صفحه نخست > خبر و گزارش > ده کرسی غصبی کوچی ها حذف و یک کرسی به اهل هنود و سیک داده شود

ده کرسی غصبی کوچی ها حذف و یک کرسی به اهل هنود و سیک داده شود

کابل پرس
يكشنبه 15 دسامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کابل پرس?: پارلمان افغانستان اختصاص یک کرسی در مجلس نمایندگان را برای اهل هنود و سیک رد کرد تا این دو گروه مذهبی از یکی از حقوق سیاسی خود محروم باشند. در ماه های گذشته فعالان جامعه ی مدنی افغانستان به همراه فعالان اهل هنود و سیک تلاش های زیادی را روی دست گرفتند که این دو گروه اقلیت بتوانند به یکی از حقوق سیاسی خود دست یابند اما پارلمان با رای خود، مانع از انجام آن شد.

عدم اختصاص کرسی در شورای نمایندگان در حالی صورت می گیرد که تقسیم بندی های سیاسی در افغانستان بصورت ناعادلانه صورت می گیرد. برای نمونه در چند دهه ی گذشته کوچی ها از امتیازات فراقانونی برخوردار بوده و حکومت های افغان برای استفاده ابزاری از آنان در کشتار و حمله به گروه های قومی غیر افغان، به آنان امتیازهایی اعطا کرده اند که با عدالت و برابری در جامعه همخوان نیست. اختصاص ده کرسی پارلمانی برای کوچی ها، نمونه ی بارز تبعیض در فضای سیاسی افغانستان می باشد. هر چند بخش هایی از مردم در گروه های قومی مختلف در افغانستان زندگی سیاری دارند اما در فرهنگ سیاسی رایج شده در افغانستان، امتیازات در نظر گرفته شده برای این گروه ها برای گروه مردمی پشتون یا افغان می باشد. به همین ترتیب وزارتخانه ای بنام اقوام و قبایل در افغانستان وجود دارد که امتیازات آن فقط برای یک گروه خاص مردمی در افغانستان اختصاص یافته است.

هنوز آماری دقیقی از تعداد کوچی های افغان وجود ندارد اما حدس زده می شود که آنان در حدود پنجاه تا 100 هزار تن باشند. با این وجود تعداد زیادی از پشتون های ساکن پاکستان، بدون در نظرداشت مقررات مرزی وارد خاک افغانستان شده و در بسیاری از موارد، به دلیل اشتراک قومی، توسط مقامات محلی صاحب تذکره ی افغانستان شده اند.
طبق اظهارات یکی از سران کوچی در دیدار محرمانه با سفارت آمریکا (افشا شده توسط ویکی لیکس)، بیش از نیمی از گروه مسلح قومی طالبان را کوچی ها تشکیل می دهند. عدم نظارت کامل بر فعالیت های این گروه باعث شده که آنان عملن علاوه بر پیوستن به طالبان و شرکت در کشتار بی رحمانه ی مردم، در قاچاق اسلحه، قاچاق مواد مخدر و قاچاق آثار تاریخی دست داشته باشند. کوچی ها همچنین در پیوند با طالبان و رژيم قومی کابل، بصورت سازمان یافته بر باشندگان مناطق مختلف مانند بهسود و دایمیرداد حمله کرده و علاوه بر کشتار، به غارت و چپاول می پردازند.
در داخل جامعه ی کوچی نیز، حقوق زنان و کودکان به شدت نقض می شود.

گالری عکس

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • کوچی های پشتون از اقوام گم شده یهود هستند که به طور مستقیم از سوی یهودیان امریکایی مورد حمایت قرار میگیرند. دلایل و شواهد زیادی وجود دارد که افغانستان باید زیر قدرت پشتونها باشد ،چون امریکا یا یهودیان امریکایی انها را برادر خود میدانند.
    کوچی ها هنوز رسوماتی دارند که مشابه ان را در میان اقوام یهود اسراییل میتوان پیدا کرد. دانشمندان اسراییلی تحقیقات بسیاری در این رابطه انجام داده اند تا اقوام گم شده بنی اسراییل را باز بیابند. پاکستان نیز از کوچی ها سو استفاد میکند. یا در حمل سلاح و یا برای پیدا کردن انتحاری از فرزندان کوچی پشتون استفاده میکنند. به غیر از اینها کوچی ها در کار حمل و نقل مواد مخدر دست دارند. بیشتر کوچی ها تا دندان مسلح هستند و زندگی مردم بومی را با مشکلات زیادی روبرو کرد هاند. متاسفانه ضدیت کوچی ها با درس و دانش اینده همه مردم این خاک و بوم را خراب کرده هست. نمایندگان کوچیها در پارلامنت خوی و رفتار قبیله خود را هر روز به نمایش میگزادرند. حتی باسواد ترین انها مثل اخمد زی از دایره قبیله خود فراتر نمیتوانند فکر کنند. کوچی ها تنها مشکل ساز هستند و باید تربیت شوند.اهل هنود افغانستان همیشه زیر ظلم مسلمان نماهای افغان بوده اند.

  • مذهبهاى هندويسم با سرودهاى مهاباراتا پيوند دارند که بیش از یکصدهزار بیت دارند.
    واژه «مها» پیشوند است و بمعنای سترگ بکار برده می‌شود و بهاراتا ويا "بهارت" نام باستانى کشور هند است. درعربى "بهارت" به مرچ سياه گفته مى شود که از طريق سرکهاى ابريشم به اروپا واز راهاى دريايى و خشکه
    به متوسپانيم مى آمد. مرچ سياه و نمک در قرون ميانه ارزش زر را داشت . به نمک طلاى سفيد وبه مرچ سياه طلاى سياه گفته مى شد

    هند نام نو درخارج از هند ساخته شد و واژه بهارت واژه خودى آنها اند. نام هند در زبان فارسى باستانى در نوبهار بلخ - ٣٦ کيلومترى شهر بلخ در جنوب غرب شهر مزار شريف, در بين تپه رستم و تخت رستم و رشته کوهاى البرز قرار دارد.

    "آتشکده نوبهار یا معبد نوبهار (سانسکریت: برگرفته از واژۀ ناواویهارا "معبد نو"، از دوران برمکیان به بعد: مسجد نُه‌گنبد)، نام آتشکدۀ زرتشتی و بعدها معبدی بودایی در بلخ بود. دقیقی balkhi در گشتاسب‌نامه آورده‌است که در زمان لهراسب و گشتاسب شهر بلخ از مراکز مهم دینی بوده و در آنجا آتشکده‌ای ساخته بودند و آن را نوبهار می‌خواندند. و همچون مکه که امروزه مورد توجه مسلمانان جهان است، از نقاط مختلف دنیا برای زیارت به آنجا روی می‌آوردند. پادشاهان ایرانی این مرکز و متولی آن را احترام زیادی داشتند و آن را با حریر سبز پوشانده بودند و در زمان ساسانیان از بزرگترین آتشکده‌های زرتشتی بود."

    ‏چو گشتاسپ را داد لهراسپ تخت‎
    ‏فرود آمد از تخت و بربست رخت‎
    ‏به بلخ گزین شد بران نوبهار‎
    ‏که یزدان پرستان بدان روزگار‎
    ‏مران جای را داشتندی چنان‎
    ‏که مر مکه را تازیان این زمان

    أبو الحسن علي بن الحسين المسعودي‎
    مروج الذهب ومعادن الجوهر‎
    "النوبهار بناه (منوشهر) بمدينة (بَلْخَ) من خراسان، على اسم القمر، وكان مَنْ يلي سِدَانته تعظِّمُه الملوكُ في ذلك الصقع، وتنقاد إلى أمره، وترجع إلى حكمه، وتحمل إليه الأموال، وكانت عليه وقوف. وكان الموكل بسدانته يدعى (البرمك)، وهو سمة عامَّة لكل من يلي سدانته، ومن أجل ذلك سميت البرامكة؛ لأن خالد بن بَرْمَك كان مِنْ وَلَدِ مَنْ كان على هذا البيت، وكان بنيان هذا البيت من أعلى البنيان تشييداً‎"
    Mas’ūdī: Les Prairies d’Or. Texte et traduction par Barbier de Meynard et Pavet de Courteille. 9 vols. Paris 1861–1877. [5], Vol. 4 de 9, Pg. 47f

    آئین هندو در قدیم دین برهمایی خوانده می‌شد . هند و هندو نام خود را از رودخانه سهند گرفته که سهند هم "سهندو" خوانده مى شد. به دينگونه که مردم و يا کشور در دو سوى رود بزرگ سهند زنده گى مى کند ويا قراردارد.

    به گونه ايکه سرودها ويا گاهتاهاى در ژند اويستا که پسانها ژنده حضرت شاه مردان شد و در اين روزگار از سوى باسوادها وبويژه از سوى هم ميهن ما که از ايران به کشور خودشان بازگشت نموده اند جهنده حضرت على واز سوى بى سواد ها جنده گفته مى شود. ژند اويستا وگاهتاهاى اويستا (بيتهاى بندهيشن بندهيشن هندى ويا بندهيشن کوچک و بندهيشن ايرانى ويا بندهيشن بزرگ) به عنوان داستانهاى پيش از زردشتى درجمله آئین ژند اوستا (Zand /Zend of Avesta ) به شمارمى روند.
    سرودهاى مهاباراتا و بيتهاى بندهيشن Bundahischn آفرینش بنیادین آثار شاهنامه گونه اند که گذشته اسطوره فرهنگى را نگارش مى نمايند. کوه ها وکوه پاره ها نامهاى خدايان اديان هندويسم را گرفته اند. نامهاى رشته کوهاى هیمالیا و هندوکش پرازنامهاى مهابارتها و ويدها و پارسى باستان مى باشد.

    سرزمين ما که امروز نام همچم ناله را مى دهد گهواره سه فرهنگ وسه دين و و يا جهانبينى آسيايى واريوآسيايى است .

    1- آريانا , آريا, ارين, آرين ايران, اران, ايرانان ارانيان گردانهاى فارسى باستان يونان باخترى و معرب شده ايران است پسوند انا ويا يا باستانى مى باشد. پسوند انا قديم باستانىبه گونه نمونه: باختريا و باختريا نا.
    پسوند ان ويا اسم در آخر واول اسم مکان مى آيد ستان و يا آباد ويا گاه که بشکل پسوند در آخر مى آيند نسبى نواند. توجه تان را به نامهاى استانها وشهرها وشهرستان هاى کشورهاى نامنهاد افغانستان و پاکستان و تاجکستان ووغيره و هند و ايران زمين و توران مى خواهم که به هزارها نام با ان پايان مى آبد :
    لغمان و پغمان , بغلان وتالقان ملتان و مردان خلتان , سهريان , بوستان وگلستان , گيلان, ومازندران, سمنان وکاشان وکرمان و صدها جاهاى ديگر
    رود سهندو (Indus)دريا و يا اقيانوس معنى مى دهد مانند درياى آمو (Oxus).
    ناگفته نبايد گذاشت که بزرگ رود سهند از دو بزرگترين رشته کوهاى گيتى سرچشمه مى گيرند: هیمالیا و هندوکش . سرچشمه هاى رود سهند در سرزمينهاى ريگويدا و اوستا بهارت قراردارند. کوه بابا توران زمين وتمام رودخانه هاى مانند پنجشير وکنرو و به رود کابل يکجا مى شوند و پس ازشهر پشاور به درياى سند يکجا مى شود

    2- فرهنگ توران زمين زيادتر مذاهب خورشيدى, ميترايى وبوديسم بودند. اين فرهنگ ورسم ورواجها درتاروپود مردمان همين سرزمين پيچ خورده است: درموسيقى در گفتار درکردار ودرخوراک وپوشاک

    3- فرهنگ مهاباراتا مذهبهاى هندويسم بودند که يکى ديگر خود را تکامل بخشيد. اين فرهنگ و رسم و رواجها هم در تاروپود مردمان همين سرزمين گره خورده است
    هرکدام اين سه حوزه فرهنگى ودينى از اديان آسيايى در هرچارطرف کوهاى "هر برز" در اوستا هر = کوه ; برز = بزرگ---> البرز به کوهاى بزرگ جهان گفته مى شد: مقايسه با رشته کوه هاىآلپ ويا اورال

    کل از اين مردمان از مردمان ديرينه اين سرزمين اند که همه چه توران وچه هندوچين وچه گورگان وچه مازندران وچه سغد وچه ساسان وچه کوشان وچه پارت وکرد وبلوچ از همين سه حوزه فرهنگى پيداشده اند .

    درقدم اول کليه انسانها در مهاجراتهاى اول ودوم شهرنشين (منظور جاگزين) شدند. آخرين مردم ايکه دراين سرزمين جاگزين شدند عربها ويا مردمان سامى بودند که تعداد شان اکنون به 200000 مى رسد. وبايد به گونه شهروند باشند باوجود آنکه حاکمان شان وبنيادگران شان کشور راويران کردند.

    زمانيکه هندوان وپارسييان وتورانيان گذشته چندين هزارساله دارند ولى جنگهاى تحميلى آنها را مجبور به مهاجرت کردند.

    ما چند قرن پيش از ميلاد رامى نويسيم:
    در بگرامى مرکز بزرگ هندويسم بود که در نزديکى آن شيواکى وهندکى وجود داشت. درهندکى معبد بزرگى وجود داشت که آنرا "قصر جهان نما" ياد مى کردند.

    پيشينه نگار بزرگ دوران عبدالرحمان خان درکتاب سراج التواريخ از اين قصر در هندکى نامبرده است. حتى قصر چهلستون را عبدالرحمان خان نساخته بلکه او را بازسازى کرد
    The History of Afghanistan (6 vol. set): Fayz Muhammad Katib Hazarah’s Sirj ul Tawarikh,
    von Robert McChesney,Mohammad Mehdi Khorrami, in English, S.

    درشيواکى معبد "شاه بهار" بود که به نام معبد شيوا يادمى شد و پس از آن شتوبه بودايى شد. کوهاى شيواکى وهندکى , خم هند و کوهاى و دهها کوهاى 2000 مترى مانند شير دروازه و کوه آسمايى (سانسکريت کوه اميد مادر) کوهاى مقدس هندوان واهل هنود بودند. زنبيلک وزنبورک شاهان (Zunbil) وکابلشاهان مردمان پارينه اين ملک اند. هندوان اين سرزمين درگاها وعبادتگاهاى خود را در اروپا وامريکا آسمايى مانده اند درحاليکه دولت يک دينه در کشور فغان ونالشت نام اين کوه را تغير داده است . کوه آسمايى - کوه اميد مادر ) به کوه تلويزيون .

    سوبهار در اول يک عبادتگاه هندوان وپارسيان زردشتى بود . وبعدا مرکزبودايى شد که همه در حالت دوستى زندگى ميکردند. سوبهار که درغزنى در نزديک کوههاى سنگ رستم قرار داشت به نام "تپه سردار" تغير کرد.

    یعقوبیYaqubi, Ahmad ibn Abi Yaqub, Kitab Albuldan, herausgegeben von Juynboll Abrahamus Wilhelmus Theodorus, 1833-1887 [4], P. 67.
    بت بوداى ١٠ مترى اش را که در دهه شست ميلادى قرن گذشته پيدا شده بود, همين طالبان در سال ٢٠٠١ ميلادى
    تخريب کردند.

    نوبهار, شاه بهار و سوبهار از جمله آباد يهاى و يا بناگاهاى عجايب هفتگانه ايران زمين اند که بزرگان ادبيات پارسى هفت پيکر هم گفته اند.

    اسدى توسى

    “چو آمد به بتخانه ی سو بهار‎
    ‏یکی خانه دید از خوشی پرنگار‎”

    ‏گهی نوبهار آید و گاه تیر‎
    ‏جوانست گیتی گهی ، گاه پیر‎

    “‏برین مژده خواهم کزاین کار زار‎
    ‏چو رفتی به بتخانه ی سو بهار‎
    ‏بر آن خانه وآن بد پرستان گزند‎
    ‏نسازی ، که یزدان ندارد پسند‎
    ‏برین مژده خواهم کزاین کار زار‎”

    مولوى بلخ رومى
    ‏آخر چنین شوند درختان روح نیز‎
    ‏پیدا شود درخت نکوشاخ بختیار‎
    ‏لشکر کشیده شاه بهار و بساخت برگ‎
    ‏اسپر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقار‎

    ‏چو رفتی به بتخانه ی سو بهار‎
    ‏بر آن خانه وآن بد پرستان گزند‎

    زبان فارسى در جمله زبانهاى هندوايرانى اند. داستانهاى هند و ايرانى کنده هاى مشترک دارند:

    1- کليله ود منه از "پنج کتاب" پنج تنترا بهارتمها امده
    2- قصه هاى هزارويک شب از ايرانزمين
    3- سند باد از باد درياى سهند آمده. درعربى واژه باد وزش باد وجود ندارد.
    4- اعداد عربى همان اعداد هندى وصفرهندى است که دانشمند تورانى الخوارزمى در قرن ٩ ميلادى به بغداد برد وازآنجا شمارگان هندى به اروپا رفت و در آنجا مشهور به اعدادعربى شد.

  • واقعا شرم وننگ باد بر مناديان كاذب وحدت مولي، تف بر اين وحدت مولي دروغين

  • يكي از دوستان درباره معضله هندوها وكوچي ها از كابل واز مقر پترلمان فعلي چنين مينويسد:

    اهل هنود باید در مجلس نمایندگان نماینده داشته باشند؛ گجرها،جوگی ها وجت ها نیز
    اقلیت های تباری عموماً فاقد نماینده در ولسی جرگه هستند. هندوها، جوگی ها، گجرها، و جت ها در این زمره اند. اینان گروه های قومی مستقلی اند که از نظرتعداد به نصاب نمی رسند؛ و با توجه به تب قومگرایی حاکم در کشور، دیگران به کاندید متعلق به گروه های تباری مذکور، رای نمی دهند. در قانون اساسی حداکثر تعداد کرسی های ولسی جرگه 250 قید گردیده؛ این عدد از روی قیاسی است که گویا نفوس افغانستان حدود 25 میلیون نفر خواهد بود؛ یعنی برای هر صد هزار نفر یک نماینده . اما جمعیت های مذکورهیچ کدام این رقم را پوره نمی کنند؛ به سخن دیگر هیچکدام به نصاب نمی رسند.
    با وجود این واقعیت، عدم حضور آنان در مجلس نمایندگان کشور، اجحافی ست چشم ناپوشیدنی. چه، از سوی دیگر می بینیم که برای جمعیت کوچی ها - علی رغم آنکه گروه تباری مستقلی نیستند- ده کرسی در نظر گرفته شده است. اما واقعیت دیگر اینست که طی سی سال پسین جمعیت های کوچی کشور مسکن گزین شده، رقم مذکور مطلقاً جنبه سیاسی دارد؛ یعنی در حالیکه سرشماری دقیقی در دست نیست، به نظر میرسد که سه تا پنج کرسی برای جمعیت های کوچی کشور- که به تبار های مختلف تعلق می گیرند- کافی باشد. ولی در شرایط حاضر، با اختصاص چهار چوکی از ده چوکی که در اختیار کوچی هاست، به چهار اقلیت تباری هندو، گجر، جت و جوگی، هم از اجحاف و اضافه ستانی که مرعی داشته شده جلوگیری می شود، و هم اینان به حق خود می رسند.
    به نظر من یکی از دلایلی که نمایندگان مردم به پیشنهاد رییس جمهور مبنی بر اختصاص یک کرسی به جمعیت اهل هنود، رای منفی دادند، توجه به همین اضافه ستانی بود که گفته شد.

  • اقای بهمن کوچی به امید خدا پسرفتش تیزتر میشود و مثل سگ پس به کوههای سلیمان بالا میشوند و یکدیگر را میخورند.

  • نه کن به هندوان و توريانيان و غير پشتونها ستم که اينها هستند مردمان باستانى کابلستان و گنداهارا و سمنگان و هزارستان!
    نام هندوکش با کشتن هندوان سروکار ندارد, بلکه واژه "کش" (کوش) در فارسى قديم و در هندى هنوز "خوش’’ معنى مى دهد .
    لغت نامه دهخدا
    کش . [ ک َ ] (ص ) خوش . به معنی خوش و نیک باشد چنانکه گویند کش رفتار و کش گفتار یعنی خوش رفتار و خوش گفتار. (برهان ). به معنی خوب و خوش است و کشی مرادف خوبی است . (آنندراج ) :

    کش ، در چمن رسول بخرامم
    خوش ، در حرم خدای بگرازم .
    سنائی .
    به نخجیر شد شاه یک روز کش
    هم اوخوش منش بود هم روز خوش .
    نظامی .

    • کش خرام ؛ خوش خرام . یازان در رفتار. گرازان در رفتار :
      آن مرغ کش خرام کدامست در چمن
      از عنبرش سراغج و از مشک پیرهن .
      شمالی دهستانی (از آنندراج ).
      دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین
      خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی .
      منوچهری .
      رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
      شخ نورد و راهجوی و سیل برّ و کوهکن .
      منوچهری .
      تازه رویی چو نوبهار بهشت
      کش خرامی چو باد بر سر کشت .
      نظامی .
      ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
      ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام .
      سعدی .
    • کش گفتار ؛ خوش گفتار. خوش سخن . خوش کلام . (ناظم الاطباء). آنکه سخن خوش بگوید. آنکه کلام مورد توجه دیگران بر زبان راند.
      زیبا :
      نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
      از این خوشی از این کشی از این در کار زیبایی .
      فرخی .
      دلم مهربان گشت بر مهربانی
      کشی ، دلکشی خوش لبی خوش زبانی .
      فرخی .
      ما را دهی از طبعخوش حوران خوش ماهان کش
      چون داد سالار حبش مر مصطفی را جاریه .
      منوچهری .
      چون نزد رهی در آیی ای دلبر کش
      پیراهن چرب را تو از تن درکش .
      فردوسى که جايش است پردوس بهرين:
      پدر بود در ناز و خز و پرند‎
      ‏مرا برده سیمرغ بر کوه هند‎
      سوی کشور هندوان کرد رای‎
      سوی کابل و دنبر و مرغ و مای‎
      کوه بزکش و کوه فيل کش.
      واژه "کش" و "کشته" ديگر در فارسى نو بکار برده نه مى شود. فقط متل دخترکش هنوز در زبان فارسى به کارگرفته مى شود. "پراهن ات دخترکش است" يعنى پراهن ات باعث خوشى دختر است.
      "کوه حاجى کشته" بدين معنى نيست که کيسکه حج رفته است و مرده است.کوه است که درختان حاج دا
      را اند و بوى عطر حاج به مشام مى رسد.
      يک عرب مسافر بود بنام ‏أبو بطوطة‎ که هندوکش را تحت الفظى ترجمه کرد يعنى کوه که هندوان کشته شدند.
      ازنادانى!!!!
      بُنْدَهِش Bundahishn (در فارسی میانه «بندهشْن » ، به معنای اصل آفرینش ) یکی از مهمترین متون دینی ـ تاریخی زردشتی ، به خط و زبان پهلوی * . این اثر عمدتاً دربارة کیهانشناسی ، با فصولی در تاریخ کیانیان و جغرافیای ایرانشهر، بر پایة متون اوستایی و گزارشهای پهلوی و منابع تاریخی ، بخصوص خداینامه ، در 36 فصل است که مؤلف در دیباچة کتاب آنها را به سه بخش اصلی و کلی تقسیم کرده است :
      1) آفرینش اورمزد و دشمنی اهریمن
      2) چگونگی آفرینش مادی و این جهانی از آغاز تا انجام
      3) تاریخ و پیوند کیانیان و زیستگاههای آنان .
      مهمترین و بلندترین فصل آن همان نخستین فصل است دربارة چگونگی اورمزد و اهریمن و جدالشان با یکدیگر، و خلقت آفریدگان به صورت مینوی و مادی . گردآوری و تألیف این کتاب احتمالاً در اواخر دورة ساسانی و تدوین نهایی آن در قرن سوم هجری یا دیرتر صورت گرفته است . بعضی از فصول کتاب مانند مقدمة آن ، افزودة بعدی شناخته شده است . نام مؤلف اصلی آن دانسته نیست ولی نام مدوّن نهایی آن را در فصل مربوط به تبارنامة موبدان ، به احتمال ، فَرْنْبَغ دادِگی یا دادویه (دات ـ ویه یا دادگ ) خوانده اند ( بندهش ، ترجمة بهار، ص 6؛ تفضّلی ، ص 141؛ تاوادیا، ص 94).
      (ترجمه پارسی بندهشن )
      متن کامل بندهشن ترجمه مهرداد بهار (PDF)
      ترجمهٔ انگلیسی بندهشن هندی
      ترجمهٔ انگلیسی بندهشن ایرانی
      واژه بنياد از بُنْدَهِش گرفته شده

    از سدهٔ هشتم میلادی نوشتن فرهنگ های پارسی آغاز شد. برخی ازبرجسته‌ترین آنهاعبارت است از:
    فرهنگ قواس-
    بحر الفضایل فی منافع الافاضل-
    دستور الافاضل فی لغات الفضایل -
    اداة الفضلا-
    شرف نامه-
    مفتاح افضلا-
    تحفة السعادة-
    مؤیدالفضلا-
    تحفة الاحباب-
    کشف اللغات-
    فرهنگ وفایی-
    فتح الکتاب-
    مجموعة اللغات-
    مدارالافاضل-
    فرهنگ جهانگیری-
    چهار عنصردانش-
    جمع الجوامع-
    لطایف اللغات-
    برهان قاطع-
    فرهنگ رشیدی-
    سراج اللغات وچراغ هدایت-
    محمود اللغات-
    بهارعجم-
    قسطاس اللغه-
    شمس اللغات-
    اصطلاحات شعرا-
    هفت ملزم-
    غیاث اللغات-
    تسهیل اللغات-
    بحرعجم-
    ارمغان آصفی-
    آنندراج-
    آصف اللغات-
    نقش بدیع-
    فرهنگ نظام

    •رساله ابوحفض سغدی (۴۶۵ قمری)•
    •تفاسیر فی لغةالفرس (۴۶۵ قمری)•
    •لغت فرس (اولین لغت‌نامه فارسی به قارسی)•
    •فرهنگ قواس (۷۱۶ قمری)•
    •صحاح‌الفرس (۷۲۸ قمری)•
    •بحرالفضایل فی منافع‌الافاضل (اواخر قرن ۸ قمری)•
    •شرف‌نامه (اوایل قرن ۹ قمری)•
    •اداةالفضلا (۸۲۲ قمری)•
    •مفتاح‌الفضلا (۸۷۳ قمری)•
    •کشف‌اللغات (اوایل قزن ۱۰ قمری)•
    •تحفةالسعاده (۹۱۶ قمری)•
    •فرهنگ وفایی (۹۳۳ قمری)•
    •فرهنگ تحفةالاحباب (۹۳۶ قمری)•
    •فرهنگ شیرخانی (فواید الصنائع) (اواسط قرن ۱۰ قمری)•
    •زبدة‌الفواید (خلاصه فرهنگ شیرخانی ۹۵۵ قمری)•
    •فرهنگ میرزا ابراهیم (۹۸۶ قمری)•
    •فتح‌الکتاب (۹۹۱ قمری)•
    •مجمع‌اللغات (۹۹۴ قمری)

    لغت نامه

    ۱۰۰۱ تا ۱۲۰۰ قمری

    •مویدالفضلا (ابتدای قرن ۱۰)•
    •مدارالافاضل (۱۰۰۱ قمری)•
    •فرهنگ سروری (۱۰۰۸ هجری قمری)•
    •مجمع‌الفرس (۱۰۰۸ هجری قمری)•
    •فرهنگ جهانگیری (۱۰۰۵-۱۰۱۷)•
    •چهار عنصر دانش (۱۰۱۴-۱۰۳۷ قمری)•
    •جمع‌الجوامع (۱۰۳۹ قمری)•
    •فرهنگ جعفری (۱۰۴۰)•
    •لطایف الغات (۱۰۴۸ قمری)•
    •برهان قاطع (۱۰۶۲)•
    •فرهنگ رشیدی (۱۰۶۴)•
    •محموداللغات (۱۱۵۰ قمری)•
    •بهارعجم (۱۱۵۲ قمری)•
    •فرهنگ شعوری (۱۱۵۵ قمری)•
    •سراج‌اللغات (قرن ۱۲ قمری)•
    •قسطاس‌اللغه (قرن ۱۳ قمری)

    ۱۲۰۰ قمری به بعد

    •شمس الغات (۱۲۲۰ قمری)•
    •فرهنگ عباسی (۱۲۲۵)•
    •هفت قلزم (۱۲۲۹ قمری)•
    •غیاث‌اللغات (۱۲۴۲)•
    •برهان جامع (۱۲۵۰)•
    •تسهیل‌اللغات (۱۲۵۹ قمری)•
    •بحر عجم (کتاب) (۱۲۶۸ قمری)•
    •فرهنگ انجمن‌آرا (۱۲۱۸-۱۲۸۸)•
    •ارمغان آصفی (۱۲۹۰ قمری)•
    •فرهنگ ناظم الاطبا(ابتدای قرن ۱۴ قمری)•
    •فرهنگ معیار جمالی (۱۳۰۳ قمری)•
    •فرهنگ آنندراج (۱۳۰۶ قمری)•
    •نقش بدیع (۱۳۴۲ قمری)•
    •آصف‌اللغات (۱۳۴۳ قمری)•
    •فرهنگ نظام (۱۳۴۶-۱۳۵۸)

    معاصر

    •فرهنگ نوبهار (۱۳۰۸)•
    •فرهنگ حییم (۱۳۰۸ جلالی)•
    •لغت‌نامه دهخدا (۱۳۱۹)•
    •فرهنگ عمید(۱۳۴۲ جلالی)•
    •فرهنگ معین (۱۳۵۰ جلالی)•
    •فرهنگ آریانپور (۱۳۵۳ جلالی)•
    •فرهنگ معاصر هزاره (۱۳۸۰)•
    •فرهنگ سخن (۱۳۸۸ جلالی)•
    •فرهنگ فارسی معاصر (۱۳۶۹-ویرایش مجدد ۱۳۸۱)•
    •فرهنگ زبان‌آموز فارسی (۱۳۸۸)

    واژگان پارسى ويا فارسى وهندى سانسکريت از يک کنده سرچشمه گرفته است: ريگويدا و گاتهاى اويستا. اين مردمان از يک فاميل اند.
    فارسى زبان مشترک مردمان ايرانى وتورانى اند. يعنى حوزه نوروز!!!!!!
    پاش دادن رنگ سرخ در اول بهارو يا گلآب در حوزه هندوايران تصوير برجسته از هم فرهنگى توران وهندوايران اند.
    آيا پشتونها در خيستگاه خود يعنى دورادور پشته سليمان کوه اصلن نوروزرا وياهولى را تجليل مى کنند ?

  • به توجه محترم کامنت بی نام 15 دسمبر 29 : 19 ، قوم یهود عالم و دانشمند هستند ، اما قوم پشتون جاهل ونادان
    هستند د ر حالیکه د ر این مدت اقلأ یکصد سال اخیر ، 95 د ر صد بورسیه درس و تعلیمات به خارج ازکشورهم به فرزندان قوم پشتون ازجانب حکومت پشتونی داده شده د ر د د ا خل مملکت هم بیشتر تشویق و سهولت ها به مکتب و
    و دانشگاه ها آنها قبول و درس وتعلیم دیده اند وظیفه های رسمی خارج و داخل مملکت هم آنها صاحب بوده اند و صاحب هستند یعنی حکومت پشتونی ازنگاه حق و عدالت انسانی و شرعی درمقابل شهروندان غیر پشتون ، به حضور
    خداوند و رسول الله ، گردن بسته و گنه کار شده اند ، با آنهم این قوم پشتون درقرن 21 هم زنده گی مینمایند پند نگرفته اند هنوزهم جاهل اند به یاد خدا و آخرت نیستند به حقیقت گویی حقیقت پسندی ایمان ندارند ، شما چطور بی
    سنحش قوم پشتون را به قوم یهودی پیوست میدهید ؟؟؟ ما نشنیده ایم که قوم یهود ، تروریست باشد یا اینتحاری باشد
    من فکرمیکنم قوم یهود فاسد نیست که پشتون است قوم یهود زن ستیز نیست که قوم پشتون است ، قوه یهود هیروین
    جرس و تریاک کشت نمیکند قاجاقبری هیرویین هم نیست اگرمیبود رسانه های جهان به دنیا نشرمیکردند .

  • جناب محترم محمد!
    به تائيد حرف هاي شما ميخواهم اضافه كنم كه ميان يهود وقوم محترم پشتون هيچ مناسبتي وجود ندارد كما اينكه ميان آريايي ها وپشتونها هيچ نوع پيوندي وجود ندارد، تيوري آريا بودن پشتونهارا رضا شاه به مواقفه هتلر در سالهاي جنگ جهاني دوم بگوش خاندان طلايي زمزمه كرد تا از آنها در جهت مقاصد سياسي خودشان كار بگيرند ، امروز غلط بودن اين تيوري كه گويا نژاد جرمن از آرياناي قديم بسوي اروپا مهاجرت كرده باشد ثابت گرديده كه درين زمينه هيچ سند ومدرك واقعي ودرست وجود ندارد، اين تيوري زاده خيالات برتري طلبانهء يك سردار ديوانه وماليخوليايي بنام سردار داوود بود كه پدر كلانش سلطان احمد طلايي پشاور را به يك پاو طلا به سردار رنجيت سينگ پىجابي فروخت، اين سردار بي عقل ديوانه كه از خوردي در گوشش حقارت وزبوني زمزمزه گرديده بود كه فرزند يك وطنفروش است بخاطر خاموش ساختن عقده هاي حقارت خود به چنين تيوري هاي مزخرف رو مي آورد تا برتري اش را نسبت به ديگران ثابت كند، در حاليكه حقيقت مسلم اين است قوم محترم افغان از نسل خر ميباشد كه مادر نخستين يا نياي اولي اين قوم شريف وبا غيرت بنام پشتنه أنا از خر استفادهء جنسي كرده بود كه ثمرهء آن طفل مركب از إنسان وحيوان بنام خروتي يا خرك كوچك بود ، اين خرك كوچك بعدا اسم افغان را بخود گرفت، افغانجان نيز با يك دختر ديگر ازدواج كرد كه بعدا سلسلهء تكاثر وتناسل اين قوم شريف از ميان كوه هاي سليمان بطرف شمال وجنوب، شرق وغرب پراگنده شد وامروز برعلاوهء سرزمينهاي خودشان، بخشهاي بزرگي از خراسان را اشغال نموده اند وميخواهند همهء باشنده گان اين سرزمين را مانند خودشان خر بسازند

  • محمد، خدا کند که برادران یهودشان این وحشیها را تربیت بتوانند و به راه راستشان هدایت کنند. ای کاش این وحشیها یهود مییشدند و انسان. از برادران مسلمانشان خو نشد.

  • به تعداد ده رأی ده چوکی برای کوجی های پشتون د ر پارلمان افغانستان ، مال مرد م خوری ا ست نا روا ا ست ظلم ا ست به د یکرا ن جفا ا ست ، همچو بی انصافی و ظلم و جفا ا ست که افغانستان ترقی نمیکند خداوند حق المبین
    است .

  • در همی دو پهلوی کوچی غنی و جمعه خان همدرد که عکسهای از رهبر ازبیکها یعنی دوستم خان در پهلوی جمعه خان همدرد و عکس کریم خلیلی و سرور دانش و عزیز رویش در پهلوی کوچی غنی - یعنی دوستان جانا جانی شان که جمعه خان همدرد ازبیکها را در شبرغان ناز میداد و کوچیهای غنی -هزاره ها را در هزاره جات ناز میدهد/ باید اضافه شود

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس