مشاور مهم می توان معلومات بدست آورد. البته يک مساله هست که وضعيت افراد را بايد تک تک بررسی کرد. به لحاظ حقوقی کار زلمی خليل زاد و اقدامات فاشيستی او در افغانستان ارتباطی به زن زلمی خليل زاد ندارد. اما خوب در افغانستان و آن هم موجودی مانند خليل زاد ممکن نيست که از همه ی راه ها برای پيش بردن هدف هايش استفاده نکند. باش ببينيم راوا در اين مورد چه توجيهی دارد.

    • بلی میرهزار گرامی، از همان دوست راوایی ات بپرس برایت تعریف کند، این سازمانی که سخن از دموکراسی و عدالت اجتماعی میزند در عین حال مثل سایر سازمانهای تنظیمی تروریست هم است. اینان در ترور شخصیت ها را بمثابه یکی از راه های رسیدن به اهداف شان قبول دارند.

      همین سازمان دو بار بر قاتلان مینا در شهر کویته سو قصد ناکام انجام دادند و در بین محکمه شهر کویته بر احمد سلطان قاتل مینا با تفنگچه فیر کردند ولی وی شانس آورد و نجات یافت.

      زمانی هم که محاکمه حکم اعدام هردو قاتل را بعد از گذراندن 18 سال در زندان صادر کرد، سازمانهای زیادی به راوا رجوع کردند که از اعدام آندو جلو گیرند، اما راوا دو پا را در یک موزه کرده و بالاخره آندو بوسیله پاکستانی ها اعدام شدند.

      همچنان اینان در پشاور هم چندین ترور انجام داده اند و چند قومندان نامدار جهادی را در حال مسجد رفتن گلوله باران کردند.

      تا جاییکه من میدانم اینان حتی تیمی را برای قتل یکی از قاتلان مینا که در آلمان فرار کرده بود فرستادند که خوشبختانه به آن فرد دست نیافتند و دست خالی برگشتند.

    • سپاس از معلوماتی که دادی. کدام مرجع و منبع هم اگر بدهی که عالی می شود. ظاهرا بايد اين تصور را هم داشته باشيم که با گروه سياسی نه و بلکه با گروه نظامی هم طرف هستيم.

      اجازه دهيد که فعلا گپ شما را مبنا قرار ندهيم تا مرجع و منبعی پيدا شود. ظاهرا با همکاری خوانندگان، کلکسيون خوبی از افتخارات راوا در حال گرداوريست. از خوبی های آزادی بيان همين است که افراد از زوايای مختلف يک ماجرا را می نگرند.

      اما نگفتی کدام دوست راوايی من. منظور همين دوستانی ست که فقط به من می تازند؟

    • شما درست میگویید، برادر!

      راوایی ها ترور عملی شخصیت های زیادی را در برنامه دارند. تا کنون چندین تن از مجاهدین سابق را ترور کرده اند. اینها درعین حالی که از جنایتکار وجنایت شکایت دارند، خود نیز در انجام جنایت ازهیچ چیزی رویگردان نیستند. رهبرشان مائو و رفیق شان پلپت هزاران انسان را کشتند و "محاکمهء صحرایی" کرده اند. اینها دست هزاران جنایتکار را ازپشت بسته اند.

      بلی اینها ترور شخصیت ها را آغاز کرده اند. اینها به امر و فرمان ویا رهبری و رهنمایی خارجی ها دور جدیدی از آدمکشی و برادرکشی در افغانستان را خواهان اند.

      اینها به خوبی میدانند که جنگ علیه مجاهدین چه عواقبی میتواند داشته باشد. بیوه و یتیم شده هزاران انسان دیگر را اینها خواهان اند. این ها نه صلح میخواهند و نه ترقی. اینها ترور میخواهند، کشتار میخواهند.

      این ها صلح نمیخواهند. اینها برزخم های کهنه نمک پاش میدهند. اینها زخم ها را چنگال میزنند. اینها نفرت خلق میکنند تا برای روز های آینده ذخیره شود. وای ازان روزی که این نفرت های ذخیره شده مفری بیابد و طوفان کند!

      مجاهد دستش ده ..... اش نرفته. اگر اینها علیه مجاهدین، شورای نظار، حزب وحدت، جنبش ملی، حزب اسلامی، اتحاد و غیره بدینگونهء عقده مندانه حرف زده و عمل میکنند، وای ازان روزی که مجاهدین به عمل باالمثل بپردازند.

      درین جا هستند کسانی که همچو چیزی را میخواهند. اینها همان مزدورانی اند که به امر بادار برای برهم زدن هرچه بیشتر امنیت و خرابی اوضاع برای خلق نفرت و کینه درمیان طبقات، اقشار و گروه های مذهبی، سیاسی و نژادی میپردازند. اما باید کسانی که به راستی به فکر خیر وصلاح جامعه و مردم خود اند، به جای اتهاممات گروهی به انتقاد مشخص از افراد پرداخته علیه گروه ها وکتله های مردم به شعار نداده و اتهام وارد نکنند.

      هیچ آدم عاقلی نمیتواند بگوید که همهء شورای نظار، همهء حزب وحدت، همه جنبش ملی، همهء جمعیت، همهء حزب اسلامی و حتی همهء طالبان جنایتکار اند. شما میتوانید، اندیشه ها را ملامت کنید و به نقد بکشید. شما میتوانید یک فرد را محاکمه کنید...

      من همه کسانی را که وظیفه نگرفته اند و از راه به هم اندازی مردم نان نمیخورند و اجیر نشده اند، میخواهم تا متوجه هر حرف و جملهء خود بوده کاری نکنند که نفرت قومی، گروهی و نژادی بیافرینند. اگر دانسته به این کار دست میزنند، جز جنایتکار و شریک جرم نمیتوان نام دیگری برای شان داد.

    • Mir Hazar grami, yak mashwerae kochak man ra ham agar misha bishnawid, kheli zawq zada ba nawishta hae zede rawae negah na konid, ain aqae "benam" dar hale ke dar mawrid rawa chizi nawishta zemnan az Jehadi ha batawr moshakhas az "gulbaddin Jehadi" defa karda, ke man fekr na mikonam shuma ain gona mawzia ra tayed konin,
      wa ain kar yake az khososyat khas rawae ha ham ast, agar deqqat karda bashi, rawae ha hich kase ra joz khod shan na mepazirand, amma waqti har zabani dar wasf rawa chizi bogoya, "dost wa hawa dar" rawa ast, mohem ham nist amrikae bashad ya englesi wa ya irani...., namonae ain amal ra metanim dar rabeta ba "akhz jawaiz" az danishgah hae aropa wa amrika bebinim, ke ba aftekhar az griftan aan yad mikonad. man ham az dir zamin baden so ba rawa deda am.

      Asrar na mikonam hatman ain nawishta ra ham nashr konid, amma az daryaftesh agar chize binawisd.
      ba drood

    • man ba aonwan khanenda megoyam bale, chon rawa faqat hamin kar ra metana na kar digar, dashta ha wa aftekharat 30 salae rawa faqat hamin takht o tazha boda wa digar hich, agar kar karda bofarma, wa ya agar dar omid ra ham goshoda bofarma. man az dir zaman bdinso yagana arzoyam hamin rawa bod, amma ba wejdan qasam hala degar az rawa hich omide na daram ke kari kona, chon yak pah dara wa ba ain yak pah hargiz qadir nist az daryae khroshan wa tofani afghanistan bogzarad mesale khobesh ba maidan kashidan malai Joya bod ke kar dar nima rah ba shekast anjamid.
      bawar kon az rawa degar omide nest.

    • harf del mara gofti Haron jan, harfe ke kheli waqt bayad gofta meshod.

    • سپاس خواننده ی عزيز. مشخص است که من از جنايت گلبدالدين و دار و دسته ی آنان دفاع نمی کنم. اما يک نکته بسيار مهم است و آن اينکه اگر گفته ی آن خواننده ی بی نام صحت داشته باشد ، تصويری که راوا می خواهد نشان دهد، کمی جابجا می شود. مثلا درباره ی اصرار آنان بر حکم اعدام. حکم اعدام از قوانين بسياری از کشورها به دليل احترام به کرامت انسانی حذف شده است. اين نکته جالب می تواند باشد که اگر راوا موافق جزای اعدام است. اين پرسش هم می تواند، يکی از پرسش هايی باشد که راوا بايد به آن پاسخ گويد.

    • نکته ی دلچسپ وبسیار ظریف در نوشته ی آقای بینام اعدام قاتل خانم مینا از مجرای دولت پاکستان است. همه میدانند که در سالها ی به اصطلاح"جهاد" ده ها تن از شخصیت های تحصیلکرده ی ملی غیر تنظیمی و مستقل اندیش به صورت ظاهرا مرموز ترور و سر به نیست شدند ولی تا امروز حکومت پاکستان درمورد شنا سایی قاتلین آنها هیچگونه اقدامی نکرده است . چطور شد که قاتل مینا شناسایی و اعدام میشود ولی قاتلین ده ها تن دیگر که هر کدام نسبت به مینااز جایگاه اجتماعی بلند تری بر خوردار بودند تا هنوز کشف و دستگیر نشده اند ؟ آیا کسی هست که پاسخ منطقی این پرسش را از او بشنویم؟

    • آقای "مدافع سر سخت راوا" !
      در نظر شما یک تناقض فاحش وجوددارد و آن اینکه یک سازمان سیاسی علیه افراد نه بلکه علیه یک نظام یا جریان میرزمد.این درست و بر منکرش لعنت! . ولی اینهمه داد وفریاد و فحش ودشنام و ناروا گویی راوا در مورد شخصیتهای فرهنگی شناخته شده ی کشور( منجمله همین آقای میر هزار)را چگونه تعبیر میفرمایید؟ آیا کدام فردغیر راوایی را سراغ دارید که در این چند سال از هتاکی راوا در امان مانده باشد؟ اگر این شیوه مبارزه علیه ا فراد به منظور از بین بردن آبرو و حیثیت اجتماعی آنها نیست پس چیست ؟

    • با دیدن چنان نامه هایی عقده مندانه از جانب چوکره های جمعیتی، وحدتی و ... (و یا به یک کلام جهادی) علیه راوا به گفته مردم من من گوشت میگیرم و به راوا افتخار میکنم که اینچنین بامبارزه و فعالیت هایش این نجاست ها را تیر کاری زده که راوا را دشمن درجه یک خود تصور میکنند و علیه آن میتازند.

      اگر هر سازمان دیگر افغانستانی اینچنین بین دشمنان افغانستان منفور نباشد و مورد حمله شان قرار نگیرد، بود و نبود شان بی ارزش است.

    • جناب بهمن کشن آبادی!

      من تا همین لحظه ایکه این پیام کفری ات را نخوانده بودم فکر میکردم که توباید یک مومن ومسلمان متعهد باشی اما همینکه استعمال کلمه "به اصطلاح جهاد" را ازخودت دیدم مو براندامم راست شد که خودت اینقدر شهادت و دربدری ملت مسلمان ومجاهد افغانرا در راه خدا به کدام جرأت جهاد اصطلاحی میدانی ونه حقیقی لطف نموده یک کامنت دیگر برای توبه وندامت بفرست تااینکه خدای ناخواسته توبه نکرده ازین دنیا بروی و ازشفاعت پیغمبر وآل پیغمبر محروم گردی.

      حافظا وطیفه تودعا گفتن است وبس

      دربند آن مباش که نشنید یاشنید

    • ببنید آقای بهمن کشن آبادی!

      البته قبل ازهمه باید متذکر شوم که من نویسنده آن پیام که آن دوست عزیز همفکر وهم عقیده وهم درد همدرک و وهمکاسه هم مکتب وهم مذهب وهم مسلک غایب از نظرم نوشته است من آن کس نیستم اما مطمئن او هرکس که است عالمتر ازین بنده حقیر فقیر سراپا تقصیر است.

      کشن آبادی عزیز!

      بدانید که بعدازتحولات خیلی گرم و داغ کشور بخون خفته ما افغانستان جریان روشنفکری متأسفانه خصوصا درحوزه ادبیات یک جریان خنثی وبی رمق وبی روح ودنباله رو میباشد.

      برای بیدارسازی این چنین جریان باید اندک خشونت لفظی بکار رود شاید بد نباشد.

      اگر این روشنفکران شاعران ما دنباله رو افراد زورمند نمی بودند ومتکی بخودشان میبودند امروز من وتو شاید بهتر میتوانستیم یکدیگر خودمانرا در فضای انس ومحبت وخنده قناعت میدادیم.

      اما چی کنیم که یک عده اشخاص به حد پسیف و توجیه گر جنایات مردم میشود که انسان به همان انسانهای بیسواد شکرمی کشد.

      من نمیخواهم بطور مشخص بالای افراد صحبت کنم که بعضی ازین روشنفکران ما مسوول اکثر بدبختی های است که امروز ما به آن سردچاریم.

      باهررژیم باید بسازند به هرکس باید شعر بگویند بهررنگ باید جامه عوض کنند آخر مگر درتمام دنیا روشنفکران همینجوراند؟

      درعین زمان بوطن خویش نگاه کنیم به بی عدالتی ها نگاه کنییم به زن ستیزی ها نگاه کنیم عکس ها وتصاویرغم انگیز دختران مظلوم که خودرا ازنهایت ناچاری میسوزانند نگاه کنیم.

      طبعا که بادرنظرداشت چنین اوضاع رقت بار کشورما ودر چنان موارد خاص نباید شما منتظر شنیدن کلمات خیلی تشریفاتی ومصلحتی باشید.

      نمیدانم تاکدام اندازه توانسته ام درد دل همدلان وهمرزمان عزیزخودم را بدست آورده باشم که باحقیقت وواقعیت های تلخ جامعه ما همخوانی دارد یانه

    • جریان دستگیری و محاکمه قاتلان مینا در کتاب "مینا: زن قهرمان افغانستان" چنین آمده:

      Then in August, six months after Meena disappeared, without
      any warning, or even a phone call from the police, the women of
      RAWA read devastating news in the Pakistani newspapers. Two
      men, the articles said, had been stopped trying to drive across the
      border from Afghanistan to Pakistan. Their car had been searched
      and found to contain a large amount of explosives.
      They were arrested
      and had confessed, perhaps under torture, that they had
      killed three people: RAWA’s two missing male supporters and a
      thirty-year-old woman named Meena.

      To read that news item was horrifying beyond words for the
      women of RAWA. Though they had asked the police to inform
      them if anything was ever found out about Meena, no one from
      the authorities came to talk to them. They did not know whether
      to believe the newspapers. The articles did not say what target the
      men had been planning to bomb. All the women knew was that if
      the articles were true, Meena was dead.

      Sultan and Hamayoun, the news items said, had led the police
      to two bodies buried in the garden of an empty house in Quetta.
      The address was a house that had once been rented by RAWA.
      Shortly before Meena had disappeared, the lease had expired. The
      members had moved out and left the place vacant.
      To conceal the bodies, the killers had dug deep narrow, vertical
      holes straight down into the earth. They had put Meena’s body in
      one, and the body of one of her male companions in the other.
      They had poured cement over the holes and placed planters on top
      to hide the place as a flower bed.

      Their appeals to the Pakistani judicial system to bring the murderers
      to trial fell on deaf ears. Under the repressive Hudood laws,
      which did not recognize the rights of women, Meena’s death was
      not even considered a crime. Even though they had confessed, the
      killers were not charged with Meena’s murder. Nor were they even
      punished for killing Meena’s two male aides. Because they were
      RAWA supporters, their murders were ignored. The killers were
      held in prison on charges of possessing a car bomb, but not for
      killing Meena and her two aides.

      Everything changed in the spring of 2002. The U.S. war in Afghanistan
      sent numerous Taliban and Al Qaeda fighters fleeing back
      into Pakistan, pursued by U.S. forces. The U.S. government put
      tremendous pressure on the government of Pakistan president Perez
      Musharref to crack down on Islamic militants. World attention was
      focused on the plight of Afghan women. The case of Meena’s killers,
      which had languished, became an embarrassment to Pakistan. Acting
      quickly, the Pakistani government hanged Ahmed Sultan and Mohammed
      Hamayoun inside a prison in Baluchistan, Pakistan, on
      May 4, 2002. With them died the knowledge of what happened in
      Meena’s last hours.

      آنلاین : اعلامیه راوا در مورد اعدام قاتلان مینا

    • کامران بچیش یک سواله صادقانه جواب بتی:

      وظیفه یافتن حساب های مالی راوا ره برت "واواک" وظیفه داده یا "RAW"؟؟

    • کافر همه را به کيش خود پندارد!

    • دوستانی که تصور میکنند راوا مقابل خلیلزاد (بخوانید دولت امریکا و سیاست هایش) خاموشی اختیار کرده، اشتباه محض میکنند، حداقل از مجموع موضعگیری و اعلامیه هایش میتوان دریافت که این واقعیت ندارد و نسبت به هر سازمان دیگر افغانستان در مقابل سیاست امریکا و تجاوزش به افغانستان موضعگیری قاطع داشته است.

      اگر به گیست بوک سایت راوا مراجعه کنید، تعداد زیادی از امریکاییانی که پیام گذاشته اند به این نکته راوا انتقاد دارند و آنرا دشمنی با کشور خود میدانند.

      و همچنان این نوشته از نویسنده، فلم ساز و خبرنگار جهانی آقای جان پلجر (کسی که بخاطر نظرات و موضعگیری های تندش حتی از آسترالیا به انگستان تبعید شده است) است که شاید با وی آشنایی داشته باشید که در سطح دنیا اگر دو فرد شدید ترین ضدیت را با امریکا و سیاست هایش داشته باشند یکی همین آقا و دومی رابرت فسک است.

      ببینید که در تازه ترین مقاله جان پلجر در مورد موضع راوا در ارتباط به امریکا چه نوشته و چگونه موضعگیری راوا در برابرسیاست امریکا را واقعبینانه و عینی میپندارد:

      I had suggested to Marina that we meet in the safety of the
      Intercontinental Hotel, where foreigners stay in Kabul, but she
      said no. She had been there once and government agents,
      suspecting she was Rawa, had arrested her. We met instead at a
      safe house, reached through contours of bombed rubble that was
      once streets, where people live like earthquake victims awaiting
      rescue.

      Rawa is the Revolutionary Association of the Women of
      Afghanistan, which since 1977 has alerted the world to the
      suffering of women and girls in that country. There is no
      organization on earth like it. It is the high bar of feminism,
      home of the bravest of the brave. Year after year, Rawa agents
      have traveled secretly through Afghanistan, teaching at
      clandestine girls’ schools, ministering to isolated and
      brutalized women, recording outrages on cameras concealed beneath
      their burqas. They were the Taliban regime’s implacable foes when
      the word Taliban was barely heard in the west: when the Clinton
      administration was secretly courting the mullahs so that the oil
      company Unocal could build a pipeline across Afghanistan from the
      Caspian.

      Indeed, Rawa’s understanding of the designs and hypocrisy of
      western governments informs a truth about Afghanistan excluded
      from news, now reduced to a drama of British squaddies besieged
      by a demonic enemy in a "good war".
      When we met, Marina was
      veiled to conceal her identity. Marina is her nom de guerre. She
      said: "We, the women of Afghanistan, only became a cause in the
      west following 11 September 2001, when the Taliban suddenly
      became the official enemy of America. Yes, they persecuted women,
      but they were not unique, and we have resented the silence in the
      west over the atrocious nature of the western-backed warlords,
      who are no different. They rape and kidnap and terrorize, yet
      they hold seats in [Hamid] Karzai’s government. In some ways, we
      were more secure under the Taliban. You could cross Afghanistan
      by road and feel secure. Now, you take your life into your
      hands." (مقاله کامل)

      ممکن فلم مشهور جان پلجر به نام Breaking the Silence: Truth and Lies in the War on Terror را دیده باشید که هنگامه برپا کرد و دولت امریکا را بی‌آب ساخت. درین فلم بخش اعظم سیاست های امریکا در افغانستان از زبان نمایندگان راوا بیان شده است. و قسمت جالب این فلم سوال پیچ کردن یک نماینده دولت امریکا بوسیله وی میباشد که بالاخره دیگران مداخله نموده با تحقیر و توهین وی را از دفتر بیرون میکنند.

      خلاصه آقای میرهزار میتوانست هر اتهامی به راوا بزند منفی این اتهام که مثل آفتاب روشن است که در تناقض با واقعیت راواست.

      یا شاید میرهزار به شبکه قوی ترین وابسته باشد که به واقعیتی در مورد راوا دست یافته که از زیر ذره بین جان پلجر خطا خورده است! جان پلجری که از سال 1970 بدینسو طی فلم های مستند و نوشته ها و کتابهایش امریکا و سیاست های تجاوزی اشرا شکافته و افشا نموده است.

      آنلاین : ’The War on Democracy’

    • در دنيا معمولا هستند گروه ها و افرادی که از ايالات متحده انتقاد می کنند. اتفاقا ايالات متحده از اين گروه ها خوشش می آيد و اتفاقا چرخ جهانی امپرياليزم چنان هست که اين انتقادها را به نفع خود مصادره کند و قدرتمند تر به چور جهانی بپردازد. اين مثال هايی که زدی مثال نيستند و دليل خوبی نيست برای ننوشتن و نتاختن راوا عليه شخص زلمی خليل زاد، مهره ی درشت و معروف امپرياليزم و حامی سرسخت ارتجاع در افغانستان. نوشته ای را مثال بياور که راوا عليه زلمی خليل زاد و عملکردش در افغانستان و جهان، بصورت مشخص نوشته شده باشد. از همان نوشته هايی که برای ناشاعران نوشته. با همان لحن و همان شدت. البته يک نوشته در حق خليل زاد کم است. از راوا توقع می رود با توجه به دامنه ی نفوذ خليل زاد و همکاری های گسترده ی او با ارتجاع که به دليل استفاده از قدرت ايالات متحده، بسيار ضربه ی کاری به جريان ضد ارتجاع می زند، يک نوشته که نه بلکه نوشته های زيادی داشته باشد. ولی بجای آن ما ديده ايم که دوستانه از خليل زاد گله و شکايت شده است که چرا عليه جانيانی مانند قانونی و سياف و خليلی و محقق و ربانی با شدت عمل نشده. راوا بايد بجای گله و شکايت دوستانه بايد با شدت و سخت به خاينی مانند خليل زاد بتازد که چرا از اين جانيان حمايت می کند.

      دليلت دليل نبود جانم. روی اينترنت بپالی نظرات بسيار سخت تر از اين عليه ايالات متحده خواهی يافت که مثالت در برابر آنان هيچ است. موجودی مثل احمدی نژاد هم عليه ايالات متحده شعار می دهد اما ماشين ايالات متحده هم آنان قورت داده و ضمنا برخی شان هم عوامل همان ايالات متحده هستند برای فريب دادن ملت هايی مانند ملت افغانستان.

    • خانم یاسمین یک واقعیت را که تازه به آن رسیده ایم هنوز درک نکرده.

      در لیست مخالفان سرسخت دولت امریکا و سیاست هایش تنها جان پلجر و رابرت فسک را نام برده بیخبر از ایکه اینک به فضل خداوند کریم یک فرد چهارآتشه ضد امریکایی در کشور خود هم یافتیم که اسم مبارکش کامران میرهزار است. یعنی این لیست فعلا سه نفر را در بر میگیرد!

      فقط امید که مخالفتش با امریکا از نوع مخالفت احمدی نژاد نباشد!!

    • جناب "مسوول مبلغ" !نخست من نمیدانم این چی نوع نام مستعار ی است که بر گزیده اید؟ اما اگر از من میشنوید بهتر است خودرا "تکفیری" بنامید زیراهم به حال تان صدق میکند وهم ثواب بیشتر دارد !اما بعد، خدمت تکفیری عزیز عرض شود که اگر به شعار ها و اهداف اعلام شده از سوی رهبران تنظیمهای جهادی دقت کنید و آنچی را که پس از " پیروزی جهاد" نصیب مردم افغانستان گردید با آن شعار ها وادعا های پر طمطراق مقایسه نمایید ، آنگاه درک خواهید کرد که منظور من از "به اصطلاح" چی بوده است . اگرجهاد مورد نظر شما همان جان نثاری های خالصانه ی مردم عادی باشد که در زیر یوغ رهبران دست نشانده ی آی اس آی و سیا ادامه داده و از جان ومال خود گذشتند ،پس یقین داشته باشید که من آن را هرگز " به اصطلاح" نگفته و نخواهم گفت . هدف من همان قشر ی است که بنام جهاد با خون وشرافت مردم بازی کردند ، ثروت اندوختند و امروز به قارونهای زمان تبدیل شده وهنوز هم از فتنه و قدرت طلبی و رقصیدن به ساز بیگانه ها دست بر نمیدارند. من نمیدانم شما چند سال دارید و آیا خود شاهد عینی دوران جهاد بوده اید یا از دیگران شنیده اید که علی آباد هم شهری بوده است. ولی مردم افغانستان بخصوص باشند گان کابل از من وتو بهتر میدانند که بنام جهاد چی بر سر این کشوررفت. اگر شما عضو کدام تنظیم جهادی باشید تذکرات من برای شما بیهوده است ولی اگر وجدان بیدار داشته و به حقیقت اعتقاد دارید باور کنید که غیر از این نبوده است .بروید از مردم غیر تنظیمی سووال کنید و ببینید که چی میشنوید، آن وقت است که واقعاٌ مو بر اندام تان راست خواهد شد ! آن وقت اگر از صدور حکم تکفیر احساس ندامت کردید میتوانید توبه نامه ی خودر ا در همین سایت به جاپ بر سانید !

    • برادر (یا شاید هم خواهر) عزیز دوستدار راوا(2)! من فقط یک تناقض را یاد آور شدم. این مهم نیست که آنرا شما گفته اید یا دوستدار شماره اول راوا . من نظر خودرا گفتم وشما دفاع از سازمان محبوب خودرا انجام داده و تنا قض را ماست مالی کردید. چنین شیوه ی دفاع و توجیه ، در فرهنگ سیاسی ما قابل در ک است زیرا ما بیشتر به سازمانها ، ایدیالو ژیها ، تبار ها و شخصیت ها ایمان داریم تا به حقیقت ها. بنابران شمارا بخیر ومارا به سلا مت!

  • الکفر کله ملة واحدة «کفار همه یک ملت اند» قول حضرت محمد «ص» ناجی بشریت.
    کفار همه از یک قبیله اند. هیچگاه جنایت بزرگتر از کفر نیست. هر جنایت گناه است ولی کفر رأس همهء گناهان است. احدی فاشیست، میرهزار سکولر، راوای مائویست، خلیل زاد امپریالست و همهء کسانیکه شما نام بردید مکروبها و ویرسهای بشریت اند که بیشتر در جهان اسلام مزاحمت ایجاد میکنند. آنها دموکراسی، عدالت و حقوق بشر و... صرف برای خود میخواهند و برای ما بد بختی ایجاد میکنند. شما همهء تا از یک قبیله هستید و هیچ فرقی برای ما ندارید. مطمئن باشید که این ملت مجاهد و غیور تا اینکه این کرهء خاکی است به کفار اجازهء حاکمیت به خوشی و رضایت را نمیدهد. یک مجاهد که جنایت هم کرده باشد برای این ملت بهتر از هزاران متخصص،تکنوکرات، اجیر بیگانه، مرتد، بی خدا، بی دین و... است.
    پای هر متجاوز و هر سلطه گر خارجی در این کشور در طول تاریخ شکسته است و شما هم بی خود بخود زحمت ندهید. این گفته به معنای تأیید طالبان نیست. چون طالبان نه مسلمان هستند و نه هم فرزندان افغانستان. اگر شما گوشه ای از تعقل، مطالعه و حکمت داشته باشید بخود زحمت حاکمیت افغانستان را نمیدهید. شما از اتحاد شوروی وقت بهتر نیستید. او نتوانست به این ملت خوشبختی بیاورد. شما هم چند گودکی اجنبی، راوایی، میر هزار و... نمیتوانید به این ملت خوشبختی بیاورید. یکبار دیگر در شناخت خود از ملت تجدید نظر کنید، شما هنوز یک اوقیانوس از شناخت این ملت فاصله دارید.بخدا این این سخن را از آگاهی تام و خاص بخاطر خدا گفتم و فعلا یک مهاجر هستم و هیچ قدرت دولتی ندارم و شریک جرم کسی هم نیستم. اگر آزادی بیان است این مطلب را بدون سانسور نشر کنید.

    • آقای امید آزادی که از حرفهایت بوی خون استبداد بر میای نه ازادی.
      شرم است که تو میر هزار و راوا را با سران جهادی خون آشام خود زیر نام دفاع از اسلام دریک ردیف قرار میدهی.
      اسلام چی است .دین است یا سیاست.
      اسلام به عنوان دین چیزی دیگریست و اسلام جهادی تو و گلبدین بربریت وحشت غارت قتل جبر ستم و استبداد و تجارت با دین است.
      مردم از نام اسلام بخاطر شما نفرت پیدا کرده اند. امروز شاید دیگر پرچمی و خلقی و شعله ای مسلمان شده باشند اما صد ها هزار افغان بخاطر جنایت بی نظیر شما از نام اسلام نفرت پیدا کرده اند
      مطمین باش اگر حضور جباران و تاجران دین مانند تو و گلدین و طالب ادامه پیدا کند این ملت از دین اسلام منکر میشود.

      شهپر

    • همان اخوانی بنیاد گرا از اپرچونیستان چون آقای شهپر هزار مرتبه ترجیچ دارد.

      اگر بازی باالفاظ نباشد وسخن از حقانیت وبطلان را ه و روش باشد این آقای که بنام امید آزادی نوشته باتمام ضدیت ومخالفت فکری ام بازهم اورا بالای شهپر بی خاصیت ترجیح میدهم.

      واقعا آقای شهپر بدون مجامله باید جواب بدهد که فرق میان موجودیت قوای خارجی امروز ودیروز اتحاد شوروی درچیست؟

      چرا از حرفهای وی بوی خون واستبداد بمشام شهپر میرسد؟

      آیا اوحق دفاع از خانه وکاشانه خودراندارد؟

      اگر پرچمی ها به اعتقاد شما آقای شهپر اپرچونست توسط شوروی ها آورده شدند پس کرزی به زور کی آمده است؟

    • آقا پرشور توهم از همان پرچمی های بی خاصیت و خنثی برامدی.
      من مردم افغانستان و انسانهای مترقی آنرا دوست دارم.
      خودت اینجا آمدی از بنیاد گرایی تمجید میکنی و بر پیشانی خود پرچم سرخ ح.د.خ.ا هم نصب کرده ای.
      پرشور اقا
      من نه طرفدار تجاوز شوروی هستم و نه تجاوز امریکا
      اما جهاد اخوانی های دین فروش را برضد شوروی و مقاومت فعلی بر ضد امریکا را رد میکنم.
      اگر امریکایی ها از حمایت قاچاقچی های مانند کرزی مجددی ربانی سیاف خلیل یو ... دست بردارد مردم افغانستان راه ترقی و ازادی خود راپیدا میکنند.
      هرکس برای این کار در امور داخلی افغانستان مداخله میکند خداوند پیروز بگردانش روس باشد یهود باشد یا نصارا.

      شهپر

    • آقای شهپر!

      به این بی خاصیتی که من دروجودشما آقای شهپر می بینم شما دقیقا باید منشی سازمان ملل متحد می بودید.

      شما واقعا هم کمونیست نیستید بلکه یک مسلمان چپ گرای مترقی هستید از جنگ سالاران ودین فروشان نیز نفرت دارید من نمیدانم که چرا مقامات سازمان ملل متحد از وجود چنین انسان خنثی دمدمی مزاج اپرچونست خبر ندارند که وی را بحیث منشی سازمان ملل متحد انتخاب کنند؟

      لطفا توضیح بفرمائید که پرچمی باخاصیت وغیرخنثی ازنظر خودت چگونه باید باشد؟

    • آقای شهپر! از حرف های شما، جهل، بی خبری و نا آگاهی بر می آید. کجای حرفهای من بوی خون میدهد؟ تو میخواهی با شعار دادن بر ضد چند نفر جهل و یاوه گویی خود را بپوشانی. همین آمدن امریکایی ها، هزاران ترفتند برای دور ساختن همین جهادی ها که تو جنایت کاران می نامی، همین خلع سلاح کردن آنها، و با دست خالی رفتن آنها به انتخابات با همهء تزویر غرب و جبهه گیری و تبلیغات رادیو های بی بی سی و امریکا باز هم نتوانست جلو رای مردم را به اینها بگیرد. فکر کن که در یک فضای کاملا غیر تقلب و آزاد و دموکراسی اگر این کشور براه خود ادامه بدهد بدون شک هزاران سال دیگر همین ملاها، اخوانی ها، مسلمانها، که تو هر چی بنامی حاکمیت خواهند کرد. همین که یک استاد سیاف صدای خود را برای حکومت اسلامی در میان لویه جرگهء که صد در صد به خواست غرب تأسیس شده است می بر آرد همه به آن لبیک میگویند نشان از مردمی بودن آنها میدهد. اگر خود استاد سیاف مانع نمیشددر همان داخل لویه جرگه ملالی جویا را میکشتند. خود فکر کن.
      همهءدنیا دست را بدست هم دادند و هزارارن ملیارد دالر مصرف کردند که ریشهء اخوانی ها را از جهان بر دارند، از مغرب عربی گرفته تا کرانه های قفقاز از صد سال بدینسو بر ضد اینها تمام ابر قدرت های جهانی ایستاده اند، ولی شگوفایی و درخشش که این نهضت در جهان دارد هیچ نهضت دیگری ندارد. گذشته از این روزانه صد ها نفر مسیحی غربی از راه همین اخوانی ها به اسلام مشرف میشوند. آینده در قلمرو اسلام است. با وجود حقد و کینه شما. اسلام سیاسی و مکتبی و ایدلوژیک موجی است که از کشمیر تا سایبیریا، از اسپانیا تا جنوب افریقا دارد مبارزه میکند و تمام مکتب های فکری جهان را زیر پای منطق خود له میکند. پس اینها نشان میدهد که راه شما غلط است و من از شما میخواهم به اسلام به عنوان یک مکتب انسان ساز بنگرید و مطالعه کنید.
      اعمال افراد دلیل بد بودن هیچ جریانی نمیشود. اگر چنین باشد دموکراسی بد ترین نظام است، چون اشخاص خون آشام مثل بوش، بلیر و شارون دارد، کمونیزم هم استالین، ببرک، نجیبف ترکی و حفیظ الله امین داشت، فاشیزم هم موسیلینی و هتلر داشت، راوا هم مائو توسه تونگ و ... داشت. این ها همه اش دلایلی هستند که بر حقانیت دین اسلام و مکتب ساز بودن آن دلالت دارند. اعمال گلب الدین و یا دیگران اگر بد هست بخاطر بد است که خلاف اسلام بوده است. نه بخاطر شعار های شما.
      مردم افغانستان هم اینقدر خرد دارد که گناه اشخاص را به گردن اسلام نمی اندازد. یگان انسان بی ایمان و یا سست ایمان مثل شما از اسلام منتنفر میشود. بعد از واقعهء یازده سپتامبر تا حال در اروپا و امریکا ده ها هزار نفر مسحیی به اسلام گرویده اند.اینها که انسان های متمدن استند و مطالعه دارند میفهمند که اسلام را از کدام زاویه مطالعه کنند. مثل تو نیستند که بخاطر عقده شعار بدهند.
      گلب الدین و امثال او فردا نیستند پس توقع داری که در این کشور کفار و نظام کفری حاکمیت کند؟
      آنانی را که تو روشنفکر و مترقی خوانده ای نشانه ای از بی خبری و عدم آگاهی توست! کسانیکه جامعه خود را نشناسد و آفتاب را با این درخشش نبیند هیچ عاقلی آنان را روشنفکر گفته نمیتواند.
      اگر برهنگی و بی حیایی روشفنکری و تمدن باشد، حیوانات از همه متمدن ترند. اگر تکیه بر بیگانه و اجنبی روشنفکری باشد، پس غلامی را در کجا جستجو کنیم و بدانیم فرقش با بیگانه پرستی چیست؟ « اجنبی یعنی کفار چون مسلمان برای مسلمان از هر سر زمینی باشد بیگانه نیست و مسلمان برادر مسلمان است»
      اگر شما آقای شهپر نمونه ای از روشنفکری و آگاهی باشید، برای اخوانی های بزرگترین دستاورد و مژده است که میتوانند سالهای سال بر این کشور حکمرانی کنند، چون انسان بی خبری مثل ترا در مقابل خود دارند. تا حال کجایش را دیده ای؟ اگر چشم سیاف، ربانی، حکمتیار و ... پنهان شود با صد ها هزار اخوانی مواجه شوی که صد سال به نرمش استاد سیاف حسرت بخوری!
      شما دلیل بگویید و شعار ندهید. اسلام هم با جنایات اشخاص از میان نمی رود. چون در این 1400سال هزاران جنایت کار در تاریخ گذشته ا ست ولی اسلام و مکتب والای قرآنی بر جای خود باقیست و هر روز از خود، سید جمال الدین، محمد عبده، حسن البناء، اقبال، شریعتی، خمینی، حسن البشیر، مودودی و صد ها هزار متفکر تقدیم جامعه اسلامی میکند و صدا های شما دیگر جایی را گرفته نیمتواند. خداوندخود وعدهء نگاهداری این دین را داده است «ما قرآن را نازل کردیم و ما خود نگاهداری آن را بدوش داریم ـ آیت قرآنکریم»
      به حقوق بشر و شعار های دروغین آن فریب نخورید. اگر میخواهید حقوق بشر را خوبتر بشناسید به اعمال غربی ها در گوانتانامو، ابو غریبف بگرام و زندانهای سری امریکا در اروپایی شرقی توجه کنید. این حقوق بشر یک شمشیر دو دمه برای کوبیدن دشمنان امریکایی هاست. همین سعودی و کشور های خلیج که بد ترین نظام های دکتاتوری و ضد بشری را دارند کسی از حقوق بشر در رابطه شان حرف نمی زند، کسی آنها را تهدید نمیکند؟ ولی ایران که صرف آقای امریکا را قبول ندارد با وجود بهتر بودن حالاتش از کشور های نامبرده و حتی در منطقه از همه بهتر است هر روز مورد تهدید بوش است. ملل متحد هم ساختهء دست چرچیل، روزولت و ستالین است. این یک ادارهء فاشست غربی است و حق وتو بد ترین دکتاتوری مدرن است. شما هنوز از دنیا بکلی بی خبر هستید. این جنگهای تباه کن هم بخاطر من و تو نیست. بخاطر نفت، بخاطر منافع استراتیژیک نظامی و سیاسیست. شما هنوز در خواب هستید امید وارم این جواب جرقه ای باشد برای بیداری تو. با احترام به شخص جناب شهپر

    • جناب امید آزادی!

      ازکجا معلوم که خودت حکمتیار نباشی بااین نثر که ملاحظه شد.

      تا جائیکه من حکمتبیار را ازنزدیک میشناسم اکثر وقت ها لحظه ایکه وی تنها بماند همراه خود هم جنگ میکند.

      نشانی دیگر آنکه جرید آزادی درپشاور بوسیله دامادش جریر تمویل وانتشار می یافت.

      خداعالم الغیب است که زیرکاسه نیم کاسه نباشی.

      برحال گپهایب قوی معلوم میشه عمل ات را خدا میداند

    • آقای شهپر! سلام الحمد لله که سخنانم در تو تأثیر واقعی داشته، چون از دل بر خواسته بود. من در اروپا زندگی میکنم و حکمتیار را هم یک جنایت کار میدانم. چون او اول در حق اسلام و جهاد جفا کرده است. دیگران هم به نحوی همین طور. ولی من یک مهاجر هستم که میتوانم آدرس خانهء خود را هم برایت بدهم.

    • امید آزاد بچیم!

      قبول کنید که من شهپرنیستم اما اینکه نام امید آزادی را بخود انتخاب کرده ئی وخیلی قیل وقال سید قطبی را براه انداختی که بابحث سازمان راوا و ارائه اسناد مخالف وموافق سر نمیخورد مه صرف همین قدر گفتم که گپهایت خیلی خوب عمل ات را خدامیداند.

      منظورم این بود که اخوانیها تاوقتیکه قدرت بدست شان نرسد خیلی خوب حرف میزنند موافق هستم که حتی از قلب شان حرف میزنند اما تجربه نشان داده که بمجرد که مقعد شان به کرسی برسد مانند کمونستان زحمت کش همه آنچه را که قبلا میگفتند فراموش میکنند.

      تکرار میکنم که من باحکمتیار ازنزدیک آشنائی دارم وقبول کن که وی اکثر اوقات بخاطر به کرسی نشاندن دلیلش حتی خودرا هم قربانی میکند ومیگوید که حکمتیار هم جنایتکاربوده است خصوصا درسایت های آزاد مثل کابل پرس?.

      درجنگ های کابل وی اکثزا وی در مخابره های دستی باقوماندانان بی سواد پنجشیر وپروان دربحث های مخابروی داخل میشد و استدلال میکرد اماوقتی که موضوع ملامتی رهبران میرسید حتی میگفت

      "که من حزبی هستم من میگویم که رهبرم هم درین جنایت سهیم است آیا خودت میتوانی که مسعود را بگوئی که وی خیانت میکند؟"

      امامن خودم اخوانی نیستم آن آقای شهپر را نمیشناسم موضوع خودت با اصل بحث چندان همخوانی ندارد امید وارم که درمورد بخصوس سازمان راوا چیزهای که داری بنویسی که جالب باشد این کلی گوئی های شما چندان درد را دوا نمیکند.

