صفحه نخست > دیدگاه > حقایقی که با اعتراف کرزی افشا گردید

حقایقی که با اعتراف کرزی افشا گردید

قیمت پرداخته شده درطول هشت سال برای حصول آزادی، دموکراسی وامنیت درافغانستان، ضرب هیچ است ونیاز براین است که مبارزه علیه نا امنی، ترور، خفقان وفساد باید از دهلیزهای ارگ شروع شود.
نادر فروغ
پنج شنبه 4 نوامبر 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کرزی با تایید دریافت پول از ایران استثنایی ترین بدعت دیپلوماتیک را مرتکب شد. این نه تنها یک خبط شرم آور سیاسی بود بلکه پرده از رازهایی برداشت که میتوانست مخفیانه در دالانهای کاخ ریاست جمهوری در جریان باشد و این دور باطل ادامه یابد، بدون اینکه رسانه ها از این اقدام بویی ببرند. پیامد افشای این خبر، دیپلمات های ایرانی را نیز انگشت بدهان گذاشت زیرا آنان هیچگاه تصور نمیکردند که دوست نادان آنها به این زودی افشاگری کند. فداحسین مالکی سفیر ایران مقیم کابل بلا فاصله پس از گزارش نیویورک تایمز خیلی شتابزده آنرا رد کرد و آنرا توهین به دوستی دو ملت خواند.

آقای کرزی بار دگر ثابت کرد که هرگاه پای منافع شخصی اش در میان باشد درست مانند پیشینیان اش از هیچگونه معامله ای ابا ندارد حتی اگر این معامله به آبروریزی کامل شخص اول مملکت و شرمندگی شهروندان آن منجر گردد. منافع ملی برای او و سیاست مداران سلف اش منافع قومی و حتی شخصی اش تلقی میگردد و هرچه خارج از این دایره قرار گیرد ، برای او هیچ اهمیتی ندارد.

عکس از گتی ایمیج

هرچند این اولین بار است که گرفتن پول از ایران به رسانه ها درز نموده و بلافاصله توسط مرجع گیرنده ای پول تایید میگردد ولی ظاهراٌ این اولین بار نیست که ایرانی ها کیسه ی شانرا شُل نموده و یوروهای دریافتی از چاه های نفت را به این و آن میبخشند. آنها میلیون ها دالر درسال برای سازمانهای حماس در فلسطین، حزب الله در لبنان، جریان صدر در عراق، جبهه ای ملی در افغانستان، حزب اسلامگرای سید عبدالله نوری در تاجیکستان و حزب بعث حاکم در سوریه میپبردازند و حال هم چشم ما روشن؛ ریئس جمهور ما هم دستی در این خوان دراز کرده و از نعمت سفره ی نفتی جمهوری اسلامی ایران بی نصیب نشده است. گل بود و به سبزه نیز آراسته شد.

واقعیت این است که جمهوری اسلامی از بدو پیدایش اش بنا به دلایل اعتقادی و فلسفه وجودی اش همیشه گوشه ی چشمی به کشورهای همسایه داشته است و در این راه از هیچ آزمون و خطایی ابا نداشته است. از آغاز قیام مردم افغانستان بر علیه دولت کمونیست و تهاجم شوروی آنها همیشه به شکل پیدا و پنهان به مسایل افغانستان مداخله نموده و کوشیده اند به شکلی از اشکال در قضایای افغانستان تاثیر گزار باشند. برای این کار آنها دست به یک سلسله لابی سازی زده و حوادث افغانستان را از نزدیک زیر ذره بین گرفته اند.بطورکلی سیاست ایران در قبال افغانستان به سه بخش جداگانه قابل بررسی است:

1

پس از تهاجم شوروی که منجر به آواره شدن تعداد زیادی از شهروندان افغانستان گردید، احزاب زیادی سیاسی- نظامی پا به عرصه ی وجود گذاشتند. در این میان دو هسته ی عمده مقاومت در خارج کشور به وجود آمد که بعدا به هفت گانه ی پشاور و هشت گانه ی تهران مسما گردیدند. احزاب پشاور عمدتاٌ از طرف کشورهای عرب، اروپایی وامریکا تمویل میشد ولی احزاب مقیم تهران توسط دولت ایران تمویل میگردید. جمهوری اسلامی ایران درآنوقت نخستین سالهای حیات اش را تجربه میکرد و با توجه به فرار و تبعید طیف وسیع نخبه گان سیاسی اش به خارج کشور تجربه ی چندانی در عرصه ی دیپلوماتیک نداشت و با تکیه بر اصول اعتقادی شان رویکرد شیعی گرایی را در سیاست های شان در قبال افغانستان دنبال میکرد. برای همین نهادهای مختلف جمهوری اسلامی؛ احزاب خاصی را در داخل جامعه ی شیعی افغانستان به وجود آوردند و مورد حمایت قرار دادند. برای مثال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، حزب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افغانستان را بوجود آورد که تا هنوز بقایای آن تحت نام حزب اقتدار ملی در افغانستان فعالیت میکنند و درپارلمان افغانستان نیز چندین نماینده دارند. این احزاب با توجه به خصوصیت تازه به دوران رسیدگی شان و با دریافت تسلیحات از نهاد های گوناگون ایرانی جنگهای خانمانسوزی را در ولایات مرکزی افغانستان راه انداختند و تاوان سنگینی را بر مردم محل تحمیل کردند. این جنگها تقریباٌ تا سقوط دولت نجیب درسراسر ولایات مرکزی ادامه داشت وطرفین درگیر با وجود داشتن پسوند اسلامی طرف مقابل را تکفیر میکردند و دست به اسلحه میبردند.

در این نبردها مردم هزاره بیشترین صد مه را متقبل شدند و ازطرف دیگر و جود احزاب درمناطق هزاره نشین، مانع ورود کمکهای سازمان های خیریه بین المللی گردیده و احیاناٌ اگر موسسه ای وارد ولایات مرکزی میشد بلافاصله کارکنان آنها توسط این احزاب تکفیر میشد و مجبور به ترک منطقه میگردید. برای این بود که ولایات مرکزی، تا آخرین سالهای دوره ی جهاد حتی یک مکتب هم نداشتند و هیچ شفاخانه ای هم دراین منطقه فعال نبود. شاید این دوره سیاه ترین دوره ای ولایات مرکزی پس از حکومت کمونیست ها شمرده شود. تا این مرحله دستهای ایران به خوبی توانستند دروازه ی هزارستا ن را بسته نگهدارند و اسرار این منطقه فراموش شده و افسانه ای ؛ کماکان برای جامعه ی بین المللی سر پوشیده ماند. بنابراین افغانستان شناسان غربی مجبور بودند به این منطقه از عینک ایران ببینند و به آن رنگ ایرانی بدهند. شاید این دوره جبران نا پذیر ترین فرصتهای از دست رفته برای مردم هزاره باشد.

در آخرین سالهای جهاد حزب وحدت شکل گرفت. او با آشنایی به نحوه ی برخورد دستگاه دیپلماسی ایران در رابطه به افغانستان دولت ایران را تشویق میکند تا احزاب تحت نفوذش را تحت فشار بگذارد تا به حزب وحدت بپیوندند. دولت ایران نیز بدون درک ماهیت این حزب از این حزب حمایت کرد. این حزب بعدها به یکی از تاثیرگذارترین و مقتدرترین قدرت پس از سقوط حکومت دکترنجیب الله تبدیل شد.

حکومت ایران در این مدت توانسته بود گروه های دیگری مانند جمعیت اسلامی افغانستان را نیز تحت پوشش قرار دهد. در فصل بعد جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهان الدین ربانی که رییس جمهور دولت مجاهدین خوانده می شد، رابطه مستمر و دوامداری با دستگاه های دولتی استخباراتی ایران برقرار کرد و نفوذ ایران از این طریق در افغانستان افزایش چشمگیری یافت.

2

دومین فصل دیپلماسی ایران در افغانستان پس از سقوط دولت دکتر نجیب شکل می یابد. دراین مقطع دولت ایران درک میکند که حزب وحدت و شخص مزاری آنطور که آنها فکر میکردند؛ در حول منافع ایران نمی چرخد و بزودی مشخص میشود که حزب وحدت ، منافع خاص خود را دارد و به تبیین جایگاه مردم هزاره و همزیستی اقوام افغانستان به عنوان هدف راهبردی خودشان تاکید دارد تا منافع جمهوری اسلامی در منطقه. جمهوری اسلامی پس از فرستادن مکرر علاوالدین بروجردی به غرب کابل متوجه میشود که هزاره ها نمیخواهند مهره ایران باشند. مزاری با عملکرد اش عملا رویای جنوب لبنان دیگر در افغانستان را برای ایران نقش برآب کرد و آب پاکی را روی دست مسئولین ایرانی ریخت.

برای این جهت دستگاه دیپلماسی ایران تغییر بیشتری کرد و کار را برای تغییر رهبری حزب وحدت آغاز نمود. این تلاش ایران بالاخره ، منجر به انشعاب حزب وحدت گردیده و نیروهای طرفدار ایران(سید فاضل، کاظمی، عالمی بلخی، سیدحسین انوری و اکبری) پس از انشعاب به دولت برهان الدین ربانی که مورد حمایت ایران بود؛ پیوستند. مبنای فصل جدید دیپلماسی ایران در این مرحله ملغمه ای ازهمگرایی نژاد آریایی است. دراین دوره سیاست " بینی بلند و عقابی" دنبال میشود و با توجه به زبان و نژاد مشترک مسئولین دولت وقت با ایرانی ها و نیز نژاد مشترک و مذهب مشترک " آیت الله محسنی مردی برای تمام فصول ایرانیها، کاظمی، انوری، عالمی بلخی، سیدهادی ، سید فاضل و....) بخوبی جواب میدهد.

(آنان با توجه به این اشتراک خصوصیتها، به متحدین استراتژیک ایران در افغانستان تبدیل شده وآنان برای دریافت کمکهای بیدریغ مالی و معنوی ایران پایه سنگی خوبی گذاشتند که تاهنوز از آن استفاده کافی صورت میگیرد وایشان؛ هنوز که هنوز است از حمایه ی بی بدیل جمهوری اسلامی بهره مند اند.)
جمعیت اسلامی افغانستان و گروه شورای نظار با داشتن رسمیت حداقلی کنترول دولت افغانستان و داشتن شبکه های پیچیده در سفارتخانه و کنسولگری افغانستان در ایران در پیشبرد منافع گروهی خود و منافع ایران سهم ارزنده ای داشت.

در این دوره ایران تا حدودی زیادی موفق عمل کرد و با توجه به غیبت واستراحت (ِDormancy) بازیگران بزرگ سیاسی مانند امریکا و یا حداقل نظاره گر بودن آنان سهم قابل توجهی در قضایای افغانستان پیدا نمود وبالاخره به بازیگر مهم و سرنوشت سازدرافغانستان تبدیل شد واین دوره تا ظهور و سقوط طالبان ادامه یافت. این کمک های بی بدیل ایران وسیاست کشورهای همسو با آن از یک طرف وجهالت مفرط طالبان از طرف دیگر بود که پای مسعود را به پارلمان اروپا باز کرد و حتی حمایت ضمنی کشورهای غربی را نیز به ارمغان آورد.

با فرو ریختن برجهای تجارت جهانی در یازدهم سپتامبر، امریکا نیز به نفوذ روز افزون ایران به افغانستان سرعت میبخشید. با توجه به فضای موجود پس از شکل گیری حکومت جدید ایرانیها نیز از فرصت بدست آمده استفاده ی شایانی را نصیب گردید.

3

از بدو آغاز حکومت موقت پس از طالبان، رهبران مقاومت و دوستان دیروز ایرانی ها به بازیگران مهم دولت جدید تبدیل گردیدند. هرچند تکنوکرات های طرفدار غرب چالش های را فراروی آنان خلق میکرند ولی با وجود آن پست های حساس و بعضاٌ کلیدی همچنان در اختیار آنان قرار گرفت و آنان تماسهای خود را با ایران نیز حفظ نمودند ولی به پیمانه ی اندک تر از گذشته.

آیت الله محسنی که زمانی موقتاٌ از ایران فاصله گرفته بود پس از حکومت مجاهدین دوباره به مهره ی کلیدی و کارساز ایرانیها تبدیل شد و پروژه ای بزرگ و زیربنایی- فرهنگی ایرانیها در افغانستان را آغاز کرد. محسنی دراین دوره با ارتباط خاصی که با رییس جمهور کرزی داشت، توانست پول خوبتری از ایرانی بگیرد که بوجود آمدن تلویزیون تمدن وساختمان مجموعه ی خاتم النببین، ساخته شده با پول سپاه محمد ایران نمونه های خوبی برای درک مسئله می باشد. شروع این پروژه های دولت ایران در افغانستان شاید بزرکترین چرخش در سیاست خارجی ایرانی ها محسوب شود، زیرا ایرانیها هیچوقت چنین سرمایه گذاری بلندمدت را قبلاٌ در افغانستان تجربه نکرده بودند.

گرچند دولت جدید طرفدار غرب تدریجاٌ پاکسازی مهرها های ایران را آغاز نمود وبا پشت سرگذاشتن اولین انتخابات ریاست جمهوری به اوج خود رسید اما پایان خوبی نداشت، زیرا ایرانی ها پس از آنکه متوجه شدند، که منافع شان رفته رفته در خطر می افتد؛ این بار با انرژی تازه دست بکار شدند و جبهه ی ملی را سازمان دادند.

مهره ها دراین جبهه که کاملا با تلاش ایران به عنوان زنگ خطر برای کرزی سازمان داده شده بود نیز ازمیان همان چهره های سابق انتخاب گردید و مصطفی کاظمی دوست صدیق و یار وفادار رهبران جمهوری اسلامی به سخنگوی این جبهه برگزیده شد. هرچند در ابتدای شکل گیری این جبهه رفت و آمد های مشکوک آنان به سفارت ایران تا حدودی زیادی پرده از ماهیت آن برداشت ولی درایت و تیزهوشی بالای آقای کاظمی باعث شد تا ازیک طرف غرب وامریکا متوجه پشت قضیه نشوند وازطرف دیگراین جبهه به یک اپوزسیون قوی مخالف دولت تبدیل شود.

با مطرح شدن جبهه ملی به عنوان بزرگترین اپوزیسیون دولت، توجه کشور های غربی از جمله امریکا نیز به این جبهه جلب شد و کشورهای مختلف چون باور پیدا کرده بودند که بعد از کرزی بهترین گزینه برای سپردن قدرت درافغانستان، جبهه ملی خواهد بود؛ شروع به باج دهی کردند. اما این حرکت کشورهای غربی، ایران را که نمی خواست راز چندین ساله اش فاش شود را دست وپاچه کرد طوری که حتا تصمیم گرفت مرکز رازهای مخفی اش در افغانستان را برای همیشه خاموش کند. آ کاظمی به عنوان ریئس کمیسیون اقتصادی مجلس نمایندگان به بغلان سفر کرد و با انفجار مشکوک جانش را از دست داد. مرگ آقای کاظمی گرچند ضربه ی سخت بر منافع ایران در افغانستان بود؛ اما برای ایرانی ها چون به ادامه دست اندازی های شان درافغانستان فکر میکردند تنها گزینه برای حفظ راز های پنهان بود.

******

پس از آن دولت ایران متوجه گردید که با سیاست تک بعدی نمیتواند منافع اش در افغانستان را تامین کند و بقولی " گذاشتن همه ی تخم ها در یک سبد" تاوان سنگینی دارد. روی این ملحوظ آنان رویکرد پیچیده تری نسبت به گذشته در افغانستان را اتخاذ نمودند. این بار با توجه به فضای باز رسانه ای در افغانستان، دولت ایران برای ایجاد تلویزیون ها، روزنامه ها، مجلات و سایر رسانه ها پول هنگفتی را به حامیانش پرداخت نمود وبا درست کردن یک حلقه پروپاگند سازی عملا وارد مرحله نوین در افغانستان گردید. این پروژی ایران گرچند قیمت گزافی را درپی داشت اما توانست موثریت ایران درافغانستان را بیش ازپیش تقویت بخشد. حال اگر به رسانه های چون؛ روزنامه ی راه نجات، تلویزیون تمدن، تلویزیون نورین ، نور و بعضی تلویزیون های توجه صورت گیرد، به درستی میتوان درک کرد که تا چه اندازه این شبکه ها از حقوق ایران دفاع میکنند وتا چه اندازه برای نیرومند شدن حرکات ایران وباج گیری از دولت افغانستان موثرهستند.

همزمان با این حرکت آنها نهادهای فرهنگی مانند " مرکز فرهنگی پیامبر اعظم" به مدیریت سیدهادی یار سابقه دار ایران، رانیز تهداب گذاری کردند. با توجه به بیسواد بودن اکثریت هزاره ها، این نهاد و نهاد های مماثل کوشش میکنند تا از دروازه مذهب وارد جامعه گردند وپس از آن مذهب را در خدمت منافع ایران در آورند. این سیاست تا حدود زیادی کارساز بوده و شاهد بودیم که پروژه مسیحی گرایی که توسط مرکز فرهنگی پیامبر اعظم راه اندازی شده بود چه غوغایی به پا کرد. آنان نهادهای مانند لیسه ی عالی معرفت و نهاد های دانشجویی که کانون روشنگری در داخل جامعه ی هزاره اند را نشانه گرفته و آنان را نیز به ترویج مسیحیت متهم کردند. علاوه براین همه ساله ده ها نفر بنام هیئت تبلیغ، وارد افغانستان میگردند، اکثر این افراد کسانی اند که شستشوی مغزی شده و خواسته یا ناخواسته از آب گل آلود ماهی مقصود ایرانی ها را بدام می اندازند.

و بالاخره فاز آخر سیاست جمهوری اسلامی که در واقع تکمیل کننده ی پازل سیاست جمهوری اسلامی در افغانستان است، تشویق، تطمیع و بیرون کشیدن آقای کرزی از اردوی حریف است. پشتون ها در این مرحله در استراتژی ایران در افغانستان برجسته شده اند و ایرانی ها تلاش میکنند که فردی را ازمیان آنان به اردوی خود اضافه کنند. ایرانیها از مدت ها قبل احساس کرده بودند که روابط آقای کرزی پس از راه یافتن اوباما به دفتر بیضوی کاخ سفید دچار مشکلاتی جدی شده است، بنا به اقرار ریئس جمهور آنان بالاخره دروازه ی ، صندوق ذخیره ای ارزی خود را برای آقای کرزی نیز گشودند. ایرانیها باوجودیکه در انتخابات اخیر ریاست جمهوری از آقای عبدالله حمایت میکردند ولی در کنار آن گوشه ی چشمی نیز به آقای کرزی داشتند.

واین بود که پس از اعلام نتایج ابتدایی انتخابات ریاست جمهوری که با تقلب وجعل کاری بی شماری صورت گرفته بود؛ احمدی نژاد ریس جمهور ایران بدون نهایی شدن نتیجه ی انتخابات، با دست پاچگی تمام ریاست جمهوری را به آقای کرزی تبریک گفت. این آغاز یک همکاری صمیمانه " احمدی نژاد - کرزی" به شمار میرود، در هنگامه ی که همه، کرزی را متهم به تقلب میکردند؛ با وجود مشخص شدن تقلب گسترده، انتخابات وکشیده شدنش به دور دوم؛ ایران با همکاری جدی اش با آقای کرزی، تلاش نمود تا عبدالله را ازرفتن به دور دوم انتخابات منصرف سازد.

اکنون خوب است که گوشه ی از راز ها در کاخ ریاست جمهوری ودر مرکز قوه ی مجریه کشور گشوده می شود تا مردم افغانستان وکشور های غربی کمک کننده در افغانستان بدانند که قیمت پرداخته شده درطول هشت سال برای حصول آزادی، دموکراسی وامنیت درافغانستان، ضرب هیچ است ونیاز براین است که مبارزه علیه نا امنی، ترور، خفقان وفساد باید از دهلیزهای ارگ شروع شود. تازه تاثیرات کشورهای مانند پاکستان، عربستان سعودی وحتا طالبان والقاعده را با نیروی وابسته به آنها در داخل دولت وکاخ شر وفساد کرزی باید مطالعه وبر رسی کرد. آگاهان و روشنفکران افغانستانی و جامعه ی بین المللی نباید در قبال این مسئله بی تفاوت باشند. مردم افغانستان قمت بسیار بزرگی را برای رسیدن به آزادی های اجتماعی پرداخته اند، حال نباید گذاشت که این نوکران اجنبی طرح دیگری از وطن فروشی شانرا بر مردم تحمیل کنند. کشور ما نزدیک به 350 سال است که توسط این دلالان ووطن فروشان گاهی به انگلیس، گاهی به روس، گاهی به پاکستان وعربستان وبعد به امریکا فروخته شده است؛ دیگر بس است. باید نگذاشت تاریخ دوباره تکرار شود.

گالری عکس

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • او برادر اینها سنگ دشمنی ایران را به سینه میزنند ولی اگر در اصل ببینی بابه کلان ایشان احمدشاه هم یک مزدور ایرانی بود ولشکر نادر افشار را به قندهار هدایت کرد وشاهد تجاوز لشکریان ایران بالای قندهاریان بود و وی بود که به تعقیب لشکر ایران داخل قصر شاه حسین هوتکی شد وشاهد هتک حرمت ایرانی ها به عروس میرویس هوتکی بود!

    امروز اگر کرزی این کار را میکند در حقیقت از بابه خود انرا اموخته است ولی باز میگویند: موژ پختانه یو پختونوالی زموژ نشان دی

    مرگ است بر اینها! از این کرده اگر گه را میخوردند برای شان بهتر بود!

    • دوستان عزیز سلام فردوسی بزرگ در بارۀ کرزی ها و کورزی چنین بیانی دارد :

      درختی که تلخ است وی را سرشت ++ گرش بر نشا نی به باغ بهشت

      ور از جوی خلد ش به هنگام آب ++ به بيخ انگبين ريزی و شهد ناب

      سرانجام گوهر به کار آورد + + همان ميوۀ تلخ با ر آورد

      وهاتفی به فرمایش مامایش جامی این سرودۀ بزرگ را چنین میسراید :

      اگر بیضهٔ زاغ ظلمت ‌سرشت / نهی زیر طاووس باغ بهشت

      به هنگام آن بیضه پروردنش / ز انجیر جنّت دهی ارزنش

      دهی آبش از چشمهٔ سلسبیل / در آن بیضه دم دردمد جبرئیل

      شود عاقبت بیضهٔ زاغ زاغ / برد رنج بیهوده طاووس باغ

  • دوستان ســــلام !
    ای بامن کج و با خود کج وبا خلق خدا کج ـــ آخر قدمی راست بنه اين همه جا کج .
    الا ای برف !
    چه ميباری بر اين دنيای ناپاک ؟
    بر اين دنيای که هر جايش رد پا از خــبــــيــــــثی است .
    مبار ای برف !
    تو روح آســـــمان همرای خود داری
    تو پـيوندی ميان عشــــــق و پروازی
    تورا حيف اســــــت باريدن به ديوان ســــــياهی ها
    توکه فصل ســــــپيدی را ســـــــــر آغازی
    مبار ای برف !!
    اين خود فروشی ، ددمنشی ، خواری از امروز ، ديروز نيست !
    ولی ابعاد ، مکان ، زمان فرق دارد . بدکنشی اميران ، شاهان قبلی نيز درج تاريخ است
    و اخســـــــگری نزد بقايای [ صفوی ] [ قاجاری ] اين اذی شناخته شده آخوندی ،ارتجال شناخته شده ايران از سال 1972 زمانيکه محمد داؤود بنام ســــــردار ديوانه
    چک ســــــفيد را از شاه ترک تبار رضا شاه بخاطر تاديب ، حذف و قطع نهضت چپ بخصوص ح . د . خ . ا . گرفت !
    با شروع صف آرايی ارتجاع ســـيه داخلی مقابل تحرک مترقی بعضی از پلويان قبلأ استخدام شـــده توسط دستگاه های استخبارات امريکا ، انگليس ، روس ، ايران ، پاکستان و کشور های عربی و دونان بد صفت به دامان انها افتاده ، چون موضوع ايران است که اميد پرونده پاکستان ، روس ، امريکا و انگليس نيز فاش گردد .
    حوارئين مذهبی ايران در افغانستان با قوم ، جماران ، شتافته و قيضه همه دارو دسته هفت تنظيم بعدأ [ باند وحدت ] به رهبری جلاد شناخته شده عبدالعلی مزاری در دست سپا پاسداران ، و وزارت اطلاعات ايران بود و هنوز است .بحق بايد گفت اين قيضه شده گان به گونه اشکار مبالغ هنگفت دالر ، ريال را غرض تخريب ، افغانستان و قيضه دهن خود شان ميپرداخت . از اين بازار گرم « آخوند های ترياکی » برهان الدين ربانی ، احمدشاه مسعود ، عبدالله عبدالله ، و بعدأ گلبدن نيز اگاه با افسار بعيت ،چهره های مسخ شده ،به گونه کثافات شرير ، وقيحانه به [ قوم ] و[ جماران ] شتافته با چهره های بوقلمونی ، تزوير و پذيرش تســــخير مزد بيگر انها گرديده و زمانيکه ربانی زمام حاکميت افغانستان به دست داشت تعهد ســــــپرده بود با پول غير شمارش هرات ، فراه ، نيمروز ، غور را تحت نام ايجاد [ خراســــــان بزرگ ] با [ خراسان کوچک ] الحاق داده و مشاورين ارشد
    ناسوناليست ايران بنام [ آرد بزرگ ] و [ جهانگير پهلوان ] با مليارد ها پول کنار ربانی ، احمد شاه مسعود ، عبدالله قرار و زانو زده برای الحاق اين قسمت متذکره تلاش داشتند که تخم [ خراسان بزرگ ] ما [ افغان ] نه بلکه [ اوغان ] هستيم ! نه افغانستان بلکه [ اوغانستان ] کاشته و امروز در خور مزد بگيران کوچک افتاده است . ايران بخاطر منافع ارضی ، آب ، نفوذ در حاکميت همه جاه دست انداخته نه بدخشان و نه هرات را بدون امتياز گذاشته از هرات « تورن اسماعيل » مزارشريف « عطا نور » « شبرغان دوستم»
    ورارت خارجه « سيد محمد خير خوا سفير افغانی در تاجکستان » و قبل از سال 1992در رکن اساسی دولت چپ گرا کابل بنام سلطان علی کشتمند هزاره صدراعظم ، اسد کشتمند شاژدافير افغانی در تهران ، محمد عو نبی زاده معين مليتهای اقليت وزارت اقوام و قبايل
    را خريداری . و به اين سلسه نوبت اقايان کرزی ، علومی ، نيز رسيده . اگر قرار است در شهر مست گيرند همه انکه در شهر است بايد گيرند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس