صفحه نخست > دیدگاه > آنچه که من ازعبدالباری جهانی برداشت کرده ام

آنچه که من ازعبدالباری جهانی برداشت کرده ام

شاعر محترم بخاطریکه سهمی درجهاد ومقاومت در زمان اشغال افغانستان نداشتند اکنون احساس حقارت میکنند وبه نحوی میخواهند تاریخ را تحریف نموده ودست به دامان سرداران جعلی وخودساخته ای که وجب وجب خاک را به انگلیسها فروختند بیاندازد.
گوربز خان "عطاخیل "
شنبه 24 آپریل 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

شعر(چمن چمن زما وطنه) به زبان پشتو از آفریده های جدید آقای عبدالباری جهانی است که درین اواخربه یکی ازپورتالهای بدنام ومضحک اهدا گردیده است. بدنام ومضحک بخاطری که پورتال مذکور اززمان ایجادش تاکنون چندین بارمرتکب سرقت های ادبی ونشرمقالات دیگران بنامهای مختلف شده است. پروفیسور دگروال ارکان حرب انجنیرخلیل الله معروفی از نویسنده گان سرشناس افغانستان اولین کسی بود که با پورتال مذکور خداحافظی نموده وآنرا به زباله دان تاریخ سپرد. او زمانیکه مضمونش تحت نام خانم نادره برای باردوم ازکلکینچهء پورتال سربرآورد آخرین تارهای وصل خویش را با با پورتال قطع نمود. لذا اهدا نمودن شعربه همچویک پورتال بدنام نماینده گی ازبی سویه گی اهدا کننده میکند.

اما اگربحث را فراتراز مرز سویهء سلیقه ای شاعربگسترانیم مهمترین موضوع که پیش روی ما قرارمیگیرد محتوای شعراست که شاعرازسرایش شعرش چه هدفی را دنبال میکند .این قلم مدت هاست که با اشعارپشتو وشاعران اوغان چه قدما ویا معاصرین سر وکار دارم. اشعارتصوفی رحمان بابای ننگرهاری تا اشعار رزمی وعشقی خوشحال خان ختک و تا عشق های مجازی حمید مومند واز شاعران معاصرزبان پشتو چون: گل پاچا الفت، اسحاق ننگیال، نصرالله حافظ ، سلیمان لایق، شاعرطنزگو محمد انور نومیالی در دفترچهء خاطرات بنده ثبت میباشند. اما عبدالباری جهانی با تمام شهرت که تاکنون کسب کرده است هرگزنتوانسته است جایگاه خویش را درقطار شاعران زبان پشتو تثبیت کند.

عبدالباری جهانی درمصاحبهء اختصاصی که با سایت بینوا نموده ادعا دارد که تمام کوشش وتلاش وی وهمراهانش این بوده که زبان پشتو را ازمرگ حتمی نجات دهد. به نظرآقای جهانی حالات و وضعیت سیاسی حاکم احتمالات محو کامل هویت پشتونی را در منطقه درپی دارد روی همین علت است که دغدغهء فرهنگیان اوغان این نیست که کی شاعرخوب است وکی شاعرخراب بلکه هدف این است هرچه که اززبان وقلم بنام پشتو تراوش میکند باید گفته شود ونشرگردد اینکه چه کسی آنرا می فهمد ویانه مهم نیست. ازنظرعبدالباری جهانی زبان پشتو درحالت نزع قراردارد. مناطق قبایل پاکستان بصورت اکثریت زبان اردو را بحیث زبان ملی خویش برسمیت پذیرفته ودرمحاورات روزمرهء شان از اردو استفاده میکنند. در افغانستان تهاجم فرهنگی ایران باعث تقویه زبان فارسی گردیده وهرنوع تلاش بخاطر جدائی زبان دری وفارسی بی معنی میباشد. روی این موضوع نویسنده گان وشاعران پشتو اززمان ایجاد پشتو تولنه تاکنون به واژه سازی رو آورده اند. هرنویسندهء متعهد پشتون مجبور است که بخاطر حذف کلمات بیگانه چون عربی وفارسی اززبان اصیل پشتو کوشا بوده وسعی کند تا ازلغات سچهء پشتو استفاده کند ولو اینکه این واژه ها قابل فهم هم نباشد بازهم بنام پشتوی سچه باید درمیدیا داخل شود. مثلا به عوض استفاده از واژهء "فیرکردن" که درفارسی آتش گشودن را معنی میدهد باید واژه" دز" را بکار برد. به عوض " هلیکوپتر میشود" واژه" چورلک" را استفاده کرد به عوض کلمهء میزاییل کلمه" توغندی ویشتونکی" وعلی هذالقیاس واژه های دیگر. اما این واژه سازی دربسیاری حالات به مسخره گی وخنده نیزکشانده شده است. مثلا واژهء " دز" که مراد ازفایر وآتش گشودن است دربرخی ازمناطق پشتون نشین دربین مردم عام معنای بد دیگری هم دارد که آن عبارت از: آوازیکه از خارج شدن باد انسان ازمقعد عاید میگردد. به همین ترتیب واژهء " تیز" درشرق افغانستان عین معنارا میدهد بهمین دلیل ،عبدالله بختانی یکی ازواژه سازان زبان پشتو کاربرد پسوندهای چون: "ختیح" لویدیج" وغیره را باکلمهء " تیز" بخاطر مشابهت با این لفظ جواز ندانسته ومعتقد است که باید به عوض این کلمات همانا "شرق" و"غرب" که اکنون از معرب به مفرس تبدیل شده است استفاده شود. اما استاد مجاور احمد زیار که پروفیسور زبان پشتو است خواهان سچه سازی زبان است او به یکی ازشاگردانش بنام "لطیف بابی" وظیفه سپرد که واژه سازی های جدید را که به مقتضای حال واحوال قرن بیست ویک برابرباشد آغازکند.همان بود که آقای بابی ده هزار واژه سچهء پشتورا گرد آوردی نمود ولی بخاطراینکه واژه های مذکور مخصوص مردمان قندهار وهلمند بود مورد پسند جناب استاد پوهاند زیار قرار نگرفت. اما دربارهء شعرپشتو باید گفت که درافغانستان مانند زبان دری به سبب سیاست های فرهنگی ناسالم حکومت ها بارها اتفاق افتاده که کسی بخاطرپول یا موقعیت سیاسی ویا دلایل دیگری بنام شاعرعرض اندام نموده باشد درحالیکه شعرش ازنظرتخیل ، معنی ومفهوم به دو جوی هم ارزش نداشته است. عنصرتخیل درشعررول اساسی دارد که گاهگاه شاعران که حتی سواد هم نداشته اند توانسته اند به یمن قوهء تخیل شعری را بیافرینند که ماندگارگردد. ملنگ جان یکی از شاعران زبان پشتو بود که سواد نداشت اما در زمان سلطنت محمد ظاهرشاه به این بهانه که قوهء تخیل بلند دارد به قله های بلند شهرت ومحبوبیت رسید. ملنگ جان بعدها بحدی درفن آفرینش های هنری وادبی درپشتو مهارت پیدا کرد که به تصنیف آهنگها نیزدست زد. اما شاعران و آهنگ سازان زبانهای دیگر خصوصا زبان اکثریت مردم کشور "دری" چنین بخت وطالع را نصیب نشدند. ولایت شاعرخیزی چون ولایت بدخشان درهمان سالهای که ملنگ جان را ازپشت کوه های سلیمان به تعمیررادیو افغانستان راه دادند مورد بی مهری حکام وقت قرار داشت وصدها شاعرگمنام درآنجا تولد و بعد پدرود حیات گفت که حالا هیچ اثر ونشانه ای ازآنها وجود ندارد. این بخاطر آن بود که استراتیژی کاری رادیوهنگام افتتاح آن مشخص شده بود در استراتیژی نشراتی که توسط سردارهاشم خان اعلام گردید تقویهء زبان وفرهنگ اوغانی وباسواد سازی اوغانها ازطریق رادیو در اولویت قرارداشت. زبانهای دری وازبکی جزو زبان افغانی بحساب نمی آمد اما بخاطریکه خاندان سلطنتی به زبان پشتوآشنائی نداشتند ناگزیر زبان دری را هم بحیث زبان ثانوی جزو برنامه های نشراتی رادیو ساختند. دربرنامهء رنگین کمان که حالا ازطریق شبکهء جهانی تلویزیون دولتی افغانستان پخش میشود یکی ازهنرمندان سابقه دار بنام حاجی سیفو قصهء درد انگیزی را بیان کرد که مو را به بدن انسان راست میساخت. آن مصاحبه در زمان حاکمیت ببرک کارمل ضبط شده بود حاجی سیفو گفت: در زمان شاهی من باهزار شوق وذوق آمدم به تعمیررادیو، مرا گفتند که ما اول امتحان میگیریم تا بدانیم که آیا آوازت قابل نشر است یانه. بنا به گفتهء حاجی سیفو او اولین آهنگ خودرا بنام "ماصومهء سلسله دار" ضبط آرشیف رادیو کرد" به حاجی سیفو ازطرف حفیظ الله خیال و آقای زلاند وهمچنان کسی بنام نسیم گفته شد که فردا دوباره بخاطرگرفتن نتیجه به رادیو بیاید. حاجی سیفو زمانی که فردای آنروز مراجعه میکند برایش گفته میشود که آوازتو قابل نشرنیست تو ناکام ماندی. او راهش را میگیرد وبادل پردرد ومملو ازنا امیدی بخانه برمیگردد. اما چند روز بعد زمانیکه به پل باغ عمومی قدم میزند ناگاه از ( لودسپیکر) آهنگ "ماصومهء سلسه دار"را به صدای زلاند میشنود. او مانند مار بخود می پیچد طاقتش طاق شده وخودرا عاجل به تعمیررادیود افغانستان میرساند زمانیکه از آقای زلاند می پرسد که تو چرا آهنگ مرا دزدی کردی؟ جواب آقای زلاند این میباشد که "زورت ده کمرت" حالا این قصهء کوتاه این هنرمند دری زبان مارا ازچگونگی وضعیت فرهنگی وهنری آنزمان آگاه میسازد. اشخاص یاد شده چون خیال ونسیم وزلاند همه مربوط خاندان سلطنتی بودند این اشخاص باوجودیکه دعوای افغانیت داشتند اما هیچ کدام به زبان پشتو صحبت نمیکردند خوش داشتند که آهنگهای دری بخوانند چه بساکه تعدادی آهنگهای ایرانی هم اجرا کرده اند درخود دربارهم موسیقی پشتو رونق نداشت زیرا دربار قلبا وروحا با موسیقی وشعر پشتو توافق نداشت وحتی حرف زدن به زبان پشتوتوهین وحقارت به خاندان سلطنتی شمرده میشد. موسیقی ایده آلی شاه ،غزلهای دری بود که توسط استادان کوچهء خرابات اجرا میشد. اما این تناقض که شاه ودرباریان با پشتو توافق روحی نداشتند وازطرف دیگر برای دری زبانان ولایات افغانستان موقع وفرصت رشد را نمیدادند معضل را خلق کرد که اکنون ثمرات آنرا می چشیم. گلپاچا الفت درهمان سالها اشعاری درمحکومیت سیاست های فرهنگی دربار سروده است. الفت زمانیکه درباریان را می بیند که با وجود تعلق تباری شان به قوم افغان چقدردربرابر ارزشهای اوغانی و زبان پشتو بی مبالات اند وحتی به رسم تفاخرباهم فرانسوی صحبت میکنند دلش تنگ میشود به شکل رمز دریکی ازابیاتش میگویدکه : فراگیری زبانهای دیگر هنراست اما فراموش کردن زبان خودی بی هنریست. گل پا چا الفت درباررا بخاطربی اعتنائی به زبان پشتو مورد نکوهش قرارداده است دریکی ازاشعارش به شکل کنایه میگوید که من درپشت پرده آنچه را دیده ام که به دیگران شنیدن آن ممکن نیست. هدف الفت ازآنچه که او در دربار بچشم سردیده بود معانقه ومعاشقه های دختران محمد زائی با اهل خرابات بود که بمذاق گلپاچا الفت برابرنبود. گویند که بعدازسرودن این شعر، الفت مورد خشم دربارقرارگرفته وبه زندان میرود. زیرا تعدادی ازچاپلوسان درباری به شاه اطلاع دادند که الفت به زبان شعردرباررا خواسته بدنام کند.

حالا با گذشت این قدر تغیر وتحول وقصه های رنج ودرد که هیچیک ازاقوام افغانستان نتوانستند بصورت درست وعادلانه هویت فرهنگی خویش را بازیابند قیمت این بی توجهی دربار آنزمان را نویسنده گان پشتومیخواهند که دیگران باید بپردازند. به این معنی که باید زبان دری بحیث زبان بین التفاهمی میان اقوام ساکن کشوربه حاشیه رانده شود ازمتن دوایردولتی وموسسات تحصیلی حذف گردد ودر عوض زبان افغانی جایگزین آن شود. تاجک ویا ازبک اصیل افغان کسی است که برعلاوهء زبان مادری خودش به پشتو نیز صحبت کند درغیر آن اویک ایرانی است یا ازبکستانی یا تاجکستانی ویاترکی. اینکه محترم اسماعیل یون یا سرور احمدزی درمباحات ومناظرات تلویزیونی باوجودیکه تسلط کامل به زبان دری دارند وخوب میدانند که برنامه سازان پروگرامها دری صحبت میکند اما آنها بازهم جواب ها را به زبان پشتو میدهند نشان دهندهء این است که دیگرکاسهء صبر ملی گرایان افغان ازاستفادهء زبان دری لبریزگردیده است. سیدمخدوم رهین که برای بار نخست وزیر اطلاعات وفرهنگ مقررگردید ازطرف نویسنده گان افغان برچسپ ایرانی را خورد ودرسایت افغانی بینوا بصورت درشت بالای فوتوی او یک خط چلیپا کشیده شد ودر زیر آن به زبان فصیح پشتو نوشته شد که ملت ترا نمیخواهد. یعنی اینکه اوغان ترا نمیخواهد همان بود که اورا به محترم عبدالکریم خرم عوض نمودند. ضدیت ومخالفت امروزی نویسنده گان اوغان به بهانهء تهاجم فرهنگی ایران ازهمین جا منشا میگیرد که هویت پشتونی واوغانی درحال اضحملال است. یا زبان وفرهنگ اوغانی بالای دیگران چیره گردد یا هویت فرهنگی دیگران نیز یکجا با آنها مضمحل گردد. هویت جدید فرهنگی که بنام افغان برمردم در حال تحمیل شدن است درآن اقوام غیرپشتون افغانستان باید خودرا به زور وجبر درآن حل کنند درغیر آن ازنعمت این خوان بزرگ محروم میشوند. حال با درنظرداشت این حقایق تاریخی جایگاه ادبی وهنری عبدالباری جهانی را درکجا است؟ واو ازسرودن اشعارش چه هدفی را دنبال میکند.

عبدالباری جهانی دربین حلقات ادبی وفرهنگی پشتونی چهره ای است آشنا و شناخته شده . ازعبدالباری جهانی برعلاوهء اشعارعشقی وحماسی مضامین تحقیقاتی وادبی پیرامون گسترش زبان وفرهنگ پشتو در چند سدهء اخیر، به وفرت درنشرات بیرون مرزی افغانستان انعکاس یافته است. ازکارهای برجستهء اوهم یکی ترجمهء رباعیات حکیم عمرخیام نیشاپوری به زبان پشتو است که تاکنون مورد استقبال شایان تعداد زیادی ازفرهنگ دوستان وزبانشناسان اوغان وغیراوغان قرارگرفته است. جهانی، محبوبیت فراوانی دربین انجمن های فرهنگی اوغانهای پاکستان دارد. اوهرسال ازطرف نهادهای فرهنگی پاکستانی درشهرهای کراچی، کویته، پشاور ولاهور وهمچنان پشتونهای هندوستان در بمبئی، کلکته، دهره دون، دهلی دعوت گردیده ودراکثرمشاعره های ادبی اشتراک نموده وتوانسته است ازخود برازنده گی لازم نشان دهد. زبان عبدالباری جهانی درشعر بیشترزبان مردمان کوچه وبازار کندهار است که چندان بیچیده گی وغموض ندارد روی همین علت است که عوام الناس بیشتر ازشاعران وادبای اوغانی به عبدالباری جهانی واشعار او دلبستگی دارند. اما تعدادی به دلیل محدود بودن قوهء اندیشه وتفکر وی در دایرهء قندهار وی را چندان دارای صلاحیت های علمی نمیدانند یکی ازین منتقدان آقای سلیمان لایق است که عبدالباری جهانی را فاقد مهارتهای لازم درسرودن شعر نو پشتو میداند. ازنظرسلیمان لایق محدود ماندن شعر درقالب الفاظ وکلمات رایج درقندهار توسط عبدالباری جهانی ویا مرحوم انور نومیالی شعرپشتو را درکل، ازپویائی وتحرک بازمیدارد.

ازنظرفکری عبدالباری جهانی برشؤونیزم قبیله ای باورقلبی دارد. او هرجا که درتاریخ شمهء ازخون ریزی ولشکرکشی را یافته است آنرا درقالب شعر آورده وبرسلاطین خون ریز درود وصلوات فرستاده است. او درحسرت سلطان محمود غزنوی درسومنات واحمدخان ابدالی درپانی پت شعرسروده است تامگریکباردیگر درقرن بیست ویک آن شخصیتها زنده شوند ولشکرکشیهای مغولی را به سرزمین هندوستان وکشورهای همجوار سازمان دهند بهمین ترتیب آقای جهانی درمدح شاه محمود هوتکی واشرف هوتکی درفارس نیزقصاید فراوانی دارد که مجال پرداختن به هریک آنها درینجانیست اما جالب این است که فقط بعد قبیلوی وکشورگشائی این سلاطین مطمع نظرشاعربوده است نه ابعاد دیگری چون دین که مهمترین عامل وانگیزه برای آن توسعه طلبی ها بشمارمیرود. شاعر،زمانیکه برقندهاریان درقرن بیست ویک ظلم ونا روا را می بیند قبل ازآنکه برمرتکبین آن لعنت بفرستد براسلام تاخته است که چگونه تحت نام اسلام قندهار تباه شد. اما اینکه سلطان غزنین درعهد سلطنت خویش به هزاران کیلو طلا را ازمعبد سومنات بنام غنیمت جهاد به غزنی انتقال داد مایه ء مباهات شاعرمیباشد. شاعردرشعر (چمن چمن زماوطنه) برکسانی تاخته است که تحت نام اسلام ، مردم را چور وچپاول کرده اند. این بخودی خود تناقض فکری شاعررا به نمایش میگذارد. خواننده خودرا میان دو شیء متضاد ازیک جنس می یابد دریک جا چور وغارت تحسین وتمجید شده است اما درجای دیگر به نکوهش گرفته شده است. آنچه که ازمحدوده های جغرافیوی قندهاربیرون توسط قوای افغان بردیگران رفته است بکلی روا وحلال است وممدوح ومعقول. اما اگر عین حادثه برخویش وقوم وتبارشاعر رخ داده محکوم است ومقبوح. شؤونیستان قبیله ای دین رامانند کمونستان افیون جامعه میدانند و اما ابعاد خون ریزی وتوسعه طلبانه را تحت نام دین خارج ازمرزهای جغرافیائی خویش به ستایش میگیرند . هرچند درتوسعه طلبی های سلطان غزنین هیچ نشانه واثری ازهویت پشتونی دیده نمیشود اما شاعران غیرپشتون افغانستان منجمله آقای لطیف پدرام حملات وتوسعه طلبی های سلطان غزنین را کوبیده است. به بیان آقای پدرام: " باوجودیکه عصر سلطان محمود غزنوی اوج شگوفائی زبان دری بود اما من به حیث یک شاعر دری زبان وفارسی گو آنچه که درآن وقت علیه هندوها انجام شده است مایهء ننگ خود وجامعهء خود درعصرحاضر میدانم وآنرا محکوم می کنم"

عبدالباری جهانی مدتهاست که ترک دیارکرده ودرظاهرامرازهجروفراق وطنش می نالد. شعر"چمن چمن زما وطنه" ضمن آنکه احساس شاعررا نسبت به حوادث دیروز وامروز افغانستان بیان میکند نفرت شاعررا اززاغ ها وکرگس ها که سمبول شرارت وبدبختی اند به نمایش میگذارد. اما این زاغ ها وکرگسها کی ها اند که خانه وکاشانه شاعررا خانه وکاشانهء خویش ساخته اند؟ به بیان شاعراین زاغان وکرگسان قوای ناتو وامریکا هم نیستند عناصر القاعده وطالبان هم نیستند بلکه زمرد فروشان ولعل فروشان شمال میباشند. ازدید شاعر، کسی که ازاولاده احمدخان ابدالی ومیرویس نیکه نباشد حق سلطه رانی وحتی موجودیت را در خانهء شاعرندارد. شاعربربخشی ازمردم افغانستان که در دوران اشغال افغانستان توسط قوای شوروی لعل وزمرد وطن را به روسها نفروختند وبه غرب فروختند و ازآن به مصارف جهاد ومقاومت دربرابر قوای اشغالگراستفاده کردند تاخته است وآنانرا قهرمانان ساختگی وانسانهای بیگانه باوطن وخاک میداند که مانند زاغ درخانهء شاعر جا گرفته اند. هدف ومراد شاعردرینجا مجاهدین شمال بصورت عام وشهید احمدشاه مسعود بصورت خاص میباشد که اکثریت مردم افغانستان او را قهرمان میدانند. اما شاعر، اورا صرف یک زمرد فروش خوانده وسزاوار هیچ قهرمانی وبطولت نمیداند. سوال این است که اگراین بخش ازمردم افغانستان درنظرشاعر زاغ وکرگس میباشند پس قهرمانهای واقعی شاعر کیها اند؟ آیا این ناله ها وفریادهای شاعرجنبهء واقعی دارد یا اینکه اهداف مشخص سیاسی دیگری را دنبال میکند؟ آیا شاعر،همهء افغانستان را به حیث خانهء مشترک تمام باشنده گان آن می بیند یا جغرافیای فعلی را درلوی کندهار خلاصه میکند؟ دید شاعردربارهء پابرهنه های که بخاطردفاع ازخانه وکاشانهء شاعرهست وبود مادی خودرا ازدست دادند ملیونها شهید وزخمی ومعلول وملیونهای دیگر آواره ودربدرگردیدند چیست؟ چرا آنها حق خود ارادیت وحکومت کردن را درخانهء خویش نداشته باشند؟

آنچه که من ازشعر چمن چمن زما وطنه برداشت کرده ام این است که شاعر محترم بخاطریکه سهمی درجهاد ومقاومت در زمان اشغال افغانستان نداشتند اکنون احساس حقارت میکنند وبه نحوی میخواهند تاریخ را تحریف نموده ودست به دامان سرداران جعلی وخودساخته ای که وجب وجب خاک را به انگلیسها فروختند بیاندازد. زیرا گذشتهء ننگین این شاعرمحترم بما نشان میدهد که ایشان درین داد و وایلاها سرصداقت ندارند. جناب شان یکی ازخلقیهای دو آتشه مربوط جناح حفیظ الله امین تشریف دارند. آقای جهانی درزمان حفیظ الله امین ازهمه کاره های فرهنگی نظام بوده و دربی موازنه ساختن نشرات رادیویی وتلویزیونی آنزمان به سود یک زبان ازهیچ سعی وتلاشی فروگذاشت نکرده است. آقای جهانی بعدازبقدرت رسیدن جناح پرچم برهبری ببرک کارمل همراه باتعدادی ازهمفکران وهم مسلکان قبلی خود به کمک اعضای حزب گلبدین حکمتیاربه کشوردنمارک پناهنده شده وسپس از دنمارک به امریکا رفته ورحل اقامت را آنجا افگند.

امریکا بعداز اشغال افغانستان توسط روسها یگانه کشوری بود که بصورت مستقیم پشتیبانی مادی ومعنوی خویش را ازمجاهدین افغانستان اعلام نمود اما درین پشتیبانی مجاهدین افغانستان به کتگوری های مختلف تقسیم شده و براساس قوم ونژاد ومنطقه نزد امریکائیها ارجحیت داشتند. فردی بنام ریچاردسن که معلوم نیست وجود فزیکی داشته ویا هم ساختگی بوده ازمسافه های دور، جنگ افغانستان علیه شوروی را نظاره گربوده فرمانده احمدشاه مسعود را در زمرهء مجاهدین حساب نمیکند. این اثرریچاردسن که اکنون به لقب مولوی ریچاردسن آخندزاده معروف گردیده درتمام صفحات انترنتی پشتو زبان بحیث یگانه سند خارجی بیطرف درمورد احمدشاه مسعود ازآن استفاده میشود. انجنیرگلبدین حکمتیارنیز درکتاب (توطئه های پنهان وچهره های عریان) ازمولوی ریچاردسن آخندزاده نقل قول کرده است. مولوی ریچاردسن درکتاب خویش فقط قوماندانهای پشتون تباررا مجاهد توصیف نموده که تا آخرین نفس خودرا بخاطر اهداف آنوقت امریکا قربان میکنند. ازنظراین آقا دربرابر شخص زورگوئ چون بریژنف افرادی نظیر گلبدین وحقانی ضرورت بود نه افرادی مثل مسعود که قبل ازمنافع امریکا وپاکستان به منافع مردم خود می اندییشید. ازنظرسیاستگزاران آنروزگار امریکا پشتونهای افغاننستان مستحق ترین مردمی بودند که باید ازکمکهای نظامی ولوژیستیکی عام وتام ایالات متحده امریکا برخوردارمی بودند دربین پشتونها درقدم اول قبایل ولایات قندهار، هلمند وارزگان بخاطرآشنائی وشناخت تعدادی ازامریکائیها درزمان شاهی که مراودات خوبی ازدوران پروژه های انکشافی با مردمان این ولایات داشتند وازجانبی هم بیشترقبایل درانی بودند که بعدازسقوط سردار محمد داوود آخرین حاکم درانی، نفرت شدیدی از روسها وایادی شان درکابل داشتند درصدرلست کمکهای امریکا قرارگرفتند. درحالیکه کمک های امریکا به جبهات دیگرخصوصا مجاهدین درشمال به اندازهء ثلت این کمک ها تنها به یک قوماندان قندهار ویاهلمند نمیرسید. اما کمک های مذکور نه تنها اینکه سبب فاسد شدن قوماندانهای جهادی گردید بلکه آنهارا بصورت مستقیم در دست مقامات سی آی ایه قرار داد. بهترین سند ثبوت ادعای ما درین مورد جنگ برسردرامد حاصلات کشت کوکنار وتسلط بالای کارخانهء پروسس هیروئین درولایت هلمند بود که درسال نزده نود میلادی میان افراد گلبدین وافرادمولوی نبی محمدی واقع گردید که منجر به کشته شدن قوماندان مولوی محمد نسیم آخندزاده ازگروه مولوی نبی گردید. آن حادثه نشان داد که قوماندانها وتنظیم های جهادی لوی کندهار چقدرروحیهء ملی خویش را دربرابر دالر وکلداراز دست داده وبخاطر استیلا وتسلط برمنابع عایداتی غیرمشروع همچو حیوان بجان هم افتاده بودند. شاید روی همین علت باشد که جهانی صاحب بحیث یک شاعرقندهاری وبارکزی اکنون احساس شرم میکند و کوچکترین افتخاری که بتواند ادعاهای شاعرانه وبلند پروازنهء وی را عملا به کرسی بنشاند در دست ندارد وبنا برتراکم عقده های روحی وروانی مجبور است که برقهرمانان مردمان دیگر،همچو شاعران دوران نازی بتازد. حقارت دیگری را که جهانی صاحب با گوشت وپوست خویش آنرا لمس میکند این است که حالا دوران حاکمیت سرداران جعلی به پایان رسیده است. همان سردارنی که بعدازهرپیروزی مردم علیه اشغالگران، از دهره دون هندوستان بحیث سرداردیپورت گردیده وبرمردم بیچاره وپابرهنهء واقعی کشور تحمیل میگردیدند. مردم افغانستان ازتمام گروه های قومی چه اوغان وغیراوغان حالا بالای کسانی اعتماد میکنند که با درد وغم آنها شریک باشد. درشداید ومشکلات آنها شانه داده ودرجهت ازالهء مشکلات ومعضلات اجتماعی آنها سهم گرفته باشند. کسیکه عمرش درمیخواره گی و باده نوشی یکجا بازن وفرزندش گذشته باشد چگونه میتواند برمردم پابرهنهء قندهار بنام بارکزی وسدوزای حکومت کند . چرا این سرداران باسواد فلانی زی وفلانی زی با آن همه زخارف علمی وادبی شان این پابرهنه ها را درشدیدترین مراحل حیات تنها گذاشته وآنها را به حیوانات درنده تبدیل کردند که حالا مثل حیوانات وحشی انسان را پیش چشم مردم دنیا گوسفند وار ذبح میکنند؟ کجا بود جهانی صاحب که آنوقت ها به قندهار وهلمند تشریف فرما میشد وزعامت وقیادت جهاد ومبارزه را بدست میگرفت واشخاصی مانند آمرلطیف گادیوان را رهنمائی میکرد؟

آنچه که تاریخ جهاد ومقاومت بما نشان میدهد ایالات متحدهء امریکا درآغازین مراحل جهاد علیه قوای شوروی درپهلوی دفتر قنسولی رسمی خویش درشهرکراچی یک قنسولگری دیگر را که مخصوص مردم لوی کندهار بود بازگشائی نمود. درآن قنسولگری حق اولویت برای کسانی داده میشد که در زمان شاهی در شرکت های امریکائی کارکرده بودند. آنها بمجرد نشان دادن یک ورق ویایک سند کوچکی که میتوانست هویت آنهارا ثابت کند درظرف یک روز ویزای سفر به ایالات متحده را دریافت میکردند.

درخلال موجودیت این قنسولگری خاص درکراچی ، صدها فامیل ازمردمان ولایات قندهار وهلمند وارزگان که اکنون بنام "لوی کندهار" یادمیشود درهمان سالها راهی امریکا گردیده وصف جهاد ومقاومتی که اکنون بخشی از قبیله گرایان چون محترم اسمعیل یون ادعای شرکت درآن را دارند ازعناصرباسواد خالی گردیده و مسؤولیت پیش برد جهاد ومقاومت به پا برهنه ها و بیسوادهای عمدتا همجنس بازودرمجموع لایه های پائینی جامعه ومردمان تحقیرشده آن ولایات واگذار گردید. آنچه معلم ومامور با سواد قندهاری بود به امریکا سفرنمود وهمانجا باقی ماند. درآنجا نیزبه علت نا آشنائی بامظاهرتمدن وعدم سازگاری با جامعهء مدنی دچار هزاران مرض روحی وجسمی گردیده وتعداد زیادی سراز شفاخانه های عقلی وعصبی وزندانها برآوردند. نظربه گفتهء میرعبدالواحد ساهو متصدی برنامه های تلویزیونی آریانای امریکا: هشتاد درصد زندانیان افغان درامریکا ازولایت قندهارمیباشد بهترین نمونهء مثال را میتوان دوسیهء نسبتی عزت الله واصفی پسرعزیزالله واصفی مبنی بردست داشتن وی درخرید وفروش مواد مخدر ذکرکرد که تاکنون در دادگاههای امریکا تبرئه نشده است.

خلاصه میتوان گفت که اززمان سرازیرشدن کمکهای امریکا به مجاهدین لوی کندهارافغانستان در آن زمان ضعیف ترین جبهات جهادی ازنظرکیفیت وازحیث داشتن قوماندانهای باسواد وچیزفهم جبهات لوی کندهار بود. درین جبهات آگاه ترین قشرآن را طالبان مدارس دینی خصوصی تشکیل میدادند. طالب جوانی که پدر ومادرخودرا ازدست داده بود دربرابررژیم میجگنید ویاهم پابرهنه های که در زنده گی شان به جزقوت لایموت چیزی درچانته نداشتند اما به مرور زمان همین پابرهنه ها وبیسوادها به رهبران مافیائی وقاچاقبران انسان ومواد مخدرتبدیل گردیدند. حاجی آغا بشر بحیث پادشاه مواد مخدر ازعشیرهء نورزائی که اکنون در زندان گوانتنامو بسرمی برد یکی ازرجال سرشناس و یکی ازمنابع تمویل کنندهء جنگ طالبان بحساب می آمد.

جبهات قندهاردرزمان حاکمیت ببرک کارمل ضعیف ترین جبهات را تشکیل میداد. خاد رژیم تا توانست با بکاربردن تاکتیک های استخباراتی ،جبهات مجاهدین را درقندهارعقیم ساخت، شخصیتی چون نورالحق علومی را به بهانه اینکه مربوط عشیرهء بارک است به کارگماشت واو با هوشیاری تمام تبض جامعه را درک کرده وتا آخرین روز که درقندهاربود ولایت قندهاراگرامن ترین ولایات افغانستان نبود دولت نیز درحالت تزلزل واضطراب روحی بسرنمی برد. زیرا موجودیت احزاب شیعی درقندهار تاحد زیادی برای رژیم وقوای شوروی درد سربشمارمیرفت زیرا جبهات شیعی آگاهانه می رزمیدند درجبهات مذکور سخن ازچرس وتریاک وجنگ بخاطر پسرهای نوبالغ وفساد اخلاقی بچشم نمیخورد. اما بعدازحاکمیت طالبان شیعه های قندهارمیوهء آنهمه جهاد ومقاومت خویش را بخاطر آزادی وطن چشیدند تکایای حسینی بسته شد آذان مطابق مذهب شیعه ممنوع گردید ورجال دینی شان به نام جواسیس ایران اعدام گردیدند.

موجودیت آقای علومی وشیوه های عملکرد خاد بنا به قول اسلام الدین صافی یکی ازکارمندان عالی رتبهء نظامی در ولایت قندهار جبهات مجاهدین را به جبهات تجارتی تبدیل کرد که هم ازخاد رژیم وهم ازدستگاه آی اس آی پول بدست می آوردند. جنگهای قبیلوی میان مجاهدین در ولایت قندهار ازدردناکترین حوادث دوران جهاد میباشد که هرقبیله بخاطر شکست دادن قبیلهء مخالف به تنظیمی رو آورده بود. تسیلم شدن قوماندان عصمت مسلم ازقبیلهء اچک به دولت کارمل، قبیلهء نورزائی را وا داشت که بدورمولوی محمدیونس خالص بچرخد. بهمین ترتیب قبیلهء الکوزی برهبری ملانقیب الله به جمعیت اسلامی پیوست و آن بخاطر این بود که حاجی اسدالله توخی وسرکاتب عطا محمد به گلبدین حکمتیارتعلق تنظیمی داشت. این اشخاص درضمن اینکه قوماندانهای تنظیم ها بودند رهبری قبیلهء خویش را نیزبه عهده داشته و احزاب مجاهدین را وسیلهء انتقام کشی های قبیلوی خویش تبدیل کرده بودند.
بعدازپیروزی مجاهدین درکابل که انجنییرگلبدین حکمتیار به راکتباران شهرآغاز وحکومت مجاهدین را بیکاره وغیرفعال ساخت شهرقندهار شرایط بدترازکابل را داشت. درین شهر، نه تنها اینکه امنیت به معنای واقعی کلمه وجود نداشت بلکه پسران نوبالغ که تازه پشت لب را سیاه کرده بودند ازترس اختطاف قوماندانهای مجاهدین ازخانه های شان بیرون شده نمیتوانستند. بغاوت دربرابر احکام شرعی به شنیع ترین حد خود رسیده بود تا انجا که یک قوماندان بی سوادی بنام (صمد کاکو)مربوط تنظیم محاذملی با برداشتی که خود ازدین اسلام داشت ملای مسجد را به محفل عروسی احضارنموده واز اومیخواهد که نکاح او را با عروسش منعقد سازد. زمانیکه نام عروس درمحفل خوانده میشود ملا ازجا می پرد که به لحاظ خدا این نام دخترنیست. قوماندان ماشهء تفنگ خویش را بطرف ملا نشانه میگیرد وبا تهدید میگوید: یا این نکاح را بسته کن ویا اینکه راهی دنیای دیگرت می سازم. ملا میگوید که من مرگ را قبول کردم نمیخواهم گور هفت پشت من بسوزد.قوماندان مذکور،ملا را جا درجا درحضورهمه به قتل میرساند ونوبت به ملای بعدی میرسد. ملای بعدی بعدازاحضارشدن به تن درخون تپیدهء ملای اولی نگاه کرده وناگزیرمیگردد تا به خواهشات حیوانی جناب قوماندان جواب مثبت گوید.

دریک چنین شرایط تیره وتاربود که حرکت طالبان به همت جنرال کارکشتهء پاکستانی نصیرالله بابر ازسپین پولدک تا شهرقندهار درظرف نیمروزتحت تسلط خویش درمی آورند. عبدالاحد کرزی پدر رئیس جمهورفعلی افغانستان که بعدا درپاکستان ترورگردید درجریدهء مجاهد ولس خاطرهء خویش را ازظهورطالبان بیاد نموده است. اوگفت در دفترشورای ولایتی نشسته بودیم که کسی داخل اطاق شد وگفت که بابر صاحب موترهای پرازمال خویش به ترکمنستان انتقال میدهد او ازشورای ولایتی میخواهد که بخاطرگرفتن امنیت کاروان باید شورای ولایتی باوی همکاری کند. عبدالاحد خان گفت من درجواب گفتم مگر قندهار باغ پدر بابر است که به این شکل کاروان خودرا ازین راه تیرمیکند، آیا این کشوردر ودروازه دارد یانه من زن بابررا .......... فلان وبهمان بابررا چنین وچنان کنم. اما به قول وی درشورای مذکور جزمن دیگر هیچ صدایی بالانشد من که چون احساساتی بودم مجلس را ترک کردم. بعدها متوجه شدم که تعدادی ازقوماندانهای شرکت کننده درمجلس با دشنامهای من موافق نبودند وآن نه کاروان بلکه بهانه ای بود که نصیرالله بابر ازآن مقصد سیاسی داشت وآن جمع کردن بساط تنظیم های جهادی.

نصیرالله بابر جنرالیکه پاکستانیها بقای خویش مدیون بازوان او میدانند کسی بود که بخاطرآزادی کشمیر ازتسلط هندوستان تامظفرآباد پیش رفت. بنا به قول خودش درابتدا پاکستان ارتش منظم نداشت این من بودم که قبایل وزیر، مسعود، ورکزی، سلیمانخیل وکوکی خیل را با خود به کشمیربردم وآنرا ازتسلط هندوستان کشیدم. پشتونهای پاکستان اورا بابا خطاب می کنند. او بعدازتسلط طالبان به کابل اولین کاری کرد مرمت کاری قبر جدش (بابر) درباغ بابرشهرکابل بود.

حرکت طالبان درقندهار قبل ازآنکه ازراه نظامی بتواند برقوماندانهای مجاهدین چیره گردد برعکس بدون کوچکترین درگیری نظامی توانست سراسر قندهاررا درکنترول درآورده وآن عده ازقوماندانهای مجاهدین که ازبی کفایتی رهبران شان درکابل بجان آمده بودند سلاح های خویش را به گروه نو تاسیس طالبان تسلیم نمودند. خلع سلاح این قوماندانها ازگروه حکمتیارشروع تا جمعیت اسلامی برهان الدین ربانی محاذ ملی وجبههء نجات را دربرگرفت.قوماندانهای تنظیمهای اتحاد اسلامی سیاف وگلبدین حکمتیار صحنه را ترک داده به کشورهای ایران وپاکستان آواره گردیدند. قوماندان جمعیت اسلامی برهبری ملانقیب الله الکوزی بدون قید وشرط سلاح های خودرا به طالبان تسلیم کرد. اصطلاح بلاقید وشرط طبق نوشتهء آقای وحید مژده اولین بار توسط ملا نقیب الله آخندزاده ، هنگام تسلیم نمودن سلاحهایش به طالبان بکاررفته است.

ظهورحرکت طالبان درعرصهء سیاسی ونظامی لوی کندهار ازهرحیث برای مردمان غیرنظامی وباشنده گان عادی شهر که باسیاست ونظامیگری تعلق نداشتند آب حیات بشماررفت. این حرکت درابتدای امرآجندای قبیلوی نداشت بلکه با استفاده ازنام شاه سابق توانست درمیان مردمان عادی کشور جای پا پیدا نموده بعدا خلاء رهبری که درزعامت پشتونها احساس میشد توسط ملامحمدعمر پرگردید. اما با تمام پیروزیهای نظامی که طالبان درهشتاد درصد افغانستان نصیب گریدند بازهم این را واضح ساختند که همهء قبایل پشتون برداشت یکسانی ازدین ندارند. آنچه را که طالبان درولایت قندهار وشهرکابل بنام تطبیق احکام شریعت بالای زنان مورد اجرا قرار دادند هرگز بالای کوچی ها ومناطق پکتیا وغیره تطبیق کرده نتوانستند. پوشیدن برقع ویا حجاب درشهرها امرالزامی بود اما زنها ودختران کوچی باهمان لباس عنعنوی قبیله ای خودشان درشهرها ودهات آزادانه گشت وگذارمیکردند تومیگفتی که آنها ازکرهء دیگری به زمین فرود آمده اند

باذکر این حقایق مسلم تاریخی باید اذغان کرد که آنچه که جناب محترم استاد پروفیسور، علامه ،ملک الشعراء جناب مستطاب مولوی عبدالباری جهانی آخوندزاده " بنام چمن چمن زما وطنه" سرده اند فقط اشک تمساح بیش نیست وهیچ صداقتی را درآن وجود ندارد. به عبارت بسیارواضح جناب شان هذیان گوئی کرده اند که با هیچ معیار وطنی وقومی ودینی برابرنمیباشد. آنانیکه لعل وزمرد را به غرب فروخته اند بخاطررهائی قندهار ازچنگال اشغالگران روس فروخته اند چه خبربودند که آنها بعدازرهائی ازاشغال شوروی به آغوش پاکستان می افتند. آنها به این عقیده بودند که قندهارخانهء مشترک شان است هرچند که ازنظرزبان وموقعیت جغرافیوی باهم فاصله داشتند آنهایکه دربرابر اشغال قوای شوروی مقاومت کردند نبایدآقای جهانی اساءه ادب نموده وآنهارا زاغها وکرگس ها خطاب کند. آنچه که کمی وکاستی درلوی قندهار وجود داشت ویا دارد نتیجهء بی مبالاتی شاعران امریکا نشین وغرب نشین بود که ملت ومردم خودرا دربدترین حالات تنهاگذاشتند واکنون اشک تمساح میریزند. ودر آخرپیامیکه میخواهم به این هیولا بفرستم این است که:

آقای هذیان سرا!

این را بدان که درهرقطره خون مردم بیسواد وبی خبرقندهار که به اشعار فاشیستی شما احساساتی شده وخودرا به کشتارگاه ها میفرستند مانند سازمان آی اس آی والقاعده شریک هستید شما شریک جرم هستید خون آن انسانهای بیگناه به گردن شما وسازمان القاعده است. شما کسانیکه طرززنده گی تان، اخلاق خانواده گی تان میزان تقید تان به ارزشهای قبیلوی اوغانی به تمام افغانستانیهای امریکا واروپا معلوم است با سرودن این اشعار، آتش کینه ونفرت را میان اقوام ساکن کشورشعله ورساخته وخود تان درغندی خیر نشسته وازامریکا واروپا نظاره گر صحنه میباشید. میزان حب شما نسبت به وطن وناموس وطن شهرهء آفاق است . هروقت که مسئلهء قدرت مطرح گردد ازناموش وشرف خود میگذرید واین را تاریخ ثابت کرده است. با این همه رسوائیها چگونه بخود اجازه دادید که دربرابرسرداران حقیقی جهاد ومقاومت افغانستان زبان کثیف خودرا کثیف ترساخته وآنهارا غلام خطاب کنید؟ چه کسی غلام است کسیکه در دربار رنجیب سنگهئ پادشاه پنجاب غلامی کرده وبا زور قوای انگلیس برمردم تحمیل گردیده یا آنانیکه عملا درجبههء مقاومت علیه اعدای وطن سردادند؟. گمان مبر که بیست وشش وسال را درامریکا گذرانده ای ودستت به خون رنگین نیست والله که اگردادگاه حقیقی دایرگردد پیش ازهرجنگ سالار وپای لچ قندهاری وطالب خودت وهمفکرانت دران دادگاه همچو شاعران دوران هتلر بحیث مجرم جنگی محکوم میگردی. درتمام نسل کشیها وقتل عام های طالب خودت دست داری وان شاء الله آن روزنزدیک است که ملت پابرهنه ترا وامثال ترا به آن دادگاه بکشاند.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اینرا میگویند مقاله نوشته شده به دستور آی اس آی پنجابی های کثیف و بویناک پاکستان.

    در زمان اشغال افغانستان از برکت کارملوف و دیگر فروخته شدگان بنا به دستور روسها گوربز خان های بودند که مقالاتی در راستای سیاست های بزرگ شوروی مینگاشتند. شوروی از بین رفت و دشمن واقعی مردم افغانستان یعنی پنجابی های بویناک غلام های فروخته شده را اکنون برای تطبیق پلان های شیطانی شان بخصوص برای ایجاد نفاق و شقاق قومی مورد استفاده قرار میدهند.

    وطنپرستان افغان باید اینگونه مقالات فرمایشی را که به زور کلدار چودری های بویناک نوشته میشوند با دقت ملاحظه کنند.

  • هر کسیکه از آدمهای مریض مثل کورخیل عطابز و غیره توقع چیزی مثبت نوشتن را در بارهً پشتونها میکند در اشتباه است. مریضان مثل عطابز خود اقرار میکنند که درد ۲۵۰ سالهُ معقد از دست پشتونها دارند و از طرف دیگر ماماهای شان از شمال آمو برایشان درد های مثنوعی هم میفرستند تا خوب دلشان باد کند و بلاخره انفجار آنگا سرحد نفوذ ماماهیشان حد اقل هندوکش خواهد شد. دزدانیکه رهبری این گرو مبتلا به بواسیر سیاسی را میکنند هم از نفاق اندازی بین مردم افغانستان سود میبرند و اگر افغانستانرا بتوانند تجزیه کنند در شرایط فعلی که هر چیز در دست شان است دوشش میبرآیند. ولی در عین زمان این بدبختان بسیار احمق و ساده هم استند. و از یاد برده اند که تمام زور شان در زمان شر و فساد برای کنترول ۳۰ در صد کابل هم بس نبود. دزدان اگر محاسبهً منطقی کنند در خواهند یافت که برای بدست آوردن آهدافشان باید قدرت شان حد اقل ۲۰ برابر شود. اما حالا صرف میتوانند مثل دوران شوم شان هرج و مرج را خلق کنند۰

    • آنچه که من ازین پیام های دوستانه درک کردم این بود که هردوی این عزیزان مقاله را تا آخر نخواند اند وپیام های ایشان به موضوع ارتبارط ندارد.

    • سلام به تمام بزرگان سایت وزین کابل پرس?
      از جناب عالیقدر اقای گور بز خان جهان سپاس مقاله خیلی جالب واقعت و دارای محتوای خیلی ارزشمند است از خداوند پاک برای شما و امثال شما قلم بدستان بزرگ طول عمر استدعا دارم موفق و کامگار باشید گر چه مقاله شما و نوشته های شما چشم هر فاشیست و قبیله گرا را کور میکند این سر نوشت از طرف خداوند برای این قبیله گرا ها تعین شده نه از طرف شما ست و نه از طرف کدام قبیله دیگر اگر میشد توبه نعوذ بالله خداوند بفرمان این قبیله گرا ها میبود هیچ قبیله و یا قوم دیگر سزاوار زنده بودن نبود ولی بر عکس نیت بد قضای سر این نوکران اجنبی ها بفرمان بادارانشان پای لوچ های همجنس باز را برای تباهی اقوام مظلوم کشور از هلمند و قندهار به طرف شمال و مناطق مرکزی کشور سوق دادند ولی امروز خدا بلای بزرگ تر را بالای شان مقرر کرده امریکایی های سیاه خدا نشناس که نه زبان می فهمد و نه هم رحم دارد .
      جهانی ها و بابر ها و ولی ها و هزاران فاشیست دیگر بدانند که اگر هر بد بختی است از طرف خدا بنا بر دل مردار و نیت بد شما ست کسی دیگر کدام گناه دیگر ی ندارد دیگر اقوام مردانه از خاک دفاع کرده اند و حالا هم مردانه زنده گی میکنند پشتون بر تباهی پشتون اقدام کرده ودر پهلویش اقوام دیگر را هم متضرر ساخته ملا عمر بر علیه کرزی هر دو از یک قوم است در گذشته ها همین طور بوده است سگ زرد برادر شغال تر ه کی بر علیه داود امین بر علیه تره کی این برای شما هم ثابت شده است .

    • آقای هاشمی

      برعکس ادعای شما این مقاله به یک پول هم نمی ارزد و چشم هیجکس را کور نمیکند بلکه چهره یک عده فروخته شده و دشمنی شانرا با افغانستان که به گمان غالب نوکران پنجابی های چتل سنگهه اند ، بیشتر و بیشتر واضح میسازد.

      این آقا در زیر چادری عطا خیل میگویند که جنرال بابر اولین کاری که کرد ترمیم قبر جدش در باغ بابر بود. جنرال بابر قندهاری که بعداً به پشتونخواه کوچیده چه ارتباط با شخص دارد که در باغ بابر دفن است؟

      دیگر جملات فاشیستی ، توهین های بچگانه و ضد پشتون این آقا فقط به مزاج چند کودن وطنفروش و عقده ای خوش میخورد که در هشت سال گذشته به جز از مداح گویی جنایتکاران کاری دیگری نکرده اند.

    • اين عطاخيل برای سردبير کابل پرس? قول داده، فقط پشتون ها را بکوبد و مدير کابل پرس قول داده ، مطالب او بيدرنگ و بی تول و ترازو( يعنی ناخوانده و بدون ارزيابی) نشر شود !
      رهبران جهاد ، عطاخيل چه کسانی را ميداند؟ او که حکمتيار و سياف و بقيه را قبول ندارد و فقط مسعود را رهبر ملی و همه گانی جهاد(!) ميداند،پس رهبران يعنی چه کسی؟
      وقتی شوروی به افغانستان تجاوز کرد ، مردم افغانستان ، مقاومت کردند ، همه مردم ، از جنوب تا شمال ، البته هر ملت زنده ای که اشغال شود، همين کار را ميکند ! بقول ملک الشعراء بهار، اگر به لانه ی ماکيان ، دست درازی شود، چنان با نول ( نوک) اش دفاع ميکند که متجاوز وادار به فرار ميشود!
      آقای جهانی اگر دفاع از سرزمين نکرده ، لابد در صف متجاوزان بوده است !
      رهبران جهاد ، يعنی جيره خواران آی . اس .آی ، يا مداحان خمينی خونخوار !
      قبر بابر از دوره مغول و از آن ظهير الدين بابر است نه بابر وزير پاکستانی ، عطاخيل با اين سواد تاريخی و ملی ، چرا توسط خانم لينا روزبه به صدای امريکا ،خوانده و مصاحبه نميشود، واقعا حيف ازين همه استعداد ! اين شخص از ويس ناصری چه کم دارد؟ با احترام . زلمی

    • آقای زلمی سلام!

      من هیچ ندانستم که تعبیرشما ازتوهین نمودن کل پشتونها چیست که آنرا باید کابل پرس? نشرنمیکرد آیامحکوم کردن ایدیالوگهای افکارمنحط پشتونیستی نزد شما با وجود این قدراسناد ارائه شده توهین به کل قوم حساب می شود؟ ثانیا شما فرموده اید ازاینکه آقای جهانی درصف رهبران دست نگر"آی اس آی" قرارنگرفته پس با متجاوزین هم همراهی نکرده است. درحالیکه این بندهء فقیر اسناد ارائه داشته ام که آقای جهانی خلقی امینی بودند وهمه کارهء نظام درامورفرهنگی. مگر خلقیهای امینی که خود عامل کشاندن پای شوروی درافغانستان گردیدند وازبریژنف دعوتهای مکررنمودند درصف متجاوزین داخل نیستند؟ آیا تنها پرچمی ها ازنظرشما درصف متجاوزین قرارداشتند؟ امیدوارم که توضیحات جنابعالی را بخوانم شاد باشید

    • نظر شما در باره آقای جهانی مورد تاييد است، ايشان يک خلقی دوآتشه است . اما شما رهبران جهاد ، چه کسی را ميدانيد که بايد مورد تاييد و تکريم « جهانی » می بود ؟ کسانی که کابل را ويران کردند و حوادث افشار را آفريدند؟! شما و خانم فرشته حضرتی ، چرا از لطيف پدرام و اسماعيل خان و شورای نظار و مارشال های قلابی و روان فرهادی و کاظم کاظمی ، و هزار ويک جاسوس وايجنت بيگانه تحت لباس فرهنگی ، مذمت نمی کنيد که چسپيده ايد به چند پشتون حزبی مثل سيستانی و جهانی !
      شما که يک الدنگ لات به اسم عطامحمد نور را ، رهبر جهاد و منبع فضيلت ميدانيد، توقع داريد، يک مشت اراجيف بی سروته تان به اسم « مقاله » مورد پذيرش قرار گيرد ! طبعا اين توقع را نداشته باشيد ! شما با اين نوشته ها، روی حقيقت را سياه می کنيد و قبل از شما نيز قلم بدستان مزدور ، آمدند و نوشتند و رفتند !
      امروز درختان افريقا و پرندگان استرليا، ميدانند بچه سقاء يک دزد بود و شاه امان الله يک دموکرات آزاديخواه! اما گويا عناوين نوشته های شما و نظاير شما قبلا از سوی شورای نظار و فهيم و عبدالله ، به آدرس تان پست ميشود !زلمی

    • خدمت جناب عطاخيل

      نظر شما در باره آقای جهانی مورد تاييد است، ايشان يک خلقی دوآتشه است . اما شما رهبران جهاد ، چه کسی را ميدانيد که بايد مورد تاييد و تکريم « جهانی » می بود ؟ کسانی که کابل را ويران کردند و حوادث افشار را آفريدند؟! شما و خانم فرشته حضرتی ، چرا از لطيف پدرام و اسماعيل خان و شورای نظار و مارشال های قلابی و روان فرهادی و کاظم کاظمی ، و هزار ويک جاسوس وايجنت بيگانه تحت لباس فرهنگی ، مذمت نمی کنيد که چسپيده ايد به چند پشتون حزبی مثل سيستانی و جهانی !
      شما که يک الدنگ لات به اسم عطامحمد نور را ، رهبر جهاد و منبع فضيلت ميدانيد، توقع داريد، يک مشت اراجيف بی سروته تان به اسم « مقاله » مورد پذيرش قرار گيرد ! طبعا اين توقع را نداشته باشيد ! شما با اين نوشته ها، روی حقيقت را سياه می کنيد و قبل از شما نيز قلم بدستان مزدور ، آمدند و نوشتند و رفتند !
      امروز درختان افريقا و پرندگان استرليا، ميدانند بچه سقاء يک دزد بود و شاه امان الله يک دموکرات آزاديخواه! اما گويا عناوين نوشته های شما و نظاير شما قبلا از سوی شورای نظار و فهيم و عبدالله ، به آدرس تان پست ميشود !زلمی

    • زلی عزیز سلام!

      خیلی ممنون ازاینکه جنابعالی مقالهء بنده را درمورد جناب عبدالباری جهانی تائید کردید. اما اگر درست مقالهء ابن بندهء عاجزرا مرورکرده باشید بنده درصددد رهبرتراشی نبوده ونیستم وازهیچ رهبرمشخصی هم دفاع نمیکنم اما طوریکه بنده خدمت هموطن عزیزم جلال آبادی هم تذکرداده امخدمت شما هم می نویسم که اگر حبیب الله کلکانی دزد ورهزن بود کسانیکه قبل ازاو یعنی همین پدران مرحوم شاه امان الله کیها بودند؟ مگر آنها هم مثل کلکانی پای لچ ودزد ورهزن نبودند؟ اگر نبودند شما بفرمائید بگوئید که درجنگهای ذات البینی میان برادران چه درعصر سدوزائی ها وبعد بارکزیها ومحمدزائی ها این کسانیکه امروز بحیث قهرمانان وسمبول های وحدت ملی چون امیردوست محمد خان عبدالرحمن خان وزیرفتح محمد خان نزدمردم مشهورشده اند ازکجا نفقه وآذوقهء لشکریان جنگی خویش را دربرابر یکدیگر تهیه میکردند مگر آنها هم دزد ورهزن نبودند؟ قبول کردم که امان الله خان شخصی استثنائی بود اما موج مخالفت درجنبوب علیه او آغاز شد نه دربین اقوام دیگر اینکه تنها ازبین تمام معاندان تنها حبیب الله کلکانی ازطرف ملاهای جنوب به حیث خادم دین رسول الله کمرش بسته شد شما آقایا وامثال تان به این حقیقت چشمان تان رابسته میکنید ویکه راست دنبال کلکانی را گرفته اید بهمیین ترتیب حوادث کابل وجنگهای تنظیمها ریشه دراطاعت نپذیری پشتونها ازحاکمان غیر پشتون دارد که رهبری آنرا محترم حکمتیار بدوش داشتند که حالا بعدازشکست ایشان شما هم وی را به حیث اجنت آی اس آی میدانید. درحالیکه اگر همین اکنون بار دیگر دربرابر حکمتیار مسعود دیگری قرار بگیرد شمایان ازخلقی گرفته تا شعله ای تا پرچمی عقب وی وبه حمایت وی می استید چیزیکه تاریخ بارها اینرا بما نشان داده است. ازدرختهای افریقا وسنگ های استرالیا اگر بگذرید این راطفل افغانستان هم میداند که حاکمیت یک غیرپشتون برای پشتونها قابل تحمل نیست. من درصدد محکوم ساختن کل پشتونها نیستم اما اندیشه پردازان پشتونیزم چه ازنوع اسلامی آن وچه هم خلقی وانقلابی آن همه ازیک جوی آب خورده اند ومیخورند نزدمن اینها محکوم اند نه کل یک قوم بخصوص.

  • در این مقاله گذشته از آنکه تلاش شده هر شاعر ، ادیب ، نویسنده ، سیاستمدار و با سواد پشتون فاشیست معرفی شود یک واقعیت مهم و انکار ناپذیر نیز با بی شرمی خاص نادیده گرفته شده است و آن اینکه اگر قرار باشد مردم قندهار یگانه دشمن داخلی شانرا معر فی کنند باید آن شخص خائین ملی مسعود و آنانی باشند که طی هشت سال امنیت کاروانهای نظامی روسها را بر اساس قرارداد همکاری بین گروه مسلح پنجشیر و قوای روسی ، گرفته بودند.

    این کاروانهای نظامی به قندهای و مناطق که مانند امروز در آن مقاومت سرسختانه بر علیه روسها جریان داشت ، تانک، اسلحه و نظامیان روسی را انتقال میدادند تا مردم بیگناه و مجاهدین افغان را سر به نیست کنند.

    مسعود و گروه او شریک مستقیم جرمی روسهای اند که یک و نیم میلیون قندهاری و پشتون را به شهادت رسانده اند.

    • آقای عطا خیل

      کاملا تصدیق است .. موسا هبه وحید جان صابری که در در تلویزیون آریانا انجام شده است . مقاله شما را تأید میکند که وحید جان صابری توسط فطرت (نا‌ شناس) اوغاان قندهاری که یک زمان مدیر نشرات رادیو افغانستان بود اجا زه‌ ورود با دروازه رادیو داده نمی‌‌شد‌ .. هر کس این موسا هبه را دیده و می‌‌تواند دیده .در بنامه از هنر تا هنر ماند ( گو ینده بر نامه هم یک جوان بنام لطیف است ..دگر شایعات زیاد است اما این را متوانم منحیث ثبوت ارائه کنم بخاطر که اوغاان‌ها دیپلم در اینکار حقایق دارند .

      عطا خیل

      این را بدانید که گوفته اند با لق لق سگ دریا مردار نمشه ، بگذار این مردم را که با خود ببالاند تا با کی‌ !!

      ابرو برای‌شان نمانده سران‌شان در لیست سیاه ، پشتون پدیده ترور جهانی‌ ،وحشت و ضد بشریت در دنیا توست خود این خبیث‌های فرهنگ ستیز معرفی شده است .. کار ما و توی را هم آسان کرده که با معرفی این قوم فاسیست بپرداسزیم .خداوند (ج) خود وعده کرده که هر قوم که که بخواهد ذلیل می‌‌کند و قوم را که بخواهد سربلندی نسیب میکند . امروز ما شاهد ذلیل شدن فرهنگی‌ سیاسی ، اجتماعی ، منطقه و جهانی‌ این قوم مشاهده میکنیم. و یاد به عبارت دیگر کثافت را هرقدر که بکاوانید همان قدر بوی بد تولید میکند .

      هیچ کار کرده کرده نمه tawanand و خواوهند توانیستند اگر پشتو گاپ بزنند که خواهد فهمید ، یک روز خودش خسته خواهد شد‌ . زبان فارسی داری فراگیر است و نگهبان ش خداوند است بخاطر که مغز قرآن توست این زبان و توست مولانا کبیر بلخی تشریح شده‌ که میگوید

      ما ‌زه قران مغز را برداشتیم - پوست را بر دیگران بگذاشتیم.. حالا خود بگو که این زبان را کی‌ خواهد موازبت خواهد کرد و فکر کن که این خبیث‌ها همرای زبان مولانا خود را زده خواهند توانیست !؟نه‌ خیر بلکه این خواب است و خیال است و جنون .. مگر کور خوانده باشند .!!!!!!۱

      امروز فرهنگ زبان فارسی داری در افغانستان و حتا در پشاور فراگیر شده‌ است . ۱۰ ها تلویزیون با همین زبان با پر بینینده‌ترین برنامه‌ها در سرتاسر کشور این همه خود باعث میشود که به تعداد فارسی زبان ها افزوده شود و زبان فارسی داری را رشد بدهد . این‌ها را بگذار که hoyet ملی‌ اوغاان‌ای درست کنند ، جعل کاری کنند و از همه اولتر یک وکیل مدافع بگیرند که پته خزانه (دروغ خزانه ) که سازمان یونیسکو ساخته و بافته حبیب ای جعل کار می‌‌داند نجات بدهند . ما خو نوروز ۶۰۰۰ ساله جمشیدی را ثبت یونیسکو کوایم. بگذارید که ملا عمر و پروز موشرف را هم در کتاب‌های خود قهرمان بنویسند و نامش را اوغاان واقع بگذارند . که شک هم ینیست منتظر خواهیم بود دیم .

    • تنویر

      تا از این تهمت‌ها کردن لنگی و تنبان بند پشاوری ت را بگیر و خود را خفک کن .. ۶ ماه پیش در تی‌ وای اوغاان‌ای محمد زی‌ مسکینیار در بر نامه روز یک شنبه خانم سجیا یک اوغاان زنگ زد و گفت که تمام مکتب‌های که در هلمند سوختانده می‌‌شود توست پنشیری‌ها صورت مگیرند‌ها ها‌ها ها بد از آن ۵ نفر دیگر زد و عدم را اوغاان مریض شما تشخیص دادند . شما خو یشاوندی کردی با بن لادن و ملا عمر کبیر دختر ۱۴ ساله خود را عروسی‌ کرد با بین لادن .. آیا پیش از خو یشی با ما مشوره کرده بودید ؟که حال توان تان را هم ما بپردازیم؟؟

      مگر قتل اعم در در سالنگ‌ها توست روس‌ها نشد ؟؟ یا فقط جان اوغاان به حساب میاید و آن هم در راه جاسوسی پاکستان و آایی اسا آایی !!

      شما در اینجا هیچ دست آورد ندارید فقط با موض گیری جاهلانه تان بدون مدرک به اقوام غیر اوغاان توهین میکنید و مبارزات‌شان را زیر سوال میاورید. کی‌ هیچ سود ندارد برای شما بر عکس دامن خود را به سر خود بالا کردن است که یک چند نفر که از ماهیت شما آگاه نیست هم آگاه شوند .

      مسعود کدام شاه شجاع نبود که انگلیسه را در سنگر خود و عمر که پنجابی‌ها را در سنگر خود دعوت کرده بود .

      امروز کنفرنس‌های مسعود شناسی‌ در منتقه‌ای و جهانی‌ راه اندازی میشود تا تحقیق کند در باره عاش .. اما توی باور داری که ۲ سقاوی را غیر پشتون هر کس دیگر بخواند به بی‌ ناموسی و بی‌ شرفی تان تسلیم برای تان توف و لعنت می‌‌فرستاد ..ما یک بر دیگر خواوهش می‌کنم از شما که لطفأ زنجیر قبیله را از گردن تان دور کرده با این سایت مراجعه کنید . زیرا اینجا کس توهمت و جعل نمی‌ کند .و هر چیز را با مدرک پیشکیش می‌‌کند . در خاتمه از بارگاه خوداوند ج شفاه عاجل به تمام اوغاان‌های مریض همچو بابر ، ولی‌ ،تنویر و غیره وابستگان‌شان استدعا منمایم .

      سوال آیا آن روز خواهد آمد که به بی‌ ناموسی ، و به وطن فروشی و به خیانت ها ویران گری ها تان و قتل‌های که کردید اعتراف کنید !!!!؟؟؟آیا روز خواهد آمد که مانند پشتون های که اروپا زندگی میکنند از پشتون بودن خود مشرمند ، شما هم در افغانستان بشرمید و اعتراف کنید .؟؟؟اعتراف کنید وگر نه‌ دیگر هم ذلیل تر مشووید

    • تنویر عزیز سلام!

      تباهی وخانه بدوشی مردمان پابرهنهء پنجشیر وشهدای که مردمان شمال کشورت در زمان اشغال افغانستان درزمان روسها تقدیم راه خدا کردند نباید وجدان تانرا تا اامروز خفته نگهدارد. شاید به روز آخرت باور داشته باشید که خون آن شهدای گرامی یخن تان را درحضور پرودگار علمیان میگیرد که کی امنیت قطار روسهارا میگرفت برای مردمان سالنگ های جنوبی وشمالی خانه نمانده عزیزم چگونه تعصب قبیلوی ات برایت اجازه داد که چنین اتهامی را برعلیه بخش ازملت خودت که دعوای برادری وبرابری را با آنها دارید میزنید. مگر آفتاب به دو انگشت پنهان میشود؟ اگر مراد شما آتش بس موقت شهید مسعود است چرا ازین موضوع انکار میکنید که عامل آن آتش بس گروه محترم انجنیر حکمتیار صاحب بود که راه اندراب را بروی پنجشیریها قطع کرده بود. چرا ازین حقیقت انکار می ورزید هم حکمتیار وهم شوروی سابق هردو خواهان ازبین بردن مسعود بودند. آیا اکمالات قندهارتوسط شورویها تنها ازراه سالنگ امکان پذبر بود؟

      اگر منطق خویش را بکار بیناندازید این را شاید اعتراف کنید که برای شوروی ها اکمالات نظامی قندهار نه ازراه سالنگ بلکه ازطریق ترکمنستان کوتاه تر بود. آیا شما لقمه نان را مستقیم به دهن می برید یا اینکه دست تانرا به سر دور داده بعد لقمه را به دهن داخل میکنید . شما با این اتهام کی را میخواهید بازی دهید. امیدوارم که جوابهای منطقی تراز جناب عالی بیابم.

      درین مورد که من پشتونها را فاشیست خوانده ام اشتباه کرده اید عزیزم محکوم کردن کل قوم درفرهنگ سیاسی امروز خودش فاشیسم است اگر مضمون را درست خوانده باشید هدف من اندیشه پردازان عقیدهء پشتونیزم است که حتی محترمه ملالی جویا کسی که خود تان وی را امام وپیشوا قبول کرده اید هم در آخرین مصاحبه خویش به ایشان لعنت فرستاده است افرادی که اندیشه پردازان پشتونیزم اند بنده سند ارائه کرده ام هیچکس دشمن پشتونها نیست تازمانیکه خود پشتونها با دیگران دشمنی نورزند شاد باشید

    • تنویر با بر ولی‌ و دیگر اوغاان ذلتی ها

      پشتون‌های غیور ازقندهار و تامیت ملی‌ افغانستان دفاع میکنند !! جنبش‌شان تقریبا به یک جنبش ملی‌ مردمی تبدیل شده.. بخوانید و از این مردم حمایت کنید . که این قهرمانان مثل پداران و نیاکان‌شان از .قندهار چطور و به چه شکل و چرا دفاع کرده اند . http://www.afghan-german.de/pd...

      اگر کلیپ مصاحبه وحید صابری را پیدا نکردید ، بنویسد که من پیدا کنم .

      در ایو تیوب برنامه‌های آریانا تی‌ وای بر نامه ویژه (از هنر تا هنرمند توست لطیف)

      بد از دیدن این کلیپ مقاله آقای عطا خیل را تأید خواهید کرد

    • جناب تنویر من قانع ام که جناب تان در امور پاکستان متخصص ,اگاه زمان ,همدر انان , وسوانح تمام نژاد ها , جنرالان وسیاستمداران پاکستان را میدانید تربیت یافته گان زیادی ای اس ای در وطن ما وجود دارد , خانه ملت, در ترکیب وزرا, والی ها حضور تان قابل لمس میباشد ....مشرف نیز اعلام کرد که چون امریکا اسما اجنت شانرا هر گز افشا نخواهد کرد ( این یک تضمین و همدری و اطمینان بی نظیر است )..همین که در مجلس عوام کسی چپلی ( یا چه وت )خود را از پا بیرون کرده و بر فرق هموطن خود حواله و میگوید زنده باد پاکستان ... برای وطن پرستان واقعی قابل قیاس میباشد ..

      ملگری تنویر او ... ... کاروان های اکمالاتی جنوب و جنوب غرب از راه ساللنگ نه بل از تورغندی , هرات, سبزوار ( گویا شین دند) ,فراه, هلمند , به قندهار , زابل, ارزگان, هلمند حتا غزنه بخیال خاطر در سیر و حرکت شبانه روزی میبود. ..

      بعد خروج شوروی ها یگانه مسیر طویل وامن اکمالاتی هرات قندهار بود که خارجی ها (روس ها , پاکستانی ها , غربی ها ..) را به تعجب وا؛ داشته بود .
      بدون همکاری - همکاران محترم خاد جناب ملانقیب , گل اغا شیرزی , امر لالی, گروپ های کوچک یونس خالص مربوط به پوپلزایی ها حتا سر کاتب عطا محمد امکان پذیر نبود انان امنیت قطار هارا تامین ( حین مواصلت قطار به قندهار علومی رسما از طریق تلویزیون و رادیو .. از مخالفین که در امنیت قطار ها همکاری کرده بودند تشکری کرد مصاحبه مذکور در ارشف تلویزیون کابل و قندهار موجود است انان متعهد بودن تادر عدم حضور قوای مسلح قندهار به تحرکات نظامی دست نزده و مانع گروه های مخالف کوچک نیز شوند ..... همین دست اورد ها بود که موقف علومی را در بین جنرالان تحکیم و بالای مرکز نازفروخته و با فرار تنی خود را مستحق وزارت دفاع میدانست و از بی مهری رهبری دولت و حزب نسبت به خودش شکوه ها میکرد .

      • ملا نقیب ملا نه بلکه به ناحق به اخوند زاده و ملا شهرت یافته بودند مذکور یک پایلوچ تمام عیار چندین پسر برهنه رو بنام کوچنی غازی شب و روز ایشان را همرایی میکرد .
      • ملا نقیب از زمان کارمل صاحب با خاد همکاری صادقانه داشت( شاید استاد ربانی و غرب و پاکستان به اندازه خاد و روس ها برایش سلاح و پول نداده باشد) چندین بار رهبری خاد قندهارخواست ملا علنی شود ( چون مسلم پاچا به ساحه دولت بیایند ) اما مرکز مانع شده و بودن او را در ارغنداب و ساحه مربوطه اش حیاتی تشخیص میداند (علنی شدن ها همه در زمان حاکمیت نجیب بود و مخالفت ها نیزاز جانب ریس جمهور.. ).
      • شمال و غرب شهرقندهار (ارغنداب و سرپوزه ) دیوار بدیوار قول اردو , محبس و شفاخانه ملکیی چینایی نقاط بسا مهم !! ساحه ملا نقیب بود از این رو متحد مهم دولت محسوب و از ساحه ایشان تضمین عدم تعرض زمینی و راکتی بالای ساحه دولت تضمین شده و به گروه های دیگر اجازه استفاده از ساحه خود را نمی داد .
      • ملا نقیب در کشمکش همیشگی با سر کاتب عطا محمد و گاهی هم با دیگران چون گل اغا شیرزی قرار میداشت چون قدرت قوی و اول مجاهدین قندهار گروه او به حساب می امد .
      • این ایده کاملا نادرست است که ملا نقیب قول اردو را با تمام امکانات ثقیل .. از اثر بازدید ومذاکره با رهبران طالبان به اختیار انان قرار داد او هیچگاه حاضر به چنین کار نبود حتا اماده جنگ با هر قدرتی شده بود ولی باز دیده های پشت پرده با کرنل امام , نصراله بابر , قنسلگری پاکستان با اضافه افراد ناشناس پاکستانی او را وا داشت تا تمام امکانات و قدرت خود را معما گونه به اختیار طالبان قرار دهد این حرکت احمقانه او باعث شد تا مخالفین ضعیف تر ملا چون گل اغا شیرزی و سرکاتب عطامحمد و امر لالی تضعیف و قوای شان را گذاشته و خود به پاکستان فرار و زیر نظر ای اس ای برای زمان اینده بشکل ذخیره و احیاط تنفس مثنوعی بگیرند .

      از اثر همکاری های همیشگی قوماندانان قندهار با ورود راکت های استنگر , بلو پایپ زمین به زمین, زمین به هوا ... به زود ترین فرصت راکت های متذکره بدست خاد افتاده و با طیارات مخصوص روسی به مساکو انتقال داده شد .

      همچنان دفتر کاجی بی جدا از بخش های نظامی و سیاسی و مشاورین روسی در دوسرکه بولدک (شهر قندهار ) در جای بنام کمپون( کمپاین موسسه سرک سازی و یا جاسوسی اسبق امریکایی ها ) جا بجا ودر بین مجاهدین قندهار و پشتون های بلوچستان مصروف کار مستقلانه بودند این دفتراجنتتان بخصوص خود را داشتند و ساحه حاکمیت شان در خریطه های نظامی اوغان ها نشانی شده ومانع انداخت سلاح ثقیل و شاید هم عملیات های نظامی در نظر گرفته شده بود .

  • آقای عطا خیل

    با مطالعه هر پیام شما و توهین های آقایان راستگو ، بینا و مزاری من با محترم ولی و بابر بیشتر و بیشتر همنوا میگردم که فقط دشمنان افغانستان و نوکران حلقه بگوش پنجابی های کثیف پاکستانی با این بی حیایی و چشم پاره گی از یک جنایتکار دفاع میکنند.

    اول اینکه خائین و جنایتکار ملی مسعود هیچ گونه رابطه با مردم قهرمان پنجشیر و نواحی اطراف آن نداشته و نخواهد داشت زیرا یک قاتل و غلام بیگانگان به هیچوجه نمیتواند نمایندگی از مردم سرفراز یک ولایت حتی یک محل کوچک وطن ما کند.

    این شما استید که با نهایت وقاحت قرار داد مسعود جنایتکار را با روسها ، نوکری او را به پاکستان و جنایات او را بر ضد مردم بیگناه کابل نادیده میگیرید.

    من اصلا از خود بدم میاید که باز هم به شما در مورد جنایاتی بنویسم که به یک طفل وطن ما واضح و روشن چون آفتاب است.

    از همینرو سخن دوست ما بابر جان بیشتر و بیشتر قوت میگیرد که دفاع شما از چنین یک جنایتکار و خائین دلایل دیگر دارد، از جمله توهین قربانیان این جنایتکار و توهین به نزدیکان و فامیل های شان.

    شما میخواهید به چشم کسانی خاک بپاشید که شاهد جنایات مسعود جنایتکار و غدار و باند دزدان و ویرانگران او تاکنون هستند. مثل اینکه ما خارجی باشیم که از هیچ جنایت این خائین ملی آگاه نباشیم و فقط شما میدانید.

    • تنویر عزیز السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

      خدانکند که کسی شمارا خارجی بداند اما عصریکه من وتو درآن زنده گی میکنیم عصر زورگوئی وعصر قبولاندن افکار به زور سرنیزه نیست . درین باره که جناب عالی با کدام اشخاص همنوا هستید مربوط خود تان است وهیچکسی شمارا مجبورنساخته که باکی همنوا باشید.

      درقسمت پیامهای دیگران من مسؤولیت ندارم اما اینکه جناب عالی مردم پنجشیررا سرافراز خوانده اید فکرکنم که درین قول جناب عالی صداقت وجود ندارد زیرا همین مردم سرافراز بودند که تا آخر عمر مسعود شهید، وی را بحیث امیرخویش برگزیدند وبه فرمان او فرزندان وچگرگوشه هایشان را به جبهات جهاد فرستادند. قبلا جناب عالی همان مردم سرافراز را امنیت گیرنده گان قطارهای روس ازسالنگ معرفی کردید. درحالیکه تاریخ نشان میدهد که چندین قوماندان برجستهء مسعود شهید تنها درسالنگ جام شهادت نوشینده اند . اگر جناب عالی کتاب همسفریها با مجاهدین نوشته سندیگال را بخوانید این حقیقت تاریخی به جناب عالی نمایان خواهد شد که چه پیوند معنوی میان مردم پنجشیر ونواحی آن با مسعود شهید وجود دارد . یگانه قوماندانیکه ازآن جنگها جان سالم بدربرد قوماندان پناه بود که درجنگ طالبان درپغمان به شهادت رسید. قوماندان عظیم قیام همین اکنون دست راستش پلاستیکی است که درهمان سالنگ که شما وی را متهم به گرفتن امنیت قطارهای روس کرده اید دستش را ازدست داده است . قوماندان کمال شهید درهمان سالنگ شهید شده قوماندان پهلوان آغاشیرین اینها کسانی اند که مشخص ازشخص آن شهید بزرگوار فرمان می بردند ودارای قطعات ضربتی بودند.. من ازتناقض گوئی جناب عالی سربدر نیاوردم که ازیک طرف این مردمان سرافراز اند اما ازطرف دیگر تامین کننده گان امنیت قطارهای روس تلقی میشوند

      جناب عالی درپیام کنونی تان از آتش بس روس تیرشدید وسخن را به حوادث غمبارکابل انتقال دادید درینجانیز اگر چشمان حق بین شما نگاه بیطرفانه به قضایا داشته باشد نباید یکجانبه قضاوت نماید. جناب محترم انجنیر گلبدین حکمتیار اگر ازنظرشما عامل اصلی بدنامسازی حکومت نوپای مجاهدین نباشد حد اقل یک جانب قضیه که هست اما انصاف و وجدان شما وهم عقیده های شما این است که تنها وتنها همان مردم را که خودتان ظاهرا سرافراز خوانده اید همانهارا عامل خرابی وبربادی کابل میدانید آنها را به جرم اینکه مسعود شهید را به رهبری خویش پذیرفتند غلام بچه می نامند. این غلام بچه ها نظر به تیوری شما و همراهان تان مهاجران خارجی اند که حکومت های پشتونی به آنها تذکره تابعیت ارزانی کرده است چیزیکه خودتان وهمراهان تان درپیامهایتان آنرا واضح ساخته اید.

      اما این را فراموش کرده اید که همین غلام بچه ها افتخارمقاومت دربرابرهمان پنجابی هایی را دارند که اکنون بیست وپنج ملیون پشتون آنطرف مرز زیر پرچم همان پنجابیهای به اصطلاح شما بویناک با افتخار زنده گی میکنند. درحالیکه درتاریخ معاصر افغانستان هیچ قومی افتخار اسیرگرفتن همان پنجابیهای بویناک را جزمردم فهرمان پروان وکاپیسا ندارد. کدام رهبری درتاریخ افغانستان جز مسعود شهید افتخار اسیرگرفتن ازپاکستانیها را دارد؟ آیا سردار داوود با آن همه تظاهر به غیرت افغانی کدام پاکستانی را اسیرگرفته است؟ مگر او نبود که دم از ایجاد پشتونستان کبیر میزد اما در آ[خر در پاهای بوتو افتید. چگونه تاریخ این موضوع را فراموش میکند که قریهء بهارک پنجشیر مرکز نگهداشت هزاران طالب پنجابی وسندی بود که شماها آنها را پاکستانی های بویناک وکثیف میخوانید روی همین علت است که بنده با آن دوبرادر دیگر که هیچ منطق درپیامهاییشان نیافته ام ایشان را مریض های روانی میدانم شاید اشتباه کرده باشم اما هیچ عقل من قد نداد که کسی که خود قربانی توطئه های شرق وغرب شده است او برچسپ نوکربودن را ازطرف شما میخورد اما کسی که ابزار سیاسی سیاست های پاکستان است یا اینکه ازقلم های تان می افتد ویا برعکس بحیث افغانهای اصیل برمردم تحمیل میگردد آیا جناب عالی به این تناقض گوئی خویش پی برده اید؟
      این لینک را که بنده خدمت شما میگذارم نظرات جنرال پرویز مشرف را دربارهء مسعود شهید را منعکسمیسازد که اوشان بعداز تشریف آوری به کابل با دیدن پورتریت های مسعود شهید همان احساسی برایش دست داد که برای شما حالا دست داده است پس چگونه دوستان دیگری مانند مزاری ویا خان ویاهم راستگو احساساتی نشوند وپیامهای رکیک برای شمانگذارند من به هیچ صورتی طرفدار گذاشتن پیامهای تند وتیز ومملوء ازدشنام نیستم اما موضعگیریهای شما عزیزان مخالف، برای من قابل فهم نیست من خواهان تحمیل آرای خودم بالای دیگران نیستم اما خوش دارم که یک دشمن بامنطق داشته باشم که ارزش بحث کردن را داشته باشد که مسلما جناب عالی ازهمانها هستید امیدوارم با اعصاب آرام جواب پیام خویش را بگذارید تا دیگر خواننده گان نیز قضاوت خویش را بنمایند. شاد باشید.

  • آقای گوربز عطا خیل

    قبل از همه باید بگویم که شما آقایان ولی و بابر را به داشتن تکلیف روانی متهم میکنید ولی نوشته های شما ، خان، مزاری نشان دهنده این است که شما همه همان یک نفربوده و این شما هستید که واقعا ً از تکلیف مزمن روانی رنج میبرید، والی هرگز از یک جنایتکار و خائین با این شدت دفاع نمیکردید.

    نوشته های شما ، خان و مزاری اصلا ً دو روی یک سکه اند و هیچ فرقی از هم ندارند که باز هم حرف های دو دوست ما را بیشتر قوت میبخشد که فقط نوکران پنجابی های کثیف و چتل پاکستانی برای ایجاد نفاق از جنایتکار ملی مسعود تا این حد مبالغه آمیز یاد میکنند و هدف شان فقط توهین به افغانها است.

    طوریکه قبلا ً گفتم جنایتکار ملی مسعود به هیچ وجه نماینده مردم سر بلند پنجشیر نیست اینکه یکعده از ترس یا از روی نزاکت جنایات او را یاد نمیکنند بدین معنی نیست که پنجیشیری ها همه او را میپرستند. دست های خونین مسعود در کنار قتل هزاران بیگناه کابلی به خون ده ها وطنپرست پنجشیری آلوده است که حتی بهترین مداح مسعود آقای مامون هم در نوشته های خویش تحت نام مسعود درنبرد استخباراتی از اعدام پنجشیری های مخالف او از جمله گروه های چپگرا نتوانسته است چشم پوشی کند. مسعود خائین قاتل پنجشیری معروف وطن ما احمد جان پهلوان هم است.

    اینکه شما و خان با عین جملات راه اکمالاتی قندهار را از طریق ترکمنستان قلمداد کرده اید کاملا ً نادرست است چون آن مسیر نسبت موجودیت مجاهدین غور، هرات، فراه ( کوه مالمند) به هیچوجه برای انتقال آنهمه مهمات و کاروانهای نظامی مساعد نبوده و هیچگاه هم نبوده است. یگانه شاهراه حیرتان - کابل از طریق سالنگ و کابل - قندهار بود که خود نشاندهنده عدم معلومات شما در مورد افغانستان است.

    نقل قول از یک پاکستانی بویناک و چتل چون مشرف و به خاطر حرف های او در مورد مسعود ، مسعود را قهرمان خواندن نه تنها که طفلانه است بلکه خود نشاندهنده این است که شما غیر مستقیم به پاکستانی های غلام خیلی ارزش قایل هستید.

    در پایان باید خدمت شما عرض کنم که من شعر آقای جهانی را خواندم و هیچ مشکلی در آن نیافتم. او میگوید که عده ای زیر نام اسلام و عده ای زیر نامهای دیگر به وطن چه جفا های که نکردند. آنانیکه خون مردم را ریختند و سنگ فروشی غیر قانونی کردند و جنایات غیر انسانی مرتکب شدند ، متاسفانه امروز قهرمان گفته میشوند. تمام حرف های او که در قالب شعر بیان شده است توسط میلیونها افغان بیشتر از یک دهه است که گفته میشود و آرزو دارند این جنایتکاران از مسعود تا حکمتیار ، ملا عمر و فهیم و سیاف و خلیلی به محاکمه کشانیده شوند. من فکر میکنم شما به علت ندانستن پشتو به اصل موضوع پی نبردید.

    • تویر ..

      به سوال های آقای آتا خیل جواب بنویس :

      آیا کدام پشتون افتخار جنگ علیه پنجابی‌ها را داشته ؟آیا کدام پشتون افخار اسیر گرفتن پنجابی‌ها را داشته ؟ به گوفته شما مسعود خو نوکر پاکستان بود . امروز نه تنها که مسعود در بین مردم شمالی محبوب است بلکه در همه نقاط که بدون تبعیض قومی با کار نامه مسعود بر خورد میکنند .. ما این را هم مدانیم و درک کردیم که برای پشتون‌ها قوم‌شان و تبار‌شان از همه دگر اقوام برتری دارد ، و لوک چاپی‌ ، باشد ، بونیاد گرا باشد ،ایفراتی باشد و غیره . هر قدر که توی ضد مسعود تبلیغ کنی‌ همان قدر ما با مسعود کبیر مبالیم .. گیرم اگر که تهمت‌های تان درست و ما بین بد و بد تر انتخاب کنیم . رهبران اوغاان‌ای بد تر از دیگران اند .. من از ۵ شیر نیستم وقت مقاله ضد مسعود را در سایت اوغاان ذلتی‌ها مخانم ما را وادر مسازد که چرا فقط یک قوم در صدد ترور یک شخصیت استندند .. از این رو بخل و حسادت را در کتمان هقایق در باره مسعود جلوه مدیهید ..این خود نشان است که شما را هر کس مشناسند . در مقدمه کتاب گودی پران باز نوشتا شودا است که پشتون به هر سویه در گوشه دونیا تحصیل کرده باشد . آری از بخل و حسادت نیست.

      که ما نتیجه آاش را دیدیم .. از فاسیستی اشرف غنی ، احدی تا خلیزاد که همه‌شان دکتر‌ها دارند . آذین لحاظ شما در خونه تان وجدان بطرفی قضاوت بی‌ تارفانه وجود ندارد .. چون که گوفته اند خر سیار را چون ببرند مکه چون بیارند هنوز خر باشد .. یا شاد گول چه امریکه تا لال شیر بیا هم شاد گول دی ..

      شما این قدر امتحان خود را در منافقت به دیگر اقوام داده اید که اگر خدا نخواسته کدام روز از اوغاان‌ها توست خداوند پیامبر فرستادهٔ شود اولین کسی‌ که سر باز خواهد زد من خواهد بودم .

      یک بار چشم تان را باز کنید که در زمان مقاومت یک پشتون عادی با اذیت دیگر اقوام پرداخته بود . که با شکست طالیبان همان افراد را را در شمال هیچ چیزی نگفتند .حتا کس را مشناسم در همسایه گیا ما که ۶ ماه خود را ناپدید کرده بود . اما وقت به خانه آاش بر گشت ، همه گوفتند خیر است موسلمان است .

      و طالیبان اوغاان اسیر را به آتش کشیدند ، خانه آاش را . مال آاش را ، درخت آاش را این است فرق رهبری مسعود و طالیبان اوغاان .. من هیچ وقت نشنیدم که اوغاان‌ها تجاوز طالیبان و پنجابی‌ها را محکوم کنند و یا اگر کسی‌ از کار نامه‌های مردم شمال در جریان مقاومت سخن بگوید .. یک نوع حسادت از طرف اوغاان‌ها دیده می‌شه که گویا مردم شمال در مقابل حکومت مشروع محمدی ایستاده گیا کردند .. از این رو دیده میشود که از نظر یک اوغاان در مقابل هیچ یک از رژیم که حامیان پشتون داشته باشند نباید ایستادگی شود . اگر کس هم مقاومت می‌‌کنند آن‌ها ضد افغانستان ، تجزیه تالاب ، خائن ملی‌ ، ایرانی و یا خاریجی اند . این چیز های است که نمی‌‌تاوان از یک اوغاان دور کرد ،چه در قندهار ، آمریکا ، اروپا و افغانستان باشد .به این لحاظ ما نتیجه گیری میکنیم که ما باید مسیر خود را تغییر بدهیم و شما هم کوشش زیاد تر باعث خرچ دهید تا یک کشور خالیس از اوغاان‌ها تشکیل بدهید تا در آنجا یک زبان و یک فرهنگ و یک قوم وجود داشته باشد .تا دیگر کسی‌ در مقابل ظلم و وحشت تان بر نخی زد .

    • به ادامه گذشته..

      ملا نقیباله یگانه قوماندان گروه های قندهار بود !!که تا پایان حاکمیت طالبان بواسطه یاران کرزی در خانه خود در قندهار زندگی ارامی داشت و حین سقوط قندهار دوباره امانت خود (قول اردو را از پنجابی ها و عرب ها و طالبان تسلیم شد از همین رو سخنگوی والی جلال اباد(خالد پشتون ) تاکسی ران لندن میگفت طالب = ملانقیب .. ملانقیب = طالب !! چرا ملانقیب بر علاوه قول اردو مقام ولایت قندهار را تصرف کرده است این حق بادارم گل اغا است وحامد جان(کرزی) همدست ملانقیب شده است ..

      • گل اقا شیرزی و پدر اش حاجی لطیف سگوان از زمان کارمل الی سقوط نجیب با خاد ارتباط داشت گاهگاهی هم مود شده بود تا قوماندانان مجاهدین با علومی نیز ارتباط مستقلانه داشته باشند از اینرو با بوسیدن دستان علومی ..چیزی به کف دست اش گذاشته میشد .برای یک مدت کوتا بعد قتل حاجی لطیف ارتباطات قطع و زمانیکه برای گل اغا ثابت شد که خاد در قضیه سهیم نیست خودش مثل سابق تامین ارتباط مجددکرد (احمد شاه بعد ها به گد احمد شاه مشهور شد -جوان 17 ساله مادراش قزلباش قندهار و پدراش راننده وردکی متواطن شده قندهار از فقر و بیچاره گی از خورد سالی به صف مجاهدین راه خدا !! گروه حاجی لطیف کشانیده شد مذکور از جانب حاجی صاحب لطیف,گل اقا و قوماندانان شان بار ها مورد تجاوز قرار گرفت تا به سن هفده سالگی به دولت پیوست و گروه فدایی عجیبی را اساس گذاشت از روز ایجاد گروه ملیشا اش تا روز های اخر سقوط نجیب فقد وفقد با گل اغا داخل جنگ بود وبس فدایان سر بکف احمد شاه با مخلوط کردن زهر به غذا حاجی صاحب ..او را به جهنم متوسل کردند .
        گل اقا بار ها از طریق علومی و بعد ها جنرال اکرم معاون فعلی وزارت دفاع احمد شاه را به بهانه های گونا گون زندانی کردند اما احمد شاه دوستانی در خاد پیدا کرده بودند که او را دوباره رها و حمایه میکردند .

      احمدشاه اخر ین روز های سقوط نجیب به دوستور جنرال اکرم به نظارتخانه پولیس زندانی بود 9 ثور 71 با سقوط قندهار شیر اقا به عفو دو طرفه اعتنا نکرده احمد شاه سرکش را از زندان تحویل گرفته و با چندین تن دیگر به داخل چاه (در محله جات) انداخته ابتدا چاه را با بم و راکت .. منفجربعد از خشت و آوارانرا پر کردند ...روح شهید احمد شاه شاد باد ..............

      بد ترین اجنت گل اغا و پدراش بود انها به هیچ طرفی وفا دار نبوده هدف ارتباط شان به پول, سلاح ومادیات خلاصه میشد برای انان خاد , ای اس ای , کا گی بی , عرب ها ,جنرالان دولت (علومی ..) .... فرق ی نداشت با هر که داخل معامله میشداگر پول و سلاح کمی دیر تر برایشان میرسید شهر را از محله جات (جنوب شهر قندهار ) زیر باران راکت قرار میداد موقیع راکت باران شهر مردم عوام قندهار میگفنتن استخوان بوقتش برای گل اقا انداخته نشده است ..
      زمانیکه طالبان بوجود امد نامبرده مقام ولایت را رها و به کویته پاکستان فرار ومصروف استراحت شدن و حین دیسانت کرزی به ارزگان اوبا سلاح های جدید مسلح به حمایه بی 52 ازداخل پاکستان با افرادش به طرف شهر طالبان را جاروب کرده وخود را به ولایت رسانید ....

      گل اقا بیشتر اله دست استخبارات پاکستان قرار میگرفت موصوف و پدر اش سه بار قنسلگری هندوستان را در شهر نو قندهار با تامین ارتباطات مخفی هدف قرار داده که دو بار به کشتار ده ها جوان کابلی وشمالی منجر و بار دومی توطعه موصوف از جانب خاد خنثا شد .

      گل اقا در حاکمیت کرزی خودسرانه دروازه دوستی بینطر بوتو(بولدک ) را بدون حضور و هدایت کرزی وزارتخارجه....چند کیلومتر بداخل اوغانستان پیش اورد و اینک این وطن فروش به خیال ارام مصروف ولایت کردن در جوار پاکستان میباشد و کرزی پاچا او را لقب بولدوز ارزانی داشته است .

      گل اقا و پدراش دختران ماتب قندهار را از طریق اب مخازن مسموم و به روی زنان در شهر و داخل خرقه مبارک تیزاب پاشی میکرد ..

      گل اقا با فارسی زبان قندهار دشمنی عجبی دارد باری 22 جوان 17 تا 26 ساله فارسی زبان گروه احمد شاه را اغوا کرده و همه را اعدام گوش و بنی شانرا بریده به انگشتان شان سگرت گذاشته و بیشتر از دوهفته زیر افتاب سوزان قندهار واقع گنج چوب ها اخر شکارپور بازار به سر چوب ها اویزان کرده بود ..
      ایشان زمانکه والی قندهار بودند هرات و اسماعیل خان را همه روزه از موقف حاکمیت اوغانی اخطار میدانندبرای تجار هراتی وفارسی زبان قندهار مشکلات ایجاد میکردند .
      ار کار های تحریک امیز جناب والی یکی هم ترمیم قصر امیر عبدالرحمن و امیر شهید و اویزان کردن عکس های بزرگ جلاد مردم اوغانستان و غلام مشهور انگلیس ها امیر عبدالرحمن خان است.

      چندی قبل از ننگرهار به قندهار رفته و در حضور کمره وتلویزیون به شکل تبلیغاتی صد دوصد اوغانی به غریب وغربه فارسی زبان قندهارکه دیروز از شر گل اقا خانه , مکاتب , مساجد , محلات کار ..شان در امان نبود خیرات میکرند .

      او خودسرانه ایران را تهدید و به سفر های خارجی وعقد پیمان نامه( چندین بار اسلام اباد و کشور های عربی ) ها بدون مشوره مرکز اقدام میکردند .

      گل اغاا بیسواد درس نخوانده حالا سند صنف 14 دارالمعلمین قندهار بدست و , شاعر و کمپویزتور اهنگ های هندی شده و از اثر حمایه او بارک اوباما به قدرت رسیده ... پنچ بار عروسی کرده پسر اش ده ها و مدال شجاعت امریکایی را به در و دیوار خانه اش اویزان و ادعا دارد که خوبترین مجاهد و گورنر اوغانستان پدر اش میباشد حتا ریس جمهور امریکا به احترام او به مقر اش سفر کرده است ....

    • تنویر عزیز السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته!

      اولتر ازهمه صحت مندی وتندرستی روحی وجسمی را برای جناب عالی ازخداوند منان استدعا میکنم. ثانیا عرض من بحضورتان که از آداب واخلاق مناظره یکی هم دادن سلام است که متاسفانه جناب عالی درین دو پیام که بین من وشما رد وبدل گردید ازلطف تان که نماینده گی ازاخلاق خانواده گی جناب عالی میکرد متاسفانه بنده را محروم ساختید. اگر من را پشتون نمیدانید کارخود تان است اما بحیث یک انسان پدرم درگوشم ازطفولیت این را آذان داده است که " اول سلام پسی کلام".

      تنویر عزیز!

      من انتظارپیامهای آرامتر ونسبتا مستدل تر ودرعین حال مستند ترازشمارا داشتم که جناب عالی، اتهامات ودشنامهای تان به قهرمان سترگ جهاد ومقاومت کشورم شهید بزرگوار احمدشاه مسعود را ثابت میکرد. اما طوریکه ملاحظه میکنم پیام های شما یکسان است وهیچ تغیری درآن مشاهده نمیشود. اما من هرگز احساساتی نمیشوم ازدشنامهای تان به آن قهرمان بی بدیل برافروخته نمی گردم بگذار که همین کابل پرس? خودش دادگاه شود وخواننده گان عزیز هم قاضی. اینکه من چرا به دفاع از آن شهید راد مرد می پردازم حق مسلم وطبیعی من است چون سند دارم دفاع میکنم چون درمتن قضایا بوده ام دفاع میکنم. چون منطق دارم احساساتی نمیگردم ،دشنام نمیدهم توهین نمی کنم وباور دارم که درعصرکنونی جانی ترین افراد هم حق استخدام یک وکیل مدافع درمحاکم بین المللی را دارند چه برسد به آن راد مردیکه خودش قربانی توطئه های بین المللی گردیده واکنون دشمنانش خفاشانه میخواهند چهرهء اش را درتاریخ مکدرسازند که نباید چنین اجازه را برای شان داد. تا وقتیکه سردبیر کابل پرس بنده را ممنوع نکرده است اینجانب به رد اتهامات ودشنامهای شما با منطق رسا وبا احترام به کرامت انسانی شما بحیث طرف مقابل بحث، مناظرهء خویش را ادامه میدهم وطوریکه عرض کردم همین نوشته ها خودش بحیث سند درتاریخ افغانستان باقی میماند ونسل های بعدی قضاوت خودرا ازبحث من شما میکنند.

      تنویر عزیز!

      توقع داشتم که جناب عالی علاوه براینکه بنده را ازلطف سلام دادن تان محروم ساختید اما صرف بخاطر رعایت آداب واخلاق مناظره با جانب مقابل که من باشم لا اقل اینقدر حوصله میداشتید که قهرمان وشهید مرا بار بار دشنام نمیدادید چون مخاطب شما من بودم مرا مخاطب ساخته بودید این نهایت نامروتی است که یک مخاطب شما را احترام میکند شما وی را وفرد مورد نظر وی را توهین میکنید. منظورمن این نبود که شما هم مانند من وی را قهرمان بخوانید ولی قبلا عرض کردم باید با اعصاب آرام جواب میدادید که بنده وخواننده گان را قانع میساختید که شما حق بجانب هستید بدون دشنام میتوانستید جنایتکار ملی را بمردم معرفی کنید که خوشبختانه این موفقیت نصیب شمانشد کلمات والفاظ را هنگام مناظره که بنده توقع احترام متقابل را ازشما داشتم با خشونت وعصابنیت استعمال کرده اید که نماینده گی ازتراکم عقده های روحی وروانی دروجود مبارک میکند که امیدوارم افراد با حوصله ای چون این بندهء فقیر بتواند درعلاج قسمی آن موثرواقع گردد.شاید به این فکربودید که من هم به عمل بالمثل دست بزنم. ولی لله الحمد من چنین نمیکنم من خیلی آرام استدلال خویش خدمت شما وبقیهء خواننده گان عزیزعرض میکنم تا آنها قضاوت کنند.

      تنویر محترم!

      من درابتدا فکرکردم که جناب عالی ازهواداران حزب اسلامی جناب محترم انجنیرگلبدین حکمتیارهستید زیرا ایشان نیز سایت خویش را بنام تنویر مسمی کرده اند وازطرف دیگر نمایندهء سابق اروپائی حزبش جناب محترم حلیم تنویر که اکنون سر درکاسهء محترم حامد کرزی فرو برده است دربعضی پورتالها مقالات شانرا به دفاع از رهبرحزبش می نگارند، اما طوریکه درآخرین پیام جنابعالی ملاحظه شد که شما آقای حکمتیار را هم درزمرهء جنایت کاران جنگی به حساب آوردید که کار خیلی مبارکی کرده اید وازبارگاه الهی بشما توفیق بیشتردرین راه خواهانم. این خود موضع فکری شمارا تا جای مشخص ساخت. برای من ازهرموضع فکری وجریان سیاسی که داخل مناظره میشوید اخلاق وآداب من اجازه نمیدهد که طرف مقابل را عا جلا و آجلا خاین وجانی و وطنفروش و قبیله گرا خطاب کنم با وجودیکه خودم دربرابراینچنین انسانها سخت حساسیت دارم امازمانیکه میدان مناظره پیش آمد الفاظ وکلمات بنده فرق میکند. همین عبدالباری جهانی که مقالهء خویش را راجع به وی نگاشته ام اگربصورت انلاین درهمین کابل پرس داخل شود ضمن اینکه حرف خودرا برایش به واضح ترین الفاظ میرسانم اما احترام وکرامت انسانی اش را نیزنزد خویش محفوظ میدارم واین را به تضمین به همه گان چلنج میدهم که هرکسی درمیدان مناظره بامن توهین شد پیامم را سردبیرکابل پرس ازروی صفحه حذف کند. این روش ایست که بنده ازآن شهید قهرمان یاد گرفته ام آن روزیکه آن شهید بزرگوار با رقیب کینه توزش، جناب حکمتیار صحبت مخابروی داشت بنده حضورداشتم که با چه حوصله مندی ورعایت آداب واخلاق مناظره با وی صحبت میکرد وکوچکترین کلمهء ایکه دلالت بر خود خواهی وخودستائی وتوهین طرف مقابل کنداز زبان خارج نمیساخت. آری عزیزم ! اینجانب نیز شاگرد همان بزرگمرد هستم ازمن توقع دشنام را نداشته باشید.

      بهرترتیب حالا به اصل موضوع برمیگردم که جناب عالی فرموده اید که هیچ نوع رابطه ای میان مردم شریف پنجشیر واحمدشاه مسعود وجود ندارد مردم ازترس ویا بعضی نزاکت ها نمیخواهند که پرده ازجنایات مسعود بردارند. اما چند جمله بعد خود جناب عالی برنویسندهء شهیر وطن رزاق مامون هم تاخته اید وهم گفته اید که مامون خودش نوشته است که مسعود درپنجشیر صدها نفر پنجشیری را به قتل رسانده است وجناب عالی ازبین همه فقط به ذکر مرحوم پهلوان احمد جان شهید اکتفا کرده اید. پرسش این است که آیا جناب عالی تناقض گوئی نکرده اید؟

      اگرترس وجود داشت ویا دارد پس چرا مامون توانست که آنچه را که شما میخواستید بنویسد؟ واگرنزاکت موجود بود ویا موجود است آن نزاکت ها کدام ها اند وچرا مامون وامثال مامون این نزاکت ها را مراعات نمی کنند؟

      با احترام به نظریات جناب عالی اینکه ازبین صدها نفرپنجشیری چپگرا فقط نام پهلوان احمد جان شهید را ذکرکردید پرسش این است که آیاازنظرحقوقی هرقتل افاده جنایت را میکند؟ آیا هرقاتل جنایت کاراست؟ اگر قرارباشد که مسعود شهید بخاطرقتل شهید پهلوان احمد جان جنایت کار وآنهم ملی شناخته شود پس چرا سردارمحمد داوود خان اولین رئیس جممهورافغانستان بخاطر کشتن مرحوم هاشم میوندوال بحیث جنایت کارملی شناخته نمیشود بگذریم ازاینکه چقدر ازاستادان ومحصلین فاکولته هارا به جرم ارتباط با نهضت اسلامی حلق آویزکرد زیرا میدانم که شما ها اکنون آنهارا نیز درقطار مسعود وحکمتیار وسیاف وربانی یکجا حساب میکنید وازکشته شدن شان شادمان هستید؟ اما بالاخره ازبین همهء اینها فقط هاشم میوندوال را بشما مثال می زنم که چرا داوود خان وی را کشت وچرا به این جرم درسایت های قبیله گرا سردارمحمد داوود خان را بحیث جنایت کار وخاین ملی نمیشناسند برعکس اورا دفن دوباره نموده واز اوبحیث اولین شهید راه آزادی دربرابر روسها تجلیل بعمل می آورند؟ اگر احمد جان شهید بحیث یکی ازمفاخر ورزشی افغانستان توسط مسعود به شهادت رسید هاشم میوندوال نیزبحیث یک صدراعظم ورهبرسیاسی حزب مساوات ازجملهء مفاخر علمی کشوربود؟ چه فرقی میان این دو جنایت ازنظرشما وجود دارد؟

      اینکه جناب عالی فرموده اید که جنایات مسعود را طفل وطن هم میداند فکرکنم که شما راست گفته اید. آن طفلیکه درخاندان محمد زائی تولد شود ویا درقندهار وهلمند وخوست وپکتیا وننگرهار درخانواده های طالبانی بزرگ شود واضح است که چه برداشتی ازاحمدشاه مسعود دارد اما کابل پرس کودکستان نیست. کابل پرس تلویزیون جناب عباسی محمد زائی یا محترم نبیل مسکینار یا مولوی سادات ویا هم عمرخطاب نیست که بمجرد شنیدن افکار مخالف، عاجل گوشی تیلفون را قطع کند وتنها یک نظریه در راستای تخریب قهرمانهای اقوام دیگر تبلیغ گردد. درکابل پرس مردم برای این نشسته اند که مو را ازخمیر جدا کنند. صداهای که بخاطر ملتخواهی وملی گرائی ووطنپرستی واسلامخواهی بلند میشود درکابل پرس ما حلاجی میشود. درکابل پرس موفقیت ازآن کسی ست که مستند ومستدل بنویسد ومردم را به حقانیت راه خویش قناعت دهد. پس ثابت کنید که کی وطندوست واقعی بود کی غلام بود کی وطن را به انگلیس وکی به روس فروخت کیها مجاهد واقعی بودند کیها کوکنارکارمیفروخت کیها قربانی داده اند کیها درتلویزیونهای شان تظاهرمیکنند دروغ میگویند رئا کاری میکنند . ثابت کنید که میان مردم پنجشیر وپروان وکاپیسا ومسعود هیچ رابطه ای وجود ندارد اسناد ارائه کنید. قسمیکه من ارائه کردم شما گفتید که امنیت قطارهای اکمالاتی روسهارا مجاهدین پنجشیرتحت فرمان شهید مسعود میگرفت من برای تان نام وهویت فرماندهانرا که درهمان سالنگ شهید وزخمی شدند ارائه کردم. شما مسعود بزرگ را نوکر آی اس آی خواندید من برای تان لینک صحبت های مشرف را دادم وصحبت های خود آن مرحومی را. پس شما ثابت کنید که دربرابر آن پنجابی های بویناک چه کرده اید؟ کدام رهبرسیاسی مشخص وبازهم مشخص" پشتون" توانسته است که دربرابر پنجابی های بویناک حد اقل کلمه "نه" برزبان رانده باشد لطفا برایم نشان دهید

      شما ازمرحوم پهلوان احمد جان شهید یاد آورشده اید آگرراست میگوئید پس ثابت کنید که چرا احمد جان را کشتند پیامد آن به احمد شاه مسعود چه بود؟ چند قیام مردمی بطرفداری احمدجان علیه مسعود صورت گرفت کی ها به طرفداری احمد جان کشته شدند همهء اینها موضوعات حقوقی است که جنایت کار بودن مسعود را ازنظرجناب عالی ملزم به ارائهء جوابهای مستند میکند. درغیرآن تا وقتیکه ثابت نکرده اید من شما را رها کردنی نیستم ولوهرقدر دشنام هم بدهید. من دربرابر جنابعالی متواضع ترمیشوم ونظرات خویش را مستند می نویسم وازشما توقع ارائه اسنادرا دارم. شاد باشید.

    • محترم خان سلام!
      موضوع گدا محمد مشهور به احمد شاه یکبار دیگر هم درکابل پرس نشر شده است. اما تفصیلات که شما درین نوشته داده اید خیلی کم نشر شده است. زیرا مطلب که درباره جنایات گل آغا درکابل پرس نشرشده موضوع کشته شدن بیرحمانه احمد شاه را بیان کرده اما موضوعات دیر درقسمت قوماندانان دیگر درنوشته شما تازه گی داشت. موفق باشید

  • راستگو جان

    اجازه بدهید که من افتخارات و قهرمانان دیگر شما را در کنار ملا بچه مسعودوف نیز برایتان ذکر کنم:

    • حبیب الله بچه سقاو اول. قهرمانی او به این علت است که بزرگترین شاه عدالت پسند جهان ، یعنی امان الله غازی را سقوط داد، ملا های فروخته شده را بر کشور حکمفرما کرد ، تمام آزادی های زنان از جمله حق کار و تحصیل شان را ممنوع قرار داد و شرعیت اسلامی را یگانه قانون کشور اعلان کرد.
    • احمد شاه مسعودوف . قهرمانی او به این علت است که در سال 1973 به پشاور رفته خود را به یگانه دشمن افغانستان یعنی پنجابی های کثیف و بویناک پاکستانی و نوکران شان فروخته و حتی با جگرن فوج پاکستان روابط جنسی برقرار کرد. علت دیگر قهرمانی او قرارداد به روسها درزمانی است قوای سرخ روس هزاران هزار افغان بیگناه را نابود کرده و وطن ما را به ویرانه مبدل کرده بود.
      بلاخره علت دیگر قهرمان بودن او این است که هزاران هزار بگناه کابلی از جمله ساکنان افشار کابل را به شهادت رسانده، اردو و پولیس افغان را از بین برده ، کابل را به ویرانه مبدل کرده و رهبری یک مشت متجاوز، رهزن و وحشی را در دست داشت.
    • دستگیر پنجشیری مشهور به غلام بچه حفیظ الله امین. طی فقط دو سال حکومت امین و تره کی هزاران هزار بیگناه سر به نیس شدند و غلام دستگیر پنجشیر برای امین و تره کی هورا میکشید.
    • فرید ایزک مشهور به غلام بچه روسها
    • غلام قسیم فهیم
    • محمد رحیم مشهور به غلام بچه دربار سلطنتی. هزاران دختر جوان، خانم جوان پنجشیری از ز طریق او در اختیار این و یا آن مقام دولت برای حد اقل چند بار خوشگذرانی قرار گرفته است.

    لست طولانی است امید که برای اکنون به همین ها افتخار کنید.

    حالا ببینیم که افتخار ما مردم کدام ها اند.

    احمد جان پنجشیری- یکی از پهلوانان بزرگ که بوسیله اجنت روسها مسعودوف جام شهادت نوشید.

    عبدالمجید کلکانی که بوسیله روسها به شهادت رسید و خبر رفتن او را به کابل باز هم مسعودوف در اختیار روسها و خاد افغانستان قرار داده بود . در مورد چگونگی دستگیری او برادر و خواهر زاده داکتر نجیب الله را نیز یاد میکنند ولی از رفتن او به کابل مسعودوف واقف بود. شهید کلکانی تا آنوقت نمیدانست که این جنایتکار کثیف و مفعول با روسها معاهده ننگینی را امضا کرده است.

    و هزاران هزار شخصیت دیگر از شیر دختر افغان ملالی جویا تا میر مسجدی خان کوهدامنی از قوم و ملیت خود شما قهرمانان ما اند که دست شان به خون کس آغشته نیست و در راه وطن و مردم آن جانفشانی کرده اند.

    • با بر

      تو خو والاه از همو کس‌های استی که مادرت را پدرت با خر های پنجابی بدل کرده بود و تو اولاد چند پدره توبه کاردانی نیستی‌ . اگر مسود پاکستانی بود از جنگ‌های آاش با پاکستانی‌ها معلوم است .جالیب اینست که تو اوغاان خر در حالیکه مسعود را یک پاکستانی می‌ گیی .. و خود را دشمن پاکستانی ، چرا این قدر از مردار شدن پنجابی‌ها در جبهی شمال کونت مسوزد ؟ به اصطلاح مسعود فقط شوهر‌های خواهر و مادرت را گوش مالی داده بود .. توی باید خوش میشودی اما نه‌ توی این قدر جگر خون استی گویا یازنه‌های اصلی‌‌هات مردار شده‌ اند ..

      جناب دهی کوندی زوی با بر ..

      از دست که دست پاچه شدی یک بر پنجابی را با مسعود نسبت مدیهید بعدا متوجه میشوید که پنجابی‌ها فقط با شما اوغاان ها روابط جنسی‌ و خو شاوندی دارند .. اوغاان ها آست که با زبان پنجابی و ordo و پشتو بلدیت دارند . از همین خاطر به گوفته خودت اوغاان‌ها با پاکستانی‌ها نزدیک تر اند .. مه‌ صرف از توی و تنویر که خواهرش با پاکستانی در حالند فرار کرده بود خواسته بودن که به سوال‌های آقای آتا خیل جواب بدهید ، اما شما پلید‌های خر صفت قول ، خیمه نشین در حالیکه مسعود را نوکر پنجابی مگید اما از مقاومت وای در مقابل پنجابی‌ها بسیار بد تان میاید .

      گوش کن :با دی گاردی زن اوغاان (زینت کرزی) آمریکای است . او‌ بچه بی‌ ناموس ، توی غیرت داری ؟؟

      دختر محمد زی‌‌ها را خارا باتی‌های شور بازار کس میکردند از قصه استاد صابر همه خبر دارند ، حال تو بچه بی‌ غیرت به تاجیک‌ها توهین میکنی‌ ؟

      برو خواهر و مادرت را از زیر کیر پنجابی و عرب خالص کن سر ای‌ ما چرا قهر استی ؟برو کس نغمه را مهر و لاک کوا که تنها ملا های مسجد مانده که نکرده باشند میر من نغمه را ..

      از کجا شروع کنم بگو .. از وطن فروشی تان ، زن فروشی تان ،مردگاوی تان ، سنت فیلم سکس تان تو بگو !

      من برت همه را لینک کرده بودم ، اما شما از همو مفعول‌های آستین که وقتی از زیر پای خیستی میگی‌ خودت را کدیم !!

      شما از هفت پشت خایه مال انگلیس و پاکستان بودید .. ۱، قرارداد وطن فروشی شاه شجاع در لاههور ۲، قرارد داد وطن فروشی دوست محمد خان در جم رود ۳.قرار داد وطن فروشی یعقو خان گندمک ۴، وطن فروشی عبدل رحمان خان (دیو راند ) ۵.ملا کور افغانستان به حیث سؤ به پنجم پاکستان ۶. کرزی دست نشانده آمریکا که اجازه زن خود را ندارد .

      اولاد نا‌ جایز بابر : مسعود فقط ۶ ماه آتش بس مو قاطی کرده بود آان هم که هم که افراد ظالم گوه بدین ، قو مندان منصور بچه باز ظالم را تاا هنوز مردم به یاد دارد ، راه ایکمالاتی پنجشیر را بسته کرده بود تاا مسعود به دست روس بی‌ افتاد اما شما کثیف‌های سرگین خور ۳۰ سال می‌ شود که هم اپوزیسیون هستید و هم دولت و هم وطن را ۵ دست فروخته اید .

      یک بار تاریخ اصلی‌ تان را کم بخوانید و شرمی کنین .. من نه می‌‌دانم که چشم شما کور شده یا اینکه شرمی تان میاید از خاندنیش . یک بار درست بخوانید و با وجدان یک اینسان بی‌ طرفانه قضاوت کنید نه به وجدان اوغاان‌ای . من مطمئن ستم که به هفت پشت و نسب‌های گریزی ، نصواری ، وطن فروش، زن فروش هات لعنت بی‌ پایان خواهد فرستادی.

    • گوش کنین تاجیق بچه های خارشتی.

      شما ها را ما باید دوباره از دریای آمو تیر میکردیم با بار و بسترهً تان. اما افسوس که فلسفهً ضربالمثلیکه میگویند کاری که کند کو... نکند ولس. بالای ما تطبیق شد و پدرکلانهای تان رحیم غلام بچه. خلیل الله خلیلی و دیگر کو... و کرباس با آوردن دختر ها و مداهی دربار باز در حکومت رخنه کردند و شما را از زیر ضزبهً سوتی ما نجات دادند. شما بدبخت ها باید بدانید که حالا یگانه اسلحهً تان که دختر های جوانتان است و زبان چرب تان است بدرد تان نمیخورد و انشالله امروز یا فردا شما را برای ابد نزد ماما های تان شمال آمو میفرستیم.
      خوب میدانیم که ترس و لرز سر و پای تانرا گرفته و ۲۴ ساعته کوشش میکنید تا هزاره ها و اوزیکها را در کنار تان ایستاد کنید تا از شما بیغیرتان دفاع کنند اما هزاره ها و اوزبیک ها دیگر فریب نیرنگ و چرب زبانی شما را نمیخورند. شما دیگر امتحان شده استید. آنروز دور نیست که مثل بچهً سقو گور مسعودوف تانرا هم گم کنیم. حالا از خایه های امریکایی ها آویزان باشید ما باور داریم که آخر می افتید و با ما در روی زمین روبه رو میشوید۰

    • راستگو جان

      خواهش میکنم که اعصاب خود را کنترول کنید و از استعمال کلمات که شایسته هیچکس نیست خودداری کنید.

      اگر کدام جمله من شما را عصبی کرده آنرا برایم واضح کنید که برای تان برای ثبوت آن بیشتر تویضیحات بدهم.

      اینکه گفته اید من به برادران و خواهران تاجیک توهین کرده ام نه تنها که حقیقت ندارد بلکه تهمت بیشرمانه است. من فقط جنایتکاران تاجیک را محکوم کرده ام و در اخیر پیام من شما میبینید که وطنپرستان تاجیک را با قدردانی کامل یاد کرده ام.

      من نمیدانم شما چرا مانند یک طفل به جای مطالعه درست پیام من دهن به توهین و تهمت باز کرده و با کلمات ناشایسته خود را معرفی میکنید.

      وسلام

    • بح بح ما شاء الله ازین منطق وازین حوصله وازین وطندوستی خدا هیچ ملتی را ازینگونه قهرمانان واقعی خالی نکند. این پیامهای علمی وتاریخی باید درج آرشیف های بین المللی گردد. گفته ایرانیها دستت درد نکند ولی جان وبابرجان

    • امان الله یک شاه گریزی بود که یک سرباز عادی خودش از کشور فرار دادیش.

      ۱. منگل های دمدار امان الله را کافیر خوانده بودند ..

      ۲. از کدام عدالت امان الله گاپ مزنی ، او‌ یکی از ‌های بی‌ ناموس بود زمین‌های مردم شمال را به اوغاان‌ها تقسیم کرد .. این را مگی عدالت ؟؟ اگر اوغاان‌ها ایم روز در شمال نمی‌‌بود . امروز در کندز و بغلان ،تخار پشتون‌ها ب ای‌ آسانی رخن کرده نمی‌‌توانیستند .. همان اوغاان‌های که در شمال افغانستان هستند میزبان پشاوری‌ها و پنجابی ، وزیرستانی ها و عرب‌ها اند .. این هم فایده شاه عادل .. ما برایت ایتمینان می‌‌دهم که پشتون ملی‌ گرا ندارد و نخواهد داشت .

      اوغاان بچه از فرید مزدک گاپ زادی ، حال ما پرسان کنم که

      ۱.حنیف اتمر کی‌ گ بی‌ و حال نوکر سی‌ آایی ا و وزیر بر حال ، جاسوس بر حال انگلیس که طالیبان را توست هیککپتر‌های انگلیسی‌ به شمال اینتقال میدهد . از این کرده خائن کجا پیدا خواهد شد‌ .

      ۲.رحیم وردک جاسوس آایی ایز آایی

      راستی‌ اینکه فرید یک عضو بود و به راه خود ایستاده است اما به خاطر قدرت مثل اوغاان‌ها (اتمر )خایه مالی‌ انگلیس را نکرده .

      ۳.نگو از تره کی‌ / خره‌ کی‌ بی‌ سواد مردگو که دختر خود را پیش روس‌ها مرقساند و روس‌ها برایش کتاب مینویسند و نام خره‌ کی‌ بی‌ سواد را به جا مولف منویسند . و خود بار بار از روس‌ها دعوت مکند که با وطن بیایند و انقلاب کور کا لهٔ دوده را به اوغاان‌های کوه نشین و ، خیمه نشین و خر سوار بیاورد .که بر عکس به جا کور برای مردم گور ، به جای کا لهٔ کفن و به جا دوده مرمی برای مردم عرضه کرد

      ۴. حفیظلله خون خور دیگر نوکر قسم خورده کرملن .. که قتل مرغ برایش با ارزش تر بود نسبت به یک انسان ، تا زنده زیر خاک نمودن جوانان ..

      ۵.تنی‌ نوکر روس‌ها میباشد بعدن با آایی س آایی همکاری نموده با ائتلاف گوه بدین بلای دیگر اوغاان نوکر روس کوا دتا می‌‌کند .

      http://www.youtube.com/watch?v...

    • ملگری با بر (د شاه شجاع گرانه نواسه )

      گوش کن ۳ بر است که از الفاظ رکیک اجتناب کردم اما هر بار با چرندیات از پته خزان (دروغ خزانه) و کتاب مقدیس تان ۲ سقاوی به توهین پرداختید .یک بر پیام قبلی تان را نیگاه کنید که به کی‌‌ها توهین نکرده اید .چیزی که باید خاطر نشان بسازم این است که من چیز را به نام به شما اطلاق نکردم ، همه چیز‌ها با مدرک و ویدئو بوده است . چون ما کتاب مقدس چون ۲ سققوی نداریم که به آان اتّکا کنیم . اگر کس کتاب هم منویسد بخاطر دفاع ایتهامت اوغاان‌ای است . چون ما هیچ وقت معترض نبودیم و از طرف دیگر اینکه این همه حقایق را هیچ کس در روی اوغاان‌ها کس نمی‌‌کشید و حالا که اوغاان‌ها به قدر و قمت خود ندانیستند و راسم احترام ،برابری و برادری را زیر پای کردن ، این همه به روی‌شان کشیده میشود تا از توهین و از ایتهامت بر دیگران خود داری کنند و به کتاب‌ها مراجعه کرده از تاریخ و اصلیت خو یش ایتلاه حاصل نمایند و بداند که پسمانده‌ترین قوم در افغانستان و بد‌ترین مردم ، مضّر ترین ، حسود و وحشی‌ترین مردم روی زمین حساب می‌‌شوند .از یک بنابر این چیز خوب است تا اوغاان‌ها ایتکا با تاریخ‌های جعل‌ای نکنند و از طرف دیگر یک صفحه جدید را به نام اینسانیت برای خود و دیگران باز کنند که دیگران هم آن‌ها را منحیث اینسان ها واقعی بیپزیرند نه‌ اینسان‌های با شور هیوانی اما این افراد چیز‌های که مستند از کار نامه‌های قوم شان ارائه می‌‌شود به خود توهین فکر میکنند . آیا ایتهامت که شما برای توهین دیگران مبندید ایسمش را چه گذاشته اید ؟

      از ملالی گاپ زادی ملالی یک یک زن بی‌ عاقل است ما گاپ‌های او‌ را راد نمیکنم و تأید هم نمیکنم . ملالی یک اوغاان است .. چرا نامه از گلبدین از دهنیش شونید نشوده ؟؟او‌ به دستور چند نفر این گاپ هر را میزند ، سوال که از ملالی خلق میشود وقتی که توی ضد غرب استی ، پس چرا به مدال گیری غربی‌ها با غرب مروی ؟ملالی این را بداند که اگر همین مردم شمال نمی‌‌بود ، پارلمان هم وجود نداشت و ما برای همیش امیر مو منین کور می‌‌داشتیم . چیزی که برای من جالیب است ملالی رفته بود که قبر اولمیر را درست کند .چون اوغاان است اما آرام گاه میرزا قادیر بیدل که همه دنیا او‌ را می‌‌شناسد و ۱۰۰۰ مرتبه از اولمیر مقام والا دارد در خواجه رواش نا‌ پدید شده‌ یا همین طور امیر ناصر خسرو بلخی در بدخشان .. شما اوغاان‌ها هر کس که به نفع تان شعار داد قهرمان و اوغاان اصلی‌ مگی و اگر حقایق را بیان کرد ، خائن ،ضد ملی‌ (اوغاان‌ای ) بیگانه ، جاسوس ،تجزیا تالاب و غیره از این چیز‌ها مگر متوجه باشید که آن وقت‌ها قدیم نمانده و به نفع تان این بر تمام نخ واهد شد‌ .

    • ملگری ولی‌ د ملا محمد عمر زوی ..

      آفرین آخر گپت برآمد اما اینجا راست گفتن که چاه کن خود در چاه است . همان کار را هم کردید که در شینوار میشود هر روز

      شما کوشیش خود را کردید اما با تاسف پای ۵۰۰۰ خر تان زنده دارا دریای ا مو توست جانرال ملیک لخشید و برای همیش به جهنم فرستادهٔ شدند ،خوب ساگ‌های پاچه گیر بودند و ۱۰۰۰۰ خر دیگر تان هم خوراک ساگ‌های ولگرد مزار و جوو ز جان شد‌ .

      .یادت است بچه بیوه !! ولی‌

      باز ۲ باره رفتد یک دختر به بن لادین دادید و یکی هم به پنجابی‌ها دادید . این بار خو یشاوندان را هم بدبخت کردید ، وقتی در شمالی رسیده بودند انتظار ملمستیا (پشتونوالی )داشتند اما با تاسف جسد‌های‌شان خوراک ساگ‌های مزبان شد‌ . خویش‌های پاکستانی تان را دیگر اگر دختر وعده هم کنید ،نخواهد آمدند زیرا که مردم شمالی خوب مهمان نوازی کردند از آن‌ها .

      در جبهه متحد آایی اسا آایی و اوغاان‌ها آخرین کوشش خود را کردند تا نفاق دامن بزنند ، که دیده شد‌ تا جا هم نتیجه داد .. اما تاجیک‌ها سنگر خود را ترک نکرده بودند و همه ۲ باره با گرد تاجیک هر توست مسود کبیر نابقأ شرق جم شد‌ و تحت قمانده او‌ و به حملات ضد پنجابی خود ادامه دادند .. که فیلم ها در ایو تیوب است .به ۱۰۰۰ اسیر پنجابی و اوغاان‌های وطن فروش در ۵ شیر .هزاره‌ها و یوزبک‌ها تا هنز عبدل رحمان و محمد گول مهمند ، هاشیم خان ، عمر کور پنجابی یاد‌شان نرفته .. وقت که دنیا به پشتون‌ها عتماد نمکند و اوغاان‌ها ( پشتون‌ها ) قوده سرطان مخاند فکر نکنم که شوما دوست داخلی‌ و خاریجی در منطقه و جهان داشته باشد.. یک پاکستان است اما پاکستان سر خون پشتون‌ها تان از آمریکا پول می‌گیرد . هر دفعه که که سر وزیرستان حمله می‌‌کند و ۲۰۰ پشتون را می‌‌کشد ۱ میلیارد دالر مخاهد .. همان که گفته اند تاا احمق (اوغاان )در جهان باشد موفلس (پاکستان) در نمی‌‌ماند .

    • گران شاد گول جانه (با بر )

      امان الله یک شاه گریزی بود که یک سرباز عادی خودش از کشور فرار
      دادیش.

      اگر امان الله غیرت می‌‌داشت کم مقاومت خو میکرد . مگر قاضی نبود ؟ مگر جنگ را ندیده بود ؟ مگر جنگ نکرده بود با انگلیس‌ها ؟ فقط در تاریخ هر نصواری پشتون را قهرمان و شمشیر زن معرفی کنید . وقتی کسی‌ مگا که امان الله قهرمان نبود و جنگ نکرده و یک آدم باز دیل بود .. آسمان میاید . حال نمانید توهین شد .. خیانت کردند ؟ خیانت ملی‌ شد‌ از قبیل این حرف‌ها .. چرا نمیگین حقیقت را که آدم عتماد با نفس خود نداشت و ترسو بود و فرار را بر قرار ترجیح داده بخاطر که زنده بمانند . قهرمان کسی‌ است که مرزمد و می‌‌داند که زنده ماندن و فرار کردن ننگ تاریخ است و اسیر شدن بد تر از آن و با کم‌ترین امکانات می‌‌جنگد .

      1. منگل های دمدار امان الله را کافیر خوانده بودند

      ۲. از کدام عدالت امان الله گاپ مزنی ، او‌ یکی از ‌های بی‌ ناموس بود زمین‌های مردم شمال را به اوغاان‌ها تقسیم کرد .. این را مگی عدالت ؟؟ اگر اوغاان‌ها ایم روز در شمال نمی‌‌بود . امروز در کندز و بغلان ،تخار پشتون‌ها ب ای‌ آسانی رخن کرده نمی‌‌توانیستند .. همان اوغاان‌های که در شمال افغانستان هستند میزبان پشاوری‌ها و پنجابی ، وزیرستانی ها و عرب‌ها اند .. این هم فایده شاه عادل .. ما برایت ایتمینان می‌‌دهم که پشتون ملی‌ گرا ندارد و نخواهد داشت .

      اوغاان بچه از فرید مزدک گاپ زادی ، حال ما پرسان کنم که

      ۱.حنیف اتمر کی‌ گ بی‌ و حال نوکر سی‌ آایی ا و وزیر بر حال ، جاسوس بر حال انگلیس که طالیبان را توست هیککپتر‌های انگلیسی‌ به شمال اینتقال میدهد . از این کرده خائن کجا پیدا خواهد شد‌ .

      ۲.رحیم وردک جاسوس آایی ایز آایی

      راستی‌ اینکه فرید یک عضو بود و به راه خود ایستاده است اما به خاطر قدرت مثل اوغاان‌ها (اتمر )خایه مالی‌ انگلیس را نکرده .

      ۳.نگو از تره کی‌ / خره‌ کی‌ بی‌ سواد مردگو که دختر خود را پیش روس‌ها مرقساند و روس‌ها برایش کتاب مینویسند و نام خره‌ کی‌ بی‌ سواد را به جا مولف منویسند . و خود بار بار از روس‌ها دعوت مکند که با وطن بیایند و انقلاب کور کا لهٔ دوده را به اوغاان‌های کوه نشین و ، خیمه نشین و خر سوار بیاورد .که بر عکس به جا کور برای مردم گور ، به جای کا لهٔ کفن و به جا دوده مرمی برای مردم عرضه کرد

      ۴. حفیظلله خون خور دیگر نوکر قسم خورده کرملن .. که قتل مرغ برایش با ارزش تر بود نسبت به یک انسان ، تا زنده زیر خاک نمودن جوانان ..

      ۵.تنی‌ نوکر روس‌ها میباشد بعدن با آایی س آایی همکاری نموده با ائتلاف گوه بدین بلای دیگر اوغاان نوکر روس کوا دتا می‌‌کند .

      http://www.youtube.com/watch?v=-nJy...

    • جناب راستگو احترامانه خواهش میکنم .

      تا از استعمال دشنام های بی پرده و کوچه بازاری جلوگیری بفرماید خودت از اصیل کابلی , بابر , تنویر.....پا را فرا تر گذاشته یی ....

      اگر بجواب این چند نفر یاوه سرا قبیله مثل خودشان به دشنام دادن میپردازی پس داخل یک چوکات!!! ابتدا کوشش کن تا به دلیل و براهان جواب بگویی و از الفاظ زشت کاملا پر هیز کن ..

      همچنان کامپوتر ات را فارسی بساز ..

      اگر به تقاضا ما اعتنا نکنی از میر هزار صاحب خواهش خواهم کرد تا جلو نشر پیام های تان را بگیرد ..

      باحترام خان اصلی

    • محترم عطا خیل سلام .

      احمد شاه بخاطر به گد احمد شاه مشهور شد که یک پایش در جنگ های دایمی با گل اقا شیرزی به مین که گروه شیرزی در مسیر راه او جابجا کرده بوداز دست داد .اسم او گدا محمد نبود .
      گد = لنگ
      احمد شاه را کابلی ها و پشتون های غلجایی جلال اباد و لغمان در ریاست خاد قندهار حمایه میکردند از سوی هم او با گروه های دوستم روابط برادرانه داشت و از خیر و برکت یک دیگر بهره مند میشدن . سایر مجاهدین تسلمی قندهار اب شان را با احمد شاه پف کرده مینوشیدن خود را با او داخل رقابت و کشمکش نمی کردند .
      احمد شاه مادری پیری داشت!! شیره زن کلاشنیکوف به شانه شب و روز دوشا دوش یگانه پسر اش احمد شاه از افرادو پوسته هااو باز دید میکرد . روزیکه گل اغا احمد شاه را از نظارتخانه پولیس با داتسونش به طرف سر نوشت نامعلوم میبرد احمد شاه با لبان خندان میگفت ناجوان ها مرا از بندی خانه بدست اوردید افسوس افسوس که دستانم خالی است نوش جان تان .در قندهار رسم است نامرد ترین بی غیرت ترین ... فرد را ناجوان میگویند دشنام مادررا برداشت میکنند اما ناجوان گفتن را نه اتلاق ان هم به دشمنانگشت به ماشه گرده میخواهد ..
      مادر احمد شاه با شوهر و سه دختر اش قندهار را ترک و به غرب کابل متواطن شد میگویند خواهربیوه22ساله احمد شاه که صاحب جمال ی نیز بود با جناب مزاری رهبر وحدت عروسی کرد افراد وحدت پای عشق و عاشقی را در قضیه دخیل میدانند اما با شناخت ی که من از این فامیل مغرور دارم فکر میکنم پای انتقام در فرصت مناسب در پناه ادم سرکش ی چون مزاری مطرح بوده باشد تا خط و خال و سیب زنخدان زیرا افراد کندهار ی در جبهه صیاف با وحدت داخل جنگ بود .....

    • خان= گوربز خان = مزاری = مریضی

      تو نوکر کثیف پنجابی های بویناک باید بدانی که سگ راستگو بر تو و تمام باداران بویناک پنجابی شما فروخته شده ها شرف و عزت دارد.

      یگانه دشمن کشور ما و بخصوص پشتونهای بیگناه پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان بوده و است.

      مردم افغانستان هیچگاه نباید فراموش کنند که این پنجابی های کثیف پاکستان در سی سال اخیر از هر موقع چه زمانی که افغانها بر ضد روسهای جنایتکار میرزمیدند و چه بعد از خروج روسها وسقوط رژیم کمونیستی از بدبختی ما و از اینکه نسبت سی سال جنگ ضعیف شده بودیم استفاده کرده و مانند حیونات کثیف بیشتر افغانها را ضربه زده اند.

      هیچ افغان و بخصوص پشتونها نباید فراموش کنند که دشمن اصلی و یگانه افغانستان همین پنجابی های سیاه رو که قواره های زشت و بوی بد که از بدنشان به صورت طبیعی میاید نام پاکستانی را همردیف معانی چون شخص کثیف ، بویناک و بد قواره کرده ، هستند.

      بهترین فرزندان این وطن بوسیله پنجابی های کثیف و بویناک به شهادت رسیده اند. این همان پنجابی های کثیف اند که در زمان آزادی بنگله دیش هزاران هزار داکتر، معلم، شاعر ، نویسنده بنگالی را به شهادت رساندند تا بنگله دیش هیچگاه به حیث یک ملیت نتواند سر بلند کند.

      این همان پنجابی های کثیف و بویناک اند که در بلوچستان هزاران هزار شاعر، آزادیخوا ، نویسنده ، معلم و داکتر بلوچ را به شهادت رسانده اند و به بر اساس ارقام احزاب آزدیخواه بلوچ بیش از 20 هزار بلوچ مفقود الاثر گردیده اند.

      تو گوربز خان در زیر چادری مزاری و خان و غیره باید بدانی که ما سگ راستگو را بر تو نوکر پنجابی های بویناک ترجیع میدهیم. او اگر از یک جنایتکار هم دفاع میکند از قلب پاک میکند زیرا تا حالا ندانسته که همین جنایتکاران باعث وحدت و اتحاد و آبادانی کشور ما میشوند ولی شما نوکران کثیف و فروخته شده وظیفه دارید که با خطاب کردن این یا آن جنایتکار به حیث قهرمان ملی و غیره نفاق و شقاق را بین افغانها دامن زنید.

    • خان و بابر

      این را باید بدانید که من یک قدم دور تر در توهین این شخصیت اوغاان (با بر ) از چوکات دور نمانده ییم . ما چیز‌های را برای این شخص خاطر نشان کردیم که این شخص حد اقال یک بر مکث بر تاریخ وطن فروشی و فرهنگ نیاکان خود کرده و دیگر به توهین تاجیک‌ها و قهرمان‌شان که هیچ قهرمان اوغاان مقام و منزلت ، شهامت او‌ را نداشته است بیپردازد .یک بار نگاه کنید که در هر مقاله دهن انداخته الیل مسعود و تاجیک‌ها و به نام ولی‌ یک شغال بلوچ اصل که نمیدانم با خود هم نوا ساخته است .

      وقتی با ایستناد گفته می‌‌شود که شاهان محمد ضاا‌ای وطن فروش بودند و هم چنان زمامدارن شن خایه و ضد وحدت ، خدمت کار پاکستان و آیی س آیی این یک وقیت است که همه مدانند که طالیبان به دستور آیی س آیی می‌‌جنگد . این شخص بر علاوه که حرف‌های من تأید نامی‌ کند به خاترک موقف پتان‌ها زیر سوال نیاید ، یک بر به تاجیک‌ها و مسعود شهید حمله میکند . وقت تو بابر خان به پاکستانی‌ها کثیف مگی ،یک بر از روی وجدانت مباره شهید مسعود را در مقابل پاکستانی‌ها قدر و تمجید کن ،اگر نمیکنی دست از توهین بردار .. حقایق را همه دونیا میدانند . برای همه معلوم است بهترین اشخاص پشتون مثل داوود و امان الله اشکهاش ملی‌ نبوده اند و داد از پشتونیسم و پشتونوالی زده اند در یک کشور کثیر ال ملیتی اما برای پشتون ‌ها این اسخخاس و عبدل رحمان هم قهرمان‌ها هستند.. هال فکر کن که مسود با تاجیک هر کشوا هم درست نکرد به خاطر در دلش تاجیا و خیانت نبود ، به یک افغانستان فکر می‌‌کرد . ثمر مقاومت شاندن یک پشتون مثل برادر کلان در قدرت از خود گوزری‌های این مرد‌ها بود . که خون ریختند و مفت تسلیم کردند ..حالا بگو که مسعود حق توهین را دارد ؟؟ قهرمانی و بدست آوردن ایستقلال افغانستان در بدل بخشیدن یک قطعه خاک بزرگ این سرزمین به هند بر تانوی (تمدید ماهده دورند ) صورت گرفته نها به جنگ و از خود گذاری شخص امان الاه ، البته که مردم نقش داشتن اما ما از امان الله کدام دست اوارد را نامی‌ بینیم ، دست آورد امان الله و داود مناسبات ایمرو زی‌ با پاکستان ، مداخله صریح آن در کشور ، مشکلات مرزی، تجهیز طالیبان و غیره است که همه روز شاهد اتفاقات در افغانستان هستیم . اما ما تاجیک‌ها وقتی به اینتقادات بهترین اشخاص(از نظر پشتون ها) مپردازیم که اوغاان‌ها نا‌ آگا هانه یا از روی تعصب شخصیت مسعود را که یک متر این سرزمین نه به روی قرار داد و نه هم در سنگر دفاعی خود مثل دیگران از پنجابی ها و عرب‌ها استفاده کردند و آن هم بخاطر ذابح ملت خود برای پاکستان . بر عکس از همه اقوام حتا از پشتون‌ها خواست که یک جا شوید ا در مقابل پاکستان استاد شوید و از وطن تان دفاه کنید و در بیرون رفت بدون ترس به دنیا گفت که پاکستان مداخله مستقیم با عساکر خود کرده و این یک تجاوز است ..کجا بود آن غیرت ضد خارجی اوغاان‌ها که دست را یک می‌‌کردند و پنجابی‌ها را بیرون مراندند ؟بر عکس پشتون ‌ها اکثریت همکاران دشمنان افغانستان را تشکیل می‌‌دادند. وقتی اوغاان‌ها از سنگر و جبهأ دشمن دفاع کردند انتخاب شخصی‌ خود‌شان بود . اما نباید مسعود را محکوم کنند که نباید سنگر می‌‌گرفت . اگر مسعود به این کار و خون ریختاندند خود در سنگر سرزمین آاش جهان برایش لقب قهرمانی می‌‌دهد و برای پشتون‌ها لقب ترورست‌های سرطانی را ، به همان مثل می‌‌اندیشیم که میگن( سال نو از بهارش پیدا است ) این که شما اوغاان ها به همچو یک شخص لقب جنایت کار ، خائن ملی‌ از روی سخاوت و وطن دوستی‌ تان در بدل دفاع به اصطلاح از وطن خود تان گران افغانستان و دیگران را هم مهاجر خطاب می‌‌کنید ،عطا می‌‌کنید ۱۰۰۰۰ سلام بر همان وجدان و شرف و وطن دوستی‌ و موسلمانی تان

    • جناب اوغاان بچه با بر.

      من چه که هیچ کس نامی داند که با کدام اوغاان‌ها در افغانستان در گیر اند .. شما از نسبت دادن نام تالیب به خود شرم میکنید اما به پشتون بودن‌شان افتخار میکنید .

      شما همیشه در ۲۵۰ سال اخیر ، هم حکومت بودید ، هم مخالفین هم جاسوس ، و هم مردم عادی و حال که دیمکرات‌ها و سوسیال دیموکرات ها هم حضور دارند . که بد بختانه در طول همین زمان افغانستان بر علاوه که هیچ پیشرفت نداشته است ، به ۲۰۰‌ها سال از کشور‌های منطقه ، و ۱۰۰۰ آن سال از غرب پس مانده و هنوز هم در وقت ملامت کردن به اصطلاح خارجی‌های داخلی‌ به (اقوام غیر پشتون )را ملامتی را نسبت مدیهید .بیاید که مهاسبه کنیم ، ۵ سال مربوط rabani ، یک سال از حبیب الله کلکانی ، ۲۲ سال را روس ها خرابی کردند . حل که بهترین تحصیل کرده‌های پشتون (تکنو کرّات‌ها ) در افغانستان حضور دارند و به آمریکا و به کرزی مشوره مدهند حتا ضد اقوام غیر پشتون ، کدام گول را به آب دادند . در ۲۲۰ سال چه دست اوارد‌های پشتون‌ها از خود داشتند ، در همین مقطع تاریچ پاکستان اجاد می‌‌شود پیش چشم شما ! امروز اگر پاکستان تور کم را بسته کند مردم از گرسنگی و مریضان از بی‌ داکتری و دارو و دارمان می‌ میرند . جاپان هم در ۱۹۱۹ استقلال گرفته امروز جاپان برای ما خیرات روان می‌‌کند. آلمان بعد از ۵ سال به پای خود ایستاد می‌‌شود و بزرگ‌ترین و قودرت‌ترین کشور‌های جهان است .

      چیز که باید خاطر نشان بسازم این است . که بعد از نادر شاه تا ۴۰ سال سلطنت ظاهر شاه ، اگر نامی‌ توانیست افغانستان را مثله جاپان بسازد ، فقط همه مردم را به خصوص پشتون‌ها را با سواد می‌ساخت و معادن افغانستان را استخراج میکرد تا امروز ما از گرسنگی و و مکتب سوختاندن و بربادی وطن خود بی‌ غم میبودیم . مگر کی‌ بود که سعد را این ظاهر شده‌ بود ؟اما اوغاان‌ها همان وقت هم به پشتون بودن ظاهر شا افتخار میکردند در حالیکه او‌ از پشتو گاپ زدن می‌‌شرمید و کلمه از پشتو هم بلد نبود . حال ما باید بگویم که شما اوغاان‌ها به خود جفا کردید که تا هنوز یک رهبر خوب نداشتید برای شما پشتون بودن همیشه مطرح بوده و نه اینسانیت و کار و خدمت یک رهبر از همین رو است که رهبر‌های تان از شما‌ها استفاده سؤ کرده و چون رگ خوا شما را پیدا کرده بودن که برای شما اوغاان بودن از همه چیز مهیم تر است. مثال تازه انتخابات نو است که وقت تقلب کرزی افشاه شد‌ ، مردم جنوب اخطار داده بودن که به جز کرزی که یک پشتانه است دیگر هیچ کس را قبول ندارند وگر نه. در مقابل هر رژیم دیگر ایستاد خواهند شد‌ . ما اقوام غیر پشتون همه از رهبران پشتون‌ها چون ساگ برادر شغال برداشت داریم زیرا که از آخرین کسانیکه ما امید داشتیم تکنو کرّات‌ها و دیموکرات‌های بودن که از غرب تشریف آور دند اما دیده شد‌ که به اصطلاح پشتون‌ها افغان یات خود را فراموش نکرده بودن (تعصّب )و به اصطلاح غیر پشتون‌ها زنجیر قبیله خود را خوب حفاظت کرده بودند .

      اوغاان اصل با بر

      وقت انگشت اینتقاد بالای غیر پشتون( به ویژه تاجیک‌ها و مسعود ) می‌ گذاری ، بدانید که اگر یک آن به طرف دیگران است ، ۴ آن به طرف خودت است . بد نگفته اند که اول علاج خودت را کن پیش از آن که به درمان دیگران بیپردازید . ما غیر پشتون‌ها یک زخمی سطحی از نگاه سیاسی ، اجتماعی هستیم اما شما پشتون‌ها ۲۰۰ سال است که در کوما شدید بسر میبرید در همه ابعاد زندگی و ادامه دارد

    • راستگو جان تاجیقی

      باور کن که هر باریکه شما جنایتکار مفعول مسعودوف را قهرمان خطاب میکنی پنجابی های کثیف گوشت میگیرند و شادی میکنند، زیرا پنجابی های بویناک میدانند که قهرمان گفتن این خائین ملی توهین به میلیونها افغان از قربانیان او در افشار تا بیگناهان چنداول و بیگناهان کنر ، قندهار ، زابل .... است.

      کنر، قندهار و زابل را بخاطری گفتم که این مسعودوف جنایتکار بود که مانند یک غلام خفاش امنیت همان کاروانهای نظامی روسها را در مسیر دره سالنگ با تمام سرخمی میگرفت که به آن ولایات عساکر و مهمات نظامی را برای قتل عام مردمان بیگناه میرساند.

      حالا که شما نام شاه امان الله را هم به لست جنایتکاران اضافه کردید، دیگر هیچکس در بین پشتونهای باقی نمانده که شما آنرا جنایتکار خطاب نکنید.

      پس به نظر شما یگانه راه حل قتل عام تمام پشتونها است از طفل گهواره ی تا پیر مرد 90 ساله.

      شما واقعا ً حامی جنایتکار ملی مسعودوف هستید. او میخواست که با دیگر جنایتکاران تخم هزاره را از کابل گم کند. او مانند هیتلر پاک سازی قومی را دوباره زنده ساخت و شما آنرا میخواهید بالای پشتونها تطبیق کنید.

      والله شما بلا میکنید راستگو جان

    • بابر من به یقین کامل گفته میتوانم که خودت و ولی , اصیل کابلی یک فرد استید اهل لوی پکتیا از دنباله روان عبدالرحمان خان , محمد گل مومند , زابلی ,..............
      چون خودت بنام های رنگارنگ دشنام های تانرا در جهت کوبیدن غیر اوغان مگذارید از این رو فکر میکنی من , مزاری ,و گربز خان یک فرد هستیم .

      ما سه نفر از ولایات مختلف , اندیشه های مختلف شاید هم ملیت های مختلف باشیم .

      مزاری صاحب غیرحزبی باشنده مزارشریف , اکنون جرمنی ,تحصیل کرده شوروی .

      من باشنده کابل با تاسف مخلوطی از اوغان نامسلمان حاکم به زبان پشتو کارمند خاد , جناح پرچم و کارمل بزرگ.

      اما گربز خان از جمیعت و شورا نظار شاید هم یکی از همفکر انان , طرفدار پروپا قرص احمد شاه مسعود مرحوم..

      من هیچگاهی در دفاع از تمام اعمال و کردار دوره خودما کارمل و نجیب چیزی ننوشته ام ما خالیگاه داشتیم اشتباه کردیم ....انتقاد معقول را از راه برهان و دلیل بجا و بی طرفانه می پذیریم, حاضر هستیم پای میز قاصی و برویم و از خود دفاع کنیم ( البته که از دید ای اس ای وخارجی ها , قبیلوی نه!! اتهام اشخاصی که خود غرق گناه کشتار چور چپاول تجاوز ...اندرا نمی پذیریم ).

      من هیچگاه در دفاع از گروه مسعود ربانی محسنی مزاری دوستم چیزی ننوشته ام ...

      ولی در جواب فاشیست های قبیله چون شما که ترازواش پانگ دارد و پنج انگشت اش را بطرف یک گروه نشانه رفته است عادت دارم مقاسیه وی چیز های بنوسیم چرا که من درک کرده ام که اوغان همیشه قبیلوی فکر و عمل کرده است نه انسان درست و نه مسلمان درست بوده اند بگونه مثال این ماوویست رففیقت ازدید قبیله تا دید سیاسی به غیر اوغان حمله ور میشود ..

      کور هم میداند که دلده شور است ( اگر دلده را نمی شناسی دنده کی را در دماغ اکبر ات مجسم کن ) هزار بار اگر مرا به اقوام و پشتیبانان پنجابی ات مقاسیه بکنی!! ما دشمن پاکستان بودیم هستیم وخواهم بود من اسراییل و پاکستان را دوطرف یک سکه میدانم .
      تو بخواب خرگوش بودی که ما در پشت جبهه ماورا سرحد اوغانی (دیورند پشاور و کویته ) هر لحظه در جهت دفاع از منافع وطن ما فعالیت میکردیم وهر ان منتظرحلقه ریسمان ای اس ای و گلبدین وسیاف.... به گردن ما ن بودیم ( منظورم خادیست های سر بکف که گمنام جان های شیرین شانرا بخاطر وطن در داخل پاکستان از دست میدانند . انزمان خودت در مکروریان ها لمیده بودی و مجاهدین در پاکستان مصروف حساب کردن دالر و ریال و کلدار بودن!! میباشد قبل از سال های1371 ).

    • بابر کوچی

      گوش کن بچیم .. این را میدانم که فقط اوغاان‌ها (پشتون ) از یاد کردن نام مسعود و کار نامه‌هایش نشین شن شروع به خل زدن می‌‌کند .. حتا از شما زیاد تر حامیان پنجابی تان پروز مشرف طاقت دیدن عکس‌های مسعود را ندارد .. در لینک که اقیا عطا خیل انداخته بود حتما دیدی .. اما نمی‌‌دانم که در خون کثیف تو چه مخلوط شده که طاقت شونیدن نام مسعود را نداری .. کتاب ساپی را خواندی حتما.. !چرا شما کثیف‌ها یک کتاب یک آدم بی‌ طرف را متاع لیه نمی‌کنید ؟؟؟ در افغانستان هیچ قوم ، قوم دیگر را حذف کرده نمیتواند .. وقتی که عبدل رحمن و عمر کور نتوانیستند ، دیگر نا‌ ممکن است .

      مسعود هیچ وقت نسل اوغاان را پاک نمی‌‌کرد و یک چیز نا‌ ممکین هم است .. اگر قسم که شما به او‌ تهمت میبندید عمل می‌‌کرد امروز ما یک کشور بدون اوغاان‌ها داشتیم نه اینکه تمام اوغاان(پشتون ) ها را قتل کند بلکه یک کشور به نام آریا مساخت . اما او‌ آدم شما در کتاب‌های پشتون‌های فاسیست مخانید .. به خداوند قسم است که من پشتون اصل روشن فکر ضد پنجابی( که از پاکستان بود و از پنجابی نفرت داشت) را هم در پاکستان و هم در اروپا ملاقت کردم به مجرد که گفتم که از طرفداران مسعود شهید هستم .. نمانده بود که دستم را بوسه کند . به من گفت خوب کردید که پوز پنجابی‌ها را به خاک مالیدید .

      اما تو که همه ملامتی‌ها را به سر پشتون پاکستان می‌‌اندازی که آن‌ها ویران گرا اند .. و تو هم خانه و هم سایه من هم هستی‌ .. تو را به خدا که شرم کن ..

      در بار افشار شنیده بودم اما .. قندهار و زابول و kunar حال شنیدم ، حال چند وقت بعد کتاب خواهد برآمد که مسعود نادر غدار را هم کشته و در وزیرستن و جنوب افغانستان توضیهع شد .. توبه شک نیست از شما !! ما چند روز پیش او‌ آدم را مثال دادم که به تی‌ وای مسکینیار زنگ زده بود و می‌‌گفت که پشتون‌ها مکتب‌ها را در هلمند نمی‌‌سوزانند ، پنجشیری‌ها همه این کار‌ها را میکنند‌ها ها‌ها حال خودت شروع کردی که اگر مسعود راه سالنگ را بند می‌‌کرد قندهاری و زابولی کوشته نمی‌‌شد‌ ! یک قماندن که ۲۱بار توست هوای و زمینی‌ مو رّد حمله قرار بگیرد ، چه قدر توان خواهد داشت . در حال که همیشه قطار روس‌ها از طرف مسعود زده میشود . چرا گولبدین که با فوج پاکستان به جلال آباد حمله کرده بود .. راه کابل جلال آباد را بند کرده نتوانیسته بود ؟ میفامی که با روس‌ها کسی‌ خود را در دنیا زده نمی‌‌توانیست به ویژه با ارتش سرخ .. فقط میشود که مقاومت کرد که همان کار را مسعود کرد .

      آمد قضیه افشار .. جنگ علیه هزاره‌ها توست صیاف شروع شد‌ و توست گلبودین دامن زده شد‌ .. که حالا خود هم اعتراف می‌‌کند .. هدف از دامن زدن درگیری بین وحدت و حکومت وات توست گلبودین . تضعیف شدن مسعود بود چون خود تا آخیر در پشت دروازه‌های کابل قوله ساگ را می‌‌کشید . که به جای نرسید .

      چون صیاف از حکومت حمایت می‌‌کرد ، پای مسعود را هم در جنگ کشید ..و همه افراد که تجاوز و وحشت کردند همان قندهاریی‌های قسم خورده ضد هزاره خط اول صیاف و پشتون‌های خود صیاف بودن .. هیچ کس هم ثبوت ندارد . آن فیلم را هم دیدم و دیگر فیلم‌ها را هم دیدم . استاد مزاری با راه جوری گولبودین توست تالیبن کوشته شد‌ .. در حالیکه گلبدین متحد سیاسی مزاری بود ، شاید اگر به مسعود پناه میاورد کوشته نمشود . اما او‌ آآعدم پیش گرگ (اوغاان )رفت که بیا قرض با به‌هات را بگیر .

      به هر صورت می‌‌دیگر واقت ندارم .. و گاپ‌های تو هیچ فایده نداره .. ما راه خود را اینتخاب کردیم .فکر می‌کنم همون پیام‌های قبلی را بخوان چیز‌های خوب بوده وجدانن فکر کن بالیش . نه مثل یک اوغاان .

      من در اوغاان شناسی‌ تخصص دارم دارم .. خود را زحمت نته .. شما چیزی که باعث بد بختی تان شده‌ خود خواهی و تعصب تان است و این ۲ شما را از رو زمین پاک خواهد کرد .دیگر اینکه شما هیچ رهبر ملی‌ نداشتید که همه را به یک چشم بیبیند یا مثل یک مثلمان .. اگر شما مثلمان واقی هم میبودی این همه نیفرت از هزاره . تاجیک .شیأه ، یوزبک نمیداشتید ، ههم بنده گان خدا اند چرا شیه مذهب‌ها قتل عام شوند که اوغاان‌ها کردند.. شما دیگر روی نه به مثلمان دارید و نه به دیگران در افغانستان .. یک بار دیگر هم برایت میگم اگر خدا نخاستأه پیامبر از شما نازل شود من با شمشیر علیه آن بر خواهم خیست ، چون شک در دین و آین و اینسان بودن تان دارم و بس.

    • بابر

      تا هنوز سوال ما را جواب ندادی که آن پنجابی‌های که در سنگر‌های اوغاان‌های تالیب به دست نیرو‌های مسعود افتاده بودند کی‌‌ها بودند و برای چی‌ به افغانستان آماده بودند ؟ و چرا با مسعود جنگ میکردند و شما اوغاان‌ها در یک سفره نان می‌‌خوردند ؟؟ شما پشتون‌های پشاور را گفته بودید که مردم شمال همه کافیر آست و مسعود یک فرمانده روس بیاید که جهاد فرض شده‌ است !! نزد خدا چه جواب خواهد گوفتید ؟ شما‌ها که خود را بهترین مثلمان‌ها دنیا فکر میکنید ، ابلیس‌ترین اینسان‌های حیوان صفت روی جهان هستید .. این‌ها همیش ثبوت است علیه شما اما کسیتا هنوز با شما دشمنی نکرده .. ما هیچ وقت نگفتیم که قتل عام شما روا است . همیش گفتیم که از توتیه دست بکشید ، کم از وزن تان بکاهید و چربی‌ را که در گرد کون تان احساس می‌کنید آن هم همه مرداری است . فقط اینسان یات یاد بگیرد شما را میتواند که نیجاد بدهد . من هم امان الله را قهرمان ملی‌ و آدم ملی‌ می‌‌گفتم اما زمانی‌ رسید که همان مردمان عاجز و دهقان که با هیچ کس کار نداشتن حتا در زمان هکمت ربانی با آن‌ها مثلی مردمان بومی احترام میشد .. وقتی کار شن رسید ، از کیلگی بغلان تا دند قوری و بغلان صنعتی این‌ها موسلله شدند توست طالیبان و به کشتار‌ها آغاز کردند ، خانه‌ها را به آتش کشیدند ، همان طور شاهد‌های از ناقلین پشتون بامیان و کندز و تخار وجود دارد . از آن وقت بود که هوزا‌های که شنیده بودیم راست بر آامد و وقت بیرون آمدیم در کتاب‌ها خواندیم که رهبران پشتون همه این کار‌ها را به خاطر واصل شدن مناطق در جنگ‌ها کرده بودند .. پس حال بگو این خیانت قابل بخشیدند است ؟ آیا امان الله قهرمان ملی‌ است ؟او‌ میتواند یک قهرمان برای پشتون‌ها باشد اما او‌ هیچ وات یک عنصر ملی‌ نبوده .

      کدام تاجیک گردیز ، جلال ابعاد ،لغم ،قندهار ، هلمند از طرف مسعود علا اوغاان‌ها تحریک شده‌ بود ؟ اگر مسعود پاک سازی قومی به ایستللاه خودت می‌‌کرد ؟ چرا شرم نمی‌کنید که همین گلبودین پشتون به کمک پاکستان و دیگر پشتون‌ها که گویا حاکمیت ۲۰۰ سال پدران‌شان از دست رفته و در صدد بدنامی حکومت ربانی بودند ؟چه دلیل به راکت پرانی بود ؟ پس چرا به کابل آمد بعدا؟

      بروید کتاب گلبدین را بخوانید که مینویسد که حاکمیت در دست اقلیت باعث تجزیا افغانستان میشود .این جا ثابت می‌کند که این کار ها را به خاطر حاکمیت ملی‌ پشتون‌ها انجام داده که تا هنوز در میان پشتون‌ها قهرمان است و آنقدر که از مدافع کابل مسعود اینتقاد می‌‌کنید از گلبدین چیزی خبر نیست .. نگاه کنید در اولین ویدئو گول قبل از جنگ که اختار میدهد که حال جهاد شروع میشود (منظورش روز ۲۰۰۰ راکت به شعر کابل).

      از نظر جهان قهرمان ملی‌ کسی‌ است که به خاطر کشورش در مقابل دشمنان کشورش با کم‌ترین ایمکانات بجنگد تا مرگ در سنگر که این کار را در تاریچ معاصر این وطن فقط مسعود انجام داده است و امروز در پاکستان هم ۵ شیر و ۵ شیری‌ها را از مقاومت‌شان میشناسند و پشتون‌های روشن فکر پشتونخوا امروز که مفکوره ضد پنجابی دارند به مسعود میبالند . اما فقط شما اوغاان‌های افغانستان که در آتش تعصب میسوزید برداشت یک قهرمان اصلی‌ را در پهلوی ۱۰۰ قهرمان جعلی خود را ندارید ، بسیار بیچارأه استد ، بسیار دست و پاچه استد چه قدر کتاب‌های ایتهامت چاپ کردید علیه آن مرد خدا اما هیچ فایده نکرد و سالانه کنفرنس‌ها گرفته میشود آن هم بین الملللی ،حتا نشنال ژیو اگرفی چینل، چقدر درد دارد ها ؟ یک تاجیک قهرمان جهانی‌ ؟ ها و اوغاان اصل هیچ قهرمان نداره، یا این که جعلی است ،نسوار پک ، گریزی یا که یک مفعول قندهاری ،ویرانگر، دزد یا این که ثبت لیست سیاه سازمان ملل شده‌ است .کرزی بیهچاره را هم همرای پیراهن پاکستانی مدل ساختن اما پیش از آن که نامش مثل نیاکنش از همو قهرمان‌های نصواری جعلی ثبت تاریچ شود ،خوشبختانه که پایش لخشید و افشاه شد و در بدل مقام مدلی‌ ، لقب با به قو مستان ( معتاد چرس و مریض روانی ) برایش واگذار گردید که از جناب با به قو ۲۰۱۰ پذیرفته و به کار خویش ادامه داد .

      http://www.youtube.com/watch?v=ZxS4

    • ولی‌ و بابر، خان

      چیزی که باید می‌گفتم حال یادم آمد .. اوغاان‌ها (پشتون‌ها )با به اقتدار رسیدن محمد ضائ‌ها به کابل کوچ کردند .. هیچ کسی‌ به جز از مردم شهر کهنه کابل اصیل نیستند .. تاریخ کابولیستان را بخوانید . کابولیستانها ۱۰۰۰ ها سال قدامت دارد وقت که نتفه اوغاان‌ها در کوه سلیمان هنوز پیدا نشوده بود . یک چند روز بعد همو جلال ابعادی و پشاوری‌های که در ارزان قیمت تذکرا و خانه خریده اند مثل ولی‌ جان و بابر جان کابولی اصل میشوند . ولی‌ جان و بابر جان‌ای را در پیش اوغاان‌ها خیر که در پیچ تاجیک‌ها و کابولی‌های اصلی‌ نگوی که خدعه میکنند سر .. اگر شوما کابولی اصل باشید ،، نگاه کنید مردم سروبی و وودخیل را که هنوز مثل مردم خیبر و و کوه‌های پکتیا زندگی میکنند.نا‌ گفته نماند که شاد گول جان هم از کابل است. پیر این طور کابل‌ای را سلام بتم که از زبان و فرهنگ ۵۰۰۰ ساله کابل خبر نداره و کیت گاو و خر در زیر خیمأه شاو و روز teer می‌کنه و همه‌شان سر سرک‌ها دختر‌های جوان خیرات می‌‌خواهند حال درست است که قریب آست اما مردم به سور برابر نیستند کمی‌ باید احتیاط کنند . به هر صورت باید فرق کابولی اصلی‌ و اوغاان کوچه (ناقل )یا مردمان جا به جا شده‌ در کابل در زمان محمد ضائ‌ها فرق شود .. برو بچیم خود را سر یگان کونری کابولی بزن که او‌ بیچاره نمیداند که از کجا آماده .

    • قندهار نسبت به تمام ولایات اوغستان دیر تر بر ضد دولت های وقت و روس ها دست به تفنگ وجهاد بردند .
      قندهار تا سال 1359 امن و مردم هنوز مصروفلذت بردن از صحنه(رقص دختران و پسران ) و سینما بودند تا هراتیان برای بزرگان قندهار" دایره , لب سرین وچادر" فرستادند . این بودکه قندهار به تحرک امد و جنگ شروع شد تمام شدت جنگ های قندهار از اوخر59الی اخیر 62خلاصه میشود.

      قوماندان ملا منلگ.
      یکی از قوماندانان جنگجو وشعوری بر ضد دولت بحساب میامد که با گروه های دیگر مجاهدین داخل جنگ های تنظمی و قومی (زی زی )نمیشد و همه توان و امکانات خود را مثل گروه های شیخ اصف محسنی , شورای پنجوایی (متشکل از گروه خورد ملاعمر , مولوی پاسنی , مولوی صابر یا میرحاتم ... )بر اهداف دولتی و روس ها سوق کرده بودملا ملنگ یکی از ده قوماندان است که غیابا به اعدام محکوم شده بود .
      ملاملنگ ترک زبان و یا فارسی زبان باشنده بادغیس ونشونمو کرده قندهار بزرگ ,حاکم بزبان پشتو ,مخالف جنگ های قومی وتنظمیی فعالیت هایش حسادت قوماندانان قندهار را بر انگیخت همه با هم از میانه رو تا بیناد گره برضد او از هیچگونه تبلیغ و اقدامات خصمانه چون کی واز کجا هستی ؟؟قومت چیست؟؟چرا اینجا هستی ؟شاید انگلیس باشی ؟؟؟.... دریغ نکردند تا ملا ایکه بیچاره فکر میکرد اسلام اوغانی مرز نمی شناسد به نژاد, زبان و رنگ اهمیت نمی دهدرا با بار و بستره اش اوخر 1362 از قندهار فرار دادند ملا به زابل رفته مدتی بعد هم تباران قندهار او را در زابل نیز ارام نگذاشتند تا با دل پر راهی زادگاهش بادغیس شده و اینک وکیل مردم بادغیس در پارلمان هستند .
      چون ملا فرد شعوری با برنامه ازجنگ مستقیم تا جنگ پشت جبهه ,استخدام افراد دولت ونفوذ دادن انان به بخش های مسلح دولت , ترور... بر ضد حاکمیت کار میگرفت برای دولت خطرناک و درد سر ساز شده بود خاد از این گیر ودار به نفع دولت استفاده درست و به موقیع نمود از طریق قوماندانان ارتباطی واجنت ها دربین گروه های مختلف مجاهدین لحظه ای ازداغ نگداشتن بس ملا ملنگ فروگذار نبود تا از شر ملا ملنگ خلاص نشدند..
      ملا منلگ انقدر شعوری و با احتیاط عمل میکرد افراد اش منظم اتاقش با خریطه های نظامی و اهداف در ان نشانی شده تدابیر امنیتی خودش مستحکم..... با وجود نفوذ دادند واستخدام چند نفر اجنت در گروه او تا چند سال نام اصلی ومحل تولد اش را کسی نمیدانست از همین رو خاد موضوع را چاق میکرد تا سر نخ بدست اید ..

      موصوف زمانی با خالص و صیاف و در اوخر در باد غیس با استاد ربانی پیوسته بود .
      اواسط سال 62 ما (خاد) یکنفر کارمند کم سوادتازه وارد به خاد از اهل غور یا فراه باشنده قندهاررا به گروه ملاملنگ نفوذ دادیم با گذشت یکی دو هفته ملا وی رااولین بار به داخل اطاق خود خواسته و خانه کارمند متذکره را در ساحه ناحیه شش قندهار بروی نقشه برایش نشان داده وچگونگی پیوستن اش را با خود توضیع خواسته بود چون مذکور بی تجربه و غیر مسلکی بود به فکر اینکه ملا در داخل خاد همکاردارد و از همه جریان اگاه است تمام داستان را شرح داده و ملاملنگ بدون اسیب رسانیدن به او وی را به نفع خود استخدام و دوباره به ساحه دولت فرستاد چند ماهی گذشت تا از داخل گروه ملا ملنگ اجنت دیگری در باره خیانت کارمند اطلاع داد ایشان تحت مراقبت قرار گرفته و ثابت شد که نامبرده به نفع ملا عمل میکند تا خاد از این رو گرفتار وبه ده سال زندان محکوم و دو سه سال بعد طبق محمول از فرمان های عفو کارمل استفاده کرده ازاد شد.........

    • خان عزیز بار دیگر سلام!
      امیدوارم به نوشته ء خاطرات مستند تان ادامه دهید. من تا جای که اطلاع دارم ملامنگ یکبار به دست روسها اسیر هم شده بود میگویند که او دربرابر یک عسکر روسی که خودش به مجاهدین تسلیم شده بود دوباره تبادله گردید آیا این موضوع واقعیت دارد ویانه؟ صادقانه اعتراف میکنم که من تاهنوز ازاصلیت ملامنگ آگاه نبودم واقعا طوری که شما نوشته اید ولایت قندهار ازامراض قبیلوی هنوز هم رنج می برد لطفا جهت معلومات بنده ودیگر خواننده گان عزیز پرسش بنده را جواب بدهید .

    • جناب عطا خیل سلام .

      نه این واقعیت ندارد زیرا افراد شعوری همیشه با تدبیر عمل میکنند دور را می بینند ملاملنگ اسیر نشده بود .
      اسم اصلی ملاملنگ اسم دیگری همین حالا فراموشم شده است حتما اسم شانرا بخاطر خواهم اورد .
      اما چیزی که عیان است ملا ملنگ سربازان و افسران غریب و بیچاره و مردم بیگناه شهر قندهاررا فراوان در جنگ ها و با راکت هایش کشته است ..

      ملاعمر در عملیات مشترک روس ها وقوای دولتی اسیر و به داخل مسجد ی رهنما یی شده ونا شناخته اذاد شده بود .

    • خان بچیم گوش کو.

      بار قبلی کوشش کردی تا شهید مصطفی را تاجیک معرفی کنی اما خدا شرماندت که من بالایت برابر شدم و رسوایت کردم. ولی باز هم تو خجالت نکشیدی و باز این کار را میکنی. تو باید بدانی که:

      ۱. اجداد ملاملنگ از قندهار به بادغیس تبعید یا فرستاده شده اند اما خودش بزرگ شدهً قندهار است قندهار را سرزمین اصلی خویش میداند و به آن عشق میورزد.

      ۲. ملاملنگ در اوایل به اصطلاح جهادش بدست روسها اسیر شد اما بعد از نشان دادن موضع ها و مخفیگاهای اشرار و همکارانش و تعهد همکاری آزاد شد. اما وی بعد از آزاد شدن توسط سی آی ای به بهترین شکل مورد استفاده قرار گرفت و با روسها همکاری نکرد. تو که خود را خادیست معرفی میکنی باید در بارهً آن زن امریکایی که نزدش میامد معلومات داشته باشی.

      ۳. ملاملنگ شعوری عمل نمیکرد آن نظم و دسپلین را در گروپش هدایات سی آی ای و آی اس آی بوجود آورده بود. اگر وی شعوری عمل میگرد آیا به آن تعداد عسکر و مردم بیگناه را میکشت؟ و شهر زیبا قندهار را زیر حملات کور راکتهای خود میگرفت؟ تو حتما خبر داری.

      ۴. قبل از نوشتن پیامت اگر متوجه میشدی که ملاملنگ نمایندهً کدام ولسوالی بادغیس است سوال اوغان یا دیگان بودنش برایت حل میشد.

      ها یادم نرود که چند روز پیش در بارهً قوماندانان دیگر قندهار هم نوشته بودی و از حاجی لطیف و گل آغ بد گفته بودی. من همرایت همنطرم اما یک چیز را نگفتی که این پایلوچان از کی فرمانبرداری میکردند و سگهای دوده غف اصلی کیها بودند۰ در بارهً ګوډ احمدشاه هم معلوماتت خیلی ضعیف بود۰

    • من ملا ملنگ را قهرمان نگفتم دستانش بخوان مردم اغشته است اما باید دشمن دلیر خود را انسان با صفاتش ذکر کند . شاید ملاملنگ اوغان باشد خدا حق میدانند از ظاهر مسله تصویر ی ارایه کردم ملا ملنگ زنده و وکیل در مجلس اعوام است من نگفتم افتخار ما است افتخار ازبک است .. اگر اوایقدر فعالیت ضد دولتی نداشت در قطار ده قوماندان که غیابا به اعدام محکوم شده بود قرار نمی داشت از سوی هم من خود را تاجک فارس ازبک وهزاره نداسته از هر مظلوم تاریخ که از اعمال و کردار اوغان نامسلمان رنج برده باشددفاع خواهم کرد اگر هندو باشد یا هزاره ازبک باشد یا ترکمن پنجشیری باشد یا بامیانی .
      جنرال مصطفی را از نزدیک دیده بودم از شنیدید و کابل میشناسم در یکی از مهمانی هایش از جانب جنرال حلیم قوماندان سارندوی قندهار حین جنگ های زابل من ام اشتراک داشتم او فارسی زبان بود . شاید اوغان بوده باشد مهم نیست . فارسی زبان لوگر همه مستعمره اوغان کوچی شده اند من یقین دارم که چند سال بعد انان زبان شانرا هم فراموش خواهد کرد اما مصطفی قهرمان به عهد و پیمانش وفادار انسان و رفیق خوب بود فرق نمی کند هندو بود یا مسلمان تاجک بود یا فارس من بخاطر تاجک بودن و اوغان بودنش چیزی ننوشتم کسی چیزی نوشت من ام نوشتم .. ما اصلا دنبال قوم نبودیم شرم بود از کسی می پرسیدی نسب ات چیست ( اما پرچمی و خلقی ... اوغان در همان اغاز میپرسیدن از کجا هستی قومت چیست وطن دارات فلان است...
      اگر او اینقدر اوصاف وعمل ضد دولتی نداشت در جمله ده قوماندان غیبابا به اعدام محکوم نمیشد .
      او اسیر نشده بود از امریکایی و فرانسوی های که در عقب اش نماز میخواند هم اگاهی ندارم شاید راست بگویی شاید دورغ چون نمیشود به یاوه های هتلر ها گوش کرد .

      من احمد شاه را از نزدیک دیده و یکی از حمایه گران کوچک اش بودم .

      من کارمند خاد بودم تا از چونگی موضوع اگاهی کامل نداشته باشم چون تو به نا حق کاغذ ها را سیاه نمی کنم من از اسیاب امدم اما تو ....

    • ملا عمر .

      ملاعمر قوماندان گروپ ده نفری در والسولی پنجوایی قندهار و گاهی هم ساحه فعالیت اش شهر کهنه و قسمت های محله جات قندهار میبود افراد و قوماندانان کوچک چون ملاعمر تنظیم بخصوص نداشتند گاهی مربوط به این و گاهی ام مربوط به فلان قوماندان بزرگتر از فلان گروه میبودند(به گفته خودشان رسمی نبودند ) از اینرو ملاعمر در ترکیب چند گروه از جمله گروه محمدی فعالیت کرده است .
      او فرد شناخته شده نبود ازاینرواز ریاست هزار نفری خاد اندک کسانی از فعالیت او اگاهی داشتند تنها وتنها یک بخش ریاست قندهار دوسیه برای ملاعمر درست کرده ومن خودم انرا کاملا مطالعه کرده بودم و ده دوازده سال بعد حین سر بلند کردن طالبان و بلند اوازه شدن اسم ملاعمر در حالیکه بعضی مسوولین خادقندهار سر گردان به کابل و مزار و پاکستان حتا نمی دانستند ملاعمر وجود خارجی دارد یا خیر از زبان چند نفر شان شنیدم که فکر میکردند تنی ملا عمر است اما من به ان مسوول خلقی جلال ابادی که در ان زمان دوسیه ملاعمر را ترتیب داده بود و در یک موضوع دلخواه ام انرا مطالعه کرده بودم افرین میگفتم .

      ملاعمر با چند مولوی دیگر پاسنی ,صابر .... کار صلح بین مجاهدین را پیش میبرد . وظیفه این مولوی ها قضاوت و جزا دادن به اسیران دولتی وزندانیان مجاهدین و افراد متخلف خود مجاهدین بودبه گونه مثال ملا (غور= ری نه لی پندک دار )"ملا چرب " یک قوماندان مجاهدین حین گرفتن اب یا دوغ از یک خانم که با یک دست اش جام را به ملااز عقب در در شهر کهنه قندهار داده بود وملا چرب عطشش اب را فراموش اینک دنبال شهوت ..با هر دو دست خود دست خانم را عاشقانه لمس وگفته بود سنگه شایسته او نرمه لاسونه لری حوانی مرگی - این بود که زن به گروه مولوی ها شکایت مولوی ها ملا چرب را در محضر افراداش بر روی تخته سنگی خوابانده و کیبل را به دست ملاعمر دا ده و زن رانیز در محل حاضر و انقدرملا را کیبل زدند که ملا چرب چندین هفته در خانه اش مصروف مالیدن ملحم به بدنش بود حیت صحت یاب شدن مستقیما نزد علومی امده و کند ک قومی ساخت و اخرین روز های سقوط نجیب در جنگ مستقیم به دهانش مرمی اصابت وچند زن زیبا روی از خود بجا گذاشت ) اما ملاعمرکه در بین انان از سواد و دانش دینی کمتری بر خوردار بود بنام محافظ و جلاد مولوی ها عمل میکردو حکم داده شده را تطبیق میکرد قطع پا و دست وکور کردن و سنگسار کردن ..... تا مرغ بخت اش به پرواز در امده و عرب ها به سراغش امدند و از راه شناخت عرب ها کار ملا رونق گرفته با ای اس ای اشنا ..............

      جنرالان استخبارتی پاکستان در کتاب های شان بی پرده بیان کرده اند که به افراد وفادار و نزدیک ومورد اعتبار واعتماد شان پول و سلاح های پیشرفته چون راکت های سکر , خوشه یی, زمین به زمین , استنگر و بلوپایپ را میدادیم از همین رو راکت های یاد شده به مجاهدین و اقوام شمال وغرب و نقاط مرکزی اوغانستان داده نمی شد اگر چند فردی در شمال ... چند دستگاه از انرا بدست اورده بود حتمنا یا نسب اوغانی داشته و یا مربوط به سیاف وگلبیدین وخالص بوده است ان ام به اندازه انگشتان دست بیشتر نبوده وکمتر شاهد استفاده ان در نقاط متذکره بوده ایم .

      استفاده کم و بیش این راکت ها 99فیصد در ساحه ولایات اوغان نشین صورت گرفته است ( استنگر و بلوپایپ)..

      تا اینجا از زبان افراد استخبارات پاکستان و قراین دانستیم که امکانات نو به اختیار اجنت های ای اس ای و سی ای ای قرار میگرفت عقل هم همین را حکم میکند ..

      اولین بار راکت های زمین بزمین از جانب ملا عمر بالای شهر قندهار استفاده شد و صد ها غیر نظامی را در سال 1366در شهر قندهار شهید نمود . راکت های خوشه یی اولین بار بالای میدان هوایی قندهار استفاده شد .
      راکت های استنگر باراول در قندهار از جانب ملاعمر استفاده و طیاره 52 نفری دو ماشینه که از کابل به قصد هلمند در پر واز بود در محله جات ساحه مجاهدین سقوط داده شد .

      همچنان اولین بار خاد سلاح استنگر و بلوپایپ را از قندهار از نزد مجاهدین خریدن اولین مشاور فرانسوی نیز از قندهار گرفتار شد .

      این مدعا ما ثابت کننده این است که که ملا عمر همکار وفا دار ای اس ای بود و است.

      بعضی قوماندانان تنظیم هااین راکت ها را بدست اورده بودند یا از دولت پول دریافت کرده و انرابالای دولت فروختند یا هم نزد خودشان نگه داشتند وانرا استفاده نکردند !! یک تعداد قوماندانان چون دارایی دالری در گوشه وکناری انرا پنهان کردند ( چون ملا سلام راکتی در خانه اش در کویته پاکستان و زابل ....)..

      • اما کسانیکه انرا مورد استفاده قرار دادند باید اشخاص شعوری باشند !!!!

      ملا عمرکه یک چشمش کور و خود را به دیوانیگی زده بود یکبار در عملیات مشریک روس ها واوغانها تصادفی گرفتار وبا گروه از مردم به مسجدی سوق داده شده بعد از موعظه و چند پند و اندرز سیاسی وجدا سازی جوانان واجد شرایط جلب و احضار از جانب اردو وپولیس و چند کارمند ساده خاد رها شده بود حدود نیم ساعت بعد تر از همکاران خاد اطلاع حاصل شد که ملاعمر در بین اسیران حضور دارد گروپ فلتر کننده گان خادحینکه با اسنادو سوابق به محل امدند کار از کار گذشته بود اگر در انزمان گرفتار هم میشد فرد مهم ای نبود .

      توجه باید داشت که استعمال راکت ها زمین به زمین - زمین به هوا وحضور عرب ها در ولایات اوغان نشین و تنظیم های اوغانی بارز بود و است ..

    • خان عزیز سلام!

      مطالب شما جدا مستند وغیرقابل انکار است. دوست عزیزیکه بخاطرایجاد مغالطه ، اول پدران ملاملنگ را به بادغیس میفرستد وبعد دوباره ازبادغیس به قندهار مسکن گزین مینماید ودر آخر ملاملنگ متولد قندهار میشود حرفیکه شما قبلا نوشته بودید این آقا اول لقمهء نان را ازپس کله دور داده وبعد داخل دهن نموده معلوم است که بیماری روانی ایشان بیش ازحد است که شما نباید به آن اهمیت بدهید. جناب شان به عقیده خودشان بخاطرا توهین شما یک سلسله دشنامها وتوهین هارا به آدرس شما میفرستد نباید خشمگین گردید. من یقین دارم که معلومات شما پیش ازآنچه هست که تاکنون نوشته اید لطفا بدون توجه به نظرات خصمانه دیگران به نوشتن خاطرات تان ادامه دهید
      موفقیت شما آرزوی بنده است

    • جامعه اهل تشیع قندهار 99فیصد قزلباش افشاری بیات و یک فیصد سادات و چند خانواده هزاره غرنی وارزگان ......
      در نواحی اول یا توپخانه از موقیعکه بنیاد شهر جدید قندهار گذاشته شده چونکه انان در ارکان دولت (دفتر داری سواد اموزی , حساب داری ....)وکسبه کاری مشغول بودند در چار اطراف شهر و قصر جدید احمد شاه ,خرقه مبارک و قبر احمد شاه متواطن شدند با طرح ودیزاین و بزرگ شدن شهر در ناحیه شش نیز سکونت اختیار کردند .

      دور تر از شهر در نادر اباد , ذله خان وپنجوایی متواطن و مصروف باغداری و زمین داری اند ..

      مردم خوب, مهمانان نواز, بی ازار, کسبه کار , اکثرا تحصیل کرده و مامورین دولت اگر یکتعدا شان به تجارت وکار های بزرگ سر وکار دارند از زحمت و کوشش شان از راه حلال بدان دست یافته اند تا چور چپاول و غصب .....
      چون انان یک اقلیت قومی و مذهبی را در انجا تشکیل میدهند بخاطر تبلیغات و سنگ اندازی های دولت های وقت اماکن مقدسه خودرا نداشتهو انقدر پابند مسایل دینی و مذهبی نبودند تا شیخ اصف محسنی مساجد و تکایا را برای شان اعمار ودوران جهاد و جنگ های داخلی و طالبی کمی تحرک در را بین انان بوجود اورد تا خود را بشناسند ....از همین بی خبری ها ... منبع زن گیری رایگان تحصیل یافته های قبایل پشتون قندهار و مامورین سایر ولایات که در قندهار اعزام میشدند قرار گرفته بودند ..

      اما جنگ های داخلی مظالم گروه های مجاهدین و بلخصوص سیاف گلبدین و طالبان قضیه را بر عکس ساخته است دارند به تعلیم دینی در خارج وداخل پابند میشوند .............
      محسنی خود در زمان امین در قندهار زندانی و با تحول جدی ازاد و به ایران مهاجر شد ..
      قوماندانان او در قندهار بنام های لوی لالا , مختار , علی یاور و کوچنی عصمت (قوماندان بخش شهری یا تروریست شناخته شده گروه محسنی که در سال 63 از طریق خاد خانه اش در توپخانه مشخص و از جانب کندک اوپراتیفی سارندوی بقوماندانی حلیم پنچشیری(بعد ها قوماندان سارندوی قندهار ) برادر فخرالدین صراف در یک نبرد گرم کشته و بی بی سی در همان شب موضوع را اعلام کرد .
      قوماندانان محسنی مثل خودش بنیانگراه واز دولت به شدت دوری میکردند با مجاهدین سایراحزاب درگیر جنگ های گروهی و قومی نمی شدند دوشادوش انان بر ضد دولت در ساحه شهر و غرب ولایت قندهار مصروف نبرد میبودند و با تمام گروه های مجاهد قندهار ارتباطات داشتند .
      9 ثور 71 قندهاردر پی سقوط کابل به مجاهدین تسلیم داده شد .
      از مرکز( وزارت دفاع و امنیت شفر و مخابره مستقیم) هدایت میدانند که با گروه های پروتوکلی ,همکاران خاد , میانه رو ها ایتلاف بکند همچنان در اخر شفر ها و پیام های مخابروی دست باز نیز داده میشدگویا صلاح خویش که خود دانید عمل نماید .

      از این رو قول اردو به همکار وفادار ما ملا نقیب ,مقام ولایت و رهبری تنظیمیه که بدون کوچ وچوکی ,میز دفتر, چایچوش ,مینا و ساغر... چیزی نداشت و تبلیغاتی بود به اجنت دورویه ما که جهت و مسیر اش هیچگاه معلوم نبود گل اغا جان شیرزی تسلیم داده شد.

      قطعه کوماندو به امر لالی از گروه سیاف همکار بخش شهری خاد .

      شفاخانه اردو , ساختمانی اردو , کمیساری نظامی قندهار , بخش دوم و ششم خاد به طالبان ( حاجی احمد اله و قوماندان .. که هر دوپوپلزایی مربوط به گروه یونس خالص از ارغستان و همکاران بخش دوم خاد بوند و گروه کوچکی داشتند با به اختیار گذاشتن این امکانات در سطح قوماندانان در جه دوم قندهار عرض وجود کردند و همین دوبا ملا عمر بنیاد تحریک طالبان را بعد ها گذاشتند گروه طالبان از زمان نجیب در قندهار حضور داشت تحت قوماندانی همین دونفر حاجی احمداله مربوط به یونس خالص...

      میدان هوایی , غند خاد, فرقه 7, دافع هوا با تمام ذخایر عظیم نطامی از ممر تا ...قندهار به حاجی احمد پسر حاجی مغاش و قسمت های ان خودسرانه به حاجی عزیزاله .. تسلیم داده شد .

      قرارگاه جبار قهرمان در والسوالی میوند از اثر ارتباط مخابروی جبار از چاراسیاب کابل (چون در ان زمان به خوست وظیفه داشت و با گلبدین یکجا شده بود )با افراد خودا ش در میوند که تا چند روز تسلیم نشده و رهبری قندهارنیز بدان توجه نکرده بود به نیروهای سرکاتب عطامحمد نور زی که از شهر و سایر نواحی بطرف میوند در حرکت بوند تسلیم داده شد چون که در شهر قندهار هیچ جای به استثنا چندپوسته عادی که خودسرانه وشاید قرابت های قومی به اختیار شان در امده بود قرار داده نشدبود از سوی هم شاید مجاهدین قندهار که همه از گروه گلدیندر هراس میبودند عمدا میوند را دست نخورده برای سرکاتب گذاشته بودن تا از شر اش بدور بماند زیرا میوند در غرب قندهار دورتر از شهر قرار داشت .

      گروه های محسنی چونکه با دولت ارتباطات نداشت و از سوی هم رهبری قندهار حین تسلیم دهی این گروه را از چشم انداخته و شورا مجاهدین قندهار نیز انان را سهیم به قدرت نکردند .همچنان در رهبری دولتی انزمان قندهار نقش و توازن قومی ملیت ها هیچگاه در نظر گرفته نشده بود از این رو گروه های محسنی داخل شهر شده و به چار گوشه توپخانه و ناحیه شش محلات زندگی اهل تشیع بدون انکه دوایر دولتی را گویا فتح کرده و چیزی را گویا غنیمت بدست اورده باشند جابجا شدند .

      سال های حاکمیت مجاهدین در قندهار تمام گروه ها بلخصوص گروه سیاف گلبدین جمعیت و گل اغا ایشانرا مورداذیت وازار چور چپاول .. قرار داده قوماندانان حرکت در اختفا زندگی میکرند در زمان طالبان اسیر و کشته میشدن وبه ایران و پاکستان فرار میکردند در زمان حاکمیت کرزی حین که بیچاره ها دوباره به خانه و کاشانه خود واپس امدن بودن اینکه دولت برای شان موقفی قایل شوند برای اولین بار در دوره کرزی در قندهار چند قوماندان مشهور شان ترور شد .

      بیان این ها بخاطر یست که قبیله گرایان ادعا دارند که قندهار اختلافات قومی و مذهبی ... را نمی شناسد یک مشت و یک پارچه است.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس