نگاهی به سیطره هزار و چهار صد ساله اعراب برافغانستان نوشته سلیمان راوش
اسلام در افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تسلط روس ها براسیای میانه موجب ازبین رفتن فرهنگ های کوچک و بزرگ زیادی شد وحتی زبان های چون قره قلپاقی و .. عملا از بین رفت و درطی این بیست سال کوشش ازجانب دولت ومردم این کشورها برای احیای هویت شان تا هنوز نتیجه زیادی نداده است. بنا برگشت به گذشته برای افغانستان و ان هم به فرهنگ و آئین هزار وچهار صد سال قبل اگرنه محال، مبارزه طولانی و زمانی به همین اندازه را خواهان است که خودش اما و اگر های زیادی دارد. آن تاریخ گذشته انقدر برای مردم دور است که دیگرازبلخ و بامیان تنها نامی مانده و بسیاری ازمردم حتی تلفظ درست واژه زرتشت را نمی داند.
چند روزقبل جلد اول و دوم سیطره هزاروچهارصد ساله اعراب برافغانستان به دستم رسید وشبهای درازوسرد زمستان اینجا فرصتی خوبی برای خواندن آن کتاب ها بود.
چاپ مجدد این کتاب ها برای سومین بارودرفاصله زمانی نه چندان زیاد ازهم ، نشان دهنده علاقمندی وافرهموطنان مادرداخل وخارج به تاریخ گذشته کشورشان بوده وجای امیدواری است.
هرکتاب برای نویسنده اش مثل فرزندی می ماند ونویسنده با هرچاپ مجدد آن سعی درکامل نمودن آن کتاب به حد توان خود می کند و چنانچه نویسنده درمقدمه کتاب هانوشته است، دراین چاپ جدید ازاشتباهات تایپی خبری نیست و این را می توان درلابلای کتاب به خوبی مشاهده کردودرجلد دوم ان نیزاضافاتی صورت گرفته است.
زبان ساده و روان این کتاب ازدیگرمزیدهای آن است که هرخواننده بی توجه به سن و سال وسطح سواد ازآن می تواند استفاده نماید. گرد آوری تمام آن منابعی که درکتاب به کاررفته بدون شک کار سخت وحوصله مندی زیادی می خواهد که دراین عصربی حوصله گی ، نشان دهنده سخت کوشی نویسنده و تعهد ایشان درمقابل مام وطن است.
گرچه نویسنده درمقدمه کتاب می نویسد که ،هدف ایشان نوشتن تاریخ افغانستان نیست، بلکه توجه به نتایج اسفبارحمله اعراب درفروپاشی کاخ بلند هویت تاریخی و ملی و فرهنگی وآئینی افغانستان است که کمتر به آن پرداخته شده، اما اسناد جمله آوری شده دراین دوجلد کتاب این اثررا یک اثرتحقیقی تاریخی می سازد که برخلاف تاریخ نگارانی که درمورد افغانستان نوشته اند اززاویه ای دیگری به تاریخ افغانستان پرداخته وازدید دیگری که دراین هزاروچهارصد سال درافغانستان ممنوع بوده، نگاشته شده است.
قبلا نویسندگانی چون شجاع الدین شفا وداکترانصاری و علی دشتی و... نیزبا همین دید درمورد اسلام کتاب های زیادی نوشته اند، ولی نوشتن چندین جلد کتاب دراین مورد توسط آنها هیچگاه نمی تواند به معنای ختم کلام باشد.انهم درشرایط کنونی که قرائت های مختلف اسلامی و احزاب مختلف آن و فرقه های مذهبی، کشور ما را به جهنم تبدیل نموده اند و تروریسم مذهبی دنیا را تهدید می کند.
اسلامی که برای هرچیزوهرمورد حکمی اماده درتمام این هزار وچهار صد سال دربغل خود داشته و به بسیاری ازچیزهای که حکم می کند ازپایه براش می اندازد وهمان مورد را به هزاروچهارصد سال قبل ازامروز برمی گرداند، حرفهای زیادی برای نوشتن و گفتن دارد و قلم اقای راوش و دیگر کسانی را که دراین مورد می نویسند پربارترخواهانم.
ازطرف دیگراین کتاب تفاوت های با نوشته های آن نویسنده گان دیگر دارد که ازجمله آن می توان به این اشاره کردکه این کتاب فقط درمورد حمله اعراب برحدود وجغرافیای کنونی خراسان ویا افغانستان نوشته شده است. و می تواند به عنوان منبع خوبی برای نسل جوان وعلاقمندان به تاریخ افغانستان قرارگیرد.
نوشتن درمورد هویت تاریخی و آئینی و فرهنگی کشور کار نیکی است ولی صبر زیادی می خواهد تا به برنشیند و نتیجه دهد. کشورهای اسیای میانه که زیر تسلط روس ها بودند واگرچند ازنظرزمانی و مدت این سلطه اصلا با حاکم بودن فرهنگ عربی درکشورما قابل مقایسه نیست ومبارزه این کشورها برای احیای هویت گذشته شان درطی این بیست سال حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
تسلط روس ها براسیای میانه موجب ازبین رفتن فرهنگ های کوچک و بزرگ زیادی شد وحتی زبان های چون قره قلپاقی و .. عملا از بین رفت و درطی این بیست سال کوشش ازجانب دولت ومردم این کشورها برای احیای هویت شان تا هنوز نتیجه زیادی نداده است. بنا برگشت به گذشته برای افغانستان و ان هم به فرهنگ و آئین هزار وچهار صد سال قبل اگرنه محال، مبارزه طولانی و زمانی به همین اندازه را خواهان است که خودش اما و اگر های زیادی دارد. آن تاریخ گذشته انقدر برای مردم دور است که دیگرازبلخ و بامیان تنها نامی مانده و بسیاری ازمردم حتی تلفظ درست واژه زرتشت را نمی داند.
تاکید های متواتر نویسنده برجنبه های اقتصادی حمله اعراب به افغانستان وغنیمت های جنگی و کنیزوبرده که محرک اصلی بسیج اعراب برای حمله به کشورهای دیگر وافغانستان بوده یک امر معلوم داراست که اگرچند سیاه نگاران اسلامی همیشه این لشکر کشی ها را درراه خدا و فی سبیل الله آورده اند. شعارهای چون الله و دمکراسی وکمونیسم فقط دلایل خردپسند برای پوشانیدن جنبه ها و منافع اقتصادی جنگ درتمام طول تاریخ توسط جنک افروزان بوده و فعلا هم است. اعراب به نام الله امدند و جنایت کردندو تا هنوز جنایت شان را ادامه می دهند و انگلیس به نام حمایت ازیک حرامزاده تاج و تخت و روس های برای پشتیبانی ازکمونیسم و امریکا به نام دفاع از دمکراسی و ازادی امدند و اولین قربانیان شان همان الله و کمونیسم و دمکراسی در این کشور بود.
این کتاب وکتابهای دیگری که با همین دید به مساله حمله اعراب به افغانستان و ایران می پردازد وازتاریخ پیش ازاسلام افغانستان، یا به گفته آقای راوش ازآن کاخ بلند هویت تاریخی و فرهنگی و آئینی به افسوس یاد می کند سوالهای زیادی را نیزمی تواند درذهن خواننده خلق کند که چگونه اعراب توانستند درمدت ده یا بیست سال بعد ازمرگ عمرامپراطوری شان را از شام تا خجند وهند گسترش بدهند؟
چگونه اعراب بیابان گرد وغیرمتمدن توانستند این دین را به مردم متمدن این سرزمین ها دراین مدت کم بقبولاند و با کدام زبان توانستند دین شان را تشریح نماید؟ تنها شمشیر ومالیه و جزیه نمی تواند دلیلی برای قبول نمودن این دین توسط مردم این سرزمین های جنگ دیده باشد. مردم این سرزمین پیش ازاسلام نیز برای دولت مالیه می پرداختند وعبادتگاه های زرتشتی نیز سهم بزرگی ازاین مالیه می بردند و اصولا امپراطوری ساسانی خودیک امپراطوری مذهبی بود.
یکی ازدلایل شکست امپراطوری ساسانی همین به تنگ امدن مردم از موبدان زرتشتی بودند که با سو استفاده ازمقام وموقعیت مردم را تحت فشار قرار می دادند.
درنظام طبقاتی حاکم آن زمان بعد ازپادشاه وهفت خانواده سلطنتی، روحانیون درمقام دوم قرارداشتند که بعد از ان جنگجویان و دهقانان ومردم عادی بودند.
با نگاه به تاریخ گذشته افغانستان وجنگ های قاره هند و وضعیت فعلی افغانستان به عنوان یک کشوراسلامی می توان گفت که هردینی پتانسیل تبدیل شدن به خشونت و تروریسم را دارد و چی این دین آسمانی باشد وچی زمینی و بهترهمان است راه های برقراری صلح و آرامش را نه در دین که درچیزهای دیگری جستجو کرد.
به هرصورت حرفها زیاد است واگراین یاد داشت کوچک چیزی داشته باشد وتشویق کننده ذهنی برای خواندن این دو جلد کتاب باشد مرهون ذهن جسوروکاوشگرآقای سلیمان راوش است وبه نوبه خود چاپ مجدد کتاب هایش را به علاقمندان تاریخ و گذشته مام وطن و خودایشان تبریک می گویم و درانتظار آثاربیشتر شان!
پيامها
8 جنوری 2011, 09:43, توسط مژده
با عرض سلام و تمنیات نیک
با آنکه این کتاب را مطالعه نکرده ام ولی با معلومات که درین مقاله راجع به آن اشاره شده است میخواهم خاطر نشان بسازم که هیچگاه با این گونه عرب ستیزی و یا درحقیقت اسلام ستیزی ها نمیتوان از حقایق چشم پوشی کرد و دین اسلام را که یگانه دین کامل و جوابگوی تمام نیازمندی های بشر است خوار و حقیرشمرد.
آیا همان عرب نبود که این آتش پرستان را یکتا پرست ساخت؟ اینکه عرب ها فعلا در چه وضعیتی به سر میبرند بحث دیگریست و معلومدار ست که تمام مسلمان ها مورد آزمایش قرار دارند چه عرب باشد چه عجم.
اسلام ایکه عدالت را در بین ما تامین کرد و راه رستگاری و کامیابی را در دنیا و آخرت برای ما روشن ساخت با کدام منطق میشود که آنرا نادیده گرفت و دم از تاریخ قبل از اسلام زد که هیچ سودی هم ندارد و هیچ دردی را درمان نمیکند.
بیایید واقعیت گرا باشیم از دین و احکامی که داریم پیروی کنیم تا ازین بد بختی ها که دامنگیر همه ما شده است رهایی یابیم. اینکه عرب در حق ما جفا کرد یا وفا مثل آفتاب روشن است که با دو انگشت پنهان نمیشود
امروز از برکت همان عرب ها مسلمان هستیم و دگر جای هیچ بحثی نیست
8 جنوری 2011, 10:52, توسط مزاری
مژده جان ! فرموده های شما را گر بپنداریم معقول ، آیا میتوانید یک دولت واقعأ اسلامی را در سرتاسر جهان برایم انگشت گذارید که اینست مردم و ملت اسلامی که از برکت دین اسلام به رستگاری ، عدالت و کامیابی رسیده اند ؟ خواهش میکنم شعر " اسلام بذات خود ندارد عیبی ++ هرعیب که است در مسلمانی ماست " را برایم نخوانید که از گپ گپ میخیزه ! فقط اگر شما چنین حکومت و کشوری را اگر سراغ دارید برایم بنویسید در غیر آن خاموشی کار عاقلان است .
8 جنوری 2011, 11:44, توسط مژده
آقا/خانم مزاری: متاسفانه که تا حال با هر سکولاریست که مواجه شده ام این شعر را برایم سروده.
باری نگاهی به تاریخ طلایی اسلام بیاندازید نه تنها مسلمانان بلکه محققین غربی به این باور اند که پیشرفت غرب در تمام عرصه ها مرهون دوران سلطنت طلایی مسلمانان در قرن هشتم نهم دهم و حتی بعد از آن بوده است که نمایانگر شکوه، عظمت، توسعه و پیشرفت مسلمانان از برکت دین و عمل به قرآنکریم بوده، اینکه بعدا بنابر خود خواهی ها و نفاق و دوری از دین باعث شد تا حکومت های اسلامی تحت استعمار قرار بگیرند که تا امروز ما شاهد بدبختی های ناشی ازین دوری از دین هستیم و متاسفانه کشوری اسلامی را مثال داده نمیتوانیم که به نحوی تحت استعمار نباشند ورنه قرآن همان قرآن و دین همان دین است که باز هم تکرار میکنم با آنکه بد تان میاید که عیب در مسلمانی ماست نه در دین و قرآن چرا که دلیل اصلی عروج مسلمان ها در اوایل اسلام همین دین بود و مطمئنا اگر باز هم مسلمان ها به قرآن چنگ بزنند و متفق شوند هیچ گاه مورد طعن سکولاریست ها و بی دین ها قرار نمیگرند.
8 جنوری 2011, 13:57, توسط مزاری
مژده جان ! سپاس ازینکه نوشتید : و متأسفانه کشوری اسلامی را مثال داده نمیتوانیم ...
گذشته ، گذشت . اینک ما مسلمانان پیش جهانیان فقط یک نام داریم : تروریست !! اگر باور ندارید بخاطر گرفتن ویزه به ممالک اروپایی و امریکایی بروید . اگر روی کراماتی ویزه گرفتید ، درمیدان های هوایی با شما چنان برخورد مینمایند که سالهای سال خاطرۀ زشت آن شما را خواهد رنجاند . چرا چنینم ؟ بخاطریکه مسلمانیم ! هندو و گبر و ترسا درین جهان امروز هزاران مرتبه وقار و حیثیت دارد نسبت به من و شمای که همیشه مرهون گذشته طلایی اسلامی بودیم و امروز گدایم و تروریست ! چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا ؟؟
اینرا باز ننویست که عیب در مسلمانی ماست . آیا جنبش اسلامی طالبان چیست ؟ اگر اسلامی نیست چرا همه مسلمانان خاموش اند ؟ اگر مسلمانیست ، پس همه چیز هویداست . پاسخ پرسش یا بلی است یا نخیر ! طالبان پدیدۀ خنثی معلقی نیستند که شما ایشانرا بدان منصوب نمائید ! بدون گرایشات و پیوند های دینی ، فکری و مذهبی خوب دقیق شوید و بیطرفانه قضاوت نمائید ، پاسخ را درخواهید یافت اگر توانایی و شجاعت این پرواز بلند خیال را داشته باشید درغیر آن تلاش دانه در خاشاک است و بس !!!
8 جنوری 2011, 16:23, توسط southia
مژده جان سلام علیکم و رحمته الله و برکاته هو !
شما کاملاء درست میفرماید . در قرن هفت و هشت که برادران اسلام ما دنیا را میخواستند با نور ایمان بیافروزند ملاه های واتیکان را ( شپش ) زده بود و میخواستند شهر های دیگر مانند روم را اتش بزنند به خاطری که نفوس ( موش ) ها فروان شده بودند . فقط در ان زمان اسپانیا به خاطریکه موش نداشت و از سر روی اخوند های عیسایی ان شپش نمیریخت قابل استفاده بود ورنه که جرات داشت که به غرب برود بدون دوا های ضد موش و شپش و خسک و مادر کیکان . گرچه شنیده ام که خوردن مادر کیکان انسان را در مقابل سرطان مقاومت میبخشد ولی تا حال امتحان نکرده ام و اگر شما در غرب زنده گی میکنید برای نام خدا و کمک به هم نوع چند تا مادر کیکان به دهن یک پادری بیاندازید و اجر عظیم هم در این دنیا و هم در ان دنیا کمایی نماید . شکراء جزاک الله .
