صفحه نخست > عکس > آيا با تجزیه افغانستان موافق هستید؟

آيا با تجزیه افغانستان موافق هستید؟

کابل پرس در سال 2010 میلادی انتشار مقالات و دیدگاه ها در مورد تجزیه افغانستان را آغاز کرد. در آن زمان طرح بحث تجزیه به یک تابو شبیه بود. اما امروز گویی این تابو شکسته شده است.
کابل پرس خبری
چهار شنبه 4 فبروری 2015

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

با هر جنایت تازه طالبان، طرفداران تجریه افغانستان بیشتر می شوند. این گروه قبیله ای به شدت در حال سرباز گیری در نقاط مختلف افغانستان می باشد و گزارش های موثق وجود دارد که بخش هایی از این گروه با گروه تروریستی داعش نیز همراه شده است. این گروه قبیله ای هر چند از سال 1996 میلادی قدرت را در افغانستان در دست گرفته بود اما در تاریخ خونین دو قرن اخیر کشوری که "فعلن" افغانستان نام دارد بارها طالبان در دل قبایل تکرار شده اند. در شرایط کنونی هر چند گروه های ملی گرای قبایلی همچون گروهی موسوم به "حزب همبستگی افغانستان" تلاش هایی را در قبایل برای تغییر این وضعیت انجام می دهند اما این گروه ها خود از سویی با تمویل کنندگان اصلی طالبان در ارتباط می باشند و تلاش هایشان تاکنون تاثیری نداشته است.
از سویی، در کنار جنایات طالبان رفتار حکومت افغانستان نیز تاثیر مستقیم بر آرای مردم درباره تجزیه دارد. اگر حکومت به پیشتیبانی خود از طالبان ادامه دهد، تبعیض را همچنان گسترش داده و همه چیز را از دریچه ی قبیله ای بنگرد، آرای مردم به طرف تجزیه تمایل بیشتر پیدا می کند.

در نظرخواهی انجام شده در مورد تجزیه ی افغانستان، تاکنون 7 هزار تن شرکت کرده اند که از این میان 3816 تن مخالف تجزیه می باشند و 3184 تن موافق آن. در نظرات ارایه شده ی مردمی، بسیاری نیز طرفدار تجزیه نبوده و بلکه سیستم فدرال در افغانستان را راه حل بهتری می دانند.

برای رای درمورد تجزیه افغانستان اینجا را کلیک کنید.

کابل پرس? در سال 2010 میلادی انتشار مقالات و دیدگاه ها در مورد تجزیه افغانستان را آغاز کرد. در آن زمان طرح بحث تجزیه به یک تابو شبیه بود. اما امروز گویی این تابو شکسته شده است.

برای خواندن مقالات و دیدگاه های موافق ومخالف در مورد تجزیه افغانستان اینجا را کلیک کنید.

واژه های کلیدی

تجزیه افغانستان
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • این مقاله را در سایت حزب همبستگی بخوانید. جالب است!
    شوونیزم «کابل‌پرس» با اعتراضات الهامبخش منکوب شد
    hambastagi.org

  • من همیشه گفته ام، هرکس که به بهانه حمایت از قوم خودش به اقوام دیگرتوهین میکند،
    در واقیعت امر به حق قوم خودش دشمنی میکند. زیرا دیگران را علیه قوم بیچاره خودش تحریک میکند.
    میرهزار مانند یک طفل لجوج با اکسیون های بی خردانه اش مانند سوحتاندن پرچم افغانستان یا گاه وبیگاه
    به راه انداختن نظرسنجی های تجزیه افغانستان، در واقیعت امر برای قوم شریف هزاره دشمن خلق میکند.
    خود میرهزار در ناروی در غوندی خیر نشسته و برایش بی تفاوت است، که با این لجاجت طفلانه اش
    آب در آسیاب دشمن علیه قوم خودش میریزد.
    کسیکه مانند میرهزار دوران کودکی و جوانی اش را در ایران گذشتانده باشد و فقط دو یا سه سال در
    افغانستان زندگی کرده باشد، نه از سیاست افغانستان چیزی میداند و نه از درد مشترک تمام اقوام افغانسان.
    این آغا حتی از الفبای ژورنالیستی که همانا (بی طرفی و خنثا بودن) یک ژورنالیست است، سر در نمی آورد.
    یک طفل هم میداند، که راه حل یک مشکل فقط و فقط در همبستگی و اتحاد با دیگران است.
    نه به تنهائی وتجزیه طلبی!!

  • گرچند بنده باور کامل دازم که همزیستی با اوغانها غیر ممکن است. دلیل خیلی ساده اش اینست که ما با آنها هیچ مشترکات فرهنگی, تاریخی, زبانی و غیره و غیره نداریم. آنها نیز به همه اقوام غیر اوغان به چشم بیگانه نظر می کنند. ولی با همه اینها در صورت تجزیه حکایت از زیر باران به زیر ناودان رفتن خواهد شد. در خوشبینانه ترین حالت وضعیت سالهای جهاد یا شورش بوجود خواهد آمد که در هزارجات مردم از دست متولیان ولایت فقیه اختیار هیچ چیز خود را نداشتند. وضعیت مردم چندین صد برابر بد تر از دوره عبدالرحمن و طالبان بود. بنا براین تا زمانیکه بستر جامعه تغیر نکرده و مردم عملا در قبال سرنوشت خود, خود شان تصمیم گرفته نتوانند - به مرحله چه گونه زیستن و شدن نرسند - چهار تا وندی و ملای طفیلی بر سرنوشت شان حاکم باشند- شرایط فعلی هرچند رقت بار و ذلت آور است ولی حد اقل در راستای خود آگاهی, احساس و رفع ظلم و ستم ملی به پیش می رود. این در حالیست که رابطه ما با سایر اقوام نیز خیلی شکننده و یا حتی حالت تخاصمی به خود گرفته است. یاد مان باشد که ما وارث کل سرزمین خود هستیم و تجزیه افغانستان به معنی چشم پوشی از سرزمین های غذب شده و تایید ظلم های که به ما رفته است خواهد بود. که این خود خیانت آشکار است در برابر تاریخ و مردم.

  • در بهترین شرایط تجزیه رویائی میرهزار اگر بدون خونریزی و کوچ های اجباری صورت گیرد/ که نمی گیرد،
    مناطق مرکزی یا هزاره نشین افغانستان در بین دو سنگ آسیا آرد خواهد شد،
    (در شمال و شمالغرب بین تاجیک ، ازبیک و ترکمن، در جنوب و جنوبشرق بین پشتون).

    آیا تصور این میرود که در صورت تجزیه عطا نور، دوستم یا دارودسته شورای نظار به هزاره ها
    حقوق مساوی خواهند داد؟ یا در رویای میرهزار، هزاره ها در مناطق مرکزی یک دولت مستقل
    برای خود ایجاد میکنند؟ اینجاست که مردم شریف هزاره در یک محاصره مطلق جغرافیائی قرار
    خواهند گرفت و راه گریز به هیچ طرف ازین محاصره وجود نخواهد داشت، جزء اینکه آغای میرهزار
    همه را با خود به ناروی انتقال دهد.
    واقعاّ که میرهزار از سیاست افغانستان چیزی نمی داند.

  • آقا یا خانمی که در بالا اظهار نظر کرده اید، ضمن احترام به نظر شما، از شما خواهش می شود با یک نام بنویسید و از بکار بردن نام های مستعار دیگر خودداری کنید. یکی از پیام های شما به دلیل سوء استفاده از نام یکی از نویسندگان کابل پرس? حذف شد.

  • به عرض سلام به هموطنان وطندوست و ازادیخواه من!
    گرچه من خوشم نمیاید که بخواندن صفحات انترنتی که توسط دول اشغالگر و مداخله گر تمویل میشوند وقت خودرا ضایع کنم, اما با خواندن یک مقاله در صفحه حزب همبستگی افغانستان بنام «شوونیزم «کابل‌پرس» با اعتراضات الهامبخش منکوب شد» خواستم با طراح این نقشه شوم و تباه کننده (که در اصل یک طرح از باداران امریکایی و بعضی از همسایگان کشور ماست) لعنت بفرستم و برایش بی ننگی و بی وطنی عرضه کنم. و همچنان برای میرهزار بگویم که در طول تاریخ کشور عزیز ما افغانستان (که بنامش افتخار میکنم) افرادی همچو تو خودرا در مقابل پول یا قدرت به پدر اندران و بادارانشان فروخته اند؛ این کشور ما بارها توسط سکندر مقدونی, چنگیز, گرگین (باداران ایرانی ات), عرب ها, انگلیس ها, روس ها و بلاخره بیش از 46 کشور بسرکردگی امریکا و ناتو اشغال شده است؛ کشور ما افغانستان (باش که نامش را فراموش نکنی!) بارها بخاک و خون یکسان شده است ولی باز همان هزاره, پشتون, تاجک, ازبک, بلوچی, نورستانی, ترکمنی, قزلباشی ... دست را بهم داده از سنگ و ناموس خود دفاع کرده اند. نمیدام که خون افغانی در رگانت جاریست یا خودرا بدروغ افغان معرفی میکنی و اذعان ملت غیور مارا فریب داده وطن ما را مانند یوکوسلاویا, چکسلواکیا, برونی, فلسطین, ایراق, وغیره بکمک و فرمان پدر اندرانت (امریکاییها و متحدینشان) به قهقرا میکشانی.
    از آش کرده کاسه داغ تر بنظر میرسد! تا جای که من می بینم مغز تو کاه پرست. بجای اینکه تمام مردم افغانستان را به اتحاد و یگانگی فراخوانی, در بین مردم ما تفرقه را میاندازی و بگفته وطندارما خودت در «غوندی خیر» نشسته ای و دلت به ملت معصوم ما نمیسوزد و بجای خاک هیزم در اتش میاندازی.
    وهمچنان انقدر از تاریخ وطن ما بیخبری (وطن تو نی) که از افراد مثل یعقوب لیث صفار, ابومسلم خراسانی, ... عبدالخالق (کسیکه نادر غدار را بدوزخ فرستاد) و امیر امان اله (شاه محبوب ما) هیچ چیز در مغز نداری و فکر میکنی که با وغوغ ات افغانستان را که ابر قدرت ها نتوانست برای همیش تسخیر کنند ازطریق این صفحه شیاد و تفرقه انداز پارچه پارچه کنی.
    گرچه سال هاست مردم هزاره ما در پهلوی دیگر برادران و هموطنان شان رنج و غم را از طریق بادارانت تحمیل شده اند اما هرگز اینقدر بی ناموس و بی وطن مانند تو نخواهند شد.
    تو اگر میخواهی که منحیث تبعه افغانستان ترا بشناسیم فورا از مردم ما معذرت بخواه و رسمی بگو که یک خیانت بزرگ را مرتکب شده ای و انرا دوباره تکرار نمیکنی. ورنه بجای بیرق افغانستان تو حق سوختن را داری.

  • تشکر آقای سید مراد از پیام جامع و وطندوستانه شما. گفته های تانرا
    تائید میکنم.
    امید است آغای میرهزار از خز لجاجت کودکانه خود پائین شود و امید است
    که او نوکر و خودفروخته دشمنان وطنم نباشد، بلکه از روی نادانی این
    چیز ها را بنویسد.

  • من با تجزیه“ افغان ستان” کلاً و صد درصد وبدون شک موافق هستم ؟

    حتى با نام اش مخالف هستم!!!

    آيا شهروندان اين سرزمين معنى و مفهوم ويا لقب ويا صفت افغان را مى دانند????

    اگر شهروندان اين سرزمين معنى و مفهوم ويا لقب ويا صفت افغان را نمى دانند کفر نادانى بخشودنى نيست!

    اگر شهروندان اين سرزمين معنى و مفهوم ويا لقب ويا صفت افغان را مى دانند و خود را با وجود آن افغان مى دانند کفر دانايى نه تنها بخشودنى نيست بلکه جرم هم است.

    در واقعيت امر نام افغان چه معناى و مفهوم دارد?

    سید مراد در پيام خود چنين نگاريد:“[ ...] در طول تاریخ کشور عزیز ما افغانستان (که بنامش افتخار میکنم)”

    آيا شما معنى واژه افغان را مى دانيد و يا نمى دانيد?
    به چه اين واژه افتخار مى کنيد?

    خواهشمندم که معنى و مفهوم واژه افغان را به ما بنويسيد که اين کلمه ناميمون ومنحوس از کدام زبان مشتق شده وريشيه آن از کجا بر آمده است.

    گر جهل ترا درد کردی از تو
    بر گنبد گردان رسیدی افغان .
    ناصرخسرو.
    از خواندن چیزی که بخوانی و ندانی
    هرگز نشود حاصل چیزیت جز افغان .
    ناصرخسرو.
    من هم از باد سربدرد سرم
    ابرم از باد باشد افغانم .
    خاقانی .
    ز بس کاورد درد چشمش بافغان
    گلوی خراشیده ز افغان نماید.
    خاقانی .
    در طواف کعبه ٔ جان ساکنان عرش را
    چون حلی دلبران در رقص و افغان دیده اند.
    خاقانی .
    گرچه ز افغان مرا با تو زبان موی شد
    در همه عالم منم موی شکاف از زبان .
    خاقانی .
    خاقانیا دلت را ز افغان چه حاصل آید
    چون دل نیافت داور ز افغان چه خواست گویی .
    خاقانی .
    هزارت مشرف بی جامگی هست
    بصد افغان کشیده سوی تو دست .
    نظامی .
    ز بس خنده که شهدش بر شکر زد
    بخوزستان شد افغان طبرزد.
    نظامی .
    کزان پیش کافغان برآرد خروس
    برآیدز لشکرگه آواز کوس .
    نظامی .
    نماند جانوراز وحش و طیر و ماهی و مور
    که بر فلک نشد از بیمرادی افغانش .
    (گلستان ).
    بهر سو بلبل عاشق در افغان
    تنعم از میان باد صبا کرد.
    حافظ.
    افغان ز تو شوخ نامسلمان افغان
    افغان ز تو آفت دل و جان افغان
    افغان بچه ای در دل تو رحمی نیست
    از دست فغانی بچه افغان افغان .
    ؟ (از آنندراج ).

    • در افغان بودن ؛ در ناله و زاری بودن . نوحه سرایی کردن .
    • افغان از دل برآمدن ؛ از دل نالیدن :
      برآمد هر شب افغان از دل زار
      چو روز موسی عمران فروشد.
      خاقانی .
    • به افغان آوردن ؛ به ناله درآوردن :
      ز بس کاورد درد چشمش به افغان
      گلوی خراشیده ز افغان نماید.
      خاقانی .
      بزرگان من لغت افغان و فغان را براى واژه هاى هم چمى ويا مترادف فریاد و ناله , زارى شیون و واویلا و نالشت, "چيغ" و "داد" و "واه" آه و شيون , نق و فغ (فق) بکار برده اند.آيا به اين واژه ها اصلن افتخار مى شود??

    هم تغيیر نام هم تجزيه!
    اين سر زمين به چند کشور تجزيه شود و در صورت استقلاليت وآزادى واصل برابرى اتحاد نمايد !

    تجزيه اش الزامی, اجباری , ضرورى - اتحاد کشورها پس از تقسيم قدرت اختیاری, گزینشی

    کشور جديد: فدرالى انتخابی .تغير نام پيش شرط اتحاد!!!

    من افغان نيستم!!!
    من شکرهويت فرهنگ فروان دارم!
    من شکر هويت زبانى دارم
    من شکر هويت گذشته دور دارم
    من شکرادبيات دارم
    من شکر موسيقى دارم
    من شکر آلات موسيقى دارم
    من شکرهنر, آثارباستانى ,هزار داستان دارم
    من شکرجشنهاى باستانى -نوروز و مهرگان , يلدا و تيرگان دارم
    من شکر شاهنامه و سفرنامه, شرفنامه و روزنامه, مناجات نامه و ديوان و دفتر دارم
    من شکر گلستان و بوستان و هزار ستان دارم
    من شکر هفت خوان و هفت شهر عشق دارم
    من شکر رودکى و بيرونى, فردوسي و خوارزمى, عطار و امير خسرو و سعدى و حافظ جامى ونوايى دارم
    من شکر سرودهاى ريگويدا و ژنده اويستا و گاهتا و قندپارسى ويا در درى دارم
    من شکر بازى هاى رنگارنگ, نمايشنامه ها حکايات و داستانهاى عشقى شرين وفرهاد, بيژن ومنيژه, شياوش و سودابه دارم
    من شکرغذاهاى بى شمارى دارم
    من شکراسطوره هاى بى شمارى دارم
    من شکر نوبهار در بلخ ( در نزديکى تپه رستم و تخت رستم) و سوبهار در غزنه (اکنون تپه سردار) و شاه بهار (کابل شيواکى در نزديکى ميدان رستم کمرى) ... دارم
    من شکر آثار نقاشى و منياتورى دارم

    همه فرهنگ و هنرم پيوسته نشانه بربادى و ويرانى حاکمان افغان شد
    باوجود آن دارم در زبان ام همه اش ياد- با سپاس از مردمان هندوتوران وايران
    از برکت قصه گوهى هزارستانى ها, در اشعار هيرويان و تاجيکيان در سينه اوزبيک ها و ترکمن ها
    چند قصه اى هم از "افغانيان" ( پشتونان) - در يادشت شد گر چه
    که پته خزانه برملا شد پراز تقلب وملالى ميوند کاپى ساختگى از سنبله ژان دارک (به فرانسوی: Jeanne d’Arc) ويا دوشیزهٔ اورلئان نمايان شد
    !!!!!

  • میرهزار خاین خواب تجزیه افغانستان را با اربابان ایرانی‌اش به گور خواهد برد. این عنصر خاین که خودش در ناروی از پستان غربی ها تغذیه می‌شود کارهای احمقانه و بیشرمانه‌ای می‌کند که نتیجه آن بدبختی بیشتر برای هزاره‌های افغانستان خواهد بود. اگر او کمی عقل می‌داشت، به جای این پست فطرتی ها، برای اتحاد و یکسویی مردم تمام کشور کار می‌کرد.

  • همين قوم گريخته از اسراييل و گمشده يهودي بسيار پر رو و بد زبان شده است . اين کشور فغان و ماتم از مدتهاى زيادى تجزيه است. همين اکنون کشور پارچه پارچه و تجزيه اش نظم و رنگ و هم آهنگ نشده است. تقسيم قدرت غير منظم به پيش مى رود. بى اعتمادى به اوج خود رسيده, تقلب به اوج خود رسيده, فساد به اوج خود رسيده, پناجويى درونى به اوج خود رسيده است.

    1- فرار به خارج از کشور = مهاجرت و يا پناهجوى در خارج
    2- فرار از وطن به داخل کشور = مهاجرت و يا پناهجوى در سرزمين متبوع خويش
    3- فرار از هويت خويش = مهاجرت درونى

    افغانستان بايد تجزيه و تحيل شود. ساختارهاى اش تقسيم و جزء به جزء تجزيه شود! اين تجزيه بر پايه دانش شود و نه بر پايه خراقاف! اولين پيش شرط آن شمارش شهروندان اين سرزمين مى باشد.

  • نام افغانلند , افغان ستان , پختونخوا نام هاى مترادف و هم چم اند. حتى پشتون ها شعر معروف و مشهور احمد خان ابدالى را با همين نامها به انگليسى برگردان نموده اند:

    تخت دهلى از يادم ميرود
    وقت که قله هاى پختونخوا زيبا به يادم مى آيد

    به زبان افغانى
    د ډهلي تخت هيرومه چې را ياد کړم
    زما د ښکلي پښتونخوا د غرو سرونه

    در اينجا اين پښتونخوا به زبان انگليسى دو يا سه گونه برگردان شده است
    1- "افغان لند" afghan land
    2- پشتون لند Pashtun land
    اما در حقيقت" پختونخواه" است.

    لطيفه حكايت شترمرغ را شنيده ايد كه ازاو پرسيدند تو شتري يا مرغ؟ در پاسخ پر متواى گفت اگر "بار" داريد مرغم و اگر "تخم" مي خواهيد شتر.

    اين است هويت پشتون, افغان يا پختون و ڀشتانه و پختانه, پټان و روهيله ...... هنوز کدام لطيفه ديگر در باره حيوان چندين نامه برنامه ريزى کشف و اختراع نشده که بتواند توانايى استعداد و قابليت کليه چگونگى هاى افغان را پشتونوالى کند.

    مردم نازنين غير پشتون!
    مگر اقوام و قبيله هاى پشتون وحدت ملى دارند يا خود تجزيه اند????

    نام افغانستان در نقشه سال 1843 ايران و توران

    در اين نقشه افغانستان تنها بخش دورادور کوه سليمان ويا پختونخوا بزرگ بود. هرات بزرگ , هزارستان بزرگ وستانهاى شمالغربى بلخ وکندوز وبدخشان هنوز در نقشه مربوط افغانستان تقلبى نبود. پيش از سال 1834 نام محنوس وجود نداشت در ستان.

    پس گير افغـان از ستان !
    ما ستان گيريم از افغان

    آنلاین : http://www.davidrumsey.com/rum...

  • سالهاى که خانواده هاى مشترک ايران و تورانى با مرز کشى هاى کلونياليستاى روباه پير انگليس وخرس روسى از هم جدا شدند. سه هزار سال پيش نبود هزارسال پيش هم دراين زمان کدام قوم و قبيله بنام افغان و پشتون وجود نداشت . شعر و مهرى به پشتوهم از کدام شاعرى وجود نداشت . اشعار شاعران پشتو و دولت مردان از آغاز قرن هشت ميلادى تا دوران صفويان با آشکارشدن تقلب بودن پته خزانه دروغ برآمد. بيچاره علامه عبدالحى حبيبى وخود دولت پشتون در جهان شرمنده شد. با دو حرف پشتو که در سال 1936 از سوى پشتو تولنه اختراع شد. مگر شعراى خيالى پشتون با ماشين سفر زمانى از يک هزاره به هزاره ديگر سفرى (Safari) مى کردند. مانند دبستان هاى خيالى پاروک وردک!

    با زور يعنى انگليس - بادارن حاکمان ڀشتون - معاهدات گوناگون که بعضى اش با و بعضى اش بدون حاکمان پشتون بسته شد. معاهده ننگين پاریس با میانجیگری ناپلئون سوم در سال 1857م، بین سفیر ایران در پاریس فرخ خان امین الملك و سفیر انگلیس در فرانسه لرد كاولی در پانزده ماده بسته شد . که توسط آن هرات بزرگ و ستانهاى شمالغرب از ايران جدا شد. دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ داد و جزیره ها ى خارک و بوشهر را به اشغال خود درآورد.
    متن فارسى اين قرارد:

    چون اعلیحضرت خورشید آیت اقدس همایون، پادشاه اعظم و شاهنشاه بالاستقلال کل ممالک ایران و اعلیحضرت شاهنشاه انگلیس هر دو علی السویه از روی صدق مایل این هستند که مصائب جنگی را که منافی میل و مکنونات خاطر دوستانه ایشان است رفع نمایند و روابط دوستی که مدت مدیدی فیمابین دولتین علیتین برقرار بوده مجدداً به یک صلحی که بر وفق فواید طرفین باشد بر بنیان محکم برپا نمایند، لهذا به جهت اجرای این مقصود و مطلوب، اعلیحضرت پادشاه ایران جناب جلالتمآب مقرب الخاقان فرخ خان امین الملک سفیر کبیر چون اعلیحضرت خورشید آیت اقدس همایون، پادشاه اعظم و شاهنشاه بالاستقلال کل ممالک ایران و اعلیحضرت شاهنشاه انگلیس هر دو علی السویه از روی صدق مایل این هستند که مصائب جنگی را که منافی میل و مکنونات خاطر دوستانه ایشان است رفع نمایند و روابط دوستی که مدت مدیدی فیمابین دولتین علیتین برقرار بوده مجدداً به یک صلحی که بر وفق فواید طرفین باشد بر بنیان محکم برپا نمایند، لهذا به جهت اجرای این مقصود و مطلوب، اعلیحضرت پادشاه ایران جناب جلالتمآب مقرب الخاقان فرخ خان امین الملک سفیر کبیر دولت علیه ایران صاحب تصویر همایون و حمایل آبی و دارای کمر مکلل به الماس و غیره و غیره و غیره را و اعلیحضرت پادشاه انگلیس جناب مجدت نصاب هنری ریچارد چارلز بارون کاولی از امنای دولت انگلیس و از اجزای مشورتخانه مبارکه مخصوصه اعلیحضرت پادشاه انگلیس حامل نشان بزرگ و شریف حمام و سفیر کبیر مخصوص و مختار دولت انگلیس در نزد اعلیحضرت امپراطور فرانسه و غیره و غیره و غیره را وکلای مختار خود تعیین فرموده اند و ایشان بعد از آن که اختیارنامه های خود را ابراز و مبادله نمودند و موافق ترکیب رسمی دیدند فصول ذیل را مقبول و مقرر داشتند:

    فصل اول- از روز مبادله امضانامه های عهدنامه حال فیمابین اعلیحضرت شاهنشاه ایران و اعلیحضرت شاهنشاه انگلیس و ایرلاند و نیز فیمابین أخلاف و ممالک و رعایای طرفین صلح و دوستی دایمی خواهد بود.

    فصل دویم- چون به دولت و اقبال فیمابین دولتین ایران و انگلیس صلح برقرار گردید بحکم این فقره مقرر است که عساکر دولت انگلیس ممالک ایران را تخلیه خواهند کرد موافق شرایط و تعهدات مسطوره ذیل.

    فصل سیم- دولتین علیتین معاهدتین تعهد می کنند که کل اسرایی که حین جنگ به دست عساکر طرفین افتاده باشند بلادرنگ آزاد نمایند.

    فصل چهارم- اعلیحضرت شاهنشاه ایران تعهد می کند که بلافاصله بعد از مبادله امضانامه های این عهدنامه یک عفونامه کامل اعلام نماید که بواسطه آن، جمیع رعایای ایران که در وقت جنگ، با مراوده خود با عساکر انگلیس، مصدر خیانتی شده باشند از عقوبت این حرکت خود معاف باشند بطوری که هیچ کس هر درجه که داشته باشد به جهت این حرکت خود مورد تنبیه و اذیت و تعدی نخواهد بود.

    فصل پنجم- اعلیحضرت پادشاه ایران تعهد می کند که بلادرنگ لازمه تدابیر را به کار ببرد که عساکر و کارگزاران ایران را از خاک و شهر هرات و سایر نقاط افغانستان بیرون بکشد. تخلیه ممالک مزبوره تا مدت سه ماه بعد از مبادله امضانامه های این عهدنامه خواهد بود.

    فصل ششم- اعلیحضرت شاهنشاه ایران راضی می شود که ترک بکند کل ادعای سلطنتی بر خاک و شهر هرات و ممالک افغان [را] و هرگز مطالبه نکند از رؤسای هرات و ممالک افغان هیچ علامت اطاعت مثل سکه و خطبه و باج و نیز اعلیحضرت ایشان تعهد می‌کند که بعد از این از هر مداخله در امورات داخله افغانستان اجتناب نماید و قول می دهند که هرات و تمام افغانستان را مستقل شناخته و هرگز در صدد اخلال استقلال این ولایات برنیایند.

    و نیز در صورت ظهور و منازعه فیمابین دولت ایران و ممالک هرات و افغانستان دولت ایران تعهد می کند که اصلاح آن را رجوع به اهتمامات دوستانه دولت انگلیس نماید و اقدام به جنگ نکند مگر در صورتی که اهتمامات دوستانه دولت انگلیس مثمر ثمری نشود.

    از طرف دیگر دولت انگلیس تعهد می کند که همه وقت اعتبار خود را در ممالک افغان به کار برد و نگذارد که از آنها و هیچ یک از آنها باعث هیچ نوع تشویش و پریشانی دولت ایران بشود و اگر دولت ایران در وقوع مشکلات رجوع به دولت انگلیس نماید، دولت انگلیس نهایت کوشش را خواهد نمود که منازعات فیمابین را موافق حق و مطابق شأن دولت ایران اصلاح نماید.

    فصل هفتم- در صورتی که از جانب هرات و ممالک افغان بر سر حدات ایران تجاوزی بشود، هر گاه ترضیه شایسته داده نشود دولت ایران حق خواهد داشت که به جهت دفع و تنبیه جانب متعدی، اقدام به حرکات جنگ نماید، اما این صراحتاً معلوم و مقبول است که هر لشکر از جانب دولت ایران که به جهت مقصود مزبور از سر حد بگذرد به محض اجرای مقصود خود، مراجعت به خاک خود خواهد کرد و استعمال حق مزبور نباید بهانه توقف دائمی عساکر دولت ایران به الحاق شهری یا یک جزو ممالک مزبوره به ممالک ایران بشود.

    فصل هشتم- دولت ایران تعهد می کند که بلافاصله بعد از مبادله امضانامه های این عهدنامه، جمیع اسرائی که در حین جنگ در افغانستان به دست عساکر ایران افتاده باشند بدون عوض نقدی آزاد نمایند و همچنین جمیع أفاغنه که به اسم گروی یا به جهت امور دولتی در هر جای ممالک ایران مقید باشند، به همان طور آزاد خواهند بود، به شرط آنکه أفاغنه هم از طرف خود اسرا و مقیدین ایرانی را که در دست آنها باشد بدون عوض نقدی آزاد نمایند. دولتین معاهدتین در صورت لزوم مأمورین نصب خواهند کرد که شرایط این فقره را معمول دارند.

    فصل نهم- دولتین علیتین تعهد می کند که در باب نصب و اعتراف قونسولهای جنرال و قونسولها و وکلای قونسول هر یک از این دو دولت در ممالک همدیگر حالت دول کاملة الوداد را خواهند داشت و نسبت به رعایای طرفین و تجارت ایشان در هر باب همان طور رفتار خواهد شد که با رعایا و تجارت دول کامله الوداد می شود.

    فصل دهم- بلا فاصله بعد از مبادله امضانامه های این عهدنامه سفارت انگلیس مراجعت به طهران خواهد کرد و دولت ایران قبول می نماید که سفارت مذکور را با معذرت و تشریفات معینه، که وکلای مختار طرفین معظمتین، امروز در نوشته ای جداگانه ممضی نموده اند، بپذیرند.

    فصل یازدهم- دولت ایران تعهد می کند که در مدت سه ماه بعد از مراجعت سفارت انگلیس به طهران یک مأموری را تعیین نماید که باتفاق یک مأمور دولت انگلیس مطالبات نقدی جمیع رعایای انگلیس را از رعایای دولت ایران تحقیق و مشخص نمایند و دولت ایران هر یک از این مطالبات که به تصدیق مأمورین مزبور باشد یا دفعتاً یا به قسط خواهد داد در یک مدتی که بیشتر از یک سال از تاریخ اعلام مأمورین نباشد.

    همچنین هر تبعه ایرانی با رعایای سایر دول که تا زمان حرکت سفارت انگلیس از طهران در تحت حمایت انگلیس بوده و از آن به بعد ترک آن را ننموده اند دعاوی و ادعایی با دولت علیه داشته باشند، مأمورین مزبور به آن هم رسیدگی کرده و حکم خواهند داد.

    فصل دوازدهم- باستثنای آنچه در فصل سابق مقرر شده دولت انگلیس این حق را ترک و انکار خواهد کرد که حمایت نکند بعد از این هیچ یک از رعایای ایران را که بالفعل در نوکری سفارت و قونسول ها و وکلای قونسول انگلیس نباشد، به شرط این که چنین حقی به دول دیگر نداده و معمول شود و در این باب و جمیع خصوصات دیگر دولت انگلیس مطالبه می کند و دولت ایران هم تعهد می کند که همان امتیازات و معافات در ممالک ایران به دولت انگلیس و نوکرها و رعایای آن داده خواهد شد که به دول کاملة الوداد و به نوکرها و رعایای ایشان داده می شود و همچنین دولت انگلیس و نوکرها و رعایای آن بهره یاب خواهند بود از همان احترام و اعتبار که به دول کاملة الوداد و به نوکرها و رعایای آنها داده می شود.

    فصل سیزدهم- دولتین علیتین معاهدتین به حکم این فصل تجدید می کنند آن قرار را که در ماه آغوست سنه یک هزار و هشتصد و پنجاه و یک عیسوی مطابق شهر شوال سنه یک هزار و دویست و شصت و هفت هجری در باب رفع تجارت غلام و کنیز در خلیج فارس فیمابین این دو دولت داده شده است و علاوه بر این تعهد می کند که قرار مزبور پس از انقضای مدت برقراری آن که عبارت از ماه آغوست سنه یک هزار و هشتصد و شصت و دو عیسوی باشد تا مدت ده سال دیگر برقرار خواهد بود و به این نحو امتداد خواهد یافت تا یکی از جانبین به یک اعلام رسمی قرار مزبور را موقوف بدارد، اما اعلام مزبور معمول نخواهد بود مگر یک سال بعد از ظهور آن.

    فصل چهاردهم- بلافاصله مبادله امضانامه های این عهدنامه، عساکر انگلیس هر نوع حرکات خصمانه را نسبت به دولت و مملکت ایران ترک خواهد کرد. دولت انگلیس علاوه بر این تعهد می کند به محض این که قرارداد تخلیه هرات و ممالک افغانستان از عساکر ایران و همچنین قرارداد پذیرایی سفارت انگلیس به طهران کاملاً مجری شد، عساکر انگلیس خود را از جمیع ولایات و اماکن و جزایر که تعلق به ایران دارند بلادرنگ پس خواهند کشید و دولت انگلیس تعهد می کند که در این اثنا سرکرده عساکر انگلیس عمداً هیچ حرکتی که موجب ضعف اطاعت رعایای ایران نسبت به اعلیحضرت شاهنشاه ایران باشد نخواهد کرد، بلکه تقویت اطاعت مزبوره نهایت مقصود دولت انگلیس است. علاوه بر این دولت انگلیس تعهد می کند که بقدر امکان رعایای ایران از زحمت حضور عساکر انگلیس ایمن خواهند بود و همچنین آذوقه که به جهت عساکر مزبوره لازم شود دولت ایران تعهد می کند که به کارگزاران خود قدغن ننماید که عساکر انگلیس را در تحصیل آذوقه مزبور اعانت کنند و نیز دولت انگلیس تعهد می کند که در حین اخذ اشیاء قیمت آن را موافق نرخ روز از جانب مأمورین انگلیس بلادرنگ داده خواهد شد.

    فصل پانزدهم- عهدنامه حال ممضی خواهد شد و امضانامه های آن مبادله خواهد شد در بغداد در مدت سه ماه یا زودتر هر گاه ممکن شود.صاحب تصویر همایون و حمایل آبی و دارای کمر مکلل به الماس و غیره و غیره و غیره را و اعلیحضرت پادشاه انگلیس جناب مجدت نصاب هنری ریچارد چارلز بارون کاولی از امنای دولت انگلیس و از اجزای مشورتخانه مبارکه مخصوصه اعلیحضرت پادشاه انگلیس حامل نشان بزرگ و شریف حمام و سفیر کبیر مخصوص و مختار دولت انگلیس در نزد اعلیحضرت امپراطور فرانسه و غیره و غیره و غیره را وکلای مختار خود تعیین فرموده اند و ایشان بعد از آن که اختیارنامه های خود را ابراز و مبادله نمودند و موافق ترکیب رسمی دیدند فصول ذیل را مقبول و مقرر داشتند:

    آنلاین : نقشه ممالک ايران سال 1729 ميلادى - احمدخان ابدا لى ٧ ساله بود

  • نقشه ممالک ايران سال 1729 ميلادى

    احمدخان ابدا لى در همين سال 1729ميلادى 7 ساله بود. در سال 1736 به عنوان سرباز و سپس سردار سپاه نادر شاه افشار در خدمت شاهنشاه ايران گماشته شد وتا سال مرگ 1747نادرشاه افشار در مشهد بود. پس از مرگ آمر خود با چار هزارسپاه شاهنشاهى ايران به قندهار رفت و پاشاه خراسان بود. ولى درزاهدان بانو احمد خان تيمورشاه در مشهد با خانواده نادرشاه زنده گى مى کرد. يک سال پس از بدست گرفتن قدرت درخراسان خاورى 1748 تيمور شاه در خانه خوش دامن خود (با خشو کلان خود ) يعنى بانو نادرشاه افشار خانه داماد شده بود. با نواسه نادر شاه نامزد شده بود يعنى که احمدخان ابدا لى با نادرشاه افشار شاهنشاه ايران (قعده ????) بودند. پدر عروس و پدر داماد با هم "قده" , "قعده" ? (در زبان آلمانى Schwippshwager) مى شوند. خوش دامن پارسى است ولى در پاکستان از اين واژه به مادرزن و يا پدرزن ستفاده مى شود. در تاريخ درج است که احمدخان ابدا لى 1747خانواده وفاميل نادرشاه افشار را نجات داد. همين آقا که با دُر و سکه زر نادرشاه دُر انى شد و سردار سپاه گارد شاهنشايى شاهنشاخود بود چرا سرور خود را نجات نداد??? کسانيکه ابدالى را قاتل شاهنشاه مى دانند کم نيست. ولى اى افغان طايفه هرچيزيکه تقلب و جعل و جهل شان را نمايان کند و خود شان را رسوا کند پت و پنهان و کتمان مى کنند. مانند پته خزانه !!!! آيا مى دانيد که احمد خان از سال 1736 تا سال 1747 زياد تر از 10 سال کجا بود? همين ده سال در تاريخ پختون با قيچى افغانيت ويا پشتونوالى جانانه برش شده!!!!

    کجاست نام منحوس افغان تون.
    ستان ما را پس دهيد
    افغان تان پس گيريد

    آنلاین : https://daftareyaddasht.files....

  • نوشته پشت و روی سکه های نادر شاه , شاهنشاه احمد خان ابدالى
    يعنى همان سال که وى در خدمت ارتش شاهنشاهى ايران شد

    سکه سال 1736
    «سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان
    نادر ایران زمین خسرو گیتی ستان»

    آنلاین : http://iroon.com/irtn/photo/4321

  • نقشه ايران در زمان صفويان کارتوگراف چلبى:
    نقشه کاتب چلبی( حاجی خلیفه معروف مولف کتاب نامدار کشف الظنون) مولف کتاب جغرافیایی جهان نما از اراضی تحت مالکیت شاهان صفوی در ایران. در حاشیه همین مطلب به زبان ترکی نوشته شده است. عکس مربوط به صفحه 305 کتاب «شاهان صفویانین مالک اولدوقلاری ایرانین رسم اجمالیسی دیر»، حدود سال 1620 میلادی ترسیم کرده است

    آنلاین : http://jamejamonline.ir/Media/...

  • در اين نقشه آسيا ترسيم سال ١٨٣٤ از سوى کارتوگرافيان آلمانى فريدرش فون اشتولناگل Friedrich von Stülpnagel (1786-1865), وآدولف اشتيلر Adolf Stieler (1775-1836)
    چاپ گوتا ١٨٤٤

    nach Hauptmann von Stülpnagel 1834 deutscher Hauptmann und Kartograph; , deutscher Kartograph Verlag: Gotha: Justus Perthes, 1844
    ايران و توران ديده مى شود: ولى نام کشور افغان شکر وجود ندارد. به گفته فاشيست تيود هاى افغان يعنى پشتون هزاره ها از قوم مغول است. و از بازمانده گان چنگيز مى نامند. شکر تاريخ هزاره ها بيشتر از شش هزارسال است وتوران ايران باهم ازدواج کرد.
    ولى تاريخ پشتون ( افغان ) اصلن تا همين سال نام و نشان ونقشه نداشت. پشتون را اولاده چنگيز مغولهاى بزرگ هندوکابل براى شان خان داد و خود را شان را کرد شاه جهان و عالمگير
    نام منحوس پيشوند افغان را با ستان يکجا کرد مونت استوارت الفيستيون و کرد کشورى عارى از فغان افغان

    آنلاین : https://pictures.abebooks.com/...

  • عدم حتی کوچکترین قرارداد سياسى اجتماعى، پيرامون هدف و اهداف مشترک (چه رسد به ایجاد طرز فکر برای یک خیال واهی وحدت به اصطلاح "وحدت ملی" )، بحران ها و درگیری های گوناگون، خصومت و نفرت درکل بيشتر میان حاکمان دولت و حتی بین سختترين هسته غالب حکومت و حتى در بين خود اقوام پشتون درهردو کشور ساختگى با پيشينه برنايى از همان ملیت و قبیله انحصار قدرت در دست یک ملیت خاص، عدم استقلال و خودمختاری قوه هاى مقننه و قضاییه، رشوه , خويش خورى و قومپرستى و فساد , عدم کار در دولت، اجرای قانون، عدم اشتغال، بیکاری و فقدان اراده سیاسی از دلایل اصلی اند که چرا بر بحران ها و بر منازعات این کشور غلبه نمى شود و حتى راه هاى بيرون رفت از اين منجنيق، از اين برزخ از سوى دولت به واقعيت انجام نرسيده اند.

    دولت به طور عمده مسئول این وضعیت است. دولت وهزينه زياد مبالغ نامتناسب پول را برای نیروهای امنیتی این کشور، برای ارتش، پلیس و سرویس های جاسوسى، که آنها "اطلاعاتی" مى نامد به هدر خرچ مى کند-

    پشتون چطور اکثریت هست، که 80 درصد از سرباز ها ى نظامی از مردم غیر پشتون تشکيل شده و 95٪ از مردمان غير پشتون ازطرف تروريستهاى پشتونتبار کشته مى شوند?!?
    در گذشته رژیم شاه استدلال مى کرد که پشتون ها از پرداختن مانند پرداخت مالیات و خدمت نظامی و ديگر تعهدات معاف بودند چرا که آنها برای استقلال 1919 جنگيده بودند وحتى بدون کار "تن خواه" (پول جسم) مى گرفتند!!
    پشتون ها کى ها هستند؟

    چرا پشتون ها را ترجیح می دهند؟

    به نظر میرسد که حاکمان پشتون بر گرده مردم غیر پشتون کشور حکومت کند و نه در سر پشتونها.

    و امروز پشتون ها دقیقا مانند 50 سال پیش از وظایف معاف هستند و تنها حق و حقوق دارند. پشتون ها هم از سوى جامعه جهانى ترجیح داده می شوند، شاید به این دلیل که پشتون از 12 طایفه گمشده اسرائیل هستند؟!?

    که در کوه سليمان آرياورتا پناه آوردند؟

    حتی تروریستهاى پشتون هم ترجیح داده می شوند!
    به جای که تروریست پشتون مجازات شوند برای عمل تروریستی از اسارت آزاد و با پول و چپن کرزی تشويق مى شوند .

    بی کفایتی رژیم حاکم پشتون :
    رژيم پوشالى و مزدور بین مهم و غيرمهم تشخیص قايل نیست. به جای پيريزى و تقويت امنیت، شرايط تخريب امنيت توليد مى کند, به تقویت نیروهای امنیتی نمى پردازد, سوء استفاده از ملتها و ملیت های موجود مى کند.

    حداقل اقدام کند چند قومی را در جنبه هاى اهداف کوچک مشترک متحد سازد، وظايف رابا شيوه هاى مديرىت نوين وفنآورى دولتدارى نوين ( نه طى کردن باربارمراتب مرحله اى از بالا تا پايان و باز از پايان تابه بالا ) هماهنگ

    رژیم غالب عمدتا پشتون ، تفاوت های زبانی، تبارى ، مليتى و مذهبی برای اهداف سیاسی و قدرتسوء استفاده مى کند
    برای تقويت زبان پشتون زبان های غیر پشتو را تضعیف مى کند.

    رژیم بی کفایت حاکم پشتون فکرمى کند پشتو در تعضيف فارسى ويا پشه اى تقويت مى شودبلکه بر پايه کار گروهى ويا تيمى وباهمى و دموکراتيکى!
    در همین حال، غیر پشتون در حکومت و دولت ها در کار نیست؛ انتخابات دستکاری شده و به اثبات رسیده تقلب انتخاباتی در مقیاس صنعتی انجام شده. در واقع، رژیم غیر قانونی است و دولت قانون نیست، .

    یکی از ویژگی های بی مورد رژیم , تولید هرچه بیشتر درگیری و بحران است. دولت غالب پشتون باعث درگیری بیشتر در داخل و خارج است. به عنوان مثال، با موضوع مرز و مرزکشى 120 سال پیش، اگر چه افغان یا پشتون در پاکستان خود شان بار بار به عنوان ساکنان و یا شهروندان پاکستان می داند و نه به عنوان شهروندان افغانستان!
    ولى دولت پوشالى مى خواهد 20 ميليون شهروندان پاکستان را شهروندان افغانستان کند
    رژیم بی کفایت حاکم پشتون کسانى که از6000 سال پيش به عنوان مردمان اصلی بومی (تاجیک، ازبک، مردم فارسی زبان و هزاره .....) در اين کشور زندگی کرده اند , مى خواهد در کشورهاى نو به وجود و جدا شده از فلات باستانى مادر زمين "آريا نم" تعبيد کندو به پاکستانى ها اجازه داده می شود "شهروند" شود؟

    اگر رژیم دست نشانده قادر است، پس باید عمل کند، تا پناهندگان از پاکستان و جاهای دیگر به افغانستان بازگشت نمايند.

    آنها ,پشتونها, حتى به پشتوندارى خود هم صادق نيست:

    يک بار از 12 اقوام گمشده اسرائیل آمده است ،يعنى سامى اند و بار ديگر از فرهنگ ايرانى. دانشمندان پشتون آريايى ويا ايرانى بودن خود را با اردشیر بابکان , و پسراش شاه پور گان (دودمان ساسانى ) نسبت دادند که افغان از ابکان و اپگان تغيرآو نموده است.

    در زمان فاشیسم هیتلر گفتند: "نژاد ما ایرانی است" ."نژاد ما آريايى است" به همین دلیل است که آنها خود را شهروندان آریانا ناميدند، آریانا, آريانم, آرياويشتا و آرياورتا...مندرج در اويستا و ريگويدا و سانسکريت نام قدیمی هندوایران و توران بود.

    نام چندین نهادهاى دولتى شرکت هوايى, سینما، باشگاه، اکادمى، تلویزیون "آریانا" ساختند که همه نامها گردان هاى باستانى ميانه و نو زبانهاى ايرانى بويژه "پارسى هخامنشى" (پارسى قديم), "پارتثى پارتها" (پارسى ميانه يا پهلوى ) و "پارسى درى" (پارسى نوين آغاز با فرمان بهرام گور - ارانشهر بخوان ايرانشهر)
    توماس هايد در کتاب به لاتين چاپ اول سال 1700 ، چاپ 2 سال 1776 ميلادى مى نگارد

    “Deri, hoc est dicere, Persica. Ideó autem vocata est Deri, quia Behrâm- Ghûr decretum faciebat, ut in Aulâ suâ omnes loquerentur Persica omnidque Decreta Epistolae Persice Scriberentur. A quo tempore factum est ut Linguà Persica vocaretur Deri.
    Loquitur nempe de Linguâ quae hodie vocatur Persica, in quâ در Der est Ostium, Porta, &, درگاه Derghah اشک Ashak Limen seu Vestibulum Porta atque Palatium, Aula Regis: hinc دري Deri quod primà fronte videtur Denominativum à Der, revera est Denominativum a Derghah, ut abbreviari solent talia; eoque significatur Aulica, seu Curialis.
    Cumque illo tempore multi uterentur veteri Lingua Pehlavi, aquae a Rege Behram Ghur non fuit amata, ipse jussit ut omnes in ejus Aula Regiâ uterentur Linguà Perso-Medciâ [...]
    (1) Historia religionis veterum Persarum, eorumque Magorum (Oxford, 1700).

    برگردان به پارسى نو

    دری، که فارسی نام دارد است. بهرام گور پس از یک تصمیم يابى فرمان داد که نامه ها و مکاتبات پرسشها و پاسخها در دربار با کليه نهادهاى منطقوى گوناگون با زبان پارسى دربارى گفته ونوشته شود. درآن هنگام زبان فارسی-مادى "دری" نامیده می شد. زبان فارسی دری از "در" به معنی دروازه و یا و درگاه يا حولى (حیاط و یا قلعه یا قصر) به دست آمده است. اینجا دري در نگاه اول به نظر می رسد که از درگاه مشتق شده است که در آن درى مخففى از دربار و درگاه و يا حولى شاهى مى باشد

    منبع کتاب:

    https://books.google.de/books?...

    https://books.google.de/books?...

    با چنین شرایطی، حتی نمی تواند یک همکاری موردى صورت گيرد، چه رسد به وحدت ملی!!
    وحدت ملى در ستان ما با پيشوند "افغان" ناممکن است
    بنابراین, بهترین گزینه فدرالیسم است و آسانترين و پربارترين گزینه تجزیه است

    آنلاین : https://books.google.de/books?...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس