صفحه نخست > خبر و گزارش > بازی کثیف سیاسی با حقوق بشر؛ چهره تینا فوستر وکیل تروریست های افغان

بازی کثیف سیاسی با حقوق بشر؛ چهره تینا فوستر وکیل تروریست های افغان

کابل پرس خبری
شنبه 22 سپتامبر 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

در 11 سال گذشته حقوق بشر به تجارتی پرسود در افغانستان تبدیل شده است. گروه های تجاری مختلف زیر نام حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان که گاه با شبکه های استخباراتی نیز بی ارتباط نمی باشند، فعالیت های خود را گسترش داده و به پول های گزاف دست یافته اند.

در این میان گروهی که خود را "شبکه جهانی عدالت" می نامد و تحت سرپرستی زنی بنام تینا فوستر (Tina Monshipour Foster) فعالیت می کند دفاع از گروه تروریست های افغان در افغانستان را بر عهده گرفته تا در کنار وکلای قبیله همچون نصرالله استانکزی، بازوی حقوقی تروریست های افغان باشند. این در حالی ست که گروه های حقوق بشر خواستار پیگرد طالبان به دلیل ارتکاب جنایات جنگی می باشند.

بازی کثیف سیاسی در افغانستان همچنان پیش می رود؛ تروریست های افغان که روزی با کمک استخباراتی و نظامی کشورهایی چون پاکستان، عربستان، انگلستان و آمریکا قدرت را در دست گرفته بودند و در دو دهه گذشته جان ده ها هزار تن را گرفته و آوارگی میلیون ها تن را منجر شدند، اکنون به قربانیانی قابل دفاع تبدیل شده اند. دلالان حقوق بشر همچون گروه تینا فوستر بدون اشاره به جنایات شدید و بی شماری که گروه تروریستی قومی طالبان علیه مردم بويژه زنان و غیر پشتون ها براه انداخته بودند و بدون خواست محاکمه ی آنان، در کنار رژيم مافیایی کرزی قرار گرفته اند تا این تروریست ها همراه با حکومت و طالبان جنگ خونین خود را علیه مردم بی دفاع، برای تحکیم حاکمیت پشتونیزم ادامه دهند.

عکس از اشپیگل

حکومت طالبانی کرزی تروریست های افغان را با تشویق و دعا و سلام از زندان آزاد کرد!

دو شنبه 10 سپتامبر 2012,

عکس از رویترز

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای عزیزی! کثیف کیست؟ در بامیان زن را هزاره ها والی می پذیرند. در تمام مناطق هزاره نشین مکاتب پسران و دختران توسط مردم حمایت می شود. تو خود می بینی که هزاره ها با علاقه و حرص عجیبی برای تعلیم و تحصیل تلاش می کنند. اما در میان پشتون های تو در زابل، ارزگان، قندهار و ........... زن با سواد را می کشند. مکتب ها را حریق میکنند. در تمام قبایل پشتون نشین پاکستان که بیش از هفت ملیون جمعیت دارد دو در صد زنان با سواد نیستند. فرهنگ عملیات خود مرداری امروز در میان پشتونها ترویج یافته و به یک پدیده پشتونوالی مبدل شده است. طالب به عنوان جنبش پشتونی از میان پشتون سر آدم ها را مثل حیوانات ذبح میکنند و آنرا به عنوان غیرت پشتونی و دینی به نمایش میگذارند.
    حالا خودت بگو که کثیف کیست؟

  • خانهء کابل پرس? نازنین آباد باد که همچو خبرهای افشاگرانه را نشر می نماید. بدون شک اوغانها حالا میخواهند خودشانرا درلباس قربانیان جنایات ضدبشری به کمک باداران انگلیسی وامریکایی شان داخل نمایند. لطفا به این جملات پوهاند روستار تره کی وکیل جنایت کاران طالب درفرانسه که درسایت دعوت نشرشده است توجه کنید که چه درفشانی فرموده اند:
    " وقتی درب های مذاکره سیاسی از یک طرف و داد خواهی بر ضد استفاده از جنگ به مثابه افزار انتقام جوئی از جانب دیگر بسته بود و شعار و کانفرانس و پلان صلح نتیجه نداد ، چه راهی جز بم انتحاری به مثابه عکس العمل برای مخالفین مسلح سر و پا برهنه باقی میماند ؟" دست تان درد نکند تره کی صاحب همرای این مخالفین مسلح سر وپا برهنه تان !!!!!!!!!؟
    به نظرمن تمام پشتونها ازخلقی گرفته تاپرچمی وتا اخوانی وتا ملا وطالب وزن وغربگرا وغیره باهم متحد شده اند که مقامات بین المللی را قناعت دهند که طالبان مقاومت مشروع ملی است.
    این ترفند خطرناکی است برای دیگرملیتهای ساکن کشور. ازسایت کابل پرس یک جهان سپاس که چهره های دلالان حقوق بشررا برای خواننده اگان افشا می سازد
    با احترام
    پرویز بهمن

  • نمیدانم چرا کابل پرس? در تب قومیت میسوزد هرقوم در افغا نستان حاکم ومحکوم دارد دامن زدن به تعصوبات قومی جنایت است کا بل پرس نه می توانند به مردم شریف هزاره خدمت کنند بجز ایکه اقوام دیگر را علیه هزارها تحریک کند

  • اقای گیلانی عزیز ! ظالم برفت و این قاعده زشت ازو بماند / عادل برفت و نام نیکو اختیار کرد . گلایه از میر هزار نداشته باشید !

  • تا حالا طالب نکتایی دار و ارگ نشین، و تنبان کشال انتحاری زیاد دیده بودیم. اما این اولین گزینه طالب عروسکی است که سایت وزین و دوستداشتنی کابل پرس? انرا به پرده دری گرفته است! این امر ما را به هوشیاری بیشتر تاریخی فرا میخواند! به هر پیمانه یی که جبهه استبداد طالبانیزم « نواده گان عبدالرحمن قاتل» به ترفند های بیشتر دست بزنند، به همان اندازه کراهت و رسوایی تاریخی خویش را به نمایان میگذارد!! خداوند را سپاسگذاریم از این که امروز فرزندان درد مند این سرزمین نخبه گان همچون مدیریت کابل پرس را در کنار خویش دارا میباشند!!!!

  • زنده باد کابل پرس? عزیز که عدالت را فدای بازیهای کثیف نکرده و صدای مظلومیت میلیونها غیر اوغان است.

  • این زنکه سر لچ کی است که از ترور و وحشت دفاع میکند.مگر نمیداند این طالبان همجنس شان را انسان نمیداند و از ابتدایی ترین حق اش محروم کرده .نادانی و دجالیت و کله خری هم اندازه دارد.

  • سلام ها و تمنیات نیک خود را خدمت دوستان گرامی، دست اندرکاران سایت وزین کابل پرس? و مخصوصآ اقای میرهزار تقدیم میدارم. از اینکه سایت تانرا " بدون سانسور " با سعه صدر در اختیار همه کاربران ، بدون در نظر داشت تعلقات زبانی، قومی،عقیدتی، سیاسی وغیره قرار داده اید سپاسگذار میباشم.اینکه ما نویسنده گان و نظر دهنده گان حرفهای زیبا ویا نا زیبا میگوئیم مسئولیت آن به خود ما مربوط است. درهر صورت همه آن چیز هایی را که مینویسیم در مجموع برخاسته از ارائ همه، ومجموعه ای تجارب زیبا و نازیبای ما، عقاید و طرز دید ما وغیره میباشد. در هر حال اگر در اطراف همین عنوانی که انتخاب کرده اید و مضمونی که ارائه کرده اید بدور نرفته باشم باید خدمت عرض کنم که این یک موضوع حقوقی است و نه طرح احساسات و تخلیه خشم و عصبانیت. ببینید یار گرامی! من و شما انسان هستیم و منحیث یک انسان عصبانی میشویم و خشمگین میگردیم، میترسیم، میخندیم،لذت میبریم، تنفر داریم ووو.این غرایض جزء لاینفک حیات همه ای ما هست. بدون اینها ما قابلیت بقای حیات و تکامل را نمیداشتیم. مگر علیرغم همه ای غرایض یاد شده ما در قرن بیست و یکم قرار داریم که شناخت ما و درک ما نظر به انسانهای قرون گذشته رشد بینهایت بزرگی را داشته است. ما به طرف جلو در حرکت هستیم و مسئولیت هر انسان متمدن و رسالتمند، حرکت دادن جامعه به طرف جلو است و نه عقب. ما در این عصر مجبور به قربانی کردن یک تعداد غرایض ما به مفاد قانون و عدالت میباشیم. یعنی ما خشمگین میشویم اما از خشم خود به مفاد تطبیق عدالت و قانونیت صرف نظر میکنیم.
    در این بحث موضوع مهم اینکه : یک انسان در موقف یک متهم، ولو اگر مرتکب بزرگترین جنایات نابخشودنی هم شده باشد ، یک انسان هست و دارای حقوقی است که باید آنها را محترم دانست. یکی از حقوق همین انسان متهم ، حق دفاع از خود میباشد. پس یک متهم که ممکن است از حقوق خود مطلع و اگاه نباشد حق دارد وکیلی داشته باشد که از حقوق این موکل متهم نزد قضات بیطرف دفاع نماید. دوم اینکه همین متهم حق دارد که شکنجه نشود، توهین نگردد وشروع از جریان باز داشت تا موقع صدور حکم و تطبیق حکم قضایی از هر نوع تعذیب غیر انسانی مبرا باشد. ولو اینکه حکم قضایی در اخیر، اعدام متهم باشد. مگراین تطبیق حکم اعدام نیز با اهانت و شکنجه و تعذیب همراه نباشد. شنکجه کردن شخص محکوم به اعدام، بریدن انگشتان ، گوش یا بینی اش وغیره وغیره قبل از اعدام نیز اعمال غیر انسانی اند.باز هم تکرارآ عرض مینمایم که ولو شخص متهم مرتکب شنیع ترین اعمال شده باشد.
    یعنی هرنوع شکنجه غیر انسانی از قبیل لت و کوب، کشیدن ناخن، بریدن اعضای بدن، برق دادن ، بیخوابی دادن، تاباندن نورافکن قوی به صورتش، شنواندن صوت با دیسیبل بلند، شنکنجه و گرفتاری اعضای خانواده بیگناه متهم به هدف گرفتن اعتراف وغیره همه اعمالیست غیر انسانی که هیچ دولتی، سازمانی یا فردی حق اجرای آنرا ندارد. ولو اینکه این متهم یک طالب بدبخت و قاتل سفاکی باشد و یا یک رهزن و قطاع الطریق معمولی و یا رهبر یک سازمان قاچاق مواد مخدره.
    این یک فرق عمده بین یک جامعه انسانی و مردمسالار و عدالت خواه و جامعه بالغ انسانی با یک جامعه ای استبدادی و دیکتاتوری میباشد. این یک فرق عمده بین یک رژیم مردمسالار و رژیم مستبدی مثل اخند های منفور ایرانی، بشار اسد قاتل، پل پات و یا کوریای شمالی و یا جوخه های اعدام ستالین و صدها مثال دیگر که ذکر ان از حوصله این نوشته خارج است میباشد.
    وقتی کشوری مثل ایالات متحده امریکا که اعلامیه حقوق بشر در ان از ابتدای تشکیلش اعلام شده است باید و حتمآ مکلف به رعایت این اعلامیه و سایر قوانین و مصوبات وکنوانسیونها وغیره باشد. حتی اگر این کشور در حالت جنگ اعلان شده و یا اعلان ناشده با کشوری و یا سازمانی قرار داشته باشد. اینکه در میدان جنگ کسی کشته میشود این بحث جداگانه ای است اما از لحظه دستگیری افراد جنگی طرف مقابل ، باید حقوق اسرای جنگی در مورد این افراد مراعات گردد. وگرنه، پس اینهمه کنوانسیونهای که این مدعیان دموکراسی و حقوق انسان از آن حرف میزنند کجا خواهد شد؟
    میرهزارگرامی! تعریف من و خودت از طالبان شاید وجوه مشترک زیادی داشته باشد. من طالبان را منحیث یک سازمان اجیر ،قاتل و تروریست، مرتجع و خاین به وطن وگروه بیخبر از وضعیت امروزی جهان و افرادی تاریک و مذهب زده میدانم . اما اعضای آنرا تنها مربوط به قوم پشتون نمیدانم. چونکه به چشمان خودم طالبان بدخشانی، تخاری،سرپلی، غوربندی وغیره را دیده ام. و گذارشات مربوط به طالبان ازبکستانی، قیرقزستانی، چچینی وغیره را نیز از مطبوعات میشنوم.اینرا هم شنیده ام که در زمان حاکمیت طالبان، یک قشری از هموطنان هزاره ما نیز طالب شده بودند که یکی دو نفر شان در شورای ملی و دولت موجوده هم حضورداشته و یا دارند . اما این یک واقعیت است که نفوذ طالبان در ساحات پشتون نشین خیلی وسیعتر بوده و این نفوذ طالبان با مناطق غیز پشتون نشین قابل مقایسه نمیباشد. مگر اینرا نیز فراموش نکنیم که در بین قوم پشتون ، مخالفان طالبان نیز زیاد بوده که شامل قشر ها و طیف های مختلف جامعه پشتون کشور ما میگردد. من معتقد هستم که جنایات طالبان مربوط به خود طالبان بوده و مربوط یک قوم خاصی نمیباشد. تقسیم بندی نادرست و احساساتی و قرار دادن همه ای پشتونها در صف طالبان ضربه ای است که ما بر خود ما وارد ساخته و آب به اسیاب طالب بدبخت میریزیم. این به مفاد کشور مشترک ما و به مفاد هر باشنده این سرزمین است که افراد منور و روشن اندیش قوم پشتون را در کنار خود داشته باشیم تا دست طالبان از سرباز گیری آزادانه در مناطق پشتون نشین کوتاه تر گردیده باشد.
    آقای میرهزار! همان قسمی که خودت برای من حق ارائه نظر قائل هستی و نوشته های مرا بدون کم و کاست نشر میکنی، همان قسم من هم به تو و نظریات خودت احترام قایل بوده و ارائه آزادانه انرا حق خودت میدانم. اینرا نیز حق خودت و حق خودم میدانم تا ما نظریات همدیگر را زیر ذره بین مورد کاوش قرار داده و نکاتی را که با آن موافق نباشیم ، آزادانه اظهار نمائیم.
    آقای میرهزارگرامی! اینرا از طرف من بشنو و در یک کنج سایتت به بایگانی بسپارکه تشویق مردم به خشونت و ترویج تنفر علیه یک قوم ولو پشتون و یا غیر پشتون به مصلحت هیچکسی نمیباشد. بازنده اساسی خشونت در کشور ما در قدم نخست مردم هزاره هستند.اینرا تجربه تاریخ و مخصوصآ تجربه بیست سال اخیروچشم دید های هموطنان عزیز و شخص خودم به وضاحت نشان داده است. آنروز یک روز خیلی نامیمونی خواهد بود که در کشور ما جنگ تصفیه قومی شروع گردد. این جنگ برنده نخواهد داشت. اما بازنده گان زیادی خواهند بود. و بازنده ترین و محکوم ترین آنها هم ساکنان مناطق مرکزی وطن ما خواهند بود. هیچ آرزو ندارم که کشور ما یوگوسلاویای دوم گردد. باور کن که اولین کسانی که فرار خواهند کردن همین افرادی خواهند بود که دیگران را تشویق به خشونت کرده اند. اینها در عقب خود گروه عظیمی از انسانهای بیگناه به شمول اطفال و زنان را خواهند گذاشت که مظلومانه قربانی خواهند گردید. این ها هستند که تاوان جنگ را میپردازند.
    به نظر این قلم ،دوای درد ما ترویج مردمسالاری حد اکثری، تنقیض هرچه ممکن سیاست "مرکزیت مقتدر" و سیستم ریاستی ناموفق کرزی ، و جلوگیری از سایرسیاست های ناموفق و غیر علمی کرزی و اوباشان اطرافش میباشد.
    از جانب دیگر خدمت عرض مینمایم که مبارزه ای انسانی و درست بخاطر رفع تبعیض و زورگویی ها و حق تلفی هایی که افراد معلوم الحال و فاشیست و مریض مثل کریم ناخرم در پیش گرفته اند، وظیفه هر فرد این سرزمین است. یک روشنفکر هزاره ( ویا سایر اقوام) نباید با عملکرد نابخردانه و احساساتی خود تبر این گروه بدبخت را دسته کنند. سیاست های غیر انسانی و زورگویانه و ارتجاعی خرم ها و سایر همفکرانش را باید با تدبیر خنثی کرد و نه با خشونت و دشنام.

  • سلام به همه بازدید کننده گان این سایت خوب و روشنگر!
    جناب که بنام هموطن نتظریه نوشته اند، و این نطریه تان خیلی هم طولانی و دور دراز بوده، و عالمانه و برعاج گونه به نصیحت و پند و اندرز مان گرفته اند باید بداند که: من هزاره که وطن و سرزمینم را به اشغال رفته شده احساس مینمایم! پس من از قاعده هموطنی شما جناب هموطن خودم را خارج می دانم! چگونه این وطن از من است که من در کمتر از صد کیلومیتری پایتخت آن در میدان شهر گردن بریده میشوم! ایا من انسان نیستم! چگونه این وطن از من میباشد که هر سال در آغاز فصل سال و بهار از آنسوی مرز ها طالبان؛ میبخشید! برادران ناراض جناب کرزی و خرم و دوستان ریزخوار سفره آقای کرزی حوس شکار م رانموده و بر خانه و کاشانه ام کرگدن وار هجوم آورده و به قتل عام مان میگیرند! چگونه این وطن از من است که من حق تعیین سرنوشتم را دارا نه میباشم! چگونه این وطن از من است که در محدوده ان در طول تاریخ موجودیت آن به عنوان انسان درجه چندم به من دیده میشود و...! آری جناب هموطن، من بی وطنم! زیرا وطنم را نواده گان عبدالرحمن خان که در قالب ملا عمر و شاید انسان های همانند شما سربلند نموده اند، به اشغال در آورده اند! آری! من در سایه سیستم حاکمیت های عبدالرحمن خانی- ملاعمر خانی خرم خانی -احدی خانی.... و کرزی خانی هرگز خودم را صاحب این سرزمین، که صد البته صاحب اصلی ان میباشم؛ احساس نه خواهم کرد! و در راستای باز پس گیری میهن از سلطه و اشغال استبداد ترور و تریاک تا آخرین رمق حیات ممکن به مبارزه داد خواهانه خویش تداوم خواهد بخشید!!
    و اما راجع به حقوق انسانی انسان ها! ایا ان هایی که در جریان سه صد سال در این سرزمین به طور متواتر و سیتماتیک به قتل عام گرفته شده اند؛ انسان نیستند؟!
    آیا باز گشتاند ن اجباری یک ملت و کشور و جامعه به زور ترور، انفجار، جنگ و خشونت خلاف ارزش های انسانی جامعه متمدن نیست؟! آیا در این امر حقی تلف نه میگردد؟؟ آیا گردن بریدن و بینی بریدن و سمپاشی مکاتب و... حقوق و کرامت انسان ها را زیر پا نمیگذارد؟!
    آیا در این کشور و سرزمین فقط اوغان انسان است و از حقوق و مزایای انسانی باید برخوردار باشد؟ آنها آزاد هستند تا هر طور جنایت و جفا تاریخی را انجام دهند؟ آیا ؟؟؟؟؟
    جناب هموطن! در پایان باید خدمت تان عرض بنمایم که سخنان شما به میفهماند که جناب شما کی هستید! دو گزینه بیشتر نیست!
    اول اینکه جناب شما جز دارو دسته خرم ها و احدی ها و ملا عمر ها و.... تشریف دارید!
    گزینه دوم هم اینکه شاید جنا ب شما اوغان تشریف ندارید! اما از جمله ریزه خواران سفره حاکمیت اوغان ها هستید که نشخوار ته مانده های زیاد، شما را گنس نموده و عاروق بوی ناک حواله اطرافیان مینمایید!
    در ضمن هزاره ها نیز از مبارزه داد خواهانه شان مترسان! نسل جدید این مردم دارند با علم دانش و نور مجهز میشوند در هر حالت برد با ما است! ما د این خراب آباد چیزی نداریم تا در جریان یک مبارزه داد خواهانه و سیستماتیک ان را از دست بدهیم. بلکه این استبداد است که تاج و تخت اشغال شده خویش را میبازند! چشمهایت را باز کن علایم ان را می بینی و......

    • محترم بی وطن گرامی!
      مخاطب نوشته بالایی من آقای میرهزار بودند.من شما را مجبور به مطالعه آن نکرده بودم که از آن شکایت نموده اید. فریاد شما متاسفانه خیلی بلند تر از دردی است که از آن شاکی هستید. ادعا های شما کلی گویی و مجهول گویی و اتهامات بی ارتباط و زیاده روی و عمومی سازی میباشد. همان قسمی که من نماینده کدام قومی نمی باشم، شما را هم به حیث نماینده هزاره گان نمی پذیرم. چونکه ما در قوم هزاره خود مردمان منوری مثل بشردوست نیزداریم که خوشبختانه مثل شما نمی اندیشند. و مهمتر اینکه برعکس من و شما ایشان نماینده یک بخش مردم در پارلمان نیز میباشند. نوشته فوقانی من یک شرح حقوقی است تا فریادی از احساسات کاذبانه مثل شما. من یک موضوع را از دید حقوقی شرح دادم.و در اخیر هم هشدار دادم که ای عزیزان محتاط باشید. پس نوشته من حیثیت یک لوح اخطاریه رهنمایی جاده را دارد که به راننده هشدار پرتگاه را میدهد و از راننده میخواهد بخاطر حفظ حیات خودش و راکبینش با احتیاط و دقت بیشتر و سرعت مناسب تری عبور نماید. من شما را مجبور به پذیرفتن نظریاتم نمیدانم. اشخاصی با نظریات مشابه با شما در پوسته های احزاب جهادی در جنگهای داخلی کابل وجود داشتند که بیگناهان زیادی را صرف بخاطر تعلقات قومی و زبانی شان به هلاکت رساندند. و بعد خودشان گرفتار شخص ظالم تر از خود گردیدند. اگر ما افرادی با نظریات همسان شما را کمتر میداشتیم. ممکن قربانیان جنگی ما به مراتب کمتراز امروز میبودند. آنهایی که در جبهه ای مقابل تان قرار دارند نیزمتاسفانه دچار همان بیماری هستند که شما گرفتار شده اید. به هر روی من باز هم شکایات شما را بر رسی کرده و مجهول و مجعول بودن اتهامات تانرا ثابت میسازم.
      جمله ذیل تان :" من هزاره که وطن و سرزمینم را به اشغال رفته شده احساس مینمایم! پس من از قاعده هموطنی شما جناب هموطن خودم را خارج می دانم!
      " برای من کمی نا مشخص است. هدف تان از" وطن و سرزمینم" افغانستان است یا مناطق هموطنان هزاره نشین ما؟ اگر منظور تان افغانستان است پس این سرزمین بین من و شما و دیگران مشترک است.پس هموطن هم دیگر میباشیم. من شما را تبعیض نکرده و شما را هم وطن گفتم.اینکه شما مرا هم وطن تان نمیخوانید مشکل خودتان است.حال اگر این وطن اشغال شده است از همه ای ما اشغال شده است. پس در اینجا بجای هزاره باید افغانستانی یا افغان مینوشتید نه هزاره.
      در قسمت "بریده شدن گردن تان " در صدکیلومتری کابل باید عرض کنم که این اعمال مربوط به یک گروه مسلح مزدور ارتباط دارد که بنام طالب در کشور ما فعال بوده که تنها گردن شما را نه بلکه گردن هزاران انسان دیگر را از قوم پشتون ، تاجک و ازبیک و نورستانی و پشه ای را بریده است.شما در اینجا تنها از قربانی هزاره ها یاد کرده اید. قربانیان دیگر را فراموش میکنید.به نظر من علت قتل این هموطنان مظلوم، بیشتر از اینکه موضوع هزاره بودن مقتولین مطرح باشد، موضوع کارمند دولت بودن و یا کار کردن به نیروهای امریکایی و یا خارجی و یا اتهاماتی از قبیل جاسوسی وغیره مطرح میباشد .و بالاخره هدف ایجاد ترس و رعب ووحشت مطرح بوده است. در حالیکه از این جاده هزاران هموطن هزاره ما یومیه عبور کرده و میکنند و مشکلی را در این مسیر نداشته اند. در ضمن مقامات امنیتی ولایت وردک ( میدان) که بیشتر پشتون نشین میباشد از امنیت همین هموطنان هزاره خود در مقابل طالبان دفاع مینمایند. پس اگر شما در این مساله با بزرگنمایی بخواهید تقصیر را بر گردن یک قوم بیاندازید اتهام تان قابلیت پذیرش حقوقی را ندارد.در همین وردک ، اعضای گروه طالبان اعضای حزب گلبدین را که آنها نیز پشتون ها اند به قتل رسانیده اند.ادعای تان در این مورد صرف احساسات و کلی گویی و عمومی سازی است. این مثل آن است که اگر در کشوری، یک افغان مرتکب سرقت گردد، به تمام افغان ها به چشم سارق دیده شود. این طرز دید کودکانه تر از آنست که شما طرح کرده اید.
      جرم یک امر شخصی است و بخاطر جرم یک شخص ، شخص دیگر مورد مواخذه قرار نمیگیرد. حال اگر فرض کنیم که یک دادگاه خیلی عادل درهمین منطقه باشد و قاضی این دادگاه هم یک هزاره باشد.اعضای فامیل مقتولین بر علیه کی دعوا خواهند نمود؟ به یقین علیه قاتل یا قاتلین و نه یک قوم. واین قاضی صد در صد عادل هم کی ها را محکوم خواهد نمود؟ به یقین کامل که همین قاتلین را . پس چرا این جنایاتی را که افراد ( یا یک باند) مرتکب میگردند به گردن یک قوم بیاندازیم. اینرا یک کودک هم میداند که بحث شما و ادعای شما غیر معقول بوده و در تطابق با هیچ قانون دنیا به شمول قوانین اسلامی و شریعت قرار نمیگیرد. شما بحث احساساتی و هوایی میکنید تا بحث حقوقی و عدلی و انسانی.
      البته من به حیث یک انسان در کنار تمامی مقتولین مصدومین و متضررین کشورم ولو متعلق به هر قومی که باشند قرار دارم . نه مثل شما تنها از هزاره ها . این فرق من و شما هست و بس . ادامه دارد

    • موضوع دیگری را که مطرح نموده اید موضوع کوچی ها میباشد. این بحث خودش یک کتاب تفسیر کار دارد. زنده گی کوچی گری و مالداری یک شیوه خیلی قدیمی بشربوده که هنوز زراعت را کشف نکرده بودند. یک بخش کوچکی از انسانها هنوز در کشور های گوناگونی اعم از اروپا و اسیا وغیره به همین شیوه ابایی زیست کرده و اکثرآ مصروف مالداری میباشند. اینها تابع اقلیم و پیداوار نباتی طبیعی بوده و از یک منطقه به منطقه دیگری کوچ مینمایند. کوچی های وطن ما نیز تابع اقلیم کشور بوده و از سالیان زیادی با گله های خود به صورت موقت از یک محل به محل دیگر رفت و امد کرده اند. مراتعی که کوچی ها از آنها استفاده میکنند مالکیت شخصی شان نمیباشد. صرف چراگاه هایی است که از انها حق استفاده برایشان داده شده است که نسل در نسل از آنها استفاده کرده اند .به همین ترتیب این مراتع و علفزار ها مربوط به هزاره ها نیز نمیباشد. خود بنابر کدام اصول و اسناد این علفچر ها را مربوط هزاره ها میدانی؟ احساسات را در بغل جیب ات گذاشته و با اسناد و منطق پیش بیا.هیچکسی کدام سند ملکیت و قباله ای از این جا ها را ندارد.این زمین ها مربوط دولت و وزارت زراعت است. یعنی ملکیت عام است. واستفاده معقول و مشترک از آن صورت بگیرد. علت ازدیاد جنجال در این اواخر هم خشکسالی وکمبود علفچرا ها، ازدیاد نفوس، انسانی و تعداد حیوانی و بازگشت هم وطنان مااز خارج کشور است.اگر این کمبودی ها موجود نمیبود مشکلی پیش نمی امد. این خیالت نادرست است که تو یک قوم خاصی را مالک این کشتزار ها میدانی. این ها ملکیت عامه بوده و به دولت تعلق دارند. البته جنگ ها و جنایاتی که در این قسمت صورت گرفته بحثی جداگانه ای است. حال باید دولت هم کوچی ها و هم ساکنان بومی با عقل سلیم یک راه حل را جستجو نموده و به این منازعه خاتمه دهند.ناگفته نباید گذاشت که کوچی ها تنها در این مناطق مشکل ندارند بلکه در مناطق خوست و جلال اباد که مناطق گویا همزبانان شان است هم مشکل داشته اند که زدو خورد هایی صورت گرفته و افرادی کشته شده اند. این هم یک مشکل محلی است و قابلیت حل را دارد .عمومی سازی این موضوع و بهره برداری از آن و انداختن گناه جنایات چند فرد کوچی یا ساکنان بومی بر گردن اقوام شان نیز علمی و عقلی و حقوقی نیست. اگر در محکمه ای ولو برادر تان هم قاضی آن باشد، مراجعه نمائید، صرف متهمینی را قابل محاکمه خواهند دانست که فیر کرده اند، کشته اند و یا سوختانده اند تحریک کرده اند ویا دستور داده اند. نه کوچی های دیگری که پنجاه کیلومتر دور تر اقامت دارند و از موضوع بیخبر اند. و نه مثل شما تمام قوم پشتون را.
      به یقین کامل اگر دولت پوشالی کرزی به این مشکلات توجه جدی ننماید و به حل عاقلانه و عادلانه و دایمی آن اقدام نه ورزند، این استحکاک ها و تصادمات مایه مشکلات بیشتری در آینده خواهد شد. به نظر من اگر برای کوچی ها نقاطی در ساحاتی که همزبانان شان اقامت دارند مد نظر گرفته شود و آنها در انجا ها ساکن گردند، کم مصرف ترین راه حل خواهد بود.به این ترتیب باید هرچه عاجل تربه این مردم کمک شوند تا به این شیوه زنده گی بدوی خاتمه دهند. ادامه دارد

    • گفته ای که حق تعین سرنوشتت را نداری. من نمیدانم که منظور خودت از این جمله چی میباشد؟ معاون رئیس جمهور هزاره، تمام نماینده گان شورای ملی از ولایت غزنی هزاره ، باقی دهها نماینده شورای ملی و مجلس عیان هزاره، چند وزیر هزاره دهها جنرال وزارت داخله و دفاع هزاره ها ، والیان هزاره ، مالکین شهرک ها هزاره، مساجد و مدارس امام خمینی در دشت برچی از هزاره ها، نام سرک بنام رهبر هزاره ها، صدها شرکت و ترانسپورت و ووومربوط هزاره ها. باز چی میخواهید ؟ چرا درد نرسیده فریاد میکشید. مثلآ دیگر چی میخواهید تا راضی شوید و بگوئید که بلی حالا حق تعین سرنوشتم را دارم. فراموش نکن که همان حقی را که خودت قائل هستی به همه اقوام و ملیت های دیگر نیز قائیل شوی. در شرایط امروزی من شاهد عملی نیستم که نشان بدهد که یک هموطن هزاره ام را بخاطر هزاره بودنش تبعیض نموده باشند. برعکس آنقدر افرادی مثل تو و با اندیشه تو ،خواهر و مادر پشتون را دشنام میدهد و آنها را تبعیض میکند که من در هیچ جا معادل آنرا در مورد هزاره ها سراغ ندارم.
      از اعمال عبدالرحمن و ملا عمر وغیره مستبدین شکایت کرده اید.من نیز از استبداد این افراد شاکی هستم. اما شکایت من شکایت انسانی است و تمام جامعه را بدون در نظرداشت زبان یا قومیت مظلومین مد نظر میگیرد، مگر شما شکایت تان قوم پرستانه و محدود به یک گروه قومی میباشد. شما هرگز نوشته ای از من نشان داده نمیتوانید که من از این افراد دفاع نموده باشم و یا عملکرد شانرا تائید نموده باشم. چون ادعا های تان احساساتی ، زورگویانه و غیر قانونی و بدور از عقل میباشد، من با شما کمتر احساس همدردی مینمایم. سوالات بعدی و اتهامات تان در مورد من بی پایه و سطحی نگری تان میباشد. انسان ظالم ، ظالم است.مهم نیست مربوط کدام قوم باشد. افراد مسلح سفاکی که در مناطق مختلف شهر کابل تحت بیرق حزب وحدت اسلامی به ادمکشی و ترور و اختطاف و بی ناموسی دست میزدند همان اندازه جنایتکار و منفور اند که افراد مسلح تحت بیرق حزب اتحاد سیاف یا بی حکمت و باقی دیگران. افراد شریفی که مربوط هر قومی که باشند مصروف خدمت رسانی به ملت مظلوم خود بودند به همان اندازه دارای قدر و عزت اند. مهم نیست مربوط کدام قوم یا زبان یا مذهب باشند.
      در اخیر اینکه هردو گزینه ات در مورد من بی اساس ونشان دهنده ساده لوحی ات است. من یک انسان هستم که از زور گویی بدم میاید. در اینجا تو یک نا حق گو و یک زور گو هستی. گریه تو بیشترو زیاد تر ازاندازه دردی است که ادعا داری برایت رسیده است.تو تنها تاریکی ها را میبینی. من خواهان عدالت در کشورم هستم. تعجب میکنم که چرا آنهایی که خودشان را روشنفکر مینامند و از مردمسالاری حرف میزنند و از تبعص گریزانند، چرا خودشان مرتکب این اعمال شنیع میگردند. و یا آنهایی که معتقد بودند که جامعه فرا قومی و زبانی و نمیدانم فارغ از استثمار فرد از فرد ووو میساختند و اعضای احزاب گویا مترقی دوران خود شدند، باز چرا بر عکس تعلیمات بزرگان شان و اهداف حزبی شان در گودال قوم پرستی می افتند و یا انهایی که از اخوت اسلامی لاف میزنند بر خلاف تعلیمات دین شان به تبعیض زبانی و قومی میپردازند؟
      بیوطن صاحب! در اخیر باز هم به یادت میدهم که در جریان 14 سال بعد از کودتای ثور تا سقوط نجیب الله، در مناطق هزاره نشین ما هشت تنظیم جهادی آنقدر هزاره کشی کرده اند که حد ندارد.اینقدر بر علیه همدیگر دسیسه چینی نموده اند که دولت وقت و یا اقوام گویا دشمن برای شان نکرده اند. بعد از سقوط نجیب الله تا مرگ مزاری، افراد جناح های مختلف وحدت به رهبری مزاری و خلیلی از یک طرف، افردا وابسطه به اکبری و سید ها به شمول سید های سنگلاخ وغیره را قتل و شکنجه و زندانی کرده اند که حد ندارد. نمیتوان منکر تاریخ شد.در همین چند ماه قبل ، بر علیه اقای محقق در بامیان حمله ناموفقانه مسلحانه نمودند. این ها قتل های سیاسی است که متاسفانه دامنگیر یک بخش وسیع جامعه ما میباشد. و تنها منوط به هزاره ها نیست. این ها را تو نیز نباید انکار نمایی. به امید صحت مندی ات .من با تو وداع میکنم. تا هفته های بعد.

    • اقاى هموطن بشتونوالى خودش مطابق معيارهاى انسانى و قانون اساسى كشور ما جرم است.درين جرم تمام قوم بشتون شريك است.اساس تمام بيعدالتى ها را در كشور ما همين اصل تشكيل ميدهد.اين جرم يك فرد نيست.اين همه طبل وحدت ملى كه شما دهن شيرين ميكنيد دروغ است.

  • من تمام سخنان آقای هموطن را تائید میکنم.
    همچنان از درد دل آقای بی وطن نیز آگاه ام و بی عدالتی های را که علیه اقلیت های قومی درین میهن انجام شده و میشود، از عمق قلب محکوم میکنم. اما از نظر قوانین بین المللی و قانون اساسی اکثر ممالک،
    تا زمانیکه جرم یک فرد از جانب دادگاه ثابت نشده، این فرد بیگناه شناخته میشود.
    به هر مجرم حق داده شده، که وکیل مدافع برای خود انتخاب کند، تا از حقوقش دفاع کند.
    از نگاه قانون همه انسانها باهم مساوی اند و قانون بالای همه باید یکسان تطبیق شود.
    اگر ما دشمنان خود (طالبان) را ازین حق قانونی شان محروم سازیم، باید انتظار آنرا داشته باشیم، که کسی دیگری میاید و مارا از حق که قانون به ما داده، نیز محروم سازد. همان است که در جامعه عوض عدالت و مساوات، انارشیستی و وحشت جاگزین میشود، طوریکه فعلاّ نمونه این انارشیستی را در افغانستان شاهدیم.
    فلهذا انسانهای متمدن باید تصمیم بگیرند (گرچه از نگاه احساسی خیلی مشکل تمام میشود)، که آ یا حاضر اند، از قوانین بین المللی و ملی پیروی کنند، و یا خود نیز(مانند دشمنان شان) عامل این بی قانونی، وحشت و انارشیستی در جامعه میشوند.

  • اقای نادر نظریات شما در این سایت زیاد است اما ادم وقتکه با سیاسیون طرف میشود خوب است که مسایل سیاسی روز را چند بعدی تجزیه و تحلیل کند . در یک کلام ! شما نو شته کردید که اقلیتهای قومی ! برادر عزیز ما سه قوم عمده را باید اکثریتهای قومی گفت نه اقلیتهای قومی . چون شما اقلیت ها نوشته کردید یعنی جمع اوردید به این دلیل من نوشتم که در صورت جمع بودن اقوام غیر پشتون ما میشویم اقوام اکثریتهای محروم !

    • آقای هزارستان (سیاسیون)،
      اگر نظریات من برای تان زیاد شده، ناخوانده از سر آن عبور کنید، یا هیچ به آن جواب ندهید.
      دوم، اگر رضای خاطرتان فقط به همین حاصل میشود، که کی ها اکثریت اند و کی ها اقلیت، من هیچ مشکلی در آن نمیبینم، بشرطیکه عدالت بالای همه یکسان مد نظر گرفته شود.
      اما متأسفانه مشکل ما در بی اتفاقی تمام اقوام افغانستان است. نه اقوام غیر پشتون باهم میسازند و نه اقوام پشتون. جنگ های کابل و حادثه چند هفته قبل پُل سوخته و افشار یکبار دیگر ثابت کرد، که اقوام افغانستان همپیمانان طبیعی همدیگر نیستند.

  • در یک محیط جنگل، همه حیوانات حق زیست را دارا میباشند! اما؛ برای انان باید حصار کشید تا انسان و انسانیت از گزند وحشی گری های آنان محفوظ بمانند! آری جناب هموطن و نادر جان تامل کنید!!! ایا دفاع از جنایت کار تاریخی خود شراکت در جرم انان نیست؟؟! به وجدان تان مراجعه کنید! اگر انر دارا میباشید! افتاب بیداری مردم ستم دیده در حال طلوع است و مرگ خفاشان نزدیک! باور نمایید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  • آقای بی وطن صبح بخیر! این عکس خانم اشک ریزان و مظلوم را به چه هدف این جا گذاشته ای؟ با وجود آنکه من نمیدانم این عکس مربوط کی است و از چی رنج برده است و در کجا اقامت دارد، اما اگر تو بگویی مربوط یک خانم هزاره و یک قربانی جنگ است من آنرا بخاطر بزرگواری خودت میپذریم.و به همین خاطر در نوشته بالایی ام به تو هشدار دادم که مشکلات را با خشونت حل نکن. تنفر را ترویج مده، مردمان دیگر را بر علیه خودت و قوم هزاره تحریک نکن که عاقبت خوب ندارد.این عکس بر حق بودن اندرز مرا به تو به اثبات میرساند.من در آن بالا گفتم که جنگ قربانی به بار میاورد و خشونت تر و خشک را میسوزاند.حالا که تو دور از وطن و بیوطن میباشی، چه کمکی به حال این خانم بینوا و مظلوم میتوانی؟ ایا مرده هایش را زنده میتوانی؟ ایا برای ابادانی منزلش اگر تخریب شده باشد کمک کرده ای و یا خواهی کرد و یا میتوانی. من یقین دارم پاسخ است منفی است. ما با ابراز همدردی با قربانیان مظلوم خشونت ولو متعلق به هر قومی که باشند ترا و همفکران بی مسئولیت ترا هشدار میدهم که بیدار باش و بنزین به آتش نریز. حال اگر قبول نمی کنی نکن . من خو بالایت زور ندارم. پس گریه های تمساحی هم نکرده و این عکس ها را پیراهن عثمان نساز. به امید تامین عدالت اجتماعی و مردمسالاری

  • هموطن عزیز اگر میر هزار خاموش باشد ایا طالب از جنایت شان کاسته میشود ایا باز هم اطلس اتنو گرافی تو هین امیز علیه مردم هزاره و غیر پشتون چاب نمیشود و ایا تعرض کوچیهای پشتون را شما تضمین میکنید که بعد ازین به حریم عزت کس تجاوز نکند و دها سوال های دیگر و...اگر تضمین نمیتوانید بگذارید که چهره جنایت کاران افشا شود و نقدشود .

    • هزارستان گرامی سلام! دوست گرامی من کجا عرض کردم که میر هزار عزیز خاموش باشد؟ مرا چرا به گناه نا کرده عذاب میدهید. من ارزومند معقول سازی مبارزات ایشان ، از شما ، از خودم و از سایر هموطنان گرامی ای که متعلق به هر قوم و قبیله ای که باشند به هدف یک فردای با سعادت برای فرزندان همه ما میباشم. من میخواهم که فرزندان ما در آینده خون همدیگر را نریزند و همدیگر را دوست داشته باشند.اینکار به مبارزه عاقلانه و مسالمت آمیز و تشریح و ترویج ارزشهای جدید ووالای انسانی به جای عادت به خشونت و زورگویی نیاز دارد. دشنام های رکیک و اهانت به زن و خواهر همدیگر و قضاوت های احساساتی جایی را نمیگیرد. من اسم اینکار را مبارزه نمیگویم .اینکه لچک بازی و مزخرفات گویی است. هزارستان عزیز ، همان قسمی که من امروز در مقابل نوشته های احساساتی و بی مایه جناب بیوطن (بهمن) نظرم را نوشته ام، به همین قسم من سالها با قبیله پرستان متعصب و زورگو و بی ازرم در جدل بوده ام.زیرا ارائ آنها را ارای انسانی ندانسته ام. من میرهزار را نه بحیث یک فرد قومگرا و متصعب بلکه به حیث یک شاعر مبارز و روشنفکر وطنم میشناسم که دروازه سایتش را در مقابل همه ای باز گذاشته است. هم شما حق نوشتن در اینجا را دارید و هم من. تقاضای و ارزوی من اینست که ما نباید تنفر را در مقابل اقوام ساکن کشور رواج بدهیم. بهتر است تا تنفر را در مقابل عادات زشت رواج بدهیم. من خاک و مردمم را وجب به وجب میشناسم. از درد ها و مشکلات شان آگاه هستم. نتیجه گیری من از تجارب تاریخی وطنم و جهان و وقایع بیست سال گذشته این است تا تفکرات وعادات تنگ نظرانه و استبدادی را در بین تمام اقوام به حداقل آن برسانیم. به حوادث زشت گذشته اجازه تکرار شدن را ندهیم. امید وارم ناراحت نشده باشید. من شاید وقایع را از دیدگاه دیگری ببینم و قضاوت کنم. در هر حال به جنگ و خصو مت میگوئیم... نه!

  • جناب هموطن سلام!!
    آیا هجوم کرگدن وار عبدالرحمن « گوه ده گور» در پیامد ایجاد کدام خشونت از جانب روشنفکران ملیت های ستمدیده بوده است! هجوم طالب و کوچی را کدام روشنفکر و نویسنده هزاره ازبک و تاجیک زمینه سازی نموده و انها را ترغیب و تشویق و سر خشم آورده است و... ؟! شما از مردم سالاری گفته اید! ایا دیکتاتوری پشاتین مردم سالاری هست؟ آیا ان ها اصلن مردم سالاری را قبول دارند؟! خشونت و انتحار، حیله و نیرنگ در خون ان ها است! برادر این نصیحت های خشکه روشنفکری ات را برو برای کدام بیسواد بگو!! تاحالا که ما گوسفندان سر به زیری بوده ایم؛ چرا به قربانی گرفته شده ایم؟! ما را دیگر از این بچه ترسانی ها نکن؛ بلکه خودت از خدا و خشم خلق خدا بترس و مردم را فریب مده!!!! در ضمن این عکس نیز از باز مانده گان قربانی خشنت برادران شما در بهسود میباشد! خوب دقت کن شاید مقدار وجدان تان بیدار گردد!!

    • بیوطن عزیز سلام! راجع به عبدالرحمن بدبخت و خون آشام نوشته اید. این شاه مریض و دیکتاتور که خودش را مالک حیات و ممات مردم افغانستان میدانست و برعکس غلام حلقه بگوش انگلیس بود، تنها به هزاره جات حمله نظامی نکرده است. برای تثبتت ساحه حکمروایی اش این شخص به اکثریت نقاط افغانستان حمله و خون هزاران بیگناه را شروع از بدخشان تا مزار و تا میمنه و از هزاره جات تا نورستان و بالاخره تا مشرقی در شرق و نهایتآ اقوام مخالف خود را در میان قوم پشتون در جنوب و جنوب غرب کشور کوبیده است. حتی یک تعدادغلجایی ها که خود نیز پشتون اند با تحمل قربانی ها و کشته ها از مناطق شان فرار و وارد مناطق شمال غربی کشور ما در مناطق بادغیس و غورات شدند. اولاده های این مردم هنوز آنجا مسکن گزین میباشند.پس اگر ما اعمال عبدالرحمن را ارزیابی کنیم ، با تعصب و قضاوت یکجانبه نه بلکه با هردو چشم باز و بدون تعصاب قومی و با در نظرداشت ارزش های والای انسانی و در تمام ساحات افغانستان مورد قضاوت قرار بدهیم. مگر کدام پادشاه بود که بر نورستان حمله و انها را تابع حکومت مرکزی قرار داده و انها را مجبور به پذیرفتن دین اسلام کرد؟ همین عبدالرحمن بود. شما تنها اشک برای هزاره ها نریزید. نورستانی ها ، بدخشانی و مردم قطغن، مزاری ها و میمنگی ها و مومند ها و غلجایی ها را هم حق بدهید تا متاثر باشند. حال باید نوشته بالایی تان هم یک نظری بیاندازم که خیلی مغالطه بازی کرده اید. به امید دریافت آرامش اعصاب تان و گرفتن لجام زندگی تا از احساسات و سپردن ان بدست عقل.

  • جناب هموطن عزیز سلام مجدد!
    شما مرا به عقلانیت دعوت نموده اید؟! بابا وجدان، عقل ،شعور و انسانیت تان کجا است دیگه؟! شما برادران انتحاری تان را به عقلانیت دعوت بنمایید! آنهایی را که شما و خانم فوستر برای شان اشک میرزید، آنا را به عقلانیت و انسانیت دعوت بنمایید؛ تا شاید دست از ادم کشی و خشونت برداشته و با حیات و سرنوشت یک کشور و مملکت با خون و ترور بازی نکنند! دوست من! شما مرا به حوصله مندی و بردباری دعوت نموده اید؟ من فرزند سه صد سال استبداد و خشونت هستم! تمام وجودم زخمی استبداد میباشد! چگونه آرام باشد! ها؟؟؟ آتش استبداد سه صد ساله تا به مغز های وجودم را میسوزاند! با با شما دیگه چقدر بیعار و بی انصاف تشریف دارید!! مباحثه با جناب شما آیا کدام نتیجه مطلوب خواهد داشت؟؟ من از در میگویم و شما از دیوار جواب میدهید! بگذار راه مان جدا باشد! شما پتنگ استان را تشکیل بدهید و ماهم خراسان مان را!

  • هموطن عزیز با سلام مجدد ! اگر دعوت و فرا خوان شما از مردم ما به صلح است که مردم ما همیش مصلیح و صلح پرور است و تو هین به عزت هر قوم باشد از دید گاه خودم کار نادرست است . اما این دعوت شما برای مردم ما نادرست و غیر عادلانه است زیرا صدا ازیک دست نمی اید و من تقاضا میکنم جنابعالی اولین دعوت و فرا خوانی که میکنید از کسانی کنید که سر تمبگی و بر تری طلبی در خون شان سر شته شده و نهادینه شده است وهر وقت جنابعالی با یک دوعوت منطقی انها را در مسیر ادمیت و انسانیت سوق دادی دیگر دنیا گل و گلزار خواهد شد و ما هم دست شمارا خواهیم فشرد ..

  • تا كه بشتونها قدرت را بدست داشته بلاشند و بشتونوالى كنند,اين كشور مانند يك مريض سخت كه نه ميميرد و نه زنده بوده و قابليت زندكى را داشته باشد,ميماند.درين جرم تمام قوم بشتون شريك است.

  • من از پدر و مادر پشتون بودم اکنون به بسیار کمال افتخار میگویم من پشتون نیستم البته دلیل و دلایل دارد که من منکر شده ام.
    ما پشتون به هیچ یک شخص از اشخاص این سر زمین ویران شده رحم نکرده ام نه امروز بلکه در طول تاریخ که اوراق تاریخ افغانستان از عملکرد های ما خجالت میکشد .
    ما پشتون مکتب را میسو زانم که به هیچ منطق برابر نیست
    ما پشتون فر زندان خود را از مکتب رفتن جلو گیری میکنیم و این عمل ما به کدام منطق برابر است .
    ما پشتون 33 سال است که جنگ بدون مفهوم را در خانه خود ادامه داده و خانه و وطن خود را ویران کرده ایم ایا این به منطق انسانی برابر است .
    ما پشتون 333 سال است که با سر نویشت این مردم مظلوم این میهن بازی نموده ام در طی این 333 سال حتی یک پایه برای خیمه خود نساخته ایم و تمام ضروریات اولیه خود را از پا کستان خیریده وطن را طوری ساخته ایم که همدیگر خود را مثل حیوان درنده میخوریم این ثمره کار ما پشتون ها است و هنوز که هنوز است ادامه میدهیم و به ان افتخار میکنیم .
    ما پشتون این وطن ویران شده را چندین بار است که فروخته ایم که فرد فرد این وطن خراب شده میدانند و ما را ملامت میکنند اما ما پشتون های غیور خود را ملامت نمیکنیم هیچ دلیل ندارد فقط ما پشتون هستیم وای پشتون هستیم.
    ما پشتون هم وطن خود را حتی همین پشتون خودرا مثل مگس کشته روان هستیم بخاطر ارملان پاکستان تا پشتون ها پاکستان خوشنود شود این شعور و تعقل را نداریم که پشتون پاکستان پا کستانی است پشتون افغانستان افغانستانی است او منافع خود را دارد ما منافع خود را داریم پشتون پاکستان به درد ما نمیخورد به درد ما تاجیک هزاره وزبک میخورد که شب روز که ما مصیبت را بوجود میاوریم در اتش ما میسوزد و در دفن وکفن ما شریک است.
    ما پشتون ها تابع هیچ فرهنگ انسانی عقل انسانسی شعور انسانی برخورد های انسانی نیستیم بد بختی این است که ما حرف هیج کس را نمی شنویم گوش های ما کر و چشم ما کور است.
    ما پشتون ها خود را سمبول شجاعت نا م گذاشته ایم کدام شجاعت همان شجاعت که همسایه های ما حریف های ما حریف های که پدران ما به همه انها درس عبرت داده اند اکنون انها به زور اتم حرف میزنند و دختران جوان و باکره وبا عذت وبا حفت ما به دروازه انها بخاطر یک لقمه نان سر گردان هستند.
    ما پشتون ها زنان شجاع و غیور داشتیم و داریم و خواهیم داشت اما اما ما به ابروی همه انها بازی کرده این حتی روز ی
    اماده که این عرب های خاین را چیچینی را وزبک های وزبکستنان را ایرانی ها را و غیره اجنبی های دزد را در خانه خود در پهلوی زنان غیور خود جای داده و زمینه خرابی وطن خود را زریعه انها اماده میکنیم.
    فقط یک جمله ایا ما پشتون ها غیرت داریم که تروریست های عرب را در خانه خود راه میدهیم ایا ما عفت خانواده خود را حفظ کرده ایم پس اگر ما عرب ها در خانه خود جای ندهیم انها چطور موفق به فعالیت ها اختلالی میشوند ایا ما متیقین هستیم که این عرب های جاهیل به طرف زن و بچه ما به چشم بد و حقارت نمی بیند این است غیرت پشتون والی و این غیرت شمله ماست باز چهار نفر ما که باهم شدیم زمین وزمان را زیر پای خود خورد و خمیر میکنیم .
    ما یا من باید انکار کنیم که پشتون نیستم بس است بگزار که دیگران بیاید تا تاریخ انها را امتحان کند و ابروی زنان ما حفظ باشد و خانه ما از خود ما باشد نه از عرب ها نه از پاکستانی ها و نه از چیچینی ها و غیره .
    من به زنان افغان در هر جای دنیا باشد درود میفرستم که کچکترین خیانت را در مملکت انجام نداده هر چی شده کار مردها است .

  • جناب هموطن سلام مجدد!
    هرچند من وطن ندارم تا شما وطندار من باشید! اما بگذریم...! جناب شما کم و بیش غیب گویی نیز اختیار نموده و مرا با جناب بهمن عزیز به اشتباه گرفته اید! هرچند به جناب بهمن ارادت تام دارم؛ اما من بهمن نیستم! اگر عموی شما بروتی هست؛ پس هر مرد بروت دار کاکا شما نیست!!
    دو دیگر این که: امروز سخت مصروف کار بودم و در ضمن ان، به اندرز های عالمانه شما نیز در صورت فرصت جواب میدادم! اما فر صت خیلی کم بود!
    شما گفته اید که هزاره ها معاون دوم رئیس جمهور دارند و وزیر دارند و شهرک دارند و جنرال دارند و....! برادر وقتیکه مرا در بهسود با فامیلم در خواب صبحگاهی به قتل عام میگیرند، این معاون و وزیر و صاحبان شهرک را در کجا بنشانم؟ شما بگویید ها؟! وقتیکه مرا در هفتاد کیلو میتری پایتخت به جرم هزاره بودن گردن میبرد؛ این جنرال شما را به کجا بنشانم؟ ها؟!!! برادر در دیکتاتوری ترین حاکمیت ها؛ همیشه به وجود شریف خواجه ها ضرورت بوده است! خواجه ها و افتابه لگن بیاور ها همیشه در دربار ها حضور داشته اند! ما خواهان تغیر بنیادی نظام هستیم! ما خواهان تامین عدالت اجتماعی هستیم! ما میخواهیم که سیستم تغیر بنماید! این هدف مان هست! با بودن کدام شخص و یا اشخاص بی صلاحیت و سمبلیک در حاکمیت درد ما نه تنها که دوا نمیشود، بلکه بودن چنین شخصیتهای بی خاصیت در دربار به ضرر مان تمام میشود ! چون از موجودیت آنان استفاده ابزاری صورت میگیرد! ایکاش آنان در دربار نمیبودند! حد اقل دهن ادم های فریبکاری همانند شما بسته بود!

  • اوغانها طالب و تاجر راتب پوپل رییس وطن گروپ

  • اقای بی وطن،
    شما در پیام تان که با عکس یک خانم همراست، مینویسید: "آری جناب هموطن و نادر جان تامل کنید!!! ایا دفاع از جنایت کار تاریخی خود شراکت در جرم انان نیست؟؟! به وجدان تان مراجعه کنید! اگر انر دارا میباشید! "
    جناب محترم، لطفاّ یک نقل قول و یا سطری از من برای اثبات اتهام تان بالای من بنویس، که من در کجا و از کدام جنایتکار دفاع کرده ام. اگر این اثبات را بیاوری، من همین لحظه از شما و خوانندگان کابل پرس? معذرت خواهم خواست.
    در غیر آن، شما نتنها بی وطن بلکه دروغگو و بی عقل نیز تشریف دارید، و باید از اتهامات دروغین و سرتنبگی هایت معذرت بخواهی. اما من یقین ندارم که این بزرگواری در شأن تو باشد، که از دروغ هایت معذرت بخواهی.
    (آقای هموطن خودش جواب تانرا نوشتند).

  • جناب نادر سلام!
    شما یی که بنده را به دروغ گویی و سرتنبگی متهم نموده اید، یک بار نظر تان را به دقت در بالا مرور بنمایید که چه اراجیف را در این صحفه تحویل مان داده اید! شما به اضافه این که تمام نظریات اقای هموطن را تاید میکنید؛ اضافه مینماید!:« از نگاه قانون همه انسانها باهم مساوی اند و قانون بالای همه باید یکسان تطبیق شود.
    اگر ما دشمنان خود (طالبان) را ازین حق قانونی شان محروم سازیم، باید انتظار آنرا داشته باشیم، که کسی دیگری میاید و مارا از حق که قانون به ما داده، نیز محروم سازد. همان است که در جامعه عوض عدالت و مساوات، انارشیستی و وحشت جاگزین میشود، طوریکه فعلاّ نمونه این انارشیستی را در افغانستان شاهدیم....» دوست عزیز در نظر شما تناقضات محض موج میزند! یک کمی سطح دانش و سواد تان را بالا ببرید! ما طالبان را از کدام حق شان نباید محروم بسازیم؟! یعنی ازادشان بگذاریم که به کشتن و تداوم وحشت و انارشیسم ادامه بدهند؟! آیا این حق خواهی است، یا دفاع از قاتل و ادم کش؟! آیا حق من که ضررم به مورچه هم نرسیده است با یک جریان فاشیستی وحشت زا سه صد ساله که یک جامعه را با زور وحشت ترور ، انتحار،فریب و تریاک میخواهند به قهقرا غرق بنمایند یکی هست؟ آیا ما ها دارای حقوق و مزایای مساوی هستیم؟
    دوست عزیز که بما حق داده است؟ مشخص کنید! و کیها میخواهند این حق را از ماها بگیرند! و چرا پشاتین با تمام قدرت بر ضد نیرو های خارج به نبرد بر خواسته اند و...یکی کمی به سخنان تان تامل نموده و بعد در میدان بیندازید!! من نی تنها معذرت نه میخواهم، بلکه این شماها هستید که در تبانی استبداد و خونخواری سه ساله قرار گرفته اید و از این بابت از مردم، جامعه قربانی شده و تاریخ معذرت بخواهید!! در ضمن جامعه و مردم را آن قدر کودن هم فکر نکنید!! مرگ استبداد نزدیک است ! چه شما بخواهید و یا نخواهید!

  • سلام متقابل به آقای بی وطن،
    شما مینویسید: "ما طالبان را از کدام حق شان نباید محروم بسازیم؟! یعنی ازاد شان بگذاریم که به کشتن و تداوم وحشت و انارشیسم ادامه بدهند؟! آیا این حق خواهی است، یا دفاع از قاتل و ادم کش؟! "
    عزیزم، این نوع استدلال را کج بحثی گویند. مردم به اینطور کج بحثی میگویند " من از ده گپ میزنم، تو از درخت ها".
    من در کجا گفتم که طالبان و قاتلان و جنایتکاران را باید آزاد گذاشت که به کشتن و جنایات ...شان ادامه بدهند؟
    یکبار دیگر برایتان تکرار میکنم:
    در همه قوانین بین المللی و قوانین اساسی اکثر ممالک به مجرمین (ولو که طالب یا القاعده هم باشد) این حق داده شده، که برای خود یک وکیل مدافع بگیرند. ممالک غربی حتی یک قدم جلوتر میروند. در صورتیکه یک مجرم پول یا دیگر امکانات را نداشته باشد، که وکیل مدافع دلخواه خود را انتخاب کند، دولت مؤظف است، یک وکیل مجانی در اختیارش بگذارد.
    بعد محکمه و قاضی مجازات مجرم را تعین میکند. شاید این مجازات در بعضی ممالک حتی منجر به اعدام مجرم باشد.
    من هشدار دادم، که دیگران این حق یعنی ( داشتن یک وکیل مدافع) را نیز از ما سلب خواهند کرد....
    این کار در زمان حاکمیت ظاهرشاه، خلق و پرچم، در دوران دولت جهادی و طالبان یک عرف عمومی بود و تا امروز ادامه دارد . هرمجرم با دادن رشوه آزاد و هر بیگناه بدون داشتن یک وکیل مدافع یا یک محکمه عادلانه به قهقرأ عازم میشود. (از دوران های قبل از طاهر شاه که اصلاّ یاد مکن).
    میخواهی که این بی عدالتی ادامه یابد؟

  • روزخوشآقاى عزيزى,
    "بازی کثیف سیاسی" و "کثیف شمایید " بسيار فرق دارد! شما انسان را کثیف خطاب نموديد نه تنها يک انسانرا بلکه همه را که "افغان" نيست!
    اطلاق واژه " افغان که صفت و همچم (مترادف) مردم شريف پشتون مى باشد به کليه مردمان غيرپشتون يک بازى کثیف,
    پليد و زريکانه
    (دومين کثافت سیاسی) بود و آنهم از سياست "روباه پير" يعنى انگلستان بود که نام کشور خورشيد را "افغان ستان"= آه و ناله و فرياد و شيون و فغان ماند! اولين بازى کثيفت سياسى جبرى! چنين بازى هاى کثیف سیاسی را حاکمان دولتى پشتون= افغان= پهتان زياد انجام داده اند.
    سید جمال الدین اسد آبادى ويا افغانى ریشه و معنی کلمه "افغان" را در فصل اول کتاب خود زير عنوان "تتمة البيان في تاريخ الأفغان (" بيانات متعاقب پيرامون تاريخ افغانان") روشن ساخت. بقول اين تاريخ نگار گذشته ايران واقوام افغان (اقوام پشتون) "افغان" و" فغان" فریاد و ناله , زارى شیون و واویلا و شکايت, داد و نالشت معنى مى دهد . کتابسید جمال الدین افغانى پس ازمرگ اش درزمان عبدالرحمان خان درسال 1901 در مصر چاپ شد و ترجمه پشتو بعد توسط "فرهنگستان پشتو" در کویته، پاکستان در سال 1979 منتشر شد .
    الافغانى که الکابلى هم تخلص کرده
    در فصل اول کتاب خود زير عنوا ن"تتمة البيان في تاريخ الأفغان (" بيانات متعاقب پيرامون تاريخ افغانان") مى نگارد :
    "فارسيان به پشتونها "افغان" و هنديان "پتان" مى ناميدند. و دلیل آن بود، زمانی که " بخت نصر" آنها را دستگیر مى کردند" فریاد و ناله مى کشيدند. فارسیوان معمولی آنها را "اوغان" مى ناميدند، ،برخی از قبایل پشتون که در قندهار زندگی می کنند وخود شان را "پشتون" و یا "پشتان" مى ناميدند، ... و افغان که در خوست کرم و باجور زندگی می کنند، خود را "پختو" و "پختان" مى ناميدند، ("تتمة البيان في تاريخ الأفغان چاپ مصر ,1901 , ص1901
    کتاب "تتمة البيان في تاريخ الأفغان" به زبان عربى اکنون در انترنت به گونه ديجتال قابل دريافت است.
    و تاچه وقت بازی هاى کثیف سیاسی?
    تا که نام افغان است ملک درفغان است
    تا که افغانستان است نام اش بطلان است

  • به همه دوستان روز بخیر عرض مینمایم.امیدوار هستم همه عزیزان (بد خوی و خوشخوی ) همه صحتمند باشند. به پاسخ هزارستان گرامی لبیک گفته و آرزوی پیروزی شانرا مینمایم. از قدیم گفته اند که گندم زگندم روید و جو ز جو. یا از کینه، کینه خیزد و از مهر، مهر. یک موضوع دیگر را خصوصی به گوش هزارستان عزیز میگویم. امید هدف مرا درک کنند. دوست عزیز ! یک کسی که روشنفکر باشد، آزادیخواه باشد، شاعر و ادیب و بوده و اهل مطبوعات باشد.آثارش به این و یا آن زبان ترجمه گردد، از استبداد بیزار بوده و معتقد به آزادی بیان باشد. سینه خود را سپر هزاران تهمت و بلا بنماید.جان خود را بخاطر نشر نظریات من و دیگران به خطر بیاندازد، خود را درگیر مواضع پیش پا افتاده ای قومی و سمتی نمیسازد. من از نوشته بالا هدفم این بود تا بگویم که در این جویچه ها شنا نکن، برو فرا قومی باش، انسان هستی در بحر انسانیت شنا کن. مشاهیر بزرگ جهان ارزش خود را از مواقف خود گرفته اند و نه از قومیت و زبان خود. ترویج روحیه انساندوستی و احترام به مقام انسان نتیجه خوبی د ولو در دزار مدت هم باشد بوجود میاورد. این چیز های پیش پا افتاده را برای اشخاص گمنامی مثل من بگذار. آرزو دارم که هیچکسی از این حرف خفه نگردد. باز اگر روزی بیاید که نظم بر هم خورده باشد و بقای ما به خطر افتیده باشد، آنگاه از گرفتن اسلحه بنام ازادی نیز باک نخواهیم کرد.
    در رابطه با نوشته روز قبل خودم باید یک موضوع را شرح بدهم تا از سئو تفاهمات جلوگیری شده باشد.زیرا مطالعه نوشته جناب بیوطن مرا به این نتیجه گیری میرساند که موضوعات مختلف کمی با هم مخلوط شده است.
    وقتی که ما در مورد موضوع مشخص بگو مگو داریم باید مطالب نا مربوط را با آن مخلوط ننمائیم. متاسفانه که این سهو به شمول خودم از همه کم و بیش سر میزند.دوم اینکه نوشته جانب مقابل را با حوصله مندی خوانده و هدف نویسنده را باید درک کنیم.نباید به کسی اتهامی ببندیم که او مرتکب نشده باشد و یا هدفش نباشد. تاپه زدن در جریان جرو بحث هم یک خطای بزرگ است.بعضی ها قصدآ طرف مقابل را در موقف دلخواه خود قرار میدهد تا به ذعم خودش او را ملامت کرده باشد. در حالیکه سایر خواننده گان پیام نادرست بودن به اصطلاح تاپه زدن ناحق را درک میکند. آقای بیوطن چندین بار تاپه های مختلف را بی موجب بر جبین من زدند که خوشبختانه همه نادرست و بی اساس بودند.
    برگردیم سر اصل موضوع :
    یک متهم ولو به هر اتهامی که بازداشت شده باشد ، از لحظه اتهام و از لحظه گرفتاری تا حکم محکمه بیگناه شناخته میشود. اعترافی که با تهدید و زور و تخویف اخذ شده باشد فاقد اعتبار قانونی میباشد. با متهم از لحظه گرفتاری تا حاضر شدن در حضور قاضی محکمه ، یعنی در جریان تحقیق باید رویه انسانی شود. هیچکسی حق ندارد تا محبوس را شکنجه جسمانی یا روانی نماید.
    البته این کلمات از من نیست. اینها در قوانین جزا و یا بعضآ بطور عمومی در قوانین اساسی تقریبآ تمام کشور های دنیا درج میباشد.تنها در کشور های استبدادی است که اگر نوشته شده هم باشد، مراعات نمیگردد و اگر مراعات نگردد، از آن بازخواست صورت نمیگیرد.
    حال اگر محبوسین بگرام را در رابطه با همین مواد پذیرفته شده قانونی بدون در نظر داشت اینکه اینها کی هستند و مرتکب چه جرمی شده اند مد نظر قرار بدهیم، میبینیم که نظر به موادات قانونی این زندانی ها دارای مصئونیت قانونی میباشند.مصئونیتی که هم در قوانین امریکا وجود دارد و هم افغانستان .
    مرحله دوم: مجازات از لحظه ای شروع میگردد که دوسیه توسط قاضی ذوالحکم بررسی گردیده و قاضی شخص متهم را گنهکار شناخته باشد.و در مورد حکمش را صادر نموده باشد.مجازاتی را که قاضی برای متهم تعین میکند نیز از محدوده قانون بیرون بوده نمیتواند.و هر نوع تعذیب غیر انسانی محبوس یا متهم در این مرحله نیز منع است. پس تعین مجازات یک مجرم از صلاحیت محکمه است و نه از مستنطق و یا پولیس و یا ریاست امنیت و یا امریکایی. یعنی اگر یک مستنطق یک متهم را لت و کوب میکند ، این معنی را دارد که این فرد بجای قاضی تصمیم گرفته است. آنهم مجازاتی که قاضی هم نمیتواند تصمیم بگیرد.
    خانم نینا از عملکرد متهم دفاع نکرده است. این خانم هرگز نگفته است که ای طالب بدبخت تو خوب کردی که گردن "بیوطن" را در صد کیلومتری کابل بریدی و یا بد کردی که بریدی. اصلآ بالای این موضوع صحبت نشده است .خانم نینا از مقامات امریکایی زندان بگرام شاکی است که از موازینی که در جهان پذیرفته شده است و در قوانین امریکا هم موجود است سرپیچی کرده اند و زندانی ها را تا سرحد مرگ شکنجه کرده اند.برادران عزیز! اینکه یک هموطن ما در یک دوکان سلمانی موقع اصلاح موی یا صورت خود احساساتی شده و میگوید که مثلآ اگر صلاحیت نزد من میبود من این بندی ها را چنین و چنان میکردم و خشم خود را تخلیه کند، این یک حرف عامیانه و کوچه گی است. در ساحه قضا چوکات صلاحیت و حکم و غیره همه معلوم است. این فلم هندی نیست که امیتابچن در نقش پولیس، متهم به سرقت را با احساسات فراوان لت و شکنجه میکند. این مسخره گی چیز دیگر است و احکام قانون چیز دیگر.
    فراموش نکنم که یک مشکل در این جا در جریان تحقیق وجود دارد که باید خدمت تان عرض کنم که در بعضی کشور ها برای تائید شکنجه متهم دلیل میاورند که مثلآ درست است که محبوس انسان است و حقوق انسانی دارد.اما در مواقع ضروری بخاطر جلوگیری از تلفات بعدی انسانی از اثر انفجار و یا حملات مسلحانه ما باید زندانی را شکنجه های " کم ضرر" کنیم و اعترافات او را بگیریم و از وقوع حوادث جدید جلوگیری کنیم، تا حیات گروه بزرگتر انسانها حفظ گردد. اگر یک نفر بخاطر نظم عامه شکنجه گردد فرق نمیکند. شاید این دلیل در ظاهر به نظر مقعول باشد اما در عمل با این بهانه بدون اجازه قانونی کارمندان تحقیق یا امنیتی بخود این صلاحیت را میدهند تا افراد را شکنجه کنند. و برای شکنجه کردن مرزی را نمیشناسند. پس نتیجه اینکه به این امر متفق القول میگردند که گویا : بخاطری که جاده ها در نیویورک مصئون باشد، مهم نیست یک سرباز دشمن شکنجه گردد. دوستان گرامی این بهانه ها در قوانین جواز ندارد.
    متهمی که نزد قاضی برای عدالت ایستاده میشود، حق دارد وکیل قانونی بگیرد تا این وکیل از حقوق متهم دفاع نماید. مثلآ در نظر بگیرید که شخصی از روی خصومت و از اثر شیطانی یک دشمنش دستگیر و زندانی شده باشد، باید حق داشته باشد از حارنوال و پولیس و یا سایر ارگانها که محکومیت او را با اسناد به اثبات برسانند. و قاضی نیز در مورد او عدالت نماید.
    حال فکر کنید که قاضی طالبی را بحیث قاتل محکوم مینماید. حالا رئیس جمهور حق نباید داشته باشد او را خود سرانه از زندان رها نماید.این یک خیانت است.
    نکته دیگری که باید عرض کنم که فرق دعوی خانم نینا با اقای روستار ترکی در این است که آقای روستار در دفاعیه خود از طالبان ، اعمال جنایتکارانه آنها را توجیه میکند.از عملکرد آنها حمایت نموده و آنها را تشویق مینماید. در حالیکه این خانم صرف در مورد مراعات حقوق یک فرد تحت بازداشت یا زندانی بحث میکند و نه در مورد تائید جرم این زندانی .

  • سلام به مه بازدید کننده گان عزیز و بخصوص جناب هموطن!
    هموطن بزرگوار، باز هم که شما رفتید دنبال پند و اندرز و نصیحت ها؟؟! با با من از موجودویت استبداد میگویم، و جناب شما ازحقوق شهروندی طالب؟؟! من از قتل عام و گردن بریدن های مسافرین در راه های هزارستان میگویم، و جناب شما از شگنجه ننمودن مظونین به انتحار؟! من از یک برنامه ریزی فوق العاده سنجیده شده یی جهت حذف هویت تمام عیار خود و نسل ام فریاد میزنم؛ و جناب شما از برج عاج تان با شکم سیر و بروت های چرب به ما درس اخلاق میدهد و میاموزانید که ما طالب و افغان ملت و گلبدین و...در تعامل حقوقی و شهروندی زیست نموده و عمل بنمایم! فرض بر این که ما دهن مان را بستیم و سکوت نمودیم مانند صد ها سال گذشته! آیا انان رها مان خواهد کرد؟؟ فکر میکنم که در یکی از کافه های پاریس نشسته اید و قهوه همرا با ناپلئون نوش جان نموده و دارید خواب های خوش بیعاری « میبخشید روشنفکری» میبینید؟؟! شاید هم یک کمی نشه گی نیمه شبان گذشته در شریان و عروق تان نیز در جریان باشد! اگر چنین روشنفکرانی در درون جامعه یی همانند ما ستم دیدیه گان تاریخی عمومیت یابند؛ بدا بحال مان که؛ در دنیای بیعاری مان سال ها متواتر همچنان استبداد به حاکمیت خویش تداوم خواهد بخشید!!!
    در یک محیط تعصب و استبداد تلخ تاریخی که عمال استبداد با تمام توان و قدرت جهت غضب سرزمین و حذف هویت ام بسیج گردیده اند، و در این راستا از هیچ گونه ترفند و رذالتی دریغ نمیکنند؛ بدا به حال من و نسل من اگر ما تعصب نداشته باشیم و...

    • مشاهده نوشته دوست عزیز ما آقای بیوطن مرا به این نتیجه گیری میرساند که یا من و آقای نادر نتوانستیم درست شرح بدهیم و یا اینکه بیوطن جان فکر خود را دقیقتر نگرفته اند. جناب بیوطن صاحب! هیچکس نگفته است که طالب جنایتکار و تروریست بدنام، افراد مسلح و قاتل بی حکمت مجازات نگردند. ببینید بین شکنجه و مجازات یک فرق وجود دارد.در شکنجه عدالت نیست.در مجازات عدالت وجود دارد. صلاحیت مجازات یک جنایت کار ( در اینجا مثلآ طالب) را قاضی دارد.یک قاضی در یک محاکمه عادلانه در حالیکه طالب (در اینجا متهم) وکیل قانونی هم دارد محکوم به اعدام میگردد. یا بیست سال حبس میگردد. اینرا میگوئیم مجازات . اما وقتی که یک زندانی اگر طالب باشد یا یک دزد و قاچاقبر، در جریان تحقیق لت و کوب گردد. برق داده شود وغیره اینرا میگوئیم شکنجه. من و جناب نادر عرض میکنیم که هیچکس حق شکنجه یک بندی یا یک متهم را ندارد. اما یک جنایتکار اگر طالب است یا نیست باید توسط قاضی با در نظر داشت تمام شرایط یک محاکمه عادلانه مستحق مجازات گردد.
      شما این هدف را تا حال درست درک نکرده اید و داد میزنید که گویا ما میگوئیم که بگذار طالب در ختم کشتار خود براه خودش برود و کسی با او کاری نداشته باشد. من ندانستم شما این نتیجه را از کجا گرفته اید.اول شما بین مجازات و شکنجه فرق قائیل شود و بعد نتیجه گیری کنید.
      این که میگوئیم که شکنجه نباشد اما مجازات باشد، این یک جمله ای هوایی و از معده من خارج نشده است. این تصمیم محصول تجربه صد ها ساله قضا و عدالت و حقوق یک انسان در یک جامعه مصئون و ازاد و مردمسالار میباشد.اگر منع شکنجه نباشد، و اگر صلاحیت مجازات یک متهم تنها در یک محکمه ذوالحکم نباشد. در روز روشن در سرک راه هم رفته نمیتوانید. اینکه طالب هر کسی را در هر کوچه کیبلکاری میکرد و خود را صاحب صلاحیت مجازات شما و من میدانست.از همین مفکوره مثل شما سرچشمه میگیرد.
      جمله ذیل اقای نادر نیز درست است.صرف شما انرا با دقت بیشتر مطالعه فرمائید. منظور شان اینست که اگر در یک جامعه بجای عدالت ، انرشیسم حکمفرما گردد. زندگی در ان ناممکن میگردد.ودر این جا هدف از انرشیسم هم از همین شکنجه کردن هرکسی بدست هرکسی دیگری میباشد. و هدف شان از حق طالب هم همین طی مراحل سلسله گرفتاری تا تحقیق، و مجازات متهم متناسب با جرمش میباشد. به حق یک انسان ولو اگر یک طالب ادمکش هم باشد حق دارد تا مجازاتی که برایش تعین میگردد عادلانه و در تناسب با جرمش باشد. مگر بدون شکنجه متهم. ممکن مجازات این طالب اعدام باشد و یا نظر به جرمش چند سال حبس. اما هیچکس حق اینرا ندارد که این طالب را در جریان زندانش زیر مشت ولگد بگیرد. ترویج شکنجه یک انسان به مفاد یک جامعه نیست. جامعه را بیمار میکند. جمله اقای نادر چنین است:
      "ا گر ما دشمنان خود (طالبان) را ازین حق قانونی شان محروم سازیم، باید انتظار آنرا داشته باشیم، که کسی دیگری میاید و مارا از حق که قانون به ما داده، نیز محروم سازد. همان است که در جامعه عوض عدالت و مساوات، انارشیستی و وحشت جاگزین میشود، طوریکه فعلاّ نمونه این انارشیستی را در افغانستان شاهدیم"

  • من شخصا به عنوان یک هزاره ، این نوشته ای کابل را درست نمی دانم. مشکل ما این است که ما تمام مسایل را و حتی جهان و معیارهای جهانی را تلاش داریم که با معیارهای قومی و سنتی افغانستان مقایسه کنیم.
    در جهان مدرن و مخصوصا در غرب، هر متهم حق دارد وکیل مدافع داشته باشد. اصلا وکیل مدافع برای متهم است. حق وکیل داشتن و حق محاکمه شدن در یک محکمه ای عادلانه از حقوق اول بشر است و هیچ جنایت و عمل جنایتکارانه ای این حق را از کسی سلب کرده نمی تواند. اینکه کسی می اید که در مقابل اتهام یک طالب دستگیر شده در محکمه ای دولتی از او دفاع کند به نظرم هم متهم و هم وکیل اش حق این کار را دارد.
    ما تا این اصل اساسی زندگی و جهان مدرن را قبول نکنیم ناچار تن به توحش باید بدهیم. اما همین که داد از مدرنیته و جهان مدرن و قانون مدار زدیم باید قواعد بازی اش را هم قبول کنیم.
    به نظر من، امریکایی ستیزی کابل پرس? هم نه کمکی به افغانستان می کند و نه هم کمکی به هزاره ها. چپ گرایی بیهوده و رومانتیک هم دردی را دعوا نمی کند. متهم کردن تمام پشتونها هم کار درست نیست. پشتونهای بسیاری هستند که اصلا افغانستان را ندیده اند و حتی زبان پشتون را هم بلند نیستند. پشتونهای بسیاری هستند که قربانی طالبان هستند. من فکر می کنم که قومگرایی تندروانه ای کابل پرس، ریشه در کم سوادی دارد. مسایل جامعه بسیار پیچیده تر از ان است که بتوان همه چیزش را با تکیه بر قومیت توضیح داد. قومگرایی و قومیت می تواند تنها بخشی از واقعیت های پیچیده ای یک جامعه باشد نه همه ای واقعیت های ان. البته این قوم گرایی افراطی اول از همه به ضرر هزاره ها است همچنان که قومگرایی افراطی تعدادی از پشتونها اول از همه به ضرور پشتونها است و ...
    و همچنان من فکر می کنم که رسانه ای بزرگی مثل کابل وقتی به تیوری توطیه پناه می برد و تمام جهان را در ساختن طالبان یکه یک گروه تروریستی نبستا کوچک است، متهم می کند، نشانگر ان است که سواد حتی در سطح روشنفکران افغانستان، بسیار سطحی و کم عمق است. این قسم تکیه بر تیوری های توطیه، روشنفکران و تحصیل گردگان ما را چندین دهه است که از تحلیل جامعه ای خود شان محروم کرده است و همین است که ما در طول دهه ها شاهد خلق و یا زایش اندیشه در افغانستان نیستم. وقتی روشنفکران ما برای توضیح مسایل و پدیده های اجتماعی، به نظریات توطیه انگارانه ای دکانداران پشاور تکیه می کنند باید فاتحه ای روشنفکری و سواد در افغانستان را خواند.
    من از اقای کامران میر هزار می خواهم که در کنار فعالیت های مطبوعاتی، باید تحصیل را ادامه بدهند و سطح سواد شان را هم بالا ببرند. از سکو به ان سکو پریدن و برای خارجی ها شعر فارسی خواندن، دردی را دعوا نمی کند. ما نیاز به سواد جدی در جامعه ای خود داریم و بخش عظیم از مشکلات افغانستان زیر پای بی سوادی عمیق و ریشه ای کسانی است که ما انها را روشنفکرمی خوانیم و یا در کار رهبری جامعه هستند.

  • با پوزش در یاداشت بالا، کلمه ای دوا را دعوا تایپ کرده ام.

  • در فراخنای تحقق عدالت، و مبارزه برای نیل بر این آرمان مقدس، هر شخص معتقد بر این امر، اگر به سهم توان و قابلیت های خویش بتواند در این راستا گامی برداشته و عمل مفیدی انجام بدهد، صد البته که مسئولیت تاریخی خویش را به عنوان یک انسان مسئول و متعهد در قبال زمان و جامعه به انجام رسانده است! مهم تلاش های صادقانه، متعهدانه و اگاهانه شخص میباشد! البته انسان های عمل گرا بری از اشتباهات نموده و نه خواهمد بود و...! من معتقد هستم که در این کامنت ها ی فوق چه از جانب شخصی بنام هموطن، و یا جناب مراد و... کوشش بر این مبذول گردیده است تا بر افکار و اندیشه های مدیریت سایت « جناب میر هزار» اعمال نفوذ مخملین « نرم و نامریی» وارد بنمایند! این کار البته از لحاظ روانی خیلی ظریف و سنجدیده شده دارد صورت میگیرد! یک کمی توهین و تنبه و بعد ترغیب و تشویق! به این بخشی از اندرز جناب مراد توجه نمایید:
    « من از اقای کامران میر هزار می خواهم که در کنار فعالیت های مطبوعاتی، باید تحصیل را ادامه بدهند و سطح سواد شان را هم بالا ببرند. از سکو به ان سکو پریدن و برای خارجی ها شعر فارسی خواندن، دردی را دعوا نمی کند. ما نیاز به سواد جدی در جامعه ای خود داریم و بخش عظیم از مشکلات افغانستان زیر پای بی سوادی عمیق و ریشه ای کسانی است که ما انها را روشنفکرمی خوانیم و یا در کار رهبری جامعه هستند.» حال قضاوت را به خواننده گان عزیز که شناخت از فعالیت و پرده دری های کابل پرس? از آوان موجودیت ان تا حالا انجام داده است واگذار مینمایم!
    من به عنوان یکی از بازدید کننده گان همیشگی سایت خوب کابل پرس میخواهم از مدیریت ان کمال تشکر، سپاس و قدر دانی را بنمایم! این آقا مراد عزیز خودش تا حال با تمام تحصیلات و دار و ندارش چه دسته گلی را به آب داده هست؟! لطفا بگوید!! انقدر درمیان دروغ و درغ غرق است که حتی اسمش را نیز میترسد که در این جا فاش بنماید!!
    کوشش ها بر این است تا به هر نحو ممکن ما را در حالت گوسفند گونه گی مان نگهدارند! گاه در بیسوادی مطلق؛ و گاهی هم در لفافه شعار های مالیخولیایی روشنفکر مابانه!!!
    و اما راجع به طالب و خانم فوستر! طالب و طالبانیزم یک جریان سیاسی تاریخی جنایت کارانه ایست که کمر در پی نابودی مان بسته اند! هرگا مجرم شخصی و فعالین سیاسی در چنین وضعیت ی باشند تاسف بار میباشد! همین برادران ناراض کرزی میبخشید برادران هموطن که دسته دسته ازاد میشوند تضمینی هست تا دوباره به صورت یک چهره درنده تر از قبل در اجتماع ظاهر نه گردد؟! ایا ان هایی را عزیزان و نان اوران خانه شان را از دست داده اند و میدهند حق و حقوق ان ها را کسی در نظر گرفته است؟ آیا در بربریت اوغان ها میشود از زبان دموکراسی حرف زد و...
    در پایان سخت معتقد به تداوم اندوختن علم و دانش میباشم چه برای خود و چه هم دوستان! انسان، این همان موجودی هست که ظرفیت پذیریش علم و دانش وی پایان ناپذیر بوده؛ و علم نیز بحری است بی انتها! اما روشنفکر و مقوله روشنفکری تنها مختص به تحصیل هم نیست! حس، چشم دید باز، داشتن درد و درک و تعهد و درایت و... میخواهد تا روشنفکر و به درد بخور جامعه و تاریخ گردید! کدام یکی از انقلابیون تاریخی عمل گرا فیلسوف بوده اند و..

  • اقای بی وطن
    انچه شما شرح داده اید منظور من نبود. منظور من این نکات بود:
    1. قومگرایی و قومیت تمام داستان بحران در افغانستان نیست و نمی توان تمام مسایل سیاسی و اجتماعی افغانستان را با تکیه بر قومیت توضیح داد. البته من نقش قومیت را کاملا نفی نکردم.
    2. من قومگرایی افراطی را بر علیه تمام مردم افغانستان و مخصوصا هزاره ها می دانم.
    3. من تکیه بر تیوری توطیه را برای تبین مسایل ملی و بین المللی گمراه کننده می دانم و بخش عظیم روشنفکران افغانستان را غرق در این گرداب می دانم.
    4. من بی سوادی گسترده ای مردم افغانستان و کم سوادی نخبه های کشور را یکی از مهمترین فکتور های عقب ماندگی و خشونت در افغانستان می دانم.
    5. من گفتم که اگر ما شعار متمدن بودن و بهتر بودن از طالبان می دهیم باید درعمل خلاف معیارهای طالبان ، معیار سازی و عمل کنیم.
    مخالفت با وکیل مدافع و محکمه برای اسیران طالبان یعنی بازی کردن در زمین طالبان، یعنی قبول کردن معیارهای طالبان، یعنی توپ را به میدان طالبان انداختن. هیچ نیروی مدنی در جهان نمی تواند ادعای مدنیت بکند اما با محاکمه و حق متهم به وکیل مدافع مخالفت کند. این نقض اولین حقوق انسانی است. دادگاه و وکیل مدافع حق انسانهای متهم است حتی اگر بدترین جنایت ها را مرتکب شده باشند. مگر انسان عادی و قانون مدار را هم محاکمه می کنند که وکیل مدافع نیاز داشته باشد؟ وکیل مدافع برای متهمین است.
    6. من گفتم که همه ای پشتون ها را نباید به یک چوب راند. این کار به نفع طالبان و همفکران شان است. یعنی شما به همین سادگی نصف نفوس افغانستان را به زور به طالب هدیه می دهید. این کار عاقلانه نیست. اگر قرار است که ما با در کشوری به نام افغانستان و با پشتونها یکجا زندگی کنیم، نباید خوب و خراب شان را با یک چوب برانیم. جامعه ای پشتون هم مثل هر جامعه ای انسانی دیگر، رنگارنگ و متنوع است. بخش اعظم از پشتونها در دست طالبان و همفکران شان گروگان مانده اند و این در قیام های شان بر علیه طالبان به روشنی دیده می شود.
    من شخصا، میرهزار را دوست دارم و فعالیت های عملی اش را قدر می نهم. اما کم سوادی و سطحی نگری اش را هم نمی توانم پنهان کنم و پیشنهاد من یک پیشنهاد دوستانه بود و بس. درافغانستان عمل زیاد شده است اما در این کشور تفکر و سواد ریشه ای در کنار عمل نبوده است. عمل بدون اندیشه و سواد و صلاحیت علمی ، همیشه هم نتایج مثبت ندارد و نمونه ای عالی ان را ما در افغانستان در طول سی سال گذشته دیدیم.
    مهم نیست که من چه کاره ام و کی هستم. شما قرار نیست قیافه و یا شخصیت شخصی مرا نقد کنید. شما نظرات مرا نقد کنید. من شخصا باور دارم که مثلا اگر اسماعیل خان، به جای نشستن در وزارت انرژی به خانه بنشیند ، فایده اش بیشتر است. چون دانش و علم و صلاحیت عمل در ان سطح را ندارد. هر کس عمل را شعار قرار داده موزه را از پا بکشد ضرورتا کار درستی نمی کند. اسماعیل خان را به عنوان مثال اوردم چون در نوع خود در جهان امروز شاید نمونه باشد اما مطمنا تنها نیست در افغانستان وزرا و دست اندکاران بلند پایه ی بسیاری داریم که نباید در کرسی ها و موقعیت های شان باشند چون صلاحیت علمی ندارند. نگاه کنید به تعداد زیادی از استادان دانشگاه کابل که وقتی مورد سوال قرار می گیرند در پنج دقیقه، یک جمله را سر هم کرده نمی توانند. ایا درست است که انها وقت نسل اینده را با نوت های چهل و پنجاه سال قبل شان ضایع کنند؟

    • آقای مراد سلام . ماده 6 نظرشما درست نیست نصف نفوس افغانستان پشتون نیستند . ممکن 15 الی 20 درصدنفوس
      افغانسنان را پشتونها تشکیل خواهند داد بیشترازآن همه دروغی است که حکومت های قبیله پشتونی به نفع خودشان می
      نویسند وتبلیغ میکنندچون نفوس شماری حقیقی زیرنظرملل متحد تاحال درافغانستان صورت نگرفته است .
      تیناپوستررا آقای حامدکرزی چال بازی و دروغ بافی کرده آورده خواهدبود اوخالی الزهن خواهدبود والسلام

  • پشتونها بلد استند که چیکار کند و قتکه زور بود و حکومت در دست شان بود خودرا تولواک میگوید و فتوای چند مولوی پاکستانی را میگرد و به دیگران اصلا ارز ش قایل نیست .مگر طی 300 سال اخر غیر این بوده است . وقتکه راسیست بودن حا کمان و رو شن فکران این قوم سر کش و از خدا بیخبر را ادم میبیند و با خود میگوید زنده باد اسرایل زنده باد هتلر زنده باد چنگیز خان مغول . زنده باد نمرود و... دراین جا این مرد بنام همو طن از قانون حرف میزند عزیزم در افغانستان در طول تاریخ برای فارسی زبانها اصلا قا نون نبوده است کمی از خدا شرم کن سر در گریبان کن با خود فکر کن که شما هنوز هم چی کار میکنید بالای یک کلمه دانشگا شما دنیا را زیر و رو میکنید . بیا بعد ازین قوم خود را رام بساز بقول مردم زاغ به زبان زاغ میفامه . تا بکی وحشی گری و عقب گرایی از برای خدا و...

  • هر گاه اگر اعمال همانند خانم فوستر، ستانکزی، احدی، کرزی ...و اقای هموطن؛ در راستای تامین عدالت برای عموم « نه تنها برای افاغنه و طالبان انتحاری» صورت گیرد؛ ما دستان شان را میبوسیم؛ و حرفی نداریم!!!! اما این روباه های تاریخی چهره شان افشاه گردیده و از طرز خرام شان معلوم است که دارند یک اندیشه فاشیستی ضد بشری را به اکمال می رسانند!
    روشنفکران مالیخولیای هزاره و تاجیک وازبک و.. که امروز در یک لاک مریض گونه و خطرناک تر از طالب خزیده اند و دارند از درون ما را میپوسانند، در حقیقت همان اپورتونیست های خطر ناک تاریخی برای ملیت های محروم بوده که خطر آنان بیشر از موجودیت جریان های همانند طالب و امثال شان میباشد!!!!!!!

  • در کامنت بالا هدفم آن تعداد از روشنفکران ملیت هزاره میباشد که با شعار های زیبا و فریبنده دفاع از حقوق بشر و... دارند تیشه استبداد را دسته نموده و ما را در یک گمراهی تاریخی سرگردان مینمایند!! جرم و ظلم آنان سنگین تر از جنایت طالب و گلبدین و.. میباشد!

  • اقای بی وطن
    روش گفتگو و بحث شما بسیار انقلابی است. روش های انقلابی بارها ثابت شده است که روشهای قابل اطمینان نیستند. من باز هم می گویم که شما و کابل پس باید با تناقضی که در ایده تان وجود دارد روبرو شوید. ان تناقض هم این است که از یک طرف از یخن چاکان دموکراسی، حقوق بشر، مدنیت و زندگی مدرن استید و از طرف دیگر ، یک نه تنها با یک اصل اساسی زندگی مدنی که همان حق وکالت باشد مخالفت می کنید که حتی حقوق دانانی را که رشته ای تحصیلی و تخصصی شان دفاع از متهمین است، مورد حمله قرار می دهید.
    ببینید دوست عزیز، در استرالیا دو سال است بود که دولت استرالیا نمی توانست یکی از پناهجویان هموطن را دیپورت کند. چرا؟ چون همین وکیلان غربی، دو سال دولت را از این محکمه به ان محکمه می برد و تا اخرین امکانهای حقوقی را استفاده کردند. در حالیکه دولت استرالیا به سادگی می گفت که قوانین مهاجرت استرالیا و انگلیس و کشورهای اروپایی غربی یکی است و این فرد از اروپای غربی به خاطر کار بهتر و پول بیشتر به استرالیا امده است و در اروپای غربی منتظر جواب اداره ای مهاجرت مربوط ننشسته است پس ما او را مهاجر حقیقی نمی دانیم. اما با این همه هزاران هزاران دلیل توسط همین وکیل خانم های سر لچ برای دولت داده می شد و دو سال هم وقت دولت را ضایع کردند و پول ان را.
    چرا اینها این کار را کردند؟ به خاطر اینکه در سنت غربی، قانون حاکم اساسی است و برای به کرسی نشاندن ایده های خود به قانون رو می اورند و چون حقوق بشر برای فعالین حقوق بشر اینها اساس است بنابر این نمی خواهند که در کشور شان حقوق بشری کسی ضایع شود چون که این بخشی از اصول شان است.
    ما دیدیم که در نیویورک هم متهمین تروریستی وکیلان خود را داشتند. همین.
    اینکه شما به شیوه ای انقلابی ، فرمان های عجیب و غریب صادر می کنید و این را خاین و ان را خادم و ... می گویید هیچ سودی برای افغانستان و هزاره ندارد.
    من اما جنگ چهار ساله ای رهبران تاجیک و هزاره را اساس گذار، قدرت گیری نیروهای مثل طالبان می دانم و ان جنگ چهار ساله، زمینه را برای طالبان و تعداد دیگری از تندروان پشتون تبار اماده کرد اما عجبا که امروز ، ان طرف مسعود را فرشته درست کرده اند و این طرف مزاری را. در حالیکه فقط کافی است که یک لحظه فکر کنند که اگر از روی اتفاق امریکا به افغانستان حمله نمی کرد، میراث مزاری و مسعود ان وقت برای دو جامعه به احتمال زیاد، نابودی و ریشه کنی کامل بود.
    چهار روشنفکر بدبخت را متهم نکنید. ما نمی گوییم طالبان جنایت کار و وحشی نیستند. می گویم با وجود جنایت های هولناک طالبان، در برخورد با اسیران شان، باید معیارهای بین المللی را رعایت کرد. همین. اما شما ما را بنیانگذار بدبختی هزاره می دانید در حالیکه بنیانگذار بدبختی هزاره و حتی تاجیک باید اقای مسعود و اقای مزاری را بدانید که زمینه ای ظهور چیزی به نام طالب را اماده کردند. هم ربانی طالبان را فرشته های صلح گفته زمینه ای رسیدن شان به دروازه های کابل را فراهم کرد و هم اقای مزاری با تسلیم شدن به طالبان و رفتن نزد شان، هم زمینه ای نابودی خود را فراهم کرد و هم بعد از چهار سال سگ جنگی، مردم را دست بسته تسلیم طالبان کرد. معسود را نگاه کنید که در طول چهار سال چه قسم چپاول و جنایت کرد که باالاخره مردم عادی افغانستان به استقبال طالبان رفتند. امروز همه چیز را زیر سر مسعود می مانند.
    من از طرفداران اقای مسعود و مزاری می پرسم:
    اگر طالبان یک اشتباده استراتژیک انجام می دادند و امریکا به افغانستان حمله نمی کرد، ان وقت نتیجه ای عمل اقای مسعود و مزاری برای تاجیک ها و هزاره ها چه بود؟؟
    جواب خود من این است:
    نابودی و ریشه کن شدن

  • هرکس که درین سایت تبل قومگرائی را به صدا نیاورد و به ساز قومگرایان نرقصد، به چهار کتاب کافر و دشمن قوم هزاره قلمداد میشود.

  • این بیچاره بی وطن حالت روانی اش خیلی خراب است. خدا شفایش بدهد. فکر میکند تمام دنیا دشمن هزاره هاست. نه برادر اینطور نیست. مالیخولیائی نشو.

  • جناب هموطن سلام!
    در مورد جنگهای کابل و شخصیت های که نام برده اید، من با جناب شما کاملن موافق هستم! اما این که گفته گفتار من بیش از حد انقلابی است و بر مزاق نرم و لطیف جناب عالی ناخوش آیند، شاید علت آن موقعیت های اجتماعی متفاوت مان باشد!
    من یک فرزند درد مند هزاره ام! با چنین درد ها رشد نموده و بزرگ شده ام! بار حقارت و استبداد تاریخی بر شانه هایم سنگینی مینماید! زخم استبداد روح و روانم را میازارد! هویت، اصالت و داشته ها فرهنگی خویش را در یک تاراج دوام دار تاریخی میبینم! هم نسل هایم در گوشه و کنار این چتلستان دارند گردن بریده میشوند! اون وقت شما از من توقع دارید تا من پاریسی بیاندیشم؟؟! و استرالیایی فکر بنمایم؟! برادر بر من خرده مگیر!! زمان مرا چنین بار آورده است! در یک محیطی که ماحولت مملو از تمساح است باید هوشیار بود و رادیکال! ورنه طعمه آنا خواهی شد!! آیا موقعیت ما هزاره ها در طول تاریخ غیر از این بوده است؟؟!!

    • سلام بر همه دوستان گرامی که در این صفحه نظریات خویش را تحریر نموده اند. بعد از عرض حرمت ، از آقای مراد صمیمانه تشکر مینمایم که نظریات شانرا در اینجا بصورت علمی و نه احساساتی تحریر نموده اند.
      بر میگردم خدمت هموطن عزیز دیگر که اسم خود را در اینجا بیوطن گذاشته اند. گرچند این انتخاب خودشان است اما من گاهی در استفاده از این اسم برای مخاطب قرار دادن شان احساس ناراحتی مینمایم.اگر خفه نشوند و اجازه دهند ببرایشان بعد از این اسم باوطن را مورد استفاده قرار میدهم. اگر راضی نبودند باز برمیگردم به همان اسم مستعار انتخابی شان.
      آاقای باوطن عزیز! چند نکته را میخواهم حضور تان به عرض برسانم نخست اینکه احساس تان در مورد وطن تان و مردم تان و بالاخره قوم تان عالی است. شما کمر همت بسته اید تا مصدر خدمت به مردم مظلوم و رنج دیده تان گردید. اینکار با احساسات به سر نمی رسد. اگر در این سایت یا هر سایت دیگری روزانه صد هزار بار به این یا آن قوم کلمات خشمگینانه و اهانت آمیز بزنید، دردی را دوا نمیکند. بهتر است بجای آن کار های ذیل را اجرا نمائید.البته این نظر من و پیشناد من است. تصمیم با شماست.
      نخست : مشکلات قوم تانرا و محل زیست تانرا به روی کاغذ یادداشت نمائید. از تحریر هیچ مشکلی ولو در هر سطحی باشند دریغ نه ورزید. سپس این مشکلات را نظر به شباهت های شان به دسته ها تقسیم کنید.
      دوم : آرزو هایتان را در روی کاغذ بیاورید. یعنی چه میخواهید شود. البته مثل یک مهندسی که به روی یک زمین نقشه منزلی را میکشد ، میداند که این ساختمان چند اطاق و چند تشناب و غیره و صالون در کجا قرار داشته باشد. شما نیز ارزو های تانرا روی کاغذ بنویسید. هر ارزوی که در هر بخش دارید ازادانه بنویسید.
      سوم : برای عملی کردن این آرزو ها و یا خیال پلو های تان چه کار های را میتوانید بکنید.
      به یقین که شما به تنهایی قادر به حل همه مشکلات نمیباشید، اما میتوانید برای عملی کردن آرزو هایتان در همین سایت ده ها مقاله معقول وعلمی وعملی بنویسید. با وکلای مردم صد ها نامه فرستاده و برای آنها مفکوره بدهید که باید چه کار ها را بکنند. رابطه تانرا با مردم محل از طریق همین سایت و یا فیس بوک تان اگر داشته باشید و یا هر امکان عملی دیگر بر قرار سازید. مشکلات مردم بامیان و یا سایر ولایاتی که میخواهید و در نظر دارید، به سمع ادارات ذیربط دولتی در کابل برسانید. از خیانت ها و دزدی ها پرده بردارید. و دهها کار مثبت دیگری که به یقین از توان تان پوره باشد بپردازید. از نوشتن خسته نشوید. اگر هدف خدمت دارید.
      مثلآ میخواهید در یک ولسوالی یک کلینک ساخته شود. مفکوره آنرا و نیاز مردم را و سایر مطالب مربوط را با برنامه هایی که تهیه میکنید به وکلای مربوطه در شورا بفرستید. عکس العمل و یا عدم عکس العمل وکیل را دوباره در این سایت بنویسید تا مردم بار دیگر به او رای ندهند. برنامه تانرا به دفتر سازمان ملل، و دهها وزارت خانه و سازمانهای صحی و غیره وغیره برسانید.
      ما ( من و یک عده دوستان من ) به همین ترتیبی که عرض کردم، در چند ناحیه دور افتاده وطن ، امکانات ساختن مکاتب ابتدایی و یا وسایل درسی را از امکانات بیرونی تهیه کردیم و در اختیار شان قرار دادیم. شما هم میتوانید اینکار ها را بکنید. نظر به مسلک تحصیلی تان مقاله های علمی در اختیار روزنامه های چاپ بامیان و مناطق نزدیک قرار بدهید. شما هزاران کار مثبت را میتوانید به سر برسانید.شما هیچ نیاز ندارید تا خشم تانرا از طریق دشنام و کلمات رکیک در این سایت یا جایی دیگری تخلیه نمائید.
      موضوع بعدی دیگر اینکه اگر شما واقعآ به مردمسالاری، برابری حقوقی انسانها ، ازادی انسان و حفظ حرمت وکرامت انسانی معتقد هستید، خود تانرا با اساسات این آرزو ها آشنا بسازید و سپس همه ارزو های نیک تانرا برای همه هموطنان تان روا بدارید.و بعدآ این اندیشه ها را رواج دهید. دیدن همه جهان از دریچه تنگ قومی بی معنی و بی ارزش بوده و درست نمیباشد.همین حالا در بین خود مردم بامیان هزاران مشکلی وجود دارد که از منشآ به اصطلاح پشتونی به انها وارد نه شده است. در همین سایت نگاه کنید.چرا از قتل ان خانم مقتول به نام شکیلا بازخواست به عمل نمی اید؟ کی ها هستند که نمیخواهند و چرا عبدالله برات مورد لت و کوب قرار میگیرد؟ و دهها مشکل دیگری که با جهان بینی از طرز شما قابل تفسیر نمی باشند.
      موضوع نهایی برای امروز اینکه اگر واقعآ به مردمسالای عقیده داشته باشید، معتقد به آزادی بیان میباشید.
      اگر معتقد به آزادی بیان باشید، تحمل شنیدن و خواندن ارای جانب مقابل را میداشته باشید.
      اگر تحمل شنیدن نظر مخالف با نظر خود تانرا داشته باشید، از شنیدن آن عصبی نمیگردید.
      و اگر عصبی نه شدید به طرف مقابل تان اهانت نمیکنید. پس وقتی هنر تحمل کردن را آموختید و حضور دیگران را نیز تحمل کردید، گام اول را گذاشته اید. در غیر آن گفتار تان به جز احساسات چیز دیگری نخواهد بود.
      از صمیم قلب برایتان ارزوی کامیابی مینمایم.

  • سلام مجدد به بازدید کننده گان عزیز و جناب هموطن!
    ...و سخن پایانی! جناب هموطن؛ من همچنان بی وطن باقی میمانم! و خودم را این طوری بیشتر در کنار قربانیان این سرزمین احساس مینمایم! با وجود آنکه بخش اعطم از نظرات تان را نه میپذیرم، اما از ابراز همدردی و راهنمایی های نیک تان ممنون! دوست من گاهی یک حرکت رادیکال بنیاد هستی تاریخ ملت و جامعه یی را دیگر گون مینماید! هدف از رادیکالیزم؛ این نه انکه جامعه و تاریخ با آشوب و انارشیسم و قهقرا سقوط داد! بلکه سمت و سو تاریخ و جامعه در یک مبارزه هدف مند و سازنده به سوی بالنده گی! چیزی را که تاریخ و جامعه مان سخت به آن نیاز مند بوده و خواهد بود! رادیکالیزم خود واه تخریبی نیست؛ بلکه این آنهایی که در راستای تخریب تاریخ و جامعه گام بر میدارند و به رادیکالیزم مشهور گردید هاند مقصر اند! این کشور و این تار خ که ما مربوط به آنیم باید تغیر بنماید! به مماشات و در کنج ارگ خزیدن راه به جای نه میبرد! این درس تاریخ است عزیز من!! در پایان برای شما نیز ارزوی موفقیت دارم!! در ضمن این کامنت را بدون حتی یکبار مرور نوشته ام از کاستی ها ی معذرت!!یا هو...

  • هموطن عزیز
    حیف وقت تان که بالای این بی وطن مصرف میکنید. مرغ این آقا یک لنگ دارد و تا ابد تغیر نمی کند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس