جنایات گروه طالبان
هسته رهبری طالبان بیست و دو عضو شورایی داشت که عمر رهبرشان بود. طالبان ساختارهای نظامی و مدنی خود را به خوبی گسترش داده بودند و ساختار آشکار کنترل و فرماندهی داشتند./ در حالیکه جنگ برای به دست گیری دیگر مناطق کشور ادامه داشت، طالبان در کابل اداره بسیار ظالمانه برپایه دستگاه استخباراتیش ایجاد کردند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
اشاره: پروژه ی عدالت افغانستان، گزارش نسبتا خوبی درباره ی جنایات انجام شده در افغانستان در سال 2005 منتشر کرد. گرچه در اين گزارش هيچ اشاره ای به جنایات حاد علیه بشریت در زمان شاهان ديکتاتور افغانستان نشده است، اما با اين وجود، جزو معدود گزارش هایی ست که می توان به آن استناد کرد. اين گزارش متاسفانه تاکنون در سطح وسیع در اختيار شهروندان افغانستان قرار نگرفته است. کابل پرس? قسمت های مختلف اين گزارش را برای یادآوری جنایات انجام شده در افغانستان به مرور نشر می کند.
6 نقض حقوق بشر بین المللی و قوانین انسانی در دوره امارت اسلامی افغانستان
7.1 تاریخچه
طالبان بعد از هرج و مرج در دوره بعد از سال 1992 ظهور کردند. در سال 1994 ولایت قندهار بین قوماندان های رقیب تقسیم شده بود. شورایی که این ولایت را بعد از سقوط دولت نجیب الله اداره می کرد، تجزیه شد و شهر و اطرافش به خاطر گروگان گیری، غصب و تجاوز جنسی شهرت پیدا کرد. سازمان های بشری از منطقه کشیده شده بودند. غیر نظامیان محلی در مقابل سوءاستفاده ها و تجاوزات قوماندان های رقیبی که پوسته های تلاشی را در اطراف شهر و جاده اصلی منتهی به پاکستان کنترل می کردند، آسیب پذیر بودند.
در اولین عملیات موفقانه نظامی این گروه، یک قوماندان محلی رادر قندها ر که گفته می شود به یک دختر محل تجاوز جنسی کرده، غیر مسلح کرده و وی را به قتل رسانیدند. طالبان چنانچه خودشان نامیدند، حرکت کرده تا دیگر قوماندان ها را گرفته و بسیار سریع حمایت پاکستان را جذب کرد که یک مشتری لازم داشتند تا ازمنافعشان حمایت کند. حمایت اقتصادی و نظامی پاکستان در قسمت پایین بحث شده و توسط دیگر منابع مستند شده است. بعضی از اکمالات و حمایتها از جانب سازمان استخباراتی، ISI ، انجام می شد که در دهه 1980 احزاب مجاهدین دلخواه خود را تقویت می کرد. بقیه اکمالات از جانب تجارانی که راه امنی را در افغانستان می خواستند، انجام می شد. به عنوان مثال، در جریان جنگ برای گرفتن هرات در سال 1995، پاکستان آشکارا مداخله کرده و طالبان را با اکمالات لوجستیکی و سلاح های بیشتر تقویت کرد، و همچنین طالبان حمایت اقتصادی تاجرهای افغان در کویته که اسماعیل خان از آنها مالیات سنگین می گرفت، را به دست آورد.
در مدت چند روز، طالبان کنترل شهر قندهار را به دست گرفتند و قوماندانهایی که شهر را بین خود تقسیم کرده بودند، بیرون راندند. طالبان در قندهار یک انبار مهمات جنگی واقعی را حاصل کردند: جت های میگ، هلیکوپترها و تانکها. در قندهار مکاتب دختران را بسته و کار برای زنان را ممنوع کردند. همچنین حکم کردند که زنان به تنهایی بیرون به شمول بازار رفته نمی توانند. بعد از قندهار، طالبان بقیه ولایات جنوبی را با جنگ کمی گرفتند مانند ولایات زابل و ارزگان را با کمی جنگ به دست گرفتند. کنترل هلمند را در جنوری 1995 گرفتند. غزنی در جنوری به دست آنها سقوط کرد و از آنجا آنها با نیروهای حکمتیار در ولایات میدان شهر و وردک جنگ کردند. در 14 فبروری، حکمتیار قرارگاهش در چهارآسیاب را طالبان واگذار کرد و انبار وی که عبارت بودند از سیستمهای مختلف راکت انداز اورگان، مهمات نظامی و یک هلیکوپتر را برای آنها به جا گذاشت.
در سال 1995، آنها کابل را تهدید می کردند و در اواخر آن سال کنترل هرات را گرفتند. اعمال طالبان در خصوص زنان به خوبی مستند شده است: ابتدا در قندهار، بعد هرات و کابل، تکلیف شریعت را امر می کردند و تمام مکاتب دختران و زنان را بستند. آنها حکم کردند که زنان نمی توانند بیرون خانه کار کنند (به جز در محافظت صحی)، یا بیرون خانه برآیند مگر اینکه با یکی ازمردهای اقارب نزدیکش همراه باشد. در شهرها طالبان با ایجاد وزارت امر به معروف و نهی از منکر اعمال کنترل می کردند که همه طالبان را به رفتار نیک وادار ساختند. کنترل آنها بسیار متمرکز بود با والیان ناحیه ای در تمام ولایات استراتژیک به مستقیماً به ملا عمر گزارش می دادند.
هسته رهبری طالبان بیست و دو عضو شورایی داشت که عمر رهبرشان بود. طالبان ساختارهای نظامی و مدنی خود را به خوبی گسترش داده بودند و ساختار آشکار کنترل و فرماندهی داشتند. در طول این دوره، ملا عمر و متحدینش در قندهار در عملیاتها و تصمیم گیری ها فعالانه شرکت داشتند. ارتباطات نظامی و یک مقام سازمانی به قوماندان های عملیاتی اجازه می داد تا مستقیماً با قندهار ارتباط بگیرند. ملا عمر در تعیین و مدیریت تمام قوماندان های نظامی بلند پایه درگیری فعالانه خود را حفظ کرد. ملا عمر از طریق ارتباطات مخابروی از قندهار هدایت امور نظامی در تمام کشور را سرپرستی می کرد.
طالبان چندین حمله به کابل را در اواخر سال 1995 تدارک دیدند با راکت باران شهر از همان مکانهایی که حکمتیار موقعیت داشت. سپس، در 11 سپتامبر 1996 جلال آباد به دست طالبان سقوط کرد. کابل در 26 سپتامبر سقوط کرد. سقوط کابل به دست طالبان، نیروهایی که در جنگ داخلی کابل رقبای کینه توز هم بودند – دوستم، مسعود و خلیلی- را مجبور ساخت تا عملیات هایشان را هماهنگ کنند و در ماه اکتبر، آنها یک اتحاد جدید برای ضدیت با طالبان را به وجود آوردند. در سال 1997 نام اتحاد اسلامی و جبهه ملی نجات افغانستان را برای خود انتخاب نمودند.
در حالیکه جنگ برای به دست گیری دیگر مناطق کشور ادامه داشت، طالبان در کابل اداره بسیار ظالمانه برپایه دستگاه استخباراتیش ایجاد کردند. سازمان اصلی توسط قاری احمدالله اداره می شد که خارج دفتر سابق خاد در صدارت عمل می کرد. در اکتبر 1997 رهبر طالبان، ملا عمر، نام دولت اسلامی افغانستان را به امارت اسلامی افغانستان مبدل کرد.
در می 1997 طالبان بدترین شکستشان را متحمل شدند زمانی که هزاران نظامی طالب طبق گزارش در جنگ کشته شده و یا عجالتاً در جریان یک تلاش برای به دست گیری کنترل شمال شهر مزار شریف به قتل رسیدند. طالبان در سپتامبر 1997 تلاش دیگری را برای گرفتن مزار نمودند، اما دوباره مجبور به عقب نشینی شدند.
تأثیر غیرافغانها بالای ملا عمر بعد از سال 1998 افزایش یافت. اسامه بن لادن در سال 1996 از سودان به افغانستان برگشت و تحت حمایت شورای جلال آباد تا زمانی که طالبان در سال 1996 کابل را گرفتند، به سر می برد. در سال 1997 وی به قندهار رفت. طالبان به خاطر ارتباطشان با بن لادن در سال 1999 مورد تحریم ملل متحد قرار گرفت و در سال 2000 مورد تحریم گسترده قرار گرفت. این تحریم ها شامل ممنوعیت اکمالات نظامی می شد. گرچه، به طور مکرر از این تحریمات مصون ماند.
جنایات جنگی عمده دوره طالبان بین سالهای 1997 الی 2001 رخ داده است زمانی که در راه رسیدن به سلطه و کنترل با مقاومت مواجه شدند، با کشتار شهریان محلی یا دیگر غیر نظامیان، سوزاندن قریه ها، باغ ها و در اینصورت غیر قابل سکونت ساختن مناطق مسکونی اطراف جواب می گفتند. طالبان نیز مانند اسلاف خودشان زندانیان را شکنجه می کردند، اما در این گزارش ما به روی نمونه هایی از کشتارها که به عنوان نشانه های جنایات جنگی طالبان می باشد، تمرکز می کنیم.
به عنوان مثالی از این دست، عقب نشینی نیروهای طالبان از مزار شریف بعد از قتل عام نیروهایشان در می 1997 انتقام گیری هایی را علیه غیرنظامیان به وجود آورد که دست کم 83 نفر را دو قریه بیرون از شهر قتل عام نمودند. مطابق گزارش گزارشگر خاص ، 53 نفر شیعه از باشندگان قریه در قزل آباد کشته شدند و حدود بیست خانه آتش گرفت. بزرگان قریه اظهار داشتند: طالبان بعد از ظهر به قریه رسیده بودند و شروع به کوبیدن دروازه خانه ها شدند و از سلاح می پرسیدند. اگر شخصی که در را باز کرده بود، می گفت که آنها کدام سلاحی ندارند، در همان مکان تیرباران می شدند. اگر شخصی برای آنها اسلحه ای تهیه می کرد، بنا به اتهام با همان سلاح در آن مکان توسط طالبان تیرباران می شدند. تعدادی از دهقان ها از قریه در زمین هایشان کشته شدند، برخی ها بنا به گزارش با ابزار زراعتی خودشان بودند. یک گروپ 14 یا 15 مرد جوان از قریه گرفتار شده و به میدان هوایی نزدیک برده شده جایی که شکنجه شده و متعاقباً به قتل رسیدند.
در قریه شیخ آباد فقط پیرها مانده بودند بعد از آنکه مابقی باشندگان پس از پیشروی نیروهای طالبان گریخته بودند. طبق گزارش گزارشگر خاص، طالبان وارد قریه شده و سی مرد پیر را شکنجه و به قتل رساندند و بعضی از قسمتهای بدن را بریدند. همچنین باشندگان قریه ادعا کرده اند که قوماندان های پشتون محلی که به طالبان پیوسته بودند، ممکن در کشتارها نیز شرکت داشته باشند و مشابه این گونه کشتارها در تعدادی از دیگر قریه ها در منطقه رخ داده است.
سال بعد در آگست 1998 طالبان – با حمايت قاطع از جانب پاكستان – كنترل مزار شريف را به دست گرفتند. آنها بعداً حداقل 2000 نفر كه عمدتاً غير نظاميان هزاره بودند، دقيقاً به خاطر گرفتن انتقام از كشتار نيروهاي خودشان در سال قبل، قتل عام نمودند. اين حادثه در ذيل مستند شده است. باميان در13 سپتامبر به دست طالبان سقوط كرد. در سال 1998 طالبان بيشتر مناطق شمال افغانستان را تصرف كرده بودند، اما در تصرف شمال غرب ولسوالي بلخاب در ولسوالي سرپل ناكام بودند كه بعداً به عنوان مركز مقاومت ضد طالبان ظهور كرد. بعداً جنگ نيروهاي مقاومت در بيشتر مناطق دوردست هزاره جات گسترش پيدا كرد. ادامه مقاومت در اين مناطق طالبان را به سمت يك سلسله عمليات هاي انتقام جويانه سوق داد و به مجازات هاي دسته جمعي غير نظاميان در اين مناطق دست زدند.
يك تعداد از اين حوادث مفصلاً در ذيل مستند شده است. در جولاي 1999، طالبان يك حمله وسيع در امتداد قسمت شمال كابل كه به حيث شمالي شناخته مي شد به راه انداخته، غير نظاميان را عجالتاً كشته، قريه ها، مزارع و باغ ها را آتش زدند ظاهراً به انتقام حمايت مردم از نيروهاي ضد طالبان و براي جلوگيري از بازگشت مردم صورت گرفت حد و اندازه ويراني و غارت نامعلوم است.
قتل عام توسط طالبان در مناطق شمالي مقاومت در سال 2000 و 2001 ادامه داشت. در مي 2000، سي ويك غير نظامي اسماعيلي توقيف شده و نزديك رباطك پاس در نزديكي مرز ولايات بغلان و سمنگان به قتل رسانيدند. در جنوري 2001 بعد از شروع جنگ در يكاولنگ بين طالبان و نيروهاي تركيبي حركت اسلامي و حزب وحدت، طالبان 176 مرد غير نظامي را در شهر يكاولنگ به قتل رساندند. جنگ تا جون 2001 ادامه پيدا كرد تا اينكه طالبان مركز شهر را سوزانده و غير نظاميان را زماني كه از منطقه عقب نشيني مي كردند، كشته اند.
جنایات دیگر شورای نظار، گروه اسلامی حکمتیار، گروه وحدت، اتحاد اسلامی و جنبش اسلامی
کابل سالهای 1992 الی 1996
جمعه 19 فوريه 2010
جنایات گروه وحدت و جنبش اسلامی
دور جدید انتقام گیریها در کابل در سالهای 1992 الی 1995 انجام شد. در مزار شریف، خشونت های فرقه ای بعداً آغاز شده اما زیاد طول کشید تا دوره قتل عام های مهم در سال 1997-1998 و بعد از آن. غیر نظامیان هزاره در میان قربانیان این دوره از خشونت ها بودند. اما قوماندان های جنایتکار حزب وحدت آشکارا در ارتکاب جنایاتها و خشونت ها شرکت داشته و به این اعمال ادامه می دادند.
جمعه 19 فوريه 2010
قتل عام و تجاوز جنسی دسته جمعی در افشار، 10-11 فبروری 1993
وزیر دفاع وقوماندان اعلی دولت اسلامی در آن زمان در عملیات افشار احمد شاه مسعود بود. وی تمام مسوولیت برنامه ریزی و دستور دهی عملیات های نظامی را داشته است. وی مستقیماً قطعات جمعیت اسلامی و به طور غیر مستقیم قطعه اتحاد اسلامی را کنترل می کرد.
پنج شنبه 11 فوريه 2010
بمباران کابل و ادامه جنایات جنگی
گرچه راکت باران کابل توسط حزب اسلامی به طور عموم کورکورانه بود، سه دسته هدف که قوماندان های حزب اسلامی علیه آن بمباردمانهای خودشان را رهبری میکردند، وجود داشت. بیشتر این اهداف در داخل و یا اطراف مناطق غیر نظامی موقعیت داشت.
دو شنبه 8 فوريه 2010
جنایات در رژيم برهان الدین ربانی
شورای نظار بر کوه آسمای، (کوه تلویزیون) با پوسته رادیو تلویزیون، کوه رادار به معنی اینکه رهبران هدایت میداد تا راکت ها و بمب ها در کجا می افتد کنترول داشت. طبق اظهارات قوماندان کندک پوسته عمومأ در مدت سه ماه در سه ماه تحت فرمان گل حیدر بعضی اوقات توسط با به جان اکمالات و تبادله نیرو میشد.
شنبه 6 فوريه 2010
جنایات شبه نظامیان و گروه نظامی حکمتیار و خالص در زمان نجیب الله
عقب نشینی روسها و زمان پس از آن/ آویزان کردن زندانی ها از دست شان در یک جوره حلقه آهنی که در سقف اطاق بود، لت وکوب اکثراً توسط چوب چماق، شوک برقی، محروم نمودن از غذا و خواب، محبوس کردن در اطاق یا کوته قلفی کـردن، سوء استفاده جنسی، شکنجه روانی، بود. مدت و زمان اساسی شکنجه از طرف شب بود.
جمعه 5 فوريه 2010
جنایات در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی، کارمل و نجیب الله
از جنوری 1980 الی فبروری 1989 / حسام رئیس استخبارات نظامی بود و کار مدیریتی را انجام می داد و فرمان صادر میکرد. عبدالله فقیرزاده معاون اپراتیفی بود و فرمان ها را اجرا می کرد و عملاً پروگرام دستگیری و شکنجه آنها را هدایت می کرد. وی بسیار ظالم بود. وی به مار کبرا مشهور بود. بعد از این وظیفه وی والی قندوز شد.
چهار شنبه 3 فوريه 2010
جنایات حکومت های وابسته به شوروی
نقض حقوق بشر بین المللی و قوانین انسانی در سال 1978 الی 1992 / علیرغم شرارت زیاد و جنایات بی شمار، این دوره کمترین اسناد جنگ را دارا می باشد. افغانستان از بیشتر قسمتهای جهان مجزا بوده و خبرنگاران خارجی کمی به این کشور دسترسی داشته اند، و اخبار حادثاتی که خارج از کابل به وقوع پیوسته به آهستگی در خارج از کشور جعل می شد. در نتیجه، بیشترین اطلاعات همراه پناهندگان که شروع به گریختن از کشور نموده بودند، انتقال یافت. آن عده که توانایی داشتند به اروپا، آمریکا و یا دیگر کشور ها گریختند و هزاران نفر دیگر در پاکستان و ایران مسکن گزیدند./ پروژه ی عدالت افغانستان
دو شنبه 1 فوريه 2010
پيامها
24 فبروری 2010, 17:37, توسط tareq
ba een nameshawad goft ke raport,een qessaye ast be sar wa tah, kodam jabhe nejate meli ? kodam etehade islami, een kaka anqadar az hawades be khabar ast ke na pors, hech nawe tasalsole manteqi dar nazar gerefta na shoda , yak bar az shahr mega wa yak bar ham az deh, mashate dolare noshejanetan magar kame talash baraye yadgeri ham koneed ok