نقدی بر وضعیت تعهد و تخصص در افغانستان
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
تخصص فراگيري علم دررشته هاي مختلف است ، كشورهايي كه پله هاي ترقي را طي كرده اند سعي شان براين بوده تا كادرهاي تخصصي بيشتري تربيت نمايند . امروزه بدون علم و تسلط كافي دررشته هاي مختلف عرصه هاي زندگي فردي و اجتماعي نمي شود اين عرصه ها را بطور مطلوب سامان داد .
دولت هايي كه واقعا نسبت به آباداني و تجديد حيات آبرومندانه مردم شان تعهد لازم را دارند اين وظيفه خطيررا ازانصراف ناپذيرترين رسالت هاي خويش محسوب ميكنند و براي رسيدن به اين هدف به انسان كه محوري ترين عنصر نوسازي كشوراست توجه دارند . سعي مي كنند تا اول انسان را بسازند تا با توان باالقوه و بالفعل انسان وطن را بسازند .
دولت افغانستان از بدو تاسيس تا امروزدر برخورد با متخصصين مواضع متناقض و دوگانه داشته و با گذشت نه سال موفق نشده است ،جايگاه و نقش كارشناس و متخصص را درنظام مديريت كشور تعريف كند .
تعيين نقش متخصصين آنقدر با افراط و تفريط همراه بوده كه خلط نقش ها و حتي اغتشاش افكار را دراين زمينه ايجاد كرده است . گاهي موقف تكنسين را آنقدر ارتقاء داده اند كه كارسياست گذاري دولت ،تدوين سياست هاي كشوروبطوركلي رهبري و مديريت رابه آنها محول كرده اند . و درزماني اين جايگاه راآنقدر تنزيل داده اند كه حضورايشان را ازعرصه باسازي و ساختن كشورحذف نموده اند .
درحاليكه اصولا جايگاه رهبران ومتخصصين درحوزه هاي متفاوت نبايد با ميل افراد تعيين ومشخص گردد درهركشوري خصوصا دروطن ما كه نيازفوري به نوسازي و بازسازي دارد . مديريت و سامان دادن كشوررابايد به دو عرصه بزرگ تقسيم كنيم ،عرصه اول رهبري و مديريت كلان كشوراست اين حوزه متعلق به رهبران مي باشد . كه جهت حركت را مشخص مي نمايند ،كشور را سمت و سو مي دهند ،اهداف را تعيين مي كنند . اين رهبران اگرمتخصص نيز باشند كمال مطلوب است .
اما حهت عمده رهبري كشور است نه ساختن كشور و نبايد تصورشود كه چون كشورما دچارويراني هاي زيادي است و بايد ساخته شود ،پس اين عرصه به متخصصین كه ازرهبري هم سررشته نداشته باشند واگذارگردد . اول رهبري درست و تعيين خطوط و اتخاذ سياست ها توسط رهبران ،درقدم بعدي بازسازي ،كارساخت وساز مطرح است ،رهبري بجاي خود و متخصصين و كارشناس به جاي خود قابل قبول است اين دوحوزه بايد تداخل غير منطقي نداشته باشند .
تكنسين وكارشناس كشوررامي سازد و رهبران مسيري راكه بايد طي شود نشان مي دهند و علامت گذاري مي كنند بعدا كارشناسان و اهل فن ،كار ساختن و نوسازي را آغاز مي نمايند .
رهبران كشوركه افراد فوق العاده سياسي بايد باشند ،اوضاع ملي و بين المللي را دقيقا مورد بررسي قرارميدهند بعدا جهت و سمت حركت را مشخص مي نمايند ،هدف ها و استراتژي ها را تدوين مي كنند آنگاه تكنسين ها و كارشناسان رادورو بر خويش جمع مي كنند و از آنان مي خواهند كه راه هاي اجرايي كردن تصميمات را جستجو كنند . درحقيقت از اهل فن استمداد مي جويند تا با استفاده ازفنون خويش ساماندهي كشوررا آنگونه كه برنامه ها اجازه ميدهد عملي بسازند . نه آنگونه كه تكنسين ها و كارشناسان مايل هستند .
حالا ببينيم دردايره رهبران چه مي گذرد . اولين مشكل جامعه ما عدم برنامه ريزي مورد توافق رهبران ، ناهماهنگي درارائه كارها ،تناقض درديدگاهاي رهبران است : آنچه دركشور مهم است ،نامشخص بودن جهت حركت و فقدان نگاه واحد به منافع همگاني است .
اين قدم اول اگردرست برداشته نشود و اگردرابعاد متفاوت داراي استراتژي مدون علمي ،عملي و كاربردي نباشيم . متخصصين و كارشناسان كارچندان مفيدي نمي توانند انجام بدهند . مانند آنست كه مسافري را دريك بيابان بي انتها بدون رهنما ،نقشه جغرافيايي و يا قطب نما قراردهيم و توقع داشته باشيم بدون مواجه با مشكل راهش را بيابد هركس دركشورما به هرطريقي كه وارد كلوب رهبران مي شود . معرف فكر خاص ،ديدگاهاي خاص قومي ،سمتي ،مذهبي،زباني
ويا گروهي و ايدئولوژيك است تا فعلا اين معبربراي ورود رهبران درجرگه رهبري كشوربازبوده است و راه بهتري به ذهن كسي خطور نكرده برخلاف ضوابط پذيرفته شده و مرسوم تمام جهان دراين حوزه حرف تعهد،شايستگي سياسي بودن به مفهوم واقعي آن و تخصص به اصطلاح حرف مفت است . ارضاء منافع قومي گروهي و مذهبي و شخصي بهترين ملاك انتخاب شمرده شده است كسي هم ايرادي ندارد زيرا زوركسي به آنجا نمي رسد .
لازم هم نيست كه كسي ازهفت خوان رستم بگذرد تا بدانجا برسد كافيست شخصي به يكي ازمعيارهاي بالا ملبس باشد . درچنين جمعي از قبل مشخص است كه منافع عمومي چگونه لحاظ مي شود . مثلا دراين جمع رهبري درارتباط به كمتر مسئله مهم و سرنوشت سازي توافق ديده مي شود . درسياست هاي اقتصادي كشورعده اي طرفداراقتصاد بازارهستند تقويت سكتور خصوصي را مي پسندند ، عده اي عاشق اقتصاد متمركزهستند .
“دربخش سياست هاي فرهنگي بعضي معتقد به آزادي بيان و مطبوعات هستند بعضي ها آزادي بيان را حرف مفت ميدانند . بعضي طرفدارتربيت متخصص و كارشناس هستند,عده اي هم تربيت متخصصين را به نفع ملت نمي دانند .
تعدادي افشاي باندهاي مواد مخدر را به نفع كشورميدانند . شماري هم مخالف اين افشاگري ها هستند غصب زمين هاي دولتي آن به هم صدها جريب مخالفيني دارد و عده اي هم سكوت را ترجيج مي دهند . درمورد فساد اداري اكثريت اذعان مي دارند بعضي منكراين فساد هستند ،تعدادي مداخله كشورهاي بيگانه را تأييد ميكنندعده اي هم مدركي دال براين مداخله ندارند ، توسط تعدادي هنوزنيروها ي نظامي امريكا و ناتو تأييد مي شود بعضي ها مخالف حضوراين نيروها هستند .” الي اخيردرچنين دايره چطورمي شود برتجمع منافع صحه گذاشت و همه رابرمحورمنافع ملي بسيج كرد برآيند تصميم گيري هاي اين حضرات چه خواهد بود و اين سياست هاي راهبردي چگونه به اجرا گذاشته مي شود ؟ جواب اين پرسش ها آنقدر ساده مي نمايد كه احتياجي به پاسخ ندارند.
نكاتي كه بايد به خاطر اجراي موثركارها مورد توجه قرارگيرند اين ها هستند . تخصص ,تعهد و زمينه هاي مساعد كه درآن بهتركارها انجام مي پذيرد .
ايده آل آنست كه هرسه ويژگي براي اجراي كارها آماده باشد .
1: تخصص
تخصص معرفت قابل قبول نسبت به كاريست كه به مرحله اجرا گذاشته مي شود . متخصص كسي است كه كار را به نحوي معقول انجام مي دهد ،هزينه كمتري مصرف مي نمايد و وقت كمتري را هزينه مي كند . صرف زمان زياد ،هزينه بيشترو يا اجراي نادقيق كارازاعتبار متخصص مي كاهد ، متخصصين كذايي قطعا تمهيداتي را نمي توانند به اجرا بگذارند تا سه ويژگي ياد شده را تأمين كنند بسيارديده شده كه فردي خود را تكنسين معرفي ميكند و مسئوليت اجراي كاري را برعهده مي گيرد ،زماني كه كاررابه اجرا مي رساند مشخص مي گردد كه فرد موصوف هيچ نوع تخصصي درزمينه نداشته فقط بدنبال كسب منافع بوده و ازشرايط عدم كنترل مناسب و وضعيت بد مديريت سوء استفاده نموده است .
تخصص فراگيري علم دررشته هاي مختلف است ، كشورهايي كه پله هاي ترقي را طي كرده اند سعي شان براين بوده تا كادرهاي تخصصي بيشتري تربيت نمايند . امروزه بدون علم و تسلط كافي دررشته هاي مختلف عرصه هاي زندگي فردي و اجتماعي نمي شود اين عرصه ها را بطور مطلوب سامان داد . دولت هايي كه واقعا نسبت به آباداني و تجديد حيات آبرومندانه مردم شان تعهد لازم را دارند اين وظيفه خطيررا ازانصراف ناپذيرترين رسالت هاي خويش محسوب ميكنند و براي رسيدن به اين هدف به انسان كه محوري ترين عنصر نوسازي كشوراست توجه دارند . سعي مي كنند تا اول انسان را بسازند تا با توان باالقوه و بالفعل انسان وطن را بسازند .
اگرانسانها درحاشيه قراربگيرند و دانش و خرد انسان خار شمرده شود هيچ اميدي براي رشد و تعالي كشورباقي نمي ماند . دنياي امروزما دنياي جهان باستان و قرون وسطي نيست و ما حتي درقرن بيستم هم زندگي نمي كنيم ،عصر امروزما زمان پيشرفت است ،علم و تكنولوژي ارتباطات حرف اول را مي زنند ما درعصرشتاب زندگي مي كنيم درچنين عصري امورانساني را نمي شود با حركت هاي لاكپشتي عصرحجربه جلو برد بايد بصورت كوانتومي به پيش برويم تابه كاروان فن آوري مدرن برسيم درغيرآن كاروان تعالي و پيشرفت منتظر ما نخواهد ماند و مارا طرد خواهند كرد .
رهبران كشورما بايد به ارتقاء كيفي دانش وآگاهي هاي آحاد مردم خاصتا جوانان و نوجوانان اعم از دختروپسر بينديشند كارشناسان و تكنسين هاي پرقدرتي به اين سرزمين كه ازتعهد بالا نيز برخوردار باشند تربيت نمايند . اگرمتصديان اموركشورداري ازعهده اين وظيفه برآيند قسمت اعظم كارها انجام گرفته است . توسل به تئوري توطئه و همه نابسماني وكوتاهي هاي خود را به گردن ديگران انداختن هيچ مشكلي را حل نمي كند.
كشورمارا نه آفت هاي طبيعي ويران كرده است و نه عمدتا تهاجم بيگانه مارا به اين روزانداخته است ،ساير نيروهاي موهوم هم دستي درخرابي وطن نداشته است ،كم خردي خود ما و جهالت اكثريت ،مارا دچاراين مصيبت ها نموده . كفاره اين گناه نيز سعي بليغ درجهت ارتقاء بصيرت مردم است ، معلم فداكاري كه ازجان مايه ميگذارد استاد پوهنتوني كه با خون دل جوان اين كشورراتربيت مي كند و صاحب منصب شرافتمندي كه با تحمل سخت ترين شرايط به عسكر اين سرزمين درس وطن دوستي مي دهد ،متخصص باتعهدي كه دربدترين شرايط امنيتي كشوررا مي سازد همه حب وطن دارند و درجهت اعتلا كارمي كنند ، همه قربانيان اوضاع نابسمان گذشته و امروزهستند مطمئن هستيم كه نيرو تفكرشان و توان بازوان نيرومند و احساس وطن دوستي آنان اين خطه ويران را خواهند ساخت .
قسمت بعدی مطلب درباره تعهد است
پيامها
31 اكتبر 2010, 09:15, توسط khanabadi
شما واقعيت و حقيقت را بيان نموديد.تشکر از شما فهيم عزيز