صفحه نخست > دیدگاه > چه کسانی می توانند تقریب مذاهب کنند؟

چه کسانی می توانند تقریب مذاهب کنند؟

به چه دلیل آنان را کافر خواندی و امروز ادعای تقریب مذاهب داری؟
محمود روزی
سه شنبه 18 نوامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چندی قبل سمینار "تقریب مذاهب اسلامی" در کابل دایر شد. در این کانفرانس تعداد زیادی از علما و سخنرانان کشورهای اسلامی و علی الخصوص کشورهای همسایه افغانستان اشتراک داشتند. سخنرانان زیادی در این کانفرانس حضور داشتند. سخنرانان میزبان افغانستانی چند نفر شناخته شده بودند که در اخبار سراسری انعکاس یافت.

یکی از سخنرانان اصلی منادی تقریب مذاهب اسلامی استاد برهان الدین ربانی(رهبر جمعیت اسلامی) و دیگری شیخ محمد آصف محسنی(رهبرحزب حرکت اسلامی)بود. فرد دیگری که در این کنفرانس حضور نمادین داشت٬ شیخ محمد اکبری (رهبر شاخه انشعابی حزب و حدت اسلامی) بود. افراد دیگری نیز از افغانستان حضور داشتند که ادعای رهبری مذهبی نداشته و انعکاس خبری چندان نیافت.

محتوای سخنرانی این افراد و نیز افراد مهمان٬ مطالب مختلفی را پوشش می داد. در بسیاری ازسخنرانی ها دلسوزی و اهتمام به امر "تقریب مذاهب" بسیار وانمود می شد. بعضی موارد این دلسوزی و شفقت به گونه ای جلوه می کرد که گویا آقایان سخنران در زندگی خود آرزویی بجز اتحاد مسلمین و وحدت همه مسلمانان ندارند.(!!) عجیب تر از همه این بود که جناب ربانی و محسنی بسیار دلسوزانه تر از بقیه سخنرانان٬ داد سخن می کرد.

نکته مهم در سخنرانی این دو نفر آن بود که مشکل اصلی جهان اسلام را تعدد مذاهب و اختلافات مذهبی مسلمانان می دانست. "شیخ محسنی قندهاری" یک افتخار بزرگ دیگری نیز برای خود یاد می کرد که این امر برای "ربانی" افتخار درجه دوم به حساب می آمد. افتخار "محسنی" این بود که:" افغانستان(منظور خودش بود) این افتخار را دارد که منادی تقریب مذاهب اسلامی شده است و در این کشور مساله اصلی اختلاف مذاهب بکلی حل شده است.و سایر کشورهای اسلامی باید از افغانستان درس بگیرند." این شعار توسط "شیخ آصف" صاحب به قدری با آب و تاب یاد می شد که قبل از همه دهان خودش آب می افتاد. گویا با چشم سر می بیند که در سنگ گورش نوشته اند که :‌" مولوی آصف محسنی" اولین منادی تقریب مذاهب اسلامی و معمار اصلی برادری شیعه و سنی درافغانستان بود.(!!؟؟)

البته شکی نیست که بخشی از مشکل جهان اسلام واقعا به مساله اختلاف مذهبی بر می گردد هیچ کس منکر آن نیست و این چیزی نیست که تنها ایندو نفر آن را کشف کرده باشند و یا نشانی از دلسوزی آنها به اسلام و مسلمانان باشد. نکته مهم و با اهمیت دیگر این است که راه حل اختلاف مذاهب٬ شعار و فخر فروشی شخص نیست٬ بلکه ضرورت اقدامات صادقانه عملی و فرهنگی نیاز اصلی مذاهب و مسلمانان است. مسلمانان باید با تاسی از پیامبر اکرم اسلام(ص) و در محور قرآن کریم تنها مصلحت اسلام و مسلمین را وجه همت خویش قرار دهند و از هرگونه مصلحت تراشی های مذهبی و ایجاد تعارض ها ممانعت کنند.

به نظر می رسد که شعار "حل تعارضات مذهبی و تقریب مذاهب" قدری بزرگتر از شخصیت٬ اندیشه و عملکرد جناب استاد ربانی و مولوی صاحب محسنی باشد. عمده دلیل ما٬ تاریخ عملکردهای گذشته و شخصیت و افکار شناخته شده ایندو فرد است که برای مردم افغانستان شناخته و تجربه شده است. شعار و ادعاهای کلان را از کسانی می توان باورکرد که خودش در فکر وعملکرد خود با این شعار صادق باشد و گذشته های او با این شعار هماهنگ باشد.

عکس از خبرگزاری اسوشیتد پرس

واقعیت آن است که افراد مدعی را باید همیشه با توجه به عملکردهایش تحلیل و قبول کرد نه شعارهایش. زیرا شعار دادن آسان است. اما عملکردن مشکل است. از طرف دیگر تنها عملکرد است که صداقت گفتار و شخصیت هر شخص را به اثبات می رساند. در صورتی که عملکردهای یک شخص شعار و گفتار او را تایید نکند این شعار دادن ها دروغین تلقی شده و سرابی بیش نخواهد بود.

مردم افغانستان این دو شخصیت را به خوبی می شناسند. از آن رو که هردو نفر در بازی قدرت سه دهه اخیر گروه ها و شخصیت های سیاسی افغانستان مهره های معروف اند. بهترین تجربه استاد ربانی مربوط به دوران رهبری او در "حزب جمعیت اسلامی" درتمام دوران جهاد و دوران جنگ های قومی و تنظیمی درکابل و سایر مناطق افغانستان بود. شیخ محمد آصف محسنی نیز رهبری "حزب حرکت اسلامی" را برعهده داشت. این شخص نیز در دوران جهاد و تمام زمانه جنگ های گروهی و قومی هدایت گر جنگ ها و کشاکش های گروهی مربوط به حزب حرکت بود.

هردو رهبر همانند سایر رهبران تنظیمی در دفاع از افغانستان در زمانه جهاد و دوران جنگ های قومی و تنظیمی نقش مهم داشتند. نقطه تفاوت اصلی ایندو رهبر یا سایر رهبران جهادی این بود که احزاب تحت رهبری آنها یکی از ارکان اصلی جنگ های داخلی بین گروه های جهادی بود.

در جنگ های داخلی گروه های جهادی در دوران جهاد "حزب جمعیت اسلامی" نقش اصلی را در برابر "حزب اسلامی" حکمتیار برعهده داشت. البته جمعیت اسلامی در اصل شاخه انشعابی "حزب اسلامی" بود که بعدها با هدایت پاکستان٬ و تدارک ایران و حمایت های پیدا و پنهان روسیه (شوری سابق) تبدیل به حزب جدید شده وبا قدرت نظامی موثر وارد عرصه های جهاد و جنگ های بعدی شد.

یکی از تلخ ترین حوادث دوران جهاد٬ جنگ های داخلی بین "جمعیت اسلامی" و گروه "‌حزب اسلامی " گلبدین حکمتیار بود. تصادم های ایندو گروه منجر به کشتارها و ترور های وسیع نظامی و غیر نظامی بین مناطق مختلف افغانستان شد.درگیری های خونین ایندو نقطه تاسف جهاد افغانستان بود که بعد از آخرین شکست گروه جمعیت و نابودی جمعی فرماندهان شورای نظار درتخار با میانجیگری عربستان و برخی از حلقات پاکستان کاهش یافت.
در این جنگ ها مردم افغانستان بیش از همه استاد ربانی را متهم می کرد. زیرا او خود را استاد الهیات و رهبر مذهبی قلمداد می کرد و از وی انتظار نمی رفت که در جنگ های تنظیمی و خونریزی های داخلی بین مجاهدین پیش قدم باشد. حکمتیار شخص جوان و فارغ التحصیل دانشکده انجنیری کابل بود و البته که او در شعله ور ساختن جنگ های داخلی نقش دفاعی به خود گرفته بود. با این وجود ادعای استاد ربانی برای رهبری جهاد بیش از حکمتیار بود. ربانی و افراد تحت فرماندهی اش(بخصوص فرمانده مغرور و قدرت طلب او احمدشاه مسعود) مدعی کمک های بیش تر از طرف پاکستان و عربستان بود. به همین دلیل وجود گروه حکمتیار در برابر آنها یک رقیب جدی به حساب می آمد. واین چیزی نبود که برای استاد ربانی و فرمانده مغرور و ناسازگار جمعیت اسلامی(احمدشاه مسعود) قابل تحمل باشد.

پس از خروج ارتش شوری مردم افغانستان امید داشتند که به صلح و تاسیس حکومت مردمی و اسلامی دست یابند. اما استاد ربانی با دستیابی به قدرت نظامی کابل مانع تحقق این آرزو شد. هرچند حکومت مجاهدین درابتدا با توافق گروه های پیشاور شکل گرفت٬ اما جناح استاد ربانی و گروپ های جنگی فرمانده احمدشاه مسعود بیش ترین مشکل را برای خدمت و موفقیت دولت استاد مجددی به وجود آورد.(بیانیه پایانی دولت صبقت الله مجددی به نقل از کتاب اردو وسیاست/ ص 432) گروه جمعیت اسلامی و افراد شورای نظار خود را فاتح جهاد و صاحب اصلی کشور افغانستان می دانست و همین ایده را در دورن حاکمیت نظامی خودش از طریق رادیو و تلویزیون ملی افغانستان تبلیغ می کرد. به همین دلیل باور کرده بودند که سایر رهبران و گروه های جهادی حقی در حکومت وکشور افغانستان ندارند.

این باور کاذب از آنجا به گروه شورای نظار و شخص احمدشاه مسعود و استاد ربانی دست داده بود که افراد نظامی آنها با همکاری نیروهای کمونیست و هدایت های پشت پرده شوروی توانسته بود به موقعیت های نظامی و استقامت های کوه های مشرف بر کابل دست یابند. عامل مهم دیگر پیروزی شورای نظار در کابل٬ همکاری مستقیم حزب وحدت مزاری و گروه جنبش ملی اسلامی دوستم در تصرف کابل بود.

مسعود در توافق تاریخی خودش با مزاری و دوستم مطمن شده بود که حکمتیار قدرت بالادستی در کابل نخواهد داشت. هدف مزاری و دوستم آن بود که قدرت نظامی کابل در دست یک گروه نباشد تا زمینه ساز شکل گیری حکومت انحصار قومی و زبانی در کشور شود. اما مسعود از این اعتماد سوء استفاده کرده و خودش به سمت تاسیس حکومت انحصار قومی و تنظیمی در کابل سوق داده شد.

بسیاری از کارشناسان سیاسی افغانستان معتقدند که این ذهنیت مسعود شباهت زیادی با ذهنیت تنگ نظرانه حبیب الله "بچه سقاو" بود. البته که تجربه عملکردها و جنگ های او هم تکرار کننده و یاد آور عصر سقوی بود.(احمد رشید/طالبان/ ص 132) احمد رشید در ادامه می گوید:‌ "مسعود صرفا یک فرمانده جنگی بود و هرگز یک سیاسمتدار نبود زیرا نه تنها در (دهه1990) قادر به ایجاد یک حکومت ملی و مردمی درافغانستان نشد٬ که ذهنیت و ظرفیت چنین حکومتی را هم نداشت و به همین دلیل خودش به مهمترین مانع برای تشکیل حکومت فراگیر ملی تبدیل شد.

قضاوت احمد رشید هرچه باشد فرقی نمی کند. زیرا قضاوت او مربوط به خودش است. اما نکته خوب این است که کشور افغانستان توانست در نبود احمدشاه مسعود به جنگ های قومی وتنظیمی پایان داده وسنگ های اولیه تشکیل یک حکومت ملی را پایه ریزی کنند. به نظر می رسد اگر مسعود زنده می بود معلوم نبود جنگ های تنظیمی و قومی پایان یافته و صلح سراسری درافغانستان تحقق یابد.

رهبری گروه جمعیت اسلامی و شورای نظار در ادامه فرصت طلبی ها و محدود نگری های خودش وقتی به قصر ریاست جمهوری رسید٬ مانع مشارکت سایر تنظیم ها و گروه های قومی در حکومت مجاهیدین شد. گروه مسعود- ربانی نه تنها به این مر بسنده نکرد٬‌ که در ادامه قدرت طلبی های خودش جنگ های خونینی را برعلیه مردم کابل و سایر گروه های جهادی به راه انداخت. این جنگ ها عمدتا به هدف بیرون راندن سایر گروه های جهادی از کابل صورت می گرفت.

اولین اقدام مسعود- ربانی حمله وسیع برنیروهای حزب اسلامی حکمتیار بود. البته در این جنگ نیروهای دوستم نیز همکار مسعود بود. مسعود توانست باهمکاری نیروهای شمال دراندک زمان ممکن حزب اسلامی را از کابل بیرون نماید. در نتیجه حزب اسلامی مجبور بود موقعیت نظامی مسعود را توسط موشک ها و اسلحه های دور برد هدف قرار دهد. طبیعی بود که در نتیجه این جنگ ها و راکت پراکنی ها٬ آسیب های زیادی به مردم کابل وارد شود.
وقتی هدف مسعود در بیرون راندن نیروهای حزب اسلامی از کابل عملی شد٬ اینبار نوبت خود دوستم و نیروهای شمال بود که به نظر مسعود می باید کابل را ترک کنند. وقتی دوستم از این امر ممانعت کرد٬‌ مسعود به صورت وسیعی با او وارد جنگ شد و ربانی نام او را از "خالدبن ولید" افغانستان به ملیشه های کمونیست تغییر داد.
در ادامه مقاومت های دوستم بود که استاد ربانی با استفاده از فتوای سیاسی دوستم را کمونیست کافر قلمداد کرد. " آری استاد ربانی نیروهای شمال را کمونیست خطاب کرده و برعلیه دوستم اعلام جهاد کرد." فتوای استاد ربانی برعلیه جنرال عبدالرشید دوستم انعکاس وسیع یافت. این فتوا بدون کدام مبنای دینی٬ ملی و مذهبی صورت گرفت. زیرا قبل ها خودش او را مجاهد بزرگ و خالدبن ولید لقب داده بود. فتوای ربانی نه تنها برعلیه شخص دوستم که بر علیه تمام نیروهای نظامی شمال و مردم ازبک بود. زیرا جنبش ملی- اسلامی شمال تنها گروهی بود که از مردم و قوم ازبک نمایندگی می کرد. این جنبش در سقوط دولت کمونیست و تصرف کابل نقش بسیار برجسته داشت.
این فتوای سیاسی و بدون حساب ربانی در حالی صادر شد که هیچ یک از علما و رهبران مجاهدین چنین عمل زشتی را مرتکب نشده بود. گروه های قومی و سیاسی زیادی وارد جنگ های نظامی افغانستان شد. اما هیچ کسی غیر از استاد ربانی و شیخ آصف برای کوبیدن رقیب سیاسی و نظامی خود به فتوای مذهبی متوسل نشد.
فتوای دوم ربانی برعلیه نیروهای طالب بود که وقتی دفاع از کابل ناتون شد٬ فتوایی خودش را مبنی بر طلبه بودن و خدمت گذار بودن طالبان پس گرفته و اینبار آنها را نیز به عنوان نوکران بیگانه و دشمنان جاهل مردم مسلمان افغانستان یادکرد.

"مولوی محمد آصف محسنی" در تمام دوران حاکمیت نظامی مسعود- ربانی بر کابل همکار سیاسی و یار نزدیک استاد ربانی بود. محسنی خودش را به عنوان یک عالم مذهبی شیعه قلمداد می کند در حالی که همیشه برخلاف سایر رهبران مذهبی و سیاسی شیعیان عمل می کند. محسنی زمانی که هزاره ها و شیعیان به خواطر رسمیت مذهب جعفری و مشارکت سیاسی در دولت مجاهدین با گروه مسعود- ربانی در جنگ بود٬ از جنگ های مسعود- ربانی طرفداری می کرد. عمده اشکال علما و رهبران شیعه بر محسنی این بود که چرا وی حامی دولت ربانی است در حالی که در پیش نویس قانون اساسی ربانی هیچ حقی برای شیعیان در نظر گرفته نشده است؟؟؟

البته این سئوال واعتراض منطقی نبود. زیرا محسنی در آن زمان هیچ وقت خواست مذهبی نداشت و رسمیت مذهبی شیعیان نیز برای او مساله مهم نبود. برای محسنی مهم آن بود که برعلیه عبدالعلی مزاری قرار گرفته و برای درهم شکستن قدرت هزاره ها و حزب وحدت درکنار هر نیروی قدرت مند نظامی مخالف مزاری قرار گیرد.
"حزب وحدت اسلامی" به رهبری "عبدالعلی مزاری" یکی از قوت های بود که در کابل حضور سیاسی و نظامی قوی داشت. این قدرت همانند نیروهای شمال خوشایند مسعود- ربانی نبود. به همین دلیل بعد از دوستم نوبت جنگ با مزاری رسید. مسعود- ربانی در جنگ های وسیع خود برعلیه هزاره ها و حزب وحدت به رهبری مزاری خرابی های زیادی را بر کابل وارد آورده و خسارت های وسیع انسانی و مالی بر مردم کابل تحمیل کرد.

شیخ آصف محسنی در شعله ور ساختن و تداوم این جنگ ها نقش موثر داشت. در یک مرحله وقتی جنگ ها در غرب کابل وسعت یافته و قدرت نظامی مزاری افزون گشت٬ وی مستقیما وارد میدان شده و در یک اقدام سیاسی و عقده وار برعلیه نیروهای حزب وحدت و شخص عبدالعلی مزاری فتوا تکفیر داد. فتوای مولوی محسنی مثل فتوای ربانی و برگرفته از حکم تکفیر او بود. زیرا به عنوان یک عالم شیعی و برعلیه مردم شیعه و یک گروه شیعی فتوای جنگ داد. همان گونه که ربانی به عنوان یک عالم سنی و بر علیه یک گروه متعلق به اهل سنت و مردم شریف ازبک اعلام جهاد کرد.

این در حالی بود نیروهای استاد سیاف هم درعین زمان با نیروهای حزب وحدت و رهبری مزاری در جنگ بود. اما هیچ وقت فتوایی از یکی از دوطرف برعلیه همدیگر صادر نشد. شخص استاد سیاف هم یک عالم برجسته دینی به حساب می آید و علمای زیادی هم از برادران شیعه وجود دارند که متوجه این گونه اشتباهات سیاسی و مذهبی هستند. قطعا این ها باور دارند که مساله جنگ های تنظیمی از مساله مذهب و مردم جدایند و مذهب و مردم نباید بازیچه دست سیاست و قدرت قرار گیرند.

نکته قابل توجه آن است که سایر رهبران جهادی وعلمای زیادی در افغانستان حضور دارند که همگی به نحوی درگیر جنگ ها و منازعات داخلی بودند. اما هیچ کس همانند استاد ربانی و مولوی صاحب محسنی این گونه از مذهب و دین برعلیه مردم و مذهب افغانستان استفاده سوء نکرد. حضور محترم پورفسور مجددی٬ مولوی یونس خالص٬ مولوی محمد نبی محمدی و تعداد زیادی از رهبران و علمای مذهبی برادران اهل تشیع حقیقت انکار ناپذیر تاریخ سیاسی معاصر است. اما هیچیک چنین اشتباه بزرگی را در زندگی سیاسی خودشان مرتکب نشده اند.
آیا در شرایط حاضر و با چنین عملکردهای ناسنجیده و اشتباهات غیر قابل اغماض استاد ربانی و مولوی صاحب محسنی می توان ادعای آنها را در تلاش برای ایجاد تقریب مذاهب باور کرد؟ آبا واقعا این دو نفر می توانند منادی دلسوز مذهب و مردم افغانستان باشند؟

آیا غیر از آن است که مذهب و دین همیشه در ذهنیت و عملکردهای ربانی و محسنی الت دستی برای غلبه بر حریفان سیاسی و دشمنان قومی وگروهی است؟ اگر دلسوزی برای مذهب و تقریب مذاهب از طرف این دو تن باور کردنی بود٬ چرا قبل از همه مردم افغانستان شاهد فتوای مذهبی برعلیه مردم ازبک و هزاره هستند..؟ آیا مردم ازبک با استاد ربانی هم مذهب نیست؟ به چه دلیل مذهبی و دینی می توان برعلیه مردم مسلمان و علی الخصوص هم مذهب خود فتوای کفر صادرکرده و اعلام جهاد کرد؟

به چه دلیل دینی و مذهبی می توان باور کرد که فتوای مولوی صاحب محسنی برعلیه برادران هزاره و شیعه به هدف سیاسی و رقابت قدرت با عبدالعلی مزاری نبود؟ آیا بر اساس مذهب شیعه می توان برعلیه خورد مردم شیعه فتوای کفر و اعلام جهاد کرد؟

واقعیت آن است که عملکردهای قومی آصف محسنی برعلیه مردم هزاره که سالها در تحت رهبری او جنگ های داخلی زیادی را بین خود تجربه کرده اند٬‌امر شناخته شده تاریخ معاصر تشیع افغانستان است. مردم هزاره بعد از این فتوا و در تمام دوران جهاد به خوبی در یافته اند که محسنی پیش از آن که یک عالم وارسته مذهبی شیعه باشد٬‌یک رهبر قدرت طلب و متعصب قومی است که برای قدرت طلبی خودش مردم مظلوم هزاره را تحقیر می کند. مردم مظلوم هزاره ستون اصلی شیعیان افغانستان را تشکیل می دهند. محسنی همیشه خودش را عالم مذهبی شیعه می داند اما هیچ وقت مدافع مظلومیت این مردم و حقوق مذهبی و سیاسی و اجتماعی آنها نبوده است. به عنوان نمونه من از بسیاری از شیعیان شنیدم که در قضیه تصادم کوچی ها در بهسود و غارت و کشتار مردم بیگناه هزاره٬ شیخ محسنی و تلویزیون تمدن او هیچ عکس العمل دفاعی موثری را از خود نشان نداده است..

چندی قبل اتهامات محکم و معروفی برعلیه شیخ محسنی از طرف "تلویزیون امروز" پخش شد. بسیاری از مردم هزاره وشیعه باور دارند که مسایل مطرح شده در تلویزیون " امروز" در بین هزاره ها معروف و مشهور است. بسیاری باور دارند که در قتل فرمانده معروف حزب وحدت "صادقی نیلی و فرزند کوچکش" و ترور مرموز قومندان معروف حرکت اسلامی "ابراهیم شاه حسینی" حرکت اسلامی و شخص محسنی دست داشته است. ترور نا بهنگام ومشکوک قومندان مشتاق هم پس از اتهام ازدواج غیر مترقبه شیخ محسنی با خواهر خردسال او صورت گرفت. این ها اتهامات شناخته شده محسنی صاحب بین هزاره ها است. این مسایل برای وجه علمی ودینی محسنی سخت و غیر قابل دفاع است.

سئوال مهم و اساسی از جناب استاد ربانی و مولوی صاحب محسنی این است که اگر مشکل اصلی افغانستان اختلافات مذهبی است٬ چرا شما در رهبری سیاسی خود برعلیه همکیشان مذهبی خود وارد جنگ های خونین شدید و چرا فتوای تکفیر مذهبی برعلیه آنان صادر کردید؟

اگر مولوی محسنی قندهاری ( اصالتا بلوچ) واقعا یک عالم شیعه و یا یک فردعادی و متدین شیعه است٬ چرا سالها با گروه های جهادی شیعه جنگ کرده و هزاران انسان بی گناه هزاره وشیعه را به کام مرگ فرستاد؟ چرا وی برعلیه مردم شیعه و هزاره کابل در یک جنگ سیاسی و نظامی تنظیم ها فتوای تکفیر کرده و علام جنگ کرد؟
چرا استاد ربانی بر علیه مردم ازبک و نیروهای جنبش ملی- اسلامی شمال اعلام جهاد کرده و آنان را کافر قلمداد کرد؟ آیا مردم ازبک و علمای مربوط به جنبش ملی- اسلامی شمال اهل تسنن نبودند؟ به چه دلیل آنان را کافر خواندی و امروز ادعای تقریب مذاهب داری؟

آیا با این وجود و با این عملکردهای سیاسی و مذهبی استاد ربانی ومولوی صاحب محسنی می توان ادعای آنان را مبنی بر دلسوزی به اسلام و مردم مسلمان و از جمله فعالیت برای تقریب مذاهب اسلامی در افغانستان باور کرد؟
آیا این سئوال به جا نمی باشد که چه کسانی امروز مدعی تقریب و اتحاد مذاهب در افغانستان شده اند؟ آیا می توان باور کرد که این شعار فریب دوباره مردم افغانستان نباشد؟

جا دارد از مردم و روشنفکران افغانستان پرسید که چه کسانی می توانند تقریب مذاهب کنند؟

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به نظرمن فعلا ضرورت به این بحث نداریم. برادر نویسنده بیا به چیزیهای دیگری فکرکن. دین دین است شیعه وسنی ندارد. خداوند از شرهردویش نجات ما بدهد. آمین یا راب العالمین. امیدوارم که دوهزاری ات جا افتاده باشد.

    • آقای به اصطلاح نویسنده!

      با تاسف باید گفت که قلم فرسائی های پوچ و بی معنایتان یا بهتر بگویم سعی نا کام شمادر امر شخصیت سازی دو تن از سیاه ترین چهره های سیاه تاریخ افغانستان (گلبدین و سیاف) چیزی جز توهین به قلم(به قلم ایکه خدا به آن سوگندیاد میکند)، ضیاع وقت خودتان و خاننده های محترم و پائین آمدن گراف شهرت و نیک نامی سایت وزین کابل سایت نیست.

      از لابلای مضمون بی محتوا وشر انگیز شما آنچه را بنده دریافته ام اینک درذیل مینگارم.

      1.در جائی شما گلبدین رافارغ التحصیل فاکولته انجنیری خوانده اید که حقیقت نارد.به سمع شما باید برسانم که گلبدین (پیر شما) هنوز چند ماهی را در پل تخنیک کابل سپری ننموده بود که با قتل سیدال متواری و سپس با باداران آی اس ای اش در پاکستان پیوست. و شما که کور خوانده اید این حقیقت را نمیدانید که مهندسین و انجنیران کسانی اند که هست و بود و زندگی شان با عمران و بازسازی گره خورده است ،نه تخریب و ویران سازی به وسیله راکت باران های کورکورانه.

      2.چه وقیحانه و بیشرمانه سفاکی گلبدین را جنگ دفاعی نامیده اید. از شما میپرسم آیا به خاک و خون کشانیدن شصت هزار مرد وزن و کودک بیگناه کابلی(کاکایم از جمله قربانیان راکت های پیشوای شماست)و تخریب منازل مسکونی بالاثر پرتاب راکت های کورکورانه گلبدین را شما اتخاذ حالت تدافعی از جانب جانی ترین چهره تاریخ افغانستان یعنی گلبدین میدانید؟ لطفاً وجدان تان را (اگر داشته باشید) برای لحظاتی ولو اندک قاضی قرار دهید.

      3.تعریف و تمجید پر طمطراق شما از سیاف این دومین چهره خون اشام سه دهه پسین کشور که به تعداد تا رهای ریشش بیگناهان را کشته است حکایت از قوم پرستی شما دارد. با درک درنظرداشت ای نکته که هردو جنایت پیشه مذکور مربوط به قوم خروت میباشند. اما باید این نکته را به یاد داشته باشید که افغانستان خانه مشترک اقلیت های قومی اعم از پشتون ها،تاجک ها،هزاره ها،ازبک ها،ترکمن ها ، اهل هنود وغیره اقوام میباشد و تنها در صورتی میتواند در شاهراه ترقی و تعالی گامزن باشد که همه این اقلیت های قومی شانه به شانه، مشترکاً در امر خدمت گذاری به آن سعی ورزند.

      4.مذبوحانه کوشش بخرچ داده اید تا با یاوه گوئی و تهمت بافی شخصیت مسعود را در هاله ای از ابهام به خورد خواننده بدهید. در پاسخ به این تیر به خطا رفته تان به بیت زیر اکتفا مینمایم.
      چراغی را که ایزد بر فروزد هرآنکس پف کند ریشش بسوزد

      5.خوانندهبد نیتی تان را نسبت به ملیت بزرک هزاره و دیگر اقوام و ملیت های ساکن در این کشور را از لابلای نبشته بی سر ودم تان به وضوح در مییابد.لطفاً صادقانه بلوچ خواندن تان آقای محسنی را اگر پای تعصب در میان نباشد توضیح نمائید.
      و در اخیر از شما احترامانه تقاضاء به عمل مییاید تا اگر در صحنه سیاسی شکست خورده اید با بدگفتن این و آن و تعریف از آن واین راهی را به چاهی نخواهید برد، بهتر است تا وظیفه دیگری برای خود تدارک نمائید تا از یک طرف از ضیاع وقت خواننده ها جلوگیری به عمل آمده باشد و از طرف دیگر با کسب رزق حلالبتوانید یک زنده گی آبرومندانه بدور از دغدغه سیاست و سیاست بازی را برای خود و خانواده تان دست و پا نمائید

    • جناب نویسنده!

      در رابطه با فتوای ربانی علیه دوستم نمیدانم که راست می گوئید یا دروغ. ولی اینکه گویا محسنی علیه مزاری کدام فتوایی داده باشد کاملاً دروغ و غلط است. فکر کنم دچار توهم و خیال بافی شده باشی. من خودم در تمام دوران جنگ داخلی در افغانستان بودم و همیشه از اخبار اطلاع داشتم ، هرگز نشنیدم که محسنی بر علیه کدام جناحی فتوا داده باشد. فقط محسنی فتوا داده بود که جنگ داخلی کاملاً حرام است و این را به طور عام اعلام کرده بود.
      هدف شما بزرگ جلوه دادن همان فتوای عمومی است و اینکه فتوای عام را به گروه خاص ارتباط بدهید.
      بسیاری از هزاره ها مزاری را دوست دارند و در عین حال از محسنی نیز حمایت می کنند.

    • بنام خدا

      فكر كنم عزيز نويسنده به نحوى از بركزارى اين كونه كنفرانس ها دل كير و سرخورده اند والا هرجه بلآخرة نتيجه اين كونه كنكره ها باشد از راكت برانى ، سر بريدن، تيزاب باشيدن و مزدورى و طرح فرستادن به انكليس كرده بهتر مى تواند قلمداد كردند نمى دانم برادران حزبى ما جى وقت به سر عقل مى آيند و خود را بر بيكانه ترجيح مى دهند آخر الا كنفرانس تقريب مذاهب جى ربطى به بجه سقاو و فتنه بين نيرو هاى متخاصم دهه نود دارد من نمى دانم جرا ما عاشق كلافه كوى هستيم

      صادق راستكو

      آنلاین : عبرت

    • به همه سلام
      باند ربانی و مسعود در زمان مقاومت و مبارزه مردم کشور ما علیه متجاوزین سوسیال امپریالیزم( شوروی سابق )با جنگهای خونین و ضد ملی خود با باند حکمتیار جنایت بزرک را علیه ملت قهرمان ما مرتکب شده اند.
      در ان زمان همه مردم ما خواهان مبارزه مسلحانه علیه متجاوزین بودند و چون امکانات نظامی از طرف پاکستان و کشورهای دیگر به دسترس این باندهای اجیر و مزدور داده می شد مردم ما ناگزیر بودند از این باندهای ادمکش امکانات نظامی بدست می اوردند و این باندهای مزدور در جنگهای داخلی بین (ربانی-مسعود- حکمتیار )خود انها در ان زمان غیر مستقیم با متجاوزین کمک می کردند بدین دلیل که این جنگهای باعث کشته شدن هزارها جنگجو می شد .
      به امید ان روزی که این باندهای جنایت کارکه به نام اسلام وارد میدان مبارزه اند باجنایتکاران خلق و پرجم یکجاه از طرف دولت مردمی که در اینده روی کار خواهد امد به محاکمه گشاینده شوند.
      جلال ابادی

      آنلاین : افغان

    • آقای جلال آبادی!

      ازمقاومت مسلحانه صحبت میکنی درحالیکه هویت خودت درکابل پرس افشاشده است که خودت درخاد نجیب ملعون به حیث اجنت، مسوول قتل وکشتار وفتنه انگیزی درصفوف همان مجاهدان بودی که دربرابر (سوسیال امپریالیزم شوروی) مقاومت میکردند.

      اگر خادیست نبودی ودست پروردهء نجیب نیستی پس یک لعنت بزرگ بر روح خبیث داکتر نجیب بفرست تاصداقت ات را به اثبات برسانی.

      اگر حزب وجمعیت باهم جنگیده اند افراد مانند تو در آتش افروزی آن مانند امروز بیشتر دست داشتند. خودرا در زیر کلمات پر زرق وبرق پنهان نکن هویت ات افشا است.

    • !آقای میر هزار در حالی که دیگران هر چرندی می نویسند چاپ میکنی ولی نوشته مرا که جواب این چرندیات را میدهم چاپ نمیکنی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
      این مطلب که هزاره ها شهید مزاری را دوست دارند واز خوک صفت دجال وشیاد دین فروش( ملا آصف محسنی)حمایت می کنند!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فکاهی مسخره وچندش آوری است.
      این مثال مانند این است که بگوییم مردم تاجیک بچه سقو را دوست دارند وبه نادر خان نیز احترام می نمایند.!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
      مردم هزاره با یک اکثریت 95%از محسنی خوک نفرت دارند وآن 5%باقیمانده نیز یا بی سواد وبی اطلاع اند یا در لج ولج بازی بین خود وقوما واطرافیان خویش بند مانده اند.ولی به خباثت طینت ونژاد پرست بودن ونمک حرام بودن محسنی یجال ودین فروش هیچ شک وشبهه یی ندارند.
      خیانت محسنی خوک صفت در نفاق انداختن بین هزاره ها در زمان دفاع قهرمانانه غرب کابل در مقابل مزدوران روس وایران یعنی مسعود دزد وجنایت کار وشورای دزد وچپاول گر نظار اش خلاصه نمی شود.در انزمان محسنی خوک صفت باعث وبانی نفاق در بین جامعه هزاره شد وقدرت دفاعی مردم ما را تظعیف کرد وحتی فتوای مذهبی به زعم باطل خویش بر علیه مقاومت کبیر وانحصار شکن غرب کابل صادر کرد.که با این کار ابروی نداشته خویش را نه تنها در بین هزاره ها بلکه در بین تمامی انسانهای منصف وباوجدان برد.
      کسانی که منکر صادر شدن این فتوا از طرف دین فروش بی حیثیت ورسوا محسنی هستند مانند این است که نور خورشید را انکار کنند.
      این فتوای خبیثانه حتی از رادیوی بی بی سی نیز خبرش پخش شد ودر حاحظه روزنامه ها ونشریات سراسر جهان مربوط به اندوره حوادث افغانستان ثبت شده است.وبه هیچ وحهه قابل انکار نیست.
      ولی این نکته نیز که سیاف باوجود تمام جنایاتی که کرده به عنوان یک عالم سنی مذهب یا حتی وهابی فتوای دینی بر علیه هزاره ها وشهید مزاری ویا مقاومت غرب کابل صادر نکرده این یک حقیقت است که باید به آن اعتراف کرد.
      همانطور که شهید مزاری خود شخصاً از مرحوم مولوی خالص تعریف وتمجید کرد به دلیل رک گویی وصراحت لهجه اش که گفته بود تولو غوالم هزاره گانو نه غوالم.مه هم بعتوان یک هزاره شیعه از این خصلت سیاف که در راه بدست اوردن مقاصد قومی اش دین را به دنیا نفروخت واز فتوای دینی بر علیه هزاره ها خود داری کرد در این جا تعریف وتمجید می کنم این خود یک مردانگی وشرف است که نباید منکر اش شد.
      عالمان حقی حقیقی وربانی هیچ وقت فتوای کفر بودن یک مسلمان را به دلیل اختلاف شخصی یا اندیشوی صادر نمی کنند.که خوک کثیفی چون محسنی ومقام پرست بی حیثیتی چون ربانی به هیچ وجهه در ردیف علمای ربانی قرار نمی گیرند.
      این دو شغال نان به نرخ روز خورهای معامله گر ورسوایی بیش نیستند.از اقای میر هزار خواهش دارم این جوابیه را چاپ کنند. وبه ازادی رای وعقیده احترام بگذارند.

    • سلام بر دست اندر کاران سایت زیبای کابل پرس?:
      برادر عزیز سامان باید عرض کنم که نشنیدن شما دلیل بر این نیست که شیخ اصف محسنی چنین فتوای نداده باشد، با این نظر که شما داده اید نمی دانم به حال شما بخندم ویا گریه کنم؟ شما انقدر از خودتان تعریف کرده اید که باید تمام اتفاقات که در کشور رخ داده است از شما سئوال کنیم وشما خودتان را مرجع ومنبع دسته اول قرار داده اید، چون شما انقدر ادعای بزرگی کرده اید که اگر قضیه ی در کشور اتفاق افتاده باشد وشما نشنیده باشید باید ان قضیه دروغ باشد دلیلش چیسته؟ چون اقای سامان نشینده است، بعضی ادما نمی دانم یا کاملا در این کره ی خاکی خودشان را تنها می بینند ویا از روی جهل ونادانی چنین ادعای بی مغزی را می کند،
      به نظر شما اقای سامان اگر قضیه ی در کشور اتفاق افتاده باشد که شما نشنیده باشید ان قضیه باید دورغ با شد؟
      چرا شما چنین ادعای می کنید که اگر چیزی در کشور روخ داده باشد وشما نشینده باشید ان باید غلط باشد؟
      چنین ادعای بزرگ که شما کرده اید هیچ سازمان اطلاعاتی که در جهان حرف اول راهم بزند نمی تواند بکند؟
      لذا برادر به شما توصیه می کنم هیچ وقت از روی جهل ونادانی حرفهای دیگران را بدون تامل ودقت رد نکن چون پشیمانی زودهنگامی را چنین حرفهای که بدور از منطق وعقل باشد به دنبال دارد.

  • سلام علیکم :
    بحث خیلی عالی هست،به نظرم بایداز همه چیز گفت از خوب ویابد،
    ازگذشته وازحال وآینده ونه باید سکوت کرد،ویادآوری کرد.
    وامااینکه (هزارهاشهیدمزاری رادوست دارد وازشیخ آصف حمایت میکند)وجود نه دارد، اگر باشدآن هم منافق هست.

    والسلام

    آنلاین : الهزاره

  • هر یکی از تنظیمهای اخوانی جهادی خواهان غصب قدرت از سایرین بود.اخوانی ها شیعه و سنی ندارند.گلبدین سنی خشتک ربانی سنی وبرعکس،سیاف سنی خشتک گلبدین سنی،محسنی شیعه خستک مزاری شیعه وبرعکس را پاره کرد ند.و ملا عمر خشتک همه اش را و باشد که خشتک ملا عمر بدست کی پاره شود. امروز باهم برادر اند وفردا دشمن .امروز برادران مسلمان اند و فردا تاپه ردن کفر.امروز در مکه سوگند اتحاد یاد میگنند. ولی همین به پایکاه خود رسیدند باز هم خشتک کنی است واین خوب بود به گفته معروف همین گوشت خر و همین دندان سک.ولی متاسانه که مردم مظلوم ما اعم از سنی و شیعه و از اقوام گونانون کشته میشوند.وعده ای از مردم هم متاسفنه فریب تبلیغات مذهبی آنهارا خورده و به سپاهی آنها مبدل می شوند.و عده از قلم بدستان هم به قلمزن بی مقدارشان.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس