پاسخ رييس دانشکده ی اقتصاد دانشگاه بلخ به يک مقاله ی منتشر شده در کابل پرس
پوهنوال ولی محمد فائز
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
با عرض سلام!
من پوهنوال ولی محمد فائز رئیس پوهنحی اقتصاد پوهنتون بلخ میباشم. به ارتباط مقاله که در پوهنتون بلخ چه می گذرد؟که به تاریخ 19 دسامبر2009 به نشر رسیده است ازینکه دو دخترم را به حیث استاد به معرفی گرفته اید کدام اساس ندارد و استاد پوهنتون بلخ نمیباشند. بنا نویسنده محترم (جانباز) مورد بازپرس قرار گیرد تا در آینده در نشر همچو مسایل بی اساس اقدام ننماید. و در حذف آن اقدام گردد.
تشکر
درپوهنتون بلخ چه می گذرد؟
این عجیب رسوایی وبیدادگری است که تاریخ پوهنتون ها نظیرش را یاد ندارد درهفت سالی که سایۀ این جناب بالای ما افتاده جزیی ترین کارخیرازدست وی صورت نگرفته، یک استاد ازدست او تحسین نامه وتقدیرنامه و...نگرفته.
شنبه 19 دسامبر 2009, نويسنده: جانباز
به سلسلۀ شکایات مداوم که همیشه به سمع مسولین که همیشه خود را ذریعۀ دیگران فعال میسازند ، اینهم یک شکایت مستدل و مستند دیگر مربوط به فساد یکی از دایناسورها در ولایت بلخ آنهم در محل دانش و تحقیق ( دانشگاه بلخ ) .
ظاهرآ وقتی تمام انتقادات را مطالعه نمایم ، آن انتقاد را اصلی میدانیم که صیغۀ نقدی داشته باشد و از دید حقوقی مسله ، انتقاد وقتی صحیح است که "عدالت-قانونی " ایجاب کند .امروز هم ، آرزوی راکه اجداد ما داشتند یعنی رفتن بطرف یک جامعۀ اسوه ، داشتن حکومتی مبتنی بر قانون و مردم قانون دوست . چنین آرزو را ما هم داریم
بخصوص در همین روزها که از داخل و خارج حرف از عدالت ، محو فساد ، احقاق حق ، عدالت معاوضی ، عدالت انتقالی و ... گفته میشود ، خود را تسکین بسازم و این مسله را به دقت لازم از یک منبع دریافت نمودم ، که در مقالات بعدی با اسناد دقیق و محسوس آنرا به دسترس شما قرار خواهم داد .
نوشتۀ حاضر بالای فساد است که از طرف یکی از مقامات محترم تحصیلات عالی ولایت بلخ آنهم ریس این اداره صورت گرفته است
داستان از اینجا آغاز میشود که :
- خانم رئیس صاحب پوهنتون بلخ که اساساً معلم تخنیکم نفت وگاز می باشد، خلاف همه نورم ها ولوایح تحصیلات عالی درفاکولته انجینری پوهنتون بلخ مضمون رسم وتخنیک را دربدل حق الزحمه درس می دهد. درحالیکه فاکولته انجنیری استاد رسم تخنیک دارد که جناب پوهنمل استاد " سخی صالح " می باشد.که مکلفیت درسی او پوره نیست که دریک هفته زیاده از14ساعت درس نمی دهد.اما رئیس صاحب پوهنتون با اعمال نفوذ خانم خود را آنجا آورده تا دربدل حق الزحمه درس بدهد آنهم خلاف رشته. درحالیکه پوهنمل موجود باشد وماسترهم باشد مکلیفت درسی اش پوره نباشد بازهم معلم را کسی ازمکتب می آورد؟
تصورکنید که اگردرپوهنتون کابل همین کارصورت می گرفت.مثلاً استاد پوهنمل را بگوید 14ساعت درهفته برای تو کافیست، خانم رئیس پوهنتون ازفلان مکتب می آید چه خواهد شد!؟ آیا وجداناً شما آنرا می پذیرید؟ چندین سال است که این کار درپوهنتون بلخ تکرارمی شود.
امیدوارم که از مراجع قانونی هئیتی درتحقیق وبررسی آن موظف شود تا این موضوع را ازنزدیک تحقیق کند.
این یک کار کوچک نیست چونکه مکتب تخنیکم ازطرف صبح درس می خواند به خاطراینکه معلم صاحب به درس خود رسیده بتواند وازحق الزحمه مستفید شود، باید همیشه فاکولته انجنیری بعد از رخصتی تخنیکم باشد( یک فاکولته صدقه سر یک معلم صاحب) معلم صاحب به این هم اکتفا نمیکند.محصلین را ناکام می کند ومشروط می سازد، کورس دایرمی کند وپول می ستاند( سابقه وحال آن ارزیابی شود) .
قرارمعلوم رشتۀ اختصاصی معلم صاحب تکنالوژی کیمیاوی است، خلاف رشته برحق دیگران پای می گذارد.
اگرکسی رئیس پوهنتون باشد و رشتۀ خانمش تکنالوژی کیمیاوی هم باشد می تواند که رسم تخنیک درس بدهد؟ یعنی ازمکتب آمده پوهنتون را درس بدهد.
سن معلم صاحب ازپنجاه سال فراتررفته، ولی هنوز چندین باررئیس پوهنتون بالای استادان فشاروارد می کند که باید خانمش استاد شود، آیا رئیس صاحب ازصلاحیت خود سؤاستفاده نمی کند؟
لطفاً مارا ازاین عذاب رهایی ببخشید.
- به ادامۀ این معروضه خدمت شما به عرض برسانیم که:
درسال روان این دانشجویان به حیث استاد مقررشده اند.
الف: دختررئیس صاحب پوهنتون درفاکولته ادبیات به حیث استاد
ب:پسرمعاون اداری پوهنتون درفاکولتۀ زراعت به حیث استاد
ج:دودخترازرئیس فاکولته اقتصاد به حیث استاد
د: پسررئیس فاکولته زراعت درفاکولتۀ زراعت به حیث استاد
ازبرای خدا درجریان تحصیل به حق محصلان دیگرخیانت نمودند.تلاش نامشروع نمودند تا فرزندان شان اول نمره شود بعد ازفراغت به حق دیگران پا می گذارند.
البته این روند ادامه دارد مثلاًً:دختر دیگرجناب رئیس صاحب به زور پدرش نمرات عالی می گیرد تا وی نیز به حیث استاد درفاکولته حقوق تقرر حاصل نماید.
جناب رئیس جمهور! ازآنجاییکه این اداره کاملا فاسد شده است ازفساد اداری گرفته تا فساد اخلاقی که به اوج رسیده،( به حدیکه محصلین نام رئیس پوهنتون را آقای بجاج و نام دوست دخترشان را پرینا گذاشته اند) بنابرین ازجناب محترم شما ووزیر صاحب تحصیلات عالی خواهشمندیم که هئیتی بفرستید تا این آقایون را ازنزدیک ببیند، چنانکه آنان هرگزحاضرنیستند که یک قبل از پذیریش به تلویزیون ملی افغانستان اعلان بدهند که شاید یک استاد خوب ازجلال آباد یا هرات و.... پیدا شود. اینان فقط محرمانه این کار را دنبال می کنند بدون اعلان رادیو وتلویزیون.
دراین جا بدبخت فقط ملت افغانستان است که درآینده استادان شان به این ترتیب تعیین بست می شوند.
3- حبیب به حیث یک انسان غیرنارمل.
اینکه حبیب رئیس پوهنتون یک انسان غیرنارمل است، به هیچ کس پوشیده نیست:
اول: مدیرتحریرات پوهنتون کسی بود به نام (غمگسار) که اخلاق حمیده اش به هیچ کس پوشیده نیست، وقتیکه مناسبات حبیب با او تیره شد با برخورد فزیکی کرد، وکاربه جایی رسید که گاهی حبیب بالا بود وغمگسارزیر وگاهی حبیب زیربود وغمگساربالا.
این موضوع حتی دربیرون پوهنتون نیزانعکاس پیدا کرد.این موضوع آنقدرنیاز به تحقیق ندارد می توانید ازهرکس بپرسید وحتی ازخود غم گسار.
دوم:یک محصل انجنیری که کارت هویت خود را با خود نداشت، همین رئیس پوهنتون او را زیر مشت ولگد گرفت.کسانی که این موضوع را دیده اند البته تعداد شان کم نیست.
رئیس پوهنتون (حبیب) بدون مشوره دیپارتمنت هرکس را که خواست خودش بورس می دهد.
مثال: استاد سید یونس، استاد شریف و استاد فرهاد ... بدون فیصله دیپارتمنت فقط به صلاحیت رئیس پوهنتون به بورس تحصیلی رفتند. آیا پوهنتون های دیگرافغانستان نیزچنین است.
اگردیپارتمنت درچنین شرایط تصمیم گرفته نتواند پس چه کاری انجام خواهد داد؟
جناب وزیرصاحب اگرزمانی که شما وزیرتحصیلات عالی هستید، صلاحیت دیپارتمنت ها فلج شود کارخوب است؟
آیا شما اززیردستان خود خبردارید که آنها دارند چه کاری می کند؟
جناب وزیرصاحب!
ازادارۀ محترم وزارت تحصیلات عالی دراین روزها مکتوبی را دریافته ایم.با این متن که عیناً نقل می شود.
دارالانشاء
وزارت تحصیلات عالی
22جدی 1387
دربند هفتم آمده است( محترم دکتورموسوی مشاورارشد وزارت تحصیلات عالی لایحه تحصیلات عالی نیمه حضوری وغیابی را به زودی ممکنه تکمیل وبه مقام وزارت تقدیم نمایند وزارت تحصیلات طرفدارتحصیلات غیابی که نتایج اکادمیکی دقیقی را دربرندارد نمی باشد.
امضای محمد اعظم دادافر
وزیرتحصیلات عالی
جناب وزیرصاحب! حبیب رئیس شما با تمسخرمی گوید: از ای مکتوب ها زیاد آمده واضافه می کند: که اینگونه مکاتیب چند باررد وبدل شود من دکتورای خود را ازتایلند می گیرم.وقتی که مکتوب وزیرتحصیلات عالی بالای رئیس پوهنتون تطبیق نشود ازدیگران چه گله؟
او فقط درسال گذشته تنها هشت بار به تایلند سفرکرده،(کونش چوکی را بوی نکرده) بار آخرش فقط یک ماه را دربر گرفت وقتی ازایران آمد(دلو1387ش) فوراً به تایلند رفت مدت یکماه را درتایلند سپری کرد. (شاید حاضری ماه حوت 1387ش خود را هم امضا کرده باشد) چنانچه بارباراین کار را کرده است، متأسفانه کسی نیست که ازوی بپرسد هربارکه (غیررسمی) به خارج می روید حاضری شما چطورمیشود ویا مصارف شما را کی می دهد؟
وی هنگام سفربه خارج به آوازبلند به گوش استادان می رساند که من به اجازۀ رئیس جمهوربه خارج می روم.
جناب وزیرصاحب!
شما پاسپورت موصوف را ازوزارت خارجه بخواهید ویکبارنظراندازی کنید .بعد ازآن هئیتی بفرستید که آیا همان روزهای که درخارج بوده امضا کرده یاخیر؟
مطابق فیصله دارالانشاء وزارت تحصیلات عالی مورخ 22جدی 1387ش حبیب خان یا درپوهنتون بلخ ریاست کند یا درتایلند تحصیل.
آیا برای ریسرچ وتحقیق وترجمه، زبان تایلندی یا انگلیسی بداند یا خیر؟ متأسفانه ایشان فقط می توانند به مشکل به زبان انگلیسی آنهم مخلوطی از دری، پشتو، روسی و انگلیسی مکالمه کنند.
اینکه میگوید که وزرات طرفدارتحصیل غیابی نیست؟ پس چرا اجازه می دهید؟ ازآنجاییکه وزرات مکررمکتوب می فرستد که استادان نمی توانند دردو جای کارکنند اجازه می دهید که ازشما بپرسیم که آیا می شود درتایلند تحصیل کرد درپوهنتون بلخ ریاست نمود وریاست پروژۀ کمک بانک جهانی به پوهنتون بلخ را به عهده داشت؟ خیانت ازاین هم بیشتر؟
حتی همان روزهای که ماجرای بلند نمودن ( لوحه دانشگاه درکنارلوحه پوهنتون) خلق شد ومشاورین وزرات پی درپی تلیفون می کردند که موضوع ازچه قراراست؟
همان روز بدون فوت وقت همین جناب رئیس صاحب با لبخند ملیح پوهنتون آشوب زده را به قصد تایلند عزیز ترک کرد.(پاسپورتش خواسته شود وسفرش دیده شود) آیا یک رئیس دلسوز و وطنپرست درچنین حال واحوالی ودرچنین روزی سفرمی کند؟ ( تکت های هواپیمایی اش دیده شود) حتماً نقل آن درنمایندگی بانک جهانی است. درپوهنتون مظاهره وآشوب به پا می شود ورئیس پوهنتون سفرتایلند وا وا؟
ضمن این نامه نمرات چندساله حبیب را که درپولیتخنیک کابل درس خوانده وچندین مضمون ناکامی دارد، خدمت شما پیشکش می نمایم.
وزیرصاحب! اگرکسی ماستری دررشتۀ تاریخ داشته باشد دکتورای خودرا درحقوق بگیرد، بازهم شما او را دکتورحقوق میدانید؟ درحالیکه او فقط 2 سال حقوق خوانده وبس.
ما میدانیم که هرکس می تواند، یک دو یا سه دوکتورا داشته باشد، مشروط براینکه لیسانس، ماستری ودوکتورای خود را دریک رشتۀ معین گرفته باشد.
جناب وزیرصاحب تحصیلات عالی!
شما یکبارازاستادان بپرسید که تا حال چند روزنامه ومجله آزاد پوهنتون بلخ را به تمسخرگرفته اند.آیا همه آنها دروغ می گویند؟
آیا این درست است که هرگاه استادی ویا استادان ازاو شکایت کنند وشما بگویید که آنجا آرام است ناآرام نسازید.ما اعتقاد قطعی داریم که هرجا استکباروزورحکومت می کند آنجا خاموشی است، ولی این خاموشی حوادث ناگواری را درقبال دارد، بیاید مشوره استادان را بشنوید، اورا معین، مشاورارشد ویا معاون خود بسازید ازنبوغ وی استفاده کنید، ولی او دراین پست بسیاربدنام شده است عوضش کنید.
بانک جهانی تا هنوز بیشتراز دولک دالر را کتاب به کتابخانۀ پوهنتون خریده، اما چگونه کتاب؟ با کدام قیمت وکدام هیت خریداری؟
مثلاً ازیک نوع کتاب که کمترمورد استفاده است ویا اصلاً به درد نمی خورد بیست جلد خریداری شده که حداکثردوجلد آن کافی است.
مسالۀ دیگرهمان کتاب دربازارصد افغانی قیمت دارد این آقایون 300سه صد افغانی خریده اند. البته که بقیه آن به جیب خریداران رفته.
هئیتی بفرستید تا روشن شود که آیا آقایونی که کتاب خریده اند کی ها اند؟ استاد است یا مامورازکدام فاکولته هستند؟ آیا افراد مسلکی وکتاب شناس بودند یا مامورین پوهنتون ؟ لطفاً هئیتی بفرستید تا این فضیحت تاریخی را ازنزدیک ببنید.
- فضیحت دیگر.
چند ماه قبل یک گروپ ازپوهنتون بلخ به ریاست جناب حبیب به کشورتایلند به سفرعلمی آموزشی رفتند.دراین سفرعلمی کی ها اشتراک داشتند ؟
جناب حبیب رئیس پوهنتون
جناب اسدالله حارس معاون اداری پوهنتون
ویانا آمرکتابخانه
زرمینه مامورفاکولته انجنیری
مرضیه مامورفاکولته شرعیات
لطیف مدیرعمومی خدمات
سه مرد وسه زن(حساب برابر) که اکثرمامورین پوهنتون هستند یک کلمه انگلیسی نمیدانند چه دست آوردی خواهند داشت. امیداوارم که بپرسید این سفردربارۀ چی بود ونتیجه اش چه بود واین مامورین چه آموختند؟
آیا نمیشد که روسای فاکولته ها ویا استادانی که درسی سال خارج ندیده اند ویا حداقل مامورین که به زبان انگلیسی بلدیت داشته وازبورس متذکره چیزی بیاموزند.فرستاده می شدند.
عناصری که درفوق نام شان آمده دربارۀ شان شرح نمیدهم.ولی خوانندگان محترم خودتان با عقل وخردتان تحلیل وتجزیه کنید کرایۀ رفت وبرگشت تایلند آنها را درنظر بگیرید که چند هزاردالرمی شود.ازآنها بپرسید که این ماموره صاحبان زیب سفرتان بود چه دست آورد دارید. ازبرای خدا شما وزیرتحصیلات عالی ازآنها بپرسید زیرا آنها book را درست اسپیل کرده نمی توانند پس چرا حق دیگران را غضب می کنند؟
فضیحت دیگر
درمورد اصلاحات چندین مکتوب ازوزارت به پوهنتون بلخ مواصلت کرده ولی تا هنوز یک نفررا معرفی نکرده اند، ازمحترم (ذکا) پرسیده شود.
- فضیحت دیگر
ماپوهنتون عجیب ورئیس عجیب داریم:
مثلاً با تمام مقالات که رئیس پوهنتون نوشته می کند ورشته اش کیمیا است باید یک استاد کیمیا به اوتقریظ بدهد، مثلاً :( یوسف پارسا، گل احمد فیضی، (استادان پوهنتون بلخ) یا استادان پوهنتون کابل، اما به مقالات که موضوعش کیمیا است کسی تقریظ می دهد که رشته اش برق است.درحالیکه استاد رشته اش موجود است.
ما هیچ وقت آب را گل آلود نمی کنیم صفا وروشن صحبت می کنیم.این اشتباهاتی که به شما عرض کردم، چند سال که تکرارمیشود.
جناب وزیرصاحب! کلکسیون مجلۀ علمی بلخ را به نزد خود بطلبید ومقالات جناب رئیس را ازنظربگذارنید- ببنید که مقالات ایشانرا کی تقریظ داده است.
با آنهم دروقت ترفیع( به رتبه پوهنوالی) جناب رئیس صاحب با آنکه رشته اش کیمیااست یک مقاله درمجله علمی بلخ بنام(عشق دراشعارمولوی) نوشته بود.نگارش ونشرمقاله ایرادی ندارد ولی جناب ایشان با این نوشته ترفیع کرد.
ریاست انسجام گفت که با آن هم یک مقاله کمبود است، فوراً آمد ویک نوشته دیگررا به استادان تیم خود داد که تقریظ بدهند.این نوشته رئیس صاحب بدون چاپ شدن به محاسبه رسید.
این عجیب رسوایی وبیدادگری است که تاریخ پوهنتون ها نظیرش را یاد ندارد درهفت سالی که سایۀ این جناب بالای ما افتاده جزیی ترین کارخیرازدست وی صورت نگرفته، یک استاد ازدست او تحسین نامه وتقدیرنامه و...نگرفته.شاید اگرمحرمانه به گروپ خود داده باشد ما ازآن خبرنداریم.حتی استادانی که ازده کیلومتری ویا حتی زیادترازاطراف شهرمی آیند تا هنوز نه سرویس ونه کرایه سرویس برای شان تدارک دیده نشده درحالیکه درپوهنتون کابل ازهفتاد سال بدینسو این کارجریان دارد.
خانه های دولتی ازاین آقایون است.
مثلاً یک خانه درمنزل سه (3) منازل رهایشی تخنیکم (پوهنتون) ازسه سال به این طرف قفل است کسی درآنجا زندگی نمی کند.اما درسایه همین آپارتمان سه منزله، استادی به نام غلام نبی ( ازولایت وردک) درگاراج نمناک، پرازخسک، گژدم خلاصه اینکه جای زندگی نیست مجبوراست زندگی کند ونیم معاش خود را صرف تداوی اطفال خود کند.
اما با تاسف خانۀ منزل سه !!!
ببنید که این آقایون خانه خالی را چکاردارند که قفل انداخته مانده اند؟ همه میدانند که ازاین خانه چه استفاده می شود آیا شما که مقام وزارت هستید وفلان وفلان هم دارید نمی دانید؟
امیدوارم که هئیتی به همین مناسبت بیاید وببیند که چگونه زمینه های فحشاء وغیره دراین جا ازطرف این عالیجنابان مساعد می شود…..
ادامه دارد ...
پيامها
19 دسامبر 2009, 18:09, توسط tareq
deda shawad chi meshawad
ok
23 دسامبر 2009, 08:11, توسط tareq
een aqaye fayez faqat yak mawred ra rad kard wa een ba een mani ast ke baqi mawared hama sehat darand, tawjjohe moqamate wezarate tahselate ali ra bayad ba een jehat sawq shawad. ok
deda shawad chi meshawad
24 دسامبر 2009, 09:35, توسط alif
طارق جان سلام؛
اگر خفه نمیشوید لطفاً این صفحه را باز کرده و با استفاه از عمل کاپی copy و پیست paste نظریات ومطالب خویش را به خط فارسی بنویس چونکه همگی به خط انگلیسی آشنائی کامل ندارند و در مطالعۀ نطرات عالمانۀ شما دچار مشکل میباشند.
http://www.gate2home.com/?language=fa
با ادای شکران
24 دسامبر 2009, 18:34, توسط tareq
alif jan salam
tashakor azizam koshesh mekonam ok
24 دسامبر 2009, 10:10, توسط alif
عالیمقام جناب پوهنوال ولی محمد فائز رئیس پوهنحی اقتصاد پوهنتون بلخ؛
با عر سلامها و احترامات بینهایت:
بنده نمیخواهم در بارۀ شخصیت و یا فعالیتهای وظیفوی شما و یا در بارۀ صدق و یا عدم صدقِ اتحامات نگارنده، آقای محترم جانباز، نظری بدهم و یا انتقادی نمایم زیرا از حقیقت موضوعات آگهی ندارم، ولی خواستم منحیثِ یک هموطن از عالم دوری خواهشی از مقام محترم بنمایم تا با درک مسئولیت و احترام به ماهیت های آن، انتظارات وامیدواری های ملت، مملکت و همچنان انتظارات وامیدواری های دانش آموزان به میزان ممکن بر آورده شده و با اتفقاق و همکاری های همه جانبه در جلوگیری از بروز اینگونه اتحامات و یا انتقادات تلاشهای صادقانه به عمل آمده بتواند، تا باشد که دَینِ بزرگ مادروطن در اجرای مسئولیتها و وظایف ما با صداقت و ایمان درست و کامل بجا شده وجایگاه ما در جامعه با سرخروئی و افتخار برقرار و مستحکم مانده بتواند.
موفق باشید.
9 فبروری 2010, 06:46, توسط حلیمه رسا
آقای الف ! چنانچه خود شما نیز اعتراف کردید هیچگونه اطلاعی از شخصیت های چنین اشخاصی اطلاعی ندارید پس برای شما یک توصیح : بی گدار به آب نزنید . اول شخصیت ها را بشناسید و بعدا اظهار نظری کنید. تشکر
9 فبروری 2010, 03:50, توسط جان فدا
سلام بی بی گل حلیمه جان رسا امید که سر حال بوده باشی . ضمنا باید خاطر نشان بسازم که شاید خودت در همین اواخر در دانشگاه امده باشی و از احوال و اوضاع گذشته دانشگاه اطاع نداری میدانی که همین افراد و اشخاص که علیه ریس دانشگاه تو طعه را دامن میزنند از کجا رهبری میشود و اهدف انان چیست ؟ و این همه یک بازی سیاسی است چیزیکه این ها ادعا دارند اگر واقعیت باشد وزارت تحصیلات ریاست تفتش ندارد که ارزیابی کنند و یا اگر اختلاص صورت گرفته ارگان های عدلی ما نداریم ؟ یعنکه از تمام کارهای غیر مشروع ریس تنها همین جناب ها خبر دارند و بس .
تو بی بی عزیز کورکورانه قضاوت نکن . این ها میخواهند که با تبلیغات پوچ خود فرد دلخا خوده که درنظر دارند رویکا ر بیاورند و خاطرات دوران گذشته خوده تازه نمایند . که در او زمان چقدر بالای محصلین مزار ما ظلم نموده اند . دیگه این ها او ارمان خوده د رگور خواهند بردند . و به امید روزی که اقای جانبازخان با این ادعا هایکه خودش انرا ثابت کرده نمیتواند در نظارت خانه و توقیف خانه قرار بگیرد . و هیچ یک از اعضای شبکه اش به درد اش نخورده همه انان انکار نمایند . انشالا این کار میشود.
و قابل ذکر میدانم که من از کلمه دانشگاه به جای پوهنتون استفاده نمودم که قبلا مورد انتقاد اقای قاضی زاده قرارگرفتم . گرچی داشتن تبعیض در بین ما افغانها مشکلات وطن را حل نمیکند ماهمه یکی هستیم . اما خواستم که این کاکه خفه نشود.
بااحترام جان فدا.
9 فبروری 2010, 06:42, توسط حلیمه رسا
سلام آقای جان فدا ! اول خواهش از شما که از گفتن همین کلمه بی بی در مورد من خود داری کنید. نه جانم شما اشتباه می کنید و سخن را به سوی دیگری می برید. به طرف چند استاد اوزبکی که فعلا از دست شان چیزی ساخته نیست و با ریس دانشگاه نیز کدام مخالفت جدی یی که دیگر استادان دارند ندارند. شما نمیدانم به چه منظوری از آقای حبیب الله ( که فعلا به عنوان دیوانه مشهور شده ) پشتیبانی می کنید. شاید با ایشان خویشاوندی داشته باشید اما نمیدانم . به هر حال همین را بدانید که درمقابل (ریس جمهور) دانشگاه فعلا استادان پشتون ایستاده اند. چون آقای حبیب نه تنها استادان دیگر اقوام را آرام گذاشت ، بلکه نزدیکترین دوستان خود را نیز رنجاند. در گام نخست استادان عزیزی و خپلواک ایستاده اند. آیا می گویید که این دو اوزبک هستند ؟ و یا آقای جانباز از حارس شکایت کرده است ، آیا او پشتون است ؟ کمی به سر و صورت خود نگاه کنید. آیا شما فاشیست نیستید ؟
1 دسامبر 2012, 10:41, توسط نجیب الله جعفری محصل سال چهارم اقتصاد
“نیکجو ، واثق ، اکری”
از کابل پرس? تشکری می کنیم زمینه این را مساعد می سازد تا صدا خود را در برابر ناسزا بلند کنیم. میایم سر فاکولته اقتصاد پوهنتون بلخ . در این فاکولته اکثریت استادان کهنه پیخ آن خصوصاً پوهاند ها، همه ی اینها بیسواد مطلق هستند. از عبادالله عباد گرفته ، تا اکرمی و از واثق ترایی گرفته تا داکتر صاحب نیکجو بد جو . همه ی اینها بی سواد هستند. عبادالله عباد اصلاً در صنف درسی هیچ کنترول ندارد. زمانی که در ریاست فاکولته جلسه ی گرفته می شود و تاکید بر این می شود که کیفیت درسی بالا برود، عبادالله عباد یک رقم سر غیرت می آید و می خواهد که دیگر درست تشریح کند، زمانی که داخل صنف می شود، یک رقم غال مغالک را می پرته که محصلین فکر می کنند که دیوانه شده است. در حالیکه عبادالله عباد پیش خود فکر می کند که چه خوب درس می دهم. خلاصه اینکه نه اینها چپتر دارند و نه هم کله . در این روز ها می گویند که عبادالله عباد ریس پوهنتون شبرغان شده است. این عبادالله عباد یک صنف درسی را اداره کرده نمی تواند، چی برسد که یک پوهنتون را اداره کند.
از اکرمی خو هیچ شکایت نمی کنیم. او بیچاره هیچ در خود نیست که چی می کند و چی می گوید. خود را بی آب می کند ویا کسی دیگر را .
در اقتصاد یک داکتر وجود دارد که آنهم داکتر صاحب نیکجو بدجو ی لوده و دیوانه و احمق و وحشی می باشد که قانون نظامی را در پوهنتون تطبیق می کند. هیچ امکان ندارد که حتی یک محصل اقتصاد از این قهرمان بوکس ، بوکس نخورده باشد. زمانی که سر صنف می آید. چیز های از زبان این قهرمان بوکس می برآید که موهای جان انسان ایستاده می شود. اصلاً درس این قهرمان نه مطابقت به اقتصاد دارد، نه به حقوق دارد ویا کدام رشته دیگر. فقط مثل اجاره دار ها و جلاب ها واری حرف می زند. کسی که محصل اقتصاد باشد، از داکتر نیکجو کرده خوب درباره اقتصاد حرف می زند. محصلین خو در جا خود باشد، حتی بسیاری از استادان اقتصاد از این داکتر صاحب بوکس خورده است.
میایم سر عبدالقاسم واثق که مشهور به واثق ترایی می باشد. لقب ترایی را مردم بخاطر ترایی دزی واثق برایش داده است. البته رتبه علمی قاسم واثق پوهاند است و این واثق به کلی بیسواد است. بیچاره زمانی که سر صنف می آید ، درس را روخوانی می کند. یعنی تشریح و توضیح هیچ چیزی وجود ندارد. فقط درس واثق روی خوانی چپتر است. زمانی که امتحانات می شود ، از همان طرز سوال جور کردن آن بی سوادی این پوهاند صاحب واثق معلوم می شود. این واثق اینقدر بی سواد است که فرق میان بسیاری از اصطلاحات اقتصادی را که معنای شان نزدیک به هم دیگر است، نمی فهمد. واثق ترایی موهایش تیخ تیخ است و بسیار قوم پرست است.
نجیب الله جعفری محصل سال چهارم فاکولته اقتصاد دیپارتمنت مالی
1 دسامبر 2012, 10:42, توسط نجیب الله جعفری
“نیکجو ، واثق ، اکرمی”
از کابل پرس? تشکری می کنیم زمینه این را مساعد می سازد تا صدا خود را در برابر ناسزا بلند کنیم. میایم سر فاکولته اقتصاد پوهنتون بلخ . در این فاکولته اکثریت استادان کهنه پیخ آن خصوصاً پوهاند ها، همه ی اینها بیسواد مطلق هستند. از عبادالله عباد گرفته ، تا اکرمی و از واثق ترایی گرفته تا داکتر صاحب نیکجو بد جو . همه ی اینها بی سواد هستند. عبادالله عباد اصلاً در صنف درسی هیچ کنترول ندارد. زمانی که در ریاست فاکولته جلسه ی گرفته می شود و تاکید بر این می شود که کیفیت درسی بالا برود، عبادالله عباد یک رقم سر غیرت می آید و می خواهد که دیگر درست تشریح کند، زمانی که داخل صنف می شود، یک رقم غال مغالک را می پرته که محصلین فکر می کنند که دیوانه شده است. در حالیکه عبادالله عباد پیش خود فکر می کند که چه خوب درس می دهم. خلاصه اینکه نه اینها چپتر دارند و نه هم کله . در این روز ها می گویند که عبادالله عباد ریس پوهنتون شبرغان شده است. این عبادالله عباد یک صنف درسی را اداره کرده نمی تواند، چی برسد که یک پوهنتون را اداره کند.
از اکرمی خو هیچ شکایت نمی کنیم. او بیچاره هیچ در خود نیست که چی می کند و چی می گوید. خود را بی آب می کند ویا کسی دیگر را .
در اقتصاد یک داکتر وجود دارد که آنهم داکتر صاحب نیکجو بدجو ی لوده و دیوانه و احمق و وحشی می باشد که قانون نظامی را در پوهنتون تطبیق می کند. هیچ امکان ندارد که حتی یک محصل اقتصاد از این قهرمان بوکس ، بوکس نخورده باشد. زمانی که سر صنف می آید. چیز های از زبان این قهرمان بوکس می برآید که موهای جان انسان ایستاده می شود. اصلاً درس این قهرمان نه مطابقت به اقتصاد دارد، نه به حقوق دارد ویا کدام رشته دیگر. فقط مثل اجاره دار ها و جلاب ها واری حرف می زند. کسی که محصل اقتصاد باشد، از داکتر نیکجو کرده خوب درباره اقتصاد حرف می زند. محصلین خو در جا خود باشد، حتی بسیاری از استادان اقتصاد از این داکتر صاحب بوکس خورده است.
میایم سر عبدالقاسم واثق که مشهور به واثق ترایی می باشد. لقب ترایی را مردم بخاطر ترایی دزی واثق برایش داده است. البته رتبه علمی قاسم واثق پوهاند است و این واثق به کلی بیسواد است. بیچاره زمانی که سر صنف می آید ، درس را روخوانی می کند. یعنی تشریح و توضیح هیچ چیزی وجود ندارد. فقط درس واثق روی خوانی چپتر است. زمانی که امتحانات می شود ، از همان طرز سوال جور کردن آن بی سوادی این پوهاند صاحب واثق معلوم می شود. این واثق اینقدر بی سواد است که فرق میان بسیاری از اصطلاحات اقتصادی را که معنای شان نزدیک به هم دیگر است، نمی فهمد. واثق ترایی موهایش تیخ تیخ است و بسیار قوم پرست است.
نجیب الله جعفری محصل سال چهارم فاکولته اقتصاد دیپارتمنت مالی
1 دسامبر 2012, 10:44, توسط نجیب الله جعفری
“بیسواد های اقتصاد”
از کابل پرس? تشکری می کنیم زمینه این را مساعد می سازد تا صدا خود را در برابر ناسزا بلند کنیم. میایم سر فاکولته اقتصاد پوهنتون بلخ . در این فاکولته اکثریت استادان کهنه پیخ آن خصوصاً پوهاند ها، همه ی اینها بیسواد مطلق هستند. از عبادالله عباد گرفته ، تا اکرمی و از واثق ترایی گرفته تا داکتر صاحب نیکجو بد جو . همه ی اینها بی سواد هستند. عبادالله عباد اصلاً در صنف درسی هیچ کنترول ندارد. زمانی که در ریاست فاکولته جلسه ی گرفته می شود و تاکید بر این می شود که کیفیت درسی بالا برود، عبادالله عباد یک رقم سر غیرت می آید و می خواهد که دیگر درست تشریح کند، زمانی که داخل صنف می شود، یک رقم غال مغالک را می پرته که محصلین فکر می کنند که دیوانه شده است. در حالیکه عبادالله عباد پیش خود فکر می کند که چه خوب درس می دهم. خلاصه اینکه نه اینها چپتر دارند و نه هم کله . در این روز ها می گویند که عبادالله عباد ریس پوهنتون شبرغان شده است. این عبادالله عباد یک صنف درسی را اداره کرده نمی تواند، چی برسد که یک پوهنتون را اداره کند.
1 دسامبر 2012, 10:45, توسط نجیب الله جعفری
“نجیب الله جعفری”
از کابل پرس? تشکری می کنیم زمینه این را مساعد می سازد تا صدا خود را در برابر ناسزا بلند کنیم. میایم سر فاکولته اقتصاد پوهنتون بلخ . در این فاکولته اکثریت استادان کهنه پیخ آن خصوصاً پوهاند ها، همه ی اینها بیسواد مطلق هستند. از عبادالله عباد گرفته ، تا اکرمی و از واثق ترایی گرفته تا داکتر صاحب نیکجو بد جو . همه ی اینها بی سواد هستند. عبادالله عباد اصلاً در صنف درسی هیچ کنترول ندارد. زمانی که در ریاست فاکولته جلسه ی گرفته می شود و تاکید بر این می شود که کیفیت درسی بالا برود، عبادالله عباد یک رقم سر غیرت می آید و می خواهد که دیگر درست تشریح کند، زمانی که داخل صنف می شود، یک رقم غال مغالک را می پرته که محصلین فکر می کنند که دیوانه شده است. در حالیکه عبادالله عباد پیش خود فکر می کند که چه خوب درس می دهم. خلاصه اینکه نه اینها چپتر دارند و نه هم کله . در این روز ها می گویند که عبادالله عباد ریس پوهنتون شبرغان شده است. این عبادالله عباد یک صنف درسی را اداره کرده نمی تواند، چی برسد که یک پوهنتون را اداره کند.
از اکرمی خو هیچ شکایت نمی کنیم. او بیچاره هیچ در خود نیست که چی می کند و چی می گوید. خود را بی آب می کند ویا کسی دیگر را .
در اقتصاد یک داکتر وجود دارد که آنهم داکتر صاحب نیکجو بدجو ی لوده و دیوانه و احمق و وحشی می باشد که قانون نظامی را در پوهنتون تطبیق می کند. هیچ امکان ندارد که حتی یک محصل اقتصاد از این قهرمان بوکس ، بوکس نخورده باشد. زمانی که سر صنف می آید. چیز های از زبان این قهرمان بوکس می برآید که موهای جان انسان ایستاده می شود. اصلاً درس این قهرمان نه مطابقت به اقتصاد دارد، نه به حقوق دارد ویا کدام رشته دیگر. فقط مثل اجاره دار ها و جلاب ها واری حرف می زند. کسی که محصل اقتصاد باشد، از داکتر نیکجو کرده خوب درباره اقتصاد حرف می زند. محصلین خو در جا خود باشد، حتی بسیاری از استادان اقتصاد از این داکتر صاحب بوکس خورده است.
میایم سر عبدالقاسم واثق که مشهور به واثق ترایی می باشد. لقب ترایی را مردم بخاطر ترایی دزی واثق برایش داده است. البته رتبه علمی قاسم واثق پوهاند است و این واثق به کلی بیسواد است. بیچاره زمانی که سر صنف می آید ، درس را روخوانی می کند. یعنی تشریح و توضیح هیچ چیزی وجود ندارد. فقط درس واثق روی خوانی چپتر است. زمانی که امتحانات می شود ، از همان طرز سوال جور کردن آن بی سوادی این پوهاند صاحب واثق معلوم می شود. این واثق اینقدر بی سواد است که فرق میان بسیاری از اصطلاحات اقتصادی را که معنای شان نزدیک به هم دیگر است، نمی فهمد. واثق ترایی موهایش تیخ تیخ است و بسیار قوم پرست است.
نجیب الله جعفری محصل سال چهارم فاکولته اقتصاد دیپارتمنت مالی
1 دسامبر 2012, 12:55, توسط مه
در فسادستان یا همان اوغانستان هر کس پیچکاری در دستش گرفت او را داکتر میگویند و هر کس پیچکش در دست بگیرد او را انجنیر میگویند. خدا مردم این ملک را فهمیده به هیچ جای نرسانده چون ترس میخوره کدام روز خدا زیاد پیدا شود. طالب خو به نام خدا آدم میکشد. باش که دیگه چی گپ میشه!!!!