صفحه نخست > دیدگاه > خلقی بودن عبدالباری "جهانی" به روایت دکتورصالح محمد "زیری"

خلقی بودن عبدالباری "جهانی" به روایت دکتورصالح محمد "زیری"

گوربز خان "عطاخیل "
دوشنبه 10 جنوری 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

ترین تازه گیها آقای عبدالباری جهانی شاعر به اصطلاح ،نازکخیال زبان پشتو که به قول یکی ازمنتقدانش از بهشت شعر به جهنم سیاسیت رو آورده است بخاطر جلب حمایت مردم وعملی ساختن خوابهای دوران جوانی اش خواهان ایجاد یک حرکت سیاسی و طرح گفتمان میان حلقات مختلف روشنفکری بخاطر حل معضل افغانستان گردیده است. ولی جناب ایشان درهرمصاحیه ایکه انجام داده اند وقتیکه ازسوابق سیاسی شان پرسیده میشود جواب خیلی مختصر ارائه میدارند که من شامل هیچ حزب وگروه سیاسی نبوده ام. و از روز تولد، تا این دم فقط نظاره گر ومطالعه گر جریانهای سیاسی درافغانستان بوده ام وهستم. درحالیکه جناب شان با این پاسخ های غیر صادقانه تیشه به ریشه خویش زده واعتبارسیاسی خویش را نزد دوست ودشمن به صفر تقرب میدهند. پرسش این است کسیکه خواهان ایجاد یک حرکت سیاسی بخاطر نجات کشورش ازبحران سیاسی است وبا نیات نیک، طرح برگزاری یک جرگه را بمردم پیشکش میدارد چرا ازسابقهء خویش ننگ دارد وچرا با مردم خویش صادق نیست و راست وساده نمی گوید که ایشان قبلا مربوط فلان جریان فکری بوده اند. اگر ایشان خودرا مبتکر ایجاد یک حرکت سودمند میدانند چرا خودشان خشت اول حرکت خویش را به صداقت وراستی نمیگذارند. مگرنشنیده اند که گفته اند: خشت اول را گر نهد معمارکج. تاثریا میرود دیوار کج.

پافشاری آقای عبدالباری جهانی درگفتگویش باسایت آسمائی ونیز تلویزیونهای بیرون مرزی قبیله گرا چون تلویزیون آقای خطاب مبنی بر بیطرف بودن ایشان اورا بیشتر درانظار بد معرفی نموده واعتبارسیاسی خودرا به زمین زده است.
کسیکه به نرخ روز نان بخورد ومطابق زمان، خودرا عیارکند ازنظرخودش ، شاید کارفوق العاده ای را انجام میدهد اما گاه گاهی انسان، فراموش میکند که :عصریکه ما زنده گی میکنیم عصر انفجار تکنالوژی معلوماتی است ودرظرف یک ثانیه وسیع ترین معلومات ازیک کنج دنیا به کنج دیگر آن انتقال می یابد کتمان حقایق وپاسخ ندادن به پرسشهای اساسی، شخص را به قول محترم داکتر اکرم عثمان ، زنده بگور میکند. چنانچه درین اواخر جناب داکتر اکرم عثمان نخواستند زنده بگور شوند وبه تمام اعتراضات مخالفان شان پاسخ دادند ومیدهند پس اگر آقای عبدالباری جهانی ازین پرسشهای اساسی ، طفره رفته وشانه خالی کند آنگاه، ایشان نیز درزنده گی خودشان بدون اینکه بدانند زنده بگور میشوند پس بخاطریکه زنده به گور نشوند لطفا به این پرسش کوتاه، جواب ارائه بفرمایند که چرا ازسابقهء سیاسی خویش ننگ دارند؟. جناب شان هم دربرابرنقد های آقای صبورالله سیاه سنگ وهم درسایت آسمائی به تکرار گفته اند که خلقی نیستند ونبودند وعضویت هیچ سازمان سیاسی را درطول حیات خویش نداشته اند پس دربارهء سندی که اکنون من ارائه میکنم عکس العمل شان چی است؟

آیا می توانند بگویند که داکتر صالح محمد زیری هم دروغ گفته اند؟ درصورتیکه چنین باشد پس من نیز اعتراض ندارم اگرداکتر زیری بحیث یکی ازرهبران وپایه گذاران حزب خلق درمورد عبدالباری جهانی دروغ گفته باشد پس معلوم میشود که او بسیارچیزهای دیگررا هم دروغ گفته وکتابش نمیتواند فاقد ارزش علمی وتاریخی باشد
.
به این عبارات توجه کنید! ترجمه مطابق متن است:

صفحه 314 کتاب خاطرات نیم قرن

نویسنده: دکتورصالح محمد زیری

برگردان: گوربزخان عطاخیل

(درزمان زندانی بودن من درقندهار) یکتعداد رفقا یک سلسله مخالفت های خویش را دربارهء یک سلسله مواد اصولی مندرج درمرامنامهء حزب بمن درهنگام پایوازی اظهارنموده وادعا داشتند: رهبری حزب، دموکراسی خلقی میخواهد حالانکه درمرامنامه، بر دموکراسی ملی تاکید شده است واین از اهداف عمده واستراتیژیک حزب، پنداشته میشود.

این مخالفت را آقای ظاهر افق رهبری میکرد که در آن سالها درشمار رهبران عمدهء حزبی درسطح ولایت قندهاربحساب میرفت. او، هوا داران زیادی داشت او درقندهار وحوالی آن شاگردان وطرفداران زیادی را رهبری میکرد او میخواست با این وسیله خودرا به حفیظ الله امین وگروه اونزدیک ساخته و پشتیبانی اورا درکمیته مرکزی حزب درین باره کسب کند. اما عبدالرشید آرین درسطح ولایت قندهار خواهان حفظ یکپارچگی صفوف ورعایت دسپلین حزبی بود. ازآنجائیکه من عضویت کمیته مرکزی حزب بودم بناء عبدالرشید آرین درتمام موارد بامن مشوره نموده وطالب هدایات لازم میگردید.

درین تصویرکه ازسایت فردا گرفته شده است چنان معلوم میشود که آقای جهانی ومریدانش چو: آقای سیستانی ازنقد آقای سیاهسنگ شوکه شده اند وتوقع سخنان صریح اورا هرگز نداشتند

هواداران ظاهر افق درقندهار درانزمان عبارت بودند از:

نعمت الله، محمد معصوم، محمد نسیم سلیمی، عبدالباری جهانی، کاظم اتمر، تازه خان ویال، وبسیاریهای دیگر که ازحزبیهای عمده و دست اول حزب درسطح ولایت قندهاربودند.

ظاهر افق به زور هوا داران خود خواهان دائر نمودن کنفرانس عمومی حزبی درسطح ولایت قندهار وحومه های آن گردید درحالیکه طبق مقررات حزبی در اساسنامه ، دائر نمودن کنفرانس عمومی یک ولایت فقط به اجازهء کمیته مرکزی حزب درسطح کل کشورامکان پذیربود یا به درخواست ثلث اعضای حزب دریک ولایت.
هرچند کمیته مرکزی درین زمینه اجازه چنین کاری را نمیداد ولی راه دومی برای ظاهر افق یعنی جلب رضایت ثلث اعضای حزب در قندهار برایش کار مشکلی نبود واو میتوانست با موجودیت ثلث اعضای حزب این کنفرانس عمومی را دائر کند.
وضع خیلی بحرانی بود به استثنای یک گروپ اقلیت، احتمال ازهم پاشیدن تارهای ارتباطی حزب درسراسر قندهار میرفت. من به عبدالرشید آرین مشوره دادم که بخاطر حفظ وحدت وهماهنگی میان رفقا کنفرانس را دائر وپیش ببرد. درهمان روزها در زندان قندهار، رفقا گروه، گروه به من مراجعه کرده وازمن درمورد کنفرانس عمومی ومقررات آن جویای معلومات میشدند من به همه رفقا حفظ ورعایت اصول حزبی و یکپارچگی داخلی را گوشزد وتوصیه می نمودم
بالاخره، کنفرانس سرتاسری ولایتی دائر شد اما فیصله شد که همبستگی حزبی حفظ گردد وجهت پیشبرد بهتر امور، فقط پیشنهادات به کمیته مرکزی حزب درکابل ارجاع گردد وکمیتهء مرکزی بعنوان بالاترین مرجع اجرائی صلاحیت تام ونهائی را درموارد متنازع فیه داشته باشد.

این مشکل تنها درقندهار نبود بلکه سایر ولایات نیز ازهمچو پرسشها وبحث ها خصوصا درفهم دموکراسی خلقی وفرق آن با دموکراسی ملی مشکل داشتند درعین زمان ذهنیت های مخالف امین نیز درحال شکل گرفتن بود وقوت کسب میکرد. بدبختانه، فیصلهء کمیتهء مرکزی این شد که: ظاهر افق وتعداد زیادی از رفقای عمدهء حزبی ما درولایت قندهار ازحزب اخراج گردند

آنها نیز تحت رهبری محمد ظاهر افق سازمانی را ایجاد کردند که جمعیت زحمت کشان جوان افغانستان (جازا) نام داشت. (ختم)

نخبه گان وتحصیل یافته های پشتون از اسلام گرایان افراطی گرفته تا کمونیستان دو آتشه وملی گرایان غربی مشرب، ازسخنان صریح و تند ، خوش شان نمی آید. آنها تحمل نقد و پذیرفتن انتقاد را ندارند وهر نقدی را برچسپ عداوت ودشمنی میزنند . خودرا انسانهای کامل می پندارند وخالی ازهرگونه خطا واشتباه، میدانند.اعتراف نمودن به اشتباه ونادانی را نوع ازذلت وخواری تلقی میکنند. پافشاری برمواضع جاهلانه وغیرعقلانی ازخصوصیات بارز یک پشتون اصیل است و آنرا نماد غیرت وشجاعت اوغانی می پندارند. اگر مانند گلبدین اسلامگرا باشند طرف مقابل را تکفیر نموده وبا هزار توطئه ودشنام اورا ازمیدان معرکه خارج میسازند اگر کمونیست ونکتائی پوش باشند بازهم منتقد را بنام خاین ومزدور ونوکر خارجی تاپه زده و اورا بنام تجزیه طلب وستمی و غیره در انظار می کوبند. این نخبه گان بخاطر ترس شان از انتقاد دنبال یافتن هویت منتقد استند از مستعار نویسی که به ضرر شان باشد نفرت دارند وآنرا نشانه جبونی وذلت می شمارند اما خودشان برای کوبیدن وتحقیر کردن مخالفان شان از انتخاب نمودن صد نام مستعار هم رو گردان نیستند. نمونهء واضح آن کتاب دوهمه سقوی است که علی الظاهر هیچ کسی مسؤولیت نوشتن آنرا بعهده نگرفته است . این گروه تحصیل کردهء پشتون ، خیلی خوش دارند که مورد عزت احترام مردم قرار بگیرند . از خود نمائی کیش شخصیت لذت می برند و هرگز راضی نیستند که به کاستی ها، اشتباهات شان، سابقهء سیاسی شان ، کسی پرسشی را مطرح کند. خودرا عقل کل میدانند وقتا که درکرسی ها تکیه میزنند فکر میکنند که بالای تمام جهان تسلط دارند

درین تصویر چنانچه دیده میشود اعضای انجمن قلم دراستوکهولم درچاپلوسی وتملق مدال طلا را ازبقیهء همقطاران شان درسویدن ربوده اند. روی همین علت است که یاوه سرای فاشیستی چون جهانی را با القاب شاعر درد آشنا و نازک خیال وغیره صفات بیجا می نوازند و اکلیل های گل را هدیه می نمایند. با دریغ ودرد باید اظهار داشت که اعضای انجمن قلم درسویدن با این حرکات طفلانه وکودکانه درحقیقت بیطرفی خویش را زیر سوال بردند اما ماهیت اصلی خویش را که همانا خصوصیت اپورتونیستی است به نمایش گذاشتند .

كارنامه

گالری عکس

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • خواننده گان عزیز باعرض معذرت میخواهم جملهء پس معلوم میشود که او بسیار چیزهارا دروغ گفته است و کتابش می تواند فاقد ارزش علمی وتاریخی باشد را اصلاح کردم امید معذرت مرا بپذیرید
    با احترام
    گوربزخان عطاخیل

    • گوربز :
      اصلاء معلوم نشد که چی را اصلاح کرده ایی . سوال این است که عکس سیاه سنگ را چرا اینجا انداخته ایی . بعد از جهانی برای بد نام ساختن نوبت سیاسنگ است ؟ بد بخت خبر نداره که گوربز چه اشی برایش بریده است . مه خبرش میکنم . گوربز تیار باش . ده پل چرخی همرا مامون به یک کوته بندی بود . حکم اعدامش برآمده بود ولی اعدامش نکردند . سیاسنگ مرید غوربندی است و مامون اقا برای مرید شدن میپاله , از مامون نترس ولی سیا سنگ ایلا دادنیت نیست .

    • باري جهاني از همان طالب هاي ريش كل است كه براي پاي لچ بودن كندهاريان يك شعر سراييده است ووحشت وبربريت انها را ستوده است. اين طالبان ريش كل مانند احمدزي واحدي كه چهره يك متفكر غربي را به خود اختيار كرده اند ولي در فاشيزم دست داكتر گوبلز وهيتلر وموسوليني را از عقب بسته كرده اند كه مردم ما بايد متوجه دسايس شوم اين چند نوفاشيستك عقده يي كه از ترس بدون بادي گارد در تاتوب اصلي خود يعني پختانه اباد گشته نميتوانند اكنون خواب لوي اوغانستان را ديده اند كه هه خوا و دي خوا پختانه در ان اتن كنند وگردنك بزنند وساز خان دلاور خانه توره دي شملي پتكي ده لا مزه كوينه را بخوانند. اينها كور خوانده اند واين اروزو را به گور خواهند برد

    • خواهر محترمه!
      ازپیام محترم بابک روشنضمیر درک کردم که شما قبلا زیر نام تریدر هم به اینجا پیامهای غیر مسؤولانه گذاشته اید من هم با بابک روشنضمیر همنظرهستم که شما همان تریدر استید زیرا کار برد اصطلاحات تان درموارد حبیب الله کلکانی و یار غار سیدحسین وغیره همان اصطلاحاتی است که محترم ویا محترمه تریدر بکارمی برد.
      ازفحوای مجموع پیامهای تان احساس میشود که سمپاتی خاصی به شیخ الاسلام محمد گلبدین حکمتیار داشته باشید اما پرسش من ازشما این است که بحیث یکی ازمخلصین سیه چاک آن بزرگوار حیف نیست که به عوض راه اندازی یک بحث عقلانی ومسؤولانه ، به ادبیات مبتذل کوچه ایی وبازاری رو آورده اید؟
      شما که این قدر وقت گرانبهای تانرا درسیاه مشقی های این بندهء عاجز ضایع میسازید ولی بالاخره به عوض ارائهء یک نظر سودمند ومفید خواه مخالف ویا موافق، یک مشت الفاظ پوچ ،هرزه و بازاری را بخواننده گان کابل پرس? ارائه می کنید آیا با این عمل خودتان نزد خودتان خجالت نمی کشید؟ آیا بحال خودتان دل نمی سوزانید؟
      این کار شما نه به آقای حکمتیار کدام نفعی را عاید میسازد ونه مرا از ادامهء کارهایم بازمیدارد پس بهتر است به حیث یک انسان با شرف وبا ایمان ویک پیام گذار مسؤول وبا تربیت، مسؤولانه داخل مناظره شوید تا ازپیامهای علمی شما استفاده ببریم نه از کلمات مستهجهن، نامفهوم وهرزه وپوچ.
      به امید سلامتی روحی وجسمی و اصلاح حال شما
      مخلص تان
      گوربز عطاخیل

  • گوربز !
    تو وقت مردم را ضایع میسازی . و یک روز مانند ملاه مسجد سر پل خشتی به همه خواهی گفت که من جاسوس پاکستان هستم و نماز های تان را پشت سر کسی دیگه بخوانید . تایید تو توسط بابک نظر مرا در مورد تو تغیر نمیدهد . من شناخت خود را از تو دارم و ابا و قبا و عینک دودی و لنگوته و ریش مداری بازی و بالاخره خیل خیل به دمب نامت ترا مبرا از گذشته بوقلومنونی تو نمیسازد . تنور سیاست افغانستان گرم است و هر کی بخت ازمایی نموده نان میزنند . حالا تو چه هدفی از این حولیه ساختن ها داری حد اقل برای من معلوم نیست , یعنی من وقت خود را زیاد از این برای تو ضایع نساخته ام . تو با نوشتن هایت میخواهی افسار بر ازاد فکر کردم کسانی که به کابل پرس? میایند میاندازی و انها را میخواهی که مانند تو ییبنند و مانند تو فکر کنند . به همین خاطر تو از نظر من هنوز هم یک اخوانی هستی و یا در تهه قلبت احترام طالبان را داری . شاید زمانی برای رد گم کردن و یا از سر فیشن به دنبال امثال شهنواز تنی راه رفته باشی و از همین جا شاید بابک ترا معلوم نیست دانسته و یانادانسته " یک کومنیست واقعی " میداند ولی تا از شهپر براات نگیری من ترا نخواهم بخشید .

    • اولا خدمت خواهرصوتیه عرض بنده این است که من هرگز دعوای امامت ندارم وازکسی هم نمیخواهم که عقب من نماز بگذارند چون موضوع اقتدا ومقتدی درمیان نیست بناء خاطرتان جمع باشد که هیچکسی مجبور به اعادهء نمازهای قبلی اش نخواهد شد.
      فرموده اید که من مردم را مجبور میسازم که مانند فکرکنند؛ نخیر من هرگز کسی را مجبور نمی سازم که مانند من فکرکند هرکس در تفکر خویش آزاد است واین را خداوند برایش اجازه داده است که به هرنوعی که میخواهد فکر کند.
      باز شما فرموده اید که تائید من توسط محترم بابک روشنضمیر اعتقاد شما را راجع بمن راسخ ترساخت که من یک کمونیست هستم. اما چند سطر بعدتر مرا اخوانی گفته اید وفرموده اید که طالبان را در ته دل تائید میکنم. درین جملات اگر کمی با شما جدی تر صحبت کنم خویشتن را نزد خواننده ها به یک حیث یک بیمار روانی معرفی کرده اید.
      واما خدمت دوست عزیز میر داوود صاحب بزرگوار یا همان ولید طرزی ویاهمان جلال بایانی!
      عرض من حضورتان که عظیم بابک کسی است که یک سایت مستقل بنام پندار دارد. من ازبس که شما خیلی ها عظیم بابک قبلا نوشتید سری به آن سایت زدم. دیدم واقعا سایت خوب ومرغوبی است . آقای عظیم بابک جکتورن جلال بایانیی را که بعدا ولید طرزی نام گرفت نظر به اسناد ارسالی اش به سایت پندار همه را درمعرض دید خواننده گان گذاشته است و نشان داده است که جلال بایانی یک اشرار انترنتی است. من هیچ شناختی با محترم عظیم بابک ندارم واما ازین افشاگری اش خوشم آمد. عظیم بابک جلال بایانی را با اسنادیکه از آدرس جلال بایانی و ولید طرزی درمورد آقای اعظم سیستانی فرستاده است همه را مانند ویکی لیکس افشا کرده است این کارعظیم بابک را تمام نویسنده گان وروشنفکران خیر پسند ازگروه سیاسی که باشند تائید میکند. من نیز تائید میکنم و برای عظیم بابک موفقیت های مزید در راه افشای چهره های چون جلال بایانی که بعد زیر نام ولید طرزی درآمد وحالا خودرا میرداوود معرفی کرده است با کمال افتخار موفقیت اش را آرزو می برم.
      واما چیزیکه ازشما دوستان تقاضا دارم این است که یکذیگر خویش را بخاطر من دشنام ندهید چنانچه خواهر صوتیا در پیام قبلی خویش به محترم میرداوود جملات غیر مودباته وادبیات گلبدینی خویش را بکار برد وایشان را گوشت خور مرده ها توصیف کرد خیر است اگر مرا دشنام داده من نیز برایش می بخشم واما آقای میرداوود عزیز را که قبلا ولید طرزی بوده است نباید دشنام بدهند.
      به امید موفقیت های هر دو پیام گذار نازنین
      با احترام
      گوربز عطاخیل

    • آقای عطاخیل سلام.از مطالعه جمله ذیل در نامه تان که گویا عنوانی سوتیا نام تحریر شده است تعجب کردم که هدف تان چی است؟
      :" باز شما فرموده اید که تائید من توسط محترم بابک روشنضمیر اعتقاد شما را راجع بمن راسخ ترساخت که من یک کمونیست هستم. اما چند سطر بعدتر مرا اخوانی گفته اید وفرموده اید که طالبان را در ته دل تائید میکنم..."
      آقای عطاخیل! من متاسفانه ندانستم که چی چیزی را در مورد شما تائید کرده ام؟و در کجا؟
      برای رفع هر گونه سوء تفاهم و سوء تعابیر ،لازم دانستم تا در باره جزئیات ادعای فوقانی تان جویا معلومات بیشترگردم.
      همچنان لازم به یاد آوری میدانم که من نوشته یک عده دوستانرا اگر به هر اسم مستعاردیگری نیز پیام بدهند،در خلال سایر نوشته ها تشخیص میدهم.از جمله نوشته های شما را.اگر یک مقاله است یا یک تبصره یا تحلیل سیاسی و یا اظهار نظرمعمولی وغیره.اگر تا حال برایتان چیزی نگفته ام ، علت اش باشد برای بعد.

      سلامتی تان آرزوی من است. روشنضمیر.

  • گوربز درست فارسی فهمیدن را بلد نیست و یا به عباره دیگر سواد و دانش کافی برای فهمیدن را ندارد , اکثر برادر ها و خواهر های که در کابل پرس? مینویسند متوجه باشند که نوشتن به لب و لهجه محلی شان نه تنها از شان انها کم نمیکند بلکه بر عزت و احترام شان نیز میافزاید . اینکه فاصله فهمیدن بین یک نفر شهری و یک نفر که در دهات و قصبات افغانستان زنده گی میکند موجود است و این بدان معنی نیست که شهر بهتر و بیشتر میفهمد و کسی که از قصبات و قرا افغانستان به کابل پرس مینویسند دانش کافی و یا شعور سیاسی و اجنماعی قابل استفاده ندارند . ولی کسی که مانند گوربز مفهموم ( غیب برادر مسلمان توسط برادر دیگر مسلمان " یعنی گوشت برادر مسلمان را خوردن است " ) را نمیفهمد و فکر میکند که بدون غیبت نمودن فقط ذکر این حدیث گناه و یا بی احترامی و یا توهین به کسی است , این را به طور مجموع میگویند " بی سوادی " ویا من با اضافه نمودن اسم شهنواز تنی میخواهم به گوربز محترمانه توهین کنم ولی ایشان افتخار میکنند . این سوتفاهم ها وقتی به میان میاید که خواننده از عنعنات و رسم و رواج ها و اصول زنده گانی و و راه و رسم فارسی وان ها و یا فارسی وان ها بر عکس از پشتون ها و دیگر اقوام کشور با خبر نباشند . بهتر است همه ما در فهمیدن همدیگر کوشش کنیم و از کلتور خود لذت ببریم . و گوربز تو بدرد وکالت قریه عطا خیل در مجلس شورای کرزی میخوری . راستی قریه عطا خیل و یا قوم عطا خیل به کجای افغانستان است ؟ بابک گوربز را معاف کو .

  • محترم بابک روشنضمیر سلام!
    راستش که من هم ندانستم که من توسط شما درکجا تائید شده ام اما جملاتی که خانم صوتیا ویا همان تریدر سابق دراینجا دررابطه به شما آورده است، بخاطریکه سوء تفاهمی بین من وشما رخ نداده باشد نقل بالنقل پیامهای متضادش ومتناقض ایشان را اینجا نقل میکنم پیام اولی ایشان که نام شما را درآنجا ذکر فرموده اند ومن وشما را متهم به این نموده اند که ازهمدیگر شناخت داریم وگویا شما مرا گفته باشید که من کمونیست واقعی هستم که من شخصا چنین چیزی را ازشما نخوانده ام ولی این پیام خانم صوتیا را بخوانید:
    (محمد اعظم سیستانی وشاگردی تاریخ
    7 ژانويه 20:46, بوسيله ى southia
    جناب محترم برادر بزرگوار , گور بز خان ( عطا خیل ) !

    جای تعجب نیست که تو و بابک هر دو از هم شناخت دارید و دوستان قدیمی هستید . در جای او از تو به خوبی یاد نموده گفته بود که گوربز ( یک کمونیست واقعی ) است . و تو او را استاد بسیاری از چپ اندیشان میدانی . با بک را من نمیشناسم و لی میدانم که او ( مالیخولیا ) شده است و به مرض ناز و ادا های سیاسی , پرخاش گری های تقلبی و امثال هم دست و پا میزند . شخص شما با این لنگوته سفید و ریش فرانسوی ( امیتا بهچنی ) که زیر بیرق سویذن نشسته اید ( عینک های دودی تان یادم رفت ) از خود باچه فیلم های مجاهدین افغانستان جور نموده ایید . منظور از این ابا و قبا و رفت و امد و طمطراق چی است . میخواهی ریس جمبور افغانستان شوید و یا نام بکشید که فلانی . . اوه فلانی ده سویدن گوزش خاک باد کرد . الخلاصه که مردم و بچه های مردم را کله ونگی بی جای ساخته همه را مانند مداری های پاکستانی دور خود جمع نموده اید و برای نمایش هیچ چیز در خلطه تان نمیباشد . سیستانی چه گفت ؟ شهنواز تنی کجا رفت ؟ ملا عبدالسلام ضعیف کتاب نوشته به زبان انگلیسی ؟ خط دیورند را باید بردارند ؟ تما م حرف های کهنه و بی قایده و بی نتیجه که توسط این اشغال بازی ها , شما میخواهید دانش تاریخی و سیاسی خود را به رخ اولاد های افغانستان متولد شده خارج که از هیچ چیزی خبر ندارند بکشید . و بعد بادی به قانقرطک خود انداخته خود را مقابل اینه جسجو کنید , که واه همه چیز درست است . قسم به گوه سگ های گرگی کوچه های کابل که تا اخر عمر مانند که سگ برای به دندان گرفتن دمب خود به دور خود چرخک زده میرود , تو همانند خواهی بود و مانند یتیم بچه به ظایع ساختن زورگار خود پرداخته ایی . نصیحت هم ملکی برای تو دارم : برو به شاروالی کابل خوده معرفی کو شاید از تو برای صاف کاری سرک های خیر خانه استفادهء به عمل اید . قبلاء که با شیخ السلام میخواستی یک جا شوی وقتش گذشته دیگر شیخ السلام به تو اعتماد ندارد . زمان غورزی گذشته و تنی دری خود را به روی کسانی که ابن الوقت.)

    درپیام اخیر شان که مرا بازهم متهم به اخوانیگری وطالبانی بودن کرده اند بازهم ذکر خیری ازشما نموده اند به پیام زیر:
    (خلقی بودن عبدالباری "جهانی" به روایت دکتورصالح محمد "زیری"
    11 ژانويه 18:23, بوسيله ى southia
    گوربز !
    تو وقت مردم را ضایع میسازی . و یک روز مانند ملاه مسجد سر پل خشتی به همه خواهی گفت که من جاسوس پاکستان هستم و نماز های تان را پشت سر کسی دیگه بخوانید . تایید تو توسط بابک نظر مرا در مورد تو تغیر نمیدهد . من شناخت خود را از تو دارم و ابا و قبا و عینک دودی و لنگوته و ریش مداری بازی و بالاخره خیل خیل به دمب نامت ترا مبرا از گذشته بوقلومنونی تو نمیسازد . تنور سیاست افغانستان گرم است و هر کی بخت ازمایی نموده نان میزنند . حالا تو چه هدفی از این حولیه ساختن ها داری حد اقل برای من معلوم نیست , یعنی من وقت خود را زیاد از این برای تو ضایع نساخته ام . تو با نوشتن هایت میخواهی افسار بر ازاد فکر کردم کسانی که به کابل پرس? میایند میاندازی و انها را میخواهی که مانند تو ییبنند و مانند تو فکر کنند . به همین خاطر تو از نظر من هنوز هم یک اخوانی هستی و یا در تهه قلبت احترام طالبان را داری . شاید زمانی برای رد گم کردن و یا از سر فیشن به دنبال امثال شهنواز تنی راه رفته باشی و از همین جا شاید بابک ترا معلوم نیست دانسته و یانادانسته " یک کومنیست واقعی " میداند ولی تا از شهپر براات نگیری من ترا نخواهم بخشید .)
    اما من شخصا هیج جای نخوانده ام که شما مرا تائید کرده باشید ویامرا کمونیست واقعی خوانده باشید. امیدوارم به رفع سوء تفاهم میان خود وشما پرداخته باشم
    بااحترام
    عطاخیل

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس