داکتر بشر دوست و عریضه «شعلهای» نبودنش!
هرگونه امیدآفرینی به روزبهی مردم در چهارچوب حاکمیت مافیای جهادی و شرکا، در آخرین تحلیل خیانت به مردم است
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
«در امواج آزادی» پنجشنبه ۱۵ مارچ ۲۰۰۷ سه نفر شرکت داشتند: جعفر رسولی، صدیق چکری و داکتر رمضان بشردوست. اولی از آنانی است که گویی فقط به همین خاطر آفریده شده که زبان و نوکر خانه زاد رژیم برسراقتدار باشد چه رژیمی چپ یا راست باشد چه میانه، دموکرات یا ضد دموکرات و ضد ملی. البته او همانقدر که به هر قیمتی و با نادیده گرفتن پیکر گندیدهی دولت کرزی به علت سازش با جنایتکاران و جاسوسان خود را ملزم به دفاع از آن میداند به همان اندازه و حتی از صدق دل بیشتر مدافع سیاست های امریکا و متحدان و نیز ایران در افغانستان و در سطح جهان است. من هیچ شکی ندارم که اگر فردا دایناسور های طالبی رویکار بیایند یا جنایت پیشگان «ائتلاف شمال» قدرت را به صورت یکدست غصب کنند، آقای جعفر رسولی برای آنان حنجرهاش را سختتر خراش خواهد داد
من نمیتوانم به «رادیو آزادی» به طور منظم گوش دهم ولی برنامه «در امواج آزادی» را کمتر ناغه کردهام.
«در امواج آزادی» پنجشنبه ۱۵ مارچ ۲۰۰۷ سه نفر شرکت داشتند: جعفر رسولی، صدیق چکری و داکتر رمضان بشردوست. اولی از آنانی است که گویی فقط به همین خاطر آفریده شده که زبان و نوکر خانه زاد رژیم برسراقتدار باشد چه رژیمی چپ یا راست باشد چه میانه، دموکرات یا ضد دموکرات و ضد ملی. البته او همانقدر که به هر قیمتی و با نادیده گرفتن پیکر گندیدهی دولت کرزی به علت سازش با جنایتکاران و جاسوسان خود را ملزم به دفاع از آن میداند به همان اندازه و حتی از صدق دل بیشتر مدافع سیاست های امریکا و متحدان و نیز ایران در افغانستان و در سطح جهان است. من هیچ شکی ندارم که اگر فردا دایناسور های طالبی رویکار بیایند یا جنایت پیشگان «ائتلاف شمال» قدرت را به صورت یکدست غصب کنند، آقای جعفر رسولی برای آنان حنجرهاش را سختتر خراش خواهد داد.
صدیق چکری معرف حضور خوانندگان است. او اگر به علت رهبری باند خاین و جنایتکار ربانی، فرضا از هر لکهی جنایت ها و بیعفتی ها و قتل عامها و غارتها و جاسوسی به «آی اس آی» و «سی آی ای» و «واواک» بری میبود ، تنها جشن کتاب سوزان تحت نظر وی در ۱۹۹۲-۹۶ سالهای امارت سراسر خون و خیانت و رهزنی و بیناموسی باندش کافی است که رویش را تاریخ کشور سیاه و سیاه نگه دارد. جالب است که این خاین در جریان حملات بدمعاشانه و با سبک جهادیش بر رمضان بشر دوست، فراوان از کلمات انگلیسی استفاده میکند تا شاید به شنوندگان برساند که خلاف شایعات، او صرفا یک آدمکش اجیر و تروریست مسلمان نه بلکه تحصیلکرده ایست آشنا به زبان انگلیسی! چشم انجنیر ذکریا روشن! یک فحاش هرزهی دیگر تا مغز استخوان ضد ملالی جویا اما انگلیسی دان!
اما آقای بشردوست.
بر هیچکس پوشیده نیست که یکی از علل پیشروی برق آسای شترگاوپلنگ های طالبی، سوار بودن ریاکارانهی آنان بر توسن طرفداری از ظاهرشاه بود. در آن زمان مردم ما که سوختن در جهنم باند های جهادی را تجربه میکردند، ظاهرشاه چه که بنابر قولی حتی سگ او را هم بر به اصطلاح رهبران خونخور جهادی ترجیح میدادند.
آقای بشردوست هم از عالم ناشناخته بودن یکشبه به معروفیت و اعتبار در گستره ی افغانستان نایل آمد. زیرا که صدای مخالفت صریحش را با جنایتکاران و دولت فاسد اعلام داشت. و در انتخابات کذایی بیش از سی هزار رای آورد که اگر دست کثیف «ائتلاف شمال» درکار نمیبود به یقین تعداد رای خیلی بیشتر از این میبود.
تا همین چند ماه پیش هم تمرکز او بر افشای جنایتکاران و فساد دولت بود هرچند نه آنچنان آشتی ناپذیر و واژگون خواهانه مثل ملالی جویا ولی به هر حال مردم فکر میکردند در ولسی جرگهی تحت کنترول مافیای جهادی و خاینان گلبدینی و طالبی و پرچمی و خلقی، در کنار صدای ملالی جویا صدای دومی از یک مرد هم گاهگاهی طنین میافگند که خوب است.
اما اینک آقای بشر دوست شروع نموده که بر شعار های برحق ضد جهادی و پرچمی و خلقیاش، ضدیت با مائویزم و مائوئیست ها را علاوه سازد. چرا؟ آیا او تحلیل و شناخت دقیقی از جنبش مائوئیستی در افغانستان دارد؟ فکر نمیکنم. در غیر آن او باید میدانست که جنبش مائوئیستی یا شعله جاوید یا دموکراتیک نوین، یگانه گرایش ایدئولوژیک - سیاسی بود و هست که افتخار مبارزه پیگیربر ضد بنیادگرایان و میهنفروشان پرچم و خلق را داشت، بزرگترین جریان سیاسی به شمار میرفت و از شهرت و اعتبار و محبوبیت حتی در منطقه برخوردار بود، اکثر رهبران و فعالان و اعضای سازمانهای مختلف متعلق به آ ن، به علت ایستادگی روی استقلال افغانستان و عقاید شان ،به دست بنیادگرایان و پرچم و خلق ترور و تیرباران شدند. امروز هم با وصف تحمل ضربات هولناک و جبران ناپذیر، این جریان کماکان در مرکز حملات خاینان اخوانی و پرچمی و خلقی قرار دارد. این خاینان همیشه در هنگام احساس افلاس و ورشکستگی سیاسی در مقابل این و آن فرد یا تشکل، او را متهم به شعلهای و مائوئیست بودن میکنند. این به سادگی میرساند که تمامی خاینان و جانیان مذهبی و غیر مذهبی مردم ما، اساسی ترین دشمن شان را عمدتا در وجود شعلهای ها میبینند تا جریان ایدئولوژیک و سیاسی دیگر.
پس تزیید ناشیانهی مائوئیست ها در کنار خاینان اخوانی و پرچمی و خلقی توسط آقای بشردوست، هیچ دلیل دیگری نمیتواند داشته باشد جز اینکه وی میخواهد به این وسیله به درگاه خاینان مزبور عریضه دهد که شعلهای نیست! ولی او نمیفهمد که برای به سمع رسانیدن اینگونه عرایض به گوش آنان به هیچوجه نباید به خود اجازهی تحریف بسیار زشت و ناجوانمردانه تاریخ و واقعیت یک جنبش سربلند سیاسی را بدهد. او باید بداند که هرقدر هم بیربط بر بد و رد گفتن بر شعله جاوید اصرار ورزد، کمپهای خاین مذکور چنانچه گفتم اتهام «مائوئیست» را بر او میزنند. لیکن وی لازم است توجه نماید که برای یک مبارز اگر میخواهد صادق و حقبین و نترس باشد چارهی کار آن نیست که پیش گرفته است. ضمنا آقای بشردوست خوبست آگاه باشد که شعلهای ها سازمانهای معین خود را دارند و از نظر سیاسی بین آنها و او فاصله زیادی وجود دارد. او درچهارچوب نظام و با سازش و مصالحه با جنایتکاران و فساد زادگان حاکم میخواهد مردم تباه شدهی ما را به رستگاری راهبری کند، در حالیکه آنها معتقدند بدون واژگونی خرک و درک گندیدهی فعلی هیچ مفری وجود ندارد و هرگونه امیدآفرینی به روزبهی مردم در چهارچوب حاکمیت مافیای جهادی و شرکا، در آخرین تحلیل خیانت به مردم است.
از همه مهمتر اینکه از یاد نبرد که اگر در او کوچکترین رگ شعلهای هم سراغ میشد، امریکاییان آقای کرزی را برحذر میداشتند که دست او را از سفارت افغانستان در فرانسه گرفته و مستقیما در وزارت پلان بنشاند. علاوتا اگر این تصادف دگرگون کننده اتفاق نمیافتاد، معلوم نیست وی تا کی کار زیر دست یک جنایتکار پلید مثل محراب الدين مستان در سفارت افغانستان در فرانسه را عار نمیشمرد چیزی که یک شعلهای آن را نه عار که مرگ میانگارد.
اگر آقای بشردوست با تکرار اینکه همه و منجمله شعلهای ها به «تجارت سیاسی» پرداختند، عناصری مثل اعظم دادفر، رنگین سپنتا، کریم براهوی و نجیب روشن در دستگاه آقای کرزی مدنظرش باشد باید گفت که از دید شعلهای ها این افراد بدترین خاینان به آرمانهای مائوئیستی به حساب میروند. حساب شعله جاوید از آنان به همان اندازه جداست که با ملاراکتی، سیاف، گلبدین، دوستم، گلابزوی، رنجبر، قانونی و خلیلی. آقای بشردوست اگر میخواهد باپرنسیب و آگاهانه و غیرارتجاعی حرکت داشته باشد نباید با اشاره به چند چهره مفلوک و مرتد، به یک جریان باشکوه سیاسی لجن بپاشد.
اگروی میپندارد که با ذکر مائوئیزم در کنار میهنفروشان جهادی و پرچمی و خلقی، «وجیه المله» تر جلوه خواهد نمود، بازهم دچار اشتباه است. او باید بداند که شعور سیاسی مردم ما به طور چشمگیری بالا رفته است. اکثریت آنان این آگاهی را دارند که شعلهای ها از اول تا امروز مرتکب هیچ خیانت و جنایتی نسبت به مردم و وطن نشده و قطره های خون شان در سنگر های جنگ مقاومت ضد روسی و قتلگاههای جلادان اخوانی و سگان روسها وثیقهی این اعتقاد و احترام شان راتشکیل میدهد. آیا او آن چشم وجدان را ندارد که این وثیقه را ببیند؟
آقای بشردوست اجازه بدهید قصه کوچکی را مختصرا بگویم:
در سالهای جنگ ضد روسی در مجلس کلانی با شرکت مجاهدین منسوب به گروههای مختلف، یکی از به اصطلاح مجاهدین که با طمطراق صحبت میکرد و میکوشید میدان دار مجلس باشد حین حمله به پرچم و خلق از «کمونیست های شعلهای» هم نام گرفت که در برابر اسلام عزیز ایستاده اند و ...
اما یکی از پیرمردان حاضر در مجلس که بعدا دانستم از جنگاوران با نام و نشان ولایات غربی کشوربه شمار می رفت و مکتب هم ندیده بود، سخنان او را قطع کرده و با صلابت و خشمی خاص گفت: «مگر شعلهای ها به خواهر و مادرت دست انداخته اند که آنها را مثل وطنفروشان پرچم و خلق می کوبی؟ ما در اینجا جمع شدهایم که برضد این وطنفروشان گپ بزنیم یا برضد کسانی که همین حالا دلاورانه تر از همگی ما و شما با روسها وغلامان آنها میجنگند؟ و ...» سخنران اخوانی دیگر جرئت نکرد به حرفهایش ادامه دهد.
شما آقای بشردوست نباید از آن پیرمرد شجاع و شرافتمند بسیار عقب باشید. او با زبان عامیانه حقیقت را بیان داشت و اگر محافظهکاری، جبن، مصلحت جویی، و چاپلوسی مقابل اخوان و امریکا و متحدان در اصول سیاسی و شخصیت شما جایی نداشته باشند باید با استدلال نیرومندتر، مجاب کنندهتر و علمی تر از او در برابر قاتلان و مزدوران بیایستید نه اینکه به منظور نمایش انتی کمونیزم اخوان و امریکا پسند تان، به مسخ حقایق و تحبیب غیر مستقیم اراذلی که ظاهرا آنان را عامل بربادی کشور قلمداد میکنید، توسل جویید.
دفاع از استقلال، آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در افغانستان محتضر ما با دشنام و توهین به شعلهای ها به هر بهانهای که باشد، دفاعی کاذب بوده و سرانجام به همزبانی با خاینان دینی و غیر دینی به این مرز و بوم منجر خواهد شد.
در پایان با حرکت از اینکه شما یک سکیولاریست نه ولی یک مذهبی مرتجع هم نیستید، شاید برای تان مفید باشد این عبارت معروف کشیش ضد فاشیست در فلم ایتالیایی «روم شهر بیدفاع» را بیاورم که زبان حال روحانیون مترقی در گذشته و حال میباشد که به جای جنگ و جاسوسی علیه انقلابیون، مبارزه برضد روحانیون خاین و مزدور را وظیفه خود میدانند. کشیش در پاسخ به شکنجهگران فاشیست که از همکاری او با پارتیزانهای کمونیست میپرسند پاسخ میدهد:
«من معتقدم کسی که برای عدالت و حقیقت میرزمد، گامزن راه خداست.»
پيامها
25 مارچ 2007, 09:16, توسط tareq
ba salam, man motawajeh na shodam ke nawesendaye een matlab ki ast , ba har hal har ki ast az naweshta ash malom ast ke aan yaki ra kha had wa degaran ra hama ranad. man faqat yak tazakor mekhastam bedeham wa aan eenke ta khana wa saheb khana ra nashnasi , chegona meshawad edeaye gam zadan dar rahash ra kard, anche ke man shaneda am een ast ke sholaye ha saro kareshan ba ba payeen ha ast na ba aan bala ha wa harchi ham mejoyand dar eenja ast ta dar anja , agar cheze ghayre een ast beshtar tawzeh bede ta man ham bedanam ok khoda jan chashmane mellate mara baz tar sazad ya hooooooooooooooooooooooo
tareq
25 مارچ 2007, 11:40, توسط ذبیح الله از لندن
خودم باآنکه در مورد شعله ئی ها معلومات کافی ندارم و شاید بعلت به قدرت نرسیدن این گروه در کشور اکثریت مردم نیز نتوانند در مورد طرزالعمل این گروه حدس بزنند اما در یک جلسهٌ با حضور آقای بشر دوست درست در هنگامی که وی به دادن استعفا از وزارت پلان سابق مجبور گردیده بود حاضر بودم و خودم از سوابق وی پرسیدم که در پاسخ سوالم راجع به پیشینهٌ کار وی در سفارت افغانستان چنین گفت:
"من بنابر دعوت سفیر وقت کارم را با سفارت افغانستان آغاز کردم که در همان روز های اول متوجه مقرری های فامیلی و اختلاس در سفارت گردیده و پس از چند بار درگیرئ لفظی با جناب سفیر در ماه سوم استعفاٌ خودم را نوشته و بعلت تاٌخیر در جواب گرفتنم مستقیما با وزارت خارجه در ارتباط شدم و خواهان روشن شدن سرنوشتم گردیدم که بعد از چند ماه مرا به کابل دعوت کردند..."
این حرفها را وی در هنگامی میگفتند که آقای سفیر تا چند سالها پس از آن، با خاطر آسوده به خورد و برد خود ادامه میدادند...
پس اقلا در یک مورد نویسندهٌ این مطلب مرتکب اشتباه گردیده اند...
بااحترام
آنلاین : داکتر بشر دوست و عریضه «شعلهای» نبودنش!
27 مارچ 2007, 04:23, توسط Agah Kabul
man ham dar zaman estefaye Bashar dost hozor dashtam va hala harchi fekr mikonam ba yad namiavaram ke che zamani in sokhanan ra ba shoma goft
ba har hal
omidvaram ba deqate bishtari naqle qovl namayid chon hastand kasani ke in mohtaram ra bishtar az shoma mishenasand
ba in ham
az Bashar dost beporsid ke sholayiha che hizeme tari ba o frokhtand
25 مارچ 2007, 20:45, توسط Yasin Bidar
اگر نويسنده محترم با اين شيوه زبان و ادبيات ميخواهد از بقاياي شعله جاويد و مائويزم دفاع کند، بايد گفت که در حقيقت با همين ادبيات مستهجن خود فاتحه هر دو را خوانده است. سپنتا شعله نيست، نجيب روشن شعله نيست، دادفر شعله نيست، جناب هم که خودش با نام مستعار مي نويسد شعله نيست، پس کيست آن شعله که بر ضد خلق و پرچم و اخوان و روس و امريکا ميجنگد؟ لشکر اجنه؟ کمي خجالت خوب است.
26 مارچ 2007, 08:14, توسط حامد عزیز
برادر بسیار عزیز,
از اشخاصی که شما نام بردید همه شان سابقه شعله ای دارند, حالا حتماًٌ با اخذ چوکی های حکومتی, سابقه خویش را فراموش کرده اند . همه ما و شما شاهد مصاحبه های آقای سپنتا در رادیوی بی بی سی قبل از اینکه در دستگاه دولتی کار کند , هستیم و حالا مشاهده میکنیم که اصلاً مخالف آن عمل میکند . راجع به آقای بشر دوست , طوریکه قبلاً یک برادر تحریر نموده است, کدام سابقه شعله ای ندارد و من نامبرده را از نزدیک میشناسم و برای من هم علت استعفی اش از سفارت افغانستان در پاریس را مخالفت با عملکرد سفیر وقت آقای زلمی حقانی بیان نمود, طوریکه در همین سایت مشاهده مینمائیم , اختلاس و استفاده جویی های آقای زلمی حقانی تقریباً پنج سال بعد از استعفای آقای بشر دوست افشا گردید و در آنزمان کسی به حرف های آقای بشر دوست گوش نداد تا جلو این خیانت گرفته میشد .
حامد عزیز از کابل
26 مارچ 2007, 09:26, توسط Pir Mard
مثلی است که می گوید: "سیل اول بر فرق خود زند دیوار ها". مصداق این نوشته هم چیزی جز این نیست. به قول یکی از خوانندگان "ادبیات" آقای نویسندهء محترم شعلهء متعلق دوران استالین است. برادران و خواهران محترم شعله ای تا زمانی که از این حالت عصبی-روانی و ایدئولوژیک بیرون نیایند جایی در میان تحصیلکردگان و مردم عامه ندارند. عصر سخنان پر طمطراق و تو خالی به پایان رسیده اما، مارکسیست های شعله ای ما هنوز از افکار، شعارها و متون ورق زردِ خاک و تاریخ زدهء مارکسیستی خارج نشده اند. دنیای پوقانه ای، سراب و جنون دیگر آزاری به نام حقیقت و عدالت!
ایضا:
در زمان روسها، شعله های در هیئت اجنه با اجنبی ها می جنگیدند!
26 مارچ 2007, 12:06, توسط man
rawa az in gona nish zadan haa ba afraade wa ashkhase baa dark wa ba ehssase aan sar zamin zeyaad daarad wa yaki ash ham hamin ke dar mawrede bashar dost khandim .
ISI dar afghanistan har jenaayate raa anjaam daad wa tanhaa moshkeli ke daasht zadane niroye chape dar oposition dawlate khalq o parcham yahni ( shohla ) bod wa aan ra ham tawasote rawa ba samar rasanid
26 مارچ 2007, 14:50
درین وطن قدر کشمش و پنبه دانه یکیست. آنهایی که افتخار مقابله با ازدهای سرخ و سیاه را داشتند و درین راه قربانی های بیشماری داده اند، بدون تفکیک وبه گونهء مارکسیستی و استالینستی اش "جنایتالکار" خوانده میشوند. همه میدانند که مجاهدین اکثراً هنوز هم سلاح دارند و میتوانند هرکاری که بخواهند درحق این بد زبانان حق ناشناس و خاین بکنند. اما پنح سال است که اینها علیه محاهدین می جفند و درحالیکه مجاهدین دهن یکی از آنها را هم نشکسته اند. ازین بر می آید که مجاهدین صد ها بار دارای فرهنگ بیشتر تحمل و دیگر پذیری دارند نسبت به این ظاهراً روشنکفران دموکرات. تصور کنید که اگر راوا و سگ های دیگر شعله یی قدرت را بدست بگیرند، به روز مسلمانان چه خواهند آورد؟
جای خوشی اینست که شعله و راوا و سازمان های گونه گون دیگرش جای پایی درمیان مردم ندارند. آنها تنهازیر چتر نیرو های بین الملی اند که صدا بلند میکنند. ازین بی غیرت های بیحیا باید پرسید که وقتی وطن در برابر روس و پاکستان قرار گرفت و اشغال گردید شما ها کجا بودیدو چه میکردید. در آن روز موشخانه میپالیدند. آنهایی هم که توسط رژیم کمونیست به زنداک کشیده شده و کشته (شهید) شدند، نه با خاطر مخالفت باالفععل با دولت بوده است بلکه به خاطر مخالفتی که تصور میشد به صورت بالقوه مخالفت داشته باشند بوده است. چرا که حریف های دوران مبارازت خیابانی با جزب خلق بودند. هریک ازین بی ننگ ها وقتی از زندان رژیم برون آمدن به دنبال سایر "رفقا" راهی خارج گردیده و یا در پناه حزب خلق منحیث افراد سیل بین قرار گرفتند.
26 مارچ 2007, 15:03, توسط Fraedon Poya
به نظر میرسد متن بالا به قلم سیاف یا هم صدیق چکری باشد. که از بدمعاشان قاتل و قصاب جز اینگونه نوشتن نمیتوان انتظاری داشت.
27 مارچ 2007, 04:04, توسط کریم نوروزی
بلی مقاله بالا هم کوشیده همین نکته را روشن سازد که نباید طلا و پشکل را باهم یکجا نموده وزن کرد.
آقای بشردوست حق و مسئولیت دارد که خلقی و پرچمی و اخوانی را بخاطر جنایات شان محکوم کند و علیه شان صدایش را بلند نموده به دفاع از مردم برخیزد. ولی او هرگز حق ندارد که «شعلهای» ها را نیز در لیستش در کنار جریانات ضدمردمی و وطنفروش فوق الذکر بگنجاند و بدون داشتن سند و مدرکی آن جنبش را هم خاین و جنایتکار بنامد.
تا کنون تنها جریان سیاسی افغانستان که مرتکب جنایت در حق مردم نشده و برعکس از آنان شجاعانه دفاع نموده است جریان شعله جاوید است پس مسخره است که بدون مدرک و سندی به یک جنبش شهید داده و مبارز توهین روا داشت.
ولی اگر آقای بشردوست مدعی میشود که «مائوئیست ها» و «شعلهایها» هم جنایت کرده اند لطف کرده مدارک و اسناد خود را پیشکش کند که برای همگان مسئله روشن گردد. اما تا جاییکه از قضایا و تاریخ کشور برمی آید تا کنون جایی از جنایت این جنبش ذکری به عمل نیامده است و کسی هم جز این آقا اینچنین ادعایی نداشته است در حالیکه در مورد جنایات خلق و پرچم و اخوان سنگ و کوه کشور گوهی میدهند.
21 جولای 2007, 02:52, توسط زمان اشکمش
آری بشر دوست شعله ای نیست. زیرا این جریان خانمان برانداز به جواب سازمان و احزاب چپی دیگر بوجود آمد که رهبری آن زیر نام محمودی فقید و با استفاده از فرزند بیکمالش رحیم تا توانست درخت پربار مبارزات ملی راجنبه ای مایُیویُستی داد. در حالیکه این جریان به اشاره غلام بچه های ظاهر شاه چون اکرم یاری و رنگین اسپنتا با سرملیه ای از بنیاد فداییان ساواک ایران تمویل میشد. از همین جهت 75% طرفداران آنرا اهل تشییع اعم از هزاره ها، وهراتی ها تشکیل میدادند. تیوری مبتذل مایُوتسه دون راه را برای بد نام کردن مارکسیزم لینیزم هموار نموده و دودسته گی را دراندیشه های پیشرو باز کرد. عبدالا الله رستاخیز، داود سرمد، حیدر لهیب، سیدال سخندان و صد ها جوان احساساتی رابدست دژخیمان خلقی پرچمی سپرد تا بتواند آیینده ای برای خود کمایی کند.
26 مارچ 2007, 14:59, توسط Fraedon Poya
جنبش شعله جاوید واقعا یک جنبش پرافتخار است تعدادی از شهدای آن چون بشیر بهمن، عبدالالله رستاخیز، انیس آزاد، سیدال سخندان، داکتر فیض احمد، پروفیسور قیوم رهبر، مجید کلکانی و دهها تن از جمله چهره های پرافتخار تاریخ کشور ما اند که نامهایشان با خط زرین در تاریخ کشور ما حک است. اینان آن فرزندان ارجمند ملک ما بودند که تا سرحد نثار خون پاک شان در مقابل نوکران روس و امریکا و پاکستان و ایران یعنی خلقی ها پرچمی ها و اخوانی ها رزمیدند.
27 مارچ 2007, 00:17, توسط سلطان امینی از آلمان
آفای بشردوست در جامعه افغانستان در شرایط امروز یک چهره پرافتخار ملت عزیز ما مباشد.او نه شعلی ونه افراط گر است ، بلکه شخص ملی و وطن دوست است.
27 مارچ 2007, 03:55
به نظرم در لیست بالای شهیدان عظیم و پرافتخار جنبش شعله جاوید باید نامهایی چون اکرم یاری، محسن، داوود سرمد، عبدالرحمن محمودی، یونس زریاب، حسین طغیان، حیدر لهیب، داکتر نعمت، گل احمد و دهها تن دیگر را نیز افزود که با وجود اینچنین چهره های دوست داشتنی و تاریخی در این جنبش، آنرا در کنار خاینان ملی چون خلقی ها پرچمی ها و اخوانی های طالبی و جهادی آوردن واقعا ظلم بزرگیست و مسخ واقعی تاریخ کشور که آقای بشردوست باید متوجه آن شده باشد.
21 جولای 2007, 02:58, توسط زمان اشکمش
فردا شاید شعله ای ها چگوارا را هم شعله ای قلمداد کنند. مجید کلکانی به شعله ای مثل زهر مقاتل نگاه میکرد و میشناخت که نوکران ساواک اند. مجید قیوم رهبر و داکتر فیض از شعله ای جاوید بیزار بودند و هر کدام برای خود راهی داشتند. شعله ای ها با اخوان الشیاطین قاتل سیدال سخندان تبانی کردند ولی سامایی ها خلاف این مسله علیه شعله ای ها راه خود را تغییر دادند.
29 مارچ 2007, 04:21, توسط سيدال
خلقي ها، پرچمي ها و اخواني ها در پهلوي اين که از خاينترين و جنايتکارترين افراد کره زمين ميباشند بايد علاوه نمود که بيشرمترين انسانها نيز هستند. با وجوديکه خلقي ها به دختران تجاوز کرده و بعداً برهنه آنها را از هيليکوپتر پايين ميانداختند، پرچمي ها تجاوز قواي شوروي را در افغانستان را خير مقدم گفتند و اخوانيها کابل و ديگر ولايات را با خاک و خون کشاندند ولي امروز با بيشرمي روسپيوار از خود دفاع ميکنند. شايد چند روز بعد بگويند که اين کارها را هم شعلهاي ها کرده اند.
خلقيها، پرچميها و اخوانيها! بسيار نه، کمي شرم هم خوب است که شما آن را نداريد و امروز از خود اين نوع دفاع ميکنيد. به ياد داشته باشيد که حلقه دار را از گردن خود، با تصويب خيانت نامهها در پارلمان، دور کرده نميتوانيد و جاي شما هم در پهلوي برادرتان "زرداد" است.
1 آپریل 2007, 23:23, توسط کوهدامنی
من باوجودیه بررهبران جهادی اعتراضات متعدد دارم امابشردوست هادرسالیان جنگ وتجاوزبیگانه هاکجابودندایشان حدود50سال عمردارندودوره جوانی شانراکجابودندکه حالاازشهدادفامی نمایند
2 آپریل 2007, 22:25
میگوید بشر دوست کارت سبز خود را در پارلمان استفاده میشود در پارک شهر نو گم کرده ؟
راستی دوره جوانی ایشان خوب بوده در خارج با کمی زحمت در کار و بار دشوار ...
11 آپریل 2007, 04:55, توسط علی شهرستانی
من به این غرض ندارم که آقائ بشر دوست به کدام جناحی در دوره هائ گزشته مربوط بوده و یا مربوط به کدام جریان میباشد ولی اقلأ این را میدانم که ایشان در برابر عنصر هائ مزدور و مفسد و اشرار به صراحت موضع اش را بیان داشته است و موارد زیادی را درباره چور و چپاول اموال عمومی و سواستفاده از قدرت به مردم افشأ کرده است آقائ بشر دوست این را به اثبات رسانده که از عواطف قومی و قبیلوی که در افغانستان عمومیت دارد به دور میباشد او به همه مردم افغانستان بطور یکسان فکر میکند ولی اینکه آیا آقای بشر دوست کدام پلان و استراتیژی مشخصی برای تغئیرات در روند اوضاع فعلی دارد یا خیر؟ این را نمی دانم
10 جولای 2007, 07:41
این مقاله را بسیار پسندیدم. با ادبیات عالی نوشته شده و واقعیت های مهمی در لابلای آن نهفته است.
بشردوست بدون شک از محدود آزادیخواهان کشور است اما این نباید مانع آن شود که به اشتباهاتش انگشت گذاشته نشود.
این انگشت انتقاد گذاشتن به قصد کمک به وی است و نه برعکس. امید این نکته را وی درک کرده باشد.
12 دسامبر 2007, 18:22, توسط س . ا . م از کوته سنگی
آقای نسیم ندیم در ارتباط آقای بشر دوست بیشک که واقعت فرمودید . ولی سنگ شعله جاوید را چرا به سینه میکوبید این مردم بیچاره دیگر تاب و توان این حرب و آن حزب را ندارند بس است شعله کیست چه برنامه عمل دارد چه اساسنامه دارد همه میدانند تا چه وقت وطن و ناموس وطن را به خارجی ها میفروشید مجاهدین ها که مسلم و هم دین و هم مذهب ما بو دن چه ها بود که نکردن شما که کفر های معرفی شده هستید از پس سر مردم را حلال خواهد کردید . یک کسی اینجا از مجاهد به نیکی ها یاد کرده بلی الی سال 1370 که ما مردم عادی از پس پرده آگاه نبودیم میگفتیم که زنده باد مجاهد ولی زمانی رسید که امتحان خویش را دادن که به کفن کش سابق دعا گوی ما کردن که حد اقل چوبه در کون نمیزد . ما دیگر احزاب سیاسی را نمی خواهیم ما اسلامی ها را نمیخواهیم . اسلامی ها سر ناموس ما تجاوز کردن و حتی بی ناموس ها به خارجی هم هم سودا کردن . بس است بس است بگذارید که ما مردم خون خود را بلیسیم مجاهدین در قهر غذب خدا شوید کاش همان روس ها میبود که به ناموس ما تجاوز صورت نمیگرفت . آقای که از مجا هدین دفاع میکنی کدام مجاهد جهاد این ها را بیشرماند یکی خوب ندارد شاید بگویید که خوب هایش کشته شده صرف خوب هایش کشته میشدن نی نه کل بانه نه کدو . از اشخاص خود فروخته هیچ وقت باید توقع نشود این مردم این تجربه را کافی گرفته اند . گیرم که از اینچا گریختید و علیه بشر دوست وطن دوست جبهه گرفتید از روز آخرت کجا میروید آیا به خدا و قرآن عقیده دارید یا آن را هم ندارید و چشم تان را خون ناحق و پول های حرام گرفته . مرگ اسلام گرایان ریایی . مرگ به همه احراب سیاسی خاین و جانی و بی پدری سگ .