افغانستان برمودای قدرت های جهان!؟
بن مایه های ایجاد یک دولت ملی در جغرافیای به نام افغانستان را ایجاد یک درک مشترک از تاریخ کمک می نماید که سوگمندانه ملیت های ساکن در افغانستان هر کدام در حد توان شان به مسخ هویت سایر ملیت ها اقدام می نمایند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
افغانستان کشوریست که ایالات متحده امریکا در این اواخر میخواهد ازان به عنوان باتلاق مرگ ابر قدرت های جهان تعریف ارائه نماید در این طرز تعبیر اشتباهی وجود دارد که باید بران مکث شود آیا در زمانیکه تیمور لنگ، چنگیز، اسکندر به این سرزین هجوم آوردند این سرزمین به همین نام یاد می شد وایا آنگونه که غلام محمد غبار نوشته ما افغانستانی داریم که آنرا در رازای تاریخ سراغ نماییم؟
در زمانیکه این کشور گشایان به خراسان قدیم هجوم آوردند این کشور با داشتن سرمایه های غنی فرهنگی هر خیزش سلطه طلب را ربه زانو در آورد واما در طی این تاریخ تقریبا صدساله که کشور ما از نفس استعمار نطفه بندی نموده و در زیر سایه لطف انگلستان تا کنون به زنده گانی ادامه داده ایم باز نسبت دان این تعبیر نا بجا ومسخ کننده نهایت فریبنده است.
افغانستان امروز ما با این ترکیبی قومی وبافت های جغرافیای که دارد با تاسف بهترین مکان برای تعمیل اندیشه های سلطه طلب و استعمار جویانه است .
اگر به فرضی ثبات درافغانستان بوجود بیاید با اندک اشاره هر کدام از کشور های همسایه افغانستان به هم خواهد خورد زیرا هر کدام ازین کشور ها می دانند که باید از کدام انگیزه ها وفکتور ها برای در هم کوفتن ثبات افغانستان استفاده نمایند و بد بختانه که این فورمول در میان کشور های همسایه به چندین مراتب عملی گردیده است.
بن مایه های ایجاد یک دولت ملی در جغرافیای به نام افغانستان را ایجاد یک درک مشترک از تاریخ کمک می نماید که سوگمندانه ملیت های ساکن در افغانستان هر کدام در حد توان شان به مسخ هویت سایر ملیت ها اقدام می نمایند و مسئله نوشتن افغان بر شناسنامه تمام ملیت های موجود درافغانستان بخشی ازین اشتباه بزرگیست که آرزوی ساختن یک دولت ملی را درنطفه خنثی می نماید. یا شاید سردمداران حکومت به نام امروز ما به پایان تاریخ و تمام دریافت های اواخر سده بیست ویک که با پیشوند پایان آغاز می شد رسیده اند (حالانکه خود این پایان بندی ها در نفس خود مشکل داشتند وهیچ گاه قابلیت تعمیم نیافتند) یا اینکه تلاش در جهت آگهی دهی شهروندان و بهره مند ساختن شهروندان این کشور از حق شهروندی که می تواند فرمول موفق وبه زمانی از ساختن دولت ملی باشد از ذهن سردمداران برخاسته از بستر دکتاتوریت کشور ما فرار نموده است.
ساختن دولت ملی تا زمانی تحقق نخواهد پذیرفت که جامعه جهانی و دست اندر کاران امور افغانستان به ارزش های هویتی وآگاهی های جمعی متوجه نشوند در این وضعیت که دولت افغانستان با فرهنگ که استعمار برایش ساخته است خود حاصل استعمار است که تلاش استعمار برای تسلط در افغانستان خود تحصیل حاصل خواهد بود.
اگر مسئله تصرف و تسلط باشد بدون شک نیرو های پیاده کشور های سلطه طلب در افغانستان حضور دارند و بخش اصلی فتح وتصرف در جهانی که تا کنون تجربه شده است مربوط نیرو های پیاده می شود باید اذعان نمود که در خراسان قدیم یا در حکمت خسروانی ما تعریف آزادی نسبت به تعریف آزادی موجود در حکمت یونان قدیم متفاوت بوده است یعنی اینکه ما آزادی را در ساختن حکومت های مفتدر تعریف می نمودیم اما یونانی های در کلیت ایجاد حاکمیت به آزادی های فردی توجه داشتند با این ترتیب آزاده گی جزء هویت باشنده گان خراسان قدیم بود همین جغرافیای که بنا بر منافع استعمار این نام کنونی بر شانه هایش تحمیل شد.
زمانیکه اعراب به این سرزمین هجوم آوردند علی الرغم سوختاندن اثار وکتب که خود به زبان خود اعتراف می کردند( هل المعانی الا فی کتب العجم یعنی ایا معرفت در غیر از کتابهای عجم پیدا می شود؟ هرگز) باز هم در میان این فرهنگ دست از پا نشناختند وعربیکه صدا می زد که سفید را با زرد تبدیل می کند( سربازیکه طلا یافته بود دربی خبری از ارزش طلا آن را با نقره که سفید است تبدیل می کرد) به حکومت جهان شمول دست یافت یعنی اینکه عرب هویت اصلی خود را از دست داد ودر این فرهنگ بودکه پالایش یافتند ودر بستر دیدگاه های دانشمندان این سرزمین به پختگی رسیدند .
اما کشور ما بعد از 11 سپتامبر که مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفت و کشور های مختلفی برای خواب ها وآرزو های مشخصی در اینجا بال وپر گستردند در تعمق بیشتر از تفکر طالبانی و ایدئولوژی وقرائت تحمیلی که طالبان از مجراهای بیرونی ومغرض از دین ارائه می دارند و در آن چیزی غیر از کشتن و دریدن و بستن و وحشت آفریدن نیست ، تازه جامعه جهانی دریافته است که با این نظامی که در آن دموکرات نما ترین انسان در ذهنش عقب گرد نسبت به قبیله گرایی دارد و در باطن با قرائت طالبانی موافقت ذهنی دارد نمی تواند برای آوردن ثبات وپیشرفت همسفر شد.
شاید امریکا بنا بر منفعت استراتیژیکی در منطقه با این دیدگاه تساهل مداریکه در خاور میانه به پیش گرفته این گونه شایعات را می پراگند والا این ملت آمریکا در مواقع خاص از خواب می شوند در جنگ ویتنام مردم از فرستادن سرباز ابا ورزیدند ودر آغاز به جبین رهبران خود می نگریستند اینها مجموعه سوژه های است که از رهبران به خورد مردم داده میشود واین واکنش ها منافع کوتاه وبلند مدت آمریکا را تضمین می دارد. با این حساب کشور ما در حال حاضر نه کشوریست که قدرت نظامی وسیاسی کشوری را قدرتی به زانو در آورد ونه در این جایگاه است که بتواند از خود دفاع نماید و حتا باور انسجام ملی و وحدت نیز از مردم این کشور توسط رهبران تحمیلی دزدیده شده است این خود ابر قدرت های مدرن هستند که با تسلط خاص خود شان بر شبکه های مختلف هر مارکی را که بخواهند بر شانه هر کسی می کوبند وهویت های را مسخ وهویت های را به هوا بر می کشند. تسلط بر شبکه های خبری زمینه خوبی برای ذهنیت سازی های دروغین در جهان است .