طالبان صلح طلب با ترکیب اعضای هئیت صلح مخالف اند
ادعای طالبان مبنی بر برخورد شدید با اعضای هئیت صلح
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
بعد از برگزاری جرگه امنیتی صلح در کابل و بنا به فیصله نهایی این جرگه ، هئیت صلح افغانی به ریاست استاد ربانی تشکیل گردید تا با مخالفان به مذاکره پرداخته و نیز راههای ایجاد صلح و تفاهم بین گروههای مخالف ودولت را جستجو و مورد بررسی قراردهند.
طالبان به عنوان بزرگترین گروه مسلح مخالف نیز که از سالهای مدید و طولانی جنگ خسته شده و در صورتی که از جانب دولت به آنها تضمین معتبری ارائه گردد و جان و مال آنها از تعرض حفظ گردد حمایت خود را از پروسه صلح اعلام نمودند ولی این نکته را نیز اضافه نمودند که با ترکیب فعلی هئیت تشکیل شده صلح مخالف هستند و در صورت برخورد با هریک از این اعضا با آنها به شدت برخورد خواهند نمود.
اگر به ترکیب متشکله این هئیت را موردبررسی قرار دهید.این نکته را می توانید استخراج نمایید که اکثر اعضای این گروه را قوماندانان و رهبران جهادی تشکیل می دهند. کسانی که در اذهان عمومی به عنوان پیام آوران جنگ وخشونت معرفی شده اند . و اکثریت عمر خود را صرف تبلیغ جنگ و برادرکشی نموده اند. کسانی که اگر به کارنامه اعمال آنها رجوع گردد. لیست سیاهی از انواع شکنجه ها و کشتارها به دست می آید. این عده بعد از فروپاشی طالبان واستقرار حکومت آقای کرزی نیز همچنان چوکی ها بلند ومقام های عالی را کسب نمودند و در دولت فعلی جایگاه ونفوذی فوق العاده را به خود اختصاص دادند و جنگ نظامی را با جنگ سیاسی معاوضه نمودند و هنوز دامنه این رقابت ها ونبردها در فضایی صلح آمیز ادامه دارد و هیچ کدام از طرفین نتوانسته اند تا کدورت های حاصله از جنایات گذشته را به فراموشی بسپارند وامروز منصب های عالی ایشان به آنها فرصتی برای انتقام را فراهم نموده است. که به فراخور قدرت خود هریک از این رهبران بارها وبارها لطماتی را به رقبای خود وارد آوردند.
گروه طالبان نیز از جمله گروههایی که که در کشاکش بین حزبی برای کسب قدرت سهیم گشت و توانست حکومت را برای مدتی به دست گیرد.با حمله طالبان وسقوط این رژیم به این گروه جواز سهیم شدن در دولت جدید صادرنگردید و این گروه به همراه حزب اسلامی حکمتیار به عنوان گروههای مسلح مخالف دولت معرفی گردیدند. طالبان نیز در مقابل حملات خود را با حمایت ایران وپاکستان افزایش داده و خسارات زیادی را به نیروهای خارجی و داخلی وارد آوردند و در این میان مردمان ملکی نیز خساره مند شده و بعضاًعده ای از آنان جان خود را از دست داده اند.
حال طالبان چگونه می توانند با گروهها واشخاصی که سالها با آنها درجنگ بوده اند و کارنامه ای سیاه تر از طالبان دارند درمیزمذاکره یک جا بنشینند.
در مورد هویت ترکیبی طالبان کاملاً حق به جانب هستند زیرا رهبران جنایت کار گذشته در راس این هئیت قرار داشته و هرگز قادر نخواهند بود که هادیان صلح باشند
پيامها
13 اكتبر 2010, 14:10, توسط مزاری
این اعتراض طالبان به همان مقولۀ مشهور شباهت دارد که میگویند : کل خیسته به کدو میگه سر کلت ده گور !!
13 اكتبر 2010, 14:52, توسط صالح
بدبخت عقده ای بد کردی
اینرا مقوله نمیگویند بلکه متل یا سخن عامیانه میگویند.
تو بر آقای بایانی خیلی انتقاد کرده ای ولی تا حالا خود معنی مقوله را نمیدانی
13 اكتبر 2010, 16:53, توسط مزاری
تشکر صالح جان از لطف تان . خوب مقوله نی ، مثل ! دل شما خوش ، اینکه به فاش دادن ضرورت نداشت ! آقای بایانی بالای این حقیر انتقاد داشتند و برعکس من از ایشان . انتقاد سالم و مباحثات توضیحی و دوستانه اشکالی ندارد ولی درد شما از کجاست ؟
13 اكتبر 2010, 21:28, توسط صالح
او بدبخت عقده ای
این فاش دیگر چیست؟
اگر منظورت فحش است پیس باید گفت که تو پلید استاد فحش و ناسزا گویی هستی. من اگر در این سایت تازه ثبت شده ام ولی خواننده آن از دیر زمان ام.
دیدی که باز هم بد کردی
14 اكتبر 2010, 05:47, توسط مزاری
صالح جان ! مثلیکه درین روز ها مرچ تند با تخم نیم بند نوش جان کرده اید که تکلیف تان بالا گرفته و سوزش و درد قرار تانرا ربوده . ببخشید فاش نه ، فحش ، دل شما خوش که فحش نوشته اید ! منهم فکر کردم که شاید فاش دادن و فحش دادن یکرنگ باشند مثلیکه شما مأبانه را محابانه یکرنگ دانسته و نوشته اید .( شورای نظاری محابانه نوشته اید ) یا غلط مینویسم ؟ باید این حقیر نیز فاش ببخشید فحش به شما نثار کند که چرا مأبانه را محابانه نوشته اید ؟ آیا حق دارم مثل شما بنویسم :
تو پلید استاد فحش و ناسزا گویی هستی!
13 اكتبر 2010, 20:12, توسط jalaludinbaiany
اقای محترم مزاری !
ديگر انوقت است و بدانيم که خشونت وتخريب ولعن وتوهين راه اثبات حقانيت نيست، بايد بدنبال اقناع همديگر باشيم نه سرکوب يک ديگر، مظلوم جنوب کشور بيشتر تازيانه ارباب را نسبت به شمال کشور تحمل نموده است ، همين گونه شرق از غرب فرق ندارد . برای ارتجاع منافع مطرح است نه نژاد ، نه تبار ، نه زی ، نه زبان بنأ از تحقير مظلوم پکتيا ، پکتيکا ، لغمان ، ننگرهار و کنر دست برداريد .
شما را شوربختانه عادت به کج قلمی گرديده ، د پيام قبلی خود بنده را [ ديپلومات ايکسX] خطاب نموديد اين جمله برايم مضحک و خندار بود که چرا X؟؟
در جهان که وسايل ارتباط جمعی روز به روز گسترش پيداميکند ، بايد به دنبال راه حل اساسی مشکلات بودتا مورد اقناع جامعه امروزی ونسل آينده گردد ، و يا روز ها دنبال
[ کليشه ها] رفت !
نبايد اختلاف سلايق مانع از توسعه و سازمانی کشور به قسم دلخوا گردد .
بايد اعتراف کنم که هرچند نا اميد نيستم و اما خيلی اميدوار نشدم . اميدوارم منظور شما
از منطقی ومنصفانه همان مقوله نقد منصفانه با همان تعارف کليشه ای نباشد ؟
نه ميدانم منظور شما از تعريف « کليشه ای » چيست. شما شايد به اقتضای جوانی از کليشه ها گريزانيد اما کليشه ها لزومأ چيزهای بدنی نی ستند . منظور بنده از منطقی ومنصفانه به نوع نگاهم به فضای سياسی وتحليل های کشور خود ما افغانستان است برميگردد.
به اعتقاد بنده يک نگاه تحليلی و آسيب شناسانه به حوزه سياسی کشور تنها وقتی ازاصالت وانصاف برخوردار است که در ذيل عدالت سياسی بدان بپردازيم،
وحدت ملی اجماع نظر ساکنان مساوی يک تشکيلات جغرافيه سياسی و حکومت پيرامون
مسائل حياتی و رفاه اجتماعی و دفاع از استقلال جغرافيايی در برابر بيگانه گان است.
که در اکثر کشور های جهان به اين ميل نائل نگرديده و کشور های فقير بيشترين ضربات را در تمام عرصه باشنده گانش ديده و تنها مشت مفت خوار بهره برده و دور از منطق است که اگر يک مليت را همه محکوم کنيم . انرا گويند مليت ستيزی !
ملی گرايی :
ملت باوری ، يا ناسيوناليسم نوعی آگاهی جمعی است ، يعنی اگاهی به تعلق ، به ملت که آنرا « آگاهی ملی » ميخوانند . آگاهی ملی اغلب پديده آورنده حس و وفاداری ، شورو دلبستگی افراد ، تبار به عناصر تشکيل ميدهد ملت [ نژاد ،زبان ، سنت ها ، عادات ، ارزش های اجتماعی ، اخلاقی وبه طور کلی فرهنگ ] است. وگاه موجب بزرگداشت مبالغه آميز از انها و اعتقاد به برتری اين مظاهربر مظاهر ملی ديگر ملت ها و يا مليت ها ميشود . در اين جاه اقليت و اکثريت مطرحه نيست [ راست گرايی گفته ميشود ] که ميکوشند با نفوذ در ارگان سياسی کشور در راه اعتلا و ارتقای اساسی باور ها ، آرمانها، تاريخ ، هويت ، حقوق عدلی وحقوق مدنی و منافع ملت گام بردارند . و اما اين اعتلا بايد به نفع اقليت حاکم از سران هر مليت باشد . سازش استراتژيک جنگی عبدالعلی مزاری با گلبدين و طالب تنها بخاطر منافع فردی بود . سازش دوستم با گلبدين هم چنان .
و در يک کلام :
آن چه امروز انسانها از هر تبار ، زبان ، نژاد ، رنگ با خواست کاههای قومی ، مليتی ، نژادی ، تباری ، زبانی ، سمتی ، مذاهب و نظام ها ، اعتقادی متفاوت و علايق و سلايق سياسی جداگانه با هم برادر ، برابر ، جوشش و هم سرشت وهم سرنوشت ميسازد تها وتنها [ مــنــــــــا فــــع ملی ] است وبس که حريت وطن ، جفرافيای وطن ، مردم همسوی وطن ، آينده مشترک وطن چه جنوبی وچه شمالی چه شرقی وچه غربی !
[ نبايد باطل را با جملات زيبا وفريبنده آراست ]
[ انکه نفس خودرا بالاتر از آنچه که هست داند هرگز وهرگز به سرحد کمال نرسد . فارابی ] ( با تقديم حرمت جلال بايانی )
14 اكتبر 2010, 14:38, توسط مزاری
بایانی صاحب ! بعد از سلام . انسانها از نظر مزاج ، ذوق ، فطرت ، سلیقه ، دانش ، پرورش ، برداشت و غیره گونه گونه اند که امکان آن نیست با همه داخل چوکات قبول شده دپلوماسی قلم برخورد صورت گیرد ، خصوصأ با پیامگذاران محترم کابل پرس? . اثبات حقیقت و پذیرش واقعیت ها به استدلال منطقی ، برهان قاطع و عقل سلیم ضرورت اشد دارد که بدون این ویژگی ها ره بجایی نخواهم برد .
این حقیر هیچگاه درپی سرکوب و سرزنش کسی نبوده و برعکس خواسته بستر تفاهم ، مشاجره سالم و احترام متقابل بگستراند تا بتوانیم با قبول حقیقت های تلخ گذشته و حال در آینده ها به یک وحدت نسبی اقوام و ملیت ها در وطن خویش دسترسی پیدا کنیم .
آقای بایانی ! از شما راجع به کلیشۀ (ملی) پرسیده بودم که شما حسب عادت وظیفوی بطور دپلوماتیک تعریفی از وحدت ملی ، ملی گرایی و آگهی ملی را نوشته اید که از هر جهت قابل پذیرش و ستایش است . ولی ما امروز نه به تعریف بلکه به عمل ضرورت داریم و آنانی را که این وحدت را شکستانده و خدشه دار نموده اندباید نکوهش نمایم و آینده را با زیور وحدت ملی آراسته سازیم . باحلوا گفتن که دهن شیرین نمی شود !
ـ ( ملی ) یعنی هرچی از ملت است ، ملی است . اما در وطن ما کجاست ملت ؟ مفهوم ملت سازی هنوز در طرح برنامه سقاوی نامه درج شده و آقای روستار تره کی روند ملت سازی وطن ما را مشروط بر اقتدار قبیله وساختار نظام قبیلوی و محک بنیان گذاری تهداب ملت افغان میدانند ! آیا این نظریه ملت سازی درست است ؟ پاسخ بفرمائید بلی یا نه !
ـ ( وحدت ملی ) یعنی ملتی با هم تفاهم و برادری داشته باشند . در تمام نوشته ها و مقالات برادران روشنفکر پشتون ما فیصدی های دروغین و اکثریت جعلی مبنا و استدلال ایشان را تشکیل میدهد و شما هم بدون در نظر داشت این حقیقت تلخ که تا حال سرشماری در وطن ما نشده نوشته اید ( اقليت و اکثريت مطرحه نيست ) پس چی مطرح است ؟ زبان ملی ، اتن ملی ، اصطلاحات ملی روی همین پرنسیپ مطرح شده ودرمعرض اجرا قرار گرفته که وحدت ملی را خدشه دار نموده است !
ـ درقسمت منافع ملی شما درست فرموده اید که مینویسید ( [مــنــــــــا فــــع ملی ] حريت وطن ، جفرافيای وطن ، مردم همسوی وطن ، آينده مشترک وطن چه جنوبی وچه شمالی چه شرقی وچه غربی ! ) کاملأ منطقی و وطندوستانه است . اما کی در مدت اضافه از دوصد و پنجاه سال به منافع ملی کشور خود خیانت نموده و لطمه زده است ؟ کیها باعث شده اند تا این منافع پامال خواست های اجنبیان شود ؟ بیائید علت های برهم خوردن وحدت ملی ، منافع ملی و گرایش ملی شدن را از بن موضوع بدانیم تا معلول پیش آمده از علت ها را سرزنش نکنیم .
ـ ( ملی گرایی ) یعنی گرایش بطرف ملت شدن . با اعلام وتطبیق اصطلاحات زبان پشتو در قانون اساسی بنام مصطلحات ملی و زبان پشتو را بنام زبان ملی جا زدن ، آیا ما ملی گرایی کرده ایم یا ملت جدایی ؟ پاسخ بفرمائید بلی یا نه !
شما آرزو دارید آنچی داخل کلیشه ها شده محترم است و ما باید طبق مرام کلیشه سازان حرکت کنیم . شما با این همه قلم پردازی به من تلقین میفرمائید که بخاطر وحدت ملی ووو هر چی روستاریان جفنگ میسرایند خاموش باشم و بمنظور برهم نخوردن وحدت نبوده و ملت تشکیل نشده ملت باور شوم تا رسالت و وجیبه یی ملی خود را ادا نموده باشم ؟ یا چطور ؟
بایانی صاحب محترم !
ــ در وطن ما قانون پختونوالی برتر و والا ترازهمۀ قوانین است ( لویه جرگه )
ــ در وطن ما رسم و رواج پختونوالی ملت شمول جا زده شده و چی به زور و چی به رضا باید آنرا پذیرفت ( اتن و لباس کوچی )
ــ در وطن ما تمام سرزمین ها چی دولتی و چی شخصی مال بابا های پختون به حساب رفته و هرکجا که دل حاکمان زمان بوده به پختونها توزیع شده است ( قبایل شمال کشور )
ووو
با اینهمه بازهم ما باید فراملیتی فکر کنیم ؟
در قسمت ایکس دیپلومات باید بعرض برسانم ، اشخاصی که قبلأ به وظیفۀ بزرگی گماشته شده و بعدأ از آن وظیفه سبکدوش و یا فارغ شده باشند بنام ایکس اکنت خوانده میشوند مانند : ایکس پریزدنت ، ایکس پریمر ، ایکس دیپلومات و غیره . منتظر پاسخ تانم . مزاری
16 اكتبر 2010, 20:08, توسط jalaludinbaiany
اقای عزيز مزاری ســـــلام !
چه لذت دارد که با اگاه مرد هم کلام و زبان شــــوی !
و حال به ادامه کلام گذشته بيشتر نگريسته و نگرشی نموده .
کليشه ها و قالب ها ملی وفرهنگی نقش مهمی در چگونگی وشيوه نگاه مردم به خود وديگران ايفأ می کند وبه اين نکته بايد اگاهی و توجه داشت که چنين قالبها وکليشه هايی
قابل اعتماد وموثق نيستند . دانشمندان موارد ديگر هم چون قالب ها وکليشه ها ی مربوط به سن وسال فرهنگ ها ، انسان ها وجودی را نيز به چالش کشيده است.
اين پژوهشگران در تحقيقات اخير خود به آزمايش وبررسی اين موضوع پرداخته اند که
ايا امکان دارد کليشه های فرهنگی ، دست کم تا اندازه ای برپايه تجربيات واقعی در چارچوب تماس وبرخورد مردم ، فرهنگ های گوناگون با يک ديگر شکل گرفته باشد ؟
بنأپذيرفت که نه بايد کليشه های که قبلأ با هم در آميخته جداساخت !
و امکان چنين کليشه های می تواند نوعی باز تاب وانعکاس از ميا نگين شخصی افراد و اعضای حقيقی يک فرهنگ باشد ؟، وتحقيقات اپتدائی در مورد ( کليشه گرايی ) يا ( کليشه ملی !) صورت گرفته وپاسخ درستی برای پرسش ، و ويژگی های شخصيی واقعی و قابل مشاهده در ميان فرهنگ ها و قوميت های موجود را مورد برسی وتجزيه وتحليل دقيق قرار داده و در يافته اند که پاسخ اين تحقيقات پرسش ها تا هنوز منفی است.
در واقع اين قالب ها ، کليشه هايی بی پايه وبدون اساس هستند؛ طوريکه واقعيت های موجود در جوامع ونيز ويژگی ها و شاخص های سخصيتی واقعی و فرهنگی ها منشأ نه ميگرد.
( زايش کليشـــــــه ها )
کليشه های ملی از تجربات واقعی ، حقيقی سرچشمه نه ميگيرد ، ريشه ومنشأ واقعی آنهاکدام است و از کجا سر برمی آورند؟
تاکيد برانست که يک امکان مورد توجه در چگونگی مشکل گير آنها ، ميتواند ارزش ملی باشد ، به طور يکه اين امکان وجود دارد که کليشه های فرهنگی درواقع بازتاب ويژواکی از چنين ارزش های مورد قبولی در سطح يک جامعه باشند . بعضأ به اين باورند که روحيه فردگرايی افغانی امروز در واقع ريشه در تجربيات و وقايع مرتبط به پيشاهنگان تمدن کهن اين سرزمين داشته باشد . وچنين نشانه ها در تمام نقاط خراسان قديم و افغانستان امروزی ديده ميشود . [ ادامه دارد ]
16 اكتبر 2010, 21:24, توسط jalaludinbaiany
قابل نگرش اقای مزاری !
فرهنگ علوم اجتماعی که يک بخش از تحصيلات بنده را تشکيل ميداد ؛ وفاق و وحدت را چنين تعريف ميکند : اتفاق نظر و توافق آشکار يا نهان در يک گروه ، خوا در مورد يک موضوع خاص باشد ، خوا در باب زمينه های اصلی جهات آن گروه مستلزم همکاری
ميان افراد و يا گروه است . بنا بر اين دوام ، استمرار و استحکام هرنظام نيز به مفهوم عام مستلزم همکاری ميان افراد و تامين نيازهای اجتماعی وفرهنگی است.
از اين رو وحدت باز دارنده عدم تعادل و فنا پذيری است ، که شما طی ياداشت عنوانی اقای پيکار اين مطلب را تائبد نموديد . وخدت در افغانستان کميای هم افزايی وتوان بخشب هر مجموعه است در هر مليت و قوم و قبيله ای وحدت وهمبستگی مردم مظهر راستکاری ، رستگاری وموجه تلاش مشترک برای هر يک سعادت ميباشد .
وحدت رسيدن به هداف ملی را ( محبوب ) همه ملت های زنده ، بالغ ، شورنده و بالنده ميباشد . و وحدت واقعی مانع هرگونه طغيان ، شورش و کينه توزيها ميگردد .
و وحدت يگانگی ، مساوی ، حقيقی در هر سطح واحد بزرگ وکوچک ملت بدين مناست که اعضای جامعه مذبور فعاليت های گوناگون اجتماعی خود را در وابستگی و همبستگی و پيوند متقابل به اهداف مشترک انجام ميگردد . وحدت در نابرابری های ظالمانه يک قشر مشترک منافع جويان هر قوم ومليت ناممکن و شکننده است . که جامعه افغانی طی دوصد سال با افطرأ ، فريب ، مکر و اغوأ اکثريت اقليت هر دو طرف را مورد تجاوز ، ورشکستگی ، رنج ، تشنج قرار داده است . بايد دنبا،ل انها را گرفت !!
وحدت دوستم و گلبدين در گذشته نزديک ، وحدت حاجی محمد محقق با عبدالرب سياف ، وحدت قسيم فهيم و يا برادران احمدشاه مسعود با سرخيل قوم بارکزی اقای حامد کرزی و چنين مثال ها در تاريخ ماضی زياد است .
وحدت و يگانگی زمانی تحقق می يابد که اعضای يک جامعه در جهت تحقق اهداف عام ومشترک جامعه مساويانه با يک ديگر همکاری صادقانه کرده و تاريخ ، فرهنگ ، موجوديت ، واقعيت يک ديگر را تاييد و تقويت نمايد . و از برتری جوی ، بلند تری و تاريخی ترين صدا و عمل جدأ خوداری نمايند . که هر شهروند و اعضای يک جامعه بدون تبعيض در هرکسوت ، مقام ،رلباس ، و به طور عام برسر تمام ارزشها و اعتقادات مشترک تفاهم و همکاری داشته باشند .
و نقطه با ارزش ديد ، فنون اجتماعی اين است که : بومی سازی اگر به معنای استفاده از نيرو های متخصص در کشور باشد در يک کشور باشد بی نهايت عالی وخوب است ،
اما اگربومی سازی به معنای گرايش به گزينش قوميت ، زبان ، فرهنگ ، تبار ، نژاد خاص بک کشور در عرصه های مختلفت باشدبزرگترين جفأ ، تهديد عليه امنيت ملی ، منافع ملی ، وحدت ملی ، موجوديت ملی است .
طی سال های اخير که افغانستان دست خوش رنج ها ، گرسنگی ها و خانه جنگی ها گرديد
ميتوان درک نمود و به اهميت دوری گزينی از مفاهم ارز
شمند زبان ، مليت ، قوم ، سمت ، تبار ، نژاد ، دين ، مذهب ، لهجه ، لباس ، مو ، رقص يا « اتن » ، کوچگری که
همه تفرقه افگن و دشمن شادکن بايد کاملأ پی برد . که در تمام موارد دست قدرت مندان هر قوم ، مليت ، و زبان و تيل پاشی بيگانه دخيل است و تاريخ کهن دارد . نادر شاه و برادران جلادش با کوجيدن پشتون به شمال از کرنيل انگليس گل محمد استفاده نمود . و آن پشتون کوچانده را مورد زخم زبان ، توهين ، تحقير و آوا ره گی آغشته ساخت که يکصد سال بعد دوستم ازبک انتقام گذشته را گرفت . و کی دوستم را زايش داد اين بيگانه ها بود ، تا کشور های آسيا ميانه از پشتون ها گزند نه بينند . و امروز نيز به شکل ديگر استراتيژيک ( طالب ) بربر را در شمال گسيل تا پای انها نزديک دريا « خزر » کشانيده شود . بنأ چنين معامله گريها کار ارباب است . پای پشتون رنج ديده يا تاجک درد کشيده ، هزاره ستم ديده در ميان نه بايد کشيد .
اگر به تاريخ نظر انداخته شود خانه قدرت و يا حاکميت چه در خراسان قديم و افغانستان امروز مستأجران ، گوناگون و فراوان داشته بنأ حساب حاکميتها ، سلاطين ، اشراف زاده گان هر قوم ومليت را از مردم افغانستان وموجوديت افغانستان جدا محاسبه نمود.
[ ادامه دارد ]
16 اكتبر 2010, 22:12, توسط jalaludinbaiany
از حوصله دوست عزيز مزاری سپاس !
افغانستان از مردم ، مليتها ، اقوام ، طوايف ، مختلف نه ( خاص ) تشکل شده اســـــــت.
مردمش دارای زبان ، فرهنگ ، و خصوصيات مشخص مشترک نيستند ؛ زبان پشتو ، زبان فارسی دری [ دری ] ، ازبکی ، ترکمنی ، بلوچی ، نورستانی، پشيی ، لحجه هراتی ، مزاری ، کابلی و يا لحجه دری هزاره گی ونيز تغيز لحجه پشتو قندهاری ، پکتيا ، ننگرها ، لغمان فرهنگ ، کلتور يا هنر کاملأ مســــــــــــــــــــــــــتقل ، آزاد با تاريخ متفاوت وکهن که هرچند مشترکات فراوانی دارد. و در بسياری موارد نيز از آن هم مجزأ است وويژگيهای خاص خودرا دارد . اگر پشتون ها نيزه زنی به سواری اسب را دارند . تاجک ها و ازبک ها بزرکشی را دارند که هر دو بازی رزمی ميباشد .
و طبيتأ وقتی مردمی دارای مليتی خاص تاريخی هســـتند انتظار دارند که هويت ملی شان
احترام ، رعايت واعاده گردد و از حقوق کاملأ مساوی در تمام عرصه باهم برخورداذ باشند و هر مليت در چارچوب قانون حق تعين سرنوشت خو د را داشته باشند . که در افغانستان برای نخستين بار بعد دوصد سال تاريخ معاصر اين زمينه وشراط بعد از تحول ۷ ثور ديده شد . ولی بعد از اندک زمان ارتجاع فراری و بيگانه گان مانع اين اصل ارزشمند گرديده . و امروز دو زبان از دو مليت بزرگ در افغانستان رسميت قانونی يا دفتری دارد . البته اولی بودن و دوم بودن اين زبانها تا سرشماری دقيق خوداری نموده ولی جناب شما يک سر زبان [ فارسی دری ] ناديده گرفته فرموديد که زبان رسمی گويا تنها [ پشتو ] است . طوريکه در ماضی و حال هر دو زبان رسمی و بيشتر دری دفتری ويا زبان دربار نيز بوده . که در اين مورد با شما مخالف بوده . در عرصه های انکشافی قبل از جمهوريت محمد داؤود اصلأ بر هيچ نقط کشور انگشت گذاشت که بهتر بود يا بدتر بلکه تلاش برای عقب نگاه داشتن افغانستان از صد سال آغاز گرديده بود که در سال ۲۰۰۱ ثمر داد . ديگر موارد رسميت زبان ، فرهنگ ، اکثريت ، اقليت ، برتری در دست خارجی ها است . گفته شما ملت ما هر رنگ [ نيکر ] بپوشد ديگر کارش تمام است . و اين پاشنه های خونين توسط کيها برسرنوشت ماکشيده شد . منافع جويان ، ستمگران ، پــــشـــــتــون ، تاجک ، ازبک ، هزاره ، ووو بودند که در [ بن ] با پيش کش کفتار پير صورت گرفت . از من وتو سوال نگرديد . و چرا دوکتور نجيب الله از مليت پشتون ـ احمد شاه مسعود از مليت تاجک ـ حاجی عبدالحق از پشتون ها ، دوکتور عبدالرحمن از مليت نورستانی قبلأ از صحنه پاک شدند . مسعود توسط تاجک ها . نجيب الله توسط پشتون ها به شهادت رسيدند .اميد قناعت شما فراهم گرديده باشد . لطفأ تنها خواهش از شما اين است که راستی به حلوا حلوا گفتن دهن شرين نه ميگردد . از ذکر نام [ اوغانستان ] که زخم زبان ايرانی ها نيز گرديده است خوداری کنيد . با تغير نام هيچ درد را درمان نيست . بيايد آريانای بزرگ ناميد . خراسان گفت همه افتخارات مشترک ما است . با احترام فايقه ( جلال بايانی )
17 اكتبر 2010, 14:28, توسط مزاری
محترم بایانی صاحب ! نام خدا بدین حوصله ، از پروردگارم نیازمندم به این حقیر نیز چنین برده باری ، متانت ، دانش و حوصله اعطا بفرماید . این حقیر فقیر که از شما صرف پاسخ های بلی یا خیر خواسته بود ، بازهم تشکر از دانشمند عالیقدر که وقت گرانبها را به هدر داده توضیحات لازم را در قبال پرسشهایم ارایه فرموده اید ، باز هم ممنون و سپاس گذارم . میدانم که موقف اجتماعی و شخصیت پُربارگذشتۀ تان اجازه نمی دهد تا از بطور عریان و گشاده حقیقت ها را بنویسید و از لایه های سطورپیام سرشار از مفاهیم فلسفی و حقوقی تان دانستم که شما هم به همان آتشی میسوزید که ما میسوزیم . منتها چون دیگ ما میجوشد علت آنست که ما هنوزخامیم و پی به مفاهیم ارجناک پخته و زیر سرپوش نوشته های اسرار آمیزشما نمی بریم . فقط گاهگاهی آنچی بسویه دانش سطحی و پیش پا افتاده من حقیر برابر است پی میبرم که در ضمن برایم پرسش بر انگیز است مانند : (بنأ پذيرفت که نه بايد کليشه های که قبلأ با هم در آميخته جداساخت !) خوب به ادعای شما جدا ساختن کلیشه های در آمیخته شده البته نظر به تحقیقات ، بررسی ، تجزيه وتحليل هایی که صورت گرفته نوع تسلسلی و پیوندی بخود گرفته و ما مجبوریم آنرا بپذیریم با آنکه نتایج آن منفی هم باشد ؟!
برداشت مفهوم ازین سطر های پیام تان به واقعیت از سطح دانش این حقیر بلند است :( وخدت در افغانستان کميای هم افزايی وتوان بخشب هر مجموعه است در هر مليت و قوم و قبيله ای وحدت وهمبستگی مردم مظهر راستکاری ، رستگاری وموجه تلاش مشترک برای هر يک سعادت ميباشد . ) و یا ( ..جامعه افغانی طی دوصد سال با افطرأ ( شاید هدف تان افترأ باشد )، فريب ، مکر و اغوأ اکثريت اقليت هر دو طرف را مورد تجاوز ، ورشکستگی ، رنج ، تشنج قرار داده است . بايد دنبا،ل انها را گرفت !!) خیلی خوب ، ولی نفرمودید چگونه این بیچاره اکثریت مورد تجاوز ، ورشکستگی ، رنج ، تشنج قرار گرفته است؟ آیا تحصیل به موسسات تحصیلات متوسطه وعالی نظامی ، استفاده ازبورسهای تحصیلی ، توزیع زمین های حاصلخیز وباغات شمال ، رتبه های جنرالی ، معافیت از خدمت سربازی ، معافیت از مالیات برعایدات ، اشغال پستهای کلیدی دولت به انحصار اکثریت ستم دیده بود و یا اقلیت بیچاره ؟! که فرموده اید "هر دو طرف را مورد تجاوز ، ورشکستگی ، رنج ، تشنج قرار داده است " این چگونه عدالت است بایانی صاحب ؟ وحدتِ چند قوماندان و چند تنظیم جهادی در دهه هشتاد ، تاکتیکی بود بخاطر رسیدن به قدرت و سرکوب جهت مقابل نه وحدت کشورشمول و قابل مقایسه به سایر نهاد های مدنی و اجتماعی .
آقای بایانی ! مدنیت یک جامعه بشری وقتی ارزشمند است که با الهام از تجارب گذشتۀ بومی و تلاش بمنظور رسیدن به یک جامعۀ مرفع رو به بهبود و ترقی باشد ، نه اینکه رسوم و عنعنات بدوی و افراطی را معیارو محک رسیدن به مدنیت و ملت سازی بدانیم . اگرچنین طرحی از هر جانبی باشد ، مردود و نا پسند است .
این حقیر هیچگاه بر ضد هیچ قومی چیزی ننوشته ام الا فاشیستان آن ، چی روستار پشتون بوده و یا عطا ذبیح الله تاجک . همانگونه که حکمتیار و طالب را محکوم میکنم ربانی و رسول پهلوان را نیز محکوم نموده ام . هدف نهایی این حقیر فقط نمایان ساختن حقیقت هایی است که تا امروز نهفته ، پنهان و جعل شده است توسط حکام جابر بخاطر تحکم و فرمان روایی بر دیگران .
شما خود قضاوت نمائید که تقریبأ 99 فیصد قلم بدستان پشتون ما جنبش جهنمی طالب را جهش ،عیاری ، غیرتمندی ، وطنپرستی و غیرۀ قوم خود علیه گویا متجاوزین دانسته و هرگونه جنایت شانرا نفی مینمایند . حتی این آدمکشان بی فرهنگ را ریشتین اوغان بچیان می نامند . اینکه طالب مزدور پاکستان و تازی سوسمار خور است ضرورت نمیدانم به بحث ، پس کجاست آن معیار کلیشه ها که شما بخاطر رسیدن و یا عبور از آن بخاطر قانونمند شدن جامعه وسرزمین ما ، من کمسواد هرزه راسرزنش میکنید که باید وحدت ملی را حافظ بوده دیگر اوغانستان ننویسم . حتا داکتر ناشناس ، کاندیداکادمیسن سیستانی ، پروفیسور تره کی ، استاد اسمعیل یون ، و و چنان مستغرق اعمال وطنپرستانه طالب بی فرهنگ اند که به هیچ یک از کلیشه ها پابندی نشان نمی دهند و دیگران را به وحدت گویا ملی فرا میخوانند . آیا این برخورد دوگانه بخاطر رسیدن به وحدت ملی از نظر شما درست است ؟ آیا به این گونه وحدت میشود دل بست و اعتماد نمود ؟
کوچی در شورای گویا ملی همه را ناقل و خود های ناقل را ، وارث اصلی میداند ، مولوی خرم کلمۀ دانشگاه را غیر اسلامی و غیر ملی میخواند ، جمعه خان رهزن راه بلخ ـ چاربولک صاحب اختیار ملکیت های شخصی مردم در چشمه شیر میشود و و آیا باز هم ما پابند کلیشه های ملی و فرهنگی فاشیستان قبیله باشیم ؟ نخیر بایانی صاحب هرگز دیگر چنین انتظاری را از ما نداشته باشید که بار دیگر فریب خط قرآن و قسم وحدت ملی شانرا بخوریم . آزموده را آزمودن خطاست .
جناب بایانی صاحب . در اخیر میخواستم خدمت تان بعرض رسانم که من حقیر زبان پشتو را تنها زبان ملی نوشته ام نه رسمی ، شما گذرا نوشتۀ مرا مرور نموده اید . باید خدمت بنگارم که اوغان اسم است و افغان صفت تأکیدی . دیگر نمی خواهم سرزمین خود را سرزمین آه ، ناله ، فریاد ، شیون ، گریه و زاری ببینم و بخوانم ! اگر مأنوس است یا نامأنوس گناه من نیست . باعرض ادب . مزاری
20 اكتبر 2010, 18:48, توسط jalaludinbaiany
اقای مـزاری ! خروشيدن بی وقت ، تناقصگويی غامض ، اغوأ ساختن مردم عام ، افنرأ افراطگرانه
ديگر برای هر افغان آژنگ خلاف آمال انها بوده ، وشما اســـتيناف طلبان و آشوبگران
ديگر نزد خلق الله اتکال نداريد . هر احتکاک شما با فرهنگ يک مليت ، زبان يک مليت و موجوديت يک مليت بومی جز مورد تاييد بيگانه و مسبب اختراق بيشتر اجماع و اتحاد ملت ميگردد .
عدم توازن در توسعه ميان به گفته شما « قوميت مسلط » وساير قوميت های افغانی غير پشتون ناشی از تنگ نظری افراطی تک تک شما انگشت شماران است .
تعريف ملت مجموعه افرادی هستند که دارای رابط و ضوابط مشخص و تعريف شده و هنجار مند و دارای تاريخ و جغرافيای مشترک باشند .
در افغانستان از دير زمانی مليت های مختلفی زندگی کرده اند و اين کشور هيچ گاه در طول تاريخ طولانی خود يک کشور تک قومی، تک زبانی ، يا تک فرهنگی نبوده است ولی
طی تاريخ معاصر همه شــهروندان افغان به شمار رفته اند .
من گروه های انسانی را قوميت يا مردم مينامم و دارای چهار عامل مشترک خاص خود هستند ، زبان ، جغرافيه ، تاريخ ، فرهنگ و وييژگی های روانی مشترک که جمع خلق و يا مليت ها کشور يا ساحه جغرافيايی را ايجاد ميکنند .
اين که شما بر عدم توازن در توسعه ساير قوم ها يا مليت ها وجود داشته با شما نه تنها مخالف بلکه انرا ترديد نموده ، آنرا تراوش ذهن بيگانه ميدانم . اختناق ، ترجيح،
در تمام سيستم ها ، مليت ها ، رژيم ها و در ساير کشور های همسايه با ابعاد بزرگ وجود دارد . در تمام شهر تهران مسجد اهل سنت وجود ندارد !!
و استنتاج شما نيز از خروشيدن بی وقت شما بوده . طبق احصائيه يونسکو مليت تاجک بيشترين افراد با سواد ، متخصص ، کاراگاه ، بارق داشته و در طول تاريخ بهترين ابهت مردان ، شاعران ، صوفيان ، دانشمندان ظهور نموده است .
[ بياموخت فرهنگ وشد پرمنش ـــ بياموخت زبيغاره ســــــــــرزنش ]
و [ چگونه اين اکثريت بيچاره مورد تجاوز ، ورشکستگی ، رنج قرار گرفته ؟؟؟!!!]
اينگونه مذمت ، هذيان را خجسته يک روشنفکر کشور خود را نداشتم !!!
ابطال شما تعفن دارد ، در آن با انسان سرزمينت اختصام يشه گرديده ، افراطگرايی شما
را از مرز « رسيزم » فراه تر برده ، ديگر اختلاط شما با ساير اقوام غير ممکن است !
شما بدون تکاپو ، تمائل، تمسک ، ثقل ومقدار پاه در هوا اذعان بی قراری ، نفرت ، پوزمالی ،با پيرايه ستيزجوی بر فرق مليت محروم ، فقير ، عقب نگاه داشته شده ، پشتون شمشير از نيام کشيده ، لطفأ بخاطر ا نسان يک بار به اطراف لغمان ، ننگرهار ، کنرها ، پکتيا ، پکتيکا ، خوست ، روز گان ، هلمند ، ارگون ، غزنی ، زابل ، کندهار مسافرت کنيد ، و از نزديک زندگی اين [ جنرال ها ] [ وزيران ] که از برکت توسعه دارای زندگی اشرافی چون ربانی ، قانونی ، برادران و اقارب مسعود ، قسيم فهيم ، خليلی ، محقق ، اکبری ، اسماعيل ، اعطانور ، عبدالله عبدالله ، ووووو گرديده اند و اندک از سران اين پشتون رنجبر ، زجر کش است که از برکت خيانت اشراف تاجک تباران ملک ۴۵ مليارد دالر شدند !!
شعر زيبای سعدی که جهان بينی فلسفی و انسان دوستی آن تقدس وشهرت جهانی يافته روی يکی از ديوار های سازمان ملل متحد حک گرديده است :
بنی آدم ز اعضاريک ديگر اند ـــ که در آفرينش زيک جوهر ند
چوعضو به درد آورد روز گار ـــــ ديگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت ديگران بيـــغمی ـــــ نشايد که نامت نــهند آدمی
اقای مزاری !
حضرت شوربازار کابل بنا بر مصلحت و منافات خانقأ مجددی صاحب گاه گاه « سورة»
« کلام الله » را تغير ميداد ، شما بنا بر مصلحت کی دستور زبان دری غنی را تغير ميدهيد ؟
[ اوغان اسم است ؟؟؟!!] و [ افغان صفت تاکيدی ؟؟!!] نخست « صفت تاکيدی چه است؟
چيزی که به وسيله « اسم » نام برده ميشود :
گاهی شخصی است مانند مرد، زن ، ويس ، ناصر
گاهی حيوانی است مانند خرگوش ، اسب ، پلنگ
گاهی مکانی است مانند کوه ، دشت ، کابل ، افغانستان
گاهی گياهی است مانند درخت ، سرو
گاهی نام ستاره گان
گاهی نام اشيا.
گاهی نام حالتيکه در کسی ،يا چيزی وجود داشته باشد
اسم دوقسم است « عام » « خاص
گاهی اسم بر فرد معين دلالت ميکند ميگويم « هارون آمد » و يا در جمله( مزارشريف از شهر های کهن و مذهبی افغانستان است ) ( کلمه مزارشريف و افغانستان به يک شهر معين و کلمه افغانستان به يک کشور معين دلالت ميکند . بنأ و افغانستان اسم است .من در دستور زبان تا اکنوئ نه يافتم که « اسم خاص » را تغير دهند . و افغان صفت است .
به اميد انکه آتش ديگدان شما ، خان جان ، روشن هرزه و ياوه فروکش نمايد . و زبان شرين دری را با سر دادن جفنگ ، چرند ، ياوه سرای پليد وکثيف نه سازند . جلال بايانی