صفحه نخست > دیدگاه > راه یافتن احتمالی پدرام به پارلمان مقدمه ای برای تجزیهء کشور

راه یافتن احتمالی پدرام به پارلمان مقدمه ای برای تجزیهء کشور

شبیر « کاکر»
يكشنبه 7 نوامبر 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آنچه که تاکنون ازقلمزنی های یک تعداد عناصر عقده ای وضد انسانیت برداشت کرده ام به این نتیجه رسیده ام که درین اواخرموجی ازتبلیغات زهراگین علیه ملت آزادهء پشتون براه افتاده است. شاید به نظربعضی ها تسلسل این وقایع ازنظرزمانی تصادفی جلوه کند اما این قلم به این باوراست که تمام وقایع اخیر به شکل یک پلان منظم توسط یک عده کشورهای طماع وآزمند به همدستی تعدادی ازعناصرفروخته شده به منصهء اجرا درمی آید. درابتدای امر،سخن ازتجزیهء افغانستان توسط یک دیپلومات سابق امریکا آغازشد وبعد سخن به رسوائی مالی دفترحامد کرزی رسید واکنون سر وصدای ورود وکلای پشتون ستیز وضد وحدت ملی درپارلمان آیندهء کشور بالا گرفته است و به سمت نامعلومی درحرکت است.

هرچند پیرامون تجزیه وعوامل آن مقالات زیادی نوشته شد اما به نظرمن آنچه که باید به آن پرداخته میشد موضوع سمپاتی وهمنوائی تعداد زیادی ازنویسنده گان (مزدوریکه ازسفرهء برهان الدین ربانی بریده وبه دسترخوان غرب پیوسته اند) بود. مثلا نوشته های توهین آمیز عصردولت شاهی وصاحب نظرمرادی، کریمی استالفی بی پاسخ ماند ولی برعکس نویسنده گان معتبری چون محترم کاندید اکادمیسن محمد اعظم سیستانی درنوشته هایشان قبل ازپرداختن به موضوعات اصلی وعاجل به موضوعات حاشیوی پرداخته و وقت گرانبهای شانرا ضایع کردند. منظورمن همین مقالات علمی وگرانبهای محترم سیستانی بود که دربرابر محترم وحید مژده ازطریق پورتال فخیم افغان جرمن انلاین اقبال انتشاریافت.

من با تمام حرمت که به اقای مژده واحترام به علمیت شان دارم به هیچ صورتی نمی توانم با ایشان درمواردیکه خواسته اند اظهارشک وتردید کنند و ازحقایق مسلم تاریخی چشم پوشی نمایند موافق باشم اما برای سیستانی بزرگوار وهم محترم (مومند) لازم بود که بادرنظرداشت شرایط واوضاع کنونی مقالاتیکه درتوجیه تجزیه طلبی ونفاق افگنی بین اقوام وپیروان مذاهب کشور نگاشته میشود عطف توجه مینمودند شاید خطری را که این دوعزیزما( سیستانی صاحب ومومند صاحب) ازناحیهء وحید مژده احساس کرده اند خطر وهمی باشد اما خطرتجزیه طلبان ومزدبگیران کشورهای مختلف بمراتب ازنظرات اقای وحید مژده درمورد شاه امان الله خان غازی بزرگتر است.

حالانیز تبرپشتون ستیزان ازناحیه رسوائی مالی که در دفترحامد کرزی بوقوع پیوسته است دسته شده است به نظراینها آنچه که (عمر داوود زی) بحیث یک پشتون انجام داده است میتواند شامل حال هرپشتون باشرف وبا وجدان گردد.به نظراین گروه، تادیات پنهانی نقدینه برای (عمر داوود زی) اینرا گویا ثابت ساخته است که پشتونها میتوانند دربرابر پول خودشان را بفروشند. من چنانچه که دربالا متذکرشدم باردیگر تکرارمیکنم که سیر زمانی این حوادث هرگز تصادفی نیست.زیرا اگرروزنامهء نیوریورک تایمز این قدر علاقه به روشن ساختن حقایق پشت پرده میداشت باید ماه ها قبل ازاظهارات سفیرسابق امریکادرهندوستان درمورد تجزیهء احتمالی کشور به شمال وجنوب چنین حقایق را افشامینمود. ویا اینکه قبل ازآنکه حامد کرزی تصمیم به بسته نمودن شرکتهای امنیتی خصوصی بگیرد باید این موضوع افشا میشد درحالیکه چنان معلوم میشود که تمام حوادث ورویدادها بهم پیوند منطقی دارند ازیکطرف حامد کرزی تصمیم میگیرد که شرکت های خصوصی امنیتی را بسته کند وازطرف دیگر برای انتخابات پارلمانی باید وکلای وطنپرست وملی وارد خانهء ملت شود می بینیم که درهمچو اوقات حساس، روزنامه های به اصطلاح معتبر دست به افشاسازی حقایق پشت پرده میزنند.

حال چند روزی میشود که دشمنان ملت افغان سر وصدای لطیف پدرام را راه انداخته اند که چرا درمجلس پارلمان راه نمی یابد. این هم به سلسله توطئه های قبلی توطئه تبلیغاتی دیگریست تا مزد بگیران وچاکران رژیم آخوندی میخواهند بدین وسیله یک عنصر بداخلاق وفرومایه ایکه کوچکترین ارزش انسانی ندارد وی را سرزبانها انداخته وبه وسیله آن تبلیغات زهراگین خویش را علیه ملت پشتون رنگ ور وغن بدهند.

دربارهء لطیف پدرام وپرت وپلاگویهایش علیه شاه امان الله خان غازی، درسایت آزاد کابل پرس? به حد کافی سخن رفته است ومقاله های علمی نوشته شده است که ضرورت تکرار آن را نمی بینم اما اینقدررا میخواهم بگویم که پدرام کسی است که خوشبتخانه، درین اواخر تعداد زیادی ازهواداران قبلی اش را به دشمنان قسم خوردهء خود تبدیل کرده است واین یک حادثهء بس مبارک وخوش آیند است که باید نیروهای وطندوست وملی ازآن خوش باشند. اما این بدان معنی هرگزنیست که علیه پدرام قلمفرسائی نشود برعکس باید هرچه بیشتر چهره های مزدور وخاین نظیر پدرام برای طبقهء جوان معرفی شود تا جوانان راست را از دروغ؛ سیاه را از سفید، روشنی را ازتاریکی تشخیص دهند.

قهرمان ایده آلی لطیف پدرام

لطیف پدرام ضمن استعداد سرشارش درشعر وادبیات متاسفانه هیچگاه یک انسان خوشنام وسیاستمدار باکرکتر ومحبوب نبوده ونخواهد بود. زیرا روان رنجور او ازایام طفولیت زخم برداشته است که التیام آن به این زودیها وبا این امکانات محدود، ممکن نیست. مگر آنکه او بقدرت فایقه ای دست یابد وتمام پشتونها را یک یک پیش چشمانش ازدم تیغ بکشد آنگاه امکان تسلای روان بیمار وزخم خوردهء او میسر خواهد گردید بناء این را هموطنان عزیز ما اعم ازتاجیک وپشتون ازبک وهزاره وترکمن ونورستانی وبلوچی باید بداند که راه یابی افراد مثل لطیف پدرام نه تنها برای پشتونها که برای احاد جامعه خطرناک است. پس بهروسیله ای ممکن ومشروع ونامشروع باید از راه یابی لطیف پدرام به خانهء ملت جلوگیری نمود ولو با تقلب هم باشد.

نمونه ای کوچکی ازخشم ونفرت مردم دربرابر پدرام

كارنامه

گالری عکس

فارغ ليسه مجاهد در پشاور واسلاميك ينورستي در اسلام آباد

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • شـــــــــــــــــــــــــبير کاکر !
    ( آن که درون آرامی دارد ، پندار، گفتار ، کردار ، رفتار ، عمالش هم آرام اســــــــــت)
    از نخســـــتين روزيکه چرند ، پرند و ســــــــــــــــــــفســـــــطه نويســــــــی تو بيســـواد
    را در ســـــايت وزين « کابل پرس? » تصادفأ مطالعه نمودم ، کين خواهی در هر سطر ، کلمه و جمله های که همه را از ساير سايت ها ســـــــرقت نموده جاه داشـــــــته .
    " مردی بوت هايش کهنه و انگشت پا او نمايان گرديده بود و جيبش کاملأ خالی !
    يک روز دل انگيز بهار و آفتاب افغانســـــــــــــــــــــــــــــتان واحد ، تجزيه ناپذير ميدرخشـــــيد، از کنار مغازه ای ميگذشت ، مايوســــانه به « بوت » های کهنه وپنجه های برآمده خود نگاه کرد و غصه ميخورد اين را ندارم ، آنرا نداريم ، هيچ ندارم !!
    نا اگاه ! جوانی کنارش ايســـــــتاد که ( افغان ) بود ، از افــــغـــا نســـــــــــــــــــــتان
    بود، نه در پی افســـــانه آريانا و نه جعل خراسان ، و شـــــــديد مخالف الحاق با ايران
    و کانفدريش با پاکســـتان بود به مرد ســـــــــــــــلام کرد و با شــادی ، خنده ، دل افرازی گــــفــت : چه روزی قشــــــــــــــــــــــــــــــــنگی ، چه آســـــــــــــمان روشــــــنی
    ، چه هوای خوبی ، چه مردم با غروری و چه رنج ها ، درد ها ، خون ها ، دود ها و چه
    جهالت که برادر عليه برادر ولی دنيا زيباســـــــــــت و اين مرز ها را خداوند ايجاد نکرده ، بنأ چه دنيای زيبا !
    مرد کاهل ، باطل به خود آمد ، نگاهی به جوان رشـــــــيد ولی جنگ ديده انداخت و از
    تعجب دهانش باز ماند !!
    جوان با ســــــــــــــــــيما زيبا ، وخنده برلب هردو ( پا ) نداشــــــــت ، پاهايش را از زانو ( مين خارجی ) توســـــــــط دشـــــــــــــــمنان وطن که از کدام قوم و تباری بوده
    و به هدايت بيگانه در خاک افـــــغــــــانســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتان مدفون راه
    گرديده بود قطع گرديده بود ، مرد با حرمت جواب سلامش را داد سر از شـــــــرمندگی
    پائين آورد و عرق کرد دور شد .
    لحظات بعد عقل که از نزدش فرار نموده بودگريبانش را گرفت و با غرش بر او نهيب ميزدکه : مردم کشورت سرپناه ندارند ، غذا ندارند ، داکتر وپرستار ندارند ، دارو درمان ندارند ، امنيت جان ومال ندارند، در قرق ۲۱ عصر انترتيت آب ، برق ، راه ندارند.
    که برای بدبختی اين ملت بيگانه پرست پشتون ، مزدبگير تاجک ، چاکرمنش هزاره ، نوکرمنش ازبک ووو دست به دست هم داده تو مزاری با هشت باند تروريستی و تو کاکر با هفت باند آدمکش به جان اين ملت افتاده ، تو پدرام در اغوش دزد زمرد ، توکرزی در کنار ملا کور و تو مزاری ، محقق در رکاب اخوند ترياکی ايران و تو غول بيابانی دوستم غارتگر در تبانی روس ، ازبکستان ، ايران و ترکيه هستی ، نيستی ، شاديی و سرور اين وطن را غضب ، نابود ساختيد . و حال بنام های پليد چون « زی » « کاکر » باريکزی »
    تاجک ، هزاره ، ازبک ، شمالی ، جنوبی ، شرقی وغربی اينبار با ساز ديگر و زنگ جامن ديگر وارد ميدان مشاطگری گرديده . و پدرام ها ، گلاب زوی ها ، رنجبر ها ، علومی ها ، کرزی ها مردم کاه نخورده و در تلاش بوت جديد ، حاکميت اکثريت ، اقليت نباشيد . مردم همه اين ( ســــــــــــــــــــــــرمه ) ها را آزمودند . جلال بايانی

  • کاکرک لوده!

    او غول بیابان بی شاخ و دم، تو گوساله قبیله هر هرکس را مانند احمق شاه بینی بریده چلمچی خود بیماری روانی فکر کرده ای! به سخنان کره خری چون تو که امان الله سبک مغز را با گاندی بزرگ هم تراز بداند، فقط گوساله هایی از جمع شما غول ها وقعی خواهد گذاشت. واقعاً شما غول ها چه اندازه دیده درا هستید. او غول احمق چه فرق میکند که افشاگری در مورد کرزی چه وقت صورت گرفته است. آیا زمان افشاگری پیسه گرفتن کرزی در نفس مساله کدام تغییری میاورد. سالها مسعود و مزاری و دوستم را بدون کدام سند مزدور ایران قلمداد کردید ولی حالی ببینید که گوسالهء خلف احمق شاه ابدالی چگونه حتی قرن ها بعد پاس نمک اولاده های کاته خود "نادر افشار" را رعایت میکند و هنوز برای زنگ و جامن خود از آنها پیسه میگیرد. شرم باد بر شما غول های وطن فروش!

    • تا هنوز نیامدن اقای پدرام لرزه براندام اننگین وشرم الود سرگین خوران قبیله انداخته است. اقای پدرام با وجود دشمنی های فزاینده تیم حاکم وقبیله گرا و چتل خوار دولت تهران که ریس جمهورش طوق غلامی ایران را به گردن انداخته است, توانست شفاف ترین رای را در بدخشان بدست اورد وموفقانه عضو پارلمان گردد.

      موفقیت بینظیر اقای پدرام نشاندهنده انست که نظریه فدرالیزم را که وی خواهان تطبیق ان در این کشور است طرفداران روز افزون دارد وحتی غرب میخواهد افغانستان را حد اقل به یک کشور فدرال تبدیل کند تا مردم جنوب بتوانند در همان طبیله خیالی خود زندگی کنند.

      فدرالیزم به معنی مرگ اوغان ملتیزم است زیرا دریک ایالت فدرالی که اکثریت ان پشتون نشین باشند حکام ان نیز از طرف طالبان که از طرف اکثریت مطلق پشتنونها حمایت میشوند انتخاب میگردند و اوغان ذلتی ها مجبور هستند که دوباره پاس پاس بدست تشناب های غربی هارا در امریکا وجرمنی ولندن پاک کنند. به همین علت انها بارها خواهان حذف نام حفیظ منصور, داکتر مهدی, پدرام وبهزاد شده اند که خوشبختانه تیر انها اینبار به خاک خورد

  • چقدر خوب خواهد شد آقای پدرام در پارلمان راه یافته اوغانستان تجزیه شود.

    • آقایان!

      من عنوان مضمونم را صرف بخاطرجلب توجه خواننده انتخاب کردم که گویا ورود نامیمون پدرام مقدمه برای تجزیه کشور این عنوان صرف جنبه تبلیغاتی دارد تا واقعی.
      واقعیت آنست که نه پدرام ونه امثال پدرام نه نیروی معنوی دارند ونه هم نیروی فزیکی تا بتوانند کشورمارا بطرف تجزیه بکشانند منظور من ازنوشتهء مقاله فقط واکنش بود دربرابر نوشته فرید سمیع که خواسته بود ازکاه کوه درست کند من هم به همان سبک خواستم که دست خویش ازهمان استین بیرون کنم. ورنه این حقیقت را حتی کوران مادرزاد هم میدانند که تا یک نفر افغان است زنده افغانستان است

    • اقای کاکر. شاید هدف شما افغانستان خیالی باشد زیرا تا که بنیاد این کشور به این نام گذاشته شده همیشه کسی بالای ان بوده. بهتر است این خیال خام تا یک نفر اوغان است را بکشید از سر بیرون وبه این واقعیت که اوغانستان دیگر ان اوغانستان دوره نادر غدار وعبدالرحمن سفاک نیست را قبول کنید. اگر یک پدرام نباشد امروز هر افغانستانی یک پدرام است

  • پس بهروسیله ای ممکن ومشروع ونامشروع باید از راه یابی لطیف پدرام به خانهء ملت ( کدام ملت ؟ ) جلوگیری نمود ولو با تقلب هم باشد.

    اینست نوشته ، اندیشه وطرز تفکر وطنپرست ؟ و وحدتچیی دوآتشه مانند خان کاکر خان که نوشته های سیستانی و مومند را چلیپا کشیده و خود میخواهد به جوانان راه معقول و راه رسیدن به وحدت ملی اوغانی را بطریقۀ اوغانی آن بنمایاند . به به کی چی معقول و اوغانی فرموده اند : ولو با تقلب هم باشد !!

    آخر تاکی آقای کاکر خود را مانند ولی میخواهید رسوای عام و خاص نمائید ؟ تاکی میخواهید تقلب وجعل نمائید ؟ آخر تاکی از چیزی میلافید که وجود تان از پذیرش آن مانند دو قطب کهربا از هم نفرت دارند ؟ تاکی از نام قوم پشتون بیچاره استفاده ابزاری میکنید ؟

    با اینگونه نوشته های شما در رسانه ها و بیانات کوچی در مجلس نماینده گان و عملکرد خرم و گفت وشنود های روستار خان ، هرچی پشتون است بدنام شده ، حال میخواهید که اوغانستانیان با نوشته ها و طرز اندیشه شما قلم بدستان و سیاستمداران تان همنظر باشند و وحدت دروغین ملی اوغانی تانرا نگهداری نمایند که خود ناقض آنید ؟ کمی بشرمید اگر شرمی دارید ، آبروی تانرا که با نوشتۀ خود ببرده اید !

    کجاستند آقای بابک که این حدیث مجمل بخوانند واستدلال ، منطق وغیرت اوغانی را در سروکله اش به تماشا بنشینند ؟

    • مزاری صاحب، بعضی ها بسیار وقت می شود که مورال خود را باخته اند، و با اخلاقیات خدا حافظی کرده اند. برای اینها ( همین قشری که افکار افراطی دارد) نه قانون اهمیت دارد و نه ارزشهای انسانی. عقب مانده گی فکری که تا این حد باشد، انتظاری دیگر نمی شود از این ها داشت.

      در شرایط سخت راه حل افراطی ها و تمامیت طلبان قتل عام مردم عادی( در مزار شریف و یکاولنگ، و غرب کابل)، سیاست زمین سوخته ( در شمالی)، کوچ اجباری مردم عادی( در شمالی)، از میان بردن فیزیکی مخالفین در قلمرو تحت حاکمیت خود( در شهر کابل هر کسی را از اقوام دیگر که کمی سواد داشت، یا منتفذ قومی بود، یا حتی در کوچهء خود اندکی شهرت داشت به زندان در زولانه می کردند، از جمله کاکای خودم را تا شکست شان در قندهار در زولانه کرده بودند، به جرم توزیع اسلحه! کسی که در عمرش اسلحه را در دست هم نگرفته بود( این همان کاکایی بود که خاد هم وی را به اتهام کمک به مجاهدین به پلچرخی فرستاده بود و تنها مدرکشان این بود که برادرت مجاهد است و چرا رفته ای و به چه هدفی غیر از کمک به وی، او را در فلانجا ملاقات کرده ای! که جواب کاکایم این بوده است که من پیوند خونی ام را با وی قطع کرده نمی توانم، اما شما اگر می توانید وی را از کوه پایین کنید.) دزدی مال مردم از خانه اش در روز روشن به نام ضبظ آن، تا به آن شکل قانونی داده باشند. تلاش برای پاکسازی قومی در شمالی، و زمینه چینی و تئوری بافی برای آن( کتاب دویمه سقوی) و کشتن قتل و آدمهای بیگناه، راکت پراکنی کور به مناطق مسکونی شهری که در اختیار طرف مقابل است، محاصرهء اقتصادی مناطق در اختیار طرف مقابل و فشار آوردن به مردم عادی( شهر کابل هم در دوران گلبدین حکمتیار و هم در دوران طالبان محاصرهء اقتصادی بود). حالا همین ها، آمده اند برای دیگران درس وطن پرستی و وطن دوستی می دهند، برای کسانی که عمرشان در راه مبارزه برای استقلال و عزت همهء مردم کشور، فارغ از قوم و قبیله گذشته است و کارنامهء شان در آشوب های داخلی از مواردی در بالا ذکر شد مبراست.

      این دلقک ها ژست دموکراسی هم که می گیرند، همین است که آقای کاکر با افتخار مثل رییس جمهور بی چشم و رویشان می گوید حتی با تقلب هم که شده نباید مخالفینشان برنده شوند. یعنی اینها بدیهی ترین امور که لازمه سلامت گردش قدرت و حیات سیاسی است را نا دیده می گیرند. حتی برایشان بی اهمیت است. مثلی است که می گوید اگر عقل نباشد جان در عذاب است. به گمان شما چرا این جان، این تن، این سرزمین سالها است که در غذاب است؟ وقتی تحلیل های این جنابان را می بینم و جهان زیست آنها را، رنج این ملک دیگر عجیب نمی نماید. چنین موجوداتی باید این تن را بیازارند، با آن و ساکنان آن معامله کنندکه انسانی فاقد عقل با تن خویش می کند. شریعتی در هبوط، چه زیبا این موجودات دمدمی مزاج و تهی مغز را توصیف کرده است. فرشتگان نیز حتما در عجبند. در عجبند که این است همان که در پایش به سجده افتادند؟!

      اگر به زبان ماکیاول سخن بگوییم، براستی هر نیرنگی برای تصاحب قدرت برای اینها رواست. هدف وسیله را توجیه می کند، اما این همه تناقض، در ادعای پارسایی و نماینده خدا بودن در زمین( ملا محمد عمر، خود را امیر المومنین می خواند)، دم زدن از دینداری و آوردن شریعت و کشتن انسانهای بی گناه، در خدمت دستگاه جاسوسی کشوری بیگانه در آمدن و رسماً اهداف آنها را پیش بردن، و آن مواردی که در بالا ذکر شد، چه چیزی را نشان می دهد؟ به قول نیچه اینها نشان بلاهت و تهی مغزی است. اگر چنین نباشد، آقای کاکر، که فکر می کند همگی مثل خودش هنوز در دوران کودکی و جهالت اند، این خزعبلات را نمی بافد، و از گفتن این سخنان شرم می کند، و برای سخن گفتن لا اقل معیاری منطقی را بر می گیزند، که فاقد همه اینها است. آقای بایانی در ابتدای پیام خود به خوبی اشاره کرده اند که کاکر بی سواد است. از کوزه آن تراود که در اوست. همین وی را بس.

  • اين ناقل بچه يهودي سليمان کوهي شير کاکر را چرا به کابل پرس? راه داده ايد؟اين افغان ملتي فاشيست قبيلوي با عقده و کينه ديرينه اي که در برابر اقوام اصيل افغانستان دارد با پول باد آورده از دزدي،چور و چپاول مردم افغانستان و کمک هاي آي.اس.آي تمام روز و شب مصروف تهمت،دروغ و تبليغات خصمانه عليه تاجکان بوده و کابل پرس را به پايگاه انتشار اخبار و تبليغات جنايتکارانه خويش مبدل ساخته است.اگر شما گردانندگان کابل پرس تغير جهت داده با خائنان و جانيان فاشيست همدست شده ايد پس شما دانيد و راه تان.منکه تا بحال کابل پرس را صداي قلبي مليون ها هموطن ما که در سه قرن گذشته زير چکمه هاي فاشيسم پشتون قرار داشتند پنداشته به آن اميد زياد داشتم ديگر اميد و باور خودرا از شما خواهم بريد

  • يا تجزيه ,يا وحدت ملى واقعى كه دران همه اقوام برادر باهم برابر و قانون بالاى همه يكسان تطبيق شود و همه تحت يك قانون زندكى كنند.داكتر لطيف بدرام وحدت ملى و اقعى را ميخواهد,نه ان وحدت نام نهاد ملى را به اسر كشتار بيرحمانه مليونها نفر اعم از هزاره اوزبيك و تا جيك به شكل مصنوعى و جعلى و تقلبى بميان كشيده اند.هزار ه تاحال جندين قتل عام را سبرى كرده. شهر هاكه 90 % ان هزاره بود همه خالى شدند خانه و كاشانه انهارا بشتونهاى با كستانى اشغال كرد.تجاوز محمد كل مومند بلاى مردم نجيب و با فرهنك شمالى غارت هست و بود حتى نا موس فروشى قبيله در بازار هاى باكستان.تجزيه از انجا شروع شده و مسسول درجه يك قبيله زن فروش و بيفرهنك است. بدرام ميخواهد كه وحدت ملى واقعى تامين شود و اين به نفع بشتونها هم است . شايد انها از جهالت رهايي يابند. انها در اتش جهل خود ميسوزند و ديكرانرا هم ميسوزانند
    .بدرام كار عجيبى نكرده او خوب را خوب وبدرا بد كفته است كه اين شهامت را قبيله ندارد. قبيله و جوجه فاشيست هاى قبيله كه مزدورى خارجى هارا به ارث برده اند ,خود كش بيكانه برور اند. انها تحمل نخبه كان غير بشتون را ندارند.خودشان بر عليه افراد غير بشتون جه ميكويند ,خودرا نميبينند. خودشان كه قوم برستى و قبيله برستى و بشتون والى كتنند هيج انها حق دارند. و اكر يك رهبر غير بشتون از جنايات جباران و خون ريزان تاريخ فغانستان حرف براند فورى اه ناله فاشيستان بلند ميشود كه ضد وحدت ملى است.
    كدام وحدت ملى ؟

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس