کرزی و کابینه اش: ملی یا خاین به ملت
راه ملالی جویا در واقع دست و پنجه نرم کردن با اشغال و استعمار است. متاسفانه بسیاری از زنان و مردان به جا و جلال رسیده ای ما از برکت اشغال و اشتغال دالری، جویا را با سخیف ترین کلمات، اراجیف و اتهامات واهی با چاشنی و شد و مد جهادی مورد حمله قرار می دهند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دمکراسی و حقوق دمکراتیک تنها در چارچوب دولت و ساختاری اداری و اجرایی نظام ای میسر است که برپایه انتخابات دمکرتیک و آگاهی اجتماعی پیشرو اکثریت جامعه بنا شده باشد. تا زمانیکه مردم به آگاهی اجتماعی نرسیده باشند و تفکر و دانش شان برپایه آزادی منطق و خواست آ زاد فردی بنا نشده باشد، دمکراسی تنها وسیله ی کارآمد و ساده ایست در جامعه که نخبگان غیر متهعد و "روشنفکران" اخته و دهن در سینه ای غرب از آن سود می برند. دمکراسی ها و آگاهی اجتماعی از بالا، مخرب به حال جامعه و سیر ترقی و تکاپوی فعال و سمت و سو دار آن است. افغانستان، همچون سایر کشور های فقیر و در بند ِ نظام سیاسی و اقتصادی کشور های امپریالیستی، با آگاهی اجتماعی از بالا مواجه است.
راه ملالی جویا در واقع دست و پنجه نرم کردن با اشغال و استعمار است. متاسفانه بسیاری از زنان و مردان به جا
و جلال رسیده ای ما از برکت اشغال و اشتغال دالری، جویا را با سخیف ترین کلمات، اراجیف و اتهامات واهی با چاشنی و شد و مد جهادی مورد حمله قرار می دهند.
یورش و حمله به ملالی جویا در شرایط فعلی در واقع مهر تصدیق به اشغال و استعمار و جنگسالاران و جنایتکاران می باشد. جویا صدای مردم در بند و دردمندش است. بررسی جویا و صدایش از دو حال خارج نیست: یا بودن با اکثریت مردم و یا بودن با دشمنان خارجی و داخلی مردم.
کرزی و کابینه اش: ملی یا خاین به ملت
کرزی در حال بررسی معرفی شماری از وزیران اش برای سومین بار به پارلمان می باشد. نمایندگان پارلمان افغانستان دو بار تعداد قابل ملاحظه ی از وزیران پیشنهادی کرزی را رد کردند. این رد صلاحیت شماری از وزیران در حالی می باشد که وزیران معرفی شده در وزارت های کلیدی با آوردن رای کافی اعتماد مجلس را بدست آورده و خدا نکرده "وزیر" شدند. در رابطه با این درام مضحک بسیاری از "روشنفکران" و مردم عادی ابراز نظر کردند. روزنامه های درباری و انجویی افغانستان نیز با بلند کردن مسایل چون قوم و غیره به بررسی مسئله پرداختند. هر یک مسئله ای را نشانه گرفته اند. پیشنهاد های نیز داده شده است تا کابینه فراگیر و ملی شود. اما آنچه از قلم مانده است، ماهیت اصلی رژیم کرزی است.
کاری از عتیق شاهد
تا زمانیکه ما به اصل مسئله بصورت اساسی نپردازیم، پرداختن به شاخ و برگ (وزیران و معاونان) دشمن را بیشتر خشنود می سازد. روزنامه انیس از "تجربه تازه دمکراسی" سخن رانده و ده های دیگر نیز از عدم مشارکت ملی و در حاشیه نگهداشتن سایر اقوام. روزنامه نخست نیز از " تک قومی شدن وزارتخانه های کلیدی" ناراض است. مثال ها از اینگونه بسیار اند. تنها کافی است تا ابراز نظر ها در چند نشریه و روزنامه را مرور کنیم تا به نارسایی و تک بعدی بودن نظرات پی ببریم. البته هستند افراد و سازمان های که مسئله را عمیق تر از اینها می بینند.
اگر به اصل مسئله برگردیم، اظهار نظر در مورد خوبی و یا خرابی کابینه را باید به نشرات درباری و "شخصیت" های خود فروخته و ابله بگذاریم. روشنفکران به مثابه روشنفکر (همان انتلیکویول) نباید خود را محدود و منحصر به بررسی و نقد مسئله ای (ترکیب قومی کابینه) کنند که جز عوام فریبی و خاک پاشیدن به چشم مردم، تغییر اساسی و ماهوی در اصل قضیه نمی آورد. رژیم فعلی یک رژیم وابسته، نوکر و غیر مردمی است. با بودن و یا نبودن محمود و احمد در کابینه، هیچ گونه تغییری ماهوی در زندگی مردم و مسیر تکاملی جامعه ما نمی آید. این مسیر متاسفانه از قبل توسط باداران این وزیر ها و رییس جمهور ها تعیین شده است. متاسفانه افغانستان کشوریست اشغالی و جهان سوم ای. تغییر مسیر تکاملی جامعه را نمی شود با حظور دهها هزار نیروی اشغالگر خارجی و حاکمان خود فروخته بهتر از این پیشبینی کرد مگر اینکه خواست توده ها بشکل منظم و سازمان یافته در تقابل با این مسیر و برای مسیر و اهداف دیگری، سمت و سوی منطقی و اجرایی اش را باز یابد.
اگر به عمق مسئله بر گردیم و به تاریخ نو ساله اشغال بطور دقیق و همه جانبه نظر اندازیم، این در حقیقت امریکا و متحدان غربی اش بوده اند که در تعیین ساختار قانونی، قضایی و اجرایی جامعه نقش حیاتی و تعیین کننده داشته اند. قانون اساسی مان با تمام نواقص و ابهامات فاحش اش از سوی خارجی ها تدوین و بعد تصویب شد. انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی با پشتوانه ای مالی و نظامی خارجی ها برگزار شد و نتایج اش نیز بطور عمده همان بود و است که آنان می خواهند. در انتخابات اول پارلمانی و دور اول دولت سازی های موقت و انتخابی (دور اول کرزی) نیروی های اشغالگر به همان اندازه ی که به چهره های "دمکرات" نیاز داشتند به جنگسالاران شمال و جنوب نیز ضرورت داشتند. اما این بطور اساسی نیرو های اشغالگر، بخصوص امریکا، بود و است که حرف آخر را می زند. امریکا با مصرف ملیون ها دالر روزانه و دادن کشته و زخمی و معیوب، بخاطر آوردن دمکراسی و حقوق بشر و یا زن نیامده است. اگر به تاریخ جهان مراجعه کنیم، دیده می شود که هیچ نیروی اشغالگر بخاطر تامین منافع کشور اشغال شده وارد معرکه نشده است. این همیشه منافع کشور های اشغالگر بوده است که اشغالگران با قبول مصارف کمر شکن اقتصادی و نظامی و دادن هزاران کشته و زخمی به لشکر کشی، اشغالگری و ویرانگری دست زده اند.
کشور های قدرت مند غربی (که مقوله ی کشور های امپریالیستی به آنان هنوز بجا است) در پی منافع اقتصادی خویش در گوشه و کنار جهان اند. آنان با قدرت تمام تلاش می کنند تا انحصار بر تولید، مواد خام و بازار فروش را در اختیار داشته باشند. در حقیقت این بوی نفت خاور میانه بود که دولت امریکا را بر آن داشت تا به اشغال وحشیانه ای عراق دست زند و با کشتار بیش از نیم ملیون عراقی، در پی نهادینه ساختن "دمکراسی" و "حقوق بشر" در آنجا باشد. افغانستان نیز حوزه ای اشغالی قدرت های غربی است که بخاطر حفظ ساده و ارزان آن از اعمال هیچ سیاست ضد مردمی و دیکتاتو مآبانه دریغ نمی ورزند. با توجه به موقعیت جیو پولتیک افغانستان، قدرت های امپریالیستی غرب تلاش خواهند کرد تا با استفاده از سیاست های انقیادگرانه، دولت افغانستان را در اختیار داشته باشند و مردم را نیز با چماق جهالت و فقر و نابسامانی، برای دهه ها درگیر مسایل ثانوی و غیر تعیین کننده کنند.
در شرایط فعلی یکی از این مسایل که قدرت های غربی با دمیدن سرنای آن افکار عامه را مغشوش و منفعل می سازند همین "دمکراسی" و "حقوق بشر" و "قانون مداری" است. نمایش دمکراسی در افغانستان نه تنها افکار داخل را منفعل و منجمد می سازد، بلکه در جوامع غربی نیز مردم عامی را فریب می دهد. رد دوبار وزیران برای بسیاری نماد بالندگی دمکراسی امریکایی در افغانستان است. مفسران رسانه های غربی نیز با سبک و سنگین کردن مسایل ثانوی (چون بود و یا نبود جنگسالاران نامدار در انتخابات و هرم قدرت، رفتن به دور دوم انتخابات، استقلالیت نمایندگان پارلمان و غیره) ، تا جا دارد شهروندان خویش را از افسانه دمکراسی و حقوق بشر و احترام اعجاب انگیر به قانون در افغانستان باخبر می سازند و حتی بسیاری از روشنفکران آخوند و ولایت فقیه ستیز (چون علی رضا نوری زاده تحلیلکر سیاسی در صدای امریکا) سردمداران جانی ایران را توصیه می کنند تا از افغانستان یاد گیرند! زمانیکه دمکراسی امریکایی و حقوق بشر غربی، روشنفکر ای چون نوری زاده را اغفال کند، تحمیق چند روشنفکر درباری و انجویی و توده های عامی نیز بسیار ساده و ارزان است.
البته نباید توده های عامی را ملامت کرد. بار خانواده و فقر جانسوز بسیاری را از تفکر علمی و منطقی باز داشته است. توده ها در مقاطع معین از تاریخ چنان خسته و منفعل می شوند که این تنها عناصر آگاه و متعهد جامعه می باشند که آنان را آگاهی بخشیده و به حق خواهی و انتقام جویی مثبت تشجیع کرده، سازماندهی می کنند. و اما در شغالستان فعلی کشور از هم پاشیده ای ما، قدرت های امپریالیستی اکثریت چیز فهم ها و افراد مرتبط با دانش و قلم را چنان در تار و پود تبلیغات "حقوق بشری" و "دمکراسی" گنکس و گول ساخته اند، که این جمع کژ راهه رو و تخدیر و تحمیق شده به هر اکت و ادای تهوع آور روشنفکرانه و دمکراسی خواهانه دست می زنند جز درک و پرداختن به علت العلل مصیبت ها و نابسامانی های جامعه و ساختار های ما. اینان مداری بازی کرزی و تیم چاق شده از پول سیا را نیز مشق و تمرین دمکراسی می دانند و "تخصص و شایستگی" را علم کرده، هر آنکه نوکر تر، مطیع تر و خاین تر به ملت و آرمان هایش است را در ساختار های حکومت و دولت جا می دهند. وحید عمر این جوجه کگ نادان کرزی نمی داند و یا نمی خواهد تا مطلع شود که در کشور اشغال شده اش مفهوم "تخصص و شایستگی" چیزی دیگری است. در کشور های اشغال شده "تخصص و شایستگی" مترادف است با تخصص در سپر انداختن مقابل نیروهای اشغالگر و شایستگی در فرمانبری و اجراآت عملی و حقوقی به نفع تمامی خواسته ها و امر و نهی اشغالگران.
در کشور های که با این بلا و فاجعه مواجه اند، روشنفکران متعهد و آگاه، نه تنها از تبلیغ دمکراسی در چارچوب ساختار ها و قوانین اشغالگران شرم و ننگ دارند، بلکه با تبلیغ آزادیخواهی و استقلال سیاسی، دمکراسی را در قدم اول در آزادی سیاسی کشور و شرکت آگاهانه ی مردم در پروسه دمکراسی می دانند که متاسفانه با حاکمیت تفنگ و هزاران اشغالگر در ساحات مختلف (بشمول اشغالگران فکری مثل مشاورین، مخصصان خارجی و خود فروخته های بومی و غیره) هر دلقک بازی را دمکراسی نامیدن جز وجدان باختگی و راه به ترکستان بردن چیزی دیگری نیست.
مگر این کدام دمکراسی و حقوق خواهی ای است که اعضای پارلمان به مثلاً ارغندیوال 120 رای موافق می دهند و نامش را وحدت ملی و "کابینه ای که واقعاً متعهد به مردم افغانستان باشد" می گذارند. خانم کوفی با بیشرمی ادعا می کند که "نمایندگان ناگزیر شده اند که برای رفع این ناراحتی فقر روزافزون، ناامنی های گسترده و فساد اداری از طریق آرای خود کوشش کنند تا کابینه ای که واقعاً متعهد به مردم افغانستان باشد، ایجاد شود." و خواصی، منشی مجلس نمایندگان، رای عدم اعتماد به اکثریت وزرای پیشنهادی دور اول را "حرکت ملی" می داند. آری، در این حرکت، نمایندگان ملت (بخوانید خاینان به ملت و نوکران اجنبی) با تمام قوا تلاش می کنند تا هر آنکه را که خاین تر به ملت است و هر آنکه را که نوکر تر به نیروهای اشغالگر است در کابینه جا دهند تا به عمر ننگین خویش ادامه داده و ملت را با آوردن بهترین و کارآمد ترین دشمنان شان سهلتر، بهتر و سریعتر سلاخی کنند.
در این مسایل دیگر مسئله ی قومی ترکیب کابینه چنان مسخره و بی اهمیت است که ارزش بحث را نیز ندارد مگر در یک مورد که آن هم جز ِ برنامه نیروهای اشغالگر، بخصوص انگلیس، است. در واقع اشغالگران با آوردن چهره های بیشتر پشتون در کابینه و جا دادن اعضای حزب اسلامی در ساختار قدرت، در تلاش اند تا طالبان را از خر پشتونیزم پایین آورند و همچنان جانی ترین و خاین ترین عناصر جامعه را در دولت گرد آورند و با تمدید اشغال با کمترین مصارف و تلفات، افغانستان را برای مدت زمان طولانی در تملک خویش داشته باشند. البته اینکه طالبان و این خر را کی ها ساخته اند مسئله دیگری است که فعلا به آن نمی پردازیم. تنها به این بسنده می کنیم که طالبان و القاعده و تمدید حیات آنان و یا هم خفه کردن و یا زاد و ولد مقطع ای و یا منطقوی آنان (مثل نا آرامی های تازه در یمن) از اجزای مکمل سیاست امریکا در عرصه لشکر کشی ها و اشغالگری های جهانی اش است.
با توجه به سیاست دراز مدت امریکایی ها و انگلیس ها و متحدین شان، این تجاهل عمدی و یا هم فلاکت فکری از سوی "روشنفکران" است که در چارچوب دولت فعلی و ساختار قدرت فعلی از خواست های دمکراتیک و تامین حقوق بشر و حقوق اقلیت های قومی و مذهبی سخن می رانند. اگر این جمع تجهیل شده، کمی زحمت تجزیه و تحلیل درست و علمی اوضاع را به خود هموار سازند، به گند و کذب دمکراسی وارداتی قدرت های امپریالیستی پی می برند. دمکراسی و حقوق دمکراتیک تنها در چارچوب دولت و ساختاری اداری و اجرایی نظام ای میسر است که برپایه انتخابات دمکرتیک و آگاهی اجتماعی پیشرو اکثریت جامعه بنا شده باشد. تا زمانیکه مردم به آگاهی اجتماعی نرسیده باشند و تفکر و دانش شان برپایه آزادی منطق و خواست آ زاد فردی بنا نشده باشد، دمکراسی تنها وسیله ی کارآمد و ساده ایست در جامعه که نخبگان غیر متهعد و "روشنفکران" اخته و دهن در سینه ای غرب از آن سود می برند. دمکراسی ها و آگاهی اجتماعی از بالا، مخرب به حال جامعه و سیر ترقی و تکاپوی فعال و سمت و سو دار آن است. افغانستان، همچون سایر کشور های فقیر و در بند ِ نظام سیاسی و اقتصادی کشور های امپریالیستی، با آگاهی اجتماعی از بالا مواجه است. رسانه ها انجویی و انجمنی، "روشنفکران" خود فروخته و روشنفکران از خود راضی منابع و مراجع اصلی تشهیر و تکثیر آگاهی اجتماعی از بالا در جامعه اند. پرداختن به مسایل حاشیوی و غیر حیاتی در اوضاع و شرایط که همه چیز بسته به آن مسئله ای بزرگ ملی (استقلالیت سیاسی و دمکراسی واقعی) است، گروه های کثیر از جامعه را مشغول سرگرمی های تفننی و "دمکراسی" خواهانه می سازد. خدا نکرده نخبگان جامعه نیز با راه انداختن انجمن ها و انجو ها، بیش از آنکه مسایل اساسی را نشانه گیرند به فروعات می پردازند. بهترین نمونه اش فرهنگ حاکم "حقوق زن" خواهی است. خانم بوش نیز از حقوق زنان افغان سخن گفت و لشکر کشی عساکر شوهر را پیام آور حقوق و حیثیت برای زنان افغان دانست. اما این حقوق چنان مبهم، تزیینی و تفننی است که به جز چند "نخبه" زن انجویی و دولتی و انجمنی، اکثریت مطلق زنان تا هنوز اسیر زنجیر ها و نابسامانی های قرون وسطایی اند. در حالیکه فعال شدن گروه های وسیع از زنان را در جامعه باید نشانه های پیشرفت و "مساوات تحمیلی" و باصطلاح لورا بوشی دانست، اما این پیشرفت آنی نیست که زنان و جامعه و تاریخ خواهان اش است. ما خوشبختانه این زنان را حتی در زمان طالبان نیز داشتیم. شماری در کشور های همسایه فعال بودند و شماری هم در کشور های غربی آخرین نفس های سیاسی و آکادمیک خویش را می کشیدند. این خمیر مایه ها، فرآورد های تاریخ ما بوده است و نمی شود که همه را محصول پیشرفت در زمان اشغال دانست. اما رفتن ملیون ها دختر به مکاتب و سایر موسسات آموزشی را باید فرآورد "مثبت" که بشدت بی کیفیت می باشد دانست. آری، کرزی در همه جا از این دست آورد نظام اش یاد آوری می کند. اما آیا کرزی ساختار های کهن جامعه اش را و سنت های یخ زده و نابکار جامعه اش را چنان سمت و سو داده است که این دختران بتوانند بدون هیچ گونه نگرانی از عقبگرد "دمکراسی" و طالبانیزه کردن ساختار ها به تحصیل ادامه دهند و به نیروی آگاه جامعه در عرصه های علمی و فرهنگی تبدیل شوند. تا زمانیکه ما به این سوال، جواب روشن و صریح نداشته باشیم، تمامی دست آورد های "تحمیلی" نظام کرزی در رابطه با زنان، شکننده، تزیینی و تبلیغاتی است و بس. تنها آن زنانی مشعلداران واقعی حقوق زن اند، که رهایی از نظام مستعمراتی امریکا و نوکران بومی اش را در صدر برنامه های خویش دارند و آنانی که خواهان خواست های دمکراتیک، بشمول حقوق زنان، در چارچوب نظام فعلی و استعمار فعلی اند، راه به کژراه می برند.
گاهی حتی شمار بالای حضور زنان در پارلمان را نشانه ی پیشرفت در رابطه با حقوق زنان می دانند. اما هرگز از خود نمی پرسند که بالاخره این زنان "درباری" چه دست آوردی دارند. اینان به استثنای چند زن معدود در غم جاه و جلال و اجرای فرامین "برادران" جهادی و غیره جهادی خویش اند. هر آنچه "برادران" خواهند، همان می پسندند و بس. از زنان انجویی هم که شکایت نباید کرد. اینان نیز فرآورد سیاست های جهانی استعمار و اشغال و تحمیق و اغفال می باشند. کشور های اشغالگر تا جا دارد در ایجاد و پرورش اینگونه زنان و مردان کوشش می کنند. با داشتن آنان خوبتر می توانند نبض جنبش های روشنفکری را در دست داشته باشند و سمت و سوی آن را تعیین کنند و خواست های مدنی توده ها را در شهرت طلبی ها، پول اندوزی ها، چاکری ها و دست به دامن خانم کلنتن ها دراز کردن ها محدود و منحصر سازند. در این رابطه وضع چار پنج زن اک انجویی و "حقوق بشر" را که در کنفرانس لندن به فرامایش باداران آورده شده بودند در نظر می گیریم. یکی از این زنان فعال "حقوق بشری" خانم ایست موسوم به اورزلا اشرف. این خانم یکبار با آمدن اوباما در قدرت چنان شوکه شده بود که گویی خداوند منجی اش را روان کرده است. در نامه ای سرگشاده اش به اوباما، احترامات اش را در رابطه با قربانی های عساکر امریکایی ابراز داشته و از تلاش های دوجانبه بخاطر آزاد ساختن جهان از تروریزم و کشمکش های گروهی و قومی سخن رانده است (مراجعه شود به نامه سرگشاده اشرف خانم به اوباما: http://liberalconspiracy.org/2...) . برای این خانم بی خبر از دنیا، اوباما تنها کسی است که می تواند مشکلات را مرفوع سازد و افغانستان را به آزادی و شکوفایی سوق دهد. اما شاید بخاطر فقدان درک منطقی و همه جانبه از دنیا و ماهیت کشور های اشغالگر و بخصوص بخاطر عدم درک رسا اش از نظام سیاسی و اقتصادی امریکا، نمی داند که دولت و ساختار های سیاسی، حقوقی و اقتصادی امریکا و قهرمان اش اوباما نه بخاطر آزادی بشریت و فقرا و کارگران امریکا بلکه بخاطر اسارت بشریت و همچنان مردم امریکا موظف گردیده اند. امریکا و نظام اش بر اساس خون و جنایت در سراسر جهان بر پا است. امریکا نه بخاطر آرامش زنان ما آمده و نه بخاطر "آدم سازی" مردان ما. در کنفرانس لندن نیز این زنان فرستاده شده، به قول اشرف خانم، عرایض خویش را به اسپنتا پیش کرده اند تا در هر گونه برخورد و تعامل با طالبان در نظر گرفته شود! نامه ای سرگشاده ی اشرف را زمانی مفصلاً بررسی خواهیم کرد تا به بیگانگی نویسنده اش از دنیا و تاریخ و مصیبت هایش پی ببریم.
اینجا لست زنان انجویی و سیاسی اخته بیش از حد است که بخاطر افشا بودن شان نمی خواهم مسئله را طولانی سازم. تنها همین کافی است که می بینیم که زنان وجدان فروخته در پارلمان با چی مسایل سرگرم اند و چگونه سرنوشت ملیون ها زن بی نوا را بخاطر جاه و سجده به درگاه "برادران" به فراموشی می سپارند. البته جا دارد تا از ملالی جویا بخاطر استقامت و شجاعت اش در مقابل جنایتکاران و وطنفروشان قدردانی کرد. در این اواخر ملالی جویا شرط بهروزی ملت اش را در قدم اول در خروج نیروهای اشغالگر دانسته است. جویا بخوبی دریافته است که ماهیت امریکا و غیره اشغالگران ضد منافع مردم اش می باشد. می داند که امریکا و یا اوباما نه بخاطر آزادی مردم اش بلکه بخاطر منافع سیاسی و اقتصادی خویش در خاک اش آمده اند.
راه ملالی جویا در واقع دست و پنجه نرم کردن با اشغال و استعمار است. متاسفانه بسیاری از زنان و مردان به جا و جلال رسیده ای ما از برکت اشغال و اشتغال دالری، جویا را با سخیف ترین کلمات، اراجیف و اتهامات واهی با چاشنی و شد و مد جهادی مورد حمله قرار می دهند. حتی بچه نازی موسوم به مهران موحد در حالیکه از یک سو اکت و ادای زن دوستی را به نمایش می گذارد، اما از سوی دیگر با زبان کوچه و بازار به ملالی جویا یورش می برد (مراجعه شود به مقاله ای زنان در جامعه سنتی افغانستان به قلم مهران موحد). یورش و حمله به ملالی جویا در شرایط فعلی در واقع مهر تصدیق به اشغال و استعمار و جنگسالاران و جنایتکاران می باشد. جویا صدای مردم در بند و دردمندش است. بررسی جویا و صدایش از دو حال خارج نیست: یا بودن با اکثریت مردم و یا بودن با دشمنان خارجی و داخلی مردم.
1 - وحید عمر سخنگوی کرزی معیار اعضای کابینه را "تخصص و شایستگی" می داند. بی بی سی، 17 جنوری 2010
پيامها
22 مارچ 2010, 17:38, توسط عمر
تنها می خواهم که در رابطه به بعضی غلطی ها اشاره کنم. بخاطر اینکه در سایت کابل پرس? بعضی علایم در الفبای فارسی آنطوریکه باید نشان داده نمی شود، بعضی کلمات مقاله ام شکسته آمده است. مثلا بعوض ی و یا زیر (بشکل علامه زیر) علامه دایره کوچک آمده است. و همچنان در یک مورد قوس بزرگ اصلاً گم شده است و مطلب را نارسا ساخته است. این جمله "فقر روزافزون، ناامنی های گسترده و فساد اداری" در بین قوسین بزرگ است. و در جمله "یکی از این زنان فعال "حقوق بشر" خانم ایست موسوم به اورزلا اشرف" باید "حقوق بشری" می بود. و همچنان چند غلطی دیگر.
22 مارچ 2010, 17:41, توسط عمر
منظور چند زنک انجویی و "حقوق بشری" است.
23 مارچ 2010, 07:34, توسط tareq
omar jan salam, ma ke nafahmedeem maqsood chi bood?hghal yani nero haye khareji bayad ba keshwar hayeshan bar gardand, khob bade aan chi? jayash ra taleb megerad, geram h okama gap ha bar wefqe morade shoma peesh raft, chi ja gozene ra dar nazar dareed, chon shoma na shora ra qabol dareed wa na nehad haye qazaye wa hokomat ra, yani hama chez bayad az naw, khob qabool hama az naw, magar ba waselaye ki? tanha malali joya kafi ast ke hama chaez sar wo saman payda konad, agar kodam ketlaye azimi az mardome cheez fahm wa aaree az hargona fesad ra dar kodam jaye soragh dareed neshan dehi koneed ta mellat hade aqal dar entekhabate shora az ali jenaban estefada konand, wa mand gape khanom joya, jenabe shan anqadar masrofe dawre donya hastand ke feker namekonam ba entekhabat ham forsat dashta bashand