رسانه های ایرانی جز بانوکران زرخرید وجاسوس با ژورنالیستان واقعی افغان مصاحبه نمی کند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چندی قبل نوشته ای راجع به تخلفات سایت مزخرف آزمون از اصول وقواعد ژورنالیزم درسایتهای انترنتی داشتم ودر آن نگاشته بودم که هر ژورنالیست وکارشناسی که با رسانه های خارجی مصاحبه میکند باید سندی برای اثبات ادعای خویش داشته باشد. نبود که آقای ویس ناصری بار دیگر از قول رادیو مشهد خودرا کارشناس وژورنالیست معرفی کرد واین بار ، آدرسی راهم در آخر آن مصاحبهء جعلی خویش، تحریر فرمود.
امامن با تاکید برمواضع قبلی خویش بار دیگر خدمت ناصری صاحب عرض میکنم که بلی!
من قبلا نوشته ام که رسانه های ایرانی جواسیس خویش را بنام ژورنالیست جا میزنند و کسانیکه مانند داوود زی وکرزی بسته های یورور و دالررا بگیرد واز منافع آزمندانه ایران دفاع کند ایران هم دروسایل تبلیغاتی خویش آنها را نماینده گان برحق ملت افغان توصیف میکند، تا در آینده بواسطه همین عناصر زر خرید جای پایی دربین ملت افغان پیدا کند اما مواردیکه سایت آزمون ملی ازقواعد واصول ژورنالیزم ، تخطی میوورزد تا هنوز بجای خودش باقی است؛ واین قلم تا وقتیکه سایت آزمون ملی ازین خودسریها ومنافقتها وجنگ اندازیها میان قلم بدستان دست برندارد هرگز ازبه نقد کشیدن نواقص وخلاف ورزیهای این سایت ، ازاصول ژورنالیزم ، دست بردار نیستم. آقای ویس ناصری باید بدانند که بعدازین حتی من کوشش میکنم که پروگرامهای تلویزیونی شان را ببینم واظهارات غیر مسؤولانه ءایشان را درمورد اشخاص وافراد ؛ به نقد بکشم . شب قبل ،آقای ویس ناصری درمورد اظهارات جناب داوود سلطان زوی درپروگرام شخصی شان ازطریق شبکهء جهانی آریانا افغانستان ، پرت وپلاهای گفتند که آنرا درمقالهء بعدی به نقد کشیده ام تا نشان دهم که دیگران ذره ذره حرفهای آقای ناصری را می شنوند وبا زبان قلم آنرا نقد میکنند.
قبل ازهرچیز دیگر درمورد پروگرام (افغانستان درمحراق حوادث) به آقای ناصری باید بگویم که :شما صلاحیت پیشبردن این پروگرام ثقیل را ندارید. زیرا شما بی سواد هستید. هنگام تلفظ کلمات فرق بین حروف (ه) و (ع) را کرده نمی توانید. شما هموطنان عزیز را (أعموطنان هزیز) تلفظ میکنید که این موضوع از ابتدائی ترین اساسات نطاقی است که باید یک مجری پروگرام آنرا بداند.
شما درحقیقت به بیننده های تلویزیون توهین روا میدارید زیرا اگر کسی کلمه (عزیز) را حضیض بپندارد درحقیقت شما مردم را دشنام داده اید.
درکلمهء ( هموطنان )مخرج حرف (ه) با حرف (ع) تفاوت دارد. پس چه بهتر اینکه شما این سنگ گران را دیگر بلند نکنید وخودرا نزد عام وخاص رسوا نسازید. زیرا ازنظر سن وسال هم اگر بسنجیم ،شما درمرحلهء آموزش وپرورش قرار ندارید بلکه مرحلهء پختگی سن شماست وبه طرف کهولت روان استید. درین سن وسال شما، برای شما خیلی مشکل است که نزد کدام چلی ویا طالب ، زانو بزنید و او را بگوئید که مخارج حروف را باشما تمرین کند. وبعداز اینکه ازآن طالب بیچاره ، چیزهایرا آموختید سپس اورا بنامهای منافق وپول پرست ودین فروش وغیره اصطلاحاتی که هر روز درپروگرامهای تلویزیونی تان ورد زبان تان است در انظار عامه بکوبید، واین از مقتضیات طبیعت یک جمعیتی است. وشما یک جمعیتی اصیل استید، هروقتی که چیزی را آموختید باید استاد تان را گردن بزنید. چون کمزاد استید. اما مردم از سعدی بزرگ آموخته اند که گفته است:
سعدیا شیرازیا پندی مده کمزاد را
کمزاد اگز عاقل شود گردن زند استاد را
بلی آقای ویس ناصری! شما ازین قماش افراد استید طالب وملا وچلی تا وقتی نزدتان اهمیت دارد که شما به او ضرورت دارید. هر وقتی که ضرورت تان رفع گردید دیگر آن طالب وملا دین فروش میشود. بناء توصیه من به شما این است که بایدکاررا به اهل کاربسپارید. بهرترتیب در آینده اندرین باب سخنان زیادی دارم اما درین مقاله میخواهم بگویم که شما درلباس ژورنالیست، کارهای استخباراتی میکنید به دلایلی که حالا میخوانیم:
درین هیچ جای شک وشبهه وجود ندارد که حرفهء ژورنالیزم با شغل جاسوسی اززمین تا آسمان فرق دارد. ژورنالیست بارسالت؛ درپی کشف حقایق وارائه آن ازطریق وسایل اطلاعات جمعی برای مردم میباشد.ژورنالیست بارسالت بخاطر دریافت حقایق احیانا زنده گی خودرا نیز فدا میکند. بسا اوقات ژورنالیستان با وجدان هنگام اجرای وظایف شان ازطرف گروه ها ویا سازمانها ویا حکوماتیکه خواهان پنهان نمودن اسرار درونی خویش میباشند کشته شده اند. ژورنالیست درپی دریافت حقایق واسناد است وبه هیچ کسی وهیچ سازمانی جزهمان منبع نشراتی خودش جوابگو نیست. ژورنالیست بخاطرکشف نمودن رازهای پنهان، خودش مستقلانه عمل میکند؛ نه اینکه بصورت پنهانی با سازمان های استخباراتی وشبکه های جاسوسی درارتباط باشد، اگر احیانا کدام ارتباطی هم با شبکه های جاسوسی برقرارمی نماید موقتی است وفقط بار تاکتیکی دارد وسرانجام به افشای رازهای ناگفته وناخوانده می انجامد، رازهای که برای خواننده ها وشنونده ها وبیننده ها کاملا نو وتازه میباشد. بسا اوقات نوشتن یک مضمون مستند ویا پرده برداشتن ازیک راز مخفی، منجر به بروز انقلابات عظیم درتاریخ بشریت شده است.اما جاسوس هیچگاه چنین جرئتی ندارد. جاسوس همیشه به امرآمرصاحب، درصدد دریافت رازهای دشمن آمرصاحب است جاسوس، جز برای آمرصاحب به هیچ فرد دیگری آن رازهای سربمهر را منتقل ساخته نمی تواند حتی به اهل وعیالش.
زنده گی یک جاسوس طوری تنظیم شده است که تا آخر عمر چهره اش مخفی میماند. جاسوس تاوقت مرگ ، با بوجی های کلانی از رازهای پوشیده به گور میرود. جاسوس از روز اولیکه به حیث جاسوس استخدام میشود تا روزیکه میمیرد جزهمان شبکهء مخفی خودش دیگر هیچکسی اورا نمی شناسد. درحالیکه ژورنالیست درمقابل جاسوس، نقش بازی میکند ژورنالیست برعکس جاسوس، افشاگر است. ژورنالیست مانند چراغ ایست که در روشنائی آن مردم میتوانند خوب را از بد تمیز کنند. روی همین منظوراست که مطبوعات وژورنالیزم را درکشورهای پیش رفته، بعداز ارکان قوای ثلاثه، یعنی مقننه ،اجرائیه وقضائیه رکن چهارم درتشکیل دولتها میدانند. شیوهء حکومت داری درکشورهای پیشرفته نشان داده است که بدون آزادی مطبوعات هیچگاهی گامی به جلو نمی توان برد واصولا امکان پذیر نیست. حالا با این اوصاف که ذکر شد سایت آزمون ملی چقدر توانسته است که بحیث یک سایت ملی وآزاد عمل کند. آیا فعالیتهای این سایت درجهت روشنگری اذهان میچرخد یا اینکه میخواهد اذهان را مغشوش ساخته وبه اطراف دیگر آنهارا منحرف سازد. اگر قبل ازهرچیز دیگر، فقط یک مثال کوچکی که درین اواخر درکابل رخ داده است مثال بیاورم به خواننده های عزیز واضح میشود که سایت آزمون ملی درقبال حوادث چگونه برخورد مینماید جاسوسانه یا ژورنالیستانه:
بیش از دوهفته است که یک نویسندهء افغان بنام رزاق مامون به سر وصورتش تیزاب پاشیده شده است.تمام رسانه های خبری افغان، درین باره عکس العمل نشان دادند تعدادی آنرا محکوم کردند تعدادی عوامل رژیم آخوندی را در آن دخیل دانستند تعدادی هم آنرا حمل؛ به دشمنی های شخصی نمودند اما درمیان تمام سایت ها، تنها سایتی که تا لحظهء تحریر این مقاله از وقوع این حادثه خبر ندارد سایت آقای ویس ناصری است.
بلی!
محترم ویس ناصری ازین موضوع خبرندارد وحتی نوشتن یک پیام هم برایش سنگینی میکند وحتی نشر این خبررا نیز درسایت خویش لازم نمیداند. چرا؟
البته ؛ قبل ازهرچیز دیگر باید عرض کنم که من با دیدگاه های آقای مامون کاری ندارم وخودم ازمنتقدان ومخالفان او میباشم اما آنچه که بالای او بعداز انتشار کتاب تازه اش بنام( رد پای فرعون) آمده است نه تنها مرا بلکه تعداد زیادی از افغانها را در داخل وخارج به تفکر وتأمل وا داشته است. ولی خاموشی مرگبار سایت آزمون ملی حکایت ازچی دارد؟ این خاموشی ناشی ازچی است؟ واضح وروشن است که شبکه های مخفی ایرانی درآلمان، حامیان مالی وپشتیبانان پشت پردهء این سایت هستند به شمول عناصر وابسته به استخبارات برهان الدین ربانی. این سایت مزدور، زیرنام فعالیت ژورنالیستی درحقیقت نقش جاسوس را بازی میکند تا افکار واذهان را ازکنه مسئله غافل نگه دارد. محترم ویس ناصری ترجیح داده است که درین موضوع حساس، باید تجاهل عارفانه کند تا درصورت اظهار همدردی با مامون بحیث یک هموطن افغان، خشم مقامات استخباراتی ایران را برعلیه خودش برنیانگیزد ویا درصورت ملامت نمودن مامون خشم طرفداران مامون را برعلیه خودش برنیانگیزد، بناء بهترین راه؛ برای محترم ویس ناصری این بوده است است تا دربحبوحهء بحثهای پرمناقشه پیرامون تیزاب پاشی برخ مامون، جانب هیچ طرفی را نگیرد.
درسایت آزمون ملی هرتبصره ومقالهء افشاگرانه ایکه درضدیت با رژیم آخوندی یا هم درضدیت با روشهای ضدملی برهان الدین ربانی وباند منحوس او باشد سانسور میشود. شاید تعدادی این سوال را مطرح کنند درسایت آزمون ملی مطالب ضد حکومت آخوندی به نشررسیده است واین ادعای خودت بی معنی است. خدمت این عده دوستان باید عرض کنم که آنگونه مقالاتی که علی الظاهر درضدیت با حکومت ایران درسایت آزمون ملی تاکنون به نشررسیده است مقالاتی اند که از نظر درجه بندی حتی درکلاس های آخری قرار دارند که هیچ تهدیدی را متوجه نظام آخوندی نمیسازد. وازطرف دیگر نویسنده گان محترمی نظیرجناب انجنییر داوود عطائی قندهاری که مطالب خیلی ارزشمندی در راستای انتقاد برسیاست های عظمت طلبانهء رژیم آخوندی می نویسند هرگز به حکومت ایران خطری را متوجه نمی سازد. حتی میتوانم بگویم که نشر این نوع مقالات درروزنامه های داخلی ایران باهمین سبک وشیوه تا اندازهء مجاز است. ازطرف دیگر، نشر مضامین از نوع آقای عطائی قندهاری درسایت آزمون ملی اتهام جاسوس بودن مسؤول سایت آزمون ملی را بیشترتقویت میکند و این حدس وگمان که مسؤول سایت، هویت نویسنده را کشف نموده وبه مقامات ایرانی معرفی میدارد درمظان اتهام قرار میدهد. محترم ویس ناصری پیامهای حکمتیاررا که ازمنابع مجهول بدست میاورد درکلمات وعبارات آن دست برد می زند ودرپهلوی بعضی صفاتی چون دلسوزانه وغیره علامه های ندائیه را اضافه میکند که ناشی ازبی باوری مسؤول سایت نسبت به این صفات است. حالآنکه یک ژورنالیست باید درنشر مطالب کاملا بیطرف باشد ودرعبارات پیام یک نویسنده یایک فرستنده؛ دست برد نزند. محترم ویس ناصری نامهای که پیام حکمتیاررا میفرستند در وسط نامها علامه های سوالیه را میگنجاند وبه خواننده می فهماند که وی با این نامها آشنا نیست وبعد به دست خودش می نویسد که: فرستندهء جبون، منافق ومستعار نویس این پیام را بمن فرستاده وحال شما خواننده گان خودتان قضاوت کنید.
ازنظرژورنالیزم متعارف، نوشتن واستعمال این کلمات دربالای پیشانی یک مضمون، پیش ازپیش ذهن خواننده را نسبت به نویسنده ونیزمحتوای آن مضمون تغیر میدهد وآن مضمون را باتمام زحمت وتلاشی که نویسنده ازخود بخرچ داده به صفر ضرب میزند ودرانظار،سبک میسازد. پس چه بهتر که فرستنده گان این نوع پیامها ویا مضامین هرگز به همچو سایت وابسته ومزدور پیام خویش را نفرستند وخودرا بی آب وبی آبرو نسازند. ازهمه جالبتر اینکه آقای ویس ناصری دعوای اخوت وبرادری اسلامی را دارد ودرظاهر امر چنان وا نمود میکند که او باتمام برادران مسلمان وهموطنان افغانش، قطع نظرازتعلقات تنظیمی شان روابط یکسان دارد درحالیکه درمیدان عمل برخلاف این ادعا عمل میکند. ویس ناصری به فرستنده گان پیام های حکمتیار، صفات منافق، جبون ترسو، وبزدل را توأم باگذاشتن علامه های ندائیه وسوالیه ارزانی میکند اما درمقابل به نویسنده گان مجهول الهویه ای نظیر محمد ناصح، احمد شاه عادل، محمد اعتمادی وغیره؛ صفات دانشمند ومحقق ونویسندهء مبارز را ارزانی میفرمایند. محترم ویس ناصری بالاف اخوت اسلامی خویش برنویسنده ها ولیکوالان حزب اسلامی که باوی شناخت حضوری دارد نیز توهین میکند. چند ماه قبل آقای قریب الرحمن سعید مقاله ای را ازپدر بزرگوارخویش مولوی محمد گل دیوبندی درمورد ائتلاف با مشرکان غرض نشر به سایت آزمون ملی فرستاد اما محترم ویس ناصری باگرایشهای متعصبانه تنظیمی درنفس مقاله دست برد زده و بازهمان عبارت بخوانید وخود قضاوت کنید وسپس با مطرح نمودن سوال چگونگی ایجاد شورای عالی هماهنگی یک بحث کاملا فقهی را ازمسیر اصلی آن خارج ساخته و آنرا با مقاله مولوی مرحومی که سالها قبل ازحوادث چند دهه اخیر،جهان فانی را وداع گفته است ربط داد تا نشان دهد که او یک عنصرجمعیتی است و دربرابر اعضای حزب اسلامی ولو که مستعارنویس هم نباشند حساسیت دارد.
اما دیری نپائید که نوشته های محترم قریب الرحمن سعید، بهانه ای بدست دانشمند ومحقق ایده آلی آقای ویس ناصری یعنی محترم محمد اکرام اندیشمند داده و کتاب او بنام صبح کاذب ازطریق سایت آزمون ملی منتشرگردید.
محترم ویس ناصری خیلی علاقه مند استند که بحیث یک ژورنالیست ورزیده و بی همتا درمیان فرهنگیان افغان برسمیت شناخته شوند روی این منظور ایشان بعضی نظریات خوب ودلپسند خویش را به نقل از رادیوهای خارجی به نشر می رسانند خصوصا رادیو مشهد ایران. ناصری صاحب با گذاشتن عکس رنگین ومقبول شان رادیو ایران را شاهد میاورند وبه افغانها غیر مستقیم زهر چشمی نشان میدهد که ببنید! اگر باور ندارید که من ژورنالیست استم پس از رادیو مشهد بشنوید ! اما ایکاش که چیزی برای شنیدن میداشتند که آیا واقعا آن رادیو با ایشان مصاحبه ایی را انجام داده است یانه آقای ناصری بنا به ضرب المثل مشهوری که میگوید: (روباه را گفتند که شاهدت کیست گفت دم من) پس ایشان هم ادعا دارند که رادیومشهد ایشان را به حیث کارشناس مسایل سیاسی وژورنالیست ورزیده لقب داده است شما را دل تان اگر قبول دارید یا نه.
اینکه آیا رادیو مشهد واقعا با محترم ویس ناصری مصاحبه ایی انجام داده ویانه معلوم نیست اما قاعدهء کلی در باره انجام مصاحبه با رسانه های خارجی این است که مصاحبه کننده ویا همان کارشناس علی الاقل بخاطر رفع شبهات مردم یک کاپی آن مصاحبه را هم به خواننده ها یا بیننده ها یا شنونده ها باید بگذارد تا مردم باور کند که بلی این آقا صلاحیت مصاحبه کردن را با رسانه های خارجی دارد.
مثلا اگر من دعوا کنم که دیشب من (شبیر کاکر) درشبکه تلویزیونی (سی ان ان) یا رادیو بی بی سی یا فلان شبکهء نشراتی خارجی با فلان نفر درفلان پروگرام حساس وپربیننده؛ به مناظره پرداختم او چنان گفت ومن چنین گفتم بالاخره تمام مناظره به نفع من تمام شد ومن برندهء آن مناظره اعلام گردیدم درینجا خوانندهء سایت های افغانی که اکثرا پشتو زبان ودری زبان استند ازمن طالب یک سند میشوند که آقا ! ما که به زبان انگریزی بلد نیستم اما خودت لطفا اگر راست میگوئی یک ویدیو کلیپ کوچک آن مناظره را هم برای ما بگذار تا ما هم درروشنائی آن سند، قضاوت خود را بکنیم وببنیم که نام شبیر کاکر درآن جا ذکر شده است ویانه ویا غالمغالهای کس دیگری را به خود به دروغ نسبت داده ایی. ویا اینکه ازهمان شبکه جهانی خارجی یک مکتوب رسمی تائیدیه عنوان مسؤول سایت دعوت ویا هررسانه خبری دیگر فرستاده شود تا ادعای من تصدیق شود که بلی من همان شخصی هستم که درمعرکه، فلان پهلوان را خوابانده ام.
اما اگر سایت مربوطه، از چاردیواری خانهء خودم به بیرون نشرمیشود وخود من هم تمام اختیارات عام وتام سایت خویش را بدست خویش دارم ودرین موضوع کوچکترین انباز وشریک را با خود نمی پسندم پس هرادعای که من میکنم یک ادعای میان تهی ویا به قول ایرانی ها ادعای( توخالی) است. بطور مثال من خودم می نویسم: فلان رادیو گفت: شبیر کاکر کارشناس بی بدیل مسایل افغانستان معتقد است که اگر چنین وچنان نشود شاید چنین وچنان واقع شود. باز ارقول همان رادیو دربارهء خودم می نویسم: رادیو.... گفت : شبیر کاکر یکی ازکارشناسانی است که درتاریخ سیاسی افغانستان تاکنون هیچ نظیرش دیده نشده است. او یک نابغه است خداوند به او قدرتی اعطا کرده است که بمجردیکه دست به قلم وکاغذ می برد بخش بزرگی ازمردم افغانستان ازآسیا تا اروپا وامریکا درعین روز مضامین اش را به بیست دو زبان خارجی فورا ترجمه نموده وبه جهانیان میرسانند/ آن رادیو گفت که شبیر کاکر ازیک نبوغ وقدرت خارق العاده ذهنی برخوردار است که تاکنون تمام پیش گوئی هایش درکمترین زمان محقق شده است.
اینجا آن خواننده هوشیار وتیزفهم وچالاک می داند که من تصمیم گرفته ام تا مردم را استحمار(خرسازی )کنم. خودم برای خودم ازقول منابع غایب تبلیغ میکنم تا جای پائی میان فرهنگیان واهل قلم پیدا کنم.
درحالیکه اگر نیک بنگریم این کارها خیانت به ژورنالیزم وخیانت به وطن واولاد وطن است. هرکسی که درپی استحمار مردم می کوشد بداند که خودش قبلا استحمار شده است. مردم هیچ وقتی به این بازیها وترفندها فریب نمیخورند بلکه اجرای چنین کارهای مسخره سبب آبرو ریزی انسان میشود.
ازقدیم ها گفته اند:
مشک آن ست که خود ببوید
نی آن که عطار بگوید.
کسی که ژورنالیست است کسی که استعداد کار دارد کسیکه حاضر است خودرا به خاطر منافع ملت ومردم خویش فدا کند و درین راه، بزرگترین ریسکها را به سر وجان خود بخرد، آنها مردمان دیگر اند. آنها ازقماش افرادی چون محترم ویس ناصری نیستند. افراد جبون وترسو وجاسوس که هم به میخ میکوبند وهم به نعل هیچگاهی کارشناسان دلسوز برای ملت ومردم خویش شده نمی توانند. کسانیکه تاهنوز غبار سرکهای خامهء کابل بربوتهای شان ننشسته است هیچگاهی نمی توانند از صداقت ومردم دوستی بلافند. کارشناسان حقیقی دربین همین ملت ومردم کشور قرار دارند. ازهمین جا به مردم می نویسند آنها با درد مردم، آشنائی دارند. کارشناس وژورنالیستی که ازمتن ملت ومردم برخاسته است او ازمردم است ومردم از اویند. هیچ فاصله ایی میان او ومردم وجود ندارد.
بلی!
دریک صورت میتواند ادعای آقای ناصری درست باشد که رادیو مشهد با او مصاحبه ایی انجام داده است زیرا مقامات اطلاع رسانی ایران آخوندی با افراد مستقل وصاحب اندیشه هیچگاه مصاحبه نمی کند. رادیو مشهد با افراد زرخرید وعمیل و جاسوسان خودفروخته ای خود در اروپا وامریکا مصاحبه میکند
پيامها
1 فبروری 2011, 22:42, توسط Bina
اقاى شبير ك !
شما كفتيد كه اقاى ناصرى را نقد ميكنيد.ولى نوشته شما سراسر توهين,كينه ,بغض و حسادت است.راستى موفقيت ويس ناصرى در كار هاى زورنالستيك و برامد او در تلويزيون شمارا خيلى از با در اورده است.تمام خوبى هاى ويس ناصرى را با عينك سياه ديده ايد.برادر انسان بايد خوش شود از كشور عقب مانده كه ما جند نفر داريم شكر است او افتخار ماست.من هم جند بروكرام ويس ناصرى را ديدم خيلى خوشم امد.طرز صحبت و مطالب با مفهوم داشت بهتر از بروكرام ويس ناصرى در تمام تلويزيون افغان ملتى مسكينيار ديكر بركرام نيست. از انجا تنها توهين به اقوام غير بشتون است,ستايش از جباران ,خونريزان و زن فروشان قبيله است.توهين به نخبه كان غير بشتون.جند مداح خايه مال ,جوبخطى وجند مريض و دشمن انسان از قبيله بيفرهنك يك خر بنام قاضى طالب هميشه به تو هين ميبردازد.خانم زهره يك هدف دارد كه بر عليه نخبه كان غير بشتون اكر شهيد هم باشد زهر مزخرف قبيله سالارى خودرا بيافشاند و جند باد كرم خارج كند مانند جند بازنكر ديكر همين بروكرام اين مردوم است.تنها بروكرام خانواده خوب بود كه ان اوستاد كرانقدر خوب مفيد بود.
محترم ك ويس ناصرى از خودت به مراتب شرف دارد.شما دو ما نند زاغ و طاووس هستيد.همان يك شعر از بروين اعتصامى را كه تحت عنوان عيب جو است بايد بخوانى ,دران خودرا ميابى .كه زاغ به طرف طاووس ميكويد كه اين جه است اين هيج مقبول نيست كردنش كج است....
1 فبروری 2011, 22:52, توسط شبیر "کاکر"
آقای بینا!
شما مرا متهم به توهین نمودن ویس ناصری کرده اید اما کلمات" خر" زن فروش" خایه مال" زیبب پیام تان است مرحبا به این ادب وتربیه فامیلی که شما از پدر بزرگوار تان آموخته اید
درست است که من ویس ناصری را نقد میکنم اما از استعمال این کلمات عار دارم زیرا در دسترخوان پدر بزرگ شده ام
با احترام
شبیر کاکر
2 فبروری 2011, 05:08, توسط Bina
شبير ك محترم درست انتقاد شما بجاست,اين كمى من است.ولى اكر يك شخص بنام جاسوس خطاب ميشود واكر اثبات شود سزايش اعدام است.شما بيدون حكم محكمه اين شخص را به اعدام محكوم كرديد.من كه به كسى خر و يا خا..مال كفته باشم,انقدر كناه كبيره نكرده ام ولى ميدانم كه حرف نادرست زده ام بشيمانم . ولى خودت به ترور ان شخص خوب برداخته يي.كمى ديكران را ميبينى يكبار به طرف خود هم ببين.وقتى انسان انكشت انتقاد ميكزارد ,يك انكشت به طرف خداست,سه انكشت به طرف خودش و يك انكشت به طرف مقابل.
تو غره بدان مشو كه مى مينخورى
صد لقمه خورى كه مى غلام است انرا
2 فبروری 2011, 06:50, توسط Roshan
اقاي بينا. جناب كاكر كه يكي از جامع الكمالات قرن بيست ويك مانند كور يك چشم حبيب الله رفيع است كه مكتب نارفته گاهي در مورد بلند رفتن نرخ كچالو وگاهي در مورد روابط زناشوهري منحيث كارشناس مصاحبه ميكند حكم اعدام صادر كردن را از رهبر عزيزش گل بي دين اموخته است كه يك نمونه حكم اعدام صادر كردنش حمله انتحاري در سوپر ماركيت وزير اكبر خان بود كه تمام شهدا مربوط به خانواده محترمه حقوق مل بود و گل بي دين مسووليت انرا پذيرفت ولي فاروق زردك انرا رد كرد.
بنا من به اقاي كاكر كه در دستر خوان پدرش يعني گل بي دين كلان شده است اين حق را ميدهم كه توراهم به اعدام محكوم كند. زنده باد كاكر وپاينده باد دشمني كاكر وويس ناصري كه دشمني خانوادگي انها اكنون در كابل پرس راه يافته است و حيف وقت ادم كه انرا بخواند. به نظر من يك محكمه خانوادگي شايد خوبتر مشكل خانوادگي محترمين را حل كند تا هم بار عقده وحقارت اقاي كاكر از بين برود وهم كابل پرس محل نشر اراجيف وتهمت نامه هاي اوغان جرمن گونه نگردد. بااحترام
2 فبروری 2011, 12:44, توسط شبیر "کاکر"
اگر دشمنی شخصی بود یا سیاسی اما اینقدر زور داشتم که سایت آزمون ملی را بعداز نشر مقاله ای خویش مسدود سازم.
من تصمیم داشتم که با نقب زدن به آرشیف مطالب گذشته درمورد وی ورفقای جمعیتی اش اسناد را کاپی نموده وبه خواننده های کابل پرس? ارائه کنم اما حریف موقع را شناخت وسایت خویش را مسدود کرد برای اثباتد اعایم لطفا این لینک را مرور کنید وهر وقت که سایت آزمون ملی دوباره فعال شد مرا خبر بسازید
با احترام
شبیر کاکر
http://www.azmoone-melli.com/