آقای کرزی! بگذار مردم به کاندیدی رأی دهند که تو را از ناآرامی وجدان رهایی بخشد!
به عنوان یک شهروندِ پاک, بی طرف و واقع بین از آقای کرزی و یارانش خواهش می کنم که دیگر به فریفتن ذهنیت مردم عامه تلاش نکنند؛ زیرا مردمی که یکبار از سوراخی گزیده شد دیگر به آن سوراخ نزدیک نمی شوند. بگذار مردم خودِ شان تصمیم بگیرند و به کسی رأی دهند که در عمل ثابت کرده که شخص وطندوست, دلسوز، باسواد و متخصص است.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
انتخابات عبارت از سلسله عمکردهای منظم و دموکراتیک سیاسی برای گزینش فردِ دلخواه شهروندان برای مدیریت و رهبری یک کشور در عرصه های سیاسی, اجتماعی, اقتصادی, فرهنگی و ... بوده و هم چنان یکی از وسیله ها و راهکارهای قانون مند برای بیانِ نارضایتی و نقد و بررسی کارکردهای حکومت و ساختارِ سیاسی موجود در یک کشور می باشد.
در این نوشتة کوتاه می خواهم با در نظر داشت همین مفهوم , به عنوان یک شهروند سخنی داشته باشم در بارة کارنامة گذشتة تیم آقای کرزی و شعارهای بزرگ و دهن پُرکن ایشان برای ریاست جمهوری آیندة افغانستان.
در افغانستان انتخابات در شرایطی برگذار می شود که ناکامی مدیریتی و رهبری دولت موجود به خوبی آشکار است؛ این نارضایتی را می توانیم از افکار و اندیشة مردم عام و حلقه های روشنکفری و هم چنان در سیمای ظاهری شهرها, ولایت ها و روستاهای کشور و در چهرة افسرده و غمزدة هم وطنانِ خویش به خوبی دریابیم و مشاهده کنیم؛ این موضوع زمانی آشکار می شود که در موتری بنشینی, در مجلس های عادی مردم شرکت کنی و یا با کارگران سرِ چوک و یا پیشه ورانی که داری شغل های گوناگون اند, لحظه یی بنشینی و دردِ دل های شان را بشنوی. در واقع, از نزدیک می شنوی که آنها با چه لحنی و با چه زبانی از کرزی و حکومت ناکام و رُسوایش سخن می گویند. اما سوال اینجاست که آقای کرزی و همراهان قدرت پرستش چطور- بازهم با بی شرمی زیاد- می کوشند با راه اندازی گردهمایی های ساختگی, مهانی های پرهزینه و همایش های تشریفاتی از مردم رای بگیرند؟ در حالیکه اگر این مقدار پول را که صرف تبلیغات و دفاعِ نادرست از کارکردهای گذشته اش می کند, اگر برای بهبودِ زنده گی مردم نصفِ آنرا مصرف می کردند, امروز کمتر به معامله گیری, تبلیغات و فعالیت های نامشروع نیاز می داشت؛ به طور مثال: تیم رسانه های کمپاینِ آقای کرزی, برای نوشتة یک مقاله به دفاع از فعالیت های گذشتة وی به هر کسی که بخواهد, 100 دالر آمریکایی می دهد. نمونة روشن آن برخی مقاله هایی اند که از آدرس« دفتر حمایت های مردمی کرزی» و آدرس جعفر رسولی به برخی نشریه های مستقل و غیر مستقل فرستاده می شد, اما با آنهم در این کار به حدی که حدس می زدند, موفقیت کمتری را نصیب شدند, بلکه بیشتر رسوا شدند. رهبران جهادی و روشنفکر نماهایی چون آقای رسولی و دیگران به خاطر پول و ثروت هنگفت و چوکی های وعده داده شده, هیچ شرمی به خود راه نداده و حتا با شایعه افگنی و تبلیغات بی اساس در میانِ مردم- در حالی که حتا هنگام تأیید و ستایش عملکردهای گذشتة آقای کرزی پیشانی خودشان هم عرق می زند- می گویند که بهتر از کرزی گزینة دیگری وجود ندارد! برخی شخصیت ها( به گفتة خود شان شخصیت های مردمی) حتا حرف هایی را که در گذشته از روی حقیقت و یا برای برانگیختن احساسات قومی و مذهبی و منطقه ای برضد و یا برای نقد حکومت کرزی برای مردم فریاد می زدند, آنها را فراموش کرده و چنان به توصیف می پردازند که گویی ملِک الشعرای دربارِ عزنویان( عنصری مرحوم) دوباره در وجود وی حلول کرده است. برخی شان رویا می بینند و برای برخی نیز الهام می شود که نه تنها خودش باید از کرزی حمایت کند بلکه مردم را نیز با خود همسو سازد؛ چنانکه آقای سیاستمدارِ خودبی خبر کشور ما آقای مجددی استخاره کرده بود و برایش الهام شده بود که کرزی بهترین کاندید است. راستش هم باید وی استخاره می کرد و برایش وحی می شد تا از کرزی- باوجود ناکامیها و کاستیهای گذشته اش- حمایت کند؛ زیرا همان استخاره برای پسرش کار ساز شد تا بتواند به ولایتِ کابل برسد!
یکی دیگر از موارد جالب که شایسته می نماید در این جا بدان اشاره شود, شعارهای بزرگی است که تیم آقای کرزی انتخاب کرده و با استفاده از پول های نامشروع شبکه مافیایی و امکانات دولتی در هر کنج و کناری به مردم ارایه کرده اند؛ شعارهای از قبیلِ « رهبرِ ملت در فکر سعادت ملت! » , « راه ما راه صلح است» , « رای به کرزی, رای به افغانستان آزاد و سربلند», « کرزی سمبولِ وحدت ملی », « افغانستان خانة همة افغانهاست», « رای به کرزی, رای به معارف و تعلیم و تربیت» و... همین خیلی از شعارهای دیگر. در این ضروری است که شعارهای نامبرده را به ترتیب, البته به طور مختصر بررسی نمایم تا دریابیم که چقدر واقعبینانه است و تیم آقای کرزی که در انتخابات گذشته نیز با همین شعارها واردِ انتخابات شدند, چقدر به این شعارهای شان عمل کردند؟
« رهبر ملت در فکرِ سعادت ملت!», نخستین بار در موتری نشسته بودم و از طرف ولایت به طرف ِ قوای مرکز در حرکت بودم. طرف راست سرک عمومی که چند ماه می شود گردو غبارِ آن فضا را تار و تاریک می سازد و کَند و کپرِ آن هرروز هزارها موترِ هموطنانِ غریب کارِ ما را به میکانیک ها می کشانند, با این شعار روبرو شدم. با خود خندیدم و از خودپرسیدم که آقای کرزی به چه سعادتی می اندیشد؟ اگر می خواهید با احساس من نزدیکتر شوید, یکبار شما هم همین سفر را تجربه کنید. درست زیر همان عکس بزرگِ آقای کرزی, کراچی هایی را می بینید که با وضعیت بسیار نا منظمی نزدیک هم چیده شده اند.. همة فروشنده گان منتظرند که چه وقتی مشتری به سوی شان میایند تا لقمه نانی برای اولادِ شان بیابند؟ اما افسوس و صد و افسوس که آنها همانجا نیز آرامش ندارند؛ مگر به یک شرط و آن اینکه به مامورین ترافیک روزانه مقداری رشوت بدهند. در غیرِ صورت باید این سو و آنسو از ترس ترافیک ها و افرادِ پولیس فرار کنند. آیا این سعادت است؟ فکر می کنم آقای کرزی و یارانش بیشتر از سعادت رویایی صحبت می کنند, در غیرصورت اگر می توانستند و می خواستند, آنها باید 7 سال کافی برای بازگرداندنِ سعادت به مردم داشتند. سعادتی که کرزی آرزو می کند و به آن فکر می کند, بدون شک شامل قاچاق مواد مخدر, رشوت ستانی , ناکارایی در بازسازی, بروکراسی ادارات دولتی, زدوبندهای قومی و قبیلوی و خانواده گی, نا امنی, فقر و ...می شود که کرزی در این کار موفقیت کافی به دست آورده است و مردمِ ما نیز به سعادتِ کامل رسیده اند؟ دیگر نیازی نیست که آقای کرزی و یارانش برای افزایشِ آن پای لوچ کنند و بگویند: « در ارزگان بودم که برایم زنگ زدند: رییس جمهور استی؟ آلی مانده نی والایش نیستوم!».
دو دیگر, یکی از معاونانِ محترم آقای کرزی عکس زیبایش را با شعار« راه ما راه صلح است؟» انتخاب کرده است و در تصویر نیز, چهرة بی نهایت دلسوز و متفکرانه دارد. این شعار سخت با شخصیت آقای خلیلی می سازد, اما باید اضافه می کرد: راه ما راه صلح و سازش است. آقای خلیلی که در گذشته یکی از رهبران مشهورِ جهادی بود و اکنون گاهگاهی با آقای محقق( یکی دیگر از رهبران جهادی هزاره) بر سرِ جانشینی استاد مزاری رقابت می کند, با عملکرد ِ ضعیف, معامله گر و محافظه کارانه اش واقعن در دارازی معاونیت اش ثابت کرده که راهش راه صلح است. اما مهم نیست که این صلح چه گونه صلحی است؟ آیا صلح و سازش همیشه به نفع ملت و یا مردمی است؟ آیا گاهی صلح تحمیلی خیلی خطرناک تر از جنگ و موضعگیری نیست؟ به گفتة شاعری که می گوید: " این صلح به روی خونِ پدرم پا گذاشت!» به هر حال, من تعجب می کنم که چطور تاکنون جامعة جهانی و آقای کرزی به وی مدال صلح و صلح دوستی نداده است؟ کسی که به خاطر صلح, بر ضدِ مظاهرة آرام و مسالمت آمیزِ مردمی برای حق زیستن شان در این سرزمین, شایعه خلق کرده و با آن در رویارویی قرار می گیرد؟ کسی که به خاطر صلح, در بحرانی ترین شرایط زنده گی اش حتا صدایش را به رسم اعتراض به عنوان یک شهروند عادی نمی کشد و سکوت می کند. آری او طرفدار همان صلحی است که سال های گذشته آقای کرزی در کشمکش های مسلحانه بین مردم روستا نشینِ بهسود و کوچیها پیاده می کرد. صلحی که بعد از سپری شدنِ ماه های حساس تابستان و بعد از غارت شدن داراییهای مردم و سوختاندنِ زراعت مردم و کشته شدن ده ها تن به جرم دفاع از حق شان, با فرمان نمایشی آقای کرزی تأیید شد و بعد, هم بجای جبران خسارتِ مردم فقیر کوه پایه نشین, به مهاجمان غرامت پرداخته شد. این صلح واقعن لذت بخش است ؛ زیرا اگر صلح نباشد, چوکی معاونیت تضمین نمی شود و جنابِ ایشان نمی تواند زیر نامِ شرکت غلغله به سرپرستی برادرش به فعالیت های نامشروع تجارتی بپردازد و چرخ اقتصادی خانواده و نزدیکانش را رهبری کند! البته در این قسمت ناگفتنی های زیادی در ارتباط با آقای فهیم یکتن از معاونان دیگرِ آقای کرزی نیز وجود دارد، اما در این نوشته فرصت شرح و بسطِ آن نیست[ امیدوارم در نوشتار دیگر، به این موضوع نیز رسیده گی شود].
« کرزی سمبول وحدت ملی» . این یکی از شعارهای بسیار معروف کرزی است. نمی دانم تعریفی که جنابِ ایشان از وحدت ملی دارد, چگونه است؟ آیا حمایت از حمله های کوچیها در بهسود به طور غیر مستقیم توسط کرزی, اعمالِ تبعیض در شمال و شمالشرقِ کشور توسط برخی از فرماندهان حزب اسلامی( جمعه خان همدرد, منشی عبدالمجید و .. ), که توسط کرزی به پست های کلیدی گماشته شده اند, فیر بر مردم بیگناهِ جوزجان, به آب ریختن کتاب های ادبی, فرهنگی و دینی در در رود هیرمند , برکناری برخی خبرنگاران به جرم نامبردن دانشگاه و دانشکده, اختصاص ندادنِ بودجه برای برخی ولایت ها که از هر لحاظ آمادة بازسی می باشند و از طرفی سرازیر کردن هزارها و ملیون ها دالر به مناطقی که هر لحظه مکتب می سوزانند و فرهنگ را با آب می شویند و ... هزارها نمونه های دیگریِ اینگونه, آقای کرزی را به سمبول وحدت ملی تبدیل کرده اند و یا برای کرزی نیز الهام شده که شعار دهد: « کرزی سمبول وحدت ملی!»؟ اما به فکر معنایش نباشد؛ مانند هزارها اصطلاح دیگری که در کشور ما مردم برای تبدیل شدن به یک شخصیت مُدِ روز از آن استفاده می کنند؛ مثلن: دموکراسی, مردم سالاری, حقوق بشر, لیبرالیزم و... به نظر منِ وحدت ملی, یکی از مولفه های مهم جامعة باز است و نیاز مند همدیگر پذیری است. تازمانی که بینش عمومی مردم رشد نکند, مردم با سواد نشود, مردم از فقر نجات نیابد و مردم به آگاهی سیاسی و اجتماعی نرسد, گپ زدن از وحدت ملی مانند نشیخوار کردن علف توسط حیوانی است که هیچگاهی سیرش نمی کند بلکه برایش گرسنگی نیز بار میاورد. پیس کرزی باید بفهمد که وحدت ملی, به معنای تحمیل کردن یک فرهنگ بر فرهنگ دیگر؛ یک زبان به زبان دیگر, برتری طلبی قومی و امتیاز دهی قومی به قومی نیست, بلکه وحدت ملی مفهومی است که بعد از تطبیق عدالت, رعایت انکشاف متوازن و همدیگر پذیری اقوامِ ساکن یک کشور عینیت می یابد.
شعار دیگر آقای کرزی, « افغانستان آزاد و سربلند» است. نمی دانم کرزی و یارانش فکر می کند که مردمِ افغانستان هیچ چیزی نمی دانند و یا با این شعارها می خواهد به عنوان یک رییس جمهورِ مستقل ملی تبارز کند؟ آقای کرزی باید بداند که استقلال سیاسی یک کشور زمانی واقعیت می یابد که کشور از نگاه اقتصادی دست نگرِ بیگانه گان نباشد, خودِ شان تولید داشته باشد و برای تولیدات- حتا خیلی ابتدایی و محلی خویش- بازارِ فروش و وسایل دادوستد در اختیار داشته باشند. نمی گویم ایشان از کدام آزادی سخن می گوید؟ اگر آزادی داریم, چرا خود ما برنامه استراتیژی انکشاف ملی خویش را تدوین نکردیم؟ چرا در بارة ما جامعة جهانی تصمیم می گیرد؟ چرا تمویل کننده گان پولِ شان را از طریقِ موسسات خیریه مصرف می کنند؟ چرا هر از گاهی هزاران هموطنِ بیگناه ما بمبارد می شود و بعد با یک قهرِ بچه ترسانک آقای کرزی و وعده به تحقیق نیروهای خارجی خاتمه می یابد؟ آیا این آزادی است که نیروهای خارجی در افغانستان برای خویش حکومتِ بالاتر از حکومت دارند؟ به خانة مردم بدون اجازه وارد شده, بی ناموسی کرده و راه خویش را می گیرند؟ آیا این آزادی است که هزاران تن از هموطنانِ بدون هیچ جرمی- گاهی در زندانهای چون بگرام- چندین سال شکنجه و اسارت را سپری کرده بعد رها می شوند و خارجیها می پذیرند که وی بیگناه بوده است؟ آیا این آزادی است که کرزی حتا برای تعیینِ قوماندانِ امنیه با سفارت های کشورهای خارجی مشوره می کند؟ این آزادی است که در روز تجلیل از آن, امنیتِ ما را فرزندان کسانی می گیرند که ما آزادی را از ایشان گرفتیم؟؛ به همین طور, سربلند یعنی چه؟ مشهور شدن به قاچاقِ مواد مخدر, فساد اداری, رشوت گیری و واسطه بازی آیا نمادهای سربلندی اند؟ آیا به آب ریخته شدن کتاب ها در سدة 21 نشانِ سربلندی یک کشور است؟ نه خیر هرگز, نه. لازم است که آقای کرزی و هم پیمانانش یکبار چشم های شان را بشویند و جورِ دیگر ببینند تا اندکی به حقیقت نزدیک شده و به ارادة مردم تسلیم شوند؛ زیرا ارادة مردم نیازمند تغییرِ ساختار دولت و رهبری نظام است, بس!
در آخر به عنوان یک شهروندِ پاک, بی طرف و واقع بین از آقای کرزی و یارانش خواهش می کنم که دیگر به فریفتن ذهنیت مردم عامه تلاش نکنند؛ زیرا مردمی که یکبار از سوراخی گزیده شد دیگر به آن سوراخ نزدیک نمی شوند. بگذار مردم خودِ شان تصمیم بگیرند و به کسی رأی دهند که در عمل ثابت کرده که شخص وطندوست, دلسوز، باسواد و متخصص است. بگذار مردم به کاندیدی رای دهد که به جزء خیمة ملت اپارتمانی ندارد و به جز موتر یک و نیم هزار دالری, موتری ندارد. بگذار مردم به بشردوست رای دهند؛ زیرا با این کار شما نیز از تشویش, حرص و آز و ناآرامی وجدانی رهایی می یابید!. بگذار مردم به کسی رای دهند که همیشه بین مردم و با مردم زیسته و از مشکلات فرد فردِ آنها با خبر است. بگذار مردم به کسی رای دهد که عاری از هرگونه تعصب قومی, زبانی و مذهبی می باشد و با عملش نیز ضد آنرا ثابت کرده است.
پيامها
3 آگوست 2009, 09:06, توسط دین محمد صافی
زه دین محمد صافی ټولو ته سلامونه !
دغه یوه ښه خبره وه چی کرزی صاحب د داکټر عبدالله په گټه تیر شی. ددی لپاره چی کرزی صاحب دغه ټولټاکنه نګتی او رسوا به شی. داکټر اشرف غنی هم کومه ملی څیره تر اوسه نه ده.
یوازی یوه لاره پاټی ده. او هغه د داکټر عبدالله ټاکنه د دی لپاره ده چی د پنځو کلونو لپاره ښه برنامه د تطبیق لپاره ایستلی ده او مونژ او تاسو لکه مزار شریف ښاریان، په امن کی ژوند کوو په خیر
صافی له کندهار څخه
3 آگوست 2009, 13:44, توسط شهر اشوب
دین محمد صافی جانه !
بغداد چا چور کی؟ که کابل نه یاددوی.
زاری منی خو زور نه منی×جانان دو اور مزاج دی خو اور نه منی
16 آگوست 2009, 21:24
دین محم صافی صاحب له پاره سلامونه اچومه !
مشره . . دسی دی چه که عبدالله عبدالله د افغانستان ریس جمهور شی . , بیا په بله ورز کی تولو پشتنه ته ده افغنستان نه را وباسی . بیا مونژ چیری زو ؟ هغه خو د انتقام په اور کی سوزی هر شپی , هر ورز .
په دره ناوی . صتوبر .
24 آگوست 2009, 13:45, توسط کاوه غرجی
یاسین عزیز نوشته ات را خواندم. عالی و زیبا نوشته اید. می دانم اقای بشر دوست ادم خوب، ساده و رکی است.
راستش بعضی وقت ها فکر می کنم که اقای بششر دوست به تابلوی نقاشی زیبا و خوبی می ماند که شاید تنها بدرد اتاق غذا خوری و یا پذیرای می خورد. مطلبم این است که فقط خیلی خوب است. درد های روشن و قابل دید را خوب بین می کند. اگر چند خود شما و همه می دانند که اقای بشر دوست امکان برنده شدن در این مضحکه ی به نام انتخابات را ندارد اما امیدکه روزی نوبت شان برسد. من اصولا با شرکت هرکس و با هر دلیل ، در این انتخابات مخالفم و دلیل مخالفت ام را نیز در همین کابل پرس? می توانید بخوانید. می دانم این انتخابات می تواند یک تمرین باشد اما فراموش نکنیم که نتیجه بعضی تمرین ها به ضرر دمکراسی و مردم سالاری و از دست دادن فرصت ها و به ابدی شدن معضل ای کنونی می انجامد.