هرات، شهر سانسورها
اين تقدير شوم« هويت گريزي و تقدير گريزي» نه « تقدير ستيزي » ميراث حاكمان خود محور ، قبيله محور و سلطه پرور است نه عام مردم. ( قسمت سوم )
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
جواهر انسانيت در دوچهره « هويت ستيزي و هويت گريزي » ترسيم يافته است . انسان هويت گريز سر انجامش گريز از هويتها و از سياست و اجتماع بشدت بيزار است . اين انسان در تلاش است بدور از سياست وخيزش هاي اجتماعي زندگي نموده به راحتي تن به نيستي مي دهد ؛ اما انسان هويت ستيز در برابر ناملايمات اجتماعي وسياسي وهر آنچه نا هنجار سياسي و فرهنگي تلقي شود ، عصيان ميكند و راه مبارزه با هويت گريزي و مظالم اجتماعي را در پيش مي گيرد .
انسان هويت گريز معمولا در چهره انسان شرقي تبلور يافته و از اوبعنوان « قضا وقدر الهي» نام مي برد . مصداق واقعي اين انسان در چهره انسان افغانستاني امروز ترسيم شده است . البته جنگهاي طولاني مدت و خشونت هاي قبيلوي ، زباني ، منطقه ي و مذهبي در ترسيم اين « چهره » نقش اساسي دارد . قتل عامها و شكنجه هاي ناشي از تبعيض زباني ، مذهبي وقومي كه در وجود حاكميت هاي استبدادي وقبيلوي ترسيم يافته وهمچنان ادامه دارد ، از انسان افغانستاني انسان« هويت گريز» ساخته وتسليم مطلق و مطلق انديشي در راستاي « تقدير » براي او تداعي گرالگوي ديني ومذهبي است .
با اين مقدمه علل وانگيزه هاي « هويت گريزي» و كتمان هويت ها بخوبي روشن مي شود . در جوامع افغانستان شهرها و كلان شهر ها ، شدت وضعف دارد . مثلا در كابل هويت گريزي وكتمان هويتها از سوي انسان ها كمتر ديده ميشود اما در هرات، طي بيش از دودهه انسان ها به اين آفت مبتلا شده است . زيرا موجوديت فرهنگ انسان ستيز در دودهه ريشه عميق يافته است . آنگونه كه در بخش هاي نخست اين ياد داشت گفته شد ، هويت گريزي نه هويت ستيزي به يك فرهنگ عام تبديل شده و انسان ها به راحتي « زبان ، مذهب ونژاد» خود را كتمان ميكنند ؛ زيرا ابراز « هويت » در اين شهر با نابود ي برابر است ؛ من يادم است ، جنجال دو تاكسي ران داخل شهري در شهر نو هرات بسيار به راحتي به يك نزاع كلان قومي مبدل شد .
"دوتاكسي ران ( يكي تاجيك و ديگري هزاره ) برسر توقفگاه ماشين جنجال ساده داشتند كه ناگهان ده ها تن از اطراف وارد معركه شده تاكسي ران « هزاره » را آنقدر لت وكوب كردند تا راهي بيمارستان شد ؛ اين نزاع بسيار ساده به راحتي رنگ بوي قومي وسياسي پيدا نموده سبب شد ده ها نفر با سر دادن شعار هاي افراطي بر عليه يك نژاد (هزاره ) خواهان اخراج هزاره ها از هرات شدند ؛ مثال هاي از اينگونه موارد كم نيستند ".
اين ناهنجارهاي اجتماعي و سياسي كه بر گرفته از فرهنگ سلطه گري و استبداد خوي سياست مداران وحاكمان درنده خو وخود محور است ، از هرات ، شهر سانسورها ساخته و هويت گريزيي انسان ها را در قالب زبان ، قوم ومذهب الگوي خداي بخشيده است ، گويا تقدير انسان هراتي به منظور خوب زيستن ، هويت گريزي و كتمان كردن هويت هايش است . در گدشته هاي نزديك هويت « هزارگي وپشتوني» جرم نا بخشودني و مساوي بادشمن حاكمان محلي محسوب ميشد . به همين دليل هم هزاره هويتش را كتمان ميكرد وهم پشتون ؛ بعد از تغيير وتبديل حاكمان محلي ، اين حساسيت ها رنگ و بوي خطر ناك ومرگ آفرين به خود گرفته است . قتلها و كشتار هاي افراد و همچنين غصب داراي واراضي مردم توسط زور مندان اين روزها در راستاي « هويت ستيزي » انجام پذيرفته وايجاد رعب وحشت به منظور احياء خاطرات تلخ وتاريك گذشته در راستاي حاكميت هاي تك قومي و قبيله سالاري صورت مي گيرد .
البته گسترش اين فرهنگ ( فرهنگ سلطه ) به منظور احياء خاطرات تاريك گذشته هرات ناشي از سلطه گري هاي مطلق و بي چون چراي موجوديت حاكمان قبيله سالار و سلطه طلب در افغانستان است . يعني گذشته تلخ وتاريك حاكميت هاي قبيلوي وخانوادگي در افغانستان درخلق اين ايده وانديشه در هرات نقش بسزاي دارد . گويا سلطه گري و استبداد بجا مانده از حاكمان درنده خو و قبيله پرور الگوي خوبي براي حاكميت ها در كلان شهر ها از جمله هرات باستان شده است . بدون شك اين فرهنگ ، فرهنگ عام در قالب الگوي عام نيست بل فرهنگ خاص در قالب الگو هاي ويران كننده خاص توسط حاكميت هاي خود محور وحاكمان قبيله پرور ترسيم يافته است ؛ فرهنگ عام مردم هرات در قالب الگوه هاي انسانيت محور نه قوميت محور ، زبان زد خاص وعام است . اين فرهنگ « فرهنگ سلطه » وديگر ستيزي فرهنگ لايه هاي واپسگرا و قبيله پرور است كه الگوي حاكميت هاي استبدادي و سلطه پرور تاريخ افغانستان را بخود گرفته است .
اگر در كل انديشيده شود ، فرهنگ حاكمان اين سر زمين ( افغانستان ) فرهنگ سلطه و قبيله پرور است . وزارت خانه ها ، واحد هاي اداري ، ولايت ها و فرمانداري ها ي اين سر زمين به باشگا هاي قومي و قبيلوي مبدل شده است . اين الگو ، ترسيم دقيقي از سر گذشت اندوهباري انسان افغانستاني است . انسان جنوبي در شمال با حراس از « ديگر بودن» هويتش را كتمان ميكند وانسان شمالي از جنوبي ، هزاره از تاجيك و تاجيك از پشتون و... اين تقدير شوم ميراث حاكمان خود محور ، قبيله محور و سلطه پرور است نه عام مردم . همانگونه كه كابل تا حدودي زيادي ، به شهر جنگهاي قومي وقبيله ي و وازرت خانه ها به باشگاه هاي قومي و خانوادگي مبدل گشته است ، هرات نيز شهر پر از تبعيض و امروزه از آن به شهر تضاد و تباي نام برده شده است . به تعبير ديگر گردش حاكميت ونظام اداري در اين شهر هميشه با خون وكشتار همرا بوده است . كشتار به جرم « ديگر بودن » وديگري بودن در اين شهر سزايش نيستي بوده و ديگر ستيزي در اين شهر به يگ فرهنگ حاكمان و لايه هاي قوم محور ، مبدل گشته است ؛ ومردم به جرم موجوديت حاكميت هاي فاسد و قوم محور سالها مورد خشم و نفرين قرار داشته است .
حاكمان در اين شهر «ديگر ستيزي» را تا آنجا پيش برده و ان را به يك الگوي« رفتاري» مبدل ساخته كه مانند امير عبدالرحمن به جنايت هايش افتخار ميكنند . تداوم اين فرهنگ ( فرهنگ ديگر ستيزي ) در قالب الگوي هاي خاص سبب شده است ، كه انسان افغانستاني در هرات باستان « هويت گريزي » را در قالب ارزشهاي خداوندي ( قضا وقدر الهي ) به خويشتن جزء « عبادت» تلقي كند . وچون انسان هراتي « تقدير گريز ، هويت گريز » است به همان اندازه از سياست و اجتماع بيزار است . زيرا اسنان « هويت ستيز و تقدير ستيز » به همان اندازه كه در سرنوشت خود حساس است و به مسايل سياسي نيز جدي هست .
ادامه دارد ...
هرات ، شهر سانسورها
سخن گفتن از خودسانسوري هويتي ( زباني ، نژادي و مذهبي ) هيچگاه به معني اهانت به فرهنگ و باورهاي اجتماعي و فرهنگي يك جامعه نيست بل بيان واقعيت هاي اجتماعيي است كه در آن محتواي فرهنگي و اجتماعي بر اساس قوميت محور ، زبان محور و مذهب محور، ارزشيابي مي شود نه انسانيت محور.
قسمت دوم
شنبه 31 ژانويه 2009, نويسنده: احمد بصيربيگزاد
هرات، شهر سانسورها
در كنار سركوب استعدادها در مراكز تحصيلات عالي هرات، در لايه هاي اجتماعي نيز سانسور هويتي در بخشهاي زبان ، نژاد و مذهب نيز در هرات باستان بيداد ميكند
قسمت اول
پنج شنبه 29 ژانويه 2009, نويسنده: احمد بصيربيگزاد
پيامها
10 فبروری 2009, 10:46, توسط خلیل رحیمی
من یک دفعه دیگر هم یک پیام نوشتم ولی چاپ نشد ؛ بخاطر اینکه خلاف نظریات نویسنده بود ؛ ایندفعه به همینقدر بسنده میکنم که به هرات و هراتی نمیشود برچسب زد ، تاریخ گواه همه وقایع تیر شده در هرات است و بس ، تا آنجائیکه من میدانم هیچکسی در هرات به خاطر نژاد ، مذهب و یا زبان تا حالا تحقیر نشده و نخواهد شد و این هراتی هستند که در طول تاریخ مورد تاخت و تاز دیگران قرار گرفته اند و این هم یک چیز طبیعی است که اگر کسی مورد تاخت و تاز قرار گیرد باید به دفاع از خود بپردازد.
10 فبروری 2009, 15:26, توسط دکتور طاووس وردک
یک مرتبه دیگر درین باره به تفصیل نوشتم ازینکه شبکه های انترنیتی خو سانسور گر اند وطرف قرارمی گیرند مضامین واقی وراستی که به هیچ وجه خواست شان نیست به هموطنان تقدیم نمایند، لحاظا سایت ها هم جهت دار هستند واین سایت هااند که نمی گذارند به مردم واقیعیت ها گفته شود ، هراتیان گویا اکثریت مطلق پشتونها اما درطول تاریخ تحت ستم کلتوری وفرهنگی ایران رفتن وظاهر کل اصلا به قصه ملیت خود نشد ازین خاطر خودش وفامیلش پشتو یاد ندارند .
اسماعیل خان درتمام شندند یک قریه تاجک ها است واسماعیل خان ازهمان قریه است پس نباید تمام شندند دعوای تاجکیزم را بلند نمایند ، درهرات هم کدر محل اصلاباید پشتونها باشد نه
ایرانیها ونه شعیه هاکه وطنداران دری زبان ما ادعای مقرری کدر محل فارسی زبان را دارند اگر چنین نیست بروید ازمولوی صاحب خدا داد بپرسین .
ازینکه نشر نمی شود همین قدر به خاطر صاحب امتیاز سایت محترم ویس ناصری نویشتم .
با احترام .
10 فبروری 2009, 15:38, توسط امیر
همان قندهار و ننگرهار را چپاول کردید و از صاحبان اصلی آن به زور و نيرنگ گرفتید بس تان نیست که ادعای هرات را هم دارید؟ فردا ادعای بامیان و بدخشان را می کنید. صاحبان اصلی این سرزمین باید به خود آيند و چپاولگران را به همان پشت کوه های سلیمان برانند.