افشاگری های بزرگ یک مقام آی-اِس-آی
آقای کرزی نیز مانند اسلافش آنقدر کوچک است که در ساده ترین و پیش پا افتاده ترین نزاکت ها و تنشهای بدیهی سیاسی، ملتش را اینبار به کسانی می فروشد که هنوز هم از سر انگشتان شان خون مردمم تازه تر می چکد و اوچشمک زنان به ساده گی از کنارش رد می شود.
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
آنچه برای ملت افغانستان قابل تامل و درنگ است این است که در آینده ی نه چندان دور، چرخش بس بزرگی را در روزگار و وضعیت سیاسی کشورشان مشاهده خواهند کرد. چرخشی که خیلی نگران کننده تر، بدتر و شوم تر از روزگار و وضعیت سیاسی امروز است. در این چرخش دیگر هسته ی کنش های سیاسی نه بدست امریکا و غرب خواهد بود، بل با کمال تأسف، رستاخیز سیاسی ما باز هم توسط پاکستان و ایران و سایر کشورهای منطقه شکل خواهد گرفت و تا زوال کامل افغانستان، شام تار این رستاخیز به بام نخواهد نشست.
"عاصم منظورراجا" (این نام مستعار این آقا است) یک مقام بلند پایه سازمان استخبارات پاکستان که در زمان اداره مؤقت، حکومت انتقالی و نیمه اول دور نخست ریاست جمهوری حامد کرزی، سِمت مهمی را در قونسولگری افغانستان در شهر کویته پاکستان از آن خود داشت و از برکت روزنامه نگاری (ژورنالیزم) من نیز به او دستی یافته ام و سلام کلامی داشته ام می گوید:
افغانستان بزودی سرآغاز یک تحول بزرگ و سرنوشت ساز در روابط سیاسی کشورهای منطقه و جهان خواهد شد. در نتیجه این روابط، افغانستان همه چیزش متحول می شود و قدرتهای سیاسی دست یک جهان در سطح بین الملل نیز، متحول و دگرگون می گردند.
آقای عاصم منظور راجا از ماموریت های که در این عرصه داشته است، یادآوری می کند و این که در روند نشست ها و مذاکرات مسلسل آقای رحمت الله نبیل (که در آن زمان آقای نبیل ریاست شورای امنیت ریاست جمهوری را به عهده داشته است) با احمد شجاع پاشا رییس سازمان استخبارات پاکستان (ISI) چقدر نقش داشته و خود در این مذاکرات بارها حضور داشته است نیز یادآور می شود. ایشان با کسانی که مسوولیت و ماموریت فراهم آوری زمینه های مذاکرات آقای نبیل را با حیدر مصلحی وزیر اطلاعات ایران به عهده داشته اند نیز، دیدارهای داشته است که به گفته ی وی، بیشتر پلانها در این مذاکره ها با برنامه ها و آجندای مذاکرات ما، همسو و همگون بوده اند. آقای عاصم منظور راجا می افزاید که این نشست ها البته در سطح محدودتری با مقام های دولتی و استخباراتی کشورهای روسیه و چین نیز انجام یافته است. وی به سفرهای اخیر رییس جمهور کرزی به ایران و روسیه و دیدار مقامات بلند پایه ارتش و استخبارات پاکستان با مقام های کابل اشاره می کند و ریشه اصلی و هدف اساسی این سفرها را در همین مذاکرات و نشست ها می داند. او ریشه اصلی برکناری امرالله صالح رییس عمومی امنیت ملی افغانستان را از سمتش، همین موضوع مذاکرات و نشست های حکومت افغانستان با سازمان های جاسوسی کشورهای منطقه مخصوصاً پاکستان می داند.
آقای عاصم منظور راجا باری عضو هیأتی از سازمان استخباراتی کشورش بوده است که در نشست سه جانبه آقای رحمت الله نبیل، احمد شجاع پاشا و آقای حقانی، حضور داشته است و یکبار هم مذاکرات سه جانبه آقایان نبیل، شجاع پاشا و ملاعمر را شاهد بوده است. او از اجندای مورد بحث نشست چهار جانبه شورای امنیت ریاست جمهوری، سازمان استخباراتی کشور متبوعش، اطلاعات ایران و گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نیز آگاهی دارد. وی ناحیت اعظم سیاست مشترک کشورهای منطقه را افغانستان می داند. از نظر وی این ناحیت اعظم بزودی توسط کشورهای منظقه مهار خواهد شد و در نتیجه کشورهای غربی به خانه های شان بر خواهند گشت.
به گفته آقای عاصم منظور راجا چیده مان این برنامه، سالها پیش تکمیل شده بود و کار عملی از جانب کشورهای منطقه درست زمانی آغاز شد که رییس جمهور کرزی از روی کار آوردن احتمالی چهره های دیگری مانند زلمی خلیل زاد و آقای جلالی در راس حکومت افغانستان توسط امریکا و متحدان غربی اش، بیمناک شده بود و حذف خود و حضور مهره های جدید را، نمی توانست متصور باشد.
آنگونه که دیده و شنیده می شود، دیرگاهی است که شکاف عمیق و قابل لمسی در روابط سیاسی دستگاه حاکم افغانستان و غرب به رهبری ایالات متحده امریکا بوجود آمده است و هر روزی که می گذرد، این شکاف بزرگتر می شود و گفتمان ها از ضابطه های مسلط بر عرف دیپلماتیک پا فراتر می گذارند. انتقادهای صریحو نارضایتی های آشکار هر دو جانب از همدیگر، از یک سو از طریق رسانه ها به خورد مردم داده می شوند و از جانب دیگر، امواج تکان دهنده ی هستند بر گوش های آن جانب تااز محوری بودنش در بازی های سیاسی،وی را اطمینان دهد و متقاعدش کند که تا هنوز حرف نخست در هرم قدرت و حاکمیت را، اوست که می زند نه کسی دیگری و در آینده نیز خواهد زد.
این نارضایتی ها و تنش های دیپلماتیک پس از اظهار نظرها وانتقادهای صریح جنرال مک کرستال از اداره ی رییس جمهور اوباما و آی کن بیری شخص اول نماینده گی سیاسی امریکا در کابل که در نوع خود در تاریخ پر فراز و فرود ارتش امریکا و پنتاگون بی سابقه بوده است و گماشتن جنرال پتریوس به مقام فرماندهی کل نیروهای امریکا در افغانستان و نارضایتی تیم حاکم افغانستان از چنین عزل و نصب ها، بیشتر از پیش رو به وخامت گراییده است و با ازدیاد روز افزون فساد در ادارات دست اول حکومت و نماینده گان باصلاحیت ادارات خارجی حاضر در افغانستان، دستور پذیری رییس جمهور کرزی از سازمان های استخباراتی کشورهای منتطقه بخصوص پاکستان و ایران در امر جابجایی مهره های تأثیرگذار مادون که نمونه برجسته ی آن عمرالله صالح رییس عمومی امنیت ملی است، افشای اسناد سری و کتلوی سالهای جنگ (2004 تا 2009) اردوی ایالات متحده امریکا در افغانستان توسط سازمان ویکی لیکس و افشای ماموریت های استخباراتی کاخ نشینان ارگ، وزرا، رؤسا، اردو، پلیس و مدیرها که توسط سازمان های جاسوسی کشورهای پاکستان، ایران، روسیه، چین و گروه های در حال جنگ با دولت افغانستان مانند طالبان و القاعده اجیر شده اند از سوی رسانه های معتبر غربی مانند واشنگتن پست، نیویارک تایمز، فایننشیل تایمز ... و دید و وادیدهای پنهان با سران این شبکه ها از جانب تیم حاکم، این تنشها و کنشهای تخریش کننده بیشتر از پیش به طرز گسترده تری، افزایش یافته است.
این چرخش و عقب گرد شوم، ریشه در همین تنشهای جدی حکومت افغانستان و متحدان غربی اش دارد. فعالیتهای جاسوسی سازمانهای استخباراتی کشورهای پاکستان، ایران، روسیه و چین، هماهنگی، همکاری و گرایش های مستند و تنگاتنگ کاخ ریاست جمهوری و ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان با این سازمانها، رفت و آمدهای سران و رهبران گروهای تروریستی طالبان و القاعده و شبکه حقانی با رییس جمهور کرزی و نماینده های قابل اعتماد وی؛ در این روزها خیلی شدت یافته است. اینها همه ریشه در روابط متشنج امریکا با حکومت افغانستان دارد و امنیت ملی افغانستان به دستور شخص رییس جمهور کرزی، خیلی ماهرانه و محتاطانه در حال پس زدن گماشته گان و معاش بگیران سازمان اطلاعاتی امریکا (سی آی ای) می باشد.
در آخرین تحلیل، آقای کرزی نیز مانند اسلافش آنقدر کوچک است که در ساده ترین و پیش پا افتاده ترین نزاکت ها و تنشهای بدیهی سیاسی، ملتش را اینبار به کسانی می فروشد که هنوز هم از سر انگشتان شان خون مردمم تازه تر می چکد و اوچشمک زنان به ساده گی از کنارش رد می شود. این برای ملت دردمند من، هشدار بزرگی است! ملتم باید بداند که حضور مدامش در صحنه، لطف بزرگی است! ملت من ملتی نیست که ذلت را از برزخ فرتوت صحراهای مکران و بلوچستان برای نسل های بعدش به هیچ بخرد! ملت من ملت عاشقی است که پیش از نخستین جرقه ی حضور این رساخیز شوم سیاسی، "انقلاب عاشقانه" ی را از سر می گیرد! و اقبال بلندش را با دست های توانمند خودش بر "پاپیروس طلایی" جغرافیای سرزمینش، حکاکی و نقاشی می کند.
آهای انقلابیی عاشق! ظهور فرما که ملتت در خلای تو یا می میمیرد و یا بر زانوی ذلت، سرخم می کند! بیا که ملتت سخت به "انقلاب عاشقانه" نیازمند است!
(علی ادیب، ویستنس – ناروی)
29/08/2010
نوت: آنچه از زبان آقای عاصم منظور راجا نقل به معنا شده است، در حقیقت چکیده کوچکی از گفتگوی دوستانه ی است که باری خواست نامش نرود.