صفحه نخست > دیدگاه > اختلاط سکس، مذهب و سیاست در اسلام سیاسی

اختلاط سکس، مذهب و سیاست در اسلام سیاسی

شیخ آصف محسنی جغدی است که به ویرانه نیاز دارد، تا درانجا نغمه بدبختی بسراید. او در صدد آنست که طالبان تشیع را بوجود بیاورد و خود ملا عمر تشیع باشد. در حالیکه این موضوع وسیع تر و بالا تر از تراشیدن ملا عمر در مذهب تشیع می باشد/ "قانون احوال شخصیه اهل تشیع در افغانستان" حلقة کوچک زنگ زده از یک زنجیر بزرگی است که در طول سده ها در پای مردم افغانستان آویخته شده بود. آصف محسنی، پارلمان افغانستان و کرزی حیثیت زنگ این زنجیر فرسوده را دارند که به آسانی زدوده شده و حلقه زنجیز زنگ دیگری را اختیار می نماید.
داکتر ثنا نیکپی
پنج شنبه 9 آپریل 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

این قانون، تجاوز جنسی شوهر را بالای همسرش قانونی می سازد. عمل جنسی بدون رضایت حتی اگر از طرف شوهر هم باشد، تجاوز است و تمامیت جسمانی زن را به مخاطره انداخته ، بدن وی بدون رضایت و آمادگی خودش مورد عمل اجباری قرار می گیرد. قانون مناسبات و روابط حیوانی را از طرف شوهر بالای زن حمایت می کند. یعنی شوهر "حق" دارد ضرورت غریزه شهوانی اش را مانند یک حیوان بالای زنش ارضا نماید، بدون اینکه آمادگی روانی و اخلاقی جانب مقابل را رعایت کند.
شیخ آصف محسنی جغدی است که به ویرانه نیاز دارد، تا درانجا نغمه بدبختی بسراید. او در صدد آنست که طالبان تشیع را بوجود بیاورد و خود ملا عمر تشیع باشد. در حالیکه این موضوع وسیع تر و بالا تر از تراشیدن ملا عمر در مذهب تشیع می باشد .

اقدامات حکومت افغانستان هرگز نمی تواند از نظر گرداننده های خارجی قدرت بدور باشد. این اقدامات در ظاهر با پوشش احترام به عقاید و خواست مردم مزین میگردد و در باطن عمیقا مخالف عقاید، خواستها، و منافع مردم می باشد.
نهاد های قضا و قانونگذاری در افغانستان با ارتجاعی ترین شکل آن مخالف منافع ملی عمل می کنند. ادارات قضایی اصلا مربوط به دولت افغانستان نیستند و پارلمان هم مخلوطی از افراد وابسته به خارج و ارتجاع داخلی است که فعالیت آن از طرف یک دست ظاهرا نامعلوم ولی محسوس اداره و کنترول میگردد.

این دو نهاد در حقیقت دو وظیفه مهم را دارند. پارلمان قوانین فرمایشی دولت یا فرمایشات نهاد های غیرمدنی خارجی را بنام قانون در می آورد و قضا فعالیت های غیر قانونی کرزی را ولو مربوط به صلاحیت او نباشد "قانونی" می سازد.
هدف پنهانی نهاد های غیر مدنی خارجی ایجاد زمینه های بنیادگرایی و بی ثباتی قابل کنترول در افغانستان میباشد که نتیجه کار هفت ساله و اقدامات حساب شده آنها در جهت حفظ بی ثباتی افغانستان اثبات کنندة این ادعا است.
یکی از آشکار ترین مداخله در امور افغانستان که در بی ثباتی این کشور نقش دارد، تصویب "قانون احوال شخصیه اهل تشیع در افغانستان" است.

این قانون، تجاوز جنسی شوهر را بالای همسرش قانونی می سازد. عمل جنسی بدون رضایت حتی اگر از طرف شوهر هم باشد، تجاوز است و تمامیت جسمانی زن را به مخاطره انداخته ، بدن وی را بدون رضایت و آمادگی خودش مورد عمل اجباری قرار میدهد. قانون مناسبات و روابط حیوانی را از طرف شوهر بالای زن حمایت می کند. یعنی شوهر "حق" دارد ضرورت غریزه شهوانی اش را مانند یک حیوان بالای زنش ارضا نماید، بدون اینکه آمادگی روانی و اخلاقی جانب مقابل را رعایت کند.

در ماده 23 "قانون احوال شخصیه اهل تشیع در افغانستان" آمده است: " ز.جه (زن) موظف است، در هر زمان نیاز های جنسی شوهرش را ارضأ کند" و یا در ماده "زوجه (زن) بدون اذن زوج (شوهر) نمی تواند از منزل بیرون شود."چندی قبل خبرعمل تجاوز جنسی بر دختر هفت ساله یی در افغانستان را شنیدیم که تعداد چنین افراد متجاوز در دوره های جنگ جهادی ها و اداره طالب در افغانستان افزایش یافته است. اگر این قانون پشتیبان چنین مردان یا شوهران وحشی صفت باشد، پیامد آن چه و عواقب آن در جامعه و نسل بعدی چگونه خواهد بود؟ پس در چنین قوانین نه تنها تخریب مناسبات اجتماعی در حال حاضر ، بل تخریب نسل ها در آینده هم مطرح خواهد. این قانون نمی تواند چیز دیگری باشد جز انتقام گیری از مردم .

آیا کرزی ، اعضای پارلمان و حامیان خارجی آنها گاهی در باره خود سوزی دختران هرات فکر کرده اند که حالا می خواهند این خودسوزی را شامل حال دختران اهل تشیع نیز سازند.

من به صفت تحصیلکرده علوم حقوق ، سیاست و ژورنالیزم نیرنگ های زیاد را در این قانون و پروسه تصویب آن می بینم که افشای آنرا دین مسلکی و مسوولیت انسانی خود می دانم.

طرح و تصویب " قانون احوال شخصیه اهل تشیع در افغانستان" تنها کاغذ پاره یی نیست که شیخ آصف محسنی کرکتر مخصوص و مرموز "افغانستان اسلامی" آنرا نوشته باشد، بل سند مهمی است که با روند دوامدار "اسلام سیاسی" پیوند دارد.

گرچه این قانون با جامعه شیعیان هیچ رابطه ندارد و فقط ظاهرا به گونه فریبنده کلمه "شیعیان" به آن چسپانده شده است.

شیخ آصف محسنی جغدی است که به ویرانه نیاز دارد، تا درانجا نغمه بدبختی بسراید. او در صدد آنست که طالبان تشیع را بوجود بیاورد و خود ملا عمر تشیع باشد. در حالیکه این موضوع وسیع تر و بالا تر از تراشیدن ملا عمر در مذهب تشیع می باشد .

اینک به شناسایی و معرفی بعضی از نیرنگ های سیاسی این قانون می پردازم :

  • نیرنگ اول این است که طرح کننده های این پروژة خالص سیاسی در نظر داشتند تقاضای دیرینه رهبران تشیع را که رسمی ساختن فقه تشیع در افغانستان است، گویا لبیک گفته و این کار آنها مورد شور و هلهله در جوامع شیعه قرار خواهد گرفت. آنها پلان کرده بودند که اجرای این پروژه، شیخ آصف محسنی را به رهبر بی بدیل تشیع و کرزی به حیث را اولین رییس جمهور امضا کننده قانون تشیع ثبت تاریخ نمایند.
  • نیرنگ دومی رویدست گرفتن پلان بدنام سازی اهل تشیع افغانستان به سطع جهانی میباشد. شیعیان افغانستان که اکثریت قاطع آنها را هزاره ها تشکیل میدهند، از سال ها بدینسو زندگی مسالمت آمیز را برگزیده. چنانکه تا حال بنیادگرایی مذهبی مانند شیعیان ایران و ممالک عربی در میان آنها رخنه نکرده و احزابی چون حزب الله و غیره بطور رسمی و عملی داخل صحنه عمل نشده اند. گر وه های مافیایی که به تداوم بی ثباتی در افغانستان دلچسبی دارند و از این راه پول زیاد را از بودجه کشور های جهان و فروش مواد مخدر و چپاول ذخایر معدنی افغانستان بدست می آورند، در صدد تخریب زمینه های صلح ، ثبات و آبادی افغانستان هستند.
  • نیرنگ سومی شامل حال "جامعه جهانی" است که افغانستان را در عمق فساد، قاچاق مواد مخدر، فقر و بنیادگرایی غرق کرده است.

احزاب راستگرای افراطی که در کشور های غربی قدرت را در دست دارند، به تغییر افکار عامه در کشور های شان ضرورت دارند که گویا آنها افغان ها را از چنگ استبداد و بی عدالتی و تخلف از حقوق بشر نجات میدهند. تبلیغ و انعکاس وسیع این قانون در رسانه های غربی بیانگر آنست که که از این هنگامه سازی در راه " تغییر اذهان عامه خود شان استفاده گسترده را انجام میدهند.

  • نیرنگ چهارم ، ممالک پیشرفته غربی به ویژه امریکا بخاطر حفاظت سیستم اقتصادی شان به ابزار های تهدید نیاز دارند. آنها گاهی کمونیزم، زمانی اسلام سیاسی ، تروریزم و گاهی هم سلاح هستوی و کیمیایی را به عنوان تهدید استفاده می کنند. باید یادآور شد که این چیز ها واقعا منابع تهدید و نابودی هستند، ولی امریکا آنها را بیش از حد و گاهی با به راه اندازی تبلیغات غیر شفاف و دروغ پردازی های گسترده مورد بهره برداری منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی اش قرار میدهد.

به این علت به بخاطر زمینه سازی پروژه های بزرگ، به ساختن ابزار های تهدید اقدام میکنند که شاید طرح و تصویب این قانون شر انگیز یکی از حلقات کوچک ویا نطفه ی آغازین چنین اقدامات خطرناک باشد.

  • نیرنگ پنجم به تطبیق پالیسی جنسیتی کشور های استعماری بستگی دارد ، زیرا فلج ساختن نصف نفوس کشور های تحت تسلط، جز پالیسی قدرت های استیلاگر در گذشته و حال است که این پالیسی با گرم نگهداشتن تنور "اسلام سیاسی" قابل تطبیق می گردد. موجودیت سیستم مردسالاری مرموز و خطرناک و تداوم آن در کشور های عرب، عراق، کشور های عرب شیخ نشین خلیج فارس ، سرکوب زنان در پاکستان به شمول ترور بی نظیر بوتو نمی تواند بدون حمایت خارجی باشد. ورنه این سیستم های فرتوت بیش از یک دهه عمر ندارند. به اساس این پالیسی، زن باید بدون حقوق و آزادی باشد که به آسانی به موضوع و مواد تجارت مبدل شده بتواند.

یک زن اسیر و بیچاره نمی تواند فرزند آزاده و سلحشور را تربیه کند. پس از طریق اسارت زن ، اسارت و محرومیت انسان می تواند به نسل های بعدی منتقل شود.

  • نیرنگ ششم مربوط به ایجاد سیستم قانونگذاری غیر شفاف بر اساس "سوابق قضایی" است که اصلا سیستم قانونگذاری انگلیسی می باشد. در انگلستان "سوابق قضایی" یکی از منابع حقوقی است که قاضی در فیصله های خویش ، قضیة قبلا فیصله شده را در سوابق محاکم پیدا کرده و بر اساس آن قضیه را حل و فصل نموده و از مواد قوانین مدون طفره می رود. یا به بیان دیگر فیصله های گذشته محاکم به مثابه قانون عمل می کنند. این نوع قانونگذاری شاید در انگلستان مناسب باشد، ولی در کشور بی ثبات و غرق در مفاسد و بنیادگرایی مانند افغانستان می تواند به کوبنده ترین سلاح برای بیداد و سرکوب تبدیل شود. افغانستان به قوانین شفاف نورماتیفی و مدون نیاز بیشتر دارد. هرگاه در آینده های دور یا نزدیک سیستم "سوابق قضایی" در افغانستان رویکار آید، من در مخالفت با این سیستم دست به مبارزه قلمی خواهم زد و با نوشتن طرح های مسلکی و اکادمیک آنرا رد خواهم کرد.

ناگفته نباید گذاشت که "تجاوز بر قانون اساسی" در باره تغییر وقت انتخابات ریاست جمهوری و واگذاری قضیه به دادگاه عالی نیز شبیة این عمل است که می خواهند سیستم قضایی غیر شفاف را در افغانستان مروج نمایند. روسای جمهور آینده افغانستان به آسانی می توانند عمل غیر قانونی شان را به این فیصله غیر قانونی دادگاه عالی استناد کنند.
بی مورد نخواهد بود اگر بگویم که یکی از تکتیک های جهانی ساختن، پامال نمودن حاکمیت ملی است که در تامین عدالت تبلور دارد. در افغانستان نخستین قربانی جهانی شدن ، سیستم عدل و قضا است. این سیستم در اولین دوره حکومت کرزی از چهارچوب دولت افغانستان خارج ساخته شده بود.

در اخیر یادآور می شوم که "قانون احوال شخصیه اهل تشیع در افغانستان" حلقة کوچک زنگ زده از یک زنجیر بزرگی است که در طول سده ها در پای مردم افغانستان آویخته شده بود. آصف محسنی، پارلمان افغانستان و کرزی حیثیت زنگ این زنجیر فرسوده را دارند که به آسانی زدوده شده و حلقه زنجیز زنگ دیگری را اختیار می نماید.

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها

کارشناس در رشته حقوق و دولت

آنلاین :

کابل پرس

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ma mrdm ba qanon now zrort nadarim qanon ma mslmanan shriet islam kbir ast wa bs

    • شرم آوراست چنین سخنان شماشماازدین اصلآ خبری ندارید

    • شرم آوراست چنین سخنان شماشماازدین اصلآ خبری ندارید
      مثلی که یوسقی خرگفته بود که انوری ازسیاخاک
      تصمیم حمله راگرفت وجنازه مشتاق رادرسیاخاک آورد شما
      وامثال شمادرآنوقت دربغل زن تان خوابیده بودید حالا بیدارشدیدوتفرقه ایجاد میکنیدمن خودم ازسیاخک هستم نه شهید مشتاق رادرسیاخاک آوردنه جنگ راانوری آغازکرد خجالت بکشیدمزدورهای اسراییل دردسیسه جورکردن تیارهستیدازکوچی نام میبرید کوچی هامنسجم می آیدتوخروخردیگردکجاهستیدکه برویدازهزاره که ازنامش استفاده میکنید دفاع کنید اگرواقعآ مرداستی تلفونت رابنویس که من تماس گرفته برویم ازهزاره که سرزبان تووامثال تواست دفاع کنیم

  • دوست گرامی آقای نیکپی سلام! سلامتی تان آرزوی من میباشد.نوشته تانرا با تاسف نمیتوان یک اثر تحقیقی متکی بر مطالعات علمی و سطح اکادمیکی که مدعی آن هستید خواند.من و شما نباید چنین بیندیشیم که هر حدسیات و خیالپردازی های ما عین واقعیت بوده و آنچیزی را که ما صواب تشخیص داده ایم بدون دلیل و اثبات ،کاملا درست میباشند.
    دوست گرامی !شما در نوشته تان به اصل مطلب که در بر گیرنده پاسخ اساسی به موضوع مورد بحث میباشد نپرداخته اید.اصل پرسش اینست و شما باید توضیح میدادید که آیا مواد 23 ام قانون احوال شخصیه اهل تشیع در مطابقت با احکام دین اسلام و شریعت اسلامی و احکام فقه جعفریه و تشیع تهیه و ترتیب شده است یا خیر؟
    آیا این مواد و سایر موادات قانون فوق از اذهان شیخ آصف محسنی و سایر یاران و همفکرانش ترشح نموده و یا در آنسوی دریا ها در قصر سفید و یا پنتاگون به غرض بد نام ساختن اهل تشیع افغانستان ارائه و تصویب گردیده است؟ یا اینکه احکام فوق دارای ریشه های عمیقتر در فقه اسلامی و تشیع دارد؟
    چرا نخواستید اصل و اساس اینهمه کجروی و انحرافات را که در متون تعلیمات اسلامی موجود بوده و با شرایط امروزی همخوانی ندارد به نقد بگیرید؟
    آقای نیکپی! با وجود همه اعتراضاتی که ارائه نموده اید و بحث را بنام "نیرنگ ها ..." وغیره با خیالپردازی ها به بیراهه برده اید ،من از موقف کلی شما به نا مناسب خواندن این قانون و عدم همخوانی آن با شرایط امروزی را که در پیام عمومی نوشته تان نهفته است تائید وتصدیق نموده و آنرا اقدامی انسانی و مناسب میخوانم.
    امیدوار هستم در نوشته بعدی تان اصل اطاعت زوجه از زوج در امور زوجیت، قرابت و همبستر شدن، اذن خروج از منزل و غیره را در تطابق با احکام شرعی و فقهی( در اینجا فقه جعفریه) مورد ارزیابی قرار داده و درست و یا نادرست بودن احکام فوق در شرایط امروزی را با دلایل موجه تان در معرض مطالعه دوستان قرار بدهید.
    دوست گرامی! چه فکر میکنید ؟ در یک جامعه ای که سردمداران آن مدعی داشتن قوانین مدنی و معاصر و قانون اساسی به اصطلاح مترقی باشند چه نیازی به تصویب چنین قوانین ارتجاعی و متضاد با روحیه سایر قوانین مطرح شده موجود میباشد؟
    آیا چنین قوانین ارتجاعی مذهبی در جامعه استبداد زده ایران نیز موجود است یا خیر؟اگر موجود اند آیا این قوانین را استعمار به وجود آورده است یا باید دلایل دیگری به آن سراغ نمود؟
    من فکر میکنم که برای یافتن پاسخ درست ،نیازمند یک مطالعه علمی و غیر جانبدارانه در این بخش از جانب شما در آینده میباشیم.به امید مطالعه نوشته بهتر از شما در این زمینه.

    • جناب بابک خوب می بود اگر در پیام تان نام اصلی تان را می نوشتید. زیرا شما با کسی همصحبت هستید که با نام اصلی در مقابل تان قرار دارد.
      فکر می کنم شما با من تلفونی هم صحبت کرده بودید.
      با وجود برخورد صمیمانه یی که با هم داریم، فاصله هایی هم میان ما موجود است. شما بیشتر از نورم و چوکات و تشریفات تشویش دارید و من از عواقب، پیامد و شیوه تطبیق این چوکات ها.
      شما دوست دارید که چوکات سلامت بماند . من خوش دارم که عکس داخل چوکات یعنی انسان متضرر نشود.
      هرات که از مناطق نسبتا پیشرفته افغانستان است، هزاران زن یا خود را سوختاندند یا با لت و کوب شوهران "مسلمان" شان جان دادند یا به شیوه های دیگر جان باختند. زمانیکه شوهران به خود اجازه میدادند که این کار را بکنند، دو پشتیوانه قوی داشتند. اول محیطی را که امیر "اسلامی" اسماعیل خان در قلمرو حاکمیتش ایجاد کرده بود و دوم این کار را بر دامان دین و مذهب انجام میداد. اگر فکر کنیم که این هم تلفات و ضرر های که زنان هرات متحمل شد، کار مقدس بود یا مردود و مضر؟ اگر مضر بود، پس چوکاتی که در این ضرر بزرگ بر علیه انسان استفاده شده است، هم مضر و مردود است. این یک استفاده جامع از چوکات بود، اگر این کار اسماعیل خان به نورم و قانون تبدیل می شد و باز افزار زور و اجبار دولت های ظالم و مستبد یکجا می شد، کار خوب بود؟
      مثال دوم: یکی دوستان شما که دختر جوان باشد، بدون رعایت عقد نکاح با پسری یکجا می شود، ملا یا قاضی حکم سنگسار آنها را صادر می کند، آیا شما آنها را با سنگ انداختن سنگ ها می کشید؟
      اگر نمی کشید پس این چوکات را زشت میدانید و بدون اینکه آنرا تردید کنید می تواند، طفره بروید و برای حل این قضیه در جستجوی راه حل انسانی تر شوید. از طرف دیگر سنگسار در شریعت موجود است، ضرورت آن چیست که آنرا در قانون مدون هم استحکام دوباره بدهند.
      در افغانستان فقه جعفریه به رسمیت شناخته شد که یکی از آرزو های دیرینه اهل تشیع است، احکام فقه تشیع موجود بوده و به افرادی چون محسنی نیاز ندارد. محسنی یک آخند سیاسی است که نمی تواند رهبر مردم باشد. تنها رهبر یک نتظیم جنگی است که ملت را به خاک و خون کشانیده و همین اکنون هم زندان های سیاسی و شکنجه گاه ها دارد. او کیست که برای ما قانون بسازد. او می تواند، کتاب ها بنویسد، احکام شریعت را تفسیر و تشریح کند، ولی با یک سازش استخباراتی با خارجی ها و کرزی نمی تواند، برای ما قانون بسازد.
      دوست عزیز، من اکنون مصروف تحقیق و پژوهش احکام فقهی نیستم. بلکه سعی می کنم که دشمنان مردم ما چطور از احکام دینی و غیر دینی برای شان دکان ها ساخته و تجارت خون، آدمکشی و آدمفروشی را می کنند.
      زمانیکه من این موارد مورد علاقه را کاوش می کنم، گاهگاهی به چیز های روبرو می شوم که از همین چوکات ها و نورم ها چون آب حیات برای شان استفاده می کنند. حرف بالای تقدس چوکات ها نیست، حرف من در مورد نحوه استفاده سو از آنها ست.
      زمانیکه من در عمق مسایل انسانی فرو می روم، داراکولا را در لباس آخند می بیتم، چوکات های مقدس و زیبا را بدست انگریز و ... که از چوکات شمشیر ساخته گردن مسلمانان می برند. خفاشی چون محسنی را بر ما بادار و سردار می سازند.

      دوست عزیز، فعلا خواهش شما را برآورده کرده نمی توانم که مصروف کار های گویا فقهیی شوم. کار من از شوق شما متفاوت است.
      من هیچگاه به پیام ها پاسخ نمیدهم. پیام شما را صمیمانه تر و دوستانه دیدم و پاسخ دادم.
      درشتی پاسخم متوجه زشتی موصوع است، به شما و جواب به شما ارتباط ندارد. خدا کند آزرده نشوید

    • در باره آصف محسنی
      "قانونگذار" تشیع

      http://urozgan.org/fa-af/article/1224/
      http://tamaki.ning.com/profile...

    • دو قندهاری حق ندارند که به شییعیان
      سراسر افغانستان قانون بسازند

      محسنی قندهاری اهداف مخالف حقوق و آزادی های انسان را که نمی تواند حتی بالای خانواده خودش قابل تطبیق باشد، نوشته و از قندهاری بچه دیگرش کرزی خواهش کرده است که آنرا امضا کند. پس این سند چرا و چطور در پارلمان افغانستان تصویب شده است. بدیهی است که تصویب قانون احوال شخصیه شیعیان افغانستان" در پارلمان عمل مرموز مشکوک و سوال برانگیز است.
      شک و تردید هایی که دست نامعلومی پارلمان افغانستان را اداره می کند، در معامله تصویب قانون محسنی به یک حقیقت مبدل میگردد. حقایق و نتیجه گیری های دیگر را نیز از موضع گیری های مختلف داخلی و خارجی دریافت که آزادی و استقلال پارلمان افغانستان را زیر سوال می برد.
      مثلا:

      • بی بی سی بجای انعکاس امواج شدید مخالفین این قانون که به یک مقاومت جهانشمول تبدیل می شود، دفاعیه آصف محسنی را نشر می کند.
      • بارک اوباما رییس جمهور امریکا این قانون را نفرت انگیز می خواند و گفته وی فقط در لفظ می ماند و محسنی که صدا ها میکروفون رسانه های انحصاری شرقی و غربی را در اختیار دارد، گستاخانه انتقادات جهانی را مداخله در امور افغانستان می خواند. گویا خودش شخصیت ملی است و حمایتگر خارکی ندارد. اگر محسنی حمایتگر خارجی نداشته باشد، چطور بعد از سه دهه قتل و جنایت می تواند هنوز در کابل زندگی کند و تجارت بزرگ را از نام دین و مذهب و اسلام به راه اندازد؟
        خارجی ها در افغانستان سربازان شان را از دست میدهند تا تجارت محسنی رنگ و رونق داشته باشد؟ نه خیر او خود از مزدوران حلقه بگوش خارجی است. این قانون هم بدون دست خارجی نیست و محسنی به عنوان مسوولیتی را که در بابر
    • محترم آقای نیکپی!با عرض مجدد سلام باید خدمت شما عرض کنم که من با شما تیلفونی صحبت نکرده ام و این یک سئو تفاهم میباشد که باید رفع گردد.در مورد "چوکات "هم باید گفت که هدف تانرا از آن به طور لازم درک نکردم.علت عدم درک من آنست که نتوانستم در لابلای نوشته ام مطلبی را سراغ نمایم که شما را به این نتیجه گیری رسانده باشد.حدس میزنم شاید در درک همدیگر دچار اشتباه شده باشیم.مرا از بابت این عدم درکم عفو نمائید.چون ندانستم که کدام چوکاتی است که من خواهان سالم بودنش هستم .در هر حال لازم دانستم تا نوشته قبلی ام را کمی برایتان توضیح بدهم.ممکن است به روشن شدن مواضع کمک نماید.
      نظر به برداشت شما
      شیخ آصف محسنی جغدی است که به ویرانه نیاز دارد، تا در آنجا نغمه بدبختی بسراید..."
      آقای نیکپی ! من نیز با شما موافق هستم.اما خواستم علاوه نمایم که شیخ محسنی تنها کسی نیست که این نغمه بدبختی را میسراید.قرنهاست که این نغمه بدبختی، روزگار ملت های کثیری به شمول ما را سیاه ساخته است. تقاضای من از شما آن بود که نه تنها به نقش شیخ محسنی بپردازید بلکه تصنیف کننده اصلی این نغمه و خود این نغمه را نیز مورد بررسی و نقد قرار بدهید.چون به نظر من محسنی و محسنی ها، راویانی بیش نمیباشند.صرف نوای آهنگ را غم انگیز تر ساخته اند.حالا موقع آنست که نغمه و سراینده آن ومتباقی سراینده گانش را به بایگانی و موزیم فرستاده شوند و بگذارند بشریت رسوم و قوانین زندگی خود را مطابق شرایط حاضر تهیه نماید.و من آرزومند پر رنگ شدن نقش شما در این زمینه نیز میباشم.
      اگر از اصطلاح چوکات عبور نموده و به " عکس" , برسیم،من با این جمله تان که فرموده اید :" من خوش دارم که عکس داخل چوکات یعنی انسان متضرر نشود.."موافقه دارم.قراریکه در نوشته بالایی ام هم عرض کرده بودم که به موضعگیری کلی تان در قبال این قانون به نظر نیک مینگرم.اما توضیحات تانرا با تاسف زاید و نادرست دانستم که علت را هم در نامه قبلی عرض کرده بودم و هم در ذیل شرح خواهم داد.
      ضمنآ اگر انتخاب عنوان تانرا طور تصادفی ندانم باید عرض کنم که در اینجا با زبان بی زبانی و لهجه دیپلوماتیک خواهان عدم سیاسی شدن دین شده اید.به عبارت دیگر باید دین از سیاست جدا گردد.من نیز در این زمینه با شما موافق میباشم.این هم برای خود دین خوب است و هم برای پیروانش و هم برای سایر افرادی که پیرو دین نمیباشند مناسب میباشد.به یقین، ناکامی دخالت دین درعرصه سیاست و اقتصاد را هم در عصر حاضر در رژیم منفور اخندی ایران مشاهده میکنیم و هم در حاکمیت طالبان و غیره و هم درحاکمیت کلیسا در قرون وسطی در اروپا مشاهده نموده ایم.
      دوست عزیز علاوه براین ادعای من و شما،باید عرض کنم که یک عده پیروان اسلام ، دین خود را هم سیاسی میدانندوهم آنرا مجموعه ای از قوانین و اداب وعبادت وغیره میشمارند که در قدم قدم حیات از آن استفاده نمایند.و به کمتر از حاکمیت سیاسی و تطبیق و تحمیل قوانین شان بر سایرن قناعت ندارند.همین جاست که کار مشکل میشود.این گروه هم خود را بدبخت ساخته اند و هم جوامع خودرا و هم دین خود را.البته بحث در این مورد از حوصله این نوشته بالاست وآنرا به زمان دیگری میگذاریم .
      در دلایل تان که تحت " نیرنگ " ها نوشته اید نیز تضاد هایی عمیق وجود دارد.قسمی که یک آن دلیل بعدی را رد مینماید.تنها با یک ذهن خیالپرداز و غیر واقع بین میتوان بین اینهمه تضاد ، تسلسل به ظاهر منطقی ایجاد نمود. مثال میدهم:
      شما در نیرنگ اولی چنین نوشته اید:" نیرنگ اول این است که طرح کننده های این پروژة خالص سیاسی در نظر داشتند تقاضای دیرینه رهبران تشیع را که رسمی ساختن فقه تشیع در افغانستان است، گویا لبیک گفته و این کار آنها مورد شور و هلهله در جوامع شیعه قرار خواهد گرفت. آنها پلان کرده بودند که اجرای این پروژه، شیخ آصف محسنی را به رهبر بی بدیل تشیع و کرزی به حیث را اولین رییس جمهور امضا کننده قانون تشیع ثبت تاریخ نمایند."
      دوست عزیز !مهمترین چیز در این پاراگراف تان " ثقاضای دیرینه رهبران تشیع برای رسمی شدن فقه تشیع در افغانستان ..."میباشد.اگر رهبران تشیع در این راستا تلاش کرده باشند باید آنها همه مسئول باشند و نه جامعه جهانی.پس این رهبران تشیع اند که گویا مسئول بدنام سازی و بدبخت سازی پیروان خود را فراهم نموده و نصف جامعه را فلج کرده اند و نه رهبران کشور های غربی که در نیرنگ شماره بعدی تان از آن یاد کرده اید.و یا اینرا بپذیرید که یا رهبران همه نادان و اله دست اند و یا هم مجموعه فقه جعفریه نادرست میباشدو باید به باطله دانی انداخته شود.شما کدام را میپذیرید؟
      حال باید ببینیم که احکام قانون مذکور ریشه در فقه جعفریه و تشیع دارد یا نه؟ پس میبینیم که ریشه در فقه جعفریه دارد اما کمی مختصر تر از آن تهیه شده است.مثلآ احکام ازدواج موقت را از آن حذف کرده اند.سوال بعدی اینجا مطرح میگردد که آیا مشابه و معادل این قوانین در جمهوری اسلامی ایران موجود بوده و تطبیق میگردد یا خیر؟ پاسخ آری است.یعنی هم معادل این قوانین در یگانه جمهوری از نوع تشیع در جهان ، هم موجود بوده و هم تطبیق میگردند.پس اگر هر دو پاسخ آری باشد دخالت دادن کشور های به اصطلاح پیشرفته غربی و یا جامعه جهانی به قول شما در این بحث چه معنی دارد؟ اگر این قوانین به اساس طراحی غربی ها به منظور فلج ساختن نصف جامعه کشور های تحت استعمار و یا اسلامی منظور شده باشد و یا جامعه را به هرج و مرج ببرد و از جانب دیگر از جمله قوانین نافذه جمهوری اسلامی ایران که سیستم قضایی اش مطابق فقه جعفری عیار گردیده است نیز باشد،پس نتیجه میگیریم که رژیم ایران نیز دست نشانده غرب و جامعه جهانی بوده که با موفقیت تمام نصف جامعه خود را بر اساس دستور استعمار فلج و بدبخت کرده و شیرازه جامعه ایران را از هم پاشانده است.
      پس سوال واقعی اینجاست که چرا نتوانستید بپذیرید که این قانون مربوط به چهارده قرن قبل است؟ و در شرایط امروزی قابل تطبیق نبوده و سبب فلج نصف جامعه میگردد ووووو.
      دوست گرامی! خلاصه آنکه موجودیت سیستم مرد سالاری و زن ستیزی وغیره قسمیکه شما در فوق نگاشته اید ، محصول استعمار نه بلکه محصول فرهنگ عقب افتاده خود آنها و دین پوسیده ابایی خود شان میباشد.اینکه در مهد اسلام در کشور سعودی زنان را بخاطر رانندگی مجازات میکنند نه بر اساس دستور استعمار میباشد، بلکه بنابر رسوم و عنعنات و برداشت و تفسیر خاص خودشان از دین شان میباشد.صد ها مثال دیگر نیز موجود میباشند.مزید برمطالب فوق یک تعداد ادعا هایی شما نیز بطور درست انتخاب نشده اند مثلآ صدراعظم سابق پاکستان بینظیر بوتو که موصوف بخاطر زن بودنش به قتل نرسیده است.قتل موصوفه عوامل سیاسی و نظامی خاص خود را داشت.
      دوست گرامی! هدف من از نقد این بخش نوشته شما بخاطری بود که شما را که یک حقوقدان هستید متوجه این موضوع بسازم که نخست واقعبین باشید،زیاده از حد دچار فانتزی نگردید.برای اثبات ادعای تان قادر به ارائه اسناد و شواهد باشید.و لطفآ شیوه اخند های ایرانی را که اگر شب در صرف غذا افراط نمایند و فردایش دچار سئو هاضمه گردند و بعدآ اسرائیل را مسئول ناخوشی خود بدانند تعقیب نفرمائید.اثرات سیاست های منفی کشور های پیشرفته در کشور های عقب مانده مبحثی مجزا بوده و ما نباید هر بدبختی هایی را که بدستان خود ما نیز بوجود میاید به دوش سایرین بیاندازیم.اگر ما اشتباه پذیر نباشیم ،اصلاح پذیر نیز نخواهیم بود.
      منظورم از این مثال اینست که ما نباید مرتکب اشتباهاتی مثل اخند های فاسد ایرانی گردیم.ما باید با کمال صداقت و بیطرفی در جستجوی علل و عوامل واقعی یک قضیه باشیم.
      در خاتمه اینکه نظریات هر فرد راجع به یک قضیه خاص میتواند طور دیگری باشد.من قصد اهانت و ناراحت ساختن شما را ندارم.اگر در نوشته من به چیزی بر خلاف کرامت انسانی برخوردید مرا عفو نمائید.من موقف شما را که در مبارزه با قوانین فاسدی مثل همین قانون فوق الذکر میباشید تائید نموده و برایتان در این راستا طلب موفقیت مینمایم.روشنفکران هزاره چراغ روشن راه نسل های اینده مردم شان به خاطر اعمار یک جامعه با سعادت میباشند.به امید برپایی یک جامعه انسانی و انسان سالار بدور از تعصاب دینی و قومی و نژادی.
      موفق باشید.بابک روشنضمیر

    • جناب روشنضمیر سلام
      از معلومات و تبصره های تان تشکر می کنم. معذرت می خواهم که شما را با کسی به اشتباه گرفته بودم.
      اینبار با شما و اندیشه های عالی شما بیشتر آشنا شدم. ما و شما از هر حیث بسیار نزدیک هستیم. تنها تفاوت خوشبینی شما در مورد عملکرد خارجی ها است که گویا من نسبت به شما در قبال خارجی ها بدبین هستم و بدبینی من بر پایه های واقعیت استوار نیست.
      دوست عزیز من به خوشبینی تان کاری ندارم ولی در باره موضعگیری خود در باره همه خارجی ها در افغانستان مطمین هستم و بران یک بار دیگر تاکید می کنم. شما مثال ایران را داده اید. آیا خمینی خود در فرانسه شاخ و برگ و ریشه نگرفت؟ گذشته از آن همین اکنون تمدن غرب از جمله انگلیس در افغانستان بر قبیله اتکا نمی کند؟
      در همین کانادا همه کمک های دولتی که به بخاطر حفظ فرهنگ کمونیتی ها تخصیص داده می شود به ملا ، آخند و مسجد و قبایل داده نمی شود؟ مجاهد، طالب و کرزی به مصرف بزرگترین کشور های جهان در پاکستان بوجود نیامدند؟ آیا همین اکنون انگلیس و امریکا بخاطر تقویه و بقدرت رساندن خشن ترین نیرو یعنی طالبان کار نمی کنند؟
      درجابجا کردن طالبان و پاکستانی ها در شمال افغانستان و بی جا کردن و قتل مردملن محل دست انگلیس نیست؟
      آری، من مطمین هستم، ولی شما را مجبور نمیدانم که این حرف های مرا بپذیرید.
      تقریبا در حدود دوصد مفاله نشره شده من در باره افشای این حقایق میباشد که در آینده هم در این راه کار خواهم کرد، مگر اینکه قدرتمندان بی رحم پالیسی شان را تغییر بدهند.
      موفقیت تان را می خواهم

    • آقای نیکپی سلام! امیدوارم صحتمند باشید.از نامه تان تشکر.از مثال عکس و چوکات در نامه قبلی تان حدس زدم که باید ادامه بحثی باشد که با کدام دوستی از طریق تیلفون داشتید.ومثالهای هرات و سنگسار هم به همان ادامه بودند.چون من با شما تیلفونی صحبت نکرده بودم،دانستم که باید سئو تفاهمی در میان باشد.بحث با افراد مسلکی برایم خالی از لذت نبوده و اکثرا در مقایسه با سایر افراد، همرای این گروه افراد سریعتر به نتیجه میرسم.اگر نامه هایم را مجددآ مطالعه بفرمائید، مشاهده خواهید کرد که در بر دارنده چند پیامی است که از سر هم گذاری مفاهیم پاراگرافها بدست میاید.اگر اجازه بفرمائید طور خلص عرض مینمایم که:- شما از موقف یک حقوقدان هیچگاه سریع قضاوت ننمائید.کوشش نمائید قضاوتهای تان و نتیجه گیری های تان دارای مواخذ مستند باشد.یعنی خود را در موقف یک بازپرس قرار بدهید که در یک طرفش متهم قرار دارد و در مقابلش قاضی.و هر لحظه ممکن است قاضی برای اثبات ادعا های شما طالب اسناد باشد.اگر شما قادر به ارائه اسناد نباشید، قاضی متهم را برائت خواهد داد.وادعا های شما همه پادرهوا خواهند ماند.
      دوست گرامی! من و شما انسانها هستیم.هر آن ممکن است دچار اشتباه گردیم.سرعت در قضاوت ،گراف اشتباهات ما را بالا تر میبرد.از همین سبب من از شما تقاضا کردم که با واقعبینی بیشتر عمل نمائید ،بهتر خواهد بود.
      در ادامه نوشته تان، شما مرا به خوشبینی به این یا آن کشور معرفی نموده اید که واقعیت ندارد.من در وحله نخست ،نه به کسی یا کشوری خوشبین هستم و نه بد بین .در صورتی که من برای اثبات حرفی یا اتهامی علیه این یا آن فرد اسناد نداشته باشم ،چرا کسی را متهم نمایم؟من نمیتوانم در عالم خیالاتم به کسی اتهامی ببندم و بعدآ خودم به اتهام خیالی ام باورمند شده و انرا در معرض دید و مطالعه یا قضاوت عام قرار بدهم.در حالیکه اتهامات من وجود واقعی و خارجی نداشته و متکی برحدسیاتم باشند؟من خودم شخصآ عادت دارم در جایی که سند و یا ریفرنس نداشته باشم حکم قطعی ننموده و با کلماتی از قبیل : ممکن است، احتمال دارد، شاید،بعید به نظر نمیرسد وغیره رفع مسئولیت نمایم.
      آقای نیکپی! تقریبآ هر فردی درپی منافع شخصی خود و هر حزبی در پی منافع سیاسی و قدرت خودش و هرکشوری در پی منافع ملی و کشوری خودش میباشد.البته که استثنائات هم وجود دارد.پس هرگاهی کشور ما ( البته در صورتی که یک دولت ملی و دموکراتیک داشته باشد) در پی منافع خود با کشور دیگری همگام و همپیمان گردد مشکلی را بوجود نمیاورد.به شرط آنکه منافع ملی آنرا ایجاب نموده باشد.پس به همین سلسله اگر دولت وقت فرانسه در زمانش با خمینی در شتو دو نوفل جایی داده باشد و با او کدام داد و معامله ای کرده باشد،من اطلاع ندارم.و آنرا ناممکن هم نمیدانم اما اگر از شوخی من ناراحت نشوید ، خواهم گفت که ممکن است که دولت فرانسه با خمینی همان معامله را نموده باشد که دولت کانادا با شما و یا من و یا دولت انگلیس با دوست گرامی خان و یا دولت المان با دوست عزیز دیگر ما مزاری صاحب نموده باشد.( البته نام این عزیزان و دوستان را طور مثال بخاطری گرفتم که امید دارم آنها بالای من قهر نمیشوند.)دوست عزیز !اقامت یک شخص در یک کشور دلیل وابستگی اش به ان کشور نمیباشد.مگر آنکه اسنادی موجود باشد.
      آقای نیکپی! نوشته های مرا به حیث تبادل تجارب یک دوست با دوست دیگر در نظر بگیرید .چون من در موقفی نمیباشم که شما را رهنمایی نمایم.از انتقاداتم هم ناراحت نشوید، چونکه انتقادات خالی از غرض ،ما را به بهبود کار هایمان کمک میرساند.شاد باشید. روشنضمیر.

    • جناب روشنضمیر سلام
      موجودیت و جنایت خارجی در افغانستان به اسناد نیاز ندارد، عملکرد خمینی و عواقب آن در ایران و جهان معلوم است که نیاز به جمع آوری اسناد و مدارک از فرانسه هم ضرورت نسیت و هم امکان ندارد. طالب از مخلوقات غرب است که تا هنوز مانند یک پروزه از آن کار می گیرند، به اسناد نیاز نیست.
      بلی اسناد در صورتی نیاز است که نوشته های ما شامل یک قضیه قضایی، حقوقی یا اسناد مربوط به تخلف از حقوق بشر مطرح باشد. مقالاتی را که در باره آن حرف می زنیم، یا سیاسی بوده اند یا گزارشی و ژورنالستیک و یا نسبتا تحلیلی که در مقالات تحلیلی زیادتر استدلال، مقایسه و مثال ها بکار برده می شود و در مطالب ژونالستیک چند عکس یا سند کافی است.
      زمانیکه چنین مسایل را به شکل کتاب درآوریم پیشنهادات تان جا دارد.
      اکنون در بسیاری مسایل آشکار و اثبات شده نمی توان در نشراتی که تابع وقت و صفحات معین است اسناد و مدارک و شواهد را جابجا کرد.
      در مورد شاید و باید به عرض برسانم که نویسنده زمانیکه مساله یی را تشریح کند، زمانیکه چیز های را پیشبینی می کند ولی متیقین نیست، می تواند که از شاید، احتمالا و به گمان اغلب استفاده کند. زیرا اکر نویسنده نتواند این حقایق را برملا کند، با بیان حدس و گمان به دیگران سوال ایجاد می کند که به تفکر و تجسس بپردازد. زیرا حدس و گمان اتهام نیست. بلی با شما موافق هستم ، اگر نوشته های مورد نشر متن یک قرارداد حقوقی، پروتوکول محکمه، اتهامنامه مدعی العموم، متن قانون، وغیره باشد، در آنصورت حدس و کمان جای ندارد. ولی در یک مقاله گزارشی، معلوماتی، و حتی تحلیلی بعد از ارائه استلال، گوشه های تاریک موضوع با حدس و گمان ها نشان گرفته شود تا در آینده توسط همان نویسنده یا دیگران روشن شود.
      با گذشت زمان شیوه های نویسندگی و پژوهش تغییر می کند که قالب ها هم از کار می افتد. هر نویسنده از خود شیوه های دارد که نمی توان همه را در یک قالب عام نگهداشت.
      موفق باشید

  • بدوستان سلام ! آقای نیکپی در خصوص قانون احوال شخصیه شعیان اوغانی با موادی برخورده اند که هزاران مرتبه انسانی تر است نسبت به قانون تحریرالوسیله امام خمینی !

    امام شعیان یعنی خمینی در جلد چهارم تحریر الوسیلۀ خویش در مساءله 11 و12 آن چنین حکم شرعی نموده است :

    مساءله 11 - مشهور و اقوى آنست كه وطى زوجه از دبر جايز است لكن كراهتى شديد دارد و نزديكتر به احتياط ترك آنست ، مخصوصا در صورتيكه زن رضايت نداشته باشد. ( بدین معنی که میشود از غیر کشتزارش هم در صورت رضایت زن استفاده جنسی برد . اما امام از چتل شدن کراهت داشته پیروان خود را به احتیاط تشویق نموده است .)

    مساءله 12 - كسيكه زوجه اى كمتر از نه سال دارد وطى او براى وى جايز نيست چه اينكه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما ساير كام گيريها از قبيل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخيذ (در بین ران دختر کمتر از نه سال آلت جنسی خود را داخل کردن ) اشكال ندارد هر چند شيرخواره باشد، و اگر قبل از نه سال او را وطى كند اگر افضاء نكرده باشد بغير از گناه چيزى بر او نيست ، و اگر كرده باشد يعنى مجراى بول و مجراى حيض او را يكى كرده باشد و يا مجراى حيض و غائط او را يكى كرده باشد تا ابد وطى او بر وى حرام مى شود.

    زن شرعی و بالع خود را بزور و جبر وطی کردن و تنها از منزل خارج شدنش را مانع شدن ، کمال انسانیت ، شرافت و غیرت جنسی یک مرد مسلمان نه تنها شعیه اوغانی بلکه از سنی و سادات و اسماعلیه اوغانی نیز است . بترسید از روزیکه مردم بیچاره مجبور شوند طبق احکام جان بخش اسلامی دختران گهواره یی خود را در محفل عقد نکاح آورند و شرایط وطی و وطی از دبر دختر شیرخواره را ملا و آخند به داماد بیآمزاند .

    • دوستان عزیز!
      احترامات مرا بپذیرید و امیدوارم که هردو جنابان بمثابه گل های سر سبد جامعه جن زده ما عمر دراز و قلم رساتر داشته باشید.
      دوست عزیز روشندضمیر! از مطالعه تبادل افکار شما با داکتر صاحب نیکپی بسیار راضی بودم و برایم اموزنده بود اما با تاسف متوجه شدم در پیام آخری داکتر صاحب با بی حوصلگی خلاف معمول دنباله این بحث را قطع کردند و اگر اشتباه نکنم علاقمند دوام این بحث نیستند. در حالیکه پیام اخری شما توام با حسن نیت ورعایت اداب معمول بود.. خدا کند که اینطور نباشد در غیر ان داکتر صاحب نوشته مرا انتقاد بحساب بیاورند. همچنان در بحث قبلی تان شما خواهان موضع گیری روشنتر جناب داکتر صاحب در رابطه به قانون احوال شخصیه شیعیان و ارایه عوامل ریشه یی ان شده اید که از نظر بنده این خواست شما با نوشتن با نام وادرس اصلی امکان پذیر نبوده و انرا بیمورد میدانم. با پوزش
      امیدوارم هر دو دوست ما از تبادل افکار وادامه بحث ها احتراز ننمایند زیرا انرا برای خود و دیگران مفید و ارزنده میدانم.
      با درود فراوان
      ماما فرید

    • فرید جان سلام
      اگر مقالات بی شمار آقای داکتر نیکپی را خوانده باشید او هیچگاه به پیام ها پاسخ نمیدهد. شاید آقای روشنضمیر کسی باشد که بعد از سالها با پاسخ داکتر نیکپی مواجه شده است. او کار های مهمتر از پیامنویسی را دارد.
      شما که خواسته اید جانبدارانه با هوشیاری او را بی حوصله خوانده و کم بزنید، این عمل تان را غیر عادلانه و بی انصافی میدانم.
      داکتر نیکپی در حقیقت بحث را قطع نکرده و گفته است که هر نویسنده از خود شیوه های خود را دارد و ما نمی توانیم برای نویسنده قالب بسازیم یا رهنمود و ذوق خود را تحمیل کنیم.
      از نظر من درشوخی طنز آمیز آقای روشنضمیر با داکتر نیکپی ابهاماتی وجود داشت که ضرورت به این شوخی نبود ولی نیکپی با بردباری و حوصله فراخ این شوخی را نادیده گرفت و نخواست فضای گفت و گو را تیره بسازد.
      آقای فرید شما فکر می کنید که کسی را با محترم گفتن کم بزنید، صادقانه نیست، خواننده ها آقای نیکپی را که با نام اصلی اش در این بحث شامل است، می شناسند، اینکه او با افراد بی نام و نشان و نام های مستعار پاسخ گفته است، آفرین بر حوصله فراخ و بردباری وی.

    • سیف الدین جان ! پاسخ دادن به پیامهای منطقی پیام گذاران ، قدرت استدلال و منطق نویسنده را در ارتباط موضوع مطروحه نمایانگر است نه خدای ناخواسته ریختن آبرو و رفتن حیثیت نویسنده مضمون را . نویسنده اگر پاسخی به پیامگذار مینویسد ، دلچسپی خواننده گان در ارتباط موضوع افزایش می یابد و نویسنده باید افتخار نماید که مضمونش مورد توجه خواننده گان با دانش و خردمندان بی بدیل سایت قرار گرفته است . اینکه داکتر صاحب نیکپی مصروفیت های بیشمار دارند ، فکر میکنم هیچکس بیکار نیست . دفاع داکتر صاحب از نگارش شان باور داشته باشید به وقار و ارزش معنوی و نویسنده گی شان می افزاید نه اینکه بکاهد . حوصله مندی و بیزاری شانرا در ارتباط مطلب ، خواننده گان موشگاف و بالغ کابل پرس? از خلال نوشته های شان درک میکنند و درمییابند ، ضرورت به توضیح و تفهیم دوستان ندارد .

    • پس آقای روشنضمیر هم مانند داکتر نیکپی به یک شخص علنی با نام اصلی ، عکس و سابقه نویسندگی روی صحنه بیاید. کس جه میداند که طرف مقابل کی و مربوط به کجاست و چه می خواهد.
      شما گفته اید که خوانندگان با دانش و خردمندان بی بدیل. اولین معیار خردمندی موجودیت علنی است.
      داکتر نیکپی را مجبور میدانید که در مقبل هیچ مسوول و پاسخگو باشد.
      فکر نمی کنم داکتر نیکپی تشنه ارزش معنوی و وقار از افراد بی نام و نشان باشد.
      برای فعلا من، شما و روشنضمیر در صحنه واقعی عمل قرار نداریم. تنها نیکپی است که نام، تصویر و آدرس وی معلوم است.
      از چه می ترسید که مخفی هستید.
      به میدان بیایید
      در غیر آن ادامه این پیام ها بیهوده و ضیاع وقت است.

    • فرید جان به نام آقای مزاری پیام نگذلزید.

    • ((((((((این قانون، تجاوز جنسی شوهر را بالای همسرش قانونی می سازد. عمل جنسی بدون رضایت حتی اگر از طرف شوهر هم باشد، تجاوز است و تمامیت جسمانی زن را به مخاطره انداخته ، بدن وی بدون رضایت و آمادگی خودش مورد عمل اجباری قرار می گیرد. قانون مناسبات و روابط حیوانی را از طرف شوهر بالای زن حمایت می کند. یعنی شوهر "حق" دارد ضرورت غریزه شهوانی اش را مانند یک حیوان بالای زنش ارضا نماید، بدون اینکه آمادگی روانی و اخلاقی جانب مقابل را رعایت کند.
      شیخ آصف محسنی جغدی است که به ویرانه نیاز دارد، تا درانجا نغمه بدبختی بسراید. او در صدد آنست که طالبان تشیع را بوجود بیاورد و خود ملا عمر تشیع باشد.)))))

      واه واه

      دل متعصبین و افراطی های مذهبی سیاه

    • دوست ارجمند ! فرض میکنیم : شما در محفلی سخنرانی میکنید که تعدادی از شنونده گان به سخنان شما گوش داده و منتظر نتیجه گیری شما هستند . در پایان سخنرانی شخصی که در محفل حضور داشت پرسشی را از شما در ارتباط موضوع میکند . آیا شما قبل از پاسخ جویای شهرت مکمل پرشسگر میشوید ؟ آیا شما سابقۀ نویسنده گی و تحلقات سیاسی و مذهبی آنرا می پرسید ؟ آیا تنها آنهای حق پرسش دارند که سابقۀ نویسنده گی و شهرت خوب سیاسی داشته باشند ؟ آنهایی که مانند من حقیر بی نام و بی نشان اند حقی نداریم چیزی بپرسیم ؟

      اینکه آقای روشنضمیر چی پاسخی به شما دارند نمیدانم ولی این برخورد شما با متباقی خواننده گان که شهرت نویسندگی و سیاسی ندارند و در خط پائین محفل نشسته اند نوع تکبر و بلند پروازی بیجا و بی موقع است که گویا کسی حقی ندارد به نگارش آقای نیکپی انگشت انتقاد بگذارد ، بخاطریکه کسی نیست و گذشتۀ ندارد .

      شخصآ خودم هیچگاهی آقای نیکپی را مجبور و مکلف به پاسخ دهیی نکرده ام و نمیکنم .

      دوست عزیز ! نخستین معیار خردمندی داشتن منطق سالم ، استدلال استوار و پرسش معقول است ، از هرکی که باشد ، چی با نام و نشان و چی بی نام و نشان . شاید بسیار بزرگان و نویسنده گان با نام و نشانی باشند که توانایی دفاع از گفتار و کردار خود نداشته باشند و صرف بخاطر نام و نشان جعلی و قلابی ، برگهای های کاغذ و صفحات انترنت را سیاه کنند و کتابهای کاپی شده ، بی ارزش و تکراری را انبار .

      ناگفته نباید گذاشت که محترم فرید جان شاید همان ماما فرید همگان شخص دیگری هستند و من حقیر همان احمد خلیل نبیل مزاری بودم وهستم و اگر خواسته باشید عکس خود را نیز با کمال شرم و خجالت به دید همگان خواهم گذاشت . آیا کدام تغیر فاحشی در طرز افکار و دیدگاه هایم خواهد آمد ؟ هرگز نه !!

    • سیف الدین بودم.
      کسیکه در یک محفل یا مجلس سوال می کند، از فردی که بنام روشنضمیر و مزاری با نام های مستعار است کاملاه متفاوت اند. زیرا او هر کسی باشد خودش حاضر است، مردم اورا می بینند و می شنوند. واضح است که به جوابش پاسخ گفته شود. (کوشش کنید که تفاوت بین نقد و نسییه را تمیز کنید)، اگر این تمیز را دارید.
      حالا روشن شد که کدام تفاوتی میان مزاری که از نیکپی دفاع میکرد و روشنضمیری که خود را در ردیف اول روشنفکران قرار داده بود، وجود ندارد. این دو یک آدم است.
      با نوشتن این سطور به این ماجرای دسیسه آمیز خاتمه میدهم.
      مطمین هستم که نیکپی هم متوجه شده باشد.
      هر نوع تبصره و پیام و تزویر و ریا یکطرفه خواهد بود.
      ختم

    • زیرا شما به تقاضای من که باید خود را علنی بسازید و به میدان یبایید جواب ندادید
      و کوشش می کنید که موضوع را انحراف دهید.
      این مباحثه اخلاقا ختم است.
      داکتر نیگپی میداند و کارش

    • آقای نیکپی وآقای سیف الدین ! اگر کدام گستاخیی از قبال پیامهایم در مورد مضمون شما و پیام شما سرزده باشد که باعث رنجش و ملول خاطر شما عزیزان گردیده قلبأ معذرت میخواهم . هدف من حقیر این بود که صرف میخواستم خود را قناعت بدهم فقط همین ! بیشک که نقد همان حاضرگویاست و نسیه همان غایب خاموش!!

    • با سلام مجدد خدمت دوست گرامی آقای نیکپی، و آرزوی سلامتی شان.از صحبت و بحثی که با شما داشتم واقعآ لذت بردم .با وجود آنکه در بعضی موارد با شما همنظر و در بعضی موارد نظریات متفاوت از هم داشتیم اما جای خوشبختی است که توانستیم تا حدودی حرفهای خود را به همدیگر برسانیم.اینرا میدانم که هیچکس کامل نیست .و من نیزدر همین ردیف شامل میباشم.من خودم شخصآ هیچگاهی از اعتراض دوستان در حصه رفع نواقص کار و نظریاتم ناراحت نمیگردم.امیدوارم که شما هم در همین نکته با من همسو و هم نظر باشید.با وجودیکه علاقمند بودم یکی دونکته دیگر را نیز مطرح نمایم اما لازم دانستم آنرا برای بعد و یک فرصت مناسب تر دیگری بگذارم.زیاد به جزئیات نمیپیچم .در صورتیکه شما مایل باشید، ما در مقالات جدید تر تان نیز با هم گاهی تبادل افکار نموده و از دور دستی برای همدیگر تکان خواهیم داد.
      در ضمن خدمت دوست عزیز آقای فرید هم سلام تقدیم است.محبت شما از دیر زمانی شامل حال من است و من از این بابت افتخار مینمایم.با وجودیکه من با شما تفاوتهای زیادی در نظریات دارم،اما شما قادر به تحمل این تفاوتها هستید.انتقاد شما از من در مورد اینکه آقای نیکپی موضع روشنتری در قبال این قانون داشته باشند ،را در مورد خودم وارد میدانم.با وجود تحسین شجاعت اقای نیکپی، اینرا نیز واقف هستم که ممکن سبب بروز یک سلسله مشکلاتی برای شان گردد.اما آرزو دارم که از شر شیادان مصئون بمانند.
      برادر گرامی مزاری صاحب سلام!با تائید نوشته و پاسخ شما در مقابل سیف الدین خان،باید خدمت تان عرض نمایم که ایشان شخص معلوم الحالی هستند که خود شان در هر صفحه با چند نام مستعار پیام میگذارند،دشنام میدهند،توهین میکنند وو.اما من که در طول چند سالی صرف با همین یک اسم مینویسم و دوستان مرا با همین شهرت میشناسند ، مورد انتقاد و شماتت قرار میدهند.من یقین کامل دارم که به مجرد آنکه من اسم اصلی ام را نوشتم مرا میشناسند.از همین سبب من تصمیم دارم ایشانرا همچنان به انتظار بگذارم.
      آقای مزاری! تلاش موصوف نه تنها در مورد کشف هویت ماست ،بلکه به بیراهه بردن مسیر و روال طبیعی صحبت نیز میباشد.و در ضمن کوشش مینماید تا مرا با آقای نیکپی به صورت منفی آن رو در رو نماید.اما خوشبختانه به هیچ یک از ارزو هایش نرسیده است.
      آقای مزاری این جناب سیف الدین همان دوست قدیمی ما "کاکر" صاحب هستند.من از حضور ایشان صمیمانه تقاضا دارم تا این صفحه را ترک و به صفحه " پشتونوالی یا سونامی فرهنگی " بروند.من میخواهم توضیحاتی در حضور شما و دیگر عزیزان هموطن از ایشان داشته باشم.یک سلسله سئو تفاهمات باید رفع گردند و چه بهتر از این موقع.
      آقای مزاری به نظر من همان معذرتی که از جناب سیف الدین خواسته اید دوباره پس بگیرید بهتر خواهد بود.البته این نظر من است، شما خود بهتر میدانید.
      آقای "هستی" لطفا در آن صفحه رفته و سئو تفاهمات بوجود آمده را رفع نمائید.

    • اولتر از همه احترام مرا بپذیرید.. ثانیا میخواستم خاطر نشان نمایم هویت کسانیرا که جناب روشنضمیر در کابل پرس? افشا نموده اند به تجربه به ثبوت رسیده که ایشان بسیار دقیق شناسایی کرده اند وامیدوارم در مورد شما یکی مرتکب اشتباه شده و کاکرصاحب نباشید.
      به هر حال میرسیم به بحث اصلی که جناب شما اینجانب را به اهانت مودبانه داکتر صاحب نیکپی متهم نموده اید واقعا مرا متعجب میسازد که این قضاوت شما را از دو حالت خارج نمیدانم: یکی اینکه دوست عزیز ما جناب مزاری صاحب تشخیص درستی از موضع شما بدست میدهد.. دوم احتمالی است که شما استعداد سریع تحلیل نوشته ها ومتون را ندارید و با گذری سرسری زودتر از دیگران به وجد امده و هوس نوشتن در کابل پرس شما را مجبور میسازد با درد سر بعدی ان دست و پنجه نرم کنید. امیدوارم مورد دوم درست باشد که وضع قابل اصلاح است.
      و اما اینکه مرا با دوست عزیزم مزاری صاحب اشتباه گرفته اید برایتان اطمینان میدهم که جناب مزاری دوست دانشمند و پرمایه یی است که بنده به خاک پای شان هم رسیده نمیتوانم.
      دوست شما
      مامافرید

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس