غیرت افغانی کرزی و برادران در مقابل فیر راکت های جنرال حمید گل از پاکستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
گــر بدانی غــــــیرت افغــــانیم ، چــون به مــیدان آمــدی مــیدانیم
حکایت میکنند که شخص غرض ملاقات دوستش به شهریکه او درآن اقامت داشت در سفر شد ، شب هردو بعد از صرف طعام خیلی دیر از گذشته ها و ایام جوانی صحبت کردند و ناوقت شب استراحت شدند .
از قضا در همان شب دزدان به قصد سرقت داخل منزل شده و همه ساکنین منزل را لت و کوب کرده و دار و ندار شان را به یغما بردند ، هنگامیکه که دزدان منزل را ترک کردند آن شخص در دهلیز منزل چشمش به دو قبضه تفنگ شکاری افتاد و از دوستش پرسید که آیا تفنگ ها مال اوست دوستش در جواب گفت بلی این تفنگ ها را او پنج سال پیش خریده و شاید به روز بد بکارش آید !
اکنون هم آقای کرزی خود بیشتر از دوصد هزار عسکر مسلح تا به دندان دارد و اضافه از پنجاه کشور جهان برای حمایت او در ملکش لشکر فرستاده که همه اینها شاید به روز بد بکارش آید !
حالا ما اگر بی انصافی نکنیم کرزی تا آن حد هم بی ننگ نخواهد بود که در سایه درخت که از شرم جایش سبز کرده نشسته و مصرف جمع آوری آهن پاره راکت های پاکستانی برای فروش باشد ، به یقین که چنین نیست بیشتر گمان میبرم که رسوم و عادات کهن و فرسوده افغانی دستان او را از پشت بسته و مانع هر نوع اقدام عملی او میگردد.
سنت احترام خورد به کلان و تسلیمی مطلق به خواست و اراده برادر بزرگ را همه ما می شناسیم ، بیچاره کرزی که از سالها بدینسو برای جلب رضایت خاطر برادر بزرگ از هیچ سعی و تلاش دریغ نورزیده ، شبها در آرزوی پابوسی برادر ناراض بخواب رفته و روز ها این آرزو را در گوشه قلب رنجورش در هر جای با خود برده و در هر مناسبت ازآن یاد کرده و اشک از گوشه چشمانش جاری شده ، حالا هم فقط بعلت رعایت خاطربرادر بزرگ است که از گل روی او به بادار برادرش چپ نگاه نمیکند و همه راکت باران های او را دندان بر جگر نهاده نادیده میگیرد ورنه بخدای عز و جل سوگند اگر همین رعایت خاطر برادر بزرگ نمیبود با فیر اولین راکت کرزی چپن سبز را به زمین انداخته آستین را تا به آرنج بالا زده به معیت بردرانش داکتر فاروق وردک و کریم خرم در دو پهلویش و دو چوکره وفادار در تعاقبش پیاده بسوی پاکستان هجوم برده و قبل ازینکه راکت جنرال حمید گل به خاک پاک افغانستان اصابت میکرد خود را به اسلام آباد رسانده و با دستان خالی و فقط مسلح با غیرت افغانی سرزمین پاکستان را زیر و رو کرده و چنان از لوث طالبان و القاعده و کثافت وهابیت شیخان عرب پاک و منزه می ساخت که استعمال نام پاکستان بر اهالی آن دیار حلال میگشت .
ولی افسوس و صد افسوس که دستان کرزی با زنجیر احترام برادر بزرگ از پشت بسته است و از مدت چار هفته بدینسو در درون چون کوه آتش فشان چنان در جوش و خروش است که چوکره های بیچاره هر نیم ساعتی بزیر بازوآن کرزی درآمده و او را زیر شاور آب سرد می برند چون در غیر آن تا حال کرزی بدون واسکت انتحاری منفجر گشته و پیش از برادر بزرگ
سعادت دستبوسی بن لادن نصیبش میگشت.
علت جوش و خروش درونی کرزی نه تنها فیر راکت های جنرال حمید گل و راکتمال شدن غیرت افغانی اوست بلکه او از حماقت های خود نیز خیلی رنج می برد که چرا در چنین موقعیت حساس با زبان سرخ زمینه بربادی چپن سبز را فراهم کرد و باداران اروپایی اش را از خود سخت آزرده خاطر ساخت که حالا دروازه ناتو بروی راکت های پاکستان باز گذاشته شده و از شرم روزگار حق اندک انتقاد و اعتراض را هم ندارد .
با تقـــــــــديم حــــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی