چهره تمام مردم باید در ساختار وزارت امور خارجه بازتاب يابد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
حامد کرزی در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری تشکیل حکومت کاری را به مردم وعده داده بود که تا کنون به وعده اش وفا نکرده است. معرفی کابینة جدید و تائید آن از جانب پارلمان علایمی از مفکوره های پروفشنالیزم را در افغانستان نوید میدهد. گرچه با موجودیت سیستم کنونی قضا و حضور عده یی از وزرای غیر مسلکی هنوز نمی توان از تشکیل حکومت کاری سخن گفت ، رویهمرفته کابینه جدید تلاشی است که نیت رئیس جمهور را در پیشبرد اصلاحات ساختاری دولت نشان میدهد.
یکی از مهمترین رکن این رفرم ، باز سازی وزارت امور خارجه افغانستان است که بدون رعایت اصل
شایسته سالاری ناممکن می باشد.
زیرا اول حکومت های خاندانی ، دوم رژیم های وابسته یکی پی دیگر پالیسی مستقل خارجی نداشتند و سیاست خارجی افغانستان توسط افراد گماشته غیر مسلکی به پرستیژ و پالیسی خارجی افغانستان صدمه شدید وارد نموده و سفارتخانه های افغانستان در خارج از کشور نتوانسته اند از اتباع افغانی دفاع نمایند. چنانچه به اکثر هموطنان ما معلوم است که افغان ها با وجود داشتن پاسپورت و ویزه مورد آزار و اذیت پولیس پاکستان قرار می گیرند و هیچکسی از آنها دفاع نمی کند. زیرا پاکستانی ها به این باور هستند که هنوز تنظیمی های ساختة پاکستان در افغانستان حکومت می کنند.
اگر از این مثال بسیار ساده در این مساله بسیار مهم بگذریم ، براستی سیاست خارجی افغانستان در آخرین بی نظمی و بی مسوولیتی قرار دارد که کارمندان آن در سراسر جهان افراد غیرمسلکی اند که با معیار های گروهی و محلگرایی برگزیده شده اند.
بناٌ افغانستانِ صاحب دپلوماسی به اصلاحات سیاست خارجی نیاز دارد که اجرای آن توسط افراد مسلکی ، باتجربه و تحصیلکرده ممکن است.
گزینش آقای دادفر اسپنتا به صفت وزیر امور خارجه افغانستان و وعده های اصلاحی وی امید ها را در میان ناامیدی های همیشه گی بوجود آورده است.
صرف نظر از سابقه سیاسی آقای اسپنتا که نزد مخالفینش ارزش دارد ، می خواهم در باره وعده و پلان های آینده وی در وزارت خارجه افغانستان مکث نمایم:
نظریات داکتر اسپنتا شامل پیشنهاد وی مبنی بر طرح (دکترین سیاست خارجی افغانستان) است که برای نخست در تاریخ این کشور مطرح شده است. گرچه نکات مهم این دکترین در دست نیست که در باره آن تبصره شود ، ولی به استناد وعده ها ، بیانیه ها ، مصاحبه و نوشته های داکتر اسپنتا می توان تا حدی در باره اصلاحات وی در ساحه سیاست خارجی افغانستان پیشبین بود.
نکته مهم در اصلاحات داکتر اسپنتا این است که او گفته است : (چهره تمام افغان ها باید در ساختار وزارت خارجه بازتاب یابد.)
با تاسف این اصل مهم در سهمگیری همه ساکنان افغانستان در قدرت که با حاکمیت ملی پیوند دارد ، همواره مورد سبوتاژ رژیم ها و نیروی های انحصارگر قرار گرفته است. یعنی رژیم ها بخاطر انحصار قدرت همیشه لستی را که در آن افراد مورد نظر خود شان که هرگز نماینده مردم نبوده اند ، ترتیب و از نام مردم بر ضد مردم حکومت کرده اند. در تشکیل وزارتخارجة کنونی حتی این کار هم نشده و در عوض با دادن سهم ناچیز به تنظیم ها و افراد فرستاده شده از استخبارات ، اکثریت قاطع پست ها و سمت ها در انحصار مطلق یک گروه قرارداده شده است.
در صورتیکه داکتر اسپنتا بتواند چهره همه مردم افغانستان را با رعایت اصل پروفشنالیزم در وزارت خارجه افغانستان نشان بدهد ، او خدمت بزرگ را به مردم افغانستان انجام خواهد داد و مردم بویژه قشر منور افغان را در قدرت سهیم و گامی را در از بین بردن فاصله میان حکومت و مردم برخواهد داشت. این کار به نفع حکومت آقای کرزی تمام خواهد شد.
حالا برمیگردیم به مفهوم (چهره تمام افغان ها) که آقای اسپنتا به کدام سطح در وزارت خارجه آنرا (بازتاب) میدهد. افاده داکتر اسپنتا از (چهره تمام افغان ها) تنها مفهوم اتنیکی دارد و یا وسیعتر از آنست؟ این نیت وقتی برملا میگردد که او داخل اقدام گردد و گفته های وی از وعده به عمل پیاده شود.
موضوع ریشه یی در کار وزیر جدید طرح (دکترین سیاست خارجی افغانستان) است. قسمیکه در بالا ذکر شد افغانستان در همه دوره ها فاقد این مزیت در سیاست خارجی بوده و در سه دهه اخیر سیاست خارجی افغانستان به قهقرای شرم آوری گراییده است. مثلا پذیرایی وزیر خارجه کشور خارجی از جانب رئیس جمهور در میدان هوایی که در دوران حکومت نجیب الله و حکومت تنظیمی انجام یافته غرور ملی هر افغان را خدشه دار ساخته و اصول دپلوماسی را پامال کرده است.
غیر مسلکی بودن کارمندان سفارتخانه ها و کار گرفتن از سفارت در امور استخباراتی سیاست خارجی کشور را زیر سوال میبرد و مخلوط نمودن دپلوماسی و استخبارات بشکل گسترده آن امور دپلوماسی را تحت الشعاع قرار میدهد ، در حالیکه این دو عرصه هر کدام در جای خود اهمیت دارد. در سفارتخانه های افغانستان در کشور دومی کارمند استخبارات کشور سومی مقرر می شود و بجای کمک به اتباع افغان، راپور آنها را تهیه و به کشور سومی می فرستند.
آقای اسپنتا نکاتی از طرح دکترین سیاست خارجی افغانستان را ضمن بیانیه ها ، مصاحبه ها و نوشته ها تا اندازه یی بیان کرده است.
مثلا طرح سیاست دورنمایی وزارت امورخارجه بنابر تاکید وی اولتر از همه برخورد مشخص با بحران های منطقوی و بین المللی ، اصلاحات در مجریان سیاست خارجی، اصل وفاداری به دولت افغانستان ، سیاست ملی و میهن باوری و نکات دیگر خواهد بود که در طرح (دکترین سیاست خارجی افغانستان) منعکس خواهند شد.
موضوع دیگری که مورد دلچسپی خاص مخالفین و هواداران مفکوره های نو آقای اسپنتا قرار دارد ، تغییرات در سیستم وزارت خارجه است که وزیر امور خارجه به این سوال پاسخ روشن دارد. او در مصاحبه با یکی از خبرنگاران غربی در این رابطه تغییرات در وزارت خارجی را مطابق سه اصل یعنی داشتن تخصص ، وفاداری به قوانین جمهوری ، تعادل ملی یا قومی قابل اجرا دانست.
داکتر اسپنتا افزود که وزارت خارجه در گذشته ها از جانب قشر معین اشرافیت اداره می شد و در دوران حکومت تنظیمی به سهمیه دادان و سهمیه گرفتن تبدیل شد.
گرچه احمد ضیا مسعود معاون رئیس جمهور به اسپنتا تاکید کرده که از تغییرات جدی کادری خود داری کند. ولی این نصحت بی حد بی مورد و اصلاحات در وزارت امور خارجه به امر ضروری تبدیل شده است.
موضوع مهم در مورد امکانات اجرایی و عدم اجرای وعده ها ، آرزو ها و مفکوره های آقای اسپنتا مشکلات و موانع داخلی و خارجی است که وزیر خارجه جدید را مجبور به رعایت ملاحظات و مصلحت ها نموده و چطور بتواند مفکوره های خود را از لابلای این مشکلات در عمل پیاده کند.
مشکلات داخلی از جمله حضور افراد حامی پالیسی کهنه در ساختار حکومت و پارلمان ، نداشتن گروه مسلکی و علمی ، موجودیت مصلحت های اجباری در سیستم دولتی بصورت کل ، تضاد های فکری میان روشنفکران افغان و دیگر مشکلات دشواری های زیاد را در راه اجرای اصلاحات سیستم اداری وزارت خارجه ، پیشروی وزیر جدید قرار خواهد داد.
همچنان بحران های منطقوی که بطور زنجیره یی با مسایل بین المللی پیوند دارد و توازن منافع کشور های خارجی با منافع ملی از مشکلاتی خواهد بود که می تواند در مسایل مهم سیاست خارجی افغانستان تاثیر گذار باشد. در حقیقت طرح (دکترین سیاست خارجی افغانستان) نمی تواند وجود داشته باشد ، تا فکتور های ذکر شده در این طرح شامل نگردد.
دکترین سیاست خارجی چیست؟
عبارت از سیستم نظریات ، اهداف ، وظایف وماهیت فعالیت های مربوط به سیاست خارجی ، شیوه های تحقق و تآمین آنست. دکترین سیاسی باید از جانب نهاد های ذیصلاح دولت تصویب گردد. هچنان دکترین سیاست خارجی با دکترین نظامی هر کشور باید همآهنگ باشد.
با در نظرداشت تعریف و شرایط فوق در طرح و تطبیق دکترین سیاست خارجی امکانات و موانع آنرا در وضعیت کنونی افغانستان در چند جمله یی ارزیابی می کنیم.
باز هم دو مشکل عمده در برابر طرح و تحقق دکترین سیاست خارجی قرار دارد که مشکل اول ماهیت دولت کنونی که نمی تواند همه کادر های مسلکی و تحصیلگرده های افغان را از داخل و خارج جذب نماید . زیرا از یکطرف حفظ منافع حلقات حاکم در افغانستان و دوم منافع حامیان خارجی آنها که با هم گره خورده اند ، سهمگیری وسیع مردم و (بازتاب) همه افغان ها را در اجرای سیاست خارجی افغانستان ناممکن می سازد.
مشکل دوم ، همآهنگی (دکترین سیاست خارجی) با دکترین های نظامی و سیاست خارجی و همچنان ایجاد توازن میان منافع ملی و منافع کشور های که در افغانستان حضور نظامی دارند ، می باشد.
آقای اسپنتا در اظهاراتش مجدانه آرزو نموده است که عزت و آبروی افغانستان باید باز گشتانده شود. نیت نیک و وطنپرستانه است. پس چطور می توان عزت و نام افغانستان را در مقابل کشور های که شهروندان آنها از افغانستان (دفاع ) می کنند و در آنجا کشته می شود و یا به گروگان گرفته شده و بعدا گروگان ها در بدل پول فروخته می شود.
چطور می توان حضور نظامی و موجودیت قوی استخبارات خارجی و نحوه برخورد هر کشور کمک کننده را دقیقا مطالعه و آنرا با پالیسی های (ملی) از جمله با سیاست خارجی هماهنگ ساخت و کسانیکه ما را از سقوط و نابودی (نگهداری) می کنند مکلف به احترام به اصول این سیاست ملی ساخت؟
در آخرین تحلیل باید دانست که مفکوره های داکتر اسپنتا صدای است که از طرف یک دانشمند و روشنفکر از میان ظلمت و عقبگرایی بلند شده است . این صدا قابل شندن و حتی درخور حمایت است ، تا به مثابه آغاز برای تحولات بیشتر به فال نیک گرفته شود.
اگر این مفکوره ها به شکل دکترینی آن قابل اجرا نباشد ، حد اقل در برابر کشور های همسایه که افغانستان را تا پرتگاه ی نابودی رسانیده اند، غنیمت خواهد بود.
این تبصره در شماره 32 (15 می 2006) ماهنامه (اندیشه نو) در کانادا نشر می گردد.