طالبان و تناقض نماهای لابی گری سیاسی
عامل اساسی که امریکا در برابر طالبان نرمش نشان داده و این گروه را دشمن خود ندانسته و تلاش دارد که نمایندگی سیاسی طالبان را در قطر بازگشایی نماید، همه نشانگر توافق سری و موافقت غیر رسمی است که امریکا با طالبان بدست آورده است.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
در هفته گذشته آقای جوبایدن، معاون رئیس جمهوری آمریکا در مصاحبه با یک مجله آمریکایی گفته است:" آمریکا، گروه طالبان را در افغانستان دشمن خود نمی پندارد، طالبان دشمن ما نیست و این بسیار مهم است. تا کنون هیچ جمله ای یا اظهار نظری از رئیس جمهوری آمریکا در زمینه سیاست ما دیده نشده است که گفته باشد طالبان دشمن ما هستند، زیرا منافع ایالات متحده را تهدید می کنند.اگرطالبان در موقعیتی قرار گیرند که قادر به سرنگونی حکومت کنونی افغانستان باشند، حکومتی که برای جلوگیری از آسیب رساندن افراد بد به آمریکا، با ما همکاری می کند، آنگاه این موضوع به مساله ای برای آمریکا تبدیل خواهد شد. تلاش می کنیم دولت (افغانستان) را در موقعیتی قرار دهیم که با قدرت (با طالبان) مذاکره کند و شرایطی پیش نیاید که به دست طالبان سرنگون شود. در عین حال، تلاش می کنیم طالبان را به مسیری سوق دهیم که از طریق مصالحه، تعهد کنند که دیگر با القاعده و یا هر سازمان دیگری که در پی آسیب رساندن به ما و سایر متحدان ماست، همکاری نخواهد کرد". این اظهارات خود به یکی از بحث های سیاسی در هفته گذشته تبدیل گردید. زیرا اگر امریکا طالبان را دشمن خود نمی داند، پس چرا علیه طالبان در افغانستان می جنگد و در کشورما حضور نظامی دارد؟.
در کنار این موضوع و همزمان با این اظهارات، خبری منتشر شد که دفتر گروه طالبان در دوحه قطر در سایه تلاش های امریکا بازگشایی می شود. این دو خبر از تناقض نماهایی بود که با موضع گیری و تلاش ها و اهدافی که امریکا در منطقه دنبال می کند، همخوانی نداشت، زیرا امریکا بارها و بارها مهمترین اهداف جهانی خود را مبارزه با تروریسم اعلام کرده است که مصداق عینی تروریسم القاعده و گروه طالبان است. امریکا برای سرکوب جریانهای افراطی به افغانستان و عراق لشکر کشید و هنوزهم درگیر است و هروز نیروهای امریکایی توسط القاعده و طالبان در افغانستان کشته می شوند. در چنین وضعیتی چگونه است که امریکا با طالبان هیچ گونه دشمنی ندارد؟. در همین زمان که معاون رئیس جمهورامریکا اعلام کرد که طالبان دشمن ما نیست، گروه طالبان در غزنی سه تن از نیروهای امریکایی را از پای در آوردند.
هرچند سیاست وبازی دیپلماسی هیچ گاه یک چهره و یک زاویه نداشته است، بلکه از زوایای مختلفی برخور دار است و فقط در رسانه ها و تعارفات سیاسی فقط یک چهره و یک زاویه ازبازی ها به نمایش در می آید. با توجه به آنچه گفته شد این سئوال مطرح می گردد که اهداف و زوایای پنهانی این گونه موضع گیری ها و نیز روندی که برای مذاکرات با طالبان جریان دارد چیست؟. چرا امریکا و دیگر کشورهای غربی و نیز دولت افغانستان سعی دارند دهل مذاکره با طالبان را همیشه به صدا در آورده و امریکا اعلام کرده که طالبان دشمن این کشور نیست؟ و از سوی دیگر روند این تلاش ها نشان داده است که همیشه به نفع طالبان بوده و امتیازگرفته اند و طرف های مذاکره کننده را از سوی کشورهای غربی و دولت افغانستان فریب داده اند و از همین مسیر استفاده کرده تا به اهداف تررویستی خود برسند و استاد ربانی را از همین راه ترور کرد. حال با همه این اشتباهات و امتیاز دادن ها چرا بازهم تلاش برای مذاکره ادامه دارد و هنوز اصل مذاکره با طالبان به عنوان یک اصل مطرح است و طالبان را از دشمنی با امریکا مبرا دانسته است؟.
پاسخ به این تناقضات دشوار بود و روشن نبود که امریکا چرا چنین موضعی را اتخاذ کرده است، تا این که روزنامه واشنگتن پست گزارشی را منتشر کرد که به تناقضات موجود درسیاست امریکا پاسخ می گفت.این روزنامه از زبان شماری از مقامات آمریکایی نوشته است که بر اساس یک توافق غیر رسمی میان امریکا و گروه طالبان که به صورت مخفیانه صورت گرفته بود، موافقت شده بود که 5 تن از سران طالبان از زندان گوانتانامو آزاد شوند و آمریکا نیز موضع نرمتری در قبال طالبان بگیرد. براساس گزارش این روزنامه این نشست و موافقت حدود یک ماه پیش میان برخی از مقامات امریکایی که نامشان فاش نشده و برخی از نمایندگان طالبان صورت گرفته است و گفته شده است که این تلاش ها به مدت یک سال جریان داشته تا به نتیجه رسیده است. اما در مقابل امتیازاتی که امریکا از طالبان خواسته این است که این گروه تن به مذاکره بدهند و روند مذاکران همچنان ادامه داشته باشد. واشنگتن پست از زبان برخی فرماندهان آمریکایی می نویسد که طالبان نیز به گفتگوهای صلح علاقمند شده اند چراکه آنان نیز مانند آمریکا در پیش بینی آینده افغانستان به این نتیجه رسیده اند که نبرد کنونی سرانجام به یک پایان بی نتیجه ختم خواهد شد.
این گزارش روشن می کند که عامل اساسی که امریکا در برابر طالبان نرمش نشان داده و این گروه را دشمن خود ندانسته و تلاش دارد که نمایندگی سیاسی طالبان را در قطر بازگشایی نماید، همه نشانگر توافق سری و موافقت غیر رسمی است که امریکا با طالبان بدست آورده است.اما آنچه در این میان مهم است پاسخ به این سئوال است که این روندی که آغاز شده است به نفع طالبان است یا امریکا و دولت افغانستان؟ و نیز با توجه به لایه ها و زوایای لابی گری سیاسی و اهداف بلند مدت و کوتاه مدتی که برای این تلاش ها متصور است در این میدان کدام یک از طرف ها پیروز و موفق خواهد بود؟ ونیز امتیاز کوتاه مدت تلاش های سیاسی برای مذاکره را چه کسی می برد؟ هیچ تردیدی جود ندارد که گروه طالبان برنده شرایط فعلی این تلاش ها هستند، همین موضع گیری خود وجه سیاسی طالبان را تا اندازه زیادی بالا برده است و نیز در کنار این امتیازات همیشه طالبان طرف مقابل مذاکره کننده خود را به سخره گرفته است، تا دیروز وقتی دولت افغانستان نرمترین موضع را در قبال طالبان داشتند و این گروه را برادر خطاب می کرد، اما همین برادران ناراضی هرقدر که از دولت افغانستان و جامعه جهانی امتیاز گرفتند، بیشتر از بیش دست به خشونت و ترور و انتحار زدند، هرقدر سخن از صلح زده شد آشوب و ناامنی و میزان انتحار روز به روز بالا رفت و تا دهن دروازه کرزی هم رسید و نیز در سایه مذاکره و صلح اولین کاری که کرد این بود که رندی خود را نماینده طالبان جازد و امکانات وپول از طرف های مذاکره کننده گرفت و غایب گردید در مرحله دوم نماینده قلابی طالبان تبدیل یکی از افراد انتحاری گردید و تا خانه استاد ربانی خود را رسانده و ایشان را به شهادت رسانید. این بار در حالی که امریکا موضع نرم در قبال طالبان اتخاذ کرده اند، در مقابل گروه طالبان چندین سرباز امریکایی را دوسه روز پیش در غزنی از پای در آوردند، براین اساس آنچه در این میان از روند مذاکرات جریان دارد کاملا یک طرفه و نفع به جانب طالبان است و امریکا و دولت افغانستان تاکنون هیچ درستآوردی از این مذاکرات نداشته اند.
حال سئوال این است که آیا قابل قبول است که کشوری مانند امریکا که هم ابرقدرت است و هم بازی گر اصلی لابی گری سیاسی در جهان می باشداین چنین امتیازات مفت و رایگان به طالبان بدهند؟. آیا همانطوری که طالبان دولت افغانستان را به باد مسخره گرفت، می تواند امریکا را نیز به باد تمسخر گیرد و همان بلاهایی را که سر دولت افغانستان آورد بالای امریکا نیز بیاورد؟ اینجا است که باید به زوایای دیگر بازی های سیاسی توجه کرد و آن این که بدون تردید چهره آشکار بازی سیاسی در عرصه مذاکره با طالبان به نفع این گروه تمام شده و می شود. اما آیا برای همیشه این امتیاز برای طالبان باقی خواهد ماند؟.
گفته می شود که تلاش های مذاکره با طالبان برای جامعه جهانی و دولت افغانستان به پاشنه آشیلی تبدیل گردیده است که همیشه گروه طالبان امتیاز گرفته و به طرف مقابل خود ضربه زده است، اما در عین حال دولت افغانستان و جامعه جهانی علی رغم این زیانها و خسارات بازهم بر ادامه مذاکره تاکید داردند، امتیاز می دهند و مورد تمسخر طالبان قرار می گیرند، اما بازهم دم از مذاکره می زنند، هدفی را که امریکا و نیز دولت افغانستان دنبال می کند این است که شاید روزی طالبان را از این طریق به دام انداخت و وادار به مذاکره واقعی کرد و سلاح را از دست آنان گرفت و خوی خشونت و اخلاق تروریستی آنان را به نرمش و سازش وصلح و مدارا تبدیل کرد و اگر روزی طالبان به این مرحله برسند، دولت افغانستان و امریکا و دیگر کشورهای غربی به اهداف خود رسیده است. آیا طالبان به این زودی و به این سادگی دم به چنین تله ای می دهد؟.
بسیاری از کارشناسان بارها تحلیل کرده اند که گروه طالبان به محض پیوستن به مذاکرات و شامل شدن در دولت دیگر ابهت و قدرت سیاسی خود را از دست می دهد و به همین دلیل اگر امریکا و دولت افغانستان در دراز مدت این گروه ر ا در سایه مذاکره تا این مرحل بکشاند دیگر کار طالبان تمام است. با توجه به این هدف است که امریکا و دولت افغانستان چشم انداز دورتری از مذاکرات را در نظردارند و اهداف بلند مدت را دنبال می کنند در حالی طالبان امتیاز کوتاه مدت و مقطعی را در یافت می کنند و در واقع در این میان جنگ سیاست و لابی گری میان اهداف بلند مدت و کوتاه مدت است. اما در این میان کدام یک پیروز خواهد شد به خوبی روشن نیست. زیرا گروه طالبان نیز در لابی گری سیاسی تا این اندازه ناتوان نیست که به راحتی دم به تله بدهند و روی امریکا و دولت افغانستان اعتماد نمایند و از سوی دیگر کشورها و نهادهایی که از طالبان حمایت می کنند نیز در لابی گری سیاسی دست بالایی دارند و به این گروه اجازه نخواهند داد که در مذاکرات به توافقات نهایی برسند و تیر خلاص را بزنند.
پس می توان نتیجه گرفت که امریکا و دولت افغانستان روی یک آرزو و هدف دست نیافتی سرمایه گذاری می کنند و مفت و رایگان به طالبان باج می دهند و از همین ناحیه ضربه می خورند و مورد تمسخر طالبان واقع می شود و باز هم این دور باطل برای رسیدن به هدف موهوم و رویایی ادامه پیدا می کند. طالبان هرگز شرایطی را که امریکا برای مذاکره تعیین کرده قبول نمی کند، اما از این فرصت می توانند امتیازات بزرگ در دیافت نمایند، از این فرصت می تواند در قطر نمایندگی رسمی باز کند و موضع غرب را در قبال خود نرم کند طوری که ممکن است دیگر این گروه را تروریست نخواند و نیز ممکن است 5 تن از سران خود را از زندان گوانتانامو آزاد کند بدون این که امتیازی به غرب داده باشد و با کشتن سربازان امریکایی در غزنی از موضع جدید امریکا توسط جوبایدن قدردانی نماید.
پس در چنین وضعیتی می توان گفت در عین توانایی امریکا در لابی گری سیاسی در جهان این بار بازی به نفع طالبان تمام می شود و این روند تا کجا ادامه خواهد یافت به خوبی روشن نیست