دهان خونآلود آزادی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
من در دامنه کوهی بزرگ شدهام
که دهاتیان صادق سادهدل
امتداد روشنی را با آن اندازه میگرفتند.
من در دامنه کوهی بزرگ شدهام
و شب در آغوش ماه میخفتم
و جام جام، ستاره مینوشیدم
و با پرواز عاشقانه آفتاب
آسمان را کران تا کران زیر پر میگرفتم.
***
من، روحم را عاشقوار به کوهستانهایی بخشیدهام
که شب، ماه برجبینشان بوسه میزند
و بامداد، خورشید.
توفان دریاها
از کوهستانهای سرزمین من سرچشمه میگیرند
کوهستانهای سرزمین من
استوارتر از آنند
که توفان خاکآلود صحرایی
فراز قلههای بلند آفتابیشان
خیمه برافرازد.
کوهستانهای سرزمین من
فاتحان همیشگی تاریخند
کوهستانهای سرزمین من
سپاهیان آمادهی آزادیاند
من، سرزمین کوهستانی خود را
با انبوه گرسنگان آن دوست دارم
سرزمین کوهستانی من
شرزه شیر زخمخوردهای است
که زخمهای خونینش
دهان خونآلود آزادی است.
***
بگذار!
بگذار!
دلقکان یاوهی روزگار
سرود تسلیمی خود را
با زبان بیگانه تکرار کنند
ولی من همچنان
در کاخ بلند فردوسی
اتاقی دارم
که پشت دروازهی آن نوشته است:
آ
زا
دی!
#پرتو_نادری
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...