    • نظر به خواست آقای جنبش این هم معلومات مستقیم من از راوا!
      قسمیکه شما میدانید بعد از کودتای ثور و تجاوز روسها به افغانستان کمونستان چینایی یا مائوی که در اول چند ماه با رژیم کمونستی بودند و در نهایت خلقی ها که رگ فاشیستی شان نسبت به رگ سوسیالستی شان چربی میکرد، بعضی از رهبران شعله جاوید و کمونستان طرفدار راوا را« مثل قیوم رهبر، مجید و... گرفتار کردند و یک بخش آنها هم که کمونستان مائوی بنام ستم ملی تحت قیادت طاهر بدخشی و بحرالدین باعث مبارزه میکردند به زندان افتیدند. چینایی ها که از ترس روسها به مجاهدین کمک تسلیحاتی میکردند در یک مشکل اساسی گیر افتادندکه با دوستان خود چه کار کنند؟ همین بود که بخشی از این فراری ها را تحت نام «راوا» یا سازمان انقلابی زنان ـ تمویل کردند و از آی إس آی خواستند که برای آنها جای بدهد. از آنجاییکه در آن سالها اختلاف مرزی میان چین و هند رو به گسترش بود و چین دوست پاکستان بحساب می آمد، در مقابل کمک چین به مجاهدین در پهلوی دیگر کشور های جهان، اسلام آباد این درخواست کوچک را پذیرفت و راوا را در حضانت خود گرفت.
      اولین بار دفتر راوا به رهبری مینا در کویته افتتاح شد و در آن سالها جمعیت به رهبری استاد ربانی از این امر نا خوشنود بود، چون به اندیشه و بر نامه های آنها آگاهی کامل داشت، اگرچه حزب اسلامی به رهبری حکمتیار در این رابطه چیزی به آی إس آی توصیه نکرد، شاید حکمتیار خطر آنان را درست درک نمیکرد. همین بود که راوا تصمیات عجولانه گرفت و چند تن از قومندانان جمعیت را ترور کرد و در پشت پردهء این ترور آی أس آی هم قرار داشت.
      جمعیت هر قدر فشار به پاکستان آورد ثمر نبخشید و راوا هم با راه اندازی یک مجله تبلیغات بر علیه مجاهدین را شدت بخشید و دفتری هم در اسلام آباد باز کرد. بعضی از فامیل های سکر بیست هم که از ترس راکت های سکر بیست از کابل گریخته بودند و زنان با سواد تر داشتند به این سازمان پیوستند و با مشورهء آنها توانستند به دفاتر ملل متحد معرفی شوند و این سازمان نسبتا تشکیل قوی پیدا کرد و افرادش روز تا روز زیاد شد و چند مکتب هم با کمک بعضی از سازمان های جاسوسی اسرائیلی و انگلیسی و مسیحی در اسلام آباد باز کردند و کار شان بیشتر رونق گرفت.
      اما بر گردیم به اصل مطلب که مخالفت جمعیت با راوا بود. قومندانان جمعیت در کویته رهبر راوا به خونخواهی همان قومندانان ترور شده کشتند و اگر اشتباه نکنم چند تن دیگری از آنان هم کشته و زخمی شدند. جمعیت اسنادی راهم پخش کرد که راوا علاوه از فعالیت های سیاسی در دفتر کویته مراکزی برای فحشا و فساد دختران مهاجر هم برای افراد آی إس آی باز کرده بو و خود مینا جان در رأس این دستگاه بد اخلاقی بود، من هنوز همان رسالهء جمعیت را با عکس مینا که پیراهن آستین کوتاهی خاکستری بر تن دارد و بدون تنبان است، و واقعا زیبایی خاصی دارد در اختیار دارم.
      در آنزمان این موضوع از طرف راوا تردید نشد.
      به اطلاعات دقیق من راوا تا اینکه دفتر خود را در اسلام آباد بکشاید از جانب چین از چینل آی إس آی تمویل میشد و کارش محدود بود.
      با آمدن سکر بیست ها این سازمان به دفاتر مشبوه خارجی، جاسوسی، موساد، موسسات تبشیری مسیحی، معرفی شد و حالا از سازمان های وابسته به جریان های بالاست و تحت نام ترقی و آزادی مردم را به بی دینی و فحشا و فساد واخلاق غربی دعوت میکند.
      ملالی جویا هم وقتی در امریکا در یکی از کلیسا ها دعوت شد در پشت دروازهء همین کلیسا آرم و شعار راوا را برای جمع آوری کمک به اطفال یتیم افغانی نصب کرده بود. سیمین عمر این موضوع را با اسناد از تلویزیون آریانا پخش کرد.
      راوای ها برنامه و فلسفهء سیاسی مشخصی ندارند و تنها از راه پول بی صاحب این احمقان ادارات جاسوسی تغذیه میشوند و شاید در آینده یک درد سر بسیار خطرناک تروریستی برای هر ادارهء افغانستان باشند.
      اینهاتنها پول دارند و پشت شان به موساد، انتلجنت سرویس، آس إس آی و موسسات تبشیری مسیحی گرم است.
      من لست طولانی از افراد بر جستهء این سازمان را در دست یکتن از رهبران افغانستان دیدم که چه وظایفی را اجراء میکنند و محل تجمع ایشان کجاست و میخواهند یک عده از شخصیت های جهادی و مسلمان را ترور کنند.
      ترور بعضی از شخصیت ها فرهنگی و مسلمان هم در پشاور کار اینها بود.
      استاد احمدزی شهید، استاد خطیب شهید، استاد ابو ادریس و بسیاری از استادان دانشگاه ها را ترور کردند.
      اگر ضرورت بود اسناد را هم در اختیار شما میگذارم. فعلا در دسترس نیست و در افغانستان این اسناد را دارم.

    • خواننده ی عزيز بهتر بود ابتدا اسنادت را ارايه می کردی و پس از آن ادعايت را.

      ضمنا نقدی که ما از راوا می کنيم، دليلی بر معاف کردن گروه های جنايتکار نيست.

    • آقای میر هزار سلام! من در هیچ جای نبشتهء خود نخواستم که جنایتکاران معاف شوند، اگر باشد نشان بدهید. اینکه این مقاله را از چشم دید خود نگاشته ام دیگر اسنادی نمیخواهد. ولی در رابطه با ترور ها اسناد وجود دارد، شما شمارهء تلفون خود را بدهید و در کابل راهنمایی میشوید تا اسناد را کاپی کنید و بگیرید. اگر بخواهم همهء دهها دوسیه را اسکن کنم و به سایت بسپرم خود شما میدانید که طاقت فرسات و امکان ندارد. یا هم آدرس پستی خود را بدهید.

    • سلام

      بهتر است اسناد مهم را اسکن کرده و ايميل کنيد:

      editor kabulpress.org

      سپاس

    • آقای میرهزار سلام،
      وقتی نوشته این فرد را خواندم که نوشته اسنادی در اختیار دارد، فکر کردم به کشف مهمی دست یافته اما اصلاً منتظر دریافت سند از او نباشید چون از حادثه مرگ مینا دیگران هم خبر دارند. مینا توسط احمدسلطان از اعضایی راوا به همکاری پسر کاکای احمد سلطان (از اعضای راوا) در کویته در یک مکتب راوا که تعطیل بود، به قتل رسید. هیچ رابطه بین قتل مینا و جمعیت اسلامی وجود ندارد. درین قتل دو تن دیگر از اعضای راوا هم کوشته شدند که در کشته شدن آن افراد برادر خود مینا نیز دست داشت که راوا او را به عنوان خایین می شناخت. برادر او پسان تر در بین راه کابل و جلال آباد گم شد.
      این فرد که از دادن اسناد گپ زده است، هیچ سندی ندارد. گلبدین از دشمنان سرسخت راوا بود و راوا به شکلی با جمعیت اسلامی مراوده داشت. راوا دو جزوه دارد که شاید در سایت شان هم باشد: سخنی با آقای برهان الدین ربانی و جزوه دوم: باز هم سخنی با آقای برهان الدین ربانی. در این دو جزوه همانطور که از خلیلزاد گله شده است، از او هم گله صورت گرفته است که چرا با گلبدین نزدیک تر است. اسناد این فرد سند دار به همین خاطر وجود ندارد.

  • اگر ما فرهنگ نقد را بپذیریم یک گام اساسی بسوی تحقق شعار های دموکراسی برداشته ایم .

    اگربحثها به این شکل پیش برود البته بدون توهین به آرا و نظرات همدیگر باشد مشق وتمرین دموکراسی خواهد بود .

    کابل پرس? بستر خوبی دراین راستا شده است .
    که قابل تقدیر میباشد.

    آنلاین : فرهنگ نقد

    • تو چه کردی ویبلاگ خود را اینجا برای ما رکلام کردی و سرمایه دار احسان الله بیات را که یک دیگ خیرات خود را 120 بار در تلویزیون خود رکلام کرده
      بند امیر دیگر چیست. تمام افغانستان بند امیر است. بحث کن ما را به وبلاگ تو چه غرض
      گفتی فرهنگ نقد باز احسان الله کمپرادور را برای ما رکلام کردی
      عجب مردمی را گیر ماندیم. هرکس در فکر خود است....

      شهپر

  • سلام به کامران ميرهزار که صدایش صدای دردمندان افغانستان است. از بحث شما با راوا خوش شدم. اول بار است که روشنفکری مثل شما بحث و جدال جدی را به راه انداخته و تاسف که روشنفکرنمایان دیگر از بحث و انتقاد با راوا می هراسند. عملکرد شما نمونه کار ملی و انسان دوستانه در کشور مظلوم ما است.
    يک توصيه به راوا می کنم که به سوالات آقای ميرهزار جواب قانع کننده داده تا به گفته ميرهزار معلوم شود که گنجشک را رنگ نمی کنيد.

  • آقاي ميرهزار فکر مي‌کنم که مشکل در جايي ديگر است. وقتي بشردوست کمي مشهور شد و تمام مردم او را ستايش مي‌کردند، همه اين حرف را مي‌گفتند که بشردوست شعله‌اي است. آقاي بشردوست دفعتاً وارخطا شد و در لست جنايتکاران نام شعله‌اي‌ها را نيز اضافه کرد تا از اين اتهام نجات بيابد و کسي ديگر او را شعله‌اي خطاب نکند.

    در چندين قسمت سايت کابل پرس? نوشته شده که آقاي ميرهزار راوايي است و خودت هم مانند بشردوست وارخطا شده و به ضد راوا نوشتن را شروع کردي و اتهاماتي بي‌موردي مانند افراد بي‌سواد را به راوا مي‌زني که راوا پشتونيست است و نام فلان فلان فرد را نگرفته است. بيا کمي منطقي فکر بکن، خودت مقالات ديگر راوا را خوانده‌يي و مطمئن هستم که اکثرش را خواندي ولي مي‌خواهي که خود را قول مردم عاد به کوچه حسن چپ مي‌زني. آيا نمي‌تواني از مجموع مقلاتش درمورد سياست‌هايش چيزي را درک کني؟

    آيا در سايت را عکس‌هاي جنايات تمام دوره‌ها را نديده‌اي به شمول اشغال امريکا را؟

    نگفتي که اين عضو راوا کيست که به شما گفته که راوا هيچگاه راپور مالي‌اش را به اعضايش نشان نمي‌دهد. شايد سيما سمر برايت گفته باشد، او هم زماني عضو راوا بود. از سيما سمر نپرسيدي که آيا حزب وحدت گزارش مالي خويش را در ميان اعضايش پخش مي‌کند؟

    • اين فقط تصور شماست جانم. شما خودت داری اتهام پشتونيست بودن را به جانت می خری. من چند پرسش ساده و روشن کردم و پاسخ ها آن چيزهايی نيست که شما می گوييد. لطفا مانند رفيقتان، گرد و خاک نکنيد که از موضوع اصلی دور شويم. به سوالات دقيق و بطور مشخص جواب دهيد.

  • در زمان اشغال روس در وطن عزيزم طي صحبتهاي با يكي از رهبران
    وطنپرست و مبارز ( ضد روسي و ضد اخواني) ابراز نگراني كردم‚
    زيرا ايشان برعكس ديگر رهبران جهادي‚ بدون باديگارد هاي مسلح
    در شهر پشاور همه روزه گشت و گذار ميكردند.

    ايشان در جوابم گفتند: “ ما از دشمنان خود(مقصدش از روسها واخوان بود)
    حراسي نداريم‚ زيرا آنهارا خوب ميشناسيم و ميتوانيم از خود دفاع كنيم.
    اما مشكل اصلي ما دوستان ما اند‚ زيرا ما اينها را خوب نميشناسيم“.

    در آخر مبارزه اش‚ زمانيكه روسها شكست خورده بودند‚ اين فرزند وطنپرست
    بلاخره طوريكه ايشان پيشبيني كرده بودند‚ بدست “ دوستانش “ در پشاور كشته
    شدند.

    اين مقدمهء كوتا را ازين لحاظ نوشتم‚ كه ما طي سه دهه شاهديم‚ كه جنبشها و
    شخصيتهاي ضد روسي و ضد بنيادگرايي بزرگترين ضربه را از همفكران و
    همقطاران خود متحمل ميشوند. همين روشنفكران ضد ارتجاع اند كه بجان همديگر
    چسپيده اند و تمام نيروي شانرا صرف مبارزه ضد همبستگان طبعي خود ميكنند.

    اين در حاليست كه بنيادگرايان هرچه بيشتر باهم ميپيوندند‚ در اعتلاف هاي ضد
    مردمي دست به هم ميدهند و به قدرت شان هرچه بيشتر ميافزايند.

    اما جنبش روشنفكري وطن ما هرگز اين الفباء و اصل خيلي اپتدايي مبارزه را
    مراعات نكرده است: كه نبايد در عين وقت در چندين جبهه جنگيد‚ بايد بين
    دشمنان طبعي و همبستگان طبعي تفاوتي قايل شد‚ برضد آن يكي بايد مبازره كرد
    وبا آن ديگري بايد همنواء شد.

    از همه اين خورده گيري ها و جدال هاي ما فقط دشمنان طبعي ما يعني بنيادگرايان
    سود برده اند‚ و اگر در عمل خود تجديد نظر نكنيم‚ بازهم ميدان را دشمنان ملت
    خواهند برد و ما هنوز هم بدور خود خواهيم پيچيد.

    اين يك واقيعت خيلي تلخ و رنجدهندهء جنبش روشنفكري وطن ماست كه متاّسفانه
    هنوز هم حاضر نيستيم كه از گذشته ها و اشتباهات خود بياموزيم.

    آزرده نشويد.
    احترام

    • ازخنثی بودن مضمون معلوم است که از شهپر باید باشد زیرا زمانیکه ضربات کوبنده رفیق پرشور راخورده است ازشرم نام خودش را نیز یاد نمیکند.

      درک این آقا از کلمه روشنفکر کاملا نا مفهوم است که ایشان کی هارا روشنفکر وکی ها را بنیادگرا میخوانند.

      من شخصا تاجائیکه با روشنفکران مختلف معاشرت نموده ام درافغانستان تاکنون بمفهوم واقعی کلمه روشنفکر عاشق انسان انسانیت جذاب سخنور توانا بالاتر از شادروان ببرک کارمل کس دیگر را ندیده ام.

    • از پند و نصيحت شما سپاس. اما در اينجا مساله بسيار بنيادی تر از آن است که شما می فرماييد. مساله اين است که راوا واقعا همان راوايی ست که خود را نشان می دهد يا چيزهايی پشت پرده هست که ما و شما خبر نداريم و حتا جمعی از جوانانی که به زعم من با نيت پاک عضو راوا شده اند نيز از آن بی خبرند. همچنانکه در بالا نوشته ام راوا بايد پاسخ معقول و منطقی به پرسش هايم ارايه کند. اين پرسش ها و پرسش های ديگری که خوانندگان در همين صفحه طرح کرده اند تنها بخشی از پرسش هاست. واضح و روشن است که روشنفکری بدون خردگرايی و پرسش کردن و به پاسخ قابل قبول رسيدن ممکن نيست. حال شما در همين صفحه ببينيد که ما بجای شنيدن پاسخ معقول شاهد منحرف کردن بحث هستيم. چند جوان هوادار و عضو راوا که خود نيز بی خبرند، در بی خبری دارند يکه تازی می کنند که چه شود؟ می توانند اين پرسش ها را پاسخ گويند که نمی توانند چون معلوماتی از اين دست در اختيار آنان نيز نيست. در عوض می توانند از سران راوا بپرسند که بله پاسخ اين پرسش ها چيست و خودشان نيز در پرسيدن شريک شوند. با اين پرسش ها و پاسخ هاست که خردگرايی حاکم می شود، ورنه من همين صفحه را هر چند وقت يکبار، دوباره در رديف اولين مطلب قرار می دهم تا بالاخره معلوم شود که فقط دشنام دادن و تحقير کردن افراد چيزی ست که راوا آموخته و يا خرد و انديشه ای هم در سر دارد.

    • ايکاش مشکل راوا و راوا ييان، تنها عدم ارائه گزارش مالی و عايداتی می بود. راوا ييان بسيار بيرحمانه کلمات و نامواژه های فارسی را به اتهام ( ايرانی بودن) زير پا ميکنند ، در همانحال که مقالات شانرا عمدتا در پيام زن به زبان فارسی يا بقول خود شان (دری) مينويسند.اينان از دانشگاه ، بيمارستان، دبير، خانم، خيابان ، آقا، صندلی ، چارچوب و .. نفرت دارند ، اما کاربرد معادل پشتو و اردو وهندی اين کلمات را بخود افتخار ميدانند: يعنی پوهنتون ، چوکی و چوکات!
      اينان در همان حال که از زبان ايرانی بد شان می آيد، از زبان شاملو ظاهرا نفرت ندارند، چون اهداف سياسی شانرا برآورده ميکند!
      اينان که فرهاد دريا را بخاطر غير سياسی بودن ! ا ش ميکوبند، از گوگوش ايرانی نيز با ستايش ياد ميکنند، چون شنيده اند که گوگوش ، سياسی! ميخواند.
      يک سازمان سياسی کمتر ديده شده است ،با زبان بومی وطن خويش ( فارسی) اينهمه دشمنی ورزد و هر که را که فارسی خوب و پاکيزه بنويسد، متهم به ( ايرانيت) کند!
      يک سازمان سياسی کمتر ديده شده که شاخه ای که بر آن نشسته است ، قطع کند. يعنی با زبان مادری خويش ، سر ستيز گيرد ! گويا نويسندگان راوا، و قلزنان افغان ـ جرمن آنلاين ، يا يکی اند يا اهداف مشترک و خاينانه دارند! اينان در صدد ند، زبان من درآوردی و بی پدر ومادری را به نام دری! بر مردم ما قالب کنند ، زبانی که بقول آقای ساحل دادخواه ، در حقيقت زبان ( دری وری) است نه دری!
      من راوا را ، دشمن فرهنگ فارسی ، و همه فارسی زبانان ميدانم . با احترام. شازيه فروزنده

    • آقاي نعيم آمو‚

      من نه يك شخص “ خنثي “ و نه يك آدمكشم‚ كه اگر ديگر سلاحي در اختيارم نباشد‚
      با قلم كسانيراكه مخالف نظرم باشند‚ ترور كنم.
      من يك انسان صلحشورم كه از جنگ ‚ انسانكشي ظلم و تبعيض نژادي و جنسي....
      نفرت دارم. اگر اين خواص به نظر شما خنثي ميايند‚ برويد و “ ضربات “ كشندهء
      تانرا بر سر كسي ديگري وارد كنيد‚ زيرا من توان مقابله با آدمكشان وتجاوزگران
      جنسي را ندارم.

      و ازينكه به نظر شما فقط ببرك كارمل يگانه “ روشنفكر توانا.......“ بود‚ معلوم
      است كه شما از كدام آخور آب خورده ايد. با وطن فروشان (مادر فروشان) نيز
      كاري ندارم. همه شهكاري ها و مادرفروشي هايتان ثبت تاريخ است‚
      تا نواسه ها و كواسه هايتان به آن افتخار كنند.

      مقصد من از روشنفكر مادرفروشان خلقي و پرچمي نيست!
      احترام

  • ازاینکه موضوع بحث سازمان راوا است بد نیست که خواننده گان ما بدانند که سازمان راوا دربرابر شاعران که با ایشان هم عقیده وهم سازمان نیستد چگونه برخورد میکند.

    لینک که درپائین میخوانید نامه عتاب آمیز است به اسماعیل خوئی یکی ازشاعران ایرانی درخارج که شعر راجع به لطیف پدرام گفته است.

    نویسنده بنام جنید این کار شعر خوئی را جاسوس پروری وهم جنس باز پروری خوانده است واخطار کرده است تاازین عمل بدش یعنی ناز دادن پدرام از ملت ایران وافغانستان معذرت بخواهد.

    درین نوشته آقای لطیف پدرام متهم به هم جنس گرائی شده است.

    آنلاین : http://http://pz.rawa.org/63/6...

  • بايد از مدير مسول مبارزه و آزاديخواه کابل پرس? تشکر کرد که فضای گفتمان برای همه گروه های فکری افغانستان و روشنفکران ايجاد کرده است.

  • دوست عزیز بکتاش جان من همه بحثهای که در پیرامون نوشته میرهزار شده است نخوانده ام ولی من اهل بحث هستم .
    نه اهل دشنام وفحش .

    شاید کسانیکه با شما دراین صفحه وارد بحث باشند میدانند که من چه می گویم شما غیر از فحش و دشنام چیزی دیگری را نیاموخته اید .

    راستی شما به نمایندگی از سازمان انقلابی زنان گپ میزدید فکر می کردم که یکی از آن خواهران انقلابی هستید ولی شما که بکتاش شدید انشاالله مبارک است .

    پس بیشتر اعضای این سازمان بکتاش هاست نه .......این هم ظلمی دیگر در حق این قشر مظلوم در این وطن.

    من درفرصت دید گاهها را می خوانم .

    ولی درآن صفحه شکست خوردید حالا بین خود ما باشد کم آوردید عصبانی شدید ها ها هاهاههههههه

    خوب باشد عیب ندارد دربحث این گپ ها پیش می آید.

    • حاضرم برای شما دو نفر و خوانندگانی که درباره ی گپ شما نظر می دهند، يک صفحه ی جديد باز کنم که هر چه خواستيد با هم بحث کنيد اما لطفا در اين صفحه به پرسش های ساده و روشنی که در بالا آمده بپردازيد. اگر هم بسيار مشتاقيد که در همين صفحه خارج از موضوع اصلی بحث کنيد، بگوييد که ما جل و پلاسمان را برداريم و با پرسش ها و اظهار نظرات پيرامونش به جای ديگری برويم.

      متاسفانه عده ای در اين صفحه، علی رغم عضو بودن در راوا ( به دليل اينکه در رده های پايين هستند) نمی توانند به پرسش های بالا پاسخ دهند و خاک باد می کنند که بحث از مسير اصلی خود خارج شود. اين پرسش ها کنجکاوی های يک روزنامه نگار است و می خواهد ببيند اين سازمان سی ساله چقدر با مردم افغانستان صادق بوده و شفافيت دارد. البته اين همه ی پرسش هايی که دارم نيست.

    • دوست عزیز اقای کامران میرهزار !

      تشکر!

      از زمینه یی که فراهم کرده اید تا افکار وعقاید مختلف در صفحه مجازی با هم به تبادل نظر می پردازند.

      بهیچ عنوان نمی خواهم که مسیر بحث و کاملا منطقی منحرف گردد اگر کسی به ایده وعقیده یی ما حمله کنند ما دفاع می کنیم با منطق هم حرف زده ایم ومیزنیم واز این جاده هم خارج نمی شویم چون بکتاش ما را متهم کرد که در آن صفحه هم شما هستید در حالی که من جدیدا وارد این صفحه شدم. بخاطریکه بفهمد ما اهل فرار در میدان بحث معقول نیستیم هر چه این دوست ما بگوید ما همانگونه عمل خواهیم کرد.

      من یک سوال دراینجا طرح می کنم :

      آیا فحش ودشنام جرم نیست ؟

      که نشرات روا پر از دشنام وفحش است.

    • آقای میرهزار،

      با شناختی که از راوا داریم، تصور نکن که درین مسئله خاموشی اختیار میکنند، و انتظار نداشته باش که آنان بحث را با خودت در این صفحه ادامه دهند، منتظر پاسخ مفصل و کوبنده شان باید باشی، تا جاییکه میدانم در گذشته دیگرانی مثل رهنورد زریاب، بیرنگ کوهدامنی، نبی مصداق، اکرم عثمان، آصف معروف و ... نیز زمانی به پیام زن نوشته اند که هرکدام پاسخ های تندی دریافت داشته اند که آنرا میشود در سایت شان ببینید.

      دوستی حکایت میکرد که واصف باختری در ارتباط به نامه نوشتن زریاب به پیام زن برایش گفته بود: "کجایت میخارید که اینها نوشتی؟"!!!

      پس به گفته دوستی در همین صفحه بسیار ذوق زده نباش، منتظر باش که پاسخ دریافت کنی از خود راوا.

    • استقبال می کنم از پاسخ احتمالی راوا. ولی اميدوارم اگر می خواهد بتازد، پرسش ها را نيز بی جواب نگذارد و بصورت دقيق موضع خود را درباره ی دزدان و جانيانی که در بالا نامشان آمده و باقی موجوداتی مانند آنان روشن و واضح بيان کند. در ضمن برخی از اين دزدان و جانيان، مصلحتی هايی هم دارند که فارسی و پشتو نمی دانند، راوا برای اثبات موضع انتقادی خود از اين جانيان، بايد به زبان انگليسی هم به آنان بتازد تا مصلحتی در ميان نباشد. هر چه هم خواست می تواند به من بتازد. من خودم پاسخ شان را در همين سايت نشر می کنم. البته با پاسخ مناسب به آن.

  • اکثر نظرات ارائه شده چی از طرف اعضا و هواداران راوا باشد و چی از طرف آقای میر هزار با هم از لحاظ فکری, هدف و برنامه خیلی ها شباهت دارند. تنها فرق سلیقه یی وجود دارد. اگر مسله این باشد که کدام طرف از کی کم نقد کرده کدام طرف زیاد, هیچ مشکلی نیست. افرادی که نام برده شده هنوز بر گرده مردم مان سوار هستد. برنامه های بعدی شان خطر ناکتر از پلان های دیروز و امروز شان برای مردم ماست. طرفی که در مورد آن دزدان و خائینان تا هنوز کوتاهی کرده بفرمایند در آینده جبران کنند.

    فقط مسله جای دیگر است. مطالبی را که در کابل پرس? انتشار میابد, با مطالبی که راوا بیان میکند, نود در صد باهم شباهت دارند. بناً اعضا و هواداران راوا میتوانند بعد از نشر هر مطلب با ارائه نظرات شان کابل پرس را به تربیون خود شان تبدیل کنند. چیزی که سخت برای آقای میر هزار ناراحت کننده است. وبخاطر همین هم هر بار سر اعضای راوا فخر میفروشد که " این جا کابل پرس دات اورگ است, راوا دات اورگ نیست." حتی یک بار برای یکی از هواداران راوا نوشته بود که " به شما دعوتنامه نفرستادم که بیایید, اینجا نظر بدهید." مخالفان راوا چندین بار از آقای میر هزار خواهش کردند که نظرات هواداران راوا باید سانسور شود. فقط آقای میر هزار نمیتواند ویا نمیخواهد که در بالای صفحه اول کابل پرس نوشته کند که " برای اعضا و هواداران راوا ممنوع است" و شاید هم باور هایش به آزادی بیان اجازه ندهد که این کار را بکند. بناً, هر چند گاهی مطلب و یا مطالبی را در مخالفت با راوا باید نشر کند, تا هم تاپه راوائی بودن را نخورد و هم نشان بدهد که کابل پرس تربیون راوا نیست.

    این بار یک کمی مسله جدی تر است و شاید هم در آینده به بهانه اینکه راوا نتوانست به پرسش های میر هزار جواب قناعت بخش ارائه کند, نظراتی که به طرفداری راوا نوشته شود, سانسور گردد. که امید وار هستم هر گز چنان مباد زیرا سخت به محبوبیت کابل پرس ضربه خواهد زد.

    در مورد خواست میر هزار در باره گزارش مالی از طرف راوا باید بگویم که ای کاش آقای میر هزار قبل از چاپ مطلبش با یک ایمیل از راوا میخواست که پروسه حسابدهی در راوا چی قسم است, و چطور میتواند یک گزارش مالی راوا را به دست بیاورد تا به نشر برساند. هر سازمان, دولت, و اداره پروسه خاص خودش را در این مورد دارد. هر چیز را و روش و منطقی خودش را دارد. اگر آقای میر هزار واقعاً میخواست گزارش مالی راوا را بدست آورده نشر کند, از طروق مدنی با مراجعه مستقیم به راوا شاید هم میتوانست بدست بیاورد.

    متاسفانه با این فضای بی اعتمادی که به وجود آمده است, بعید به نظر میرسد که راوا به خواست میر هزار جواب مثبت بدهد.

    آقای میر هزار:

    لطفاً مرا به خاک باد کردن متهم نکنید. زیرا تا هنوز تقریباً همه متهم به خاک باد کردن شده است. و صادقانه برایتان میگوییم که عضو راوا هم نیستم. و حتی با در نظرداشت نوشته های شما, قاطعانه میتوانم بگوییم که از لحاظ فکری شما به راوا از من نزدیکتر هستید که چیز بدی نیست و در بسا موارد قابل تحسین است.

    شاد باشید.

    • آقای ساحل رشتيا. سپاس از اظهار نظر. نه، نظر شما خوشبختانه درباره ی موضوع بود اما جمله به جمله درباره ی نظر شما:

      يک: اگر دليل قانع کننده ای راوا برای نتاختن به جانيان و دزدان و فرصت طلبانی که نامشان در بالا فهرست شده و باقی رفقايشان ارايه نکند، فکر نمی کنم شباهتی بين من و اعضای راوا يا هواداران آنان باشد. اين مساله به هيچ عنوان مساله ی سليقه ای نيست جناب ساحل. آن هم وقتی که اين موجودات عوامل عمده ی واپسگرايی و حمايت از واپسگرايی و دزدان عمده ی اموال و دارايی های مردم می باشند. عجب سليقه ای که به يک شاعر ناشاعر غير پشتون بارها و بارها تاخته می شود ولی دزد معروفی مانند انورالحق احدی که شاهرگ اقتصادی افغانستان را در دست دارد، با سليقه برابر می شود و از تاختن های راوا مصون می شود. عجب سليقه ای که توجيه کننده ی معروف ارتجاع در افغانستان و تريبون غير رسمی آدم کشان طالب اشرف غنی هم با سليقه برابر می شود و مصون می شود. عجب سليقه ای که هم ضد امپرياليزم باشی و عامل رسمی امپرياليزم در خاک افغانستان را، جناب زلمی خليل زاد فاشيست را با مهربانی با سليقه برابر کنی و تازه از او دوستانه بخواهی که چرا جانيانی مانند فهيم و قانونی، محقق و خليلی و سياف باقی موجوداتی از اين دست را فرصت و مجال داده است و گويی گله و شکايت شده که چرا به راوا و عناصری مانند راوا مجال داده نشده است. باز هم عجب سليقه ای که فاروق وردک مصون می ماند. اگر وزير خاين ديگر در کابينه ی دزد کرزی سزاوار بارها تاخته شدن است، حداقل فاروق وردک که بايد بارها و بارها و بارا و بارها به او تاخته شود که حرص و طمع 4 پست دولتی را به صورت رسمی غصب کرده و در کار چپاول است. چقدر سليقه ی جالبی که دزدان درشت را ناديده می گيرد و به جل و قبای چار شاعر ناشاعر می پيچد. باز هم چه سليقه ی مبارکی که تاکنون حبيب الله رفيع، فرهنگی سخت کوش ارتجاع و غاصب حداقل ده فرصت شغلی از جوانان با استعداد ميهن و مشاور غير رسمی واپسگرايی مانند کريم خرم و يکی از تبليغات چيان کرزی در انتخابات ناديده گرفته می شود و در عوض تفاوتی نمی کند به هر چه شاعر يا ناشاعر غير پشتون است تاخته می شود. اين به سليقه شباهت ندارد و به نظر می رشد بلکه به سياست ربط دارد. به خط مشی گروه "خود ممتاز خوانده " ی راوا.

      دو: می گوييد اگر مشکل اين باشد که کدام طرف از کی کم نقد کرده کدام طرف زياد و...
      جالب است آقای رشتيا سطح توقع شما از يک روزنامه نگار و نويسنده ی ساده که تقريبا وقتی متولد شده بود که سازمان راوا بوجود آمد. فعاليت سی ساله ی راوا اقتضا نمی کند که کم نقد کرده باشد. اين فقط توجيه راواست. چطور وقتی بحث خاينانی مانند خليلی و محقق می شود، اين روزنامه نگار ساده مورد حمله ی يکپارچه ی اعضای راوا و طرفداران آن قرار می گيرد و از همان زاويه به خودشان حملاتشان برگردانده می شود و گفته می شود پس جانيان و دزدان و فرهنگيان ارتجاعی که برخی از آنان در بالا فهرست شده، چرا تاکنون با سکوت راوا مواجه شدند، آنوقت راوا بايد توجيه شود. به اين می گوييد انصاف و عدالت و يا تخريب و توهين و تحقير هر کسی که به راوا "تو" گفته باشد؟

      سه: مطالبی که در کابل پرس? نشر می شود با مطالبی که در راوا نشر می شود زمين تا آسمان فرق دارد. در کابل پرس صدای همه هست، اما در سايت و نشريه ی جمعيت انقلابی زنان افغانستان فقط صدای خودشان است مانند سايت و نشريات جمعيت اسلامی افغانستان. از لحاظ ماهيت يکجانبه بودن اتفاقا اين دو جمعيت بيشتر به هم شباهت دارند تا به کابل پرس.

      چهار: باز هم بی انصافی می کنيد جناب رشتيا که می گوييد من از حضور اعضای راوا در تريبون آزاد کابل پرس ناراحتی می کنم. اتفاقا بسيار خوشحال هم می شوم که راوا هم در کابل پرس با سانسور مواجه نشود و صدای همه ی طيف های فکری نشر شود. آيا وقتی شما خودتان اقرار می کنيد که اعضا و هواداران راوا در تريبون آزاد شرکت می کنند، بی انصافی نيست که باز نظرات عقده مندانه ی طرفداران راوا که مرا متهم به قوم گرايی می کنند را مورد نقد قرار ندهيد و وقتی که شما آزادانه نظرتان نشر می شود، از اين تريبون آزاد دفاع کنيد و نه از هر نظر عقده ای طرفدار راوا؟ شما به هر شکلی که شده ظاهرا بايد راوا و عملکرد راوا را توجيه کنيد که به نظرم خوب نيست. چون وقتی راوا در گِل گير کند شما نه تنها می توانيد از گل آن را بکشيد، بلکه خودتان نيز فرو خواهيد رفت. بله اينجا دعوتنامه برای کسی فرستاده نشده که علی رغم اينکه نظر خود را می تواند نشر کند، علی رغم اينکه حتا نيش و کنايه ی خود را هم ناجوانمردانه نشر می کند باز متهم کند که اين سايت قوم گرا می شود. اين برخورد به نظر شما توهين محسوب نمی شود؟ و يا آيا وقتی هنوز به راوا " تو" نگفته ای توهين و تحقير و دشنام را شروع می کند، طرف حق ندارد بگويد که برای شما دعوتنامه روان نشده است؟ اين جمله بسيار سخت تر از توهين و تحقير است. انصاف جناب. انصاف هم خوب چيزی ست.

      پنج: تاپه ی راوايی. بله من نمی خواهم تاپه ی راوايی بخورم چون نيستم . من عضو هيچ سازمان سياسی نبوده ام و هيچ علاقه ای هم ندارم که باشم. شايد عضو انجمنی مانند انجمن بين المللی قلم که از آن ها هم انتفاد می کنم شوم که همکاران من هستند اما سازمان سياسی آن هم در افغانستان که معمولا دم شان به اين کشور و آن کشور وصل است نه. کابل پرس هم تنها تريبون راوا نيست بله. باز تکرار می کنم تريبون همه ی طيف های فکری جامعه است. آيينه ی افغانستان است اين کابل پرس. خوب يا بد به خوب يا بد افغانستان ارتباط می گيرد. فرصت هست که همه بدون اينکه به طرف هم شليک کرده و راکت بياندازند، گفت و گو کنند. تمرين آزادی. ولی متاسفم که به من حق نمی دهيد از راوا هم انتقاد کنم وقتی تضادهای راوا را به وضوح می نگرم. تا وقتی که مخلفان راوا را نقد می کنم که خوب است برای شما اما وقتی کنجکاوی های روزنامه نگارانه ی خود را دربارهی راوا هم بکار می برم، باز بجای شنيدن پاسخ منطقی شاهد حمله و توهين و تحقير راوايی ها هستم. آقای رشتيا، خرد لازمه ی روشنگرست و نه تاختن و تحقير کردن کسی که راوا را مورد سوال قرار می دهد.

      شش: جالب که شما راه مدنی را پيشنهاد می کنيد. در کابل پرس چيز پنهانی وجود ندارد. راه مدنی و معقول و مردمی همين است که در منظر عام پرسيده شود. من گزارش مالی راوا را برای افکار عمومی می خواهم و نه اينکه در جيبم بگذارم. در جيب من بودن فرقی با منتشر نکردن آن ندارد. راوا اگر گزارش مالی ارايه نکند، پرسش من و پرسش بسياری ديگر درشت می شود و در کنار تضادهای ديگری که در راوا وجود دارد، مانند همين نپرداختن به عوامل خاص که در غارت دارايی مردم هم عوامل اساسی محسوب می شوند و در بالا برخی از آنان فهرست شده، بايد به تاسف عميق خورد که دوکان حقوق بشر و حقوق زن و دموکراسی و عدالت رونق گرفته و نه حقوق بشر و عدالت.
      از آن جايی که می دانم، اين سازمانی که شما در صدد توجيه آن هستيد حتا به اعضای خود نيز گزارش مالی نداده و آن ها نيز بی خبرند، باز هم پرسش درشت تر می شود و اميدوارم حداقل اعضای راوا که اطمينان دارم برخی از آنان از ستم جانيان به ستوه آمده اند و راوايی شده اند، از رده بالايی های اين سازمان سوال کنند که حالا اين کامران ميرهزار هيچ اين کامران ميرهزار دشمن آزادی اما به ما که گزارش بده که پول از کجا می آيد و جزييات مصرف آن چيست.

      هفت: شما را به باد انتقاد نگرفته ام که خاک باد می کنيد. در ابتدا گفتم. از شما می خواهم کمی انصاف داشته باشيد. در صدد توجيه هر عمل راوا نباشيد. از راوا شما هم بپرسيد که واقعا چرا چهره ی بين المللی استعمار و حامی ارتجاع در افغانستان زلمی خليل زاد تاکنون در نقد های شما نيامده. از شما می خواهم که که سرسختانه راوا را هم نقد کنيد (نقد با دشمنی فرق دارد) و ببينيد که آياد در نقد ها يک "دُر" سفته بيرون می آيد و يا اينکه يک گروه سابق معلوم الحال و حال مشخص شده که شعار مبارزه با ارتجاع می دهد اما فقط شعار است و از سوی ديگری با ارتجاع ديگری پيمان دوستی دارد.

      شاد باشيد.

    • آغای رشتيا راواييها خدا و خرما را با هم میخواهند. يکی را بخواهند تا که سرحد مسلمانی و کفرشان معلوم گردد. اگر نوکر امريکا نيستند خو چرا به خليزاد هيچ نمیگويند. اگر که استند که چرا دروغ میگويند. راوا يک سازمان دروغگو است که از نام حقوق زن استفاده میکند.

    • اینجانب میخواهم بعنوان یک مثال کوچک یکی ازمقاله های تند سازمان راوا را در ارتباط به نامه ارسالی قاضی القضات سابق ملا صاحب شینواری را درمورد تمدید کار دوره خلیل زاد لینک بدهم که در آن چگونه آقای شینواری وخلیل زاد کوبیده شده اند.

      این خود نشاهنده این است که سازمان راوا چقدر مستقلانه راجع به قضایا حرف میزند

      آنلاین : http://ملاشینـواری...

    • باردیگر به دوستانیکه نمیتوانند لینک مقاله رابیابند تکرار می نویسم

      آنلاین : http://ملاشینـواری...

    • آنچه من از خليل زاد و شينواری در سايت رفقايتان يافتم، چيزی نيست که مراد ما در اينجا باشد و موضعی که راوا داعيه ی آن را دارد تاييد کند. اتفاقا عکس آن لحن کلام بسيار محترامانه " داکتر زلمی خليلزاد" است. گويی يک زير دست و يا همکار محترم از زلمی خليل زاد خاين درخواستی دارد. خليل زاد کوبيده نمی شود بلکه حتا به زلمی خليل زاد التماس می شود. کدام مثال ديگر بزن. مثالی که با همين لحن که به دزد معروف ملاشينواری می گويد " ملاشینـواری‌، چاكـر یا احمق‌؟" از اين مثال ها بياور. ورنه اگر بخواهم با همان لحن راوا برخورد کنم بايد بگويم "دست از سر مردم برداريد و رنگ نکنيد که مردم به پا می خيزند و چتلی تان را به روی تان می زنند و شما کاسه ليسان نجس و سگان درنده را با اربابان کثيفتان به گور می فرستند ." اين لحن راواست و اما من نمی خواهم مانند راوا برخورد کنم. من پاسخ می خواهم. پاسخ های معقول که همراه با خرد باشد و نه ..

    • جناب، آقای میرهزار همه‌ی شما را بدراه نمود، او بدون اینکه زیاد خود را آزار دهد فقط در سایت راوا یک جستجو ساده کرده و از روی آن نتیجه گرفته که راوا موضعگیری نکرده، درحالیکه مطبوعات راوا تنها به این سایت خلاصه نمیشود و حتی در سایت هم دیده میشود که آرشیو کامل پیام زن در اختیار نیست.

      شما مثل میرهزار ساده و سطحی نگر نباشید، میرهزار صاحب چون پتک راوا را به کله اش خورده، میخواهد درد آنرا با تاختن پیاپی به راوا بگیرد و شما ها را درین کارزارش مورد سو استفاده قرار میدهد و راهی را که پیش اینست که پشت راوا اتهامات رنگارنگ را بچسباند، چیزی که هر احمقی نیز میداند که مثل گل نچسب است.

      این آقا هنوز راوا را درست نمی‌شناسد، زیاد چیزها را از لابلای بحث های این صفحه تازه دانست، علتش اینست که حتی پیام زن را هم نخوانده ورنه این چیزها در آن آمده. مثلا قضیه نوشتن کتاب بوسیله خانم زلمی خلیلزاد چیزیست که در گذشته سوالهای را برانگیخته بود و در پیام زن به آن پاسخ داده شده است.

      قضیه اعدام قاتلان مینا هم چیزیست که راوا حتی در موردش اعلامیه داده و همه نکات را در آن توضیح داده است، و ثانیا اینکه چرا قاتلان مینا را دولت پاکستان اعدام کرد، اینهم داستان دنباله‌داریست که 18 سال به طول کشید و قاتلانش دوبار برائت حاصل کردند اما در اثر همان تلاشهای راوا و سوقصد بر سر قاتلان بود که بالاخره آنان را به پنجه قانون سپرد و دولت پاکستان هم نه بخاطر قتل هایی که کرده بودند، بلکه بخاطر ارتباط شان با خاد کابل و انتقال مواد منفجره در داخل خاک پاکستان برای خرابکاری اعدام کردند.

      از یک جانب میگوید راوا ضد امریکا نگفته، ولی از جانبی میگوید که ضد امریکا گفتن عام شده و این به نفع دولت امریکاست که از آن استفاده خود را کند! پرت و پلاگویی که خودش هم راه خود را گم کرده که به چه چیزی چنگ بیندازد که به زعم خودش به راوا ضربه زند. اما غافل از اینکه راوا را خاد موحش، حزب گلبدین با تمامی سازوبرگ نظامی و تروریستی و طالبان قاتل و .... نتوانست ضربه بزند، حال امپلق های این جناب کاری از پیش برده نمیتواند.

    • آقای میرهزار،

      خودت با گفتن اینکه جوابی میخواهی که "خرد" داشته باشد، در واقع به همه آنانیکه در بالا بسیار با دلایل و منطق برایت پاسخ گفته اند توهین روا میداری، چندین پیام بسیار هم منطقی و خردمندانه برایت مسایلی را تشریح کردند، اما اینکه به مزاق خودت جور نمی‌آیند حرف جداست.

      اما اگر دقیق توجه کنیم، خودت پرسش هایی را مطرح کرده‌ای که در خود خرد ندارند، گفتن اینکه راوا با خلیلزاد ساخته مثل اینست که بگویی راوا با ملا عمر و یا گلبدین ساخته و همدست است!بین این دو اتهام من هیچ تفاوتی را نمی‌بینم. چطور ممکن است کسی در مجموع موضع و هدف راوا را بداند اما بازهم یکچنین اتهام نابخردانه را به پای راوا بنویسید؟

      و درینحال خودت بالا بالا میپری و تمامی نظرات و توضیحات را تاپه "خاکباد راه انداختن"، و "انحراف از مسیر" میزنی و "رده های بالایی" راوا را مصاف میطلبی.

      به نظرم "رده های بالایی" راوا اینقدر بیکار و کودن نیستند که وقت شانرا برای پاسخ دادن به یکچنین اتهامات بیهوده به هدر دهند. هر روز در سایتهای اخوانی ها و تنظیمی ها ازاینگونه اتهامات فراوان به راوا وارد میشود، و راوا به درستی به آنها ارزشی قایل نیست چون دیگر در طی سی سال مبارزه "اتهام پروف" شده اند، چه اتهامی بوده که تا حال به راوا زده نشده.

      در بستر همین اتهامات مختلف راوا رشد کرد و مهرش را به حیات سیاسی افغانستان کوبید و امروز این از نکات مثبت راواست که ولو سازمان بسیار کوچک است اما به مثاله سازش ناپذیر و دشمن درجه اول همه دشمنان افغانستان مطرح است و هرکسی که حرف تند در مقابل دشمنان مردم ما بزند فوری مهر "راوایی" میخورد و نمایندگان نکتایی پوش "بابه مزاری" اعلان تشکیل جبهه متحد مقابل راوا را میدهد!!!!

    • اين ها اتهام نيستند، پرسش های ساده هستند. ورخطا نشو. اين چند پرسش فقط چند پرسش است و تعجبم اين است که با چند پرسش ساده، شما احساس می کنی به سازمان عزيزت اتهام وارد شده. حتا اين را اطمينان دارم که شما جناب که در پايين ترين رده ی سازمانتان قرار داريد، نمی دانيد که رده بالايی هايتان بی کار هستند يا باکار که به اين پرسش ها پاسخ دهند.

    • به تو پاسخی نمی دهم چون اگر بگويم ماست سفيد است می گويی چون پتک راوا را خورده، ماست سياه است.

    • آقای میر هزار

      تشکر از جواب تان. من هم میخواهم جمله به جمله به نظر تان بپردازم:

      یک, شما گفته اید که راوا را توجیه میکنم. تماماً دور از واقعیت است, زیرا من نمیتانم راوا را یا شما را توجیه کنم. توجیه چیزی است که شما از یک شخص و یا یک عمل با اینکه حقیت را تماماً میدانید, با توصل به راه های گوناگون و دلایل موجه و یا غیر موجه دفاع میکنید. بخاطر توجیه کردن یک عمل و یا شخص باید تمام حقایق و معلومات مکمل را در مورد چیزی که از آنرا توجیه میکنید, داشته باشید. کاری را که وکلای مدافع میکنند. به طور مثال در باره عمل قتل یک قاتل که موکل شان است, روز ها و بلکه سالها مطالعه میکنند, تحقیق میکنند, راز های پشت پرده قتل را جستجو میکنندو در دادگاه, قاتل را به شکلی در چارجوب قانون توجیه میکنند. من اگر بخواهم هم قادر به آن نیستم که راوا یا شما را توجیه کنم. طبعاً, توجیه بدون معلومات کافی, چیزی جز خاک باد کردن نیست.

      دو, در مورد نتاختن راوا به خائینان و جنائت کاران چی سیاسی نما و چی فرهنگی نما باید بگویم, اول اینکه راوا کابل پرس? نیست. کابل پرس یک رسانه " خبری, تحلیلی و انتقادی " است . انتظار کاری را که کابل پرس میکند, از راوا کاریست عبث. راوا یک سازمان سیاسی است و به مثابه یک سازمان سیاسی, اهداف, پالیسی و راه و روش خودش را دارد و برای رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی خود از هر ابزار ممکن استفاده میکند و تا زمانی که به خون و خیانت و خشونت دست نزند و به منافع مردم بیاندیشد, کاری بدی هم نیست. بخواهیم یا نخواهیم راوا یک سازمان سیاسی است.

      سه, بدست آوردن گزارش مالی از طروق مختلف همانطوری که در پیام اولی نوشته کرده بودم برای نشر بود. نگفته بودم که در جیب تان بگذارید. شاید هم دقیق نخوانده باشید. باز هم میخواهم بگویم که ای کاش میشد, پیش از نوشتن همین مطلب تان, با تحقیق و پژوهش و یا با تماس مستقیم با راوا خواهان بدست آوردن گزارش مالی راوا میشدید. شما خوبتر میدانید که ژورنالیست ها به خاطر به دست آوردن معلومات هر روش ممکن را تجربه میکنند. با هرکس از هر جناح و گروهی که باشد تماس برقرار میکنند. نقد خوب باید فاکت ها را در برداشته باشد و در بسیاری موارد باید با سند همراه باشد. در غیر آن با توصل به باور های سنگگ شده ذهنی خود هر کس چیزی برای گفتن دارد و بحث هم به گفتم, نگفتی, خاک باد کردی, و جاسوس ایران هستی, میکشاند و با چند فحش و اتهام ختم میشود. که متاسفانه این روش سخت در جامعه افغانی ما مروج است.

      چار, شما در اخیر هر مطلب که در کابل پرس نشر میشود, با خط درشت نگاشته اید که " اینجا را کلیک کنید و نقد و نظر تانرا آزادانه بنویسید. خواهش میکنم که نقد و نظر تانرا بدون توهین به کرامت انسانی و شایعه پراگنی ابراز دارید. کابل پرس سانسور نمیکند............. ." چیزی بسیار خوبی است, که در پیام مجاهد دات اورگ و راوا دات اورگ نیست. فقط, خود یک دعوتنامه است. از هر کس دعوت شده که اگر میخواهید, نظر بدهید. فکر کنید که یک نفر در دروازه خانه خود نوشته کرده " اگر هر کس شوربا دوست دارد, میتواند در این خانه شوربا بخورد, فقط باید دست های خود را شسته بیاید و ما هم کنترول نمیکنیم که دستهای شان شسته شده است یا نی." اگر کسی بی ادبانه بعد از خوردن شوربا بگویید, که شوربای تان بسیار شور بود. صاحب خانه اگر بسیار قهر شود, میتواند از خانه بیرونش کند. فقط این غلط است که بگویید که" به تو دعوتنامه نفرستاده بودم که بیا و شوربا بخو. تو در خانه خود به دیگران آب نمیدهی و چنین و چنان. زیرا از همه دعوت کرده است که بیاید و شوربا بخورد وبدون در نظر داشت اینکه در خانه خود چی میکنند.

      پنچ, اگر شما ادعا میکنید که مسایلی را که راوا میگوئید و مطالبی که در کابل پرس چاپ میشود, زمین و آسمان فرق دارد؛ چرا شما از تاپه راوائی خوردن میترسید؟

      به نظر من یک ژورنالیست باید حتی از تاپه تروریست خوردن هم بیم و هراس نداشته باشد. به خاطری که ذهنً بیطرفی خود را از دست میدهد. و نمیتواند همه جانبه قضاوت کند. اگر شما از تاپه راوائی خوردن بیم داشته باشید. هر قضاوت که در مورد راوا میکنید, عادلانه نیست. زیرا اگر هر جمله که در مورد راوا نوشته میکنید, در ذهن تان قبلاً جاگزین شده است که چیزی باید نگویید, که تاپه راوائی بودن را نخورید. بخاطر همین است که زیادی ها که در مورد راوا نوشته کرده اند, بنابر ترسی که از تاپه راوائی خوردن دارند, قضاوت شان یک جانبه بوده است. و هیچ گاهی از کار های خوب راوا نگفته اند. راوا در پهلوی آن همه مسایل, چیز های خوبی هم کرده است. بخواهیم یا نخواهیم, راوا یگانه منبع بود که ظلم و ستم در مقابل زنان را در زمان رژیم خونین و قرون وسطایی طالب به گوش جهانیان رسانید. این یک حقیقت است. و راوا یگانه سازمان سیاسی است که دستانشان به خون مردم آغشته نیست. جوابی هم به پیش داوری ها نمیخواهم بدهم.

      شش, مطلب تان از لحاظ تکنیکی هم مشکل دارد. متوجه شدید که عنوان مطلب است " پرسش از راوا و هواداران راوا" و زمانی که راوا و هوادارانش جواب میدهند, شما آنها را به بی خبری و خاک باد کردند متهم میکنید. پس چی کنند؟ چرا خی نوشته نکرده اید که "پرسش از هیت رهبری و اعضای ارشد راوا" شما هواداران راوا را به بی خبری متهم میکنید. بسیار جالب است.

      آقای میر هزار :

      راوا را هم نقد میکنم و باید بکنیم. در جامعه شفاف و انسانی هیچ کس باید از نقد نهراسد و امتیاز هم نداشته باشد. ولی بگذارید, نقد مان به تحقیق و پژوهش استوار باشد. در غیر آن به جز از درست است, درست نیست, چیزی دیگری نمیتواند باشد.
      کابل پرس یک غنیمت بسیار بزرگ برای نسل نو است و ای کاش به عوض آن همه سایت های که در خدمت دشمنان خوشبختی وطن مان قرار دارد, یک دو سایت دیگری هم به مانند کابل پرس میداشتیم.

      شما مرا به تاختن و تحقیر کردن متهم کردید. همان پیام اولی مرا یک بار دیگر بخوانید. در کجای آن به شما تاختیم و یا حقارت کردیم. اگر همین جمله که گفتیم " آقای میر هزار سر اعضای راوا فخر میفروشد" حقارت باشد, پس میتوانید یک تعریفی از حقارت ارائه کنید؟ من هم معذرت خواهم خواهی خواهم کرد. لطفاً....

      مر ا به بی انصافی در مقابل خود تان متهم ساختید. بگذار, انسان در مقابل دوستانش یک کمی بی انصاف باشد. این بی انصافی برای دوست آموزنده خواهد بود.

      شاد باشید

    • تبارک الله میرهزار جان

      خوب جواب نافهمان را می دهی

    • سلام به شما آقای ساحل و همه ی خوانندگان سايت کابل پرس?

      يک: بله شما راوا را توجيه می کنيد. شکاف کلان در ادعاهای راوا را نمی نگريد و از راوا نمی پرسيد که دزد اگر دزد است، به انورالحق احدی چرا نمی تازد و ساير دزدان و جانيان درشت و نمايانی که برخی از آنان در بالا فهرست شده اند. تا زمانی که شما فقط بخواهيد مرا نقد نقد کنيد و به بهانه ی سياسی بودن يک دار و دسته، کارهايشان را ننگريد، کار شما کار يک توجيه گر است و نه يک ناظر بی طرف بيرونی که دو سوی را می نگرد.

      دو: آفرين آقای رشتيا. باز به خانه ی اول برگشتيد. باز هم به توجيه راوا ادامه داديد. وقتی اين دار و دسته ادعا می کند که چنين می کند و چنان يک تفاوت اساسی بايد با دار و دسته ی ديگر داشته باشد و آن عدم سازش و سياسی بازی بايد باشد. بله اگر به راوا اجازه ی سياسی کاری می دهيد، من هم می توانم بگويم همين سياسی کاری، رنگ کردن مردم و اعضايش که به شعارها دل بسته اند هم هست. صبا روز ممکن (به زور و کاملا غير قانونی) زلمی خليل زاد رييس جمهور افغانستان شود و راوا به زلمی خليل زاد نياز دارد. نمی خواهد آزردگی برای جناب ايشان پيش آيد. زمانی هم که سفير بودند هم نمی خواست و ما می بينيم که مانند يک مهتر و يا يک دوست از خليل زاد می خواهد که چنين کند و چنان کند. بله اين سياسی کاری ست و از اين لحاظ جمعيت اسلامی افغانستان هم سياسی کاری می کند می کند و هميشه اين دار و دسته های سياسی چيزهايی پنهان از مردم و افکار عمومی دارند. با برداشت از گپ شما از اين پس می توانيم انتظار نداشته باشيم که راوا آن چيزی که می نماياند هست. خوشحالم که پی برديد که "کابل پرس" کاری می کند که آن را از راوا خواستن عبث است. در صورت عدم پاسخ صريح و شفاف از سوی راوا به پرسش هايی که در بالا آمده و پرسش های آينده ام، بايد به عبث بودنی که ذکر کرديد، موارد ديگری را هم اضافه کنيم: اگر از راوا شفافيت بخواهيد عبث است. اگر از راوا مقابله با همه ی دزدان و خاينان و جانيان را يکسان بخواهيد و نگويد که زلمی خليل زاد شوهر مشاور ارشد راواست يا شوهر مشاور ارشد راوا زلمی خليل زاد رييس جمهور احتمالی افغانستان است، عبث است. اگر از راوا بخواهيد آدم های پوشالی مانند زلمی خليل زاد ، انورالحق احدی، فاروق وردک ، اشرف غنی احمد زی و باقی رفقا و مهترانش را به باد نقد بگيرد عبث است. بله و توجيه چيست. يک سازمان سياسی ست. می خواهم اين سازمان سياسی نباشد وقتی از روی همين سياست، خيانت ها و جنايت ها و دزدی های اين جانوران را نمی نگرد.

      سه: يک خبرنگار از راه های مختلف، کارش را انجام می دهد. بله. اما نگفته ايد کدام راه ها. آنچه در بالا می بينيد يکی از شگردهای خبرنگار است. ما شگردهای زيادی داريم جانم. زمانی يک خبرنگار بايد ميان کاغذ پاره های ريخته شده در ميان کثافات را بپالد، زمانی رسما گزارش بخواهد، زمانی .....اجازه بدهيد آموزش خبرنگاری را به بعد موکول کنيم. اما اتفاقا نمونه ی فرافکنی باور های سنگگ شده ی درونی راواست. نمونه اش اتهامات توخالی و سراپا عقده ی خود راوا عليه من است که از بی خبری و افتخار دروغين در صفحه ی ديگری از يک شماره ی مشترک از مجله اش، خبر اختصاصی کابل پرس را با افتخار در ميا يکی از مکاشفه هايش قرار می دهد. بله به مورد خوبی اشاره کرديد و من مثال خوب برای اين مورد شما را راوا می دانم. شما ناخواسته راوا را با آن ادعاهای عجيب و غريبش ، در سطح يک گروه سياسی باف پايين آورديد و حالا هم در حد يک ان جی او. بدون اينکه خبرنگاری مانند من از راوا بخواهد که گزارش مالی بدهد، راوا اگر با مردم و اعضايش صادق است، وقتی می بيند که ان جی او ها و سازمان های مختلف کانون دزدان شده، وقتی می بيند از حقوق زنان تجارت می کنند، خود بايد پيشقدم شود و يک گزارش مالی به افکار عمومی ارايه دهد. اين عمل با ادعاهای راوا مطابق است و نه اينکه اين خبرنگار از راوا بخواهد ( حالا خصوصی و يا در منظر عام) که تو به نام مبارزه برای آزادی زن چقدر پول می گيری. من اشاره کرده ام که حتا اعضای رده پايين راوا و يک پله بالا تر هم از تبادلات مالی در راوا بی اطلاعند. در حالی که به اعضای عادی حتا بايد در سال يک يا دو بار گزارش داده می شد. لابد می گوييد اين هم سياست است. با ديگران هم سياست با اعضايش هم. من نمی خواهم نام اعضای راوا را که گزارش مالی دريافت نکرده اند افشا کنم.

      چهار: شايد در اين مورد حق با شما باشد اما خوب بود که به اين اشاره هم می کرديد که گفته شده شورباست اما برخی انتظار غذای چرب تر را دارند. برخی از اعضای راوا که وارد کابل پرس می شوند انتظار دارند، فقط خودشان مهمان باشند و ديگران نبايد در اين خانه باشند. اين مهمان با اين سطح توقع برای مهمانی ديگر نيامده است و قصد اشغال خانه را دارد. زمانی و حتا همين حالا قوماندان از روستايی می گذرد، نان چاشتش را بر سر يک فقير خود را خراب می کند و به شير و پنير راضی نيست و گوسفندش را مجبور به کشتن می کند که فقير دار و ندارش را از دست می دهد. اين دست از اعضای راوا هم به قوماندان مشابهند که می خواهد، اين خانه اگر فقط برای آنان نبود بايد ويران شود.

      پنج: عجب مساله ی پيجيده ای را طرح کرديد. انکار راوايی بودن به معنای ترس نيست جانم. معنای ترس می دانی چيست؟ اگر ترسی در ميان باشد، کابل پرس تبديل به يکی از مزخرف دانی هايی می شد که فراوان خودتان می بينيد. اگر ترسی در ميان بود کابل پرس تبديل به خار چشم دزدان و مقامات خاين نمی شد. فکر می کنم اين بسيار بديهی و ساده حق هر کسی باشد که اگر آنچه می گويند نيستی، بگو نيستم. چطور همه حق گپ زدن داشته باشد و سردبير اين سايت ساکت باشد؟

      تاپه زدن بسيار مهم است که کی می زند. اگر راوا با همه ی بوق و کرنايش برای عدالت خواهی به يک قربانی تاپه بزند با يک جانی فرق دارد. از يک جانی فقط انتظار جنايت را می بايد داشت اما از راوا با بوق و کرنايش برای عدالت و دفاع از قربانی، دفاع از قربانی و نه تاپه زدن. اما من تجربه کرده ام که راوا تاپه می زند. ادعاهای توخالی طرح می کند و همين سازمان اينقدر شهامت و جسارت انتقاد پذيری ندارد. آنچه نيز از دوران طالب و افشاگری راوا گفتيد سر جايش. اين وظيفه ی راواست که چنين کاری بايد می کرد و تعجب اين است که راوا چرا همه جانبه اينکار را نکرده و به اشرف غنی احدزی، تريبون غير رسمی واپسگرايان و آدم کشان طالب نتاخته است. اگر به اشرف غنی می تاخت، شاهد ماهيت ضد مردمی اين آقا مشخص می شد و در کابينه ی انتقالی قرار نمی گرفت و پايش تا به اينجا نمی رسيد. انتشار فلم و عکس درباره ی جنايات طالبان کار نيکی ست و قابل تقدير اما همه ی اين کارها را هم راوا انجام نداده است و اين منصفانه نيست که بگوييد يگانه گروه که اين کار را کرده راواست. اگر به سايت خود راوا هم برويد می بينيد که حداقل برای جنايات نسل کشی در يکاولنگ، منبع راوا ديده بان حقوق بشر بوده است. عکس های ديده بان حقوق بشر را می بينيد و نه راوا را.

      شش: مطلب من از لحاظ تکنيکی مشکل ندارد. اين يکی از شگردهای کار ما روزنامه نگاران است. شرح اين شگرد باشد برای بعد چرا که هنوز کاراست.

      هفت: آقای رشتيا، کجاست نقدتان از راوا. از آن حرف هايی ست که می گوييد و پشت گوش می اندازيد يا واقعا نقد می کنيد؟ آيا می توانيد همين جا به من و ديگر خوانندگان بگوييد که کی نقد می کنيد؟ کی ما نقد شما را در همين کابل پرس نشر کنيم؟

      من شما را به تاختن و توهين و تحقير متهم نکرده ام آقای رشتيا. شما نوشته ی من را دوباره بخوان. من راوا را متهم کردم و برخی از طرفداران و اعضای راوا را. دوست بی انصاف برای دوست را دوست نمی گويند. لطفا توهين تلقی نکنيد، شايد همين به ظاهر دوست، طناب دار را در ذهنش برای شما ببافد.

    • از من آزرده نشوی لطفا. اما از نظری که دادی خرسند نشدم خواننده ی عزيز. نافهم گفتن به طرف مقابل که در حال بحث و انتقاد از او هستيم عمل خوبی نيست. درست است که راوا در برخورد با طرف مقابل خود بارها و بارها از کلمات بدتر از اين استفاده می کند اما ...

      در ضمن برای بار بعد خواهش می کنم که اندازه ی فونت را کلان نکن. در نهايت از همان بُلدِ معمول استفاده کن. اگر قرار باشد هر کس فونت را هر اندازه که خواست کلان کند، قيافه صفحه و تمام زحماتم برای طراحی به باد می رود. سپاس

    • آقای میر هزار با سلام مجدد به شما و خواننده گان سایت کابل پرس?

      یک, در مورد اینکه هیچ طرف را توجیه نمی کنم, نظرات خود را در پیام قبلی بسیار روشن نوشتم. متاسفانه و یا خوشبختانه هیچ طرفی را نمیتوانم توجیه کنم. اصرار تان نشانه انکار است. به نظراتان احترام دارم.

      دو, اینکه بخواهیم یا نخواهیم راوا یک سازمان سیاسی است. و اهداف سیاسی خودش را دارد. این مسله را بخاطر توجیه نمی گویم. صرف میخواهم بگویم که کاری را که یک خبر نگار میکند, از یک سازمان سیاسی نباید انتظار داشت. در مورد سازمان های سیاسی باید بگویم که احزاب, گروه ها و سازمان های که گذشته خونین دارند. هزاران انسان بی گناه را کشتند, و هزاران جرم و جنائت مشهود را مرتکب شدند, و لو هر چند پسوند ونام اسلامی, دموکراتیک و انقلابی هم داشته باشند, هیچ گاهی سازمان های سیاسی نیستند؛ بلکه باند های قاتل, آدمکش و خیانت کار به شمار میروند. اگر راوا هم به خاطر رسیدن به اهدافش به خشونت متوصل شود, و برخلاف منافع مردم مان کار کند, یک گروه تروریستی به شمار خواهد رفت. این یک معیار قبول شده جهانی وانسانی است.

      سه, یکی از راه های که یک خبرنگار کارش را انجام میدهد, مراجعت مستقیم به منبع خبر و یا معلومات که خواهانش است, میباشد. در صورت نبود فاکت و سند معتبر, جواب کننده و جواب دهنده, هر دو طرف با توصل به باور های سنگگ شده ذهنی شان سخن میگویند که ما مثالهای آنرا هر روز در جامعه افغانی مان شاهدیم.

      چار, اما, قومندان این خانه (کابل پرس) شمایید. و این یک حقیقت است. ای کاش تمام قومندان ها مانند شما میبودند.

      پنج, من نمیخواهم که سر دبیر این سایت به هیچ وجه ساکت باشد. حتی میخواهم بدون کدام دغدغه ذهنی و بیم از تاپه راوائی خوردن یا تروریست خوردن, همه جانبه, بی هراس افکارش را نوشته کند. که خواهد کرد. بگذار که دیگران تاپه بزنند. مردم مان خود قضاوت خواهند کرد. حقیقت همیشه پیروز است.

      شش, من شگرد های روزنامه نگاری تانرا نمیدانم. فقط, امیدوار هستم, اینکه از هواداران راوا پرسیدید که پاسخ بگویند وزمانی که آنها طبعاً در بیخبری, احساسات شانرا بیان میکنند, وشما آنهارا به خاک باد کردن و بیخبری متهم میکنید, چی شگرد روزنامه نگاری بود, روزی شرح دهید.

      هفت, هر چند قومندان این خانه شمایید, امیدوار هستم توهین و حقارت تلقی نکنید, ولی اجازه بدهید که آزادی اینکه, کی را, چی وقت, در کجا و چی قسم نقد کنم, داشته باشم.

      حوصله مندی و پشتکار تان سخت قابل قدر است. موفقیت تانرا صمیمانه خواهانم.

      طناب دار دوست بهتر از تخت شاهانهء اهدا شده از طرف خلیلزاد است.

      شاد باشید


    • بلی ما باید عنان منطق را در دست گیریم و بیجا در نوشته ها به خشونت متوصل نشویم.

    • نخیر حالا بسیار دیر شده! شما هر چه کثافت بود ریختید بیرون...

    • سلام خود را برای قلمدوستان و شما تقدیم می کنم
      من میخواستم مطلب خود را وقتر روان کنم چون در ولایتی می باشم که از برق منظم درکی نیست و از انترنت کثرت و سرعتی
      بهر صورت میرهزار صاحب درین اواخر در سایت کابل پرس? طوری بیان کردید که راوا چرا علیه این و آن شخص مانند سایر اشخاص دیگر با لحن که دارد انتقاد نکرده و این بستگی و شؤنستی آنرا نشان میدهد.
      بیا صادقانه بینیم و بگوئیم در جهان امروز اگر کدام شخص و یا سازمان سیاسی وابسته به یک کشور خارجی باشد آیا مدت زیاد پنهان میماند؟جواب منفی خواهد بود.
      اولاً باید سیاست همان کشور را پیشه ئی خود قرار دهد و اگر ندهد کمک خود را قطع میکند
      ثانیاً همان سازمان یا شخص وابسته جرئت و شهامت اینرا ندارد که با چنین لحن علیه همچو اشخاص یا گروهای خاین ، جنایتکار و وابسته ادعا کند چون بر کلاه خود پر دارد و هراس نیز دارد که یکروز نه یکروز ما را افشأ خواهد کرد و با خود میگوید بیا خود را خاموش ، کور و کر بگیر تا مبادا افشایت نکند.
      از شما میپرسم آقای میر هزار اگر چنین نیست آیا کدام سازمانی سیاسی در جهان درک داری که وابسته به کشور های خارج باشد و با چنین لحن شدید علیه جنایتکاران ، روشنفکران مرتد، وطن فروشان خاین انتقاد کند و وابسته بودنش افشا نشده باشد؟
      پس طوریکه معلوم میشود راوا نه سیاست کدام کشور خارجی را پیشته ئی خود قرارداده ، نه از وابسته بودنش کدام سند موثق وجود دارد و نه هراس از این خاینین ملی و جنایتکاران خونخوار دارد.
      بنابرین هیچگاه ما این اتهام را علیه راوا نمیتوانیم بکنیم چون آفتاب واری عیان است.
      دوم: شؤنستی راوا طوریکه اطلاع دارم و خبر هستم راوا علیه هر نوع شؤنستی ، ملت گرائی ، منطقه گرائی و قوم گرائی سر سختانه مبارزه کرده و میکند حتا بعضی ازدواج های صورت داده که از یک منطقه با منطقه ئی دیگر و از یک قوم با قوم دیگر بوده تا این پدیده شوم را از وطن ما بکلی محو و نابود کند.
      خلاصه می گویم اگر واقعاً میخواهی به وطنت و مردمت خدمت کنی و خاینین و جنایتکاران را همواره افشاکنی و تیری در قلب خاینین ملی فروببری قاطعانه علیه شان اقدام کن و چنین بحث های بی پایه مشکلی از مشکلات وطن ما را حل نمیکند و من منحیث یک هموطنت از شما خواهش میکنم حداقل اگر کدام خدمت از دست ما به چنین سازمان های نمیشود و نباید آنرا چنین پنداشت و شادی را در دل وطن فروشان خاین و خونخواران ایجاد کرد.
      و در آخر مینیویسم:

      ای هموطن چرا خاموشی؟
      وطن را با خنجر می زند
      برادر را با برادر می زند
      گاه با شلاق استبداد
      گاه بازو تفنگ
      چرا خاموشی؟
      پدر را با پسر می زند
      قوم را با قوم می زند
      گاه بنام مجاهد
      گاه بنام طالب
      چرا خاموشی؟
      صحرا به صحرا سر می زند
      همه را با زور دالر می زند
      گاه از آزادی حرف می زند
      گاه دست اندر دست هم می زند
      تابکی خاموشی ؟
      جگـــرم خــون شد ای خامــوشـان
      دست بدست هم دهید ای قلمدوستان
      گر دوست داری این خاک اجدایت را
      گر دوست داری استقلال و آزادیت را
      پس خنجر بر قلب خاینین فروببر
      آری از شـــروع فــــــرو بــــبـر
      گــــــــرچه نیست مارا ز خـــایـنـین هــــــراس
      چون میکنم با خاینین همیش، مبارزه بی هراس
      گــــــــر بماند در وجودم یک قطره خـــــــــون
      باز فدای وطن میکنم جانرا بدون چین و چون

    • خواننده ی عزيز سلام،
      من به عقيده و نظر شما احترام می گذارم و فرض را بر اين می گيرم که گپ شما درست است. البته من چند پرسش طرح کردم و پيام شما پاسخ پرسش های من نيست و من در ادامه ی همين نوشته، در يک نوشته ی ديگر، اين پرسش ها را با شرح بيشتری منتشر کردم (کليک کنيد). با اينحال با قبول گپ شما هم ، راوا بايد بدليل عدم انتقاد آشکار و صريح از يک رشته ی خاص از دزدان و جانيان ، مرتجعان فرهنگی و حاميان نکتايی دار ارتجاع مانند زلمی خليل زاد، فارق وردک، کريم خرم، انورالحق احدی، اشرف غنی احمدزی، حبيب الله رفيع، ضيا بوميا، نجيب منلی و...از اعضای خود و بويژه مردم افغانستان پوزش بخواهد و در عمل با تاختن به اين موجودات نيز ثابت کند که همان چيزی ست که شما می گوييد.

  • اگر به گفته هاي آقاي ميرهزار اعتماد كنيم (كه من اعتماد ميكنم) كه حدف ايشان تنها كنجكاوي يك
    ژورناليست جوان است و بس.
    پس بايد در جوابش به نكات ذيل لحظهء عميقتر و به گفتهء خود شان “ خردمندانه “ فكر كنند‚
    و به بهانهء اينكه من بحث را جاي ديگر ميكشانم‚ گفته هاي مرا “ خاكبادي “ توجيح نكنند:

    اول: تا حال هيچ يك سازمان يا حتي احزاب بزرگ افغان اين كار را نكرده اند كه حساب مالي شانرا
    نتنها كه به اعضايشان ارايه كرده باشند چه رسد كه به ديگران عرضه نمايند. شايد يگانه كسيكه در
    رابطه مالي احزاب وسازمانها معلومات حاصل كند‚ كميته مركزي يا چند نفر از بنيانگذاران و
    رهبران آنها باشند.
    پس چطور ميتوان از يك سازمان كوچك يكه از سي سال به اينطرف مجبور است در خفاء فعاليت كند
    و بيشتر از موي سراعضايش دشمن دارد‚ توقع كرد‚ كه در سايت يك “ ژورناليست كنجكاو“ تمام
    حساب وكتابش را در معرض عام قرار دهد؟ اين توقع به مثابه خودكشي سياسي و حتي فزيكي راوا ست.

    آيا نميدانيم ويا نميخوايم بدانيم كه به مجرد نشر اينطور يك راپور همه دشمنان راوا فوراّ دست به كار خواهند شد
    و تمام منابع عوايد راوا را خشك و تمام پروژه هاي راوا را نيست و نابود خواهند كرد؟

    دوم: اينكه چرا راوا بر عليهء اين ويا آن شخص چيزي ننوشته و يا اگر هم نوشته به نظر آقاي ميرهزار
    تند وتيز نبوده ‚ بايد يادآور شد كه از قلم خود آقاي ميرهزار نيز اين و آن شخصي افتاده كه خود شان به
    اين “كمبودي هاي سايتش “ اعتراف ميكنند.
    اما چرا در بارهء راوا‚ فقط به دليل اينكه عمر راوا بيشتر ازعمر ميرهزار است ‚ اين كوتايي را
    نابخشيدني و حتي دليل وابستگي راوا به اين و آن توجيح ميكنند؟

    بنده بعضي اوقات تعجب ميكنم كه اين سازمان كوچك(راوا) چقدر نيرو و پشت كار دارد كه در عين زمان
    در بيست جبهه ميجنگد. اما چرا براي بعضي ها اين همه مبارزه راوا هنوزهم كافي نيست؟ ما كدام حق
    مشروع بالاي راوا داريم كه اين توقع را از ايشان داشته باشيم؟ اگر راوا به ذوق ما به قدر كافي مبارزه نميكند
    و در همه جبهات دلخواه ما نميجنگد‚ بفرماييد‚ اين كمبودي را ما و شما تلافي كنيم. افغانستان كه تنها وطن
    راوايي ها نيست.
    شايد راوا اين احساس را به ما داده باشد كه يگانه سازمان انقلابي و حاري از انتقاد است‚ اما اگر بيطرفانه
    قضاوت كنيم‚ هيچ افغان نخواهد گفت كه آش او شور است.

    چون به گفته آقاي ميرهزار موضوع راوا خيلي “بنيادي “ است‚ لزوم ميبينم كه چند سطري
    در بارهء اين سازمان نيز نوشته شود.

    به نظر من تمام اين بحث هادر بارهء راوا از جاي ديگر سرچشمه ميگيرد. بنده ادعا ميكنم كه:

    در يك جامعهء يكه تا مغز استخوان مردسالار است‚ هيچ يك مرد افغان‚ چه راست چه چپ‚ چه روشنفكر
    چه ارتجاعي يا بنيادگرا اين واقيعت را پزيرفته نميتواند كه يك سازمانيكه بنيانگزارش يك زن است و اكثر
    اعضايش را زنان تشكيل ميدهد‚ نتنها بر ضد مردان مبارزه ميكند بلكه در مبارزه اش تا اندازهء هم مؤفق است.
    اين مؤفقيت راوا به مثابهء بزرگترين جسارت و توهين به مردان يك جامعهء مردسالار تلقي ميشود.

    مردان افغان با شير مادر مينوشند كه زنان موجودات ضعيف و بيچارهء اند ‚ زنان به كمك و حمايهء مردان
    احتياج دارند و هر مرد “ باغيرت“ افغان بايد ازين موجود ضعيف حمايه كند و امثال اين چيز ها.......
    اما واي به حال اين موجود ضعيف اگر روزي ادعا كند كه او نتنها به كمك و حمايهء جناب عالي احتياجي
    احساس نميكند بلكه آنقدر جسور ميشود كه خودش را مساوي با مرد ميداند و حتي برضد او قدعلم ميكند.
    همانست كه مردان از هر جناح يكه باشند( از چپ تا راست از روشنفكر تا مرتجع) همه دست بهم ميدهند
    و در صدد نابودي اين زنان جسور و بي حيا برميخيزند‚ آن يكي ناآگاهانه و آن ديگري آگاهانه و عمدي.
    برخورد مردان افغان با ملالي جويا يك نمونهء ديگريست براي درست بودن ادعاي بنده.

    از نگاه خصومت و عداوت سياسي ميتوان دشمنان و منتقدين راوا را به دو جناح تقسيم كرد. (1)
    يكي بنيادگرايان و ديگري گروها و شخصيت هاي ضد بنيادگرايايي.
    ( خلق و پرچم به شمار نميروند چون موجودات ساخته شده روسي بودند).

    در بارهء بنيادگرايان تنها همينقدر كفايت ميكند كه بگوييم‚ اينها نه تنها دشمن راوا اند بلكه به صورت كل
    دشمنان زنان و مردم افغانستان اند.

    اما مياييم به شخصيت ها و سازمانهاي ضد بنيادگرا. چرا اينها از راوا اينقدر عقده به دل اند؟

    اگر فقط به همين سه دههء اخير عقب نگاه كنيم‚ميبينيم كه سازمانهاي بيشماري خورد و بزرگ“ تولد“ شدند
    و قبل ازينكه به “ سن بلوغ “ برسند و كاري مؤثر و متداومي از آنها ساخته شده باشد‚ دوباره ازبين رفتند.

    بعضي در طول مبارزهء كوتاي شان از طرف دشمنان شان ازبين برده شدند‚ بعضي آنها همينكه رهبر شان
    كشته شد‚ سازمان نيز به مرور زمان ازهم پاشيد‚ يا انشعاب كرد يا بكلي منحل شد.
    زيرا خوي و عادت قبيلوي ‚ ما را همه جا همراهي ميكند. رييس قبيله همه كاره ست. رهبران
    يا نخواستند و يا نتوانستند پهلوي خود كادر هاي تواناي ديگري بپرورند‚ كه اگر روزي خود شان
    نباشند‚ جايش را كسي ديگري پر كند.
    ازين لحاظ اعضاي بي سرنوشت اين سازمانها يا مايوس و خانه نشين شدند‚ يا به خارج پناه بردند
    ومصروف كار و زندگي شخصي شان شدند‚ ويا از همه خجالت آورتر‚ سروكلهء شان به مرور
    زمان ازبين احزاب بنيادگرا و دولت دستنشاندهء فعلي نمايان شد.

    يگانه سازمانيكه از همه اين فراز ها ونشيب ها كامياب از آب درآمد‚ يك سازمان كوچك يست كه ذريعهء
    يك زن بنيان گذاشته شده‚ و از همه مهمتر ( از نظر بعضي ها بدتر) كه اكثريت اعضايش را زنان ميسازد.
    بااينكه رهبر شان خيلي زود كشته شد‚ نتنها كه خود سازمان منحل نشد‚ انشعاب نكرد‚ و اعضايش خانه
    نشين نشد و از همه مهمتر مانند ديگران به احزابيكه زماني بر عليهء آنها ميجنگيد‚ نپيوست‚ بلكه مصمم تر
    به مبارزه اش ادامه داد.
    اين يك واقيعت خيلي دردآوريست كه همه مردان ( شكستخوردهء) افغان احساس ميكنند‚ اما توان
    پزيرفتن آنرا ندارند. يگانه دليل يكه مرحم به اين زخم ميگذارد‚ همان اتهام هاي وابسته بودن ا ست كه از
    سالهاست كه به راوا ميزنند وازين كارشان خسته نميشوند. ايشان با منطق مردانهء شان هميش در جدال اند‚
    كه چطور امكان دارد كه سازمان كوچك زنانهء از اين همه ضربات نابودكننده دشمن جان به سلامت برد‚
    اما آقاياني به مراتب قويتر‚ باغيرت تر‚ آزموده تر‚ مبارز تر و........يكي پي ديگر شكست خورند.

    من حدس ميزنم كه شايد يك اقليت ناچيز(001 ‚0 %) مردان افغان با روا موافق باشد(2 ).
    و دليل نارضياتي اكثرمردان از راوا سياست “ نادرست و يا نا شفاف بودن“ كار هاي روا نيست‚
    بلكه دلايل يست كه در بالا نوشتم.

    اينجاست‚ به مجرديكه آقاي ميرهزار (خود آگاه يا نا خود آگاه) يك جوال “ خاك“ را در سايت شان ميپاشند‚
    ديگران بلافاصله به “ بادكردن“ آن شروع ميكنند.

    باوجود تمام اوصافيكه بالا از راوا ذكر كردم به همين اندازه راوا كوتايي هاي نيز دارد كه نوشتن
    آن اينجا آب ريختن به آسياب دشمنان راوا ست.

    حالا شما مختاريد كه به من كدام مهر و تاپهء دلخواه تانرا ميزنيد و چقدر دشنام ميدهيدو يا توهينم ميكنيد.
    برايم اهميت ندارد. زيرا خودم ميدانم كه به هيچ سازماني وابسته نيستم. تنها عقيده و برداشت
    شخص ام است كه به آن باور دارم و اينجا به حضور تان پيشكش كردم.

    شاد باشيد.

    تذكر:
    (1) من هنوز يقين دارم كه آقاي ميرهزاراز جمله منتقدين راوا منسوب ميشوند نه دشمن راوا.

    (2) البته زناني هم هستند كه از سياستهاي راوا خوشش شان نميايد. تعداد زياد اين زنان را ميتوان
    در لويه جرگه و وزارت زنان دريافت‚ كه از نظر بنده به بحث نمي ارزند.

    • آقای عارف از اعتماد شما به من سپاس.

      و اما درباره ی اظهاراتتان:

      1: من انتظار داشتم شما مساله ی راوا را با باقی دارو دسته های سياسی فرق جدی قايل شويد اما می بينم که برای توجيه کار راوا عملکرد دار و دسته های سياسی ديگر را مثال می زنيد که برای راوا خوب نيست و بلکه راوا را به عنوان يک گروه "خود ممتاز خوانده" در سطح ديگر گروه ها پايين می آورد. حالا با شعارهای متفاوت و حتا مخالف اما در يک سطح و اندازه به لحاظ برنامه و استراتژی.

      و اما درباره ی گزارش مالی دو مساله وجود دارد. يکی گزارش مالی به اعضای راوا و ديگری گزارش به افکار عمومی. درباره ی گزارش به اعضای خود راوا، من همين جا با اطمينان به شما می گويم که تاکنون گزارش مالی به اعضای راوا توسط سران اين جمعيت داده نشده است. لازم نيست من منابع خود را که از اعضای راوا هستند به شما فاش کنم . خبرنگار حق دارد منابع خود را افشا نکند. شما می گوييد راوا يک سازمان کوچک است. به جمله ی تان دقت کنيد " سازمان کوچک". اين سازمان کوچک بسيار راحت می تواند به اعضايش گزارش مالی دهد. چون کوچک است و دامنه ی ارتباط ها هم تنگاتنگ تر می شود.

      درباره ی گزارش به افکار عمومی. من موافق هستم که راوا دشمنان زيادی دارد و ارايه ی گزارش با ذکر دقيق اسامی می تواند خطر آفرين باشد. اما اين به اصل ارايه ی گزارش ضربه نمی زند. مخصوصا به اسپانسرهای مالی که خارج از افغانستان هستند و اصلا افغان نيستند که هيچ آسيبی نخواهد رسيد. ما وقتی از يک سازمان " خودممتاز خوانده" گپ می زنيم، يعنی بايد اين سازمان ويژگی های متفاوتی نسبت به ساير گروه ها داشته باشد . اين مساله زمانی اهميت پيدا می کند که ان جی او ها کانون دزدان شده است و سازمان ها و حتا کشورها از نام حقوق زن تجارت های کلان می کنند و دست آخر به زن افغانستان هيچ نمی رسد و بلکه شرايط هم تنگ تر می شود. پيشگامی راوا برای يک گزارش مالی باعث می شود که افکار عمومی به سازمان های ديگر نيز فشار بياورد و گزارش بخواهد. می گويند آن را که حساب پاک است....

      2: دو در دو می شود چهار. بسيار ساده است. راوا يک سازمان است متشکل از چندين تن. کامران ميرهزار يک تن است. کامران ميرهزار سايت کابل پرس? را چهار سال است که راه اندازی کرده. راوا نشراتش را سال هاست که آغاز کرده. به نسبت کاری هم که بسنجيم راوا بايد بسيار بيشتر کار کرده باشد و از آنجايی که يک سازمان است و بايد هدفمند عليه آنچه ادعا می کند کار کند و بنويسد، طبيعتا از کليدی ها بايد شروع کند و نه از دست چندم ها و يا بی اهميت ها. کامران ميرهزار حتا خودش اعلام می کند که کابل پرس جوان است و خطاهايی را انجام می دهد اما راوا حاضر نيست به او گفته شود تو. يک سازمان اينقدر مغرور که حتا خطاهايش را يادآوری می کنی ترا متهم به همه چيز می کند که اگر من بخواهم با همان لحن به راوا پاسخ دهم، از مَنِ انسانی خود شرم می کنم.

      در نشرات راوا افراد زيادی ديده می شود که نسبت به خاينان و دزدان و جانيان و فرهنگيان وابسته مانند زلمی خليل زاد، انورالحق احدی، فاروق وردک، اشرف غنی احمدزی ، حبيب الله رفيع و...به مراتب کم ارزش تر و کم اهميت تر هستند اما راوا وقت خود را صرف آنان می کند و اين رشته ی مشخص از خاينان و جانيان و دزدان و فرهنگيان وابسته را با مهربانی هيچ نمی گويد. آقای محترم عارف و خوانندگان ديگر، شما کلاهتان را قاضی بگذاريد به اين نوع برخورد که، کم اهميت ها و کم ارزش ها را وقت صرف کنی اما يک رشته ی مشخص از مهم ها و کليدی ها را کنار بگذاری، چه گفته می شود. به نظر من دو علت می تواند داشته باشد. يکی اينکه راوا غير عمد اينکار را کرده و تجربه ی سياسی کلملی بدست نياورده است. ديگری اينکه عمدا و با آگاهی کامل از خيانت ها و جنايت ها و توجيه کردن های واپسگرايانی که نامشان را ذکر کردم، خودداری می کند.

      .اگر از روی ناآگاهی اينکار را کرده، همين انتقاد من برای همين است که آگاه شوند و مگر انتقاد برای اصلاح نيست؟ اگر ناآگاهانه راوا تاکنون از خير دزدان و جانيان و فرهنگيان درشت وابسته به ارتجاع گذشته، همانطور که از کامران ميرهزار می خواهند پوزش بخواهد و کارش را جبران کند، آن ها هم بايد پوزش بخواهند. بسيار بيشتر از من نيز بايد پوزش بخواهند. چون کار و تجربه ی راوا اين تقاضا را نمی کند که چنين خطاهای آشکاری کرده باشد و کليدی ترين عناصر ارتجاع و آدمکشی و غارت دارايی های مردم را ننگرد. بايد راوا بار بار صادقانه پوزش بخواهد و بلافاصله در عمل ثابت کند که به اشتباه خود پی برده است و با همان لحن و به مراتب شديد تر به دليل تاخيری که داشته بر جانيان و خاينان و دزدان و مرتجعان بتازد.

      گزينه ی دوم اين است که ماجرا چيز ديگری باشد. در پشت همه ی اين هايهوی برای آزادی و عدالت و صلح، فروش صلح و آزادی و دموکراسی باشد و فقط رنگ کردن و آب در آسيای دزدان و غارتگران و جانيان داخلی و بين المللی ريختن و تنور آنان را داغ کردن. شما آقای عارف مرا به عنوان منتقد راوا معرفی کرديد. بله من تاکنون منتقد راوا هستم. اميدواری من اين است که اين راوايی که شما گل سرسبد معرفی می کنيد از اين نوع دوم نباشد. برای اينکه ثابت کند از اين نوع نيست و با صداقت برای آزادی می رزمد، بايد علاوه بر پوزش از مردم، در عمل با تاختن به کليدی ها، تاکيد می کنم کليدی هايی مانند زلمی خليل زاد، فاروق وردک، اشرف غنی احمدزی، حبيب الله رفيع و...اين را ثابت کند. تاختن تنها به چهار شاعر ناشاعری که بود و نبود آنان تفاوتی نمی کند، فقط کار ما را برای پی انداختن ادبيات پيشرو مشکل تر می کند، چرا که راوا گرچه به آنان می تازد اما در حقيقت رخت ملک الشعرايی سنتی را نيز به جانشان می کند. به اين موجوداتی که کليدی هم هستند در کار غارت و جنايت و توجيه غارت و جنايتند نيز اگر نتازد، همين قلم که شما منتقد راوا فعلا می پنداريد و بواقع هم فعلا همين است، تبديل به قلمی برای افشای ماهيت اصلی راوا خواهد شد. حال بايد ديد که اين "دُر" تراشيده است و يا آنچه گفتم.

      آقای عارف من به شما هيچ تاپه ای نمی زنم. شما را در عالم ناشناسی دوست دارم .

    • خواننده عزیز کابل پرس? وآقای میرهزار!

      تاجائیکه بحث ها را درین چندروز تعقیب میکنم واقعا یکتعداد دوستان ما چه ازخانمها وچه از آقایان از هوادران سازمان راوا تاآخرین حد تلاش خویش را بخرچ دادند تامگر بتوانند مفر یا راه گریز برای خودشان بازکنند که متأسفانه تاکنون من بعنوان یک شخص بیطرف نتوانستم یک دفاعیه قوی منطقی ازین دوستان ببینم.

      دوستان راوائی ما یا به عبارت دیگر هواداران آن سازمان نمیدانم که در کدام سطح وسویه سازمانی استند ازطرز استدلال شان وبعد عقب نشینی های شان که گویا آنها صرف هوادار بوده اند ونه اعضا این خود میرساند که منطق ایشان دارد به تحلیل رفته است.

      این دوستان درست درک نمیکنند ویا نمیخواهند درک کنند که آب ازسرچشمه آن گل آلود است.

      بنده بعنوان یک خواننده عادی این سایت زمانیکه مصاحبه رادیوئی خانم خلیلزاد را که ازطرف کدام خواننده دراینجا لینک داده شده است دررابطه به نوشتن کتابش راجع به مینا شنیدم واعترافات وی که شوهرش(خلیلزاد) دربوجود آوردن این تنظیمهای بنیادگرا وبی بنیاد چگونه نقش اساسی ودرعین حال منفی را بازی کرده وحتی عامل طراح ومعمار اصلی بوجود آوردن طالبان درکشور بوده است. به این عقیده شدم که حملات کلامی ولفظی خواهران ما درسازمان راوا درطول اینقدر مدت به جنگ سالاران فعلی وقبل ازآن درپشاور علیه بنیادگرایان حمله بالای شاخها بوده نه بالای خود درخت ونه بالای خود ریشه.

      حالا این خواهران واقعا باید باوجود دسترسی شان به این اطلاعات و ملاقات ها واستشاره های خانم امریکائی خلیلزاد باید ازخودشان بپرسند درصورت که این خانم وشوهرش پدر ومادر بنیادگرایان بوده وخود این خانم اعتراف کرد که وی درسال 82 باگلبدین حکمتیار ملاقات کرده واورا نسبت به سائرین ترجیح میداده است پس گلبدین یا طالب یاسیاف وامثال اینها مولود دست این آقا وخانم بوده برعلاوه طالبان نکتائی دار دیگر مانند اشرف غنی انورالحق احدی وغیره انسانهای اند که بوت شان هم غبارجنگ های افغانستان را نخورده وامروز ازبرکت بادار دارند در کابل میدان سیاست و مداری گری را از آن خود کرده اند.

      واقعا سکوت مرگبار سازمان راوا درین مورد جدا قابل سوال است. چرا این خانمها در طول اینقد مدت زمانیکه خود این خانم خلیلزاد اعتراف میکند که این مابودیم که اینها را بوجود آوردیم نمیدانم دیگر زمینه دوستی این خواهران ما با باداران دشمنان شان چیست؟

      اگر این خواهران ما مخالف این پدیده های منفی استند چرا ریشه را رها کرده دنبال شاخ ها وفروعات آن استند ووقت ضایع میکنند.

      برداشت من این شد که این خواهران ما به امریکا اینطور میخواهند بفهمانند که شما عوض آنها ما را بقدرت برسانید وبس.

      حالا اینطور معلوم میشود که سازمان راوا هم بمثل سائر احزاب بنیاد گرا وبی بنیاد خودش نیز درپی چیز است که از آن محروم گشتانده شده است شاید براساس مصلحت بینیهای خود امریکاباشد که راوا را چه وقت بتواند میدان بدهد.

      من بعید میدانم که سازمان راوا پرسش های مطرح شده را بتواند به طور قناعت بخش یادرین سایت ویاهم درسایت خودشا جواب بگوید.

      زیرا حالا معلوم شد که سازمان راوا هم روابط تنگاتنگ باامریکا دارد که نمیتواند ازآن تعهدات شانه خالی کند.

      اینکه دوست ما بنام عارف موضوع زن ستیزی رابهانه قرارداده است که گویا تمام مرد های افغانستان انتقادشان بالای راوا ازروی عقده های مردسالارانه است فکر کنم چندان مصداق ندارد.

      سازمان راوا هم اعضای مرد دارد این سازمان ازخود برنامه واساسنامه دارد مردها اگر انتقاد هم دارند معنی اش دشمنی بااین جریان فیمنستی نیست بلکه مکمل ساختن آن است که باید به هرشکل میشود یک سازمان فیمنستی خوب باید درکشور داشته باشیم.

      امابآن طمطراق های که علیه جنگ سالاران درسایت راوا دیده میشود باید به باداران وکسانیکه عاملان اساسی بوجودآوردن این افراد شده اند آنها را باید زیرحملات خود بزبان انگلیسی واسپانیوی قرار دهد نه مزدوران آنهارا.

    • آقاي ميرهزار‚
      من از جواب شما دو موضوع تازه را دريافتم.

      يكي كه شما به من اطمينان ميدهيد كه راوا به اعضاي خود نيز راپور مالي نميدهد گرچه يك سازمان
      كوچك است و اين كار را به آساني ميتواند كرد. من به گفتهء شما باور ميكنم.
      به نظر من اين مشكل خود اعضاي راواست كه از سازمان خود مستقيم پرسان نميكنند‚ اما خصوصي
      به شما به حيث يك ژورناليست شكايت شانرا پيشكش ميكنند.
      يا اينكه اين سازمان آنقدر ديكتاتور است كه اعضايش جرءت يك سوال خيلي مهم را از سازمان خود
      ندارند‚ پس چرا اين اعضا ازين سازمان نميبرند و ديگران را ازين عمل راوا مطلع نميسازند. و يا اينكه
      خود اين اعضا آنقدربه اين مسايل بي تفاوت اند و به سازمان شان اعتماد صدفيصد دارند كه اصلاّ
      همه مسايل مالي را به اشخاص بخصوص سازمان واگذار شده اند. پس بايد نزد شما شكايت نكنند.
      كدام دليل ديگري به اين گفته هاي اعضاي راوا ندارم. اگر خودم عضو راوا ميبودم‚ برايم خيلي مهم ميبود
      كه آجند اول جلسهء عمومي با گذارش مالي سازمان شروع ميشد.

      نكتهء دوم كه تازه نويشتيد‚ موضوع سپانسر هاي خارجي راواست. مقصد من از “ خشك “ كردن اين
      منابع ضرر رساندن به سپانسر هاي خارجي راوا نبود. اين را ميدانم كه اگر نامهايشان افشا شود‚ كسي به آنها
      ضرري رسانده نميتواند.
      مقصد من از روابط باهم پيچيدهء دولت هاست. مخصوصاّ حالا كه 38 مملكت خارجي در تماس مستقيم
      با جنگسالاران افغان و تامين كننده آنها اند‚ به بسيار آساني ميتوانند تاثيرات منفي بالاي سپانسر
      هاي راوا بگذارند.

      اينكه راوا را با سازمان ها و احزاب ديگر مقايسه كرده ام‚ مقصد من از سياست هاي راوا نبود بلكه
      موضوع تشكيلاتي سازمانها بود كه تقريباّ باهم شباهت دارند. مشكل ما مردم در ضمن اينست كه ما
      همه كس و همه چيز را آنقدر مقدس ميسازيم كه روزي فرا ميرسد كه به اين مقدسات گفته نميتوانيم‚
      كه بالاي چشمت ابروست. راوا براي من از اين نوع مقدسات نيست.

      با كمال معذرت بايد بگويم كه ديگر چيزي تازهء در جواب نامه ام نيافتم. استدلال هاي ديگر تانرا چندين
      بار تكراري در نامه هاي پيشين تان نيز نوشته بوديد. به نظر من به همهء آنها در نامهء قبلي ام جواب گفتم.

      من به شما نيز احترام دارم.

    • وقتی خطر روشنفکرانی را که راوا افشا و نقد میکند، حتی آقای میرهزار و دیگرانی که درین صفحه نوشته اند درک نمیتوانند، اما در مقابل همه یکصدا و بدرستی از پست صفتی خلیلزاد و سایرینی که باربار نامهای شان اینجا آمده، یاد میکنند، این برایم یک نکته را در مورد سیاست راوا روشن میسازد.

      راوا به چیزی پرداخته که متاسفانه اکثریت جامعه ما هنوز خطر آنان را درک نکرده: روشنفکرانی که در خدمت ارتجاع و امپریالیزم قرار دارند. و بدرستی راوا همانگونه که در پیام زن بار بار نوشته، توجه اصلی اشرا به افشای روشنفکران ضد مردمی مبذول داشته است، که گرگ در لباس میش اند.

      اما خلیلزاد ها گرگ اند و کمتر کسی در کثافت پیشگی و خیانت شان شکی بخود را میدهد، و به جز آنانی که مطیع و فرمانبردار امریکا اند و یا هم به گروههای وطنفروش افغانستان وابسته اند، همه یکصدا وی را عامل اصلی سی آی ای و فرو بردن افغانستان به فاجعه فعلی میدانند.

      یک سازمان آزادیخواه وظیفه دارد در مورد چیزی که درکش برای مردم عام دشوار است روشنگری کند و به مردم آگاهی دهد، و راوا دقیقا همین کار را کرده است. و به مراتب هم در نوشته هایش ضرب المثل "سگ را بزن که صاحبش بترسد" را تذکر داده است و عامل اصلی بربادی افغانستان را نه در عوامل بیرونی بلکه عامل داخلی خوانده است. راوا بار بار گفته که امریکا و سایر کشور ها طبعا میخواهند هرجا مزدور داشته باشند و مداخله کنند، اما این مداخله را در صورت داشتن دست نشانده های داخلی و خاینان وطنی خود ما میتوانند انجام دهند، پس باید اول با این دشمنان داخلی تصفیه حساب کرد.

      مداخلات و جنگ افروزی امپریالیزم امریکا را کی نمیداند، کی از تاریخچه خونین این کشور در نقاط مختلف جهان مطلع نیست؟ کدام بیخبری یافت خواهد شد که با نیت نیک هنوز هم به این فکر باشد که امریکا واقعا چنانچه خودش میگوید ناجی دنیاست؟؟؟ افشاگری درین زمینه زیاد مورد ندارد، افشاگری نوکران و جاسوسان داخلی اش، و مخصوصا آنانی که ماسک فریبنده به رخ کشیده اند اهمیت درجه اول دارد، و این اهمیت را راوا درک کرده است.

      مشخص در مورد خلیلزاد چه چیزی ناگفته مانده که باید راوا آنرا بگوید؟ همه کس امروز نقش مخرب و خاینانه او را میداند.

      آنانی که به کتاب زن خلیلزاد در مورد راوا انتقاد دارند آیا کتاب را مرور کرده اند؟ آیا میدانند که وی درین کتاب چه نوشته؟ آیا درین کتاب آنطوری که تصور میرود از امریکا و سیاست هایش دفاع شده؟؟ و یا برعکس بسیار هم آگاهی بخش و افشاگر جنایاتی است که برزنان مخصوصا بعد از سقوط رژیم دست نشانده نجیب رفته است.

      خیر این کتاب بر اساس مصاحبه‌هایی با تعدادی از زنان افغان نوشته شده که راوا ترتیب این مصاحبه ها را داده و خود خانم شریل حتی سفری به افغانستان و پاکستان هم ننموده و در یکی از شماره های پیام زن، که متاسفانه من نتوانستم آنرا بروی سایت راوا بیابم، به این قضیه پاسخ داده شده و تذکر رفته که راوا حتی هیچگاهی ملاقات حضوری با این خانم نداشته است، اما بابت این مصاحبه ها به راوا فقط 3000 دالر پرداخته است.

    • من نمی دانم چگونه به شما و دوستانتان توضيح دهم که وقتی می گوييد که اين قلم بدست يا اين گروه خاين است، با اين رژيم و آن رژيم ساخته است،در آدم کشی دست داشته است، باز بار کردن کلمه ی روشنفکر و شاعر و حزب چه معنايی دارد. از يک طرف می کوبيد و از طرف ديگر خلعت شاعری و روشنفکری به جانش می کنيد و يک گروه نظامی را به سطح يک حزب ارتقايش می دهيد. لطفا درست موضع گيری کنيد. جدی می گويم اين رقم موضع گيری اشکال دارد. الفبای مبارزه اين نيست.

