معجــزه آبهــای افغــانســتان
آبهــای افغــانســتان نه تنهــا کثــافــات کشــور را پاک میکــند بلــکه مــرده را زنده و خــاین ملــی را به بابای ملــت تبــدیل میکــند !
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
توجـه همـوطنـان گـرامـی را به صحـبت دوسـتانه میـان جـلالتمـاب اشـرف غنـی احمـدزی و جنـاب حسن روحـانی رئیس جمـهور ایران پیـرامـون مشـکل آبهـای افغـانسـتان با همسـایگـان جلـب میکـنم :
حـسن روحـــانی :
جناب احمدزایی به شما درود فرستاده روز خوش برایتان آرزو میکنم !
اشـــرف غنـــی :
سلام ، سلام روحانی صایب محترم چه حال و احوال !
حـسن روحـــانی :
حالتان خوبه جناب احمد زایی ؟
امیدوارم که سخنانم پیرامون آبهای افغانستان کمی از درد های تون کاسته و نفس کشیدن رو بهتون راحت تر کرده باشد.
اشـــرف غنـــی :
روحانی صایب ، میگم دمتان گرم و جانتان جور !
مره از کلان غم خلاص کدین و به گفته حضرت مولانای افغانی :
مرده بودم زنده شدم ، گریه بودم خنده شدم
بعد از صحبت های شما در باره آبهای افغانستان دیگه هیچ کس از مشکلات امنیتی و بی کفایتی حکومت گپ نمیزنه ، شهکاری ها و شمشیر زنی های خودم موضوع داغ رسانه ها شده و اگه وضع همیطو ادامه پیدا کنه تا چند ماه دیگه بخیر لفب بابای ملت ره بدست خاد آوردم.
حـسن روحـــانی :
خیلی خوشنودم اگر بتونم بهتون کاری انجام بدم ، آخه ما همسایه هستیم و باید در هنگام ضرورت روی همدیگر بتونیم حساب کنیم.
اشـــرف غنـــی :
امیدوارهستم که یکروزی بتانم ای کمک و دستگیری تانه جبران کنم.
حـسن روحـــانی :
جناب احمدزایی حالا که این دونالد ترامپ لعنتی در آمریکا روی کار آمده زمینه جبران از هر زمون دیگر مساعد تر است ، فغط چشم و گوش تون را باز کرده متوجه باشید که هر سخن مهمی پیرامون ایران را به اطلاع برادر هم کیش و هم زبان تون برسانین.
اشـــرف غنـــی :
میگم اندیوال بیخار باش بیخار ، تا ترامپ در باره ایران حتی فکری به سرش بزنه مه بریتان احوال میتم حرف و سخن ره که سری جایش بان.
اما یک چیزی دیگه ره اگه آزرده نمیشی میخواستم بپرسم !؟
حـسن روحـــانی :
بفرما جناب احمدزایی هر سوالی داشته باشین من که خدمت تون هستم .
اشـــرف غنـــی :
احمدی نژاد خو به کرزی بوجی بوجی دالر روان میکد حساب ما و خودت از بابت دالر چطور است ؟
حـسن روحـــانی :
گرچه من در جریان جزئیات موضوع قرار ندارم ولی با آنهم با قاطعیت می گویم که کرزی آن دولار ها را ریگان بدست نیاورده.
به قول معروف که یکدست دست دیگر را می شوید شما هم چشم و گوش تون را باز نگهدارید دریافت دولار هم ناممکن نیست.
اشـــرف غنـــی :
د خره بچی ما سره چالبازی کوی ...
حـسن روحـــانی :
نفهمیدم جناب احمد زایی شما چه فرمودید !؟
اشـــرف غنـــی :
هیچ فقط دعای سرتان ره کدم.
با تقــــــــــــديم حـــــــــــرمت
حقــــ(شـــمس الحــق)ــــانی
پيامها
12 جولای 2017, 13:35, توسط Arman
موضوع حقآبه ايران مانند خط ديورند شد. اين دو موضوع از موضوعات سياسى و حقوقى اند.
آيا ميدانيد "هامون" چه است؟
فردوسى نوشت:
بیاراست لشکر سپهدار طوس
بهامون کشیدند پیلان و ک وس
دو رویه سپاه اندر آمد چو کوه
سواران ترکان و ایران گروه
برپايه شمارش من فردوسى درشاهنامه از سومين بزرگترين درياچه ايران يعنى درياچه کوه «درياچه هامون» «کوه هامون» با آبستانها ويا تالآبهاى اش 95 بار ياد کرده و مولوى بلخى و رومى 10 بار ازهامون نامبرده است.
هر دو شان واژه افغان بکار برده ولى هردو شان کشور به نام افغانستان نمي شناختند.
رود و رودخانه که در شرق ايران باستانى و فرهنگى "دريا" (بحرعربى) مى گويند سرچشمه و "دهانه" (دهانه رود) دارد.
رودخانه ها و يا "دريا" هاى به گويشهاى کابلى و تاجکى گويان هم آغاز و پايان دارند.آغاز و يا سرچشمه از چشمه کوه و يا درياچه به دهان (دهانه رود) (بحيره عربى) ويا دريا (اقيانوس)ديگرى مى ريزد. و بسيارى از رودخانه هاى جهان مانند هيرمند
زمینچهرههایی چون و دلتاى پيش از رسيدن دريا دلتاها و سدهای ساحلی , آبستانها ويا تالآبهاى , مرغزارها, نى زار, لوخ زار. گياه ناى لوخ (لخ› [قدیمی] نوعی نی با گلهای پرزدار که در آب میروید که در ساختن حصیر، پردههای حصیری، و کارهای ساختمانی به کار میرود. فرهنگ فارسى جهانگيرى, فرهنگ آنندرج وفرهنگ برهان قاطع وفرهنگ عميد) در افغانستان لغ و يا لوخ را همان گياهى شمع نما با ِگل خمير مى شد و از آن سيمگل مى شد مانند سمنت ساختمانى سخت مى شد(لغ و يا لوخ گیاه یک گونه از سرده بانام لوئی، گرز، توتک , نام علمی: Typha latifolia ناميده شده در سيستان و بلوچستان به "توت" هم گفته شده است
همين مواد توتى شمع نمادر ساختماناى گنبدى سه گوشهاى مرزى بلوچستان بکار مى رفتند.
درياچه و يا تالاب هامون با وسعت تقريبي حدود ۵۰۰۰ و ۷۰۰ كيلومتر مربع در زمان پر آبي از سه بخش هامون پوزك، هامون صابري و هامون كوه خواجه تشكيل شده است كه از اين مقدار ۳ هزار و ۸۲۰ كيلومترمربع آن در خاك ايران و مابقي در كشور افقانستان و هامون پوزك واقع شده است.هامون چه ربطى به اوضاع زيست وآب وهواى افغانستان و منطقه دارد.
مغز متفکر داريم ولى به گفته استاد بزرگ امير محمد "چنته", خرابات مغان, تفکر زنجيرى مهم است.
هر پديده و بويژه يک رود حرکت وجريان دارد که حرکت رود خانه را با چشم مى بينيم و پوست جلد لمس مى کنيمولى شوربختانه گردش و چرخش از دهانه رود واڀس به سرچشمه را نمى بينيم. گيولوگهاى افغانستان در خواب آب و هواشناسان در خواب
لطيفه پند آميز ملا نصرالدين اره نمودن شاخه درخت که سرهمان شاخه نشستتن!
جريان گردش و چرخش آب رود خانه هيرمند و آمدن اش پس به کوه بابا!
اول: جنگلات و دريا و درياچه ها براى بارش برف و باران و وزش باد اساسى اند.
افغانستان درياچه و جنگلات مهم ندارد که تاثيرپزير براى بارش برف و باران و وزش باد باشند.دريا و سه درياچه مسوول برفبارى در افغانستان است.
1 درياچه آرال دهانه رود آمو
2 درياچه خزر و يامازندران
3 درياچه هامون
4 درياى کابل با دهانه رودهايش که به سهند مى ريزد و پنجرودان در نيم قاره هند.
اوقيانوس ها تاثير کم به آب و برف در افغانستان دارد
دوم: باد افغان به انگليسى به روسی افغان نست باد گرم از ترکمنستان، که درافغانستان همراه باطوفان گرد و غبار قوی تبديل مى شود.
نام فارسی "باد صد و بیست روزه" زیرا باد از مه / ژوئن تا اوت / سپتامبر اين باد به کوههای ایران و افغانستان کمی سرد و سپس دوباره در جنوب گرم مى شود . در حوضه جنوب غربی بلوچ وسيتانى افغانستان(سيستان و بلوچستان) و ايران و بلوچستان پاکستان درياچه روزبروز خشک شده هامون حداکثر درجه حرارت بیش از 50 درجه سانتی گراد افزايش مى شودریاچه و تالاب بینالمللی هامون سومین دریاچه بزرگ ایران پس از دریاچه خزر و دریاچه ارومیه، هفتمین تالاب بینالمللی جهان و یکی از ذخیرهگاههای زیست کره است. دریاچه و تالاب هامون در استان س این دریاچه از سه دریاچه کوچک به نامهای هامون پوزک، هامون سابوری و هامون هیرمند تشکیل شدهاست که در زمان فراوانی آب به هم میپیوندند و دریاچه مشترک هامون بین افغانستان و ایران را تشکیل میدهند. رودخانه هیرمند شریان اصلی ورود به هامون و رودخانههای خاشرود، فراهرود، هاروترود، شوررود، حسینآباد و نهبندان به هامون میریزند.
خشکى هامون باعث خشکسالى درافغانستان مى گردد.
وسعت دریاچه هامون در زمان پرآبی ۵۶۶۰ کیلومتر مربع است که از این مقدار ۳۸۲۰ کیلومتر مربع متعلق به ایران و بقیه متعلق به افغانستان است. با این اوصاف، دریاچه هامون وابسته به رودخانه هیرمند است واین وابستگی باعث شده تا هرگونه نوسانات در میزان آب آن، مشکلاتی را برای کل سیستم به وجود آورد.
به هزاران سال پيش در اين حوزه انسانها زندگى مى کردند از شش هزار سال پيش ايرانيان و از ١٥٠سال پيش نام ايران يا آريا کردن افغان!د.
خود زمينهاى افغانستان شورهزار وريکستان اش بزرگتر مى شود
در حالت هاى گوناگون:از سر چشمه به دهانه رود حالت مايع - از درياچه به هندوکوه کوه بابا بخار و برف و بارش ژاله و هيخچال وباز آب به سوى هامون
اين بود جريان آب چرخ فلکى
ولى دولت ناقلين بچه هاى کوه سليمان به شهروندان واقعيت وحقيقت را نمى گويند. برعکس بعوض دادن آگاهى سياسى وتاريخى وحقوقى کوشش مى کند با اين موضوعات پوچ وترغيب شراندازى عاطفى وحسى و بدبينى چيزى را بدست آرد که در ستان ما با پيشوند لقب پشتون اتحاد مولى را پيش زمينه کند.
اين کار هاى تبليغاتى يک کشوريست, که بدون دولت و حکومت و بدون پارلمان وبدون اعتماد است
يک برنامه بزرگ "افغانى سازى آبى " است و افغانى سازى همان پشتونيزم است.
من شهروند سرزمين کابلستان و زابل ام,
با رودابه و زال از يک تبار و زبان و ستان ام .
ستان هم از گروگان ات آزاد کن
به سوى خواه خود درپشت کوه سليمان داد کن
فغان کن افغان کن
پسوند ات از ستان ما جدا کن
17 جولای 2017, 14:01, توسط Arman
مصرف آب هاى ايران از سوى ميليونها پناهندگان کشورنامنهاد افغانستان
آب هاى ايران به مليارها مترمکب چه براى آشاميدن , شستشو چه استنجاح, وضو و غسل ازسوى آواره ها, فرارى ها, پناهندگان کشور قلابى و ساختگى با نام منحوس و داد و فريادى وناله وغوغايى اش مصرف شده و مى شود.
در خاک ايران سه دهه (سى سال) تمام بين سه تا چار ميليون آواره گان افغانستان زندگى مى کردند و اکنون کمابيش دو ميليون هنوز زندگى مى کنند.
فرض کنيم هرروز هر نفر چار ميليون افغاني يک ليتر آب ايران را مصرف کنند در يک روز ميشود چار ميليون ليتر آب.
دريک سال : 365 روز
در سى سال: 10950 روز
43.800.000.000 ميليارد ليتر
اکنون مغز متکفر حساب نمايد که مصرف آب يک پناهنده افغانى از آبگاه هاى ايران چند ليتراست?
* مصرف آب آشاميدنى
* مصرف آب شستشوى
* و بلاخره اين افغانى مسلمان است
*مصرف آب استنجاح
*- مصرف آب وضو - شرایط صحیح بودن وضو :
1- آب وضو پاک باشد
2- آب وضو مطلق باشد.
3- ظرف آب وضو مباح باشد (غصبی نباشد)
4- اعضای وضو موقع شستن و مسح کردن پاک باشد.
5- وقت برای وضو کافی باشد.
وضو با آب نجس و آب مضاف و سایر مایعات باطل است
6- اگر غیر از آب گل آلود مضاف، آب دیگری برای وضو ندارد، چنانچه وقت نماز تنگ است, باید تیمّم کند و اگر وقت دارد باید صبر کندتا آب صاف شود و وضو بگیرد
*- مصرف آب غسلهاى بزرگ و کوچک
پشتونوالى که غيرت افغانيت است. افغان خو اسلام ديندار است پس چرا از آب ايران براى آماده شدن نماز مصرف مى کنى???
پشتون اگر غريت مى داشتى .اول به ايران فرار نمى کردى دوم تیمّم مى کردى
پَشتونوالی (به پشتو: پښتونوالی و نیز: پختونوالی) نظام و سنت رفتاری قبیلهای در میان پشتونها است. پشتونها اصالتاً افغان و ساکن افغانستان و پاکستان هستند.
پشتونوالی (به معنای پشتونگری) حکم قانون اساسی پشتونتباران را دارد و موضوع آن بیشتر مربوط به پاسداری از خانواده، طایفه، ملت و آبرو است. قوانین پشتونوالی بسیار مرد انه هستند و از سنتهای کهن قبیلهایریشه میگیرند. قوانین آن بهویژه کینخواهی و خونخواهی از جمله قوانین اند که مخالف و مغاير يک قانون بشرى است.
قواعد پشتونوالی برای پشتونها حکم میکند که چه رفتاری «آبرومندانه» و «شرافتمندانه» است و چه رفتاری چنین نیست. این احکام تقریباً همهٔ زندگی پشتونها را تحت نفوذ خود دارد و پیروی از پشتونوالی به عنوان شناسهٔ قومی حتی از گویشور بودن به زبان پشتو اهمیت بیشتری دارد.
پشتونوالی قانونی بودهاست که رهبران و جامعه پشتون افغانستان از زمان تشکیل این کشور کوشش داشتهاند به آن محوریت بدهند. هر فرد که پشتونگری را زیر پا بگذارد دیگر به چشم همتباران خود به عنوان پشتون بهشمار نمیآید و از پشتیبانی و حمایت جامعه پشتون محروم میشو
افغانستان ١٧ سال مى شود که به همت آمريکا و ٤٠ کشور ناتو و يا ناتو دوست کمک مى شود. در همين هنگام دو ميليون پناهنده افغاني درايران اقامت دارند هنوز اقامت دارند و يک ميليون ديگرشان برگ شهروندى گرفتند.
دولت پوشالى افغانستان تنها به آقاى سعدى نام کردى از کرمانشاه برگ شهروندى داد! از تبليغات اش گوش ما کر شد.
اى افغانپشتون نمى شرميد که اينقدر نمک حرامى و آب ناشناسى مى کنيد.
دروغ است که پشتونوالى( پشتوندارى)غيرت و مهمان نواز و وطندارى و همسايه دارى دارند.
سر جان مَلکُم (به انگلیسی: Sir John Malcolm) (۲ مه ۱۷۶۹–۳۰ می ۱۸۳۳) افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، تاریخدان و سیاستمدار بود. او در اوایل قرن نوزدهم بارها جهت مأموریتهای سیاسی به ایران فرستاده شد. سر جان ملکم کسی است که به زبان فارسی مسلط بود و با فرهنگ و تاریخ ایران آشنایی بسیار داشت. او همچنین تألیفاتی نیز در مورد تاریخ و جغرافیای ایران بيرون آورد و سیبزمینی را به ایران درون کرد که بنام آلوى ملکم ناميده شد. او قرادادهای ایران در زمان فتحعلی شاه و محمد شاه و ناصرالدین شاه را کارگردانی کرد. او باعث جداسازی افغانستان از ایران شد. او تعدادی از جزایر جنوبی ایران را به اشغال درآورد و به پایگاه نظامی تبدیل کرد و فتحعلی شاه را در بديل گذاشت يا اشغال ايران ويا رسميت کشور "افغان لند". سر جان ملکم استاندار بمبئی پيش از مونت استوارت الفيستون بود.
افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی که نام افغانستان را نهاد مونت استوارت الفيستون فرماندار و استاندار بمبئی پيش از بود که در "کتاب سلطنت کابل" پيش زمينه جداى ستانهاى خاورى ايران زمين را کرد .
و يک نفر يهودى به نام فردریک جان گولدسيمست (Frederic John Goldsmid) , کمیسر ارشد ایالت سند, افسر ارتش و کمپانی هند شرقی بریتانیا بود. قرارداد گلدسمیت قراردادی است که در دورهٔ قاجاریان منعقد شده و به موجب آن، بخش بزرگی از سيستان و بلوچستان ایران به انگلستان واگذار شده و مدتها تحتعنوان بلوچستان انگلیس شناخته میشدهاست. انگلیسیها پس از شکست ناپلئون بناپارت در مقابل روسیه که به احتمال حملهٔ فرانسه به هند پایان میداد، درصدد برآمدند تا با جداکردن بخشهایی از شرق ایران و ایجاد منطقهٔ حایل، از حملهٔ احتمالی روسیه به هند نیز در امان باشند.
انگلیس پس از جداسازی افغانستان از ایران، طبق معاهدهٔ پاریس که در سال ۱۸۵۷ به امضای طرفین رسید، فردریک جان گلدسمید را مأمور تعیین مرزهای بلوچستان کرد. گلدسمید نیز در ۱۸۷۱ مرزهای ایران و پاکستان را از خلیج گواتر تا کوهک معین کرده و برای تصویب نهایی به ناصرالدینشاه قاجار تسلیم داشت. در سال ۱۸۷۲ نیز منطقهٔ سیستان به دو قسمت اصلی و خارجی تقسیم شد. سیستان اصلی که مناطق غربی هیرمند از نیزار تا ملک سیاه کوه را شامل میشد به ایران و سیستان خارجی که مناطق شرقی هیرمند را تشکیل میداد به افغانستان واگذار شد.
از همين روز کشمکشهاى غيرضرورى بوجود آمد تحت مثال تفرقه به انداز وحکومت کن .
امريکا درسالهاى 1946- 1960 ميلادى با بزرگترين پروژه هيرمند (پشتو هلمند) و باسيتيم بيگانه آبيارى و با مخالفت مهندسان بومى وکشاورزان بومى خطر شوره زار و آمدن نمک روىکشتزارهاى رود هيرمند و دهان هرود اش آهگاهى داده بودند.
در زمان ظاهر شاه سال ۱۹۴۶ شرکت موریسون کنودسن یکی از معتبرترین شرکتهای مهندسی جهان بود. مهندسان این شرکت قادر بودند ساخت سد، در ساخت فرودگاه، جاده و پل و پروژه آبيارى و آبرسانى هلمند را گرفت.
دولت افغانستان از سال ۱۹۱۰ مشغول کار روی آبیاری جنوب (مناطق پشتون ) کشور بود. هزاران کارگر (غيرپشتون ) با بیل مشغول حفر کانالهایی طولانی بودند.
در نقشههایی که با دست کشیده شده بودند و هنوز هم در مقر شرکت موریسون کنودسن در آیداهو موجودند، طرحهایی برای ساخت سه سد بزرگ بر روی رودخانه هلمند و شعبات آن دیده میشود. رودخانه هلمند که از کوههای هندوکش سرچشمه میگیرد و به نیزارهایی در مرز ایران میریزد، با بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر طول طولانیترین رودخانه ايران زمين پيش از تجزيه بود .
سد بغرا اولین سدی بود که راه اندازی شد، اما خیلی زود زیر سایه سد بزرگتر دهلا قرار گرفت که در سال ۱۹۵۲ افتتاح شد. سد کجکی با ۹۷ متر ارتفاع تنها اندکی از سد اسوان که روی رود نیل ساخته شده، کوتاهتر است.
این سدها قرار بود گرههایی در شبکهای از پروژهها در سراسر نواحی جنوبی کشور باشند. قرار بود شبکهای متشکل از بیش از ۲۰۰ کانال در مقیاسی وسیع بیابان را به زمینهای زراعی تبدیل کند.
مهندسان آمریکایی ابتدا برای عبور دادن تجهیزاتشان راههایی ساختند. همه ماشینآلات، آهن قراضهها، سیمها و تجهیزات الکتریکی از خارج وارد میشد. بیشتر این تجهیزات با کشتی به پاکستان برده میشد، و از آنجا با قطار به شهر کویته میرسید. بقیه تجهیزات هم از طریق خلیج فارس و ایران وارد میشد. در آن زمان ایران و آمریکا با هم اختلافی نداشتند.
این جادهها قرار بود بعدا به عنوان مسیر صادرات کالا مورد استفاده قرار گیرند، و انواع میوهجات و تولیدات کارخانهها از طریق آنها به جهان عرضه شود. در طرحها و پیشبینیهای دولت افغانستان و شرکت موریسون کنودسن بهشکل حیرت انگیزی به جزئیات پرداخته شده است.
فاستر به احتمال زیاد تنها فیلمبرداری بوده که در سال ۱۹۵۲ در هنگام افتتاح سد دهلا در محل حضور داشته است. او از بالا و از زاویهای باز از جمعیت حاضر که از روستاهای اطراف برای تماشای باز شدن دریچهها آمده بودند، فیلم گرفته است.
ان آمریکایی و افغانها فکر میکردند که در حال پایهگذاری افغانستانی آباد و با ثبات هستند؛ کشوری با موقعیتی عالی برای گسترش تجارت در قلب آسیا.
اما متخصصان، دانشمندان، برنامهریزان، اقتصاد دانان و مواد لازم همگی هزینه زیادی میبردند. دستمزدها و هزینههای ترابری بسیار سنگین بودند. تا سال ۱۹۴۹، حدود ۲۰ میلیون دلار از ذخایر کشور صرف این پروژهها شده بود. کابل توانست از بانک صادرات و واردات آمریکا وامی به مبلغ ۵۵ میلیون دلار بگیرد.
امريکا براى شهروندان پول زياد مصرف مى کردند. بگونه نمونه براى آبادى يک پل اول براى شهروندان فنى و خانواده هاى خود شهرک آرايشى مى ساختند وزمانيکه از اين منطقه به منطقه ديگرمىرفتند اين ساختمانها را ويران مى کردند.
در اوایل دهه ۱۹۵۰، برخی ناظران از این اظهار نگرانی میکردند که پروژه بیش از حد بزرگ و بلند پروازانه است و بنیان مالی آن ضعیف است.
فاروق اعظم، کارشناس کشاورزی متخصص منطقه هلمند، میگوید که عوامل مختلفی برای دشوارتر کردن پروژه دست بدست هم دادند:
دولت در اداره پروژههایی به این عظمت تجربهای نداشت. آمریکاییها با منطقه آشنایی نداشتند. سرمایهگذاری بر اساس بررسیهای دقیق انجام نشده بود. خاک به اندازه کافی مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته بود. از طرف دیگر، کسانی که برای زراعت در این زمینها در آنجا اسکان داده شده بودند، در کشاورزی تجربه نداشتند.
وقتی میزان محصول بجای افزایش با کاهش روبرو شد، ددغدغهها به نگرانی جدی تبدیل شد. در سال ۱۹۵۴ سطح آب آنقدر بالا آمده بود، که بخشی از زمینها کلا زیر آب رفته بود. لایهای نفوذ ناپذیر از خاک که در عمق اندکی از سطح زمین بود، تخلیه کامل آب را با مشکل مواجه میکرد و باعث بالا آمدن نمک و رسیدن آن به سطح زمین میشد. به این ترتیب سطح زمینها با لایهای از بلورهای سفید پوشانده میشد.
در ژوئیه سال ۱۹۵۸ ساویل دیویس، روزنامهنگار آمریکایی ساکن کابل که برای کریستین ساینس مانیتور کار میکرد، تخمین زد که دولت افغانستان یکسوم بودجهاش را صرف سدها میکند و برای تخلیه آبها در زمین حفرههایی حفر میکند.
نارضایتیها و ناکامی ناشی از این پروژه پیش رفت.
دولت افغانستان همراه مهندسان آمریکایی تلاش بسیاری کرد که سرخوردگیهای پرهزینه اولیه را جبران کند. علاوه بر ساخت سدهای جدید، گودالها و کانالهای زیادی حفر شد، دانشمندان بذرها و الگوهای زراعتی جدیدی تهیه کردند. کلاسهایی هم برای آموزش تکنیکهای کشاورزی نوین برگزار شد.
افغانستان حالا بهنحو فزایندهای به کمکهای مالی خارجی وابسته بود. USAID در ولایت هلمند کار را از شرکت موریسون کنودسن تحویل گرفت، و در کنار دولت افغانستان بر فاز بعدی پروژه آبیاری نظارت کرد. توسعه کشاورزی، بهخصوص کشت پنبه و غلات، ادامه یافت،. USAID دو نیروگاه ۱۶،۵ مگاواتی در کنار سد کجکی ساخت. هنوز برای ساخت یک توربین سوم هم جا بود. به کمک مجموعهای از تأسیسات کوچکتر کار انتقال برق به قندهار و لشکرگاه آغاز شد.طرح بزرگ بعدی فرودگاه بینالمللی قندهار بود. در اوایل دهه ۱۹۶۰ و با کمک مالی ۱۵ میلیون دلاری خارجی ساخته شد.
پروژه هلمند (هيرمند ) امريکا بشکست روبرو شد, زيرا هردو ژريم شاهان ايران وافغانستان توان تفکر پيگارى و پيغارى و گله مندى عليه امريکا را نداشتند. کسانى که و کشاورزان ايران زمين (اين و آن طرف مرز گلدسميت) که به اندازه کافی توانایی، دانش داشتند امکانات برای مقابله بهبودى و پيشرفت نمک زارى نداشتند. مهر "کمونيستى" و "دهقانان ضد نوآورى" برپيشانى خوردند . فناورى نوين اغراق و ديوى آميز کليه کانالهاى () سه هزار ساله کاريز و قنات شاه چاه ها ومخزنهاى آب رسانى زير زمين را تخريب و ويران کرد.
در ايران زمين در سال 1950 به تعداد تقريبا 180000 قنات و کاريز وجود داشت که 50000 آن در در جغرافيه کنونى کشور نامنهاد افغانستان بود. اکنون در ايران 70هزار و در افغانستان قنات و کاريز وجود 11 هزار کاريزهنوز وجود.
شهر وندان ايران زمين ( سرزمين اسفنديار بهمن و آذرنوش, رودابه و مهراب شاه هندوکابل, رستم و تهمينه شاه توران سمنگـان, زال و کاوه و سياوش و کياوش) بايد تفکر تولدى ديگر باشند که با تغير انديشه و کردار سرزمين خود را باز آبستان وتالآب کند.
* پاک سازى و نوسازى کاريز ها وقناتها و دوباره استفاده از آنها.
* ساختن نوين کاريز ها وقناتها , مخزنهاى زير زمينى آب
* کاريدن سبزى
* نهال شانى و حفظ جنگلات
* مدنظر گرفتن جريان آب
* ممنوع اره نمود ن درخت ها
* گسترش جنگلات
* توسعه سرسبزى در خانه و پيش خانه خود
من از خود شروع مى کنم.