انگیزه های اساسی و امروزی طرح تجزیۀ افغانستان در شرایط کنونی
طرح تجزیۀ افغانستان از تئوری تا عمل ( پیش زمینه های تاریخی ، انگیزه های کنونی، وپیآمد های آیندۀ تجزیۀ افغانستان در منطقه وجهان) توطئۀ تجزیه یا سلاح سرکوب نهضت های دادخواهانه درافغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
انگیزه های اساسی وامروزی طرح تجزیه را درافغانستان، در رابطۀ مستقیم با دوعامل اساسی ذیل، مورد مطالعه قرارمیدهیم که، پس منظر تاریخی وانگیزه های کنونی، کلیه مسایل بحران آفرین وتشنج زای جامعه ومردم ما، باهمین دومنشأ بزرگ بد بختی ها در ارتباط میباشند.
الف- عوامل درونی طرح تجزیه در موجودیت حاکمیت های قبیلوی
ب- عوامل بیرونی ویا خارجی طرح تجزیه تحت تأثیر کشور های مداخله گر در امورداخلی افغانستان
در کلیه مراحل تاریخ معاصرکشور، خصوصاً سه دهۀ اخیرآن، حاکمیت های قبایلی ونیروهای ذینفع خارجی در بحران افغانستان، دریک اتحاد همه جانبه باهمدیگر، زمینه های عملی وآگاهانۀ ترویج وتداوم فقر، نفاق، عقب ماندگی، جهل، تعصب، تبعیض، بیگانه پرستی، مزدور منشی، گذشته پرستی، خود بر تر بینی، تمدن ستیزی، عقبگرایی، منفعت پرستی، محدود اندیشی، خود محوری،همدیگر ستیزی وهزاران بد بختی دیگررا، درحیات روزمرۀ مردم ما فراهم، واز نتایج شوم ومصیبت بار آنها، منحیث پشتوانۀ تداوم وبقا ی، حاکمیت ومنافع خویش، با شکل دهی انواع حوادث سیاسی، اجتماعی، نظامی وغیره درخارج از حیطۀ اختیارات مردم، بهره برداری نموده اند که، طرح تجزیه در شرایط کنونی نیز، میتواند یکی از آن جمله حادثه آفرینی های مرموزوهدفمند این دو متحد شوم در زندگی مردم ما بحساب آید .
بنابرین پیدایش طرح تجزیه را، در شرایط کنونی افغانستان، به طرز دید وعملکرد حاکمیت های قبیله سالار منحیث عامل داخلی، واستعمار نوین بعنوان عامل بیرونی، مرتبط دانسته وبصورت جداگانه ذیلاً بر رسی مینماییم:
الف- عوامل داخلی طرح تجزیه در افغانستان:
1- خصوصیت تاریخی تشکیل دولت افغانستان، با محاسبات استعماری، وترکیب چندین ملیتی با ساختارقبیلوی دولت های حاکم برآن در تاریخ که، موجودیت نابرابری ملی درروابط متقابلۀ اقوام وملیت های مسکون درآن مشخصۀ اساسی وهمیشگی آنرا تشکیل میدهد.
2- حاکمیت موروثی قبیله سالاران عقبگرای پشتون که، از بدو تأسیس این کشور تا امروز، گریبانگیر مردم بد بخت این سرزمین بوده، وفضای سالم زندگی را با تکیه بر معیارهای قبیلوی حکومتداری، برای باشندگان کشور ما کاملاً زهر آلود، وراه های پیشرفت وترقی را بروی ایشان مسدودنموده است.
3- خصوصیت خونخواری و غارتگری فطری حاکمیت های مزدورقبیلوی که، با تهی بودن از دانش، تجربه وفرهنگ حکومتداری، در کلیه دوره های زمامداری ایشان، مردم ما اسیردست خشن ترین مستبدین بی رحم تاریخ بشر بوده، وکشور نیز به زندان اقوام وملیت های محکوم وتحت استبداد مبدل گردیده است، که بزرگترین مصروفیت آنها یعنی پشتون سالاران، تعمیل سیاست پشتونیزه کردن حیات جامعه، با طرد واضمحلال دیگر اقوام وملیت ها، از طریق غصب زمین، محو زبان، تغیرهویت، تحریف تاریخ، تحمیل زبان و فرهنگ عقب ماندۀ قبایلی، ویگانه مسئولیت ایشان هم دفاع از منافع باداران خارجی اوشان، در برابر فعالیت های آزادیخواهانه وحق طلبانۀ مردم ما بوده است، که در هیچ مقطعی از تاریخ، حاضر به تفاهم و همزیستی متساوی الحقوق با دیگر اقوام وملیت های ساکن این سرزمین نگردیده، صرفاً به فکر نابود سازی همه جانبۀ دیگر گروه های قومی ونژادی درین کشور بوده اند وبس.
4- ناکام گردیدن همیشگی ودوامدارپروسۀ ملت سازی، باعدم تمایل آگاهانه وهدفمند حاکمیت های قبیلوی، به شکل دهی یک دولت ملی، در موجودیت یک نظام سیاسی جوابگو به ضرورت های عینی جامعۀ افغانستان، ومعاوضۀ مفهوم ملت سازی، با مفهوم فاشیستی ازبین بردن ترکیب چندین ملیتی جامعۀ ما، به نفع بقا وگسترش پشتونها ، وپشتونیزه کردن کشور.
در تاریخ معاصر کشور، خصوصاً طی چند دهۀ اخیر، با الهام از بعضی تحولات فکری ودگر گونی های اجتماعی وسیاسی، در منطقه وجهان، پیش زمینه های محو مناسبات قبیلوی، وگزاربسوی یک پروسۀ تکامل یافته تر اجتماعی درکشورما چندین بارفراهم گردید، که همۀآنها تحت تأثیرگرایشات انحرافی پشتون سالاری، وتمایلات فاشیستی قبیله سالاران چپ، راست، ومیانه، در مقاطع مختلف، به شیوه های مختلف، سرکوب ومنحرف گردیده، وساختار قبیلوی قدرت سیاسی در کشوربصورت سنتی وهمیشگی آن، همچنان پا بر جا باقی ماند .
5- ترویج واحاطۀ همه جانبۀ فرهنگ یورش،سرکوب، استحاله، انحراف ومعامله گری در جامعۀ فرهنگی قبایل حاکم، با اتکابه منیت های برتری جویانۀ قومی وقبیلوی، وانکار ازرجوع واعتراف به حقایق عینی ودردناک موجود در جامعه، با مظلوم نمایی ها، و صحنه آرایی های پلان شدۀ حلقات فکری وفرهنگی پاسداران ستم وبی عدالتی درین سرزمین.
6- یأس وسر خوردگی اقوام وملیت های محکوم کشور، ازراه یابی به دموکراسی واقعی، ومحو بیداد گری ملی، در موجودیت قبیله سالاران درنظام های مختلف سیاسی،از نهضت مشروطیت تا سقوط طالبان ورویکار آمدن دولت حامد کرزی، که دایما واقعییت کثیرالملیة بودن جامعه را منکر،وبه حل عادلانه ودموکراتیک مسألۀ ملی پشت پا زده اند.
7- رشد روز افزون عقب گرایی در وجود گروه های مختلف سیاسی وفرهنگی وابسته به گرایشات قبیلوی، تا سرحد پذیرش دوبارۀ نظام قبیلوی فاشیستی طالبان در ساختار سیاسی کشور، با آنهمه رسوایی های روزمره وجنایت باری که گروه طالبان با داشتن اندیشه های افراطی وغیر انسانی خود، حوالۀ تقدیر خلق پشتون نموده، وکشور مارا به گردابی از خون وآتش مبدل ساخته اند!!! .
8- گسترش روز افزون وپلان شدۀ، دامنه های تجاوزات قبیله سالاران به حریم های اقتصادی ، فرهنگی ودیگر داشته های مادی ومعنوی اقوام وملیت های محکوم طی سالیان اخیر، همچون هجوم های تنظیم شدۀ فرهنگی، درچوکات وزارت اطلاعات وفرهنگ برعلیه داشته فرهنگی ومعنوی ملیت های محکوم، عمل کرد نمایندگان قبیله سالاری در پارلمان کشور، سازماندهی هجوم قبایل دامپرور پشتون، همزمان با اعزام وجابجا سازی افراد وخانواده های وابسته به قبایل دو طرف خط دیورند،در مناطق مسکونی ملیت های محکوم، تحت نام کوچیها، ناقلین وغیره.
9- انکشاف موضع گیری های زور گویانه و نمایش قدرت قبیله سالاران در ارگان های سه گانۀ عدلی، اجراییوی وتقنینی کشور، با هدف اثبات برتری خود وذلیل ساختن غیر پشتون ها، در اثنای چگونگی گزینش کدر ها به مقامات عالی دولتی، نصب زورگویانۀ عناصر جنایتکار وابسته به طالبان وحزب اسلامی بمقامات عالی دولتی، بدون در نظر داشت جنایات انجام شده از جانب ایشان، عفو ورها سازی جنایتکاران طالب از زندان ها، تحقیر وبی اعتبارساختن شخصیت های با اعتبارغیر پشتون با حیله های مختلف وغیره.
10- تمایل گسترده وروز افزون مناطق پشتون نشین کشور به استقرار مجدد حاکمیت طالبان ونظام سیاسی وابسته به آن، وبرعکس بیزاری مردم وعدم پذیرش این نظام در مناطق غیر پشتون نشین کشور.
11- تلاش های بی پرده وهمه جانبۀ قبیله سالاران در جهت بذر نفاق در میان خود ملیت های محکوم، با قرار دادن یکی برعلیه دیگر، وبی اعتبار سازی شخصیت های با اعتبار ملی ایشان با مانور های رنگارنگ ، در مقاطع مختلف، همانند توزیع فریبندۀ پست های کلیدی کابینه در دولت عبوری ومؤقت به تنی چند از نمایندگان جبهۀ متحد شمال از یک منطقۀ واحد، ویاهم مشتعل ساختن جنگ ها میان گروهی در مزار شریف در بین طرفداران حزب جنبش ملی واسلامی افغانستان و جمعیت اسلامی افغانستان وغیره .
12- تحکیم وانکشاف روز افزون قبیله سالاری، در وجود تیم افغان ملتی حامد کرزی، اشرف غنی احمد زی، انور الحق احدی، حنیف اتمر، فاروق وردک وغیره با محور سازی عبدالرسول سیاف، صبغت الله مجددی، سید حامد گیلانی، محمد انورارغندیوال وغیره منحیث نمایندگان جهادی این تیم درصحنۀ سیاسی کشور، ورجوع بلا قید وشرط آنها به سیاست های قدیمی پشتونیزه کردن جامعه، با اعمال بی پردۀ این خواست درطرح وتصویب قانون اساسی جدید کشور.
13- حمایت های همه جانبۀ تیم قبیله سالاران از نیرو های روبه افول طالبان والقاعده ، موازی با پاکستان ودیگر کشور های عربی وغربی، وفراهم سازی زمینه های احیای مجدد وتجدید قوای این گروه.
14- اعطای امتیازات بی حد وحصر به نیرو های تروریستی طالب، وحزب اسلامی حکمتیار،تحت نام اپوزیسیون مسلح دولت، وشامل سازی سر دمداران طالبان، وحزب اسلامی در ترکیب دولت، بجای محاکمه وباز پرس از اعمال وجنایت های انجام یافته توسط ایشان .
15- تلاش های گسترده وپایان ناپذیر قبیله سالاران مزدور دروجود دولت کنونی ، جهت صدور وگسترش غایلۀ طالبانی به مناطق غیر پشتون نشین کشور.
16- رشد مقاومت آگاهانه ودفاعی اقوام وملیتهای محکوم ، برعلیه مانورهای مختلف قبیله سالاران ونیرو های عقب گرا، وفاشیستی طالب، در جهت گسترش نفوذ طالبان در ساحات مسکونی ایشان.
17- تفاوت سطح برداشت وشعور اجتماعی، اقوام وملیت های محکوم کشور، با قبایل دو طرف خط دیورند، در رابطه با طالبان وسیاست های دینی، اجتماعی،سیاسی، وعملکرد های نظامی ایشان.
18- رشد لگام گسیخته وجنون آمیز سیاست های قبیله سالارانه در وجود دولت قبایلی حامد کرزی وسایر محافل شئونیستی، در داخل وخارج ازافغانستان .
19- رشد منطقی وخود شناسانۀ فهم وآگاهی اقوام وملیت های محکوم کشور نسبت به حق وحقوق انسانی ایشان در جامعه، وآشنایی ایشان با کم وکیف سیاست های اعمال شده از جانب محافل حاکمه وشئونیستی کشوردر گذشته وحال.
20- لاینحل ماندن حل مسألۀ ملی در جامعۀ کثیر الملیة افغانستان، بعد این همه حوادث خونین درتاریخ، ورجوع مکررسر د مداران قبایل حاکم، به سیاست سرکوب واضمحلال اقوام وملیت های محکوم کشوربا استفاده از امکانات دولتی وحمایت نیروهای خارجی.
21- فراهم سازی زمینه های اتحاد همه جانبۀ قبایل پشتون با استفاده از نام تجزیه وسوق نمودن آنها بر علیه غیر پشتون ها
22- فراهم سازی زمینه های سرکوب غیر پشتون ها با استفاده از نام تجزیه وتجزیه طلبی.
ب- عوامل بیرونی طرح تجزیه در افغانستان
1- کنفرانس بن، وفیصله های عقبگرایانۀ آن در رابطه با قایل شدن تکراری حق زعامت انحصاری به پشتون ها.
2- گریزآگاهانه وپلان شدۀ گردانندگان اصلی کنفرانس بن از بحث روی چگونگی نوعییت نظام سیاسی آینده در کشور، وعطف توجه روی ساختن دولت، با تقسیم پست های وزارت در میان اعضای اشتراک کننده درین کنفرانس، تحت زعامت حامد کرزی وتیم افغان ملتی او، وبه حاشیه راندن جبری اقوام وملیت های دیگر، درحاکمیت سیاسی کشورهمانند گذشته ها، وبی اعتبارساختن دولت قانونی ومشروع برهان الدین ربانی وجبهۀ متحد شمال.
3- نادیده گرفتن نقش سازنده وفعال اقوام وملیت های محکوم کشور، در ناکام سازی حاکمیت طالبان والقاعده، در کنفرانس بن، وسلب حقوق وامتیازات حاصله توسط ملیت های محکوم، طی جنگ مقاومت بر علیه اشغالگران پاکستانی، وهواداران قبایلی ایشان در وجود طالب والقاعده، بر سر میز مذاکره وصلح در کشور آلمان.
4- خلع سلاح سیاسی ونظامی اقوام وملیتهای محکوم کشوردرکنفرانس بن، وجبران شکست های تاریخی قبیله سالاران، درجبهات جنگ ومیدان نبرد، در وجود طالب وحزب اسلامی، با رویکار آوردن دوبارۀ یک دولت قبیلوی در وجود حامد کرزی وتیم افغان ملتی او، بعنوان آخرین حربۀ دفاع از حاکمیت رو به افول قبیله سالاران ، تحت نام دموکراسی ومردم سالاری.
5- رویکار آمدن دولت نابه کار ومافیایی حامد کرزی با اشتراک فعال نمایندگان کشورهای دخیل در بحران افغانستان، وسپردن امر دموکراسی به غیر دموکرات ترین گروه های سیاسی کشور.
6- عریان شدن ماهیت بازی های اغواگرانۀ محافل شئونیستی درنزد جامعۀ بین المللی، وتکمیل شدن شناخت ایشان از حقایق درونی جامعۀ افغانستان، ونقش واقعی قبیله سالاران در تاریخ این سرزمین.
7- عدم پاسخ دهی مثبت وسازندۀ پلان های مطروحۀ محافل حاکمۀ شئونیستی در رابطه با حل بحران جاری در افغانستان، وغرق شدن نیروهای بین المللی در باطلاق جنگ کنونی افغانستان.
8- انکشاف وشکل گیری بحران های جدید منطقوی ، چون بحران انرژی اتمی ایران، انکشافات جدید اوضاع درکشورهای آسیای میانه همچون قرغیزستان ، ازبیکستان وغیره با سهم گیری اسلامیست ها وبنیاد گرایان .
9- تغیردر تکتیک واستراتیژی نیرو های خارجی درجنگ افغانستان
10- بحران اعتماد مردم نسبت به حکومت های بر سر اقتدار در کشور های غربی که در افغانستان نیرو وقوت نظامی دارند.
11- تشدید اختلاف میان دو حزب بزرگ ورهبری کنندۀ امریکا یعنی جمهوری خواهان ودموکراتها دررابطه با مسایل افغانستان.
12- تشدید بحرانهای ، سیاسی، اجتماعی، واقتصادی در منطقه وکشور های همجوار افغانستان
13- تشدید مخالفت ها میان اتحادیۀ اروپا وامریکا
14- تلاش غرب برای ایجاد یک کانون تشنج دایمی دراین منطقۀ آسیا با استفاده از فرصت پیش آمده در افغانستان.
15- صدور تهدید تجزیه به کشور های دیگر منطقه وهمجوار با افغانستان، واز این طریق زیر انقیاد آوردن دولت های سر کش از خواست وارادۀ غرب وامریکا در شرایط کنونی.
با در نظر داشت عوامل فوق ، میتوان ارزیابی نمود که ، وقوع تجزیه در نهایت عدم دستیابی به یک راه حل منطقی ومعقول در رابطه با محو مناسبات غیرعادلانۀ موجود، درکشورکه، عملاً باشندگان کشور را به دو بخش حاکم ومحکوم منقسم ودر برابر هم قرار داده است، کاملاً یک ضرورت، ویگانه راه علاج مرض خود برتر بینی قبایل حاکم ، وحقارت های تاریخی اقوام وملیت های محکوم ، به شمار میرود.
ولی نباید فراموش کرد که ، تجزیه آخرین راه حل نابرابری وزور گویی های بخشی بر بخش دیگریک جامعه است، در صورتیکه راه حل این معضلۀ خانمانسوز از مجرای منطق ، ورجوع به واقعییت های عینی جامعه ، در یک فضای همزیستی واحترام متقابل، همه باشندگان کشور به داشته های مادی ومعنوی همدیگر ، قابل دسترسی باشد، پدیدۀ تجزیه امراضافی و قابل انصراف در کلیه ابعاد آن خواهد بود.
ادامه دارد
سودان: عکس هایی از همه پرسی برای تجزیه؛ و اما سرنوشت افغانستان؟
جنگ و کشتار در افغانستان بیش از یک قرن است که ادامه دارد. جنایتکاران افغان مانند عبدالرحمان با کشتار سیستماتیک، و غصب زمین های مردم در نقاط مختلف مانند جنوب، آنان را به صفحات مرکز و شمال راندند و زمین های غصب شده را بین سربازان خود تقسیم کردند. این جنایات سیستماتیک همچنان با کشتار، غصب زمین و تخریب گذشته و تاریخ مردم جایی که امروز افغانستان نام دارد، در حضور بیش از 100 هزار سرباز بین المللی ادامه دارد.
دو شنبه 10 ژانويه 2011
پیش زمینه های تاریخی تجزیه در افغانستان
طرح تجزیۀ افغانستان از تئوری تا عمل ( پیش زمینه های تاریخی ، انگیزه های کنونی، وپیآمد های آیندۀ تجزیۀ افغانستان در منطقه وجهان) توطئۀ تجزیه یا سلاح سرکوب نهضت های دادخواهانه درافغانستان
چهار شنبه 5 ژانويه 2011, بوسيله ى توردیقل میمنگی
تأملی بر تعریف و شناخت تجزیه
طرح تجزیۀ افغانستان از تئوری تا عمل ( پیش زمینه های تاریخی ، انگیزه های کنونی، وپیآمد های آیندۀ تجزیۀ افغانستان در منطقه وجهان) توطئۀ تجزیه یا سلاح سرکوب نهضت های دادخواهانه درافغانستان
دو شنبه 3 ژانويه 2011, بوسيله ى توردیقل میمنگی
پلان بی در افغانستان
چرا تجزیه ی بالفعل کمترین انتخاب بد در افغانستان است؟
مقاله ی جدید بلک ول منتشره ی فارن افیرز 13 دسمبر 2010 / مترجم: دکتر ذکی پاهنگ
يكشنبه 19 دسامبر 2010, بوسيله ى دکتر ذکی پاهنگ
سودان در چند قدمی تجزیه؛ آیا افغانستان به سرنوشت سودان دچار می شود؟
يكشنبه 19 دسامبر 2010, بوسيله ى کابل پرس
تجزیه افغانستان، گروه پاکستانی پښتونخوا و مغزهای متفکر قبیله!
شنبه 2 اكتبر 2010, بوسيله ى کامران میرهزار
طرح تجزیه افغانستان
کافی است خود خواهان و عظمت طلبان قومی دست از این کردار های خود بردارند و خود را برتر از دیگر اقوام ندانسته و حقوق خود را به سطح یک شهروند عادی پائین بیاورند.
شنبه 18 سپتامبر 2010, بوسيله ى م- فرهنگ دوست هروی
تاکید بلک ویل بر پلان ب، تجزیه افغانستان
بلک ویل می گوید، طالبان در حال پیروزی هستند و ما در حال باخت. آن ها روحیه ی بالایی دارند و می خواهند به نافرمانی خود ادامه دهند. پلان ب با شکست مواجه شده است. او تاکید می کند که مناطق پشتون نشین جنوب و شرق افغانستان را باید در اختیار طالبان گذاشت. او می گوید دهه ها در نزدیکی غرب با افغانستان خطاهای زیادی صورت گرفته است.
دو شنبه 13 سپتامبر 2010, بوسيله ى کابل پرس
هدف از تجزیه افغانستان وعقب نشینی به شمال چیست؟
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در سخنانی در برابر یکی از کمیته های کنگره این کشور نسبت به عواقب اجرای توافقنامه دولت پاکستان و یک افراطیون اسلامگرا در دره سوات، در شمال غرب این کشور، ابراز نگرانی کرده و گفته است که وضعیت پاکستان خطری مهلک را متوجه امنیت جهان می کن ولی اقا جان چپمن باخاطرارام میگوید که این همه اهداف که غربیان درمورد مبارزه با ترریزم داشتند محقق شده است
جمعه 10 سپتامبر 2010, بوسيله ى عبدالصبور
تجزیه طلبی واقعیت یا برچسپی ناروا
وقتی ما خوب تجزیه طلبی را شناختیم و به ابعاد مختلف آن آشنا شدیم آنوقت است متوجه میشویم در کشور ما تجزیه خواه وجود دارد یا نه
جمعه 30 ژانويه 2009, بوسيله ى ناصر فیروزی
طرح تجزیۀ افغانستان خیال باطل یک لابییست کاسب است!
فدراسـیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا
دو شنبه 16 اوت 2010
احمق خودتان هستید آقای اشرف غنی احمد زی، آقای وحید عمر
اشرف غنی: کسی که در رژيم جنایتکاران طالب، این رژيم را رژيمی مردمی معرفی می کرد و پس از روی کار آمدن کرزی یکی از کلیدی ترین افراد در بنا نهادن سیستم فاسد و مافیایی بود و بصورت غیر قانونی رییس دانشگاه کابل بود و در انتخابات ریاست جمهوری بصورت غیر قانونی با داشتن تابعیت آمریکا شرکت کرده بود.
چهار شنبه 4 اوت 2010, نويسنده: کامران میرهزار
طرح تجزیه افغانستان
تجزیه افغانستان باعث می شود که مردم قرون وسطایی به روش خود زندگی کنند و از آن لذت ببرند و مردم متمدن تر به شیوه ی دلخواه خود زندگی کرده و آزاد باشند. در ضمن در این صورت از سیطره طلبی یک قوم خاص که صدها سال است بر گرده ی ملیت های دیگر سوار است خلاصی خواهیم یافت.
يكشنبه 1 اوت 2010, نويسنده: مهرورز
طرح تجزیه ی افغانستان
چهار شنبه 14 ژوئيه 2010, نويسنده: احمد بهار چوپان
رابرت بلک ویل: آمریکا باید افغانستان را به دو قسمت تقسیم کند
عدم پرداختن به مسایل افغانستان و عدم جسارت برای عبور از خطوط ممنوع که بیشتر درونی می باشد و نوعی خودسانسوری همراه با وطن پرستی چشم بسته را با خود دارد، به ضرر جامعه ی افغانستان است. دیگران به راحتی بدون اینکه درگیر وجدانی تقلبی شوند، به بحث و تجزیه و تحلیل مسایل مختلف در حوزه های مختلف می پردازند و کند و کاو درباره ی مسایل را لازمه ی برخورد سالم تر و صحیح تر با آن برای منافع خود می دانند و در افغانستان اما وقتی دیگران درباره ی سرنوشت و آینده ی مردم بحث می کنند، اهالی قلم به همان احساس وطن پرستی چشم بسته پناه می برند.
شنبه 10 ژوئيه 2010, نويسنده: کابل پرس
طرح تئوریک تجزیه افغانستان
در شرایط فعلی طرح تئوریک تجزیه یک ضرورت به نظر می رسد، مهم ترین حد و مرزی که باید از آن عدول نکنند، این است که از تعصبات و خشونت های قومی به دور بوده و عدالت در طرح های تقسیمات در نظر گرفته شود، برای بدست امدن این شرایط، بهترین راه حل این است که جامعه جهانی و بخصوص سازمان ملل بر روند تجزیه اشراف کامل داشته باشد و داوری در تقسیمات اراضی به سازمان ملل داده شود.
چهار شنبه 7 ژوئيه 2010, نويسنده: محمد اسحاق فياض
به تجزیه افغانستان بیندیشیم و یا به تغییر پشتونها؟
جامعه شناسان باور دارند که خلای ایدولوژیک موجب بیداری و تقدس ارزشهای قومی میشود/اگر بنا میبود تا برای هر گروه قومی و زبانی یک کشور مستقل وجود داشته باشد امروز در جهان بجای 195 مملکت باید شش هزار و پنجصد کشور وجودمیداشت./. تجزیه افغانستان به هیچوجه یک تجزیه آرام، صلح آمیز و متمدنانه مثل، چک و سلواکیا، نخواهد بود/معجون "پشتونوالی و شریعت" سمی است که باید آنرا از مغز پشتونها شست/ چگونه می توان انتظار داشت که پشتونها مثل فارسی زبانها و یا ترکها فکر کنند در حالیکه در زبان پشتو منابع فکری، علمی، ادبی و هنری بسیار اندک وجود دارد؟
دو شنبه 5 ژوئيه 2010, نويسنده: جعفر رضايی
طرح تجزیه ی افغانستان
پاسخهای به کابل پرس: چون من یکی از مخالفان تجزیۀ افغانستان هستم بنا برآن در بخش مخالفان تجزیۀ افغانستان به پاسخ دوستان و وطنداران ام خواهم پرداخت.
شنبه 3 ژوئيه 2010, نويسنده: نعمت الله ترکانی
طرح تجزیه ی افغانستان
درمیان مردم عامه – عناصرغیر"اوغان"- هنوزاین آگاهی بوجود نیامده است که بدون "اوغان" ها می توان راحت تر وانسانی تر زندگی کرد وبنابران باید کشوررا تجزیه کرد تا ازشرمصیبت های تمام ناشدنی ی که این طایفه برکشور تحمیل کرده است؛ درامان ماند.
چهار شنبه 30 ژوئن 2010, نويسنده: ربانی بغلانی
طرح تجزیه افغانستان!
عبور از خطوط ممنوع: مخالف، موافق و نه مخالف و نه موافق: نظر شما چیست؟/ هدف از طرح این بحث شاید عبور از خطوط ممنوع در کشوری باشد که سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول بیداد می کند و این سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول از حداقل 150 سال پیش تا دوره ی حکومت فاسد، طالبانی و مافیایی حامد کرزی با حضور حدود 150 هزار سرباز بین المللی بر جنازه ی کشوری بنام افغانستان ادامه یافته است.
سه شنبه 29 ژوئن 2010, نويسنده: کابل پرس
خاورميانه با طراحی آمريکا!
افغانستان از نقشه ی جهان حذف می شود؟
سه شنبه 5 فوريه 2008
پيامها
16 جنوری 2011, 09:10, توسط omar
"گردانندگان اصلی کنفرانس بن از بحث روی چگونگی نوعییت نظام سیاسی آینده در کشور، وعطف توجه روی ساختن دولت، با تقسیم پست های وزارت در میان اعضای اشتراک کننده درین کنفرانس، تحت زعامت حامد کرزی وتیم افغان ملتی او، وبه حاشیه راندن جبری اقوام وملیت های دیگر، درحاکمیت سیاسی کشورهمانند گذشته ها، وبی اعتبارساختن دولت قانونی ومشروع برهان الدین ربانی وجبهۀ متحد شمال"
میمنه گی صاحب شاید به منطق شما تنها مسول جنگ هایی خانمان سوز حکمتیار و طالبان باشه و حکومت ربانی حکومت مشروع.....
حال آنکه همگان سهم خوده ده ای جنگ ها داشتن .....
16 جنوری 2011, 14:42, توسط nader
ریشه تمام مشکلات و تباهی ملک ما از خانهای دوسره پشتونیست است. تجزیه یگانه راه بیرون رفت و رهایی از شر آنهاست.
17 جنوری 2011, 06:45, توسط southia
تجزیه نی بلکه شما خانه و کاشانه خود را در مقابل چند تا خان ایلاه داده فرار میکنید . مگر افغانستان ملکیت شخصی تو است که میخواهی انرا تجزیه کنی و یا از ایران تنخوا میخوری . به جنگ چند تا خان دو سره ایستاده شوید و مردم و کشور خود را نجات دهید . مگر شما افغان نیستید ؟
16 جنوری 2011, 23:27, توسط raheb
انشآلله زمانی فرامیرسدکه کشورماهم تجزیه میشودوبرای همیشه ازشراین قبایل عقب مانده رهایی میابیم "دیرآید درست آید"به امیدآنروز
17 جنوری 2011, 06:16, توسط southia
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
http://www.youtube.com/watch?v...
حمید گل با افتخار احمد .
17 جنوری 2011, 08:39, توسط omar
آه راهب جان درست گفتین بلاخره زمانی فرا خاد رسید که پشتون ها از شر دیگران رهایی یابند...
17 جنوری 2011, 14:41, توسط Roshan
بلی راست فرمودید زیرا این دیگران هستند که مکاتب بیچاره پشتون هارا میسوزانند ومیروند درمناطق پشتون نشین مانند کندهار وهلمند تریاک کشت میکنند تا نام شریف پشتونها بد شود. ملا عمر هم یک هزاره است وحکمتیار یک تاجیک و حقانی یک ازبک واین ها خود را پشتون جا زده اند تا نام پشتونها را که متمدن ترین مردم جهان هستند را بد کنند. تمام انتحاری های را که میبینید را اکثرا تاجیک ها میکنند وبعدا نام خودرا انزرگل و سورگل و شاد گل میمانند تا دنیا فکر کند که پشتونها این کار را کرده است. بنا این به مفاد پشتونها است که خود را از شر سایرین بدور کنند تا باشد یک روز در کره مهتاب پته خزانه درس داده شود ومریخ چراه گاه رمه های پشتونها گردد