در پناه بت های غول پيكر
تهيه شده بوسيله ايرنه پرونی/ عكس ها از الكس مزی/ ترجمه بصیر آهنگ
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چه كسي بت هاي غول پيكر باميان، در افغانستان را به خاطر نمي آورد؟ طالبان آنها را نابود كرده و مردم هزاره را كه حرمت زيادي براي آنها قائل بودند، بعد ازآزار و شكنجه فراوان، قتل عام نمودند. مردم هزاره، د ر آن زمان اکثرا توسط طالبان، اجبارا کوچ داده شدند، اما آنها پس از شکست طالبان به سرزمين خود بازگشتند درحالیکه هيچ چيز جز زندگي در غارها برايشان باقي نمانده بود.
به نقطه اي دور افتاده سفر كرده ايم. اینجا روزی از روزها، در دل این صخره ها بوداهای باشکوهی قد علم کرده بودند ولی حالا دیگر نیستند وتنها راویان آنها یعنی هزاره ها، دراین غارهای چند صد ساله زندگی می کنند.
سرزمين او، خانه او
درجه دمای هوا در اینجا حالا، به 22 درجه سانتي گراد زير صفر مي رسد. زندگي در اینجا بسيار مشكل است، اما براي مردم اينجا، خاك آنها و گذشتگان آنان به حساب مي آيد. فاطمه دختر 12 ساله هزاره، دستهاي كوچك خود را با نفس خود گرم مي كند و كبري و دختر6 ساله اش حميده، در دهانه غار مشغول آماده كردن چاي هستند. در زير، تصوير خانواده اي را مي بينيد كه در خانه نشسته و فاطمه در حال خشك كردن كود حيوانات مي باشد كه بعدأ از آن براي روشن نگه داشتن آتش استفاده خواهند كرد.
كودكي دوان دوان و جست و خيززنان، در حاليكه تكه هاي سنگ يكي پس از ديگري از صخره ها كنده شده و از آن بالا، درگوشه وكناراو بر زمين پوشيده از برف مي افتند، داۀمأ داخل خانه شده و خارج مي گردد.
دخترك در حاليكه دايم به اين طرف و آن طرف رفته و با دستهاي كوچك، خشك و ترك خورده خود، تكه هاي چوب را براي مادرش كه در حال روشن كردن بخاري است مي برد، مي گويد : « ديگر به اين چيزها عادت كرده ام». به نظر مي رسد كه برخورد يكي از تكه سنگها به او، آخرين نگراني او باشد( به خاطر مشغله فراوان). بيرون، دماي هوا، 22 درجه زير صفر است. بوجي زغالي كه آنان چند وقت پيش از بازار خريده اند تقريبا خالي شده است و ذخيره شاخه هاي خشك نيز كه در طول تابستان جمع آوري كرده اند رو به تمام شدن است.
فاطمه 12 ساله، يكي از اعضاي خانواده هشت فرزندي است كه پنج تاي آنان هنوز با پدر و مادرخود در غار زندگي مي كنند. مادرش مريم، هنوز ترس و وحشتي را كه كودكان هفت سال پيش، موقع ورود به غار داشتند به ياد دارد. او مي گويد: « داخل غار بسيار تاريك بود، بنابراين ما ديوارها را سفيد رنگ كرديم تاكمي به روشنايي آن بيفزاييم. فاطمه نيز، به سقف ديوار با رنگ آبي، گلها و درختان را نقاشي كرده است ». مريم فكر مي كند كه در حدود 35 تا 38 سال داشته باشد. بسياري از نزديكان نيز، از سن و سال دقيق او خبر ندارند، ولي صورت پر از چين و چروك او و دهان بي دندانش او را مانند يك پيرزن جلوه مي دهد.
كود حيوانات را قالب ريزي كرده و در زير نور آفتاب مي خشكانند. سپس از آن براي اشپزي استفاده مي كنند.
در فصل زمستان، به علت سرماي شديد و يخبندان و به خاطر اينكه صنف ها را چنانچه بايد، نمي توان گرم كرد، مكتب تعطيل است و فاطمه و خواهرانش به شدت مصروف كمك به مادرو كارهاي خانه مي باشند: نان پخته مي كنند، لباس مي شويند، با سطل و به كمك مركب شان از يك سرازيري بسيار لغزنده، آب مي آورند و كود ها را قالب ريزي مي كنند تا بعدا آنرا خشك كرده و براي آشپزي استفاده نمايند.
كساني كه در غارهاي باميان زندگي مي كنند، فقيرترين افراد افغانستان هستند. (تعداد آنها بيش از 200 خانواده تخمین شده است، هر چند كه هيچ كس، حتي اداره محل آمار دقيق آنرا نمي داند). همين طالبان، كه مجسمه هاي غول پيكر باميان را نابود كردند، تلاش فراوان، در ازبين بردن بقاياي اين تمدن كهن غير اسلامي نيز داشتند و به اين ترتيب تنها منبع آنها براي زندگي را ويران نمودند.
ساکنان اینجا همه ازمردم هزاره هستند. گروه قومي كه گفته می شود 15% ازجمعيت افغانستان را تشكيل مي دهند. "اما نظر به بعضی آمار های جدید جمعیت هزاره هارا بالای 25 درصد می دانند." با اين وجود، باميان، شهري كه در مركز جغرافيايي افغانستان به چشم مي خورد؛ به عنوان پايتخت فرهنگي محسوب مي گردد، منشأ اصلي هزاره ها مشخص و دقيق نيست، اما بسياري بر اين باورند كه آنان فرزندان چنگيزخان، كه نيروهايش اين منطقه را در اوايل قرن 13 اشغال كرده بودند، مي باشد. آنان مشخصات نزدیک به مغولي دارند: بيني پهن( كوچك)، چشمان كشيده و بادامي و استخوان صورت عريض. برخلاف سايرافغانها كه سني مذهب مي باشند، هزاره ها مربوط به جامعه مسلمان شيعه مذهب هستند.
هزاره ها ساليان متمادي، با انواع و اقسام تبعيض و تعصب روبرو شده اند. اما يكي از بدترين و خشونت آميزترين نوع اين آزار و شكنجه ها، دراين اواخر و در زمان رژيم طالبان واقع شد كه به خاطر ارزش مذهبي، فرهنگي و سياحتي، اين شهر را اشغال كردند.
" طالبان مي خواستند حتي تاريخ ما را نابود سازند"
دراين تصوير از هردو طرف چپ و راست ديوار سنگي، فضاي عظيمي را كه بت هاي 38 و 55 متري اشغال مي كردند وخود نشانگر يك سياحت آغازين به افغانستان بود، به خوبي نمايان است. طالبان هرگز نمي خواستند كه دشمنان آنان، هزاره ها، ازاين ثروت و دارايي بهره مند شوند.
خريد در باميان
بازار باميان در يك صبح سرد خزاني. شهر باميان، مركز جغرافيايي افغانستان را به خود اختصاص داده است. در مقابل قشر عظيم پشتون ها در افغانستان، مردم هزاره در اين منطقه ، اكثريت را تشكيل مي دهند.
هزاره ها مبدل به نگهبانان حفره هاي غول پيكر و خاطرات آنها شده اند
در مقابل طالبان، هزاره ها مقاومت هاي سختي از خود نشان دادند و در برخي موارد نيز موفق به بيرون راندن اشغالگران گردیدند. با اين وجود، هزاران تن ازآناني كه درمركز و شمال افغانستان زندگي مي كردند به طور ظالمانه و وحشيانه اي به قتل رسيده اند. كشتار و قتل عامي كه توسط سازمان بين المللي حقوق بشر، عفو بين الملل و ساير مؤسسات ثبت شده اند، دراین میان، بسياري ديگر از هزاره ها موفق به فرار شده و به ساير ولايات و يا كشورهاي خارجي پناه برده اند.
