سودان: نفت، جنگ و تجزیه
بقلم نورمن پیچ/ بفارسی از حمید بهشتی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
این روزها سه میلیون اهالی جنوب سودان که دارای حق رأی می باشند در باره آتیه بزرگترین کشور افریقا تعیین تکلیف می کنند. کمتر کسی شک دارد که این کار به تجزیه و جدائی از شمال و تأسیس کشور جدیدی در جنوب می انجامد. رؤسای جمهور شمال و جنوب، عمر حسن البشیر و سالوا کی یِر همواره تأکید می کنند که اجازه بروز خشونت را نخواهند داد و نتیجه رفراندم را خواهند پذیرفت. سرکرده نیروهای سازمان ملل در جنوب، آلان لِه روا به شورای امنیت سازمان ملل طرح عملیاتی خود را برای حالتی که به خشونت های نظامی بیانجامد عرضه نمود. به گفته وی در حال حاضر هیچگونه شاهدی که نشانگر چنین حالتی باشد وجود ندارد. اما او با 14700 سربازی که در اختیار دارد، در موقعیتی نیست که بتواند از بروز جنگ داخلی جلوگیری نماید.
این احتمال می رود که جنگ داخلی بر سر نفت و عراضی سرسبز مورد مناقشه با وضع ناروشنی که مرز کشی در مناطق بین این دوقسمت دارد بروز نماید. دادگاه بین المللی لاهه در ژوئن 2009 مرزی را معین ساخت و میدان های مهم نفت را برای شمال نهاد، اما عراضی سرسبزی که برای حشم داران شمالی دارای اهمیت می باشند را به جنوب واگذار نمود. خرطوم این تقسیم بندی را تأیید نکرده است. بدین صورت این تقسیم بندی منطقه ای همچنان دستخوش چالش می باشد. این موضوع می تواند ماده انفجاری باشد که جنگ داخلی سال 2005 را دوباره به راه بیاندازد.
بخش شمالی احتمال دارد در کسب استقلال جنوب به شدت بازنده باشد: 80% مخاذن نفت را که برابر اطلاعات فعلی در جنوب قرار دارند، 50% از درآمد حاصل از نفت را که بر حسب قرارهای فعلی شمال دریافت می نماید و نیز 30% از اراضی کشور و مردم آن را شمال از دست خواهد داد. اما در حال حاضر هیچ جایگزینی برای طرح استقلال مزبور مطرح نیست، حتّا با این که بشیر دائم به جنوب پیشنهاد می کند که در صورت باقی ماندن در یک کشور مشترک همه درآمد نفت متعلق به آنها باشد. وحدت کشور که در قرارداد صلح 2005 با مساعی طرفین بر سر آن توافق شد را شمال باخته و جنوب به رهبری سالوا کی یر از آن صرفنظر کرده است. از این جدائی چیزی عاید بخش شمالی نخواهد شد. این امر حتّا موجب آرامش نیز در آنجا نخواهد بود. ویروس تجزیه حتّا ممکن است به بخش های دیگر، به دارفور در غرب و مناطق "بِجا" در شرق نیز سرایت کند، البته در صورتی که بیش از این ها دیگر گسترش نیابد. اما با این حال بخش شمالی، علی رغم اینکه بزرگترین میدان های نفت در حال حاضر در بخش جنوبی قرار دارند، عامل دیگری را در اختیار دارد. بخش شمالی تأسیسات مربوطه را که شامل لوله های نفت، پالایشگاه ها و بنادر است در اختیار داشته، هر یک از طرفین دعوا برای بهره برداری از منابع موجود به طرف دیگر وابسته می باشد.
