کرزی، استعمار و تصور ابزاری "تغیر"
کشور مان افغانستان در مرحله شکننده از تاریخ خود قرار دارد. یگانه راه حل این بحران آغاز یک جنبش قوی مردمی و مدنی بدون خشونت است. جنبشی را که موجودیت جرقه های قوی آنرا میشود در تجارب انتخاباتی آقای بشر دوست بخوبی مشاهده کرد. طبعاً، نمیشود چنین حرکتی را از نسل خون و خیانت که با شرم از گذشته و هراس از آینده حاضر هستند به هر روسیاهی تن دهند، انتظار داشت. نسل جوان امروزی، یعنی نسل داغ دیده ازجنگ و جنائیت، به شمول بیچاره گان هشت صبحی و هفت شامی که سخت علاقه دارند در تاریکی و از میان گرسنه گی به غرب نگاه کنند، باید پیشگام و آغاز گر این جنش مدنی و میهنی باشند.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
کمتر از دو سال قبل، درست زمانی که طبل "تغیر" برای حفظ ساختار قدرت، در امریکا بلند شده بود و نقش کرزی هم از امریکا پرستی برای مدتی، به ظاهر به "امریکا زدایی" باید تغیر میکرد، نگارنده در مطلبی در مورد کرزی، نگاشته بودم، " که امروز آقای کرزی به کمک دوستانش در کمپنی راند، که یک مرکز پالیسی ساز برای نیرو های نظامی امریکا، پنتاگون، اداره امنیت ملی و وزارت خارجه امریکاست خوب فراگرفته است که چگونه با افکار عامه بازی کند و در هر فرصت از آزادی و استقلال افغانستان صحبت کند. واضحاً، آنانی که خود وابسته گی شان به خارجی ها غیر قابل انکار است و خود میدانند که در دروازه های سفارت های خارجی پرورش یافته اند، باید شگرد های عوام فریبی شان شعار آزادی خواهی و عدم وابستگی به بیگانگان باشد." (1)
بدون شک، همانطوری که هشت سال قبل، پس از نخستین دقایق حمله نظامی امریکا به افغانستان در سال 2001، جیمز دوبینس زیر نام " نماینده فوق العاده رئیس جمهور امریکا در افغانستان" طی یک ماموریت خاص برای قبولاندن کرزی با سران سازمان های استخباراتی کشور های منطقه دیدار میکرد، (آقای عبدالله هم از این مسله به خوبی آگاه است. زیرا او هفته ها قبل از کنفرانس بن توسط طیاره سیا به تاشکند انتقال داده شد و به تاریخ 18 نومبر ۲۰۰۱ با جیمس دوبینس ملاقات کرد. در ملاقات هر دو طرف به رهبری حامد کرزی موافقت کردند و حتی آقای عبدالله در مورد ربانی که خود را " رئیس دولت اسلامی افغانستان میخواند" از جیمز دوبینس خواسته بود که به او (ربانی) گفته شود که "باید کنار برود" (2))، امروز هم اهرام قدرت در امریکا فرد "بهتر" از کرزی را ندارند. زیرا کرزی تماماٌ به مانند طالبان، خیلی ها به خوبی در قالب گفتمان اورینتالیزم ساخته شدهءِ استعماری عمل میکند و میتواند دروازه کشور های زیادی را در منطقه بروی سردمداران قدرت جهانی بگشاید.
بدون شک، بقای صهیونیزم، کاپیتالیزم و استعمار بدون جنگ، خشونت و بحران آفرینی غیر ممکن است و حفظ هژمونیزم غرب به تغیر ظاهری وابسته است. بنابر آن، امریکا و متحدینش روش های خیلی ها هوشیارانه را برای پنهان کردن اهداف اصلی استبدادی شان دارا هستند. ایجاد تصویر های ذهنی اغوا گرانه یکی از شگرد های خیلی ها هم پسندیده امریکا و استعمار غرب در مسیر تاریخ بوده است. بطور مثال، پوهنتون و یا دانشگاه برکلی که در کالیفرنیا شمالی موقعیت دارد، به عنوان یکی از چپگرا ترین، مترقی ترین و ضد جنگ ترین پوهنتون های امریکا شناخته شده است، و بدون شک که خیلی ها از جنبش های مدنی، دانشجوی و عدالت خواهی امریکا هم با احساسات و تلاش بسیار صادقانه و خسته گی ناپذیردانشجویان این دانشگاه شکل گرفته است. فقط، جان مسله این است که در لابراتوار های همین پوهنتون، زیادتر از نصف سلاح های اتومی امریکا تولید شده و میشود. یعنی آن گونه یک تصور عوام فریبانه از دانشگاه برکلی ایجاد شده است که حتی فکر هم نمیتوان کرد که ضد جنگ ترین پوهنتون امریکا، محلی برای تولید زیادتر از پنجاه فیصد سلاح های اتومی امریکا باشد.
تماماً به همین منوال، جورج بوش آنچه را که باید میکرد، انجام داد، و اوبا ما هم برای آنچه که باید انجام بدهد، به تصویر سا خته گی که او را از بوش متفاوت نشان دهد، نیاز دارد که اهرام قدرت جهانی از موسسه راند تا به لابی اسرائیل و از نیویورک تایمز تا روزنامه ترکی زبان ملیت در صدد آن اند. بناً، اوباما باید هم از کرزی که به نازدانه ی بوش مشهور است، ظاهراً فاصله میگرفت. ولی فاصله از کرزی به معنی حذف او نیست. کرزی و دارو دسته اش یکجا با خلیلزاد و طالبان، وظیفه دارند که تا آغاز پیدایش راه کار های عملی برای بدست آوردن منابع منطقه در صحنه باشند. همانطوری که آوباما وظیفه دارد تا افکار عامه امریکا و غرب را برای اشغال های بعدی در جهان آماده سازد.
کشور مان افغانستان در مرحله شکننده از تاریخ خود قرار دارد. یگانه راه حل این بحران آغاز یک جنبش قوی مردمی و مدنی بدون خشونت است. جنبشی را که موجودیت جرقه های قوی آنرا میشود در تجارب انتخاباتی آقای بشر دوست بخوبی مشاهده کرد. طبعاً، نمیشود چنین حرکتی را از نسل خون و خیانت که با شرم از گذشته و هراس از آینده حاضر هستند به هر روسیاهی تن دهند، انتظار داشت. نسل جوان امروزی، یعنی نسل داغ دیده ازجنگ و جنائیت، به شمول بیچاره گان هشت صبحی و هفت شامی که سخت علاقه دارند در تاریکی و از میان گرسنه گی به غرب نگاه کنند، باید پیشگام و آغاز گر این جنش مدنی و میهنی باشند.
نباید فراموش کرد که پسا استعمار نو از موجودیت عوامل بالقوه یک چنین حرکت بزرگ به خوبی آگاه است و در صورت سهل انگاری، ما همه در بیچاره گی شاهد "جمعیت های" ساخته شده توسط خلیلزاد، موسسه راند، "بروکینگس انستیتوت" و "انستیتوت بین المللی جمهوری خواهان" خواهیم بود، زیرا بهره گیری از هر پتانسیل موجود با استفاده هر ابزار ممکن یکی دیگر از شگرد های ارباب قدرت جهانیست.
یاداشت ها:
(1) نگارنده. نعره های شرم آور "استقلال خواهی کرزی" و تکرار تلخ تاریخ. کابل پرس?. 22 اپریل 2008. http://www.kabulpress.org/my/s...
(2) Marrs, Jim. CIA ve Pentagon’un Gizli Dosyalari. Kesit Yayinlari: istanbul. 2007.
پيامها
15 اكتبر 2009, 09:41, توسط radmanesh
جناب حکيم نعيم ! نوشته های جناب شما به منزله يک نظر مستقل ، غير وابسته و انديشه پرور ، همواره قابل تامل و در خور ستايش است ! اين بار نيز نظر تان دور از مغالطه و مبالغه و شناور در بستری از حقيقت است که از واقعيات دپلوماسی امروز مايه ميگيرد! جانبداری تان از داکتر بشر دوست هم اين مقوله را تاييد ميکند که روشنفکر و قلمزن مستقل و آزاده نبايد « نان را به نرخ روز بخورد » ! اما دانشگاه ، تنها ، ترکيبی است که وقتی يک فارسی زبان ، مطلب می نويسد ، در برابر واژه خارجی ( يو نيورسيتی ) بکار ميگيرد نه « پوهنتون » ! اميد است شما برای کاربرد واژگان زبان مادری تان ، از « ديگران !» اجازه نگيريد زيرا به حقوق و زبان ديگران تجاوز نمی ورزيد . با اخلاص . راد منش
16 اكتبر 2009, 00:57, توسط Yasmin
باعرض ادب واحترام حضور خواننده گان محترم کابل پرس? ونویسنده مطلب آقای حکیم نعیم!
من ازخواندن مطلب حظ بردم وآنرا باارزش - علمی واکادمیک یافتم . آرزومندم درآینده باتلاش هموطنان خردجووآگاه به تعداد وحجم اینگونه مطالب سیاسی وروشنگرانه افزوده گردد. ودرضمن ازنویسنده عزیزخواهشمندم اگرممکن باشد عبارات هشت صبح وهفت شام را قدری بشکافند تامتوجه معانی آن گردم. باافتخارباشید. یاسمین ( جاغوری ).