تبعیض حتا علیه کودکان دایکندی!
کودکان دایکندی به مدنی ترين شکل ممکن راهپيمایی می کنند که مکتب می خواهیم. زنان و مردان دايکندی به مدنی ترين شکل ممکن راهپيمایی می کنند که راه می خواهیم، شفاخانه می خواهیم، آب آشاميدنی سالم می خواهيم، اما کو گوش شنوا؟ کو چشم بینا و کو دولت غیر فاسد و غیر متعصب. گویی باید معجونی از خشخاش، جهل، تروريزم و واپسگرایی بود تا مورد توجه دولت فخیمه ی کرزی قرار گرفت.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کابل پرس?: راه های ارتباطی به طرف دایکندی مسدود است. خبرها و گزارش های IRIN (نهادی برای تهیه خبر، گزارش، عکس و صدا و فیلم از وضعیت حقوق بشر ) حاکی از آن است که کمک های بشری به این مرکزی ترین ولایت افغانستان به دلیل مسدود بودن راه ها غیر ممکن است. دولت افغانستان و نهادهای بین المللی معمولا اين ولايت را فراموش می کنند و اگر بیادشان بیاید، زمانی از آن شش ماهِ سال به شمول زمستان است که راه بند است و از خیر رساندن خدمات در می گذرند.
ولایتی که دولت افغانستان چهره های فاسد و سرشار از اختلاس مانند قاضی شیرزاد و هارون آرش را به آنجا روان می کند، به همراه باشندگانش قربانی تبعیض حکومت مرکزی می باشد.
بتازگی وزارت صحت عامه ی افغانستان اعلام کرده است که دو ميليون و هشتصد هزار کودک در ولایات فراه، ارزگان، قندهار، هلمند، نیمروز، کنر، نورستان، لغمان، ننگرهار، پکتيکا، خوست و غزنی، برابر فلج کودکان يا پولیو واکسین خواهند شد. اين وزارت همچنين اعلام کرده است که اين برنامه را در شمال، شرق و غرب افغانستان ادامه می دهد اما هيچ اشاره ای به مرکز افغانستان و دايکندی نکرده است. اين وزارتخانه در برنامه های ديگرش نیز اين ولایت و کودکان آنجا را ناديده گرفته بود. دايکندی به دليل عدم امکانات، يکی از بالاترين آمار مرگ و مير کودکان و زنان را در افغانستان دارا می باشد.
کودکان دایکندی، از همان ابتدای کودکی، قربانی تبعيض حکومت مرکزی هستند. علی رغم اينکه بيش از نود درصد از آنان می خواهند، درس بخوانند اما برای آنان هيچ مکتبی ساخته نمی شود. وزارت معارف افغانستان کوچکترین توجهی به وضعیت کودکان دایکندی و آموزش آنان ندارد.
به همين شکل از ميلياردها دالر پول وارد شده به افغانستان، تقريبا صفر درصد آن نصیب بازسازی در اين ولايت شده است. يک وجب جاده ی پخته يا آسفالت در اين ولايت وجود ندارد. از پروژه های ديگر مانند آب سالم آشامیدنی و برق نيز در اين ولایت اصلا خبری نيست.
تنها راه امرار معاش برای مردم اين ولايت، کشاورزی و کمی هم مالداری ست. آنان بهترین بادام را پرورش می دهند اما کمترین توجهی به کمک و رشد کشاورزی يا زراعت در اين ولايت نمی شود. وزارت زراعت افغانستان و وزارت مالیه ی افغانستان، بگونه ای توهين آميز کمتر از سه هزار دالر آمريکایی در سال را به عنوان بودجه ی بخش زراعت تعيين می کند. به گزارش آکسفام، بودجه ی بخش زراعت اين ولايت در سال 2007 تنها دو هزار و چهارصد دالر آمريکایی بوده است و اين يعنی هيچ و البته يعنی توهين و تحقير و تبعيض.
حاصل بادام مردم، که اتفاقا بهترین بادام می باشد، به دليل عدم حمايت دولت، مانند چيزی بی ارزش به فروش می رسد. گویی باید مردم اين ولايت حتما خشخاش کشت کنند تا علاوه بر پول هنگفت و بادآورده ی کشت آن، کمک های دولت و جامعه ی جهانی را نيز برای تشویق کشت آن با انواع جايزه نيز دريافت کنند.
مردم دايکندی ناچارند، بادام خود را در بازار غزنی و کابل به دلالانی بفروشند که آنان با صادر کردن آن به کشورهایی مانند پاکستان و سپس بسته بندی آن و باز صادر کردن آن، به درآمد کلان می رسند. سهم هر خانواده ی دایکندی که بادام کشت می کند، حدود دوصد تا پنجصد دالر آمريکایی ست. اين يعنی هيچ.
اين وضعیت يک پرسش بسیار ساده را در ذهن ايجاد می کند. چه ارتباطی میان خشخاش، و تروريزم و دولت و کمک های جامعه ی جهانی ست؟ کسی که در مثلا هلمند خشخاش کشت می کند، به راحتی سالانه صاحب هزاران دالر آمريکایی می شود، کمک های زیادی از دولت و جامعه ی جهانی نيز دريافت می کند که خشخاش نکارد و باز می کارد و اين درآمدها برای کسی که در دایکندی بادام می کارد، يعنی يک درآمد رویایی.
به همين ترتيب پرسش های ديگر ايجاد می شود که چرا برای ولايتی مانند دايکندی مکتب ساخته نمی شود و در عوض آن پول های هنگفت همراه با اختلاس، جایی مصرف می شود که مردم از فرستادن دختران خود به مکتب شرم دارند و یا مکتب ساخته می شود، ده ها و صدها هزار دالر برای ساخت مکتب هزینه می شود و يا حداقل وانمود می کنند که هزينه کرده اند و در عوض، علی رغم اشتیاق کودکان دايکندی برای اين ولايت مکتبی ساخته نمی شود. تبعيض چنان بیداد می کند که دولت قبیله سالار و خشخاش سالار کرزی اعلام می کند يک ميليون دالر برای ساخت زندان در ولايت دایکندی هزينه می کند و مقایسه ی همين با هزينه های صفر دولت فاسد در بخش زارعت و آموزش و بازسازی دايکندی، کافی ست تا ما را به عمق فاجعه ببرد.
کودکان دایکندی به مدنی ترين شکل ممکن راهپيمایی می کنند که مکتب می خواهیم. زنان و مردان دايکندی به مدنی ترين شکل ممکن راهپيمایی می کنند که راه می خواهیم، شفاخانه می خواهیم، آب آشاميدنی سالم می خواهيم، اما کو گوش شنوا؟ کو چشم بینا و کو دولت غیر فاسد و غیر متعصب.
گویی باید معجونی از خشخاش، جهل، تروريزم و واپسگرایی بود تا مورد توجه دولت فخیمه ی کرزی قرار گرفت.
پيامها
15 فبروری 2010, 05:52, توسط farhad mujadeddi
اقای نویسنده چرا شما با بزرگان دایکندی فریاد مردم را در گوش معاون دوم ریاست جمهوری و ان کسانی که در وقت انتخابات و کمپاین ها وعده های جرب برای مردم بیچاره دایکندی میدادند نمیرسانید باید گریبان ان کسانی را بگیرید که همیشه مردم بیجاره دایکندی را بازی داده اند و خودشان فعلا در غندی خیر نشسته همرا با موتر های شیشه سیاه در حال ایش و نوش استن برسانید فکر نمیکنم که نشر کردن مطلب در گوش مقام های بلند برسد جرا که گوش های انها کر است و هیج کاری غیر مکن نیست اگر اقایان بی مسولیت حکومتی بخواهند در واخان بدخشان هم میتوانند کومک کند جی رسد دایکندی اگر اخلاق بشر دوستی در سر این زمامدار های بی کفایت باشد در ان صورت خداوند درد مردم را دوا کند
15 فبروری 2010, 23:29, توسط Bina
اكر عدالت باشد بايد از باميان ديكندى و مناطق شمال بايد اطفال غريب از جانب دولت درطول مدت تعليم وتحصيل با يد تا مينات شود.همان طوريكه اطفالى از جنوب كشور بنامهاى اين وان در كابل مصروف تعليم و تحصيل هستند.