درنگی بر حضور دایمی پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان
ما هیچ گاه از درون به توافق جمعی که ضامن منافع همه اتباع باشد نرسیده ایم به همین خاطر هم هیچگاه جلو مداخلات برونی را نتوانسته ایم بگیریم. زیرا ما از درون متلاشی هستیم و این مساله فرصت رسیده گی به امور برونی را نداده است. گاهی حتا به حضور خارجی ها تن داده ایم و آن را برای تأمین منافع افغانستان ضروری پنداشته ایم. مثلا حضور شوروی سابق در افغانستان به صراحت از طرف عده یی حمایت میشد و بودن نیروهای نظامی شوروی، تنها راه حل بحران اجتماعی – سیاسی افغانستان به شمار میرفت.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آيساف، ناتو و نيروهای بين المللی
تاریخ افغانستان از گذشته های دور به این سو حکایت از ناهمگرایی های سیاسی _ اجتماعی مردم این خطه دارد و همین، ناهمگرایی ها که میشود بنام ناهمگرایی های زیستی هم نام گذاری کرد باعث شده است که وجدان جمعی و سرنوشت جمعی شهروندان افغانستان را متاثرسازد و پیامد های منفی و سنگینی را بجای بگذارد.
اگر خیلی هم به گذشته های پسین اشاره نکنیم حد اقل از دوران عبدالرحمان خان به این طرف کافی است که پیامد های ناهمگرایی ها را محاسبه کرد . ساختار های نامتجانس قومی و قبیلوی از شاخصه های هر جامعه است که میشود از جامعه نامتجانس امریکا(سیا پوستان و سفید پوستان) و همینطور از ساختار های نژاد ی افریقای جنوبی و ساختار "کاست" در جامعه هندوستان به عنوان نمونه از نامتجانس های اجتماعی ،جوامع بشری یاد کرد.و همین طور با توجه به ساختار های نامتجانس اجتماعی، نا همگرایی های اجتماعی – سیاسی هم امر طبیعی در هر جامعه میباشد.
ولی پیامد های اجتماعی و سیاسی این نوع ساختار ها و ناهمگرایی ها همیشه متفاوت و گاهی غیرقابل مقایسه میباشد. مثلا ساختار نژادی در افریقای جنوبی باعث شده است تا سفید پوستان به عنوان نژاد برتر از امتیازات بیشتر، در عرصه های مختلف چون قدرت،تعلیم و تربیه ،دست رسی به امکانات جمعی و غیره. برخودارشوند و همینطور سیاه پوستان از امتیازات کمی بهره مندگردند. یا اینکه ساختار "کاست" در هندوستان همچنان نابرابری ها ونازسازگاری ها را به وجود آورده و باعث شده است تا تعدادی در آسمان خراش ها زندگی کنند ولی تعداد دیگر جا برای خوابیدن نداشته باشند.
اما هزینه این نوع ساختار ها و نا همگرایی ها هیچ وقت به پیمانه یی هزینه ای که ما در افغانستان پرداخت کرده ایم نبوده است . در افریقای جنوبی یا در هندوستان یا در ایالات متحده امریکا، مصداق های عینی این نوع نا همگرایی ها بی عدالتی و امتیاز گیری بیشتر است . اما در افغانستان مساله در اینجا ختم نمیشود بر علاوه اینکه نا برابری های عمیق و حق تلفی ها پیامد های آن است؛ گاهی درجه "صفراخلاق " هم به آن اضافه میشود. منظور از درجه "صفراخلاق " همان کشتار ها و قتل عام های است که در مسیر تاریخ ما شاهد آن بوده ایم .
به گونه نمونه اعمال عبدالرحمان خان در قتل عام مردم هزاره از جمع شواهد است که اخلاق به صفر تقرب نموده است و هزینه سنگین و غیر قابل جبران را بجا گذاشته است. و دیگراینکه این نا همگرایی ها باعث شده است افغانستان همواره در حالت نظامی قرار گیرد و کنش و واکنش های ساسی- اجتماعی از میله تفنگ و زور و قدرت تعیین شود که میشود درجه صفر منطق را هم به آن اضافه نمود.
ما در افغانستان حد اقل در تاریخ معاصر این مرز و بوم هیچگاه سراغ نداریم که به مشکلات افغانستان از زاویه منطق و کنش سیاسی راستین برخورد شده باشد. همیشه کنش ها و واکنش ها منطقش تفنگ ،وخشونت بوده است. در این میان قربانی بیشتر و هزینه های بیشتر را ا قوام دیگر که در قدرت شریک نبوده اند، بر شانه برده اند و بشتیرینه بدبختی متوجه آنان بوده است.
ما هیچ ندیده ایم که برای حل مشکل سیاسی و اجتماعی افغانستان از تفکر سیاسی استفاده شده و بدون هیچگونه تعلقات به این چالش ها نگریسته شده باشد.همیشه صف کشی های قومی شاخصه های منطق سیاسی افغانستان بوده است. و دریک نگاه میتوان گفت که سیاست در افغاستان معنایش را به خشونت ، نا برابری و حق تلف کردن داده است و ادبیات سیاسی ما از عدالت و برابری بهره یی نبرده است.
به همین لحاظ، این وضعیت نه تنها منجر به از هم پاشی درونی شده بل همیشه باعث شده است که کشور های همسایه و غیر همسایه افغانستان، چشم طمع بدوزندو هوای لشکر کشی در سر بپرورانند و میدان باشد برای زور آزمایی های منطقوی و جهانی . به یاد داشته باشیم که هرگونه مداخلات سیاسی و نظامی کشور های دور و نزدیک ، در افغانستان ناشی از نبود تفاهم جمعی بر سرنوشت سیاسی ما بوده است.
ما هیچ گاه از درون به توافق جمعی که ضامن منافع همه اتباع باشد نرسیده ایم به همین خاطر هم هیچگاه جلو مداخلات برونی را نتوانسته ایم بگیریم. زیرا ما از درون متلاشی هستیم و این مساله فرصت رسیده گی به امور برونی را نداده است. گاهی حتا به حضور خارجی ها تن داده ایم و آن را برای تأمین منافع افغانستان ضروری پنداشته ایم. مثلا حضور شوروی سابق در افغانستان به صراحت از طرف عده یی حمایت میشد و بودن نیروهای نظامی شوروی، تنها راه حل بحران اجتماعی – سیاسی افغانستان به شمار میرفت.
باور دور از واقعیت هم نبود، زیرا بعد از حضور شوروی سابق ما سناریوی انحصار طلبی ها و نا همگرایی ها را به وضوح دیدیم و لمس کردیم. امروز حضور نیروی های بین المللی و به ویژه ایالات متحده امریکا هم ناشی از عدم وفاق همگانی است . شاید مبارزه با تروریزم یکی از دلایل باشد که حضور نیروهای بین المللی در افغانستان را توجیه کند، اما این تنها دلیل نیست. ساختار نظام به اصطلاح دموکراتیک که در آن حقوق همه شهروندان این کشور تضمین شود بخش دیگر از دلیل حضور نظامی بین المللی در افغانستان است.
این به این معنا است که جهانیان آمده اند تا تضمینی باشند برای برابری و توازن در افغانستان. و اگر هرآن، آنها افغانستان را ترک کنند دوباره ما به گذشته بر میگردیم. این اواخر قرارداد پیمان استراتژیک بلند مدت ایالت متحده و همچنان ایجاد یا حضور" پایگاه های نظامی دایمی امریکا" در افغانستان ، گفتمان های کثیری را در سطح منطقه و جهان در پی داشته است و همینطور مخالفان و موافقان در زمینه ابراز نظر نمودند.
اساساٌ بحث حضور پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان مستلزم مکث در تاریخ افغانستان است. تاریخ افغانستان شاهد بر این است که کتله بزرگی جامعه افغانستان همواره از حقوق شان محروم بوده اند و کسی کوچکترین بهای برایشان قایل نبوده و همچنان مداخلات متداوم همسایه ها و غیر همسایه ها در افغانستان از موضوع دیگری است که همواره منبع بی ثباتی سیاسی و امنیتی در افغانستان بوده است.
در اولین نگاه یکی از تبعات مثبت پایگاه نظامی امریکا در افغانستان ،نقطه پایان به این دو موضوع خواهد بود. الزام حضور پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان به این معنا نیست که این موضوع بدون قید و شرط پذیرفته شود. زیرا این نوع حضور تبعات منفی زیانبار را نیز برای فردای افغانستان در پی خواهد داشت. آنچه که مهم است قانونمندی این حضور است که باید در یک چوکات و دپلماسی مشخص و قانونمند انجام شود. برای حلاجی بیشتر این موضوع نیاز است به چند پیامد مثبت و منفی آن پرداخته شود:
تبعات مثبت حضور
1- یکی از چالشهای قابل مکث که ما در حیات سیاسی معاصر افغانستان شاهد آن هستیم ، مداخلات همسایه های افغانستان است که منجر به عدم ثبات سیاسی و نا امنی در این کشور شده است. این موضوع را میتوان به سه دوره زمانی خاص تقسیم بندی نمود که در هر دوره ، افغانستان را به کام بحران فرو برده است و تبعات منفی ناگوار را در پی داشته است.
دوره اول حمایت پاکستان از گروه های مجاهدین است که بر علیه شوروی سابق قد علم نمودند. جنگ های داخلی و کشتار های قومی از پیامد های آن بود. در این میان از نقش ایران در بد تر کردن اوضاع هم نمیتوان چشم پوشید. گام های اول دراین راستا از طرف پاکستان بر داشته شد تا مجاهدین را وارد افغانستان نمود ، اما در زمان جنگ های داخلی افغانستان، ایران به شدت آن کمک بیشتر نمود. و نتیجه اش همین ویرانه ایی است که امروز بنام افغانستان میشناسیم.
دوره دوم ، حکومت طالبان است که باز هم در پس این سناریو پاکستان نقش اساسی را دارد. این گروه در داخل خاک پاکستان تربیه، تجهیز و به افغانستان فرستاده میشوند که کردار های وحشتناک از جمله قتل عام ها نتیجه آن است و ملیون ها انسان به خاطر همین پدیده طعم تلخ مهاجرت را می چشند.
دوره سوم، دوران پسا طالبان و یا هم عصر دموکراسی است . دراین دوره؛ باز هم مداخلات همسایه های افغانستان به وضوح قابل لمس است. پاکستان هنوز که هنوز است به حمایت خود از نیروهای مسلح مخالف دولت ادامه میدهد و امکانات لازم را برایشان مهیا میکند. همچنان ایران هم سهم اش را در این راستا ادا نموده و مینماید. پس می بینیم که در هر دوره، مداخلات همسایه ها، افغانستان را در لبه یی گور نزدیک کرده است. بنا براین میتوان گفت که یکی از تبعات مثبت ایجاد پایگاهای نظامی دراز مدت امریکا در افغانستان، حداقل این است که خیال خام که این همسایه ها به سر میپرورانند شاید نقش بر آب شود. اگر چند نمیتوان گفت که حضور پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان، نقطه پایان بر این مداخلات است ، ولی میشود گفت که پیامد های این مداخلات دیگر مانند سه دوره متذکره کشنده نیست. و دیگر اینکه از شدت این نوع مداخلات هم کاسته میشود.
2- برخورد های نظامی قومی از دیگر معضله ای است که امکان دارد هر آن سر بر افرازد و افغانستان را به خاک و خون تبدیل کند. این چیزی نیست که ما فقط ادعا می کنیم بلکه حقیقیتی است که ما تجربه ای تلخش را چشیدیم و به روشنی دیدیم ، دهه هفتاد و هشتاد خورشیدی مصداق بر این ادعای ما ست . اقوام مختلف افغانستان هنوز در درون نظام کنونی به صورت واقعی و آنطوریکه ایجاب میکند تعریف نشده اند. پیشرفت های چند سال اخیر در راستای عدالت و تامین حقوق شهروندی و تامین حقوق اقوام را نمی شود نا دیده گرفت اما هنوز تمام اقوام به حقوق حقه خود نرسیده اند و از نظام شاکی اند.
به روشنی پیداست که در صورت ترک نیروهای نظامی بین المللی از افغانستان ، منطق حق خواهی بازهم همان تفنگ و خشونت و وحشت است. هیچ ضمانتی وجود ندارد که پس ازخروج این نیروها؛ دهه هفتادو هشتاد خورشیدی دوباره تکرار نشود. این شعار های که افغانستان را خود مان اداره می کنیم و کنترل امور را در دست میگیریم ،لاف وگزاف بیش نیست، عین شعار ها در زمان حکومت داکتر نجیب نیز زیاد به گوش میرسید، مجاهدین ادعا داشتند که گویا افغانستان را اداره می کنند و خانه یی امن برای هر افغانستانی میسازند. ولی دیدیم که پس از نجیب افغانستان را به چی وضع گرفتار نمودند.
ایجاد پایگاه های نظامی امریکا شاید یکی از گزینه های باشد برای تکرار نشدن دهه هفتاد و هشتاد خورشیدی. اگر چند نمیشود خیلی خوشبینانه به موضوع نگریست که گویا نقط پایان مطلق خواهد بود، زیرا حمله کوچی ها در بهسود و برخورد مسلحانه، باز هم این دغدغه را در اذهان زنده کرد که حتا در صورت حضور نیروهای نظامی چندهزار نفری بین المللی، هم امکان برخورد ها ی نظامی قومی وجود دارد، اما میتوان خوشبین بود که دیگر دهه هفتاد و هشتاد تکرار نگردد.
3- یکی از دلایل که طالبان سر سختانه مقاومت می کنند و در مقابل هیچ نوع پیشنهاد دولت کرزی کوتاه نمی آیند ، به این امید وارند که روزی جهانیان افغانستان را ترک خواهند کرد و در اینصورت دیگر هیچ نیروی نیست که جلو آنان را بگیرد . اما در صورت حضور بلند مدت نظامی امریکا در افغانستان. طبیعتاٌ در رفتار و کردار نظامی وسیاسی طالبان تغییرات رو نما خواهد شد. اگر نه تمام آنان ولی یقینا کتله بزرگ آنان در راستای مذاکره و صلح با حکومت افغانستان و نیروهای بین المللی دست و پا خواهند کرد. در اینصورت طالبان دیگر خطر جدی برای افغانستان نخواهند بود.
تبعات منفی حضور
1- یکی از پیامد های منفی حضور دایمی امریکا، چالش است که برای فردای افغانستان خلق خواهد شد. زیرا اگر با این حضور با خرد سیاسی بر خورد نگردد و قانونمند نشود،مسلماٌ پیامد های نا گوار را برای فردای افغانستان ایجاد میکند. یکی از گزینه های که می شود پیشنهاد کرد این است که حضور باید مطابق ضرورت ها و وضعیت سیاسی- اجتماعی افغانستان توافق شود. تا استقلال ارضی افغانستان زیرسوال نرود. و مهمتر از اینکه این گزینه باید برای افغانستان باز باشد که هر وقت ضرورت بر بودن نیروهای نظامی امریکا را احساس نشود ، آنان را به وطن شان بر گردانند.
2- از زمان سقوط طالبان که تقریبا ده سال میگذرد شاید کمتر اتفاق افتاده باشد که دولت مردان افغانستان در نبود نماینده های دولت های کمک کننده مخصوصا ایالت متحده امریکا ، بر سر نوشت سیاسی افغانستان تصمیم گرفته باشند. تا آنجا که معلوم است دولت های کمک کننده مخصوصاٌ ایالت متحده، تاثیر خاص در تصمیم گیری های کلان سیاسی افغانستان دارند و همواره بر دولت مردان افغانستان دیکته میکنند که باید چی کار کنند. یکی از نگرانی های حضور این است که مداخلات ایالت متحده در تصمیم گیری های سیاسی تداومش را حفظ کند و دولت افغانستان نتواند بدون آنان تصمیم بگیرد.
در اخیر میتوان نتیجه گرفت که با تو جه به گذشته ای افغانستان ، و با توجه به چالش های فرا روی افغانستان ، حضور بلند مدت پایگاه های نظامی امریکا ، به نفع ثبات و امنیت دراین کشور تمام خواهد شد. در صورتیکه حضور قانونمند و دارای چوکات مشخص باشد.
پيامها
27 مارچ 2011, 22:00, توسط صالح
این استاد اگر استاد علوم سیاسی یا حقوق باشد پس خیلی پیش پاه افتاده مسایل درونی کشور را تحلیل کرده است
در زمان امیر عبدالرحمن — تجاوزات انگلیس و دولت فارسها
در زمان ، داود ، مجاهدین و کمونیست ها مداخلات روس و باز هم ایران و چتلستان
و غیره
اگر قبل از آمدن انگلیسها به منطقه نظری کوتاه ی به تاریخ وطن ما کنیم ما هرگز مشکلی به نام قوم ، ملیت، مذهب ، سمت نداشته ایم
از زمان سلطان محمود غزنوی ، غوری ، بابر - مغول ها.... اگر شروع نکنیم و به هوتکی ها و دوره افغانستان تحت سلطه افشار و بخصوص دوران افغانستان نوین بعد از احمد خان درانی تا ظهور شیادان انگریزی شما هرگز مشکلات قومی را در تاریخ ندیده و نشنیده اید
در این رابطه اگر وقت یاری کرد بیشتر بنویسم ولی برای فعلا همینقدر میخواهم بگویم که هرچند مسایل قومی در زمان حاضر مشخصا بوسیله پنجابی های بویناک چتلستان و آخوند های ایران دامن زده میشوند ولی امریکا و انگلیسها وسیعا این تضاد ها را دامن میزنند
از اینرو موجودیت آنها فقط و فقط چاق شدن تضاد ها و دشمنی های قومی ، لسانی ، سمتی و مذهبی و دشمنی با همسایگان خواهد بود
با یک صدا بگویید مرگ بر امریکا این قاتل میلیونها میلیون بیگناه در سراسر جهان ، قاتل اطفال افغان و جنایتکار و تروریست بین المللی
خدا خاک ما را از وجود این جنایتکاران هر چه زودتر پاک کند
افغانستان مانند دیگر کشور های به اصطلاح جهان سوم مشکلات خود را در هر عرصه دارد — و من نمیگویم ما میتوانیم در یک شب بعد از خروج امریکایی ها به مشکلات مان فایق شویم ولی شما باور کنید بلاخره میشویم
در موجودیت انگریز ها و امریکایی های جنایتکار و تروریستهای قرن 21، استعمار کنندگان نوین هرگز فایق نمی شویم
10 سال گذشته شاهد من اند
28 مارچ 2011, 08:57, توسط farid
شکی نیست مشکلاتی که برشمرده شده بعد از حضور انگلیس در منطقه با ان مواجه هستیم.انگلیس و امریکا خود ها علت و اوضاع جاری معلول انهاست . برای ریشه کن کردن مشکلات باید علت را از بین برد. در یک کلمه به امریکا بمثابه ژاندارم و انگلیس سیاست گذار اصلی این درامه نه گفته و انها را به ترک وطن مان مجبور سازیم.
دلقکان روی صحنه سیاسی در افغانستان با دو چهره بازی میکنند و با خوردن از توبره و کاهدان فقط به منافع خود ها می اندیشند.. به انها اعتماد نکنید !
ماما فرید
30 مارچ 2011, 21:51, توسط Bina
صالح خو طالب زن با كستانى است.او دربين طالباى مزخرف فاشيست ,مانند ماهى در اب است.به نظر من كه از طالب و با كستانى نفرت دارم,سك امريكايي بهتر از يك طالب و يا يك با كستانى ميدانم.بايد بايكاه نظامى امريكا در خاك ما باشد تا ما از قتل و كشتا و شيطنت با كستان نجات يابيم.در عربستان سعودى است,جر اينجا نباشد.اين براى كشور ما يك كرنتى است.شايد با كستان و مزدوران انها و ايران فاشيست به ان مخالف باشند انها در خاك ما بزكشى كر ده نميتوانند.اكر امريكا برايد طالب و با كستانى جايش را ميكيرد و بعد ما ما فريد متوجه سيخ زدن طالب مزخرف باش.
31 مارچ 2011, 12:15, توسط farid
وقتیکه موجودیت قوت های شوروی وقت در افغانستان به عین دلیل از جانب خلقی و پرچمی تایید میشد چرا تفنگ برداشته به کوه ها برامدید ؟ انوقت مگر تهدید پاکستان و ایرا ن را درک نمیکردید ؟ تمام وقایعی که بعدا اتفاق افتاد از جانب داکتر نجیب پیشگویی شده بود اما کسی به ان توجه نکرد. فرق بین شوروی وانگلیس و یا هم امریکا چیست که حالا موجودیت امریکا را تایید میکنید ؟ چرا ؟؟؟
درین شکی نیست که طالب عناصر ضد انسان و انسانیت و انانیکه از طالب دفاع میکنند همدستان ایشان اند. اما باید درک کنیم که این حالت را همانا انگلیس و امریکا اورده که ماحالا به موجودیت وی در خاک خود پیشنهاد میدهیم. طالب سگی است که زنجیرش بدست انگلیس و امریکاست و از ان بمثابه وسیله تهدید ما استفاده میکند. تمام این گندگی و رذالت منشا اش همانا امریکا است که تو حالا داوطلبانه از او پذیرایی میکنی. متاسف هستم عزیزم اگر خلاف نظرت مینویسم اما حقیقت همین است.
ماما فرید
3 آپریل 2011, 12:37, توسط صالح
بینا جان خرک
من هم میگویم و شما هم میگویید که باکستان( چتلستان) مرکز تروریزم ، طالبان و افراطی گری اسلامی است .
پس امریکا در افغانستان چه بد میکند ؟
امروز یک طفل هم در افغانستان میداند که امیر الشیاطین ملا عمر لعین با هیت رهبری طالبان ، نطاقان طالبان ، مولوی حقانی با تمام گروه خود ، بن لادن ، الظواهری با تمام هیت رهبری القاعده و رهبران دیگر گروه های تروریستی که بر ضد افغانستان و هند عملیات میکنند ، آرام و آسوده و درتحت حمایت کامل پنجابی های بویناک در چتلستان اند
در قندهار شاید یک طفل صنف 7 مکتب حتی آدرس ملا عمر را در کویته به امریکایی ها بدهد —
پس امریکایی ها چرا اطفال بیگناه ما را بمبارد میکند ، چرا مردم ما را قتل عام میکند و حتی به مرده های ما توهین میکنند؟
پس امریکایی ها جنایتکار چرا در ده سال گذشته در افغانستان هزاران هزار افغان بیگناه را به شهادت رسانده اند ؟
اگر هدف تروریزم میبود همه میدانند که تروریست ها در خاک ما نه بلکه در آنطرف خط دیورند در مناطق تحت اشغال پنجابی های کثیف و بویناک چتلستان یعنی بهترین غلام امریکایی ها اند .
امید افغانها این مظاهرات روان در افغانستان را بر ضد آتش زدن قران شریف به قیام های سراسری صلح آمیز مانند مصر بر ضد موجودیت قوای امریکا در افغانستان مبدل کنند.
تا زمانیکه جنایتکاران امریکایی در خاک ما اند ما روی خوش و صلح نخواهیم دید و همان تروریستهای که در چتلستان مناطق امن ، مراکز تربیوی و حمایت کننده گان دارند ، با گذشت هر روز بیشتر و بیشتر قوت میگیرند
چون آنانیکه اطفال و اعضای فامیل شان بوسیله امریکایی ها به شهادت میرسند و خانه و زمین شان بمبارد میشوند از مجبوریت و برای انتقام به طالبان میپیوندند