ویرانی ها و جنایات مختلف در یکاولنگ
بعد از عقب نشینی از یکولنگ نیروهای ملا داد الله بطرف غرب بامیان حرکت کردند. و آنها در تخریب قریه جات شیدان، قرغنتو و شیبرتو مبادرت ورزیدند. این تخریبات با وجود این واقعیت که آنجا برای یک ماه خالی از سکنه بود صورت گرفت. بعد از چند روز در محل نیروهای اصلی به بامیان برگشتند. طالبان نیروهای حمله و پیشروی را در شیدان جای که آنها گزمه بیشتر و تدارکات نظامی را انجام میداد مستقر کردند. ویرانی طالبان که در قلمرو شان بین شیدان و نیک نشان گر آنست که آنها در ماه جون تصمیم گرفتند که استراتژی عمدی از سوخته گی زمین باعث گردید که هشت کیلومتر قلمرو طالبان خالی از سکنه گردد.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره: پروژه ی عدالت افغانستان، گزارش نسبتا خوبی درباره ی جنایات انجام شده در افغانستان در سال 2005 منتشر کرد. گرچه در اين گزارش هيچ اشاره ای به جنایات حاد علیه بشریت در زمان شاهان ديکتاتور افغانستان نشده است، اما با اين وجود، جزو معدود گزارش هایی ست که می توان به آن استناد کرد. اين گزارش متاسفانه تاکنون در سطح وسیع در اختيار شهروندان افغانستان قرار نگرفته است. کابل پرس? قسمت های مختلف اين گزارش را برای یادآوری جنایات انجام شده در افغانستان به مرور نشر می کند.
7.7 ویرانی های بی دلیل و جنایات مختلف در یکاولنگ از ماه فیبروری الی سپتامبر 2001
تجاوزات علیه مردم غیر نظامی قرار ذیل در جریان نه ماه جنگ بطور پراکنده بین نیروهای مسلح امارت اسلامی و نیروهای جبهه متحد از ماه فیبروری الی سپتامبر 2001 صورت گرفته است. نبرد مستقیم بین نیروهای دو طرف بتدریج و بطور عموم کوتا بود. این جنگ در بر دارنده سه عملیات مهم توسط طالبان علیه جبهه متحد بود و یک سلسله عملیات تلافی جویانه و حملات سواره توسط نیروهای جبهه متحد صورت گرفت. در جریان حملات بزرگ طالبان قادر شد که بر مخالفینش در سه موقعیت غالب آید و مناطق را که جبهه متحد گرفته بودند تصرف شوند و نیروهای جبهه متحد را عقب برانند و قلمرو متروکه و مراکز پر جمعیت را از مخالفینش اشغال کردند. همچنان جنایات بعد حملات طالبان که طالبان نتوانستند افراد مسلح مخالفینش را بیابند بر عکس به گرفتاری افراد غیر نظامی را در محل تازه در دست افتاده شان اقدام کردند. نیروهای متحد استراتژیک نظامی دیگر را اتخاذ کرد که موجب آسیب غیر نظامیان در محلات و مراکز اشغال شده توسط طالبان گردید بدون اینکه از آنها دفاع کنند. اگرچه در سراسر لشکر کشی طالبان جنایات را علیه مردم غیر نظامی منحیث یک هسته از قسمت استراتژی شان به ثبت رساند. در اولین قتل عام یکولنگ در سال 2001 که در گزارش جدا گانه توضیح داده شده است نشانگر یک رویداد و واقعه بزرگ واحد بود که قتل عام مردم ملکی در همان زمان بحیث جزا واضحآ صورت گرفت. در جریان این جنگها که مشرح بیان گردید طالبان قتل عام های متعدد را از افراد غیر نظامی که میزانش در یکولنگ نبود در جنوری انجام دادند. آتش زدن خانه های مسکونی و زیر بنا ها در جریان عملیات قتل عام ماه جنوری توسط قوماندان ارشد طالبان ملا داد الله صورت گرفت. تکرار جنایات و سلسله مراتب فرماندهی نشان گر آنست که حمله بالای افراد ملکی جز از استراتیژی طالبان بوده است.
جنگ
بعد از اولین قتل عام در یکولنگ طالبان کوشش زیاد را در مرکز ولسوال بخرج داد از نفوذ مخالفینش جلوگیری به عمل آورد. بعد از عقب نشینی نیروهای اصلی که در که یکولنگ را در 7 جنوری تصرف کردند و قتل عام ها را انجام دادند طالبان محلی از مردم شیعه و نظامیان مربوط به سنگر دوستا از بهسود با پشتون های قابل اعتماد به قومانده ملا عبدالستار در منطقه مستقر کردند. آنها افراد شیعه که با طالبان روابط داشتند به شمول استاد اکبری، حاجی فکوری و حاجی سید عارف علاقه دار را در محل تعیین کردند و کوشش کردند که مشوره امنیتی با مردم محل ( در محل اشغال شده و طالبان یک کمیته امنیتی محلی از ریش سفیدان که روابط بین نیروها و مردم را بر قرار کند) تشکیل دادند. اگرچه این کوشش ها آنقدر موفق نبود. زمانیکه نیروهای جبهه متحد مکررآ حمله را بالای مرکز ولسوالی آغاز کردند نیروهای طالبان منطقه را مکمل ترک کرده به طرف ولسوالی بامیان عقب نشینی کردند.
در آغاز بعد از گرفتن مرکز یکولنگ مجددآ نیروهای جبهه متحد یک خط دفاعی را در مرز بین ولسوالی یکولنگ و ولسوالی بامیان ایجاد کرد. و بعد در اول فیبروری نیروهای جبهه متحد به طرف ولسوالی بامیان پیشروی کردند. آنه بدون جنگ شدید منطقه شیبرتو و قرغنه تو را در غرب یکولنگ به تصرف خود در آوردند اگرچه شیدان میدان نبرد قرار گرفت زیرا طالبان خطوط اول خود را در آنجا مستقر ساخته بودند. در 12 ماه فیبروری نیروهای جبهه متحد عملیات موفقانه را در شیدان انجام داد. آنها توانست که در داخل خط اول طالبان رخنه و خسارات زیاد را بر طالبان وارد کرد و طالبان را مجبور به فرار کردند. عامل فریب دهنده در جنگ حضور نیروهای ازبک و عربهای محلی زرهی که وفا دار به دوستم بودند و توسط لعل قوماندان برادر قوماندان عبدالچریک بودند.
با آگاهی از جنگ شیدان نیروهای جبهه متحد تا مرکز ولایت پیشروی کردند. نیروهای تاجک با طالبان با میل از بامیان به سمت قریه جات خود شان سیغان و کهمرد عقب نشینی کردند. اصلا طالبان طرف شش پل عقب نشینی کردند. این عقب نشینی برای جبهه متحد فرصت داد که بطور سریع مرکز بامیان را بدون کدام جنگ شدید بعد از شیدان اشغال کند اگرچه چنین به نظر میرسید که بطور غیر قابل باور آنها نیروی کافی داشتند که شیدان را در صورتیک که مقاومت هم صورت بگیرد باز تصرف نمایند. اگرچه طالبان نیروهایش را مجددا مسلح کرده بخاطر تصرف بامیان فرستاده بودند. نیروهای جبهه متحد از مرکز ولایت عقب نشینی کرده بودند و در نقطه های مشرف بر ولایت در قسمت غربی حومه شهر سرخ دره و در قسمت شمال غرب شهر در دره فولادی و با یک قرار گاه عقبی در شیدان مستقر ساختند.
نیروهای جبهه متحد توانان داشتند که از این موقعیت ها مرکز بامیان را تحت فشار قرار دهند و مخصوصأ آنها ییکه در دره فولادی بودند جاییکه آنها با فرصت راکت و حملات خود را به میدان هوای و مرکزشهر انجام میدادند. در حالیکه بامیان بعد از دوان روسها عاری از ماین بود ولی هردو جناح اطراف خطوط اول خود را ماین ضد پرسونل و ضد تانک ماین گذاری کرده بودند. این ماین گذاری در دوران صورت گرفت که طالبان بامیان را اشغال کرد و نیروهای جبهه متحد در حومه شهر بودند و طالبان در ماه مارچ همین سال 2001 مجسمه های بودا را در بامیان تخریب کردند.
در ماه می طالبان حملات تازه ای را انجام داد. عامل تسریع به این عملیات این بود که نیروهای جبهه متحد امکانات جدید را احتمالا از طریق میدان هوای شیبرتو بدست آورده بودند و طالبان کوشیدند که دو باره این میدان هوای را با شخم زدن و آبیاری تخریب نمایند. کمی اندک بعد از پنج روز امکانات اولیه جنگی طالبان از بامیان بر آنها حمله کرد و توانست که بسرعت شیدان، شیبرتو و مرکز یکولنگ را تصرف نمایند. آنها عجالتآ بر علاوه یکولنگ ولسوالی دیگری را بنام دگه را نیز تصرف کردند. جبهه متحد تمام موقعیت هایش در بامیان از دست دادند و آنجا را ترک کردند.
در مدت یکماه قوماندان طالبان در یکولنگ جهاد یار بود. آنها قرار گاه مرکزی شان را در یکولنگ تأسیس کردند و از آنجا حملات خود را علیه مخالفین در خارج از محل آغاز کردند. مردم غیر نظامی کلا از منطقه فرارکردند و طالبان منطقه را اشغال کرده و در نظر داشتند که آنها را گرفتار کنند. قبلا اکثریت نفوذ مرکز یکولنگ به ولسوالی پنجاب و تعداد قلیل شان به قسمتهای دور دست ولسوالی فرارشدند. بیجاشده گاه داخلی با مردم اطراف از ترس اینکه طالبان بالای شان حمله نکنند پیوستند.
طالبان کوشش کردند که امنیت یکولنگ را دو باره احیا کند و دو باره اکثریت های سیاسی شیعه را نیاوردند بلکه نیروهای هزاره مربوط سنگر دوست را بحیث قسمت از نیروهای امنیتی منصوب کردند. اگرچه آنها توانای داشتند که خسارات مالی زیادی را بر نیروهای جبهه متحد که تازه حملات چریکی را بر طالبان آغاز کردند وارد سازد و آنها طرف مرکز پیش روی کردند ولی عملیات نظامی قوی نبود. هردو جناح حملات شدید را در قسمت شمال شرق ولسوالی هدایت میداد زیرا از آنجا نیروهای طالبان حمله را آغاز کرده بود. اخیرأ اگرچه نیروهای جبهه متحد به مرکز نیک نزدیک شده بود قوماندان جهادوال بخاطر ترس از اینکه مبادا محاصره گردد نیروهایش را امر به عقب نشینی از یکاولنگ کرد.
این عقب نشینی باعث تغییرات فریبنده در استراتژی طالبان گردید. نخست جواب برای بمباردمان و حمله بالای مرکز یکولنگ بود. در این حمله نیروهای هوای طالبان قادر بود که شفاخانه ولسوالی و دفتر موسسه آکسفام را بزند که هردویش در مرکز ولسوالی موقعیت داشت.
بعد طالبان نیروی بزرگ ضربتی و عملیاتی را که مرکب از نیروهای خارجی و داخلی برای حمله بر یکولنگ بودند تدارک دیدند. این نیروها دستور از مقام بلند رتبه بخاطر ضربه زدن تنبیهی بر مناطق مسکونی آسیب پذیر داشت. این مأمورین به اندازه کافی شناخته شده بود که هردو قوماندان طالبان و کارمندان ملل متحد یک اخطار احتمالی پیش گیرانه از جنایات علیه غیر نظامیان داده بودند.
یک قوماندان طالبان بنام ملا داد الله بحیث قوماندان این نیروهای ضربتی تعیین گردید. این نیروها در هشت جون از بامیان حرکت کردند و با مقاومت بسیار کمی مواجه شدند و آنها تا مرکز یکولنگ پیشروی کردند. آنها قرار گاه مرکزی خود را در نیک مستقر کردند و چهار روز را در جنگ و ویرانی در ولسوالی و بطور وحشیانه در نواحی و اطراف در قریه جات یورش بردند خانه ها، تعمیرها، حاصلات و انبار های گندم را تخریب و آتش زدند. بعد از چهار روز ملا داد الله نیروهایش را از یکولنگ بیرون کشید. هیچ کوششی در رابطه به حفظ امنیت ولسوالی نگردید خسارات وارده بطور عموم عمل مجازات دسته جمعی بود.
بعد از عقب نشینی از یکولنگ نیروهای ملا داد الله بطرف غرب بامیان حرکت کردند. و آنها در تخریب قریه جات شیدان، قرغنتو و شیبرتو مبادرت ورزیدند. این تخریبات با وجود این واقعیت که آنجا برای یک ماه خالی از سکنه بود صورت گرفت. بعد از چند روز در محل نیروهای اصلی به بامیان برگشتند. طالبان نیروهای حمله و پیشروی را در شیدان جای که آنها گزمه بیشتر و تدارکات نظامی را انجام میداد مستقر کردند. ویرانی طالبان که در قلمرو شان بین شیدان و نیک نشان گر آنست که آنها در ماه جون تصمیم گرفتند که استراتژی عمدی از سوخته گی زمین باعث گردید که هشت کیلومتر قلمرو طالبان خالی از سکنه گردد.
نیروهای جبهه متحد مکررآ مرکز یکولنگ را تصرف کردند و نیروهای پیشروی شان را در مرز بامیان مستقر کردند. و این موقعیت تا جولای و آگست و ستپامبر پا برجا ماند.
ادامه ی جنایات طالبان در یکاولنگ
چهار پیره دار 18 نفر اسیر را به جرپایین بردند و احتمالا به همین تعداد نفر اسیر را گروپ دیگر نیز برده بودند. و دسته قاتلین مردم پشتون محل مسلح به یک پیکا و سه کلاشینکوف بودند. آنها بروی اسیران آتش کشوده همه را با گلوله بستند تا اینکه تمام شان به زمین افتادند و ظاهرا کشته شدند. یک نفر از این دسته قاتلین کشته شده ها را تفتیش کرد و در زبان پشتو گفت که تمام این هزاره های کافر مرده است و بعد از آن آنها بر موتر سوار شده رفتند.
چهار شنبه 7 آوريل 2010
جنایات طالبان در دره علی
تیرباران مردان اسیر در دره علی یکی از چهار نقطه کلیدی قتل عام ها محسوب میگردد. در قدم اول نیروهای تلاشی طالبان به دره علی تقریبآ در ساعت 10 بجه 8 جنوری رسیدند. آنها مجهز با شش عراده موتر تویوتا داتسن که (توسط شاهدان در منطقه جمک ساعت 10 بجه دیده شده است) و متعاقبآ در دزدی اسپهای محل وبخاطر تلاشی خانه های جوارسرک اقدام نمودند. قوماندانان کلیدی در تلاشی دره علی قوماندان منگل که از پشتون های بامیان بود که بعدآ با طالبان پیوست و در بین مردم شناخته شده است و دیگرش ملا غفار بودند. نیروهای که آمده بودند شامل پشتون های بغلان مربوط ملا عبدالباقی طالقانی که در2001 در تخار کشته شد برعلاوه بعض تاجک ها. طالبان در مرکز قالین بافی CCA در دره علی قرارگاه گرفت و در جریان روز در اطراف آن محل بخاطر چای نوشیدن و چور و چپاول میرفتند.
چهار شنبه 24 مارس 2010
قتل عام در یکاولنگ
شواهد نشان میدهد که نیروهای خارجی با طالبان در حملات ضربتی و قتل عام ها نقش برجسته را ایفا کرده اند. نیروهای خارجی بطور مخلوط با نیروهای طالبان عملیات را اجرا کردند که شاهدان پشتون های قندهاری را شناسایی کرده اند. اگر چه نیروهای خارجی عامل اصلی کشتار نبودند. نجات یافته گان گروپ قاتلین را بطور عموم شناسایی کردند که آنها پشتون های افغان بودند که بیشتر به قتل عام مبادرت میورزیدند. طالبان از ملیشه های خارجی در قتل ها، اسیر گرفتن مردم از قریه جات، و محل باز رسی اسیران استفاده میکردند. ولی آنها افغان های پشتون را برای کشتن می گماشتند.
چهار شنبه 17 مارس 2010
قتل عام رباتک
اجساد در روی زمین با روی شان خوابیده بودند و دستهایشان تمامأ در عقب شان بسته بودند. زخمهای مرمی از پشت دیده و تشخیص داده نمیشد لکن خون در روی زمین زیر سینه هایشان دیده میشد. من اجسادی را دیدم که 4 روز قبل کشته شده بودند. اجساد شان نه پندیده بودند ولی خون واضحآ از سینه های شان سرازیر شده بودند ولی من فهمیدم که از پشت سر فیر صورت گرفته است زیرا در دیگر قسمت های بدنشان علامت زخم دیده نمیشدند و در دریای خون که از سینه هایشان خارج شده بود شناور بودند.
دو شنبه 15 مارس 2010
جنگ و کشتار در شمالی
تمام حملات طالبان در شمالی بعد از تازه ترین پیشروی در 1996 توأم با جنایات گسترده علیه مردم غیرنظامی صورت گرفت. دوسیه پروژه عدالت افغانستان بر تعداد حادثات مشخص و نادر در ساحات ولسوالی های خطوط اول مثل بگرامی، کلکان، قره باغ و میر بچه کوت بخاطریکه گواهی های مفصل در از این جاها بدست دارد و بخاطریکه قربانیان این محلات شناسای شده است تأکید میورزد.
پنج شنبه 11 مارس 2010
قتل عام در ولايت سرپل
طالبان بلند رتبه ای که مستقیماً در پنج قتل عام دست داشتند عبارتند از: ملا عبدالمنان حنفی، قوماندان خط اول، امین الله امین، معاون وی، ملا عبدالستار لنگ، یک قوماندان ارشد، ملا ولی جان، یک والی و قوماندان ساحوی. قوماندان های ارشد طالبان توسط تعدادی از قوماندان های محلی وابسته به طالبان که آگاهی کامل از قتل عام ها و مرتکبین آن داشتند، در عملیات کمک می شدند به عنوان مثال در دستگیریهای دسته جمعی و در کشتار غیر نظامیان همکاری داشتند.
يكشنبه 7 مارس 2010
قتل عام در مزار شریف
تقريباً بلافاصله بعد از اينكه طالبان كنترل شهر را گرفتند، والي جديد طالبان بنام ملا منان نيازي خطبه هايي را در تمام مساجد شهر ايراد كرده و تهديد به خشونت عليه هزاره ها به انتقام كشتار زندانيان طالب در سال 1997 نموده و به آنها اخطار داده كه بايد به مذهب سني حنفي روي آورده و يا شهر را ترك كرده و يا با پيامدهاي آن مواجه شوند و هر كسي كه از هزاره ها حمايت كند را تهديد به مجازات كرد. طبق گزارش در يك سخنراني ديگر وي بيان داشت: "هزاره ها مسلمان نيستند. آنها كافر هستند. هزاره ها نيروهاي ما را اينجا كشتند و اكنون ما بايد هزاره ها را بكشيم."
پنج شنبه 4 مارس 2010
جنایات گروه طالبان
هسته رهبری طالبان بیست و دو عضو شورایی داشت که عمر رهبرشان بود. طالبان ساختارهای نظامی و مدنی خود را به خوبی گسترش داده بودند و ساختار آشکار کنترل و فرماندهی داشتند./ در حالیکه جنگ برای به دست گیری دیگر مناطق کشور ادامه داشت، طالبان در کابل اداره بسیار ظالمانه برپایه دستگاه استخباراتیش ایجاد کردند. سازمان اصلی توسط قاری احمدالله اداره می شد که خارج دفتر سابق خاد در صدارت عمل می کرد. در اکتبر 1997 رهبر طالبان، ملا عمر، نام دولت اسلامی افغانستان را به امارت اسلامی افغانستان مبدل کرد.
چهار شنبه 24 فوريه 2010
جنایات دیگر شورای نظار، گروه اسلامی حکمتیار، گروه وحدت، اتحاد اسلامی و جنبش اسلامی
کابل سالهای 1992 الی 1996
جمعه 19 فوريه 2010
جنایات گروه وحدت و جنبش اسلامی
دور جدید انتقام گیریها در کابل در سالهای 1992 الی 1995 انجام شد. در مزار شریف، خشونت های فرقه ای بعداً آغاز شده اما زیاد طول کشید تا دوره قتل عام های مهم در سال 1997-1998 و بعد از آن. غیر نظامیان هزاره در میان قربانیان این دوره از خشونت ها بودند. اما قوماندان های جنایتکار حزب وحدت آشکارا در ارتکاب جنایاتها و خشونت ها شرکت داشته و به این اعمال ادامه می دادند.
جمعه 19 فوريه 2010
قتل عام و تجاوز جنسی دسته جمعی در افشار، 10-11 فبروری 1993
وزیر دفاع وقوماندان اعلی دولت اسلامی در آن زمان در عملیات افشار احمد شاه مسعود بود. وی تمام مسوولیت برنامه ریزی و دستور دهی عملیات های نظامی را داشته است. وی مستقیماً قطعات جمعیت اسلامی و به طور غیر مستقیم قطعه اتحاد اسلامی را کنترل می کرد.
پنج شنبه 11 فوريه 2010
بمباران کابل و ادامه جنایات جنگی
گرچه راکت باران کابل توسط حزب اسلامی به طور عموم کورکورانه بود، سه دسته هدف که قوماندان های حزب اسلامی علیه آن بمباردمانهای خودشان را رهبری میکردند، وجود داشت. بیشتر این اهداف در داخل و یا اطراف مناطق غیر نظامی موقعیت داشت.
دو شنبه 8 فوريه 2010
جنایات در رژيم برهان الدین ربانی
شورای نظار بر کوه آسمای، (کوه تلویزیون) با پوسته رادیو تلویزیون، کوه رادار به معنی اینکه رهبران هدایت میداد تا راکت ها و بمب ها در کجا می افتد کنترول داشت. طبق اظهارات قوماندان کندک پوسته عمومأ در مدت سه ماه در سه ماه تحت فرمان گل حیدر بعضی اوقات توسط با به جان اکمالات و تبادله نیرو میشد.
شنبه 6 فوريه 2010
جنایات شبه نظامیان و گروه نظامی حکمتیار و خالص در زمان نجیب الله
عقب نشینی روسها و زمان پس از آن/ آویزان کردن زندانی ها از دست شان در یک جوره حلقه آهنی که در سقف اطاق بود، لت وکوب اکثراً توسط چوب چماق، شوک برقی، محروم نمودن از غذا و خواب، محبوس کردن در اطاق یا کوته قلفی کـردن، سوء استفاده جنسی، شکنجه روانی، بود. مدت و زمان اساسی شکنجه از طرف شب بود.
جمعه 5 فوريه 2010
جنایات در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، کارمل و نجیب الله
از جنوری 1980 الی فبروری 1989 / حسام رئیس استخبارات نظامی بود و کار مدیریتی را انجام می داد و فرمان صادر میکرد. عبدالله فقیرزاده معاون اپراتیفی بود و فرمان ها را اجرا می کرد و عملاً پروگرام دستگیری و شکنجه آنها را هدایت می کرد. وی بسیار ظالم بود. وی به مار کبرا مشهور بود. بعد از این وظیفه وی والی قندوز شد.
چهار شنبه 3 فوريه 2010
جنایات حکومت های وابسته به شوروی
نقض حقوق بشر بین المللی و قوانین انسانی در سال 1978 الی 1992 / علیرغم شرارت زیاد و جنایات بی شمار، این دوره کمترین اسناد جنگ را دارا می باشد. افغانستان از بیشتر قسمتهای جهان مجزا بوده و خبرنگاران خارجی کمی به این کشور دسترسی داشته اند، و اخبار حادثاتی که خارج از کابل به وقوع پیوسته به آهستگی در خارج از کشور جعل می شد. در نتیجه، بیشترین اطلاعات همراه پناهندگان که شروع به گریختن از کشور نموده بودند، انتقال یافت. آن عده که توانایی داشتند به اروپا، آمریکا و یا دیگر کشور ها گریختند و هزاران نفر دیگر در پاکستان و ایران مسکن گزیدند./ پروژه ی عدالت افغانستان
دو شنبه 1 فوريه 2010
پيامها
7 جون 2010, 18:05, توسط abdullah
ظاهــرشــاه: مــن از قبیــلۀ
بنیــامین یهــودی هســتم
وزارت خارجۀ اسرائیل تائید نموده است که دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پشتونهای افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است.
سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل به روز جمعه 15 جنوری 2010 به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفته است: دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پتان در افغانستان و پاکستان که یکی از ده قبیلۀ گمشدۀ یهودی اند از طریق تمویل مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً آغاز نموده است.
وی می افزاید از اینکه در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان نداشت، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتونها می باشد راه اندازی نماییم. قرار است که این تحقیقات از سه ماه الی یک سال کامل را در بر بگیرد... تحقیقات ما قبلا در بخشهای (ریشه یابی تاریخی، رسوم و عنعنات و تقارب در زبان) تکمیل گردیده است. بناً این مرکز این بار نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی ان ای) به دست خواهد آورد. تا کنون هزاران سی سی خون از قبایل پشتون افغانستان در منطقۀ مالهباد ولایت اتوراپردیش در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری شده است...
بنا بر اظهارات سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل، از لحاظ بیولوژی کارشناسان بیولوژیک اسرائیل تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتونها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مؤرخان اسرائیلی را یاری کنند که گویا پشتونها در اصل از ریشۀ یهودیان واسرائیلی ها اند. در این باره کارشناسان بیولوژی اسرائیلی در مرکز تحقیقات ملی ممبی از لحاظ ژنتیکی میان اسرائیلی ها و افرادی از قبایل پشتون آزمایشاتی را انجام خواهند داد و با توجه به نتایج این آزمایشات که گویا پشتونها از لحاظ ژنتیکی نزدیکترین ملت به یهودیهای سفاردیم (یهودیهای شرقی) می باشند و به این طریق می خواهند ثابت کنند که پشتون و یهودیان از یک نژاد هستند.
روزنامۀ لوفیگارو در ادامۀ گزارش خود می افزاید: از مدتها قبل واضح بود که قبایل پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی میکنند همه از یک نسل اند و مربوط به قبایل گمشدۀ یهودی میباشند. این روزنامه می افزاید: همنوای کامل در رسوم و عنعنات، نحوۀ پوشیدن لباس، عادتهای خوانوادگی و امورات فرهنگی وجود دارد که این همه بیانگر این است که پشتونها این همه را از اجداد یهودی شان به ارث برده اند.
این اولین بار است که وزارت خارجۀ اسرائیل رسماً تائید میکند که تحقیقاتی گستردۀ را در راستائی شناسائی اصلیت یهودی پشتونها آغاز نموده است که با این کار خود بر عمل کرد سازمانهای غیر دولتی یهودی که از سالیان درازی در جستجوی قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلادی فعالیت داشتند مهر صحه گذاشت.
مؤرخین اسرائیلی میگویند: موسی علیه السلام حین خروج از مصر با دوازده قبیله از قبیلۀ بنی اسرائیل خارج شده و در فلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیلۀ بنی اسرائیل به نامهای (بنیامین، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان و شمعون) یاد می گردیدند و از این جمله دو قبیلۀ آنها (بنیامین و یهودا) در جنوب فلسطین جا بجا شده که یهودیان امروزی از نسل آنها می باشند ولی متباقی ده قبیلۀ دیگر در شمال فلسطین جا بجا گردیدند که بعداً از آنجا به مناطق دیگر مهاجر شدند که سپس به نام قبایل گمشدۀ یهودی مسمی گردیدند.
روزنامۀ لوفیگارو در تحلیل خود راجع به این مسئله میگوید پشتونهای افغانستان اکثریت در میان سایر قومیت های مطرح در افغانستان می باشند، همچنان نظریۀ اصلیت یهودی آنها در منطقه و در میان مردم به سطح قابل ملاحظۀ منتشر شده است، ولی تا هنوز کدام مطالعۀ علمی دقیق که ثابت کند که پشتونها در اصل یهود اند صورت نگرفته است اما اکثریت پشتونها ایمان دارند که آنها اصلیت یهودی دارند. حتی اخرین پادشاه افغانستان، ظاهر شاه، در جواب خبرنگار ایتالیائی در بارۀ نسبش گفته بود که من از قبیلۀ بنیامین یهودی هستم.
سایت انترنیتی شبکۀ خبری العربیه نیز به بررسی این مسئله پرداخته و گزارش داده است که اسرائیل تلاش دارد حوالی 15 ملیون پشتون افغانستان را دوباره به دین آبائی شان – یهودیت – برگرداند که متاسفانه تا هنوز تعداد از قبایل پتان را یهودی ساخته و آنها را به اسرائیل مهاجرت داده است.
همچنان این شبکۀ معتبر عربی زبان گزارش میدهد که در دهۀ هفتاد و هشتاد قرن بیستم سازمانهای یهودی فعالیتهای چشمگیری را در جهت کشانیدن قبایل پشتون افغانستان به آئین یهودیت از طریق استخدام و تربیۀ جوانان پشتون در بیروت، پایتخت لبنان و برخی کشور های غربی راه اندازی نموده بود. این شبکۀ خبری به نقل قول از برخی رسانه های اسرائیلی گزارش میدهد که سازمانهای یهودی توانسته اند برخی دانشجویان افغان در آن زمان (مانند زلمی خلیل زاد، اشرف غنی احمد زی و انوارالحق احدی) در بیروت را به دین یهودیت برگردانند. البته این دانشجویان کسانی بودن که بعدها پستهای مهمی را در حکومت کرزی به دست آوردند و زلمی خلیلزاد نیز شناخته ترین دپلومات امریکائی افغانی الاصل در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است که خانم یهودی دارد.
این سه تن از نخبه گان تحصیل کردۀ پشتون وظیفه گرفتند تا حس نشنلیستی پشتون ها را تقویه نموده و بعد برای پشتونها توضیح دهند که اصلیت آنها یهود اند و باید به اصل خویش برگردند. این جوانان در ابتدای گرایش خود به دین یهودیت بیشتر احساساتی بوده و تلاش داشتند که به طور آشکار دست به فعالیت زنند ولی بنا بر تجارب سازمانهای یهودی و مطالعۀ آنها از اوضاع منطقه به آنها تعلیمات داده شد که باید از مهارت خود کار گرفته و مطابق برنامه های که برای شان داده میشود رفتار کنند. آنها باید اوضاع منطقه را دقیق ارزیابی کنند. آنها باید بدانند که درموقعیت بسیار حساس قرار دارند، آنها در میان دشمنان سرسخت یهودیت (ایران، پاکستان و عربستان سعودی) قرار دارند. اگر آنها با همکاری اسرائیل و برخی سازمانهای غیر دولتی یهودی دست به فعالیت آشکار زنند به زودی از طریق دشمنان اسرائیل و یهودیت در ایران، پاکستان، عربستان سعودی و حتی اقلیت های قومی غیر پشتون درافغانستان سرکوب میشوند. همین بود که آنها رسماً گرایش خود به دین یهودیت را اعلان ننموده ولی فعالیت های عمدۀ را در این بخش مخصوصاً در قسمت تقویۀ حس نشنلیستی پشتونها و داعیۀ برتری آنها از سایر اقلیت های قومی در افغانستان انجام داده اند.
همچنان چندی قبل سایت عربی زبان القدس العربی، چاپ لندن، در مصاحبۀ با داکتر جعفر هادی حسن، نویسندۀ برجستۀ جهان عرب و پژوهش گر مسایل یهود و یهودیت (دارندۀ درجۀ دکترا از دانشگاه مانچستر بریتانیا در یهود شناسی و نویسندۀ کتابهای فرقة الدونمة بین الیهودیة و الاسلام، فرقة القرائین الیهود، الیهود الحسیدیم و پیدایش، تاریخ، عقاید، فرهنگ و عنعنات یهود) به مسلمانان و عربها هشدار داده بود که متوجه باشند که اسرائیل به زودی افغانستان را توسط قبیلۀّ پتان تحت اشغال خود در خواهد آورد.
وی در مصاحبۀ خود می گوید: پروسۀ یهودی سازی قبیلۀ پشتون در افغانستان از چندین دهه بدینسو جریان دارد و ما شاهد روزی خواهیم بود که رسانه های خبری گزارش گرویدن ملیونها تن از پشتونهای افغانستان به آئین یهودیت را در اثر تلاشهای همه روزۀ اسرائیل به نشر خواهند رساند. تعداد زیادی از سازمانهای غیر حکومتی در اسرائیل همین اکنون مصروف جستجوی قبایل گمشدۀ خود اند. آنها میگویند که قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلاد توسط آشوریها اسیر گردیده و بعد در سراسر جهان پراگنده شدند ولی هنوز آنها عادتهای یهودی خود را حفظ نموده اند. از جمله عادتهای یهودی: تندروی، تعصب، نژاد پرستی (پشتونوالی) عدم احترام به حقوق زن، به فروش رسانیدن زنها، خشونت قبیلوی، به نکاح در آوردن خانم برادر بعد از مرگ وی، علاقمندی به قتل و کشتار، حفظ آداب و سنت های گذشتۀ خود از قبیل لباس، کلاه جالی، رقص عنعنوی مردان در مراسم خوشی (اتــن) و برتری طلبی قومی می باشد که درمیان قبایل پشتونهای افغانستان هنوز حفظ گردیده است.
این پژوهشگر عرب می افزاید: سازمانهای یهودی از گذشته های دور سرگرم جستجوی قبایل گمشده اند، آنها قبایل گمشدۀ خود را در افغانستان، ایران، چین، هند و امریکائی جنوبی جستجو میکنند. تا کنون طبق آمار آنها قبایل پشتون در افغانستان و پاکستان شناسائی شده اند که اصلیت آنها یهود اند و بحث بالای کشورهای دیگر جریان دارد. اسرائیل با بهانۀ دریافت قبایل گمشدۀ خود میخواهد اسرائیل کبرا را از رود نیل در مصر الی دریای فرات در عراق که پلان ستراتیژِیک آن کشور است تشکیل دهد. یکی از حاخامهای (رجال دین) یهود بنام آبیحل در کتاب خویش تحت عنوان قبایل گمشده میگوید که تعداد آنها به 100 ملیون نفر خواهد رسید.
داکتر جعفر هادی حسن در ادامه می افزاید: اسرائیل نهایت تلاش دارد تا قبیلۀ پشتون در افغانستان را که نفوس آنها تقریبا 15 ملیون تن می باشد به دعوای اینکه اصل آنها یهود اند به آئین یهودیت برگرداند. تا کنون ده ها نهاد وسازمانهای یهودی تماسهای متعددی با سران قبایل و رهبران پشتون که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان قرار دارند انجام داده اند وهمچنان ده ها جلد کتاب یهودی را به زبان پشتو ترجمه گردیده و در آنها از اصالت یهودیت پشتونها و خصوصیت یهودی آنها توضیح داده شده است. همچنین در این کتابها توضیح داده شده است که پتانها نسب شان بر میگردد به (افغان بن شاوول) که در تورات از شاوول منحیث اولین پادشاه یهودی در سرزمین فلسطین نامبرده شده است. باید یاد آور شد که سازمانهای یهودی (مانند سازمان عامی شاب – بازگشت ملت) توانسته اند عدۀ از افراد قبیلۀ پشتون را به دین یهودیت برگردانده و آنها را به اسرائیل مهاجرت نمایند که این افراد به مرور زمان اقارب و خویشاوندان خویش را نیز به یهودیت دعوت نموده و آنها را به اسرائیل مهاجرت خواهند داد. و همچنان عدۀ دیگر از تکنوکراتهای پشتون که مخفیانه به یهودیت گرویده اند هنوز در افغانستان فعالیت دارند
افغان یا اوغان یا پشتون این سه تا نام یک است ما می توانیم افغانستانی باشیم نه افغان میخواهد که هویت اقوام مختلف سرزمین مانرا نادیده بگیرد و همین هویت تحمیلی نا روای(اوغان) را بالای ساکنین سرزمین مان باز تحمیل کنند.به کسانیکه از قبایل پشتون نیستند دیگر تحمل این هویت برای شان ننگ است برینکه.حالا به همه روشن گردیده که اوغان یعنی تروریست، اوغان یعنی تولید کننده ای تریاک، اوغان یعنی فاشیستان قبیله،اوغان یعنی طالب فرزندا ن نا مشروع آی اس آی پا کستانی بی فرهنگ واعراب وحشی که در سوف های توره بوره تولید وبه
15 مارچ 2012, 12:17
serf yak kalema barı to ?????? loda
ıstanbul
15 مارچ 2012, 14:03, توسط فراراز ظلم طالب تروریست
درود به همه
کاشکی یهودی میبود بیبین اقا یهود قدرت دنیا را بدست دارد تمام سر مایه داران بزرگ دنیا را یهودیان تشکیل میدهد
یهود سمبول علم بیشرفت وترقی است تمام پیغمبران ریشه یهودیت دارند اگر اینها یهود یا قوم یهود میبود ما چرا به این روز گار مبتلا میشدیم مردم یهود یک قوم برد وبار و صبور میباشد مسلمانان بیلخصوص حضرت محمد با یاران خود ظلم نا بخشیدنی را در حق یهود و یهودیت نموده است در افغانستان هزاران هزار یهود بود خانه داشتند زمین داشتند وطن شان بود اکنون یک نفر نیست ایکه چرا نیست باید از مسلمان سوال کرد .
هیچ وقت یهود را به چشم حقارت نبینید چون یهود سمبول شجاعت بوده بعد از سال ها مبارزه توانستند زمین های اشغال شده خودرا از دست عربهای جاهل پس گیرد عربستان سعودی به شمول مکه از جمله ملکیت های یهودیان است که مسلمانان انرا عضب نموده است من ارزو مندم که بعد از گذشت چند سال یهودیان باز هم پر قدرت تر از امروز شده تماتم زمین های غضب شده خودرا که مسلمانان در گیرو خود دارند دوباره ازاد نمایند . همینطور در حق هزاره های افغفانستان ظلم صورت گرغته زمین ها و جایداد انها ذریعه پشتون ها غصب شده است به امید انروز که به سر زمین های هزارستان پرواز ممنوع اعلان شود .
16 مارچ 2012, 15:34, توسط شمالی والا
هموطن عزیز شما میداند که این پشتونهای بی فرهنگ در سمت شمالی حتا به درختان شان هم رحم نکرد . درخت که طبیعت الهی و در هیچ دین گناهی ندارد . اما این قوم جانی و جاهیل با حماقت فراوان درختان مارا از بنیاد خرابش کردند که تا هنوز هم اثارخرابی موجود است ...در یکاولنک هم جنایت های فراوان کرده که مستند در فیلم مو جود هست ..