کشته شدن هشت پناهجوی افغانستانی توسط مرز بانان ایران
خلیل که از این آتش باری جان به سلامت برده، به پلیس سرحدی گفته است که آنها شب دوازدهم حمل از منطقه جغتی وسیاه تپه در شمال اسلام قلعه؛ به قلمرو ایران داخل شده بودند که مورد حمله قرار گرفتند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یک مقام پولیس سرحدی افغانستان در حوزه ی جنوب غرب به خبرنگاران گفته است که هشت شهروند افغانستانی در مرز ایران توسط مرزبانان ایرانی به ضرب گلوله به قتل رسیده اند.
این مقام پلیس که نخواسته نامش فاش شود، افزدوه است که 9 شهروند افغانستان که قصد سفر غیر قانونی به ایران را داشتند، هنگام ورود به خاک ایران، مورد آتش باری مرز بانان ایران قرار گرفتند. در این آتش باری هشت تن آنها کشته شدند.
خلیل که از این آتش باری جان به سلامت برده، به پلیس سرحدی گفته است که آنها شب دوازدهم حمل از منطقه جغتی وسیاه تپه در شمال اسلام قلعه؛ به قلمرو ایران داخل شده بودند که مورد حمله قرار گرفتند.
View Larger Map
خلیل پس از کشته شدن همراهانش، دوباره به خاک افغانستان برگشته وموضوع را با پلیس سرحدی در میان گذاشته است. او دلیل رفتن خود وهمراهانش را به ایران، نبود کار در افغانستان عنوان نموده وافزوده است که ما امید واریم با رفتن به ایران وکار کردن در آن کشور بتوانیم به خانواده های خود کنیم.
یک از کارمندان نماینده گی وزارت خارجه ی افغانستان در شهر هرات با تایید این خبر گفته است که افراد کشته از ولایت های غور، بادغیس وهرات می باشند.
گفته می شود که نمایندگی وزارت خارجه در هرات در تماس با قونسلگری ایران در این شهر، خواهان تحقیق وانتقال اجساد کشته شده گان شده اند، اما تاکنون اجساد کشته شده گان به دولت افغانستان تسلیم نگردیده ودولت ایران در این باره نیز واکنش از خود نشان نداده است.
این اولین بار نیست که شهروندان افغانستان در مرز ایران کشته می شوند، اما دولت فساد آقای کرزی در تمام موارد قتل شهروندان افغانستان توسط سربازان رژیم آخوندی سکوت نموده است. در سال گذشته ی نیز چندین بار شهروندان افغانستان در مرز ایران تیرباران گردیدند.
در سال گذشته خورشیدی یک زن نیز توسط مرزبانان ایران کشته شد. همچنان در سال گذشته یک ویدیوی توسط تلویزیون طلوع در کابل نشر شد که نشان میدان ده ها شهروند افغانستان در مرز ایران کشته وزخمی شده اند وسربازان ایرانی در حالی که نظاره گر قربانیان هستند، به آنها توهین می کنند.
به تمام این موارد وصدها موارد قتل پناهجویان افغانستان درمرز وداخل ایران، تاهنوز از طرف دولت فساد کرزی توجه صورت نگرفته است.
پيامها
9 آپریل 2011, 13:20, توسط صالح
چون آقای بصیر آهنگ این پنهاهجویان شهید وطن ما را افغانستانی خطاب کرده است خواستم نکات ذیل- برگرفته از نوشته های بزرگان ما را خدمت شان تقدیم کنم تا امید در آینده در نظر بگیرند :
"
۱- پیدايش ووجه تسمیه ای "افغان":
امروز تمام مؤرخین وارد به تاریخ وطن ما معتقد اند که نام " افغان" از کلمه ای آوستايی "اپگان" گرفته شده که به " اوغان" و بعدا" در پرتو عربی سازی کلمات به " افغان" تغیر کرده است. به بیان روشن تر مؤخذ کلمه ای افغان در زبان پشتو نبوده و این کلمه از زبان آوستا اقتباس شده است. لذا محدود ساختن آن به قبايل پشتون نیزمؤجه نمی باشد. از نظر نگارنده عوضی گرفتن کلمات "پشتون" و" افغان"، از نظرادبی صرفا" یک " غلط معروف" است که باید تصحیح شده و مطابق اصول زبان شناسی در همآهنگی با مبدأ آن مورد استعمال قرار گیرد. باید تذکر داد که هم در میان پشتونها و هم درمیان سایر اقوام افغانستان، تنگ نظرهای وجود دارند که قصدا "و عمدا" نامهای «افغان» و «پشتون» را مرادف و مساوی با هم استعمال مینمایند. تا با ایجاد این سوء تفاهم متوسل به قوم ستیزی شده و از زیر لوای وحدت ملی بگریزند.
نام "افغان" در قرن دهم ازجانب مؤلفان چون نویسنده ای حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، ابوریحان ، فردوسی ، بیهقی ، منهاج السراج و دیگران در مورد قسمتی ازپشتوزبانان افغانستان بکار گرفته شده بود. اما بعد از قرن چهاردهم بیشتراین نام وسیع تر و ادبی شده رفت و تا قرن هجدهم آنقدروسعت یافت که احمد شاه ابدالی در کتیبه ای عمارت حاجی خانه ای خود واقع در حجاز نوشت که : (درانی و غیر درانی هر افغانی که باشد...) /۱/ ازین کتیبه به وضاحت معلوم میشود که اتباع سرزمین ما در زمان زعامت احمد شاه بابا به قدرکافی به نام " افغان" شهرت یافته بودند. مقصد احمد شاه بابا از" هر افغانی که باشد"منسوبین تمام اقوام ساکن کشور ما بود. زیرا او در رأس یک امپراطوری مرکب از تمام اقوام و مناطق آنروز وطن ما قرار داشت و طبعا" هیچگاه نمی خواست خود و قدرت دولت خودرا محدود بسازد.
به این ترتیب درمیابیم که یکجا و همگام با تکامل و تغیرات در فرهنگ مردم این سرزمین ، کلمه ای " افغان" نیززمینه ای استعمال وسیع تر پیدا کرده است. چون خود این کلمه در گذشته ای فرهنگی ما یعنی در قبل ازظهوراسلام ریشه دارد ، لذا بطورطبعی با فرهنگ آریانا نه تنها در تقابل قرار ندارد . بلکه ازآن ناشی شده و شکل تغیر یافته ای آن در زبانهای پشتو و دری که خود ازجمله ای زبانهای هندو آریایی اند ، بطور همسان به ملاحظه میرسد. "
"
احیای مجدد هویت مستقل و ملی افغانها:
طرد اشغالگران بخودی خود تنها کافی نبود تا هویت مستقل و ملی افغانها تبارز بیابد. بخاطررسیدن به این مأمول می بائیست وحدت ملی تمام اقوام و قبایل وجود میداشت. در حالیکه این وحدت بالاثر روحیه ای قبیله گرایی و مخاصمت های ذات البینی که از جانب اشغالگران دامن زده شده بود، هنوز هم موجب بروز اختلافات و ظهور قدرتهای محلی میگردید. با آنکه شانزده سال قدرت ایران در دست شاهان هوتکی بود ولی اقتدار آنها بخاطر ازهم پاشیدگی حلقه ای داخل زعامت، ادامه یافته نتوانست. تا بالاخره کشمکش های ذات البینی موجب ضعف آنها گردیده وکار بجایی کشید، که نادرقلی مشهور به نادر افشار توانست بسال ۱۷۳۸ آنکشور را از ساحه ای اقتدار هوتکی های افغان بیرون کند.
نادر افشاربالوسیله ای یک لشکر کشی به غرب افغانستان امروزی ، توانست ساحه تسلط خودرا توسعه داده و به جانب هندوستان پیش برود. او در حال عروج بیشتر بود که بدست افسران ناراضی خودش ، کشته شد. به این ترتیب با مرگ او ، بار دیگر راه تأسیس یک دولت مستقل و ملی گشایش یافت . احمد شاه ابدالی (درانی) با استفاده از فضای بمیان آمده ، با یک لشکر سواره ای چهار هزارنفری به کندهار برگشت و طوریکه همه میدانند از طریق یک جرگه ملی عنعنوی بسال ۱۷۴۷ منحیث پادشاه انتخاب شد. درین جرگه سران تمام اقوام غلجایی، ابدالی، تاجک، ازبک، هزاره و بلوچ مشترکا "تصمیم به تأسیس یک دولت مستقل و ملی گرفتند. به عبارت دیگر «هویت مستقل و ملی» افغانها منحیث نتیجه ای منطقی مبارزات دونیم قرنه ای مردم این مرز و بوم بر علیه اشغالکران شکل گرفت که بازتاب آن «افغانستان» منحیث سرزمین مشترک و واحد ما میباشد. " بدین ترتیب بر چند قرن تاخت و تاز اقوام بیگانه در افغانستان و دست بدست شدن این سرزمین میان ایشان ، مهر پایان نهاده شد"./۱۱/ اگر در جریان قیامها و مبارزات استقلال طلبی مردم ما ، رهبران قومی و حماسه سرایان آنها بخاطرتحریک مردم علیه اشغالگران روی شهامت و پایمردی قوم خود تأکید کرده اند، هدف آنها برترقرار دادن قوم خود آنها نسبت به سایر اقوام ساکن افغانستان نبود. بلکه این تاکید صرفا" ضرورتی بود که از آن منحیث وسیله علیه دشمن بکار گرفته میشد. زیرا بسیچ مردم گام اولی بود که بالوسیله ای آن میتوانستند، دشمن را دفع و طرد نموده و به احیای مجدد هویت ملی مردم خود دست یابند.
هویت مستقل و ملی افغانها پدیده ای نیست که تصادفی و یا طوریکه بعضی ها تصور مینمایند، بالاثرکشمکش های قدرتهای خارجی بوجود آمده باشد. این هویت طوریکه در بالا اجمالا" به آن وضاحت داده شد، نتیجه و خون بهای هزاران هزار انسان آزادی دوست این مرز و بوم بوده و نباید آنرا نادیده گرفت و یا به آن کم بها داد. همین گذشته ای پر افتخار، حال و آینده ای مارا میسازد. "
من قبلا در نوشته های دیرگ با استناد بر تاریخ و تاریخ نویسان کشور از جمله علامه غبار حین خدمت شما عرض کردم که در زمان افشار قوای افغانیه یکی از سر سپرده ترین و غیور ترین قوای افشار به شمار میرفت در این قوا هر چند پشتونهای افغان اکثریت بودند و رهبری آن به عهده احمد شاه ابدالی بود ولی ازبکها، قزلباشها، هزاره ها و بلوچها های افغان هم به صورت وسیع در آن حضور داشتند. ( به یاد دارشته باشید که کلمه "اپگان" یا "افغان" در زبان اوستایی به معنی غیور و با شهامت است و به عنوان یک افتخار، جزء القاب و نشانه های بلند مرتبه گی شاهپور دوم شاه ساسانی یاد میشد و پیشوند القاب او بود. زیرا شاهپور دوم همانند افغان ها با شهامت و راستکار بود و این مطالب را در کتیبه های بازمانده در "بیستون" میتوان خواند و منحیث اسناد و مرجع برای نوشته های تحقیقی بکار میتوان برد.).
حالا اگر این واقعیت را که نادر افشار خود تورک بود سوال به میان میاید که چرا ازبکها و قزلباشهای تورکتبار در قوای تحت رهبری قومندان های تورک او شامل نبودند که تحت فرمان احمد خان افغان بود ؟
این خود نشان میدهد که ازبکها، قزلباشها، هزاره ها وبلوچها از همان زمان و سالها قبل از آن خود را افغان میشمردند .
اکثر این اشتباهات و حساسیت ها در مورد کلماتی چون افغان ، خراسانی و آریایی و غیره و غیره بیشتر از عدم مطالعه و نا خبری از تاریخ وطن ما است .
هدف من از نقل قول حرف های بزرگان در بالا فقط رفع همین اشتباهات است و به جای کاپی کردن تمام مقاله یا فصل کتاب، فقط همان قسمت های را نقل کرده ام که مربوط به اصطلاح افغان است .
10 آپریل 2011, 13:07, توسط مزاری
سيرتاريخي واژه افغان و افغانستان
تحقيق ها و پژوهشهاي تاريخي - تاريخ افغانستان بعد از ورود مسلمانان
نویسنده شاه ترابي
28 اسد 1386
سيرتاريخي واژه افغان و افغانستان
(( افغانستان )) به معناي(( دولت و كشور افغانان ))و يا (( كشوري كه تحت سلطنت سلاطين افغاني متحد شده باشد))(1)از واژه ي (( افغان )) كه معرﱠب (( اوغان )) است (2)مشتق شده است.برخي معتقدند:(( افغان )) در ابتدا (( اغوان )) از ريشه ي آريايي بوده است و به مرور زمان (( اوغان )) و سپس (( افغان )) شده است.(3)
كلمه ي (( افغان )) نخستين بار در قرن چهارم هجري درباره ي برخي از قبايل پشتون منطقه ي شرق خلافت اسلامي در آثار نويسندگان مسلمان استعمال شد.(4) اين استعمال ابتدا در (( حدود العالم ))(5) سپس در (( تاريخ يميني ))(6) و (( تاريخ بيهقي ))(7) به چشم خورد.
به تدريج نويسندگان ديگر نيز اين اسم را ثبت و ضبط كردند و بر دايره ي نفوذش افزوده شد تا جايي كه در قرن دهم هجري نام قسمت بزرگي از قبايل پشتون اين منطقه شد و تمام قبايل ابدالي ان را در بر گرفت.در قرن دوازدهم اسم تمام قبايل پشتانه ي (( افغانستان )) اعم از (( ابدالي )) و (( غلجائي )) گرديد. و در سده ي سيزدهم،وسعت معنايي ان به اندازه اي شد كه عنواني براي تمامي ملت افغانستان اعم از پشتون،تاجيك،بلوچ،هزاره و غير آن گشت و جايگزين نام پيشين (( خراساني )) گرديد.(8) كلمه ي (( افغانستان )) كه يك اسم مركب فارسي است،از تركيب اسم (( افغان )) و پسوند مكاني (( ستان )) ساخته شده است.اين لغت كه به معناي (( سرزمين افغان ها )) ست،سير تاريخي مشابهي همچون لفظ (( افغان )) را پيموده است.(9)
نخستين بار (( تاريخنامه ي هرات )) در اواخر قرن هشتم اين نام را در معناي مكان و سكونت قبايل افغان استعمال كرد كه با بر قراين،محدوده ي آن از حوالي قندهار تا رودخانه ي سند بود .(10)
با فروپاشي صفويه و به دنبال ان قتل نادرشاه در ايران(در غرب خراسان)،همراه با اضمحلال گوركانيان هند(در شرق خراسان)و قدرت گيري افغانان،قلمرو معنايي واژه ي (( افغانستان )) گسترش يافت و نام سرزميني شد كه پيش از آن خراسان نام داشت و بسيار وسيع تر از افغانستان امروز بود،گرچه مرزهاي آن بارها تغيير كرده بود.اين لغت در معناي كنوني و با حدود تقريبي امروز از اوايل قرن سيزدهم معمول شد.(11)
اول بار در شعبان سال ١٢١٥هجري،ضمن معاهده ي مكتوب ميان انگلستان و ايران درباره ي دولت دراني بود كه اين اصطلاح به عنوان نام رسمي اين قسمت از سرزمين هاي اسلامي به كار رفت.(12) تا چند سال پس از انعقاد اين پيمان،مردمان و حاكمان افغان،از پذيرش نام (( افغانستان )) به جاي (( خراسان )) اكراه داشتند.(( مونت استوارت الفنستون )) انگليسي كه چند سال پس از انعقاد معاهده ي مذكور به كابل سفر كرده است مي نويسد:(( افغانان نام عمومي براي كشورشان ندارند؛اما (( افغانستان )) كه محتملاً نخست در ايران به كار برده شده،مكرر در كتاب ها آمده است و اگر به كار رود براي مردم آن سرزمين ناآشنا نيست...نامي كه توسط ساكنان سرزمين بر تمامي كشور اطلاق مي شود،خراسان است. )).(13)
در دوره هاي تاريخي پيش از آن،حد اقل از ظهور اسلام تا اوايل سده ي سيزدهم هجري،افغانستان كنوني بخشي از خراسان بزرگي بود كه در معناي گسترده اش سيستان و كابلستان را نيز شامل مي شد.(14) به همين سبب،بسياري از نويسندگان و تاريخ نگاران افغان و غير افغان خراسان را نام مشهور دوره ي اسلامي تا اواسط قرن سيزدهم اين سرزمين تلقي كرده اند.(15)
اسم(( افغانستان )) براي نخستين بار در تاريخ اين كشور در مكاتبات و معاهدات رسمي پادشاه ابدالي آن با دولت انگلستان در جمادي الاولي سال ١٢٥٤هجري استعمال شد.(16)
پي نوشت ها
1.ارانسكي.اي.ام؛مقدمه فقه اللغه ايراني؛ترجمه:كشاورز،كريم؛تهران:انتشارات پيام،چ2،1379ش.،ص228.
2.غبار،ميرغلام محمد؛افغانستان در مسير تاريخ؛تهران:انتشارات جمهوري،چ1، 1384ش.،ص6؛دايرة المعارف آريانا؛كابل:مطبعه عمومي كابل،چ1،1335ش.،ج3،ص264.
3.دايرة المعارف آريانا؛همانجا.
4.غبار؛افغانستان در مسير تاريخ؛ص9.
5.مينورسكي،و.؛تعليقات بر حدود العالم؛ترجمه:ميرحسين شاه؛تهران:دانشگاه الزهراء،چ1،1372ش.،ص211.
6.عتبي،محمد بن عبدالجبار؛تاريخ يميني؛ترجمه:جرفادقاني،ابوالشرف ناصح بن ظفر؛به اهتمام:شعار،جعفر؛تهران:بنگاه ترجمه و نشر كتاب،چ2، 1345ش.،صص33،285،333.
7.بيهقي،ابوالفضل؛تاريخ بيهقي؛ويرايش:مدرس صادقي،جعفر؛تهران:نشر مركز،چ1، 1377ش.،صص216،220،231،234.
8.دايرة المعارف آريانا؛ج3،صص264-265.
9.همانجا.
10.فرهنگ،ميرمحمدصديق؛افغانستان در پنج قرن اخير؛قم:انتشارات وفايي،چ2، 1374ش.،ج1،ص25.
11.ارانسكي؛مقدمه فقه اللغه ايراني؛ص228؛هروي،نجيب مايل؛تاريخ و زبان در افغانستان؛تهران:بنياد موقوفات دكتر محمود افشار،چ2،1371ش.،ص25؛غبار؛افغانستان در مسير تاريخ؛ص9.
12.محمود محمود؛تاريخ روابط سياسي ايران وانگليس در قرن نوزدهم ميلادي؛تهران:انتشارات اقبال،چ4،1353ش.،ج1،ص34.
13.الفنستون،مونت استوارت؛افغانان،جاي،نژاد،فرهنگ(گزارش سفر به سلطنت كابل)؛ترجمه:فكرت،محمدآصف؛مشهد:بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي،چ1،1376ش.،صص105و158.
14.فرهنگ؛افغانستان در پنج قرن اخير؛ج1،ص18.
15.همان،صص17-26؛غبار؛افغانستان در مسير تاريخ؛ص9.
16.دايرةالمعارف آريانا؛ج3،ص266.
گرفته شده از : سایت "پژوهش سرای تاریخ اوغانستان"
29 می 2011, 13:48
باید به یاد داشته باشید که افغانها جزئی از تاریخ ایران هستند . و در حقیقت قوم افغان همچون تورک و کرد و عرب مردم ایران هستند و فقط بیش از یک قرن و نیم هست که استقلاب پیدا کرده اند (البته چه استقلالی بدتر از این استقلال)
به هر حال تاریخ مردم افغانستان با تاریخ ایرانی ها است و مردم افغان باید به این تاریخ افتخار کنند.