صفحه نخست > دیدگاه > بازهم اندرباب داکترعبدالرحمن وسازمان راوا و گوشمالی مختصر کبیر جان عبادی

بازهم اندرباب داکترعبدالرحمن وسازمان راوا و گوشمالی مختصر کبیر جان عبادی

هرکس آن درود عاقبت کار که کشت
سیداحمد "خوشیوال"
يكشنبه 19 اكتبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

هموطن عزیز کبیرجان عبادی!

نخست ازهمه سلامها واحترامات خویش را خدمت شما وبرادر بزرگ تان آقای ف عبادی ممثل مشهور سینما وتیاتر افغانستان که درسریال مشهور شیرین گل وشیرآغا همان شیرآغای نازنین وشخ بروت بوده و اکنون در دیار غربت بسر میبرند تقدیم میدارم.

اینجانب جوابیهء جنابعالی را درمورد داکتر عبدالرحمن که از نزدیکان وبستگان جناب شما است خواندم. این را نیز میدانم که برادر بزرگ تر شما آقای ف عبادی شوهر همشیرهء داکتر عبدالرحمن میباشد وهمین روابط فامیلی شما را وا داشته است که بعداز گذشت هفت سال از کشته شدن داکتر عبدالرحمن جنابعالی دست به قلم وکاغذ برده وبااستفاده از وسایل مدرن امروزی چون انترنت یک سلسله خزعبلات را که خوش خودتان می آید به خورد مردم بدهید..

در اول خواستم که دربرابر شما سکوت اختیار کنم ولی از آنجائیکه دربعضی حالات سکوت کردن معنای شکست را میدهد لذا مجبورشدم که به اراجیف ولاطایلات شما پاسخ گویم.

کبیرجان!

هرچند خودت بنده را نویسندهء تازه کار وبی تجربه خوانده ای و حتی درسایت آزمون ملی مقاله مرا چرندیات گفته ای ولی بایک مرور سرسری به جوابیه تان معلوم میشود که جنابعالی نیز از سواد کافی برخوردار نیستید. آنجا که :"زعم" را ضم "مائوویست" را ماهویست و "تصحیح" تصیح وصدها غلطی املائی قصدی دیگر ثابت ساختید که جنابعالی نسبت به این بندهء بی مقدار بمراتب در منجلاب بیسوادی دست وپا میزنید.

شناخت دقیق این بندهء فقیر ازجنابعالی این است که شما نه نویسنده بلکه عکاس خیلی خوب کشورما بودید وتاهنوز دکان عکاسی خودت واقع در ایستگاه قلعه نجاران منطقهء خیرخانهء شهر کابل بنام" عبادی عکاسخانه" در یادها وخاطره ها باقی است. هدف بنده از ذکر سابقه مسلکی تان وروابط فامیلی شما با محترم ف عبادی وغیره این بود که برای تان ثابت کنم که درافغانستان جنگ زدهء ما هنوز که هنوز است، داشتن فکر و اندیشه برای دفاع یاتعرض بالای یک جریان ویایک شخص سیاسی معیار نیست بلکه همین روابط وقرابت های فامیلی است که مردم را وادار میسازد تا درمورد اشخاس سیاسی وجریانات فکری به قضاوت بنشینند.

این بندهء حقیر هیچگاه ادعای کمال ندارم وهرگز این ادعا را کرده نمیتوانم که نوشته هایم کاملا درست وبجا وموثق بوده وازهرعیب ونقص مبرا است......حاشا وکلا...

اما هدفم ازنوشتن مضامینم وآنهم صرف وصرف در سایت کابل پرس? فقط وفقط به جولان آوردن قلم هاست تا دیگران را وادار سازم که آنچه که درحافظهء خویش دارند به خاطر روشن ساختن حقایق تاریخی به خواننده گان تقدیم کنند.
بنده از نویسنده گان شهرت طلب وبنا به قول بهروز باختران، نویسنده های دوره گرد نیستم که براساس حب وبغض های شخصی ومقطعی ازیک سایت به سایت دیگر تغیر مکان میدهند. شما. صرف میتوانید که نوشته های مرا درسایت کابل پرس بخوانید نه درسایتهای دیگر اگر کدام سایتی باذکر نام کابل پرس نوشتهء مرا نشر میکند خانهء پدرش آباد و آن کار خود مدیرهمان سایت است وبنده درآن هیچ دخل وتصرف ندارم.

کبیرجان!

اینکه خودت ازطرف اعضای فامیل وظیفه گرفته ای تا نوشتهء مرا رد کنی کار خیلی خوب وبجا کرده ای اما این را بدان که با این رد کردن، خود را مسخره ساخته ای.

اگر از تصحیح تخلص فنا وفنائی بگذرم وآنرا قبول کنم جناب عالی نوشته اید که داکتر عبدالرحمن متولد چهاردهی نه بلکه متولد سراسیاب ده افغانان بود.

من در نوشته ء خویش از سرآسیاب نام نبرده ام اما جناب عالی سخت خویشتن را مضحکه ساخته اید که سرآسیاب را مربوط ده افغانان ساخته اید. اگر بچه کابل می بودید وآنجا زنده گی میکردید به یقین این جمله مضحک وطنز آلود را نمی نوشتید که سرآسیاب در ده افغانان قرار داشت . با این ادعای خویش شما توانستید که ما را بخندانید.
اینکه از مادر کلانها شنیده اید که داکترعبدالرحمن ایام کودکی را در ده افغانان هم گذرانده است اما این را نمیدانستید که در کجا تولد شده است فقط نام سرآسیاب را شنیده بودید ولی تاکنون از کابل قدیم نمیدانید که سرآسیاب درچهاردهی است یا در ده افغانان..

امیدوارم که درنوشته های بعدی تان به این موارد هم بپردازید وخودرا بیشترازین ریشخند نسازید.
واما اینکه دعوا دارید که داکتر عبدالرجمن فریاد روشنفکران جهاد بود فکر کنم که جنابعالی میخواهید مانند سازمان راوا با کلمات بازی کنید. چنان اوصاف بلند را به ایشان ارزانی فرموده اید که حتی حاتم طاهی نیز در سخاوت خویش درحق مردم چنان سخی نبوده است.

درحالیکه اطلاق کلمه روشنفکر بالای داکتر عبدالرحمن خصوصا حالا که درمیان مانیست خیلی ثقیل و نا بجا است زیرا بعداز پیروزی مجاهدین همه شاهد فسادهای اخلاقی ، خویش خوری عیاشی وخوشگذرانی وپرخوری ودر آخرین تحلیل درایام آخرزنده گی اش همرکاب شدن با انسان فرتوت وبدنامیکه عامل همهء بدبختیها ومظالم درکشور بود یعنی محمد ظاهر شاه سابق از مواردیست که اطلاق کلمه ء روشنفکر را برایشان سخت نازیبا میسازد.

بدون هیچ شک وشبهه ای جنابعالی نیز از فیوضات وبرکات قدرت دولتی داکتر عبدالرحمن در ایام انارشی مجاهدین بهرهء کافی برده اید ، احراز چوکیهای بدون استحقاق از سکرتریت در سفارتخانه ها وآتشهء کلتوری گرفته تا نماینده گی بانکها درخارج وسپس پناهنده شدن به کشورهای اروپائی توانسته است که شما را به دفاع از آن شخصیت بدنام وا دارد. ورنه هیچ وجدان سالم وعقل سلیم این را حکم نمیکند که ازیک خاین بی اندیشهء بی فکر بی تعهد مانند داکتر عبدالرحمن به دفاع برخیزید. قابل یاد آوری میدانم که بنده درابتدا در تعریف ویاهم تخریب اشخاص ورجال سیاسی از افراط کارنگیرم ولی چون ببینم که طرف مقابل برای کتمان حقایق کمر بسته است ناگزیرم که وی را گوشمالی دهم.

نقطهء جالب دیگریکه درنوشتهء شما من یافتم این بود که شما از نقب زدن داکتر عبدالرحمن درحزب غورزنگ ملی داوود منکرهستید درحالیکه تعداد زیادی از همصنفان وهمدوره های وی درطب ننگرهار هنوز زنده اند و از فعالیتهای سیاسی مذکور در بین محصلین پوهنتون ننگرهار همه آگاهی دارند. از ارتباطاتش با داکتر شیرزاد رئیس فاکولته وقدیر نورستانی وزیر داخلهء رژیم داوود، همه خبر دارند چگونه ممکن است که شما این حقیقت تاریخی را دربارهء این عضو فامیلتان منکر شوید؟

شما نوشته اید که شاید خود خوشیوال هم معنای این سخن خودرا نداند که نقب زدن شعله ای ها وعناصر چپی درحزب فرمایشی داوود چه معنی دارد. حالا من برای جنابعالی تشریح میکنم که نقب زدن داکتر عبدالرحمن ازیک جریان فکری دریک حزب سیاسی فرمایشی به چه معنی است.

کبیرجان!

طوریکه خودت هم شعله ای ها را فاقد استعداد لازم برای نفوذ کردن دربین ملت میدانید واین راهم اعتراف کردید که شعله ء جاوید یک جریان مارکسیستی لینینیستی مائوویستی بود اینجانب نیز میخواهم بگویم که شعلهء جاوید یک جریان مارکسیستی بود که بعدها به شاخه ها وگروپهای مختلف تقسیم گردید. سازمان رهایی بخش، اخگر، ساما وراوا از مشهورترین این گروپها است که تاکنون ازبطن شعلهء جاوید بیرون آمده اند.برعلاوه حزب کمونست مارکسیست لینیست افغانستان درکانادا که خودرا وارث حقیقی شعلهء جاوید میداند ودیگران را متهم به انحراف از اصول مارکسیزم لینینزم مائوویسم میکند نیز وجود دارد.شاخه های منشعب از شعله جاوید شاید مارکسیست بمعنای واقعی کلمه نباشند اما یگانه وجه مشترک که میان همهء اینها وجود دارد ضدیت شان بااسلام گرائی است. که آنها دین را یک امر شخصی میپندارند ونقش دین را خصوصا اسلام را درحیات سیاسی واجتماعی مسلمانان نادیده میگیرند وبرای تحقق بخشیدن به این آرمان شب و روز درمبارزه وستیز بااسلام گرایان قرار دارند.

ولی حزب فرمایشی داوود خان یک حزب ناسیونالیست قومگرا که تقلیدی بود از احزاب ناسیونالیست عرب مانند حزب ناصری ویاهم احزاب بعث عراق وسوریه. تفاوت میان حزب فرمایشی داوود و احزاب ناسیونالیست شرق میانه ، این بود که حزب غورزنگ ملی در ایام قدرت مطلقهء دکتاتورمابانه داوود عرض وجود کرد درحالیکه احزاب کشورهای عربی قبل ار رسیدن بقدرت از پائین بصورت طبیعی نشو ونما نمودند. ستون فقرات ایدیالوژیک حزب غورزنگ ملی داوود خان را ناسیونالیسم پشتون تشکیل میداد تا پشتونهای آنطرف مرز دیورند بااین طرف مرز احساس خودی نموده وعلیه دولت پاکستان دست به قیام زده و داعیه استقلال طلبی شان تقویت گردد. اما درعمل دیدیم که داوود خان باهمه اندیشه ها ونیات نیک که داشت نام بدی درتاریخ رهبران سیاسی جهان از خود بجاگذاشت و حالا درقطار دکتاتوران تاریخ حساب می شود.

نقب زدن شعله ئی ها، خلقی ها، و پرچمیها وحتی اسلامگرایان درحزب داوود یک امر کاملا قبول شده وبلا جدال است که هریک از جناح های سیاسی زمانیکه خودرا درخطر میدیدند چارهء جز نفوذ کردن ونقب زدن به داخل حزب نداشتند. امیدوارم که تا اینجا سرت بکلی باز شده باشد.

واما درمورد سازمان الحدید جنابعالی طوری قلمرسائی کرده اید که گوئی از مارکیت خربوزهء شهر آرای کابل حرف میزنید امیدوارم که در مورد سازمان الحدید معلومات خویش تکمیل نموده وبعد به نوشتن پیرامون آن موضوع بپردازید تا نه خودرا ریشخند سازید ونه هم وقت دیگران را ضایع سازید.

مورد مضحک دیگریکه جنابعالی فرموده اید که پشتیبانی سازمان مجاهدین خلق از اشغال افغانستان توسط شورویها است که درین مورد من خودرا صاحب صلاحیت نمیدانم ودرین مورد همزبانان عزیز ایرانی ما که شناخت دقیق از سازمان مجاهدین خلق داشته باشند نظربدهند ویاهم افغانهای ایرانشناس که در ایران مدت های زیادی را گذرانده اند اندرین باب بیشتر قلمرسائی کرده میتوانند.

امابه نظر این بندهء خطاکار، مسعود رجبی رهبر سازمان مجاهدین خلق وهمچنان ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران ازنخستین رهبران ایران بودند که اشغال افغانستان را توسط روسها محکوم کردند. سازمان مجاهدین خلق جریان مارکسیتی نیست بلکه یک جریان چپ ملی مذهبی است که مخالفت با سلطه روحانیون واندیشه ولایت فقیه دارند. سازمانهای انشعابی ازبطن نهضت اسلامی طوریکه جنابعالی نیز متذکر شده اید تنها الحداید هم نیست بلکه سازمان نصر، سازمان مستضعفین، سازمان برادران مکتب توحید نیز هرکدام درایران ظهور کردند. تعدادی تااکنون وجود دارند وتعدادی هم بمرور زمان زایل گردیدند. خوب است که اندرین باب دوستان دیگر نیز ابراز نظر کنند تا بیشتر حقایق تاریخی از پرده های اوهام وخرافات به منصه ظهور رسد .

در آخر میخواهم به هموطنان راوائی خویش که ازبنده درمورد سکوت مرگبار سازمان راوا درمورد احمدشاه مسعود درجنگهای ذات البینی مجاهدین شده اند باید عرض کنم که بهترین سند درمورد این سکوت مرگبار همان شماره 40 پیام زن است که سازمان راوا درمورد احمدشاه مسعود وکارنامه های وی بعداز پیروزی مجاهدین رسما اظهار بی اطلاعی میکند وبرعکس تمام بار مسوولیت را بدوش حکمتیار وحزب اسلامی می اندازد.

پيام زن راوا، شماره مسلسل ۴۰، سرطان ۱۳۷۴- جولای ۱٩٩۵

ما تا كنون‌ درباره‌ شخص‌ احمد شاه ‌مسعود و جنایات‌ و خیانتهای‌ او گزارشی‌ دریافت‌ نكرده‌ایم‌. شما می‌توانستید بجای‌ آنقدر هتاكی‌، از ترورها و جنایات‌ و میهنفروشی‌هایش‌ به‌ ما بنویسید و بالنتیجه‌ ثابت‌ بسازید كه‌ او با گلبدین‌ فرق‌ ندارد.

راوا در این شماره درحالی این نظررا داده است که داکتر عبدالرحمن درحکومت مجاهدین از اعتبار خاص برخوردار بود وبرعلاوه داکتر عبدالرحمن به تاسیس یک نهاد فرهنگی بنام بنیاد فرهنگی امام غزالی درشهرنو کابل نیز همت گماشت که مسوولیت آنرا استاد گل احمد یما یکی از استادان فاکولته علوم اجتماعی که در حکومت داکتر نجیب یکی ازعناصر خاد رژیم بود بعهده داشت.

عبدالله گل مهمند مشهور به عبدالله پویان شاعر نیمه با سواد زبان پشتو ودری که با داکتر عبدالرحمن قرابت فامیلی نیز پیدا کرد دروقت حکومت مجاهدین رئیس شعبه فرهنگ وزارت اطلاعات وکلتوربود وی ازجانب داکترعبدالرحمن موظف شد تا یک هفته نامه ای را بنام "دریز" یعنی موقف با بودجه شخصی داکتر عبدالرحمن بزبانهای دری وپشتو چاپ وانتشار دهد. دراکثر آن شماره ها درمورد سازمان راوا ونقش آن درجامعه افغانی به حد مبالغه آمیز آن قلم فرسائی شده است و از راوا تقدیر بعمل آمده است.

شخص استاد گل احمد یما مسوول بنیاد فرهنگی امام غزالی درآنوقت باوجود آنکه سابقه خادیستی دارد هرسال ازطرف سازمان راوا درمحافل سالروز ایجاد سازمان راوا به سخنرانی میپردازد وسازمان راوا را یگانه سازمان قوی ومنظبط که بتواند روزی قدرت سیاسی را در دست گیرد داد سخن میدهد.

این درحالیست که سازمان راوا هرکس را که کوچکترین همکاری بادولت نجیب ویاهم مجاهدین داشته به باد ناسزا گوئی گرفته وبنام خادی جهادی چنان وی را مورد تعرض قرار داده است که قلم ازبیان آن عاجز است.

ولی سازمان راوا درمورد خادیست جهادیستهای خودش کاملا سکوت مرگبار اختیار نموده وحتی امروز نیز از همان خادیست جهادی ها درزیب وزینت محافل خویش کار میگیرد.

چنانچه درمقاله قبلی ام عرض کردم باردیگر میخواهم تکرار نمایم که داکتر عبدالرحمن درروزهای اخیرسقوط حکومت مجاهدین بدست طالبان چنان قوی و نیرومند شده بود که تشکیلات وی را بنام حکومت در داخل حکومت مجاهدین می نامیدند.

حذف داکتر عبدالرحمن بوسیلهء مسعود درآنروزها اصلا امکان پذیر نبود واین یکی از اشتباهات مسعود بود که هنگامیکه کسی را میخواست بزرگ سازد دیگر همهء پلهای عقبی او را نیز خراب میکرد. همچو انسانهای کم ظرف زمانیکه اولین پلهء نردبان ترقی وصعود را میپمودند دیگر خودشان به سرعت خود را به پله های آخری میرساندند وآنگاه نه از مسعود خبری بود ونه هم ازجهاد چهارده ساله اش. چه بسا که لب به تخریب و انتقاد نیز باز میکردند و مسعود را بعنوان یک عنصر کی گی بی و سی آی ای واستخبارات هند و مصر وفرانسه وآی اس ای واستخبارات ایران وعربستان سعودی وبالاخره تمام کشورهای خورد وبزرگ میخواندند این بود ذره از بنده نوازیهای قهرمان افسانوی جنگهای دهه هشتاد علیه شوروی سابق.

درخاتمه باید خدمت جنابعالی عرض کنم که بنده از جملهء اخلاصمندان فامیلهای نجیب وشریف عبادی هستم واین گوشمالی به هیچ صورت بمعنای گوشمالی تمام اعضای فامیلهای عبادی نیست.

دكترعبدالرحمن

پاسخی به نوشته داکترعبدالرحمن کی بود وچرا کشته شد؟

دو شنبه 13 اكتبر 2008, نويسنده: محمد كبير عبادی


سازمان راوا درزمان داکتر عبدالرحمن تنها علیه حکمتیار وسیاف وربانی می تاخت نه علیه مسعود
داکترعبدالرحمن کی بود وچرا کشته شد؟

چرا سازمان راوا درزمان حاکمیت مجاهدین دربرابر مسعود سکوت اختیار کرده بود؟

جمعه 19 سپتامبر 2008, نويسنده: سیداحمد "خوشیوال"

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • محترم خوشیوال!
    شما از جنایت مسعود خاین و قاتل چیزی نگفته اید،در حالیکه این بزدل با جنرال های روسی علیه ملت و مردم ما پرتوکول عقد نموده بود ودر نوکری و جاسوسی بلاخره کشته شد.
    در ارتباط اینکه داکتر شیر زاد به قدیر نورستانی کدام ارتباطی داشته بود این دور از حقیقت است و داکتر عبدالرحمن شهید به قدیر نورستانی هیچ نوع ارتباط سیاسی نداشت.
    خوشیوال صاحب ! ایا شما معنی روشنفکر را می دانید و یا خیر؟
    در کشور ما قشر روشنفکر وجود داشته که این روشنفکران به دسته ها و احزاب مختلف تقسیم و اکثریت این قشر در کدام تشکیلات سیاسی مربوط نمی باشند.روشنفکر به معنی قشر باسواد.
    دريځ(دریح)به ( ز) نمی اید
    کسی را گوشمالی نکنید.
    جلال ابادی

    • این جنرالهای روسی را تنها شما دیده اید یا اینکه همه مجاهدین
      پنجشیر وپروان وکاپیسا؟

      ثانیا اینکه چرا از آدرس مردم جلال آباد پیام میدهی چرا مردانه یک نام برایت انتخاب نمیکنی مگر میخواهی بگوئی که در جلال آباد مردم از مسعود نفرت دارند؟

      ویااینکه میخواهی ثابت کنی که درجلال آباد هیچکس مانند حاجی قدیر وبرادرانش درقاچاق مواد مخدر دست ندارند؟ وهیچکدام پروتوکولی رژیم نجیب ومنوکی منگل نبودند؟

      اگر بادیدن این فلم مشکل درترجمه انگلیسی آن داشته باشید حتما درپیام بعدی میتوانم خلص مطالب آنرا برایت ترجمه کنم اما حد اقل اینرا می فهیمی که روپی غوارو.

      lمسعود اگر هرقدر به عقیده شما جلال آبادی نازنین بد هم بوده باشد اما مانند عبدالحق وحاجی قدیر وطنفروش، دختر کش، وفراری کشورآلمان نبود.

      من اینرا بخاطر برایت یاد کردم که خودت خیلی علاقه مند هستی که از آدرس منطقه وقوم پیام بگذاری.

    • جلال آبادی عزیز از نوشته ات معلوم است که به چه اندازه غرق تعصب هستی که چشمانت را پوشانیده است و انچه که واقعیت است نمی بینی.
      مسعود شهید جان خود را در مبارزه با تروریست های عرب و پنجابی ها و نوکر های حلقه به گوش شان از دست داد و مردانه وار تا آخرین دم حیاتش مقاومت نمود.

  • فقط چند تذکر دوستانه:

    1. این نوشته ها نباید مسله اساسی یعنی قتل وحشیانه داکتر عبدالرحمن را توسط دزدان جنایتکار ملی مسعود تحت شعاع قرار دهد.

    2. این را باید همه بدانند که نه تنها داکتر عبدالرحمن بلکه هزاران هموطن دیگر ما نظر به ضرورت های خاص از جمله هراس از نابودی کامل وطن و نبودن الترناتیف دیگر به ظاهر شاه رو آوردند تا مگر چاره برای التیمام درد های وطن بیابند و یا حداقل آنچه را که باقی مانده حفظ کنند. به خصوص که در یک سمت از جریانات کشور جنایتکاران حرفه ای مسعود، حکمتیار، شیطان الدین ربانی، سیاف ، مزاری و غیره و در طرف دیگر طالبان وحشی وابسطه به استخبارات پنجابی ها قرار داشتند.

    3. هیچگاه هم نباید فراموش کرد که در مقایسه با مسعود جاهل و هم قماشان او داکتر عبدالرحمن از دانش خیلی زیاد برخوردار بود و او بود که شورای نظار را در بسیاری مسایل از جمله در بابت مسایل سیاسی داخل کشور و جهان مشوره میداد.

  • آقاي خوشيوال شما چرا ادعا بيجا ميكند من خود متوالد كابل هستم وحرف آقاي عبادي را تاييد ميكنم برعلاوه سر آسياب چهادهي ٬ همان طور كه آقاي عبادي نوشته اند در ده افغانان هم منطقه بنام سرآسياب وجود داشت ويا بهتر بگويم همين اكنون هم وجود دارد
    شما چرا در يك حرف كه مطمين نيستيد مثلي طفلان شق ميكنيد ٬

  • آقاي خوشيوال ديده درايي هم حد دارد من در قلعه نجار هاي خير خانه مينه زندگي ميكردم و مالك عكاس خانه عبادي را از نزديك مي شناختم با هم دوست بوديم وي با وجود يكه عبادي تخلص ميكرد اما هيچ نوع قرابت فاميلي با فاميل محترم ف ۔ عبادي نداشت من با وجود يكه هنوز از ابراز نظر فاميل آقاي عبادي كه شما آنان منصوب به فاميل داكتر عبدالرحمن نموده ايد آگاه نيستم اما من عبادي عكاس را خوب ميشناسم صد درصد يقين دارم كه با فاميل ف۔ عبادي كه هنرمند بودند ارتباط فامليي نداشتند٬ چون ف۔عبادي را همه ميشناسند ومن از عبادي عكاس در همين مورد مشخص پرسيده بود و وي جواب اش منفي بود ۔
    تخلص در افغانستان انحصار نيست شايد تخلص خوشيوال ها هم زياد باشد كه همديگر را نشناسند
    تصادفاً همسايه رفيق من هم خوشيوال تخلص ميكرد وپسر وي مرغ ها ي همسايه را دزديده بود ٬به خوشيوال مرغ معرف شده بود الان من بيايم بگويم خداناخواسته شما هم مرغ دوز هستيد اين كه درست نيست ۔

  • جناب خوشيوال . با بسياری از گفته های تان موافقم ، اما اين که آقای گل احمد يما استاد پوهنتون عضو خاد نجيب بوده باشد ، آيا سندی هست؟ يما هرگز با پرچمی ها و خلقی ها همکاری نکرد ، شايد با « طالبان » از روی اکراه همکاری کرده باشد ، بهر حال وی آدمی منزه و با سواد است ، خاديست گفتن وی اگر سندی يا مدرکی ارائه نشود ، بهتانی ناسزا خواهد بود . با احترام . عنايت داوری

  • جناب خوشیوال!
    ماشاالله! با این نوع "گوشمالی" هایت کسی هرگز ناراحت نخواهدشد. خوب است از آن نوع "گوشمالی" های که توو برادران دینی شورای نظاری و غیر نظاری ات به مردم بی دفاع و مظلوم کابل دادند، از آن نوع گوشمالی های شهرسوز و ویرانگر، از نوع گوشمالی های گوش و بینی بریدنها و میخ به سر کوبیدنها، از انهم بد تر تجاوز جمعی به اطفال 7ساله و 9 ساله.
    کابل به خون نشسته هنوز که هنوز است از آن نوع گوشمالی های تو و برادران دینی ات فریاد میزنند. نمیدانم روزی که افشاریان را برادرانت گوشمالی میدادند جناب شما در جمع آنها تشریف داشتین یا خیر؟ بیچاره افشار و افشاریان هنوز که هنوز است از آن گوشمالی ها خون میگریند.
    در باره داکتر عبدالرحمن تو درست می فر مایی؛ گفته اند: "با ما نشینی ما شوی با دیگ نشینی سیاه شوی". داکتر عبدالرحمن فرد شماره دو در آن دارهء دزدان چرا باید استثنا باشد؛ چرا باید آغشته به فساد اخلاقی، فساد مالی و غرق در عیاشی و خوشگزارانی و خویش خوری نباشد. مگر فهیم و قانونی از دارهء دزدان، سیاف و باند چرسی هایش، مزاریها و خلیلی هابا دیوانه ها و جندیهایشان، حکمتیار با زرداد ها و سگهای دیوانه اش (ازجمله برادران) کمتر از داکتر خزیده در آن جمع، به فساد اخلاقی، دزدی، تجاوز به عفت و ناموس، اختلاص و نوکر منشی به بیگانگان غرق بودند؟
    جناب خوشیوال! تا توان داری از پاچهء راوا بیگر، گوشمالی بده زیرا من درد تو و برادران دینی ات را، از برهان الدین تا حکمت یار، از قهرمان مولی تا یک چشمه درک میکنم.

    جوشان

    • آقای خوشيوال . گل احمد يما در زمره محدود استاد ان پوهنتون بود که در حکومت خلق و پرچم ، زير فشار قرار داشت . در انجمن نويسنده گای ( به بخشيد نويسندگان) باری عبدالله نايبی که در غياب دستگير پنجشيری همه کاره موسسه بود ، ضمن بحث سياسی بر استاد يما حمله فزيکی کرد و يما از ناحيه
      سر مجروح شد. اگر يما عضويت خاد را داشته چرا تا هنوز جای پای محکم در رژيم مافيايی کنونی ندارد و در موسسات تحصيلات عالی پزيرفته نشده است؟ آيا او از مدرسان کنونی کمسواد تر است؟ د ر همان حال که حسين فخری معاون وزير امنيت دوره نجيب ( يعقوبی) دوباره توسط کرزی به کار سابق ( استخباراتی ) خوانده شده است! در همان حال که دوره کنونی و حکومت کنونی ، حکومت جاسوسان و ايجنتان است ، در حاليکه يک عنصر معروف استخبارات ايران ، تا چندی قبل رييس دانشگاه باميان بود و گويا موسس دانشگاه باميان! شما در نوشته تان اينجا و آنجا دچار اشتباهاتی شگرف شده ايد . با احترام . محمود عنايت

    • از دوستان نويسنده که نشريه کابل پرس? را برای اشاعه مطالب شان بر ميگزينند، خواهش ميشود وقتی به استادان دانشگاه ، قلمزنان سابقه دار و پيشکسوت و شخصيت های ملی ، اتهاماتی مانند « خاديست بودن » ميزنند، مدارک قابل قبول برای اثبات اين ادعا داشته باشند . آقای خوشيوال فقط بخاطر اين انگيزه که « راوا » را دوست ندارد و آقای گل احمد يما مورد تاييد جمعيت انقلابی زنان است ، چشم را بسته و قلم اتهام بی پايه و ناجوانمردانه را گشوده است ! شما نبايد اعتبار يک نشريه مردمی و ملی را که کابل پرس باشد ، زير سوال ببريد ! با ادب . سيروس عالمی

    • استاذ گل احمد یما بعد از سقوط دولت نجیب مدتی به حلقه شورای نظار پیوست. استاذ فعلا در خدمت تیم عبدالکریم خرم وزیر محترم اطلاعات و کلتور افغانستان می باشند.

    • Salam Dostane Aziz,Sorry ke man ba English neweshta am ,Aaqai khoshiwal neweshte taan khoob bood ama maalomate shoma ham khaile kam ast choon man Dr wa ostaad yamaa ra az nazdeek meshnaakhtam,awal ein ke afraade Dr ostaad yamaa ra dar saal 1994 ba raswaayee az bonyaade ghezaali kashidand,wa rayeese boniaade ghezaali ham said yahqoobe naweed bood wale ba har soorat Dr ba joz hamaan fesaad haye akhlaaqi wa maali ash wa khianatash ba aamer sahebe shahid,dega badi nakarda looool baaz ham khoda rahmatash konad yak zaman hamkaarash boodam wa khatere bade azash nadaram .

      Regards

    • خوشیوال صاحب هیچ مدرکی ندارد که به شما بدهد مطمئن باشید.

      وی فقط خواسته بصورتی مقابل راوا باید چیزی بگوید و چند کلمه بیربط بگویید که بیشتر به هزیان گویی شباهت دارد یا واقعیت.

      در عناوین مقاله هایش هم زورکی نام راوا را می‌اندازد که خواننده را به مقاله اش جلب کند، چون دیگر همتاهایش هم در یافتن دلیلی برای کوبیدن و رد راوا مشکلات جدی دارند و هر نوشته‌ای را که ضد راوا ببینند فوری به آن حمله میبرند که اگر چیزی علیه راوا نصیب شان شود.

      این آقای خوشیوال هم بیچاره بسیار از نیافتن سوژه‌ای ضد راوا درد کشیده است و بنا یک استاد بیچاره پوهنتون را که در محفل راوا شرکت کرده یا سخنرانی کرده تا پای ریسمان اعدام برده و به ناحق حکم جانی بودنش را صادر کرده است.

      خدا شما لشکر ضد راواییان را به راه راست هدایت فرماید و شفای عاجل اعطا فرماید!!!

    • البته شما نیز نباید کور خود و بینای مردم باشید... خداوند متعال (ج) شما را (که در قدم اول منکر وجودش هستید) نیز به راه راست هدایت کند و شِفای عاجل عنایت فرماید! آمین!

  • از جانب محمد كبير عبادي : آقاي كه زير نقاب خوشيوال پنهان شديد سلام ! شما نوشته ايد كه نمي خواستيد جواب بنوسيد ٬ ايكا ش همين كار ميكرديد چون با نوشتن جواب طبل رسوايي خود را نواخته ايد من در اول تصور ميكردم كه شايد شما درعرصه قلم وسياست آدم نوكار باشيد چون بسيار سريع و ناسنجيده قضاوت نموده بوديد اكنون متوجه شدم كه متاسفانه مشكلات شما بيشتر از آن است كه من تصورميكردم شما باخودتان هم مشكل داريد و حرفهاي شما هذيانگويي بيش نيست كه با نوشتن فقط ميخواهيد درد هاي روحي خويش را تسكين نمايد ۔ براي اينكه خوانندگان محترم را بازهم متوجه حرفهاي بي سرو پاي شما نموده باشم به جواب شما ميپردازم ۔ ١۔۔ من نه عكاس استم ونه عكاسخانه داشته ام نه مالك عكاس خانه عبادي را ميشناسم ٬ محترم ف ۔عبادي ٬ برادرم نه بلكه كاكاي بزرگوار بنده است ٬ دوستان كه در راديو وتيلويزيون كار ميكردند مرا ميشناسند ۔ ٢۔۔ ما وشما با كمپيوتر كار ميكنم ونوشتن به لسان فارسي مشكلات معين تخنيكي خود را دارد كه از جمله اغلاط حروفي اين مسله كا ملاً معمولي است مثلي كه شما (دريز) ٬ ويابجاي( قلمفرسايي ) قلمرسايي نوشته ايد كه خودشما هم ميدانيد درست نيست٬ بيشتر برميگردد به تمرين ما با كامپيوتر ٬ واما اينكه ميگويد كليمه مائوویست اينگونه بايد نوشته شود براي تان عرض كنم كه در نوشتن اسماي خارجي كه با كدام حرف نوشته شود هيچ پيش شرط در گرامر لسان فارسي وجود ندارد كافي است طر ف مقابل بداند كه مطلوب ما چه است همان نشريه شعله جاويد كه شما خود آدرس آنترنتي آنرا نوشته نموده ايد من ديدم كليمه ماهويست را چنين نوشته اند (مائوئيست ) نه آنطور كه شما نوشته ايد مثلي كه اگر بنويسيم (كامپيوتر ٬ كمپيتر٬ كمپيوتر ) هچ فرق نميكند ۔ اما شما از بي خبري مسعود رجوي را رجبي نوشته ايد و يا من را عكاس فكر كرده ايد ٬ ويا اينكه تصور ميكنيد كه نام سرآسياب ده افغان را من ساخته ام اما من اين اشتباهات شما دال بر بي سوادي شما نمييگريم وهرگز نه نوشته ام كه شما بي سواد استيد اين نام را خود شما براي تان انتخاب كرديد معلوم ميشود كه مشكل شما رواني است ۔ پس با اين همه اشتباها ت مشهود و عمدي كه در نوشته شما وجود دارد معلوم ميشود حرف شما در مورد مرحوم داكتر عبدالرحمن هم از عقده هاي شخصي خود شما ناشي ميشود حتماً كدام عريضه شما بدون امر مانده بوده كه چنين شما را درد پيچانده والي مقصر تما م بدبختي هاي اين كشور وآن همه مصيبتها ي كه مردم بعد از پيروزي مجاهدين متقبل شده اند ٬ بي خردادنه است كه همه را به پاي داكتر عبدالرحمن بنويسيم و من به علت اصلي آن همه بدبختي ها اشار اجمالي نموده بودم اما شما در دنيا خود وديدگاه هاي ناقص وعقده مندانه خود محسور ايد ۔ ٣۔۔ باز هم بخاطر آگاهي بيشتر شما بگويم كه نوشته ايد (شعله ء جاوید یک جریان مارکسیستی لینینیستی مائوویستی بود) آقاي خوشيوال شما از اين مطالب بسيار دور هستيد برويد كمي مطالعه كنيد بعد نظر بدهيد چون شما هنوز تفاوت بين ديدگاه هاي لنين وماءهو را نمي دانيد به هر حال خوشيوال جان دراخير توصيه ء براي شما دارم : بر بساط نكته دانان خود فروشي شرط نيست پس بهتر است پيش از قضاوت اول بيني خود را بيبينيد بعد عقب پشك بدويد۔

    • جناب کبیر جان عبادی

      شما که نوشته ای را در مورد دکتر عبدالرحمن در کابل پرس? آغاز کردید وبعداز آن آقای خوشیوال به نوشته شما اعتراض کرد و به قول خودش شمارا گوشمالی داد من درین مورداز شما سه تا سوال دارم:

      1- اول اینکه چرااین نوشته را در همان زمانیکه دکتر عبدالرحمن به شهادت رسیده بود نوشته نکردی و هفت سال سکوت کردی؟

      2- اینکه زمانی که آقای خوشی وال به نوشته شما اعتراض کرد لازم بود که شما هم یک دفاعیه ای قوی می نوشتی و در صفحه اصلی سایت کابل پرس ویا درسایت های دیگر مثل آریائی به نشر می سپردی نه در صفحه ستون اظهار نظر خوانندگان.درین جاشما نقش یک خواننده را بازی کردید نه نقش یک مدعی الیه را.

      3- اینکه زمانیکه مولوی حقگو در ستون صفحه ابراز نظر خواننده گان کابل پرس نوشته تندی را در مورد دکتر عبدالرحمن و دراعتراض به نامه شما نوشت شما چرا سکوت کردید؟ و اینک دوهفته می شود که هیچ نوشته ای در جهت دفع اعتراضات مولوی حقگو از طرف شمابه کابل پرس ارسال نشده است . این بدان معنی است که اعتراضات مولوی حقگو درست است وشما هیچ عکس العملی نشان ندادید که این سکوت شما محتویات همان نامه قبلی شمارا هم زیر سوال برده است من دیگر گفتنی ندارم نظرات من همین بود. بااحترام ع.م.د از مهاجرین افغانی مقیم ایران

  • آقاي خوشيوال ! ميخواهم بگويمم خداوند منان بدر ومادر شمارا بيامرزد با نوشته هاي خوب تا ن بخصوص در موردداكتر عبدالرحمن خيلي از مسائل نگفته ر ا بازگو كرديد.
    و اما از جناب عبادي وكيل مدافع داكتر عبدالرحمن سئوال ميكنم كه ايشان در ددفاعيه مرحومي نوشته بودندكه عبدالرحمن خلقي نبود برچمي نبود ستمي نبود شعلئي نبود اخواني هم كه نبود و بآلآخره مسلمان هم نبود بس كه بود چه بود كسانيكه وي را از نزديك ميشناسند به شعله ئي بودن ايشان تآكيد دارند و امارابط عبدالرحمن با مسعود داستان طولاني و بحث قابل تامل دارد و لي آنچه به اختصار ميشود گفت اين است كه يك تعداد خناساني كه توان راست گفتن و حق شنيدن راندارند مجبورند از طرفند هاي شيطان بزرك و استاد ملعون ا كه همان خناسيت است استفاده كنند عبدالرحمن و دو ستانش با استفاده از همين روش خودرا در كنار مسعود جازدند و بدين با ور بودند كه اقاي مسعود شخصيت نظامي خودخاه وجاه طلب و بي سواد است اگر در كنار ايشان قرار داشته باشند با تعر يف وتمجيد ازوي ميتوانند به اهداف دراز مدت خويش برسند براي عبدالرحمن و دوستانش فرقي نميكرد كه در كجا وكدام سنگر قرار دارند مهم اين بود كه ايشان خود چه موقفي د ارند وچه كاري انجام دهند بطور مثال در زمانيكه عبدالرحمن و ها شمي تخاري با كمال ارادت و اخلاص مصروف با بوسي و دست بوسي مسعود در بنجشير بودند رفيق شفيق و مغز متفكر سازمان عبدالرحمن بنام داكتر مهدي در كنار منصور آغاي قومندان خون خوار حزب اسلامي حكمتيار در و لسوالي اند رآب بودند ايشان هم ماند سائر برادران از بيسوادي و نا فهمي منصور استفا ده مينمودند و كارهاي سازماني خودرا خودرا اچام ميدادند تا اينكه بعد از آتش بس مسعود با روسها مسعود با ادعاي باكسازي بشت جبه به اندرآب لشكر كشيد و جنگ بين مسعود و منصور آقا درگرفت چالب اين بود كه داكتر مهدي چنان از موضع حزب اسلامي ومنصور خون آشام به دفاع برداخت كه سرانجام به اسارت نيروهاي مسعود افتاد وباچشم ودست بسته به بنچشير منتقل گرديد در آن زمان زمزمه هاي بگوش ميرسيد كه مهدي محاكه ميشود واگر اعدام نشود به حبس ابد محكوم و يا در نهايت از داخل خاك افغانستان تبعيد ميشود ... ولي با وساطت هاشمي مرحومي نزد مسعود وي از محاكمه خلاص و به مراتب عاليه نصب گرديد .
    مسعود اگر اشتباهي داشته بود يكي از اشتباهات بي چون وچراه ايشان همين معامله بي امضا با گروهك داكتر عبدالرحمن و .....بود البته سر انجام عبدالرحمن با رسيدن به آن جاه ومقام
    خيال ميكرد كه حالا خودش كسي است وديگر نيازي به تآ ئيد مسعود و غيره ندارد مر حومي ضمن كارهاي مستقل و بي مشوره ضمضمه هاي تخريبي عليه مسعود را هم نخشوار مينمود البته فساد مالي و اخلاقي نامبرده در دوران حكومت رباني در كابل جاي بحث خودرا دارد كه از حوصله اين نبشته بيرون است يكي از دوستان در آن زمان كه مسئوليت امنيتي در شهر كابل را داشت ميگفت بخدانميدانم اين آدم (داكترعبدالرحمن ) از يكسو مجاهد است معاون امر صاحب است تمام صلاحبت كابل در دستش است ولي من هرچه زن فاحشه دستگير ميكنم از جيبش كارت داكتر عبدلرحمن بيرون ميشود .......اين چه رقمي مجاهد است گهگاه باهمان دوست شو خي ميكرديم ميگفتيم آمرصاحب (مسعود) وي را مسئول فاحشه ها ي شهر كابل هم تعين كرده چون ايشان خيلي با تقوا و مورد اعتماد هستند بيچاره سرش را ميجنباند ميگفت نمي فهمم ..
    يكي ديگر از نقش هاي كليدي و تباه كن عبدالرحمن در كنار مسعود شعله ور نگهداشتن آتش نندور خصومت ودشمني مسعود و حكمتيار بوده هر باريكه كاري ميشد تا بين اين دو مصالحه شود اين شيطان خناس با ايجاد وسواس در قلب وفكر مسعود همه چيزرا بر هم ميزد و تخم دشمني را در قلب وي زنده نگه ميداشت مگر خداوند دستور نداده كه مومنان از شياطين انس وجن به او بناه ببرند اگر راكت باران كابل توسط حكمتار جرم نا بخشودني است مشاورت هاي خناسانه عبدالرحمن درگوش مسعود كمتر از راكت ها ي حكمتيار نيست .....و السلام علي
    عبادالله الصالحين ..

    • Salam Dostan Aziz !
      Motahsar ahstam ka yak kame dertar ba ahyn bahs me pardazam.Saead Ahmad Jan Koshewal yak kame joarat ba koad badehed wa naqab ra az chahre tan doar koned ka ma dar moarad noshtae tan kazwat adalana konem. shoma ahm ba meak me zaned ahm ba naol.degar basear der shoda ahst ka mardam ba jaleat shoma dar morad ka noshta ahed baoar konand. DR ABDUL RAHMAN az shakseat ahe mandagar TAREK Afghanistan ahst ka andesh o rahname nasle ahynda jamea ma ahst.DR ABDUL RAHMAN aftekar AFghanistan ahst ka faread aksareat kamosh- e malet ra zamane ka kodat dar koab gaflat bode balnd kard.Roaahsh shad we rahrawanash sar boland bashand.

    • وای به حال این ملت مظلوم که به مانند شما ها مردم ( نمی دانم چه نوع صفت برای شما بنویسم) دارد. مردم م ا نان ندارد و شما ها وقت تانرا بخاطر تخریب و بد گویی یکدیگر صرف مینماید. اگر مسعود خاین بود و یا هم اگر کسانی دیگر ، به مردم و تاریخ ثابت استو هر قدر که ما بگویم ، جز وقت تلف کردند، سودی دیگری در بر نخواهد داشت. هیچ کسی بی اشتباه و سهو نیست ولی مسعود بزرگ کسی بود که از ناموس و وطن ماو تو در برابر پاکستان یها تا حد توان دفاع کرد و یک لحظه هم وطن را رها نکرد. و ما باید مدیون می باشیم

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس