خواب های پریشان سرلوچ خان مرادزی را چگونه می توان تعبیرکرد؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
چندی قبل مضمون آقای قاضی حسین احمد رهبرجماعت اسلامی پاکستان درمورد زبانهای رسمی وغیررسمی کشورهای مسلمان در روزنامه های (جنگ) واسلام انلاین پاکستانی به نشررسید وبه تعقیب آن توسط دانشمند گرانقدر، محترم استاد محمد ناصح از اردو به فارسی برگردان وبه معرض قضاوت خواننده گان عزیز درسایتهای مختلف انترنتی ازجمله سایت کابل پرس گذاشته شد که واکنش های مختلفی را برانگیخت.
عده ای به این عقیده اند که ابراز اینگونه نظریات آنهم ازطرف فرد متعصبی چون قاضی حسین احمد که در دشمنی اش با اقوام غیرپشتون افغانستان سالها گلبدین حکمتیاررا حمایت کرده است باید به نظرشک وتردید نگریسته شود ودل بستن به این شعارها نباید مایه دلگرمی عدالت خواهان گردد.
عده ای دیگر به این باوراند که این اظهارات هرچه باشد یک چرخش عمده را درسیاست های حکومت پاکستان درقبال افغانستان نشان میدهد وامکان دارد که پاکستان بخاطرترس ازجدا شدن مناطق پشتون نشین بار دیگر به همان شعارهای کهنه ای قدیمی چون پاسداری ازکیان وحدت امت اسلامی وغیره بار متوصل شده وجلو پیشروی احزاب ناسیونالیست پشتون را درآنطرف مرزدیورند بگیرد هرچند که احزاب به اصطلاح ناسیونالیست پشتون خود بخش بزرگی ازائتلاف احزاب پاکستان شمول بحساب می آیند وهیچ روزنه ای امیدی برای جدائی پشتونها ازخاک پاکستان تاهنوز بچشم نخورده است. تنها درمورد بلوچها که احزاب جدائی طلب دارند اما همزمان درلست سیاه ایالات متحده امریکا وپاکستان وایران قرار داشته وهرگونه فعالیت های ضد حکومتی درمناطق بلوچ نشین باشدت وقاطعیت تمام توسط ارتش پاکستان سرکوب میگردد.
اما عده ای دیگرکه ازبرق زدن هرنوع تحول مثبت به نفع ملت های محروم وستمدیده لرزه براندام شان مستولی میگردد واکنش نهایت احمقانه وغیرواقعی را ازخود نشان میدهند که نه تنها اسباب سرافگنده گی خویش را فراهم میکنند بلکه همان پورتال ویا ویب سایتی که اینچنین مقاله های غیرعقلانی را به نشرمیسپارد نیزدرانظارمردم آبروی خویش را می بازد.
مثال روشن این واکنش غیرعقلانی را درنوشته ای محترم (سرلوچ خان مراد زی) یکی ازخلقیهای سرشناس شهراستوکهولم میتوان به وضاحت مشاهده کرد.
آقای (سرلوچ) که مدعی اند تحصیلات دررشته ای پزشکی دارند وفارغ تحصیل دانشکده پزشکی ننگرهار اند متاسفانه دربسا موارد پای منطق شان می لنگد و مانند دیگر هم مسلکان قبیلوی شان چون محترم باری جهانی وشبیرکاکر وسیستانی اکادمیسن، وتره کی واسمعیل یون ، بدون رعایت اخلاق نویسنده گی وصداقت علمی قبل ازپرداختن به اصل موضوع چند دشنام را نثارطرف مقابل نموده وبعد وارد مطلب میشوند.
.
مثلا آقای (سرلوج) سایت خاوران را قبل ازهرچیزدیگر بخاطر نشراین مطلب متهم به پشتو ستیزی کرده وبا الفاظ کودکانه آن را به استقبال می نشیند. بعد یک چند دشنامی را هم متوجه آقای مترجم میکند وآن را هم متهم به مخلوط نمودن زهر درکارترجمه مینمایدچنانچه که ایشان خشم خویش را بالای مترجم وسایت خاوران چنین خالی میکنند:
(دغه لیکنه چې بې له هغې هم د لیکوال په زهرو لړلې د محمد ناصح په نوم یو چا په فارسي ژباړلې چې ژباړن پرې نورهم خپل او د خپلې ژبنۍ فاشیستې ډلې زهر ورپاشلې او د خاوران پنوم د پښتو او پښتنو سره په کرکجنه او ګوند یماره بریښپاڼه کې خپره شوېده . بلخوا ژباړن دا لیکنه ځکه د ژباړنې لپاره غوره کړې چې هغې کې دده او دده د د فاشیستي ډلې غوښتنې او موخې په صفا او ښکاره ټکو کې بیان شوي دي)ترجمه:
این نوشته را که مترجمی بنام محمد ناصح به فارسی برگردان نموده ومترجم آنرا بازهر فاشیستی زبانی خویش بیشتر مخلوط کرده است ودرسایتی بنام خاوران که تیم آن دردشمنی با پشتونها ونفرت ازپشتوشهرت دارند به نشرسپرده است افکار فاشیستی مترجم به صورت آشکار ازسر وصورت مقاله نمایان است.
اما این قلم معتقد است که آقای سرلوچ به زبان اردو بلدیت ندارد اگرآقای سرلوچ قبل ازدست بردن به قلم وکاغذ چندبار این مقاله را میخواندند ویا ازکدام همسایهء پشتون یپنجابی شان درشهراستوکهولم کمک میخواستند شاید به این غضب وقهر این چنین ناشیانه وکودکانه دربرابریک مترجم گرانقدرکه زحمت ترجمه ای این مطلب را بخود داده است برخورد طفلانه نمی نمودند ولی بهرحال چنانچه گفته اند آنچه در دیگ باشد درکاسه نیزمی ریزد. کسانیکه لاف دکتورا واکادمیسن بودن دارند واما نوشته های شان ازنظرعلمی وتحقیقاتی به یک خورد جو هم ارزش نداشته به تمام خواننده گان عزیزپشتوزبان وفارسی زبان معلوم گردیده اند.من در مقاله ء حاضر بادرنظرداشت کرکترعالی انسانی که آقای سرلوچ خان مراد زی درظاهر ازخود نشان میدهد به نقد نظریات کودکانه وفاشیستی ایشان می پردازم.
آقای سرلوچ می نویسند که قاضی حسین احمد حل قضایای امروزی کشورهارا میخواهد با سنجه ها و معیارهای قرون هفتم مسیحیت پل وگز کند وبرای ما راه حل نشان دهد. اما زمانی که خودشان راه حل را بامعیارهای قرن بیست سنجیده وبرای خواننده پیشکش میکند ازسر وپای آن فاشیسم زبانی می بارد بی آنکه خود بداند که ایشان در دام فاشیسم زبانی گیرمانده اند آنجا که می فرمایند:" اگریک زبان هرقدر مقدس وشیرین هم باشد باید برای گوینده گان ومتکلمان آن باشد برای هیچ کسی بجز زبان خودش دیگر هیچ زبانی شیرین تر ومقدس تر نیست"
درینجا آقای سرلوچ به بخش بزرگی ازپشتونهای کشوررا که سالها به زبان فارسی نوشتند وآنرا بالاتراززبان مادری شان گرامی داشتند ببا این زبان شعر و داستان ها وقصه ها وناول ها آفریدند نوشتند یکسره توهین روا داشته است . چه استاد خلیل الله خلیلی باشد یا حبیبی یا داکتراکرم عثمان ویا حتی همین سیستانی اکادمیسن . آقای سرلوچ یک خط فاصل میان مردم ایجاد کرده ودرراه عمیق ترساختن این جدائی ازهیچ نوع توهین وتحقیری نسبت به فارسی زبانان فروگذاشت نکرده اند. علما وفضلای که خود پشتون بودند اما با زبان فارسی تعلیم کردند باسواد شدند چشمان شان به نور معرفت آشنا شد دیگرمطابق طرح آقای سرلوچ با زبان فارسی بیگانه اند. اما ببینیم که طرح را که خودش بحیث یک روشنفکر دربرابر طرح ارتجاعی یک رهبر جماعت اسلامی پاکستان ارائه میکند چه قدر عقلانی است . آقای سرلوچ درمورد طرح بدیل خودش درمقابل طرح قاضی حسین احمد چنین میفرمایند:
(که چیری پاکستان ، د پښتونستان د ماشومانو په پښتو زده کړې ، ویلو او لیکلو پاشل کیږي او یا دا چې پښتو ژبه پکې نه وي د قاضي سیب په اند ټینګ او پرځای پاتیږي ، خدای دې داسې بې ننګه او بې پښتو پاکستان همدا نن دړې وړې کړي) ترجمه:
اگر پاکستان بخاطراینکه اطفال پشتون به زبان مادری شان تعلیم نه بینند پایدارباقی میماند و اگرزبان پشتو زبان دفتر ودیوان گردد پاکستان تجزیه میشود خو من میگویم که خدا این پاکستان بی پشتو را همین اکنون تباه وبرباد کند آقای مراد زی خشم خویش را بالای مترجم بیچاره نیز می ریزاند اما همین خشم است که اهداف وامیان باطنی شانرا آشکارساخته وبه تمام ادعاهای قبلی شان ازجمله متهم نمودن بعضی ازافرادپشتون ستیز وضد وحدت ملی چنین پشت پا میزنند:
(همدارنګه که چیری د ژباړن ښاغلي محمدناصح په وینا ، د افغانانو یووالي او د افغانستان سلامتیا په دې کې وي چې پښتنو ماشومانو ته به پخپله مورنۍ ژبه پښتو د زده کړې ، ویلو او لیکلو حق نه وي ، پښتو ژبه دې په اداره ، حکومت ، ښوونځي او پوهنتون کې نه وي ، په دغه لار چې پای يي ترکستان ته رسي په هیڅ توګه افغانان یووالی نه شي ټينګولای او افغانستان روغ جوړ نه شي پاتېدلای . که د نادرشا او ظاهرشا کورنۍ د پښتو په نه ویلو او پښتو ته په شااړولو او یوازې فارسي ته په حق ورکولو لکه څنګه چې قاضي سیب باور لري او ژباړن يي اوس هم توصیه کوي یووالی ساتلی وو ، په داسې لوی او ملي ضد رشوت سره نه یوازې دا چې ملي یووالي نه ټينګیږي بلکې د پښتنو غوندې د یوه لوی قوم د ژبې په حق خوړلو او نورو ته په ډالۍ کولو سره موږ د یووالی او پيوستون ریښې له بیخه ایستلي دي . د لويي ژبې او نورو وړو ژبو حق خوړل او د یو کوچني ایتنیکي ګروپ ژبه پر سر ګرځول او په زور سره په نورو منل او چلول د ملت په منځ کې د یووالي او ټينګښت لامل نشي کېدلای . کله چې حق حقدار ته ورسیږي ، هلته وروري او یووالي ټينګیږي) ترجمه:
(به همین ترتیب آقای مترجم محمد ناصح اگربه این عقیده است که حفظ وحدت وسلامت افغانستان درین است که اطفال پشتون ازتعلیم به زبان مادری شان محروم بمانند وزبان پشتو بحیث یک زبان گفتاری، نوشتاری، درادارات دولتی حکومت ومکاتب ودانشگاه ها حق موجودیت نداشته باشد این راه به ترکستان منتهی میشود وهرگز منجربه وحدت ملی افغانستان نمیشود ونه هم زمینه های آشتی را فراهم میسازد. اگر نادرشاه وظاهرشاه وخانواده آنان بخاطر سخن نزدن به زبان پشتو ویا پشت پازدن به زبان پشتو که تنها یک زبان مطابق باور قاضی صاحب حق موجودیت داشته باشد ومترجم محترم همان توصیه را حالا نیز میکند ومطابق این توصیه که گویا وحدت مارا تامین میکند مگر دربرابر این رشوت ملی نه تنها که وحدت ملی تامین نمیگردد بلکه قوم بزرگی مانند پشتونها رامحروم ساختن اززبان مادری شان وحق شان را خوردن وبرای دیگران هدیه دادن وحدت ویکپارچگی مارا ازبیخ وریشه می کشد. حق این زبان بزرگ وسایرزبانهای کوچک دیگررا خوردن بخاطر یک گروپ کوچک قومی وایتنکی بالای سرحمل کردن وبا زور بالای آنها قبولاندن وبرسمیت شناختن به هیچ صورت عامل اتحاد ویگانگی میان ملت نمی شود بلکه هروقتی که حق به حقدار رسید آنوقت است که برادری واتحاد محکم میشود)
درینجا جناب محترم سرلوچ فکرکرده اند که گویا این غیرپشتونها اند که زبان خویش را بالای پشتونها تحمیل نموده اند وپشتونهارا ازفراگیری به زبان مادری شان تاکنون محروم نموده اند. این طرزفکر همان طرز فکر محمد گلخان مهمند است که اززبانهای ترکی وفارسی نفرت داشت بخاطراینکه چرا زبان پشتو ازترقی پیشترفت بازمانده است اینکه چه کسی ملامت است برای آقای مهمند مهم نبود مهم این بود که پشتو خواهی نخواهی بالای مردم تحمیل شود اگر این زبان کارائی لازم را دربسترتعاملات فرهنگی به مقیاس زبان فارسی داشت ویانه نزد اوارزش نداشت. ایشان فقط یک حرف داشتند:
" زه پشتون یم باید پشتو ووایم" دا د اوغانانو خاوره ده باید پشتو وویل شی" ترجمه: من پشتون هستم باید پشتوحرف بزنم این خاک اوغانهاست باید پشتوحرف زده شود
حالا آقای سرلوچ همان افکار ونظریات را درقرن بیست ویک به دیگران سفارش میکند که بخاطریک اقلیت قومی کوچک باید زبان فارسی ازدفتر ودیوان کشورحذف شود ویا حداقل هردوزبان به دفاتر ودیوانهای کشورراه یابد. درحالیکه اطفال سرلوچ صاحب همین اکنون ازداشتن یک قاموس یا لفت نامه به زبان پشتو درسویدن محروم اند. همین اکنون کسانیکه خودرا معلمان زبان پشتو درمکاتب سویدنی جازده اند حد اقل نتوانسته اند که یک لغت نامه را به زبان پشتو به شاگردانیکه پشتو زبان عرضه کنند اما ایشان درافغانستان خواهان پشتونیزه نمودن دفتر ودیوان میباشند زهی حماقت!
سئله دیگریکه آقای سرلوچ به آن پرداخته اند این است که زبان فارسی را صرف زبان یک اقلیت کوچک قومی خوانده اند بی آنکه دلیل ارائه کنند که این محاسبه اقلیت واکثریت را خودشان به کدام معیارها انجام داده اند؟ مگر ایشان هم عضو همان کمیسون سرشماری نفوس زمان داوود خان استند؟ حتی اگر همان سرشماری نفوس را با تمام جعلکاری های آن مورد قضاوت قراردهیم بازهم اکثریت خواندن پشتونها به هیچ صورتی منصفانه نیست. بلی! دریک صورت میتواند که پشتونها اکثریت باشد که مطابق تیوری جناب شبیرخان کاکر پشتونهای پاکستان را برخلاف خواست شان ضم این کشوربسازیم واقوام دیگررا که باکشورهای شمال افغانستان ریشه های تباری ونژادی دارند قطع کنیم آن وقت است که لوی افغانستان خیالی کاکرصاحب وسرلوچ خان جامهء عمل می پوشد
پيامها
28 نوامبر 2010, 00:31, توسط Shiwa
کون لچ خان مردارزی نمیداند که سرود ملی بادارشان یعنی پاکستان به زبان شیرین فارسی است و اکثر رهبران پاکستانی هم بفارسی روان حرف میزنند:
پاک سرزمین شاد باد
کشور حسین شاد باد
تو نشان عزم عالیشان
ارض پاکستان
مرکز یقین شاد باد
وقت تانرابا فرهنگ زدایی ضایع نکنید. در عوض کوشش کنید از غنای فارسی استفاده کنید.
28 نوامبر 2010, 15:04, توسط شبیر "کاکر"
پرویزجان!
چنان معلوم میشود که درکارترجمه مهارت حاصل نموده ای اگر به همین شیوه کاررا ادامه دهی آینده ات خیلی درخشان است. اما لینک مکمل مقاله را نداده ای من ازاظهار نظردرمورد مقاله ای محترم مراد زی معذورم