8 جنوری 2011, 18:21, توسط مزاری
سوتیا جان ! ازشفا بخشی نوشیدن شاش ناقه تازی شنیده بودم ولی از درمان گری خوردن مادر کیکها نی ! نشود که مذهب وهابی سنت دیگری را از مدخل کدام کتابی کشیده باشند که ماخبر نداریم .
9 جنوری 2011, 12:34, توسط Zarar.A
آقا و یا خانم مژده جان!
شما صریحتر بنویسید که مثلن اسلام در حال حاضر جابگوی کدام نیازمندی های ماست. مردم به نان نیاز دارند به امنیت و آزادی ضرورت دارند و مردم به عدالت نیاز دارند. کدام یکی ازین نیاز ها را اسلام بر آورده است و به عقیده ای شما برآورده میسازد. یقین دارم که شما هم مثل اکثر صاحبنظران اسلام چون ملازاده و آقای عمر خطاب، نسرین عمر از لندن امریکا و المان به اسلام پف میکنید و بخار معده خود را خالی میکنید. بیایید به افغانستان و به قراء و قصبات این وطن گشت و گذار کنید و خواست و نیاز مردم را بپرسید. قصه های جنگها را بشنوید و از قساوت های رهبران خود مثل ملا عمر، حکمتیار خلیلی، برهان الدین و مارشالهای ساختگی و فایشست ها داستانها را مرور کنید. کدام اسلام میتواند بگوید به پشت چشم این مردم ابروست. بخدا شرم که از ششصد سال قبل اسلام یاد میکنید در حالیکه به گفته شما ششصد سال قبل اسلام خوب بود و حالا همین اسلام و پیروان آن نوکری امریکا و سرمایه داری را میکنند و حتی خانه کعبه قبلۀ مسلمانان را ملوث با سلاح های امریکایی کرده اند و شیخ های عرب و هم قبیله های پیغمبر شما محافظ ان خانه با زنان یهودی مسیحی در آن آنجا جماع میکنند و شراب مینوشند. عراق را به امریکا تقدیم میکنند افغانستان را هم و ایران را هم و با یک و نیم ملیارد نفوس نمیتوانند قبله اول خود را هشت ملیون یهود پس بگیرند.
بروید به مسجد نماز بخوانید تا میتوانید اما به سیاست دست درازی نکنید بهتر است
15 جنوری 2011, 10:16, توسط مژده
سوتیا جان موضع شما را درست نفهیمدم لطف کرده استدلال منطقی کنید
15 جنوری 2011, 11:02, توسط مژده
Zara.A: فکر میکنم شما مطالعه بسیار اندک از اسلام دارید لطفا به کتب دینی مراجعه کرده به معلومات تان بیافزایید (اسلام در حال حاضر جابگوی کدام نیازمندی های ماست مردم به نان نیاز دارند به امنیت و آزادی ضرورت دارند وبه عدالت نیاز دارند). لطف کرده بگویید که اسلام در کدام عرصه زندگی به شما رهنمودی ندارد؟
اسلام به شما نان نمیدهد بلکه طریقه بهتر بدست آوردن رزق را رهنمایی میکند به شما میگوید که بخورید و بنوشید ولی اصراف نکنید.
اسلام به شما میگوید که تجارت کنید ولی سود نخورید.
اسلام میگوید سارق را مجازات کنید، قصاص کنید و سایر حدود شرعی را تطبیق کنید (که متاسفانه امروز این کار نمیشود که همین هم باعث ناامنی شده است) که این کار سبب بهبود امنیت میشود.
زنانی که در دوران جاهلیت به قمار زده میشدند و طفل هاییکه زنده به گور میشدند امروز از حقوق مساوی با مردان برخوردار هستند این آزادی نیست؟ این عدالت نیست؟ این ها مثال های کوچکی هستند که اسلام به ارمغان آورده است. اینکه ملا عمر و حکمتیار و غیره وغیره چی کردند آنها جواب خود را نزد خداوند حتما میدهند آنهانماینده گی از دین نمیکنند و معیارات دین اسلام نیستند لطف کرده اسلام را از بعد معنوی اش ببینید و مطالعه کنید تا به این واقعیت پی ببرید که دین را ملاعمر و یا دیگران معرفی نمیکنند بلکه قرآن و سنن صحیح و زندگی پیامبر بزرگ اسلام معرفی میکند.
موفق باشید
8 جنوری 2011, 21:04, توسط southia
توصیه میگردد که به کتابهای ( زیور جنتی ) نوشته حکیم الامت حضرت مولانا محمد اشرف علی تهانوی "رحمته الله علیه " مراجعه گردد انشالله در مورد اقسام تداوی های مروجه زمانه های از بدو اسلام تا قرون موجوده معلومات خواهید یافت . قسمت دار ترین و خوشبخت ترین برادران مسلمان ما از برکت شاشه شتر برخوردار بوده اند و الی همه را با دعا و دم و تعویض و شویست و دودی شفا بخشی مینمودند . برای مثال من دعای درد شکم را برای شما نشر میکنم . این ایت را سه بار خوانده بر اب پف کنید و اب را نوش بفرماید انشالله شکم درد شما بر طرف خواهد شد : لا فیها غول ولاهم عنها ینزفون . برای ضعف نظر و بی جا شدن ناف و ضفع دماغ و تکان قلب نیز دعا های موجود است که اگر برادران خواسته باشند در خدمت شان قرار خواهم داد . والله اعلم باثواب .
9 جنوری 2011, 04:53, توسط الف
محترم سوتیا،
"لا فیها غول ولاهم عنها ینزفون"
لطفاً معنی این ایت را بنویسید و بعداً قرائت آنرا جهت تداوی دل دردی بروی آب توصیه بفرمائید.
خوهشمندم اگر به این دین مقدس ایمان دارید، نگذارید با چنین ساده گیها نامعقول معرفی شود.
خردمند باشید.
9 جنوری 2011, 05:48, توسط امیر حمزه
ارمغان جاودانه اسلام براي بشريت فرهنگ و تمدن عظيم و انساني جامعي بود كه بشريت را براي هميشه وامدار خود کرد. اين تمدن در دورهاي ظهور کرد كه جهان در تاريكي فرو رفته و مردم در گمراهي بودند. مهمترين و اولين ويژگي تمدن اسلامي اصالت و غناي فرهنگ اسلام است.
ارمغان اسلام
ارمغان جاودانه اسلام براي بشريت فرهنگ و تمدن عظيم و انساني جامعي بود كه بشريت را براي هميشه وامدار خود نمود. اين تمدن در دورهاي ظهور نمود كه جهان در تاريكي فرو رفته و مردم در گمراهي بودند. مهمترين و اولين ويژگي تمدن اسلامي اصالت و غناي فرهنگ اسلام است. در اين تمدن قرآن كريم مركز ادبيات مدون عرب و نقطه اساسي علم و علمآموزي شد. در مرتبه پس از قرآن، سخنان و تعاليم پيامبر كه از آن به سنت تعبير ميشود و در مرحله بعد تعاليم ائمه و بزرگان دين قرار دارد. با استفاده از اين ويژگي بود كه مسلمانان توانستند در همان قرن نخست هجري و پيش از انتقال علوم ديگران، خود صاحب فرهنگي اصيل، وسيع و عميق گردند.
از ويژگيهاي ديگر اين تمدن كه باعث تمايز آن شده، عقلمحوري و ارزش نهادن به معنويت است. تمدن اسلامي در حقيقت همان تمدن عقل ميباشد نه هوا و هوس، زيرا محور اساسي اين تمدن تعالي انسان است كه قوام او عقل او ميباشد. آيات فراواني در قرآن مجيد انسان را به تفكر و انديشه دعوت مينمايد. اين آيات عقل انسان را ترغيب ميكند كه در آيات الهي بينديشد تا به شناخت واقعي و درست دست يابد.
ويژگي ديگر تمدن اسلامي توجه به علم و دانش و توجه ويژه به دانشمندان است. اسلام از همان ابتدا به حمايت از علم و دانش برخاست و تحصيل علم را براي هر فرد لازم شمرد و علما را به آموزش شاگردان و توسعه و گسترش فرهنگ و دانش تشويق و ترغيب كرد.
از امتيازات خاص تمدن اسلامي به عنوان يك ويژگي خاص زبان واحد علمي و ديني آن است كه ميليونها مسلمان همه به يك زبان عبادت مينمايند و زبان علمي آنها عربي بود كه خود عامل مهمي در پيشرفت تمدن اسلامي به شمار مي رود.
از ويژگيهاي ديگر تمدن اسلامي عدم تمركز علمي است. با وجود اينكه برخي دانشگاهها و حوزههاي علمي در شهرهاي بزرگ قرار داشت ولي در كنار آن در بسياري از شهرهاي كوچك و حتي روستاها، مخصوصاً در ايران، مدارس علوم اسلامي تاسيس شد كه در آن رشتههاي گوناگون علوم تدريس ميشد و چه بسا كه به يمن حضور يك يا چند تن از بزرگان اساتيد و شخصيتهاي برجسته علمي، يك شهر دورافتاده يا يك روستا، كانون جاذبه علمي نيرومندي ميشد كه جويندگان علم و محققان و دانشمندان ردههاي عالي را به سوي خود جذب ميكرد و حوزههاي معروف و بزرگي چون بلخ، بخارا، نيشابور، مشهد، ري، قم و نجف بدان محتاج بودند.
در كنار اين ويژگيها، ويژگيهاي ديگري نيز مانند مساوات و برابري انسانها و ارزش نهادن به انسان، شناخت ديگران و ديگرپذيري، سازگاري و دگرگوني را نيز ميتوان نام برد. بايد يادآوري نمود كه اين تمدن، تمدن قوم و ملت خاصي نيست و اين امر نيز در جاي خود ويژگي مهمي به شمار ميرود.
نهضت شكوفايي علمي در تمدن اسلامي
ارج نهادن قرآن به علم و كتابت و سفارشات موكد پيامبر اسلام و بزرگان دين در امر آموختن علوم و دانشها، مسلمين صدر اسلام را به گونهاي شگفتآور به فراگيري علم، كتابت و تدوين علوم هدايت نمود. در اين راه قرآن كريم و سيره پيامبر (ص) دو منبع اصلي و پراهميت براي بالا بردن سطح دانش و فرهنگ مسلمين بودند. افكار مسلمانان با آموزشهاي گرانبهاي اين دو منبع بزرگ كه مشتمل بر عقائد، حقوق، ادبيات و هنر، ضربالمثلها، داستانهاي آموزنده و تاريخ بود در سطح بالايي قرار گرفت. دكتر زرينكوب در اين زمينه مينويسد: «آمادگي مسلمين براي اخذ و نشر علوم و احاديثي كه از پيغمبر (ص) در تشويق به دانشطلبي نقل ميباشد، به علاوه وجود اسباب و موجبات ديگر، شروع يك نهضت علمي را در قلمرو اسلام سبب شد.»
مسلمانان از همان ابتدا با الهام از اين دو منبع شروع به تدوين و تاليف علوم انساني نموده گامهاي بزرگي در اين راه برداشتند. نتيجه اين امر تقويت مباني ديني و هدايت فكري و نيز تكامل علمي بود. پيروان اسلام طي معرفت خالق و آشنايي با فلسفه عالي خلقت كه به منزله زيربناي كليه تعاليم دين و سنگ بناي ترقي و تعالي است، با منشا و ريشه علوم نيز آشنا شدند. اين مرحله، آغاز نهضت علمي در اسلام بود كه تدريجا توسعه پيدا كرد و مسلمانان را به كسب علوم و دانشهاي ساير ملل واداشت. نهضت علمي در اسلام نهضتي اصيل بود كه متعاقب نهضت عقيدتي و ايماني و بر اثر آن به وجود آمد. مسلمانان ابتدا هدف اصلي قرآن از توجه و تفكر در هستي را مد نظر قرار داده با تقويت بنيه ايماني به استفاده از ساير علوم پرداختند. اين توجه به علوم ديگران در نيمه دوم قرن دوم هجري صورت گرفت. زيرا مسلمانان تا پايان قرن اول و قسمتي از قرن دوم هجري به دليل اشتغال به فتوحات مجال چنداني براي پرداختن به مسائل غير نظامي نداشتند. لذا در اين مدت گامهاي اندكي در فراگيري علوم و تعليم و تربيت برداشته شد. با فروكش كردن تدريجي دامنه فتوحات و ارتباط با ملل ديگر و نيز آرامش نسبي و رفاه اقتصادي نوعي حركت و نهضت علمي در آنها پديد آمد و در كنار علوم نقلي توجه به علوم عقلي نيز رايج شد.
9 جنوری 2011, 05:50, توسط امیر حمزه
در دوره بنياميه در ممالك اسلامي گفتگوي چنداني از علم و حكمت در ميان نبود، اما از دوره عباسيان كمكم ميدان براي فعاليتهاي علمي باز شد و طولي نكشيد كه سيل دانش مسلمين، سراسر دنياي اسلام را فراگرفت. علاوه بر دو منبع ذكر شده، ترجمه نيز يكي از پايههاي جهش فكري مسلمانان به شمار ميرود. آنان پيوسته آثاري از زبانهاي مختلف به عربي برميگرداندند. كار ترجمه و نقل علوم از زبانهاي مختلف به عربي در قرن دوم و سوم با قوت تمام در بيتالحكمه و ديگر مراكز علمي دنبال شد و در قرن چهارم و نيمه اول قرن پنجم ادامه يافت. هارون و مامون مترجمان بسياري را در رشتههاي مختلف، مأمور ترجمه و تاليف نمودند و بدين ترتيب كليه آثار و انديشههاي علمي دنياي قديم در اختيار دانشمندان مسلمان قرار گرفت و ايشان با استفاده از آنها و تجارب و اطلاعات خويش قدمهاي بلندي در هر يك از علوم برداشتند. حاصل اين فرايند شكوفايي تمدن اسلامي و بارور شدن آن در قرن چهارم و نيمه اول قرن پنجم هجري بود. در اين دوره بزرگترين علماي اسلامي در هر يك از شعب علوم عقلي و نقلي ظهور كردند.
اين دوره را به دو علت دوره طلايي تمدن اسلامي نام نهادهاند: دليل اول اين است كه در اين دوره دولت اسلامي هم از لحاظ ثروت و سيادت و هم از حيث فرهنگ و معرفت به قله مجد و رفعت رسيد. دليل دوم اين است كه بيشتر علوم اسلامي در اين دوره نشأت يافت و بيشتر علوم « دخيله» در اين روزگار به زبان تازي (عربي) ترجمه شد.
از نتايج شكوفايي علمي، طبقهبندي علوم توسط دانشمندان مسلمان بود. ايشان علوم را به دو دسته علوم اسلامي و غير اسلامي تقسيم نمودند. علوم اسلامي شامل قرائت، تفسير، حديث، فقه، اصول، كلام، تصوف، عرفان، و علوم غير اسلامي شامل رياضيات، نجوم، فيزيك و مكانيك، طب، كيميا، فلسفه، منطق، تاريخ، جغرافيا و ادبيات ميشد.
نهادهاي سياسي، اجتماعي و علمي تمدن اسلامي
براي شناخت تمدن اسلامي بايستي با نهادهاي تشكيل دهنده آن و وظايف هر كدام آشنا شويم.
حكومت اسلامي: مهمترين نهاد در تمدن اسلامي نهاد حكومت است. با تشكيل حكومت اسلامي در مدينه اولين نهاد تمدن اسلامي نيز شكل گرفت. البته اين دولت نوپا كه تحت اداره مستقيم پيامبر بود بيشتر به يك دولتشهر ابتدايي شبيه ميباشد. زيرا هنوز سازمانهاي اداره كنندهاي تشكيل نشده بود، ولي سنگ بناي كليه نهادهاي اعصار بعدي ريشه در اين مرحله دارد. هر چه سرزمينهاي اسلامي گسترش مييافت، احتياجات جديد، ايجاد موسسات و ديوانهاي خاصي را موجب ميشد و سبب تكميل اين نهادها مطابق نيازهاي زمان ميشد؛ ولي پايه و شالوده تمام آنها همان اساسي بود كه پيشواي بزرگ اسلام با وحي الهي بنا كرده بود. گسترش اسلام به خارج از مرزهاي شبه جزيره عربستان لزوم اداره اين سرزمينها و شهرهاي بزرگ و ساكنان آنها موجب شد تا دستگاههاي مختلف اداري به نام ديوان به وجود آيد. اين ديوانها بسته به نوع فعاليت، نامهاي مختلفي به خود گرفت:
ديوان خراج يا استيفا: يكي از اولين و در عين حال مهمترين ديوانهاي تشكيل شده ديوان خراج يا استيفا بوده است. وظيفه اين ديوان آنگونه كه از نامش مشخص است سرپرستي امور مالي سرزمينهاي اسلامي بود. ثبت دارايي سرزمينهاي اسلامي، گردآوري خراج، تقسيم بيتالمال و رتبهبندي مسلمانان جهت دريافت سهم خود از بيتالمال مهمترين وظيفه اين ديوان بود. اين ديوان كه در سرزمينهاي اسلامي حضور فعالي داشت در اعصار بعدي گسترش بيشتري يافت و فعاليت و وظايف آن نيز پيچيدهتر شد. محاسبه عايدات عمومي، تنظيم و برآورد هزينهها، و اعزام متوليان مالياتي به نقاط مختلف از وظايف اين ديوان به شمار ميرفت.
ديوان بريد: اين ديوان براي خبررساني، انتقال فرامين و اخبار از اطراف به مركز و بالعكس فعاليت مينمود ولي كمكم تبديل به مهمترين سازمان امنيتي سرزمينهاي اسلامي شد و به تدريج وظيفه جاسوسي نيز بر آن اضافه شد. مسئول اين ديوان كه صاحب بريد ناميده ميشد يكي از اركان مهم حكومت به شمار ميرفت. در امپراطوري اسلامي نيز به تقليد از تمدنهاي ديگر و براي تسريع امر اطلاعرساني به توسعه راهها و كاروانسراها توجه خاصي به عمل آمد. در اين كاروانسراها و ايستگاهها هميشه تعدادي اسب تازهنفس وجود داشت كه در آنها اقدام به تعويض اسب مينمودند.
9 جنوری 2011, 05:51, توسط امیر حمزه
ديوان انشاء يا رسائل: از نوشتههاي تاريخي چنين به نظر ميرسد كه اين ديوان در عصر پيامبر شكل گرفته است زيرا آن حضرت پيوسته با سران قبايل و سرزمينهاي همسايه مكاتبه مينمود، اما به مرور زمان وظايف اين ديوان نيز گسترش يافت. مهمترين وظيفه اين ديوان تنظيم و ارسال نامهها و فرامين خلفا و حكام به سراسر قلمرو اسلام بود.
ديوان جيش يا جند: با وحدت شبه جزيره عربستان دولت مدينه صاحب نيروي نظامي شد كه تا آن روز در عربستان تشكيل نشده بود. لذا در زمان خليفه دوم به تشكيل آن به مقياس كوچكي اقدام شد. وظيفه اين ديوان در آغاز تاسيس، سرشماري و تهيه اسامي شركت كنندگان در جنگهاي صدر اسلام بود تا سهم هر يك به ميزان شركت در آنها محاسبه شود. به مرور زمان وظيفه اين ديوان گسترش يافت و سرپرستي نيروهاي نظامي و تهيه آمار جنگاوران و تهيه سلاح و لوازم نبرد و همچنين پرداخت حقوق نظاميان بر عهده اين ديوان نهاده شد. در منابع سرپرست اين ديوان را ناظرالجيش نوشتهاند. اين ديوان بعدها تبديل به «ديوان عرض» شد.
ديوان بيتالمال: سابقه تشكيل بيتالمال به صورت يك ديوان به عصر خليفه دوم بازميگردد. در اين دوره قسمتي از مسجد پيامبر (ص) را به محل نگهداري بيتالمال اختصاص دادند و عدهاي را براي نگهداري آن به كار گرفتند. به مرور زمان يكي از مهمترين نهادهاي مالي حكومت از دل آن بيرون آمد. اين ديوان درآمدها و مصارف معيني داشت. درآمدهاي آن از محل «فيء» «غنائم» و صدقات فراهم ميشد و صرف تهيه وسايل مورد نياز مردم و بالا بردن سطح زندگي مسلمين و نيز جهت پرداختن حقوق مجاهدان، تهيه اسلحه و آزادي اسيران و غيره ميگرديد.
ديوان مظالم: يكي از ديوانهاي بزرگ اسلامي كه ميتوان آن را با دادگستري امروز مقايسه نمود، ديوان مظالم است. اين ديوان وظيفه رسيدگي به شكايات و اختلافات مردم را به عهده داشت. كار اداره اين ديوان بر عهده قاضيالقضات بوده است. منصب قضاوت لقب مخصوص كساني بود كه واجد خصائص برجسته و صفات عالي بودند. اين قضات وظيفه اداره محاكم را به عهده داشتند.
اداره حسبه: نهاد ديگري كه نقش مهمي در كنترل اوضاع شهرها داشت و بر روي فعاليتهاي افراد در جامعه و به ويژه اصناف و بازار و جلوگيري از اعمال منافي عفت نظارت داشت حسبه ناميده ميشد. مسئول اداره حسبه را «محتسب» ميناميدند كه بايستي داراي شرايط ويژهاي بود. وظايف محتسب عبارت بود از 1- نظارت بر بازارها و حرفهها 2- نظارت بر اخلاق عمومي جامعه 3- نظارت برقيمتها و ترازها 4- نظارت براجراي عبادات مردم 5- نظارت بر راهها و ساختمانها 6- وظايف قضايي محدود مانند بررسي كمفروشي و حيله در فروش 7- وظايف موردي و متفرقه. محتسب تنها وظيفه نظارتي داشت و نميتوانست خطاكاران را تنبيه كند.
مراكز علمي: غير از نهادهاي سياسي، اجتماعي نهاد مهمتري وجود داشت كه نقش اصلي را در گسترش و استحكام تمدن اسلامي به عهده داشت. نهادهاي علمي از مراكز مختلفي تشكيل شده بود كه در ادامه به چند نمونه از آن به اختصار پرداخته مي شود.
مسجد: مسجد به عنوان محل تجمع و عبادت نقش خاصي را در عصر نبوي به عهده داشت و علاوه بر مركزيت اداري سياسي، محل علم و آموزش و به منزله محلي براي وعظ و ارشاد و حل و فصل اختلافات مسلمين و نخستين مركز تعليم به شمار مي رفت. در سالهاي آغاز قرن دوم تحولي جديد در آن به وجود آمد و نقش عمدهاي در زمينه آموزشي و علمي به عهده گرفت كه نتيجه آرامش بعد از عصر فتوحات بود. شكوفايي مساجد تا پايان سده سوم هجري ادامه داشت ولي بايستي يادآوري نمود كه در همه مساجد به امر آموزش پرداخته نميشد و اين امر منحصر و محدود به دستهاي مساجد بود كه به خاطر شرايط محلي، فرهنگي و مذهبي و برخي عوامل ديگر بر ساير مساجد برتري داشتند و نقش نوعي دانشگاه عمومي را عهدهدار بودند. نخستين مركز رسمي جهت گسترش علوم و فنون، بيت الحكمه نام داشت كه در بغداد عصر عباسي تاسيس شد. اساس آن از كتابخانهاي كوچك پايهريزي شده بود و در زمان مامون توسعه يافت.
از ديگر مراكز علمي دارالعلمها بودند كه در شهرهاي مختلف دنياي اسلام وجود داشتند. مكتب نيز از محلهاي آموزش بود كه در نقاط مختلف مخصوصاً در مساجد وجود داشت و توسط مكتبداران اداره ميشد. همچنين مدارس نيز كه نخستين آنها توسط ناصر كبير در آمل ايجاد شد در گسترش علوم نقش داشتند.
9 جنوری 2011, 05:52, توسط امیر حمزه
مشهورترين و مهمترين مركز علمي كه درمقابل الازهر قاهره قرار گرفت مدارس نظاميه بودند كه به سعي خواجه نظامالملك، ابتدا در شهرهاي بغداد و نيشابور ايجاد شدند. اكثر اساتيد اين دانشگاهها مانند ابواسحاق شيرازي، غزالي، عمر خيام و... از افراد بنام زمان خود بودند. از مراكز ديگر آموزشي در جهان اسلام بيمارستانها و دانشكدههاي پزشكي را ميتوان نام برد. اين مراكز غير از درمان بيماران مركز تحقيق و مطالعه نيز بود و كتابخانههاي تخصصي در زمينههاي مورد نياز داشتند. غير از اين موارد خانقاهها و رصدخانهها نيز محل انتشار علم در تمدن اسلامي بودند.
علل اعتقادي، فرهنگي و اجتماعي شكوفايي تمدن اسلامي
در پيدايش و شكوفايي تمدن اسلامي علل و عوامل مختلفي نقش داشتند كه پرداختن به همه آنها كاري بس دشوار و خارج ازحوصله بحث ماست. آيين اسلام مهمترين قوه محركه تمدن اسلامي بوده و هنوز هم يكي از عوامل اساسي اين تمدن است و شالودهاي لايتغير بدان داده است. لذا به برخي از مهمترين آنها به صورت خلاصه اشاره ميشود.
توصيه قرآن و سنت: بيترديد قرآن و تعاليم پيامبر (ص) مهمترين عامل توجه مسلمين به كسب علم و دانش بود. نخستين آيهاي كه بر پيامبر نازل شد نيز تاكيد بر همين امر داشت: «بخوان به نام پروردگارت.» اگر قرآن را به دقت بخوانيم برتري انسان نسبت به ساير مخلوقات را در علم و دانش او ميداند. قرآن عامل بسيار موثري در بالا بردن فكر و انديشه مسلمانان بود و ايشان را به تفكر و تحقيق سوق ميداد. «قرآن، پس از جلب نفوس به فلسفه خلقت و پيريزي شالوده ايمان و زيربناي اصلاحات، افكار را براي هرچه بهتر و بيشتر انديشيدن و آموختن بسيج كرد، پي در پي مردم را به تفكر و تعقل ترغيب كرد و جهل و بيخبري را نكوهش نمود و مردم نادان و بي فكر را كر و كور و لال و در رديف چهارپايان به شمار آورد. در سراسر قرآن كلماتي از ماده علم و حكمت، معرفت، بصيرت، شعور، فكر، فهم، عقل، تدبر، و استنباط، با اسلوبي موثر و موكد، بسيار آمده است. اين بيانات موجب افزايش ارزش علم و تفكر در نزد عموم و در نتيجه جامعه نيز به سوي دانش و انديشه سوق يافت. در كلام نبوي و ائمه نيز مطالب بسياري در مورد آموختن علم و دانش وجود دارد.
وجوب طلب علم: دعوت اسلام به ايمان همراه با آگاهي و شناخت بود. هر مسلماني مكلف بود كه تحصيل ايمان كند و در اين نظام كسب آگاهي و شناخت بر هر مسلمان به عنوان مقدمه ايمان شخصي و اجتهادي به اندازه توانايي عقلي او واجب است.
برتري دانشمندان: اهميتي كه دين اسلام به عالمان و دانشمندان داده است بسيار روشن است. اگر آيات الهي و سخنان پيامبر و ائمه را در تكريم دانشمندان گرد آوريم صفحات چندين جلد كتاب را پرخواهد نمود. همين تعاليم والا بود كه جامعه اسلامي را از بزرگ و كوچك به سوي طلب علم و آگاهي سوق داد. بعضي احاديث رسول اكرم (ص) كه به اسناد مختلف نقل مي شد حاكي از بزرگداشت علم و علماء بود. با توجه به اين مطالب مسلمين دين، علم و اخلاق را ملاك بزرگي اشخاص مي دانستند و در اين فرايند رنگ و نژاد و مليت نقشي نداشت.
شوق، شور و اراده: غير از موارد مذكور و عوامل تحت تاثير آنها، اراده و شور و شوق زيادي نيز براي كسب علم ايجاد شد. گوستاولوبن در اين مورد مينويسد: جديتي كه مسلمانان در فراگرفتن علوم از خود نشان دادند، حقيقتاً حيرتانگيز است. آنها هر وقت شهري را ميگرفتند اولين اقدامشان بناي مسجد و آموزشگاه بوده است.
نقش حكومتهاي اسلامي: اميرالمؤمنين حضرت علي (ع) ضمن بيان يك رشته سخنان پرارزش، توسعه علم و دانش و گسترش و بسط فرهنگ را از وظايف حكومت اسلامي دانسته ميفرمايد: «اي مردم من بر شما حقي دارم و شما نيز بر من حقي، اما حق شما بر من اين است كه همواره شما را اندرز و نصيحت كنم و خيرخواهتان باشم و سرمايههاي مالي و حقوقيتان را زيادتر كنم و براي آنكه در جهل و ناداني نمانيد و در مقام عمل خوشرفتار و مودب باشيد نسبت به آموزش و پرورش و تعليم و تربيت شما قيام كنم.»
حكومتهاي اسلامي به دلايل مختلف علاقهمند بودند امور رعايا را در مسير طبيعي و صحيح قرار دهند. لذا تا حدود زيادي امور تعليمات را به دست گرفتند. فرزندان اقشار مختلف در مقابل مبلغي اندك در مدارس مشغول تحصيل بودند. اكثر معلمين توسط حكام به كار گماشته ميشدند و در برخي موارد آموزش رايگان بود. رقابت حكام در حمايت و جذب علما نيز در بالا بردن علم و دانش نقش زيادي داشت.
ايجاد مدارس و دانشگاهها: به تدريج كه جامعه اسلامي جلوتر ميرفت نياز به موسسات تعليمي در آن بيشتر احساس مي شد. مساجد و مكتبها نخستين محل تعليم و تربيت بودند. تشكيل دارالعلمها و در مرحله بعد بيتالحكمه و در كنار آن كتابخانهها و رصدخانهها نقش عمدهاي در شكوفايي تمدن مسلمانان داشت. اين روند با تاسيس جامعالازهر و نظاميهها به اوج خود رسيد. غير از موارد يادشده علل ديگري مانند ممنوع بودن احتكار علم و دانش، قائل نبودن زمان خاص براي كسب علم، كسب علم از هر كس كه باشد و لو غير مسلمان، نيز در سير و پيشرفت مسلمين موثر بوده است.
9 جنوری 2011, 06:01, توسط امیر حمزه
تأثير فرهنگها و تمدنهاي پيشين
فرهنگ و تمدن اسلامي تمدني اصيل و بر پايه قرآن و سنت بود و اين اصالت در همان سده اول خود را نشان داد. ولي در كنار اين دو، بر اثر فتوحات عظيمي كه در نيمه اول همين قرن نصيب مسلمين گرديد ايشان خود را در مقابل تمدنها، فرهنگها و عقايد گوناگون و ريشهداري يافتند و جامعه اسلامي محل تلاقي اين تمدنها گرديد و فرهنگ نوپاي اسلامي علاوه بر سرمايههاي عظيم معنوي خود ميراثدار تمدنهاي مختلف آن روز شد. البته نبايد از اين نكته غافل شد كه تمدن اسلام كه بدينگونه وارث فرهنگ قديم شرق و غرب شد، نه تقليد كننده صرف از فرهنگهاي سابق بود، نه ادامه دهنده محض؛ بلكه تركيب كننده بود و تكميل سازنده.
زماني كه مسلمين به اخذ علوم ديگران روي آوردند صاحب روحيه اجتهادي و تحقيقي بودند. ايشان با نظري مشرفانه به استفاده از علوم ديگران پرداختند. برخي از مطالب را پسنديدند و برخي را نه، و هرچه را نيز نپسنديدند در بوته تحقيق گداختند و آن را تنقيح كردند و به اصلاح آن مبادرت نمودند.
آلفرد گيوم در اين مورد مينويسد: «عدهاي ممكن است بگويند كه تمدن اسلامي آنچه اشاعه و انتشار داده چيزي به غير از آنچه از ديگران به ارث برده نيست، ولي اين موضوع تا اندازهاي منصفانه نيست و اگر چنين بگوئيم اهميت واقعي معرفت دنياي اسلامي را كوچك كردهايم.»
مصر (حوزه علمي اسكندريه): از دوره بطالسه يعني جانشينان بطلميوس (323 - 282ق. م) يكي از سرداران اسكندر كه كنترل مصر را به دست گرفت، اسكندريه كمكم مركزيت علمي پيدا نمود و تبديل به وارث تمدن يوناني و محل تلاقي افكار علمي به ويژه در زمينه فلسفه شد و كم كم مدارس و كتابخانه و رصدخانهاي در آن ايجاد شد و دانشمندان بزرگي در رياضيات و نجوم و طبيعيات و طب و جغرافيا از آنجا ظهور كردند كه عمدتاً دنبالهرو فلاسفه يونان بودند. از جمله علماي تربيت يافته اين حوزه اقليدس، ارشميدس، ابولونيوس و بطلميوس را ميتوان نام برد. شهرت اين مركز در طب و تشريح به خاطر وجود اطبايي مانند سقراط است. علاوه بر اين در فلسفه نيز مقام والايي داشت و روشهاي جديدي را در فلسفه ارائه نمود. از فلاسفه معروف، فيلون اسكندراني و سكاس بنيانگذار فلسفه افلاطوني جديد، وابسته به اين مركز علمي بودند. اين حوزه تا اواخر قرن اول هجري فعال بود ولي اندكي بعد به انطاكيه منتقل شد. تقريباً همه آثار آن مورد استفاده مترجمان و طبيبان حوزههاي علمي بعدي بخصوص حوزه علمي بغداد قرار گرفت.
سوريه (مركز علمي سرياني): سرياني يكي از لهجههاي آرامي است. در آغاز دوره مسيحيت آراميان در ناحيه وسيعي كه شامل سوريه، بينالنهرين، شوش و الجزيره ميشد پراكنده بودند و به زبانهاي مختلف كه ريشه آرامي داشت صحبت ميكردند. اين مناطق در محل برخورد دو قدرت آن روز قرار داشت و غالباً دست به دست ميگشت، لذا از هر دو تمدن ايران و روم تاثير پذيرفته بود. از شهرهاي مهم اين بخش رها، نصيبين، قنسرين و آمد مشهورتر بودند. شهر رها بعدها تبديل به مركز تبليغ مسيحيت شد و انجيل به سرياني نوشته شد و لهجه سرياني تبديل به زبان كليسا گرديد و در شرق فرات انتشار يافت. ايشان براي تمايز از آراميان غير مسيحي خود را سرياني ناميدند. از منسوبين به اين حوزه البرديصاني وهرمونيوس را ميتوان نام برد. دانشمندان سريانيزبان در عين اثبات اصول معتقدات ديني و مذهبي خود به علومي يوناني مثل منطق، رياضيات، طبيعيات، الهيات، نجوم، كيميا و طب سرگرم بوده و به ترجمه كتب معتبر يوناني خاصه ارسطو، افلاطون و افلاطونيان جديد به سرياني توجه بسيار داشته و از كتب پهلوي نيز ترجمه ميكردهاند. اين مدارس بعد از اسلام نيز مدتي رونق خود را حفظ كردند. اين قوم واسطه نقل علوم يوناني به عربي شدند و تقريبا كليه كتب فلاسفه، اطباء، رياضي و نجوم يوناني و اسكندراني را به عربي ترجمه كردند و بيش از ساير اقوام در انتقال علوم يوناني به تمدن اسلامي نقش داشتند. ايشان در عصر اسلامي نيز به عنوان معلمين و اساتيد برخي از قدرتمندان نقش واسط را ايفا نمودند.
معارف هندوان: يكي ديگر از مراكز علمي تاثيرگذار در تمدن اسلامي علوم هندوان است كه انتقال آن عمدتاً به وسيله ايرانيان صورت گرفت و در اين انتقال مركز علمي جنديشاپور نقش زيادي داشت. مهمترين آثار طبي، رياضي و نجومي هندوان در فاصله ميان قرن سوم پيش از ميلاد و قرن هشتم ميلادي به وجود آمد. دانشمندان و پزشكان هندي در آغاز دوره عباسي در ترجمه كتب هندي به عربي نقش داشتند. از جمله اين افراد كنكه و ابندهن و سندهانتا را ميتوان نام برد.
با احترام امیر حمزه مجددی
9 جنوری 2011, 07:56, توسط southia
الف صاحب :
بشنوید :
http://www.youtube.com/watch?v...
احترام .
10 جنوری 2011, 01:07, توسط southia
الف صاحب :
وظیفه من نیست که من دین را سر اب نگه دارم . یک عده عالم ها منحیث تیورسن های اسلامی این وظیفه را دارند , من کوشش میکنم که خود را مسلمان نگه دارم در صورتیکه مسایل عمده دین اسلام یتواند از من یک انسان بدرد بخور برای جامعه بسازند . ورنه ادم خوب وصالح بودن مجبوریت هر شخص است و زمان درنده گی و غف زدن گذشته است . یعنی باید از مجبوریت انسان عار و صالح بود در این عصر و زمان و این انسان عارو صالح در جامعه دست پخت ملاه ها و یا اخوند ها و یا اصول دین اسلامی نیست . بر عکس شاید این انسان عار و صالح عصر حاضر به جای دعا ها و شویست ها و تعویض ها و یا در مجموع به جای طب اسلامی از دست داشته های خود که در طول زنده گی بروی زمین اندوخته اند برای بقای خود کاری کنند که خداوند از عرش به زمین اید و اظهار امتنان از کوچک ترین فرد جامعه ما و شما بنماید . بعضی ها خود را در خواب های خود مسلمان اسکالر فکر میکنند و قضایای فقی و اصولی و شرعی برای خود و دیگران خلق میکنند که یعنی مسلمان مدرن خود را معرفی میدارند . ویا بعضی ها از اسلام فلاسفی حرف میزنند و کتاب ها مینویسند که در ایران این روز ها رواج زیاد یافته است ولی اسلام مجموع یک عده قوانین دنیوی و اخروی است که هر کسی انرا نظربه کلتور و عنعنات و رسم و رواج های خود تعبیر و تشبیح نموده است و از جای که زمانه امدن یک سلسله وحی و یا معجزات بسته شده است و مسلمان های که میخواهند که کاملاء با اصول اسلام محمدی پیش یروند کاملا با مشکلات افهام و تفهیم در بین جامعه بر میخورند و یک عده دیگر که خود را اسلام مدرن میخواهند بشناسانند مانند ترکی ها همیشه در مواقع تصمیم گیری اقتصادی وسیاسی به سر در گمی و بند بست بر میخورند . ولی هستند کسانی که معتقد اند که هنوز وحی از طرف خدا به انواع و اشکال مختلف یرای بنی نوع ادم امده میرود , ولی خیلی از انسان ها به مشکل ( دی کود ) کردن و یا فهمیدن ان وحی های خداوندی دچار هستند . مثلا ء ریاضی زبان خواندن و فهمیدن ترقی و تنزل دانش ساینسی مردم دنیا است مانند این برای فهمیدن برف زمستان و کوه های سنگی و باران ها و شگوفه های بهاری و سیل امدن ها و اتش سوزی ها و سنامی ها و رعد برق و طوفان های امریکایی انسان امروزی نیاز به دکشنری دارد که با ان بتواند راز همه این وحی ها را کشف کند . این در حال من به شما عرض میکنم که همه ما و شما دانسته ایم که انسان در این کره خاکی تنها است و مانند موش های لابراتواری خدایی شب و روز دست و پا میزند . ولی همین انسان ها به ثبوت رسانیده اند که زمین بدون موجودیت شان به کندراتی و یا خرابه های نا قابل استفاده تبدیل خواهد شد که حتی خداوند دوباره قادر به ساختن ان در این شکل و ضیافت سال 2011 نخواهد بود . پس انسان خود را به نوعی به ثبت رسانیده است , وقتی انسان میتواند بدون موجودیت زمین به زنده گی ادامه بدهد , پس میتواند قوانین خداوندی را بشکناند و پیش برود و زنده بماند . این یک نوع ازادی است که انسان از بدو دانشمند شدن به ان توجه دارد , یعنی رهانیدن خودش از یوغ و افسار قوانین خداوندی . مثلاء سیستم که با ان انسان خود را به پیش میبرد بعد از از بین رفتن زمین و تمام سیاره های ان , در ان عدالت به شکل یهشت و دوزخ نخواهد بود , و یا طول عمر انسان ها نظر به صوابدید جامعه خواهد بود ویا سیستم است که از بدو ساختن انسان تا اخر شخصیت او را رقم میزند و وغیره . . انشالله موفق باشید .
10 جنوری 2011, 14:47, توسط مزاری
آقای امیر حمزه مجددی ! وقتی میخواستید در بخش پیام و سخنگاه کابل پرس? مطلبی را به دید خواننده گان بدهید ، باید نظر و اندیشه خود را در ارتباط مطلب نشر شده منعکس سازید نه از دیگران را که هیچ ربطی به موضوع ندارد . اگر باز هم دلتان طاقت نکرد و مضمون منتشره سایت های اسلامی بدلتان چنگ زده و لازم دانستید که دیگران هم به این تبلیغ ، سخنان تکراری و دروغ ، بدون درد سر دسترسی پیدا نمایند ، باید نام نویسنده ( حجت الاسلام ، مدیر کل سابق تبلیغات اسلامی آذربایجان شرقی علي جديد بناب ) و سایت ایرانی ارمغان راهم مینوشتید تا خواننده گان دچار سؤتفاهم نمیشدند که این شینواری و این هم فلسفه بازی .
لطفأ اینگونه تحلیل های کنجاره شده را که دیگر روغنی ندارند ، در بازار قصه خوانی پیشاور کاپی نموده به کودکان مدارس صوبه سرحد بیآموزانید که انتحاری بار آیند ، در کابل پرس دیگر کهنه شده است !
اگر خود نویسنده را یارای نوشتن در کابل پرس است بفرمایند ، تا چند حقیرفقیر نظر موافق و یا انتقادی خویش را در پیوند به ارزیابی مضمون ارمغان جاودانه اسلام بنویسند ، درغیر صورت آقای مجددی شینواری برابرگلیم خود پا درازی نمائید .
15 جنوری 2011, 11:13, توسط مژده
آقا/خانم مزاری: اینکه سخن از چه کسی است مهم نیست، فکر میکنم مهم اینست که قناعت مخاطب فراهم شود، اینجا جای مسابقه مقاله نویسی نیست، آقای حمزه مطلبی را که درج کردند شمه ی از تمدن و شگوفایی اسلام در آن واضح شده که جای افتخار است البته برای مسلمانان.
15 جنوری 2011, 14:47, توسط مزاری
آیا کتاب سوزی ها ، آدمکشی های دسته جمعی ، غارت و چور سرزمین ها ومردم مسلمان شده بنام غنیمت ، جزیه ، عشور و ذکات از فقرا و مساکین ، تحکیم قدرت امپراتوری اسلامی توسط اداره محتسبین ، و و هم شامل تمدن و دوران شگوفایی اسلام بود ؟
آیا میدانید ، چرا فردوسی طوسی در غربت مرد ؟ چرا ابن سینای بلخی محکوم بمرگ شده بود ؟ چرا بهاوالدین ولد پدر مولانای بلخ مجبور به ترک دیار گردید ؟ چرا منصور حلاج بدار زده شد ؟ چرا ناصر خسروبلخی به کوه ها آواره شد ؟ چرا خاندان آل برمک بلخی به تیغ کشیده شدند ؟ و هزاران آیا و چرای دیگر را هم میتوان در تمدن اسلامی جستجو کرد ؟
17 جنوری 2011, 08:22, توسط مژده
باز دهان تان با منفی بافی ها کف کرد. در قران کریم به وضاحت ذکر شده که مسلمانان کسانی اند که از خدا و پیامبرش اطاعت میکند. هر کسی که کار های خلاف و ضد منافع بشری انجام میدهد به شدت از طرف خدا و پیامبرش مردود شمرده شده خلاصه بگویم که هر آنچه با قران در تضاد است مردود است.
شما واضح بگویید کتاب سوزی اگر صورت گرفته کدام کتاب سوزی آیا مسلمانان این کار را کرده ویا مسلمان نما ها دیگر اینکه کدام کتاب ها سوزانده شده؟ عادلانه نیست که هر کسی کاری کند و به نام اسلام تمام شود.
آدمکشی ها را کی انجام داده کی ها هستند که به ناحق خون مردم را میریزانند آیا این امریکایی و بی دین ها نیستند که روزانه به ده ها و صد ها انسان بیگناه را از بین میبرند، مسلمان هیچگاه کسی را به ناحق قتل نمیکند متوجه باشید که از زمان پیامبر شروع تا اکنون منافقان زیر نام اسلام کار های کرده اند و میکنند تا نام اسلام و مسلمان را خطشه دار بسازند.
باز هم با دید واقع بینانه نگاه کنید که درابتداء اسلام تعداد مسلمان ها چند بود در غزوات تعداد شان چند بود چگونه بر نیرو های قوی کفار پیروز میشدند؟ واضح است که فقط با نیروی ایمان و دعوت با بصیرت و حکمت باعث شد که فوج فوج کفار میامدند و مسلمان میشدند اگر موضوع غارت و تاراج میبود آیا میشود با نیروی کم چنین کار را کرد؟ در زمان فتوحات هم قبل از همه اول دعوت صورت میگرفت بعد غزوات. لطف کرده تاریخ را خوب مطالعه کنید.
یک چیز دیگر را متوجه شدم که شما نه تنها معلومات کافی از دین ندارید بلکه از جایی که اندیشه هایتان منشه میگیرد هم کاملا سست و بی بنیاد است. باز هم به شما توصیه میکنم که اول مطالعه کنید بعدا بحث. اینرا بخاطری گفتم که اسلام هیچگاه از فقرا و مساکین عشر وذکات نمیگیرد بلکه زکات و عشر برای فقرا و مساکین است تا رفاه اجتماعی تامین گردد.
اینکه دانشمندان و یا شاعران چرا آواره و سرگردان و یا تبعید شدند از یک طرف مربوط میشود به اندیشه های خودشان و از طرف دیگر در هر زمانی حکومت های مستبد وجود داشته که نام از اسلام میزنند و کارکرد هایشان خلاف اسلام بوده از جمله همین جمهوری اسلامی ایران را میتوان نام برد که علما ودانشمندان اهل تسنن این کشور را به نام های مختلف از بین میبرند و مورد ظلم قرار میدهند که البته معلومدار است این کار ناشی از تعصب و دوری از اصالت اسلامی چیزی دیگر نیست.
در اخیر اگر آماده گی به بحث علمی و منطقی دارید حاضرم در غیر آن وقت کافی به جواب منفی بافی هایتانرا ندارم
9 جنوری 2011, 15:53, توسط الف
محترم سوتیا؛
من از اعتقادات پاک و بی آلایش هر بندۀ خداوند استقبال نموده و واقعاً احترام سخت قایل هستم.
ولی اگر شعور علمی، عملی و اخلاقی ام در به تصویر کشیدن و معرفی دین، اعتقاد و ایمان مربوطه ام کمی و ضعف داشته باشد، بهترین عمل خاموشی خواهد بود تا زمانی که لبگشائی و یا کردارم اقلاً صدمۀ به دیگران و به اعتبار دین و آئین شان نرساند.
چراعدۀ از برادران و خواهران مسلمان، بیزار از دین شده اند؟
چرا صداهای ضد اسلامی از هر گوشه و کنار بلند میشود؟
چرا اعمال و کردار عدۀ از پیروان خودنمای این دین برعکس تربیه، آموزش و تربیت و اخلاق اسلامی پیامبر اسلام و ولی یا وصیان واقعی آن پیغمبر(ص)، تحت نام اسلام چنین یک صدمۀ بزرگ بر پیکر اسلام وارد میکنند؟
و صدها چنین سوالاتِ دیگر؟
جواب این گونه سوألات را نمیتوان در پیشاکش نمودن افتخارات دوره های گذشتۀ اسلام و یا بیان چند آیت و حدیث و یا دعا و درمان تلقینی و یا اعتقادی، جُست.
عزیزم سوآلات طرح شده از روی تجارب تلخ رویداد های اخیر در بسا کشور های اسلامی مثل کشور به خون غرق شدۀ ما، سرچشمه میگیرد ولی جای تأسف اینست که سوأل کننده گان با دیدگاهای مغرضانه و یکطرفه بقضاوتهای عجولانه می پردازند بدون اینکه ریشه های سیاسی، تعصبات جاهلانه، بیسوادی و دست اندرکاریهای بیگانه و سودجویان قدرت های فردی، گروهی و مذهبی را در نظر گرفته و یا مقیاسی از بدو تأثیرات آنان در دست داشته باشند.
با تقدیم احترامات، در پناه یزدان باشید.
10 جنوری 2011, 16:33, توسط مزاری
...ولی جای تأسف اینست که سوأل کننده گان با دیدگاهای مغرضانه و یکطرفه بقضاوتهای عجولانه می پردازند بدون اینکه ریشه های سیاسی، تعصبات جاهلانه، بیسوادی و دست اندرکاریهای بیگانه و سودجویان قدرت های فردی، گروهی و مذهبی را در نظر گرفته و یا مقیاسی از بدو تأثیرات آنان در دست داشته باشند.
دوست ارجمندعارف الف ! این یک دو سطر پایانی پیام تان که بدوست قدیمی ما که اکنون سوتیا جان شده اند ، داده اید مرا واداشت تا این عرض و پرسش کوچک را خدمت شما بنگارم .
ـــ این پرسش کننده گان کیها اند و چرا باید مغرضانه باشد ؟ فکر نکنم وقتی کسی پرسشی میکند تعبیر و حکم نهایی غرض آلود بودن پرسش را بنمائیم ، شاید او جویای حقیقت باشد . حقیقت های پنهان و پوشیده را که نمیشود کورکورانه پذیرفت ! مثلأ یک جوان هندو میپرسد ، چرا مسلمانان انتحار میکنند ؟ و یا یک جوان سنی مذهب میپرسد ، چرا شیعیان در ماه محرم الحرام خود را به زنجیر های برنده دار ، زخمی و خون ریزان میکنند ؟ آیا این پرسش ها مغرضانه است ؟ ریشه های این حقیقت ها و تأثیرات را در کجا جستجو نموده ، پیدا کرده در دست گیرد ؟
ـــ قضاوت و داوریی که به منجر به حکم نهایی نشده باشد صرف میتواند یک ادعا و صورت دعوا باشد . شاید همین ادعا ها و قضاوتهای که شما عجولانه خوانده اید ، آنقدر هم عجولانه نبوده ریشه در بنیاد اصلیت قضیه مورد نظر داشته باشند ، چی فکر میکنید ؟
در مجموع اساس قضاوت و داوری را اقرار ، اسناد و شهود تشکیل میدهند که در نهایت ، اگر اقراری ، سندی و شاهدی دال بر اثبات حقانیت قضاوت در دست داور باشد ، باز هم میتوان آنرا مغرضانه ، عجولانه و تعصبات جاهلانه داور قلمداد نمائیم بخاطری که به منافع فردی، گروهی و مذهبی ما مطابقت ندارد ؟ شاید سند و شاهدی که ما در دست داریم تاریخ گذشته و نقلی باشد ، در آنصورت هم به دعوای خود پا فشاری نمائیم ؟
ادیان چی آسمانی بوده اند چی زمینی ، صرف بخاطر ارتقای سطح معنویت انسانها بمیان کشیده شده اند که در عرصه امور اجتماعی سیاسی انسانها هیچگاهی خواست بشریت را نتوانسته اند برآورده سازد . اساس قوانین مدنی اسلام بر اصل آیت ، حدیث ، مذهب و فقه استوار است که بنیاد علمی نداشته ، روند مناسبات روزمره انسانها را داخل چوکات ترسیم نموده است و بس ! علوم تکنالوژی و ساینس از دید دانشمندان اسلامی ( قطبین ، دیدات و غیره )اساس دینی نداشته و به علم شیطانی معروف است . علم رحمانی همان است که از مدارس الازهر ، دیوبند وو میریزد و علمای کرام هم همانهایی اند از ریاض و تهران سندی در دست دارند .
آنچی ما و شما میخواهیم از دین تصور کنیم ، از دید علمای دینی امروز کفر است و الحاد ! دین فقط همان کلیشه پی ریزی شدۀ است که نه تعغیر پذیر است و نه تفسیر پذیر ! آنچی است همان است که بوده ، هست و خواهد بود . متأسفانه این یک حقیقت تلخ است که باید بپذیریم !
11 جنوری 2011, 00:20, توسط الف
دست دوستی و انسانیت تانرا فشرده و درود میفرستم.
محترم مزاری؛
سوآلات مطرح شده در پیام شما کاملاً بجا و نیازمند پاسخ های خردمندانه میباشد و بنده سعی میکنم تا حد توان جواب قناعت بحشی ارائه بتوانم:
"
ـــ این پرسش کننده گان کیها اند و چرا باید مغرضانه باشد ؟ فکر نکنم وقتی کسی پرسشی میکند تعبیر و حکم نهایی غرض آلود بودن پرسش را بنمائیم ، شاید او جویای حقیقت باشد . حقیقت های پنهان و پوشیده را که نمیشود کورکورانه پذیرفت ! مثلأ یک جوان هندو میپرسد ، چرا مسلمانان انتحار میکنند ؟ و یا یک جوان سنی مذهب میپرسد ، چرا شیعیان در ماه محرم الحرام خود را به زنجیر های برنده دار ، زخمی و خون ریزان میکنند ؟ آیا این پرسش ها مغرضانه است ؟ ریشه های این حقیقت ها و تأثیرات را در کجا جستجو نموده ، پیدا کرده در دست گیرد ؟ "
سوأل کنندۀ که حقیقت و یا ریشه های اصلی یک ماجرا را نادیده گرفته و صرفاً بخاطر نفرت زدائی مجموعی از پیروان یک دین را که در اثر درک و برداشتهای معنویت همان دین به فرقه ها و یا مذاهب مختلفی انشعاب نموده اند، بصورت کل محکوم مینماید، به نظر بنده جزء غرض آلود چیزی دیگری نمتواند باشد.
من خود را الحمد لله مسلمان تلقی مینمایم ولی برداشت و تحلیل من و همنوعان من از دین و آئین اسلام برخلاف از ابلاغ و یا وعظ آیت الله های قم، نجف و یا بصره و حجت الاسلامهای مصر و یا سعودی، نشأت نگرفته و برعکس تلاش میورزیم که تا حد امکان بر اساس خرد، منطق و دانش استوار باشد.
*در جواب سوأل پسر جوان هندو که چرا مسلمانان انتحار میکنند؟
پاسخ ساده است:
انتحار از روی مقصد است و آن مقصد ریشۀ اسلامی نداشته بلکه بیشتر به خاطر زربه وارد نمودن به مخالفین میباشد. نمونه اش انتحار خانم گهاندی و راجیف گهاندی و عدۀ بیشمار هندوان دیگر در هند و سریلانکا زیاد است.
در افغانستان همه میدانیم که این انتحارات از طرف کیها صورت میگیرد و نسبت دادن آن به دین اسلام و یا مسلمانان بازهم مغرضانه و عجولانه خواهد بود.
"چرا شیعیان در ماه محرم الحرام خود را به زنجیر های برنده دار ، زخمی و خون ریزان میکنند ؟"
درین باره باید از برادران و خواهران شیعه ی اثناعشری جویای حقیقت شد و به نظر من این عمل را میتوان جزئ از ریچوَل یا رسوم مذهبی دانست همانند دیگر رسومات مذاهب مختلف و نباید در مقابل آن بی احترامی نموده و یا آنرا تکفیر نمود.
"ـــ قضاوت و داوریی که به منجر به حکم نهایی نشده باشد صرف میتواند یک ادعا و صورت دعوا باشد . شاید همین ادعا ها و قضاوتهای که شما عجولانه خوانده اید ، آنقدر هم عجولانه نبوده ریشه در بنیاد اصلیت قضیه مورد نظر داشته باشند ، چی فکر میکنید ؟"
هرگاه سخن از قضاوت و داوری باشد، به نظر من حکم، نهایی شده است و نمیتوان آنرا یک ادعا و یا صورت دعوی شمرد.
درین جا منظور من از قضاوتهای عجولانه، مقالۀ غرجی محترم نبوده بلکه بصورت عموم کسانیرا که صرفاً به خاطر رویداد های عصر معاصر که در کشور اکثراً مسلمانزیست ما رخ میدهد و یا از روی اعمال و کردار گویا رهبران فقهی و یا مذهبی، مسلمانان و دین شانرا دشمن تمدن و بشریت می پندارند، میباشد.
در خلاصه دین یک اعتقاد است که بر اساس ایمان بناه شده و باید یک رشتۀ از محبت، اقرار و صداقت بین عابد و معبود باشد.
آنچه بنام دین و مذهب انجام میشود و ما را به تماشا کشانیده، شاید شخص خود خداوند را نیز مات و مبهوت کرده باشد. چرا که خداوند بندگان را با بدن برهنه خلق کرده و تهفۀ بنام عقل به همرا داده و همه چیز را درجهان جهت تشخیص،انکشاف، تسخیر و توسعه برای بقای بشریت و استفادۀ نیکو از آن آماده ساخته است.
عزیزم با تقریر از پیام های شما، بعید میدانم که شما واقعاً آنانیرا که علم و تکنالوژی را علوم شیطانی میخوانند، نمایندگان الهی و یا رهبران واقعی این دین بشمارید؟
سرفراز باشید.
11 جنوری 2011, 18:58, توسط southia
من از خواندن سوال و جواب هر دوی شما به این نتیجه رسیدم که مزاری با وجود که از مزخرفات که به نام اصول دین و فروع دین به اسلام چسپانیده اند دوری میکند هنوز از خدا میترسد و نتوانسته است دلیل اخری و یا قطعی برای رد موجودیت خدا پیدا کند و یا اگر پیدا نموده است هنوز از خوف خدا و یا هنوز تا وقتی که نعم البدل خدا را که ذهناء مانند ستون فقرات روحیه و مورال شخصیت مسلمان است پیدا نکند حاظر به ترک خدای موهوم ساخته دست بشر نخواهد بود .
جناب الف صاحب :
تمام مزخرفاتی که به نام دین به اسلام چسپانیده اند میداند و گاه گاهی به خاطر همین دانش دینی و مذهبی که پیدا نموده اند به این نتیجه با خود رسیده اند که " فقط باید به خدا ایمان داشت " باقی همه قوانین اسلام در طول سالها از بدو اسلام تا حال رنگ باخته اند . " از قبیل اصول و فروع و بعضی قوانین من در اوردی صحابه و مشایخ " . به هر حال کسی که فقط ار سر ترس از بهشت و دوزخ و یا از سر رحم خداوند تعالی را نمیخواهد که تنها بگذارد خودش یک نوع اسلامی است که با وجودیکه همه مزخرفات را رد میکند سخت به همه ان مزخرفات اعتقاد دارد . مثال : وقتی خداوند را در دل معتقد به ان هستید باید به پیغمبر خدا نیز اعتقاد داشته باشد و بعد باید به قران نیز معتقد شوید و بعد یه ایمه و بازمانده گان محمد که برای بقای اسلام جان های خود را از دست داده اند نیز احترام قایل گردید , این سلسله میرسد به جای که حتی شما خود را مجبور به احترام نمودن ملا عمر نیز حساب کرده سخت خود را در منجلاب غلط و صحیح خواهید دید . یعنی اکثر مسلمان های درس خوانده و تحصیل یافته در جنگ با خود در مورد این مقوله هستند .
بای .
15 جنوری 2011, 10:14, توسط مژده
ازینکه چند روز به نت دسترسی نداشتم نتوانستم نظر بدهم
آقای/خانم مزاری فکر میکنم کسانی که خواننده این نظریات هستند متوجه شده اند که شما هیچ دلیل معقول برای اثبات گفته های تان ندارید صرفا با نظریات منفی گرایانه و استفاده واژه های مثل تروریست که همه میدانندمنظور از امریکا و دیگران ازین کلمات چی است میخواهید با دو انگشت آفتاب را پنهان کنید، آنچنان که شما فکر میکنید کاملا طفلانه است اگر چه نمیخواهم که بحث را با شما ادامه دهم بخاطریکه همه چیز واضح است ولی باید خاطر نشان بسازم که حالا سیاست بازی های غرب برای همه واضح شده اینکه طالب کیست؟ تروریست از کجا شد؟ کی ها این گروه را حمایه میکنند همه سوالاتی است که فکر میکنم اینجا جای توضیح آن نیست و از طرفی هم معلومدار است یک مثال کوچک به شما میدهم ولایت هلمند یکی از ولایات نا امن در کشور است چرا؟ به نظر تان تعداد مجموعی طالبان چند است تا جای که از اخبار شنیدم تا اخیر سال 2010 به بیست و چند هزار میرسید، این همه نیرو های خارجی که در افغانستان مستقر اند نمیتوانند که هلمند را از چنگ طالبان رها سازند آیا با این همه امکانات و وسایل نمیتوانند امنیت را تامین کنند، صدام حسین را از زیر زمین پیدا کردند آیا نمیتوانند که اسامه را از داخل پاکستان پیدا کنند؟ این همه سوالاتی است که فکر میکنم شما هم جواب آنرا میدانید ولی نمیدانم چه چیز باعث شده که از حقیقت چشم پوشی میکنید. واضح است که موجودیت طالب و یا تروریست دلیل موجودیت امریکا ودیگران در افغانستان است تا منافع شان تامین شود. و این را هم باید یاد آور شوم که قانون اسلام همان قانون تغیر ناپذیر و ابدی است که سعادت بشر در آن نهفته که اگر به آن عمل شود نه تنها مسلمانان وقار و حیثیت شانرا بدست میاورند بلکه دوره طلایی گذشته را دو باره زنده میسازند. برایتان توصیه میکنم که یک بار بدون هر گونه تبعیض اسلام را مطالعه کنید انشالله واقعیت را به زودی درک میکنید. موفق باشید
15 جنوری 2011, 14:21, توسط مزاری
مژده جان ! من هم حوصله جر و بحث را با شما ندارم و آرزو دارم روزی بتوانید با تحصیل یافته گان الاظهر ، قوم و دیوبند آن جامعۀ طلایی گذشته را احیا کنید . فقط همین !
16 جنوری 2011, 04:07, توسط southia
مژده جان شما درست میفرماید , قوانین اسلام اصلاء تغیر نخورده است و راز کافرونه همین است که از اسلام یاد گرفته اند و بر ما پیاده میکنند , همه میگن که چرا زن ها را به استدیوم بردند و همرای تفنگ به سرش زدن . او زن شوهره خوده کشته بود , و نظر به قوانین اسلامی باید قصاص میشد و یا اگر در امریکا چند نفر را دست ببرند و چند نفر را سر ببرند و چند نفر را سنگ سار کنند والله بالله یک امریکایی نه دزد نه قاچاقبر و نه زنا کار دیده شوه ده روی سرک . همن حامد کرزی و برادرشه همرا شیر اغاگل زوی باید مطابق قوانین اسلامی چنواری کنند , همین ملا عمر و دادامدشه عثامه بن لادین را باید در محاکمه قاضی شنواری پیش کنند , هر چه قاضی صاحب شنواری امر کرد همیطو شوه . گرچه در این سالها نه هندوستان زیر بیرق افغانستان است و نه ایران و نه بخارا و سمرقند که ما از مردمش جزیه و هرجایه بگیریم , خو خیر است ما خود ما برای پیش برد اساس نامه های اسلامی از عسکر امریکایی که در کابل تنخواه های کته کته دارن " اسقاط " میگیریم و یا مجبور شان میکنیم که " جزیه " بودن به خاک امارات اسلامی افغانستان را بدهند , و یا از کشور های همسایه قرضه های کته کته میگیریم و باز که معدنیاته بیرون کردیم پیسه شانه پس میتیم ما خود گشنه مرده نیستیم . هفت هزار سال است که ده همینجه دنیا ادرس ما است . اگر به جای کرزی صاحب کسی را معرفی کنی که ریس جمهور , همین ریس جمهوره گمش کو بلکل امریکایی واری است " خلیفه " جورش مکنیم و دوره عباسی ها را دوباره از سر میگیریم ده افغانستان . یک دفعه خلیفه بر مسند عدالت بشینه ما برای خوشنودی شما هندو را خام مسلمانه پخته میخواراینم , خوش .
17 جنوری 2011, 08:32, توسط مژده
فکر میکنم اگر بگویید که دلیل کافی و یا جوابی به گفته های من ندارید بهتر خواهد بود چرا که شما تا حال هیچ دلیل منطقی ارائه نکرده اید. انشالله آنروز فرا خواهد رسید که سیطره ی اسلام همه جا را احاطه خواهد کرد و هیچ پناهگاهی برای سکولاریست ها و بی دینان وجود نخواهد داشت. و من الله توفیق
17 جنوری 2011, 08:36, توسط مژده
بهتر است تا از کنایه گفتن، استدلال و جواب قناعت بخش را یاد بگیرید.
17 جنوری 2011, 17:03, توسط southia
ایی کاوه غرجی یک کافر زندیقی است و بین من و شما همیشه جنگ میاندازه . در مابین جنک استدلال و قناعت بخشیدن مانند حلوا بخش نمودن در میدان جنگ ره میمانه . باشه مه کوشش میکنم . بای . . شک هند .. نی بغل کشی . . بای .
17 جنوری 2011, 18:32
جان کاکاها سلام و عرض ادب خدمت شما !
نوشته هایتان را خواندم و خندیدم وو لذت بردم.
این دینی را که شما دعوا پشتیبانی از آن را دارد اولین قربانیان آن خود شما استید. و گاهی فکر می کنم که بسیاری از زنان از همین قربانی بودن دیگر نه نفرت که لذت می برند. اگر زهری هر روز خورده شود انوقت زهر شکر می شه و این برای شما هم همان طور شده. همین کاوه غرجی را که شما زندیق و کافر می نامید در یک نوشته شان گفته بود که روزی سوال نه این خواهد بود که ایا اسلام با دمکراسی سازگار است یا نه بلکه این خواهد بود که ایا مسلمانان با دمکراسی سازگار استند یا نه. فکر کنم این حرف درستی بوده.
شما از حکومت جمهوری اسلامی ایران بد می گوید ، از طالبان بد می گوید. حزب های مختلف اسلامی را بد می گوید. آیا غیر از خود شما کسی دیگری هم مسلمان خوب است؟
قندولک های کاکا بروید بیشتر در مورد اسلام بخوانید. انوقت می دانید که چی ظلمی علیه شما شده.
همین بس خواهد بود که شما را به کشتزار های مردان تشبیه کرده و به مردها حق داده که از شما دو و دو و سه و سه برای شان نگهدارد. ایا فکر نمی کنی این ظلم در حق زنان است؟
18 جنوری 2011, 07:44, توسط مژده
آقای بی نام: شما از هر دین و مذهبی هستید و یا اینکه هیچ دینی ندارید مربوط خود تان است سوال من از شما اینست که آیا کدام دینی را نام برده میتوانید که بیشتر از اسلام به زنان حق قایل شده باشد مطمئن هستم که نمیتوانید. فکر میکنم این حرف های شما مثل سایرین یا از تعصب سرچشمه میگیرد و یا هم از بیسوادی، لطف کرده بروید و به دانش تان بیافزایید و یا هم تعصب را کنار گذاشته با تفکر و تعقل قرآن کریم را مطالعه کنید.
زنان هیچگاهی از سوی اسلام قربان نشده بل این مردان مثل شما و دیگران هستند که از دین آگهی ندارند و زنان را از حقوق که اسلام برایشان قایل است محروم میسازد. آیا این مردان نیستند که زنان را از ارث محروم میکنند در حالیکه اسلام برایشان در میراث سهم معین مشخص کرده؟؟ آیا این مردان نیستند که زنان را مورد ظلم وشکنجه قرار میدهند در حالیکه قران فرموده وعاشروهن باالمعروف؟ آیا کسانیکه از دین آگهی ندارند به عفت زنان تجاوز نمیکنند؟ در حالیکه قران فرموده ولاتقربوالزنا. آیا این مردان نیستند که از قران و سنت خبر ندارند و همیشه خود را نسبت به زنان ترجیح میدهند و حقوق شانرا پایمال میکنند؟ در حالیکه خداوند ج فرموده مکرم ترین تان نزد خداوند پرهیزگارترین تان است. و صد ها سوال دیگر. آیا اسلام حق زنان را سلب کرده یا فرهنگ پلید حاکم در جامعه ما که ناشی از عدم آگاهی از دین است. بیایید واقع بین باشیم و تحت تاثیر بیگانه ها قرار نگیریم تا رستگاری و خوشبختی در دنیا و آخرت نصیب ما شود. خداوند همه ما و شما را به راه راست هدایت فرماید آمین.
18 جنوری 2011, 12:24, توسط مزاری
کاکا جان ! با معذرت ، من حقیر کشتگرم نه کشتزار و محتوای پیام به زمین داران محترم است که هر طور خواسته باشند با محصولات خویش رفتار نمایند ، ربطی بمن ندارد . چرا مرا با زمینداران یکجا نموده اید نمیدانم ؟
18 جنوری 2011, 14:12, توسط کاکا
مژده جان
اسلام واقعا دین رحمت و عدالت است. من نمونه های آن را بارها دیدم. یکبار وقتی زنی را سر می بریدند و بار دیگر مردی را به جرم دزدی بایسکل یک دست و یک پایش را قطع کردند. من همانجا دیدم که آن دست های بریده شده و آن سر بریده جان با زبان بی زبانی از رحمت و عدالت اسلامی حرف ها می زدند. حتی همین حالا وقتی چشم هایم را می بندم عدالت اسلامی پیش چشمم می اید.
می دانم که شما طالبان را مسلمان نمی دانید و این را هم می دانم که تمام احزاب اسلامی دیگر را هم نمی توانی نام ببری و مسلمانیت شان را تصدیق نمایی. بنا همین آقای مزاری فدایی مسلمانی، فقط تو بازمانده مسلمان شود که هی برایت دلیل گفت و تو قبول نکردی و اخر سر مزاری هم از خیر ات گذشت.
من نمی دانم خانم مژده از شوهر شان اجازه گرفته که بیاید پای انترنت بنشیند و بنویسد. اگر نگرفته است بنا گناه بزرگی را مرتکب شده که خداوند جزایش را در اخرت می دهد.
برای زن ستیز بودن اسلام همین کافی که ان پیر مرد مزخرف با دختر 6 ساله عروسی کرد و 9 زن دیگر در بغل دست اش داشت و امروزه با نظر به همان سنت ملا ها چهار زن اختیار می کند. کنیز و برده و زن های صیغه ایش به کنار.
برای دلجویی از اقای مزاری این شعر را از وبلاکی کسی می نویسم که کمی بخندد و یخ هایش باز شود.
زلیخا مرد از حسرت و یوسف گفت پنهانی
خدایا شکر یک عفریته کمتر شد
18 جنوری 2011, 14:48, توسط Roshan
سلام کاکا جان:
از گفتارت چنان می اید که شاید مبلغ ویا اورنده کدام دینی باشید. به نظرمن از ادرس گنگ نوشته کردن بحث را به جایی نمیبرد. شما لطف کنید وبگویید که ایا کدام دین نو اورده اید و ایا به کدام دین دیگر مشرف شده اید ویا خیر؟شما به مژده گفته اید که از شوهر خود اجازه گرفته اند ویا خیر. شما در کدام دین هستید که خانم تان میتواند با دیگران تماس بگیرند؟ ویا بیدین هستید. لطفا برای ما پاسخ بدهید. با تشکر برادرزاده شما
19 جنوری 2011, 07:20, توسط مژده
در قدم اول یک موضوع کاملا ثابت شد که شما (کاکا، مزاری و سوتیا) ظاهرا قضاوت میکنید و مثالش همینست که شما از روی نام من فکر میکنید که من زن هستم در حالیکه این تخلص من است مانند این تمام گفته های شما میان تهی و ظاهری است.
با آنکه در نوشته هایم جواب هایتان وجود دارد ولی شما فکر میکردید که من زن هستم و چگونه در مقابل یک زن باید خاموش نشتست بناء به یاوه گویی هایتان ادامه دادید. با آنهم اسلام حق کار کردن، بحث کردن، فراگیری و تعلیم دانش، اشتراک در امور اجتماعی فرهنگی و سیاسی را به زنان داده است. به هر صورت لطف کرده نوشته هایم را بار بار بخوانید شاید بتوانید جواب تانرا بیابید. اینکه میگویید شما شاهد بریدن سر زنی هستید آیا فکر نمیکنید که آن زن هم سر کسی را بریده و در بدلش قصاص شده که این حکم طالبان نه بل امر اللهی است و درین قصاص حیات انسانها نهفته و باید تمام حکومت های اسلامی چنین قوانین را عملی کنند که متاسفانه چنین نمیشود و ما شاهد بختی های ناشی عدم تعمیل این قوانین درجوامع اسلامی هستیم. حتی در ادیان و قوانین دیگر ممالک هم چنین چیزی دیده میشود که باز هم ریشه به ادیان اللهی دارد تنها به چند نمونه از ایالات متحده امریکا اشاره میکنم: اعدام یک زن آمریكایی به دلیل قتل شوهر و پسر خوانده اش (خبرنگاری فارس، 7/1389). ـ اعدام خبرنگار سیاه پوست آمریكایی بهدلیل قتل غیرعمد (خبرگزاری فارس از پایگاه اینترنتی آزاد كندی» 3/8/1389). در ایالت ویرجینیا، چند سال پیش، یک دختر ۱۷ ساله سیاهپوست به نام "ویرجینیا کریستیان" با استفاده ازچوکی برقی به قتل رسید. از سال 1976 بدینسو حدود ۱۲۰۰ نفر در آمریکا اعدام شدهاند که ۱۱ نفر از آنها زن بودهاند. یک سوم اعدامها در ایالت تکزاس صورت گرفته است و در حال حاضر بیش از پنجاه نفر در قطار اعدام شوندگان هستند.
فعلا مجازات اعدام در سی و پنج ایالت از پنجاه ایالت آمریکا اجرا می شود. این ها نمونه های یک کشوری است که خود را مدافع حقوق بشر میداند.
از طرف دیگر آن دستی که بریده شده دستی بوده که خانه ی را دزدیده و یا مال کسی ره سرقت کرده و دین اسلام برای رفاه اجتماع چنین حدود را تعین کرده به هر صورت پی بردن به حکمت های این حدود مغز متفکر میخواهد.
این بدان معنا نیست که من از حکومت مستبد طالبان حمایت میکنم بلکه این قانون اللهی است که برای تامین عدالت و امنیت در اجتماع وضع شده و هر گاه عملی گردد واضح است که رقم جنایات به حد اقل میرسد. یک مثال دیگر آیا تاحال فکر کرده اید که چرا میزان مصابیت به امراض انتقالی جنسی در ممالک غیر اسلامی بیشتر است؟ تا پایان سال 2009، 33.3 میلیون نفر با اچآیوی زندگی میکردند، در سال2010 در خصوص همهگیری جهانی ایدز نشان میدهد که حدود 2.6 میلیون نفر به تازگی به ویروس اچآیوی مبتلا شدهاند. ایالات متحده امریکا کشوری که خود را مهد حقوق بشر در دنیا می داند از هر شش زن امریکایی یک نفر در زندگی اش مورد تجاوز جنسی قرار می گیرد و نیمی از قربانیان این جرائم کمتر از 18 سال سن دارند در حالیکه قران حتا از نزدیک شدن به زنا منع کرده است آیا همین قوانین اسلام نیست که مانع چنین بدبختی ها در جوامع اسلامی می شود؟ مانند این مثال های زیادی هستند که در جوامع غربی میتوان از آن نام برد. اگر کمی فکر کنید شاید به واقعیت پی ببرید.
17 جنوری 2011, 08:44, توسط مینا
اسلام دین است که جابگویی همه نیازمندی های انسان چی در عرصه ی سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ،اقتصادی و همه جهات که دراین دینا دیده میشود است . بیایید به اشخاص نه بل اصل و قانون اساسی اسلام رو اوریم و قانون اساسی اسلام که قران کریم ّبه درستی بخوانیم و تمامی اصول یکه در این کتاب معظم وجود دارد در زنده گی خود پیاده نمایم ؛ درآن وقت باید قضاوت کرد که ایا واقعا اسلام جوابگویی تمامی نیازمندی بشر است یا خیر
درهمه حال کوشش باید کرد که چشم پت قضاوت نباید کرد.
17 جنوری 2011, 09:17, توسط سلما
سلام امیدوارم توجه بیشتر داشته باشید.
17 جنوری 2011, 21:54, توسط پنجشنبه
سلام!
من چیزی از منطق و استلال منطقی نمی دانم... اگرچه مسلمان هم استم، اما باور کنید در طول بیست و چند سال عمر خود هیچ مزه اسلام را ندیده ام... هر روز چوب اسلام را خورده ام. من هم به اسلام چسپیده ام تا ببنم که چه می شود.
در جای می گویند که عیب در اسلام نیست هر عیب که است در مسلمانی ماست و جای دیگر می گویند که اسلام ظاهر را می بیند. در این دنیا اسلام واقعی را که شما می گویید، نمی بینم؛ شاید در آن دنیا خداوند ج در دوزخ و یا بهشت مرا نشان دهد.
18 جنوری 2011, 08:01, توسط مژده
محترم :اینکه شما مزه اسلام را نچشیده اید مشکل خودتان است گفته شما مثل اینست که یک شخص شرینی را در بین یک پوش محکم قرار دهد و بعد آنرا در دهان خود بگذارد شما بگویید آیا مزه شرینی را احساس میکند و یا بهتر بگویم مثلیکه چاکلیت را با پوش آن در دهان بگذارید. آیا شما قرانکریم را تاحال یک بار با ترجمه ی آن خوانده اید؟ که مطمئنآ نخوانده اید. آیا شما احادیث پیامبر ص را مطالعه کرده اید و در زندگی روز مره تان به آن عمل کرده اید؟ یقینا که اگر شما این کار را کنید بدون شک حلاوت ایمان و اسلام را درک خواهید کرد. متاسفانه امروز قران را با هفت تکه محکم میپوشانند و در بالای الماری میگذارند و یا اینکه وقتی کسی میمیرد آنرا بالای مرده میخوانند و یا هم در عروسی بالای عروس میگرند. آیا قران برای همین نازل شده؟ ما مسلمانان باید قران را از داخل پوش ها کشیده در زندگی خود عملی بسازیم و از احکام و نواهی آن پیروی کنیم آنوقت است که مزه اسلام را احساس میکنیم این اسلام میراثی که به ما رسیده مانند آنست بلا تشبیه که یک شخص از پدر خود یک متاع را به ارث میبرد در حالیکه نمیداند که پدرش در بدست آوردن آن متاع چه زحماتی را متقبل شده چگونه ارزش آنرا بداند؟ بیایید تا قران را مطالعه کنیم و آنرا در زندگی خود عملی بسازیم. و من الله توفیق
18 جنوری 2011, 15:24, توسط پنجشنبه
سلام!
راست میگی، شاید همان چیزی های را که شما می گویید نخوانده ام و یا خوانده و نادیده گرفته ام... نمی دانم ؛ اما از گپ های شما این طور می فهمم که در افغانستان ما هیچ مسلمانی وجود ندارد...
پس در باره ی امارت اسلامی طالب ها چی می گویید؛ در حالیکه بسیاری از علمای دین می گویند که شریعتی را که طالب ها داشتند، شریعت خالص و درست اسلامی بود، در حالیکه دوره ی طالب ها سیاه ترین روزهای زندگی ام بود...
و می ماند اسلام را در زندگی پیاده کردن؛ خوب بعد ببینیم که چه پیش می اید. به نظرم من هیچ دینی انسان را به راه بد و به اخلاق بد رهنمایی نکرده است. هر دینی که آمده به انسان راه درست را نشان داده است... من تا حال دینی را سراغ ندارم که به پیروانش گفته باشد که دروغ بگویید، دزدی کنید، قتل کنید، تجاوز کنید...
در این جهان تمام دین ها خوب استند و تمام دین ها بد استند؛ می دانی چرا، به خاطریکه هر کس دین خود را ستایش می کند و دین های دیگر را بد می گویید. از نظر یک مسلمان دین اسلام بهترین دین است و دیگر دین ها مردود و همین طور برعکس...
19 جنوری 2011, 08:04, توسط مژده
از گپ های من درست نفهمیده اید در افغانستان مسلمان وجود دارد شاید شما دیده نمیتوانید.
در باره طالبان قبلا گفته ام نظریات بالا را بخوانید.
شما از کدام ادیان دیگر صحبت میکنید؟ آیا از همان دین هاییکه نکاح مرد را با مرد جواز داده؟ یا از دینی که آله تناسلی را پرستش میکند؟ محترم لطف کرده دقت کنید دین های که قبلا از سوی خداوند متعال برای رهنمایی بشریت نازل شده بود با بعثت آخرین پیامبر حضرت محمد ص منسوخ گردید و علتش را هم شما میدانید که همانا تحریف کتابهای شان بود و از طرفی هم این دین کاملترین دینی است همانطوریکه قبلا در نظریات بالا اشاره کردم جوابگوی نیازمندی های بشریت از زمان نزول اش تا روز قیامت خواهد بود. هر کس دین خود را ستایش میکند اما مسلمانان با دلیل و دیگران بی دلیل. آیا شما هیچ دینی را سراغ دارید که مخالفین اش را به مبارزه طلبیده باشد و از خود دفاع کند؟ قران از چهارده صد سال بدینسو همه بی دینان را به مبارزه میخواهد تا اندکی اختلاف و یا کمی و کاستی را در آن بیابند و از ۱۴۰۰ سال بدینسو نه تنها تغیری در آن وارد نشده بلکه هیچ کسی توان مبارزه با آن را ندارد و نخواهد داشت. والسلام.
19 جنوری 2011, 19:04, توسط پنجشنبه
هدف گپ من هم در این جا بود که شما می گویید که اسلام کاملترین دین است. به خاطریکه شما مسلمان استید...
و در باره ی ازدواج باید گفته شود که تفاوت میان دین و گروه هایی مذهبی در نظر گرفته شود، در غیر آن بعضی از گروه های اسلامی تقریبن با همین مشخصه ها وجود دارد و یا داشتند. در این باره کتاب " دبستان المذاهب" خوانده شود. خودم این کتاب را در افغانستان داشتم و حال دور است تا برایت همان گروه ها را نام می بردم. و هم چنان کتاب بیست و سه رسالت نوشته علی دشتی خوانده شود، به خصوص بخش ازدواج های پیامبر ص... من منکر اسلام نیستم و مسلمان استم، اما هدفم این است؛ به عوض اینکه به دین اسلام افتخار و مباهات کنیم، بیاییم ببینیم که نقص در کجاست. چرا اسلام مشکل بردگی را نتوانست حل بکند، تا اینکه دنیای مدرن در مقابل اش برخاست و بردگی را به مفهوم سابقش نه به مفهوم جدیدش از بین برد.این اسلام که تمام نیازمندی های بشر را برآورده می کند، پس چرا بیشترین و بزرگترین مشکل ها و جارجنجال ها در کشورهای اسلامی است. آیا به مبارزه طلبیدن دیگران تنها بحث است یا گردن زدن... چرا کسانی که بحث را روی بعضی مسایل اسلامی شروع می کنند و نظر شان مخالف اسلام است، یکباره از هر طرف تطاهرات شروع می شود و شخص مذکور تهدید به مرگ میشود. که ما نمونه هایش را در این چند سال در جهان و به خصوص در افغانستان داشتیم.
19 جنوری 2011, 20:20, توسط شادولا
مژده جان سلام:
یگانه مزهء اسلام برای مردهای مسلمان داشتن چهارزن وتعداد بی شمار کنیزدر این دنیا واگر همجنس باز باشند حور وغلمان دران دنیا میبا شد وبس. اسلام همه خوشیها حتی خندهء بلند را حرام میداند. من نمیدانم شما بحیث یک زن، اگر زن باشید، چه مزه از اسلام دیده اید.؟ لطفا" اگرچند تای آنرا تشریح کنید که ما هم بدانیم ممنون خواهم شد. احترام
18 جنوری 2011, 14:32, توسط مزاری
آقا/خانم مژده ، سلام تقدیم است ! بخشش میخواهم اینکه کمی دیرتر به پاسخ پیام تان پرداخته ام .
محترم/ محترمه مژده ! ــ نخست اگر میخواستید به اصطلاح گفتمان علمی و منطقی در ارتباط دین داشته باشید ، خواهشمندم که از کف و کف بازی بپرهیزید که آیندۀ ناگوار دارد .
ــ دوم ، باید خاطر نشان سازم ، بحثی را که داریم آغاز میکنیم فرجام آن نه برای شما و نه برای من قناعت بخش نخواهد بود زیرا شما به پیکرۀ دین با چشمان بسته میبینید و من حقیر با چشمان باز که هیچگاهی بیک هم نظری کامل نخواهیم رسید .
در آغازین سخن خدمت شما باید بنگارم که خدا پرستی مجزا از دین پرستی است . بنیاد و سنگ پایه های دین روی اعتقادات و تخیل شخصی استوار بوده نه جنبه علمی دارد و نه هم عقلی . ( اگر خواسته باشید در آینده این بحث را ادامه خواهیم داد )
اما در بارۀ کتاب سوزی ها وآدمکشی های سده نخست مسلمین ! خواهش دارم بدون تبعیض و گرایشات دینی و مذهبی بخوانید ، داوری وحکم نهایی را به عقل و وجدان تان میسپارم !
- ابوریحان بیرونی در کتاب ( آثارالباقیه عن القرون الخالیه ) چنین می نویسد :
... و علت اینکه ما از اخبار بی خبر مانده ایم،این است قتیبة بن مسلم باهلی،نویسندگان و هیربدان خوارزم را از دم شمشیر گذرانید و آنچه مکتوبات(خوارزمیان)،از کتاب و دفتر داشتند همه را طعمه آتش کرد(سال های 90 هجری) و از وقت خوارزمیان امی و بی سواد مانده اند .
ــ ابن بطوطه جهانگرد مشهور قرن هفتم هجری در سفرنامه خود موسوم به ( تحفة الانظار فی غرائب الاسفار) می نویسد: ...و چون کشور ایران به دست اعراب فتح شد . کتب بسیار در آن سرزمین یافتند، سعد بن ابی وقاص به عمر بن خطاب نامه ای نوشت تا درباره امر کتب و به غنیمت بردن آنها برای مسلمانان کسب اجازه بکند.لیکن عمر به وی نوشت،آنها را در آب فرو افکنید،چه اگر آنها کتب راهنمایی و راستی باشند،خداوند ما را به رهبری هدایت کننده تر از آنها ( یعنی قرآن ) هدایت کرده است.
دولتشاه سمرقندی در( تذکرة الشعرا)به یکی دیگر از ماجراهای کتاب سوزی توسط تازیان بی فرهنگ ، در دوره خلافت عباسیان می پردازد: ... امیر عبدالله ابن طاهر به روزگار خلفای عباسی امیر خراسان بود.روزی در نیشابور نشسته بود،شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او نهاد. پرسید که این چه کتابی است؟ گفت:این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما به امر انوشیروان جمع کرده اند.امیر فرمود: ما قرآن خوانیم،به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خواهیم(...)این کتاب تألیف مغان است و پیش ما مردود است(...)سپس حکم کرد که در قلمرو من هر جا که از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد،جمله را بسوزانند.
اینکه محمود غزنوی کتابخانه های مشهور شهر بلخ ، بخارا ، سمرقند ، مرو و ری در سال 420 هجری ، ویران کرد و هزاران جلد کتب دستنویس علوم ریاضیات، طبیعيّات، هندسه، نجوم، ادبیات و و را ازبین برده سخن جداگانه است .
فکر میکنم همیقدر کفایت میکند .
در ارتباط جنگ های وقت زنده بودن پیغمبر اسلام و آدمکشی های که در آن زمان صورت گرفته شاید شاید علت و معلول های بوده باشد ، رویمرفته به پیغمبری که خود پیروانش اینقدر از صلح ، برادری و اخوت قیقراق میکنند لازم بود این جنگ ها سازمان دهد و رهبری کند :
– جنگ ودان ، جنگ صفوان ، جنگ ذوالعشير ، حملات پیغمبر اسلام و اطرافیانش به کاروانهای تجارتی ، برای غارت ثروت آنها ، جنگ بدر ، جنگ بنی سلیم ، جنگ بنی قینقاع ، جنگ سویق ، جنگ بنی قطفان ، جنگ بحران ، جنگ احد ، جنگ حمراء الاسد ، جنگ بنی النضیر ، جنگ ذات الرقاع ، جنگ بدر الاخره ، جنگ دومه الجندل ، جنگ بنی المصطلق ، جنگ خندق ، جنگ بنی قریظه ، جنگ بنی لحیان ، جنگ غیبه ، جنگ خیبر ، جنگ مکه ، جنگ حنین و جنگ پایانی تبوک .
جناب مژه ، آیا اینهمه جنگ ها و آدمکشی های پیغمبراسلام دفاعی بوده ؟ خوب اگر بپذیرم که این جنگ ها بخاطر بقای اداره اسلامی بوده و پیغمبر مجبور بوده از دین نوپای خود به نوعی دفاع نماید ، پس این جنگ های چهار یار کبار به کدام هدف بوده :
- جنگ در عمان – جنگ حضرموت. – جنگ کازیما – جنگ ولاجه – جنگ اولیس – جنگ عنبر – جنگ بصره – جنگ دمشق – جنگ اجنادین – جنگ نمار – جنگ سقطیه – جنگ جسر – جنگ بویب – فتح دمشق – جنگ فحل – جنگ یرموک – جنگ قادسیه – فتح مدائن – جنگ جلولاء – جنگ یرموک – مسلمانان رومی ها را شکست میدهند و وارد دارالسلام میشوند – فتح جزیر – فتح خوزستان و حرکت به سوی مصر – جنگ نهاوند – جنگ درخراسان – فتح آذربایجان – فتح فارس – فتح خاران. – فتح جزایر قبرس – حمله به بیزانسی ها – جنگ دریایی علیه بیزانسی ها – اسلام در شمال افریقا پخش میشود – جنگ نهران – فتح مصر – مصر به دست اسلامگرایان می افتد. – مسلمانان به سیسیل ایتالیا حمله میکنند – محاصره قسطنطنیه – جنگ کوفه – جنگ دیر الجلیغ – حملات نظامی به شمال افریقا انجام میگیرد – جنگ دیر الجمیرا – مسلمانان به جبل الطارق حمله میکنند – فتح اسپانیا – فتح ملتان (منطقه ای در پاکستان) – حمله به قسطنطنیه – جنگ در فرانسه – جنگ نوبلز – جنگ بگدورا در شمال افریقا – جنگ عین الجر – جنگ روپار ثوثا – جنگ ری – جنگ اصفهان – جنگ نهاوند – جنگ زب – جنگ حنبی در شمال افریقا– جنگ ساراگوسا در اسپانیا.
مژده جان ! میتوانید تصور نمائید که از سال( 623 الی سال 777 عیسوی ) مسلمانان در مدت 154 سال تقریبأ 80 جنگ خانمانسوز را علیه بشریت سازماندهی کرده اند ( در هر دوسال یک جنگ ) !
دین اسلام به دعوت آمده نه به زور ! آیا همان فرموده داکتر اکرم عثمان بجا نیست که بنویسم : جرت !
ادامه دارد ...
19 جنوری 2011, 09:16, توسط مژده
اینکه چه کسی با چشم بسته به حقایق میبیند واضح است.
به چه دلیل شما میگویید که بنیاد دین روی اعتقادات شخصی استوار است؟ لطف کرده دلایل منطقی بگویید.
اگر دین به گفته شما تخیل شخصی باشد آیا امکان دارد که یک شخص بی سواد یعنی پیامبر ص بتواند کتابی را مثل قران کریم تالیف کند؟ کتابی که که چهارده صد سال میشود هنوز کسی نتوانسته حرفی تغیر دران بیاورد وقوانین اش عملی و باعث رفاه جامعه میگردد و تمام دانشمندان چه کافر و چه مسلمان به اعجاز آن گواهی میدهند. (ادامه دارد)
در باره باقی سخنان تان قبلا جواب ارائه کرده ام لطف کرده بادقت بخوانید فکر میکنم لازم به تکرار نیست.
قابل تذکر است که معیار در دین همانا قران و سنت صحیح است زیادتر از آن هر کسی هر چیزی میکند ولو هر کسی باشد مسئولیت به خودش بر میگردد نه به دین و مذهب.
19 جنوری 2011, 15:30, توسط مزاری
آقا/خانم مژده ! بلی حقایق و واقعیت ها همانگونه که تلخ است برای اشخاص نابینا حتی پذیرفتنی هم نیست . شما مانند اسپ گادی آنچی را لازم دانسته اند می بینید و اطمینان دارم شما چند کتابی از قبیل چارکتاب ، سیرت النبی ، صحیح بخاری را تنها مرور نموده اید و بس .
آقا/خانم مژده ! ادیان بخاطر معرفت معنوی انسانها ظهور نموده که بنیاد آن بر اعتقاد بی چون چرا پیروانش استوار است و اجزای تشکیل دهندۀ آن مطابقت برهمان عصر و زمانی که بمیان کشیده شده است دارد . شما میفرمائید : (به چه دلیل شما میگویید که بنیاد دین روی اعتقادات شخصی استوار است؟ لطف کرده دلایل منطقی بگویید. ) کوشش میکنم برایتان دلایلی بیآورم که دین را فقط میتوان با اعتقاد کور کورانه قبول کرد . بطور مثال :
وقتی آیات سورۀ الکافرون (مکی) و آیت 123 سورۀ توبه ( مدنی ) را بخوانید متوجه میشوید که چی تناقض گویی بزرگی در حکم این دو آیت از جانب خدا وحی آمده است . آیا میتوانم بپرسم از شما که چرا ؟ اگر جواب شما این باشد که هر آیت نظر به شرایط آمده ، پس در مدت زمان سه الی چار سال که خدا از گپ خویش برگشته و شرایط را ملاک عمل قرار داده ، آیا با گذشت 1400 سال شرایط تعغیر نخورده و ما باید پابند همان قوانینی باشیم که وقتی کمزور هستیم صلح کنیم ، آیات الکافرون بخوانیم و ترا راهی و ما را راهی بگویم و وقتی قدرتمند شدیم به حکم آیات 123 سورۀ توبه با همسایه گان خویش بخاطر مسلمان شدن شان پیکار نمائیم ؟ آیا با این منطق میتوان ره بجایی ببریم جز اینکه اعتقاد داشته باشیم وهرچی است بدون پرسش بپذیریم ؟ ویا :
طوفان و سرگذشت حضرت نوح که از تورات و اناجیل کاپی شده به هیچ منطق و استدلالی برابر نیست ، چی باید کرد ؟ یا باید بی چون و چرا قبول و اعتقاد کرد ، یا متمرد شد و از دین گشت ، راه سومی وجود ندارد ! دین اسلام حق پرسش و تحقیق را به پیروانش نداده ، باید اعتقاد داشته باشیم و بی چون چرا بپذیریم و حق هم نداریم بپرسیم چرا ؟ ویا :
عروج پیغمبر اسلام به معراج ، در احادیث ثبت شده و شباهت وهمرنگی کامل به مکاشفه انجیل عصر جدید دارد که مطابقت با هیچ عقل و منطقی ندارد ، چی باید کرد یا اعتقاد کور کورانه کرد یا کافر شد ، باز هم راه سومی وجود ندارد .
باز مینویسید : ( اگر دین به گفته شما تخیل شخصی باشد آیا امکان دارد که یک شخص بی سواد یعنی پیامبر ص بتواند کتابی را مثل قران کریم تالیف کند؟) اگر مسلمانان افراطی این نوشتۀ شما را بخوانند ، بدون پرسشی سر شما را از گردن تان با نعرۀ الله و اکبر میبرند . پیغمبر اسلام دعوای تألیف قرآن نداشت بلکه میفرمود قرآن کلام خداست و بمن وحی شده ! اینکه قرآن وحی شده یا تألیف پیغمبر اسلام است کاری ندارم ولی اینقدر میدانم که قرآن را از ابتدأ الی امروز وسیلۀ ابزاری ساخته اند تا بر روان انسانها تأثیر نموده بر آنها حکومت کنند ! اینکه قرآن دست خورده یا نه چیزی گفته نمیتوانم ولی اینقدر میدانم که عثمان غنی وقتی قرآن را جمع آوری کرد تمام نسخه های قلمی را که کاتبین قرآن نوشته بودند ازبین برد ، چرا ؟ ( خرقه ، موی و اسباب زنده گی پیغمبر را حفظ نمودند و آیات قران را ازبین بردند ، پرسش برانگیز است ) علامات زیر ، زبر ، شد و مد آیات قرآن در زمان حیات پیغمبر وجود نداشت و اینکه کی این کار کرده و دستی به آیات قرآن زده گویای این حقیقت است که قرآن دست خورده است و شما با اعتقاد کور کورانه آنرا پذیرفته اید !
نا گفته نباید گذاشت که شما تا هنوز یک پرسش مرا پاسخ عقلانی و منطقی ارایه نکرده اید ! شما خود نوشته های تانرا یکبار دیگر بخوانید که چقدر طُرفه میروید . منتظر ادامه نوشته های تان هستم !
18 جنوری 2011, 15:57, توسط مزاری
آقا/خانم مژده !( ...مسلمان هیچگاه کسی را به ناحق قتل نمیکند(،) متوجه باشید که از زمان پیامبر شروع تا اکنون منافقان زیر نام اسلام کار های کرده اند و میکنند تا نام اسلام و مسلمان را خطشه (خدشه ) دار بسازند. ) اینوشته از شما است ؟ بلی ! میپرسم ، جنگ هایی را که پیغمبر اسلام و یاران بهشتی شان که در قسمت نخست برای شما برشمرده ام ، منافقان انجام داده اند ؟ منافقان را که شما نوشته اید نه من ! آیا پاسخ عقلانی و وجدانی دارید ؟
اینکه مرا تشویق به نگرش واقعبیانه از ابتدای رسالت و جهانگشایی مسلمین کردید تشکر ، بسیار خوب . نخستین جنگ های پیغمبر اسلام وقتی در مکه تشریف داشتندی پیش از هجرت ، دفاعی ، بعد از هجرت در نخستین ماه ها راهگیری و دزدی و بعد ازآن تهاجمی ، جهان گشایی ، غنیمت و کنیز و غلام گیری بوده و خلاص ! قصه های سیرت النبی و نادرالمعراج را به نوآموزان مدرسه دیوبند بکنید که انتحاری بار آیند ، در کابل پرس? مردان بالغ قلمفرسایی میکنند .
باز مینویسید : (...اینرا بخاطری گفتم که اسلام هیچگاه از فقرا و مساکین عشر وذکات نمیگیرد بلکه زکات و عشر برای فقرا و مساکین است تا رفاه اجتماعی تامین گردد.) اینرا فقط شما میگوئید که اسلام هیچگاه از فقرا و مساکین عشر وذکات نمیگیرد ! قیامهای مردمی ابومسلم خراسانی ، یعقوب لیث صفار ، شاه اسمعیل سامانی و دیگر عیاران خراسان زمین فقط و فقط بخاطر دفع و طرد عشر و مالیات کمرشکن درباراسلامی خلفای اموی وعباسی از دهقانان بی بضاعت که حتی بیچاره تر از فقرا و مساکین بودند ، بوده که اوراق زرین تاریخ پرشکوه مبارزات آزادیخواهانه خراسانیان را تشکیل میدهد .
جناب خانم مژده ! دانشمندان و فرهنگیانی را که به شما معرفی داشتم ، هیچ گناهی نداشتند جز برابری و برادری خواستن ، جز حقوق مساوی و رفاه اجتماعی خواستن و این اهداف والا و انسانی شان مطابق خواست و مرام خلفای تازی نبود و ایشان همیشه تحت پیگرد اداره جبار خلفای تازی قرار داشتند . چشمان شما را بسته اند و در حجره مسجد چنان آب گوارای حکومت و پادشاهی خورانده اند که هرگز توانایی پذیرش حقیقت ها را نخواهید داشت .
خداوند به شما عقل داده و با عقل میتوانید تفکر کنید ، وقتی دریچه عقل تان قفل شده باشد دور از امکان است که خود را بشناسید چی رسد به اینکه دین را بشناسید ، خدا را میگذاریم به تاقچۀ بلند .
18 جنوری 2011, 16:32, توسط southia
کاکا !
وقتی خداانسان را ساخت , انسان را مرد ساخته بود و مرد بعد از دمیدن روح خدا به درونش به معیت فرشتگان به بهشت فرستاده شد ومرد در تنهایی از غفلت خدا استفاده نموده سیبی خورد و بعد از چندی مرد حیران بود که چگونه چیزی را که خورده است از خود خارج نماید و از جایکه بهشت بیت الخلاه نداشت به امر خدا دسته گندمی را به کونی مرد زدند و مرد را از بهشت انداختند بیرون , ولی وقتی خدا مرد را ساخته به بهشت فرستاد از قراین معلوم میشد که خلقت انسان را از بطن مرد تصمیم دارد و تصمیم دارد که رحم مرد را با همخوابگی با یکی از ( غلمان ) های موجوده در بهشت ببنددد و بعد زایمان را از راهی معقد مرد براه اندازد . این قضایا در موجوده گی و شهادتء اسرافیل و عزایل و میکایل و باقی فرشتگان دم و دستگاه خداوندی اتفاق افتاده همه را متعجب ساخته بود و از جمله محترم شیطان الرجیم در غضب خاصی شب و روز زنده گی خود را بسر میبرد و منتظر ثابت ساختنء منفی بودن موجودیت مرد در کاینات دقیقه شماری مینمود . وقتی مرد به خاطری خیانتی که به خدا "پیدا کننده" خود نموده بود از بهشت بیرون انداخته شد مستقیم و تنها افتاد بروی کوهی "ادمس پیکس" در جنوبء سری لنکا در دوهزارو سه صد متر بلندی از سطح زمین . بهر حال در این جا وقتی خدا به غلطی خود پی برد چاره جز پیدا نمودن زن از قبرغه مرد نداشت . باقی کار های خدایی را شما خود خبر دارید مانند , کاریدن درخت های بی حاصل بروی کوه های بلند و یا بی توجهی به زنده گانی پنگوین های قطب شمال . گرچه زمانه امدن " وحی " نیست و ما انسان ها نمیتوانیم به هیچ وجهه با خداوند رابطه بر قرار نمایم که بپرسیم که اگر اله تناسلی مرد را برای معقد مرد ها درست ننموده است پس چرا " گرد " است ؟ . . .
18 جنوری 2011, 18:57, توسط کاکا
من دیروز در حالت خلسه با خدا ملاقاتی داشتم و سوال شما را پرسیدم. با زبان کاکه گی همیشه گی اش گفت که : " بادار دنبال همین گپ ها نگرد اگرنه محمد دیگری می فرستیم که حالا اگر فقط پوست الت تان را به نام سنت می بریم انوقت تمام الت تان را می بریدیم و من هم از خیر ادامه بحث گذشتم.
کوشش نکن زیاد به ان الت ات نگاه کنی عزیز دل کاکا.
19 جنوری 2011, 10:01, توسط Roshan
کاکا. معلوم میشه که مقدار چرس چلمت یک کمی زیادتر از حد معمول بوده ودرحالت نشه نه نه اولادهاره که همیشه بالایت بخاطر ضعف جنسی ات غر میزنه دیدی که واسوخت امده واله تناسلی ات را چک کرده که بیدار است ویا مانند همیشه به خواب زمستانی رفته وباز بریت گفته که از کرده بهتر است که از بیخ ببریش. باز تو فکر کدی العیاذ باالله با خدا صحبت کردی. درست حدس زدم نی؟
18 جنوری 2011, 20:12, توسط southia
کاکا !
محمد خود قبل از امدن اولین وحی یک کافر بود که نه به دین مروجه وقت عیسایت ایمان داشت و نه به یهودیت , فقط از صبح تا شام به پاک کاری بت های میراث مانده از ابراهیم و اسماعیل میپرداخت . و در عین زمان مانند شما ( ختنه ) نشده بود واز شرم دراز بودن چرم اله خود زیاد روی مسایل فقی به بحث با متدینین نمیپرداخت . ( حالا خداوند چرا پبغمبر خود را ازبین یکی از ادیان با کتاب و مروج روز انتخاب ننموده است , این سوال را وقتی در حالت خلصه فر رفتید از خودش بپرسید , حتما جوابی درستی به شما خواهد داد ) . امروز معلوم شده به همه که ما نه به محمدی دیگری احتیاج داریم و نه از خدا انتظار کمکی را داریم و باقی تمام ملا ه ها و اخوند ها و روحانی ها همه و همه دلالانی بیش نیستند . در عین زمان انسان توانسته است بر بحر و بر و اسمان حاکمیت خود را ثابت سازد و حتی از جامعه که برای خود در روشنی علم و دانش درست نموده اند همه حیوانات را دور ساخته محیطی تقزیباء مطمینی برای خود ساخته اند ولی انسان تا حال سگ را از محیط زیست خود بدور رانده نتوانسته است و حتی سگ ها بدورن خانه های انسان ها را پیدا نموده نزدیک است که انسان را به جنگل و خود را در جامعه انسانی مستقر سازد . برای همین دیده درایی و بی حیایی و کج دمب بودن و کون لچ بودنء سگ , " مرد " خود را رفیق باسگ قلمداد نموده است . و واقعاء اگر درست دیده شود " مرد " و سگ هر دو خصایص و اخلاق مثل هم دارند . " ولادیمیری" میگفت : خداوند سگ را در روی سرک ها و بین خانه برای تعلیم دادن " مرد " در امور زنده گی تعین نموده است . عزت زیاد .
19 جنوری 2011, 08:33, توسط مژده
حضرت محمدص زمانی به پیامبری مبعوث شد که هیچ دینی دست ناخورده ی وجود نداشت و دین مروجه آن زمان بت پرستی بود و یکتعداد کمی عیسوی های وجود داشت که آنها کتاب شانرا تحریف کرده بودند. پیامبر ص هیچگاهی بت پرست نبوده و نه تنها اینکه از شهرت و مقام نیک نزد مردم برخوردار بودند بلکه یک شخص متفکر و یکتاپرست بودند که به وحدانیت خداوند متعال ایمان داشتند و روز ها در کوه بخاطر راز و نیاز میرفتند. این گفته های من نه بلکه تاریخ این را ثابت ساخته است.
با توهین و بی ادبی های که در مورد پیامبر ص گفتید شایسته یک گفتمان نیست و فکر میکنم ادامه دادن بحث با چنین بی سوادی مثل شما که غیر از توهین کردن به مقدسات چیزی دیگر یاد ندارد بی فایده است ولی باز هم اگر مشکل عقیده ی دارید و به کدام بن بستی مواجه شده اید حاضرم کمک تان کنم. متوجه باشید که این توهین و یاوه گویی های شما هیچ ضرری به خدا و پیامبرش نمیرساند بل زیانی است که به خودتان برمیگردد مثالش چنان است که یک قطره آب کثیف را در دریا بیاندازی که اصلا دریا کثیف نمیشود بلکه آن قطره آب کثیف ناپدید می شود. سبحان ربک رب العزه عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العلمین.
19 جنوری 2011, 18:55, توسط kaka shakoko
مژده جان سو تفاهمی شما نسبت به ارقام و امار های که از نشریات جهموری اسلام ایران در مورد کشورهای اروپائی و امریکا نشر می شود از آنجا سبب شده که قوانین این کشورها را به درستی نمی دانید.
در اروپا و امریکا اگر زنی بدون رضایت حتی با همسرش سکس نمایدنظر به قانون تجاوز جنسی به حساب می رود و باید مورد پیگرد قانونی قرار بگیرد. اما در کشورهای اسلامی به خاطر قوانین و شریعت اسلامی که به مردها اجازه هر کاری را می دهد این مسایل نه تنها جرم است بلکه تشویق هم می شود. مطمن باشید که 80 در صد از زنان در افغانستان وبسیاری از کشورهای اسلامی بدون رضایت خاطر خودشان به شوهر داده می شوند و بدون در نظر گرفتن خواست انها همرای شان رابطه جنسی از طرف شوهرشان برقرار می شه و اگر اماری ارایه شود انوقت سر به 1000 در 1000 در صدخواهد زد.
در جهانی که داد از حقوق بشر می زند و شعار بزرگ اش دمکراسی و حقوق بشر است دیگر قطع دست و پا و سر بریدن جایی ندارد و باور کنید که حتی دزدیدن گرانبها ترین چیز ارزش ان را ندارد که ما دست و پای یک انسان دیگر را قطع نمایم. اگر قطع دست و پا می توانست یک جامعه سالم و شگوفا را ایجاد کند حالابرادران طالب و جمهوری اسلامی ایران تان شگوفا ترین جامعه را داشتند.
بربریت قوانین شریعت اسلامی را دیگر هیچگاه جهان پذیرا نخواهد بود و بهتر است که شما برای خدمت به دین اگر شده سکوت کنید. این بهترین راه است.
22 جنوری 2011, 06:21, توسط مژده
ارقام که ارائه شده کدام آن اشتباه است آیا این همه سر وصدای که از رسانه ها بلند میشود همه دروغ است؟ شما حاشیه روی میکنید اگر میخواهید بحث کنید در مقابل هر سوال که از شما کرده ام جواب بدهید
19 جنوری 2011, 18:20, توسط southia
مژده !
اول اینکه به مزاری بگو که " مژده " نام دختر است و از این به بعد در ابتدای جوابیه به پست ها تو " مژده " را ( خانم و یا اقا ) ننویسد و کاملاء با اطمینان شما را خانم مژده صدا کند . دوم اینکه اگر تو دست از فخاشی من برداری من و ثابت کنی که دانش داری , شاید به تو بعیت کنم ولی نه به محمد پیغمبر اسلام .