صفحه نخست > دیدگاه > روزانه های من

روزانه های من

وقتیکه رئیس جمهورکشور تابعیت دوگانه داشته باشد وآنهم نه تابعیت یک کشورپیشرفته وابرقدرت بلکه کشوری مثل پاکستان...
گوربز خان "عطاخیل "
سه شنبه 22 دسامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

درین روزها هم سایتی عزیزم لمبهء نازنین که مدتی است بصورت تاکتیکی ازسازمان راوا فاصله گرفته وبرضد شعرا ونویسنده گان وحتی علمای دینی غیرپشتون افغانستان چون : واصف باختری، پرتو نادری، شیخ محمد ایاز امام بزرگوار وعالم جید کشور خطیب مسجد جامع وزیر اکبرخان کابل مقالاتی را تحت عنوان "شبانه های من" به غرض ترورشخصیت آنها ازکلکینچهءکابل پرس بروزمیدهد. نوشته های ایشان مرا نیز وسوسه کرد تا عنوان مقالهء حاضررا به پیروی از ایشان "روزانه های من" بگذارم تا ازیکطرف حق هم سایتی بودن را اداکنم وازطرف دیگر وجوه اختلافات فکری ام را باجناب شان نمایان سازم. زیرا ایشان شب را که خداوند برای استراحت وسکون آفریده است آنرا درترور شخصیت های مخالفش مصرف میکند وروز را که برای کار وفعالیت وآموزش وپرورش آفریده درخواب گران میگذراند. البته با وجود این اختلافات من ازنوشته های لمبهء عزیز خوشم می آید ولو هرقدر عقده مندانه هم بنویسد ان شاء الله بروز این عقده ها به یمن کابل پرس? عقده گشا سبب شفای امراض روحی شان میگردد. من لمبهء هم سایتی ام را هرارمرتبه نسبت به سرسفید مالیخولیائی شهرگوتنبرگ سویدن ترجیح میدهم. زیرا سرسفید مالیخولیائی طوریکه خود لمبهء عزیز دریکی ازمقالاتش درسایت دیگری نوشته او همیش دنبال یک کدخدا است. اگریک کدخدا بمیرد کدخدای دیگری پیدامیکند واگر کدخدا پیدانشود او خودش کدخدا خلق میکند واو را پرستش میکند. درینجا حق بجانب لمبهء عزیز است به رغم خشم برادرش درکثافت دانی جرمن جرمن.

بهرترتیب سر این داستان دنبالهء دراز داد وآنرا دریک روزانهء دیگر پی خواهم گرفت. اما عجالتا بدنیست که درباره اخبار وحوادث امروزی که درین روزها به وقوع پیوسته است بنویسم. همه میدانیم که جناب کرزی بار دیگر به کرسی ریاست جمهوری تکیه زد. کابیه اش را غرض تائید پارلمان به ولسی جرگه معرفی کرد. یکی ازمهم ترین موضوعات بحث تابعیت دوگانهء وزراء بود که آقای کرزی درپیامیکه به پارلمان فرستاد درپهلوی دیگر محاسن کابینه اش یکی هم یک تابعیته دارا بودن وزراء را ذکرکرده بود. بحث تابعیت دوگانه وزرای کابینهء دولت درپارلمان افغانستان ازمسایل حاد وعمدهء بود که با آن برخورد سطحی وغیرواقعی صورت گرفت.

دربین صداهای موافق ومخالف که پیرامون این مسأله بلندشد یکی هم صدای آقای کبیر(رنجبر) بود که توجه مرا بخودجلب نمود. آقای رنجبر به نکتهء اساسی اشاره نموده فرمودند:: درکشورما کسانی وجود دارند که روی خارج را ندیده اند اما با ده ها سازمان استخباراتی بیرونی قرارداد بسته اند آیا ضرر این افراد بیشتر است یا آنهایکه دارای تابعیت دوگانه اند وقصد خدمت بوطن شان رادارند؟" اینکه هدف ومقصد جناب رنجنبرکدام اشخاس ویا گروه ها بود معلوم نگردید بحث را باید اظهارات آقای نبیل مسکینیار شروع کنم که هنگام مبارزات انتخاباتی کاندید های ریاست جمهوری دربارهء کرزی گفته است وشهادت داده است . نظربه شهادت نبیل غمین ( مسکینیار)مدیر کل شبکهء جهانی آریانا افغانستان درامریکا رئیس جمهورکرزی که درسالهای هشتاد به روم جهت ملاقات با پادشاه سابق میامد پاسپورت دیپلوماتیک وزارت خارجهء پاکستان را با خود حمل میکرد..
.

سوال اصلی این است: وقتیکه رئیس جمهورکشور تابعیت دوگانه داشته باشد وآنهم نه تابعیت یک کشورپیشرفته وابرقدرت بلکه کشوری مثل پاکستان پس وزرای بیچاره چه گناه کرده اند که بخاطر داشتن تابعیت کشورهای اروپائی وامریکائی وکانادائی از وزارت محروم گردند.

همه میدانیم: پاکستان ازجمله کشورهایست که تعداد زیادی ازافغانها تابعیت آنکشوررا دارا میباشند.اما این تابعیت برخلاف کشورهای دیگر سر وصدای زیادی را دررسانه ایجاد نمیکند درپهلوی دیگرعوامل یکی هم موجودیت قبایل افغان در دوطرف مرزاست که سالها این سوال مطرح بوده که کی ازافغانستان وکی هم ازپاکستان. درعین حال این را نباید ازنظربه دور انداخت که : درصورت ادامهء وضعیت باهمین شیوهء کنونی پاکستان بیشترین جواسیس وگماشته هارا دربالاترین سطوح دولت های حال وآیندهء افغانستان خواهد داشت . این بدان معنی نیست که هند وایران بی جاسوس باشند بلکه مقصد این است که نقش پاکستان بخاطر مشترکات که به آن درین مقاله توجه شده است نسبت به تمام همسایه ها برجسته وتاثیرگذار است.

اگرتجارب من ازتاریخ درست باشد درپهلوی دیگرناکامیهای سران تنظیم های جهادی وطالبان یکی ازعلتهایکه چرا بعدازسقوط رژیم داکتر نجیب الله تاکنون هیچکسی قادرنشده است تا یک سیاست روشن وشفاف را درقبال این همسایهء بحث برانگیز طرح وتدوین نماید این است که پاکستان به تعدادی ازرهبران ومسؤولین بلند پایهء بعضی تنظیم های جهادی تابعیت کشورخویش را ارزانی فرموده وهستند رهبران وشخصیت هایکه تاهنوز سرمایه های شان دربانک های پاکستان ذخیره شده و درشهرهای پشاور واسلام آباد وکراچی صاحب دارایی و ملکیت های شخصی بوده وعواید حاصله از آن دو باره به بانک های پاکستان سرازیر میشود. وحتی کسانی وجود دارند باوجودیکه درغرب زنده گی میکنند اما تاهنوز پاکستان به حیث نقطهء ترانزیت شان به افغانستان وهمچنان مرکز سرمایه گذاری های خصوصی شان محسوب می شود. همین علت است که سران تنظیم های جهادی هیچگاه دربرابر آزمندیهای پاکستان شجاعانه و جرأتمندانه ومستقلانه تصمیم نگرفته و صدای اعتراض را بلند ساخته نمیتوانند اینها آن خواجه های خدمتگاری را مانند هستند که درقدیم الایام در دربارهای سلاطین خسی میشدند وغریزهء شهوت وحس علاقه به جنس مخالف در وجودشان کشته میشد تا مبادا در اثرمعاشرت وتماس با زنان ودختران جوان دربار، غریزهء جنسی شان تحریک شده و ارتباظ عشقی وجنسی برقرارگردد.. این خواجه های خدمتگار مادام العمر از برقراری روابط جنسی وعشقی محروم ساخته میشدند. وسلاطین هم دغدغهء اینکه کسی ازکنیزان ویا زنان یا دختران جوان وزیباروی دراثر معاشقه ومعانقه با خواجه ها حمل بردارند در سر نداشتند آنها یعنی خواجه های خدمتگار آزادانه مثل خود زنها با زنهای دربار درتماس می بودند وسلاطین با خاطر آرام مشغول عشق وعیاشی وخونریزی.

.آری! مقامات پاکستان اینگونه افراد وگروه ها را خسی ساخته اند تاکسی صدایش را درمقابل آنها بلند نسازد این خسی سازی محدود به تنظیم های جهادی نشده بلکه خلقیهای طرفدار جنرال شهنواز تنی، سازمان راوا را نیز دربرمیگیرد. مجلهء پیام زن ارگان نشراتی راوا درسالهای هشتاد میلادی مزین با شعارهایست که دراستقامت منافع پاکستان نشرات مینمود. راوا دران سالها برای آزادی کشمیر ازاشغال هندوستان گلو پاره میکرد. هدف ازذکر سازمان راوا این بود که تولیدات آی اس آی تنها به ملا وطالب محدود نشده بلکه درجبههء فرهنگی نیزفابریکه های دارد که تولید فرهنگ دشنام وترورشخصیتها را ترویج میکند. فابریکهء تولید زنان ومردان انقلابی که با منافع حیاتی پاکستان همسو باشد دراختیار آی اس آی قراردارد. پاکستان هرگزتشویشی ازجنگهای ذات البینی یا اتحاد ویاهم بقدرت رسیدن گروه های خسی شده ومطیع وفرمانبردار ندارد.وهیچگونه خطری ازناحیهء این گروه ها نه تنها که متوجه منافع پاکستان نمی شود بلکه شرایط را جهت رسیدن پاکستان به اهداف استراتیژیک در افغانستان زودترازموعد تعین شده مساعد میسازد. . تنها کسانی میتوانند منافع پاکستان را به چالش کشند که ازنظرقومی غیرپشتون( بوده وخواهان برقراری نظام که آئینهء تمامنمای هویت فرهنگی ، زبان وتاریخ اقوام این سرزمین باشد) باشند. برای پاکستان برقراری چنین نظام اصلا قابل تحمل نیست زیرا خود پاکستان با تاریخ اندکی که دارد دربرابر همچو همسایهء با هویت وبا تاریخ که ازخود سیادت ملی، غرورملی ، زبان ملی ، سرودملی که باشنده گان آنرا به وجد آورده وشانه های باشنده گانش را به یکسویه بحرکت بیاورد وبالاخره تمامیت ارضی که خطوط مرزی آن مشخص باشد شدیدا احساس حقارت میکند بناء باتمام قوت باید دربرابرآن بایستد بنابرهمین علت است که مقامات پاکستان وجامعهء جهانی ازسالها به اینطرف سرنوشت بیست وپنج ملیون پشتون پاکستان را خیلی کاذبانه ومزورانه درگرو امنیت وثبات درکابل طوری گره زده اند که خواهی نخواهی منافع اسلام آباد را تأمین کند. پاکستان درطول این سی سال بی ثباتی میزبان تعداد زیادی از پناهجویان افغانستان بوده است اما برخورد مقامات قضائی وامنیتی پاکستان وحتی مردم عادی این کشور با تمام پناهجویان بعنوان پناهجو یکسان نبوده و به دلایل ایتنکی وقومی فرق داشته است. گاهی هم ابن برخوردهای تبعیض آمیرحتی درگفتار وکردار بالاترین مقامات پاکستان متجلی شده است. چنانچه درسال 2001 چندماه قبل ازوقوع حادثهء یازدهم سپتمبردرامریکا پناهنده گان غیرپشتون افغانستان که بخاطرظلم واستبداد طالبان به پاکستان مهاجرشده بودند شدیدا مورد آزار واذیت مقامات امنیتی آنکشورقرارگرفته وتعداد زیادی به رژیم طالبان تحویل داده شدند. درچنان فضای تیره وتار فرماندهان ارشد جبهه مقاومت ضد ظالبان برهبری احمدشاه مسعود سفری به اروپا نمودند شهید مسعود ضمن ایراد یک سخنرانی مفصل درپارلمان اروپا جهان را ازعواقب وخیم عملکردهای نظامیان پاکستانی هوشدارداد بعدازفشارهای زایدالوصف که بالای مقامات پاکستانی وارد گردید سرانجام جنرال پرویزمشرف نیات اصلی خویش را درقبال افغانستان روشن ساخت. وی طی بیانیه ای اظهار نمود که" پاکستان به دایل مشترکات وعلایق ایتنکی که میان قبایل دوطرف مرز دارد کاملا خودرا قیم وپاسدار منافع قومیت پشتون درافغانستان میداند ما متعهد به حفظ این منافع هستیم وحمایت ما ازطالبان نیز که عمدتا یک جنبش پشتونی ومربوط به قوم اکثریت افغانستان است برهمین پایه بنا یافته وبهمین دلیل قابل توجیه میباشد که مطمئنا درآینده برای کشورهای جهان قابل فهم خواهد بود."

پرویز مشرف به این هم بسنده نکرد وازپشتونهای افغانستان نیزخواست که باید درکنارپاکستان قرار گیرند. البته اظهارات فوق واکنش های متفاوتی را دربین حلقات سیاسی افغانستان برانگیخت اما اظهارات فوق یک واقعیت ر آفتابی ساخت که منافع درازمدت پاکستان درین نهفته است که پشتونهای افغانستان نباید ازسلطهء عنعنوی وتاریخی بر کل افغانستان محروم بمانند. زیرا درصورت این محرومیت پشتونهای دو طرف مرز باهم متحدشده وزمینهء تجزیهء پاکستان را مهیا خواهندساخت.که سرانجام یک دولت جدید با نام پشتونستان آزاد تشکیل خواهدشد. روی همین علت است که سیاست پاکستان درمنطقه براساس پشتیبانی وحمایت ازیک قوم ودشمنی باسایراقوام افغانستان توجیه شده و در اولویت کاررهبران وکارگزاران سیاسی اسلام آباد قرار دارد. به همین دلیل است که پاکستان حداکثرسعی وتلاش خودرا میکند تا مناطق پشتون نشین هم مرزبا افغانستان ازسواد ، تعلیم وتربیه محروم بوده برعلاوه رشد وتقویهء پایه های نظامی قبیلوی وحفظ فرهنگ جنگ سالاری درمناطق پشتون نشین ازدیگرآجنداهای کاری ست که باید آنرا مقامات پاکستانی عملی سازند.

مورد دیگری را که باید دررابطه به تابعیت پاکستانی عرض کرد این است که حتی اهالی افریقای جنوبی وعربها میتوانند با سهولت بابعیت پاکستانرا بدست آرند اما برای یک تاجک ویا ازبک افغانستان این امرمحال است. احمد مؤفق زیدان روزنامه نگارعرب است که برای روزنامهء الحیاة وشبکهء تلویزیونی الجزیره کارمیکند او ازاهالی غزه درفلسطین اشغالی است اما بخاطر ازدواجش با یک دختر پاکستانی تابعیت کشورپاکستان را بدست آورده است اوسالهاست که دراسلام آباد وسایرشهرهای پاکستان آزادانه در رفت وآمده وگزارش تهیه میکند. خانمش دختریکی ازاعضای بلند پایه جماعت اسلامی پاکستان است که درعین حال هم در آی اس آی وهم در مجالس ایالتی نفوذ قوی دارد. زیدان را میتوان یک لابی پاکستانی درجهان عرب توصیف کرد که بخاطر تشریح وتوضیح سیاست های پاکستان به دنیای عرب تلاش میکند.

بناء درمجموع میتوان گفت کسانیکه سالهای زیادی را درپاکستان گذرانده و صاحب (شناختی کارت) یا تذکره هویت پاکستانی اند و با پاکستانی ها قرابت وپیوندهای فامیلی پیداکرده اند به هیچ صورتی حاضر به ازدست دادن منافع شخصی شان نیستند. این گروه هرگزحاضرنخواهند شد تا اسباب زحمت مقامات آی اس آی فراهم گردد. برای اینگونه افراد اگر درافغانستان وکیل پارلمان باشند لابی های پاکستانی اند. اگررئیس جمهورباشند باید منقاد ومطیع وگوش به فرمان پاکستان باشد. اگر وزیر دفاع باشند حیثیت ستون پنجم قوای پاکستان را درقوای افغانستان دارد. باید از خطرات احتمالی ، کشوردومی خویش را اطلاع دهد. اگر اپوزیشن مسلح مثل طالبان وگلبدین باشند نیز بحیث ابزار فشار پاکستان علیه حکومت مرکزی استعمال شده وتا توان دارد درجهت تخریب زیرساختهای کشور جد و جهد میکند اگر اپوزیشن غیرمسلح مثل سازمان راوا باشند درجبهه ء فرهنگی تا جان دارد به ترور شخصیت های سرشناس که به پاکستان نظرمساعد ندارند ادامه داده وهمچو طالبان که هرفرد با آبرو وسرشناس غیرپشتون را درملاء عام شلاق میزد واعدام میکرد راوا نیز نباید در وظیفه اش کوتاهی نشان دهد وچون یک نیروی ریزرفی وذخیره تا وقتیکه منافع پاکستان ایجاب کند به فعالیتهای سیاسی خویش زیر ریش جنرال های پاکستانی ادامه داده وبعدازانقضای تاریخ مصرف گروه های دیگر زمینه مطرح شدن آنها مساعد میشود. وهم اگر فرد عادی باشد هروقت که وضع امنیتی افغانستان خراب شود به پاکستان پناه برده وزنده گی خویش را آنجا ادامه میدهد. هیچ تاوان وخسارهء متوجه این افراد نمیشود. تنها کسانیکه ازخرابی اوضاع سیاسی واقتصادی وامنیتی متضررمیشوند گروه های قومی غیرپشتون هستند که پاکستان آنهارا مانع بزرگ برای رسیدن به عمق استراتیژی خویش تشخیص داده است. روی همین اصل است که پاکستان ازموجودیت قوای ناتو وسازمان ملل متحد سخت در رنج وعذاب بوده وهمچو القاعده خواهان خروج قوای بین المللی ازافغانستان است.
جا دارد که همین جا برای دوستان تکرارکنم : درصورت خروج قوای بین المللی ازکشور وبقدرت رسیدن هرگروه یاشخصیت پاکستانی مشرب چه خلقی یا راوائی، یا سیکولار یا مجاهد یا ملا درکابل منتظر نسل کشی های نوع خلافت عثمانی علیه ارامنه ویا هلوکوست هتلری علیه یهودها ویاهم نسل کشی کردها درهلبچه توسط صدام را باید داشته باشند وهرگزاین انتظاربعیدازواقعیت نیست. زیرا زخم را که پاکستان وحامیان آنها درزمان سقوط طالبان درشمال خورده اند نه قابل علاج است ونه هم قابل فراموشی. آنانی را که پاکستان سران گروه های ائتلاف شمال نامگذاری کرده باید بدانند ویقین داشته باشند که جناب محترم والامقام حامد کرزی با آنهاسر صداقت ندارد. زیرا همه دیدیم وملاحظه نمودیم که در دولت قبلی جگونه صداقت خویش رانسبت به آنها نشان داد. استراتیژی کنونی پاکستان درشرایط کنونی این است که سران به اصطلاح خودشان، ائتلاف را درقدم اول به جان هم انداخته وبعد هریکی را جدا جدا نیست ونابود کند. انفجاردرجوار خانهء احمدضیا مسعود ومسؤولیت نپذیری طالبان این واقعیت را نشان میدهد که پاکستان وحامیان درونی آنها در دولت کرزی هم خواهان نابودی وهم خواهان ایجاد قضای بی اعتمادی دربین رهبران ضد طالبان هستند. درچنین شرایطی تنها چیزیکه لازم است این است که رهبران سابق ضد طالبان باید هوشیاری خودرا حفظ کنند وهرگز به اطلاعات غیردقیق که اختلافات درونی را دربین آنها دامن میزند توجه نکنند دولت آیندهء افغانستان دولت ترور مرموزانهء سران گروه های ضد طالبان است. آقایون محترم باید خاطرهء ترور رفیق الحریری درلبنان را هرگزفراموش نکنند ..

.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به همه سلام،
    جناب هموطن عطاخیل، شما در نوشته تان تذکر داده اید مجله پیام زن بخاطر منافع پاکستان کار می کرد اگر روی عقده نباشد لطف نموده شماره و سال انرا و ذکر مطالب در کابل پرس? به نشر رسانید تا همه مردم ما اگاهی حاصل نمایند،
    جناب عطاخیل ایا شما کدام مفکوره سیاسی دارید و روی کدام ایدیالوژی و برنامه کار می کنید و یا بدون هدف فیر می کنید؟
    من فکر می کنم شما فاقد ایده سیاسی بوده اید راه و روش شما تنها و تنها احمدشاه شاه مسعود بوده که همه مردم ما می دانند که وی کدام مفکوره سیاسی نداشت و گاهی با ربانی و گاهی با روسها و گاهی با دیگران؟
    ایا شما هم همین طور؟
    در افغانستان دو گروپ علیه اقوام غیور قرار دارند در قدم اول باند پرچمیها و در قدم دوم باند مسعود.
    شما در نوشتار تان گفته اید که تنها کسانی متوانند که منافع پاکستان را به چالش کشند که غیر پشتون باشند!
    برعکس گفتار شما پشتونها هر گز بنام پاکستان چیزی را نشناخته اند و خط مرده دیورند را یک خط تحملیی و غیر قابل قبول دانسته اند و در جلسه بن و بعد از ان طرفداری پاکستان از نوع حکومت در افغانستان بوده اند که پشتون در انزوا قرار داشته باشند تا جنگ در کشور شعله وار باشد>
    خوب است در طول این سی سال مردم غیور و شریف افغانستان خصوصا مردم شمال و ولایات مرکزی از نیات شوم پاکستان اگاهی حاصل نموده و این کار خوب است که در سراسر کشور علیه پاکستان مردم ما قرار داشته باشند تا افغانها به اسانی خاک های از دست رفته هود را حاصل نمایند.
    برای شما و امثال شما مسعود اخوانی یک شهید است لیکن برای مردم ما خصوصا برای مردم شمال و ولایات مرکزی مسعود و باند بی خرد و بی دانش پرچم مانند زهر است و این را فراموش نکنید که تفرقه در بین مردم افغانستان از وظایف دشمانان افغانستان است چیزی که شما انرا به پیش می برید.
    مردم ما به وحدت ملی و سراسری نیاز دارند مردم ما به صلح و ارامی ضرورت دارند مردم ما به مکتب، شفاخانه، سرک و برادری ضرورت دارند نی به چرند گویی ! نی به نفاق و تفرقه!
    از این مسایل چیزی عاید تان نمی شود و در گمنامی بسر خواهد برد، بیاید برای برادری و ابادانی کشور با هم کار کنیم بیاید دست دوستی و محبت با هم دهیم تا همه مداخله گران اعم از روسیه، ایران و پاکستان و دیگران در کشور ما مداخله و تجاوز نه نمایند.
    جلال ابادی

    • در یک دست شما قران و در دشت دیگر تان شمشیر است. وقتی زور امد از مساعی مشترک حرف میزنید وقتی رهایی جستی اتهام می بندی. شما خجالت نمیکشید که پرچمی ها را به ناسیونالیزم محکوم میکنید ؟ غیر شما تمام مردم افغانستان به این واقعیت معترف اند که حزب وطن یک حزب انترناسیونال بوده و عملا خلاف ناسیونالیزم مبارزه میکرد. شما یکبار دیگر ثابت ساختید که جاسوس ای اس ای هستید و جناب عطا خیل شما را درست معرفی کرده اند. شما اگر در تبانی و سازش با ای اس ای قرار ندارید چطور چتلستان با اینکه مهد بنیادگرایی است بشما منحیث جنبش چپ اجازه فعالیت و نشرات میدهد ؟ حالا همه مردم میدانند که راوا اله دست ای اس ای بوده و بمراد ایشان دست به تفرقه و نفاق در افغانستان میزند.

    • cجناب عطاخيل . من از لمبه بخاطر سرهم بندی اراجيفی عليه ملالی جويا متنفرم . لمبه و همقلمی او با سايت خليل الله معروفی ، ماهيت اين جانور چپ نما را خوب نمايان ميسازد! خليل الله معروفی ، لمبه و .. نويسندگانی منافق و ابليس تبار اند ؛ زيرا عليه تبار و فرهنگ و اصل ونسب خويش ، قيام کرده اند ! اينان به مقوله پوچ « مصطلحات ملی !» يعنی تجاوزات قبيله وی بر زبان فارسی ، را تعميم ميدهند و بيشرمانه حتا از خود نيز چيز های می افزايند ، معروفی به جای آماده و مهيا ، « چمتو !» ميگويد و لمبه نيز بدش نمی آيد که تاريخ شمسی به تاريخ هجری قمری (!) مبدل گردد! بهر حال از لمبه که بگذرم . من جنابعالی را نيز مثل دانشور و مامون و هارون امير زاده و خانم طايع و خانم فرشته حضرتی جيره خوار ارتجاع آدمخوار مذهبی ميدانم ؛ بخصوص که قربان و صدقه رفتن های تان برای مسعود فقيد ، چهره کريه تان را ازپشت نقاب اسم مستعار و فضل فروشيهای فريبکارانه ، نمودار ميسازد!با اينهمه در نوشته اخير تان ، گوشه های از واقعيت نيز نهفته است که نميتوان آنرا فقط بخاطر اين که ، نوشته از قلم گوربز خان است، ناديده بگيرم . اين که کابينه کرزی ، يک جاسوسخانه تمام عيار است ، درست است و اين امر که جواسيس پاکستانی ، بيشترين وزراء را تشکيل ميدهند، کاملا شما حق بجانب هستيد !نقل قول شما از نبيل غمين ، در باره تابعيت پاکستانی کرزی ، هرچند ممکن است ، صائب باشد ، اما گمان ميبرم آقای کرزی به کشور هند و رجال و فضای آن بيشتر وابسته گی روحی دارد تا پاکستان! گاهی که انفجارات هدايت شده از پاکستان ، فاجعه های می آفريند ، واکنش های طبيعی کرزی ، عدم وابسته گی روحی ويرا به پاکستان نشان ميدهد ، عقد اخوت بستن ها با زرداری و ژنرال مشرف بوسيله کرزی وقتی صورت ميگيرد که امريکا فرمان ميدهد و خط و نشان ميکشد و اين يک ضرورت و تحميل سياسی است و بس!
      جناب عطاخيل ! عده ای از سکتاريست های سايت خاوران و تاجک بازان و فرهنگيان مزدور ، اين شايعه بی بنياد را ترويج و تعميم ميدهند که واصف باختری ، خدای شعر و پيامبر مقاومت ملی (!) و سر آمد محققان (!) است و پس از او پرتو نادری است و سپس لطيف ناظمی است و جوان ترين اديبان جناب کاظم کاظمی است! اين مقوله مضحک که توسط مشتی نقاد دريوزهگر و اعضای اتحاديه سابق نويسندگان ، به نسل بيخبر امروز ، خورانده ميشود و از تريبيون های رسمی و تجارتی ، جار زده ميشود ، دروغی عريان است .قلمزنان مزدور شايعه کرده اند که دشمن باختری و شرکاء فقط سازمان راوا است و ديگر هيچ ! يعنی هر عيب که هست در عدم مسلمانی راواست ! که به خدايان فرهنگ و هنر و سياست و مذهب ! دشنام ميدهد و ديگران ، يعنی ملت بينوای افغانستان ، واصف باختری و ناظمی و رازق رويين و حسين فخری را « فخر کائنات» ميدانند! جناب عطاخيل ! روزی که باختری و ناظمی ، برای اشغالگران شوروی ، کف ميزدند، و در اوج بيداد حزب دموکراتيک خلق ، به سفر های تفريحی بحيره سياه و تاشکند و سمرقند روانه ميشدند ، شما کجا بوديد که امروز ، سياهکاران و وطنفروشان را برائت ميدهيد و هرجا استدلال ، لنگ شد و منطق ، از پای در آمد ، سازمان راوا را به چوب می بنديد! آيا کاظم کاظمی که سالگرد مرگ خمينی آدمکش و ضد بشر را با شعر و سرود تجليل و تبجيل ميکند ، بايد مورد شماتت باشد يا راوا؟ آيا سليمان لايق و ناظمی و کاوون توفانی و عبدالله بختانی خدمتگار و ... بايد زير ضربه ملامت باشند يا راوا؟ البته راوا هم ممکن است در روش و موضعگيری هايش دچار بسيار لغزش ها شده باشد که اين نوشته هر گز در دفاع از راوا نيست . با اخلاص . بهروز .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس