صفحه نخست > دیدگاه > تريبون آزاد > شعرآينه است وتاريخ آبگينه

شعرآينه است وتاريخ آبگينه

نامه ی سرگشاده به گردانندگان سايت افغان جرمن آنلاين
هادی پويان
سه شنبه 29 جنوری 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اين نامه از آن جهت عنواني پورتال افغان جرمن ارسال مي شود كه سايت مذكور بدون نشر دو مقاله ي بنده تحت عنوان ( درويش علي خان هزاره اولين حاكم هرات افغانستان ) اقدام به آوردن مطلبي كه كاملاً در ارتباط مستقيم با نوشته ي بنده و سراسر بي حرمتي بوده ، آنهم نه تنها به من نويسنده بلكه به همه ي آناني كه دستي درنويسندگي دارند كه خوشبختانه خود مسؤولين سايت افغان جرمن نيزازاين امر مستثنا نميباشند .

گويند كه ديوانه سنگي در چاه اندازد كه صد عاقل را ياراي بيرون آوردنش نباشد، اما نويسنده ي شما غيرتمندانه از راه رسيد در خطاب به دوستانش گفت : ديوانه ! برو كه مست آمد ، خود رابه چاه توهمش افكند كه قلزم است تا به خود آيد سررا به سنگ جنون كوفته بود . حال با قضايي كه معاندان ديوانه ومست را در كمين است.

زهشيارعاقل نزيبد كه دست

زند در گريبان نادان مست

واما بعد لسان الغيب فرمايد:

"دراين بازار اگر سودي است با درويش خرسند است

خدايا منعمم گردان به درويشــــــــــــــــــي وخرسندي"

دوراز اخلاق وشئون متعارف نويسندگي است كه به بهانه ي پاسخ به مقاله اي كه مبتني بر دلايل ومستندات تاريخي بوده جهت توهين به افراد و يا اقوام ساكن در افغانستان ، كسي را اجير نموده كه خود ادعاي جنگ سالاري داشته و در دوران حكومت آقاي رباني از اين سفارت به آن سفارت معاش دلاري گرفته وعلاوه بر آن با ارتشاء از مهاجرين هزاره در دوران مأموريتش در سفارت افغانستان در تهران بارگاه امارت آتي خود را درهرات بنا نهاده است، كه تا با قلمي كه جوهرش از گنداب عقده هاي شخصي است مزورانه به طرح مسائلي بپردازد كه خود دستاويز جديدي به دست منزويان مزدور از هر قوم داده تا- همانطوريكه در مقالات قبلي نيز بدان پرداخته ام - ازترس محكوميت درپيشگاه خداو مردم شريف كشورمان از پناهگاه علائق قومي بعنوان آخرين سنگر دفاع از مال وجان خود استفاده نمايند .

جاي تعجب است با تجربه ي تلخي كه از نظر خواهي از كامران ميرهزار در زمينه ي اسكان هزاره ها در هرات داشته ايد اين اشتباه را بار ديگرتكرار نموده وبا توسل به كسي كه هيچگونه سنخيتي - با توجه به نوشته هاي قبلي وي- باخط فكري سايت شما نداشته به گمان نجات از زير باران كامران به زير ناودان مستي نادان پناه برده ايد.

دست اندركاران پورتال ! شما عجــولانه و يك تنه به قاضي رفته ايد اما خوشبختانه چون اينجا سخن از منافع ملي است و قضاوت نيز به پاي مردم بوده ، راضي از محكمه بيرون نمي آييد.

تنها جرمي كه نويسنده ي شما تلاش نموده تا به شخص بنده نسبت دهد ذكر نام عبدالرحمن بدون لقب امير بوده كه با افتخار بدان اقرار مي نمايم .كدام وطن پرست افغان صرفنظر از تعلقات قومي خيانت عبدالرحمن را در عقد قرارداد ننگين ديوراند با اربابان انگليسي اش آنهم تنها به بهاي دوام خوشخدمتي از ياد برده واين اجازه را به امثال من ميدهد تا چنين
كسي را كه مبدع فروش خاك وطن با قباله به اجنبي بوده با القاب پر طمطراق ياد كنيم. نويسنده ي بيمار شما نيزمختار است اگر به پاس نسل كشي هموطنان هزاره اش اورا به هرلقب كه خواهد بخواند.كه جدال برسرسرزمين آبايي است نه جاليز موروثي پدري .
آنچه كه باعث نگراني است همانا حيله هاي از پيش طراحي شده ي كساني همچون نويسنده ي غيرتمند! شماست كه عامداً و قاصداً با بكار بردن عبارات تـفرقه افـكـنانه ي جديدي مانند " .... كه هلوكاست اول به نسل هزاره تطبيق گرديده و سپس هلوكاست هيتلري آغاز يافته واقعاً بي انصافي ودور از قضاوت نيست ؟ ." تلاشي مذبوحانه را آغاز نموده اند تابتوانند آتش جديدي را برافروخته كه دود آن باز هم به چشم مردم بيدفاع خواهد رفت .كه "دشمني چون از همه حيلتي فروماند سلسله ي دوستي جنباند وآنگه به دوستي كارها يي كند كه هيچ دشمن نتواند.سعدي عليه الرحمه " در ادامه نويسنده ي شما جهت اثبات جرم فوق به بخشي از مقاله ي بنده بعنوان سند نژادپرستي اشاره ميكند ، اما هركم سوادي كه اندكي با نشانه گذاري در زبان نوشتاري آشنا باشد به آساني در مي يابد كه آن باصطلاح سند را ازمقاله ي آقاي معروفي كه نقل قولي بود از جميل بامي با رعايت امانت و بدون دخل وتصرف آورده ام .

زيرا به عقيده شخص بنده كه افتخارپيروي از سروركاينات رسول گرامي اسلام (صلعم ) را دارم كه بلال حبشي را از سيد قريشي همخون وهم قبيله اش گرامي ترمي داشت ، چاروق يك چوپان با خداي افغان - ازهرقوم وتباري كه باشد - اگرهم كه رزاق را زاغ خواند به صدها كشتمند ،كريم ميثاق ،خداداد ، عوض نبي زاده وامثالهم هزاره كه مانند تركي ، امين ، ببرك ، نجيب ، تني ،دوستم دستگير پنجشيري ، قادر هراتي ، سيستاني وغيره كه همگي با مراتب افتخار خود به خوكباني در آخور پرتعفن بلوك كمونيستي مايه ي ننگ اقوام خود بوده اند، مي ارزد.

واما درباب آنچه كه ازقول سيستاني نقل كرده بودم- ناچارم تا نويسنده ي شما را خط به خط الفباي نگارش تعليم دهم - كنايه اي بيش نبود واگرنه من و يا هر تحصيلكرده ي دين باور ميهن ياوري پوست اين به گفته ي خودشان كنده كشا ن جهنمي كه به دستور باداران روسي در كشور بپا كرده بودند، را به هر دباغ خانه مي شناسيم، والا سيستاني كجا و قدسيت قلم كجا ؟

اينها همان مزدوران جيره خوار روس و از آن هم بد تر شاگردان حزب منحوس توده ي ايران به رهبري طبري وكيانوري بودند كه ازدر وطنداري؟ جهت وطن فروشي! تئوري هاي علي خاوري هزاره را- كه بعد از كيانوري رهبري حزب توده را به عهده داشت - نشخوار كرده كه در نتيجه ي آن ازسوي روس ها نامزد اكادميسين شده بودند.

اما قيام 24 حوت هرات ، كه نه تنها مايه افتخارمردم هرات بوده ، بلكه همانند ايرمبارزات بحق چون قيام چنداول ، بالاحصار و سوم حوت كابل اوراق زرين تاريخ مبارزات ياسي با پشتوانه ي اعتقادات ديني سرزمين ماست كه هر فرد مسلمان افغان بدان مباهات مي كند . صرفنظر از سهم ناچيزي كه به همراه جمعي از دوستان كه تعدادي از آنان نيز به شهادت رسيده اند دراين حركت تاريخي داشته ايم ، پس ازمهاجرت به ايران دراداي ديني كه نسبت به شهداي اين قيام احساس مي كرديم ،در تجليل ازاولين سالگرد آن بيانيه اي را جهت نشر به روزنامه هاي ايران از جمله :جمهوري اسلامي ،انقلاب اسلامي،كيهان واطلاعات سپرديم
كه دو روزنامه ي اطلاعات وكيهان كه درآنزمان تحت نفوذ قابل توجه توده اي ها بوده اند ازچاپ آن خودداري نمودند ، كه سرانجام در جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي به چاپ رسيد كه درآرشيو اين روزنامه ها موجود است- قطعاً دوستان وطن پرست! شما همچون سيستاني در جريان هستند- واز كجا معلوم كه نويسنده ي شما نيزكه بيشرمانه در مقابل ديدگان خوانندگان سايت ها به يكباره چنين تغيير موضع داده ، آن زمان هم در صف وطن فروشان نبوده است ؟

پرداختن به موضوع اسكان چند هزاره ي رانده شده از ايران در هرات آنهم در شرايطي كه نيروهاي خارجي با توپ وتانكشان از چندين كشور جهان كه زمينه ساز حضورشان نيز كساني با مفكوره هاي نويسنده ي غريب نواز! شما بوده اند نه تنها دردي از مردم
دوا نمي كند بلكه موجب انحراف افكار عمومي از توجه به مسائلي خواهد شد كه اساس مشكلات فعلي كشورند.هر وطن پرست افغان را همين بس كه انگليسي ها با آن سوابق سؤ ادعاي ضرورت حضور چند دهه را در كشورمان دارند.آيا اين اظهارات جز با پشتگرمي
به ديدگاه كساني از اين دست ممكن است، كه اگر خداي ناكرده روزي به اريكه ي قدرت تكيه زنند روي همه ي جنايتكاران تاريخ را نيز سفيد خواهند كرد.

اگر هم مشكل اين است كه چرا سيد انوري شيعه مذهب والي هرات است،او هم كه به انتخاب هزاره هاي هرات به اين مقام نرسيده تا اين مردم به واسطه ي انتخاب غلطشان مورد مؤاخذه قرار گيرند.

ايكاش نويسنده ي شما هم بجاي اتلاف وقت نعل اسباني راكه در كارزار توهم او در هرات انداخته اند را جمع آوري نموده وازگداخته ي آنان در كوره ي بخل وعداوت خود دروازه اي آهنيني را بر در هرات استوار كند تا از ورود نيروهاي اجنبي جلو گيري نمايد وگرنه آن
مردمي كه او سر ستيز با آنان را دارد بقول انجنير كاظمي شاعر كه او هم از هرات است: " پياده آمده بودم پياده خواهم رفت . . ."

لازم به يادآوري است كه هدف شخص بنده نيز از مقالاتي كه در باره ي اسكان هزاره ها در هرات به نشر سپرده ام تأييد ويا توجيه سياست مداخله جويانه ي ايران درامور افغانستان نبوده ، بلكه اعتراضي است به اتهام دسته جمعي يك قوم تحت عنوان عوامل نفوذ بيگانه
آنهم با طرحي دراز مدت به نام "كرم ابريشم" كه در مقاله ي قبل كذب اين ادعا را به اثبات رسانيدم كه همين امرموجب جنبيدن صفراي سوداييان مغرض چون نويسنده ي شما شد. بر اساس مستنداتي كه در رد اتهامات واهي ارائه شد ،كرم هاي آن طرح كذايي در نتيجه ي تغذيه از برگ توتي كه سم تهمت بر آن پاشانده بودند، مسموم شده ودر نتيجه تاجران ورشكست شده ابريشم هم ، كاسه ي گدايي دردست رحل اقامت را از مسكو به لندن افكندند.

و اما آنچه كه به عرصه ي ادب مربوط مي شود وبنده از آن بعنوان سؤ استفاده ي نويسنده ي شما حتي از ساحت مقدس ادبيات ياد مي كنم اين است كه به قول استاد پور نامداريان " شعر آينه است..." و به نظر بنده تاريخ آبگينه است ، و به همين
جهت است كه در هيچ يك از كتب معتبر تاريخ اعم از متأخر ومعاصر ،مؤرخ در ثبت وقايع دست تكدي به جانب ادبيات منظورم دراز نكرده ،تا جايي كه اين امر در نگارش حوادث تاريخي نا پسند ومردود شمرده مي شود.اگر به تاريخ تحول شعر توجه نماييم
در خواهيم يافت كه برجسته ترين عامل گريز شعرا از قوانين ومعايير دست و پا گير عروض و قافيه كه منجر به ظهور شعر نو نيمايي ، سپيد ويا هر چه كه شما نيز نام مي نهيد گرديده، رويكرد شاعر به تحولات جاري جهاني بود كه تأثير زبان شاعران برون مرزي با تجارب مبارزات سياسي در اين رهگذر بسيار جدي بوده كه از حوصله ي بحث ما خارج است.

در مقاله ي نويسنده ي شما تلاش بسياري در القاي نظرات غير انساني با توسل به ابياتي از شعراي بزرگ به چشم مي خورد كه از عراق عجم تا عراق عرب به تعليم وتعلم اشتغال داشته و برخي از آنان در دوره ي خود به دليل همان عصبيتهايي كه نويسنده ي شما را وادار به تحرير چنين مقاله اي نموده،از وطن آواره وچه بسا آثارشان كه امروزه در زمره شاهكارهاي ادبيات ما به شمار مي آيند در زمان حياتشان ناشناخته بوده است.

حكيم ابوالقاسم فردوسي توسي كه بر هيچ اهل ادبي پوشيده نيست كه سلطان غزنه وملك الشّعراي درباربه دليل همان انگيزه هايي كه امروز تير عناد به چله كمان دشمنان ميگذارد، دستآورد سي سال تلاش بي وقفه اش را به چندي قياس كرد ند.

شيخ اجل سعدي را كه همه به نام موطنش شيرازي ميخوانند در نظاميه ي بغداد كه اهميت آن درروزگار خود بركسي پوشيده نيست به تدريس اشتغال داشته كه از نظر نويسنده ي شما جرم سنگيني بوده - كه اگر درآن زمان مي زيست- بايد كسي ازدوستان عربش اين مهم را ايفا مي نمود.

جلال الدّين محمد بلخي كه تعاليم انسان ساز جهان شمولش موجب گرديد تا يونسكو سالي را به نام وي نامگذاري كند خود پاسخي رسا ست به همه ي آناني كه با دستبرد به آثار بزرگان ادبي چون او در كمال وقاحت وبا بي ادبي محض افكار قرون وسطايي را ترويج مي كنند . مولوي بلخي همان ملاي رومي آفريننده ي اثري چون ديوان شمس تبريزي است
اين تذكررا نه از باب آموزش خوانندگان محترم كه " لقمان راحكمت آموختن خطاست"بلكه بواسطه ي آن دقيقه اي آورده ام كه قابل دقت وحرمت است كه همانا نظر بلند اوست كه نه از بلخ ،روم وتبريز است نه از زنگ است كه او بيرنگ بيرنگ است.

همچنين تغيير عجولانه ي چند واژه در ابيات بزرگان ادب امري نيست كه بتوان بدان اظهارفضل نمود، كه غزل هاي حافظ را پس از گذشت چند قرن ، دوستدارانش در اقصي نقاط جهان به زبان هاي مختلف زمزمه مي كنند ، اما گمان نمي كنم كه خود نويسنده ي شما هم نامي از بو اسحق اطعمه شنيده باشد ، كه در آن صورت دست كم اگر ادب از مكتب حافظ نيا موخته بود پخت آش رشته را در مطبخ اطعمه مي آموخت.

اين قياس باطل است اگر آناني كه جواز تخريب بت هاي باميان را كه با اسما ء گوناگوني چون" صنمي الباميان " "شهمامه وصلصال" ،"خنگ بت وسرخ بت" و غيره كه زمينه ساز پيدايش آثاري ماندگار در ادبيات سرزمين ما شده بودند را به حكم چشمْ مزد ِ عيش به نام مهمانان طالب پاكستاني ،عرب،چچني وغيره صادر كرده بودند ،گمان كنندكه هزاره هاي هرات نيز سند اين ولايت را به نام ايران خواهند زد.

از هر نقطه از خاك ميهن كه هستيم آغوش محبت بگشاييم به روي آن نسلي كه به نام وطني كه تنها نامي از آن شنيده اند ،همواره تحقير شدند ، به روي آن كودكاني كه به قول شاعر معاصر ومهاجر رانده شده از ايران ضياء قاسمي :

" با پدرم به آوارگي آمده بودم با پسرم به آوارگي مي روم."

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقا از افغان جرمن شکایت دارد. درین جای شک نیست که افغان جرمن سایت نفرت برانگیز ، تفرقه برانداز ، فاشیست ، کهنه اندیش ، تهمتگر و دروغگو است.سیستانی به معروفی میگوید : نلدوان را به نوشتن چه غرض و معروفی سیستانی را کودن میخواند. این نمونه فرهنگ نویسنده های آن.
    اما این آقا با سبیل های نوع هراتی خود هم تاریخ را مسخ و توهین میکند و مینویسد:

    ما قيام 24 حوت هرات ، كه نه تنها مايه افتخارمردم هرات بوده ، بلكه همانند ايرمبارزات بحق چون قيام چنداول ، بالاحصار و سوم حوت كابل اوراق زرين تاريخ مبارزات ياسي با پشتوانه ي اعتقادات ديني سرزمين ماست كه هر فرد مسلمان افغان بدان مباهات مي كند . صرفنظر از سهم ناچيزي كه به همراه جمعي از دوستان كه تعدادي از آنان نيز به شهادت رسيده اند دراين حركت تاريخي داشته ايم ، پس ازمهاجرت به ايران دراداي ديني كه نسبت به شهداي اين قيام احساس مي كرديم.

    آقای سهیم در قیامهای تاریک اخوانی و جهادی!
    اولین جنایات بزرگ در تاریخ سه دهه اخیر، همین قیامها بودند. شما برضد دولتهای خود کامه وقت قیام نکردید بلکه میخواستید همین رهزنان و دزدان امروزی را به قدرت برسانید که یکی از آنها همین امیر خود خوانده بنام تورن اسماعیل شماست. در جریان همان قیام ها شما جنایت و خشونت ، مکتب سوزی و جهل را دفاع میکردید. نام مردم را بر زبان نیاورید. مردم با این تبهکاران تاریخ و با قیامهای آنها کار ندارند.
    شهپر
    با احترام

    • شهپرخان ! وکارنامه های مزدوران جنايتکار روس ياباند های خلق وپرچم که تويقينايکی ازانها هستی خيلی خوب بود، به به !
      اگر شما مزدوران وطنفروش کودتای شوم وخونين وننگين خود را براه نمی انداختيد، نه جهادی وجود داشت ونه طالب ونه ملا ، پس جانيان اصلی شما نوکران سوسيال امپريالزم روس هستيد وملت باشما قاتلان يک ونيم مليون انسان وعاملان همهء بدبختی سه دههء اخيرش محاسبه کند که شما قاتلان اصلی ومستحق هزارها لعنت ونفرين هستيد!

    • شهپرخان ! وکارنامه های مزدوران جنايتکار روس ياباند های خلق وپرچم که تويقينايکی ازانها هستی خيلی خوب بود، به به !
      اگر شما مزدوران وطنفروش کودتای شوم وننگين خود را براه نمی انداختيد، نه جهادی وجود داشت ونه طالب ونه ملا ، پس جانيان اصلی شما نوکران سوسيال امپريالزم روس هستيد وملت روزی باشما قاتلان يک ونيم مليون انسان وعاملان همهء بدبختی سه دههء اخيرش محاسبه خواهدکرد!

    • کاکا شهباز خان....!
      آدرس را اشتباه گرفته اید.
      من نه خلقی بودم و نه پرچمی و نه هستم.
      میدانم که دربین خلق ، پرچم شعله و دیگران آدمهای پاک ، وطندوست ، خدمتگذار مردم زیاد بودند. اما دربین اخوانی و جهادی و طالب وطنفروش ، رهزن ، غارتگر ، قاچاقچی ، قاتل ، فرهنگ ستیز زیاد است. بخشی از دشمنان سوسیال امپریالیزم شاید همین خودت در مکتب سوزیها و جنایات جهادی دهه 80 شریک بودند و آنهم بخاطر عقده های چینی گرایی و مائو گرایی خود و خصومت با شوروی وقت ،نه بخاطر وطن و مردم آن.

      با احترام
      شهپر

    • شهپر صاحب نه خودت رفیق خوب استی ونه برادر خوب

      تفسیر:

      خودت یک اپرچونیست استی که هم درنعل میکوبی وهم درمیخ

      خطر خودت بالاتر از هرکس است زیرا خودت به هیچ چیز اعتقاد نداری هم دربین اخوانی ها عناصر خوب ووطن پرست یا وطن دوست را میشناسی ولو اینکه تعداد شان هم اندک است.

      وهم در احزاب چپ تعداد زیاد وطنپرستان وعناصر صادق را می شناسی بناء خودت برای خودت خوب میتوانی یک زنده گی آبرو مند داشته باشی

      مثل است در تاریخ مسلمانها زمانیکه جنگ علی بامعاویه در گرفت یک تعداد اشخاص باهردوجناح رابطه داشتند روزی معاویه یکی ازهمین قماش افراد را که نامش اکنون فراموشم شده پرسید که فلانی

      خودت خیلی از ااصحاب جلیل القدر پیامبر بودی ولی شکایت ام ازتو این است که هم اینجا می آئی وهم نزد علی رفت وآمد داری

      آن صحابی جواب داد بلی ای امیر معاویه!

      جانم قدایت خوب میدانم که هردوی شما باهم نزاع دارید اما بخدا که قبول کنید که نان خوردن باشما لذت دارد و نماز خواندن به امامت علی.

      یعنی اینکه نان را باتو میخورم اما نماز را پشت علی میخوانم.

      بناء شما آقای شهپر هم چنین استید باکمونستان بودید اما خودتان کمونست نبودید.

      امیر اسماعیل خان را بد می برید اما به قیام 24 حوت افتخار میکنید.

      نمیدانم که بیشتر چی بنویسم.

      بحث کردن باعناصر مخالف راه دارد اما با اپرچونستان بی خاصیت همچو شما هیچ امکان ندارد.

    • اگر قرار بر این باشد که هر دوره ی تاریخی وهر رویدادی را بر مبنای اصل علیت (علت ومعلول)بر رسی کنیم پس بایستی علت کودتای ثوررا در بطن نظام استبدادی خانوادگی آل یحیا وپیشتر از آن جستجو نموده وتا برادر کشی هابیل وقابیل عقب برویم.ولی اگر نیت ما عوامفریبی یا غرض ورزی نباشد ، در آنصورت لازم است تا رویداد های تاریخی را در بستر اوضاع و احوال و شرایط مشخص تاریخی و سیاسی زمان مورد تحلیل قرار دهیم. آسان ترین کار که از هر آدم بیسواد و لومپنی ساخته است همانا نثار لعنت ونفرین است که به هیچ وجه چیزی را ثابت نمیکند.

    • پرشور صاحب !
      ده درکجا درختها درکجا.
      شما پشت من نگردید.
      شما همان حزب دموکراتیک خلق خود رابسازید. اعلامیه تانرا در سایت پندار خواندم. نمیدانم چه وقت کنگره تان دایر میشود.
      اگر مرا مهمان کردید به پلو خوری میایم.
      من نه اخوانی هستم نه پرچمی نه اپورچونیست و نه چونونیست. چپ مسلمان و و اقعیتگرا هستم. اگر این اقای کامران میر هزار یا ملالی جویا روز ی رهبر افغانستان شوند در خدمت شان هستم.سپنتا هم تا اندازه ای. نمیخواهم حزب شما دیگر به قدرت برسد اما میخواهم یک اپوزیسپون خوب باشد. پشت قصه معاویه و یزید هم زیاد نگردید. ان زمان را قرن قیقانوس میگویند و ما وشما در قرن 21 هستیم.
      فعلا درین فکر باش که در افغانستان جنایت ، خیانت ، بیرحمی بی عاطفگی در نتیجه اعمال باند مشترک کرزی و مافیای بنیادگرا و تاجران دین به اوج خود رسیده. طالب ازین وضع باردیگر سوی استفاده میکند. غرب آخرین چاره ها و نیرنگهای خود را میسنجد. باند ها پولهای خود را به خارج انتقال میدهند. این بار نه ربانی بلکه حامد خان کرزی به قریه خواجه بهاءو الدین میرود و حکومت جلای دین و وطن را میسازد.
      امریکا خلیل زاد را برمیگرداند. اما این ربانی سیاف گلبدین تحفه های خلیل زاد نبودند
      رفیق قدیم و ندیم شما آغای ظاهرطنین و سپنتا هم به نفع خلیلزاد فعال شدند در غم هه هستند به غیر از پرچمی و شعله ای
      پرشو صاحب بیدار شو !
      اگر حزب خود را دوباره ساختید وضع جدید را خوب تحلیل کنید. برنامه عملی بسازید. اول بین خود جور بیایید. دیگران تا اقلیت اند. همین پشت حزب محمودبریالی را بگیرید که اکثر پرچمی های شما همانجا است. اینبار با شعله ای جبهه بسازید. آنها را در پلچرخی و دهمزنگ و زندان صدرارت بندی نکنید.یار زنده و صحبت باقی

      با احترام

      شهپر

    • هیچ عیب نداردکه اگر ماهم همین امکانات کابل پرس? را پیدا کنیم وادعای رهبری افغانستان را کنیم اشخاص مانند تو تحت رهبری ماهم میتوانند راضی باشند مثلیکه بودند.

      این اصطلاح چپ مسلمان واقعیت گرا را از تو شنیدم خوب است که این اصطلاح را هم درج قاموس سیاست کنیم.

      کنگره حزب ما کنگره اپور چونیستان پلو خور نیست آن جافرزندان واقعی ملت گردهم جمع خواهند شد وبخاطر همان تعهد ملی وانقلابی مان که در اولین شماره جریده پرچم نوشته شده بود بخاطر رنج های بیکران ملت افغانستان.

      آری شهپرخان!

      آن رنج ها هنوز پایان نیافته است بلکه هرروز بیشتر وبیشتر هم شده است.

      درنتیجه نفوذ ایادی دشمن مانند شما درصفوف حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب شهیدان حزب قهرمانان حزب که بخاطر بیشرفت وترقی وتعالی این وطن کمربسته بود وبه اندازه تارهای مویت قربانی داد این حزب امروز تیت وپاشان است.

      دیگر آن حزب به اشخاص پلوخور وشکم پرست و وطن فروش وبی وجدان مانند شما هیچ ضرورت نمی بیند که در آن مکان مقدس به پلو خوری دعوت شوید

      آنجا فرزندان زحمت کش حضور دارند آنجا تصامیم نهائی بخاطر نجات وطن گرفته میشود آنجا هیچ جای برای افراد مسخره وبی هویت مانند شما وجود ندارد.

    • کاکا شهپر! اول اينکه خودت از کته سرهای خلق وپرچم واز قديمی های آن هستی وآنقدر خردسال نيستی که ديگران کاکای تو باشند!
      دوم اينکه شما خلقی ها وپرچمی ها ويابهتر بگويم جاده صاف کن های تجاوز سوسيال امپريالزم روس به کشور ما ، می خواهيد با نثار کردن چنددشنام دروغين به همکاسه های جهادی وطالبی تان ، خودرا تبرئه وجنايات سنگين وآدمکشی های وحشيانه ء تان را توجيه کنيد و به مردم بگوئيد که چون جهادی های جنايتکار مکتب هارا می سوزاندند لذا ما برای انتقام گرفتن ازآنها يک ونيم مليون انسان را کشتيم ،نخير آقا هم شما بايد حساب پس بدهيد وهم جهادی ها وشما به همهء جنايات جهادی وطالبی شريک هستيدوشما بيشتر از آنها قاتل وقاچاقچی ودزد و..و.. داريد واگر جهادی ها جنايات آفريدند ومکتب هارا سوختاندند درآن کارشان تنها نبودند بلکه شماوآنها دوطرف اين جرايم بوديد . کی می گويد که شما خلقی ها وپرچمی ها مکتب ساختيد ويابه علم وفرهنگ توجه کرديد؟ آيا بيشترين قربانی های شما شاگردان مکتب ومحصلين واستادان نبودند؟! آيا هزاران متعلم ومتعلمه ومحصل ومحصله در دوران حکومت های شما نابودواعدام وقتل عام وفراری وگم نشدند؟!
      اينکه می گويی من نه خلقی ام نه پرچمی ، خنده آورست وقصهء دم خروس را بياد آدم می آورد. می گويند کسی خروسی را دزديده ودرزيربالاپوش خود پنهان کرده بود اما دم خروس ديده می شد، وقتی اورا گرفتند قسم می خورد که من خروس را نزديده ام ، اما دم خروس خود را به مردم نشان می داد، لذا مردم به اوگفتند قسم ترا باور کنيم يا دم خروس را!
      آری جان کاکا! تو درقالب بازی با الفاظ می خواهی خودرا آدمی بيطرف ثابت بسازی اما تعريف هايت از خلق وپرچم واينکه دربين شان آدم های خوب زياد بودند وانکارت از اصل قيام مردم دربرابر وطنفروشان وابسته به سوسيال امپريالزم شوروی ، همه وهمه نشان می دهد که تواز سران خلق وياپرچم هستی ورنه هيچ آدم بيطرفی از سه گروه جنايتکار که دستهای شان به خون مردم ماآغشته است ، دفاع نمی کند واين سه گروه عبارتند از خلقی ها وپرچمی ها، جهادی ها وطالب ها ودرراس همه ء اين جنايتکاران، چاکران سوسيال امپريالزم روس قرار دارند که همهء اينها از بطن کودتای خونين ايشان بوجود آمدند!
      قيام انقلابی مردم ما يک قيام خودرو دربرابر چاکران روس بود که جهادی های خون آشام از آن سوء استفاده کردند اما اين سوء استفاده باعث آن نمی شود که از اصل قيام منکر شويم وهمين انکار تو از اصل قيام مردم وبد ورد گفتنت به آن ، حقيقت ترا افشا می کند.
      دوچيز ديگر که بايد گفته شود ، اينکه تو به کدام حق به بهانهء پاسخ دادن نويسندهء شعر آئينه است وتاريخ آبگينه ، مردم شريف هرات را توهين وتمسخر می کنی ومی گويی « اين آقا با سبيل..» ، اما من علت اين توهين را می دانم وآن اينکه مردم شريف وانقلابی هرات بيشترين قيام هارا عليه روسها وچاکران شان انجام دادند، ازين سبب بايد مزدوران روس ازآنها کينه داشته باشند ومسخرهء شان کنند!
      چيز دوم اينکه گرايش چينی ويا مائوی داشتن درذات خود عيب نيست، هرکس حق دارد هر گرايشی که می خواهد داشته باشد، بشرط اينکه برای پياده کردن اين گرايش دست به کشتار مردم نزند وشما خلقی ها وپرچمی ها واخوانی ها برای پياده کردن گرايش های تان دست به جنايت زديد نه ديگران!

    • شهباز خان کهنه کار قدیم مائویستهای عقده مند!
      من اگر پرچمی یا خلقی میبودم این شهامت را دارم که خود را و نظر خود را دفاع میکردم.میبینی که پرشور ما را به پلو خوری هم دعوت نمیکند.
      جهان زیر و زبر شد اما تو تا هنوز با همان اندیشه های مائویستی کهنه خود مانده ای. پرچمی با شرفتر با وجدان تر نسبت به آدمکهای یاز قماش توست. شما بودید که با جهادی های جنایت پیشه تحت زعامت امریکا جهاد نامقدس برادر کشی را پیش بردید. هر مائویست مانندتو در حونریزی های جهادی شریک اند.مائویستهای مثل تو بر مردم راکت انداختند ، مکتب سوختاندند و سر جوانان فراری از وطن را در نیمه راه بریدند. جنایات شما هم کمتر از جنایات پولپوتی ها در کامبوج و نیپال نیست. امروز نقاب زاهد رابه رخ کشیده اید و فکر میکنید با جانی خواندن خلق و پرچم و جهادی ها شما زاهدان بیگناه معرفی میشوید.
      نه کا کا!
      هیچ چیز و هیچ کس در تاریخ فراموش نمیشود.
      با تو بحث ندارم . اگر میخواهی بحث کنی زبان فرهنگ و آداب بحث را یاد بگیر. اینقر سوسیال امپریالیزم هم نگو معنایش را هم نمیدانی

      والسلام و من الله توفیق

      شهپر

  • آقای پویان محترم سلام برشما.کسی که مدعی نقد نوشته های شما است سراسر یادداشتش پر از عقده وناسزا است.از متنی که او ارایه کرده است کلمه به کلمه کینه ودشمنی وعقده می بارد.یادداشتنویس هرجا ناسزا کم آورده پشت یک شعرپنهان شده وآن چه که سزاوار خود و همکاسه هایش است به آدرس یکی از اقوام بزرگ کشور نثار کرده است.سیاهنویس های آن آدم نه نقد است نه تحلیل است نه گزارش است.من نمیدانم ساکن شدن چند خانواده مهاجر در یک ولایت یا شهر درداخل کشور خودکه طبق هیچ قانون ووجدانی کدام کار خلافی نیست چرا عده ای را این قدر هراسان می کند که به هر چیزی دست دراز می کند تا مگر بتواند تشنچی ایجاد نماید.این آقای دلسوز مردم هرات مدعی است که اگر دیگران کاری نکنند او دست به تفنگ ویا شمشیر خواهد شد و متجاوزین/بخوانید هزاره های ساکن هرات/را از هرات بیرون خواهند راند.زبانی که او به کاربرده بدون شک یک فاشیست تمام عیار را پشت سر خود دارد.والا اگر کسی اندک وجدانی داشته باشد چطور جرات می کند که یک کتله ی بزرگ قومی را مخاطب قرارداده و ناشایسته ترین اتهامات را نثار شان کند.این موجود ساعت ها زحمت کشیده و از لابلای آثار بزرگان ادب پارسی ناسزاها را/ که به مناسبتی برقلم یا زبان آن ها جاری شده بوده / گردآوری کرده و به آن وسیله زهر خشم خودرا بیرون ریخته است.بیایید برای امتحان نام آن شخص را بنویسید وآن گاه تمام آن نظم/ناسزا ها را زیرآن نام ردیف کنید. خواهی دید که واقعا آن نام ِ سزاوارمخاطب شدن آن معانی است.انجینیر صاحب پویان از شما انتظار می رود در دام این قبیل موجودات نیفتید.گمانم احساساتی شدید.فکر نمی کنم مردم کشور به خصوص ملیت های محروم در مورد مثلا ترکی/امین و دوستم /کشتمند قضاوت یک سانی داشته باشد.

  • آقای پویان سلام شما باید به جواب نواحمدرجاء این رشوت خور و نوکر فاشیستها باید مستقیم ومستدل جواب مینویشتی خودت بجای جواب دادن به او از اندیشه جمهوری اسلامی ایران دفاع کردی قرار شنیده گی خودت شوهر خواهر یکی از افسران سپاه پاسدار ایران هستی و خواستی نمک را حلال کنی معلوم میشودکه خودت نیز ازجمله همان جنگ سالار ها هستی که شاید چندین خانه - مکتب - شفاخانه را آتش زده ای وچندین مردم بیگناه کابلرا درجنگهای تنظیمی بطرفداری شورای نظار در غرب کابل بقتل رسانیده ای وشاید یطور غیر مستقیم در قتل عام افشار دست داشته باشی کمتر از رجا هراتی متعصب نمی باشی .اگر احساس مردم و قوم خودرا داری بجواب عارف ذره بین و رجا مقاله بنویس.راستگو

    آنلاین : شعرآينه است وتاريخ آبگينه

  • شهباز خان کهنه کار قدیم مائویستهای عقده مند!
    من اگر پرچمی یا خلقی میبودم این شهامت را دارم که خود را و نظر خود را دفاع میکردم.
    جهان زیر و زبر شد اما تو تا هنوز با همان اندیشه های مائویستی خود مانده ای. هر پرچمی با شرهتر با وجدان تر واز قماش توست. شما بودید که با جهادی های جنایت پیشه تحت زعامت امریکا جهاد نامقدس برادر کشی را پیش بردید. هر ماودیست مانندتو در خحونریزی های جهادی شریک اند.
    با تو بحث ندارم . اگر میخواهی بحث کنی زبان فرهنگ و آداب بحث را یاد بگیر

    والسلام و من الله توفیق

    • راستش را بپرسید من شهسوار نیستم، اما در تبصره های این مقاله آن قدر شهباز و شهپر و پر شر و شه.... خواندم که شوقی شدم و نام خود را صرف در همین تبصره شهسوار گذاشتم. به هر حال، من مقاله را به دقت خواندم. تبصره ها را هم خواندم یک گپ را نفامیدم. آن اینکه کمونست ها خاین بودند یا مجاهدین؟ این کمونیست ها که به اعلام رسمی خود شان تنها در زمان امین و تره کی چهل هزار نفر را به اساس تیوری علمی و مترقی خود سر به نیست کردند، آن قدر لیاقت! نداشتند که در برابر شان جهاد می شد؟ ببینید، شاید شما در زمان جهاد در اطراف تشریف نداشتید. در ولسوالی ما، حزب کمونیست خلق و پرچم، کمیته حزبی خود را در لیسه ما ساخته بودند. ده ها نفر را در آنجا می بردند و شکنجه می کردند و سپس سر شان را به خاطر اعمار جامعه فارغ از استثمار می بریدند. مجاهدین برای از بین بردن این لانه فساد، به آنجا حمله کردند. در اثر جنگی که درگرفت، آن لیسه تقریبا سوخت. چه مکتب ها و خانه هایی هم که در اثر بمبارد و آتش توپخانه پر شور حزبی هانیز طعمه حریق شد. گذشته از آن در آن وقت تصور چنان بود که لیسه یی که در زندگی نامه تره کی و امین و تیوری دورانساز کمونیزم تدریس می شود ، بودنش از نبودنش بهتر است. به هر حال این واقعیت های جامعه ماست. این حلوایی را هم که اکنون بسیاری ها از برکت جهاد می خورند، در آن زمان بخش نمی شد. در آن زمان خون بود و دود و باروت. شکست روس ها و نوکران شان نیز در همان میدان جنگ بود که رقم خورد، نه در مقابل مانیتور کمپیوترها...

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس