پایان قذافی؛ چه زمانی زنگ پایان حکومت های ظالم افغان به صدا در خواهد آمد؟
بیش از دو قرن جنایت توسط دیکتاتورهای افغان. صفحه صفحه ی تاریخ دو قرن اخیر این سرزمین از ظلم و جنایت سیستماتیک جنایتکاران و اشغالگران افغان خونین است. آيا نقطه ی پایانی بر حکومت های ظالم افغان گذاشته خواهد شد؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
صحنه ی بازداشت و کشته شدن قزافی، جاه طلبی دیکتاتورهای افغان را بیاد می آورد که با وحشیانه ترین روش های ممکن برای کسب قدرت دست به کشتار می زدند.
پيامها
21 اكتبر 2011, 06:47, توسط نادر
این آرزوی مردم افغانستان " نقطه پایانی حکومت های ظالم" زمانی برآورده خواهد شد، که تمام اقوام افغانستان باهم همدست و همنوأ شوند و هر یک دست از پشتیبانی رهبران خاین و جنایکاران جنگی قوم خود بردارند، صادقانه جنایتکار را جنیاتکار بگویند و خواهان محاکمه اش شوند، ولوء که از قوم خودش حتی مربوط فامیل خودش نیز باشد.
به امید آنروز.
21 اكتبر 2011, 06:59, توسط صفر
تجزیه تنها راه است.
21 اكتبر 2011, 08:25, توسط مهاجر
تنها راهی که میتواند جلوی تکتازی ها و جنایات دیکتاتورهای افغان را بگیرد، همانا اتحاد اقوام دیگر و تجزیه افغانستان است.
9 نوامبر 2011, 04:57
besyaar fekri ahmaqhana maikunan har kasi ke dar fikre tjzia ast wa ba nazare ma serf nokari Iran wa Pakistan ba ee khwab wa kheyaal ast ke dar gur khwahad bordain. Zunda bad tamame aqhwame Afghanistan wa lanat ba munafeqheene ke ba khure khurasan astan
21 اكتبر 2011, 08:36, توسط عبیدالله
به عقیده بنده تجزیه افغانستان تحت هر نام و نشانِ که باشد، راه حل منطقی نیست. زیرا درین گیر و دار حقوق اقلیت ها بازهم پامال میشود. با دلایل ذیل:
اول، بطور مثال اقوام هزاره، بلوچ، ایماق، نورستانی، ترکمن وغیره که در اقلیت قرار دارند و از قرن ها از حقوق انسانی و شهروندی محروم نگهداشته شده اند، در یک افغانستان تجزیه شده، مهم نیست که این اقلیت ها به شمال و یا به جنوب متوسل شوند، باز هم از همه حقوق انسانی شان محروم خواهند ماند.
جنگ های تنظیمی در کابل نشان داد، که اقوام افغانستان دوستان وهمپیمانان طبعی همدیگرنیستند، و ده ها مثال دیگر در همین ده سال گذشته از قدرت طلبی رهبرانِ که به این اقلیت ها تعلق ندارند، این ادعای مرا ثابت میکند.
دوم، اگر از نگاه قومی بر موضوع برخورد کنیم ( چیزیکه من از آن نفرت دارم) باید صادق باشیم و نصف حقیقت را کتمان نکنیم. نصف حقیقت اینست، که دولتمردان پشتون نتنها به حق اقلیت ها بلکه به حق تمام این ملت خیانت کرده اند، حتی به قوم خود نیز رحم نکرده اند. اما نصف دیگر این حقیقت انکارناپذیر اینست، که در تمام دستگاه های دولتی، قوم تاجک در رده دوم قدرت دخیل بوده وهستند. فلهذا ایشان نیز شریک این جرم اند وباید اینقدر داد ازعدالت سر ندهند.
سوم، تجزیه افغانستان باعث کوچ های اجباری تمام اقوام افغانستان و ازهمپاشیدن فامیل هایکه اعضای آن از اقوام مختلف تشکیل شده است ،خواهد گردید. فاجعه ای که ازین لحاظ نصیب مردم بیچاره ما خواهد شد، شاید در تاریخ افغانستان نظیر آن بوقوع نپیوسته باشد.
و بلاخره ، بعد از تجزیه همین آش و همین کاسه خواهد بود. بدین معنی که جنگسالاران، زورگویان و مافیای موادمخدر در رأس دولت های تجزیه شده قرار خواهند گرفت و همین بی عدالتی ها ادامه خواهند داشت.
چهارم، یکپارچگی و اتحاد تمام اقوام این سرزمین بیشتر جلوء مداخلات ویرانگرانه همسایگان ما را میگیرد، تا چندپارچگی ملت ما. این امر تاریخ است که ملت های کوچک و چندپارچه بیشتر آسیب پذیر اند. چند پارچگی از قدرت شان مقابل حملات بیگانه میکاهد. اینکه افغانستان از جانب همسایگانش مورد خطر است، کسی در آن شک ندارد.
برای من بی تفاوت است که نام افغانستان چه باشد. هرنام را که مردم در یک نظرخواهی عمومی انتخاب کرد، من هم از آن پیروی خواهم کرد.
23 اكتبر 2011, 06:14, توسط کمال نور
با عرض ادب و سلام خدمت تمام دوستان و هموطنان گرامی و معزیز بخصوص خدمت محترم عبدالله جان تقدیم میدارم .
محترم عبدالله شما واقعاً دلیل منطقی درباره تجزیه ارائه نموده اید . من کاملاً با شما همنظرم باید اتحاد و یکپارچه گی صورت بگیرد و تمامی خائینن که مردم ما را به بربادی ثوق داده اند از بین ببرند یعنی که از آنها پشتیبانی صورت نگیرد . و باید گفت که در قدم اول دست بیگانه ها و مزدوران و غلامان علقه بگوش آنها کوتاه شود .
و از چند قرن بدینسو ما شاهد زور گویی ها و زیاده طلبی ها و قتل عام مردم کم نفوس و بلخصوص مردم هزاره بوده ایم . که نشانه ظلم و دیکتاتوری قوم مزدور و وحشی صفت است که باید حق زور گویی و زیاده طلبی آنها داده شود .
کمال نور ....
21 اكتبر 2011, 09:53, توسط پرویز بهمن
راه حل این است که در قدم برای افغانها یک کشور مستقل لوی افغانستان یا پختونستان آرمانی شان چیزیکه خود پختونها داد میزنند وګوش خلایق را کر کرده اند باید بوجود بیاید.
اګر اوغانهای پاکستان با اوغانهای افغانستانی ازیک نژاد اند ومدعی اند که مانند کردها وبلوچ ها مظلوم واقع ګردیده اند تاوان این محرومیت را چرا اقوام غیر اوغان درشمال ومرکز افغانستان بدهند؟
بناء درقدم اول هم پاکستان وهم افغانستان باید تجزیه شود، یک حکومت پشتونی درجنوب افغانستان کنونی بوجود آید تا مردم از شر این همه غوغاهای قبایل حد اقل آرام شوند
می ماند موضوع کوچ اجباری واقلیت پشتون ها درشمال که باید با تاسیس یک دولت جدید ومردمی که شکل فدرال یا شبه فدرال داشته باشد زبان سرود ملی واسکناس مشخص به زبان فارسی باشد آنګاه تمام افراد ملت میتوانند درکنار هم بعنوان شهروندان متساوی الحقوق به حق خویش برسند.
21 اكتبر 2011, 11:35, توسط ندا شامخ
آقای عبیدالله و سایر خوانندگان این صفحه را سلام میگویم.
خوشحالم که در این منجلاب تجزیه و یکپارچگی تحمیلی نکات واقعیت بینانه و همه جانبه ای را نیز میتوان شنید. من با دیدگاه شما موافقم. اینکه در این مرز و بوم در زیر چه نام و تحت قیادت کدام شخص و اشخاص زندگی میکنیم برای من مهم نیست. مهم اینست که این دولتمردان عادل، با وجدان، پاک طینت، متقی، متعهد و جوابگو باشند.
آیا در تاریخ معاصر کشور چنین شخصیتی را سراغ داریم؟
خدا را شاهد و وجدان تان را قاضی بدانید و بفرمایید.
والسلام
21 اكتبر 2011, 12:17, توسط پرویز بهمن
به جواب شامخ صاحب نازنین باید عرض کرد، که کشورکنونی افغانستان علاوه برمشکلات دیګرش یک کشور اشغال شده در طول حد اقل صدسال و اندی خصوصا بعداز بقدرت رسیدن سلاله محمد زایی ها به عوض سدوزایی هاست. این حاکمان یعنی اوغانها ریشه در آنطرف مرزهای کنونی دارند یعنی اینکه افغانستان حقیقی وواقعی همانا مناطق پشتونستان باکستان است نه افغانستان کنونی، درقاموس محاورات امروزه درکابل افغان اصیل یا هم افغان غیر اصیل به کسی اطلاق میشود که ازنظر زبانی فارسی ګو وازنظر نژادی پښتون باشد این نام میتواند حلقه ای وصل میان پشتونهای بدوی وقبیلوی با تاجیکها وهزاره ها وازبیکها وغیره باشد درحالیکه پشتونها چنین هویتی را فعلا مردود می شمارند
شما فرموده اید که آقای عبیدالله خان حقایق را نوشته است . به نظر من عبیدالله خان برعکس حقایق را پوشانده است، زیرا زمانیکه ایشان میفرمایند که تاجیکها نیز همراه با سلاطین پشتون درقدرت سهیم بوده اند خودش یک دروغ ویک بهتان است. آقای عبیدالله همان پشتونهای محمدزایی ودیګرخاندانهای درانی را که یک کلمه پشتو صحبت کرده نمیتوانند درجمله ای تاجیک ها حساب کرده اند که این خود یک دروغ شاخدار است. شما وقتیکه از قدرت وصلاحیت تاجیک صحبت میکنید باید ازهویت تاجیکی صحبت کنید نه از پشتونهای تاجیک شده. قدرت اصلی را درنظام های حکام اوغان فقط همین کسانی بدست داشتند که خودشان را افغان اصیل نامیده اند یعنی پشتونها تاجیک شده. اما امروز مانند ماده ( کتلست) هم ګاه به میخ میکوبند وګاه به نعل یا هم میتوان اصطلاح (ګوساله ای دو مادره) را بالای این مردم اطلاق کرد
چنانچه که خانم لینا روزبه دریکی از اشعار خویش میفرمایند نه تاجکم نه پشتون ونه هزاره ونه ازبیک بلکه افغانم ونژادم افغان است. یعنی اینکه خانم لینا میفرمایند هرچند ازنظر زبانی وقومی تاجیکم مګر مرا بګذارید که خودرا درخدمت قبایل بدوی قرار دهم تا آنها ازمن واز زبان من احساس بیګانګی نکنند.
درحالیکه چنین مفکوره ای مزخرف درشرایط حاضر، برای شصت ملیون پشتونی که در روی زمین مانند کردها حکومت ودولتی ندارند بی معنا وفریبنده است.
بیایید که مصلحت ها را کنار بګذاریم وخودما با خودما حقایق را آنچه که هست به تعریف بنشینیم. این هویت افغانی یک هویت جعلی وتحمیلی وساختګی درعین حال منافقانه است که ازتاجیکها میخواهد ازتاجیک بدن خویش بګذرند ازپشتونها نیز التماس میکند تا از پشتونوالی خویش بګذرد.
چرا چنین باشد؟ چرا باید یک پشتون درکنر وپکتیا وقندهار مجبور باشد زمانیکه به کابل تشریف می برد باید فارسی را یاد بګیرد. یعنی چه؟
چرا یک مزاری یک بدخشی چنین ضرورتی را احساس نمی کند تا پشتو را فرا بګیرد واګر بګیرد این زبان چه کمالی دارد که تا آن تاجیک ویا ازبیک بتواند بوسیله ای این زبان به اندوخته های علمی خویش بیفزاید؟
دروغ دیګریکه آقای عبیدالله خان همیشه آنرا برخ مردم می کشد جنګهای تنظیم ها بعداز سقوط داکترنجیب الله است که درین باره بنده دربخشهای جهارم وپنجم مقالاتم زیرعنوان درحاشیه ای ترور احمد ولی کرزی آن حوادث را بحیث یک شاهد عینی تشریح کرده ام که ازتکرار آن درینجا خودداری می ورزم.
آن جنګها به هیچ صورتی دلیل به این نمیشود که تاجیکها وازبیکها وهزاره ها بار دیګر بجان هم می افتند. زیرا آن عواملی که آن جنګها را شعله ور ساخت دیګر وجود ندارد.
این خود یک تاکتیک پشتونها یا اوغانها است که همان جنګها را بحیث شاهد وسند یکه دلالت برعدم توانایی تحمل پذیری اقوام غیر پشتون کند پیشکش می کنند. هزاره ها ازبیکها تاجیکها درنبود اوغانهای نفاق افګن خیلی راحت تر میتوانند به تفاهم برسند. آنها حتی قدرت واستعداد حل شدن را دریک دیګر دارا میباشند ولی با پشتونها چنین امری امکان پذیر نیست.
بناء هرباریکه آقای عبیدالله بخواهد ازجنګهای دهه نود میلادی یاد آوری کند بنده بخدمت ایشان میرسم.
21 اكتبر 2011, 12:52, توسط چنګیزی
در مورد غیرمتمرکز ساختن قدرت در افغانستان
برګرفته از سایت جاودان:
با در نظرداشت احساس مجلس نمایندگان و به منظور افزایش و تداوم فشار بالای طالبان، متحدین دهشتگر و حامیان آنها، خروج سریع و مصئون سربازان ایالات متحده و ناتو، و کاهش هزینه های هنگفت جانی و مالی، ایالات متحده باید تنوع قومی افغانستان را از طریق انتخابات آزادانه محلات و ولایات به رسمیت شناخته و سیستم ناکام حکومت متمرکز فعلی را با یک ساختار سیاسی فدرالی تعویض سازد که مشارکت همه جانبۀ تمام اقوام افغانستان را فراهم سازد.
* با درنظرداشت اینکه افغانستان کشوراقلیت های قومی بشمول پشتونها، تاجیکها، ازبیکها، هزاره ها، ترکمنها، ایماقها، بلوچها و نورستانیها است؛
* با درنظرداشت اینکه دهها سال جنگ داخلی و بیش از صد سال ستم و تبعیض در افغانستان باعث بی اعتمادی، ترس، افراط گرائی و ظهور طالبان متعصب و عظمت طلب گردیده که با تمام اقوام دیگر مخالفت دارند؛
* با درنظرداشت پشتیبانی و تقویه رهبری و ساختار سیاسی فوق العاده متمرکز در افغانستان که منتج به گسترش سوئ استفاده، تبعیض، فساد، عدم مشارکت محلات و تقویه شیوه های ضد دموکراتیک شده است؛
* با درنظرداشت اینکه طالبان یکجا با القاعده در جریان حاکمیت تروریستی خویش در افغانستان باعث تشدید سیاست های ستم و تبعیض قومی، بویژه بر ضد اقوام مناطق شمالی، مرکزی و غربی افغانستان شده است؛
* با درنظرداشت اینکه طالبان و متحدان القاعده آنها تنوع قومی و پلورالیزم سیاسی را بزرگترین تهدید به مقابل سلطه سیاسی و باورهای افراطی خویش میدانند؛
* با درنظرداشت اینکه طالبان و متحدان القاعده آنها با استفاده از ساختار حکومت فوق العاده متمرکز در کابل، جوامع متنوع قومی افغانستان را بطور دستجمعی مجازات نموده و آنرا در جهت تقویه سیاست های تبعیض ، تصفیه و مجازات قومی بکار برده اند؛
* با درنظرداشت اینکه طالبان و متحدان القاعده آنها پس از سرکوب وحشیانه اقوام و فرهنگ آنها و بویژه اقوام غیرپشتون، جنگ تروریستی جهانی را بخصوص بمقابل ایالات متحده به راه انداخته و باعث حملات 11 سپتمبر 2001 گردیدند؛
* با درنظرداشت اینکه طالبان و متحدان القاعده آنها توسط اتحاد مردمان شمال افغانستان شکست داده شدند که عمدتا تاجیک، ازبیک و هزاره بوده، بطور مجموعی بنام جبهه شمال یاد شده و بخاطر آزادی خویش می رزمیدند و فقط با یکتعداد محدود نیروهای خاص ایالات متحده و حملات هوائی آنها حمایه میشدند؛
* با درنظر داشت اینکه شکست طالبان و متحدان القاعده آنها در شمال افغانستان باعث سقوط رژیم تروریستی طالبان و پایان ستم و تروریزم طالبان و القاعده گردید؛
* با درنظرداشت اینکه در شکست طالبان و متحدان القاعده آنها، هزاران جنگجوی شجاع شمال افغانستان کشته شده و فقط یک شهروند ایالات متحده جان خود را از دست داد، نشاندهنده اینستکه وقتی مردم افغانستان بخاطر خانواده، مسکن و آزادی خود می جنگیدند، اراده و توانائی جنگیدن بمقابل طالبان و القاعده را داشتند؛
* با درنظرداشت اینکه تنوع قومی افغانستان در شکست دادن افراط گرائی و ایجاد یک افغانستان با ثبات و عاری از تعصب قومی توسط جامعه بین المللی در نظر گرفته نشده و در عوض بالای یک حکومت فوق العاده متمرکز بدور یک رهبر قوی اصرار گردید که منتج به فساد و تکرار اشتباهات گذشته شده است؛
* با درنظرداشت اینکه حمایه غربی ها از یک پروسه ناقص تصویب قانون اساسی که باعث تمرکز وسیع قدرت در دست رئیس جمهور گردید، بشمول تقرر مستقیم و بدون تائید یا مشوره مقامات محلی، نواحی و ولایات از قبیل شهرداران، والیان، روسای پولیس و رد اصول اساسی نمایندگی دموکراسی جوامع محلی در انتخاب رهبران خویش؛
* با درنظرداشت اینکه سیاست پشتیبانی از یک حکومت فوق العاده متمرکز در کابل باعث تکرار اشتباهات گذشته گردیده، بشمول آنچه در دوران کمونیست ها و قومگراها رخ داده و منتج به فساد گسترده، سوئ استفاده از قدرت، تبعیض قومی، فاصله گرفتن و دوری جستن مردم از حکومت گردیده است؛ و
* با درنظرداشت اینکه 9 سال سعی و تلاش در جهت ایجاد یک نیروی متشکل از پولیس ملی و اردوی ملی بمنظور حفاظت افغانستان قربانی یک سیستم سیاسی متمرکز ناکام، فساد گسترده و رابطه سالاری شده که نتیجۀ آن درگیری هرچه بیشتر نیروهای زمینی و منابع مالی ایالات متحده و ناتو گردیده است (از تعداد حدود 5000 نفر در 8 سال قبل به تعداد 130000 در حال حاضر): لذا جهت حل این مسایل، احساس مجلس نمایندگان اینستکه
(1) حکومت ایالات متحده باید:
الف. گفتمان منطقوی افغانستان را توسعه دهد، یعنی کشورهای را که پشتیبان مساعی ایالات متحده در شکست دادن طالبان میباشند (مانند هند، روسیه، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان) با تغیر از محور پاکستانی آن، شامل سازد؛
ب. از یک سیستم سیاسی نمایندگی، غیرمتمرکز و فدرال دموکراتیک پشتیابی نماید که قدرت را از یک ریاست جمهوری فاسد، بیشتر به مناطق، ولایات و ولسوالی ها انتقال داده، تنوع قومی، منطقوی و فرهنگی افغانستان را به رسمیت شناخته و احترام متقابل، اعتماد و حسن نیت در بین اقوام و مناطق کشور را ایجاد نماید؛
ج. از اصلاح فوری قانون اساسی حمایت کند که زمینه انتخابات نواحی، ولسوالی و ولایتی را برای انتخاب شهرداران، روسای پولیس و والیان فراهم ساخته و باعث نزدیک ساختن دموکراسی به مردم و ایجاد اعتماد بین گروههای متخلف قومی، محدود ساختن شورشیان طالب و عدم گسترش آنها به مناطق غیرپشتون گردد؛
د. از ایجاد ملیشه های منظم و آموزش دیده همانند ارتش ملی جهت مبارزه با شورشیان طالب پشتیبانی و بویژه از متحدان ایالات متحده استفاده شود که در شکست طالبان در 2001 کمک نموده و باعث کاهش تعداد نیروهای ایالات متحده گردد؛
ه. بخاطر تضعیف و از بین بردن افراط گرائی شورشیان طالب و متحدان القاعده آن، مردم افغانستان از طریق حمایه از یک حکومتی که واقعا نمایندۀ آنها باشد، به مبارزۀ دوباره جلب و کشانیده شوند؛ و
و. با شمولیت طالبان در حکومت افغانستان فعالانه مخالفت گردد؛ و
(2) ایالات متحده باید پشتیبانی خویش از سیستم ناکام موجود حکومت متمرکز را قطع نماید که منجر به فساد گسترده، سوئ استفاده از قدرت، افزایش مواد مخدر و تبعیض قومی گردیده و نتیجه نهائی آن ریشه گیری دوبارۀ افراط گرائی و رشد شورشیان میباشد.
21 اكتبر 2011, 12:59, توسط چنګیزی
برای خواندن اصل مطلب به زبان انګلیسی لینک زیر را بخوانید
http://thomas.loc.gov/cgi-bin/...
21 اكتبر 2011, 14:50, توسط عبیدالله
به جواب آقای بهمن،
شما مینویسید که عواملی که باعث جنگهای کابل شد، دیگر وجود ندارد و من نباید آنرا به رُخ شما بکشم.
عوامل جنگ های کابل چه بود؟ بصورت عموم همانا جاه طلبی رهبران جهادی، وابستگی شان به بیگانگان، انحصارطلبی قدرت از جانب هر یک از احزاب جهادی، و نپذیرفتن رقیبان شان در قدرت بود، که از هیچ کس پنهان نیست.
این عوامل درین ده سال اخیر نتنها که از بین نرفته، بلکه به شدت خود نیزافزوده است. پس شما چطور ادعا میکنید که در آینده در یک افغانستان تجزیه شده، اینهمه قدرت طلبی و انحصار طلبی بدست یکی از اقوام در شمال کشور وجود نخواهد داشت؟
اگر به امر جناب شما از جنگهای کابل که باعث کشته شدن 65 هزار کابلی، تجاوزات دستجمعی بالای ناموس مردم وباعث ویرانی کابل شد، یادی نکنیم و چشم های خورا مانند شما ببندیم ( در غیر آن به خدمت بنده میرسید)، پس آیا همین رهبران همه اقوام نبودند که در خانه خدا سوگند یاد کردند و به مجردیکه به کابل رسیدند، بالای قرآن پای گذاشتند؟ چند مرتبه با همدیگر تعهد بستند و بازعهد شکستند؟
شما طوری وانمود میکنید که گویا بعد از تجزیه تمام این جنایکاران جنگی به فرشتگان صلح مبدل میشوند و مناطق شمال و مرکز همه گل وگلزار خواهد شد. یا اینکه شما دروغ میگوئید، یا اینکه مردم را میخواهید عمداّ فریب دهید. که نتیجه هردو یکیست.
اگر شما از سهم قوم تاجک دررده دوم دولت های سابق انکار میکنید، پس تاریخ را کتمان میکنید.
همین حالا چشم و گوش تانرا باز کنید واگر در افغانستان تشریف دارید، به چهار اطراف تان نظراندازید، بعد قضاوت کنید، که تاجک ها در کدام و در چند مقام این دولت فاسد جا دارند؟
من در پیام اولم نوشتم که ازبرخورد به مسایل از نگاه قومی و نژادی نفرت دارم، اما شما با نهایت زیرکی مرا مجبور ساختید که به این بحث ادامه دهم.
پلانهای تجزیه شما مرا بیاد پلان های هتلر برای قوم به اصطلاح آریائی آلمان به مقابل غیرآریائی میاندازد. اما آلمان ها از تاریخ خود آموختند. آنها بزرگترین سهم خود را در ایجاد اتحادیه اروپا ادا کردند، مرز ها را بین خود و دیگران برداشتند، اما شما برای مرزکشی و ازهمپاشی وطن تان تبلیغ میکنید.
من تصور کردم که شما انسان با منطق و مبرا از تعصبات گوناگون هستید. اما متأسفانه قلب شما از تعصب قومی و نژادی مسموم شده است. از همین لحاظ دنیا را فقط از عقب عینک های سیاه تعصب میبینید.
انسان های متعصب درد مردم را درمان نمیکنند بلکه به حجم آن بیشتر میافزایند.
22 اكتبر 2011, 07:51
عبیداله خان نافل .
پست های مهم در شرایط کنونی ریاست جمهوری , وزارات دفاع , خارجه , معارف , قاضی کلان , وزارت مالیه, انکشاف دهات و اعمار مجدد , داخله میباشد ..
با چشمان ملاعمری ات ببین که به جز از وزارات داخله کدام ان به اختیار تاجک ازبک هزاره ... قرار دارد ..
چند وزارت خانه و معاوننین ریاست جمهوری به چند چوکی پرست خود خواه سبمولیک داده شده است .
22 اكتبر 2011, 11:11, توسط عبیدالله
پیامگذار بینام،
من از رده ای دوم دولت ، قدرت حرف زدم. یکبار پیام اولی ام را بخوان.
به نظر من ناقل بودن را به دشنام و توهین مبدل مکن، زیرا همه انسان ها در طول میلیون ها سال در حرکت بوده اند و از جای به جای دیگر نقل مکان کرده اند.
23 اكتبر 2011, 07:42
ناقل خان !!
هر اوغان از کوچی گری و ناقلین, از پاکستان و یهود و عرب لا مذهب دفاع میکنند از هر طیف جامعه که سر بالا کرده باشند !!! چونکه با بخش های یاد شده پیوند همیشگی دارند ...
27 اكتبر 2011, 14:50, توسط پرویز بهمن
برادرعزیزم عبیدالله خان!
شما به سلامت باشید برای بحثی که شما راه انداخته اید نمیخواهم خیلی به تفصیل باشما بپیچم ولی همین قدر برای تان عرض می کنم که یکی ازعوامل باز دارنده بی برنامه گی مجاهدین دررابطه به مسایل قومی درسالهای بعداز سقوط داکترنچیب الله بود یعنی اینکه رهبران آندوران آجندای قومی نداشتند ولی حوادث بعدی این موضوع را حالا آفتابی ساخت که مشکل افغانستان صرف قدرت طلبی انحصارگرایانه پشتونها چیز عادی و پیش پا افتاده نیست که از آن به ساده گی بتوان عبور کرد
درقرن بیست ویک قدرت طلبی پبشتونها دررابطه به قدرت به معنای قدرت تام الاختیار مانند ترکیه تعریف میشود برخلاف گذشته که پشتونها تا حدی بازبانها وفرهنگهای دیگر مراودات مواسات خویش را حفظ کرده بودند ولی حالا هم پشتون وهم غیر پشتون ازمشارکت قدرت تعریفهای چداگانه ای دارند
بناء غیر پشتونها درشرایط حاضر بمراتب نسبت به گذشته دربرابر هم میتوانند سازش کنند درغیر آن همه خودشانرا به یک نسل کشی دیگر طالبانی باید خودشانرا آماده کنند
با احترام
پرویز بهمن
23 نوامبر 2011, 10:45
به خاطر گرفتن چوکی خوب باید در پسوند نامت ذ ی علاوه کنید.
21 اكتبر 2011, 15:38, توسط هاشم
از سایت وزین کابل پرس? تمنا دارم که شخصیت شهیر وبزرگ مرد بر اعظم افزیقا را ( ولو که دکتاتور هم بود) با اجیرک های مزدبگیر همچو کرزی ها ومارشال کاریکاتور چهره مقایسه نکند. نباید شیر کرچه درنده خو است با کفتار طفیلی ویا با روباهای هیله گر مقایسه شود. نسلهای آیندۀ لیبی وجهان قزافی را سردار لیبیائی خواهند دید که در برابر نیروهای بیگانۀ ناتو ومسلمانان جنایت کار القائده تا آخرین قطرۀ خون در خاک وطنش ،همان گونه که گفته بود استاد وجنگید ،نه اینکه مثل صدام ترسو به سوراخ موش قایم شد ویا مثل مبارک وبن علی فرار را بر قرار ترجیح داده وقدرت را دو دسته به القاعده چی ها تسلیم دادند . خوشا به حال دکتاتور های چون قزافی دلیر . واما این جانوران مزدور که نه زعیم اند ونه دکتاتور نباید با قزافی مقایسه شوند وبه تعقیب آن بافته آسمان وریسمان به رشتۀ تحریر بیاید.
22 اكتبر 2011, 12:30
هاشم جان نوشته ات خوشم آمد . آن چیزیکه گفتی حقیقت دارد. قزافی دکتاتور نر بود نر، با این ماده سگها مقایسه نباید شود.
21 اكتبر 2011, 17:50, توسط حامد 23
هزاره ها شکر بکشید بالای این دولت تمام شما کراچی کیله فروشی داشتید ولی حالا رئیس و مدیر شدید اگر شکر نکشید همان کراچی کیله خود را باز فعال کنید .......
ترتیب :- حامد 23 کابل /
21 اكتبر 2011, 19:16, توسط صفر
هزاره ها از خود تمدنی بزرگی مثل تمدن کوشانی داشتند و بتهای بامیان نمونه آن است. از وقتی پای اوغو در این وطن باز شد، این وطن دوزخ شد.
22 اكتبر 2011, 05:02
حامد جان مثل اینکه این ریاست ها و مدیریت ها را شما به هزاره ها بخشش کرده اید؟؟؟
22 اكتبر 2011, 07:35
حامد جانه .
از پوچاق خربوزه خوران , اسپندی, مرغ دزد , مداری ها , صحنه یی ها , خر دزدان , چوری فروشان, شگر و تغاره والا و نداف های اوغانی نیز یاد کنید تا کمی تعادل برابر شوه ...
23 نوامبر 2011, 10:34
پای شوم اگر در شهر روم داخل شود ان شهر هم خراب می شود.
21 اكتبر 2011, 19:59
عجب زمانه یی است اگرسرخم نکردی درپیش غرب وامریکادیکتاتورخوانده میشی وبه بدترین مرگ کشته میشی میرسدانشالله نوبت دیکتاتورهای غربی وامریکایی هم به بدترین مرگ شایدکشته شوند.این دوربرای هردیکتاتوری امده چراگردش چرخ زمانه همیشه درچرخش بوده
22 اكتبر 2011, 05:55
کم کم نه ، بلکه همه داریم از عفت قلم بیرون و به جفند گویی شروع کردیم.می شود به همین منوال درد این ملت، وطن ویا این مردم را دوا کرد؟
22 اكتبر 2011, 12:26
بچه ها بی ادبی نکنید. مردم خنده میکند . با استعمال کلیمات رکیک ودور از شان یک شخص با سواد، شحصیت خودرا لگد مال نسازید.