چرا داکترعبدالله ولطیف پدرام درمناظره شرکت نکردند
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
غیاب داکتر عبدالله ولطیف پدرام بعنوان کاندیدهای مطرح ودارای آجندا وپلان منظم کاری در آخرین مناظره تلویویونی درکابل سوالهای زیادی را درمیان مؤیدین ومخالفین برانگیخت. اما جواب آنرا نیز میتوان ازنتیجهء این مناظره دریافت .بدون شک با محدودیت های زمانی که گردانندهء پروگرام وضع کرده بود واینکه هیچ کاندیدی نتوانست براظهارات کاندید دیگری خورده بگیرد نشان داد که این مناظره نه یک مناظره بلکه یک نمایش ساختگی بود. که در آن فقط گردانندهء پروگرام سوالهای ازقبل داده شده به کاندیدها را مطرح کند. سوالها عموما جنبهء تشریفاتی داشت وهیچ پاسخ قانع کننده ازطرف هیچیک ازکاندیدها ارائه نگردید. یگانه سوالیکه میتوانیست پاسخ روشن وصادقانه به آن داده میشد این بود که آیا پشتونها خود مشکل زا استند ویا اینکه طالبان چیز جدا ازقومیت پشتون است که متآسفانه پاسخ واقعی به آن داده نشد واین جواب فرمایشی که گویا پشتونها خود قربانی این بدبختی اند کاندیدهای محترم خواستند به چشم مردم خاک بپاشند درحالیکه جوابی را که قبل از آن جناب مولوی رمضان بشردوست آخندزاده بعنوان وکیل دعوای تحریک طلبه های کرام مطرح کرد میتوانست بخش از جواب پرسش یاد شده تلقی شود که متأسفانه کسی صادقانه به این موضوع مهم نپرداخت . جواب واقعی این است بلی طالبان یعنی پشتونها وپشتونها یعنی طالبان. طالبان درمیان پشتونهای هردو طرف مرز حامی وپشتیبان دارد وپشتونها بخاطر مشارکت اقوام دیگر درحاکمیت ازحکومت فعلی ناراض اند تا وقتییکه تکلیف قومی پشتونها در آینده تضمین نشده باشد پشتونها طالب اند. چنانچه که جناب مولوی صاحب بشردوست این موضوع را مطرح کردند که حتی خود حامیان طالب نیز ازطرح آن عار دارند.
جناب مولوی صاحب بشردوست که تازه به مذهب حنفی رو آورده است علت جنگ طالبان را با رژیم فعلی فقط وفقط دریک نقطه خلاصه کرد که طلبه های کرام بخاطر حضور قاتلان شان در دستگاه دولت سلاح برداشته اند وجز محاکمهء قاتلان خود دیگر هدفی برای ادامهء جنگ خویش ندارند. بدون شک این جواب آخوندزاده صاحب بشردوست حتی با آنچه که خود طالبان بارها اعلان کرده اند که بخاطربیرون راندن قوای اشغالگرامریکائی واستقرار حاکمیت مورد نظرشان می جنگند تفاوت فاحش دارد. جناب مولوی صاحب تازه حنفی شده فرمودند که من با طالبان وحامیان آنها در ولایات مختلف دیدار داشتم آنها بمن گفتند که ما کسانی راکه ازقدرت برانداخته بودیم وفرار کشورهای بیرونی ساخته بودیم امریکائی ها دوباره آنهارا بالای ما حاکم ساختند پس ما با این دولت تا وقتیکه آنها حضور داشته باشند می جنگیم پس راه حل به نظر ایشان به محاکمه کشانیدن قاتلان طالبان است. البته منظور از قاتلان طالبان درنظر آخندزاده صاحب بشردوست همانا کسانی اند که حامیان قبیله ای آنها ایشان را ( شمالی تلوالی) مینامند وخواهان محاکمهء افرادی چون عبدالرشید دوستم محقق ومارشال محمدقسیم فهیم اند. گروه های یاد شده بعداز سقوط کابل بدست طالبان وایجاد حاکمیت دلخواه مولوی صاحب بشردوست که امنیت سرتاسری را صد درصد تامین نموده بود بخاطر نجات افغانستان ازشر این امنیت انسان کش دست به مقاومت زده ودر ولایات شمالی بخاطر جلوگیری ازقتل عام بیشتر مردم وپهن نشدن بساط این امنیت به آسیای مرکزی دست به تهاجم متقابل زدند.که مسلما ازدید جناب وکیل صاحب مدافع طلبه ها این بخودی خود جرم محسوب میشود. موضوع محاکمهء افراد یادشده بخاطرکشته شدن نظامیان طالب درشمال چیزجدیدی نیست اما با این صراحت که یک وکیل مدافع غیر پشتون از آن دریک تریبیون مهم یاد کرد میتواند پلهء ترازوی قضاوت منصفانه را به نفع طالبان سنگین سازد. اما جناب مولوی صاحب بشردوست باید بدانند که این طلبه های کرام بودند که دیگران را قتل عام کردند و آنهارا ازخانه وکاشانه شان بیرون کردند زمین وتاک انگورمردم را در دادند برای نا بودی نسلی ازمردم این سرزمین کمربستند پس چی کسی اول تصمیم به قتل گرفته است؟ آیا این جنرال دوستم وفهیم بود که به قندهار یا پکتیا رفته باشد ومردم را قتل عام کرده باشند؟ چنان معلوم میشود که آقای بشردوست حلقهء غلامی نوکر نوکراستعماررا با این اظهارات کودکانه به گردن آویخته است حالا نباید شکایتی از آنهایکه کندکه حلقهء غلامی مستقیم استعماررا به گردن آویخته اند؟ چه فرق است میان غلامیکه به نوکر استعمار غلامی میکند وغلام که برای خود استعمار غلامی میکند؟ شاید آن کسی که غلام مستقیم استعمار باشد هزارمرتبه بهتر از غلام نوکر استعمار باشد. کدام عقل بشری سالم اجازه میدهد که یکطرف مسلح درحال جنگ را به دلیل مخالفتش با دولت تشویق به مذاکره کرد با آنها از آشتی ومصالحه سخن گفت وطرف مقابلش را به دلایل غیرموجه قاتل وجنگ سالار دانست وتهدید به میرمحاکمه کشانیدن کرد؟ البته بدون شک طوریکه من دربالا ذکر کردم . جنگ طالبان با دولت فعلی نیز روی همین نقطهء مشخص میچرخد که مولوی صاحب بشردوست از آن یاد کرده است. تصفیه کلی اقوام غیرپشتونی و به محاکمه کشانیدن رهبران آنها واداره نمودن کشور به شیوهء محمدگل خان مهمند ونادرخان از اهداف اصلی آنهاست که هیچگاه یک پشتون چه طالب ویا غیرطالب از آن گذشتنی نیست. بهترین دلیل من نوشته های واضح ورسای پوهاند دکتور روستار تره کی، استاد عبدالباری جهانی است که خود درکشورهای چون فرانسه وامریکا تشریف دارند وجنبش طالبان را بعنوان یک نیروی مقاومت مشروع پشتونی که برای احیای عظمت قومی درجنگ است میدانند. درهمچو حالتی ولو که هررئیس جمهور برسرکاربیاید وشروط طالبان را قبول نکند وضعیت کشور تغیرنخواهد کرد. مگر اینکه نظام فدرال بوجود بیاید وهمهء اقوام ساکن درین کشور خودرا در دولت خویش سهیم بدانند. اختلاف طالبان با کرزی درهمین است جناب استاد هیجانی سیستانی که حالا بیرق پشتون بودن را برافراشته است به صراحت تمام این موضوع را حالی کرده است که رئیس جمهور پشتون درعین حال قاطع درکار است که کار غیرپشتونهارا یکسره کند. آنوقت امنیت سرناسری تامین میشود. اما چیزمهم را که این عالی جنابان فراموش کرده اند امنیت باعدالت اجتماعی ارتباط ناگسستنی دارد. تا وقتیکه ملا عمر وملاحقانی وملا حکمتیار وملا بشر دوست وجود داشته باشد ملا فهیم ملا دوستم وملا محقق نیز وجود دارد. موضوع دیگریکه بیشتر دررسانه های قبیله ای توجه مرا بخود جلب کرد پشتون بودن داکترعبدالله است که قبیله گرایان او را از قبیلهء خویش نمی دانند. واضح است زمانیکه برای احیای شؤونیزم قومی فردی چون بشردوست غیر پشتون در تکاپو باشد پشتونهای واقعی که طرفدار ظلم وبیعدالتی نیستند سلب هویت میشوند. .
تاجیک بودن ویا پشتون بودن دکترعبدالله دررسانه های انترتی قبیله گرا بحث های جدی را دربین حلقات مخالف وموافق وی بوجود آورده است که نباید از آن به ساده گی گذشت. .. اینکه داکتر عبدالله در دور اول ویا دوم انتخابات ریاست جمهوری پیروز میشود ویانه موضوع است که آنرا گذشت زمان ثابت میکند ولی اینکه حساسیت های که مخالفان این شخص ازنظر قومی واتنیکی به او نشان میدهند شایان تأمل وتفکر است. وبدون شک درآینده برای هر کاندیده دو رگهء دیگر ازجنس پشتونی تاجیکی ، پشتونی هزاره ای ، پشتونی ازبیکی ، پشتونی ترکمنی حایز اهمیت فراوان است..
بعداز نشر مضمون قبلی ام درمورد بستری شدن کاندید اکادمیسن علامه پوهاند دکتور حضرت ملا استاد محمد اعظم سیستانی هیجانی بابای ملت درشفاخانهء سالگریسنکای گوتنبرگ سویدن ، حضور استاد هیجانی یک مضمون کهنهء خویش را تحت عنوان (نظام فدرالی مقدمهء برای تجزیه کشور) با ایزاد بعضی جملات کوتاه و تغیرات اندکی در آن آنرا دوباره به معرض دید خواننده گان قرار داد . در آخر آن دربارهء اینکه داکتر عبدالله تاجیک است یا پشتون نوشتهء یکی از نرخر های قبیله ای خودرا آدرس داد که به زبان پشتو نگاشته شده است .. بنده مضمون آن نره غول را خواندم که به استناد از قول برادر داکتر عبدالله چیزهایرا به خورد عوام داده است ..نره غول مذکور ادعا کرده است برادر دکتورعبدالله جنرال لطیف گفته است که مادر داکتر عبدالله دوبار ازدواج کرده است . درمضون مذکور زمریالی که لقب پدر داکتر عبدالله بوده به ننگیالی تغیرنام یافته است واز قول عبدالشکور رشاد نوشته شده است که محی الدین خان توخی یک مامور شاروالی بود و زیر دست عبدالرؤوف بینوا کارمیکرد روزی مادر مطلقهء داکتر عبدالله بخاطر تصاحب جایداد هایش برضد شوهر سابقش که پنجشیری بود به شاروالی عارض می شود وبعدننگیالی نام مامور شاروالی وقت ازعبدالرؤوف بینوا میخواهد که این زن مطلقه را برای وی خواستگاری کند همانا بینوا ازمادر داکتر عبدالله میخواهد که با محی الدین نام ننگیالی ازدواج کند به همین ترتیب این ازدواج به سرمیرسد وداکترعبدالله درآن وقت یک ونیم سال میداشته باشد. البته بنده به هیچ صورت نمیخواهم به نیابت ازداکتر عبدالله درین مورد اظهار نظرکنم زیرا باوجودیکه میدانم این یک داستان ساختگی وبی پایه بوده و شناخت بنده درمورد خانوادهء داکتر عبدالله مکمل است ولی بازهم این داکتر عبدالله است که باید درین مورد جواب بدهد.. تا جائیکه به اطلاعات وچشمدید این قلم ارتباط میگیرد میتوانم بگویم که در آن سالیکه پدر داکترعبدالله داعی اجل را لبیک گفت و او ازمرگ پدر اطلاع حاصل کرد طبق مصاحبه خود داکتر عبدالله وهمرزمان وی یکی از دردناک ترین دوره های زنده گی وی بشمار می آید کسانیکه در آنوقت ها با دکتور عبدالله درجبهه پنجشیر بودند غم وغصه ایکه به داکتر عبدالله بعداز فوت پدرش بر او عای گردیده بود بیاد دارند . حتی روزی مسعود در حضور جمعی از یاران خویش گفته بود برایم ثابت شد که داکترعبدالله چقدر نازدانهء پدر خود بوده است . گاه گاهی برای کسانیکه میخواستند داکتر عبدالله را به گریه وا دارند به بهانهء سرودن اشعار درمورد پدر ونقش پدر درتربیهء یک طفل ویا اینکه از دید اسلام پدرچه حقوقی بالای فرزندان دارد و ازین قبیل حرفها میتوانستند به هدف خویش نایل گردند که باشنیدن این حرفها ناگهان داکتر عبدالله به گریه میفتاد حالا اگر آن وقایع وچشمدید ها ومصاحبهء خود داکتر عبدالله را با این جعلیات قبیله ای میزان کنیم تفاوتی به اندازه زمین تا آسمان میابیم وازین نویسندهء نرخر پرسیده شود که حالا که محی الدین زمریالی پدر اصلی وی نیست پس پدر اصلی وی کی است؟
من قبل ازهرچیزدیگر خوش دارم که منبع آگاهی دهنده این نرخر را مورد موشگافی دقیق قرار دهم. این منبع رفیق جنرال لطیف است که برادر دکتور عبدالله میباشد. طبق روایت رفیق جنرال محمد نبی عظیمی مولف کتاب اردو وسیاست جنرال لطیف همان جنرال لطیف است که بعداز پناهنده شدن دکتور نجیب الله به دفتر سازمان ملل متحد او نعره زنان درحالیکه نشه وسکران بود به دفتر جنرال عظیمی درقرارگاه گارنیزون کابل که مقر اصلی صاحب منصبان تسلیم شده به مجاهدین تحت فرمان مسعود وسایرکودتا چیان ضد نجیب بود داخل میشود ومشت های خودرا به علامت پیروزی بهم میفشارد وشعار میدهد افتخار به شما نیروهای مسلح انقلابی که نجیب شیاد را از اریکهء قدرت برانداختید افتخار به بازو های برتوان شما رزمنده گان حزب ما زنده باد رفیق عظیمی ورفیق دلاور وسایر رزمننده گان حزب دموکراتیک خلق افغانستان. جنرال عظیمی میگوید چند بار تصمیم گرفتم که یک سیلی به روی وی بزنم تا نشه اش گم شود ولی باز لا حول میکردم وخشم خودرا میخوردم اما جنرال لطیف به شعارهای خود ادامه میداد. عظیمی میگوید بعداز گذشت چند ماه بمن معلوم شد که داکتر عبدالله برادر رفیق خودما یعنی جنرال لطیف است .
. خوب حالا میخواهم بگویم که اول این جنرال درکجا چنین ادعای را کرده است که پدر او وپدر داکتر عبدالله ازهم جدا استند و یا اینکه هردو طور فرزندی درخانهء محی الدین خان توخی بزرگ شده اند این مصاحبه ویا اعتراف را قبیله گرایان ازکدام منبع گرفته اند آیا جنرال لطیف این را درحالت نشه درکدام صحبت شخصی ومهمانی گفته است ویا اینکه او واقعا خواسته است برضد برادر تنی ویا نا تنی اش که سالها باهم اختلاف داشتند اکنون خواسته به نحوی انتقام بگیرد تمام این موضوعات قابل پرسش است. اگر این موضوع را رفیق لطیف درحالت هوشیاری وبطور مسرولانه درجای اظهار کرده باشد این بخودی خود سوالات زیادی را ایجاد میکند ازجمله اینکه پدر خود جنرال لطیف کی بود؟ دوم اینکه درحالیکه داکتر عبدالله که خوردتر ازجنرال لطیف است اماطبق ادعای مخالفین داکترعبدالله ، او در زمان ازدواج دومی مادرش یک ونیم سال داشت پس جنرال لطیف خودش چندساله است وازکدام مادر بدنیا آمده است؟ اگر چنانچه گفتم که این سخن روی اعراض سیاسی ومخالفتهای ذات البینی وانتقام گیری های شخصی دو برادر مختلف الرأی گفته شده باشد مسأله ایست که عامل آنرا میتوان درتفاوتهای فکری جستجوکرد.. این عامل یکی ازاساسی ترین عوامل وانگیزه های بوده میتواند که سالها هر دو برادر را در دو جبهه مخالف کشانیده بود رفیق لطیف یکی ازشاگردان وپسرخوانده های رفیق ببرک کارمل بود که به عوض پدر اصلی اش کارمل را پدر میخواند واناهیتا راتب زاد را مادر. او در زمان مبارزات سیاسی اش چه قبل از پیروزی کودتای ثور وچه بعداز آن خودرا فرزند صدیق حزب دموکرداتیک خلق میخواند وحزب خویش را چون مردمک چشمش گرامی میداشت واعضای حزب خویش را همچو اعضای فامیل خویش می پنداشت . پس طبعی بود کسیکه حزب خویش را چون فامیل بپرستد بهمان اندازه با مخالفان ودشمنان حزب خویش بمثابهء دشمن نگاه میکند ولو اینکه برادرش هم باشد. نزد چنین افراد ایدیالوژی زده والینه شده درشخصیت دیگران برادران تنی خودش حیثیت بمراتب پائین تراز رفقای همفکر وهم عقیده حزبش را دارا میباشند. ..شعار چنین افراد افراطی این است" که یا بامن باش ویا هم برضد من" اینجا معلوم میشود که داکتر عبدالله هیچ نظر مساعدی راجع به کارمل و کارملی ها نداشته است . برعکس در دوران تحصیل در فاکولته ازجملهء مظنونین نظام کارمل به حساب می آمده است که چرا جوان با سوادی چون او که برادرش از پسرخوانده های کارمل باشد پرچمی نیست و حقانیت حزب را درک نکرده است. اینکه بعدها دکتر عبدالله سر به صحرا وکوه ها می زند بدون شک این موضوع باعث سر افگنده گی برادرش دربین هم حزبی ها وهمفکرانش گردیده واین طعنهء رفقا را باید بپشنود که : تو که نتوانستی برادرت را به حزب جذب کنی پس چطور ادعای مبارزه داری . واضح است که چنین طعنه ها در آن شرایط داغ باعث ایجاد عقده های درونی وی شده است
مسأله دیگر این است که شخص ببرک کارمل بعنوان پیر وپیشوای معنوی رفیق جنرال لطیف یگانه زعیم چپ گرا وبرانداز نظام قبیله سالار به زور قوای شوروی سابق همیشه از کارت قومیت به نفع بازی های سیاسی خویش استفاده کرده است. کارمل بمثابه پدر خواندهء رفیق جنرال لطیف وبحیث یک مرشد روحی او چه قبل ازرسیدن به قدرت وچه در دوران قدرت مطلقهء خویش به تغیر قومیت خود دست زده است. او که دراصل از کشمیریهای مهاجر درمنطقهء شیوه کی کابل درقرن هژده میلادی بود چندین بار خودرا تاجیک وهم پشتون جازده است.
رفیق کارمل زمانیکه احساس کرد که کریملین قصد تعویض رهبری را در افغانستان به یک رهبر پشتون دارد فورا با تدویر جرگهء قبایل هردو طرف مرز تذکره تابعیت خودرا تجدید نموده وبه مامورین احصائیه مرکزی در وزارت داخله دستورداد که ملیت وی را پشتون درج کنند بعداز آن وی هویت قومی جدید خویش را درکارت حزبی خویش نیز بعنوان پشتون مسجل ساخت وعلنا درجرگهء یاد شده چنین اظهار کرد.: " زه ببرک کارمل د جنرال محمد حسین زوی په قوم پشتون یم" متعاقب آن خانهای قبایل هرد وطرف مرز مدت نیم ساعت بپاخاسته وبه افتخار این رهبرناشناختهء هم تبار شان کف زدند ویکی از حاضران به حدی به وجد وشور آمده بود که ازفرط خوشی خواست شعار بدهد ولی درعوض به پشتو گفت: کارمل بزرگ! حالا که ما ترا شناختیم اگر به آسمان پرواز کنی از پایت میگیریم واگر به زمین فرو روی از موهای سرت. ما ترا اکنون رها کردنی نیستیم. . اما زمانی که دکتر نجییب براریکه قدرت تکیه زد دریک جلسهء خاص ازتیم کاری جدیدش گفت که سلف وی به حدی بی وجدان بوده که بخاطر حفظ قدرت با قومیت خویش نیز معاملهء سیاسی کرد وآنرا فروخت. کسی که بخاطر قدرت از اصل ونسب خویش انکار میکند چگونه میتواند به عام ملت افغانستان وفا دار بماند؟ پس معلوم شد که رفیق کارمل ازین روش بحیث یک تاکتیک درجهت کسب رضایت پشتونها استفاده کرده بود .گذشته از آن رفیق کارمل به تغیر هویت قومی نیز اکتفا نکرد وبرای نشان دادن حسن نیت ، طرح خویشاوندی بایکی از خانهای آنطرف مرز را نیزریخت ودختر خویش را به پسر یکی ازخوانین قبایل بنام ککو خیل بخشید. در آنزمان درشورای انقلابی که عالی ترین مرجع تصمیم گیری نظام محسوب میشد و ریاست آنرا شخص رفیق ببرک کارمل جدید الپشتون بعهده داشت معاون وی استاد هیجانی کاندید اکادمیسن حضرت سیستانی صاحب بعنوان نماینده قوم بلوچ خویشتن را جازده بودند اینکه چگونه واز چه زمانی به اینسو به عشیرهء بارکزایی تبدیل گشته اند وتا چه وقت این قومیت جدید ادامه می یابد مسأله ایست که گذشت زمان آنرا ثابت میکند. اما چیزیکه برای ما روشن ومبرهن گردید که بازی با کارت قومیت وتاکتیک تغیر قومیت ازیک قوم به قوم دیگررا رفیق کارمل آغازگر بوده اند وطبعا تبعات منفی آن درجامعهء کثیر الاقوام افغانستان بدتر ازتبعات است که حبیب الله کلکانی بعنوان یکی از عیاران تاجیک تبار ، مزاجمت کوتاه مدت ولا شعوری برای تسلسل حاکمیت قبیلوی نموده بود. این بدعت رفیق کارمل عناصر قبیله گرا را درتمام احزاب چپی وراستی بیشتر ازپیش جری ساخت وحس اعتمادبه نفس هرچند کاذب را بیشتر درآنها تقویه کرد واز آن زمان ببعد قبیله گرایان چنین توقع را ازهر زعیم دیگر دارند که اگرپشتون هم نباشد ولی باید تظاهر به پشتون بودن کند که متأسفانه چنین خواستی درقرن بیست ویک وعصر گلوبلازیشن یک خواست غیرعادلانه ونا بجا است.حالا مخالفان دکتورعبدالله که بیشتر ازقماش افرادی مانند کاندید اکادمیسن هیجانی استند فکرمیکنند که داکترعبدالله نیز همچو کارمل خواسته است بخاطررسیدن به قدرت تظاهر به پشتون بودن کند که چنین پنداری کاملا واهی است به دلیل اینکه اولا درشرایط حاضررهبری پشتون را اشخاصی چون ملاعمر وحکمتیار وحقانی که رهبران سنتی پنداشته میشوند در دست دارند وبه مشکل میتوان گفت که اشخاصی مانند احمدزی ویا کرزی بتواند این زعامت را از آنها بگیرد این موضوع است که حتی شخص روستار تره کی نیز به آن اعتراف دارد درصورتیکه این دو فرد یاد شده که خود از پدر ومادر پشتون اند وزادگاه شان مناطق پشتون است شناخت بین المللی دارند نتوانند رهبری را ازدست رهبران سنتی بگیرند پس اشخاص چون دکتور عبدالله به هیچ وجه نمی تواند رهبری پشتونها را بعهده گیرد وچنین موضوع را داکترعبدالله ودیگران درک میکنند. ولی ترس عناصر قبیله گرا ازپشتون بودن دکتور عبدالله این است که به مردم هوشداردهند اگر به رهبران چون کرزی واحمدزی رأی ندهید دکتور عبدالله بعنوان سقاو سوم به میدان می آید. این پندارنیز همچو پندار قبلی اساس منطقی ودرست ندارد گیریم که رقیبان دکتور عبدالله که مورد تائید عناصر قبیله گرا دربیرون مرز استند درانتخابات پیروز شوند آیا قدرت اداره وکنترول اوضاع را پیدا خواهند کرد؟ آیا طالبان که بخش بزرگی از نیروی جنگی وسلاح بدست پشتون را درجنوب تشکیل میدهد دست از جنگ دربرابر اداره آینده که رهبرآن احمدزی باشد خواهند کشید؟ بلی! به یک شرط که احمدزی صاحب قاطعیت بخرچ دهد ورهبران شمالی تلوالی را از قدرت برانداخته وبه میز محاکمه بکشاند. مگر این موضوع میتواند مشکلات اقوام افغانستان که خواهان سهم مساوی درقدرت اند برطرف کند؟ موضوع دیگر اینکه آیا رهبران مدرن وغیرسنتی پشتونی چون احمدزی وکرزی بار دیگر اختلافات قبیلوی رامیان خود پشتونها چون علجائی ودرانی چاق نخواهندساخت چنانچه که درچندسال گذشته شاهد آن بوده ایم؟
دربارهء سقوی سوم خدمت آن نرخر باید اظهارکنم که هم حبیب الله کلکانی وهم مسعود واستاد ربانی هیچ یک آجندای قومی برای حکومت کردن نداشتند آنها فرا قومی می اندیشیدند ولی مخالفان شان بعدازشکست آنها هویت قومی آنهارا برجسته ساخته وآنرا عامل بی ثباتی میدانند. اکنون این موضوع به یک مسأله جدی وسرنوشت ساز تبدیل شده است. تاریخ میگوید در ابتدای امر همین مردم شینوار ومهمند وپکتیاوملاهای جنوب بودند که به حبیب الله کلکانی بعنوان خادم دین رسول الله بیعت کردند وجنگ حبیب الله کلکانی دربرابر امان الله را تشویق میکردند شورش حبیب الله کلکانی بخاطر این نبود که امان الله پشتون است. بلکه او به این هدف شورش کرد که امان الله از دین برگشته است. جنگ مسعود با گلبدین بخاطر این نبود که گلبدین پشتون است بلکه بخاطر این بود که گلبدین آلهء دست آی اس آی وتطبیق کننده آرمان جنرال ضاء الحق است و خواهان ادغام افغانستان دریونت پاکستان بعنوان صوبهء ششم بود وبهمین ترتیب جنگ مسعود با طالبان نیز بخاطر این نبود که طالبان پشتون اند بلکه آنها نیزدر مزدوربودن شان به آی اس آی با حکمتیار در رقابت قرار داشتند. اگرمسعود آجندای قومی میداشت شاید مشکل افغانستان به درازا نمی کشید. او میتوانست در اتحاد با دوقوم بزرگ دیگر یک حکومت مقتدر غیرپشتونی را بنیان گذارد واز پشتونها نیزبخواهد تا درنظام اشتراک کنند که متأسفانه چنین نشد و او شاید برداشت دیگری ازتاریخ داشت وعلت شکست حبیب الله کلکانی را بخاطر بیسواد بودنش می دانست اما حالا اگر او زنده می بود به اشتباه خویش پی میبرد که خودش نیز باوجودیکه یک مجاهد تحصیل کرده بود علت منفور بودنش درمیان پشتونها فقط تاجیک بودنش میباشد نه چیزدیگر. . . . .
. ..
پيامها
18 آگوست 2009, 16:17, توسط جاوید
معلومات جالبی را در مقاله خود گنجانده ای. موفق باشی برادر!
19 آگوست 2009, 13:13, توسط هاشم
طالبان و مجاهدنماهای شمال همه قاتلان و غداران و نوکران بیگانه اند. مردم ما به اینها تف شانرا هم نمیدهند چه رسد به رای.
عبداله نیز که برسر کلک چند جنگسالار میچرخد و با زور تفنگ و فاشیزم آنان به میدان آمده است میخواهد با عوامفریبی رای مردم را بقاپد که محال است.
این پول بیکران رژیم خون آشام جمهوری اسلامی ایران بود که عبداله توانست کمپاین وسیع کند و با دادن پول مردم را در گردهمایی هایش جمع کند، ورنه او نفرین شده ایست که مثل کرزی و اشرف غنی، تنی، میرویس یاسینی، جبار ثابت و دیگران انزجار مردم مرا با خود دارد نه رای شانرا.
اگر در انتخابات دست امریکا دخیل نباشد، مردم ما تمامی اینان را تف باران خواهد کرد و هیچکدام برنده نخواهد بود.
18 آگوست 2009, 16:38, توسط جلال ابادی
به همه سلام،
گوربز خان سلام تقدیم است، امید است سوالات بنده را جواب دهید
1- ایا در نزد شما کلمه ملا کدام ارزش خاص دارد؟
2 - ایا برای شما انسان و انسانیت کدام مفهوم دارد یا خیر؟
3- اگر دارد انسان را خر خطاب کردن در کدام فرهنگ امده است؟
4-ایا مشکلات کشور در مسایل قومی نهفته است و یا در استبداد و حکومتهای نالایق؟
5-ایا شما برای عبدالله عبدالله کار می کنید و یا برای وطن؟
6- وقتی که عبدالله عبدالله وزیر خارجه بود در یک سفر وی به امریکا یک خانم از وی پرسیده بود که وی از امریکا ده میلون دالر رشوت اخذ نموده یا خیر عبدالله در جواب می گوید بلی گرفته است، سوال این جاه است که این ملت ایا فروخته می شود و یا خیر؟
7- شما از شخصیت ملی و علمی کشور محترم داکتر بشردوست دل خوشی ندارید ایا گغته می تواند که چرا؟
7- همه اقوام و همه ملت داکتر بشردوست را دوست خود می داند شما چطور؟
8- ایا مانند دیگران دست بشردوست به خون ملت الوده است و یا خیر ؟ایا به یاد دارید که به وساطت پسر ضیاالحق احمدشا مسعود به دست بوسی طالبان به میدان شار رفته بود ایا گفته می تواند که به کدام تضمین؟
9-شما مجرمان جنگی را نمایندگان اقوام شریف افغانستان نامیده اید ایا اینها را مردم خود انها دوست دارند؟
10-ګران عطاخیل صاحب، ایا تاسو احمدشاه مسعو د د یو ملی کس په توګه پیژنی زما په یاد دی کله چی مسعود د ګلبیدین سره په جګړه بوحت وو هغه وخت نوموړی په جبل السراج کی د قلعه سوخته په نوم یوه کلی کښي ویلی وه چی دا کلی ته ولی قلعه سوخته وایی یو سپین ګیری سړی ځواب ورکړی وو چی د نادر خان لخوا ور ورته شوی نو ځکه دا کلی ته قلعه سوخته وایی مسعود چی دا پوښتنه یی په شعوری ډول کړی وو په ځواب کښي ویلی وو چی که اوس د پښتنو پر وړاندی مبارزه ونشی دوی بیا دا عمل تکراروی .
همداسی ګلبیدین هم د قوم او ژبی تر عنوان لاندی خپل سیاسی تجارت کوی.
ایا د هغه ټړون د روسانو سره د پښتنو پر وړاندی نه وو؟
ایا د مسعود دوستی او اور بند د روسانو سره ملی بڼه درلوده؟
ایا تاسو چی اوس د بشردوست په مقابل کښي چی هغه د واقعیت څخه ننکه کړی او د طالبانو نوم یی په خوله کښي اخستی تاسو په قهر یاستی ایا د احمدشاه مسعود ورتګ طالبانو ته چی د پاکستان لخوا سازمان دهی شوی وو په درنه سترګی ورته ګوروی .
جلال ابادی
19 آگوست 2009, 05:29, توسط محمد حسین
در حقیقت رقابت بین دو کاندید اصلی می بتشد یکی حامد کرزی و دوم داکتر رمضان بشردوست
عبداله و اشرف غنی هر مانند سایر کاندیداهای انتخاباتی هستند منتها با پول و بودجه بیشتر#######################################################################
مقایسه این دو کاندید با هم
#######################################################################
#####کرزی و بشر دوست هر دو از آرای اقوام مختلف بهرمند هستند البته با تفاوتهایی
آرای کرزی بر اساس زد و بند های سیاسی و معاملات پشت پرده و همچنین وعده های بسیار و صرف هزینه های میلیون دالری بوده که بدون شک کشور پاکستان و ایران با قدرت تمام هزینه های وی را پرداخت میکنند و همچنین از مشاورت انتخاباتی هم مضایقه نخواهند کرد.
اما آرای جناب داکتر بشردوست بر اساس محبوبیت کسب شده اش به خاطر عملکرد و نوع خاص زندگی او می باشد او فردی است که مردم او را از خود میدانند در کلام او صدافت را دیده اند شجاعت او را در دفاع از مردم و آرمانهای ملی ستوده اند و دلیل دیگری که به آرای محترم بشر دوست کمک خواهد کرد به سبب نفرت عمیق بسیاری از مردم از شرایط موجود اعم از بی عدالتی و فقر و فساد و سایر ناهنجاری های جامعه است که عامل تمام آن را در حکومت فعلی و شخص حامد کرزی می دانند و نمی خواهند که وضع موجود دوباره تکرار شود.
############################################################################
اما مقایسه عبداله و اشرف غنی
هر دو اینها فقط آرای یک قومیت خاص را دارا می باشند
هردو در زمان وزارتشان دست به تغییرات گسترده زده و شروع به جایگزینی یک قوم خاص کردند عبداله در وزارت خارجه و اشرف غنی در وزارت مالیه
هر دو نفرشان در فساد مالی دست داشتنمد و تا توانستند جیبهایشان را پر کردند که شاید بخشی از هزینه های کمپاین خود را هم از این طریق کسب کرده باشند.
هر دو اینها به حمایت های خارجی دلخوش و وابسته هستنند عبداله به ایران و اشرف غنی به جمهوری خواهان آمریکا
############################################################################
21 آگوست 2009, 11:20, توسط وحید کابلی
راست میگوی جلاابادی صاحب ازروزیکه ناف مسعود نابکار توست[ک۰ج۰ب]بریده شد مگس های هرزه تر از خودش باوزوز خود دست به تخریب وحدت ملی اقوام غیورافغا نستان میزنند خداوند پاک هرکسیکه مخالف وحدت ما افغانان توطه میکند عذاب بالا تر ازدوزغ رانصیبش بگردان تادنیا است خجالت وسر افگنده شود
24 آگوست 2009, 05:04, توسط شریف احساس وطنوال
اقای جلال ابادی. من منظور شما را ندانستم که هدفتان از کدام ده ملیون دالر است. ان جریان را از طریق یوتیوب دیدم وهمگان میدانند که هم ان خانم دراوج احساسات ان سوال را مطرح کرد وهم اقای عبدالله دراوج احساسات به پاسخ گفت. ودرثانی اگر هم ان پول را گرفته باشد نوش جانش!
اقای بشر دوست راستی که حنفی شده زیرا در مسجد جامع در پکتیکا با دست های بسته نماز خواند! ایا وی واقعا حنفی شده ویا تقیه می کند؟ امیدوار هستم که خود وی پاسخ بدهد. اما برای ایشان بسیار دیر شده است زیرا رقابت قدرت میان عبدالله وکرزی جریان دارد واگر رمضان علی هرچه هم کند فعلا از لست افتاده است بیرون.
18 آگوست 2009, 16:39, توسط تقی فروتن
از مدیر سایت میخواهم که مقاله را قبل از نشر برسی کند، من فکر میکنم که نشر چنین مقاله لزوم نیست.
نویسنده محترم ارتجائی اگر شما از گروهای سمت شمال هستید لطف کنید! قبل ذکر جنایت طالب از جنایت های خود ذکر کنید یا واضیح تر بیگویم ما هم شاهید جنایت طالبان هستیم و هم شاهید سگ جنگی های شما هستیم.
خواهیش میکنم که مردم را راحت بیگزارید مردم تازه دارد یک 5% نفس راحت میکشند.
23 آگوست 2009, 13:26, توسط بهزاد جاغوری
خیلی تنگنظرانه و جاهلانه ؛ خیلی هم جانبدارانه و عقده ای