هزاره ها، مردمي آرام، صلح پذير و مهمان نواز هستند. حتي امروز نيز، در كشوري كه ناامني و خطر براي خارجي ها بيداد مي كند؛ يك جهانگرد غربي مي تواند با خاطري آسوده در بازار باميان قدم گذاشته و با مردم آن بدون هيچ نگراني امنيتي ارتباط برقرار نمايد.
شهر باميان ، تقريبا در 250 كيلومتري شمال شرقي كابل و در فاصله 10 ساعته با موتر قرار دارد. جاده اي پر گرد و خاك كه تا ارتفاعات كوتل شيبر( 3300 متر ارتفاع) صعود كرده و در ادامه، به طرف دره باميان كه به موازات رشته كوههاي عظيم هندوكش و كوه بابا قرار دارد، امتداد مي يابد. صخره ها و مناظر با شكوه سنگي كه بت هاي مشهور باميان در دل آنها كنده كاري شده بودند، مملو از هزاران مغاره است كه اكثر آنها ساخته دست و برخي نيز به طور حيرت انگيزي طراحي شده اند و در آنها، ساليان سال راهبان بودايي و مسافران راه ابريشم زندگي كرده اند. اين دره در سال 2003 توسط يونسكو به نام ميراث جهاني و يادآوري در برابرتبعيض ياد شد.
بسياري بر اين باورند كه طالبان نه به خاطر اينكه مجسمه هاي باميان مظهر غير اسلامي باشند، بلكه به خاطر فقير ساختن منطقه اي كه در آن يك گروه قومي كه به باور آنان از افغانستان نبودند، آنها را نابود كردند. طالبان مانع از آن شدند كه هزاره ها به كمك يك مكان شناخته شده جهاني با قدرت عظيم سياحتي رشد كنند.
حبيبه سرابي، والي باميان و يگانه والي زن در افغانستان چنين توضيح مي دهد: « هزاره ها براي طالبان خوش آيند نبودند و به همين خاطر مي خواستند تاريخ ما ازبين ببرند. پشتون ها كه بخش اعظم اين كشور را تشكيل مي دهند، مي گويند كه هزاره ها از افغانستان نيستند و بر اين باورند كه هزاره ها ريشه در شمال مغولستان و يا چين دارند.
نه سال پس از ويراني مجسمه هاي غول پيكر، باشندگان غارها مطابق اظهار نظر يونسكو، بخشي از منظره فرهنگي باميان به حساب مي آيند، چراكه آنان به محافظان ساكت و بي سر و صداي اين دو حفره غول پیکر مبدل شده اند. از آنجاييكه مي دانند كه مجسمه ها ديگر به جايشان باز نخواهند گشت اما خاطرات آنها همچنان در اذهان زنده خواهد ماند.
قرن هاي متمادي جنگ و غارت و چپاول نتوانست در مقابل احساس غروري - فرزندان يك تمدن كهن را كه عميقا در وجود آنان نهادينه شده بود، كاري از پيش ببرد. اما طالبان با تمام قوا کوشید این احساس را درهم کوبد و سلسال وشمامه را به خاک یکسان کند. خادم، مردي 72 ساله كه تمام عمر خود را در باميان سپري كرده و تمام پس انداز خانواده خود را صرف آماده سازي مغاره قديمي نموده تا آنرا به يك خانه اصلي با پنجره و ديوارهاي سفيد تبديل نمايد، مي گويد: « پدركلانم هميشه به من مي گفت كه در قديم اين بت ها به طور زيبا و شگفت انگيزي مزين شده بودند و مجسمه مرد( مجسمه بزرگتر) چشمان درشتي از سنگي آبي رنگ داشت. در شب، چشمان او مي درخشيدند و تمام دره را نوراني مي كرد. نمي دانم چه سنگي بودند، اما فكر مي كنم كه ارزشي به قيمت يك شانس و اقبال داشته باشند. اما متاسفانه روزي تعدادي دزد، آنها را دزديدند».
اگر اين داستان بر اساس رخدادهاي واقعي استوار باشد، آن دزدها ازروي حرص اين كار را كرده اند و با اين وجود هدف طالبان، ازبين بردن يك تمدن از طريق پاك سازي قومي و تخريب ميراث آنان بوده است.
در ماه مارچ 2001، بعد از اينكه طالبان مجسمه ها را روزهاي پي درپي بمباران كردند، در آنها مواد منفجره كار گذاشته و آنها را منهدم كردند.
خادم مي گويد: « من به جاي ديگري براي زندگي كردن رفته بودم و زماني كه طالبان بت ها را نابود كردند حضور نداشتم. وقتي در مورد آنچه اتفاق افتاده بود مطلع شدم، بلافاصله اين فكر از خاطرم گذشت كه آنها باید بهاي سنگيني را بابت آنچه انجام داده اند، خواهند پرداخت. اطمينان دارم كه در مقابل كاري كه با مجسمه ها كردند كنترل باميان را از دست دادند».
در واقع، كمي پس از حادثه 11 سپتامبر و با ورود و استقرار نيروهاي ناتو در افغانستان در اواخر سال 2001 ، طالبان حاكميت خود بر افغانستان را از دست دادند. كساني كه خود را مجبور به ترك خانه هايشان مي ديدند، بار ديگربه باميان بازگشتند اما خانه هايشان طعمه حريق شده بود. به عنوان يگانه راه باقيمانده عده اي از آنان تصميم گرفتند تا در بعضي از غارهاي سنگي سكني گزينند.
در سال هاي اخير، دولت محلي...
" هميشه فكر مي كردم كه بهاي سنگيني بابت كاري كه كردند خواهند پرداخت. و كنترل را ازدست دادند"
وعده داده است تا خانه هاي جديدي بسازد و ياحد اقل مقداري زمين به ما واگذار كند و مواد لازم براي ساخت و ساز در اختيار ماقرار دهد.اما تا هنوز، كميسيون مستقل حقوق بشر در افغانستان فقط يك مطالعه مقدماتي انجام داده و نيازمنديهاي فقير ترين خانواده ها را بررسي كرده است. حد اقل هشت سال از زماني كه بايد به آخرين باشندگان غارها جا و مكاني دوباره مي دادند و برخي سهولت ها ی زندگي را براي آنها فراهم مي ساختند، گذشته است. بسياري از آنان، ديگر اعتماد چنداني به وعده و وعيدهاي مقامات محلي ندارند؛ به همين خاطر فكر مي كنند كه يونسكو با تفكرحفظ منطقه، سعي در انتقال آنها به جاي ديگري را خواهد كرد. بريندن كسر، رييس برنامه هاي فرهنگي يونسكو در كابل، اين ادعا را رد مي كند. كسر، كه سالهاي زيادي را به عنوان مسوول اين پروژه در مورد اعلام باميان به عنوان يك ميراث جهاني سپري كرده است مي گويد:« در شرايط حاضر، خانواده هايي كه در غارها زندگي مي كنند با هيچ گونه مشكلي در رابطه با حفظ سرزمين خود مواجه نيستند. اگر يك مغاره ارزشي تاريخي و مهم داشته باشد، مي توانيم به روشي دوستانه ازآنها بخواهيم تا در جاي ديگري زندگي كنند. بايد بين محافظت باميان به عنوان يك ميراث جهاني و نياز اوليه مردم فقيركه محتاج زندگي در جايي هستند، تعادل و موازنه اي ايجاد كرد».
كسر بر اين باور است كه روزي، بعضي از مغاره ها مي توانند طوري تكامل يابند كه بتوانند به عنوان اقامتگاه و يك مركز ساحتي مورد استفاده قرار گيرند. وي همچنان مي افزايد: « يونسكو فكر مي كند كه اين نه تنها، جايي است كه به خاطر ارزش والاي آن، استحقاق محافظت دارد بلكه، بر علاوه مي تواند منبع درآمدي براي مردم باشد وبدين تريب پيشرفت و ترقي چشمگيري را درپي خواهد داشت».
ارزش مجسمه ها
• در قرن ششم و دردل صخره اي سنگي در دره باميان طراحي و تراشيده شده بود. مجسمه بزرگتر، كه مردم شهر ازآن با نام سلسال يا " بت مرد" ياد مي كنند، ارتفاعي در حدود 55 متر داشت. ارتفاع مجسمه كوچكتر، كه به شهما مه يا "بت زن" مشهوراست، به 38 متر مي رسيد.
• اين مجسمه هاي غول پيكر، بزرگترين مجسمه هاي ايستاده دنيا بودند.
• بدنهاي هر دو مجسمه، در سنگهاي شني كنده كاري شده بود، اما بعضي از قسمت هاي مشخص آن مانند لباسها، با مخلوطي از گل و كاه و بر روي آن با گچ مزين شده بود.
• باميان در قلب جاده ابريشم قرار دارد، راه تجارتي قديم كه چين را به اروپا متصل مي كرد و به يك مركز تجارتي براي هزاران كاروان تبديل شده بود.
• زائرچينايي چووان سونگ، كه ازباميان در حدود سال 630 ديدن كرده بود، آنرا به عنوان مركز شكوفايي و موفق بودايي با " بيش از 10 صومعه و 1000 راهب" وصف كرده است. همچنين او روايت كرد ه كه هر دو مجسمه با " طلا و سنگهاي قيمتي آراسته شده بودند".
• اين مجسمه ها بيانگر واضح اصطلاح هنر گندره بودند، هنري كه درآن تاثير هنر يوناني كاملا قابل قدر است و در مجسمه هاي بودا و در نقاشي آنها به كارگرفته شده بود. این سبك، در قرن هاي اول تا هفتم در آسياي مركزي به شكوفايي رسيد.
• طالبان بت ها را در مارچ 2001 ازبين بردند. دره باميان، در سال 2003 به عنوان ميراث جهاني توسط يونسكو اعلام شد.
• در نوامبر سال 2008، باستان شناس افغانستان، زمريالي طرزي، مجسمه اي از يك " بت خوابيده" را كه 19 متر طول داشت پيدا كرد كه تا امروز ناشناخته باقي مانده است. در حال حاضر، د رحال جستجوي مجسمه افسانه اي ديگري به طور 300 متر، "بت خوابيده"، مي باشد كه به نظر مي رسد كه زائر چينايي نيز ازآن در قصه هاي خود ياد كرده است.
• در سال 2008، يك گروه از محققين جاپاني، فرانسوي و امريكايي در برخي از غارهاي احاطه شده توسط حفره ها، مجسمه هاي رنگ آميزي شده اي را پيدا كردند كه مي توانند براساس آنچه آنها را به قديمي ترين رنگهاي روغني جهان تبديل مي كنند، مربوط به قرن پنجم باشند كه معرف درختان، حيوانات و بت هايي هستند كه پاي آنها به صورت صليبي و ضربدري مي باشد.
پيامها
22 نوامبر 2010, 11:59, توسط تنویر-
ویرانی بت های بامیان توسط طالبان وحشی، تاراج و ویرانی موزیم کابل ، پوهنتون کابل، ادرات دولتی، نابودی اردو ، پولیس ، امنیت دولتی بوسیله حزب وحشت و شورای نظاری های جنایتکار ملی احمق شاه مسعودوف ...
قتل و مهاجر کردن داکتران، اهل قلم و ادب همه و همه همان سیاست پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان است که در بنگله دیش عملی کردند و همین اکنون در پشتونخواه و بلوچستان اشغالی عملی میشود.
در سالهای اول ده 70 وقتی جنبش آزادی خواهی بنگالی ها وسعت قوت کسب کرد ، پنجابی های کثیف فقط در طی یک سال هزاران هزار داکتر ، معلم، حقوق دان، شاعر ، ادیب ، صاحب منصب نظامی ، کارمندان پولیس و هزاران هزار ترقیخواه و استقلال طلب بنگالی را با صد ها اثر و آبده تاریخی در بنگله دیش ویران به شهادت رساندند و نابود کردند.
این قتل عامها و ویرانی ها در راستای سیاست بی هویت کردن یک ملیت بود تا هیچگاه صدای اعتراض شان بلند نشود و هیچگاه به حیث یک ملیت مستقل عرض اندام نکنند.
از همین رو احمق شاه مسعودوف جاهل و جهادی های خون آشام و بعدا ً طالبان وحشی به دستور و تحریک آی اس آی جنایاتی را مرتکب شدند که چنگیز خان در قرن 12 نشده بود.
آنها همان سیاست پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان را در زمینه بی هویت کردن افغانها ، بدون اینکه بدانند و در بعضی حالات شعوری عملی کردند.
اگر انگلیسی بلد هستید در گوگل در مورد قتل عام ها و ویرانی های پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان و نوکرانشان در بنگله دیش و همین اکنون در بلوچستان و پشتونخواه مطالب زیادی قابل دسترس است.
22 نوامبر 2010, 18:36, توسط تنویر-
این لینک از قتل عام مردم بنگلدیش بوسیله پنجابی های کثیف حکایه میکند.
http://www.gendercide.org/case...
این لینک را باز کنید و ببینید که تمام مظالم و قتل عام ها نتوانست جلو پیروزی بنگالی ها را بگیرد و به کمک دوست کبیر شان هند به استقلال خویش نایل آمدند.
در عکس پنجابی کثیف و نوکرانشان را نشان میدهد که تسلیمی بلاقید و شرط را در حضور جنرالان هندی و افسران بنگالی امضا میکنند.
http://www.enotes.com/w/images...
23 نوامبر 2010, 09:27, توسط تنویر-
لینک های بالا را هر پشتون، هر بلوچ و هر افغان باید تماشا کنند.
لینک دوم تیغه ی است بر قلب لعنت شده های فروخته شده و چوچه سگهای پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان
لعنت و نفرین خداوند تعالی بر پاکستان= چتلستان
24 نوامبر 2010, 02:41, توسط jalaludinbaiany
اقايان مذمت گو ، نوشــــخوار گر ، اختصام طلب ،اراجيف پرداز ، ارشاد گر ، بدکنش ، ارتجال پسند ، پيرايه با ياوه و هرزه سرای ،تزويرگر ، واکنشگر ، زايش و پايش شده در دامن بيگانه ، تسخير شده گان اجنبی ، اغوأ گران گم راه ، اختلال گران وحدت وهمبستگی،
اتراق شده گان ملت ، ارتداد شده گان را شيطان ،پليدی های مليتگرا ، چه شــــــــــــــــــد
شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرف ، وجدان ، پوئيـــــــــــدن شـــــــــــــــــــــما،
انزجار شــــــــــــــــــــما به افتـــــــــــضاح اين مردم اين طفل ، اين نســـل گريه کنيد و به
خليلی ، عبدالعلی مزاری ، اکبری ، محقق ، کاظمی ، قاری نفرين ، لعنت بفرســـــــــــتيد.
اين مليت و هر مليت ديگر در جغرافيای افغانســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتان هر روز
تازيانه ســــــــــتمگران مليت خود را خورده ، و اين اســــــــت نموه مشـــــت خروار
« ج .ب »