در پایان دهه 1950 شرکت های بزرگ نفتی به منافع خویش در بخش جنوبی سودان پی بردند. در سال 1959 شرکت ایتالیائی AGIP در دریای احمر از وجود گاز اطلاع حاصل نمود. از 1978 شرکت شِورون با مشارکت شل به شدت فعال گشت. چندی بعد اهالی آنجا - دینگا و نٌوِر - هسته مقاومت جنوب را تحت نام ارتش آزادیبخش مردم سودان SPLA بوجود آوردند. سپس با بروز جنگ داخلی در سال 1983 قرارگاه های شِورون مورد حمله قرار گرفته و مأمورانش به گروگان رفتند. آنگاه شرکت مزبور فعالیت خویش را متوقف نمود و پس از کودتای جبهه ملی اسلامی در سال 1989 این سرزمین را ترک نمود. شرکت های شِورون و شل یک میلیارد دلار خسارت دیدند. از آن هنگام دیگر هیچیک از شرکت های آمریکائی در فعالیت های استخراج نفت سودان حضور ندارند. با اینحال ایالات متحده آمریکا فعال ترین کشور خارجی است که نسبت به آینده سودان دخالت می کند. علی رغم اینکه آمریکا تحریم اقتصادی وسیعی را در مورد سودان اعمال نموده و هر سال نیز تجدید می کند. راهکار آمریکا کمک به استقلال بخش جنوبی سودان بوده و در این راه به شمار زیادی از سازمان های غیردولتی کمک و به SPLA اسلحه می رساند. به گفته معاون رئیس جمهور آمریکا جو بیدن در سفر اخیرش به خرطوم در صورتی که رفراندم سودان بدون دردسر انجام گیرد، احتمال دارد که این کشور از ادامه تحریم اقتصادی صرفنظر نماید. علاقه آمریکا به اینکار چندان ربطی به از سرگرفتن معاملات نفتی نداشته و به سرنوشت اهالی مسیحی این کشور نیز مربوط نیست. مهم تر از این ها موقعیت استراتژیک کشوری تازه ایست که بوجود خواهد آمد و فعالیت غیر قابل چشم پوشی چینی ها است در قلب افریقا.
هر دو طرف قرارداد صلح 2005 خود را مکلف نمودند که حتّا در صورت جدائی نیز نسبت به قراردادهای نفتی مقید خواهند ماند. این امر برای چینی ها که بزرگترین سرمایه گذاری را در 4 کنسرسیوم بین المللی بعمل آورده و 40% صنایع نفت سودان (در جوار شرکت مالزیائی پتروناس) به آنها تعلق دارد، اطمینان بخش است. همچنین فقط چین است که تا کنون عملا علاقمندی به سرمایه گذاری پسا رفراندم را اعلان نموده است. چینی ها بندر نفتی و پالایشگاهی در پورت سودان بنا نموده و نیز کشیدن لوله نفتی میان کوردومان غربی و خرطوم را به لحاظ مالی تأمین، ساختن سدّ مِرُوِه را بر نیل و جاده ها، سدها، کارخانجات برق و یک کارخانه تولید اسلحه را بنا نموده اند. آنها بزرگترین طرف معاملات سودان بوده، بیش از 60% صادرات این کشور به چین میرود. این قدرت بزرگ آسیای شرقی برنده عقب نشینی شِورون و تحریم دولت آمریکاست. حق امتیازهای عظیم شِورون، به 23 بخش استخراجی نفت، موسوم به بلوک ها تقسیم و به 5 شرکت بین المللی واگذار گشتند. استخراج نفت سودان از همان ابتدا آغشته به خون، همراه خرابی و آواره ساختن اهالی بوده است. شِورون پس از حملات SPLA در همان سال 1984 خود را کنار کشید و به هنگامی که در سال 1990 این کشور را ترک نمود، ارتش شمال به راندن مردم از منطقه "اِدار" در بالای نیل که نفت در آنجا کشف شد آغاز نمود.
آنجا منطقه دینکاها می باشد. حملات ارتش با آغاز عملیات استخراجی فزونی یافت. این بیش از همه به مناطق شمالی و غربی نیل مربوط می شود. بین سالهای 1999 تا 2004 شمار 168 آبادی ویران و احشام و آذوقه مردم به تاراج رفت. قریب نیمی از اهالی منطقه بر اثر بیماری، گرسنگی و یا در حملاتی که می شد از بین رفتند. برای جاده سازی بین مناطق استراترژیک واقع در ملوت، اِدار و پالویک 33 روستا به کلی ویران و 12000 از اهالی آواره شدند. رسم دینکاها است که رفتگان خود را در روستایشان به خاک می سپارند. آن ها دیگر نه تنها روستاهای خویش را از دست داده اند بلکه به آرامگاه هایشان نیز تجاوز شده و باقیمانده آنها در جاده سازی از بین رفته است.
اهالی مناطق شمالی نیل به شدت با فقر دستبگرینان می باشند. 90% مردم روزانه کمتر از یک دلار در آمد دارند. کمبود مواد غذائی وضع عادی آنها بوده، نرخ ضعف تغذیه در سال 2005 به 1/28 % رسیده بود و از آن زمان تا کنون بهبودی نداشته است. کشف میادین نفتی در منطقه پالویک اوضاع را بدتر نیز کرده است. قبل از سال 2001 در این منطقه یک بیمارستان وجود داشت که توسط خارجی ها اداره می شد و اهالی را به طور مجانی درمان می نمود. اکنون بیمارستان مزبور با اینکه توسعه یافته است، اما در انحصار ارتشیان می باشد. مردم دینکا حتّا مجبورند برای ابتیاع داروجات لازمه بزهای خویش را بفروش رسانده، تأمین پزشکی آنها بر عهده خودشان مانده است. حتّا یک چاه آب نیز در اختیارشان نیست. آنها بیش از سه چهارم آب مورد نیازشان را باید از نیل سفید بردارند، بدون اینکه تصفیه شده باشد و در حالی که برای سلامتشان مضر می باشد. تنها چیزی که به خاطرش حفاری می شود نفت است. در سال 2006 تعداد 32 چاه نفت در پالویک و 100 چاه دیگر نیز در اطراف آن وجود داشت. پترودار که کنسرسیومی متشکل از شرکت های چینی، مالزیائی، امیراتی و سودانی بوده و ایجاد تأسیسات بهره بردای کامل نفت را که شامل بر یک فرودگاه دارای پیست پرواز 5/2 کیلومتری بتونی، صدها کیلومتر جاده اسفالت شده و خط لوله نفتی به پورت سودان انجام داده است، مبانی زندگی اهالی را به کلی نابود ساخته است. هر که با پای خویش حاضر به ترک منطقه نبوده است، با تهدید و به زور از آنجا رانده شده، نیروهای دولتی و شبه نظامیان روستاهای آنان را ویران ساختند.
خسارات محیط زیستی کمتر اسفبار نبوده و پیش از مقاومت مسلحانه اهالی در مقابل ضایعات وارده بر دلتای نیگِر قابل رویت بودند. بنا بر تحقیقات محلی، در سودان برای بهره برداری از نفت در منطقه بزرگی به وسعت 50 هزار هکتار که مربوط به بلوک های 1، 2 و 4 می باشد 579 میلیون درخت را قطع کردند. علاوه بر آن بکار بردن نفت خام و مواد شیمیائی برای تثبیت قسمت هائی که درخت هایش را از بین برده اند، موجب خسارات شدید بر اکوسیستم گشته است. این جاده ها و لوله های نفت همچون سدهائی هستند که جلوی مسیر طبیعی آب را گرفته در تصاویر ماهواره ای به خوبی قابل مشاهده می باشند که یک سوی آن را آب گرفته و در سوی دیگر خشکی حاکم است. علاوه بر آن در استخراج نفت به مقادیر متنابهی مواد شیمیائی بکار می رود که در ترکیب با لجن و آبی که جاری می گردد محیط زیست را مسموم می سازند. این مواد را شرکت های مزبور برطرف نساخته همانجا می گذارند بماند. آبی که به همراه نفت از دل زمین استخراج می گردد، حامل شماری از مواد مختلف میباشد: املاح، گاز کربن محلول و غیر محلول، فلزات سنگین مانند آرسن، کادمیوم، جیوه و سرب، فِنُل ها، سیاتید ها و سایر مواد شیمیائی. وجود بیش از هزار حوضچه مسمودم بر عملیات حفاری که دیگر حاصلی نداشته و به حال خود رها گشته اند گواهی می دهند.
در مقابل این خسارات حفاری دولت سودان حدود 150 مقررات و دستورالعمل را برای مقابله با ضایعات محیط زیست صادر نموده است. در کنار شورای عالی محیط زیست و منابع طبیعی 81 اداره وجود دارد که به 17 وزارتخانه در خرطوم وابسته بوده و مسائل مربوط به محیط زیست را تنظیم می نمایند. اما مدیریت تمامی این اداره جات فاقد اراده لازم و توان بکاربردن قانون در مقابل عملکرد شرکت های نفتی می باشند.
برخی از سازمان های مستقلی که در سازمان European Coalition on Oil in Sudan (ائتلاف اروپائی برای نفت در سودان) تشکل یافته اند، می کوشند با بررسی یک مورد نمونه، از کشورهائی که شرکت های مزبور در آنجا مستقر می باشند انجام اقدامات قانونی را مطالبه نمایند. کانون توجه آنها بر یک شرکت کوچک سوئدی متمرکز است به نام لوندین اویل Lundin Oil AB که در سال 1997 با شرکت پتروناس مالزی، شرکت OMV اطریشی و شرکت سوداپت سودانی کنسرسیومی را بوجود آورده و با خرطوم قراردادی برای حفاری چاه نفت در بلوک 5A در ایالت یونیتی واقع در جنوب سودان بستند. آن زمان هنوز دوران جنگ داخلی بود و منطقه مربوط به قرارداد تحت کنترل کامل دولت (شمال) قرار نداشت. دولت برای بوجود آوردن شرایط ایمنی کامل برای عملیات حفاری نیروهائی را بدانجا اعزام نمود. از آنها شبه نظامیان یکی از قدرقدرتان جنگی (Warlords) بدنام به نام پاولینو ماتیب حمایت نمود. وظیفه آنها پاکسازی منطقه بود. دبیر کل شورای صلح منطقه جیمز کونگ نینرو نحوه عملیات ارتشیان را گزارش کرده است. به گزارش او آنها با بمباران توسط هواپیما آغاز کردند. این کار هفت روز طول کشید. سپس نیروهای زمینی برای تصفیه اوضاع وارد عمل شدند. آنها کسانی را که باقی مانده بودند کشتند و روستاها را به آتش کشیدند و سرانجام اعلان نمودند که منطقه ایمن گشته و شرکت های نفتی آغاز به کار نمودند. کنسرسیوم مزبور مستقیما در این عملیات ددمنشانه دخالتی نداشت اما همین کنسرسیوم بود که درخواست ایمنی منطقه را برای آغاز فعالیت خود نموده بود. علاوه بر این دولت بدون این قراردادها توان مالی این را نداشت که اسلحه جات و مهمات لازم رابرای این عملیات ابتیاع نماید. دستجات نظامی پس از اینکه منطقه ای را آرام نموده بودند، سراغ منطقه بعدی می رفتند، کاملا بطور سیستماتیک. و شرکت های نفتی گام به گام به دنبال آنها می آمدند. تا اینکه تمامی منطقه بلوک 5A تحت کنترل درآمد. شرکت های مزبور به هنگام ورودشان هنوز روستاها را در حال سوختن می یافتند. برابر بررسی های ECOS حدود 12 هزار تن کشته و 200 هزار نفر آواره گشتند. بسیاری تحت شکنجه و مورد تجاوز قرار گرفته و 500 هزار رأس احشام تلف گشتند.
در بلوک 5A دستکم تا سال 2003 جنگ حکمفرما و در این مدت شرکت های مزبور در کناز جنایتکاران جنگی کار می کردند. بنا بر ارزیابی ECOS ثابت شده است که شرکت سوئدی لوندین با کنسرسیومی که بوجود آورد موجب ایجاد جنگ داخلی مزبور گشت و بدین نحو زمینه را برای "جنایت در قبال بشریت" آماده نمود. لذا مسئولیت آن بر عهده شرکت مزبور بوده، احتمال این می رود که اینکار به مجازات مدیران مسئول آن شرکت و به ویژه به بی آبروئی وزیر امور خارجه سوئد منجر گردد. زیرا وی در زمان فعالیت لوندین در سودان عضو هیئت رئیسه شرکت مزبور بوده است. ECOS به قرارداد صلح میان شمال و جنوب اشاره می کند که در آن پرداخت خسارت در ازای هر گونه ظلمی که با بهره برداری از نفت شده باشد، در نظر گرفته شده است. بر حسب تخمین خسارات مزبور بالغ بر حدود 300 میلیون دلار آمریکائی می باشد. اما دولت سوئد از قبول آن امتناع می ورزد. این دولت حاضر نیست پیرامون فعالیت شرکت های خصوصی اظهار نظر نموده و فعالیت های آنها را مورد بررسی قرار دهد. لوندین در نامه ای سرگشاده خطاب به سهامدارانش نوشت که تمامی اتهامات ناوارد و تهمت می باشند. در ژوئن 2003 شرکت مزبور سهم خود را از بلوک 5A به 5/142 میلیون دلار آمریکائی به پتروناس فروخت و شرکت اطریشی OMV از او تبعیت نموده، سهم خویش را در ماه مه 2004 به بهای 6/105 میلیون دلار آمریکا به شرکت هندی ONEC Videst فروخت.
نتیجه بررسی های ECOS در ژوئن 2010 در گزارشی تحت عنوان unpaid dept (بدهکاری ناپرداخته) اعلان گشت. حاصل این بررسی ها پس از جدائی جنوب از شمال نیز برای صنایع خارجی نفت همچون باری سنگین خواهد ماند. زیرا پیش آمدهای حادث در بلوک 5A با آنچه در سایر بلوک ها به وقوع پیوسته است تفاوت اساسی ندارد. همه جا نفت به خون آغشته است. این ارثیه به هر حکومتی که پس از جدائی بوجود آید خواهد رسید. زیرا قراردادهای نفتی همچنان مصداق داشته و روشهای شرکت های مزبور در صورتی که شرایط قراردادها تغییری نکرده و آنها مورد مراقبت قرار نگیرند، تفاوتی نخواهد کرد. هر دو کشور در تقسیم ثروت حاصله و بهره برداری از نفت برای مدت ها طولانی به یکدیگر متصل خواهند ماند. ژاپنی ها که پس از چینی ها بزرگترین طرف مقابل نفت سودان می باشند حاضر به پرداخت 5/1 میلیارد دلار آمریکائی برای ایجاد لوله نفتی که از میان اوگاندا و کنیا گذشته و به مومبازا برسد می باشند. اما اجرای یک چنین پروژه ای دستکم ده سال به طول می انجامد، تا که سودان جنوبی از وابستگی به سودان شمالی در آید. حتّا اگر هر دو دولت موفق شوند که رفراندم و ماه های پس از انجام آن را بدون درگیری جنگی سپری کنند، نفت عامل خطرزای دائمی برای صلح هر دو کشور خواهد ماند.
انگیزه های اساسی و امروزی طرح تجزیۀ افغانستان در شرایط کنونی
طرح تجزیۀ افغانستان از تئوری تا عمل ( پیش زمینه های تاریخی ، انگیزه های کنونی، وپیآمد های آیندۀ تجزیۀ افغانستان در منطقه وجهان) توطئۀ تجزیه یا سلاح سرکوب نهضت های دادخواهانه درافغانستان
شنبه 15 ژانويه 2011, بوسيله ى توردیقل میمنگی
سودان: عکس هایی از همه پرسی برای تجزیه؛ و اما سرنوشت افغانستان؟
جنگ و کشتار در افغانستان بیش از یک قرن است که ادامه دارد. جنایتکاران افغان مانند عبدالرحمان با کشتار سیستماتیک، و غصب زمین های مردم در نقاط مختلف مانند جنوب، آنان را به صفحات مرکز و شمال راندند و زمین های غصب شده را بین سربازان خود تقسیم کردند. این جنایات سیستماتیک همچنان با کشتار، غصب زمین و تخریب گذشته و تاریخ مردم جایی که امروز افغانستان نام دارد، در حضور بیش از 100 هزار سرباز بین المللی ادامه دارد.
دو شنبه 10 ژانويه 2011
پیش زمینه های تاریخی تجزیه در افغانستان
طرح تجزیۀ افغانستان از تئوری تا عمل ( پیش زمینه های تاریخی ، انگیزه های کنونی، وپیآمد های آیندۀ تجزیۀ افغانستان در منطقه وجهان) توطئۀ تجزیه یا سلاح سرکوب نهضت های دادخواهانه درافغانستان
چهار شنبه 5 ژانويه 2011, بوسيله ى توردیقل میمنگی
تأملی بر تعریف و شناخت تجزیه
طرح تجزیۀ افغانستان از تئوری تا عمل ( پیش زمینه های تاریخی ، انگیزه های کنونی، وپیآمد های آیندۀ تجزیۀ افغانستان در منطقه وجهان) توطئۀ تجزیه یا سلاح سرکوب نهضت های دادخواهانه درافغانستان
دو شنبه 3 ژانويه 2011, بوسيله ى توردیقل میمنگی
پلان بی در افغانستان
چرا تجزیه ی بالفعل کمترین انتخاب بد در افغانستان است؟
مقاله ی جدید بلک ول منتشره ی فارن افیرز 13 دسمبر 2010 / مترجم: دکتر ذکی پاهنگ
يكشنبه 19 دسامبر 2010, بوسيله ى دکتر ذکی پاهنگ
سودان در چند قدمی تجزیه؛ آیا افغانستان به سرنوشت سودان دچار می شود؟
يكشنبه 19 دسامبر 2010, بوسيله ى کابل پرس
تجزیه افغانستان، گروه پاکستانی پښتونخوا و مغزهای متفکر قبیله!
شنبه 2 اكتبر 2010, بوسيله ى کامران میرهزار
طرح تجزیه افغانستان
کافی است خود خواهان و عظمت طلبان قومی دست از این کردار های خود بردارند و خود را برتر از دیگر اقوام ندانسته و حقوق خود را به سطح یک شهروند عادی پائین بیاورند.
شنبه 18 سپتامبر 2010, بوسيله ى م- فرهنگ دوست هروی
تاکید بلک ویل بر پلان ب، تجزیه افغانستان
بلک ویل می گوید، طالبان در حال پیروزی هستند و ما در حال باخت. آن ها روحیه ی بالایی دارند و می خواهند به نافرمانی خود ادامه دهند. پلان ب با شکست مواجه شده است. او تاکید می کند که مناطق پشتون نشین جنوب و شرق افغانستان را باید در اختیار طالبان گذاشت. او می گوید دهه ها در نزدیکی غرب با افغانستان خطاهای زیادی صورت گرفته است.
دو شنبه 13 سپتامبر 2010, بوسيله ى کابل پرس
هدف از تجزیه افغانستان وعقب نشینی به شمال چیست؟
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در سخنانی در برابر یکی از کمیته های کنگره این کشور نسبت به عواقب اجرای توافقنامه دولت پاکستان و یک افراطیون اسلامگرا در دره سوات، در شمال غرب این کشور، ابراز نگرانی کرده و گفته است که وضعیت پاکستان خطری مهلک را متوجه امنیت جهان می کن ولی اقا جان چپمن باخاطرارام میگوید که این همه اهداف که غربیان درمورد مبارزه با ترریزم داشتند محقق شده است
جمعه 10 سپتامبر 2010, بوسيله ى عبدالصبور
تجزیه طلبی واقعیت یا برچسپی ناروا
وقتی ما خوب تجزیه طلبی را شناختیم و به ابعاد مختلف آن آشنا شدیم آنوقت است متوجه میشویم در کشور ما تجزیه خواه وجود دارد یا نه
جمعه 30 ژانويه 2009, بوسيله ى ناصر فیروزی
طرح تجزیۀ افغانستان خیال باطل یک لابییست کاسب است!
فدراسـیون سازمانهای پناهندگان افغان در اروپا
دو شنبه 16 اوت 2010
احمق خودتان هستید آقای اشرف غنی احمد زی، آقای وحید عمر
اشرف غنی: کسی که در رژيم جنایتکاران طالب، این رژيم را رژيمی مردمی معرفی می کرد و پس از روی کار آمدن کرزی یکی از کلیدی ترین افراد در بنا نهادن سیستم فاسد و مافیایی بود و بصورت غیر قانونی رییس دانشگاه کابل بود و در انتخابات ریاست جمهوری بصورت غیر قانونی با داشتن تابعیت آمریکا شرکت کرده بود.
چهار شنبه 4 اوت 2010, نويسنده: کامران میرهزار
طرح تجزیه افغانستان
تجزیه افغانستان باعث می شود که مردم قرون وسطایی به روش خود زندگی کنند و از آن لذت ببرند و مردم متمدن تر به شیوه ی دلخواه خود زندگی کرده و آزاد باشند. در ضمن در این صورت از سیطره طلبی یک قوم خاص که صدها سال است بر گرده ی ملیت های دیگر سوار است خلاصی خواهیم یافت.
يكشنبه 1 اوت 2010, نويسنده: مهرورز
طرح تجزیه ی افغانستان
چهار شنبه 14 ژوئيه 2010, نويسنده: احمد بهار چوپان
رابرت بلک ویل: آمریکا باید افغانستان را به دو قسمت تقسیم کند
عدم پرداختن به مسایل افغانستان و عدم جسارت برای عبور از خطوط ممنوع که بیشتر درونی می باشد و نوعی خودسانسوری همراه با وطن پرستی چشم بسته را با خود دارد، به ضرر جامعه ی افغانستان است. دیگران به راحتی بدون اینکه درگیر وجدانی تقلبی شوند، به بحث و تجزیه و تحلیل مسایل مختلف در حوزه های مختلف می پردازند و کند و کاو درباره ی مسایل را لازمه ی برخورد سالم تر و صحیح تر با آن برای منافع خود می دانند و در افغانستان اما وقتی دیگران درباره ی سرنوشت و آینده ی مردم بحث می کنند، اهالی قلم به همان احساس وطن پرستی چشم بسته پناه می برند.
شنبه 10 ژوئيه 2010, نويسنده: کابل پرس
طرح تئوریک تجزیه افغانستان
در شرایط فعلی طرح تئوریک تجزیه یک ضرورت به نظر می رسد، مهم ترین حد و مرزی که باید از آن عدول نکنند، این است که از تعصبات و خشونت های قومی به دور بوده و عدالت در طرح های تقسیمات در نظر گرفته شود، برای بدست امدن این شرایط، بهترین راه حل این است که جامعه جهانی و بخصوص سازمان ملل بر روند تجزیه اشراف کامل داشته باشد و داوری در تقسیمات اراضی به سازمان ملل داده شود.
چهار شنبه 7 ژوئيه 2010, نويسنده: محمد اسحاق فياض
به تجزیه افغانستان بیندیشیم و یا به تغییر پشتونها؟
جامعه شناسان باور دارند که خلای ایدولوژیک موجب بیداری و تقدس ارزشهای قومی میشود/اگر بنا میبود تا برای هر گروه قومی و زبانی یک کشور مستقل وجود داشته باشد امروز در جهان بجای 195 مملکت باید شش هزار و پنجصد کشور وجودمیداشت./. تجزیه افغانستان به هیچوجه یک تجزیه آرام، صلح آمیز و متمدنانه مثل، چک و سلواکیا، نخواهد بود/معجون "پشتونوالی و شریعت" سمی است که باید آنرا از مغز پشتونها شست/ چگونه می توان انتظار داشت که پشتونها مثل فارسی زبانها و یا ترکها فکر کنند در حالیکه در زبان پشتو منابع فکری، علمی، ادبی و هنری بسیار اندک وجود دارد؟
دو شنبه 5 ژوئيه 2010, نويسنده: جعفر رضايی
طرح تجزیه ی افغانستان
پاسخهای به کابل پرس: چون من یکی از مخالفان تجزیۀ افغانستان هستم بنا برآن در بخش مخالفان تجزیۀ افغانستان به پاسخ دوستان و وطنداران ام خواهم پرداخت.
شنبه 3 ژوئيه 2010, نويسنده: نعمت الله ترکانی
طرح تجزیه ی افغانستان
درمیان مردم عامه – عناصرغیر"اوغان"- هنوزاین آگاهی بوجود نیامده است که بدون "اوغان" ها می توان راحت تر وانسانی تر زندگی کرد وبنابران باید کشوررا تجزیه کرد تا ازشرمصیبت های تمام ناشدنی ی که این طایفه برکشور تحمیل کرده است؛ درامان ماند.
چهار شنبه 30 ژوئن 2010, نويسنده: ربانی بغلانی
طرح تجزیه افغانستان!
عبور از خطوط ممنوع: مخالف، موافق و نه مخالف و نه موافق: نظر شما چیست؟/ هدف از طرح این بحث شاید عبور از خطوط ممنوع در کشوری باشد که سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول بیداد می کند و این سرکوب، خفقان، کشتار، تبعیض و چپاول از حداقل 150 سال پیش تا دوره ی حکومت فاسد، طالبانی و مافیایی حامد کرزی با حضور حدود 150 هزار سرباز بین المللی بر جنازه ی کشوری بنام افغانستان ادامه یافته است.
سه شنبه 29 ژوئن 2010, نويسنده: کابل پرس
خاورميانه با طراحی آمريکا!
افغانستان از نقشه ی جهان حذف می شود؟
سه شنبه 5 فوريه 2008
پيامها
20 جنوری 2011, 23:42, توسط باآمد تغییرنام اوغانستان به خراسان
لطیف پدرام از مخالفان بنیادگرایی اسلامی و اشغال نظامی افغانستان به دست نیروهای امریکایی است. وی هم چنین طرفدار ایجاد حکومتی عرفگرا (یا گیتیانه = secular) در افغانستان است. افزون بر این وی بر این باور است که مردم شمال و جنوب افغانستان (پشتونها و غیرپشتونها) در دو سدهی جداگانه زندگی میکنند! برای همین اگر حکومت فدرال برپا شود دیگر پشتونها نمیتوانند نظرهای عقبماندهی خود را بر دیگران تحمیل کنند.
وی به درستی یادآور میشود که افغان مترادف پشتون است و نامیدن این کشور به نام «افغانستان» نادیده گرفتن غیرپشتونهاست. میدانیم که پشتونها با حمایت بریتانیا به قدرت رسیدند و در زمان ناصرالدین شاه هرات را از ایران جدا کردند و کشور «افغانستان» را شکل دادند. پس از آن نیز سیاستهای پشتونسازی را به کار بستند تا فرهنگ و زبان خود را بر دیگران تحمیل کنند. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به مقالهی «کیستی تبرخوردهی زبان پارسی».
اما آنچه من میخواهم بدان بپردازم و به ایران بیشتر مربوط میشود پیشنهاد وی برای تغییر نام کشور افغانستان است. وی میگوید برای درست کردن این اشتباه بهتر است که نام کشور را به نام قدیمی آن یعنی «خراسان» یا «آریانه» برگردانیم.
درست است که نام قدیمی این منطقه خراسان بوده است اما خراسان تاریخی تنها دربرگیرندهی شمال افغانستان نبود بلکه خراسان ایران و بخشهایی از ازبکستان و تاجیکستان امروزی نیز جزوی از خراسان تاریخی اند. باید هوشیار باشیم که اگر نام خراسان بر کشور افعانستان نهاده شود آن وقت مشکلی که امروز با جمهوری حاکم بر منطقهی تاریخی اران/شیروان داریم - که خود تا زمان جنگهای ایران و روس بخشی از خاک ایران بود و از سال ۱۳۰۷ خ/۱۹۲۸ م در پی سیاستهای استعماری روسیه نام آذربایجان واقعی یعنی استان ایران را دزدیده - با کشور افغانستان نیز به وجود میآید.
نام دوم نیز مشکل دارد. درست است که امروزه خط هوایی و خبرگزاری افغانستان «آریانه» یا «آریانا» نامیده میشود اما از نظر تاریخی و به ویژه در نوشتههای پارسی کهن - یعنی زمان هخامنشیان - آریانه همان ایران است به معنای سرزمین آریاییان. پس این پیشنهاد نیز اشکال تاریخی دارد.
به نظر من با توجه به پیشینهی تاریخی این منطقه بهتر است از نام «بختریش» (Bakhtrish) یا بختریه» (Bactria) استفاده کنند که نام شهربانی (ساتراپی) هخامنشیان بود و پس از فروپاشی هخامنشیان و ورود یونیان حکومتی به نام «پادشاهی یونانی-بختریایی» (Greco-Bactrian Kingdom) در آنجا شکل گرفت. نام بختریه در پارسی میانه یا پهلوی به صورت بخل (Baxl) کوتاه شد و پس از اسلام، در پارسی نو به شکل «بلخ» درآمد. (همان طور که «مزغ» پهلوی در پارسی نو به شکل «مغز» درآمده است
http://shahrbaraz.blogspot.com...