رشد افراطیت مذهبی و آینده ارزشهای مدرن در ولایت غزنی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
غزنی یک از پایگاههای مهم حوزه فرهنگی و تاریخی زبان فارسی و اسلام صوفی دانسته میشود که تاریخ این ولایت با تساهل و تسامح مذهبی پیوند ناگسستنی دارد؛ چون زمانیکه سخن از غزنه به میان میآید نامهای شاخصی چون ابوریجان البیرونی ، سنایی غزنوی، فرخی سستانی در ذهن هر آدمی متصور میگردد. ازاینروی پس از سقوط رژیم منحط طالبانی و حضور جامعهی بین المللی انتظار میرفت که دموکراسی و ارزشهای مدرن بیشتر از سایر شهرهای افغانستان در غزنه ریشه بگیرد. چون اغلب مردمان این ولایت به همدیگر پذیری شهرت داشتند. ولی آنچه مایه نگرانی پنداشته میشود رشد رادیکالیسم مذهبی در میان اقشار مختلف در این ولایت است. بنابراین نسل جوان نا خودآگاه گرفتار اندیشههای تندروانه از مذهب شدهاند و از اندیشههای صوفیانه اهل طریقت که به گشت و تساهل تاکید میکرد پیوسته فاصله میگیرند. به این لحاظ من فکر میکنم که حکومت افغانستان باید در اصلاحات متون، مدرسههای مذهبی را کمک نمایند، در غیر آنصورت این دیار به مرکز پخش و نشر اندیشه های تندورانه در همه گوشههای افغانستان مبدل میگردد و زمینه سربازگیری را برای گروههای تروریستی به سادگی مسیر میسازد.
موقعیت غزنه
غزنه از یک سوی به مرزهای پاکستان نزدیک است، واین نزدیکی سبب نفوذ پذیری از گروههای تندروی پاکستانی شده است، ازهمینروی گروههای رادیکال اسلامی زود تر می توانند در غزنه پایگاههای اعتقادی ایجاد کنند؛ چون مردم غزنی نیز با صداقت و ایمان داری دارند که زودتر باور میکنند که هرآنچه از آدرس اسلام گفته میشود که کاملا درست و دقیق است. این درحالیاست که از دیانت و ایمانداری مردم این ولایت گروههای تروریستی استفاده میبرند و پایگاه فکر ایجاد میکنند. بههمین خاطر در این سالهای اخیر غزنه شاهد تعدادی زیادی از مدرسههای مذهبی بوده است که برخی آنها بنابر گزارش نهادهای امنیتی دراین ولایت به شدت از گروههای هراس افگن تروریستی متاثر شدهاند. بایست گفت که موقعیت غزنه در نزدیکی کابل نیز باعث میگردد که گروههای رادیکال بخاطر به چالش کشاندن ارزشهای جدید و حقوق بشری بیشتر به آینده غزنه حساب باز کنند.
جایگاه تاریخی و فرهنگی
غزنه در سال 2013 به عنوان پایتخت کشورهای اسلامی از سوی سازمان کنفرانس اسلامی مسما شد، این جایگاه فرهنگی و تاریخی غزنه نیز خیلی تاثیر دارد که جریانهای حامی تروریستان و افراطیت مذهبی تلاش نمایند که این ولایت را از مسیر ارزشهای جدید و جهانی دورنگه بدارند. درحالی که غزنه این ظرفیت را داشت که مثل تاریخ گذشتهاش که در حد سلطنت غزنویان که بالاتر از دو صد سال مرکز نشر و پخش ارزشهای فرهنگی بود، این بار جایگاهاش را با ارزش مدرن از نو تعریف کند. ولی بایست اذعان کرد که اغلب نسل چیز فهم و با سواد بنابر مشکلات ترورهای پیچیده و گسترش قرائت تند از مذهب، این ولایت را ترک نمودهاند و یاهم در حال ترک هستند، و فرصت ها بیشتر در اختیار گروههای تندرو قرار گرفته است.
ترورهای مبهم و زنجیرهیی
در سالهای اخیر شماری از تحصیل یافتهها و کارمندان دولتی که دارای تفکر ضد طالبانی بودند کشته شدند، و این فرایند بگونه زنجیرهیی از چند سال بدین سوی جریان دارد. دراین میان برخی روحانیون که مصروف پخش اندیشههای میانهرو و تساهل آمیز بودند و از حقوق بشر و ارزشهای جهانی حمایت می کردند نیز بگونه مبهم و پیچیده ترور شدند، یکی از نمونههای برجسته آن ترور عالم دین بنام مولوی جیلانی عرفانی بود که او بیشتر بر علیه افراطیت مذهبی ایستادگی کرده بود. و پیوسته قتل کارمندان دولتی و افراد ملکی را از سوی طالبان و سایر گروه های تروریستی نکوهش میکرد و اصرار داشت که فهم اعتدال گرایی اسلام را میتوانیم از اندیشههای سنایی غزنوی و مولوی بلخی استخراج کنیم. ازهمینروی او همیشه از افکار تندورانه مذهبی انتقاد می کرد. به همین خاطر است گروههای تروریستی همواره سعی کردهاند باورها و اندیشه های میانه روی اسلامی را خطر جدی بپندارند و آنها را به کام مرگ بفرستند.
فقر و بیکاری
فقر و نبود اشتغال نیز از موارد است که زمینههای رشد افراطیت مذهبی را در غزنه مساعد ساخته است، بقول اندیشمندان جامعه شناسی میان فقر و جزم اندیشی مذهبی پیوند دو جانبه وجود دارد، به هر مثابهی که فقر در یک جامعه گسترده و ریشه دار باشد، اندیشههای تند و ضد مدرن بیشتر بستر اجتماعی پیدا میکند. از همینروی غزنه به خاطر محدودیت زمینه های کاری روند رشد افکار تندورانه را در خود مساعد ساخته است، و برای برخی روحانیون که برضد ارزشهای جهانی سخن می زنند فرصت داده است که مخاطب زیاد داشته باشند. نسل جوان که اغلب باشندگان این ولایت را تشکل میدهد همیشه از بیکاری شکایت دارند، و این وضعیت به نفع گروه های تروریستی انجام پیدا کرده است، که آنها افکار تندورانه را برای جوانان بیکار تبلغ کنند و به سادگی سربازگیری خویش را انجام دهند.
نتیجه و آینده
به باور من حکومت افغانستان میتواند با حمایت از اندیشههای اهل طریقت ، زمینههای رشد افکار نوگرا و مدرن را گسترش بدهد، با آنکه در این راستا گام نهادن زمانبر است، اما دولت افغانستان که بزرگترین تهدید امنیتیاش ناشی از افکار تروریستی است که از قرائتهای تند مذهبی مایه می گیرد، و چاره ای ندارد، جزء اینکه نسخه اسلام اعتدال گرا را که با ارزشهای جهانی و حقوق بشر سازگار دارد مورد پشتیبانی قرار بدهد؛ چون قرائت تند از محتوی مذهب شرایط و اقتدار دولت کنونی را بیشتر از گذشته در غزنه تنگ خواهد کرد، و از حاکمیت ذهنی و سیاسی دولت میکاهد. ازهمین لحاظ است که فعال سازی نهادهای تحصیلی، بازخوانی اندیشه های سنایی و سایر عرفان اسلامی میتواند فرصتهای دموکراسی و حقوق بشری را کمک نماید تا آتشی که بنام مذهب در آستانه پهن شدن است و پیوسته از نسل تحصیل یافته قربانی میگیرد، یک مقدار مهار گردد.