      اگر با اين استدلال که هر کس نقش مخرب او را می داند پيش برويد، هر کس نقش مخرب سياف جنايـکار را هم می داند، آيا نبايد به سياف تاخت؟ دليل شما برای معاف کردن راوا از نقد های کوبنده عليه خليل زاد و ساير رفقا دليل نيست. يک چشم پوشی از تناقض راواست. خب گيريم که درست، سگش را بزنيد. فاروق وردک يا اشرف غنی احمد زی و يا حبيب الله رفيع کدامشان محسوب می شود؟ خود خليل زاد کدامش محسوب می شود وقتی کلان تر دارد؟

      درباره ی خانم خليل زاد هم حق با شما نيست. حداقل تا زمانی که منبع خوبی مثل سايت آمازون می گويد که خانم خليل زاد که مشاور راواست و زن مشاور بوش.

      يکبار ديگر لينک را روان می کنم تا باز هم ببينيد و خودتان را به کوچه ی چپ نزنيد. کليک کنيد

    • آقای صلاح الدین:

      این جمله تان " که سگ را بزن که صاحبش بترسد" چی معنی دارد؟

      اگر میدانید و میدانیم که مشکل در صاحب سگ است، چرا باید همیشه سگ را بزنیم. درست است باید مانع سگ شو یم تا مردم مارا نه کند، ولی برای حل مشکل صاحب سگ را باید وادار کنیم، که مواظب سگ هایش باشد.

      شاد باشید

    • آقای عارف، تنوع آرا و ديدگاه ها را می پسندم و به آن احترام می گذارم. شاد باشيد

    • کاش آقای صلاح الدین نشان میدادند که این کدام روشنفکران اند که خطر آنها فوری تر وبزرگتر از خدمتگاران به امریکا و خود امریکادر افغانستان است تا ما متقاعد میشدیم که نخست دفع این خطر مبرم تر است. آیا فاروق وردک و خلیلزاد نیز در همین قطار قابل نفد وافشا اند یا خیر وباید نخست به حساب اکرم عثمان وواصف باختری و بیرنگ و زریاب و کامران میر هزار و ابو طالب مظفری وداکتر حامد و سعیدی و امثال شان برسیم که به زعم راوا همه "خادی" و"جهادی" یا نوکران رژیم ایران اند؟

    • تاهنوز که هنوز است دوستان راوائی ما دارند ماست مالی میکنند شفاف حرف برای گفتن ندارند حداقل یک لینک درست که بتواند باآن همه افشاگری های سایت آمازون که خود خانم شریل مشاور سازمان راوا میباشد واین دوستان دارند بااین مقوله عوامانه که گویا همیشه بجان سگ ها افتاده اند نه صاحبش درحالیکه باصاحب آن نتنها اینکه چیزی برای گفتن ندارند بلکه دوستی هم دارند.

      درزمان سفارت خلیلزاد درکابل اعضای این سازمان توانستد به امریکا سفر کنند واضح است که خلیلزاد از چند وچون این سفرهای اعضای بلند پایه سازمان به امریکا اطلاع داشت وخودش زمینه سازی کرده است.

      بناء این پارادوکس که در خط مشی سازمان راوا در رابطه به افراد واشخاص مختلف دیده میشود خیلی مشکل است که مابتوانیم این راحل کنیم تاوقتیکه اشخاص مسوول در رده های بالای این موضوع مسوولانه نگوید وافشا نکند.

      ازلحن کلام یک عده دوستان در اول چنین معلوم میشود که باید از رده های بالائی باشند اما درکامنت دوم وسوم اعتراف میکنند که نه ما صرف هوادار هستیم.

      بهرترتیب.

      بعداز سقوط طالبان وسخنزانیهای که درمحافل تجلیل از روز زن درکابل من درسایت راوا دیدم این خواهران ما خیلی بیشتر به جان رهنورد زریاب وپرتونادری چسپیده اند تا اشرف غنی انورلحق احدی هدایت امین ارسلا وغیره طالبان نکتائی دار جرم که ازنظر نماینده سازمان راوا به این دونفر وارد شده است این است که ایشان چرا واژه ایرانی وفارسی را چایگزین کلمات پشتو میسازد.

      من طوریکه درپیام اولی خود تذکر دادم که مبارزه توأم بادشنام این سازمان نه علیه فیگورهای اصلی قدرت در افغانستان ودر منطقه بلکه علیه شاخها وفروعات خیلی کوچک متوجه است.

      این موضوع سخت به وجهه سازمان ضربه زده است تاهنوز سازمان نتوانسته است که ازبستر تضادها وتناقضات قبیلوی خودش را نجات بدهد چه برسد به اینکه یک سازمان فیمنیستی مانند سازمانهای فیمنستی غرب ویاحداقل کشورهای اسلامی مانند مصر الجزایر وایران وغیره عرض اندام کند.

      ضعف دیگر دوستان ما درپیام های شان این بود که ایشان هرنوع انتقاد وپرسش ها را برچسپ گرایشهای مردسالارانه میزنند که فکر کنم بازهم به طبیعت مبارزاتی این دوستان برمیگردد که باید برچسپ وتاپه بزنند.

      رنج وبدبختی زن افغان درطول تاریخ چیز پوشیده وپنهان از انظارهیچ انسان باوجدان این سرزمین نبوده نیست اما این سازمان مانند بقیه سازمانهای دیگر مثل حزب وحدت وغیره این موضوع مظلومیت تاریخی را دلیل بر خشونت وانتقاد نپذیری خودشان تلقی میکنند سازمان دارد از رنج زنهای افغانستان صرف استفاده ابزاری کرده است.

      ورنه چرا حاضر نیست که بتواند حساب دخل وخرچ خودش را افشاکند که چقدر کمک بنام زن افغان ازکشورهای خارجی بدست آورده است.

      ازدشمنانش که سازمانهای جهادی باشند گله وجود ندارد که آنها چقدر پول را بنام جهاد ازکشورهای عرب وغرب جمع کردند وهمه دربانکهای خارجی به سرمایه های رهبران تنظیم ها تبدیل شد.

      آیا سازمان راوا درعمل مثل همین سازمانهااست؟

      نکته دیگر چرا تاکنون این سازمان نتوانسته است که بین منتقد ودشمن خود فرق بگذارد چرا همه منتقدین را این سازمان بمجرد دهن بازکردن به هزار توطئه ودشنام میخواهد ازصحنه بیرون کند؟

      علت چیست؟

      آقای میرهزار درست میفرماید درصورت که سازمان به اندازه عمر میرهزار سابقه مبارزه دارد باید شفاف دشمنان استراتیژیک ودشمنان غیراستراتیژیک خودش را معرفی کند.

      آیا این موضوع صرف میتواند بااین کامنت های کوچک وحمله بالای ربانی وسیاف واسماعیل خان حل شود؟

      امریکا عملا اینجا بعنوان یک قدرت یکه تاز حضور دارد فعال مایشا است یک روز جنگ سالار را به دلیل درقدرت نگاه میدارد روز دوم تکنوکرات وارد میکند.

      چی باید کرد؟

      آیا سازمان راوا هم میخواهد ازهمین طریق وارد قدرت سیاسی شود؟

  • تذكر دوباره:

    ببخشيد آقاي ميرهزار كه در نامهء قبلي ام نوشتم كه شما در سايت تان “ يك جوال خاك‌“ پاشيديد.
    بايد معادل اين كلمه را مينوشتم كه توهين آميز نميبود. اما متاّسفانه هنوز هم لغت ديگري بيادم
    نمي آيد.

    آزرده نباشيد!

    • ازکامران میرهزار باید سپاسگزاربود که خیلی آزادانه این موضوعات مهم راطرح کرد که متأسفانه طرفداران این سازمان خواستند حقایق را بنابه گفته آقای جهانشیر ماستمالی نمایند ویا مینمایند.

      اما این خودش یک مضحکه تلخ است که یک سازمان فیمنستی تا به این اندازه به حضیض ذلت بداخلاقی سقوط میکند که غیر ازدشنام دیگر چیزی برای گفتن ندارد که هرکس باید این سوال را بکند که چرا درصندوقچه دشنام های راوا فلان نفر دشنام خورده است اما فلان نفر دیگر یا کمتر خورده است ویاهیچ نخورده است این خود یک طنز تلخ تاریخی است که درتاریخ ملت افغانستان ثبت خواهد شد.

      وای بحال همچو یک سازمان فیمنیستی که هیچ حرف جز دشنام برای گفتن ندارد وامروز این شوخی به اندازه ئی رسیده است که میزان سیاسی بودن ویانبودن سازمان از روی حجم دشنامهایش حساب می شود

    • سلام
      چرا مطلبم راکه در باره راوا نشوشته بودم و روان کرده بودم نشر نمیکنید؟ اقای میرهزار طوریکه ابلاغ کردید و میکنید که کابل پرس? سانسور نمیکند پس چرا به نشر نمیسپارید؟

  • سلام و احترام خدمت شما آقاي مير هزار ،همكاران تان و خوانندگان سايت كابل پرس تقديم است !

    چون امكانات انترنتي در ولايت ما ضعيف است نميتوانيم هميشه وقت از امكانات و سهولت هاي انترنتي برخوردار باشيم بناً بعد از هر مدتي طولاني ميتوانيم به انترنت دسترسي پيدا كنيم من هم چون مطالب تان را در اين سايت خواندم علاقه گرفتم كه نظراتي از ديد خود بدهم .
    انتقادات شما و ابراز نظر هاي خوانندگان اين سايت را در مورد سازمان راوا خواندم اينكه شما از راوا و هواداران راوا گزارش مالي اش را ميخواهيد پاسخ دهد .
    در مورد اينكه راوا بايد گزارش مالي دهد و اتهام ميزنيد و همچنان بعضي از دشمنان راوا ، كه راوا خار چشم شان بوده و است مبني بر اينكه راوا وابسته به بيگانگان مختص دولت خونخوار امريكا است و مثال هاي بي بنياد و بي معنا مي آوريد كه راوا چرا در برابر فلان و فلان موضع جدي نگرفته يا اينكه زن خليلزاد مشاور ارشد راوا است به نظر من اين بسيار شرم بزرگي است به يك سازمان انقلابي كه زن يك خاين باز آنهم مشاور ارشدش باشد كه از يكسو مدت سي سال عليه همچو خايناني مبارزه كند و هم از ايشان مشاور ارشد داشته باشد و از آنها مشوره بگيرد ؟ در رابطه اينكه در سايت آمازون زن خليلزاد گفته است و اعتراف كرده كه فلان و فلان شاهكاري ها را كرده و همچنان مشاور ارشد راوا هم است ( قرار اظهارات شما و خوانندگان ) ، طوريكه به چند خواننده گفتي كه كلاه ات را قاضي كن من ميگويم برعلاوه كلاه و ديگر چيز هايت يك مرتبه وجدانت را قاضي كن و يك گلاس چاي سياه تيره و يا قهوه تيره نوش جان كن تا بحال بيايي و از خواب بپري كه آيا امپرياليزم خونخوار به هر نحوي كه باشد نميخواهد سازمان هاي مردمي و انقلابي را وابسته نشان دهد درين مورد اشتباه نگيريد كه زن خليلزادخان و در پشت آن امپرياليزم وحشي اش خيانت هايش را در بوجود آوردن طالبان و فلان وفلان شخص كه نميتوانست ازين بيش پنهان كن افشا كرد و اين يك مسئله بسيار ساده است كه هر چوپان افغانستان به آن پي برده و درينجا خواسته كه راوا را هم متهم به ساخته خود كند تا راوا را نام بد كند ولي هميشه معكوس بوده و شده و اگر واقعيت ميداشت حال راوا اين قسم مخفي نميبود حتما علنا بكار هاي خود بدون احساس خطر ادامه ميداد و مثل خود فروخته گان شان برايش بليون ها دالر داده ميشد و هركاري ميخواست ميتوانست بكند بلند منزل ها ، قصرها و غيره بسازد اما چرا نيست ؟ چرا كه هيچگاهي نخواسته خود را بفروشد و موضع ضد مردمي گيرد و آله دست بيگانه شود .
    ديگر اينكه گفتي كه از بعضي اعضايش پرسيدم از گزارش مالي سازمان اش خبر ندارند و يا براي شان گزارش نداده است ، به نظر من اولا شايد دروغ باشد و ثانيا اگر راست باشد بي كفايتي خود همان عضو را نشان ميدهد چرا معلومات نكرده ؟ و يا هم شايد نخواسته كه برايت بگويد لزومي نديده است كه گويد زيرا، شرايط كنوني افغانستان بسيار وخيم است فكر كنم هيچ سازمان انقلابي نتواند و نخواهد كه گزارش مالي خود را فاش كند چرا ؟ چه لزومي دارد؟ آيا با گزارش مالي راوا مسئله افغانستان حل ميشود ؟ اگر حل شود اين يك خيانت است كه راوا گزارش مالي خود را ندهد و اگر نميشود چرا دنبال عقده ها و كينه ها برويم . ميگويي كه راوا چرا فلان و فلان پشتون را نكوبيده آيبا تو ضد پشتون نيستي؟ وفلان وفلان تاجيك ، ازبك ،هزاره را چرا نكوبيدي ؟ و باز اظهار ميداري كه كابل پرس جوان است اما بنظر من جوان ني بلكه بچه است از مسايل درك خوب ندارد....
    زمانيكه راوا در برابر همه خاينان اعم از پشتون ، تاجيك ، هزاره وغيره موضع داشت و ميكوبيد شان تو كجا بودي و حال هم كه ميكوبد تو كجايي ؟ خوب چشم و گوشت را باز كن نشريات راوا را به دقت مطالعه كن باز مي فهمي موضع يعني چي چرا كه راوا با هيچ يك از خاينان كه از هر قوم و قبيله اي باشد سازش نميكند و هميشه با آنان مبارزه ميكند
    در رابطه به اينكه (سگش را بزن تا صاحبش بترسد و يا صاحبش را) هر دو را بايد زد و آن سگاني را هم بايد زود تر و محكمتر زد كه در لباس ميش آمده است به ضد مردم ما قرار گرفته و هميشه افشاي آنها را در اولويت بايد قرار داد چرا كه اين قسم سگان خطرناكتر از سگان هار داخلي و خارجي است.
    در مورد اينكه " راوا با كلمات فارسي دشمني دارد هركي با اين كلمات سخن گفت متهم به جاسوسي ميكند و چنين و چنان ... "، راوا هيچگاهي با زبان فارسي نه بلكه با هيچ زباني دشمني نميتواند داشته باشد و نه هم دارد چرا كه راوا يك سازمان انقلابي است در مورد اينكه با بعضي ها برخورد ميكند مثل ز زرياب ، پرتونادر و امثالهم كه ميگويد جاسوس است حتما چيزي است زيرا آنها و اشخاص ديگر ميخواهند فرهنگ افغاني را نابود كند و تضاد فرهنگي را دامن زند و فرهنگ بيگانگان را مروج كنند البته بايد به فرهنگ هرملت ارج گذاشت اما نبايد فرهنگ خود را محو كرد و خود را فروخت البته بايد بگويم كه فارسي و دري يكي است زاده يك مادر است و نبايد هم آنانرا تحقير كرد مثلا يكي از خوانندگان به گفته خود از قول ديگري زبان دري را (دري وري ) به بسيار توهين آميزگفت كه اين يك خيانت است به تمام دري زبانان يا فارسي زبانان ، چرا كه هردو يكي است اما فرهنگ ها و لهجه هاي هر كشور فرق دارد كه اگر راوا هم موضع گرفته در برابر نفوذ فرهنگ بيگانه بوده تا فرهنگ افغاني خود را حفظ كند .
    ديگر اينكه سرعنوان شما است كه "پرسش از راوا و هواداران راوا" ولي زمانيكه يكي از هواداران راوا برايت مطلب ميدهد و اظهار نظرميكند باز اتهام ميزني كه خاكباد ميكني برو كلانتر خود را بگو كه پاسخ دهد ،چرا كه درك تو از راوا بسيار كم است راوا شايد برايت و ديگران خوب مفصل جواب دهد تا به اصطلاح (خرفهم شويد ) زيرا تا حال هر اتهام غلط را كه بر راوا هركي بسته است درست پاسخ ديده اند و در مورد انتقاد ، راوا هميشه انتقاد پذير بوده و است اما انتقاد بايد سالم و درست در راه بهبودي باشد نه از روي كدام كينه ، و اينكه راوا خود را سازمان خود ممتاز ميگويد ، ببين راوا هيچگاهي فكر نميكنم چنين گفته باشد كه هيچ كسي خوب نيست به جز من (راوا) چرا كه در كشور ما است سازمان هاي خوب انقلابي و مبارز اما بنابر شرايط اختناقي مخفي فعاليت دارد اما راوا يگانه سازمان در سطح افغانستان فعلا است كه مخفي و علني در سطح ملي و بين المللي فعاليت ميكند اين گفته شان برحق است .

    من هوادار تمام سازمان هاي انقلابي راستين مثل راوا هستم و هميشه خواهم بود موفق باشيد .
    با احترام

    • سلام خود را برای قلمدوستان و شما اقای میرهزار تقدیم می کنم
      میرهزار صاحب درین اواخر در سایت کابل پرس? طوری بیان کردید که راوا چرا علیه این و آن شخص مانند سایر اشخاص دیگر با لحن که دارد انتقاد نکرده و این بستگی و شؤنستی آنرا نشان میدهد.
      بیا صادقانه ببینیم و بگوئیم در جهان امروز اگر کدام شخص و یا سازمان سیاسی وابسته به یک کشور خارجی باشد آیا مدت زیاد پنهان میماند؟جواب منفی خواهد بود.
      اولاً باید سیاست همان کشور را پیشه ئی خود قرار دهد و اگر ندهد کمک خود را قطع میکند
      ثانیاً همان سازمان یا شخص وابسته جرئت و شهامت اینرا ندارد که با چنین لحن علیه همچو اشخاص یا گروهای خاین ، جنایتکار و وابسته ادعا کند چون بر کلاه خود پر دارد و هراس نیز دارد که یکروز نه یکروز ما را افشأ خواهد کرد و با خود میگوید بیا خود را خاموش ، کور و کر بگیر تا مبادا افشایت کند.
      از شما میپرسم آقای میر هزار اگر چنین نیست آیا کدام سازمانی سیاسی در جهان درک داری که وابسته به کشور های خارج باشد و با چنین لحن شدید علیه جنایتکاران ، روشنفکران مرتد، وطن فروشان خاین انتقاد کند و وابسته بودنش افشا نشده باشد؟
      پس طوریکه معلوم میشود راوا نه سیاست کدام کشور خارجی را پیشته ئی خود قرارداده ، نه از وابسته بودنش کدام سند موثق وجود دارد و نه هراس از این خاینین ملی و جنایتکاران خونخوار دارد.
      بنابرین هیچگاه ما این اتهام را علیه راوا نمیتوانیم بزنیم چون مانند آفتاب عیان است.
      دوم: شؤنستی راوا طوریکه اطلاع دارم و خبر هستم راوا علیه هر نوع شؤنستی ، ملت گرائی ، منطقه گرائی و قوم گرائی سر سختانه مبارزه کرده و میکند حتا بعضی ازدواج های را استقبال کرده که از یک منطقه با منطقه ئی دیگر و از یک قوم با قوم دیگر بوده تا این پدیده شوم را از وطن ما بکلی محو و نابود کند.
      اگر واقعاً میخواهی به وطنت و مردمت خدمت کنی و خاینین و جنایتکاران را همواره افشاکنی و تیری در قلب خاینین ملی فروببری قاطعانه علیه شان اقدام کن و چنین بحث های بی پایه مشکلی از مشکلات وطن ما را حل نمیکند و من منحیث یک هموطنت از شما خواهش میکنم حداقل اگر کدام خدمت از دست ما به چنین سازمان های نمیشود و نباید آنرا چنین پنداشت و شادی را در دل وطن فروشان خاین و خونخواران ایجاد کرد.
      و در آخر مینیویسم:

      ای هموطن چرا خاموشی؟
      وطن را با خنجر می زند
      برادر را با برادر می زند
      گاه با شلاق استبداد
      گاه بازور تفنگ
      چرا خاموشی؟
      پدر را با پسر می زند
      قوم را با قوم می زند
      گاه بنام مجاهد
      گه بنام طالب
      چرا خاموشی؟
      صحرا به صحرا سر می زند
      همه را با زور دالر می زند
      گاه از آزادی حرف می زند
      گاه دست اندر دست هم می زند
      تابکی خاموشی ؟
      جگـــرم خــون شد ای خامــوشـان
      دست بدست هم دهید ای قلمدوستان
      گر دوست داری این خاک اجدادیت را
      گر دوست داری استقلال و آزادیت را
      پس خنجر بر قلب خاینین فروبر
      آری از شـــروع فــــــرو بــــر
      گــــــــرچه نیست مارا ز خـــایـنـین هــــــراس
      چون میکنم با خاینین همیش، مبارزه بی هراس
      گــــــــر بماند در وجودم یک قطره خـــــــــون
      باز فدای وطن میکنم جانرا بدون چنین و چون

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس