او با ما ماست، یا با دهشت افگنان!
تصنیف انگلیسی "طالبان میانه رو و تندرو"، امریکایی میشود/ هدف از این تصنیف انگلیسی، حفظ بدنه یی از طالبان در حاکمیت بعدی در افغانستان بود که منافع انگلیسی – پاکستانی را باید حفظ میکردند و در این صورت لندن در قضایای آینده یک سر و گردن نسبت به امریکا بالا میبود؛ اما جورج بوش با این طرح کاملا مخالف کرد؛ چون گفته بود" یا با ما یا با تروریزم".
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
درست زمانیکه در سال 2001 میلادی امریکای خشمگین برای حمله به افغانستان در پی حملات یازدهم سپتامبر آماده گی میگرفت، کارمندان کارکشته سازمانهای استخباراتی انگلیس مانند ماروین پیترسون و مایکل سمپل طرح گفتگوی و جدای سازی "طالبان میانه رو و تندر" را از طریق عوامل پاکستانی و حتی آقای پرویز مشرف رئیس جمهور وقت، پیش کشیدند.
هدف از این تصنیف انگلیسی، حفظ بدنه یی از طالبان در حاکمیت بعدی در افغانستان بود که منافع انگلیسی – پاکستانی را باید حفظ میکردند و در این صورت لندن در قضایای آینده یک سر و گردن نسبت به امریکا بالا میبود؛ اما جورج بوش با این طرح کاملا مخالف کرد؛ چون گفته بود" یا با ما یا با تروریزم".
کارتونی از بشیر بختیاری
اما بعد از گشت هشت سال از آنزمان و زمیگیر شدن نیروهای خارجی در جنگ با تروریزم به اثر سیاست گذاری های اشتباه آمیز و ناکامیهای دولت افغانستان برای حفظ ثبات و اعتماد شهروندان افغان؛ حال امریکا نیز از تصنیف انگلیس برای جدا سازی طالبان "میانه رو و تندرو" کار میگیرد.
آقای اوباما بسیار زود؛ حتی قبل از آنچه پیش بینی احتمالی در مورد رفتن به این راه پر خطر مطرح بود؛ دست و پاچه گردید و با برگزیدن و تغییر تصنیف انگلیسی طالبان "میانه رو و تندرو" به امریکایی، بدون شک وسیله خوبی بدست این گروه داده تا بر وامانده گی، بیچاره گی و گیر کردن غرب در تلک افغانستان استفاده گسترده یی تبلغاتی کنند.
معلوم نیست آقای اوباما با کدام معیار ها و ارزشها دست به این تفکیک مضحک میان طالبان زده است و امید بسته که میتواند گروهی از آنان را بسوی صلح ترغیب کند؛ اما قدر مسلم اینست که در گذشته رئیس جمهور کرزی بار ها تلاش بی نتیجه یی برای انداختن حلقه یی حسن نیت بر انگشت ملا عمر کرده است.
در اين شكي نيست كه تمايل به مذاكره از طرف اوباما ناشي از ناتواني روز افزون دولت امریکا در امر سركوب بغاوت طالبان است نه حسن نيت براي آوردن صلح؛ زيرا طالبان در حال حاضر از نظر مالي، تخنيكي، تاكتيكي و انساني در موقعيت بهتري قرار گرفته و بيش از پيش غير شكننده مي شوند. بناً مذاكره با آنها انعطاف اوباما نه بلكه انكسار ايشان در برابر يك نيروي قدرتمند است.
در واقع با قدرتمند شدن و دوباره سازماندهي مخالفان مسلح دولت كرزي، يك نوع بن بست و تعادل قوا هم در ميدانهاي جنگ و هم در عقب ميزهاي مذاكره بوجود آمده و كشور هاي غربي حامي دولت افغانستان را به ناچار با واقعيت هاي تلخ و انكار نا پذير مواجه كرده است.
اين تحول در ميدان هاي جنگ كه ناشي از غفلت جامعه جهاني در مورد سرنوشت مخالفان مسلح فراري مي باشد، قدرت چانه زني حمايت گران مخالفان را بيشتر ساخت و ظاهراً چاره يي جز مذاكره و آشتي باقي نمانده است.
اما آنچه در این میان کاملاً غیر قابل انکار است؛ عدم موجودیت هر گونه روزنه یی برای کشاندن دو طرف برای نشست پشت میز مذاکره میباشد. زیرا هیچگونه طالب میانه روی وجود خارجی ندارد و تنها یک سبمول و یا نشانه یی از یک بازی سیاسی میباشد که ناکامی های سال های گذشته در پشت آن پنهان ساخته میشود.
این موضوع زمانی بر جسته میگیردد که ملا عبدالوکیل وزیر خارجی سابق طالبان، ملاعمر را در مصاحبه یی اخیرش با تلویزیون آریانا، میانه رو ترین فرد خواند.
در همین حال معنی تندور و میانه رو از نظر امریکا آن خواهد بود گروه های و جریان ناقض حقوق بشر که با امریکا مشکل نداشته باشد، اما هر کشتاری که بر علیه شهروندان کشور خود روا دارند؛ مشکلی نیست.
اگر طالبان در محضر عامه سر میبرند، دست پا قطع میکنند و یا هم نو جوانان را تشویق میکنند که سر انسانها را از تن جدا کنند، مشکلی ندارد؛ اگر با امریکا مشکل نداشته باشند؛ در عین حال اگر حماس به اساس آرای شهروندان فلسطین به قدرت میرسد ولی با غرب روابط خوبی ندارد، پس تروریست خواهد بود.
شاید این نزدیکترین تعریف برای تروریزم از زیر عنیک سیاستگزاران امریکایی باشد. جالب اینکه آقای بارنت روبین هم به عنوان یک نویسنده یی مشهور طرحی برای معامله با طالبان پیش میکشد که بیشتر این نظریه را تقویت میکند.
این کارشناس افغانستان در مقاله يي در نشريه فارين افرز از دولت امريکا موکدا مي خواهد که ميان مخالفين سياسي امريکا و تروريست هاي بين المللي مانند القاعده فرق بگذارد.
وي يک توافق را قابل تصور مي داند که بر اساس آن طالبان از استفاده از خاک افغانستان براي اقدامات تروريستي بين المللي منع شود و در مقابل امريکا و ناتو به عمليات نظامي در آن کشور پايان دهند. به گفته وي هر قراردادي که در آن طالبان يا ديگر شورشيان از القاعده تبري جويند زمينه ساز يک شکست استراتژيک براي القاعده خواهد بود.
خوب، یعنی به عقیده این کارشناس کافی است که طالبان از القاعده دور شوند و دیگر مهم نیست که دست به چه جنایات ضد بشری می زنند و یا در گذشته مرتکب گردیده اند.
این در حالیست که ملا ضعیف سفیر سابق طالبان در روز های گذشته به صراحت اعلام کرده است که رابطه طالبان با القاعده ضرورت افغانستان و دینی است.
یعنی طالبان بناًبر دلایل سیاسی و شرعی خود را مجبور به همراهی با القاعده میداند. او با گستاخی تمام اعلام کرد وقت سرنوشت افغانستان بدست طالبان داده شود؛ همانطوری ضرورت همراهی با امریکا پایان خواهد یافت، با القاعده نیز ضرورت این رابطه ختم خواهد شد.
از طرف ديگر مقامات امريكا ضمن حمايت از مذاكره با طالبان در گذشته؛ سازش و مشاركت با ملا عمر را خطرناك به روند آغاز شده خوانده و حذف نام وي از لست سياه را غير ممكن و غير عملي دانستند.
سوال اینست که آیا امریکا به این باورمندی هنوز است یاخیر؟
اگر بلی، در این صورت دروازه مذاكره با طالبان را پیش از باز کردن بسته است. زیرا حقيقت امر اينست كه تمام قدرت و ثروت مادي و معنوي طالبان نزد ملا عمر و ملا برادر بوده، ساير افراد اين گروه كه هم اينجا هستند و هم آنجا، هم دوست هستند و هم دشمن دولت و نيروهاي خارجي، فاقد هر گونه نفوذ و صلاحيت اجرايي براي مؤثر ساختن و عملي كردن ميثاق هاي انجام داده براي صلح و تشكيل دولت احتمالی ائتلافي مي باشند.
اينها در ميان حلقه رهبري و لايه هاي مختلف طالبان آنقدر ضعيف و منزوي هستند كه با وجود حضور دهها تن آنها در شوراي ملي و يا در مهمانخانه هاي دولتي؛ هيچ تغيري مثبت به نفع صلح و قناعت طالبان براي پيوستن به روند هاي صلح و آشتي نداشته حتي نميتوانند به ولايات خود برگردند.
پس با توجه به اين همه نكات، معلوم ميگردد كه پينه كردن طالبان در بدنة سوراخ سیاست آینده افغانستان؛ بيشتر آرزو، آرمان و گروهي است تا يك امر عملي و يك روياي قابل تعبير ملي و بین المللی.
در حاليکه كابل بار ها از طالبان مكررا خواسته است تا دست از جنگ و خشونت برداشته و قانون اساسي را قبول کنند. مخالفان، مذاکره با دولت را مشروط به خروج نيروهاي خارجي دانسته، شروطي كه ميتواند اين معامله را به بن بست برساند و وقوع این رويا را فرصت تعبير ندهد.
در عين زمان طالبان كما في السابق با تشديد حملات سياسي و عمليات نظامي ؛ اراده شانرا براي صلح و آشتي به نمايش گذاشته و عملا بر انجام موفقانه و خوشبيني بيصبرانه اين روند تمسخر كرده اند.
در عین حال آیا امریکا میتواند گوسفند دموكراسي در پاي گرگ افراط گرايي قربانی کنند؟
طي هفت سال حضور امريكا در افغانستان كه با مؤلفه هاي قدرت سخت و نرم آن كشور همراه بوده، اينك آخرين ارزشيهاي را كه اين كشور در پاي مقاومت و افراطيت طالبان قرباني ميكند، آزادي و دموكراسي است كه تأمين آنها در افغانستان بهانة بود براي ادامه اين حضور.
اما آنچه را امريكا در مقابل اين سازش و يا معامله احتمالي با طالبان از دست ميدهد، مشروعيت حضور نظامي و اعتبار اخلاقي در افغانستان و شايد هم جهان در است؛ زيرا رويكرد اخير اين كشور در رابطه با معامله با طالبان نشان داد؛ ارزشهاي كه اين كشور خود راامير و نگهبان آن در سراسر جهان ميپندارد؛ چيزي جز شعار و ابزاري براي معامله كردن نيست.
اگر طالبان اينقدر بد و خطرناك بودند تا به خاطر آنها اين تجاوز صورت گرفت و هزاران افغان بي گناه و صدها نظامي كشور هاي گوناگون كشته شوند، پس چطور شد كه امروز شاخه زيتون چند دسته براي آنها تقديم ميشود و مصافحه با آنها، فرصت مصالحه را مي آورد؟! آيا طالبان از منشور فكري و مسير ايديالوژيك شان منحرف شده و كوتاه آمده اند و يا اينكه اين امريكاست كه بازنده صلح و جنگ در اين كشور شده و دنبال هر بهانة براي بيرون رفت از اين لجن زاري ميباشد كه قبلاً ابر قدرتان و جهان گشايان زيادي را زمين گير كرده و نا اميد برگشتانده است ؟!
طالبان تا هنوز قدرتمندانه سلاح خشونت و افراطيت بدوش دارند و ادعا و اراده ندارند تا خود را در قالب هاي تنگ دموكراسي امريكايي گير درآورند؛ بلكه مورد دوم يعني اين امريكا است كه براي فرار از گير شدن در يك جنگ فرسايشي نااميدانه به هر بازي و سازشي روي مياورد؛ مقرون واقعيت ميباشد.
از همان آغازين روزهاي حضور امريكا در افغانستان با توجه به برنامه هاي كه اين كشور در دست اجرا داشت و اصراري كه بر رويكرد نظامي براي غلبه بر دشمنان ميكرد؛ معلوم ميگرديد كه روزي عقب گرد ارتجاعي آن حتمي خواهد شد و كشتي دموكراسي در دست امواج توفاني شده خشم مردم و يا بازي هاي زود گذر امريكا رها خواهد شد و دگر نخواهد توانست مردم را به ساحل اميد و نجات برساند.
اما ديگر اين طالبان است كه ساحه مانور و اجنداي عقب ميز هاي مذاكره را تعيين خواهند كرد.
در همین حال باید تاکید داشت که راه اندازي هر نوع گفتگو يي جهت مفاهمه و مصالحه بدون حل معماي لست سياه جامعه جهاني، آب را كوبيدن و دل را خوش كردن خواهد بود.
امریکا بجاي اينكه اين مذاكرات را از نيمه راه آغاز كند، بايد آنرا شفاف و با طي مراحل قانوني راه انداخته هیچ شكی و گمان را باقی نگذارد، هر چند هیچ روشنی برای حل این قضایا وجود ندارد.
زیرا دولت چند سرشته و چند پينه يي آقاي كرزي بارها از آرزومندي رسيدن به يك تفاهم - چه رسد به يك معاهده صلح - با طالبان آزرده خاطر سخناني رانده است كه نسبت پشت پا زدن طرف مقابل و ناتواني مديريت بالقوه هاي داخلي، همواره به سنگ يأس خورده و آب حسرت در گلوها گره خورده باقي مانده است.