بازار آزاد و جهانی شدن: فقر زدایی یا فقر زایی؟
نظام اقتصادی در بخش کشاورزی چنان تنظیم گردیده است که کشور های ثروتمند غربی یا کشاورزی ممالک فقیر را نابود می سازند و یا اینکه بخش کشاورزی آنها را به تولیدات که مصرف کنندگان اصلی آن اروپایی ها و غربی ها اند تبدیل می کنند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بخش دوم از : جهان ِ دو قطبی: فقر و ثروت
نئولیبرالیزم با تمام قدرت و ابهت اش بر جهان غرب حکم می راند. محتوی بنیادی این مکتب، "بازار آزاد" و "تجارت آزاد" است. اقتصادانان نئولیبرال با چسبیدن به نظرات اقتصادی آدم اسمیت، با نیروی تمام سعی در تعمیق تئوری های اقتصادی خویش در جهان دارند. یکی از بانفوذ ترین این اقتصادانان نئولیبرال "میلتون فریدمن" امریکایی است که نظرات اقتصادی اش بیشترین تاثیر را بر نظام اقتصادی امریکا و غرب داشته است. میلتون در کتابش "سرمایه داری و آزادی" با طرح نظرات اقتصاد نئولیبرال، از مزایای بازار آزاد و عدم مداخله ی دولت در بخش اقتصادی و مالی کشور صحبت می کند. اگرچه در بسیاری از کشور های غربی، اقتصاد بازار آزاد، اقتصاد حاکم است و این در حقیقت شرکت های بزرگ اقتصادی اند که بر سیاست و زندگی اجتماعی و شریان های اساسی آن (بشمول رسانه ها و نظام آموزشی و صحی) تسلط دارند، اما حتی در این کشور ها، دولت ها و شرکت ها از یک رشته سیاست های اقتصادی "محافظت گرایانه" (protectionism) بنفع اقتصاد داخلی خویش حمایت می کنند.
بهرحال، از آنجاییکه در این قسمت می خواهم در رابطه با "بازار آزاد" و "تجارت آزاد" در کشور های فقیر یادآوری کنم، نمی خواهم به بیماری های مزمن نظام سرمایه داری بپردازم. بخاطر درک ناکارایی اقتصاد نظام سرمایه داری همین کافی است که می بینیم که جهان سرمایه با بزرگترین بحران مالی اش در تاریخ معاصر روبرو است. هر روز هزاران نفر در کشور های غربی بیکار می شوند و دولت ها ناگزیرند تا مداخله کنند و با تزریق بلیون ها دالر، شرکت های نیمه جان را از هلاکت محتوم نجات دهند. ناکارایی فلسفه ی "بازار آزاد" را بخوبی می توان از زبان رییس اجرایی بانک آلمان (Deutsche Bank) شنید. او می گوید: "دیگر به نیروی مداوای خودی بازار اعتقاد ندارم." رابر شیلر از اقتصاددانان با نفوذ نظام سرمایه داری با جدیت پیشنهاد می کند تا دولت ها دست بکار شده بحران اقتصادی فعلی را مداوا کنند. اگر به واقعیت ها و داده های اقتصادی و مالی کشور های قدرتمند سرمایه داری نگاه کنیم، شرایط زندگی شهروندان عادی آنها ایده آل نیست. بخصوص شرایط زندگی در آن کشور هاییکه شرکت ها حاکمیت عام و تام دارند فاجعه بار است. شکاف عمیق میان ثروت و فقر از دست آورد های نظام سرمایه داری در "آزاد" ترین این کشور ها است. زندگی ملیون ها امریکایی در گرو "کارت اعتبار" آنان بوده است. اقتصاد نظام سرمایه داری بشکل نوین انسان ها را برده ساخته و ملیون ها انسان در کشور های قدرتمند غربی زیر بار قرضه های کمرشکن گور اند. در اکثر این کشور ها، بانک ها و شرکت های بزرگ مالی صاحب همه چیز انسان ها اند. آپارتمان، ویلا، موتر، کمک تحصیل، و غیره از آن شرکت های مالی است. اگرچه شرایط زندگی یک اروپایی قابل مقایسه با زندگی یک فرد معمولی در هند و یا برازیل و یا افریقا نیست، اما اگر پدیده ها و امکانات را بطور نسبی در نظر گیریم، حتی سویدن، که یکی از موفق ترین اقتصاد های خصوصی-دولتی دنیای سرمایه داری غرب است، از فقر کودکانش آمار و ارقام دارد. و هنوز هم نظام "سوسیال" کشور های اسکاندیناوی ضامن زندگی "آبرومندانه ی" صد ها هزار شهروند این کشور ها می باشد. و این هم تنها و تنها بخاطر نفوذ، طرح های اقتصادی و دولت داری "سوسیال دمکرات" ها در بسیاری از این کشور در یک قرن اخیر می باشد.
با آنکه نظام اقتصادی سرمایه داری و جهان غرب برای اکثریت مردم بیکاری، عدم امنیت اجتماعی، "کارت اعتبار"، خانه و ویلای شرکت های مالی و غیره را به ارمغان آورده است، اما همین غرب و دولت مردان اش با قدرت تمام خواهان "مجازات" ملل فقیر با طرح های اقتصادی "بانک جهانی" و "صندوق جهانی پول" اند. از آنجاییکه سهامداران و صاحبان اصلی این موسسات قدرتمند جهانی (یا غربی) کشور های قدرتمند غربی اند، حرف اول و آخر نیز از آن ِ آنان است. بخاطر درک موضوع و این که چگونه سیاست های اقتصادی "بانک جهانی" و "صندوق جهانی پول" کشور های فقیر را فقیر تر ساخته و نظام اقتصاد بومی و داخلی آن کشور ها را با صدمات جبران ناپذیر مواجه ساخته است چند تجربه را در نظر می گیریم.
اقتصاد بسیاری از کشور های فقیر (آسیا، افریقا و امریکای لاتین) اقتصاد آسیب پذیر، محدود و زمین محور است. بیشترین محصولات این کشور ها محصولات کشاورزی است. اقتصاد بومی نیز ضامن زندگی آبرومندانه ی ملیون ها شهروند این کشور ها می باشد. برای ملیون ها انسان چند راس گاو، خوک و مرغ، کشت قطعه زمین محدود با بذر های بومی و ماهی گیری با شیوه های ابتدایی به معنی زندگی و بقای نسل است. فابریکه های کوچک و بزرگ داخلی نیز نقش تعیین کننده در ایجاد کار و رشد اقتصاد ملی کشور ها دارند. اما این نظام اقتصاد مطمئن و داخلی با سرا زیر شدن شرکت های فراملیتی و معرفی و تعمیل "بازار آزاد" و "تجارت آزاد" بهم خورده است. دولت ها و شرکت های غربی بخاطر دست یابی به بازار، نیروی کار ارزان و مواد خام به یک سلسله اقدامات اقتصادی و سیاسی بینظیر در تاریخ بشریت دست زدند که ادامه ی غیر مستقیم کلونیالیزم (استعمار کهن) می باشد. بخاطر اغفال و فریب اذهان عامه نام این نظام جدید را "جهانی شدن" مانده اند. اما اگر به واقعیت ها خیره شویم، کشور های فقیر که بیشترین جمعیت کره زمین در آنها زندگی می کنند چیزی ندارند تا جهانی شود. در واقع این شرکت های غربی اند که جهانی می شوند و با خود فرهنگ و اخلاقیات و ارزش های نظام سرمایه داری را جهانی می سازند. اگر به جوامع اروپایی نگاه کنیم، اکثریت شهروندان آنها اصلاً نمی دانند که مثلاً روندا در کجا است و یا فرهنگ و محصولات بومی کانگویی و یا هندی چه رنگ و بوی دارد. و عملکرد همین شرکت های فراملیتی غربی اند که جنگ ها را شعله ور نگاه می کنند و مردم در کشور های فقیر را به جان هم می اندازند تا به بیشترین سود با آسان ترین وسایل دست یابند.
بخاطر درک مسئله نظام کشاورزی اتحادیه اروپا، امریکا و کانادا و استرالیا را در نظر می گیریم و همچنان می پردازیم به امکانات کشاورزی در چند کشور فقیر و سیاست های "بانک جهانی" و "صندوق جهانی پول"، که در حقیقت سیاست اقتصادی شرکت های غربی در کشور های فقیر است.
اتحادیه اروپا، امریکا و کانادا و استرالیا بیشترین سبسدی (یارانه) های دولتی را به بخش کشاورزی خویش اختصاص داده اند. سالانه ملیون ها دالر به کشاورزان کشور های مذکور داده می شود تا قیمت محصولات کشاورزی غرب را در سطح پایین تر از قیمت همان محصولات در سایر کشور ها نگاه کنند. از آنجاییکه مدرنیزه شدن کشاورزی در غرب و همچنان استفاده از تکنالوژی پیشرفته (بشمول Genetic Engineering) کشاورزان غربی را قادر می سازد تا محصول بیشتر با مصارف محدودتر بردارند، در بازار کشاورزی جهان محصولات آنان می تواند مکانیزم بازار را اداره و در دراز مدت به مرگ کشاورزی داخلی و بومی کشور ها منجر شود.
در هند روزانه تقریباً سه دهقان به اشکال مختلف دست به خودکشی می زنند. بعضی مواد ضد حشرات را می خورند و بعضی هم زنده خود را می سوزانند؛ بعضی در چاه خود را می اندازند و بعضی دیگر خود را در دریا غرق می کنند. علت این خودکشی ها قرضه های کمرشکن، محصولات ناچیز و بی خانگی است. وندانا شیوا، فیزیکدان، فعال محیط زیست، برنده ی جایزه نوبل آلترناتیو یا Right Livelihood Award و رییس "بنیاد تحقیق در علم، تکنالوژی و اکالوژی" و نویسنده ی کتاب خواندنی "دمکراسی زمین: عدالت، پایداری و صلح"، در رابطه به مرض همه گیر خودکشی دهقانان هندی چنین می گوید: "دهقانان هندی هرگز به این پیمانه دست به خودکشی نمی زدند. این یک پدیده ای کاملاً نو است. این رابطه دارد به دهه ای اخیر جهانی شدن، آزاد سازی تجارت و اقتصاد که شرکت ها اداره می کنند. بخش تخم های زراعتی آزاد شد تا به شرکت های مثل کارجیل و مونسنتو (دو شرکت غول پیکر امریکایی در بخش بذر های اصلاح شده و غیره ضروریات کشاورزی. سود کارجیل در سال مالی 2008 بالغ بر 3.64 بلیون دالر می شد!) اجازه داده شود تا بذر های غیر تنظیم شده و غیره آزمایش شده را به فروش رسانند. آنان پنبه Bt را که از لحاظ انجنیری ژنیتیک ساخته می شود معرفی کردند. این بذر ها به مواد کیمیاوی ضرورت دارند که قیمت آنها بسیار بالا است. قیمت بالای مواد کیمیاوی منجر به بالا رفتن قیمت تمام شد پنبه می شود. بعلاوه، این بذر ها تنها یکبار قابل استفاده اند. ذاتاً بازتولید ندارند. سال بعد باید بذر جدید خریده شود. دهقانان مجبور اند تا این بذر ها را خریداری کنند... بعلاوه، قیمت ِ پنبه بخاطر یارانه های 4 بلیون دالری امریکا به بخش کشاورزی بشدت کم می شود. بعد پنبه در بازار جهانی با کاهش دادن 50% قیمت به فروش می رسد. این ها دلایل شکست مذاکرات سازمان تجارت جهانی در کانکون (مکزیک) اند. دهقانان بخاطر پایین بودن قیمت پنبه اعتراض می کنند... دهقانان بیشتر دست به خودکشی می زنند... 2800 بیوه ی این دهقانان جای برای زندگی ندارند. باید در زمین دیگران بروند.... راه حل قطع کردن دست مونسنتو است. اینان بخش از این نسل کشی اند. باید تضمین شود که سازمان تجارت جهانی با سیاست های خویش قیمت تولیدات کشاورزی را در امریکا، کانادا و هند پایین نمی آورد. باید اجازه دهند تا تجارت صادقانه باشد. فکر می کنم ما ضرورت به صحبت در مورد تجارت آزاد یا تجارت عادلانه نداریم. ما ضرورت به صحبت در مورد تجارت صادقانه داریم. تجارت امروز، بخصوص در بخش کشاورزی، غیر صادقانه است و این نادرستی و عدم صداقت به جنگ علیه دهقانان تبدیل شده است....
....در 1998 کارجیل و مونسنتو قادر شدند تا از مصرف روغن های بومی جلوگیری کنند تا راه را بخاطر مصرف روغن سویا باز کنند، چیزیکه ما هرگز آنرا نخورده بودیم. امروز 70% روغن ما در هند- باتوجه به اینکه هند پایتخت تولید روغن بود- سویا است. روغن سویا و نخل را با قیمت ارزان بالای ما به فروش می رسانند. و امروز جنگلات آمازون را بخاطر تولید سویا و جنگلات جزیره ی بورنئو (نزدیک مالیزیا و اندونیزی) را بخاطر تولید نخل از بین می برند.... دهقانان اعتراض کردند تا محصولات آنان (روغن سپندان) خریداری شود، اما نتیجه قتل مظاهره کننده ها و خودکشی بیشتر دهقانان است. در واقع "توافق در مورد کشاورزی" سازمان تجارت جهانی دادن بازار کشاورزی به غول های کشاورزی یعنی ADM ، کارجیل و کونآگره است. " (درآمد ADM در 2008، یکی از شرکت های غول پیکر امریکایی که از طرف دولت مرکزی امریکا به قیمت مالیات مستقیم شهروندان عادی امریکایی حمایت مالی می شود، 69.8 بلیون دالر بود. کونآگره نیز شرکت مواد غذایی امریکایی است که در کشور های مختلف فعالیت دارد.)
(اقتباس و اختصار گفته های شیوا از مصاحبه ای با امی گودمن، 12 اپریل 2008).
در رابطه با تجارت غیر صادقانه و انقیادگرانه ی کشور های غربی، ج.دبلیو. سمت از "موسسه دمکراسی اقتصادی" در کتابش "ثروت برباد رفته ی جهان" می گوید: "مزارع میکانیزه شده قادر اند تا محصولات غذایی به قیمت ارزانتر حتی از آن ِ دهقانان جهان سوم که بسیار بد پرداخت شده اند تولید کنند. زمانیکه این محصول ارزان به فروش می رسد یا داده می شود ، تولید زراعتی محلی در جهان سوم ویران می شود. اگر برای فقرا و بی کاران جهان سوم دسترسی به زمین، ابزار صنعتی، و محافظت از واردات ارزان، داده می شد، آنان می توانستند تا محصولات کشاورزی با پروتین بالا و کالری بالا تولید کرده و خودکفا شوند. بازپس گیری زمین و بکار انداختن بیکاران برای این جوامع بسیار ناچیز تمام می شود و آنان می توانند تا بهتر تغذیه شوند و پول بیشتر را که حالا بخاطر باصطلاح مواد غذایی وارداتی "ارزان" می پردازند ذخیره کنند.
گرسنگی جهانی بدلایل زیر وجود دارد: 1- کلونیالیزم و بعد انحصارات سرمایه داری ملیون ها انسان را بی زمین می کند، صاحبان فعلی مدیران مزارع اند که بخاطر کشور های مادر تولید می کنند، 2- کشور هاییکه که مزد کار در آنها پایین است به کشاور های که مزد کار بالا است می فروشند زیرا بازار محلی وجود ندارد (زیرا مردم با مزد کم پول کافی ندارند تا خرید کنند)...و 3- صاحبان فعلی زمین در جهان سوم برای جهان اول تولید می کنند و عضو ضمیمه جهان صنعتی اند. اینان زمین را از ثروت طبیعی اش تهی می سازند تا دست به تولید غذا، الوار و غیره محصولات برای ملل ثروتمند دست زنند.
....برای مثال در اواسط دهه هشتاد، 84 فیصد صادرات کشاورزی ایالات متحده امریکا به امریکای لاتین برای دولت های محلی داده می شد تا به مردم به فروش برسانند. این فروش ارزان تولیدگنندگان محلی را ضربه زد، بازار آنان را ویران ساخت و تولیدات آنان را کاهش داد....محصولات غذایی وارد شده آنطوریکه بنظر می رسند ارزان نیستند. اگر پول ِ که به مصرف واردات رسیده است، در اقتصاد محلی مصرف می شد، (پول) می توانست، همچنانکه در بدنه ی کار ِمحلی انقباض کننده حرکت کند (عامل ضریب فزونی) ، چندین برابر شود. این حرکت پول در بدنه ی یک اقتصاد علت این است که چرا در کشور های صنعتی و صادرکننده ثروت زیاد است و در کشور های که "وابسته" به واردات اند ثروت کم است.
....یارانه ها، تعرفه ها و غیره سیاست های تجاری مزایای مقایسوی سایر مناطق را بخاطر حفظ اقتصاد سالم کشور های پیشرفته از بین می برد. نتایج یارانه های جهان اول (بخاطر صادرات) اقتصاد جهان سوم را نابود می سازد."
به همین ترتیب است مسئله در سایر کشور ها. بخش صادرات برازیل در دهه 1970، بخصوص در سویابین (که تمامش به مصرف جاپانی ها و اروپایی ها می رسید) رشد کرد. اما در همان زمان، گرسنگی مردم برازیل از یک بر سوم در دهه 1960 به دو سوم جمیعت در اوایل دهه 1980 رسید. حتی در 1990 برازیل که تبدیل به یکی از سه صادکننده ای بزرگ دنیا در بخش کشاورزی تبدیل شده بود، تولید سرآنه ی برنج، مواد مصرفی اصلی مردم برازیل، 18 فیصد کاهش یافت.... در هایئتی صندوق جهانی پول راه را بخاطر صدور برنج یارانه شده ای امریکایی باز کرد و این در حال ِ است که صندوق جهانی پول دولت هایئتی را مانع حمایت از دهقانانش شد. دهقانان هایئتی مجبور به ترک زمین ها و کار در کارخانه ها با شرایط غیر انسانی شدند. بنابر آمار و ارقام داده شده از سوی خود IMF، کودکان کمتر از 5 از سوء تغذی رنج می برند و درآمد سرانه ی مردم از 600 دالر در 1980 به 369 در 2001 رسید.
نظام اقتصادی در بخش کشاورزی چنان تنظیم گردیده است که کشور های ثروتمند غربی یا کشاورزی ممالک فقیر را نابود می سازند و یا اینکه بخش کشاورزی آنها را به تولیدات که مصرف کنندگان اصلی آن اروپایی ها و غربی ها اند تبدیل می کنند. این نظام بنفع صاحبان قدرت بوده و منجر به خانه خرابی و فقر فلاکت بار ملیون ها دهقان در سراسر جهان می شود. تطبیق سیاست های اقتصادی بانک جهانی و IMF جز ویرانی برای اقتصاد کشور های فقیر دست آورد دیگری نداشته است. همین سیاست های غیر عادلانه و انقیادگرانه ی کشور های غربی و سازمان تجارت جهانی است که شماری از کشور ها را در رابطه با نیات "خیر خواهانه ی" کشور های قدرتمند غربی بدبین ساخته است و سالها تجربه و خانه خرابی آنان را بر آن داشته تا در رابطه با شرایط کمک مالی، تجارت آزاد و بازکردن دروازه ها و معافیت از گمرک و غیره بازنگری کنند. گروه 22 (G-22) که شامل کشور های در حال رشد اند (چین، برازیل، هند، ترکیه، مکزیک، آرژانتین، تایلند، افریقای جنوبی و غیره) از سیاست های نئولیبرال سازمان تجارت جهانی چندان دل ِ خوش ندارند. آنان سخت گیری ها و معیار های دوگانه ی این سازمان را به چالش کشیده اند و در تلاش اند تا مسئله ی یارانه های اتحادیه اروپا و امریکا و همچنان صادرات (بخصوص بخش کشاورزی) به کشور های پیشرفته را با اتخاذ سیاست های اقتصادی متوازن و برابر حل کنند.
جهانی دو قطبی: فقر و ثروت
جمعه 13 نوامبر 2009, نويسنده: عمر